ماهنامه زیر و بم شماره 37 - مگ لند
0

ماهنامه زیر و بم شماره 37

ماهنامه زیر و بم شماره 37

ماهنامه زیر و بم شماره 37

‫‪2‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪3‬‬ ‫ماهنامهفرهنگی‪،‬اجتماعی‬ ‫صاحب امتیازومدیرمسئول‪:‬‬ ‫مجید اخشابی‬ ‫دبیر تحریریه‪ :‬ندا کشاورز‬ ‫زیر نظر شورای سیاست گذاری و سردبیری‪:‬‬ ‫مجید اخشابی‪ ،‬دکتر محمد رحیمی‪ ،‬دکتر‬ ‫مجید نعمانی‪ ،‬فرزاد اخشابی‪ ،‬ندا کشاورز‬ ‫زیروبم شماره ‪37‬‬ ‫ماهنامهفرهنگی‪،‬هنری‪،‬اجتماعی‬ ‫نشانی دفتر مجله‪ :‬ضلع جنوب غربی پل‬ ‫میرداماد‪ ،‬پالک ‪ ،414‬واحد ‪12‬‬ ‫تلفن‪88883315:‬‬ ‫پیامک‪1000088883315:‬‬ ‫‪4‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫دبیرسرویس‪‎‬هایفرهنگی‪،‬هنری‪:‬‬ ‫شادیبلوطی‬ ‫همکارانتحریریه‪:‬‬ ‫ادبی‪:‬‬ ‫حسینمتولیان‪،‬دکترعلیرضاحسینی‪،‬پژمان‬ ‫سلطانی‪،‬نسترنکرباسچی‬ ‫سینما‪،‬تئاتروتلویزیون‪:‬‬ ‫شادان اشرف کیا‪ ،‬مژگان صدف زاد‪ ،‬محمد تقی زاده‪،‬‬ ‫شبدیسبختیاری‪،‬مائدهراستی‪،‬زهرارضاپور‬ ‫مهسا حدادی‬ ‫با تشکر از فرزام شکاری‪ ،‬شهنام صفاجو (مدیر‬ ‫روابط عمومیسینماحقیقت)‪،‬گروهسینماییهنر‬ ‫وتجربه‬ ‫موسیقی‪:‬‬ ‫محمودتوسلیان‪،‬شادیبلوطی‪،‬نیماکاوه‪،‬بهراد‬ ‫رضازاده‬ ‫باهمکاریپایگاهخبری‪،‬تحلیلیموسیقیزیروبم‬ ‫هنرهایتجسمی‪:‬‬ ‫شادیبلوطی‬ ‫سرویسسالمت‪:‬‬ ‫دکترافسانهگودرزی‪،‬دکترحمیدرضاعلیزاده اطاقور‪،‬‬ ‫دکترمریمحاجی لو‪،‬دکترعلیرضانورمحمدی‬ ‫سرویسسبکزندگی‪:‬‬ ‫روشنک هورفر‪ ،‬رویا قربانی‪ ،‬شادان اشرف کیا‪،‬‬ ‫محمدحسینکشاورز‪،‬رضاکشاورز‪،‬سحرغربی‪،‬‬ ‫ملیحهاحمدبیگی‪،‬سودابهپناهنده‪،‬گلساسادات‬ ‫بحری‪،‬افسونفروتن‪،‬علیحسن پور‬ ‫سرویسترجمه‪:‬‬ ‫فرشتهاخوان‪،‬مهساعبداللهی‬ ‫صفحه اراییوگرافیک‪:‬‬ ‫محمداحتشامی‬ ‫جلد‪:‬احسانعربگری‬ ‫ویراستار‪:‬فرشتهاخوان‬ ‫تیمگفتگویتصویری(گفتگو‪،‬تصویر‪،‬تدوین)‪:‬‬ ‫مرضیهجعفری‪،‬میالدبحرینی پور‬ ‫سهندداداشی نسب‪،‬بهرادرضازاده‪،‬نیمااعتصام‪،‬‬ ‫گلساساداتبحری‬ ‫اموراینترنتی‪:‬‬ ‫سحرغربی‪،‬سودابهپناهنده‪،‬افسونفروتن‬ ‫روابط عمومی و امور مالی‪ :‬گندم احمدی تفرشی‬ ‫امور اداری‪ :‬اکبر اخشابی‬ ‫تبلیغاتوامورمشترکین‪:‬رویاقربانی‪،‬فرشتهاخوان‪،‬‬ ‫کانونتبلیغاتیپریزاد‬ ‫چاپ و صحافی‪ :‬انتخاب رسانه‬ ‫فـــهرست‬ ‫‪ 06‬سرمقاله‬ ‫‪ 08‬نیایش‬ ‫‪ 10‬گلشن راز (قسمت‪)2‬‬ ‫‪ 11‬عرفان و زبان‬ ‫‪ 12‬فیلسوفی که زاده شد تا کفاشان را بیازارد!‬ ‫‪ 13‬کاوشی در فهم بشری با هیوم‬ ‫‪ 14‬تک بیتی هایعاشقانه‬ ‫‪ 15‬کتابخانهزیروبم‬ ‫‪ 16‬طنز ادبی‬ ‫‪ 17‬شاعرانه‬ ‫‪ 18‬ضرب المثل ها‬ ‫‪ 19‬پاسخ های رندانه و بداهه شاعران‬ ‫‪ 20‬سینمای ایران و جهان‬ ‫‪ 22‬نگاهی به تاریخ سینمای مجارستان‬ ‫‪ 23‬نقد تئاتر‪« :‬الیور توئیست»‬ ‫‪ 24‬سینمای کالسیک‪« :‬پرتقال کوکی»‬ ‫‪ 26‬از برفک تا درفک با گیتی خامنه‪ :‬عاشق انچه هستم‬ ‫که اغازش کرده ام!‬ ‫‪ 29‬نقد و معرفی سریال‪« :‬سایه بان»‬ ‫‪30‬‬ ‫زیروبمبهشادمختاری‪:‬اصالسینمایهالیوودراقبول‬ ‫ِ‬ ‫ندارم!‬ ‫‪32‬‬ ‫زیروبم ژاله درســتکار‪ ،‬بازیگر تئاتر‪ ،‬ســینما و‬ ‫ِ‬ ‫تلویزیون‪ :‬بد عاشق می شوم‪ ،‬اگر بشوم!‬ ‫‪ 35‬گفتگــو با امیر اســکندر بــه بهانه «مــادری»‪:‬‬ ‫سرمایه گذاری در فیلم کوتاه برگردان ندارد!‬ ‫‪ 36‬نقد ســینمایی‪ :‬نگاهی به فیلم «ملــی و هزار راه‬ ‫نرفته اش»‬ ‫‪ 37‬معرفیانیمیشن‬ ‫‪ 38‬گپیباسلطانعضله خان!سلمان خان‪:‬ازماشین های‬ ‫بزرگ متنفرم و هنوز ریشکا سوار می شوم!‬ ‫‪ 40‬روایت مجید درخشانی از بدهی ده هزارتومانی به‬ ‫استادلطفی‬ ‫‪ 41‬نقد موسیقی‪ :‬جوان مرگی موسیقی پاپ‬ ‫‪42‬‬ ‫زیروبم کاوه افاق‪ ،‬خواننده‪ ،‬اهنگ ساز و شاعر در‬ ‫ِ‬ ‫سبک پاپ‪-‬راک‪ :‬شانسی خواننده شدم!‬ ‫‪ 46‬زیروبم اوا‪ :‬تازه های نشر‬ ‫‪ 47‬از نفی ریتم محوری تا رعایت استانداردهای ساحت‬ ‫هنر‬ ‫‪ 48‬از صعود روح تا کنسرت های ارام در موسیقی سنتی‬ ‫‪ 49‬ویولن همسایه‬ ‫‪ 50‬پای درددل علیرضا روزگار‪ :‬برای رســانه ای که‬ ‫سروتهندارد‪،‬متاسفم!‬ ‫‪52‬‬ ‫زیروبم اهنگ ســاز «هری پاتر»‪ ،‬جــان ویلیامز‪:‬‬ ‫ِ‬ ‫فیلم هایم را پس از انتشار نمی بینم!‬ ‫‪ 54‬حسرت پیوندی ابدی‪ ،‬در اندیشه «بویز»‬ ‫‪ 56‬معرفی سبک‪ :‬رئالیسم جادویی‬ ‫‪ 57‬هنرخوشنویسی‬ ‫‪ 58‬در قلب حادثه‪ :‬رابرت کاپا‬ ‫‪ 59‬عکاسی پرتره با موبایل‬ ‫‪ 61‬اصول اخالق بین المللی حرفه ای رسانه ای‬ ‫‪ 62‬ایین ها‪ ،‬اداب و رســوم ایران کهن‪ ،‬ســرمایه ای‬ ‫شگرفتبرایتوسعهگردشگری‬ ‫‪ 64‬غار یخی چما‪ ،‬بزرگ ترین منبع اب شیرین ایران‬ ‫‪ 65‬اینجا همیشه دما زیر صفر است!‬ ‫‪ 66‬زیوراالت و معرفی عطر‬ ‫‪ 68‬اخبار مد‬ ‫‪ 70‬گپی زیباترین دختر جهان‬ ‫‪ 71‬راهنمای ست کردن رنگ ها‬ ‫‪ 72‬فصل جدید‪ ،‬دکوراسیون جدید‬ ‫‪ 74‬حرکت در سکون دکوراسیون (قسمت‪)2‬‬ ‫‪ 75‬باغبانی‬ ‫‪ 76‬تکنولوژی‬ ‫‪ 77‬زیروبم موفقیت‬ ‫‪ 78‬بررسی اجمالی تابعیت کشتی و اثار ان‬ ‫‪ 79‬اینترنت و اعتیاد به ان‬ ‫‪ 80‬یک دقیقه بیشــتر در ســتاره باران «اپرا» میان‬ ‫لرزش هایگاه وبی گاهتهران!‬ ‫‪ 84‬سالمت عمومی‬ ‫‪ 85‬زیبایی‬ ‫‪ 86‬روان شناسی‬ ‫‪ 87‬طب سنتی‬ ‫‪ 88‬اشپزی‬ ‫‪ 90‬ورزشی‬ ‫‪ 92‬از دنیای ورزش تا فشن با رونالدو‬ ‫‪ 93‬سالم زندگی‬ ‫‪ 94‬ایرانگرام‬ ‫‪ 96‬هنرنماییبابه دردنخورها!‬ ‫‪ 97‬جدول‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫هو الجمیل‬ ‫ارزو‬ ‫همیشــه کلمه ارزو مرا به یاد شــعری که از استاد علی معلم‬ ‫خوانده ام‪ ،‬می اندازد‪:‬‬ ‫خرمننکاشته هامون‪،‬چشمهنگواتشفشونه‬ ‫بشمریننداشته هامون‪،‬هزارهزارتاکهکشونه‬ ‫ارزو دریای شوره‪ ،‬دریای شور زندون ماهه‬ ‫ماهیا تشنه ترین‪ ،‬روی لباشون اهه و اهه‬ ‫بخت ماهیا سیاهه‪...‬‬ ‫دریاهای شور عمیق اند و گسترده و بیکران ‪ ،‬باشکوه و دلفریب اند‬ ‫و در عین حال تلخ و شور که هرچه از ان ها بنوشی جز تشنگی و‬ ‫ خواهی بیشتر نصیب دیگری ندارد؛‬ ‫دوباره ِ‬ ‫درست مثل ارزو‪...‬‬ ‫شایدشنیدهباشیدافسانهمردسنگ تراشوارزوهایپی درپی اشرا‪:‬‬ ‫وقتی با نارضایتی و گله مندی از روزگار و کسب وکار و معیشت‬ ‫خود از نزدیکی خانه بازرگانی متمول می گذشته است و از میان درب‬ ‫باز‪ ،‬درون خانه مجلل و باغ و نوکران بازرگان را می بیند‪ ،‬به حال او‬ ‫غبطه می خورد و با خود می گوید این بازرگان چقدر ثروت دارد!! ارزو‬ ‫می کند جای بازرگان باشد‪ ...‬خداوند اجابت می کند‪ ...‬به بازرگانی با‬ ‫مال فراوان بدل می شــود‪ ...‬تا مدتی تصور‬ ‫جاه و جالل و مکنت و ِ‬ ‫می کند از همه قدرتمندتر و توانمندتر است‪ ...‬تا روزی که حاکم شهر‬ ‫را از نزدیک می بیند؛ همه به او احترام می گذاشتند حتی بازرگانان!‬ ‫دوباره ارزو می کند این بار جای حاکم باشد و از همه قدرتمندتر‪...‬‬ ‫ارزویش براورده می شود‪ ...‬خود را درحالی که روی تخت روان نشسته‬ ‫اســت می بیند که مردم به او تعظیم می کنند‪ .‬متوجه نور خورشید‬ ‫می شود‪ ،‬احساس می کند تندی و گرمای ان شدیدًا او را می ازارد‪.‬‬ ‫به فکر فرو می رود؛ اری خورشید از همه قدرتمندتر است!‬ ‫ارزو می کند‪ ...‬خورشید می شود‪ ،‬با تمام نیرو سعی می کند به زمین‬ ‫بتابــد و ان را گرم کند‪ ...‬پس از مدتی ابری ســیاه و بزرگ از راه‬ ‫می رسد و جلوی تابشش را می گیرد!‬ ‫می اندیشد‪ ...‬قدرت ابر از او بیشتر است‪ .‬می خواهد ابر شود! چنین‬ ‫می شــود‪ ...‬باد می وزد‪ ،‬او را به این طرف و ان طرف می کشاند! ارزو‬ ‫می کند باد شود! باد می شود و سبکبال به این سو و ان سو می رود و‬ ‫همه را با خود می برد‪ ...‬به صخره می رسد!‬ ‫قــدرت تکان دادنــش را ندارد با خود می گوید پس بی شــک‬ ‫قوی ترین صخره است!‬ ‫تبدیل به سنگی عظیم می شود و همان طور که با غرور محکم‬ ‫بر جایش ایستاده بود و احساس قدرت می کرد صدایی می شنود!‬ ‫احســاس می کند دارد ُخرد می شــود‪ .‬نگاهی به زیر می اندازد و‪...‬‬ ‫سنگ تراشی می بیند که با قلم و چکش به جانش افتاده!!!‬ ‫البته هیچ یک از این ســطور از ارزش‪ ،‬اهمیت‪ ،‬زیبایی و ماهیت‬ ‫نعمت گونهارزونمی کاهد‪:‬‬ ‫مسیر زندگی ادم ها همان مسیر ارزوهایشان است‪.‬‬ ‫سرمقــاله‬ ‫ارزوها پیش نمایش و پیش نویس خواسته های ایده ال و دلخواه‬ ‫صاحبانشان هستند؛ مثل ستاره های بخت سوسو زدنشان‪ ،‬مسیر و‬ ‫مقصدرامی نمایانند‪.‬‬ ‫ارزوهای خوب‪ ،‬نعمت اند و هدیه ای مستقیم از خود خدا که مثل‬ ‫نقشهوسودایگنج‪،‬خودبه خودکوله بارسفروجستجورامهیامی کنند‪.‬‬ ‫ارزوهای خوب ارزوهای امیدوارانه اند‪ ،‬دیر و دور نیستند‪ ،‬منطقی و‬ ‫روشن و دردسترس اند‪ .‬شوری و تلخی ارزو وقتی گرفته می شود که‬ ‫با خیر توام می شود‪ :‬ارزوی خیر‪...‬‬ ‫در دوره دبیرســتان معلم باذوقی داشتیم که مثال جالبی می زد؛‬ ‫می گفت‪:‬فکرکنیدارزووامید‪،‬دختروپسرهمسایه اندکهاگربخواهید‬ ‫دستشان را بگیرید برای امید به سادگی امکان پذیر است؛ ولی برای‬ ‫ارزو باید سال ها صبر کنید‪ ،‬درستان را تمام کنید‪ ،‬سربازی بروید‪ ،‬شغل‬ ‫مناسب پیدا کنید‪ ،‬خواستگاری کنید و نهایتًا با او ازدواج کنید‪.‬‬ ‫بله ارزوی زیبا‪ ،‬امیدوارانه و خیر‪ ،‬موهبت خداســت که همیشه‬ ‫صاحبش را در موقعیت و مسیری قرار می دهد که از خیلی پیش تر‬ ‫صالحیت‪ ،‬کفایت و لیاقتش را برای به دســت اوردن ان در خود‬ ‫بسنجد‪ ،‬ارتقا دهد و نهایتًا کسب کند و چه چیز بهتر از این!‬ ‫البتهانتخابوگلچینارزوهایمنطقیوشدنیازمیانهزارانارزوی‬ ‫محال‪،‬خودفرایندصعب‪،‬سختودشواریستکهبدونرهیافتعقلی‬ ‫بشری و درنهایت هدایت الهی‪ ،‬خود امید و ارزویی محال است‪.‬‬ ‫و اما در پایان‪ ،‬دو گفت وشنود زیبا از‬ ‫زین العابدین امام سجاد (ع)‪« :‬خدایا! از دعایی که حجاب جلوی‬ ‫ان را فراگرفته و امیدی که خالف واقع است به تو پناه بریم»‪.‬‬ ‫و‬ ‫خطاب خداوند به موسی‪« :‬در دنیا ارزوی طوالنی نداشته باش؛‬ ‫زیرا سنگدل می شوی»‪.‬‬ ‫و سخن اخر اینکه در استانه ورود به سالی جدید و برگ دیگری‬ ‫از دفتر عمرم‪ ،‬درحالی که در امواج زیبا و پیش برنده ی مهر و محبتتان‬ ‫غرقم‪ ،‬هزاران امید و ارزوی خیر و زیبا بدرقه راهتان می کنم‪ .‬باشد‬ ‫که هستی بخش در شادی و رضایت و خیر غرقتان کند‪.‬‬ ‫با ارادت و احترام‪:‬‬ ‫مجیداخشابی‬ ‫بازنشر اهنگ «خانه به دوش»‬ ‫قابل دسترسی و دانلود‬ ‫از طریق اسکن بارکد‬ ‫سایت رسمی‪:‬‬ ‫پایگاه خبری زیروبم نیوز‪:‬‬ ‫کانال تلگرام‪:‬‬ ‫صفحهاینستاگرام‪:‬‬ ‫‪www.majidakhshabi.com‬‬ ‫‪www.zirobamnews.com‬‬ ‫‪telegram.me/majidakhshabi‬‬ ‫‪instagram.com/majidakhshabi‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪7‬‬ ‫نیایش‬ ‫اهنگ سوره فاتحه الکتاب (حمد)‬ ‫منبع‪ :‬تفسیر نمونه‪ ،‬ایت اهلل ناصر مکارم شیرازی‬ ‫از زبان بندگان‬ ‫این سوره اساسا با سوره های دیگر قران از نظر لحن و‬ ‫اهنگ فرق روشنی دارد؛ به خاطر اینکه سوره های دیگر همه‬ ‫به عنوان سخن خدا است‪ ،‬اما این سوره از زبان بندگان است‬ ‫و به تعبیر دیگر در این سوره خداوند طرز مناجات و سخن‬ ‫گفتن با او را به بندگانش اموخته است‪.‬‬ ‫حمد و نیاز‬ ‫اغاز این سوره با حمد و ستایش پروردگار شروع می شود و‬ ‫با ابراز ایمان به مبدء و معاد (خداشناسی و ایمان به رستاخیز)‬ ‫ادامه می یابد‪ ،‬و با تقاضاها و نیازهای بندگان پایان می گیرد‪.‬‬ ‫انسان اگاه و بیداردل‪ ،‬هنگامی که این سوره را می خواند‪،‬‬ ‫احساس می کند که بر بال و پر فرشتگان قرار گرفته و به‬ ‫اسمان صعود می کند و در عالم روحانیت و معنویت لحظه به‬ ‫لحظه به خدا نزدیک تر می شود‪.‬‬ ‫ارتباطبی واسطه‬ ‫این نکته بسیار جالب است که اسالم بر خالف بسیاری‬ ‫از مذاهب ساختگی یا تحریف شده که میان (خدا) و (خلق)‬ ‫واسطه ها قائل می شوند به مردم دستور می دهد که بدون‬ ‫هیچ واسطه با خدایشان ارتباط برقرار کنند‪.‬‬ ‫این ســوره تبلوری اســت از همین ارتبــاط نزدیک و‬ ‫بی واسطه خدا با انسان و مخلوق با خالق‪.‬‬ ‫در اینجا تنها او را می بیند‪ ،‬با او ســخن می گوید‪ ،‬پیام او‬ ‫را با گوش جان می شنود‪ ،‬حتی هیچ پیامبر مرسل و فرشته‬ ‫مقربی در این میان واسطه نیست و عجب اینکه این پیوند و‬ ‫ارتباط مستقیم خلق با خالق اغازگر قران مجید است‪.‬‬ ‫پیامی که قبل از گوش‬ ‫به دل و وجدان جهانیان رسید‬ ‫به بهانه زادروز‬ ‫(س)‬ ‫زینب کبری‬ ‫منبع‪ :‬کتاب «زینب فریاد فرمند»‪ ،‬انتون بارا (نویسنده‬ ‫و محقق مسیحی لبنانی»‬ ‫زینب (س) که در بالغت و شهامت یادگار و نشانه پدرش علی‬ ‫(ع) و پــرورده خاندان فصاحت و کرامت بــود‪ ،‬ندایی براورد که در‬ ‫فضای جهان امتداد یافت و به رغم اقداماتی که برای وارونه جلوه‬ ‫دادن و از بین بردن محتوا و اهداف انقالب بزرگ برادرش صورت‬ ‫می گرفت‪ ،‬پیام ان را پیش از انکه به گوش جهانیان برساند به دل و‬ ‫وجدان انان رسانید و درنتیجه‪ ،‬حقیقت الهی برای کسانی که اگاهانه‬ ‫یا ناخوداگاه دوروبر باطل را گرفته بودند‪ ،‬اشــکار گردید و جز این‬ ‫نمی توانست باشد‪ .‬چنان که قران کریم می فرماید‪:‬‬ ‫َو َیاتی ا ُ‬ ‫ون (توبه‪)32 /‬‬ ‫ُوره َو لَو َک ِر َه الکاف ُِر َ‬ ‫هلل اِّل اَن ُیت ُّ‬ ‫ِم ن َ‬ ‫«و خداوند جز این نمی خواهد که نورش را گسترده تر و کامل تر‬ ‫سازد؛ هرچند کافران را خوش نیاید»‪.‬‬ ‫ُ‬ ‫پس‪ ،‬سالم بر زینب بزرگ بافضیلت‪ ،‬ا ّم المصائب‪ ،‬ملکه جهان‪،‬‬ ‫عقیله زنان‪ ،‬همسنگ‪ ،‬همدل و همراز پنجمین تن از ال عبا‪ ،‬پرستار‬ ‫امام سجاد (ع)‪ ،‬ستون بارگاه عظمت‪ ،‬سرور بانوان‪ ،‬همشیره امام حسن‬ ‫مجتبی «اُ ّم اخیها» عابده دودمان علی‪ ،‬معصومه صغری‪ ،‬مورداحترام‬ ‫و توجه مردم‪ ،‬فرزند علی و فاطمه‪ ،‬گریان‪ ،‬ستمدیده و تنها‪.‬‬ ‫‪8‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫نیایش‬ ‫منبع‪ :‬مناجات نامه خواجه عبداهلل انصاری‬ ‫الهی! گاهی به خود نگرم گویم از من زارتر کیســت‪ ،‬گاهی به تو نگرم گویم از من‬ ‫بزرگوارتر کیست؟ گاهی که به طینت تو افتد نظرم‪ ،‬گویم که من از هرچه به عالم بََترم‪،‬‬ ‫چون از صفت خویشتن اندر گذرم‪ ،‬از عرش همی به خویشتن درنگرم‪.‬‬ ‫الهی! جوی تو روان و مرا تشــنگی تا کِی؟ این چه تشنگی است و قدح ها می بینم‬ ‫پیاپی‪.‬‬ ‫خدایا! نظر کن در حاجت کسی َکش جز از یک حاجت نیست‪.‬‬ ‫الهی! به هر صفت که هستم بر خواست تو موقوفم‪ ،‬به هر نام که مرا خوانند به بندگی‬ ‫تو معروفم‪ ،‬تا جــان دارم رخت از این کوی بر ندارم‪ ،‬او که تو در زندگانی اویی جاوید‬ ‫زنده است‪.‬‬ ‫راحت دل است و دیدار تو زندگانی جان‪ ،‬زبان به یاد تو نازد و دل به‬ ‫گفت تو ِ‬ ‫الهی! ِ‬ ‫مهر و جان به عیان‪.‬الهی! هرکس را امیدی و امید رهی دیدار‪ ،‬رهی را بی دیدار نه به مزد‬ ‫حاجت است نه با بهشت کار‪ ،‬مرا تا باشد این درد نهانی‪ ،‬تو را جویم که درمانم تو دانی‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪9‬‬ ‫عرفان‬ ‫قسمت اول‬ ‫هفت شهر عشق را عطار گشت‬ ‫ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم‬ ‫‪(ÁÁ‬موالنا)‬ ‫هفت شهر عشــق یا هفت وادی در‬ ‫اصطالح عرفان شــیخ عطار نیشابوری‬ ‫مراحلی است که سالک طریقت باید طی‬ ‫کند که طی این مراحل را به بیابان های‬ ‫بی زینهاری تشبیه کرده است که منتهی‬ ‫به کوه های بلند و بی فریادی می شود که‬ ‫سالک برای رسیدن به مقصود‪ ،‬از عبور این‬ ‫بیابان های مخوف و گردنه های مهلک‬ ‫ناگزیر است‪ .‬شرح کامل و تعلیم این هفت‬ ‫وادی مخوف که درواقع راه حضرت عشق‬ ‫اســت در کتاب «منطق الطیر» در قالب‬ ‫داســتان سفر مرغان به رهبری هدهد و‬ ‫حکایاتی که رخ می دهد امده است‪.‬‬ ‫منطقالطیر‬ ‫ ‬ ‫‪ÁÁ‬‬ ‫مثنوی پربار منطق الطیر را شیخ عطار‬ ‫برای بیان حقیقت شناخت پروردگار سروده‬ ‫اســت و در افرینش رمز مرغان و زبان و‬ ‫سخن گفتن ایشــان و جان دادن همه و‬ ‫زنده ماندن سی مرغ‪ ،‬تنها یک سخن دارد‬ ‫تا بگوید‪« :‬هر که خود را شناخت‪ ،‬خدا را‬ ‫شناخت»‪.‬‬ ‫به حقیقت نیز منطق الطیر عطار دارای‬ ‫اشعاری فوق العاده زیبا و مضامین عرفانی‬ ‫بلندی است که هر یک از ان ها انسان را‬ ‫مدهوش و فریفته خویش می کند؛ اما حظ‬ ‫و بهره واقعی را تنها کسانی می برند که اهل‬ ‫معرفتوتفکرند‪.‬‬ ‫‪ÁÁ‬هفت وادی‬ ‫در منطق الطیر‪ ،‬هدهد که نماد پیر راه‬ ‫است خطاب به مرغان عالم قبل از شروع‬ ‫پرواز از هفت صحــرای بی کران‪ ،‬هفت‬ ‫وادی را بدین گونه شرح می دهد‪:‬‬ ‫گفت ما را هفت وادی در ره است‬ ‫چون گذشتی هفت وادی‪ ،‬درگه است‬ ‫هست وادی طلب اغاز کار‬ ‫وادی عشق است از ان پس‪ ،‬بی کنار‬ ‫وادی اول‪ :‬طلب‬ ‫چون فرو ایی به وادی طلب‬ ‫پیشت اید هر زمانی صد تعب‬ ‫چون نماند هیچ معلومت به دست‬ ‫دل بباید پاک کرد از هرچ هست‬ ‫چون دل تو پاک گردد از صفات‬ ‫تافتن گیرد ز حضرت نور ذات‬ ‫چون شود ان نور بر دل اشکار‬ ‫در دل تو یک طلب گردد هزار‬ ‫‪10‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫نگاهیگذرابهمهم ترین‬ ‫اندیشه های عرفانی شبستری در‬ ‫گلشن راز‬ ‫قسمت دوم‬ ‫دکتر محمودرضا اســفندیار و زهرا باغبان‬ ‫پرشکوه‬ ‫مسئله تفکر از نگاه شبستری‬ ‫گلشن راز با وجود اختصار فوق العاده اش متضمن نکات‬ ‫عرفانی و حکمی دقیقی اســت که تفکر برانگیز اســت‪.‬‬ ‫شبستری در جواب سوال پرسنده‪ ،‬مسئله ّ‬ ‫«تفکر» را مطرح‬ ‫می نماید که به اعتقاد وی عبارتست از «رفتن از باطن سوی‬ ‫حق» و دیدن «کل مطلق» در وجود «جزء»‪.‬‬ ‫این تعبیر او درواقع اساس بینش عرفانی است و تفاوت‬ ‫بین علم صوفی را که کشــفی است با علم فیلسوف که‬ ‫استداللی است بیان می کند‪.‬‬ ‫دوبینی یک وجود‬ ‫شیخ در اینجا نشــان می دهد که فلسفی چون احول‬ ‫(دوبین) مانده است وجود را که جز یکی نیست دو می بیند‬ ‫و توجه ندارد که از طریق موجودات امکانی ‪-‬که خود‪ ،‬وجود‬ ‫واقعی و ثابتی ندارند‪ -‬نمی توان به وجو ِد واجب ‪-‬که وجودی‬ ‫جز ان نیست‪ -‬پی برد‪.‬‬ ‫تفکر‪ ،‬شرط راه‬ ‫به این مســئله‪ ،‬که کدام‬ ‫تفکر شرط راه است و چرا باید‬ ‫تفکر‪ ،‬بعضــی اوقات طاعت‬ ‫باشــد و بعضی اوقات گناه؟‬ ‫می گوید انچه تفکر کردن در‬ ‫ان طاعت است ایات حق ‪-‬یا‬ ‫نعمت های او‪ -‬است‪.‬‬ ‫تفکــر در ذات البته گناه‬ ‫است‪ ،‬چرا که ایات وجودشان‬ ‫از ذات است‪.‬‬ ‫چیستی«من»‬ ‫ِ‬ ‫در پاسخ این سوال که «من» چیست و در «خود»‬ ‫سفر کردن انسان چه معنی تواند داشت؟‬ ‫می گوید‪« :‬من» عبارت از ان است که حقیقت از طریق‬ ‫قبول تَ َعین‪ ،‬محدود و معین شود و بدین گونه «من» امری‬ ‫است که بر ذات وجود عارض شده است‪ ،‬اما تعین خودش‬ ‫وهمی بیش نیست و حقیقت ندارد‪ ،‬سالک با سفر کردن در‬ ‫«مــن» می تواند با ماوراء این وهم راه جوید و از کثرت به‬ ‫وحدت برسد‪.‬‬ ‫سایل می پرسد‪ :‬چنین مسافری کیست؟‬ ‫و از شیخ جواب می شنود‪ :‬ان کس که زود گذر می کند‬ ‫و مثل ان اتش که از میان دود بیرون می اید از خود صافی‬ ‫می شود و عارف می گردد‪.‬‬ ‫درجواباینسوالکه«عارف»کیستوشناسایچیست؟‬ ‫می گوید عارف کسی است که دلش شناسای وجود است‬ ‫و مطلــق وجود را می نگرد نه تعینــات و کثرات را‪ ،‬و این‬ ‫شناسایی وقتی حاصل می شود که او به کلی خود را ببازد و‬ ‫از هر تعلق و تعینی انچنان پاک گردد که در وجود او عارف‬ ‫با معروف یکی شود‪.‬‬ ‫سایل می پرسد‪ :‬اگر معروف و عارف جز یکی‪ ،‬جز‬ ‫یک ذات پاک‪ ،‬نیست پس این سودای عرفان و‬ ‫معرفت که در سر این یک مشت خاک هست از‬ ‫کجاست؟‬ ‫شیخ جواب می دهد که هرچند معروف و عارف جز ذات‬ ‫حق نیست‪ ،‬اما خاک زمین هم روشنی و تابندگی خود را از‬ ‫خورشید کسب می کند و جای تعجب نیست که ذره‪ ،‬هوای‬ ‫خورشــید را داشته باشد و جواب خود را به سوال «الست»‬ ‫بهانه ای برای این سودای عرفان و معرفت داشته بیابد‪.‬‬ ‫وقتی سایل می پرسد که پس ان انالحق گفتن چه‬ ‫بود که ذره حقیری چنان دعوی کند؟‬ ‫می گوید که این اناالحق گفتن کشف رازست و هویدا‬ ‫کردن اسرار‪ ،‬اما باز به جز حق کیست‬ ‫تا گویــد اناالحق؟ وقتی همه این عالم‬ ‫این صدا را دارند‪ ،‬وقتی درختی در وادی‬ ‫ایمن صدای انّی انااهلل برمی اورد و چرا‬ ‫این صدا از نیکبختی مثل پسر منصور‬ ‫روا نباشد؟‬ ‫پرسنده باز سوال می کند که پس‬ ‫مخلوق چگونه می تواند واصل‬ ‫خوانده شود و این سیر و سلوک‬ ‫او چگونه حاصل تواند شد؟‬ ‫و شیخ جواب می دهد که این وصال‬ ‫برای مخلوق فقط بدین طریق حاصل‬ ‫تواند شد که از خود ‪-‬از مخلوقت و خلقت‪ -‬جدا بشود تا با‬ ‫انچه ورای مخلوقت است‪ ،‬اشنا گردد‪ .‬چراکه وقتی «ممکن»‬ ‫َگرد امکان برفشاند دیگر چیزی به جز «واجب» نمی ماند و‬ ‫بدین گونه انچه واصل می شود دیگر مخلوق نیست‪.‬‬ ‫وقتی سایل می پرسد که در این وصال ممکن و‬ ‫واجب مسئله قرب و بُعد ‪-‬دوری و نزدیکی‪ -‬چگونه‬ ‫مطرح می شود؟‬ ‫شــیخ می گوید این دوری در حقیقت به علت نزدیکی‬ ‫اســت‪ ،‬قرب و بعد وقتی است که واقعًا دویی در کار باشد‪.‬‬ ‫وقتی این حجاب در بین نباشد فاصله ای هم در کار نیست‬ ‫تا صحبت قرب و بعد پیش بیاید‪ .‬به عالوه اضافت کردن‬ ‫فعل به خویش هم کفرست و ممکن باید از وجود خود به‬ ‫کلی خالی شود تا فاصله بین او و واجب در هم نوردیده اید‬ ‫و وصال حاصل شود‪.‬‬ ‫عرفــان‬ ‫و زبــان‬ ‫تجربهعرفانی‬ ‫حصــول چنین امــری‪ ،‬یعنی‬ ‫گشودهشدندریچه هایعالممعنی‬ ‫بر دل صوفی و واقع شدن حاالت‬ ‫مختلف و دستیابی به حقیقت‪ ،‬را‬ ‫تجربه عرفانی می گویند‪ .‬تجربه‬ ‫در اینجا به معنای لغوی ان یعنی‬ ‫ازمودننیست‪،‬بلکهبیشتردرمعنی‬ ‫احساس‪ ،‬شهود و ادراکی خاص یا‬ ‫رخــدادی در درون به کار می رود‪.‬‬ ‫(تقوی‪ ،1387 ،‬ص ‪)115‬‬ ‫معرفتعرفانی‬ ‫پیامداینتجربه ها‪،‬معرفتعرفانی‬ ‫استکهبدانمعرفتابداعینیزگفته‬ ‫شده‪ ،‬زیرا حاصل ذوق صاحب تجربه‬ ‫است‪( .‬بهشتی و دیگران‪ ،1384،‬ص‬ ‫‪ )98‬این معرفت با انچه بدان مفاهیم‬ ‫علمی می گویند متفاوت اســت‪.‬‬ ‫مفاهیمعلمیانچیزهاییاستکه‬ ‫از عالم محسوس به وسیله عقل و‬ ‫حواس درک می شود ولی معرفت‪،‬‬ ‫حقایقی اســت که عارف از عالم‬ ‫مابعدالطبیعه و غیرمحسوس درک‬ ‫می کند و الت ادراک ان نیز بصیرت‪،‬‬ ‫روح یا دل است‪.‬‬ ‫زبان عبارت و زبان اشارات‬ ‫اما شیوه برخورد عرفا با موضوع‬ ‫معرفت و کیفیت بیان ان به دلیل‬ ‫ماهیتتجربهعرفانی‪،‬دوگونهاست‪.‬‬ ‫همان طور کــه در ابتدای مطلب‬ ‫گفتیم زبان اشارت و زبان عبارت‪،‬‬ ‫تعبیری از این دو گونه برخورد عرفا‬ ‫با بیان موضوع معرفت است‪ .‬اینکه‬ ‫عارف در بیــان تجربیات خود چه‬ ‫هدفی را دنبال می کند و قصد او از‬ ‫انتقال احساس و ادراکش چیست‬ ‫نوع بیان او را مشخص می کند‪.‬‬ ‫عرفان‬ ‫منبع‪ :‬بررسی و تحلیل زبان عرفانی در اثار عین القضات‬ ‫همدانی‪ ،‬سیدعلی اصغر میرباقری فرد و شهرزاد نیازی‬ ‫زبان عرفانی‬ ‫متون عرفانی‪ ،‬اعم ازمنظوم و منثور‪ ،‬در قالب الفاظ بیان می شود‪ .‬این قالب‬ ‫لفظی را زبان عرفانی می گویند که شامل زبان عبارت و زبان اشارت است‪ .‬عارف‬ ‫در جریان سیر و سلوک و دستیابی به کشف و شهود‪ ،‬میان خود‪ ،‬طبیعت و خدا‪،‬‬ ‫روابط و پیوندهایی برقرار می کند و به افق هایی ورای افق های این جهان دست‬ ‫می یابد و امری ماورای استدالل و عقل برای او منکشف می شود‪.‬‬ ‫تعریف زبان اشارت‬ ‫گونه دوم که بدان «زبان اشــارت» می گویند بیان حقایق درونی است که‬ ‫به طور غیرارادی و ناگهانی و ضمن تجربه باطنی حاصل می شود و با احساس و‬ ‫عاطفه و دل و روح سر و کار دارد‪( .‬پورنامداریان‪ ،1367 ،‬ص ‪)46‬‬ ‫بیان این حاالت نیز با توجه به قصد متکلم به صورت هایی از بیان یک تجربه‬ ‫به معنی محدودیت ظرفیت زبان در القای این نوع تجارب است و عارف تالش‬ ‫می کند خواننده از انچه ظاهر الفاظ نشان می دهد چیزی بیشتر دریابد و به قول‬ ‫احمد غزالی از عبارت اشارت پی به اشارت عبارت ببرد‪( .‬غزالی‪ ،1359 ،‬ص ‪)1‬‬ ‫تعریف زبان عبارت‬ ‫چنان که در پی تحلیل تجربه خود کــه به طور ارادی و به قصد تحقیق و‬ ‫شــناخت صورت گرفته براید از قوه تعقل بهره می جوید و می کوشد تحلیل‬ ‫روشنگری از موضوع به دیگران ارائه دهد و مخاطب را قانع کند‪ .‬این گونه بیان‬ ‫دراصطالح عرفا به «زبان عبارت» تعبیر شده است‪ .‬یعنی زبانی روشن و گویا که‬ ‫ذهنیات و تجربیات عارف را بیان می کند و بیشتر به قصد تعلیم و توضیح و تفسیر‬ ‫تجربه درونی است به طوری که بتوان مخاطب را اقناع و حتی به امر قدسی و‬ ‫ماورایی ترغیب کرد‪( .‬نویا‪ ،1373 ،‬ص ‪)5‬‬ ‫خاص اندیشه صوفیانه‬ ‫زبان ِ‬ ‫دشواری بیان این تجربه در عالم وحدت‬ ‫بــا زبان معمولی نمی توان مفاهیم عرفانی را توضیح داد؛ زیرا به دلیل عدم‬ ‫سنخیت تجربه عرفانی با عالم مادی نمی توان از زبان عادی برای بیان ان بهره‬ ‫جست و به طورکامل تجارب درونی را منتقل نمود و به قول عین القضات «در‬ ‫نطق هم بیان به کمال نشاید»‪( .‬همو ‪ ،1362‬بخش‪ ،2‬ص ‪)279‬عین القضات نیز‬ ‫از دشواری بیان این تجربه در عالم وحدت سخن به میان می اورد‪ ،‬و می گوید‪« :‬باش تا به‬ ‫عالم من رسی که زحمت بشریت در میان نباشد که خودم با تو بگویم انچه گفتنی باشد‪.‬‬ ‫در عالم حروف بیش از این در عبارت نتوان اوردن‪ .‬کی باشد که از ادبار خود برهیم؟»‪.‬‬ ‫(همدانی‪ ،1341،‬تمهیدات‪ ،‬ص‪ )354‬بنابراین ریشه گرفتاری زبانی او همین است که با‬ ‫زبانیمنطقی اندیشنمی توانازعالمیماورایعقلواستداللسخنگفت‪.‬‬ ‫ناپذیریاندیشه هایعرفانی‬ ‫بیان‬ ‫ِ‬ ‫این طرز تلقی بیانگر بیان ناپذیری تجربه های عرفانی است‪ .‬عرفای ما نیز در‬ ‫همه متون عرفانی خود از بیان ناپذیری تجربه های عرفانی سخن رانده اند‪ .‬بنابراین‬ ‫بیان ناپذیری یکی از ویژگی های مشترک عرفان در هر مکتب و فرهنگی شمرده‬ ‫میشود‪.‬تعبیر«بیانناپذیری»همانابهمعنینامفهومبودناینحالوامتناعانتقال‬ ‫ان به دیگران است‪ .‬این امر نتیجه عوامل مختلفی است که موردتوجه فیلسوفان‬ ‫دین قرار گرفته است‪ .‬انچه بیان شده اینکه ماهیت عرفان از جنس این جهان‬ ‫نیست و نمی توان ان را با معیارهای محدود بشری تبیین و تحلیل کرد‪.‬‬ ‫با ایــن توضیح می توان گفت‬ ‫جنبه معرفتــی عرفان در مفهوم‬ ‫عــام و کلی به مفهوم اندیشــه‬ ‫بازمی گردد‪ .‬روشنگری و کشف‬ ‫این اندیشه صوفیانه یا تعبیر دیگر‬ ‫معرفت عارفانــه به زبانی خاص‬ ‫انجام می شود‪ .‬زبان عرفان‪ ،‬بیان‬ ‫دشوار این تجربه و این حال است‪.‬‬ ‫امری و حالی که پیوسته در حال‬ ‫گذر است و تجربه ای درونی است‬ ‫از پرواز روح از قفس مادی و رها‬ ‫شدن در جهانی ورای جهان مادی‬ ‫و ظاهری و رابطه انسان با عالم‬ ‫باال‪ .‬با اینکــه عرفا از این تجربه‬ ‫با عنوان معرفت یاد می کنند اما‬ ‫معتقدند زبــان از بیان ان ناتوان‬ ‫است‪.‬ویلیامجیمزمی گوید‪«:‬چقدر‬ ‫ما زیاد درک می کنیم و چقدر کم‬ ‫می توانیم برای مردم بیان کنیم»‬ ‫(جیمز‪ ،1372 ،‬ص ‪)78‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪11‬‬ ‫فلســفه‬ ‫سقراط از دید اشنایان‬ ‫سقراط‬ ‫فیلسوفی که زاده شد تا کفاشان را بیازارد!‬ ‫منبع‪:‬تسلی بخشی هایفلسفه‪،‬الندوباتن‬ ‫زندگی‬ ‫سقراط در ســال ‪ 469‬قبل از میالد در اتن به‬ ‫دنیا امد‪ .‬می گویند که پدرش‪ ،‬سوفرونیســکوس‪،‬‬ ‫مجسمه ســاز و مادرش‪ ،‬فائنارته‪ ،‬قابله بوده است‪.‬‬ ‫سقراط در جوانی شاگرد فیلسوفی به نام ارخالئوس‬ ‫بود و از ان پس به تمرین فلسفه پرداخت؛ بی انکه‬ ‫هرگز چیزی در این باب بنگارد‪.‬‬ ‫فیلسوفهمیشهپابرهنه!‬ ‫ِ‬ ‫او برای درس هایش پول نمی گرفت و بنابراین به‬ ‫ورطه فقر درغلتید؛ گرچه چندان عالقه ای به امور‬ ‫مادی نداشت‪ .‬در تمام ســال ردا بر تن می کرد و‬ ‫تقریبا همیشه پابرهنه بود (گفته اند که متولد شده‬ ‫بود تا کفاشان را بیازارد)‪ .‬در هنگام مرگ‪ ،‬متاهل‬ ‫و پدر سه پسر بود‪ .‬کسانتیپه‪ ،‬همسرش‪ ،‬به شدت‬ ‫تندخو و بداخالق بود (وقتی از سقراط پرسیدند چرا‬ ‫بــا او ازدواج کرده‪ ،‬جواب داد که پرورش دهندگان‬ ‫اسب باید با لجام گسیخته ترین و پرشورترین اسب‬ ‫تمرینکنند)‪.‬‬ ‫‪12‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫او بخــش عمده ای از وقتــش را در خارج از‬ ‫خانــه به گفتگو با دوســتان در اماکن عمومی‬ ‫اتن می گذراند‪ .‬ان ها حکمت و شــوخ طبعی او‬ ‫را می ستودند؛ ولی عده بسیار کمی می توانستند‬ ‫قیافه ســقراط را بســتایند‪ .‬او کوتاه قد‪ ،‬ریشو و‬ ‫کچــل بود و هنگام راه رفتــن به طرز عجیبی‬ ‫می لنگید و چهره ای داشــت که اشنایانش ان‬ ‫را به انواع گوناگونی به ســر خرچنگ‪ ،‬ساتیر یا‬ ‫جانوری عجیب وغریب تشبیه کرده اند‪ .‬دماغش‬ ‫پهن و لبانش بــزرگ بود و چشــمان برامده‬ ‫ورقلمبیده اش زیر یک جفت ابروی درهم ریخته‬ ‫قرار داشت‪.‬‬ ‫شگفت انگیزترینویژگیسقراط‬ ‫ولی شــگفت انگیزترین ویژگی او این بود که‬ ‫عادت داشــت به اتنی ها از هر طبقه‪ ،‬سن وسال و‬ ‫حرفه ای‪ ،‬نزدیک شــود و از ان ها بی پروا و صریح‬ ‫سواالتی بپرســد؛ بی انکه نگران باشــد که او را‬ ‫خودمحور یــا اعصاب خردکن بنامنــد و از ان ها‬ ‫می خواســت با دقت به او توضیح دهند که چرا به‬ ‫عرف عام باور دارند و به او‬ ‫برخی عقاید مبتنی بر ِ‬ ‫بگویند به نظر ان ها معنای زندگی چیست‪ .‬به قول‬ ‫یک سردا ِر شگفت زده‪:‬‬ ‫«هر کس با سقراط گفتگویی اغاز کند‪ ،‬موضوع‬ ‫بحث هرچه باشد‪ ،‬سقراط به وسیله سوال و جواب او‬ ‫را چندان به این سو و ان سو می برد تا جایی برساند‬ ‫که ناچار شود درباره کنونی و گذشته خود به سقراط‬ ‫حساب پس بدهد‪ .‬در اینجا نیز سقراط دست از سر‬ ‫او برنمی دارد پیش از انکــه او را کامال بیازماید و‬ ‫احوال درونی اش را در برابر دیدگانش قرار دهد»‪.‬‬ ‫تاثیر موقعیت جغرافیایــی اتن بر عادت‬ ‫سقراط‬ ‫اب وهوا و معماری شهری اتن به این عادت او کمک‬ ‫می کرد‪ .‬اتن نیمی از سال گرم بود که این امر فرصت‬ ‫گفتگو با مردم کوچه وبازار بــدون معرفی یا مقدمات‬ ‫یداد‪.‬فعالیت هاییکهدرزمین های‬ ‫تشریفاتیراافزایشم ‬ ‫شمالیپشتدیوارهایگلیدلگیروکلبه هایپردودانجام‬ ‫می شدبههیچسرپناهیدربرابراسمان هایخیرخواهاتن‬ ‫نیازنداشت‪.‬این پاوان پاکردندرمیدانعمومیشهر‪،‬زیر‬ ‫ستون های رواق نقاشی شده یا رواق زئوس الیوتریوس‬ ‫و سخن گفتن با غریبه ها در اواخر عصر‪ ،‬یعنی بهترین‬ ‫ساعت ها بین امور عملی و واقعی نیمروز و تشویش ها و‬ ‫اضطراباتشبانه‪،‬کاریمتداولبود‪.‬‬ ‫از پیرائیوس تا دروازه ایگئوس‬ ‫اندازه شــهر‪ ،‬سرور و نشاط را تضمین می کرد‪.‬‬ ‫حدود ‪ 240‬هزار نفر در اتن و بندرش می زیستند‪.‬‬ ‫رفتن از یک سوی شهر به دیگر انتهای ان‪ ،‬یعنی‬ ‫از پیرائیوس تا دروازه ایگئوس‪ ،‬بیش از یک ساعت‬ ‫به طول نمی انجامید‪ .‬ســاکنان شهر می توانستند‬ ‫احساس کنند مثل شــاگردان مدرسه یا مهمانان‬ ‫عروسی به هم مرتبط هستند‪ .‬تنها جزم اندیشان‬ ‫یا میخوارگان نبودند که در مال عام با غریبه ها به‬ ‫گفتگومی پرداختند‪.‬‬ ‫درستی وضعیت موجود‬ ‫به‬ ‫کردن‬ ‫اگر ما از شک‬ ‫ِ‬ ‫خودداری می کنیم‪ ،‬دلیل این امر ‪-‬غیر از اب وهوا‬ ‫و اندازه شــهرهایمان‪ -‬در درجه اول این است که‬ ‫امر موردپســند همگان را با امر درســت یکسان‬ ‫فیلسوف پابرهنه سواالت زیادی مطرح‬ ‫می پنداریم‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫می کرد تا نشان دهد انچه موردپسند همگان است‬ ‫معقول است یا نه‪.‬‬ ‫فلســفه‬ ‫ضرب المثل‬ ‫عادت یک راهنمای بزرگ زندگی بشری‬ ‫کاوشی در فهم بشری‬ ‫با هیوم‬ ‫منبع‪ :‬کاوشی در فهم بشر‪ ،‬دیوید هیوم‪ ،‬برگردان کاوه الجوردی‪،‬‬ ‫تهران‪ ،‬نشر مرکز‬ ‫هیوم‪ ،‬در کتاب «کاوشی در خصوص فهم بشری»‪ ،‬که نسخه ای ویرایش شده از‬ ‫بخش اول «رساله در باب طبیعت ادمی» است‪ ،‬بر این نظر است که تمامی محتویات‬ ‫ذهن انسان یا ایده یعنی اندیشه هستند و یا انطباع‪.‬‬ ‫منظور هیوم از انطباع‪ ،‬داده های حســی زنده است و منظور از ایده‪ ،‬همین داده ها‬ ‫هســتند که در حافظه یا خیال وجود دارنــد‪ .‬یعنی اگر من در حال حاضر‪ ،‬به مجله‬ ‫می نگرم‪ ،‬مجله برای من یک انطباع است‪ .‬حال اگر چشمان ام را ببندم و مجله ای که‬ ‫دیده ام را به خاطر بیاورم‪ ،‬مجله موردنظر یک ایده خواهد بود‪.‬‬ ‫معیار زنده‬ ‫معیار هیوم برای مفارقت ایده ها و انطباعات‪ ،‬زنده بودن ان هاست‪ .‬یعنی من‬ ‫اگر یک لواشــک ترش بخورم‪ ،‬مزه ای که احساس می کنم بسیار زنده تر و با‬ ‫طراوت تر از ایده ی لواشک ترش در ذهنم است‪.‬‬ ‫حال هیوم به این مقدمات این را نیز اضافه می کند که هیچ ایده ای وجود‬ ‫ندارد که ناشی از انطباعی نباشد‪ .‬به زعم او‪ ،‬هر ایده ای به یک انطباع مسبوق‬ ‫اســت‪ .‬درواقع‪ ،‬سخن هیوم این است که ایده ها و اندیشه های ادمی‪ ،‬فطری‬ ‫نیستند که از بدو تولد یا به صورت پیشینی در ذهن باشند‪ ،‬بلکه از انطباعات‪،‬‬ ‫یعنی از داده های حواس بیرونی و درونی‪ ،‬ناشی شده اند‪.‬‬ ‫علیت‬ ‫هیوم می گوید علیت مقوله ای پیشینی‬ ‫نیست‪ .‬یعنی علیت مقوله ای نیست که ما ان‬ ‫را فارغ از تجربه کشف کرده باشیم‪ .‬همچنین‬ ‫هر چیزی که از تجربه ان را کشف می کنیم‪،‬‬ ‫تا از استدالل استقرایی تبعیت نکرده باشیم‪،‬‬ ‫نمی توانیم از ان نتیجه ای بگیریم‪ .‬پس اگر‬ ‫بنیان علیت بر تجربه باشد‪ ،‬و بنیان تجربه‬ ‫هم بر استدالل استقرایی باشد‪ ،‬پس بنیان‬ ‫استدالل استقرایی بر چیست؟‬ ‫بنیان استدالل اســتقرایی بر یکنواخت‬ ‫بودن سیر طبیعت است‪.‬‬ ‫اما بنیان یکنواخت بودن سیر طبیعت بر‬ ‫چیست؟ ظاهرًا بر تجربه!‬ ‫اینجاست که هیوم می گوید این قضیه‬ ‫َدوری اســت‪ .‬یعنی از یک ســو تجربه بر‬ ‫یکنواختی ســیر طبیعت اســتوار است و‬ ‫یکنواختی سیر طبیعت بر تجربه‪.‬‬ ‫پس مبنای واقعی علیت چیست؟‬ ‫مبنای علیت از نگاه هیوم‬ ‫هیوم برای پاسخ به پرسش فوق‪ ،‬می گوید فرض کنید شخصی‬ ‫کــه قابلیت های ذهنی باالیی دارد‪ ،‬به یکباره وارد جهان شــود و‬ ‫پدیده های بسیاری را ببیند که پس از پدیده های دیگر می ایند‪ .‬البته‬ ‫کــه او نتیجه نمی گیرد که پدیده هایی که پس از پدیده های قبلی‬ ‫می ایند‪ ،‬معلول هستند و پدیده های قبلی‪ ،‬علت‪.‬‬ ‫هیوم در ادامه می گوید حال فرض کنید همین شــخص مدت‬ ‫بیشــتری در این جهان به ســر بَ َرد‪ ،‬تجرب ه بیشتری کسب کند و‬ ‫رویدادهای مشابهی را چندین و چندبار مشاهده نماید‪ .‬این شخص‬ ‫پس از این نتیجه می گیرد که «وجود یک شئ را از ظهور دیگری‬ ‫استنتاجکند»‪.‬‬ ‫علت و معلول‬ ‫درواقــع او پس از این در هر ماجرا‪ ،‬یک چیز را علت می انگارد و‬ ‫یک چیز را معلول‪ .‬اما اگر از او بپرسید که چرا چنین می کنی‪ ،‬پاسخی‬ ‫قاطع در چنته ندارد‪ .‬اما پاسخ چیست؟ یعنی چه چیزی باعث می شود‬ ‫این شخص این گونه بیندیشد؟‬ ‫پاسخ هیوم این است که ان چیز و ان اصل که باعث می شود این‬ ‫شخص چنین نتیجه گیری کند چیزی نیست جز عادت‪.‬‬ ‫به زعم هیوم‪« ،‬عادت یک راهنمای بزرگ زندگی بشری است‪.‬‬ ‫فقط ان اصل است که تجربه مان را برایمان مفید می سازد و باعث‬ ‫می شــود که‪ ،‬برای اینده‪ ،‬سیری از رویدادها را انتظار داشته باشیم‬ ‫مشابه ان ها که در گذشته ظاهر شده است»‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪13‬‬ ‫تک بیت عاشقانه‬ ‫کاروان گل‬ ‫هواملحبوب‬ ‫صندلی چوبی‬ ‫مجیدنعمانی‬ ‫باز هم نشستن روی صندلی چوبی‪ ،‬باز هم یک فنجان قهوه‬ ‫تلخ‪ ،‬باز هم ورق زدن صفحات روزنامه‪ ،‬باز هم خیره شدن به قاب‬ ‫عکس روی دیوار و باز هم و باز هم و باز هم‪...‬‬ ‫اندکی بهتر به قاب عکس می نگرم‪ ،‬می بینم که انگار لبخندت را‬ ‫جا گذاشته ای‪ .‬نمی شود برگردی و به بهانه بردن لبخند‪ ،‬اخم هایت‬ ‫را جا بگذاری؟‬ ‫اصال من به همین مقدار بودنت‪ ،‬به بهانه تعویض لبخند و اخم‬ ‫قانعم؛ پس برگرد‪.‬‬ ‫صبح ما خیر است ای یاران ز پیغام شما‬ ‫جان ما مست است دائم از می جام شما‬ ‫اقبال الهوری‬ ‫خوشا ان صبح چندانی که یابی‬ ‫به جز «دیدار او» چیزی نیابی‬ ‫عطار‬ ‫ای نفس عجب که با دلم هم نفسی‬ ‫من بنده ان صبح که خندان برسی‬ ‫موالنا‬ ‫‪14‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫در طواف چشمه ها لطف دگر دارد بهار‬ ‫کاروان در کاروان گل همسفر دارد بهار‬ ‫شیوه ابر بهاران را به شیدایی ببین‬ ‫هر کجا رو می کند چشمان تر دارد بهار‬ ‫در گل سرخش ببین دریای اتش دیده ای‬ ‫در گل زردش نظر کن گنج زر دارد بهار‬ ‫طوقی از گل ها به گردن مثل مرغی عاشق است‬ ‫بیشه های ارغوان را زیر پر دارد بهار‬ ‫بر تنش تور درخشان دارد از گل های سرخ‬ ‫از بنفشه شب کاله گل به سر دارد بهار‬ ‫با نشانی های بسیار از بهشت امد مگر‬ ‫رخت ایات الهی را به بر دارد بهار‬ ‫«حسن قدرت ابادی»‬ ‫تک بیت هایعاشقانه‬ ‫بالی خمار کشت‬ ‫ما را که در ِد عشق و ِ‬ ‫می صافی دوا کند‬ ‫یا وصل دوست یا ِ‬ ‫حافظ‬ ‫بع ِد دیدا ِر تو هر روز دعا می کردم‬ ‫که به کافر نشود هیچ مسلمان محتاج!‬ ‫حسیندهلوی‬ ‫قدر کسی بدان که بداند بهای عشق‬ ‫تب کن برای انکه بمیرد برای تو‬ ‫عمادخراسانی‬ ‫عشق‪ ،‬تعبی ِر قشنگی است برایم از تو‬ ‫ورنه‪ ،‬کمتر سخنی بود که معنای تو داشت‬ ‫افشینیدالهی‬ ‫با که خواهی باز کرد‪ ،‬این در که بر من بسته ای؟‬ ‫بر که خواهی بست دل را‪ ،‬چون ز من برداشتی‪!...‬‬ ‫حسینمنزوی‬ ‫دیر امدی اگرچه شتابان‪ ،‬چه فایده؟‬ ‫بر نعش تشنه بارش باران‪ ،‬چه فایده؟!‬ ‫جواد منفرد‬ ‫زندگی منهای تو‪ ،‬منهای من هم نیز هست‬ ‫حاصلش صفراست «یک با یک» ریاضی را ببین‬ ‫مجتبیسپید‬ ‫مکانی برایت بِه از دل ندارم‬ ‫اگر عیب این خانه تنگی نباشد‬ ‫اکسیرقمی‬ ‫تو را بخشیدم ان روزی که از من رد شدی‪ ،‬اری‬ ‫که پل ها خوب می فهمند‪ ،‬معنای گذشتن را‬ ‫حسینزحمتکش‬ ‫وسط خاطره‪ ،‬ناگاه‪ ...‬قلم‬ ‫شعر‪ ...‬یعنی ِ‬ ‫گله دارد که چرا کاغذ و دفتر خیس است!‬ ‫مهدیخداپرست‬ ‫تا که کامت تلخ شد رفتی سراغ دیگران‬ ‫یکِشد زنبورها را سوی خود‬ ‫شهدِ بهتر م ‬ ‫محمدشیخی‬ ‫گفتم به هیچ کس دل خود را نمی دهم‬ ‫اما دلم برای همان هیچ کس گرفت‬ ‫فاضل نظری‬ ‫خطاست اینکه دل دوستان بیازاری‬ ‫ولیک قاتل عمد از خطا چه غم دارد؟‬ ‫سعدی‬ ‫ده َدم دست!‬ ‫دیدا ِر تو گر صبح ابد هم َ‬ ‫لذت این چشم به راهی‬ ‫من سرخوشم از ِ‬ ‫فریدونمشیری‬ ‫تا امدم که با تو خداحافظی کنم‬ ‫بغضم امان نداد و خدا‪ ...‬در گلو شکست‬ ‫قیصرامین پور‬ ‫کتابخانه‬ ‫چهره در نقاب رازالود مرگ‬ ‫پدر داستان های پلیسی‪:‬‬ ‫الن پو نویسنده اولین ها‬ ‫سبک ادبی‪ :‬گوتیک‬ ‫ادگار الن پو تاثیر زیادی بر ادبیات ایاالت متحده و جهان داشت و بسیاری اثارش‬ ‫منبع الهام دیگر هنرمندان عرصه ادبیات‪ ،‬موسیقی‪ ،‬فیلم و تلویزیون بوده اند‪ .‬ترکیب‬ ‫وحشت‪ ،‬رازالودی و مضامین عاشقانه ویژگی بارز نثر پو است‪.‬‬ ‫نخستین نوشته هایش سه مجموعه شعر بودند که بین سال های ‪ ۱۸۲۷‬تا ‪۱۸۳۱‬‬ ‫منتشر شدند‪ .‬البته در این بین داستان نویسی نیز می نمود‪.‬‬ ‫اثار اولیه پو را در نثر گوتیک تقسیم بندی می کنند‪.‬‬ ‫ادبیات گوتیک بر اســاس وحشت‪ ،‬عاشقانه و ملودرام بنیان گذاشته شده است و‬ ‫رابطه بسیار نزدیکی با معماری سبک گوتیک دارد‪.‬‬ ‫توصیف ساختمان های بلند‪ ،‬قلعه ها و صومعه ها در تصویرسازی نویسندگان این‬ ‫سبک جایگاه ویژه ای دارد‪.‬‬ ‫خردزدایی و القای فضایی رمانتیک و رازالود نوشته های پو موجب شد او را به نوعی‬ ‫از بنیان گذاران رمانتیسیسم در ادبیات امریکا نیز بدانند‪.‬‬ ‫ادگار الن پو به نوعی نویسنده اولین هاست و تجربیات و ازمون و خطاهایش جسارت‬ ‫قدم نهادن به راه های نرفته را داشت‪.‬‬ ‫جالب اســت بدانید که در ســال ‪ ۱۸۴۰‬تعدادی از داستان هایش را تحت عنوان‬ ‫«داستان های شگفت انگیز» منتشر کرد و به همین دلیل عنوان پدر داستان پلیسی را‬ ‫نیز از ان خود کرد‪.‬‬ ‫کتاب پیشنهادی‪ :‬نقاب مرگ سرخ‬ ‫ادگار الن پو (‪ ،)Edgar Allan Poe‬نویســنده‪ ،‬شــاعر پیشــرو امریکایی و از‬ ‫برجسته ترین چهره های ادبیات جهان است‪ .‬وی ازجمله نویسندگانی است که به شکل‬ ‫جدی به داستان کوتاه روی اورد‪ .‬همچنین او بود که برای اولین بار در تاریخ ادبیات‬ ‫امریکا تصمیم گرفت تمام عمر خود را صرف نوشتن کند و تنها از راه نویسندگی امرار‬ ‫معاش کند که همین رویه درنهایت به تنگدستی و مشکالت مادی در زندگی اش‬ ‫منجر شد‪ .‬از وی به عنوان اولین پیشگامان استفاده از ژانر علمی‪ ،‬تخیلی نیز یاد می شود‪.‬‬ ‫مرگ مرموز نویسنده‬ ‫در ‪۷‬اکتبر‪ ،۱۸۴۹‬ادگار الن پو در سن ‪ ۴۰‬سالگی در بالتیمور‬ ‫درگذشت‪ .‬او را درحال خلســه و روی نیمکتی در پارک پیدا‬ ‫کردند و به بیمارستان منتقل کردند‪.‬‬ ‫چهار روز درحال مرگ و زندگی به ســر برد و هذیان گفت‪.‬‬ ‫از چیزهایی وهمی و شبحی بر دیوار حرف می زد؛ اما نتوانست‬ ‫بگوید که چه بر ســر او امده اســت‪.‬علت مرگ وی همچنان‬ ‫مشخص نیســت و دالیل زیادی از جمله مصرف زیاد الکل‪،‬‬ ‫انسداد شریان‪ ،‬مواد مخدر‪ ،‬بیماری قلبی‪ ،‬وبا‪ ،‬هاری‪ ،‬خودکشی‬ ‫و سل را به ان نسبت می دهند‪.‬جسد پو در مقبره ای که در سال‬ ‫‪ ۱۸۷۵‬در گورستان وست مینســتر هال (که امروزه جزئی از‬ ‫دانشکده حقوق دانشگاه مریلند در بالتیمور است که بعدها برای‬ ‫این نویسنده بنا شد) به خاک سپرده شد‪.‬‬ ‫مشهورترین اثر ادگار الن پو‪ ،‬که تاثیر زیادی بر نویسندگان جهان و حتی نویسندگان‬ ‫معاصر ایرانی داشــته است؛ «نقاب مرگ سرخ» نام دارد‪ .‬الن پو در ابتدا این کتاب را‬ ‫بالماسکه مرگ نام نهاده بود؛ اما بعدها تصمیم گرفت عنوان فعلی را برای ان برگزیند‪.‬‬ ‫این کتاب درباره هراس انسان از مرگ است و شیوع طاعون در کشوری ناشناخته را‬ ‫روایت می کند‪ .‬طاعونی با نام مرگ سرخ که با خون ریزی از ناحیه صورت همراه است‬ ‫و با گذشت چند دقیقه از ظهور عالئم بیماری‪ ،‬فرد مبتال را به کام مرگ می کشاند‪.‬‬ ‫درحالی که بیماری هر لحظه رو به گســترش است‪ ،‬پروسپری جوان برای فرار از‬ ‫مرگ‪ ،‬به همراه هزار نفر از نجیب زادگان ثروتمند در بخشی از کاخ پادشاهی پناه گرفته‬ ‫و به خوشگذرانی های خود ادامه می دهند؛ غافل از اینکه در یک بالماسکه‪...‬‬ ‫نقاب مرگ سرخ با به کارگیری عناصر ماورایی‪ ،‬مرگ‪ ،‬وحشت و خون‪ ،‬از کامل ترین‬ ‫نمونه های ادبیات گوتیک به شمار می رود‪ .‬این داستان برای اولین بار در نشریه گراهام‬ ‫به چاپ رسید و از ان زمان تا کنون دستمایه خلق اثار ارزشمندی قرار گرفته است‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪15‬‬ ‫طنز ادبی‬ ‫خاطرات‬ ‫دانش اموزی‬ ‫چوپان دروغ گو‬ ‫شنبه‪ :‬امروز روز اول ورود من به دبیرستان بود‪ .‬تمام‬ ‫دبیرستان را به خاطر من چراغانی کرده بودند‪ .‬جلوی درب‬ ‫مدرسه عده ای برای استقبال از من با حلقه ها و دسته های‬ ‫گل ایستاده بودند‪ .‬جمعیت یک صدا اسم مرا فریاد می زدند‪.‬‬ ‫همه از اینکه من در دبیرستان قبول شده بودم در پوست‬ ‫خود نمی گنجیدند و یکی یکی پوست خود را پاره می کردند‬ ‫و دورم مثل پروانه می چرخیدند‪.‬‬ ‫یکشنبه‪ :‬امروز دبیرهای درس های مختلف‪ ،‬تک تک‬ ‫سراغ من می امدند و از من می خواستند برنامه خودم را‬ ‫برای حضور در کالس به ان ها اعالم کنم تا ان ها با من‬ ‫هماهنگ شــوند‪ .‬در ضمن از من خواستند تا نمره هایی‬ ‫که دوست دارم پایان ترم در کارنامه ام باشد را اعالم کنم‪.‬‬ ‫دوشنبه‪ :‬رئیس مدرســه‪ ،‬مرا به دفتر خود دعوت‬ ‫کرد و رسمًا از طرف نظام اموزشی عذرخواهی کرد که‬ ‫نمره ای باالتر از نمره بیست وجود ندارد که به من تعلق‬ ‫گیرد‪ .‬ایشان این قضیه را بزرگ ترین ضعف نظام اموزشی‬ ‫کشور دانست و درخواست کرد پیشنهادات و انتقادات خود‬ ‫را برای پربار شدن نظام اموزشی اعالم کنم‪.‬‬ ‫سه شنبه‪ :‬معــاون مدرسه برای تنظیم برنامه های‬ ‫تعلیمی و تربیتی و تایید برنامه های فرهنگی مدرسه از من‬ ‫دعوت کرد و در پایان جلســه از من خواست به اتفاق در‬ ‫مدرسه قدم بزنیم تا من کالس موردعالقه ام را انتخاب‬ ‫کنم‪.‬‬ ‫چهارشنبه‪ :‬تمام هم کالسی هایم به من پیشنهاد‬ ‫دوستی دادند؛ ولی من پیشنهاد همه شان را رد کردم؛ چون‬ ‫باید ادامه تحصیل بدهم و فرصت دوست شدن با این همه‬ ‫ادم را ندارم‪.‬‬ ‫پنجشــنبه‪ :‬امروز وزیر اموزش وپــرورش برای‬ ‫برنامه ریزی های کلی و جزئــی مدارس از من به عنوان‬ ‫نماینده دانش اموزان‪ ،‬مشاوره و راهنمایی خواست؛ ولی‬ ‫من به دلیل مشغله زیاد‪ ،‬درخواستش را رد کردم‪ .‬همچنین‬ ‫به من پیشــنهاد داد به جای درس خواندن و وقت تلف‬ ‫کردن در مدرسه‪ ،‬دکترای افتخاری ایشان را بپذیرم؛ ولی‬ ‫من ترجیح دادم با تالش خودم مدرک بگیرم تا فردا که‬ ‫وزیر کشور شدم‪ ،‬حرف و حدیثی در مورد مدرکم نباشد‪.‬‬ ‫جمعه‪ :‬امروز تعطیل بود و از صبح تا شب در استخر‬ ‫و ســونا و زمین های ورزشی مجهز مدرسه به تفریح و‬ ‫ورزش پرداختم‪.‬‬ ‫‪16‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫سیبیل نوشت ها‬ ‫منبع‪:‬کتابسیبیل نوشت ها‪،‬محمدمهدیمعارفی‬ ‫در تیمارستان‪ ،‬از «روان»نویس استفاده می شود‪.‬‬ ‫پرنده ای مهاجر‪ ،‬به دلیل نداشتن ویزا دستگیر شد‪.‬‬ ‫برای اینکه خسارت «نبیند»‪ ،‬خودش را کور کرد‪ ،‬خسیس!‬ ‫رمز موفقیتش را فراموش کرد‪ ،‬شکست خورد‪.‬‬ ‫برای فرار مالیاتی‪ ،‬دونده استخدام کردم‪.‬‬ ‫برای اینکه حرفش سند باشد به دفترخانه رفت ساده لوح‪.‬‬ ‫در «خالل» حرف هایش‪ ،‬دندانم را تمیز کردم‪.‬‬ ‫چشمانش را با دست پوشاند تا نادیده ام بگیرد‪ ،‬ساده اندیش‪.‬‬ ‫دلم که هوایی می شود‪ ،‬به کارشناس هواشناسی مراجعه می کنم‪.‬‬ ‫با نقاله از زوایای مختلف خودم را در ایینه تماشا کردم‪.‬‬ ‫در فضای رقابتی‪ ،‬فضانورد شدم‪.‬‬ ‫سر به هوا کردند مورچه های پرنده‪ ،‬مورچه خوار را‪.‬‬ ‫با مالقه‪ ،‬خوشبختی اش را بهم زد جاهل‪.‬‬ ‫کسی که سرش توی حساب و کتاب باشد‪ ،‬سربلند نمی شود‪.‬‬ ‫برای پروانه شدن پیله کردم‪ ،‬مومیایی شدم‪.‬‬ ‫لباس فضانوردی می پوشم وقتی جوگیر می شوم‪.‬‬ ‫برای اینکه سر به سرم نگذارند‪ ،‬خودسری می کنم‪.‬‬ ‫جاده از قبول راننده خسته‪ ،‬شانه خالی می کرد‪.‬‬ ‫با تار موهایش اهنگ کچل شدن می نواخت‪ ،‬نوازنده‪.‬‬ ‫می خندم‬ ‫منبع‪ :‬کتاب طنزهای شاطرحسین‪ ،‬عباس خوش عمل کاشانی‬ ‫هر شب و روز به اوضاع جهان می خندم‬ ‫گاه استاده و گاهی گذران می خندم‬ ‫خنده یک لحظه نگردد ز لبانم گم و گور‬ ‫گوشه تا گوشه‪ ،‬کران تا به کران می خندم‬ ‫تا بدهکار‪ ،‬فراری نشود اخم الود‬ ‫تا طلبکار نگردد نگران می خندم‬ ‫به گل الودی ابی که شود گاهی قطع‬ ‫به قد و قامت کوتوله نان می خندم‬ ‫به اضافات حقوق همه دولتیاران‬ ‫و همین طور بُن کارگران می خندم‬ ‫ز در کلّه پزی چون گذرم بوی کشان‬ ‫به بناگوش و مخ و چشم و زبان می خندم‬ ‫مجانی‬ ‫هم به شکرانه جایی که بود ّ‬ ‫گر شود جمله اجناس گران می خندم‬ ‫همه گفتند‪ :‬بود خنده به هر درد دوا‬ ‫تا نگیرم مرضی سخت و کالن می خندم‬ ‫خواه دیوانه خطابم کن و خواهی عاقل‬ ‫تا نبندند مرا چاک دهان می خندم‬ ‫سخت باشد به جهان پیری و عسرت «شاطر»‬ ‫تا بمانم به همه عمر جوان می خندم!‬ ‫شاعرانه‬ ‫میزی برای کار‬ ‫کاری برای تخت‬ ‫تختی برای خواب‬ ‫خوابی برای جان‬ ‫جانی برای مرگ‬ ‫مرگی برای یاد‬ ‫یادی برای سنگ‬ ‫این بود زندگی!؟‬ ‫شرم می کنم‬ ‫با ترازوی کودک گرسنه‬ ‫کنار خیابان سیری ام را وزن کنم!‬ ‫ای کاش یک ماه نیز موظف بودیم‬ ‫از اذان صبح تا غروب افتاب‬ ‫فقرا را سیر کنیم‬ ‫نه اینکه گرسنگی و تشنگی کشیده‬ ‫تا فقط رنج ان ها را درک نماییم!‬ ‫اری هزاران بار افسوس‬ ‫که دیریست وا مانده ایم در ظاهر دین؛‬ ‫روزه داران هیچگاه حال گرسنگان را درک‬ ‫نخواهندکرد‬ ‫زیرا به افطار اطمینان دارند‬ ‫و من چقدر دلم‬ ‫می خواهد‬ ‫همه داستان های پروانه ها را بدانند که‬ ‫بی نهایتبار‬ ‫در نامه ها و شعرها‬ ‫در شعله ها سوختند‬ ‫تا سند سوختن نویسنده شان باشند‬ ‫پروانه ها‬ ‫اخ‬ ‫تصور کن‬ ‫ان ها در اندیشه چیزی مبهم‬ ‫که انعکاس لرزانی از حس ترس و امید را‬ ‫در ذهن کوچک و رنگارنگشان می رقصاند‬ ‫به گل ها نزدیک می شوند‬ ‫یادم می اید‬ ‫روزگاریساده لوحانه‬ ‫صحرا به صحرا‬ ‫و بهار به بهار‬ ‫دانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته‬ ‫می کردم‬ ‫عشق را چگونه می شود نوشت‬ ‫در گذر این لحظات پرشتاب شبانه‬ ‫که به غفلت ان سوال بی جواب گذشت‬ ‫دیگر حتی فرصــت دروغ هم برایم باقی‬ ‫نمانده است‬ ‫وگرنه چشمانم را می بســتم و به اوازی‬ ‫گوش می دادم‬ ‫که در ان دلی می خواند‬ ‫من تو را‬ ‫او را‬ ‫کسی را دوست می دارم‬ ‫حسین پناهی‬ ‫حســین پناهی در ‪ ۶‬شــهریور‪ ۱۳۳۵‬در روستای دژکوه‬ ‫واقع در حوالی شهر سوق از توابع بخش مرکزی شهرستان‬ ‫کهگیلویه در استان کهگیلویه وبویراحمد زاده شد‪ .‬پس از اتمام‬ ‫تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل‬ ‫به مدرسه ایت اهلل گلپایگانی رفت و بعد از پایان تحصیالت‬ ‫برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی اش بازگشت‪.‬‬ ‫خدمت در کسوت روحانیت‬ ‫چند ماهی در کســوت روحانیت به مردم خدمت کرد تا‬ ‫اینکه زنی برای پرسش مسئله ای که برایش پیش امده بود‬ ‫پیش حسین رفت و از حسین پرسید که فضله موشی داخل‬ ‫روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تالشم بود افتاده‬ ‫است‪ ،‬ایا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینکه می دانست‬ ‫روغن نجس است (روغن محلی معموال در تابستان از حرارت‬ ‫دادن کره به دســت می اید و در هوای ازاد و با توجه به گرم‬ ‫بودن هوا در تابســتان روغن همیشه به صورت مایع است)؛‬ ‫ولی این را هم می دانست که حاصل چند ماه تالش این زن‬ ‫روستایی‪ ،‬خرج سه‪ ،‬چهار ماه خانواده اش را باید تامین کند‪ ،‬به‬ ‫زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف ان را دربیاورد و‬ ‫بریزد دور‪ ،‬روغن دیگر مشکلی ندارد‪ .‬بعد از این اتفاق بود که‬ ‫حسینعلی رغمفشارهایاطرافیاننتوانستتحملکندکهدر‬ ‫کسوت روحانیت باقی بماند‪ .‬این اقدام حسین به طرد وی از‬ ‫خانواده نیز منجر شد‪.‬‬ ‫فصل نو‬ ‫حسین به تهران امد و در مدرسه هنری اناهیتا چهار‬ ‫ســال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامه نویسی‬ ‫را گذراند‪ .‬در دهه شــصت و اوایل دهه هفتاد‪ ،‬او یکی از‬ ‫نواورترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود‪ .‬به دلیل‬ ‫فیزیک کودکانه و شــکننده‪ ،‬نحوه خاص سخن گفتن‪،‬‬ ‫سادگی و خلوصی که از رفتارش می بارید و طنز تلخش‪،‬‬ ‫بازیگر نقش های خاص بود‪.‬‬ ‫شاعرانگی و اثار‬ ‫اما حسین پناهی بیشتر شاعر بود و این شاعرانگی در ذره ذره‬ ‫جانش نفوذ داشت‪ .‬نخستین مجموعه شعر او با نام «من و‬ ‫نازی» در ‪ ۱۳۷۶‬منتشر شد‪ .‬این مجموعه شعر تاکنون بیش‬ ‫از شانزده بار تجدیدچاپ و به شش زبان زنده دنیا ترجمه شده‬ ‫است‪.‬سه اثر با شعر و صدای حسین پناهی نیز منتشر شده‬ ‫است‪« :‬سالم خداحافظ»‪« ،‬ستاره ها» و «راه با رفیق»‪.‬‬ ‫درگذشت‬ ‫وی در ‪۱۴‬مرداد‪ ۱۳۸۳‬در سن ‪ ۴۸‬سالگی درگذشت و در‬ ‫قبرستان شهر سوق (واقع در استان کهگیلویه وبویراحمد) به‬ ‫وصیت خودش به خاطر اینکه مادرش در انجا دفن شده است‬ ‫به خاک ســپرده شد‪ .‬علت مرگ به گزارش پزشک قانونی‬ ‫سکته قلبی بوده است‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪17‬‬ ‫ضرب المثل‬ ‫برای ما اب نداشته‬ ‫باشد برای تو نان دارد‬ ‫می گویند که میرزا اقاسی‪ ،‬صدراعظم محمدشاه قاجار‪ ،‬به تقویت دو چیز در امور‬ ‫کشور اهمیت ویژه ای می داده است؛ یکی تهیه توپ و ابزاراالت جنگی برای مقابله با‬ ‫دشمنان و دیگری حفر قنات و توسعه زراعت و کشاورزی‪.‬‬ ‫در هر احوال در زمان فراغت از امور کشــور‪ ،‬مقنیــان را صدا می زده و به ان ها‬ ‫می سپرده که به حفر قنات بپردازند و مشغول شوند‪ .‬روزی رسید که میرزا اقاسی برای‬ ‫سرکشی به کار سرمقنیان رفته بود تا از عمق چاه های حفر شده و میزان اب ان ها‬ ‫اطالع پیدا کند‪ .‬سرمقنی یکی از این قنات ها گفت تاکنون به ابی نرسیده اند و از انجا‬ ‫که به کار خود اطمینان داشت‪ ،‬اذعان کرد که از این چاه هیچ رگه ابی یافت نمی شود‪.‬‬ ‫میرزا اقاسی اما او را به ادامه کار تشویق کرد و گفت که نباید به این زودی ها ناامید‬ ‫شود‪ .‬روزها گذشت و دوباره میرزا برای اطالع از روند پیشروی کار حفر قنات ها رفت‪.‬‬ ‫سرمقنی این بار هم به میرزا گفت‪« :‬حاج میرزا اقاسی! من از کار خودم اطمینان دارم‬ ‫و قبال هم گفته بودم که این چاه اب ندارد و ما داریم وقت خود را تلف می کنیم‪ .‬بهتر‬ ‫این است که به سراغ زمین دیگری برویم و خودمان را بی جهت معطل نکنیم»‪.‬‬ ‫میرزا اقاسی نهایتا در پاسخ به این حرف و البته اصرار مقنی برای خاتمه کار‪ ،‬از کوره‬ ‫در رفت و گفت‪« :‬به تو چه ربطی دارد که زمین اب دارد یا نه؟! برای ما اب نداشته‬ ‫باشد‪ ،‬برای تو که نان دارد‪ .‬کارت را انجام بده و حق الزحمه ات را بگیر‪ .‬ممکن است‬ ‫که این کار برای من سودی را در پی نداشته باشه و حتی من ضرر هم ببینم؛ اما برای‬ ‫تو حتما سود دارد»‪.‬‬ ‫خر بیار و باقالی بار کن‬ ‫زاغ سیاه کسی را چوب زدن‬ ‫زاغ یا زاج اینجا به معنای نوعی نمک است که به رنگ های سیاه‪ ،‬سبز‪ ،‬سفید‬ ‫و غیره دیده می شود‪ .‬زاغ سیاه بیشتر به مصرف رنگ نخ قالی‪ ،‬پارچه و چرم‬ ‫می رسد‪ .‬اگر هنرمندی ببیند که نخ‪ ،‬پارچه یا چرم همکارش بهتر از مال خودش‬ ‫است‪ ،‬در نهان سراغ ظرف زاغ همکارش می رود و چوبی در ان می گرداند و‬ ‫با دیدن و بوییدن‪ ،‬تالش می کند دریابد در ان زاغ چه چیزی افزوده اند یا نوع‪،‬‬ ‫اندازه و نسبت ترکیبش با اب یا چیز دیگر چگونه است‪ .‬این مثل وقتی به کار‬ ‫می رود که کسی‪ ،‬فردی را می پاید و می خواهد ببیند او چه می کند و از چیزهایی‬ ‫پنهان و رازهایی اگاه شود که برایش سودمند است‪.‬‬ ‫کشاورزی باقالی زیادی برداشت کرده بود و کنارش خوابیده بود‪.‬‬ ‫قلدری امد و بنا کرد به پر کردن خورجینش‪ .‬کشــاورز بلند شد که‬ ‫جلوی قلدر بگیرد که با هم گالویز شدند‪ .‬قلدر یک چاقو برداشت و‬ ‫به کشاورز گفت‪« :‬من می خواستم فقط خورجینم را پر کنم‪ ،‬حاال که‬ ‫این طور شد‪ ،‬می کشمت و همه را می برم»‪.‬‬ ‫صاحب باقالی ها که دید از پس قلدر برنمی اید‪ ،‬گفت‪« :‬حاال که‬ ‫پای جان در میان است‪ ،‬برو خر بیار و باقالی بار کن»‪.‬‬ ‫هر را از بر تشخیص نمی دهد‬ ‫در میان شبانان‪ ،‬صدای «هر» برای طلبیدن گوسفندان به کار می رود و «بر» برای به جلو راندن ان ها‪ .‬همه‬ ‫اهنگ ها و لهجه ها را چوپان زبده و کارکشته می داند‪ .‬صدای «هر» و «بر» را حتی چوپان تازه کار هم می داند و‬ ‫البته باید بداند؛ زیرا که فراگرفتن ان حتی برای چوپان های تازه کار هم اشکال و دشواری ندارد‪.‬‬ ‫پس در صورتی که فردی اصول اولیه و ابتدایی کاری را نداند؛ درحالی که باید بلد باشد‪ ،‬به مثابه فرد چوپانی‬ ‫است که از روی بی استعدادی مضاعف هر را از بر تمیز نمی دهد‪.‬‬ ‫این اصطالح «هر را از بر تشخیص نمی دهد» حتی در ادبیات نظم ما رسوخ پیدا کرده است؛ چنان که باباطاهر‬ ‫می گوید‪« :‬خوشا انان که هر از بر ندانند‪ /‬نه حرفی در نویسند و نه خوانند»‬ ‫‪18‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫س‬ ‫پا خ اهی رندا هن و بدا هه شارعان‬ ‫نقد ادبی‬ ‫منابع‪ :‬کتاب لطایف و ظرایف ادبی‪ ،‬کشکول (فضل اهلل کمپانی)‬ ‫برخی شاعران از بدیهه سرایی خود‪ ،‬به نیت حاضرجوابی استفاده کرده اند‪ ،‬یعنی پاسخ رندانه ای را که می خواسته اند به کسی بدهند‪ ،‬به‬ ‫زبان نظم دراورده و گفته اند‪ ،‬یا با مناظره ای فی البداهه به مصاف یکدیگر رفته اند‪ .‬به خواندن چند نمونه اش دعوتید‪.‬‬ ‫عندلیبسرخوش!‬ ‫الذاکرین» شاعر‪ ،‬سرگرم صحبت‬ ‫نقل است که «سرخوش هروی» و «عندلیب‬ ‫ِ‬ ‫و شوخی بودند‪ .‬ناگاه خری از بیرون به صدا در امد‪.‬‬ ‫عندلیبگفت‪:‬‬ ‫سرخوش است این خر که دارد گرم این کاشانه را!‬ ‫سرخوش فی الفور پاسخ داد‪:‬‬ ‫عندلیب اشفته تر می خواند این افسانه را!‬ ‫احمق ترین ادم!‬ ‫صائب فی البداهه ان شعر را مصرع دوم انتخاب کرده و مصرع اول را این طور‬ ‫اضافهمی کند‪:‬‬ ‫امشب از ساقی ز بس گرم است محفل می توان‬ ‫شمع گر خاموش باشد اتش از مینا گرفت!‬ ‫البته این داستان را به شکل دیگری هم روایت کرده اند و ان این که صائب در‬ ‫مجلسی بود‪ ،‬پریرخی می گذرد و پایش به شمعدان می خورد و ان را می اندازد و شمع‬ ‫خاموش می شود‪ .‬صائب فی البداهه در وصف این صحنه‪ ،‬بیت فوق را می سراید‪.‬‬ ‫«رشیدالدین وطواط» (شاعر نامدار دوره خوارزمشاهیان) در یک روز برفی به درب‬ ‫ادیب شاعرش رفت‪ .‬چون درب خانه را زد‪ ،‬زن مستخدم درب را باز کرد‬ ‫خانه ِ‬ ‫دوست ِ‬ ‫و گفت ادیب در خانه نیست!!!‬ ‫وطواط فی البداهه گفت‪:‬‬ ‫ان کس که برون رود در این روز‬ ‫احمق تر از او کسی دگر نیست!‬ ‫ادیب که در خانه بود‪ ،‬بالفاصله این بیت را در پاسخ او ساخت‪:‬‬ ‫من خود به سرای خویشم اکنون‬ ‫پیداست که در برون در کیست!‬ ‫رباعیحبوباتیه!‬ ‫روزی در مجلس«اتابک ســعد بن زنگی» (پادشاه معاصر سعدی)‪« ،‬بابا افضل‬ ‫کرمانی» (فیلســوف و شــاعر قرن هفتم) را امتحان کردند و از او خواستند که با‬ ‫«عدس»‪« ،‬ماش»‪« ،‬نخود» و«برنج»‪ ،‬شعری فی البداهه بگوید‪ .‬او بدون فکر کردن‬ ‫این رباعی را سرود‪:‬‬ ‫ن اورد‬ ‫تا خال عدس شکل‪ ،‬شبیخو ‬ ‫غلتان چو نخود‪ ،‬ز چشم من خون اورد‬ ‫سودای دو چشم ماش گون تو مرا‬ ‫از پوست‪ ،‬برنج وار بیرون اورد!‬ ‫داستان گریبان فرزدق!‬ ‫کرده و ناکرده!‬ ‫موقعی که سعدی در سنین جوانی‪ ،‬تازه لب به شاعری گشوده بود‪ ،‬در شیراز دو‬ ‫نفر شاعر معروف بودند که تخلص یکی«خاقان» و دیگری«فرزدق» بود‪ .‬روزی هر‬ ‫سه به اتفاق به اطراف شیراز رفته و لب خندقی نشسته بودند‪ .‬فرزدق به رسم مشایخ‬ ‫صوفیه‪ ،‬گریبان خود را چاک زده و باز گذاشــته بود‪ .‬در همان احوال سعدی غزلی‬ ‫خواند و از انها خواست تا نظر خود را درباره اش بگویند‪ .‬انها گفتند غزل بدی نیست‬ ‫ولی برای تفریح و مطایبه‪ ،‬بهتر است هرکدام مصرعی بگوییم‪ .‬اگر تو نیز از عهده‬ ‫برامدی‪ ،‬ان وقت می توانی در جرگه شاعران درایی‪ .‬سعدی قبول کرد‪.‬‬ ‫از این رو ابتدا فرزدق با اشاره به خندق گفت‪ :‬من اب وضو دگر ز خندق نکنم!‬ ‫خاقان به کنایه و با اشاره به سعدی گفت‪ :‬من گوش دگر به حرف احمق نکنم!‬ ‫سعدی رو به خاقان کرده و فورا پاسخ داد‪:‬‬ ‫نامردم اگر دفتر اشعار تو را‬ ‫گریبان فرزدق نکنم!‬ ‫مانند‬ ‫ِ‬ ‫روزی ابوعلی سینا به مجلس ابوسعید ابوالخیر عارف و شاعر نامدار قرن چهارم و‬ ‫پنجم هجری قمری درامد و ضمن صحبت در مورد عفو الهی چنین گفت‪:‬‬ ‫ماییم به عفو تو توال کرده‬ ‫وز طاعت و معصیت تبرا کرده‬ ‫انجا که عنایت تو باشد‪ ،‬باشد‬ ‫ناکرده چوکرده‪ ،‬کرده چون ناکرده‬ ‫ابوسعید فی البداهه درپاسخ او گفت‪:‬‬ ‫ای نیک نکرده و بدی ها کرده‬ ‫وانگه به خالص خود تمنا کرده‬ ‫بر عفو مکن تکیه که هرگز نبود‬ ‫ناکرده چو کرده‪ ،‬کرده چون ناکرده!‬ ‫اتش و مینا‬ ‫اسبابخودبینی‬ ‫صائب تبریزی‪ ،‬بزرگ ترین غزل سرای قرن یازدهم هجری و معروف ترین شاعر‬ ‫عهد صفویه بود که از سوی شاه عباس دوم صفوی‪ ،‬ملک الشعرا نامیده شد‪.‬‬ ‫یک بار برای امتحان در حضور شاه به صائب می گویند مصرعی می گوییم و شما‬ ‫باید مصرع دوم ان را بگویید‪ :‬از شیشه بی می‪ ،‬می بی شیشه طلب کن!‬ ‫صائب بالفاصله می گوید‪ :‬حق را ز دل خالی از اندیشه طلب کن!‬ ‫دوباره می گویند‪ :‬شمع گر خاموش باشد اتش از مینا گرفت…‬ ‫روزی «زیب النســاء»‪ ،‬بانوی شاعر پارسی زبان هندی (‪ ۱۰۴۸ -۱۱۱۲‬هجری‬ ‫قمری) در مقابل ایینه ایستاده بود که بادی وزید و ایینه را انداخت و شکست‪.‬‬ ‫پدر زیب النساء‪« ،‬اورنگ زیب» که پادشاهی شاعر مسلک بود‪ ،‬در انجا حضور‬ ‫داشت و با دیدن این صحنه گفت‪:‬‬ ‫از قضا ایینه چینی شکست‬ ‫دختر بالفاصله پاسخ داد‪:‬خوب شد‪ ،‬اسباب خودبینی شکست!‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪19‬‬ ‫سینمای ایران‬ ‫پایان ماراتون حقیقت‬ ‫‪20‬‬ ‫یازدهمین دوره جشنواره فیلم حقیقت با معرفی اثار منتخب داوران پایان یافت‪ .‬ایین‬ ‫اختتامیه یازدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران سینماحقیقت شامگاه‬ ‫یکشنبه ‪ ۲۶‬اذرماه با حضور جمعی از مستندسازان و مدیران سینمایی در تاالر اندیشه‬ ‫حوزه هنری برگزار شد‪ .‬اجرای این مراسم را اشکان خطیبی برعهده داشت‪.‬‬ ‫در ابتدای این مراســم محمدمهدی طباطبایی نژاد‪ ،‬دبیر جشنواره‪ ،‬با بیان اینکه‬ ‫سینمای مســتند ‪ ۶۰‬ســال تالش کرده اینه زالل فرهنگ و تمدن باشد‪ ،‬گفت‪:‬‬ ‫«جشنواره حقیقت به عنوان نقطه عطفی تالش می کند با نگاه بومی و ملی و جهانی‪،‬‬ ‫در افزایش ســهم در بازار تصویری جهان و حضور فعال در عرصه بین المللی عمل‬ ‫کند و همچنین تالش می کنیم با نگاه بومی و ارتقای کیفیت اثار از فیلم های درخور‬ ‫بازارهای جهانی برخوردار شویم»‪.‬‬ ‫در ادامه در بخش نکوداشت از مستندسازان اذربایجان شرقی‪ ،‬محمدحسن دامن زن‪،‬‬ ‫رحیم مرتضی وند‪ ،‬حســین پورستار‪ ،‬میرحسین ثروتمند‪ ،‬محمد احسانی‪ ،‬سیدوحید‬ ‫حسینی نامی‪ ،‬علی خیرخواه‪ ،‬مریم امینی‪ ،‬علی دلکاری‪ ،‬فرهپد بخری کریمی‪ ،‬قربانعلی‬ ‫طاهرفر‪ ،‬شهرام علیزاده‪ ،‬محمد محمودی اصل‪ ،‬یونس مقدم‪ ،‬محمدباقر وثوقی‪ ،‬محمد‬ ‫فرزین نیا‪ ،‬فرید میرخانی‪ ،‬مجید فتحی و معصومه محمدپور تقدیر شد‪.‬‬ ‫در این مراسم همچنین از مصطفی رزاق کریمی با حضور ابراهیم حاتمی کیا تقدیر‬ ‫برگزیدگان بخش مستند نیمه بلند و کوتاه بین الملل‬ ‫جایــزه ویژه هیئت داوران با ‪ ۲۰۰۰‬دالر نقدی برای «لوتوس» به کارگردانی‬ ‫محمدرضاوطن دوست؛‬ ‫جایزه بهترین فیلم با سه هزار دالر برای فیلم «هیچکسستان» ساخته افسانه‬ ‫ساالری؛‬ ‫جایزه بهترین فیلم نیمه بلند بخش بین الملل هم شامل تندیس و چهار هزار دالر‬ ‫به فیلم «بولینگ و جنگل عشق» از اسپانیا‪.‬‬ ‫فیلم های کوتاه راه یافته‬ ‫به فجر اعالم شدند‬ ‫روایتی از جنس‬ ‫سینما و نقاشی‬ ‫اسامی فیلم های کوتاه داستانی سی وششمین جشنواره فیلم فجر اعالم‬ ‫شد‪ .‬به گزارش روابط عمومی جشنواره فیلم فجر‪« ،‬مارلون» به کارگردانی‬ ‫و تهیه کنندگی درناز حاجی ها‪« ،‬حیوان» به کارگردانی بهمن و بهرام حاج‬ ‫ایوان لو (ارک) و تهیه کنندگی مدرســه ملی سینمای ایران و برادران ارک‪،‬‬ ‫«وقت ناهار» به کارگردانی علیرضا قاسمی و تهیه کنندگی حلقه فیلم سازان‬ ‫بی کالم گلوب و علیرضا قاسمی و «فاش» به کارگردانی احسان مختاری و‬ ‫تهیه کنندگی بهنام عابدی و حامد حسینی سنگری‪ ،‬چهار فیلمی هستند که‬ ‫برای شرکت در سی وششمین جشنواره فیلم فجر انتخاب شده اند‪.‬‬ ‫طبق ایین نامه سی وششمین جشنواره فیلم فجر‪ ،‬هیئت داوران از میان‬ ‫نامزدهای بهترین فیلم های کوتاه داستانی جشنواره فیلم کوتاه تهران و جشن‬ ‫مستقل فیلم های کوتاه خانه سینما (حداکثر ‪ ۱۰‬فیلم) که مدت زمان هر فیلم‬ ‫کمتر از ‪ ۱۵‬دقیقه باشد یک فیلم را به عنوان فیلم برگزیده انتخاب و سیمرغ‬ ‫بلورین بهترین فیلم کوتاه را به کارگردان ان فیلم اهدا می کنند‪ .‬شــرکت‬ ‫این چهار فیلم در جشنواره سی وششم‪ ،‬به نوعی بازگشت سینمای کوتاه به‬ ‫جشنواره فیلم فجر پس از دو سال دوری است‪.‬‬ ‫فیلم سینمایی «دختر…پدر…دختر» ساخته پناه برخدا رضایی از روز‬ ‫پنجشنبه ‪ ۳۰‬اذر در گروه هنروتجربه اکران شد‪ .‬به گزارش گروه هنروتجربه‪،‬‬ ‫این فیلم داستان زندگی ســه خواهر در طبیعتی بکر را روایت می کند‪ ،‬در‬ ‫شرایطی که یکی مسلول‪ ...‬یکی مجنون‪ ...‬و یکی دلداده‪ ...‬است‪.‬‬ ‫«دختر…پدر…دختر» روایتی از جنس سینما و نقاشی دارد و تاکنون‬ ‫در جشنواره های مختلف به نمایش درامده و واکنش مثبت منتقدان ورایتی‪،‬‬ ‫هالیوود ریپورتر و اسکرین دیلی را به دنبال داشته است‪.‬‬ ‫پناه برخدا رضایی درباره این فیلم نوشته است‪« :‬تماشای طبیعت همواره‬ ‫حســی اسرارامیز و شــاعرانه در من برمی انگیزد و به دنبال این حس‪ ،‬در‬ ‫چهار فصل طبیعت دل به سفر می سپارم‪ .‬در این سفرها همواره از طبیعت‬ ‫که نقاشــی هایی زیبا و بی نظیر هســتند الهام می گیرم‪ .‬شگفتی حاصل‬ ‫ازنمایش های بی کران طبیعت و چشم انداز زیبای ان‪ ،‬همواره ایده های تازه ای‬ ‫را برای ساخت یک اثر هنری در من متبلور می سازد‪ .‬تفکر در طبیت‪ ،‬تاللو‬ ‫نور و زمزمه اب همواره برایم حس عمیقی از معنویت به دنبال دارد؛ معنویتی‬ ‫کامال درونی و سرشار از روشنایی»‪.‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫شد‪ .‬در بخش دیگری از این مراسم‪ ،‬جوایز هنروتجربه‪ ،‬شهرداری‪ ،‬ایفیک و شبکه‬ ‫مستند به برگزیدگان اهدا شد‪.‬‬ ‫برگزیدگان بخش های اصلی جشنواره سینماحقیقت به شرح زیر است‪:‬‬ ‫سینمای جهان‬ ‫فروشنده‬ ‫در میان بیست فیلم برتر ‪۲۰۱۷‬‬ ‫فیلم سینمایی «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی در فهرست ‪ ۲۰‬فیلم برتر اکران شده‬ ‫در امریکا قرار گرفت‪.‬‬ ‫وب سایت معتبر راتن تومیتوز فیلم «فروشنده» را به عنوان یکی از فیلم های موفق اکران شده‬ ‫در سال ‪ ۲۰۱۷‬اعالم کرد‪ .‬این وب سایت بر اساس تعداد نقدهای مثبت نوشته شده بر فیلم ها از‬ ‫سوی منتقدین‪ ،‬فیلم ها را رده بندی می کند‪ .‬بر این اساس‪ ،‬از ‪ ۱۷۰‬نقدی که بر فیلم «فروشنده»‬ ‫نوشــته شــده‪ ،‬حدود ‪ ۹۶‬درصد ان مثبت بود ه و این فیلم به همین دلیل در این فهرست و در‬ ‫کنار فیلم هایی چون «دانکرک»‪« ،‬جنگ ســتارگان»‪« ،‬مرا به نام خودت صدا بزن»‪« ،‬کوکو»‪،‬‬ ‫«لیدی برد»‪« ،‬جنگ ستارگان‪ :‬اخرین جدای»‪« ،‬بچه راننده» و‪ ...‬قرار گرفته است‪.‬سایت سینمایی‬ ‫متاکریتیک نیز در فهرست برترین های سال ‪ ،۲۰۱۷‬مستند «چهره ها مکان ها» به کارگردانی‬ ‫«انیس واردا» و «جی‪.‬ار» با امتیاز ‪ ۸۵‬را در رتبه نخست جای داد و پس از ان «زن شگفت انگیز»‪،‬‬ ‫«دانکرک»‪« ،‬لیدی برد»‪« ،‬مرا به نامت صدا کن»‪« ،‬فاکس ترات»‪« ،‬پروژه فلوریدا»‪« ،‬ماجرای‬ ‫فانتوم»‪« ،‬کتابخانه عمومی نیویورک» و «به او مورگان می گوییم» در رتبه های بعدی قرار گرفتند‪.‬‬ ‫نسل سینمای‬ ‫جشنواره‬ ‫برلین‬ ‫معرفی شدند‬ ‫شصت وهشتمین جشنواره فیلم برلین اسامی فیلم های بخش «نسل» را اعالم‬ ‫کرد‪ .‬در این بخش که مختص ســینمای کودک ونوجوان است‪ ۱۶ ،‬فیلم در دو رده‬ ‫سنی باالی ‪ 14‬سال و باالی ‪ 4‬سال به روی پرده می روند‪.‬‬ ‫در دسته ‪ ۱۴plus‬که ویژه فیلم هایی برای نوجوانان باالی ‪ ۱۴‬سال است‪»۳۰۳« ،‬‬ ‫به کارگردانی هانس وینگارتر‪« ،‬کوبین» به کارگردانی نانوک لیپولد‪« ،‬دانمارک» به‬ ‫کارگردانی کاسپر الرسن‪« ،‬کبوتر» ساخته بانو سیواچی‪« ،‬تَتو» ساخته پایکال پالنت‪،‬‬ ‫«گاو قرمز» به کارگردانی سیلویا بارکای‪« ،‬تک شاخ» ساخته ادواردو نونس و «ویروس‬ ‫تروپایکال» به کارگردانی سانته گو کایسدو به نمایش درمی ایند‪.‬‬ ‫در دســته ‪ Kplus‬بخش نسل جشنواره برلین که مختص فیلم های مربوط به‬ ‫کودکان باالی ‪ 4‬ســال اســت نیز «کلیو و پل» به کارگردانی سباستین دموستیر‪،‬‬ ‫«داستان بارونکردنی هلوی غول پیکر» به کارگردانی فیلیپ اینشتین لیپسکی‪« ،‬زرافه‬ ‫من» ساخته باربارا بردرو‪« ،‬روزی که مقاومت کردم» ساخته الیسیا چیسا ‪« ،‬گوردن‬ ‫و پادی» به کارگردانی لیندا هامبک ‪« ،‬از قلبم عبور کن» به کارگردانی لوک پیکارد‪،‬‬ ‫«دیده و نادیده» ساخته کامیال اندینی و «‪ »Supa Modo‬به کارگردانی لیکاریون‬ ‫وایناایناانتخابشده اند‪.‬‬ ‫لیست سیاه‬ ‫هالیوود‬ ‫منتشر شد‬ ‫فهرست سیاه امسال (فهرست فیلمنامه های محبوب تولیدنشده در هالیوود) منتشر‬ ‫شد و این بار هم برخی از بااستعدادترین نویسندگان عرصه فیلم سازی را در خود جای‬ ‫داده است‪.‬‬ ‫فهرست ‪ ۷۶‬فیلمی امسال به واسط ه شبکه های اجتماعی منتشر شد و ستاره های‬ ‫بزرگی مانند جیک جیلنهــال‪ ،‬مارگو رابی‪ ،‬راین جانســن‪ ،‬دان چیدل‪ ،‬لینا ِویث و‬ ‫خیلی های دیگر به سرعت ویدئوهایی را اماده و پخش کردند تا در رویدادی سه ساعته‬ ‫درباره فیلمنامه های برتر نادیده گرفته شده صحبت کنند‪.‬‬ ‫فرانکلین لئونارد‪ ،‬بانی فهرست سیاه‪ ،‬در بیانیه ای رسمی گفت‪« :‬تبریک به همه ‬ ‫فیلمنامه نویســانی که به فهرست امســال راه پیدا کردند و تمام مدیرانی که در ان‬ ‫سهیم هستند‪ .‬به هرحال‪ ،‬دوباره فهرست فوق العاده ای جمع وجور شده است‪ .‬امیدوارم‬ ‫در سال های اینده همگی از دیدن فیلم هایی لذت ببریم که بر اساس دست کم بخشی‬ ‫ادامه حرف هایش به تنوع فیلمنامه نویسان‬ ‫از این اثار تولید خواهند شد»‪ .‬لئونارد در ‬ ‫در فهرست امسال اشاره کرده است و اینکه امسال ‪ ۲۵‬فیلمنامه نوشت ه زنان است که‬ ‫رکورد قبلی این فهرست ‪ ۱۲‬اثر بوده است و همین طور میزان پروتاگونیست های زن‬ ‫از ‪ ۱۶‬به ‪ ۳۴‬رسیده است‪ .‬فهرست سیاه‪ ،‬مطالع ه ساالنه ای است که از ‪ ۲۰۰۵‬شروع شد‬ ‫تا به این طریق‪ ،‬بعضی از فیلمنامه های محبوب تولیدنشده در هالیوود در کانون توجه‬ ‫قرار بگیرند‪ .‬این کمپانی در طول فعالیت های بیش از یک دهه ای خود‪ ،‬ماموریتش در‬ ‫شناسایی و تجلیل از فیلمنامه نویسان برتر را هرچه بهتر ادامه داده است‪ .‬امسال هر‬ ‫فیلمنامه باید شش رای می اورد تا به فهرست نهایی راه پیدا کند‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪21‬‬ ‫تاریخ سینما‬ ‫نگاهــیبهتاریخ‬ ‫سینمایمجارستان‬ ‫پژمانسلطانی‬ ‫نویسندهوناشر‬ ‫اولین مجله فیلم مجارستان و اغاز ظهور منتقدان‬ ‫اصــو ً‬ ‫ال مجارها فیلم را همچون یک قالب هنــری پذیرفته اند‪ .‬ان ها اکثر‬ ‫فیلم هایشانراازرمان هاونمایشنامه هایکالسیککشورشاناقتباسمی کنند‪.‬‬ ‫در سال ‪ 1912‬شاندر کروا‪ ،‬نویسنده تندرو‪ ،‬اولین مجله فیلم مجارستان را با نام‬ ‫«پستی موتزی» منتشر کرد و این اغاز ظهور منتقدانی چون «یتوتوروک» و‬ ‫«سیسل بوتیار» بود‪ .‬دنباله روی این فیلسوفان‪« ،‬بالباالش» بود که کتاب نظریه‬ ‫فیلم او با عنوان «ویژگی و پیدایش یک هنر نوین» تاثیر مهمی در نظریه های‬ ‫فیلم جهان به جا گذاشت‪.‬‬ ‫اولین سینمای ملی‬ ‫مجارستان در تاریخ سینما اولین کشوری است که سینمای خود را «ملی» کرد‪.‬‬ ‫در طول دهه های‪ 1920‬تا‪ 1930‬صنعت فیلم مجارستان به یک سینمای تجاری‬ ‫به تقلید از هالیوود گرایش داشت‪ .‬تقریبا بالفاصله پس از انکه مجارستان در پنجم‬ ‫ژانویه ‪ 1945‬به متفقین اعالم اتش بس داد‪ ،‬اکادمی هنرهای دراماتیک و سینما‬ ‫تاسیس شد‪ .‬شاخص ترین فیلم مجاری این دوره با عنوان «جانی در اروپا» به‬ ‫کارگردانی رادوانی‪ ،‬در سال ‪ 1947‬در جریان همین تحوالت ساخته شد‪.‬‬ ‫ظهور نسل تازه ای از کارگردان های مجار با مرگ استالین‬ ‫با مرگ اســتالین در سال ‪ 1953‬یک دوران لیبرالیستی در مجارستان اغاز شد‪ .‬در‬ ‫این دوره نســل تازه ای از کارگردان های مجار ظهور کردند؛ ازقبیل «زلتان فابری»‪،‬‬ ‫«کارولی ماک» و «پانوش هرســکو» که بسیاری از این فیلم سازان هنوز هم فعال‬ ‫هستند‪ .‬در ان زمان انقالب مردمی سرکوب شد؛ اما «یانوش کادار» میانه رو به عنوان‬ ‫نخست وزیر منصوب شد و پایه یک لیبرالیسم واقع بینانه را پایه ریزی کرد که ازادی و‬ ‫ثبات مالی بیشتری را به دنبال داشت‪ .‬این انقالب تحولی در سینمای مجارستان‬ ‫به وجود نیاورد‪ .‬بااین حال در فاصله سال های ‪ 1958‬و ‪ 1961‬استودیوی تجربی‬ ‫«بالباالش» تاسیس شد و همین استودیو موفق شد بودجه مناسبی فراهم‬ ‫کندتافار غالتحصیل هایاینموسسهدولتینخستینفیلم هایخودرابسازند‪.‬‬ ‫عفو عمومی و احیای سینمای مجارستان‬ ‫در ابتدای دهه ‪ 1960‬اثاری با درونمایه سیاسی به نمایش درامد؛‬ ‫فیلم هایــی مانند «دو نیمــه بازی در جهنم» زلتــان فابری و‬ ‫«معتصب ها» ساخته کارولی ماک‪ .‬وقتی کادار در سال ‪1962‬‬ ‫عفو عمومی اعالم کرد‪ ،‬بار دیگر شرایط برای احیای سینمای‬ ‫مجارســتان فراهم شد‪ .‬دو نفر از چهره های ممتاز ان دوران‬ ‫«انده اش کواش» و «میکلوش یانچو» نام داشتنند‪.‬‬ ‫‪22‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫یانچو و داستان های نمادین‬ ‫یانچو با فیلم «در راه خانه» در ســال ‪ 1962‬به سبکی دست یافت که او را‬ ‫در جهان مشــهور کرد و نمایش فیلم «محاصره» در سال ‪ 1965‬در جشنواره‬ ‫کن توجه جهانیان را به او معطوف کرد‪ .‬یانچو به وقایع بزرگ و تاریخ کشورش‬ ‫پرداخت و فیلم هایی ســاخت که داستان نمادین ان ها در گذشته مجارستان‬ ‫می گذشت؛ درحالی که درونمایه اصلی شان زمان حال و اینده مجارستان بود‪.‬‬ ‫همه این فیلم ها جنبه های انتزاعی و اســطوره ای تئاتری داشتند‪« :‬سرخ و‬ ‫سفید» (‪ )1967‬و «سکوت و فریاد» (‪ )1968‬که در ان ها به تحقیر‪ ،‬بیگانه سازی‬ ‫و خیانت و «رذایل خصوصی و فضایل عمومی» (‪ )1976‬پرداخته شده است‪.‬‬ ‫یکسه گانهبلندپروازانه‬ ‫او بار دیگر میراث ملی خود را دستمایه یک سه گانه بلندپروازانه کرد؛ سه گانه ای که‬ ‫در دو قسمت «راپسودی مجار» و «الگروبار بارو» تحت عنوان راپسودی مجار قسمت‬ ‫اول و دوم در جشنواره کن به نمایش درامد و جایزه ویژه منتقدان به ان ها اعطا شد‪.‬‬ ‫فاستوس‪،‬فاستوس‪،‬فاستوس‬ ‫یانچو همچنین دو فیلم مستند «موسیقی» (‪ )1982‬در مورد شهر بوداپست و «امگا‪،‬‬ ‫امگا» (‪ )1985‬که یک کنسرت راک است را کارگردانی کرد و اقتباسی‪ 9‬قسمتی از رمان‬ ‫جنجالیالزلوگیورکوبه نام«سقوطدکترفاستوس»راتحت عنوان«فاستوس‪،‬فاستوس‪،‬‬ ‫فاستوس»برایتلویزیونساخت‪.‬‬ ‫نقادانه ترینفیلمیانچو‬ ‫او در سال ‪ 1989‬فیلم «طالع مسیح مصلوب» را ساخت که یکی از نقادانه ترین‬ ‫فیلم های سال های اخیر او بود‪ .‬مهارت و تسلط یانچو در ترکیب بندی و برداشت های‬ ‫طوالنی بی وقفه برای او جایگاه بزرگی در تاریخ ســینما ثبت کرده و همین ویژگی‬ ‫است که او را به یک هنرمند بزرگ سینما و بزرگ ترین شاعر ملی مجارستان تبدیل‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫بالتار‪ ،‬لطفا ریتم را سریع تر کن!‬ ‫بالتار‪ ،‬دیگر کارگردان صاحب ســبک مجار‪،‬‬ ‫سازنده فیلم هایی چون «هارمونی ورک مایستر»‪،‬‬ ‫«نفرین شده»‪« ،‬مردم پیش ساخته» و «مردی از‬ ‫لندن» است‪ .‬بالتار واکنش ها را از بازیگرانش حذف‬ ‫و از عنصر زمان استفاده می کند‪ .‬فیلم های او درواقع‬ ‫به زندگی نزدیک تر اســت تا به سینما‪« .‬مردی از‬ ‫لندن» فصل نویی را در اثار بالتار رقم زد که شاید‬ ‫در هیچ کجای تاریخ سینما نمونه ان را نتوان دید؛‬ ‫فیلمی مستحکم و میخکوب کننده که بیننده اش‬ ‫لحظه به لحظه به بالتار التماس می کند که «لطفا‬ ‫ریتم را سریع تر کن!»‪ .‬این فیلم داستان سوزن بانی‬ ‫است که در کنار دریا شاهد قتلی می شود که مسیر‬ ‫زندگی اشراتغییرمی دهد‪.‬ازدیگرکارگردانانمجار‬ ‫که اخیرًا توجه جهانیان را به خود جلب کرده است‪،‬‬ ‫می توانازفرنسکوشا‪،‬ایمرهگیونگیوشی‪،‬پترپاچو‪،‬‬ ‫یودیت الک‪ ،‬لیویا گیارماتی‪ ،‬ایشتوان داردای‪ ،‬پانوش‬ ‫رژا‪ ،‬فرنس کاردش و پتر گتار نام برد‪.‬‬ ‫نقد تئاتر‬ ‫نقدوبررسینمایش‬ ‫موزیکالالیورتوئیست‬ ‫شبدیسبختیاری‬ ‫کارشناستئاتر‬ ‫مشخصات‬ ‫کارگردان‪:‬حسینپارسایی‬ ‫تهیه کننده‪:‬‬ ‫موسسه «حریر هنر شرق»‬ ‫بازیگران‪ :‬امیــرکاوه اهنین جان‪،‬‬ ‫هوتن شــکیبا‪ ،‬اتیال پسیانی‪ ،‬نوید‬ ‫محمدزاده‪ ،‬مهناز افشــار‪ ،‬ســعید‬ ‫چنگیزیان‪،‬داریوشموفق‬ ‫بــا همراهی بیــش از ‪150‬‬ ‫بازیگر و هنرجویان نوجوان و‬ ‫جوان و نوازنده موسیقی‬ ‫تحریمگرانی!‬ ‫این نمایش که اذرمــاه ‪ ۱۳۹۶‬در تاالر‬ ‫وحدت به روی صحنه رفت تا اخر دی ماه‬ ‫ادامه داشت‪ .‬در ابتدا به خاطر هزینه باالی‬ ‫بلیط ها با توجه به این امر که همیشه ابتدا‬ ‫گران ترین صندلی ها به فروش می رسد‪،‬‬ ‫هرچــه گران تر بهتر‪ ،‬بــا تحریم برخی‬ ‫دانشجویان و مخاطبین مواجه شد و از‬ ‫‪ ۱۵۰‬هزار تومان به‪ ۹۵‬هزار تومان کاهش‬ ‫یافت‪.‬‬ ‫تلفیقی جانانه از دیکنز و رید!‬ ‫این نمایش بر اســاس رمانی با همین‬ ‫عنوان از چارلز دیکنز‪ ،‬وام گرفته از نسخه‬ ‫موزیکال سینمایی (کارول رید) است‪ .‬در‬ ‫این اثر‪ ،‬محمدرضا کوهستانی‪ ،‬سیامک‬ ‫احصایی و شیما میرحمیدی به ترتیب‬ ‫به عنوان دراماتورژ‪ ،‬طراح صحنه و طراح‬ ‫لباس و همچنین محمد قدس مدیرتولید‬ ‫و میثم احمــدی به عنوان مجری طرح‬ ‫این نمایش بودند‪.‬حســین پارسایی که‬ ‫پیش از ایــن کارگردانی نمایش هایی‬ ‫چون «هذیــان»‪« ،‬قصیده بلند باران»‪،‬‬ ‫«یلدا»‪« ،‬بانوی اب و اینه»‪« ،‬سردار مهر‬ ‫و ماه»‪« ،‬این فصــل را با من بخوان»‬ ‫و «ارسنیک و تور کهنه» را در کارنامه‬ ‫کاری خــود دارد‪ ،‬در جدیدترین تجربه‬ ‫خود در عرصه کارگردانی‪ ،‬تئاتر موزیکال‬ ‫«الیور توئیســت» را در تاالر وحدت به‬ ‫روی صحنه برد‪.‬‬ ‫دکور متمایز و همراهی ارکستری‬ ‫یکپلهپایین تر‬ ‫طراحی صحنه و دکورهای ساخته شده از‬ ‫نقاط مختلف شهر لندن یکی ویژگی های‬ ‫این نمایش محسوب می شد که ان را با‬ ‫نمایش های دیگری که بر روی صحنه‬ ‫تئاتر هستند متمایز می کرد‪ .‬شاید بتوان‬ ‫گفت وجود این دکورها با استفاده از فضای‬ ‫صحنه تاالر وحدت که به صورت برقی و‬ ‫پله ای باال و پایین می روند تا صحنه بعد‬ ‫جایگزینقبلیشودنقطه قوتایننمایش‬ ‫محسوب شده و بعد از ان‪ ،‬حضور گروه‬ ‫موسیقی زنده در جلو صحنه و دور از نگاه‬ ‫مستقیمبازیگر(یکپلهپایین ترازصحنه)‬ ‫به رهبری بردیا کیارس و اهنگ سازی‬ ‫لیونل بارت و به صورت اپرای گروهی و‬ ‫اواز به سرپرستی هادی قضات با همراهی‬ ‫ارکســتر بادی کارا‪ ،‬یکی از ویژگی های‬ ‫دیگر این نمایش محسوب می شد‪.‬‬ ‫مخاطبینیازتمامگروه هایسنی‬ ‫‪ 60‬جلسه تمرین دیالوگ موزون!‬ ‫بــرای دیالوگ های مــوزون روی خط‬ ‫موسیقی‪ ،‬گروه حرکت به سرپرستی علی‬ ‫براتی‪ ،‬بیش از چهار ماه و نزدیک به ‪۶۰‬‬ ‫جلســه درحال تمرین بودند‪ .‬این گروه‬ ‫نزدیــک به ‪ ۴۰‬زن و مرد با بیش از ‪۲۰۰‬‬ ‫دست البسه بودند که با حرکات موزون‬ ‫خود به جذابیت نمایش می افزودند‪.‬‬ ‫اولیندیالوگ‪،‬بهترینبازی‬ ‫اولین دیالوگ های موزون شده این تئاتر‬ ‫با صــدای پرابهت اهنین جــان و بازی‬ ‫درخشانش در میان صحنه می پیچید و‬ ‫بعد از ان می توان به بازی هوتن شکیبا‬ ‫در نقش فاگین معــروف که بچه های‬ ‫یتیم خیابانی را به جیب بری و دزدی وادار‬ ‫می کرد به عنوان بهترین بازی اشاره کرد‪.‬‬ ‫یوجذاب‬ ‫نوجوانان=اصل ‬ ‫حضور بازیگران سینمایی در این نمایش‬ ‫بیشــتر به جنبه فروش و تجــاری ان‬ ‫می افزود؛ ولی بازیگرهای نوجوان این کار‪،‬‬ ‫محمد شــاکری در نقــش «داجر» و دو‬ ‫بازیگر نقش «الیور» ایلیا نصرالهی و ارمان‬ ‫مرادی‪ ،‬در میان بازی بزرگان می چرخیدند‬ ‫و جذاب ترین و اصلی ترین نقش های این‬ ‫نمایشرااجرامی کردند‪.‬‬ ‫جمعیتی که بــرای دیدن نمایش‬ ‫موزیکال «الیور توئیست» رفته بودند‬ ‫همهگروه هایسنیراشاملمی شدند؛‬ ‫اما در این میان و بدون اغراق شــاید‬ ‫بتوانگفتبیشترافراد‪،‬کسانیبودندکه‬ ‫اولین بار «الیور توئیست» را در فضای‬ ‫مخوف و تاریک مجموعه ای دیده اند‬ ‫که از تلویزیون در ســال های هفتاد‬ ‫پخش شد؛ مجموعه ای که محصول‬ ‫ســال ‪ ۱۹۸۵‬انگلیس به کارگردانی‬ ‫الکساندربارونبود‪.‬درمیانان هاچهره‬ ‫بچه هایی هم به چشم می خورد که از‬ ‫نسلدنیایمجازیواینترنتهستندو‬ ‫بعضًاباشکبهاطرافشاننگاهمی کنند‬ ‫و شاید این ســوال در ذهن هایشان‬ ‫بزرگ می شود که این دو ساعت دوری‬ ‫از دنیای مجازی را چطور بگذرانند؟!‬ ‫با پایان دو ساعت نفس گیر از دیدن‬ ‫صحنه های یکی از درخشــان ترین‬ ‫رمان های کالسیک که حاال مجالش‬ ‫به تماشــاگر ایرانی داده شــده تا از‬ ‫نزدیک ترین فاصله ممکن به دیدنش‬ ‫بنشیندوباورودبازیگرانوعواملروی‬ ‫صحنه(روانسیکههرشبعلیبراتی‪،‬‬ ‫طراح حرکت کار‪ ،‬به شیوه ای تازه ان‬ ‫را اجرا می کرد) می توان به جواب همه‬ ‫سوال هایی رســید که در بدو ورود به‬ ‫سالنخیلی هاازیکدیگرمی پرسیدند‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪23‬‬ ‫سینمای کالسیک‬ ‫پرتقال کوکی‬ ‫‪AClockworkOrange‬‬ ‫کارگردان‪:‬استنلیکوبریک‬ ‫بازیگران‪ :‬مالکوم مک داول در نقش الکس‪ ،‬جیمز مارکوس در نقش جورجی‪ ،‬وترن کالرک در‬ ‫نقش دیم‪ ،‬مایکل تارن در نقش پیت‪ ،‬پاتریک مگی در نقش اقای فرانک الکساندر‪ ،‬ادرین ُکری در‬ ‫نقش خانم مری الکساندر‪ ،‬مایکل بیتس در نقش سرنگهبان بارنز‪ ،‬جان‬ ‫کالیو در نقش بازیگر صحنه نمایش‪ ،‬ویرجینیا وثرل در نقش بازیگر‬ ‫صحنه نمایش‪ ،‬کارل دیوئرینگ در نقش دکتر برودسکی‬ ‫محصول‪ :‬شرکت برادران وارنر ‪1971‬‬ ‫رتبه ‪ 79‬در میان ‪ 250‬فیلم برتر ‪IMDB‬‬ ‫و نامزد ‪ 9‬جایزه اسکار‬ ‫انسانی که قدرت انتخاب ندارد!‬ ‫به گفته استنلی کوبریک‪ ،‬کارگردان کار‪ ،‬این فیلم داستان مشکوک رهایی‬ ‫یک نوجوان جاهل با روش درمانی شرطی شدن و درعین حال‪ ،‬یک خطابه‬ ‫کوچک درباره اختیارعمل است‪.‬‬ ‫داستانفیلم‬ ‫فیلم داســتان جوان شروشــوری به نام «الکس» را روایت می کند؛‬ ‫جوانی که نماد خوبی از جوانان انارشیســت دهه ‪ ۶۰‬و ‪ ۷۰‬را داراست‪.‬‬ ‫این پســر تقریبا از هیچ گونه کار خالف و غیراخالقی ابایی ندارد‪ .‬او به‬ ‫همراه دوستانش به جای جای شهر ســرک می کشند و به خرابکاری‪،‬‬ ‫تجاوز‪ ،‬تعرض و دعوا و کتک کاری مشغول می شوند‪ .‬در یکی از همین‬ ‫گشــت وگذار ها الکس مرتکب قتل (الت این قتل بسیار سمبلیک است‬ ‫و نمایی از جهت گیری ایدئولوژی کوبریک درباره روابط جنسی است)‬ ‫می شــود و به زندان می افتد‪ .‬در زندان او با روشــی به نام «لودوویکو»‬ ‫اشنا می شود و به او می گویند که با گذشت دو هفته از این درمان او از‬ ‫زندان ازاد خواهد شد؛ اما پس از این درمان او دیگر انسان سابق نیست‬ ‫و یا بهتر بگوییم انسان نیست؛ زیرا اراده ای از خود ندارد و صرفا تبدیل‬ ‫به یک موجود ربات مانند می شود‪.‬‬ ‫تناقض لذت از خشونت و سمفونی بتهوون‬ ‫در پرتقال کوکی الکس از خشونت لذت می برد‪ .‬او سرشار از تناقضاتی‬ ‫نیز اســت؛ گاهی تبدیل به کودکی چهار ســاله می شود و گاهی نیز در‬ ‫هنگام دعوا درنده خو می گردد‪ .‬از طرفی از سمفونی نهم بتهوون به عنوان‬ ‫یک اثــر جاودانه و ارامش بخش لذت می بــرد و از طرف دیگر به زنان‬ ‫به صورت وحشــیانه تعرض می کند‪ .‬درواقع همین تناقضات‪ ،‬شخصیت‬ ‫الکس را شــکل می دهند و تماشاگر مجاب می شــود تا با دنبال کردن‬ ‫سرنوشــت او (بستر) با ایدئولوژی کوبریک راجع به خشونت (محتوا) نیز‬ ‫همراه شود‪.‬‬ ‫‪24‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫دلیل مرگ سینما‬ ‫کوبریک در پرتقال کوکی به شکلی حرفه ای عقیده خود را به خورد مخاطب‬ ‫می دهد؛ هنری که اکثر کارگردان های امروز از ان بی بهره هستند و به بیانی‬ ‫دیگر نمی توانند از ارزش های سینما به عنوان یک مدیوم استفاده کنند‪ .‬همین‬ ‫موضوع باعث می شود که سینمایی صرفا قصه گو را در سراسر جهان داشته‬ ‫باشیم و به بیانی بهتر شاید به جز دو‪-‬سه مورد‪ ،‬هیچ کارگردان مولف زنده ای‬ ‫در سرتاسر جهان وجود نداشته باشد‪ .‬این موضوع را می توانیم اصلی ترین دلیل‬ ‫پیدایش نظریه مرگ سینما بدانیم‪.‬‬ ‫سینمای کالسیک‬ ‫کمی خشونت برای انسان الزم است!‬ ‫به بحث اصلی بازگردیم؛ کوبریک با تک تک‬ ‫پالن های پرتقــال کوکی با مخاطب صحبت و‬ ‫ســعی می کند انسانیت را در اوج نمایش حیوانی‬ ‫به مخاطب نشان دهد‪ .‬کوبریک اعتقاد دارد کمی‬ ‫خشــونت برای انسان بد که نیســت؛ الزم هم‬ ‫هست‪ .‬او از جوامعی که سعی در کنترل بیش ازحد‬ ‫دارند می نالد و اعتقاد دارد اگر انسان از خود اراده ای‬ ‫نداشــته باشد که به سمت کار خوب یا بد برود و‬ ‫تنها راه پیش رویش راه خوب باشــد؛ این کار او‬ ‫هیچ فایده ای ندارد‪ .‬انتخاب راه درســت و دوری‬ ‫از رذیلت های اخالقی وقتی قابل دفاع اســت که‬ ‫شخص با اگاهی کامل به سراغ ان برود و قدرت‬ ‫انتخاب داشته باشد‪.‬‬ ‫انزجاردرمانی‬ ‫با درمان لودوویکو (همــان انزجاردرمانی که‬ ‫نمونه های قبلی ان را به شکلی دیگر در فیلم پرواز‬ ‫بر اشــیانه فاخته با بازی جاودانه جک نیکلسون‬ ‫دیدیم) الکس قدرت اختیار خود را از دست می دهد‪.‬‬ ‫او را با چشمانی که به اجبار باز نگه داشته شده اند‬ ‫جلوی نمایشگری می گذارند و برای او فیلم هایی‬ ‫بسیار خشونت بار از جنگ‪ ،‬تجاوز و کشت وکشتار‬ ‫با تم سمفونی نهم بتهوون پخش و او را مجبور‬ ‫به دیدن این فیلم ها می کنند‪ .‬الکس در اثر تماشای‬ ‫این فیلم ها از خشونت بیزار می شود؛ به طوری که‬ ‫شــخصی که تا دیروز از تجاوز لذت می برد حال‬ ‫فقط با فکر کردن به ان‪ ،‬تنش به رعشه می افتد‪.‬‬ ‫تبدیل انسان به یک موجود کوکی‬ ‫پس از این درمان‪ ،‬الکس از زندان ازاد می شود و به گفته سران دولتی اماد ه‬ ‫حضور موثر به عنوان یک انســان خوب (که به عقیده کوبریک هیچ ارزشی‬ ‫ندارد) در جامعه اســت‪ .‬الکس به جامعه بازمی گردد؛ اما هیچ چیز مثل سابق‬ ‫نیست‪ .‬او به راحتی موردظلم بقیه قرار می گیرد و به شدت اسیب پذیر می شود‪.‬‬ ‫در یکی از درخشان ترین سکانس های فیلم دوستان قدیمی الکس را می بینیم‬ ‫که او را پیدا می کنند و کتکش می زنند‪ .‬با هر ضربه ای که به بدن الکس برخورد‬ ‫می کند صدای اهن بلند می شود‪ .‬این صحنه را می توان شاهکار کارگردانی‬ ‫کوبریک نامید که با این کار به مخاطب القا می کند که الکس دیگر انســان‬ ‫نیست و به یک موجود «کوکی» تبدیل شده است‪.‬‬ ‫کارهایصرفامنزجرکننده‬ ‫الکس از ان دســته اشخاص ترسناکی است که همه ما در طول زندگی‬ ‫چند باری با ان ها برخــورد کرده ایم‪ .‬این برخورد ها معموال در دوران بچگی‬ ‫اتفاق افتاده و الکس هم از ان دست ه ادم هایی بوده که از اشکار ساختن لذات‬ ‫مشمئز کننده اش‪ ،‬هیچ ابایی نداشته‪ ،‬از ان دست بچه هایی که بال های مگس ها‬ ‫را از هــم جدا می کردند و یا مورچه ها را با ولع می خوردند صرفا به این خاطر‬ ‫که کاریست بسیار منزجرکننده و یا الکس بچه ای بوده که بیشتر از دیگران‬ ‫درباره مسائل جنسی و به خصوص جنبه زشت این کار اطالعاتی داشته است‪.‬‬ ‫مکان هایفیلم برداری‬ ‫فیلم برداری بیشتر صحنه های پرتقال کوکی بیرون از استودیو و در خیابان ها‬ ‫و فضای باز بود؛ در متروُپلیتن و در دسترسی سریع به خانه ای که بعد از این‬ ‫فیلم‪ ،‬کوبریک در ان زندگی کرد‪ .‬معدود صحنه هایی که در استودیو فیلم برداری‬ ‫شدند عبارت اند از‪ :‬بار کورووا میلک‪ ،‬محل بازرسی بدنی زندانیان جدید‪ ،‬صحنه‬ ‫حمام کردن الکس در منزل اف‪ .‬الکساندر و دو صحنه مانند ان در هال‪ .‬محیط‬ ‫این صحنه ها در یک کارخانه قدیمی در بول هد ُرد در الستری ساخته شد که‬ ‫دفتر تولید فیلم هم بود‪.‬‬ ‫گوشه هایعجیب!‬ ‫اشکارترین تمهید کوبریک در فیلم برداری‪ ،‬استفاده او از لنز هایی با زاویه‬ ‫دید بیش ازحد معمول (‪ )wide angle‬است و بر روی اهدافی متمرکز شده‬ ‫است که خود به اندازه کافی به دوربین نزدیک هستند‪ .‬این لنزها طوری هستند‬ ‫که اطراف تصویر را کج نشان می دهند‪ .‬اشیاء موجود در مرکز تصویر معمولی‬ ‫به نظر می رسند؛ اما ان هایی که در گوشه تصویر هستند‪ ،‬نرمال نیستد و به طور‬ ‫عجیب وغریبی باریک و کشیده به نظر می ایند‪.‬‬ ‫الکس نرمال است!‬ ‫تکان دهنده ترینصحنه‬ ‫یکی از صحنه های تکان دهنده تر پرتقال کوکی صحنه قتل یک زن به دست‬ ‫الکس با اثر هنری ساخت خودش–یک مجسمه اروتیک– است؛ مجسمه ای را‬ ‫که از فرط وضوح معنای ظاهری اش نمی توان نمادین پنداشت‪ .‬هنر پاپ مستتر‬ ‫در پرتقال کوکی سبک ضدنمادین دارد‪ .‬در دنیای این فیلم‪ ،‬دیگر وهم و خیال از‬ ‫واقعیت و نیز هنر از زندگی متمایز نیست‪ .‬در پرتقال کوکی تماشاگر می تواند هم‬ ‫برویژگی هایسطحتوصیفیفیلموهمبرساختار هایتفسیریوقوفیابد‪.‬یک‬ ‫تفسیر‪ ،‬از میان تفسیرهای متعدد‪ ،‬بر اساس فکر روان پاالیی است؛ یعنی ازاد شدن‬ ‫ضمیر نیمه هوشیار که تماشاگر خود را با الکس یکی می پندارد‪.‬‬ ‫کوبریک تقریبا در تمام طول فیلم‪ ،‬وقتی که وقایع را از دید الکس نظاره گر‬ ‫اســت‪ ،‬از این نوع لنزها استفاده می کند‪ .‬این کار دید ما و الکس را نسبت به‬ ‫دنیا یکی می کند؛ دنیا به مثابه خانه ای ویرانه و پر از ادم های عجیب که دنبال‬ ‫الکس هستند‪ .‬البته کوبریک الکس را در مرکز برداشت به ما نشان می دهد و‬ ‫یا از لنزهای استاندارد برای نشان دادن او استفاده می کند؛ پس با این تمهی ِد‬ ‫کوبریک‪ ،‬در طول فیلم الکس به عنوان یک ادم کامال معمولی و نرمال به ما‬ ‫نشان داده می شود‪ .‬کوبریک با این مشکل روبرو است که تماشاگر را متقاعد‬ ‫کند انچه در فیلم می بیند اینده نزدیک است‪ .‬راه حل هنری اش این است که‬ ‫به مکان فیلم ظاهر و حس وحال مکان هــای زندگی روزانه مان را می دهد؛‬ ‫درعین حالی که به ان نوعی جلوه غیرعادی می بخشد‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪25‬‬ ‫گفتگو‬ ‫ازبرفکتادرفکباگیتیخامنه‬ ‫عاشق‬ ‫انچه هستم‬ ‫که اغازش‬ ‫کرده ام!‬ ‫وقتی قرار است با هنرمندی گفتگو کنید که هم نویسنده است و هم استاد فن‬ ‫بیان‪ ،‬هم روانشناس‪ ،‬هم مدرس دقت همه چیز به شکل محسوسی باالتر می رود‪.‬‬ ‫احساس می کنید درس هایی که تاکنون گرفته اید را باید یکجا در محضر ایشان‬ ‫پس بدهید و دلتان در انتها‪ ،‬یک افرین بلند می خواهد؛ از همان هایی که سال های‬ ‫خوش تلویزیون های کم اینچ از نوستالژی ترین خانم گیتی خامنه عالم به خاطر‬ ‫ِ‬ ‫خوبپیش فرضتانمی گرفتید‪.‬‬ ‫کارهای ِ‬ ‫بانو گیتی خامنه متولد ‪ 1343‬در امیریه تهران تاکید دارد که ‪ 25‬ساله است و‬ ‫الحق با مجری مهربان ان سال های خوب‪ ،‬هیچ فرقی ندارد‪ .‬کسی که به اندازه‬ ‫‪ 25‬سال پیش پرانرژی‪ ،‬خندان و لبریز است از انرژی مثبتی که ادم را به شدت به‬ ‫دنیایکودکی هایمانمی برد‪.‬‬ ‫وی به مدت ‪ ۱۵‬ســال در سازمان صداوسیمای جمهوری اسالمی ایران به‬ ‫فعالیت پرداخت و ســپس به خارج از ایران رفت‪ .‬همچنین مقطعی در یکی از‬ ‫مدارس کالیفرنیای جنوبی‪ ،‬هنر و زبان فارســی تدریس کرده و در کالیفرنیای‬ ‫شمالی مدیر برنامه ریزی یک شرکت فرهنگی در اکلند بود‪.‬‬ ‫بانو خامنه در سال ‪ ۱۳۸۹‬دوباره به ایران بازگشت‪ .‬پس از بازگشت‪ ،‬در شبکه‬ ‫تهران به اجرای برنامه «بچه های دیروز» مشــغول شــد که به بیان خاطرات‬ ‫کودکان دهه ‪ ۶۰‬اختصاص دارد‪ .‬همچنین در مجموعه مستند «میراث ایران»‪،‬‬ ‫به عنوان یک جهانگرد‪ ،‬میراث تمدن و فرهنگ شــمال غــرب ایران را برای‬ ‫بینندگان شــبکه سحر روایت می کرد‪ .‬او سپس اجرای برنامه «تا همیشه» در‬ ‫شبکه دوم سیما را بر عهده گرفت‪.‬‬ ‫در فروردین ‪ ۹۵‬پس از نزدیک به ‪ ٢٠‬سال دوباره به حیطه مجریگری کودک‬ ‫بازگشت و این بار مجری میان برنامه های شبکه پویا شد‪.‬‬ ‫‪ ÁÁ‬درفک‪ :‬لوکیشن فیلم «زیر درختان زیتون»‬ ‫مجموعه ای برای بزرگساالن از زبان کودکان‬ ‫نوشتن مجموعه ای را اغاز کرده ام‪ ،‬از زبان کودکان و خطاب به بزرگساالن‪.‬‬ ‫اگر بی نظمی و عدم وجود پشتکار امانم بدهند‪ ،‬به گمانم خواندنی خواهد بود!‬ ‫همچنین گرداوری و ترجمه مجموعه ای مدیتیشن یا درس های روانشناختی‬ ‫روزانه برای بانوان جزو اهداف اتی ام خواهد بود که می تواند در زندگی بسیاری‬ ‫از بانوان تاثیرات مثبتی ایجاد کند‪.‬‬ ‫‪26‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫فعالیت هایاین روزها‬ ‫در مجموعــه کارهای عصرانه خانوادگی در شــبکه دو‪ ،‬یک روز در هفته‬ ‫(یکشــنبه ها)‪ ،‬با «بچه های دیــروز» و به دیگر بیان‪ ،‬والدیــن امروز در مورد‬ ‫کودکانشانگفتگومی کنم‪.‬‬ ‫ترکیبــی «ابی تر از رویا» که نویســندگی و‬ ‫کار‬ ‫اغاز ســری دیگری از‬ ‫ِ‬ ‫کارگردانی اش را به عهده داشتم در لیست کارهایی است که اگر شرایط مادی‬ ‫سازمان یاری کند‪ ،‬به ان خواهم پرداخت و برنامه ی زنده شبکه جام جم از دیگر‬ ‫فعالیت های این روزها است‪.‬‬ ‫حس نزدیکی بیشــتر به‪ :‬مجریگــری‪ ،‬برنامه ســازی‪ ،‬کارگردانی‪،‬‬ ‫نویسندگی‪،‬دستیارفیلمبرداریادستیارکارگردانبودن‪،‬صداپیشگی‪،‬تهیه کنندگی‪،‬‬ ‫روانشناسی‪ ،‬تدریس و‪...‬؟‬ ‫نویسندگی را از همه انچه تجربه کرده ام‪ ،‬دوست تر می دارم‪.‬‬ ‫چرا؟‬ ‫نوشته تو‪ ،‬به گمانم بی واسطه ترین نوع ارتباطی تو و کسی است که ان را‬ ‫ت و قلمت‪ ،‬بی نیاز از هیچ یک از ابزار و تمهیداتی که در دیگر‬ ‫می خواند؛ تو‪ ،‬ذهنی ‬ ‫حرفه هایی که از ان ها نام بردید‪ ،‬می توانی به انجامش برسانی!‬ ‫گفتگو‬ ‫ذهن ادمی‪ ،‬تحیربرانگیز و پررمز و راز‬ ‫ذهن‬ ‫حوزه ای که هنوز در این جهان حیرت زدایی شده‪ ،‬جهان گسترده و پر رمز و راز‪ ،‬تحیرم را بر می انگیزد؛ ِ‬ ‫ادمی است با همه شناخته ها و ناشناخته هایش‪.‬‬ ‫روانشناسی هنوز ذره ای از جذابیت مقاومت ناپذیرش را برای من از دست نداده!‬ ‫اگر روزی دوباره اراده کنم که به شکل کالسیک در رشته ای ادامه تحصیل بدهم‪ ،‬بی شک این رشته‪ ،‬انتخاب‬ ‫من خواهد بود‪.‬‬ ‫تفاوت فیلمسازی برای کودک و درباره کودک‬ ‫به زبان ساده‪ ،‬فیلمسازی برای کودک‪ ،‬با هدف ساخت فیلم تنها و تنها برای‬ ‫کودک شکل می گیرد و فیلمسازی در باره کودک با بهره گیری از کودک‪.‬‬ ‫(این عنوان پایان نامه کتبی دوره لیسانس من بود! می دانستید!؟ مگر می شود‬ ‫بدون دانستنش سوالی به این خوبی طرح کرد!؟)‬ ‫کوتاه ترین و بلندترین فیلم یا انیمیشنی که کارگردانی کردید؟‬ ‫بلندترین مجموعه انیمیشن در کار ترکیبی «ابی تر از رویا» که ‪ ۲۹‬قسمت ده‬ ‫دقیقه ای بود با پنجاه درصد انیمیشن و کوتاه ترین‪ ،‬کار« عبور» که یک پروژه‬ ‫دانشجویی پنج دقیقه ای بود‪.‬‬ ‫حس و خاطره ای از «زیر درختان زیتون» و تجربه همکاری با عباس‬ ‫کیارستمی‬ ‫عاشق انچه هستم که اغازش کرده ام!‬ ‫در وادی عرفان از دو دسته رهرو راه یاد می شود؛‬ ‫سالک مجذب و مجذوب سالک!‬ ‫در مسیر زندگی حرفه ای ام سیر عملکرد من‪ ،‬من‬ ‫را در زمره افرادی نظیر دســته دوم در سیر عرفان‬ ‫قرار می دهد!‬ ‫عالقه مندی وافر من به کار کودک‪ ،‬به واســطه‬ ‫اغاز کار در این حیطه شکل گرفت و یا شاید بتوان‬ ‫دقیق تر اینگونه عنوان کرد که شناخته شد‪.‬‬ ‫باشروعفعالیتدراینزمینهدریافتمسختکامیارم‬ ‫که می دانم عاشق انچه هستم که اغازش کرده ام!‬ ‫یکی از معدود پشیمانی هایم در مسیر کار حرفه ای را در این کار تجربه کردم‪.‬‬ ‫استاد ایفای نقش خودم‪ ،‬یعنی دستیار کارگردان را در جلوی دوربین پیشنهاد‬ ‫کردند؛ همان کاری که در پشــت صحنه انجام می دادم‪ .‬پیشنهاد را بی حتی‬ ‫ثانیه ای مداقه به سادگی رد کردم!‬ ‫نپرسید چرا و با چه منطقی؟ ان وقت ها درباره بعضی مسائل به نوع متفاوتی‬ ‫نگاه می کردم و حاال مدتی اســت که ان نوع نگاه و منطق را برنمی تابم‪ ،‬و از‬ ‫این بابت پشیمانم‪.‬‬ ‫نکته ای که از ان مقطع تا امروز تغییر نکرده اما‪ ،‬این است که ان زمان ها هم‬ ‫مثل حاال مرهون مهر استاد بودم و تا همیشه خواهم بود‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪27‬‬ ‫حاصل دانش اندوزی در حوزه روانشناسی‬ ‫امیدبهامکانتغییرشخصیتوبهره گیریفوق العاده‬ ‫از ان در زندگی!‬ ‫بیــان حس و تجربــه ای از گذرانــدن دوره‬ ‫ی در بورلی هیلز‬ ‫روانشناس ‬ ‫باز هم یک سوال عالی!‬ ‫از طرحش سپاسگزارم‪ .‬تجربه کالس های «بورلی‬ ‫هیلز» بــرای من به تمامه یک معجزه بود! بی بدیل‪،‬‬ ‫هیجان انگیزوعاشقانه‪.‬‬ ‫بعد از این مقطع من دوباره از نو متولد شدم و تا ابد‬ ‫از اینکه این فرصت بی نظیر را به خودم دادم شــاد و‬ ‫راضی خواهم بود‪.‬‬ ‫ایا تاکنون برای انتقال این تجربیات در قالب‬ ‫یک بسته سالمت یا کالس های اموزشی کاری‬ ‫صورت داده اید؟‬ ‫تا به حال به شکل مدون و منظم در قالب اموزشی‬ ‫تعریف شــده‪ ،‬اقدام به انتقال ان اموخته ها نکرده ام؛‬ ‫اما جدای از بهره گیری ضمنی ان اموزه ها در زندگی‬ ‫شــخصی و حرفه ای‪ ،‬به انچه پرســیده اید‪ ،‬فراوان‬ ‫می اندیشم‪ .‬کسی چه می داند‪ ،‬شــاید در اینده ای نه‬ ‫چندان دور پاسخم به سوال خوب تان‪ ،‬اری باشد!‬ ‫اموزش هنر و زبان فارسی در جنوب کالیفرنیا‪...‬‬ ‫با اگاهی و اشرافی که به تفاوت سیستم های‬ ‫اموزشــی ایران و امریــکا دارید‪ ،‬ضعف های‬ ‫سیستم اموزشی ایران را در چه می دانید؟‬ ‫از نظر من اموزش اگر شــیوه خوب زیستن را به‬ ‫انسان نیاموزد‪ ،‬شاید باید عنوان جایگزینی برای خود‬ ‫بیابد!‬ ‫انباشــتن انبان ذهن از اطالعاتی که هرگز به‬ ‫کار ادم نمی ایند و زیستن را زیباتر‪ ،‬سهل تر‪،‬‬ ‫خوشــایندتر و پر بارتر نمی کنند‪ ،‬چه توجیه‬ ‫عقالنی ای دارد!؟‬ ‫مادامی که مــا از فرمول های پیچیــده فیزیک و‬ ‫محفوظات فراوان تاریخــی و جغرافیایی و‪ ...‬در مقام‬ ‫عمل بهره نمی بریم‪ ،‬به خاطر داشتن شان چه فاید ه یا‬ ‫توجیه منطقی ای دارد؟!‬ ‫اموزش اگر مهارت خوب زندگی کردن را به کودک‬ ‫هدیه کند‪ ،‬به وظیفه اش عمل کرده‪ ،‬حاال در هر جای‬ ‫این کره خاکی که اعمال شود‪.‬‬ ‫کودکان در یک سیستم درست اموزشی از تعامل با‬ ‫من کمترین‬ ‫زندگی می اموزند و این شیوه ای است که ِ‬ ‫برای کودکان وطنم و باقی نقاط دنیا ارزو می کنم‪.‬‬ ‫اگــر امکان انتخاب زمان و مــکان دلخواه را‬ ‫داشتید به چه دورانی و کجا سفر می کردید؟‬ ‫بهچهلسالگی امسفرمی کردم‪.‬یکیازباشکوه ترین‬ ‫مقاطــع زندگی ام؛ تولد یک گیتی جدید! در این زمان‬ ‫دانســتم زندگی چه چیزهایی را برای هدیه کردن به‬ ‫تو دارد و چه محدوده های ناممکن و غیرقابل وصولی‪.‬‬ ‫‪28‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫عرفانبرایتانلذت بخش تر‬ ‫است یا فلسفه؟‬ ‫فلسفه در سال هایی که از معبر‬ ‫تردیدهای بی انتها عبور می کردم‪،‬‬ ‫جذاب ترین بود‪.‬‬ ‫در ان مقطع حتی به المان‪،‬‬ ‫مهد فلسفه سفر کردم و پذیرش‬ ‫دانشگاه را در این رشته گرفتم‪.‬‬ ‫بعدها به واسطه ی اشنا شدن‬ ‫زبان عشق عرفا به وادی‬ ‫با ِ‬ ‫سکراور و پر جذبه عرفان دل‬ ‫بستم و حاال تالش می کنم با‬ ‫واقعیات موجود زندگی منطقی‬ ‫برخورد کنم و لحظاتی که با‬ ‫سرعتی پرشتاب تر از سرعت نور‬ ‫می گذرند را عاشقانه زندگی کنم‬ ‫و حاصل امیختگی این همه‪،‬‬ ‫رهایی بی نظیر و تعالی بخشی‬ ‫است که پیش از این هرگز‬ ‫تجربه اش نکرده بودم‪.‬‬ ‫نقد و معرفی سریال‬ ‫سایه بان‬ ‫مائده راســتی اصل | مجموعه پنجاه قســمتی‬ ‫«سایه بان» مدتی ست هر شب از قاب شبکه دوم سیما‬ ‫به روی انتن می رود که به زندگی پرفرازوفرود کارگران‬ ‫می پردازد‪ .‬در این شماره از مجله زیروبم به نقد و معرفی‬ ‫این سریال پرداختیم که به خواندنش دعوتید‪.‬‬ ‫برادران محمودی‪ ،‬برادران موفق‬ ‫فیلم تحسین برانگیز «چند مترمکعب عشق» که جوایز ویژه‬ ‫هفدهمین جشن سینما را از ان خود کرد‪ ،‬برادران محمودی را در‬ ‫سینمای ایران نامدار نموده بود‪ .‬ویژگی های شاخص ساختاری‪ ،‬این‬ ‫فیلم را تا مرز حضور در اسکار هم بدرقه کرده بود‪ .‬نوید محمودی‬ ‫با تهیه کنندگی بیش از هفت مجموعه تلویزیونی‪ ،‬کارنامه درخشانی‬ ‫را برای خود به ثبت رسانده است‪ .‬نوید و جمشید محمودی برادران‬ ‫موفق سینما بعد از ثبت چندین کار موفق سینمایی و تلویزیونی‪ ،‬این‬ ‫شب ها با سریال «سایه بان» اثری متفاوت را در کارنامه هنری خود‬ ‫به ثبت رسانده اند!‬ ‫پردازشواقع گرایانه‬ ‫تلخی مشکالت و شیرینی‬ ‫همدلی!‬ ‫در این سریال به پستی و بلندی های زندگی قشر شریف کارگر‬ ‫پرداخته شده است‪ .‬درواقع‪ ،‬این ســریال با دستمایه قرار دادن‬ ‫فرازوفرودهای زندگی چند کارگر و مشکالت ان ها‪ ،‬تصویرگر‬ ‫صمیمی و صادق زندگی کارگری و طبقه شریف و زحمتکش‬ ‫کارگر و قشری از جوانان مستعد و خالق و اخالقمند است‪.‬‬ ‫در کنــار تصویرســازی‬ ‫قابل باور و ملموس مشکالت‬ ‫ومعضالتاجتماعی‪-‬اقتصادی‬ ‫زندگی کارگری‪ ،‬ســازندگان‬ ‫فیلم از شــیرینی های زندگی‬ ‫نیز غافل نبوده اند و با چاشنی‬ ‫قــرار دادن همدلی‪ ،‬عشــق‪،‬‬ ‫شــادی ها‪ ،‬خداباوری و‪ ...‬این‬ ‫فیلم را دیدنی تــر کرده اند! به‬ ‫عبارتی ساده تر‪ ،‬دست یکدیگر‬ ‫را در عین تنگدســتی گرفتن‬ ‫که از مضامین اصلی فیلم است‬ ‫باعث شده حس نوع دوستی در‬ ‫جای جای فیلم به چشم بخورد‪.‬‬ ‫داستان زندگی من و شما‪...‬‬ ‫«سایه بان»‪ ،‬قصه زندگی امروز ما و شماست؛ دو رفیق که در‬ ‫منطقه ای کارگرنشین بزرگ شده اند و تا پای جان تالش می کنند‬ ‫با امید چراغ خانه هایشان را روشن نگه دارند‪ ،‬ایستاده اند در برابر‬ ‫سرنوشت سرکش‪ ،‬عشق و ایمان‪ ،‬خون می شود در رگ هایشان‬ ‫ِ‬ ‫تا از پا نیفتند و دلخوش بمانند به رحمت خدا و فرداهای بهتر‪،‬‬ ‫اما زخمی در راه است؛ زخمی که سنگ محکی ست برای رفاقت‬ ‫دیرینه شان‪.‬‬ ‫تسلط سازندگان بر سوژه!‬ ‫اگاهی سازندگان از زندگی و ابعاد مختلف شخصیتی کارگران‬ ‫جوان و کارفرمایان و جایگاه قانونی و عرضی کار و ســرمایه در‬ ‫جامعه باعث شده که این ســریال به یکی از سریال های موفق‬ ‫تبدیل شود که بازخوردهای مردمی نشان می دهد این فیلم به طور‬ ‫واقع بینانه ای به بیان مشکالت مردم و تصویرسازی زندگی حقیقی‬ ‫ان ها پرداخته است!‬ ‫محسن چاوشی با «سایه بان» به تلویزیون بازگشت‬ ‫چندی پیش اعالم شده بود که عوامل سریالی در تلویزیون برای‬ ‫تیتراژ این سریال درحال مذاکره با محسن چاوشی هستند که وی‬ ‫در پیامی در صفحه اینستاگرامش هرگونه همکاری با تلویزیون را‬ ‫تکذیب کرد و یاداور شد که تا وقتی اخالق و منش اهالی تلویزیون‬ ‫تغییر نکند هیچ همکاری ای با این رسانه نخواهد داشت؛ اما فاصله ای‬ ‫نشد که اهنگ «مریض حالی» را به عنوان تیتراژ سریال «سایه بان»‬ ‫باصدای محسن چاوشی شنیدیم‪.‬‬ ‫مضامیناصلی‬ ‫برادران محمودی خطوط داستان های اصلی و فرعی سریال خود‬ ‫را با مضامین جوانمردی‪ ،‬اخالق‪ ،‬عشق‪ ،‬وفاداری‪ ،‬خداباوری انسان ها‬ ‫و همدلی و همراهی نســل جوان‪ ،‬شکل بخشــیده و با پردازش‬ ‫واقع گرای ماجراها و رویدادهای زندگی کاراکترهای «سایه بان»‪ ،‬ان‬ ‫را به درامی تماشایی و جذاب تبدیل کرده اند‪.‬‬ ‫کارفرمای خوب‪ ،‬کار خوب!‬ ‫سازندگان به صورت موازی به هر دو سوی کار و سرمایه و نقش‬ ‫ان ها در پایداری و ناپایداری زندگی انسان ها در بستری از واقعیت ها‬ ‫و مناسبات اجتماعی پرداخته و از نقش مهم کارفرما در درستی یا‬ ‫نادرستی رفتار کارگران نیز غافل نمانده اند‪.‬‬ ‫بازیگراندرخشان‬ ‫بازیگران این سریال پربازیگر که برای ایفای نقش های پرچالش‬ ‫گزینش شــده اند‪ ،‬به علت قابلیت های خود در بازیگری‪ ،‬پرداخت‬ ‫باورپذیر شخصیت ها و هدایت درست بازی ها‪ ،‬افزون بر ارائه بازی های‬ ‫مطلوب‪ ،‬بر جذابیت و تاثیرگذاری «سایه بان» افزوده اند‪ .‬امین تارخ‪،‬‬ ‫هستی مهدوی فر‪ ،‬مجتبی پیرزاده‪ ،‬پریوش نظریه‪ ،‬ازیتا حاجیان‪ ،‬بهزاد‬ ‫فراهانی‪ ،‬کامران تفتی و محمدرضا غفاری در این سریال درخشیده اند‪.‬‬ ‫گفته می شــود محمدرضا غفاری پس از ده سال با این سریال به‬ ‫تلویزیون بازگشته است؛ اخرین حضور او در قاب تلویزیون به سریال‬ ‫«اشپزباشی»بازمی گردد‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪29‬‬ ‫گفتگو‬ ‫زیروبمبهشادمختاری‬ ‫ِ‬ ‫اصال سینمای‬ ‫هالیوود را‬ ‫قبول ندارم!‬ ‫متولــد ‪22‬تیر‪ 1360‬در بیرجند اســت‪ .‬مرد طنازی که هم جدیســت و هم‬ ‫نقش های جدی را دوست دارد؛ اما بیشتر نقش هایی که به او پیشنهاد می شوند‬ ‫طنزند‪ .‬بهشاد مختاری را حتما با نقش های بانمکش در قهوه تلخ و خنده بازار‬ ‫و‪ ...‬به یاد دارید‪.‬‬ ‫فعالیت هایاخیر‬ ‫جدیدترین فیلم هایی که بازی کرده ام «پا تو کفش من نکن»‪« ،‬ثبت با سند‬ ‫برابر است» و «ما خیلی باحالیم» کار اقای بهمن گودرزی بود‪.‬‬ ‫‪ %99.9‬فیلم های پیشنهادی ام طنز است‬ ‫خوشبختانه یا متاسفانه ‪ %99.9‬از کارهایی که به من پیشنهاد می شود طنز‬ ‫است‪ .‬می گویند قیافه ات مضحک است (با لبخند)‪.‬‬ ‫استارت بازیگری با الهام از بازی اقای هاشمی‬ ‫من بازی اقای مهدی هاشمی در سریال «سلطان و شبان» به کارگردانی‬ ‫اقای داریوش فرهنگ را خیلی دوست داشتم و استارت بازیگری ام با بازی‬ ‫ایشان زده شد‪ .‬سال ‪ 1365-66‬من هر کجا می رفتم ادای نقش سلطان را‬ ‫در می اوردم و مردم می خندیدند و پدر و مادرم هم دوست داشتند و این برایم‬ ‫خیلی جذاب بود و به این فکر افتادم که تنها راهی که می شود مردم را خنداند‬ ‫بازیگری در ژانر طنز است‪.‬‬ ‫غذاهایموردعالقه‬ ‫من عاشق غذاهای ایرانی‬ ‫و انواع کباب ایرانی هستم‬ ‫و همه را هم خیلی خوب‬ ‫درست می کنم‪ .‬زرشک پلو با‬ ‫مرغ را هم خیلی خوب درست‬ ‫می کنم؛ طوری که تابه حال‬ ‫چنین زرشک پلو با مرغی‬ ‫نخوردهباشید!‬ ‫موسیقیموردعالقه‬ ‫من مودی هستم؛‬ ‫گاهی در فاز سنتی‬ ‫هستم و گاهی پاپ‬ ‫گوش می دهم؛ ولی برای‬ ‫موسیقیسنتیخودمان‬ ‫ارزش بیشتری قائلم‬ ‫چون به نظرم سازها و‬ ‫دستگاه هایموسیقی‬ ‫سنتی حال خوبی‬ ‫به ادم می دهد‪.‬‬ ‫کار کردن بهترین دانشگاه است‬ ‫سفرکردن‬ ‫مابه خاطرشغلمانزیادسفرمی رویم‪.‬‬ ‫گاهی ان قدر سفرهای کاری (هم ارگانی‬ ‫و هم ازاد) زیاد می شود که تا یک مدت‬ ‫سفر نمی رویم‪ .‬از زمانی که ازدواج کردم‪،‬‬ ‫این سفرها را خیلی کمتر کردم‪ .‬سعی‬ ‫می کنمزیادقبولنکنم‪.‬‬ ‫کارهای جدی ام هم همیشه خنده دار بود!‬ ‫مسلما ایشان اول من را از تلویزیون‬ ‫دیدنــد؛ چون زمانی که من بازیگری ام‬ ‫را شروع کردم ایشان کوچک بودند (با‬ ‫لبخند)‪.‬تفاوتسنیماکمیزیاداست‪.‬‬ ‫اولیندستمزد‬ ‫اشناییباهمسر‬ ‫‪30‬‬ ‫از هفده‪ ،‬هجده سالگی وارد تئاتر شدم و از سال ‪ 1381-82‬هم وارد دنیای‬ ‫تصویر در سینما و تلویزیون شــدم‪ .‬یک دوره دو ساله بازیگری خواندم که‬ ‫تقریبا معادل فوق دیپلم بود و بعد دیدم مدرک حتی در دستمزدمان هم تاثیری‬ ‫ندارد و فقط یک حالت وجهه و کالس دارد‪ .‬ما باید در کنار مدرک‪ ،‬مطالعه و‬ ‫اطالعات داشته باشیم؛ برای همین ترجیح دادم بیشتر کار کنم و ادامه تحصیل‬ ‫را متوقف کردم‪ .‬به نظرم کار کردن می تواند بهترین دانشگاه باشد‪.‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫در کالس هــای بازیگری‪ ،‬حدود ‪ 60-50‬نفر بودیم که همه ان ها ارزو و‬ ‫سودای سورپراستار شدن در سر داشتند و تنها کسی که می خواست طنز بازی‬ ‫کند من بودم‪ .‬به همین دلیل برای من بستری فراهم شده بود که حتی اگر در‬ ‫سکانسی از فیلم‪ ،‬نقش جدی بازی می کردم باز هم همه می خندیدند؛ کارهای‬ ‫جدی ام هم همیشه خنده دار بود‪.‬‬ ‫من سال ‪ 1383‬برای فیلم «چند می گیری گریه کنی» که ساخته اقای‬ ‫احمدلو بود‪ ،‬قراردادی بستم که دستمزدم روزی هفت هزار تومان بود‪.‬‬ ‫گفتگو‬ ‫شهرت‪،‬معروفیتوسرنوشتکاری امرامدیوناقایمدیریهستم‬ ‫به لحاظ کار تلویزیونی‪« ،‬شب های برره» یک سریال بسیار پربیننده بود‪ .‬با شروع این‬ ‫سریالخیابان هاخلوتمی شد‪.‬چنینسریالیدرتلویزیونسابقهنداشتهاست‪.‬سریال«قهوه‬ ‫تلخ» هم که کار اقای مدیری برای رسانه بود‪ ،‬یکی از ترین ها بود؛ یعنی پربازیگرترین‪،‬‬ ‫گران ترین‪ ،‬طوالنی ترین و پرفروش ترین‪ .‬این دو سریال نقطه اوج کارم بود‪ .‬من شهرت‪،‬‬ ‫معروفیتوسرنوشتکاری امرامدیوناقایمدیریهستم‪.‬‬ ‫خاطره ای خنده دار از «شب های برره»‬ ‫یادم است در «شب های برره» لوکیشن لو رفته بود؛ ما در میدان بوستان‪ ،‬انتهای بلوار‬ ‫فرحزادی کار می کردیم و در زمان ضبط‪ ،‬حداقل ‪ 150-100‬نفر جلوی لوکیشن بودند تا با‬ ‫بازیگرهاعکسبگیرند‪.‬رضاشفیعی جمکهیکیازدوستانصمیمیمناست‪،‬ادممردمی ای‬ ‫است و چون زمان بیرون رفتن می بایست‪ 4-3‬ساعتی را با مردم عکس می گرفت و بعد به‬ ‫منزل می رفت‪ ،‬از دیوار پشتی باغ ماشین می فرستادند و انجا یکی قالب می گرفت و رضا‬ ‫می پرید روی سقف ماشین و سوار می شد و به منزل می رفت‪ .‬این یک خاطره باحال بود که‬ ‫در ذهنم مانده است‪.‬‬ ‫بهشاد مختاری در نقش جدی و خشن‬ ‫من دو‪ ،‬سه فیلم سینمایی با نقش جدی داشتم که زیاد دیده نشد و اخرین کار جدی ام که‬ ‫فکرمی کنم‪%50‬بینندگاندیدهباشندسریال«اسپرین»بود‪.‬یکیادوسکانسبیشترنبود؛‬ ‫انجا یک ادمی بود که قاچاق دارو می کرد و بعد ان کار را کنار گذاشته بود و یک سفره خانه‬ ‫زده بود‪ .‬انجا با یک شخصیت خیلی منفی و با یک گریم خیلی منفی و جدی بازی کردم‪.‬‬ ‫اقایفرهادنجفیازکارگردان هایخوبکشورمانگفتندکهدرفصل‪ 2‬سریالاگرراهداشته‬ ‫باشد این شخصیت را کمی طوالنی تر ادامه بدهیم چون‬ ‫خوب درامده بود‪.‬‬ ‫درشانزده‪،‬هفدهسالگیتایکحدیدنبالسازنیرفتم؛چونسازنیمثلسازهایدیگر‬ ‫نیست و باید صدایش را در بیاوری؛ پنج صدا دارد و هر صدایش را باید تمرین کنی‪ .‬در حد‬ ‫یکی‪ ،‬دو اهنگ کار کردم و بعد دیگر ادامه ندادم‪.‬‬ ‫کتاب دستم بگیرم پنج دقیقه ای خوابم می برد!‬ ‫خیلی کم کتاب می خوانم‪ .‬مدرســه هم که بودم با خودم می گفتم اگر درس هایمان‬ ‫به صورت فیلم و تصویری بود شاید من االن دکترا را رد کرده بودم‪ .‬من اگر کتاب دستم‬ ‫بگیرمبهپنجدقیقهنرسیدهخوابممی برد!تحتهرشرایطیکهباشم؛اماکتاب هایدیجیتالی‬ ‫را مطالعه می کنم‪ ،‬روزنامه و مجالت و اخبار سینما را نیز دنبال می کنم؛ ولی بیشتر سعی‬ ‫می کنمفیلمببینم‪.‬‬ ‫ادمخیلیجدی ایهستم!‬ ‫من ذاتا ادم خیلی جدی ای هستم‪ .‬شوخی هم می کنم؛ ولی از جدی بودن بیشتر لذت‬ ‫می برم‪ .‬از طرفی‪ ،‬شوخ بودن من بیشتر به خاطر اطرافیانم است؛ مثال در سوپرمارکت محل‬ ‫هستم و یک نفر سالم می کند و می گوید ما کارهای شما را دیدیم و خیلی باحال بوده؛ اما‬ ‫وقتی من را جدی می بیند جا می خورد‪ .‬من در برخورد اول خیلی جدی هستم‪ .‬اکنون ‪36‬‬ ‫سالم است و مردم فکر می کنند‪ 24-23‬سالم است و دوست دارند من را همان طور ببینند‪.‬‬ ‫دست پختمازخانممهمبهتراست!‬ ‫ما مدتی عقد بودیم و خانمم هرازگاهی به من سر می زد؛ چون من تقریبا‪ 12-10‬سال‬ ‫مجردیزندگیمی کردم‪،‬خودمهمغذامی پختم‪.‬اشپزی امحرفندارد‪،‬حتیدست پختماز‬ ‫خانمم هم بهتر است؛ اما بعد از ازدواج ایشان زحمت پخت غذا را می کشند‪.‬‬ ‫ورزش‬ ‫اصالسینمایهالیوودراقبولندارم!‬ ‫شایدحرفمنرامسخرهکنند؛ولیمنحرفمرامی زنم‪،‬‬ ‫مناصالسینمایهالیوودراقبولندارم‪.‬همهشاهدهستند‬ ‫که چه پول هایی برای یک فیلم هالیوودی خرج می شود؛‬ ‫سینمایی که اگر پول را از ان بیرون بکشی دیگر چیزی از‬ ‫ان نمی ماند را قبول ندارم‪ .‬سینمایی که مثل ما‪ ،‬فیلم فقط‬ ‫متکی بر هنر و فکر طرف ساخته می شود را قبول دارم؛‬ ‫مثال فیلمنامه نویس ایرانی می نویسد این کافی شاپ قرار‬ ‫استمنفجرشود‪،‬بعدباخودشفکرمی کندکهچطوراین‬ ‫کافی شاپ را در این پاساژ منفجر کنیم؟ ان تغییر می دهد‬ ‫به اینکه لیوان از دستش می افتد‪ ،‬بعد با خودش می گوید‬ ‫شاید صاحب مغازه نگذارد! درنهایت می نویسد خودکار از‬ ‫دستبازیگرافتاد!یعنیمنفجرشدنمغازهتبدیلمی شود‬ ‫به افتادن خودکار! چون امکاناتش نیست خود نویسنده‬ ‫خودش را سانسور می کند‪ .‬فیلم های فاخری هم داریم‬ ‫که با هزینه بسیار پایینی در هالیوود ساخته شده؛ ولی اکثر‬ ‫فیلم ها پرهزینه بوده است‪ .‬این هزینه ها بی تاثیر نیست‪،‬‬ ‫حتی برای بازیگر! پول همیشه در بازیگری تاثیر داشته‬ ‫است‪ .‬به خاطر همین من فیلم های هالیوود را به همان‬ ‫اندازه فیلم های فاخری که ساخته می شود قبول دارم و‬ ‫بنابرایناگرچنینپیشنهادیشودردمی کنم‪.‬‬ ‫سایرهنرهابه جزبازیگری‬ ‫من زیاد کار کردم‪ .‬سه‪ ،‬چهار سال تدوینگری کردم‪،‬‬ ‫یک ته صدایی هــم دارم و گاهی اوقات خوانندگی هم‬ ‫می کنــم؛ ولی در حد دلی و برای خودم‪ .‬هنوز جدی اش‬ ‫نکرده ام‪.‬‬ ‫تا حدی دنبال ساز نی رفتم‬ ‫هرازگاهی ورزش می کنم و پیاده روی می روم‪ .‬تقریبا‬ ‫سه‪ ،‬چهار سال ورزش باستانی کار می کردم و خیلی خوب‬ ‫هم پیشرفت کرده بودم‪ ،‬یک مدتی هم شنا می کردم؛‬ ‫ولی اکنون خیلی وقت است که دیگر ورزش نمی کنم‪.‬‬ ‫زنگ های ورزش مدرسه هم بیشتر دوست داشتم اتاری‬ ‫بازی کنم‪ .‬کال مچ دستم خیلی قوی است (با لبخند)‪.‬‬ ‫رژیمچاقیگرفتمونتوانستمکنترلکنم‬ ‫کالم پایانی‬ ‫اگر من توانسته باشم یک لبخند کوچک بر لبان‬ ‫مخاطباناوردهباشم‪،‬همینامشبسجدهشکربه جای‬ ‫می اورم که چنین سعادتی نصیب من شده است‪ .‬ما به‬ ‫همین زنده ایم؛ بحث امرارمعاش و مالی بماند؛ اما یک‬ ‫بخش ان‪ ،‬عالقه شخصی یک نفر برای کارش است‪.‬‬ ‫عالقه ما به همین اســت که اگر یک نفر غمگین و‬ ‫حالش گرفته است‪ ،‬ما را ببینید و یک لبخندی بر لبش‬ ‫بیاید و این میسر نمی شود مگر اینکه ما کار کنیم و کار‬ ‫داشته باشیم‪ .‬اگر از یک بازیگر راضی هستید‪ ،‬دعا کنید‬ ‫هیچ وقت بیکار نباشد و مشکلی برایش به وجود نیاید تا‬ ‫بتواندباکارشبرایشماعزیزانخدمتکند‪.‬‬ ‫من یک مشکلی داشتم که دست هایم از ارنج به پایین‬ ‫کمــی درد می کرد‪ ،‬رفتم چکاپ دادم و دیدم همه موارد‬ ‫رویسقفشانهستندومنهمگذاشتمرویسقفبمانند؛‬ ‫چربی‪،‬کلسترول‪،‬تری گلیسیریدو‪...‬خواستمهمیشهدراوج‬ ‫باشند (با لبخند)‪ .‬در زمان سریال «شب های برره» من‪40‬‬ ‫کیلوبودم‪،‬االنکهخودمرامی بینمنمی شناسم!رفتمدکتر‬ ‫تغذیه و کمی هم به خودم رسیدم و رژیم چاقی گرفتم و‬ ‫بعدنتوانستمجلویشرابگیرم‪%90-80.‬ازکسانیکهمن‬ ‫را می بینند می گویند این جوری بامزه تر و باحال تری! من‬ ‫هم تغییرش ندادم و همینطوری دارم ادامه می دهم؛ ولی‬ ‫وزنم را ثابت نگه داشتم‪.‬‬ ‫ازداروهایشیمیاییمتنفرم!‬ ‫با احترام زیادی که برای پزشک ها قائل هستم؛ اما من‬ ‫تحت هیچ شرایطی و تا جایی که می توانم از داروهای‬ ‫شیمیایی استفاده نمی کنم‪ .‬از داروهای شیمیایی‪ ،‬قرص و‬ ‫شربت و امپول و‪ ...‬متنفر هستم‪ .‬تا جایی که بتوانم سعی‬ ‫می کنمباگیاه درمانیپیشبروم‪.‬‬ ‫مجلهزیروبم‪،‬مجله ایپرمخاطب‬ ‫مجلهزیروبمیکمجلهپرمخاطباست‪.‬قبلازاینکهبا‬ ‫شما مصاحبه کنم و اشنا شوم‪ ،‬امارتان را داشتم‪ .‬ان شاءاهلل‬ ‫موفقباشید‪.‬برایمنهمباعثافتخاربودکهدرخدمتتان‬ ‫بودم‪.‬ان شاءاهللاینافتخاردوبارهنصیبمشود‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪31‬‬ ‫گفتگو‬ ‫زیروبم ژاله درستکار‬ ‫بازیگر تئاتر‪ ،‬سینما و تلویزیون‬ ‫بد عاشق می شوم‬ ‫اگر بشوم!!‬ ‫متولد ‪ 1367/1/19‬در اصفهان‪ ،‬فرزند اول خانواده و یک فروردینی تمام عیاِر‬ ‫مهربان اما زودرنج است‪ .‬اعتقادی به پول و پارتی برای شهرت ندارد‪ .‬با «خروس»‬ ‫و توسط سعید اقاخانی کشف شد و این روزها فالگی ِر سریال محکومین است‪ .‬با‬ ‫بازیگر گزیده کار‪ ،‬ژاله درستکار گپی زده ایم که به خواندن و دیدنش در ادامه دعوتید‪.‬‬ ‫نکته‬ ‫اپلیکیشــن بارکدخوان را از اپ‬ ‫اســتور‪ ،‬گوگل پلی‪ ،‬بازار یا غیره‬ ‫دانلود‪ ،‬نصــب و اجرا کنید و بعد‬ ‫گوشــی موبایلتان را روی بارکد‬ ‫بگیرید تا اسکن شــده و شما را‬ ‫به صفحه موردنظر هدایت کند‪.‬‬ ‫فراموش نکنید که باید حتما به‬ ‫اینترنت متصل باشــید‪ .‬اکنون با‬ ‫طی مراحل باال و اسکن بارکد این‬ ‫گفتگوی دیدنی را تماشا کنید‪.‬‬ ‫بازیگر ثابت یک کار ترکیبی‬ ‫اکنون سر یک کار ترکیبی برای شبکه پنج به تهیه کنندگی اقای نراقی و‬ ‫کارگردانی اقای طالقانی هستم‪ .‬این برنامه شامل کارشناس خانواده‪ ،‬خواننده و‬ ‫یک نمایش است که من داخل ان بازیگر ثابت هستم‪.‬‬ ‫فالگی ِرمحکومینم!‬ ‫اخرین کار اماده و در حال پخشم سریال «محکومین» به کارگردانی اقای‬ ‫حسین قناعت از شبکه یک است که هر شب پخش می شود و من نقش یک‬ ‫زن فالگیر را دارم؛ البته خودم اصال اعتقادی به فال و فالگیری ندارم‪.‬‬ ‫سریال را بیشتر می پسندم‬ ‫به هر سه حوزه تئاتر‪ ،‬تلویزیون و سینما عالقه مندم؛ ولی درکل اگر بخواهم‬ ‫یکی را در اولویت قرار بدهم‪ ،‬سریال را بیشتر می پسندم به خاطر اینکه احساس‬ ‫می کنم بیشتر با مخاطب ارتباط برقرار می کند‪.‬‬ ‫هنوز نتوانستم به بهترین نقشم برسم‬ ‫چون کال ادم ایده ال گرایی هستم هنوز نتوانستم به بهترین نقش برسم؛ ولی‬ ‫درحال حاضر تا اینجایی که پیش امده ام بهترین نقشم در سریال «معراجی ها»‬ ‫دوست پوراندخت مهیمن را داشتم؛ چون خیلی خوب می توانستم‬ ‫بود که نقش ِ‬ ‫با ان نقش ارتباط برقرار کنم‪.‬‬ ‫بازیگری حرفه خوبی نیست‬ ‫از نظر من‪ ،‬بازیگری اصال حرفه خوبی نیست؛ چون تداوم ندارد؛ یعنی شما‬ ‫بازیگری را در مقطعی مدام می بینید و بعد کال محو می شود‪ .‬واقعا هم نمی دانم‬ ‫مشکل از کجاست‪.‬‬ ‫‪32‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫اگر عاشق شوم بد عاشق می شوم!‬ ‫تمام خصیصه های خوب برای فروردینی هاســت‪ .‬فروردینی ها فوق العاده‬ ‫احساسی‪ ،‬مهربان‪ ،‬خونگرم‪ ،‬حساس و زودرنج هستند و قولشان هم خیلی قول‬ ‫است‪ .‬البته زودرنجی خیلی هم خوب نیست‪ .‬من بیش ازحد دست ودلبازم و این‬ ‫اصال ربطی به شــهر و قومیت ندارد‪ ،‬به نظر من بیشتر به تاریخ تولد مربوط‬ ‫می شود‪ .‬اگر هم عاشق شوم بد عاشق می شوم‪.‬‬ ‫جشنوارهفجرسال‪1396‬‬ ‫به امید خدا فیلم سینمایی «هایالیت» به کارگردانی اقای اصغر نعیمی را دارم که‬ ‫گروهی قوی هم هستند؛ جناب اقای جمشید هاشم پور‪ ،‬اقای پژمان بازغی‪ ،‬خانم‬ ‫ازاده زارعی‪ ،‬خانم الهه حصاری و اقای سام قریبیان‪ .‬من در این فیلم دکتر ارتوپد‬ ‫هستم‪ .‬امید خیلی زیادی به این فیلم دارم چون قصه روز است؛ دو جوان عاشق هم‬ ‫می شوندوباچالش هایمختلفیروبرومی گردندکهبهنظرمخیلیمی تواندجذاب‬ ‫باشد‪ .‬نقشم در این کار نمی تواند برای جایزه خیلی تاثیرگذار باشد؛ اما برای نقش‬ ‫مکمل‪،‬بادعایشما‪،‬ان شاءهلل‪.‬‬ ‫گفتگو‬ ‫حیطه موردعالقه به جز بازیگری‬ ‫به ارایشگری خیلی عالقه دارم؛ زیرا به نوعی به هنر ربط دارد و شاخه ای از‬ ‫هنر است و اگر قرار بود به جای بازیگری در حیطه دیگری معروف شوم ترجیح‬ ‫می دادم یک سالن زیبایی بزنم‪.‬‬ ‫یادی از قصه های قدیمی‬ ‫فضای مجازی‬ ‫خیلی با این فضا جور نیســتم‪ .‬تمام زندگی ادم ها شده فضای مجازی! اصال‬ ‫چیز جالبی نیست‪.‬‬ ‫خرید فالوور‬ ‫(با لبخند) یک مدتی دنبالش بودم؛ ولی گفتند ریزش دارد و خیلی بدتر است و‬ ‫اینکه همه ان ها فالوورهای خارجی و فیک اند و به‬ ‫درد نمی خورند‪ ،‬من هم بیخیالش شدم‪ .‬فکر کنم هر‬ ‫ده هزار فالوور‪ ،‬پنجاه هزار تومان است‪.‬‬ ‫از قصه هــای قدیمی «شــنگول و منگول» را‬ ‫دوست نداشتم‪« ،‬خاله سوسکه» را دوست داشتم‪.‬‬ ‫مادر و مادربزرگم بیشتر برایم قصه می گفتند و فقط‬ ‫«خاله سوسکه» در ذهنم است‪.‬‬ ‫در اســتانه ‪ 100‬هزارتایی شدن‪ ،‬برگزاری‬ ‫جشن یا یک پست ساده؟‬ ‫قهرمان قصه های کودکی‬ ‫هیچ کــدام‪ ،‬چون صدهزار نفر عدد قابل توجهی‬ ‫نیست‪ ،‬اگر به میلیون برسم‪ ،‬ان زمان حتما جشن‬ ‫اساسی می گیرم و شما را هم دعوت می کنم‪.‬‬ ‫ایکیوسان‬ ‫برای قهرمانی تالش می کنم‬ ‫هنــوز دارم تــاش می کنم قهرمان داســتان‬ ‫زندگی ام بشوم‪ .‬دوست دارم در زندگی شخصی ام‪،‬‬ ‫انتخاب زندگی ام و در کارم قهرمان شوم؛ ان هم از‬ ‫دیدی که خودم می بینم‪ ،‬نه به هر قیمتی‪.‬‬ ‫با «خروس» کشف شدم!‬ ‫من از بچگی خیلی در تئاتر شرکت می کردم و‬ ‫عضو سرود مدرسه بودم و به این کار عالقه داشتم‪.‬‬ ‫اولین بار اقای سعید اقاخانی برای فیلم «خروس»‬ ‫من را کشف کردند‪ .‬درواقع به اتفاق یکی از دوستانم‬ ‫سری به پشــت صحنه «خنده بازار» زدیم که اقای‬ ‫سعید اقاخانی به من پیشنهاد بازی دادند و گفتند که‬ ‫درحال تست گرفتن برای یک سریال عیدانه هستند‬ ‫و از من دعوت کردند که برای تست بروم‪ .‬تست را‬ ‫دادم و از بین چندصد نفر انتخاب شدم‪.‬‬ ‫تابه حال به صداوســیمای اصفهان دعوت‬ ‫نشده ام!‬ ‫جالب اســت که برای برنامه های تلویزیونی در‬ ‫شهرهای مختلف دعوت شده ام؛ اما به صداوسیمای‬ ‫اصفهان تابه حال دعوت نشده ام‪.‬‬ ‫هنگام وقوع زلزله‬ ‫در مسیر شاهرود بودم و بیشتر می ترسیدم چون‬ ‫همهمه شــده بود و همه بیرون ریخته بودند؛ ولی‬ ‫خود زلزله را احساس نکردم‪ .‬شب زلزله هم در مسیر‬ ‫شاهرود بودم؛ ولی دو‪ ،‬سه روز بعد که قرار بود برگردم‬ ‫استرس داشتم‪.‬‬ ‫اقداماتی برای مردم کرمانشاه‬ ‫عاملناراحت کننده‬ ‫خیانت و دروغ‬ ‫چهــره ام در فیلم ها با خودم خیلی‬ ‫متفاوت است!‬ ‫متاسفانه یا خوشــبختانه چهره ام در‬ ‫فیلم ها با خودم خیلی متفاوت اســت‪.‬‬ ‫این به خوش عکس بودنم ربطی ندارد‪،‬‬ ‫کال گریمورهایی که گریم من را انجام‬ ‫می دهد نمی دانم عمدًا یا سهوًا جوری‬ ‫گریمــم می کنند که مــن اصال خودم‬ ‫نیســتم و به خاطر همین مــردم من را‬ ‫سریع نمی شناسند و فقط می گویند چقدر‬ ‫اشنایی!!‬ ‫تا به حال گل نزده ام‬ ‫مــن عضو تیم فوتســال هنرمندان‬ ‫هستم و سالی یکبار به انجا سر می زنم‪.‬‬ ‫در پست دفاع هستم و خانم شجاعی هم‬ ‫سرپرست تیم هستند و تابه حال هم گلی‬ ‫نزدم‪.‬‬ ‫بازی به نفع زلزله زده ها‬ ‫اخرین باری که بازی داشتیم به نفع‬ ‫زلزله زده ها بود که متاســفانه چهار گل‬ ‫خوردیــم و خیلی هم خوش گذشــت‬ ‫چون بعد از بازی‪ ،‬برای خانم امیرجاللی‬ ‫تولد گرفتیم‪.‬‬ ‫با اقای اشــکان درویشی و همسرشان‪ ،‬مهشید‬ ‫خیرهای خیلی عزیــز و بزرگوار‬ ‫خســروی که از ّ‬ ‫هستند‪ ،‬با اطمینان کامل همکاری کردم؛ همچنین‬ ‫در مگامال گروهی با اقای احمد ایراندوست و خانم زهره حمیدی تشکیل دادیم و‬ ‫انجا هم هر چقدر در توانمان بود انجام وظیفه کردیم‪.‬‬ ‫واکنش هنگام ناراحتی‬ ‫خیلی بد عصبی می شوم‪.‬‬ ‫امتحاناتمدرسه‬ ‫نمره بد خیلی ناراحتم می کرد‪.‬‬ ‫به شدت اهل تقلب بودم!‬ ‫به شدت اهل تقلب بودم‪ .‬ان زمان عینک می زدم‬ ‫و هرچقدر عینکم را بیشــتر می چســباندم بیشتر‬ ‫می توانستم از برگه بغل دستی ام بخوانم‪.‬‬ ‫در دانشگاه باغبان سر تقلب من را گرفت!‬ ‫این اتفاق مخصوصا در دانشــگاه پیش می امد‪.‬‬ ‫کار خاصی هم نمی کــردم‪ ،‬در برگه های کوچکی‬ ‫می نوشــتم و نوشته ها در اســتینم بود‪ .‬یک بار در‬ ‫دانشگاه باغبان ســر تقلب من را گرفت (ان زمان‬ ‫باغبان مراقب ما بود)‪ ،‬خیلی هم التماسش کردم که‬ ‫من ترم اخرم؛ ولی متاسفانه کمیته انضباطی شدم‪.‬‬ ‫خواســتگاران چه کســانی بودند و چگونه‬ ‫منقرضشدند؟‬ ‫اصال خواستگاری نبوده که ببینم چگونه منقرض‬ ‫شدند‪ .‬اصال خواستگار نداشتم‪.‬‬ ‫شایعه و حاشیه‬ ‫هیچ کدام اصال خوب نیست‪ .‬به جز ازدواج‪ ،‬شایعه‬ ‫دیگری که برایم ساختند این بود که من را به یک‬ ‫نفری نسبت دادند که اصال نسبتی با هم نداشتیم‪ .‬حاشیه خوب را اکثرا می پسندند‬ ‫چون با حاشیه بولد می شوند‪ .‬خداراشکر من هیچ حاشیه ای ندارم‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪33‬‬ ‫گفتگو‬ ‫بهترین نقش مکمل‪ :‬اقای پژمان بازغی‬ ‫بهترین کارگردان‪ :‬اقای شهاب حسینی‬ ‫بهترین فیلم‪« :‬روزهای بی قراری»‬ ‫بهترین دستمزد‪ :‬همین برنامه ترکیبی که االن دارم کار می کنم‪.‬‬ ‫بهترین خواننده‪ :‬حامد پهالن‬ ‫بهترین تیم‪ :‬پرسپولیس و سپاهان‬ ‫بهترین بازیکن‪ :‬اقای رحمان رضایی‬ ‫بهترین بازیگر‪ :‬خانم فاطمه معتمداریا‪ .‬ایشان از بچگی اسطوره من بودند و‬ ‫بعدا در خانه سوره استاد من شدند و من خیلی به ایشان افتخار می کنم‪ .‬بعد از‬ ‫تئاتر‪ ،‬ایشان من را به دنیای بازیگری و سینما و هنر معرفی کردند‪.‬‬ ‫بهترین سلفی با خواننده‪ :‬اقای احسان خواجه امیری‬ ‫عالقه به عکس گرفتن با خواننده ها‬ ‫خیلی عالقه دارم؛ چون زیاد به کنسرت رفتم و کال موزیک خیلی دوست دارم‪.‬‬ ‫همکاری با اقای ایزدی‬ ‫در ‪ 1382-83‬در تئاتر طنز با ایشان همکاری داشتم‪ .‬سخت ترین کار تئاترم‬ ‫با اقای ایزدی بود؛ چون با اینکه کمدین هستند خیلی ادم سخت گیری اند‪.‬‬ ‫خیلی جنبه شهرت نداریم!‬ ‫احساس می کنم ما خیلی جنبه شهرت را نداریم‪ .‬شهرت‪ ،‬زندگی عادی را از‬ ‫ادم ها می گیرد‪ .‬من بیشــتر دنبال این هستم که کارم را تا یک حدی انجام‬ ‫بدهم و به موفقیتی که در ذهنم اســت برسم و بتوانم زندگی نرمالی داشته‬ ‫باشم‪ .‬من بیشتر به دنبال زندگی همراه با ارامش هستم‪ .‬می دانم اگر شهرت‬ ‫داشته باشم خوب است؛ چه کسی از دیده شدن بدش می اید؛ ولی زندگی را‬ ‫از دست می دهند‪ ،‬ارامش را از دست می دهند و من این را خیلی نمی پسندم‪.‬‬ ‫غذایموردعالقه‬ ‫قورمهسبزی‪،‬خیلیهمخوبدرستمی کنم‪.‬‬ ‫خرید‬ ‫معموال پیک ها رایگان است‪ ،‬زنگ می زنم و خریدم را درب منزل می اورند‪.‬‬ ‫یک بار دیگر گند زدی!‬ ‫یک بار در دکورمان‪ ،‬یک صحنه ای گذاشته بودند که من باید از روی ان َدَورانی‬ ‫راه می رفتم و چون بچه های صحنه دکور را خیلی بد گذاشته بودند و لق بود‪ ،‬افتادم؛‬ ‫اما خیلی راحت بلند شدم و روی استیج راه رفتم و ادامه دیالوگم را گفتم‪ .‬اقای بهزاد‬ ‫محمدی اگر کوچک ترین تپقی از بازیگرهایش ببیند با روی باز و با خنده و شوخی‬ ‫به بازیگرهایش می گوید‪« :‬یک بار دیگر گند زدی!» و این خیلی برایم جالب است‪.‬‬ ‫پنجکاربرتربهترتیبدرجه‬ ‫به میزان نقشم و اینکه چقدر توانستم با این نقش ها ارتباط برقرار کنم به ترتیب‪:‬‬ ‫فیلم «رسوایی‪ ،»2‬سریال «شب شیشه ای» کار اقای مسعود رشیدی‪« ،‬روزهای‬ ‫بی قراری»‪« ،‬خروس» و «باغ سرهنگ»‪.‬‬ ‫نوروز امسال یک معتا ِد شاد خواهم بود!‬ ‫برای نوروز‪ 97‬نقش یک دختر معتا ِد شاد را به من پیشنهاد دادند‪ .‬قرار است ضبط‬ ‫این سریال در کیش باشد‪ .‬فیلمنامه را خوانده ام و خیلی هم دوست داشتم‪.‬‬ ‫بااینچهارکلمهجملهبسازید‪:‬فاطمهمعتمداریا‪،‬رشید‪،‬تمشکوکارمند‬ ‫قبلازاینکهفاطمهمعتمداریابازیگرشوددرشرکتیکارمندبودکهرشیدتدارکاتش‬ ‫بود و هر روز برایش تمشک می اورد تا بخورد‪.‬‬ ‫‪34‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫اخرین دعوا‬ ‫دو‪ ،‬سه شب پیش با یکی از دوستانم بود‪ .‬با هم بگومگو داشتیم و می گفت که‬ ‫«ژاله دوست دارم در خیلی از زمینه ها من را بفهمی» و من می گفتم «من هم‬ ‫دوست دارم تو من را بفهمی» و در اخر هم به نتیجه نرسیدیم!‬ ‫اخرین کتاب‬ ‫«بی شعوری»‬ ‫اخرینپیامک‬ ‫«رستوران نیل از شما دعوت می کند به این رستوران تشریف بیاورید»‪.‬‬ ‫اخرینجریمه‬ ‫درحال حاضر ماشین ندارم؛ ولی زمانی که اصفهان بودم؛ یک بار کمربندم را‬ ‫نبسته بودم‪ ،‬با اینکه خیلی اعتقاد دارم کمربند باید بسته شود و اگر بسته نشود‬ ‫اصال نمی توانم بنشینم؛ اما داشتم از دکتر برمی گشتم و حال خوبی نداشتم و‬ ‫حواسم هم نبود و دقیقا سر پل خواجو بود که جریمه شدم‪.‬‬ ‫کالم پایانی‬ ‫ممنون که من را به دفتر مجله زیروبم دعوت کردید‪ ،‬بسیار خوشحال شدم‪.‬‬ ‫برای هم دعا کنیم‪ ،‬برای هم ارزوهای خوب کنیم و همیشه پشت هم باشیم؛‬ ‫ما همه مثل خواهر و برادر هستیم‪ .‬امیدوارم اتفاقات خوبی برای همه بیفتد‪،‬‬ ‫جوان ها از بیکاری دربیایند که واقعا یک معضل بزرگ اســت‪ ،‬امیدوارم هر‬ ‫کسی سر پست و مقام خودش باشد که این هم معضل بزرگی است و اینکه‬ ‫همه سالم و سالمت باشیم و دل خوش داشته باشیم؛ ولی نه به هر قیمتی‪.‬‬ ‫ان شاءهلل که عاقبت بخیر شویم و خدا نگهدارتان باشد‪.‬‬ ‫گفتگو‬ ‫سرمایه گذاری در فیلم کوتاه برگردان ندارد‬ ‫بهبهانه«مادری ِ»‬ ‫امیراسکندر‬ ‫سرمایه گذاری در فیلم کوتاه‪ ،‬برگردان ندارد‬ ‫برای ساخت یک فیلم کوتاه‪ ،‬می توان گفت که بخش سرمایه گذاری در ان‬ ‫تقریبا برگردانی ندارد و شما صرفا درحال یک فعالیت هنری هستید و تنها یک‬ ‫اثر را به جا خواهید گذاشت‪.‬‬ ‫تاثیر عوامل در فیلم‬ ‫عوامل مجموعه‪ ،‬در این کار و همچنین در بخش هزینه ها خیلی تاثیر دارند‪.‬‬ ‫همه این دوستان به ما لطف داشتند و این کار را برای ما انجام دادند‪ .‬سرمایه گذار‬ ‫این کار خودم بودم و تقریبا هفده میلیون تومان سرمایه گذاری کردم‪.‬‬ ‫تفاوت سرمایه گذاری و هزینه‬ ‫البته نمی توان نام این کار را سرمایه گذاری گذاشت؛ چون شما زمانی که‬ ‫ســرمایه گذاری می کنید طبیعتا یک بخش دومی هم وجود دارد که منتظر‬ ‫سوددهی و بازدهی ان هستید‪ .‬نام این کارها فقط می شود‪ :‬هزینه‪ ،‬چون واقعا‬ ‫کار کوتاه برگردانی ندارد‪.‬‬ ‫در جشنواره فجر شرکت نخواهیم کرد‬ ‫قصه و مشکالت «مادری»‬ ‫اخیرا کار کوتاهی به نام «مادری» ساختیم که یک کار کوتاه و تقریبا ‪10‬‬ ‫دقیقه ای است و به مادر و فرزندی اشاره دارد که در یکی از چهارراه های شهر‬ ‫مشغول به گل‪‎‬فروشی هستند‪ .‬دغدغه ما‪ ،‬کودک کار بود؛ اما مادر خیلی امید‬ ‫دارد بــرای فرزندش کاری انجام بدهد که در اینده موفق و ادم مثبتی برای‬ ‫جامعه اش باشــد و از این تنگدستی و شرایطی که دارند نجات پیدا کنند که‬ ‫البته شاید هم موفق می شود؛ ولی طی حوادثی‪ ،‬فرزند تصادف می کند و دچار‬ ‫مشکالتیمی شود‪.‬‬ ‫ما در جشنواره فجر شرکت نخواهیم کرد‪ .‬دوست داریم در جشنواره های‬ ‫خارجی و بین المللی شرکت کنیم و شانس خودمان را امتحان کنیم و امیدواریم‬ ‫که بتوانیم جایزه خوبی را چه در بخش بازیگری و یا فیلمنامه و کارگردانی‪،‬‬ ‫داشته باشیم؛ چون واقعا خانم درستکار در این کار بازی درخشانی داشتند و من‬ ‫به بازی ایشان امیدوارم‪.‬‬ ‫از سختی های کار‬ ‫کار کردن با باربد در این فیلم کمی سخت بود‪ .‬مشکالت ساخت فیلم هم‬ ‫بیشتر مربوط به خو ِد کودک است؛ چون به‪‎‬هرحال راکوردها را نگه نمی‪‎‬دارد‪،‬‬ ‫حرکاتش خیلی برنامه‪‎‬ریزی شده نیست‪ ،‬کات زیادی می‪‎‬خورد و درکل‪ ،‬از این‬ ‫جهات‪ ،‬کار با کودک خیلی سخت است‪.‬‬ ‫امیدواری در اقشار مختلف جامعه‬ ‫ما سعی کردیم با به تصویر کشیدن این طبقه از جامعه نشان بدهیم که برای‬ ‫اقشار مختلف در طبقات مختلف جامعه‪ ،‬امید وجود دارد و همه ادم ها امیدوار‬ ‫زندگی می کنند؛ حتی این مادر تمام تالشش را می کند که فرزندش با تست در‬ ‫اوج شهرت و محبوبیت برسد و امیدوار است بتواند این‬ ‫یک دفتر سینمایی به ِ‬ ‫کار را برای فرزندش انجام بدهد‪.‬‬ ‫کالم پایانی‬ ‫امروز‪،‬بیشترینتمرکز منروی فعالیتباربدوکارمدلینگیکهباشرکت های‬ ‫مختلف انجام می دهد است‪ .‬من کوچک تر از این هستم که بخواهم به پدر‬ ‫و مادرها توصیه ای داشته باشم؛ ولی دلم می خواهد که والدین یک مقداری به‬ ‫شرایط و استعداد کودکانشان توجه کنند و از همین امروز به فکر یک تخصص‬ ‫برای بچه هایشــان باشند و پیگیری کنند‪ .‬ما شاید در بخش های تربیتی به‬ ‫هر چیزی توجه می کنیم به جز اینکه کودکانمان در اینده باید چه شــغلی یا‬ ‫چه تخصصی داشته باشند‪ .‬من فکر می کنم پدر و مادرها کمی در این حوزه‬ ‫ضعیف تر فعالیت می کنند و کمتر حواسشان به این موضوع است‪ .‬اگر ما چیزی‬ ‫را از بچگی به بچه ها تزریق کنیم که با ان بزرگ شوند‪ ،‬همین موجب می شود‬ ‫که در اینده در ان کار خیلی موفق تر باشند‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪35‬‬ ‫نقد سینمایی‬ ‫نگاهی به فیلم «ملی و هزار راه نرفته اش»‬ ‫اثر تهمینه میالنی‬ ‫عقده گشایی‬ ‫و نفرت پراکنی‬ ‫یا صدای‬ ‫زن ایرانی؟‬ ‫از‪ :‬مهندس محمد تقی زاده‬ ‫درد جامعه‪ ،‬اولویت اول کارگردان‬ ‫تهمینه میالنی در کنار ابراهیم‬ ‫حاتمی کیــا از مهم تریــن‬ ‫فیلم ســازان ایدئولوژیک‬ ‫سینمای ایران هستند که‬ ‫نفس ســینما و فیلم سازی‬ ‫برایشان در اولویت های بعدی‬ ‫قرار دارد و بیشتر به دنبال بیان ایده ها و‬ ‫تفکراتخودوبازخوردهاییکهازجامعهایرانمی گیرند‬ ‫هستند و این باعث شده که تحلیل اثار این فیلم سازان‬ ‫بیشــتر مربوط به بیان ایدئولوژیک جهانی ای که به‬ ‫نمایش می گذارند باشد و تحلیل هنری و فرمی اثر در‬ ‫الویت های بعدی قرار بگیرد؛ به عبارتی‪ ،‬محتوا و بیان‬ ‫حرف هاییکهبهزعمفیلم سازدردجامعهاستدراولیت‬ ‫قرار می گیرد و بعد سینما و فرم هنری و زیبایی شناسی‬ ‫در حد کم و نسبتا محدود در اثارشان جلوه دارد‪ .‬میالنی‬ ‫در اثار اخیرش با زبانی صریح و بی پروا به جامعه ایرانی‪،‬‬ ‫محرومیت هاومظلومیت هایزنانرابهتصویرکشیده‬ ‫است؛ فیلم هایی که نمی توان ان ها را فیلم هایی زنانه‬ ‫دانستوبیشتربرچسبفمنیستیمی توانبهان هازد‪.‬‬ ‫عاشق شدن چه مشکل‪...‬‬ ‫توجیه منطقی یا منطق توجیهی؟!‬ ‫درفیلمملی‪،‬شخصیت هایاصلی‪،‬زنانقصهوبه طورمشخصملیوخواهرسیامک‪،‬بسیار‬ ‫محقومظلومبهتصویرکشیدهشده اند‪.‬خواهرسیامک‪،‬بابازیالسافیروزاذر‪،‬برایخیانت هایش‬ ‫کامال تبرئه می شود و بی توجهی و ابله بودن همسرش و ظلم و فشارهایی که از طرف خانواده‬ ‫پدریبهاوواردشدهازاوشخصیتیاین چنینساختهکهبهدنبالپیداکردنمعشوقهخوددرخارج‬ ‫ازمحیطخانوادهبگرددوازهمهمهم تربرایاینرفتارهایشبیشترتوجیهمنطقیارائهدهد؛چراکه‬ ‫قراراستطیفوسیعیاززنانایرانیکهماننداودرحسرتزندگیمطلوبوعاشقانه ایقراردارند‬ ‫و ان را ب هدلیل انفعال همسر در خارج خانه جستجو می کنند را همراهی کند‪.‬‬ ‫دست وپاچلفتی هایهمیشگی!‬ ‫ملی‪ ،‬با بازی ماهور الوند که به نظر می رســد در کنار نازنین بیاتی از اولین انتخاب ها و‬ ‫الترناتیوهای نقش دخترهای شهرستانی و مظلوم و تا حدی خنگ و بی دست و پا باشند‬ ‫نیز در این فیلم با مشخصات خاص و نه چندان باورپذیری به تصویر کشیده شده است‪ .‬از‬ ‫طرفی به نظر می رسد حداقل دختران پایتخت نشین دیگر دغدغه های سنتی و بسیار قدیمی‬ ‫و دمده و رفتارهای لوس و احمقانه ملی را باور نکنند و از طرفی دیگر قهرمان فیلم میالنی‬ ‫قرار است قهرمان زندگی طیف زنان این چنینی باشد که درگیر خشونت خانگی همسرانشان‬ ‫و کج فهمی و ازار خانواده هایشان قرار می گیرند‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫مشاوران همیشه قهرمان!‬ ‫کامال بی ربط و قابل حذف!‬ ‫حضور ســتاره اسکندری در نقش زنی که از همسر تحصیل کرده اش کتک خورده و همچنین مرد فروشنده و‬ ‫خواهری که با زنان خوش وبش های غیرمعقول انجام می دهد‪ ،‬از نمونه شخصیت های قابل حذف فیلم اخر میالنی‬ ‫است که ربطی به داستان فیلم ندارند و ناگهان روی پرده ظاهر می شوند و حرف مهم و تکان دهنده فیلم ساز را به‬ ‫تماشاگران انتقال داده و بدون هیچ پیشینه و پسینه ای از مسیر فیلم خارج می شوند‪.‬‬ ‫این جهان بینی به روز نیست!‬ ‫فیلم ‪ 105‬دقیقه ای تهمینه میالنی با اینکه به نظر می رســد پشــت بسیاری از‬ ‫ســکانس ها و دیالوگ هایش فکر و اندیشــه وجود دارد؛ ولی به دلیل به روز نبودن‬ ‫و نگاه یک جانبه فیلم ســاز قطعا از نظــر تاثیرگذاری و باورپذیری با مخاطب دچار‬ ‫مشکل است و نه تنها مردان که تصویری خشن‪ ،‬بیمار و نامتعادل از همجنسانشان‬ ‫در فیلــم می بینند؛ بلکه زنان هم به دلیل مطرح نبودن این مشــکالت در الویت و‬ ‫عملی نبودن راهکارهای ارائه شــده می توانند ازجملــه مخالفان جهان بینی خانم‬ ‫فیلم ساز باشند که به نظر نمی رسد شناختش از جامعه حال حاضر ایران خیلی دقیق و عمیق باشد‪.‬‬ ‫مشــکل عاشق شدن و تصمیمات احساســی دختران ایرانی و زندگی‬ ‫اینده ان ها و طالق های متعدد در کنار خانواده های سنتی و قدیمی ازجمله‬ ‫مشکالت جامعه ما بوده و هست که به تصویر کشیدن ان شاید خیلی جدید‬ ‫و جذاب نباشد و اگر هم فیلم ساز خواسته این فضا را به تصویر بکشد بهتر‬ ‫بود که به جای طرح کردن داستان ها و ادم های متعدد و بی ربط به داستان و‬ ‫مسیر فیلم که فقط قرار است انعکاس تفکر فیلم ساز باشد‪ ،‬کمی بیشتر روی‬ ‫شخصیت های اصلی اش تمرکز می کرد و واکاوی و اسیب شناسی رابطه های‬ ‫ناگهانی و احساسی قبل ازدواج و نگاه و فرهنگ غلط خانواده ها به برخی‬ ‫اداب و رسوم ازدواج و مسئله طالق را با جزئیات و عمق بیشتری بررسی و‬ ‫موشکافی می کرد تا جهان فیلم و کاراکترهای فیلم فقط دیالوگ های تند و‬ ‫شبه روانکاوانه نویسنده را بر زبان نیاورند و بتوانند با تماشاگر وطنی که باید‬ ‫بیشتر مورداشاره فیلم باشد ارتباط برقرار کنند و سمپات و جذاب واقع شوند‪.‬‬ ‫‪36‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫میالنی بی توجه به اینکه شخصیت ملی چه مسیری را پشت سر گذاشته و چه خصوصیاتی‬ ‫داشته‪ ،‬از او به عنوان یک تریبون برای بیان مشکالت زنان ایرانی استفاده کرده و در اخر با‬ ‫مراجعه به روان شناس و مشاور (مشاور‪ ،‬موتیف اصلی فیلم های میالنی است و همواره ناجی‬ ‫زنان و مردان این چنینی عنوان شده است) و همراهی او بر همه مشکالت به طور منطقی فائق‬ ‫می اید و مشاور همچون چراغ راهی در بدترین لحظات و بزنگاه های سخت و غیرممکن‪،‬‬ ‫قهرمان داستان را نجات می دهد و زن اول فیلم را قهرمان و قدرتمند جلوه می دهد‪.‬‬ ‫انیمیشن‬ ‫پرندگان خشمگین‬ ‫نام اثر‪angry birds The :‬‬ ‫کارگردان‪Clay Kaytis ،Fergal Reilly :‬‬ ‫با هنرنمایی‪Jason Sudeikis ،Josh Gad ،Danny McBride :‬‬ ‫سال تولید‪ 2016 :‬امریکا‬ ‫مدت زمان‪ 96 :‬دقیقه‬ ‫خالصه داستان‪:‬ســبزالوها به جزیره پرندگان امده اند و خود را در دل اهالی حسابی‬ ‫جا کرده اند‪ ،‬قرمزی به ان ها مشــکوک و معتقد اســت تصمیم به ربــودن تخم ها دارند؛‬ ‫پس با دوســتان خود چاک و بمب به دیدار قهرمان ایام دور جزیره‬ ‫(پهلوان عقاب) می روند تا درخواست کمک کند‪ .‬بعد از اتفاق افتادن‬ ‫پیش بینی های قرمزی اهالی جزیره با فرماندهی او به جنگ سبزالوها‬ ‫می روند تا فرزاندانشان را پس بگیرند‪.‬‬ ‫اپلیکیشن بارکدخوان را از اپ استور‪ ،‬گوگل پلی‪ ،‬بازار یا غیره دانلود‪ ،‬نصب و اجرا کنید و بعد گوشی موبایلتان را روی بارکد‬ ‫بگیرید تا اسکن شده و شما را به صفحه موردنظر هدایت کند‪ .‬فراموش نکنید که باید حتما به اینترنت متصل باشید‪ .‬حاال‬ ‫با طی مراحل باال و اسکن بارکدهای هر انیمیشن از تماشای انها لذت ببرید‪.‬‬ ‫بچه رئیس‬ ‫نام اصلی‪The Boss Baby :‬‬ ‫ژانر‪ :‬انیمیشن‪ ،‬کمدی‬ ‫محصول‪ 2017 :‬امریکا‬ ‫کارگردان‪Tom McGrath :‬‬ ‫خالصه داستان‪ :‬انیمیشن بچه رئیس داستان زندگی خود را زمانی که یک‬ ‫پسربچه ‪ 7‬ساله بود تعریف می کند‪ .‬او به نحوی نسبت به زندگی برادر خود که‬ ‫ادم متشخصی است حسادت می کند‪ .‬هنگامی که او از یک ماموریت نزد اغوش‬ ‫پرمحبت پدر و مادر خود بازمی گردد در مورد توطئه مخفی رئیس کمپانی ‪Puppy‬‬ ‫که شرکتی در مورد تجارت سگ است اطالعات کسب می کند‪ .‬در این توطئه‬ ‫بزرگ ردپای براد رش نیز دیده می شود‪ .‬این عامل باعث دور شدن هر دو برادر‬ ‫از یکدیگر می شود؛ ولی ان ها در تالش هستند تا ثابت کنند‬ ‫ماهیت عشق به گونه ای نیست که در جهان هستی از بین‬ ‫برود‪ .‬هر دو باید با یکدیگر متحد شوند تا پدر و مادر خود را‬ ‫نجات دهند و ثبات را به هستی بازگردانند‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪37‬‬ ‫گپی با سلطان عضله خان!‪ ،‬سلمان خان‬ ‫از ماشین های‬ ‫بزرگ متنفرم و‬ ‫هنوز ریکشا سوار‬ ‫می شوم!‬ ‫مترجم‪ :‬فرشته اخوان‬ ‫منابع‪ :‬ای ام دی بــی‪ ،‬دی ان ای ایندیا‪ ،‬میددی‪،‬‬ ‫هافینگتنپست‬ ‫سلمان خان(عبدالرشیدسلیمسلمان خان)در‪27‬دسامبر‪1965‬‬ ‫در هند به دنیا امد‪ .‬القاب او عبارت اند از‪ :‬ســالو‪ ،‬ســلطان‪ ،‬ببر‬ ‫هالیوود و عضله خان!‬ ‫سلمان فرزند نویسنده مشــهور هند‪ ،‬سلیم خان‪ ،‬است که‬ ‫چندین فیلم فوق العاده را در ســال های گذشــته به نمایش‬ ‫گذاشت؛ ازجمله «شــعله‪« ،»1975 ،‬دیوار‪ »1975 ،‬و «دان‪،‬‬ ‫‪ .»1978‬سلمان خان کار خود را در سال ‪ 1988‬با بازی در فیلم‬ ‫«‪( »Biwi Ho To Aisi‬زن باید این جوری باشه) اغاز کرد‪.‬‬ ‫تجمالتهرگز!‬ ‫یکیازخوشبختی هایم‬ ‫داشتن پدری مسلمان و‬ ‫مادری هندو است‪ .‬تا سن‬ ‫‪ 16‬سالگی در شهر ایندور در‬ ‫مدرسه شبانه روزی زندگی‬ ‫می کردم‪ .‬همه دوستان دوران‬ ‫بچگی ام هنوز با من هستند‪.‬‬ ‫هیچ تجملی در زندگی ام وجود‬ ‫نداشت‪ .‬من دوچرخه سواری‬ ‫در شهر را دوست دارم‪ ،‬از‬ ‫ماشین های بزرگ متنفرم و‬ ‫هیچ وقت پشت یک ماشین‬ ‫بزرگنمی نشینم‪.‬‬ ‫‪38‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫(من‬ ‫در ســال بعد (‪ )1989‬در فیلم «‪ِ »Maine Pyar Kiya‬‬ ‫عاشق) به ایفای نقشی کلیدی پرداخت که فروش گیشه موفقی‬ ‫داشت و از ان زمان بودکه به ضربان قلب سینمای هند تبدیل‬ ‫شــد‪ .‬در سال ‪ ،2007‬موسســه خیریه «‪»Being Human‬‬ ‫(انسان بودن) را تاسیس کرد که هدف این موسسه ارائه تعلیم‬ ‫و خدمات بهداشــتی به افراد و کودکان محروم و فقیر است‪.‬‬ ‫او همچنین نقاش ماهری اســت و پوستر فیلم «جی هو» را‬ ‫خودش نقاشــی کرده است‪ .‬فروش فیلم اخیر او «تایگر زنده‬ ‫است» (‪ ،)2017‬فقط در سه روز اول به بیش از ‪ 100‬کرور رسید‪.‬‬ ‫او اماده است که در مورد همه چیز صادقانه صحبت کند و هیچ‬ ‫چیزی از زوایای زندگی اش را پنهان نمی کند‪.‬‬ ‫حاشیه هایاخیر‬ ‫من هیچ حاشیه ای ندارم‪ .‬این شایعات را ان هایی می سازند که از‬ ‫این راه پول درمی اورند‪ .‬اتفاقات زیادی مانند من برای خیلی از افراد‬ ‫دیگر هم رخ می دهد و کسی در مورد ان ها حرف نمی زند‪ .‬هرچه‬ ‫می خواهند بگویند؛ مگر چقدر می توانند ادامه دهند‪!...‬‬ ‫مجری برنامه «‪( »Ka Dum 10‬قدرت ‪)10‬‬ ‫فقــط فرمت این برنامه من را جذب خــود کرد‪ .‬من هیچ وقت‬ ‫خودم تصمیم نمی گیریم‪ ،‬چیزها خودبه خود برایم اتفاق می افتند‪.‬‬ ‫این مســابقه فرمت راحتی داشت و برای اجرای ان نیاز به هوش‬ ‫یا تعلیمات ان چنانی نبود و اگر مسابقه دهندگان می باختند موجب‬ ‫شرمندگی شاننمی شد‪.‬‬ ‫ماجرای تصادف در بندرا و کشته شدن‬ ‫یک مرد و زخمی شدن عده ای دیگر‬ ‫ان شب من پشت فرمان نبودم‪ ،‬صندلی‬ ‫عقب نشسته بودم و راننده ام پشت فرمان بود‪.‬‬ ‫ناگهان دیدم ماشــین به کنار جاده منحرف‬ ‫شد‪ .‬همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و اصال‬ ‫نمی شد حدس زد که چنین اتفاقی به وقوع‬ ‫خواهد پیوست‪ .‬برای چند ثانیه بی حس شده‬ ‫بودم؛ اما بعد خودم را جمع کردم و پیاده شدم‬ ‫تا ببینم چه اتفاقی افتاده اســت‪ .‬می خواستم‬ ‫زخمی ها را به بیمارستان برسانم؛ اما جمعیت‬ ‫به طرف من حمله ور شدند و به طرفم سنگ‬ ‫پرتاب کردند؛ حتی در ان اشــوب و بلبشو‪،‬‬ ‫کسی ساعت مچی و کیف پولم را هم ربود!‬ ‫گفتگو‬ ‫رقابت در عرصه سینما‬ ‫تجربه زندان‬ ‫اولین باری نبــود که در زندان بودم‪ ،‬قبال هم‬ ‫یک بار به زندان رفته بودم‪ .‬پتو و سلول مجزایی‬ ‫بــه ابعاد ‪ 2/4‬در ‪ 1/8‬متر به من داده شــد‪ .‬تمام‬ ‫زندانیان به همین صورت زندگی می کردند‪ .‬غذای‬ ‫خانگی ام را با سایر زندانیان تقسیم می کردم‪ .‬فکر‬ ‫می کنم چیزی که اتفاق افتاد خیر بود؛ زیرا من در‬ ‫زندان واقعا وقت داشــتم که به خودم و زندگی ام‬ ‫فکر کنم‪ .‬هرچند این موضوع روی شهرتم تاثیر‬ ‫گذاشت؛ اما هیچ شــکایتی ندارم‪ ،‬برای مشهور‬ ‫بودن باید بهای ان را پرداخت‪.‬‬ ‫رقابت با امیتاب باچان و شــاهرخ خان در‬ ‫مجریگری؟‬ ‫نه اصال! نمی توان سه نفر را با هم مقایسه کرد‪.‬‬ ‫همه ما استایل خاص خودمان را داریم‪ .‬این خیلی‬ ‫غیرمنصفانه است که من را با امیتاب باچان مقایسه‬ ‫می کنید؛ کسی که مرتبه بسیار باالیی دارد‪.‬‬ ‫ادامه فعالیت «خان»های دهه ‪90‬‬ ‫من یک پسر ‪ 48‬کیلویی بودم که سخت شروع‬ ‫به کار کردم‪ .‬از ان موقع تاکنون‪ ،‬تمام ما بچه های‬ ‫دهه ‪ 90‬فقط بزرگ شــده ایم‪ .‬همه ما اکنون در‬ ‫محدوده ‪ 50‬سالگی هستیم و هنوز هم سخت کار‬ ‫و تالش می کنیم؛ زیرا ارزش ان را می دانیم‪30 .‬‬ ‫سال گذشته برای ما انگار همین دیروز بود‪.‬‬ ‫من همیشه روی پای خودم می ایستم و تالشم‬ ‫را می کنم‪ .‬صحبت رقابت با دیگران نیســت‪ ،‬این‬ ‫رقابت شما با خودتان است‪ .‬من معتقدم که نباید‬ ‫افراد دیگر را به زمین بزنیم؛ بلکه باید سعی کنیم‬ ‫سطح خودمان را باال ببریم که درنتیجه‪ ،‬دیگران هم‬ ‫با نگاه به ما‪ ،‬سطح خودشان را باال ببرند‪.‬‬ ‫سخت تریننقش‬ ‫ایفای نقش در فیلم «تیوب الیــت» (‪)2017‬‬ ‫واقعا سخت بود؛ چون معصوم ترین کاراکتری بود‬ ‫که تاکنون بازی کردم‪ .‬از زبان بدن (بادی لنگویج)‬ ‫اســتفاده می کردم؛ دســت ها را با ژستی متفاوت‬ ‫حرکت می دادم و به نوع متفاوتی راه می رفتم‪ .‬فکر‬ ‫می کردم نمی توانم از عهده ان برایم‪ .‬اجرای زبان‬ ‫بدنم را از فیلم «سلطان» یاد گرفته بودم؛ نوع راه‬ ‫رفتنی که به خاطر کمردرد ان گونه شده بود‪ ،‬رباطم‬ ‫پاره شده بود و شــانه ام از بین رفته بود‪ ،‬خستگی‬ ‫مستمر و‪ ...‬تمام ان صحنه ها را در این فیلم نیز پیاده‬ ‫کردم‪.‬‬ ‫اختالفات را کنار بگذاریم‬ ‫حســی که بعد از فیلم «تیوب الیت» دارم این‬ ‫است که ای کاش این فیلم بتواند تاثیر به سزایی‬ ‫در راوابط خانوادگی افراد داشته باشد؛ برادرهایی که‬ ‫ماه ها یا سال ها با هم صحبت نکرده اند با یکدیگر‬ ‫تماس بگیرند و اختالفات را کنار بگذارند‪.‬‬ ‫قدرتتاثیرگذاریفیلم ها‬ ‫چون می خواستم بخوابم بازیکن کریکت‬ ‫نشدم!‬ ‫ســلیم دورانی‪ ،‬بازیکن پیش کسوت کریکت‬ ‫هند که مربی ام بود‪ ،‬بــه پدرم گفته بود که من‬ ‫می توانم در این زمینه اینده روشنی داشته باشم‪.‬‬ ‫پدرم هم دوست داشت بازیکن کریکت شوم که‬ ‫می شد به راحتی به وقوع بپیوندد؛ اما من در خودم‬ ‫نمی دیدم که ساعت ‪ 5/30‬صبح برای تمرین بیدار‬ ‫شــوم چون باید خودم را به موقع به مدرسه هم‬ ‫می رساندم و چنین زندگی ای برای من دشوار بود‪.‬‬ ‫من دوست داشتم کارگردان شوم‪.‬‬ ‫من خودم فیلم هایی دیدم که مسیر زندگی ام را‬ ‫عوض کرده اند؛ بنابراین با اطمینان می گویم که اگر‬ ‫فیلمی توانسته زندگی من را تغییر دهد‪ ،‬در زندگی‬ ‫سایر مردم نیز می تواند همین اثر را داشته باشد‪ .‬این‬ ‫تنها رسانه ای است که چنین اثر روحی روانی ای دارد‪.‬‬ ‫وقتی می بینید یک قهرمان به شهرت و برجستگی‬ ‫می رسد‪ ،‬شما هم انگیزه می یابید که کار او را تقلید‬ ‫کنید‪ .‬این یکی از دالیلی اســت که من هیچ وقت‬ ‫نقش منفی بازی نمی کنم؛ زیرا شکست ها من را‬ ‫تحت تاثیر قرار می دهند‪ .‬البته نقش خاکستری بازی‬ ‫می کنم؛ مانند «دبنگ» که کاراکتری میانه داشت‬ ‫که نیتش خــوب بود؛ اما رفتارهایش به ان خوبی‬ ‫نبود‪ .‬کاراکترم در فیلم «تایگر زنده است» نیز نقشی‬ ‫خاکستریاست‪.‬‬ ‫راز موفقیت‬ ‫شخصیت هایی که روی صحنه بازی می کنم‬ ‫مجموعه ای از رفتارهای والدینم‪ ،‬خواهر و برادرهایم‬ ‫و دوســتان نزدیکم اســت‪ .‬من بدون خانواده ام‬ ‫هیچم و شهرتم را مدیون انان هستم‪ .‬درحقیقت‪،‬‬ ‫داستان هایی که انتخاب می کنم کمک زیادی به‬ ‫من می کنند که شما فکر می کنید اجرای ان عالی‬ ‫بوده اســت؛ درحالی که ربطی به اجرا ندارد‪ ،‬فقط‬ ‫فیلمنامه است که من را به جلو هدایت می کند و‬ ‫این قلم نویسنده است که موجب می شود مردم با‬ ‫من بخندند و بگریند‪.‬‬ ‫تاثیر اشپز در موفقیت فیلم!‬ ‫ما در فیلم های بی شــماری بــازی کردیم که‬ ‫نیازمند توجه به نکات بســیار ریزی بود؛ ازقبیل‬ ‫تمرین نمایش‪ ،‬اکشــن‪ ،‬کات‪ ،‬موزیک‪ ،‬دیالوگ‪،‬‬ ‫قصــه و غیره‪ .‬عالوه بر ما‪ ،‬افــراد دیگری هم در‬ ‫پروژه ساخت فیلم دخیل هستند‪ ،‬فقط ما نیستیم‬ ‫که موجب محبوبیت یک فیلم می شویم‪ .‬حتی اشپز‬ ‫مجموعه هم به اندازه ما در موفقیت فیلم تاثیرگذار‬ ‫اســت؛ زیرا اگر غذا بد باشد‪ ،‬حال بازیگران هم بد‬ ‫می شود و این حال در فیلم نیز منعکس می گردد‪.‬‬ ‫هنوز همان ادمم‬ ‫در طول ‪ 30‬سال فعالیتم‪ ،‬چیزی روی من تاثیر‬ ‫نگذاشته و من را عوض نکرده است‪ .‬هنوز همان‬ ‫ادمم‪ ،‬هنوز هم ریکشا (نوعی موتور اتاقک دار برای‬ ‫حمل ونقل عمومی) یا دوچرخه ســوار می شوم و‬ ‫پیاده روی می کنم‪ .‬در یک مقطع زمانی‪ ،‬تفکرات‬ ‫منفــی در اطرافم زیاد شــده بود کــه نمی دانم‬ ‫به خاطــر چه بود! تا امروز که گفته می شــود من‬ ‫غیرقابل فهم ترین فرد هستم‪ .‬بعد از ‪ 30‬سال کار‬ ‫کردن‪ ،‬چگونه چنین چیزی ممکن است؟‬ ‫دنیای تجارت‬ ‫من بدترین تاجری هستم که تاکنون دیده اید‪.‬‬ ‫اگر از برندهای ارمانی یا ورساچه خرید کنید‪ ،‬پولش‬ ‫به ان ها می رسد؛ اما در پوشاک موسسه «‪Being‬‬ ‫‪ »Human‬ما شریکی داریم که سهم خودش را‬ ‫می گیرد و از چیزی که به ما می رســد باید مالیات‬ ‫پرداخت کنیم و بقیه اش به موسســه برمی گردد‪.‬‬ ‫عالقه ما به این شغل به خاطر کارهای خیریه ان‬ ‫اســت؛ اما اگر از یک دوست کمک بخواهیم‪ ،‬بعد‬ ‫از گذشت مدتی‪ ،‬قطع همکاری می کند و ما یک‬ ‫دوست را از دست می دهیم‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪39‬‬ ‫مشاهیرموسیقی‬ ‫روایتمجیددرخشانیازبدهیده هزارتومانیبهاستادلطفی‬ ‫می خواستم پیانوی ایرانی بیاموزم‬ ‫درحقیقت من از ســال ‪ 1355‬فراگیری موسیقی را اغاز کردم‪ .‬ان زمان ‪ ١٩‬سال‬ ‫بیشــتر نداشتم‪ .‬همان موقع که به تهران امدم تا ر نواختن برادرم را می دیدم و تار را‬ ‫می شناختم؛ ولی نمی خواستم تار بزنم‪ .‬به این قصد به تهران امده بودم که پیانوی‬ ‫ایرانی به شیوه مرتضی خان محجوبی را بیاموزم؛ ولی متاسفانه کسی را نیافتم‪ .‬درواقع‬ ‫به دلیل پیدا نکردن استاد‪ ،‬پیانو را شروع نکردم‪.‬‬ ‫اولین قرارمالقات با استاد لطفی‬ ‫برادرم تار می نواخت و می گفت پیش اقایی به نام‬ ‫اقای لطفی مــی رود‪ .‬ان زمان هم اقای لطفی تازه‬ ‫فعالیت های هنری شان را شــروع کرده بودند‪ .‬قرار‬ ‫شــد برادرم با استاد لطفی صحبت کند؛ ولی خبری‬ ‫نشد‪ .‬من هم که وقت برایم غنیمت بود‪ ،‬به هنرستان‬ ‫موســیقی رفتم و در دوره های شبانه ثبت نام کردم‪.‬‬ ‫هفته ای چهار‪ ،‬پنج روز کالس می رفتم؛ کالس ساز‬ ‫و کالس تئــوری و کالس هارمونی و مطالبی که‬ ‫برای کنکور موسیقی الزم بود‪ .‬همان سال دانشجوی‬ ‫ی شدن من را به فضای موسیقی نزدیک تر کرد؛‬ ‫نقاشی شدم و این دانشجوی نقاش ‬ ‫چون دانشکده نقاشی‪ ،‬موسیقی‪ ،‬معماری و تئاتر همه در یک ساختمان بودند‪ .‬انجا‬ ‫باالخره اقای لطفی را مالقات کردم و برادر دیگرم واســطه شــد و بعد از شش ماه‬ ‫س رفتن‪ ،‬اولین قرار مالقات را با استاد لطفی گذاشتم‪.‬‬ ‫کال ‬ ‫تار تبرزین طالیی درویش خان‬ ‫نمی دانســتم چگونه باید با استاد لطفی درباره شهری ه صحبت کنم‪ .‬چند بار هم‬ ‫ضمنی مطرح کردم؛ ولی خیلی اهمیت ندادند و گفتند‪« :‬من اصال شهریه از کسی‬ ‫نمی گیرم و کسی که خوب کار کند که اصال شهریه نمی گیرم»‪ .‬جالب بود که هر‬ ‫کسی خوب تمرین می کرد بعد از مدتی تار از ایشان هدیه می گرفت‪ .‬به من هم بعد‬ ‫از چهار سال یک تار هدیه دادند؛ یعنی تار مثل تبرزین طالیی درویش خان بود که به‬ ‫شاگردانی که پرکار بودند‪ ،‬جایزه می دادند‪.‬‬ ‫تمرینصبحگاهی‬ ‫من در دانشکده با استاد لطفی هفته ای دو روز کالس داشتم؛ ولی برایم کم بود‪.‬‬ ‫گفتند‪« :‬اگر خواستی و می توانی صبح زود بیدار شوی‪ ،‬ساعت شش ونیم‪ ،‬هفت صبح‬ ‫بیا پنجره اشپزخانه را بزن که بقیه بیدار نشوند‪ .‬بعد بنشینیم و تمرین کنیم»‪.‬‬ ‫لطف اقای لطفی‬ ‫سالی که انقالب شد‪ ،‬در خانه ای زندگی می کردم که صاحبخانه می خواست خانه‬ ‫را خالی کنیم‪ .‬اقای لطفی هم خیلی تیزهوش بودند‪ .‬یک روز به من گفتند‪« :‬حالت‬ ‫خوب نیست‪ ،‬چ ه شده؟» من ذهنم مشغول این خانه‬ ‫بود‪ .‬گفتم‪« :‬چیزی نیست‪ ».‬ولی استاد در ساز زدن‬ ‫من متوجه موضوع شــده بود‪ .‬گفتند‪« :‬مشکلت را‬ ‫بگو!» من هم موضوع را گفتم‪« :‬خانه ای دیگر پیدا‬ ‫کردم که صاحبخانه ‪ ١٠‬هزار تومان می خواهد‪ .‬من‬ ‫هم دانشجو هستم و این مبلغ برای من خیلی زیاد‬ ‫است‪ .‬اگر این خانه را از دست بدهم دیگر در تهران‬ ‫بی خانمان می شوم»‪ .‬فردای ان روز دیدم استاد یک‬ ‫پاکت اورد و به من داد و گفت‪« :‬برو خانه ات را بگیر و‬ ‫چ چیز هم فکر نکن»‪ .‬این لطفشان را هیچ وقت فراموش نمی کنم‪.‬‬ ‫سازت را بزن‪ .‬به هی ‬ ‫خواستم بدهی ام را پس بدهم که‪...‬‬ ‫ی واشنگتن» علی حاتمی را ساخت‪،‬‬ ‫بعدها وقتی اقای لطفی موسیقی فیلم «حاج ‬ ‫من جزء نوازنده ها بودم‪ .‬یک سال بعد نزدیک عید بود که اقای لطفی به نوازنده ها‬ ‫نفری یک پاکت حاوی صد هزار تومان داد‪ .‬همان جا ‪ ١٠‬هزار تومان ایشان را خواستم‬ ‫پس بدهم که استاد کامال اظهار بی اطالعی کردند‪ .‬مطمئنم که تظاهر نمی کردند‪،‬‬ ‫اصال یادشان نبود‪ .‬برایش تعریف کردم که «قبل از انقالب من برای خان ه گرفتن پول‬ ‫نداشتم‪ .‬شما به من پول قرض دادید»؛ ولی باز یادشان نیامد و گفتند‪« :‬اگر مربوط به‬ ‫سال های دور است که شامل مرور زمان شده و من از یادم رفته است» و باالخره ‪١٠‬‬ ‫هزار تومان را نگرفتند‪.‬‬ ‫بارکد البوم‬ ‫«من طربم» از‬ ‫مجیددرخشانی‬ ‫بارکد البوم «پرواز‬ ‫عشق» از استاد‬ ‫محمدرضالطفی‬ ‫سانتانا تحت تاثیر ایران‬ ‫یک معرفی کوتاه‬ ‫کارلوس سانتانا در «اتالن دو ناوارو» در «جالیسکو» مکزیک به دنیا امد؛ پدر‬ ‫کارلوس‪ ،‬ژوژه ســانتانا‪ ،‬نوازنده ویولن بود‪ .‬کارلوس نیز نوازندگی ویولن را از پدر‬ ‫اموخت‪.‬کارلوسدر‪ ۸‬سالگیتحت تاثیرترانهنرمندانبلوازقبیلبی‪.‬بی‪.‬کینگ‪،‬‬ ‫جان لی هوکر و تی‪-‬بون واکر که از رادیو امریکا پخش می شد‪ ،‬به گیتار روی اورد‪.‬‬ ‫سانتاناتحت تاثیرایران‬ ‫او قطعه بدون کالم‪( Incident at Neshabur‬حادثه در نیشابور)‬ ‫را تحت تاثیر از شهر نیشابور ایران ســاخته است که اولین بار در البوم‬ ‫‪ )۱۹۷۰( Abraxas‬عرضه شد‪.‬‬ ‫ازدواج‬ ‫در اوریل ســال ‪ ،۱۹۷۳‬سانتانا با دبورا سارا کینگ ازدواج کرد‪ .‬ان ها‬ ‫اکنون صاحب سه فرزند به نام های سالوادور‪ ،‬استال و انجلیکا هستند‪.‬‬ ‫شهرت و جوایز‬ ‫‪40‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫به عنوان عضوی از تاالر مشــاهیر راک اندرول‪ ،‬اهنگ های سانتانا‬ ‫تابه حال بیش از ‪ ۹۰‬میلیون نسخه در سرتاسر جهان فروش داشته است و‬ ‫بیش از ‪ ۱۰۰‬میلیون نفر در کنسرت های او شرکت کرده اند‪ .‬او همچنین‬ ‫برنده ‪ ۱۰‬جایزه گرمی شده است‪.‬‬ ‫مجله رولینگ استون در سال ‪ ۲۰۰۳‬و در رده بندی ‪ ۱۰۰‬گیتاریست‬ ‫برتر تمامی دوران‪ ،‬سانتانا را در رتبه پانزدهم قرار داد‪.‬‬ ‫مشارکت در‪ANSA‬‬ ‫اخیرًا سانتانا با مشارکت در‪( ANSA‬هنرمندان برای افریقای جنوبی‬ ‫جدید) به جنگ علیه ایدز پیوســته اســت‪ .‬او در سال ‪ ۲۰۰۳‬تمام سود‬ ‫حاصل از تور امریکای خودش را به این امر اختصاص داد‪.‬‬ ‫معروف تریناثار‬ ‫یکی از معروف ترین اثار ســانتانا‪ ،‬قطعه بــی کالم اروپا نام دارد که‬ ‫می توانید با اسکن بارکد اهنگ را دریافت کنید‪.‬‬ ‫نقدموسیقی‬ ‫چند گزاره درباره جوان مرگی‬ ‫موسیقی پاپ‬ ‫محمودتوسلیان‬ ‫روزنامه نگار و منتقد موسیقی‬ ‫چاره ای نیست جز اینکه بخواهیم بعد از عبور از بحران های مختلف و متفاوت در مورد‬ ‫موسیقی‪-‬موسوم به‪ -‬پاپ‪ ،‬دیگر از خیر تعریف و مشخص کردن حد و مرزهایش‬ ‫بگذریم‪ .‬اصالارائهتعریفازچنیننوعیچهگره ایبازمی کندوکدامشرایطرامهیا؟مهم‬ ‫این است که بدانم این موسیقی چه کاربردی دارد و شرایط خوب برای تولیدش چگونه‬ ‫فراهم می اید؟ البته پرسش های دیگری هم مطرح می شود؛ مثال اینکه چگونه می شود‬ ‫باکیفیتوبی کیفیتشراتشخیصداد؟اینموسیقیدرمیانانواعدیگرچهجایگاهیدارد‬ ‫و چه جایگاهی باید داشته باشد؟ و از همه مهم تر این ژانر با چه اسیب هایی دست وپنجه‬ ‫نرممی کند؟‬ ‫موسیقیپاپ‬ ‫با این پیش فرض که دعوایی سر نام گذاری این نوع ندارم و درعین حال وسواس هایی‬ ‫هم در تفکیک انواع زیرژانرهای ان دارم‪ ،‬فعال با همان عمومیت با ان برخورد کرده و از ان‬ ‫با عنوان موسیقی پاپ یاد می کنم‪ .‬موسیقی ای که شنیدنش نیازی به دانش های ادبی و‬ ‫هنری ندارد و در عین سادگی بسیاری از عاطفه ها و خواسته های مردم را در نظر می گیرد‪.‬‬ ‫موسیقیپاپمالمردماست‬ ‫موسیقی پاپ با این ویژگی ها که یاد کردم‪-‬طبیعتا‪ -‬باید مدت زمان زیادی در میان‬ ‫مردم به زندگی خود ادامه دهد و همواره شریک شادی و غم مردم باشد؛ چراکه ان ها خلق‬ ‫می شوند برای اینکه برای مردم و مال ان ها باشند‪ .‬مال ازاین رو که هر شخص به فراخور‬ ‫زندگی خودش می تواند ان اثر را از ان یا مال خودش کند؛ اما این زیست (زیستن موسیقی‬ ‫پاپ در میان مردم) چند سالی است که شکل دیگری پیدا کرده است‪.‬‬ ‫همه پسندیاخواص پسند؟!‬ ‫اگر بشود موســیقی را‪-‬به طورکلی‪ -‬به دو قسمت موسیقی همه پسند و موسیقی‬ ‫خواص پسندتقسیمکرد‪،‬درشکلخواص پسندهمهستنداثاریکهگروهزیادیازخواص‬ ‫ان ها را می پسندند‪ .‬نمی توانم نمونه ای ذکر کنم؛ چراکه نمی توانم در مقام قضاوت در مورد‬ ‫خود قرار بگیرم و به لحاظ فرهنگی خودم را طبقه بندی کنم‪ .‬از سویی هر کس که خواننده‬ ‫این مطلب باشد‪ ،‬حتما در نظر دارد اثاری از این دست را‪.‬‬ ‫نو که بیاد به بازار‪...‬‬ ‫بااینوجوداثارشاخصموسیقیپاپداخلیدرسال هایاخیر‪،‬عمرکوتاهیپیداکرده اند‬ ‫و خیلی زود جای خود را به اثار جدیدتر می دهند‪ .‬شاید بتوان موسیقی پاپ این سال ها را‬ ‫مصداقبارزانمثلمعروفدانستکهمی گفتند«نوکهبیادبهبازار‪،‬کهنهمی شهدل ازار»‪.‬‬ ‫اگر این جوان مرگی در عرصه موسیقی پاپ را محصول شرایط امروز موسیقی بدانیم‪ ،‬به‬ ‫ناچار باید نگاهی کوتاه به مفاهیم کالنی مانند هنر‪ ،‬صنعت‪ ،‬بازار‪ ،‬تولید‪ ،‬تقاضا و عرضه‬ ‫بیندازیم‪.‬‬ ‫صنعتیشدنهنر‬ ‫موسیقی در ذات خویش هنر است و بس‪ .‬پس تولید و عرضه ان می باید شخصی و‬ ‫مربوط به هنرمند باشد‪ .‬با این پیش فرض‪ ،‬مسئله جمعیت پیش می اید و این پرسش که‬ ‫میزانجمعیتچهتاثیریبررویروندخالقیتهنرمندمی گذارد؟طبیعیاستکههرچه‬ ‫میزان جمعیت مخاطبان یک موزیسین بیشتر باشد‪ ،‬دایره توجه هنرمند به مخاطبان نیز‬ ‫باید گسترده تر باشد‪ .‬در این موقعیت است که هنرمند پاپ ناچار است که نظر بسیاری از‬ ‫عالقه مندانشراجلبکندواینیعنیصنعتیشدنهنر‪.‬‬ ‫شیءشدگیهنر‬ ‫چنینمی شودکهمفهومهنر‪-‬صنعتجایهنرخالصرامی گیرد؛چراکهسرمایه ساالران‪،‬‬ ‫هر جا که پای عموم مردم باز شود‪ ،‬انجا حضور دارند و بساط کسب سرمایه خود را پهن‬ ‫می کنند که لزوما امر مذمومی هم نیست تا زمانی که تعالی در میان باشد‪.‬‬ ‫خب!اینچرخهچگونهتکمیلمی شود؟پاسخروشناست؛باشیءشدگیهنر(شما‬ ‫بخوانیدموسیقی)‪.‬‬ ‫در این مدل از ارائه هنر‪ ،‬همه چیز به مثابه کاالست؛ صدایی که کاالست‪ ،‬اهنگی که‬ ‫کاالست‪ .‬مگر یک کاال در جریان حاکمیت سرمای هداری تا چه زمانی تولید پول و سرمایه‬ ‫می کند؟ ایا بهتر نیست محصول (کاال یا شیء) جدید به بازار عرضه شود تا مصرف کننده‬ ‫جانتازهبیابد؟ایامصرف کننده ایکهدرچنبرهجهانجدیددارددست وپایمعنوی‬ ‫گرامی ِ‬ ‫می زند‪،‬نمی خواهدجانشراتازهکند؟اینمی شودکهمحصولیتازهبهبازارعرضهمی شود؛‬ ‫ان هم در شرایطی که محصول قبلی مدت زمان تازه ای نبود که در بازار حضور داشت‪.‬‬ ‫شایدکمیغم انگیزباشد؛امااینویژگیدنیایجدیداستکهحتیپست مدرنیتهراهم‬ ‫پشت سرگذاشتهاستوبشراینجهاندیگربااینچیزهاخرسندنمی شود‪.‬‬ ‫موسیقیایران‪،‬گنجینه ایپایان ناپذیر‬ ‫موسیقی پاپ در ایران به تبع چنین شرایطی در جهان دارد حرکت می کند و چاره ای‬ ‫نیســت که بخواهد برای ماندن دست از ادامه حرکت شــتابانش برندارد‪ .‬با این وجود‬ ‫هستند موزیسین هایی که در این روند به تعالی خود و مخاطب خود می اندیشند و هستند‬ ‫تصمیم گیرانی که چندان در مورد چیزی نمی اندیشــند‪ .‬البته گاهی به نظر می رسد که‬ ‫سرمایه ساالری نیز دامن برخی تصمیم گیران و تاثیرگذاران را هم گرفته است و راه را برای‬ ‫کسانیکهمی خواهنددرتعالیخودومحیطپیرامونخودنقشداشتهباشندوحرکتکنند‪،‬‬ ‫بنداوردهاست‪.‬بااینوجود‪،‬موسیقیدرایرانیکگنجینهپایان ناپذیراستکه هنرمندانش‬ ‫ان را به موقع تقدیم مردم خواهند کرد‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪41‬‬ ‫گــفتگو‬ ‫گفتگو‬ ‫زیروبم کاوه افاق‬ ‫ِ‬ ‫خواننده ‪،‬اهنگ ساز و شاعر در سبک پاپ ‪ -‬راک‬ ‫شـانسـی‬ ‫خواننده شدم!‬ ‫نمی توان با قاطعیت مشخص نمود که کاوه‬ ‫افاق با « ِد ویز» معرفی شــد و یــا این گروه با‬ ‫افاق؛ اما بدون تردید بسیاری از مخاطبان امروز‬ ‫این خواننده‪ ،‬او را بــا همین قطعه «اتاق ابی»‬ ‫شناخته اند‪ .‬بعدها اشعار‪ ،‬صدا‪ ،‬پرفرمنس متفاوت‬ ‫و البته دستبند سبز و ســفید و قرمزش ُم َعرف‬ ‫وی شــدند‪ .‬کاوه افاق متولد ‪ ۱۳۶۲‬در تهران و‬ ‫فارغ التحصیل رشته معماری از دانشگاه مشهد‬ ‫است که فعالیت موسیقایی خود را از سن پانزده‬ ‫سالگی و با نوازندگی اغاز کرد‪.‬‬ ‫او امروز به عنوان خواننده‪ ،‬اهنگ ساز و شاعر‬ ‫در سبک پاپ ‪ -‬راک فعالیت می کند‪.‬‬ ‫به گفته خودش عاشــق ایران و ایرانی است‬ ‫و این مهم منجر به پافشاری برای اخذ مجوز و‬ ‫فعالیت در داخل کشور شده است‪.‬‬ ‫کاوه در جشنواره مقاومت ‪ 92‬برای اولین بار‬ ‫به صورت مجاز روی استیج برج میالد به اجرای‬ ‫منتخبی از اهنــگ هایش پرداخت و در نهایت‬ ‫در بخش اجرای زنده جایزه اول این جشنواره را‬ ‫دریافت کرد‪.‬‬ ‫هوادار فرهاد‪ ،‬فریدون فروغی‪ ،‬پینک فلوید‪،‬‬ ‫متالیکا‪ ،‬کریس دی برگ و گروه کوئین است اما‬ ‫در صحبت هایی جنجالی ادعا کرد تحت شرایطی‪،‬‬ ‫می توانست از «جان لنون» هم بهتر باشد؛ و ان‬ ‫انگلیسی بند پوتینش هم نیست!‬ ‫این روزها اما ایام خوبی برای کاوه افاق است‪.‬‬ ‫چند وقتی است مجوز البوم جدیدش را گرفته‪ ،‬با‬ ‫هواداران خود در برج میالد دیدار کرده‪ ،‬کتابش را‬ ‫منتشر نموده؛ و معروف ترین قطعه اش‪« ،‬شال» از‬ ‫صدا و سیما پخش شده است‪ .‬ب ه دلیل این همه‬ ‫بهانه با کاوه افاق به گفتگو نشستیم که ماحصل‬ ‫ان در ذیل امده است‪ .‬نکته‪ :‬اپلیکیشن بارکدخوان‬ ‫را از اپ اســتور‪ ،‬گوگل پلی‪ ،‬بازار یا غیره دانلود‪،‬‬ ‫نصب و اجرا کنید و بعد گوشی موبایلتان را روی‬ ‫بارکد بگیرید تا اسکن شده و شما را به صفحه‬ ‫موردنظر هدایت کند‪ .‬فراموش نکنید که باید حتما‬ ‫به اینترنت متصل باشید‪.‬‬ ‫‪42‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫از گیتار متنفر بودم‬ ‫پدر من اوایل گیتار می زدند؛ اما نه حرفه ای‪ ،‬ایشان کارگردان تئاتر بودند‪.‬‬ ‫گیتار هم در خانه ما بود و من از گیتارمتنفر بودم‪ .‬ان زمان‪ ،‬گیتارالکتریک خیلی‬ ‫روی من تاثیر گذاشت؛ ازجمله کارهای پینک فلوید‪ ،‬گری مور و‪...‬؛ خالصه از‬ ‫سال ‪1376-77‬با پیگیری هایی با ساز الکتریک اشنا شدم‪.‬‬ ‫مهد موزیک بود‬ ‫مشهد ِ‬ ‫دوره متوســطه را در دبیرستان البرز تهران گذراندم و بعد دانشگاه مشهد‬ ‫قبول شدم و معماری خواندم‪ .‬یک اتفاق جالب هم این بود که همه کسانی‬ ‫که ویژگی خاصی در موزیک راک‪ ،‬پاپ و سنتی داشتند در مشهد با هم اشنا‬ ‫شدند‪ .‬مشهد مهد موزیک بود‪.‬‬ ‫اکثر راکرهای ایران فکر می کنند تخم طال می گذارند!!‬ ‫من زیرزمینی های مشهد را می شناسم و دوست دارم با ان ها همکاری کنم‪.‬‬ ‫یک سری هایشان هم اخالق های بدی دارند‪ .‬اکثر راکرهای ایران فکر می کنند‬ ‫در طبقه خاصی قرار گرفته اند و تخم طال می گذارند!! ولی راکرهای کشورهای‬ ‫دیگر ادم های ارام و مهربانی هستند‪.‬‬ ‫گــفتگو‬ ‫گفتگو‬ ‫محسننامجوازپیش کسوت هایماست‬ ‫محسن نامجو از پیش کسوت های ما است؛ ولی اختالف سنی زیادی نداریم‪ .‬شادمهر‬ ‫مدل کاری را زد‪ ،‬بعد هم محسن‬ ‫ســال ‪ 1376-77‬اولین کسی بود که جرقه های این ِ‬ ‫نامجو در ســال ‪ .1382-83‬االن شما کارهای پالت‪ ،‬چارتار و دنگ شو را می شنوید که‬ ‫ن سبک ها محسن نامجو است‪.‬‬ ‫هیچ ربطی به محسن نامجو ندارد؛ ولی پایه گذار همه ای ‬ ‫این روزهاکارهایمحسننامجورادنبالنمی کنم؛ولیخودشرادنبالمی کنمودوستش‬ ‫دارم و همین طور هر کسی که در کار موزیک خودش دست به قلم است که مطمئنم از‬ ‫این افراد خیلی کم داریم‪.‬‬ ‫از معماری به نقاشی رسیدم‬ ‫من معماری را شدیدا دوست داشته و دارم‪ .‬از معماری به نقاشی رسیدم‪ 18 .‬اسفندماه‬ ‫سال جاری هم یک گالری دارم که خداراشکر چهارمین یا پنجمین گالری ام است‪.‬‬ ‫خیلی به « ِد ویز» توهین کردم!‬ ‫من ایمیلی به « ِد ویز» زدم که خداراشــکر نگهش هم‬ ‫داشتم و ‪ 25‬پرینت هم از ان گرفته ام‪ .‬خیلی به ان ها توهین‬ ‫کردم چون از دستشان ناراحت بودم؛ نه از حامد قناد‪ ،‬بلکه از‬ ‫چند نفر از اعضای گروه ناراحت بودم‪ .‬در ان ایمیل خیلی تند‬ ‫حرف هایم را زدم‪ ،‬ای کاش منتشرش کنند تا ببینید دالیل از‬ ‫هم پاشیدن « ِد ویز» چیست! من حاضرم منتشرش کنند و‬ ‫حرف های زشت من هم باشد‪.‬‬ ‫بایدمی نوشتمکاوهافاق!‬ ‫هر گروهی بخواهد برای مجوز گرفتن برود‪ ،‬ان ها فقط‬ ‫یک نفر را می شناسند؛ یعنی یک سرپرست یا یک مسئول‬ ‫می خواهند‪ .‬در فرم که نمی توان نام « ِد ویز» را نوشت‪ ،‬باید‬ ‫می نوشتم کاوه افاق! ان زمان‪ ،‬هریک از بچه های گروه یک‬ ‫جایی بودند؛ یکی مشهد بود‪ ،‬یکی از کیبوردیست ها امریکا‬ ‫بود‪ ،‬حامد کانادا بود‪ ،‬من و یک نفر دیگر تهران بودیم و ان‬ ‫یک نفر دیگر هم جوان بود و تازه به جمع ما پیوسته بود؛ یعنی‬ ‫از کانادا می خواستند بیایند مجوز بگیرند؟! این نشان دهنده‬ ‫این است که برخی افراد تابه حال پایشان را در وزارت ارشاد‬ ‫نگذاشته اند! اگر من یک نفره به ارشاد می رفتم یا همه با هم‬ ‫می رفتیمهیچفرقینمی کرد‪.‬‬ ‫دعواهایمبه خاطرکارنکردنبود‬ ‫یک ســال اخر خیلی با ان ها دعوا می کردم؛ دعواهایی‬ ‫که به خاطر پول یا لباس نبوده‪ ،‬به خاطر کار کردن بود‪ .‬کسی‬ ‫که برای کار دعوا می کند خیر است؛ یعنی می گوید چرا کار‬ ‫نمی کنید!‬ ‫راک روی استیج شکل می گیرد‬ ‫موسیقی راک بیشتر روی استیج شکل می گیرد‪ .‬خیلی‬ ‫از مردم درباره موسیقی پاپ عقیده دارند چیزی که در سی دی می شنوند بهتر از چیزی‬ ‫است که روی صحنه می بینند؛ ولی خیلی از هواداران ما کامنت می گذارند که ان چیزی‬ ‫که روی صحنه است بهتر از ان چیزی است که در سی دی می شنوند؛ چون جنس راک‬ ‫این است که روی صحنه شکل بگیرد و این فضا دارای کاریزما است‪ ،‬جنس صداهای‬ ‫گیتارالکتریک باید حتما در کنسرت باشد تا بفهمید چه چیزی گوش می کنید‪ .‬به خاطر‬ ‫همین هم افراد نااشنا با این سبک‪ ،‬وقتی به چنین کنسرت هایی می روند می گویند حس‬ ‫جدیدیداشت‪.‬‬ ‫سناریویاستیج‬ ‫‪ % 20-10‬حس وحال مردم اســت‪ %20-10 ،‬هم خواننده ای که ســر صحنه یک‬ ‫ری اکشن بداهه نشان می دهد؛ ولی ‪ %80-70‬ان را خواننده مدت ها قبل از هر کنسرتی‬ ‫مثل یک سناریو می نویسد و در همه دنیا همین طور است‪.‬‬ ‫کارتحقیقاتیواجرایبین المللی‬ ‫یک روز با ارمان‪ ،‬رهبر ارکسترمان‪ ،‬درحال گوش دادن موزیک ایرانی و خارجی بودیم‬ ‫و چون دیدیم که همه چیز در دنیا مثل هم شده است تصمیم گرفتیم یک کار تحقیقاتی‬ ‫انجام داده و یک تفاوتی ایجاد کنیم‪ .‬ما به ایده هایی پرداخیتم که می خواهیم به صورت‬ ‫بین المللی هم منتشرش کنیم؛ من شعرهای انگلیسی زیاد دارم که می خواهیم روی ان‬ ‫کارکنیم‪.‬‬ ‫همکاریباگروهرستاک‬ ‫یک تراک به نام «عشق» با اهنگ سازی گروه رستاک خوانده ایم و اشکان دباغ در‬ ‫تنظیم به ما کمک کرد‪ .‬همیشه هدفمان رضایت مخاطبین است؛ برای همین تصمیم‬ ‫گرفتیمگروهرستاکدرکنسرتمااجراکندکهامیدوارمتوافقاتانجامشودوفکرمی کنم‬ ‫کار با نمکی شود‪.‬‬ ‫هر هنرمند را باید در ژانر خودش مقایسه کرد‬ ‫ما باید حوزه سرگرمی را از حوزه فرهنگی جدا کنیم؛ یعنی‬ ‫شمانمی توانیدبگوییداهنگ هایساسی مانکنبهتراستیا‬ ‫پینکفلویدیااستادشجریان؟هرکدامحوزهخودشانرادارند‬ ‫و نباید اصال مقایسه شوند‪ ،‬باید هر کدام را در ژانر خودشان‬ ‫مقایسهکرد‪.‬‬ ‫اوضاع خیلی خراب است!‬ ‫هر چیزی مراتبی دارد‪ .‬موقع ثبت نام ریاست جمهوری‪،‬‬ ‫هیچجایدنیا‪ 2500‬نفرثبت نامنمی کنندوحتیبهخودشان‬ ‫اجازه ورود به انجا را نمی دهند؛ ولی در تهران بچه دو ساله‬ ‫می خواهد رئیس جمهور شود! این نشان می دهد که باید در‬ ‫این جامعه خیلی مراقب بود‪ ،‬اوضاع خیلی خراب است‪ ،‬هر‬ ‫کسی به خودش اجازه می دهد که بگوید من هنرمندم! مثال‬ ‫بعضی اوقاتمی بینمازبیست وهشتهزارنفریکهبرایتتلو‬ ‫کامنت گذاشتند و فحش دادند همه برای خنده است‪ ،‬از یک‬ ‫طرف هم دلم می سوزد وقتی می بینم این ادمی که بدترین‬ ‫فحش را داده در عمرش نه اهنگی ســاخته و نه در چنین‬ ‫موقعیتیقرارگرفتهاست‪.‬‬ ‫حامد همایون باید قدر خودش را بداند!‬ ‫صدایش شبیه خواننده ای شــیرازی است که نامش را‬ ‫فراموش کردم‪ ،‬موسیقی سنتی بلد است‪ ،‬کمی هم موزیک‬ ‫جاز بلوزی دوست دارد و می تواند یک تعادلی بین این ها ایجاد‬ ‫کند‪ .‬اگر سن و تجربه اش باالتر برود‪ ،‬به نظرم ادمی است که‬ ‫باید قدر خودش را بداند‪.‬‬ ‫شانس در هنر خیلی دخیل است‬ ‫حمایت ها در زمان ما کمی راحت تر بود و این شانس من‬ ‫بود‪.‬به طورمثال‪،‬خانموفرزن ِدیکتهیه کنندهعاشقخواننده ای‬ ‫می شوند که هیچ کسی او در ایران نمی شناسد و این تهیه کننده فکر می کند این خواننده‬ ‫خیلیخوبوعالیاست؛پسحمایتشمی کندواوراباالمی بردیابالعکس‪،‬دوتهیه کننده‬ ‫کهفردبزرگیهستندازچهارنفرپرس وجومی کنندکهاتفاقااینچهارنفرهمهمانکسانی‬ ‫هستندکهکسیان هارانمی شناسد!الحقکهدرهنرشانسخیلیدخیلاست‪.‬‬ ‫باممنوع الکاریناامیدنشدم‬ ‫هیچ ادمی در هیچ زمینه ای تنهایی به جایی نمی رسد‪ ،‬حتما دست هایی بودند که‬ ‫کمکش کردند؛ مثل برنامه نود که پنجاه نفر کار می کنند؛ ولی ما فقط عادل فردوسی پور‬ ‫را می بینیم‪ .‬این شانس است که بغل دستی هایت چه کسانی باشند؛ اینکه شما را به رفیق‬ ‫نابابتبدیلمی کنندیاشماراباالمی برند‪.‬موقعیکهممنوع الکارشدمناامیدنشدم‪،‬خسته‬ ‫شدم‪ .‬ان زمان بیشتر نقاشی می کردم و زمان خوبی برای مطالعات بود و نیز کارهای‬ ‫زیادیساختم‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪43‬‬ ‫گــفتگو‬ ‫گفتگو‬ ‫کار جدید‬ ‫کار جدیدم گزیده ای از کارهای منتشــر نشده ام است که در البوم جدیدم‬ ‫«شــال» هم قرار دارد‪ .‬در این البوم اهنگ هایی داریم که بیشتر از «شال»‬ ‫موردتوجه قرار می گیرد‪.‬‬ ‫کاور کردن‬ ‫کاور کردن درحالتی که شما یک تنظیم جدیدی ایجاد کنید که از تنظیم‬ ‫صاحب اثر بهتر و علمی تر شود و زیر کار‪ ،‬اسم صاحب اصلی اثر را هم بزنید؛‬ ‫کار بدی نیست و خیلی ها و حتی تمام گروه های بزرگ دنیا این کار را انجام‬ ‫داده اند‪ .‬اگر بدون اسم صاحب اثر از موسیقی ان استفاده کنند اخالقی نیست و‬ ‫اگر قانون کپی رایت بود کسی جرئت این کار را نداشت‪.‬‬ ‫اهنگ های کاور کاوه افاق‬ ‫اهنگ اینترلود و گیتار جورج هریسون را کاور کردم که در اینترنت هست و‬ ‫اسم طرف را هم نوشته ام‪.‬‬ ‫اقای مدیری باید حمید هیراد را بیرون می انداخت!‬ ‫اقای مدیری باید ایشان را بیرون می انداخت‪ .‬نباید حتی ‪ 0/1‬ثانیه از انتن‬ ‫ملی را دست ادمی داد که می گوید من کتاب نمی خوانم! واقعا باید این قسمت‬ ‫را سانسور کرد‪.‬‬ ‫تاریخ هر کشور‪ ،‬عامل پیشرفت است‬ ‫اگر هر کشوری تاریخ خودش را بداند می تواند پیشرفت کند‪ .‬ما هیچ کدام‬ ‫نمی دانیم امیرکبیر ‪ 30‬سال زودتر از ژاپن شروع کرد به اصالحات! اگر اکنون‬ ‫از اکثر ادم ها بپرسید امیرکبیر چه کار کرده؟ می گویند در حمام فین کشته شد!!‬ ‫فقط یک فیلم یادشان مانده و یا یک دارالفنون یادشان است‪.‬‬ ‫دلخوری از سیامک عباسی‬ ‫کمی خودش را لوس کرده بود؛ اما اگر من یک سمتی داشته باشم که بتوانم‬ ‫یکی از خواننده ها را مسول خواننده ها انتخاب کنم‪ ،‬سیامک را انتخاب می کنم‪.‬‬ ‫من با سینا حجازی و سیامک عباسی قهر نیستم‪ ،‬فقط با هم رابطه نداریم‪.‬‬ ‫رفع سوءتفاهم با رضا یزدانی‬ ‫خودش ارام ارام درســت می شود‪ .‬من ایشان را دوست دارم و با هم خوب‬ ‫هستیم‪.‬‬ ‫راک ایران پدر ندارد!‬ ‫من هیچ وقت دنبال پدر و مادر کسی نگشتم (با لبخند)‪ .‬پدر نداریم‪.‬‬ ‫الگوی رفتاری ام فرهاد و فریدون بودند‬ ‫تهیه کنندگی فیلم مســتندی را برای جشــنواره حقیقت داشتیم که به مرحله‬ ‫صداگذاری هم رفت؛ ولی خودمان بیرون امدیم چون صداگذاری درست انجام نشده‬ ‫بود‪ ،‬موزیکش را هم خودم ساخته بودم‪ .‬چند کار دیگر و یک سری فیلم هم با خانم‬ ‫شاهوار داریم که به زودی منتشر می شود‪.‬‬ ‫پیشنهاد بازی در فیلم‬ ‫اگر اقای ابوالحسن داوودی پیشنهاد بازی در فیلمی را به من بدهند‪ ،‬نخوانده قبول‬ ‫می کنم؛ چون به جز سطح کارشان‪ ،‬شخصیت خودشان را خیلی دوست دارم‪ .‬اقای‬ ‫بهرنگ توفیقی هم از دوستان خیلی خوبم هستند‪ .‬برای این دوستان رفاقتی می روم؛‬ ‫ولی در مورد کارگردان های دیگر‪ ،‬فیلمنامه برایم مهم است‪.‬‬ ‫فوتبال‬ ‫عاشق تیم ملی هستم و کی روش را هم خیلی دوست دارم‪.‬‬ ‫تیم خارجی‬ ‫بچه که بودم نیوکاسل را دوست داشتم؛ ولی االن فقط تیم ملی نگاه می کنم و‬ ‫اصال پیگیر تیم های باشگاهی نیستم‪ .‬از حضور اقای ِشفِر خوشحالم چون تیم ملی‬ ‫قوی می شود‪ .‬وقتی می بینی برانکو و شفر دو تیم استخوان دار ساخته اند؛ این یعنی تیم‬ ‫ملی جام جهانی عالی است‪.‬‬ ‫فرهاد‪ ،‬فریدون فروغی و کوروش یغمایی پیش از انقالب تاثیر بیشتری بر‬ ‫این ژانر داشتند؛ ولی در دوره بعد از انقالب بچه هایی که دوباره شروع کردند‬ ‫و گیتارالکتریک را به دست گرفتند‪ ،‬اصوال ذهنشان با پینک فلوید و متالیکای‬ ‫غربی و تحت تاثیر موسیقی دهه ‪ 80‬راک بود‪ .‬الگوی رفتاری خو ِد من فرهاد‬ ‫و فریدون فروغی بودند‪.‬‬ ‫می توانستمفوتبالیستباشم!‬ ‫‪ 4‬فیلم اقای علی حاتمی را خیلی دوست دارم‪ ،‬از اقای کیمیایی «قیصر» را‬ ‫دوست دارم‪« ،‬کندو» را از همه فیلم هایی که گفتم خیلی بیشتر دوست دارم و‬ ‫نیز فیلم های دیگری مانند «پدرخوانده»‪« ،‬رنگ خدا»‪« ،‬رخ دیوانه»‪« ،‬پابرهنه‬ ‫تا بهشت» و‪...‬‬ ‫دروازه بان تیم موسیقی بودم‬ ‫فیلم هایایرانیموردعالقه‬ ‫منتظرم برای اقای کیمیایی کاری بسازم‬ ‫من همواره منتظرم اقای کیمیایی فیلمی بسازند و برای ایشان کاری انجام‬ ‫بدهم؛ چون ایشان از سرمایه های فرهنگی مان هستند‪.‬‬ ‫کتابی برای اهل ترانه‬ ‫برای کسانی که اهل ترانه هستند انواع سبک ها و فرم های راک را در قالب‬ ‫یک کتاب نوشته ام‪.‬‬ ‫‪44‬‬ ‫از جشنواره حقیقت بیرون امدم‬ ‫زیر و بم‬ ‫من تا ‪ 17‬سالگی در تیم جوانان پاس بودم و اقای میناسیان هم (ان شاءاهلل هرکجا‬ ‫هستند موفق باشند) مربی ما بودند و به من گفتند یا فوتبال را انتخاب کن یا درس! من‬ ‫هم درس را رها نکردم؛ چون مدرسه ام البرز بود و زمین چمن داشتیم‪ ،‬هیچ مدرسه ای‬ ‫در دوره ما زمین چمن نداشت! اگر فوتبال را ادامه می دادم شاید االن فوتبالیست بودم!‬ ‫از یک طرف راضی ام و از یک طرف هم ناراضی ام؛ چون خیلی فوتبال دوست داشتم‪.‬‬ ‫یک سال دروازه بان تیم موسیقی بودم و رضا یزدانی دروازه بان تیم هنرمندان بود‪.‬‬ ‫همایون و احسان خواجه امیری‪ ،‬علی لهراسبی‪ ،‬علی اوجی‪ ،‬پژمان جمشیدی و علی‬ ‫اذری هم در تیم ما بودند‪ .‬یادم می اید از تیمی که خداداد عزیزی بازی می کرد هشت‬ ‫گل خوردیم‪ .‬وقتی علی اوجی که مربی مان بود من را در پست دروازه گذاشت گل‬ ‫نخوردم و از ان زمان به بعد دروازه بان شدم‪.‬‬ ‫کالم پایانی‬ ‫ممنون از شما که چشــم و گوش و پول و اینترنتتان را به من اختصاص دادید‪.‬‬ ‫متشکرموخدانگهدارتان‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪36‬‬ ‫‪45‬‬ ‫زیروبماوا‬ ‫قطعات منتشرشده‬ ‫دربازارموسیقیدرماهگذشته‬ ‫دنیای موسیقی هر روز شاهد انتشار اثار موسیقایی مختلفی است که از راه های مختلف و در سبک های‬ ‫گوناگونبهمخاطبانعرضهمی شوند‪.‬فراگیریودردسترسبودندنیایمجازیازطرفیمفیدودرمواردی‬ ‫هم به ضرر هنرمندان این عرصه بوده است؛ چراکه گاهی در مراحل تولید تا انتشار‪ ،‬معیارهای اولیه یک اثر‬ ‫هنری نیز نادیده گرفته شده است و این نه از روی سهل انگاری‪ ،‬که در بیشتر مواقع از نااگاهی دست اندرکاران‬ ‫نشاتمی گیرد‪.‬دراینوضعیتحساس‪،‬پیشرفتوارتقایهنرموسیقی‪،‬هوشیاریمخاطبانرابیشازپیش‬ ‫طلب می کند‪ .‬هرچند که وظیفه خطیر هنرمند و جهت دهی و ذائقه سازی در جامعه نیز سهم بسزایی در این‬ ‫مهم دارد‪ .‬در این صفحه منتخبی از اثار منتشر شده در ماهی که پشت سر گذاشتیم را با شما به اشتراک‬ ‫گذاشته ایم‪ .‬الزم به ذکر است که نبود بسیاری از قطعات در این لیست‪ ،‬صرفا به دلیل محدودیت فضای‬ ‫صفحه‪ ،‬و زمان الزم جهت اماده سازی مجله است‪.‬‬ ‫محتاج‬ ‫خواننده‪ :‬ساالر عقیلی‬ ‫ترانه‪ :‬زنده نام افشین یداللهی‬ ‫موسیقی‪ :‬بابک زرین‬ ‫با مجوز مرکز موسیقی صداوسیما‬ ‫شب هایدلتنگی‬ ‫خواننده‪:‬حامدمحضرنیا‬ ‫و مهدی شکوهی‬ ‫اهنگ‪ :‬امیرعلی زمانیان ‪ /‬ترانه‪ :‬محمد کاظمی‬ ‫تنظیم‪ :‬کوشان حداد‪ /‬با مجوز دفتر موسیقی ارشاد‬ ‫حس عاشقی‬ ‫‏خواننده‪ :‬حامد همایون‬ ‫ترانه‪ :‬فرزاد فرخ‪ ،‬سهیل حسینی‬ ‫اهنگ ساز‪ :‬فرزاد فرخ‬ ‫تهیه کننده‪ :‬شرکت ترانه شرقی (محسن رجب پور)‬ ‫فریاد‬ ‫خواننده‪ :‬صادق اذمند‬ ‫تنظیم‪ :‬امیر جمالفرد‪ /‬شعر‪ :‬هوشنگ ابتهاج‬ ‫تهیه کننده‪ :‬فرزاد فتحی‪ /‬با مجوز دفتر موسیقی ارشاد‬ ‫پریزاد‬ ‫خواننده و اهنگ ساز‪ :‬بابک جهانبخش‬ ‫ترانه‪:‬محسنشیرالی‪/‬تنظیم‪:‬معینراهبر‬ ‫میکس و مستر‪ :‬ارش پاکزاد ناشر‪ :‬اکسیر نوین‬ ‫با مجوز دفتر موسیقی ارشاد‬ ‫عموزنجیرباف‬ ‫خواننده‪ :‬محسن چاوشی‬ ‫شعر‪ :‬مرحوم حسین پناهی‬ ‫پیانو‪ :‬توحید نوری ‪ /‬گیتارالکتریک‪ :‬عادل روحنواز‬ ‫اهنگ‪ ،‬تنظیم‪ ،‬میکس و مسترینگ‪ :‬محسن چاوشی‬ ‫‪46‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫پریشانی‬ ‫خواننده‪:‬امیدنعمتی‬ ‫شعر‪ :‬رهی معیری ‪ /‬اهنگ و تنظیم‪ :‬صادق تسبیحی‬ ‫با مجوز دفتر موسیقی ارشاد‬ ‫نیمهجانم‬ ‫خواننده‪ :‬حمید هیراد‬ ‫ترانه و ملودی‪ :‬حمید هیراد‪ /‬تنظیم‪ :‬امیرمیالد نیکزاد‬ ‫بارانم‬ ‫خواننده و اهنگ ساز‪ :‬علی عبدالمالکی‬ ‫ترانه‪ :‬مهرزاد امیرخانی‬ ‫تنظیم‪ :‬فرشاد یزدی‪ /‬دارای مجوز از دفتر موسیقی‬ ‫محکومین‬ ‫تیتراژسریالمحکومین‬ ‫خواننده‪ :‬ساالر عقیلی‬ ‫ترانه‪ :‬عبدالجبار کاکایی (ترجیع بند‪ :‬عراقی)‪ /‬موسیقی‪:‬‬ ‫مسعودسخاوت دوست‪/‬بامجوزمرکزموسیقیصداوسیما‬ ‫تنهایی‬ ‫خواننده‪ :‬روزبه نعمت الهی ‪ /‬ترانه‪ :‬سیاوش پارسامنش‬ ‫تنظیم‪:‬پیامقربانی‬ ‫تهیه کننده‪ :‬شرکت ترانه شرقی (محسن رجب پور)‬ ‫دو دیقه بودی‬ ‫ماکان بند‬ ‫ترانــه و ملودی‪ :‬ماکان بند‪ /‬تنظیم‪ :‬امیرمیالد نیکزاد‪،‬‬ ‫سهیل اباذری‪ /‬ناشر‪ :‬اوازی نو‬ ‫بی تاب‬ ‫اثری از گروه مدار‬ ‫میکس و مسترینگ‪ :‬میالد زنده نام‬ ‫دلبریتو کمترش کن‬ ‫خواننده‪ :‬شهاب مظفری‬ ‫تنظیم‪ :‬میالد ترابی‬ ‫ترانه‪ :‬مهرزاد امیرخانی‬ ‫یه حرفی تو دلم مونده‬ ‫خواننده و اهنگ ساز‪:‬‬ ‫خشایاراعتمادی‬ ‫ترانه‪ :‬هادی زینتی‬ ‫تنظیم‪ :‬فرید فراز‪ /‬با مجوز دفتر موسیقی ارشاد‬ ‫بی نظیره‬ ‫خواننده‪:‬علیلهراسبی‬ ‫ترانه‪ :‬حدیث دهقان‪ /‬اهنگ ساز‪ :‬فواد غفاری‬ ‫تنظیم‪ :‬مصطفی مومنی‪ /‬میکس و مستر‪ :‬ارش پاکزاد‬ ‫با مجوز دفتر موسیقی ارشاد‬ ‫اومدی پیشم‬ ‫خواننده‪ :‬میالد بابایی‬ ‫ترانه‪ :‬پدرام شهرابی‪ /‬تنظیم‪ :‬امیر ارشیا‬ ‫گیتار‪ :‬فرشــید ادهمی‪ /‬میکس و مسترینگ‪ :‬ایمان‬ ‫احمدزاده‪ /‬با مجوز دفتر موسیقی ارشاد‬ ‫دوریت عادت می شه‬ ‫خواننده‪ :‬مهدی جهانی‬ ‫موسیقی‬ ‫م محوری تا رعایت‬ ‫از نفی ریت ‬ ‫استانداردهای ساحت هنر‬ ‫باسیدحسینمتولیان‬ ‫پیشینهادبیاتغنیایران زمین‬ ‫اگر برشی به پیشــینه ادبی خودمان بزنیم؛ شاید‬ ‫‪ 40-30‬ســال قبل‪ ،‬مردم در کافه ها می نشستند و‬ ‫شاهنامه خوانی می کردند؛ شاهنامه ای که به نوعی‬ ‫خردنامه فارســی و مردمان ایران زمین اســت و در‬ ‫جای جــای ان‪ ،‬قصه های مختلفی با نمــود و بروز‬ ‫رخدادهای نمادین را می بینیم؛ مثال قصه ضحاک و‬ ‫کاوهاهنگروفریدون‪.‬‬ ‫قصهضحاک‪،‬انقالبیباطراحیمدرن‬ ‫ماامروزهدرجهانیهستیمکهانقالب هایمختلفی‬ ‫را می بینیم؛ ولی در قصه ضحاک ما از جناب فردوسی‬ ‫اولین انقالبی که به صورت مدرن طراحی می شــود‬ ‫را می بینیم؛ انقالبی که خاستگاه صنعتی دارد‪ .‬رهبر‬ ‫انقالب بارها و بارها از بحث تهاجم فرهنگی سخن‬ ‫گفتندکهفردوسیدرشاهنامهبهتهاجمفرهنگیبسیار‬ ‫نمادین و نشانه گذارانه پرداخته است؛ انجا که می گوید‬ ‫مارها از دوش ضحاک روییدند و دو مار هر روز مغز دو‬ ‫جوان را می خوردند‪ ،‬چرا مغز پیر را نمی خورد؟ چرا عضو‬ ‫دیگری را نمی خوردند؟ و چرا شیطان به بازوها که نماد‬ ‫حرکت است بوسه نمی زند؟ این یعنی او قدرت اجرایی‬ ‫مارابه دستمی گیرد‪.‬فردوسیبهاتفاقاتوپدیده هایی‬ ‫اشاره کرده است که ما امروز می توانیم به ان نگاه کنیم‬ ‫و از ان الگو بگیریم و برداشت درستی داشته باشیم‪.‬‬ ‫درمولوی خوانیفقطبهوجهغنایی اشتوجه‬ ‫می کنیم!‬ ‫در یکی‪ ،‬دو دهه اخیر‪ ،‬فقط مرحوم عالمه جعفری‬ ‫مثنوی معنوی‬ ‫بودند که در مجموعه نقد و تفســیر ِ‬ ‫مولوی شرکت داشتند؛ یعنی هم از جانب یک فقیه‬ ‫به ان نگاه می کردند و هم از جانب یک ادیب‪ .‬من در‬ ‫یکی از تحقیقات مادرم (که ‪ 20‬سال شاگرد مرحوم‬ ‫عالمهجعفریبودند)دیدمکهعالمهجعفری‪40-30‬‬ ‫جاازلحاظدینیبهمولویخردهمی گیرد‪.‬مولوییکی‬ ‫از مفاخر ادب و اندیشــه و عرفان جهان است‪ ،‬وقتی‬ ‫مردمانمافقطمی خواهندبه عنوانیکاثرموسیقایی‬ ‫به مولــوی نگاه کنند و وقتی نگا ِه محدودی به این‬ ‫موضوع می شود؛ اقای خواننده هم چند واژه از ان را‬ ‫انتخابمی کندوان هاراکنارهممی چیندوبهخیالش‬ ‫چیزی از جنس ادبیات غنایی شکل می گیرد که قابل‬ ‫گوش دادن اســت؛ چون هم خدا را دارد و هم عشق‬ ‫و درنتیجه می تــوان از ان لذت برد‪ .‬اگر از این منظر‬ ‫به این موضوع نگاه کنیم می فهمیم که کجا به اشتباه‬ ‫می رویم و کجا شاید زاویه و سمت گیری مان غلط و‬ ‫خطابودهاست‪.‬‬ ‫سیرتحولسلیقهموسیقیاییازگذشتهتاکنون‬ ‫اگر ما سیر تحول موسیقی خودمان را از پیش از‬ ‫انقالباسالمیتاهمینامروزبررسیکنیمبهتغییری‬ ‫در سلیقه مخاطبان می رسیم‪ .‬ما دوره ای داشتیم که‬ ‫مردم کالم محور بودند؛ مردمی که به زبان شعر سخن‬ ‫می گفتند و بر فرش هــای گران بها پای می نهادند‬ ‫و به قول مستشــار فرانسوی‪ ،‬بیش از هر چیزی در‬ ‫موسیقی به واژگان توجه می کردند‪ .‬در دوره بعد‪ ،‬مردم‬ ‫ملودی محور می شوند؛ یعنی ان نواهایی که با واژگان‬ ‫خواندهمی شوداهمیتپیدامی کند‪.‬یکدورهبعدتر‪،‬کار‬ ‫تنظیم ویژگی بهتری پیدا می کند و در دوره اخر هم ما‬ ‫ریتم محورمی شویم‪.‬‬ ‫ریتم محوریمشکلگریبان گیرجامعه‬ ‫ریتم محوریاتفاقیاستکهاالنگریبان گیرجامعه‬ ‫ماست؛ یعنی به کلمات‪ ،‬فراز و فرودهای موسیقایی و‬ ‫میزان درهم تنیدن شعر و موسیقی دقت نمی کنند‪،‬‬ ‫فقط مهم این است که یک ضرب اهنگی داشته باشد‬ ‫که بتواند مخاطب را به خلسه ببرد؛ این خلسه می تواند‬ ‫مربوطبهدغدغه هایاجتماعیباشدیانیازعمیقمردم‬ ‫بهشادی‪.‬‬ ‫بایداستانداردهایساحتهنررارعایتکنیم‬ ‫در جامعه امریکایی‪ ،‬هر روز صبح تام وجری پخش‬ ‫می شود و دلیلش هم این است که امریکا یک جامعه‬ ‫طبقاتی اســت و همه ادم ها به زیردستانشــان زور‬ ‫می گویندوبادیدناینبرنامهرادیکالیزممخاطبارضا‬ ‫می شود‪.‬بهنظرماگرمابتوانیمشادی هایموقر‪،‬درست‬ ‫و هوشمندانه ای را برای مردم بیابیم موفق می شویم‪.‬‬ ‫اگر این کار را از رســانه ملی خودمان شروع کنیم و‬ ‫یک برنامه مفرحی متناسب با ساعت ها و ساحت ها را‬ ‫برای مخاطب تولید کنیم؛ مخاطب ما بیشتر می شود‪،‬‬ ‫مخاطبکهباماپدرکشتگیندارد!مردمبه دنبالاتفاق‬ ‫خوب‪،‬حالخوبومحصولمناسبوباکیفیتهستند‬ ‫وبرایشانفرقینمی کندچهکسیانراتولیدمی کند‪.‬‬ ‫ما باید در ساحت هنر و افرینش هنری استاندارها را‬ ‫رعایت کنیم و فلشی که به مردم نشان می دهیم به‬ ‫سمتاتفاقاتخوبباشد‪.‬‬ ‫نقدیبرحمیدهیراددرموردگفتگویتلویزیونی‬ ‫اخیرش‬ ‫با دیدن ان برنامه و وقتی حمید هیراد گفت همه‬ ‫اشعارمنبرایخداست‪،‬خیلیغمگینشدم‪.‬اینجمله‬ ‫راچطورمی شودبهخدانسبتداد؟اگردرساحتکارت‬ ‫بگوییکهیکیازمخاطبانمنخداست‪،‬محترمانه تر‬ ‫است و من احساس تحمیل نمی کنم‪ .‬من کارهای‬ ‫ایشــان را دوست دارم و گوش هم می کنم؛ ولی این‬ ‫ایرادها وجود دارد‪ ،‬چرا ایشان باید بگوید مهتاب یغما‬ ‫برای خودم است؟ مایی که اهل شعر و واژه هستیم‬ ‫این رسالت را داریم که از ان کسی که تریبون ندارد‬ ‫دفاعکنیم‪.‬‬ ‫نگاهناصرعبداللهیبهخداواهل بیت‬ ‫مرحومناصرعبداهللکسیبودکهدردهههفتادخیلی‬ ‫مدشدهبودوخیلیازخوانندگاناندورهمی خواستندبا‬ ‫روشی مشابه و تقدیم کردن کاری به اهل بیت‪ ،‬مجوز‬ ‫بگیرند؛ اما ناصر عبداللهی از روز اول تا روز اخر یک‬ ‫اصولی برای خودش داشت و به همین دلیل بود که‬ ‫در همه البوم هایش یک کار را به حضرت زهرا (س)‬ ‫و حضــرت علی (ع) تقدیم کرد‪ .‬ما در عرصه ادبیات‬ ‫مجموعه هایی را با ناصر کار کردیم به نام البوم های‬ ‫عرفانی که عمر ناصر عزیز به این نقطه نرسید تا این‬ ‫البوم ها به تولید و خروجی برسد‪ .‬نگاه او به این بود که از‬ ‫زبانتماممخلوقاتخداراببینیم‪.‬حتییادممی ایدیک‬ ‫بار به دوست خوبم افشین سیاه پوش –که ان زمان‬ ‫یک عقاب داشت‪ -‬گفت‪« :‬افشین ببین این عقابت به‬ ‫خدا چه می گوید»! یعنی وقتی دغدغه اش این باشد در‬ ‫ساعت هایدیگرهمبهاینموضوعفکرمی کند؛یعنی‬ ‫عمال بروز خارجی ندارد که با گردن کج بگوید تمام‬ ‫شعرهای من برای خداست و دیگران هم بپذیرند! این‬ ‫اتفاقازقلبمی ایدوخروجی اشاینمی شودکهمردم‬ ‫با تمام وجود و قلبشان ان را می پذیرند‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪47‬‬ ‫موسیقی‬ ‫از صعود روح تا کنسرت های ارام در موسیقی سنتی‬ ‫به روایت ژان دورینگ‬ ‫منبع‪ :‬سنت و تحول در موسیقی ایران‪ ،‬ژان‬ ‫صعود روح و مرحله «حال»‬ ‫اگر از نوازنده ای سوال شود‪« :‬چرا موسیقی می نوازی؟» سوالی به راستی مشکل از‬ ‫او شده است‪ .‬ما امار منظمی در این باب نگرفته ایم؛ اما پس از معاشرت بسیار صمیمانه‬ ‫با نوازندگان و استادان موسیقی ایران‪ ،‬به روشنی بر ما معلوم شد که انگیزه در تمام‬ ‫فرهیختگان اهل موسیقی کمابیش یکسان است‪.‬‬ ‫انان زیبایی و شــوری را دوست می دارند که موسیقی برمی انگیزد و ادمی ان را‬ ‫همچون یک نیاز اولیه احساس می کند‪ .‬یک فرد عادی از موسیقی لذت می برد و یک‬ ‫فرد حساس تر در ان شعفی معنوی می یابد‪ .‬در میان این دو مرحله‪ ،‬موسیقی همچون‬ ‫حرکت صعودی روح است و از طریق ان می توان مراحل روح را دید که چگونه به‬ ‫خود معرفت می یابد و به مرحله «حال» می رسد‪.‬‬ ‫خالقیت و سهم زیاد نوازنده در موسیقی ایرانی‬ ‫تمام پدیده شناسی شناخت موسیقی شرقی در اجرای موسیقی است‪ .‬بدین ترتیب‬ ‫است که می فهمیم چگونه موسیقی مراحل خارق العاده ای را دربر می گیرد و به ان‬ ‫شــگفتی و اعجابی می رسد که حتی پژواکی هم از ان در شناخت موسیقی غربی‬ ‫نیست‪ .‬بدون اینکه در عمق این مسئله برویم‪ ،‬می توان فقط به این سخن اکتفا کرد‬ ‫که موسیقی دانان ایرانی همان انگیزه ای را دارند که همپایگان غربی انان‪ ،‬اما انگیزه‬ ‫انان بدون شــک در کل شخصی تر‪ ،‬صمیمی تر و درونی تر از انگیزه موسیقی دانان‬ ‫غربی است؛ زیرا که انان اساسًا موسیقی را برای خود می نوازند و نه برای وارد شدن در‬ ‫یک گروه هم نوازی یا اجرای برنامه و یا تعلیم موسیقی بخصوص چون که خالقیت‬ ‫و سهم نوازنده در موسیقی ایرانی قابل مالحظه است‪.‬‬ ‫فردمحوری در موسیقی سنتی‬ ‫بنابراین موسیقی ایرانی بیشــتر به صورت فردی اجرا می شود یا به وسیله گروه‬ ‫کوچکی از سه‪ ،‬چهار نوازنده که برای لحظه ای چند‪ ،‬همراه می نوازند‪ .‬بهترین شکل‬ ‫از دو یا سه ساز موسیقی تشکیل می شود که با ضرب همراهی می گردد و به نوبت به‬ ‫خواننده جواب می دهد‪ .‬یک برنامه خوب باید هر یک از سازها را شرکت دهد و ان ها‬ ‫را در قطعات ضربی یا استثنائًا در محاورات فی البداهه وزن ازاد یا ضربی هماهنگ‬ ‫کند‪.‬‬ ‫‪48‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫اغازکنندگان جسور و خویشتن داران پایان‪‎‬بخش‬ ‫در قدیم تشریفات خاصی این هماهنگی را تنظیم می کرد و بهترین نوازندگان مقدم‬ ‫بر باقی افراد گروه می نواختند‪ .‬امروز هم به همان ترتیب است؛ هرچند که اغلب ان‬ ‫کسی که جسورتر است ابتدا می نوازد و ان که خویشتن دارتر است در اخر‪ .‬در اجراهای‬ ‫جمعی ان کسی که شــروع می کند دستگاه را انتخاب می کند و او اولین جهت را‬ ‫می دهد؛ اگر به َم َثل «چهارگاه» را انتخاب کرده باشد و بعد از «زابُل» توقف کند‪ ،‬باقی‬ ‫نوازندگان مجبورند او را با «حصار» و «مخالف» دنبال کنند‪ .‬انتخاب دستگاه کامال‬ ‫ازاد است و جز به سلیقه و ج ّو ان لحظه بستگی ندارد‪.‬‬ ‫کنسرت های ارام‬ ‫این موســیقی در محیطی بی دغدغه و ارام و درعین حال حساس و متمرکز اجرا‬ ‫می شود؛ در این محیط نه از تنش شدیدی که مشخصه مستمعان برنامه های موسیقی‬ ‫غربی است‪ ،‬خبری هست و نه از جوش و خروش جمعی که خاص موسیقی نوبای‬ ‫اندلســی است که ترکیبی از اواز و ساز بوده و معمو ً‬ ‫ال در لحظاتی خاص از روز اجرا‬ ‫می شــود‪ .‬این شکل از موسیقی که ریشــه ای ایرانی دارد از قرن دهم میالدی به‬ ‫اسپانیای مسلمان وارد شد و از انجا به افریقای شمالی رفت‪ .‬سوئیتی است که معمو ً‬ ‫ال‬ ‫از پنج موومان تشکیل شده و از ضرب اهنگ مشخصی تبعیت می کند‪.‬‬ ‫اینجا فقط اه کشیدن مجاز است!‬ ‫وقتی نوازندگان مشــغول نواختن هستند هیچ کس به خود اجازه نمی دهد که با‬ ‫صدای بلند ســخن گوید و تنها اه و الفاظی چند نشــانگر خشنودی شنوندگان به‬ ‫گوش می رسد‪ .‬برعکس در برنامه های عمومی‪ ،‬طرز رفتار شنوندگان از یک سوی‬ ‫و نوازندگان از ســوی دیگر‪ ،‬تحت تاثیر برنامه های موسیقی در غرب است؛ دورود‬ ‫و تهنیت‪ ،‬کف زدن و تشــویق‪ ،‬ســکوت مطلق‪ ،‬درود و افرین دیگرباره‪ ،‬کف زدن‬ ‫و تشــویق و دعوت دوباره هنرمند به صحنه‪.‬لباس به طرز خاصی با دقت انتخاب‬ ‫می شود‪ ،‬حضار مختلط عمدتًا از جماعت برگزیده تر جامعه جذب می شوند‪ .‬چنانچه‬ ‫برونو نتل (‪ )1971‬تذکر می دهد‪ ،‬عکس العمل مردم در اجرای برنامه های موسیقی‬ ‫متجدد شــده بسیار پرجوش وخروش و افسارگسیخته است؛ حال اینکه در محافل‬ ‫خصوصی موسیقی شنوندگان «ارام و خشنود» هستند‪.‬‬ ‫یادداشت‬ ‫موسیقی‬ ‫ویولن همسایه‬ ‫منبع‪ :‬سرگذشت موسیقی ایران‪ ،‬روح اهلل خالقی‬ ‫شب های تابستان‪ ،‬بریانی‪ ،‬صدای ویولن‬ ‫شب های تابستان‪ ،‬در اجر فرش جلوی اطاق پنج دری‪ ،‬روی قالیچه ای که‬ ‫با کتان ابی رنگ فرش شده بود‪ ،‬می نشستیم‪ .‬یک فانوس قشنگ هم در کنار‬ ‫حوض بزرگ مربع مســتطیلی که نمای ان از سنگ بود قرار داشت و نیمی از‬ ‫حیاط را روشن می کرد و عطر گل های درهم اطلسی و شاهپسند مشام جان را‬ ‫تازه می نمود‪ .‬پیرزن اصفهانی خوش صحبتی در خانه ما بود که قصه می گفت‪.‬‬ ‫بعضی شب ها هم به سبک والیتش «بریانی» درست می کرد‪ .‬رسمش این بود‬ ‫که باید هر کس بشقابش را دست بگیرد تا او یک کفگیر از بریانی را با پیاز خرد‬ ‫شده الی نان سنگک تازه بگذارد و به او بدهد‪ .‬بعد از شام روی تخت بزرگی‬ ‫که چندین رختخواب رویش جا می گرفت‪ ،‬دراز می کشیدیم و پیرزن قصه را اغاز‬ ‫می کرد‪ .‬گاهی کالم خود را ناگهان می برید و می گفت‪« :‬بچه ها گوش کنید‪،‬‬ ‫صدای ویولن بلند شــد»‪ .‬ما هم طوری به این صدا مانوس بودیم که سکوت‬ ‫می کردیم و گوش می دادیم و با نغمه ساز به خواب می رفتیم‪.‬‬ ‫پیدایش کلمه ارشه‬ ‫از کمانچه تا ویولن‬ ‫نوازنده ویولن یک صاحب منصف نظمیه بود که پشت منزل ما در پارک پدرش‬ ‫منزل داشت‪ .‬من ان موقع هنوز شکل ویولن را ندیده بودم؛ ولی مادرم برایم گفته بود‬ ‫که ویولن سازی است شبیه کمانچه که به عوض اینکه روی زانو یا زمین بگذارند زیر‬ ‫چانه می نهند و با کمانی که ان را تفاوت دارد و قبال ساده تر بوده و بیش از دو سیم‬ ‫نداشته است می نوازند؛ به طوری که الند در کتاب تجسس در گام های عرب می نویسد‪:‬‬ ‫«بعید به نظر می رسد که این ساز قبال ارشه ای باشد»‪ .‬فارابی در کتاب موسیقی خود‬ ‫نامی از غژک نمی برد؛ ولی از ساز دیگری گفتگو می کند که شباهت کامل به غژک‬ ‫داشته و دارای دو سیم بوده و بی کمان نواخته می شده است‪ .‬نام این ساز رباب است‬ ‫که بعدها شاعران ما زیاد از ان یاد کرده اند؛ چنان که حافظ گفته است‪:‬‬ ‫رباب و چنگ به بانگ بلند می گویند‬ ‫گوش هوش به پیغام اهل راز کنید‬ ‫انواع ساز از دید موسیقی دان های قدیم‬ ‫موسیقی دان های قدیم ایران در کتاب های خود‪ ،‬سازها را دو دسته کرده اند‪ :‬یکی‬ ‫ذوات االوتار یا االت سیمی و زهی‪ ،‬دیگری ذوات النفخ یا االت بادی‪ .‬ذوات االوتار دو‬ ‫نوع بوده‪ :‬یکی انکه مثل چنگ و قانون و سنتور برای هر صدایی یک سیم روی ساز‬ ‫بســته می شده و در روی ان رشته ها انگشت نمی گذارند‪ .‬نوع دوم ان هایی که روی‬ ‫رشته ها که هر یک از ان ها را وتر می نامیدند انگشت های دست چپ نوازنده تکیه‬ ‫می کرده؛ مانند بربط (عود) و طنبور و رباب‪ .‬ســاز اخیر که اول دو سیم داشته بعدها‬ ‫یک سیم دیگر به ان اضافه شده و با کمانه به صدا در امده و همان است که ما امروز‬ ‫کمانچهمی گوییم‪.‬‬ ‫در تاالر عمارت چهل ستون اصفهان‪ ،‬جزء نوازندگان‪ ،‬یکی هم کمانچه‬ ‫می نوازد‪ .‬از دوره صفویه به بعد کمانچه یکی از ارکان موســیقی ایران‬ ‫به شمار امده است که کمان ان پس از اینکه بعدها در دوره مظفرالدین شاه‬ ‫ویولن به ایران امد‪ ،‬نام خود را از دست داد و به ارشه که کلمه فرانسوی‬ ‫است تبدیل شد‪.‬‬ ‫چون کمان را در روی این ساز می کشند و مانند مضراب به تار و سنتور‬ ‫نواخته نمی شود‪ ،‬کسی که نوازنده این ساز بوده به کمانچه کش مرسوم‬ ‫شده و برای عمل نواختن‪ ،‬کمانچه کشیدن گفته اند نه کمانچه زدن؛ ولی‬ ‫حاال هر دو را استعمال می کنند‪.‬‬ ‫تفاوت کمانچه و ویولن‬ ‫این ساز چون روی کاسه اش پوست کشیده شده و خرک روی پوست‬ ‫قــرار دارد‪ ،‬در اثر تغییر هوا صدای ان عوض می شــود؛ ولی از انجا که‬ ‫پوست کمانچه کلفت تر از تار است‪ ،‬حرارت و رطوبت کمتر در ان تاثیر‬ ‫می کند‪ .‬صدای کمانچه کمی تودماغی است؛ درصورتی که اهنگ ویولن‬ ‫به طبیعت نزدیک تر اســت‪ .‬وقتی ویولن به ایران امد؛ چون دارای چهار‬ ‫سیم بود‪ ،‬کمانچه کش ها هم یک سیم اخر را به تقلید ویولن اضافه کردند‬ ‫و چون در طرز نواختن‪ ،‬خیلی شبیه به ویولن بود‪ ،‬کمانچه کش ها معلم‬ ‫ویولن شــدند‪ .‬از انجا که ویولن‪ ،‬سازی کوچک تر و از لحاظ حمل ونقل‬ ‫راحت تر و از جهت صورت ظاهر‪ ،‬قشنگ تر بود‪ ،‬به تدریج جای کمانچه را‬ ‫در ایران گرفت؛ به طوری که دیگر حاال کسی کمانچه نمی کشد‪.‬‬ ‫تار‪ ،‬سازی بی جانشین‬ ‫طبیعی است همیشه ساز کامل جای ساز ناقص را می گیرد؛ چنان که‬ ‫فلوت جای نی را گرفت و هوبوا به عوض سرنا نواخته می شود‪ .‬در میان‬ ‫سازهای مضرابی که در اروپا ســاخته شده هنوز سازی نتوانسته است‬ ‫جانشین تار شود‪ .‬ماندولین و گیتار چون سیمشان کلفت تر است لطافت و‬ ‫طنین اهنگ تار را ندارند‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪49‬‬ ‫ایران‬ ‫گفتگو‬ ‫سینمای‬ ‫پای درددل علیرضا روزگار‬ ‫برای رسانه ای که سروته ندارد‪،‬متاسفم!‬ ‫سکوی پرتابی به نام برادر‬ ‫متولد ‪1‬فروردین‪ 1360‬هستم‪ ،‬برق خوانده ام؛ در خانواده ای مذهبی به دنیا‬ ‫امدم؛ پدرم قاری قران بودند و ابتدا با فعالیتم در این حوزه بسیار مخالف بودند‬ ‫اما امروز نظرشان کامال تغییر کرده است‪ .‬مصطفی (برادرم) متولد اسفند ‪1362‬‬ ‫است‪ ،‬تقریبا کمتر از دو سال با هم اختالف سنی داریم و پابه پای هم شروع‬ ‫کردیم‪ .‬خیلی مدیونش هستم‪ ،‬خیلی به من کمک کرد‪ ،‬هر چیزی که در توانش‬ ‫بود برای من گذاشت و سکوی پرتابی برای من بود‪.‬‬ ‫فعالیت هایاخیر‬ ‫هم مشغول کنسرت ها هستیم و هم در این ایام مشغول ساخت چند کار‬ ‫جدید هستیم که ان شاءاهلل موردپسند مردم‪ ،‬دوستداران و طرفدارانمان قرار‬ ‫بگیرد و امیدوارم در حوزه موسیقی روزهای خوبی پیش رو داشته باشیم‪.‬‬ ‫بندهای موسیقی موزیک را از یکنواختی دراورده اند‬ ‫من ادعایی در حوزه موسیقی ندارم؛ ولی بندهایی که به وجود امده اند موفق‬ ‫هستند و از نظر من خیلی هایشان موفق بودند‪ ،‬خو ِد من جزء افرادی هستم که‬ ‫کارهایشان را گوش می کنم و دوست دارم و به ان ها تبریک می گویم‪ .‬خیلی‬ ‫خوب است که با کارشان کمی موزیک را از یکنواختی دراورده اند‪.‬‬ ‫بی شک رسالت یک رسانه چیزی ورای انتقال اطالعات ِصرف و تریبون سازی‬ ‫بوده و بایستی با صاحب نظر بودن و واکنش به رویدادها امضای خودش را داشته‬ ‫درنهایتدقتوریزبینیوبدونجانبداریوقضاوت‪.‬باهمینمختصاتپای‬ ‫باشد؛اما‬ ‫ِ‬ ‫درددلخوانندهکم حاشیه‪،‬علیرضاروزگارنشسته ایمکهبهخواندنودیدنشدعوتید‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬اپلیکیشن بارکدخوان را از اپ استور‪،‬‬ ‫گوگل پلی‪ ،‬بازار یا غیره دانلود‪ ،‬نصب و اجرا‬ ‫کنید و بعد گوشــی موبایلتان را روی بارکد‬ ‫بگیرید تا اســکن شده و شما را به صفحه‬ ‫موردنظر هدایت کند‪ .‬فراموش نکنید که باید‬ ‫حتما به اینترنت متصل باشید‪.‬‬ ‫اهمیت فالوور و دنیای مجازی برای‬ ‫علیرضاروزگار‬ ‫دنیای مجــازی هیچ وقت برایم مهم‬ ‫نبوده که اگر مهم بود شاید فعالیتم بیشتر‬ ‫بود‪ .‬در این بین‪ ،‬ما کســانی را داریم که‬ ‫واقعا می توانید از کلیپ هایی که می سازند‬ ‫لذت ببرید و یک لبخند خوشگل هم روی‬ ‫لبتان بیاید؛ ولی بعضی پست ها را می بینید‬ ‫که فقط عکس های مبتذلی است که فرد‬ ‫از خودش گذاشته است‪ .‬چنین جامعه ای‬ ‫اینده بچه های ما را بــه خطر می اندازد‪.‬‬ ‫من که خودم فرزندی ندارم و ازدواج هم‬ ‫نکردم؛ ولی نگران اینده جامعه هستم‪.‬‬ ‫‪50‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫برای رسانه ای که سروته ندارد متاسفم!‬ ‫واقعا متاسفم برای رسانه ای که سروته ندارد‪ .‬همه جای دنیا قانون این است که‬ ‫تا چیزی را خو ِد شخص تایید نکند پخش نمی شود‪ .‬من در مصاحبه ام با تی وی‬ ‫پالس درباره یکسری از دوستان خواننده صحبت های خیلی خوبی کردم؛ اما‬ ‫بحثی راجع به موسیقی ای شد که به واقعیت نزدیک نباشد و من گفتم یک‬ ‫زمانی به من هم پا بدهد و نیاز باشد از موسیقی الکترونیک و ِسکوئنس استفاده‬ ‫می کنم؛ ولی واقعا متاسفم برای رسانه تی وی پالس که با هنرمندی که شاید‬ ‫مثل یک گندم زار رسیده است این طور رفتار کرد‪ .‬این رسانه فقط به خاطر اینکه‬ ‫بــرای خودش جنجالی به پا کند به این خرمن یک کبریت می زند و همه را‬ ‫می سوزاند غافل از اینکه هنرمند را برای همیشه خراب می کند‪.‬‬ ‫حاشیه عکس نینداختن با محسن چاوشی‬ ‫من کال بی حاشیه هستم‪ .‬فقط گفته بودم عالقه مند به عکس گرفتن با‬ ‫کســی نیستم؛ حتی با محسن چاوشی که این قدر بزرگ و عزیز است‪ .‬من‬ ‫نه تنها ایشان‪ ،‬بلکه تمام موزیسین های ایران را دوست دارم‪ ،‬خواننده ای هستم‬ ‫که هیچ وقت با هیچ کس مشکلی نداشته و ندارم‪.‬‬ ‫ای کاش ُرک نبودم!‬ ‫ای کاش خیلــی ُرک نبودم‪ ،‬من خوبی زیــاد می گویم و خوبی هم زیاد‬ ‫می بینم‪ .‬حتی نمی خواهم یاد ان داستان و قضیه ای که پیش امد بیفتم‪ ،‬خیلی‬ ‫از دوســتان هنرمندی که من قلبا دوستشان دارم از من ناراحت شدند؛ ولی‬ ‫ای کاش به جای گوش کردن به حرف های من یا حتی طرفدارانشان‪ ،‬کمی‬ ‫عمقی تر به ان تیترها دقت می کردند؛ به تیترهایی که اصال هیچ ارتباطی به‬ ‫صحبت های من نداشت‪.‬‬ ‫ایران‬ ‫گفتگو‬ ‫سینمای‬ ‫کاور کردن هم برای خودش هنر است‬ ‫من می گویم این هم هنری است‪ .‬شاید من هنرش را ندارم که کاری را کاور‬ ‫کنم‪ ،‬شاید هنر من این است که خودم ملودی و ترانه بسازم‪.‬‬ ‫استفاده از نیروهای جوان‬ ‫من تا یک جایی خودم ترانه ها را می گویم‪ ،‬از یک جایی به بعد باید نیروهای جدید و‬ ‫جوانرابه کاربگیرم‪.‬شایدادم هاییباشندکهبهترینترانه هایشانرادرصندوقچه هایشان‬ ‫یدارند یا موزیسین هایی هستند که موزیک های خیلی خوبی ساخته اند و به‬ ‫نگه م ‬ ‫خواننده ای نیاز دارند که ترانه و اهنگشان را بخواند و اجرا کند تا شنیده شوند‪.‬‬ ‫دعوت به همکاری از افراد عالقه مند به هنر‬ ‫من در پیج اینستاگرامم گفته ام که ترانه هایتان را دایرکت بدهید؛ اما برخی‬ ‫می گویند‪« :‬سالم‪ ،‬خوبی؟ می خواهم برایتان ترانه بفرستم»‪ .‬خب ترانه را بفرستید‪،‬‬ ‫منتظر نباشید من جواب بدهم‪ ،‬من تمام کامنت ها و دایرکت ها را می خوانم و اگر‬ ‫خوب باشد قطعا خودم پاسخ می دهم و استفاده می کنم‪.‬‬ ‫انتشار قطعه جدید به زودی‬ ‫ششسالپیشمی خواستمبادوستعزیزم‪،‬میالدترابی‪،‬کاریبسازمکهاین‬ ‫دوست خوب تاکنون سه‪ ،‬چهار تنظیم با ملودی های مختلف برای ان قطعه من‬ ‫زده است؛ ولی چون خواستیم کمی به روزتر و بهتر شود ایشان زحمت کشیدند و‬ ‫مجددابرای مندرحالتنظیمکردنهستندوخیلیدرحق من لطفدارند‪ .‬میالد‬ ‫خیلی وسواس به خرج می دهد‪ .‬ایراد از ملودی های من بود که عقب تر از زمان بود‪.‬‬ ‫کاری که اکنون داریم انجام می دهیم خیلی خوب است و به زودی تبلیغ می کنیم‪.‬‬ ‫همین جاازمیالدعزیزهمتشکرمی کنم‪.‬‬ ‫دلخوری کوچکی از مهرزاد امیرخانی‬ ‫من یک دلخوری خیلی کوچک از دوســت خیلی خوبمان‪ ،‬اقای مهرزاد‬ ‫امیرخانی‪ ،‬دارم؛ از سه سال پیش یک ترانه از ایشان طلب دارم‪ .‬قبل از فوت‬ ‫تومان سه سال‬ ‫مرتضی پاشایی بود که من یک مبلغ ناچیزی‪ ،‬ششصد هزار ِ‬ ‫پیش‪ ،‬را پرداخت کردم و ترانه ای که موردپسند بود هنوز دریافت نشده است‪.‬‬ ‫ایشــان یک ترانه به من دادند که چک کنم که موردپسندم نبود‪ .‬ان شاءاهلل‬ ‫به زودی رفع سوءتفاهم شود‪.‬‬ ‫مشک انست که خود ببوید‪...‬‬ ‫شاید بتوانم به جرئت بگویم دفتر هیچ کدام از دوستان و تهیه کننده ها را بلد‬ ‫نیستم و سر نزدم‪ .‬نه اینکه ادم مغروری باشم‪ ،‬فکر می کنم حس خوبی نیست‬ ‫که من رو بیندازم و بگویم من این قطعه را دارم‪ .‬فقط با دلم و خدای خودم جلو‬ ‫امده ام‪ .‬همیشه این مثال در ذهنم بوده که «مشک ان است که خود ببوید نه‬ ‫انکه عطار بگوید»‪ .‬من برای خودم تبلیغات نمی کنم‪ ،‬همیشه سعی کردم کار‬ ‫خوبی تولید کنم که مردم خودبه خود بشــنوند؛ حتی در صورتی که این تفکر‬ ‫اشتباه هم باشد‪.‬‬ ‫موسیقی باید به روز و ماندگار باشد‬ ‫باید هرچقدر در توانمان باشد به روز باشیم‪ .‬موسیقی را باید طوری ساخت که‬ ‫ماندگار باشد و پنجاه سال دیگر هم که گوش می کنیم باز هم قشنگ باشد‪ .‬ما‬ ‫چنین موسیقی هایی داشتیم؛ ولی شاید کار من نیست و باید به روز پیش برویم‬ ‫تا حضور داشته باشیم‪.‬‬ ‫«ناری ناری» مگاهیت شد‬ ‫باب شده که یک مدل کار از خواننده می گیرند و با همان جلو می روند‪ ،‬من قلبا‬ ‫عالقه ای به این سیستم ندارم‪ .‬هر زمان هر چیزی که دوست دارم را می خوانم‪،‬‬ ‫موزیکی که االن می خوانم با موزیک شــش ماه قبلم هیچ ارتباطی ندارد‪ .‬ان‬ ‫زمان «ناری ناری» از نظر من مگاهیت شد‪ ،‬شاید اگر هر خواننده ای جای من‬ ‫بــود همان را می گرفت و جلو می رفت؛ ولی من بعد از ان اهنگ های غمگین‬ ‫خواندم؛ چون اصال استایل من فرق دارد‪ ،‬من خواننده ای هستم با اهنگ های‬ ‫اسلو و غمگین‪.‬‬ ‫مخاطبین ما برای دیدن اجرای گروه «شیلر»‬ ‫ظرفیت‬ ‫ِ‬ ‫ای کاش هیچ وقت راجع به مخاطب ها و شنونده ها این طور صحبت نکنیم که‬ ‫ایا ظرفیتش را دارند یا ندارند! بیاییم خودمان ظرفیت ها را طوری تنظیم کنیم که‬ ‫مخاطبمان لذت ببرد‪ .‬اگر گروهی به اسم «شیلر» کنسرت می گذارد و بلیطش‬ ‫فروخته می شود قطعا خواستار و خواهان داشته است‪ .‬وقتی مردم دوست دارند‪،‬‬ ‫چرا تبادل موسیقی انجام نشود؟ چه ایرادی دارد ما هم موسیقی مان را قوی کنیم‬ ‫تا بتوانیم برای ان ها اجرا داشته باشیم؟‬ ‫کالم پایانی‬ ‫اگر بتوانید با اســتعداد کم‪ ،‬مخاطب جذب کنید‪ ،‬هنرمند خیلی‬ ‫بزرگی هستید!‬ ‫ایرادی به بازیگرانی که وارد عرصه خوانندگی می شــوند‪ ،‬وارد نیســت‪.‬‬ ‫حتما توانایی اش را داشــته اند‪ .‬شاید اگر من هم توانایی اش را داشتم بازیگر‬ ‫می شدم‪ .‬نظر من این است که تا یک چیزی در وجودتان نباشد مردم شما را‬ ‫نمی خواهند؛ چه در صدا‪ ،‬تصویر‪ ،‬چهره یا هر چیز دیگری‪ .‬همیشه یک هنری‬ ‫وجود دارد که یک نفر دیگر نمی تواند ان را انجام بدهد‪ .‬من می گویم که اگر‬ ‫شما بتوانید با استعداد کم‪ ،‬جذب مخاطب کنید؛ هنرمند خیلی بزرگی هستید‪.‬‬ ‫از شــما و دوست عزیزم‪ ،‬حسین بهرامی که رابط‬ ‫بین من و شــما بود‪ ،‬تشکر می کنم‪ .‬سوءتفاهم ها را‬ ‫ببخشــیم‪ ،‬از گناه های همدیگر چشم پوشی کنیم‪،‬‬ ‫همدیگر را طوری ببینیم که دوست داریم دیگران هم‬ ‫ما را همان طور ببینند‪ ،‬زندگی را قشنگ ببینیم تا زندگی‬ ‫برایمان لذت بخش شود‪.‬‬ ‫قطعه فراگیر در بین مردم‬ ‫فکر نمی کردم قطعه «ناز داره» خیلی شنیده شود که البته االن این نوع اهنگ ها‬ ‫که تحریرهای ایرانی داشته باشد و به سمت فولک رفته باشد خیلی باب شده است؛‬ ‫ولی من چهار سال پیش این کار را کردم و خوب هم بود و ان زمان جواب داد‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪51‬‬ ‫گفتگو‬ ‫زیروبم اهنگساز «هری پاتر»‪ ،‬جان ویلیامز‬ ‫ِ‬ ‫فیلم ها را پس از‬ ‫انتشار نمی بینم!‬ ‫پیوسته سخت کار کردن‪ ،‬موفقیت می اورد‬ ‫توجه‪ :‬برای دریافت ارشیوی از بهترین‬ ‫اثار جان ویلیامز‪ ،‬ابتدا بارکدخوان را روی‬ ‫گوشی یا تبلتان نصب کنید سپس کد ذیل‬ ‫را اسکن کنید و به اسانی لینک دانلود را‬ ‫دریافت نمایید‪.‬‬ ‫شروع فعالیت هنری‬ ‫یک معرفی نسبتا کامل‬ ‫جان ویلیامز (‪ ،)John Towner Williams‬مشــهورترین و موفق ترین اهنگ ساز تاریخ امریکا‪ ،‬در‬ ‫‪8‬فوریه‪ 1932‬در نیویورک متولد شد‪ .‬او در یک خانواده موسیقی دان به دنیا امد؛ پدرش نوازنده پرکاشن جاز‬ ‫بود و پسرش‪ ،‬جوزف ویلیامز‪ ،‬نیز اهنگ ساز و تشکیل دهنده گروه موسیقی «‪ »Toto‬است‪ .‬ویلیامز دارای‬ ‫لیستی از جوایز بی شمار و متعدد ازجمله ‪ 50‬بار نامزد اسکار (که ‪ 5‬بار برنده شد)‪ ،‬برنده ‪ 5‬جایزه امی‪ 4 ،‬جایزه‬ ‫گلدن گلوب‪ 22 ،‬جایزه گرمی‪ 6 ،‬جایزه ساترن و ‪ 7‬جایزه بَفتا است و مقام دوم بیشترین نامزدی جوایز اسکار‬ ‫ان خود کرده و با دارا بودن مدرک دکترای افتخاری‪ ،‬بدون شک یکی از محترم ترین اهنگ سازان سینما‬ ‫را از ِ‬ ‫به شمار می رود‪ .‬ویلیامز ارکسترهای ملی و بین المللی بی شماری را رهبری کرده است‪ .‬او موسیقی را خیلی‬ ‫سریع شروع کرد و در ‪ 19‬سالگی اولین کار اهنگ سازی خود را انجام داد؛ یک سونات پیانو‪.‬‬ ‫او در دانشگاه ‪ UCLA‬و هم زمان با تدریس خصوصی زیر نظر «ماریو کاستل نوو‪-‬تدسکو» به فراگیری‬ ‫ارکستراسیون و اهنگ سازی پرداخت‪ .‬در سال ‪ ،1952‬سه سال را در رهبری و تنظیم موسیقی برای نیروی‬ ‫هوایی ایالت متحده امریکا سپری کرد و بعد از ان وارد موسسه جولیارد (مدرسه عالی موسیقی) شد و به‬ ‫یادگیری پیانو پرداخت‪ .‬او در دهه ‪ 60‬نیز به خاطر عالقه اش‪ ،‬به یادگیری موسیقی سنتی ژاپنی پرداخت‪ .‬وی‬ ‫همچنین در استودیوهای هالیوود به عنوان نوازنده پیانو شروع به کار کرد‪ .‬در سال ‪ 1977‬سینمای حماسی را‬ ‫جانی تازه بخشید و اهنگ ساز فیلم های علمی تخیلی و فانتزی زیادی بود که از مشهورترین ان ها می توان به‬ ‫مجموعه فیلم های «جنگ ستارگان»‪« ،‬سوپرمن»‪« ،‬پارک ژوراسیک» و «هری پاتر» اشاره کرد‪ .‬در سال‬ ‫‪ ،2017‬در ساخت موسیقی ‪ 15‬فیلمی که نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم شدند همکاری داشت‪ .‬همکاری‬ ‫هنری ‪ 40‬سال ه او با استیون اسپیلبرگ نیز منجر به ساخت اکثر فیلم های موفق هالیوودی شد‪ .‬ساخت اهنگ‬ ‫برای بیش از‪ 200‬ایپزود برنامه تلویزیونی‪ ،‬مناسبت های فرهنگی و بزرگداشت ها‪ ،‬بازی های المپیک تابستانی‬ ‫و زمستانی‪ ،‬لیگ ملی فوتبال امریکا ‪ 2006‬و ساخت قطعه «‪ »Air and Simple Gifts‬برای اولین مراسم‬ ‫معارفه باراک اوباما‪ ،‬از دیگر فعالیت های او به شمار می روند‪.‬‬ ‫در ادامه به خواندن گفتگو با این اهنگساز موفق و محترم دعوتید‪.‬‬ ‫‪52‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫اولین بــار به عنوان هنرجــوی پیانو‪ ،‬یادگیری‬ ‫موسیقی را شــروع کردم و معلمان خوبی داشتم‬ ‫که همه از همکاران پدرم بودند‪ .‬در دوران نوجوانی‬ ‫به صورت جــدی پیانو کار می کــردم‪ .‬همچنین‬ ‫ترومبون‪ ،‬ترومپت‪ ،‬ویولون سل و سازهای مختلفی را‬ ‫نیز تجربه کردم‪ .‬معلم ارکستراسیونی داشتم (رابرت‬ ‫ون اپز) که همیشــه به من می گفت برای درک‬ ‫ارکستر‪ ،‬عالوه بر تمرین در اموزشگاه‪ ،‬باید خودت‬ ‫هم یکی از نوازندگان هر گروهی از ارکستر باشی؛‬ ‫بادی‪ ،‬زهی و کوبه ای‪ .‬این ها بزرگ ترین درس هایی‬ ‫بودند که من در طول زندگی ام یاد گرفتم‪.‬‬ ‫فیلم ها را پس از انتشار نمی بینم!‬ ‫من بــرای دیــدن فیلم هــای نهایی «جنگ‬ ‫ستارگان» به سینما نرفتم‪ .‬درکل‪ ،‬فیلم ها را پس از‬ ‫انتشــار نمی بینم و کار درست هم همین است‪ .‬ما‬ ‫فقط موسیقی متن فیلم را می سازیم‪ ،‬ضبط می کنیم‬ ‫و از اســتودیو خارج می شویم‪ .‬اکنون هیچ میلی به‬ ‫دیدن فیلم نهایی نــدارم و منتظرم تا کار بعدی را‬ ‫بســازم‪ .‬به طور خاصی به این کار افتخار نمی کنم؛‬ ‫اما احتماال ازجمله مشهورترین کارهای موسیقی من‬ ‫به شمار می رود‪.‬‬ ‫گفتگو‬ ‫بزرگ ترین خوش شانسی در زندگی جان ویلیامز‬ ‫من نزدیک به‪ 40‬سال است که با استیون اسپیلبرگ همکاری دارم‪ .‬در درجه اول‪،‬‬ ‫او در تمام جوانب زندگی اش مردی وفادار است و خودش را وقف خانواده‪ ،‬هنرمندان‬ ‫و همکارانش می کند‪ .‬من او را در اوایل دهه ‪ 70‬در یونیورســال استودیوز دیدم‪ .‬ما‬ ‫برای ناهار به یک رستوران خیلی مجلل رفتیم و نکته جالب اینجا بود که او همه‬ ‫اهنگ هایی که نوشته بودم و تِم های تلویزیونی که حتی خودم هم ان ها را به یاد‬ ‫نداشتم‪،‬ازحفظبود!اوعاشقموسیقیاستویکیازبزرگ ترینخوش شانسی های‬ ‫زندگی اماشناییوهمکاریهارمونیکوپربازدهبااستیوناسپیلبرگاست‪.‬‬ ‫رمز موفقیت یک موسیقی متن فیلم‬ ‫این کار بی شباهت به اپرا نیست؛ ما توجه شخص را نُت ب هنُت و مرحله به مرحله‬ ‫به خود جذب می کنیم‪ .‬اگر بتوانیم ملودی هایی خلق کنیم که مخاطب ان ها را‬ ‫به خاطر بسپارد یا حتی به صورت ناخوداگاه توسط دیالوگ ها و سایر جلوه ها در‬ ‫ذهن مخاطب بماند؛ این یعنی توانسته ایم موسیقی دراماتیک و موفقی بسازیم‪.‬‬ ‫همچنان استفاده از کاغذ و قلم به جای‬ ‫کامپیوتر‬ ‫نوشــتن موســیقی‪ ،‬مخصوصا برای‬ ‫ارکستر‪ ،‬کار بسیار سختی است؛ بنابراین‬ ‫من باید تمام مدت تنها در یک اتاق بنشینم‪.‬‬ ‫من هنوز به جای استفاده از کامپیوتر‪ ،‬از کاغذ‬ ‫و قلم استفاده می کنم‪ ،‬صحنه را می بینم‪،‬‬ ‫نت ها را یادداشــت می کنم و روی کیبورد‬ ‫پیادهمی نمایم‪.‬‬ ‫برقراری ارتباط با موجودات فرازمینی از طریق موسیقی!‬ ‫«برخورد نزدیک از نوع سوم» هنوز برای من فیلمی جادویی است‪ .‬این فیلم‬ ‫در مورد موجودات فرازمینی ای است که بسیار زیبا و مهربان هستند‪ .‬شاید برای‬ ‫اولیــن بار در تاریخ بود که در فیلمی علمی تخیلی‪ ،‬موجودات خارجی و بیگانه‬ ‫به صورت هیوالهای ترسناک نشان داده نشده است‪ .‬یکی از اهداف فیلم این بود‬ ‫که اگرچه ما نمی توانیم با زبان خودمان با ان ها صحبت کنیم؛ اما شاید بتوانیم با‬ ‫نوعی از کد مورس موسیقی با ان ها ارتباط برقرار کنیم‪.‬‬ ‫ساخت ‪ 350‬موتیف برای «برخورد نزدیک از نوع سوم»‬ ‫استیون اصرار داشت که این موسیقی باید پنج نُته باشد‪ .‬یادم است تقریبا ‪350‬‬ ‫نمونهاینموتیفازانچهمی توانستپنجنُتهباشدرابدونتغییراتریتمیکنوشتم‬ ‫و همه ان ها را با سینتی سایزر برای استیون نواختم و ضبط کردم و نهایتا به سمت‬ ‫موتیف کشیده شدم‪ ،‬نمی دانم چگونه دلیل موفقیت این اهنگ را توضیح بدهم؛‬ ‫نوعی حس ارتباط با صدا‪ ،‬موزیک‪ ،‬نور‪ ،‬رنگ و جلوه های موزون در ان بود‪.‬‬ ‫شباهت اهنگ سازی و‬ ‫مجسمه سازی‬ ‫نوشتنیکاهنگمانندمجسمه سازی‬ ‫است‪ .‬شما ‪ 5-4‬نت را دریافت می کنید‬ ‫و بایــد روی ان کار انجــام دهید تا به‬ ‫موسیقی موردنظر دست یابید؛ مانند یک‬ ‫مجسمه ســاز که می گوید‪« :‬درون یک‬ ‫سنگ‪ ،‬پیکره ای نهفته است و شما باید ان‬ ‫را بیابید»‪ .‬این‪ ،‬سخت کار کردن نیست‬ ‫که موجب موفقیت می شود؛ بلکه پیوسته‬ ‫سخت کار کردن‪ ،‬موفقیت می اورد‪.‬‬ ‫موسیقی باید ساده باشد‬ ‫یکیازمهم ترینجوانبفیلم‪،‬اهنگ سازی‬ ‫ان است‪ .‬ما برای فیلم‪ ،‬موسیقی می سازیم؛‬ ‫اما توجه صددرصــد مخاطب را نیاز نداریم‪.‬‬ ‫مخاطب در طول فیلم صداها و دیالوگ های‬ ‫زیادی می شــنود و شاید در طول فیلم‪ ،‬تنها‬ ‫یک یا دو بار موسیقی را بشنود‪ .‬برای چنین‬ ‫فیلم هایی که مخاطبش بچه ها و نوجوانان‬ ‫هستند موسیقی باید ســاده باشد و ما باید‬ ‫انچه می خواهیم به مخاطب انتقال دهیم را‬ ‫به صورت شفاف و واضح بیان کنیم‪.‬‬ ‫نحوه اهنگ سازی برای یک فیلم‬ ‫من فیلمنامه را نمی خوانم‪ ،‬ترجیــح می دهم به اتاق تصویر بروم و فیلم را‬ ‫ببینم تا همان حس نابی که مخاطب با دیدن صحنه ها به دســت می اورد را‬ ‫کسب کنم؛ هرچند جلوه های ویژه ای که بعدا به فیلم افزوده می شوند اوضاع‬ ‫را پیچیده می کنند‪ .‬من معتقدم که اولین و مهم ترین هدف برای موسیقی متن‬ ‫فیلم‪ ،‬ضرب اهنگ ان است‪ .‬بزرگ ترین ماموریت برای فیلم سازان و همچنین‬ ‫من‪ ،‬این است که سعی کنیم کلیت داستان حفظ شود‪.‬‬ ‫موسیقی هایموردعالقه‬ ‫موسیقی مانند نفس کشــیدن‪ ،‬غذا خوردن و سایر فعالیت ها است‪ .‬من به‬ ‫همه نوع موسیقی گوش می دهم‪ ،‬موسیقی های هایدن‪ ،‬موزارت و بتهوون را‬ ‫بسیار دوست دارم و عاشق برامس هستم‪ .‬هیچ وقت به طور کامل از کارم راضی‬ ‫نمی شوم و حداقل ‪ %10‬در مورد درستی کارهایم نامطمئن هستم‪.‬‬ ‫کالم پایانی‬ ‫فقط می توانم بگویم از مردمی که از موسیقی من استقبال می کنند بسیار‬ ‫سپاسگزارم‪.‬منبین«هنرقوی»و«هنرضعیف»تفاوتیقائلنمی شود‪.‬موسیقی‬ ‫برای همه است‪ ،‬موسیقی مثل رودی است که همه می توانند جام هایشان را از‬ ‫ان پر کنند و پیوسته از ان بنوشند‪ .‬کار کردن و عشق ورزیدن موجب سالمتی و‬ ‫طول عمر می شود و من خیلی خوشبختم که در عرصه ای کار می کنم که شما‬ ‫هیچ وقت از ان خسته نمی شوید‪.‬‬ ‫مترجم‪ :‬فرشته اخوان‬ ‫منابع‪ :‬سایت رسمی جان ویلیامز‪ ،‬اکسپرس‬ ‫کالسیک اف ام‪ ،‬پی بی اس‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪53‬‬ ‫هنر معاصر‬ ‫حسرت پیوندی ابدی‬ ‫در اندیشه «بویز»‬ ‫شادی بلوطی‪ /‬کارشناس نقاشی‬ ‫پرفرمنس ارت (‪)Performance Art‬‬ ‫تغییراتجدیدرمرزهنرمدرنوپسامدرنوچرخشبه سویعکاسی‪،‬ویدئوارت‪،‬‬ ‫هنر محیطی‪ ،‬چیدمان و پرفرمنس ارت‪ ،‬مسیر ارائه هنر و تعریف اثر هنری را کامال‬ ‫تغییر داد‪ .‬اهمیت ایده ‪ ،‬صنعتی شدن‪ ،‬گرایش به حاضر و اماده ها و گذر از هنرهای‬ ‫دستی‪ ،‬درنهایت منجر به تولید هنری شد که برای توده مردم غیرقابل درک بود‪ .‬به‬ ‫تدریجوضعیتچنانتغییریافتکهدیگرافرینشهنریازجنبهکاربامواد‪،‬کامالدور‬ ‫شده و به جایی رسید که مهم ترین فراورده هنر‪ ،‬شخصیت هنرمند بود‪ .‬نمونه متقدم‬ ‫این تحول و یکی از اولین تجربیات در این راستا‪ ،‬جلوه ای بود که در زندگی هنری و‬ ‫شخصیتهنرمندالمانیجوزفبویزظهورپیداکردکهدراینشمارهبابرداشت هایی‬ ‫از کتاب «جهانی شدن و هنر جدید» اثر ادوارد لوسی اسمیت و همچنین کتاب «اوج‬ ‫وافولمدرنیسم»تالیفدکترعلیرضاسمیع اذرومنابعاینترنتیمعتبربهتشریحاثارو‬ ‫زندگینامهویخواهیمپرداخت‪.‬‬ ‫جوزف بویز (‪)Joseph Beuys‬‬ ‫بی تردیدمنتفذترینهنرمنداوانگارداروپاییدرسال هایپسازجنگجهانیدوم‪،‬‬ ‫شخصیت جنجالی هنر المان‪ ،‬جوزف بویز بود که بیش از همه چهره های هنری‬ ‫قرن بیستم به کارکرد سازنده هنر در بهبود حیات انسانی و بازسازی اجتماعی باور‬ ‫داشت‪ .‬او در پی تبیین رسالتی مرشدگونه برای هنرمند بود و این باور را خیلی جدی‬ ‫درمجموعهاجراهاوسخنرانی هایشدنبالکرد‪.‬‬ ‫جایگاهشفابخشهنر‬ ‫بویز در ورای شــخصیت هنری اش‪ ،‬یک فعال اجتماعی نیز بود؛ یک رهجوی‬ ‫خستگی ناپذیرکهبرخالفجریانهنرمدرناروپایی‪،‬به«هنربرایهنر»اعتقادی‬ ‫نداشت؛ بلکه برعکس‪ ،‬در دنیای پرمصیبت و بیمار حاضر‪ ،‬منزلت و جایگاهی‬ ‫شفابخش برای هنر قائل بود‪ .‬تالش هنری او که گاه ماهیتی موضع گونه به خود‬ ‫می گرفتمعموالبهشکلاجراارائهمی شد‪.‬‬ ‫فراخوانیبرایاخالقوسیاست‬ ‫این اجراها مهم ترین میراث اوانگارد اروپایی در سال های فترت هنری بعد از جنگ‬ ‫جهانی دوم به شمار می روند‪ .‬اجراهای هنری بویز مشابه یک نمایش ایینی و فارغ‬ ‫از هرگونه دغدغه فرم و زیبایی شناسی‪ ،‬همانند فراخوانی برای اندرزهای اخالقی و‬ ‫سیاسیبودند‪.‬انچهکهدرایناجراهااتفاقمی افتادتمامابرمحورشخصیتیبودکه‬ ‫پیوسته خود را در مقام یک منجی و شفادهنده همچون یک َش َمن (‪)shaman‬‬ ‫مطرح می ساخت؛ شخصیتی که همیشه در یک لباس ثابت‪ ،‬مرکب از یک کت‬ ‫مخصوص از جنس پوست و یک کاله نمدی معروف ظاهر می شد‪.‬‬ ‫ستایشطبیعت‬ ‫شمنیسم‪،‬گرچهپرستشیقبیله ایعمدتًامنسوببهجوامعکهنوبدویافریقاییو‬ ‫امریکاییاست؛لیکندست کمدرمیانمسیحیانغرب‪،‬ریشهدرشخصیتعیسی‬ ‫مسیح داشت که مرشد و شفادهنده بزرگ بود؛ اما بویز با وجود خاستگاه مذهبی‬ ‫کاتولیک‪ ،‬به هیچ وجه در پی بازافرینی جلوه ای از شخصیت دینی مسیح یا حتی‬ ‫بوداوکنفوسیوسنبود؛بلکهپیوستهگونه ایانسان گراییمعنویوبدویتسازگاربا‬ ‫طبیعتراستایشمی کرد‪.‬‬ ‫‪54‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫تحول‬ ‫جوزف بویــز در جوانی یک نقاش و‬ ‫مجسمه ساز با توانایی بسیار در استفاده‬ ‫از مواد مختلف بود؛ یک کوالژیســت‬ ‫چیره دست که مواد تصویری را به خوبی‬ ‫ترکیب می کرد تا اینکه حادثه سرنگونی‬ ‫هواپیمــای او در ســال ‪ 1942‬در اثنای‬ ‫جنگ جهانی دوم و نجاتش توسط افراد‬ ‫بومی قبایل تاتارســتان شوروی‪ ،‬روش‬ ‫زندگی‪ ،‬افکار هنری و به طور کلی نگاه‬ ‫وی به هستی را عمیقا دگرگون ساخت‪.‬‬ ‫به گفته خودش پس از سقوط هواپیما‬ ‫کردت‪ 12 ،‬روز را در بیهوشــی گذراند‪.‬‬ ‫در این مدت بومیــان تاتار که به خاطر‬ ‫فشارهای دولت مرکزی شوروی بر اقوام‬ ‫اسیایی با المان ها احساس همدردی داشتند‪ ،‬با روشی کامال بدوی اما ثمربخش‬ ‫او را از سرمای سوزان زمستان و جراحات شدید نجات می دهند‪ .‬تاتارها بدن او‬ ‫را در چربی غلیظ اغشته کرده و سپس در نمد پیچیدند تا بدین ترتیب از سرما‬ ‫حفظ شده و تا مداوای کامل همچنان گرم بماند‪ .‬از همین زمان گرما و برخی‬ ‫مواد ساده همچون نمد‪ ،‬چربی و عسل برای او مفهوم حیات بخش پیدا کرده و‬ ‫در اجراهایش به طور مستمر به کار گرفته شدند‪.‬‬ ‫هنر معاصر‬ ‫مجسمهاجتماعی‬ ‫بویز تا حدودی تحت تاثیر افکار رودلف اســتینر‪،‬‬ ‫اندیشمند طبیعت شــناس‪ ،‬بود‪ .‬استینر جامعه متحد‬ ‫یا کلنی زنبورها را مدلی مناسب برای توسعه جوامع‬ ‫انسانی ارزیابی می کرد‪ .‬توانایی ان ها در تولید مواد چرب‬ ‫موم و ساختن النه ای بلورین توسط ان‪ ،‬منبع الهامی‬ ‫بود برای مجسمه سازی فرایندمحور بویز‪ .‬جایگزینی‬ ‫ســرما به جای گرما‪ ،‬ماده سخت و جامد به جای ماده‬ ‫نرم و مایع و یا کیفیت ثابت و شکل پذیر به جای کیفیت‬ ‫سیال و بی شکل در هســته مرکزی اندیشه های او‬ ‫در مورد توســعه مدنی قرار داشت‪ .‬این دریافت باعث‬ ‫شکل گیری مفهوم اتوپیایی در مورد تکامل انسان در‬ ‫ذهن بویز شد که نهایتا به گفتمان معروف وی با عنوان‬ ‫مجسمه اجتماعی منتهی گشت‪ .‬در الگوواره مجسمه‬ ‫اجتماعی توجه اصلی به جای شیء هنری بر تجسم‬ ‫شــخصیت هنرمند در رهبری خرد جمعی و توسعه‬ ‫روشنفکرانهمعطوفاست‪.‬‬ ‫یکی از جذاب ترین نمونه های مجسمه اجتماعی در‬ ‫اکسیون «جسم خالی» در یک گالری در شهر کلن‬ ‫تجســم پیدا کرد‪ .‬در این اجرا یک صندوق اهنی ‪T‬‬ ‫شــکل خالی را به وسیله یک تلمبه دوچرخه با حدود‬ ‫یکصد کیلوگرم چربی پر کرد‪ .‬این کار به منظور تجسم‬ ‫نمادین غنی کــردن فوالد ‪-‬به عنوان یک ماده گرم‪،‬‬ ‫سیال و بی شکل‪ -‬صورت پذیرفت‪ .‬امیختن فوالد و‬ ‫چربی‪ ،‬استعاره ای از اتحاد فلسفی غرب مادی و شرق‬ ‫معنویت گرا را مطرح می ساخت‪.‬‬ ‫چگونه شرح دهیم‬ ‫خرگوش در معنایی اســتعاره ای به تصورات مربوط به تحول و حیات مجدد پیوند داشــته و گمان‬ ‫می رفت دسترسی بخصوصی به انرژی های زمین داشته باشد‪ .‬به همین علت در اجرای «چگونه نقاشی‬ ‫را برای یک خرگوش مرده شرح دهیم» که طی سه ساعت پشت درب های بسته یک گالری در شهر‬ ‫دوسلدورف به اجرا درامد نیز حضور یافته است‪ .‬بویز در این اجرا سرش را به عسل اغشته کرده و ان را‬ ‫در یک ورق طالیی رنگ پوشانده بود تا احتماال کنایه ای باشد به تحوالت شیمیایی و شاید هم ارتباط‬ ‫اندیشه با عسل به مثابه ماده ای حیات بخش‪ .‬او مدت سه ساعت را با خرگوش مرده ای که در بغل داشت‬ ‫سپری کرد بدین نیت که تصاویر را برای او شرح دهد؛ اما چگونه؟ از راه تخیل‪ ،‬جادو‪ ،‬کیمیا و یا عقل و‬ ‫منطق؟ بویز اصرار داشت‪« :‬حتی جانوری مرده‪ ،‬ادراک شهودی بیشتری از انسان های خشک و متعصب‬ ‫دارد»‪ .‬در مدت اجرا لب های بویز تکان می خورد بی انکه صدایی شنیده شود‪ .‬گویی او بدون صدا با حیوان‬ ‫مرده ارتباط برقرار می کند‪ .‬از دیگر عناصر این اجرا یک پایه صندلی بود که داخل نمد پیچیده شده بود‬ ‫تا گرم بماند‪ .‬همچنین به تخت کفش بویز در یک پا نمد و در پای دیگر اهن چسبانده شده بود‪ .‬تمامی‬ ‫استعاره ها از یک اجرای ایینی و نه یک نمایش سرگرم کننده حکایت دارند؛ اما کشف معانی ان ها تنها به‬ ‫مدد گفته ها و تجربه های زندگی هنرمند میسر می شود که در ادامه به ان خواهیم پرداخت‪.‬‬ ‫پایان عمر‬ ‫جوزف بویز در سال ‪ 1986‬درگذشت‪ .‬بی تردید وی‬ ‫یک عارف پرشــور و یک اصالح طلب ازخودگذشته‬ ‫بود که هنــر را در خدمت زندگی و درک عالم حیات‬ ‫می پنداشت‪ .‬اکسیون های او‪ ،‬هنر را درحقیقت به مثابه‬ ‫تعلیم اخالق‪ ،‬سیاست و زندگی به کار می بستند‪ .‬ان ها‬ ‫نمونه های پیشگامان هنر پسامدرن در ژانر اجرا بودند‬ ‫که در دهه های اخرین سده بیستم به طور فزاینده ای‬ ‫رایج شد‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪55‬‬ ‫معرفی سبک‬ ‫رئالیسم جادویی‬ ‫هنرهایتجسمی‬ ‫هنرمندان نقاش و مجسمه ساز این‬ ‫سبک به مطالعه اثار در قرون ‪ ۱۶‬و‬ ‫‪ ۱۷‬پرداخته اند‪ .‬فیگورهایی که این‬ ‫هنرمندان نقاشی می کردند‪ ،‬عموما تصاویر‬ ‫پراضطراب و دلهره اوری از الهه های هنر‬ ‫بودند که گویی جسم ان ها از گوشت و‬ ‫استخوان واقعی تشکیل شده بودند‪.‬‬ ‫ساختار مستحکم این نقاشی ها و‬ ‫مجسمه ها که برگرفته از واقعیت بودند و‬ ‫درعین حال ان را به پرسش می گرفتند‪،‬‬ ‫نگاه بیننده را به سوی مفاهیم کالسیک‬ ‫سوق می دادند‪.‬‬ ‫ادبیات‬ ‫از دهه ‪ ۱۹۲۰‬در ایتالیا شاهد بازگشت هنرمندان به اصول‬ ‫هنری گذشــته هســتیم؛ جریان ها و اثاری که وقف سنت‬ ‫شــده و به نوعی رودرروی مدرنیته قرار داشتند‪ .‬ازجمله این‬ ‫هنرمندان «مارینتی» بود که در مجســمه های خود به فرم‬ ‫بدیعی دســت یافت‪ .‬در این زمان ارائه تفکرات و اموزه های‬ ‫«ژرژه دِکریکو»‪« ،‬در کانیاچو د سن پی یرو»‪« ،‬انتونیو دونگی»‪،‬‬ ‫«اوبالدو اوپی» و «اکیله فونی» اثرگذار شــد و درنهایت این‬ ‫گروه «رئالیسم جادویی» را پایه گذاری نمودند‪ .‬الزم به ذکر‬ ‫است که دایره المعارف هنر اثر رویین پاکباز‪ ،‬مکتب های ادبی‬ ‫رضا سیدحسینی‪ ،‬شورشیان هنر قرن بیستم نوشته لوردانا‬ ‫پارمزانی‪ ،‬تاریخ هنر نوربرت لینتن و هنر مدرنیســم ساندرو‬ ‫بکوال مراجع ما در ارائه و تعریف این سبک بوده اند‪.‬‬ ‫بدون تردید شاخص ترین نمود رئالیسم جادویی در‬ ‫ادبیات و به ویژه در اثار مارکز است‪.‬‬ ‫گابریل خوزه گارســیا مارکــز (‪Gabriel Jose‬‬ ‫‪ ،)Garcia Marquez‬نویسنده‪ ،‬روزنامه نگار‪ ،‬ناشر‬ ‫و فعال سیاســی کلمبیایی تبار بود که بارزترین نمود‬ ‫رئالیسم جادویی را می توان در اثار او دید‪.‬‬ ‫ناارامی و خشونت های سیاسی‪ ،‬شورمذهبی و باور به فراطبیعت‪ ،‬از نمونه های‬ ‫بارز نثر مارکز است‪« .‬صد سال تنهایی» شــاهکار مارکز‪ ،‬که در سال ‪۱۹۸۲‬‬ ‫جایزه نوبل ادبی را برای این نویسنده به ارمغان اورد؛ کامل ترین نماینده سبک‬ ‫«رئالیسم جادویی» است‪ .‬این رمان یکی از پرفروش ترین کتاب های جهان و از‬ ‫مهم ترین اثار ادبیات دنیا است که توسط زنده نام «بهمن فرزانه» به فارسی نیز‬ ‫ترجمه شده است‪ .‬عالوه بر این کتاب‪ ،‬دیگر اثار شاخص مارکز از جمله «عشق‬ ‫سال های وبا» و «پاییز پیشوا» نیز در این سبک نگاشته شده اند‪.‬‬ ‫در ایران‬ ‫معرفیسبک‬ ‫رئالیســم جادویی (‪ )Magic Realism‬یا همــان واقع گرایی جادویی‪ ،‬یکی از‬ ‫شــاخه های رئالیسم (واقع گرایی) است که در ان ساختارهای واقعی با روابط علت و‬ ‫معلولی خود ساخته می شوند ‪ .‬هنرمندان این سبک قصد داشتند با تاکید بر ابتکارات‬ ‫دِکریکو و به کارگیری از تجربیات اوانگاردها‪ ،‬با گذار از فوتوریسم (سبک اینده نگری) به‬ ‫عنوان یک حرفه به هنر بازگشت داشته باشند‪ .‬در این سبک همه چیز در ظاهر عادی‬ ‫است؛ اما همواره یک عنصر جادویی و غیرطبیعی در ان ها وجود دارد‪.‬‬ ‫‪56‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫رئالیسم جادویی در ایران‬ ‫بیشــتر در حوزه ادبیات دیده‬ ‫می شود‪ .‬با وجودی که جهان‬ ‫هنر‪ ،‬این ســبک را با مارکز‬ ‫شــناخته است؛ بســیاری بر‬ ‫این باورند کــه ادبیات ایران‬ ‫پیش روتر بوده است و زودتر‬ ‫این جریان را کشــف نموده‬ ‫است که البته از نظر بازه زمانی‬ ‫تالیف اثار درست به نظر می رسد‪ .‬به عنوان شاخص ترین نمونه های ادبی می توان‬ ‫به اثار غالمحسین ساعدی‪ ،‬خصوصًا داستان «عزاداران بیل» و همچنین به‬ ‫رمان «ازاده خانم» و نویسنده اش اشاره کرد‪ .‬نویسندگان این متون‪ ،‬در تالشی‬ ‫برای گذر از نویسندگی مدرن به شیوه پسامدرنیسم‪ ،‬با بهره گرفتن از حاالت‬ ‫روانی حاکم بر شخصیت های داستان ها و باورهای عامیانه‪ ،‬به کشف واقعی گرایی‬ ‫خیال انگیز و ماورائی دست یافته اند‪ .‬هرچند این کتاب ها دیر به جهان معرفی‬ ‫شدند؛ اما از لحاظ فرم داستان گویی‪ ،‬شیوه نگارش و موضوع‪ ،‬با وجود پشت سر‬ ‫گذاشتن چند دهه از اولین انتشار‪ ،‬همچنان بی رقیب مانده و از مهم ترین اثار تاریخ‬ ‫ادبیات ایران به شمار می روند‪.‬‬ ‫خوشنویسی‬ ‫ب منفرد به دو صورت کوتاه و کشیده نوشته می شود‪.‬‬ ‫ب در ابتدای کلمات به صورت های زیر نوشته می شود‪:‬‬ ‫حرف الف‬ ‫حرف الف با یک حرکت قلم از باال تا روی خط زمینه اجرا می شــود‪ .‬ارتفاع‬ ‫الف ســه نقطه است؛ اما چون در خط تحریری نقطه گذاری امکان پذیر نیست‬ ‫سعی کنید اندازه و تناسب کلمات را با تمرین و تکرار به خاطر بسپارید‪ .‬قامت الف‬ ‫متمایل به راست است‪.‬‬ ‫ب در وسط کلمات به صورت های زیر نوشته می شود‪:‬‬ ‫ابتدای حرکت متمایل به راســت و انتهای حرکت‪ ،‬جایی که روی خط زمینه‬ ‫می رسد‪ ،‬متمایل به چپ است‪ .‬حرف الف در ابتدای کلمات‪ ،‬منفرد است و اتصال‬ ‫این حرف در انتهای کلمات دارای شکل های متفاوتی است که استثنایی ترین ان‪،‬‬ ‫اتصال به حرف هـ است‪.‬‬ ‫ب در انتهــای کلمــات ب‪ ،‬پ‪ ،‬ت‪ ،‬ث‪ ،‬ل‪ ،‬ف‪ ،‬ق‪ ،‬ک‪ ،‬گ‪ ،‬ن‪ ،‬ی بــا یک دو‬ ‫کوچک متصل می شود‪.‬‬ ‫شکل دیگر در اتصاالت در حرف ل است که دقیقا الف به شکل الف منفرد‬ ‫نوشتهمی شود‪.‬‬ ‫متداول ترین شکل الف در اتصاالت به شکل زیر نوشته می شود‪:‬‬ ‫ب در اتصــال با حــروف ج‪ ،‬چ‪ ،‬ح‪ ،‬خ‪ ،‬س‪ ،‬ش‪ ،‬ص‪ ،‬ض‪ ،‬ط‪ ،‬ظ‪ ،‬هـ مانند ب‬ ‫منفرد نوشته می شود‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪57‬‬ ‫مشاهیر جهان‬ ‫در قلب حادثه‬ ‫شادی بلوطی |«اگر عکس هایتان به اندازه کافی خوب نیستند دلیلش این‬ ‫است که به اندازه کافی نزدیک نشده اید»‪ .‬این جمله از «اندره فریدمن» یا همان‬ ‫«رابرت کاپا» است که عمده شهرت خود را به علت عکاسی از جنگ‪ ،‬خصوصًا‬ ‫جنگ داخلی اسپانیا‪ ،‬کسب کرده است‪ .‬عقیده عمیق کاپا به این جمله معروفش‬ ‫موجب می شد حتی در دل جنگ هم ان قدر به سوژه موردنظر نزدیک شود که‬ ‫خود و دوربینش در قاب عکس دیگر عکاسان جنگ ثبت شوند‪.‬‬ ‫کاپا یکی از شاخص ترین هنرمندان عکاس تاریخ هنر است که به خوبی عجز‪،‬‬ ‫حقارت و مرگ انسان به دست هم نوع را به تصویر کشیده است‪.‬‬ ‫«روایت زندگی کاپا از زبان خود او» که توســط سولماز حدادیان به فارسی‬ ‫برگردانده شــده اســت و همچنین «در جهت عکس» نوشته یوریک کریم‬ ‫مسیحی‪ ،‬ازجمله کتب فارسی برای بهتر شناختن عکاس جنگ هستند که ما نیز‬ ‫برای مختصر معرفی از کاپا که در ذیل خواهد امد‪ ،‬از انان بهره برده ایم‪.‬‬ ‫رابرت کاپا‬ ‫«اندره فریمن» در اکتبر ‪۱۹۱۳‬‬ ‫در خانواده ای متوسط در بوداپست‬ ‫مجارستان متولد شد‪ .‬در نوجوانی‬ ‫به عقاید چپ گرایانه روی اورد و‬ ‫حتی برای فعالیت هایی که در این‬ ‫زمان داشت‪ ،‬دوره ای هرچند کوتاه‬ ‫را در زندان سپری کرد‪ .‬عالقه وی‬ ‫به خبرنگاری موجب شد در دانشگاه برلین ثبت نام کند؛ اما به علت مشکالت‬ ‫اقتصــادی از تحصیل بازماند و ناگزیر به عنوان پیک در یک اژانس عکاســی‬ ‫مشــغول شد‪ .‬به تدریج کار در تاریکخانه عکاســی نیز به وی سپرده شد و از‬ ‫همین جا به طور کامال اتفاقی زندگی وی با عکاسی پیوند خورد‪ .‬در این دوران نام‬ ‫رابرت کاپا را به عنوان نام هنری خود برگزید و این اغاز راه عکاسی هنرمندی بود‬ ‫که استانداردهای عکاسی از جنگ را پایه گذاری نمود‪.‬‬ ‫عکاسیجنگ‬ ‫رابرت کاپا‪ ،‬تنها عکاسی است‬ ‫که پنــج جنگ بســیار مهم در‬ ‫قرن بیستم را از دریچه عکاسی‬ ‫ثبت کرده اســت؛ ازجمله جنگ‬ ‫داخلی اسپانیا‪ ،‬جنگ دوم چین و‬ ‫ژاپن‪ ،‬جنــگ جهانی دوم‪ ،‬جنگ‬ ‫اسرائیل و اعراب در سال ‪ ۱۹۴۸‬و‬ ‫جنگ اول هندوچین‪ .‬او تنها در‬ ‫جنگ جهانی دوم از نقاط مختلفی همچون لندن‪ ،‬افریقای شــمالی و ایتالیا و‬ ‫نبرد نورماندی را از نزدیک و در ســاحل اوما ها عکاسی کرده و شاهد ازادسازی‬ ‫پاریس بوده اســت‪ .‬هرچند دلسوزی و ترحمی که به انسان های درگیر جنگ‬ ‫داشــت همواره موجب رنجش وی بود؛ اما تالش می کرد این روحیه در مسیر‬ ‫رسالتی که تعریف کرده بود اخالل ایجاد نکند‪ .‬خود در این باره در کتاب «کاپا به‬ ‫جنگ می رود» اورده است‪:‬‬ ‫«خلبان بعد از همه پیاده شد‪ .‬به جز بریدگی روی پیشانی اش به نظر می رسید‬ ‫حالش خوب است‪ .‬جلو رفتم تا عکسی از نزدیک بگیرم‪ .‬وسط راه ایستاد و داد زد‪:‬‬ ‫این ها همون عکس هایی هستن که منتظرشون بودی عکاس؟ دوربینم را بستم‬ ‫و بدون خداحافظی برگشــتم لندن‪ .‬توی راه لندن در قطار با ان همه حلقه فیلم‬ ‫از عکس های موفقیت امیز‪ ،‬از خودم و حرفه ام متنفر بودم‪ .‬این نوع عکاسی مال‬ ‫مرده شورها هست و اصال دلم نمی خواست من هم ان طوری باشم‪ .‬قسم خوردم‬ ‫که اگر قرار است عزاداری را نشان بدهم باید پیشروی ها را هم نشان بدهم‪ .‬شب را‬ ‫خوابیدم و صبح روز بعد احساس بهتری داشتم‪ .‬وقتی صورتم را می تراشیدم با خودم‬ ‫درباره ناسازگاری خبرنگار بودن و روحیه لطیف داشتن حرف زدم‪ .‬چاپ عکس هایی‬ ‫که از سربازان قبل از ماموریت در قرارگاه گرفته بودم اگر کنار عکس های کشته یا‬ ‫مجروح شدنشان نباشد ممکن است موجب سوءتفاهم شود‪ .‬عکس های اجساد و‬ ‫زخمی هاست که چهره واقعی جنگ را به مردم نشان می دهد»‪.‬‬ ‫اسپانیا‬ ‫جنگ داخلی اســپانیا اولین‬ ‫تجربه عکاســی از جنگ برای‬ ‫کاپای جوان بود‪ .‬ثبت یک عکس‬ ‫جنجالی در همین ســفر بود که‬ ‫کاپا را به شــهرت رساند؛ تصویر‬ ‫شــبه نظامی جمهوری خواه در‬ ‫لحظه کشــته شدن‪ .‬این عکس‬ ‫هنــوز هم موافقــان و مخالفان‬ ‫بی شماری دارد‪ .‬عده ای کاپا را به‬ ‫این متهم کرده اند که عکس ساختگی اســت و گروهی دیگر بر این باورند که‬ ‫روایت کاپا حقیقت دارد‪ .‬هرچند این عکس در مقایسه با دیگر عکس های کاپا از‬ ‫لحاظ فرم و ترکیب بندی ان چنان محکم نیست؛ اما حواشی ایجاد شده ان را به‬ ‫یکی از مهم ترین و مشهورترین عکس های تاریخ عکاسی مبدل ساخت‪.‬‬ ‫‪58‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫اخرین جنگ‬ ‫در اوایل دهه ‪ ،۱۹۵۰‬مجله الیف از کاپا خواست تا به اسیای جنوب شرقی که‬ ‫درگیر اولین جنگ هندوچین بود سفر کند‪ .‬علی رغم انکه چند سال قبل قسم خورده‬ ‫بود که دیگر از هیچ جنگی عکاسی نکند‪ ،‬این ماموریت را پذیرفت‪ .‬در‪۲۵‬می‪۱۹۵۴‬‬ ‫کاپا از ماشینش پیاده شد و از جاده ای باال رفت تا عکاسی کند‪ .‬دقایقی بعد صدای‬ ‫انفجاری شنیده شد‪ ،‬پای کاپا بر روی یک مین ضدنفر رفته بود‪ .‬وقتی همکارانش به‬ ‫صحنه حادثه رسیدند‪ ،‬او هنوز زنده بود؛ اما پای چپش تکه تکه شده و زخم عمیقی‬ ‫در سینه اش به چشم می خورد‪ .‬کاپا به یک بیمارستان محلی کوچک منتقل شد؛ اما‬ ‫در لحظه ورود جان خود را از دست داد‪ .‬رابرت کاپا در سن ‪ ۴۱‬سالگی و درحالی که‬ ‫دوربین عکاسی اش هنوز در دستانش بود چشم از دنیا فروبست‪.‬‬ ‫بعدها در روایت زندگی کاپا اثار متعددی ساخته شد؛ اما جالب است بدانید که‬ ‫«الفرد هیچکاک» کارگردان مشهور امریکایی فیلم پنجره پشتی خود را از زندگی‬ ‫کاپا الهام گرفته است‪.‬‬ ‫عکاسیپرتره‬ ‫باموبایل‬ ‫قطعا دوربین گوشی موبایل قوی ترین دوربین برای عکاسی پرتره نیست؛ ولی نباید تصور کنید‬ ‫که امکان گرفتن پرتره هایی زیبا و باکیفیت با دوربین موبایل وجود ندارد‪ .‬با رعایت کردن چند نکته‬ ‫فنی ساده‪ ،‬مواردی در زمینه ترکیب بندی و استفاده از لوازم جانبی مناسب مثل لنزهای باکیفیت‪،‬‬ ‫می توانید عکس های پرتره خود را بهبود ببخشید‪ .‬با اموزش عکاسی پرتره با دوربین گوشی موبایل‬ ‫همراه باشید تا برخی از این نکات را با هم مرور کنیم‪.‬‬ ‫افزوده شــدن دوربین عکاسی به گوشــی های تلفن همراه از همان اغاز با اقبال‬ ‫مصرف کنندگان همراه بود‪ .‬همین اشتیاق موجب شد تا کمپانی های تولید گوشی های‬ ‫پس زمینه‬ ‫موبایل درصدد ارتقا این امکان برایند‪ .‬تا جایی که امروزه کیفیت عکاسی دوربین های‬ ‫درســت است که در عکاسی پرتره‪ ،‬سوژه ستاره تصویر است؛ ولی پس زمینه هم نقش‬ ‫موبایل‪ ،‬به یکی از مهم ترین اپشن های رقابتی بین برندهای معتبر جهانی تبدیل شده‬ ‫مهمی در میزان موفقیت کلی عکس بازی می کند‪ .‬اغلب پرتره ها زمانی بیشتر اثرگذار خواهند‬ ‫است‪.‬در این بازار رقابتی‪ ،‬خیلی دور از ذهن نیست که در اینده ای نه چندان دور‪ ،‬همین‬ ‫بود که پس زمینه ای ساده داشته باشند‪.‬‬ ‫گوشی های همراه شما جای دوربین های دیجیتال پیشرفته را بگیرند‪ .‬همین موضوع‪،‬‬ ‫چرا؟‬ ‫کمپانی های فروش لوازم جانبی دوربین ها را به فکر انداخت تا دست به تولید لوازم جانبی‬ ‫به این دلیل که چیز زیادی برای منحرف کردن توجه بیننده از سوژه وجود نخواهد داشت‪.‬‬ ‫برای دوربین های موبایل بزنند‪ .‬چند سالی است که لنز های مخصوص گوشی های‬ ‫به زبان ســاده‪ ،‬هر قدر هم که سوژه شما جذاب و گیرا باشد‪ ،‬باز هم یک پس زمینه ساده‬ ‫تلفن همراه‪ ،‬با قیمت مناسبی وارد بازار شده اند؛ اما با وجود قیمت مناسب‪ ،‬کمتر کسی از‬ ‫می تواند به حفظ تمرکز مخاطب روی ان کمک کند‪.‬‬ ‫وجود ان ها مطلع است‪ .‬طراحی این لنزها به شکل گیره مانندی است که به ان ها این‬ ‫کاهش دادن عمق میدان‬ ‫قابلیت را می دهد تا به راحتی بر روی لنز دوربین گوشی همراه شما قرار گیرند و ان را به‬ ‫در عکاسی سنتی استفاده از دیافراگم باز برای کاهش دادن عمق میدان یکی از ترفندهایی‬ ‫یک دوربین حرفه ای تبدیل کنند‪ .‬الزم به ذکر است که نتیجه نهایی عکس هایی که با‬ ‫است که کمک می کند پس زمینه را با یک بوکه زیبا پر کنید‪ .‬انجام این کار با دوربین گوشی‬ ‫این لنزها ثبت می کنید به کیفیت دوربین گوشی شما نیز بستگی دارد‪.‬در این شماره قصد‬ ‫موبایل به دلیل ابعاد کوچک سنسور و لنز ممکن نیست‪ .‬البته برخی از گوشی ها مانند ایفون‬ ‫داریم شما را با تعدادی از این لنزها اشنا کنیم تا بدون استفاده از افکت ها و برنامه های‬ ‫‪ ۷‬پالس یا هواوی ‪ P9‬از دوربین دوتایی و محاسبات ریاضی برای شبیه سازی تاثیر عمق‬ ‫جانبی ادیت عکس‪ ،‬به شکل کنترل شده و حرفه ای تر‪ ،‬عکس هایتان را ثبت کنید‪.‬‬ ‫میدان کم و ایجاد افکتی شبیه بوکه استفاده می کنند‪.‬‬ ‫راه حلجایگزین‬ ‫راه حل جایگزینی که می توانید اســتفاده کنید این اســت که سوژه را واقعا در برابر یک‬ ‫پس زمینه ساده قرار دهید‪ .‬دیواری با یک رنگ مالیم می تواند گزینه مناسبی باشد‪ .‬قرار دادن‬ ‫سوژه در برابر پرده یا هر پارچه ساده دیگری هم خوب است‪ .‬حتی می توانید به سوژه نزدیک تر‬ ‫شوید تا میزان کمتری از فضای پس زمینه در عکس دیده شود‪ .‬همچنین بد نیست عکاسی‬ ‫از زوایای غیرمعمول را هم بیازمایید‪.‬‬ ‫عکاسی‬ ‫تنظیمنوردهی‬ ‫طبیعتا مهم ترین بخش یــک عکس پرتره‪ ،‬چهره‬ ‫سوژه است؛ بنابراین الزم است هنگام عکاسی پرتره با‬ ‫دوربین گوشــی موبایل‪ ،‬نوردهی را برای صورت سوژه‬ ‫تنظیم کنید‪ .‬تقریبا دوربین تمام گوشی های هوشمند‬ ‫مدرن این امکان را به شــما می دهد که با ضربه زدن‬ ‫روی صفحه نمایش در محلی که چهره سوژه قرار گرفته‬ ‫است این کار را انجام دهید‪.‬‬ ‫نورسنجی بر اساس یک نقطه‬ ‫اگر از اپلیکیشن های پیشرفته تر استفاده کنید حتی‬ ‫ممکن است کنترل بیشتری روی این کار داشته باشید؛‬ ‫برای مثال‪ ،‬برخی از اپلیکیشــن های عکاســی اجازه‬ ‫می دهند نورسنجی را بر اساس یک نقطه انجام دهید و‬ ‫فوکوس را روی نقطه دیگری تنظیم کنید‪.‬‬ ‫با ویرایش عکس با نورسنجی مناسب اسان تر است‬ ‫معموال وقتی از چهره ســوژه نورســنجی کنید به‬ ‫عکســی با نوردهی مناســب خواهید رسید‪ .‬حتی اگر‬ ‫نوردهی عکس بی نقص هم نباشد‪ ،‬ویرایش عکس و‬ ‫انجام تغییرات ظریف بسیار اسان تر خواهد بود‪ .‬تفاوتی‬ ‫هم نمی کند که ویرایش را با استفاده از اپلیکیشن های‬ ‫ویرایش عکس روی گوشی موبایل انجام می دهید یا‬ ‫عکس را به کامپیوتر منتقل می کنید تا با دقت بیشتری‬ ‫ان را ویرایش کنید‪.‬‬ ‫اگر به هر دلیلی متوجه شدید که رسیدن به نوردهی‬ ‫صحیح برای چهره سوژه ممکن نیست‪ ،‬بهتر است خطا‬ ‫را به ســمت نوردهی کــم (‪ )underexpose‬متمایل‬ ‫کنید‪ .‬در این حالت بازسازی کردن تنالیته و رنگ طبیعی‬ ‫پوست با ویرایش‪ ،‬اسان تر از زمانی است که این بخش ها‬ ‫بیش ازحد نوردهی شده باشند‪.‬‬ ‫تثبت کنندهتصویر‬ ‫بعد از تعیین نور مناسب و انتخاب پس زمینه برای پرتره باید به گونه ای عکاسی کنید تا‬ ‫مطمئن شوید تصویر نهایی تار نیست‪ .‬تار شدن تصویر‪ ،‬یعنی نابود شدن تمام تالش شما‬ ‫برای داشتن تصاویر عالی‪.‬‬ ‫کیفیت ده برابری با پایه‬ ‫ساده ترین راه برای ثبت تصاویر استفاده از سه پایه یا تک پایه است‪ .‬استفاده از پایه ها منجر‬ ‫به باال رفتن کیفیت تصویر تا ده برابر می شــود‪ .‬خوشبختانه امروزه عالوه بر تک پایه های‬ ‫طراحی شده برای موبایل ها‪ ،‬سه پایه های مخصوص برای عکاسی پرتره با موبایل نیز وجود‬ ‫دارد که برای ثابت نگه داشتن موبایل می توان از ان ها استفاده نمود‪.‬‬ ‫مزایای استفاده از این سه پایه ها عبارت اند از‪:‬‬ ‫جلوگیری از تخریب و تاری تصویر و یا ثابت نگهداشتن دوربین‪.‬‬ ‫همچنین می توان از این سه پایه ها در زاویه های مختلف و ارتفاع متفاوت عکاسی نمود‪.‬‬ ‫هنگام عکاسی از پرتره با موبایل می توانید از کنترل از راه دور ان استفاده کنید‪.‬‬ ‫اگر دوربین موبایل داری تایمر اســت حتما از تایمر اســتفاده کنید؛ در غیر این صورت‬ ‫می توانید از هندزفری به عنوان کنترل از راه دور کمک بگیرید‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪59‬‬ ‫‪60‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫سبک زندگی‬ ‫اصول اخالق‬ ‫بین المللی‬ ‫حرفه ای رسانه ای‬ ‫دکترغالمرضاکاظمیدینان‬ ‫اصل اول‪ :‬حق مردم در دستیابی به اطالعات‬ ‫درست و واقعی‬ ‫خبرنگاران به منزله چشم بیدار و هوشیار جامعه‪،‬‬ ‫در دستیابی به حقایق و واقعیت ها‪ ،‬رسالتی بس‬ ‫خطیر بر عهده دارند و کانون این اهمیت‪ ،‬صداقت‬ ‫و قابل اعتماد بودن خبرنگار و رسانه است‪.‬‬ ‫اصل چهارم‪ :‬شرافت حرفه ای خبرنگار‬ ‫معیارهای عالی شرافت در این حرفه مشتمل‬ ‫بر حق خبرنگار در خودداری از کار کردن خالف‬ ‫باورها یا افشــای منابع اطالعاتی خود و نیز حق‬ ‫شرکت در تصمیم گیری های دستگاهی است که‬ ‫به استخدام ان درامده است‪ .‬شرافت حرفه ای به‬ ‫خبرنگار اجازه نمی دهد هیچ گونه رشوه ای را بپذیرد‬ ‫یا دفاع از منفعت خصوصــی را بر رفاه عمومی‬ ‫ترجیح دهد‪.‬‬ ‫اصل دوم‪ :‬خبرنگار باید خود را‬ ‫وقف حقیقت کند‬ ‫خبرنــگار باید با بهره گیــری از خالقیتی که‬ ‫دارد رویدادها را در گستره صحیح خود با ترسیم‬ ‫مناسبات اصلی و بدون تحریف انعکاس دهد تا‬ ‫مواد خام خبری مناسب در اختیار مردم قرار گیرد‪.‬‬ ‫اصل پنجم‪ :‬دسترسی همگانی و مشارکتی‬ ‫ماهیت ایــن حرفه اقتضا می کند که خبرنگار‬ ‫راه های دسترسی مردم به اطالعات و مشارکت‬ ‫انان در رســانه ها را ارتقا بخشد‪ .‬حق تصحیح و‬ ‫اصالح و پاسخگویی‪ ،‬برخی از این حقوق است‪.‬‬ ‫اصل هفتم‪ :‬احترام به منافع عمومی‬ ‫خبرنگار حقیقی‪ ،‬مدافع ارزش های عام انسانی‬ ‫و در وهله نخســت صلح و عدالت‪ ،‬حقوق بشر‪،‬‬ ‫پیشــرفت اجتماعی و ازادی ملی است‪ .‬اگاهی‬ ‫خبرنگار از مقررات مندرج در کنوانسیون ها‪ ،‬بیانیه ها‬ ‫و قطعنامه های بین المللی نیــز از اصول اخالق‬ ‫حرفه ای به شمار می رود‪.‬‬ ‫خبرنگاران نباید مســائل غیرضروری مانند‬ ‫جنســیت‪ ،‬نژاد‪ ،‬اعتقادات مذهبی‪ ،‬موقعیت های‬ ‫مادی‪ ،‬ناتوانی های جسمی و ذهنی و ترجیحات‬ ‫قومی و نژادی را در گزارش ها و اخبار و اطالع رسانی‬ ‫خود وارد کنند‪ .‬اطالعات در خبرنگاری به منزله‬ ‫منفعت اجتماعی اســت‪ ،‬نه کاال و بر این اساس‪،‬‬ ‫خبرنگاران همه در برابر جامعه انسانی و مخاطبان‬ ‫مسئولیتدارند‪.‬‬ ‫اصل ششم‪ :‬احترام به حریم خصوصی و‬ ‫حیثیتانسانی‬ ‫احتــرام و حق فردی و حفظ حریم و اســرار‬ ‫خصوصی و مشــورتی انســانی را باید در همه‬ ‫اوضاع و شرایط محترم و محرمانه شمرد؛ زیرا با‬ ‫اصول وحیانــی ادیان الهی و همچنین با قوانین‬ ‫ملی و بین المللی مربوط به حفظ حقوق و شهرت‬ ‫افراد‪ ،‬منع افترا‪ ،‬تهمت‪ ،‬توهین و مخدوش کردن‬ ‫شخصیت افراد هماهنگ است‪.‬‬ ‫احترام کامل به حیثیت ملی جامعه‪ ،‬نهادهای‬ ‫دموکراتیک‪ ،‬عفت عمومی‪ ،‬اخالق و اداب و رسوم‬ ‫حسنه و عرف جامعه ضروری است‪.‬‬ ‫اصل هشتم‪ :‬احترام به ارزش های جهانی و‬ ‫متنوعفرهنگ ها‬ ‫اصل سوم‪ :‬مسئولیت اجتماعی روزنامه نگار‬ ‫اصل نهــم‪ :‬محو جنگ و ســایر مصائب‬ ‫فراروی بشر‬ ‫تعهد اخالقی به ارزش های عام انسانی‪ ،‬خبرنگار‬ ‫را به پرهیز از هر نوع توصیه یا تحریک به جنگ‬ ‫و تجاوز‪ ،‬به ویژه در مورد تســلیحات هسته ای و‬ ‫پرهیز از هر نوع خشونت و نفرت یا تبعیض‪ ،‬به ویژه‬ ‫نژادپرستی و سرکوب رژیم های استبدادی استعمار‬ ‫و همچنین سایر مصائب بزرگ بشریت‪ ،‬همچون‬ ‫فقر و سوءتغذیه و بیماری‪ ،‬ملزم می کند‪.‬‬ ‫اصل دهم‪ :‬برپایی نظم اطالعاتی و ارتباطی‬ ‫نوینجهانی‬ ‫هــدف از بیان ایــن اصل برقــراری نظم‪،‬‬ ‫اســتعمارزدایی و دموکراتیک کردن اطالعات و‬ ‫ارتباطات در سطوح ملی و بین المللی است که بر‬ ‫پایه همزیستی مسالمت امیز مردم و با احترام کامل‬ ‫به هویت فرهنگی و تعدد و تنوع فرهنگی در سطح‬ ‫ملی و بین المللی صورت می گیرد‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪61‬‬ ‫گزارش اجتماعی‬ ‫ایین ها‪ ،‬اداب و رسوم ایران کهن‬ ‫سرمایه ایشگرفبرایتوسعهگردشگری‬ ‫دکتر حسن تقی زاده انصاری‬ ‫مدیرعاملهلدینگگردشگریمارکوپولو‬ ‫بحران هویت و هویت فرهنگی‬ ‫ایین ها و اداب و رسوم هر ملت‪ ،‬سازنده عناصر فرهنگی‬ ‫جامعه محسوب می شوند‪ .‬تنوع‪ ،‬تفاوت ها و کثرت ایین ها‬ ‫و اداب و رسوم از دالیل غنای فرهنگی یک جامعه است‪.‬‬ ‫در روزگار بحــران هویت‪ ،‬یکــی از راه های حفظ هویت‬ ‫فرهنگی‪ ،‬بازگشــت به ایین ها‪ ،‬اداب و رســوم سنتی و‬ ‫فولکلوریکاست‪.‬‬ ‫ایران‪ ،‬گهواره تمدن‬ ‫ســرزمین ایران از دیرباز به عنوان یکی از گهواره های‬ ‫تمدن مطرح بوده است‪ .‬برخی از اداب و رسوم رایج مردم‬ ‫کنونی ایران‪ ،‬مانند جشن نوروز و چیدن سفره هفت سین‪،‬‬ ‫چهارشنبه سوری ‪،‬جشــن تیرگان‪ ،‬مهرگان‪ ،‬سده‪ ،‬امرداد‪،‬‬ ‫پنجابدر و ســیزده بدر‪ ،‬شب یلدا و برخی ایین های دیگر‪،‬‬ ‫بازمانده اداب و رسوم ایرانیان پیش از اسالم است‪ .‬اگرچه‬ ‫پس از اسالم نیز جشن ها و اداب و رسوم مختلف فرهنگی‪،‬‬ ‫مذهبی هم به جای مانده اســت که در جای خود نیازمند‬ ‫توجه ویژه است؛ مانند جشن های میالد‪ ،‬غدیر‪ ،‬قربان‪ ،‬فطر‬ ‫و غیره‪.‬‬ ‫بازشناسیعناصرفرهنگی‬ ‫در بازشناسی عناصر فرهنگی همانند شب چله (شب‬ ‫یلدا) انچه بیشتر از همه خودنمایی می کند کرامت رابطه‬ ‫انسان با انسان است‪ .‬فلسفه پیشینیان در شب یلدا در قالب‬ ‫مثل ها‪ ،‬شعرها‪ ،‬روایت ها و شاهنامه خوانی ها این بود که به‬ ‫اموزش نســل بعد می پرداختند و نسل اینده را با انچه از‬ ‫پیشنیان به ان ها رسیده بود‪ ،‬هرچند شفاهی‪ ،‬اشنا و اگاه‬ ‫می کردند‪.‬‬ ‫فلسفه ایین و رسوم‬ ‫تمامیملزوماتشبچلهبهانه ایبرایشادی‪،‬پیونددوباره‬ ‫با افرینش‪ ،‬احساس هویت و پیوند با جاودانگی است‪ .‬شاید به‬ ‫ظاهر یک شب نشینی بوده و هست؛ اما فلسفه ان ایجاد پیوند‬ ‫میاننسل هایمختلفدریکخانوادهاست‪.‬چیزیکهامروزه‬ ‫به مدد تکنولوژی و فضای رسانه ای و مجازی‪ ،‬خانواده ها را‬ ‫به تنهایی و انزوا کشانده است‪ .‬نسل جدید و امروزی ما که‬ ‫بیشترین اطالعات خود را از فضای مجازی دریافت می کند‬ ‫ب هراستی تا چه اندازه از رسوم‪ ،‬ایین‪ ،‬جشن و اعیاد ما که بخشی‬ ‫از هویت و فرهنگ ما را تشکیل می دهد‪ ،‬اطالع دارد‪.‬‬ ‫‪62‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫تکنولوژی عامل گسست ادمیان‬ ‫اما اطالعاتی که به وسیله تکنولوژی های مدرن ردوبدل می شود سبب دلبستگی و پیوند عاطفی‬ ‫نسل های مختلف نمی شود و گاهی به دلیل وابستگی مردمان به رسانه های نوین‪ ،‬جدایی و گسست‬ ‫بین ادمیان بیشتر هم می شود‪ .‬امروزه در کشورهای پیشرفته صنعتی و در کالن شهرها میلیون ها‬ ‫انسان در کنار یکدیگر تنها زندگی می کنند و کمترین نیازی به ارتباط کالمی با یکدیگر ندارد‪ .‬زمان‬ ‫متوسط ارتباط کالمی بین والدین و فرزندان به سه دقیقه در طول شبانه روز کاهش یافته است‪.‬‬ ‫گزارش اجتماعی‬ ‫تولید فرهنگی‪ ،‬تفاخر ملی‬ ‫در دنیــای قدیم گرچه حجــم اطالعات مثل‬ ‫امروز فراوان نبود؛ اما انچه تولید فرهنگی نامیده‬ ‫می شد و در بین نسل ها منتقل می شد سازنده اداب‬ ‫و رســوم و تمدن فرهنگی جامعه بود و ملت های‬ ‫گوناگون به دلیل داشتن فرهنگ های برتر و دیرپای‬ ‫می توانستندبهیکدیگرتفاخرکنند‪.‬‬ ‫بسیاری از نظریه پردازان معتقدند انچه کشورها‬ ‫و ملت هــای مختلف را در اینده به یکدیگر پیوند‬ ‫می دهد‪ ،‬فرهنگ متفاوت ان هاســت‪ .‬ســفر و‬ ‫گشت وگذار و دیدن رسوم و فرهنگ های متفاوت‪،‬‬ ‫امروزه یکی از دالیل ماجراجویان سفر است‪.‬‬ ‫ناتوانی نسل جدید= اطالعات ناکافی‬ ‫انگیزه فرهنگی‪ ،‬عامل گردشگری‬ ‫طبق امار سازمان جهانی گردشگری‪ ،‬بیش از‬ ‫‪ ۴۰‬درصد گردشگری بین المللی با انگیزه فرهنگی‬ ‫است و به طور چشمگیری این فرایند درحال افزایش‬ ‫است‪ .‬رشد روزافزون این نوع از گردشگری‪ ،‬توجه‬ ‫برنامه ریزان و سیاست گذاران را در جهان به خود‬ ‫معطوف کرده است و بسیاری از کشورها با خلق‬ ‫جشن ها و فستیوال های مختلف که ریشه و پایه‬ ‫عمیق فرهنگی ندارند‪ ،‬سعی می کنند در این بازار‬ ‫رقابت‪ ،‬گوی سبقت را از ان خود کنند؛ اما ایران با‬ ‫دارا بودن تنوع فرهنگی زیاد و جشــن ها و اداب و‬ ‫رسوم فراوان که هر کدام از ان ها به سبب دانش و‬ ‫دلیل خاصی از پیشنیان به یادگار مانده‪ ،‬ناتوان بوده‬ ‫است‪ .‬اگرچه در ثبت اثار ملموس و ناملموس همت‬ ‫ورزیده اند؛ ولی صرف ثبت یک اثر در گســترش‪،‬‬ ‫تعمیم‪ ،‬شناخت و پاسداشت ان کافی نیست‪.‬‬ ‫انچه نسل جدید ما را ناتوان کرده است؛ نداشتن‬ ‫اطالعات کافی‪ ،‬صحیح و فلسفه هر یک از اداب و‬ ‫رسوم است؛ لذا همواره باید به مراسم و سنت های‬ ‫مختلفی که سبب مســتحکم تر شدن ارتباطات‬ ‫خانوادگی می شود‪ ،‬بیشتر اهمیت داد‪ .‬باید کوشید‬ ‫تا به ریشــه و بنیان برگزاری این مراسم پرداخت‬ ‫و از امکانات موجود برای دورهمی در شب یلدا و‬ ‫یا سایر رسوم فرهنگی به بهترین شکل استفاده‬ ‫کرد و بدون پرداختن به شبکه های مجازی از این‬ ‫فرصت ها که تنها یکبار و یا محدود در طول سال‬ ‫وجود دارد‪ ،‬بهره برد‪.‬‬ ‫راهکارها‬ ‫می تــوان از ظرفیتی که فضــای مجازی در‬ ‫اختیار تمامی کاربران قرار داده است برای معرفی‬ ‫و شناســایی اداب و رسوم بهره جست‪ ،‬سفرهای‬ ‫متنوع فرهنگی را در مقاصد داخلی و خارجی برای‬ ‫گردشگران تعریف کرد و در فضای مجازی به ان‬ ‫بیشتر پرداخت و نســل جدید را از انزوا و تنهایی‬ ‫بیرون کشید و به عمق ماجرا کشاند‪.‬‬ ‫در ایــن راســتا متولیان گردشــگری به ویژه‬ ‫تورگردانان‪ ،‬مراکز اقامتــی‪ ،‬پذیرایی‪ ،‬تفریحی و‬ ‫فرهنگی نقش موثری در احیا‪ ،‬حفظ و برجســته‬ ‫کردن ایین ها و اداب هر مقصد دارند‪.‬‬ ‫اقداماتمارکوپولو‬ ‫شرکت هلدینگ گردشگری مارکوپولو نیز طی چند سال گذشته‪ ،‬در راستای مسئولیت های اجتماعی خود‪ ،‬جهت پاسداشت و احیای ایین ها و رسوم ایرانی‪ ،‬اقدامات‬ ‫موثری در حفظ ایین های مختلف و معرفی ان به نسل جدید داشته است که برگزاری جشنواره بزرگ یلدا در بزرگ ترین سالن پایتخت نیز در این راستا است‪.‬‬ ‫این جشن‪ ،‬اینه تمام نمای حضور نسل جدید در کنار بزرگ ترها است‪ .‬حضور سه نسل از یک خانواده در بزرگ ترین گردهمایی فرهنگی خانوادگی ایران‪ ،‬قدمی است‬ ‫در شناسایی ایین و اداب و رسوم ایران کهن که هر کدام از ان ها سرمایه ای شگرف برای توسعه و رونق گردشگری است که درنهایت بر غنای فرهنگی می افزاید و‬ ‫گردشگران و هم وطنان از ذی نفعان اصلی ان هستند‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪63‬‬ ‫گردشگری‬ ‫غار یخی چما‬ ‫(چی ما)‬ ‫بزرگ ترین منبع اب شیرین ایران‬ ‫یک انباری پربرف‬ ‫غار یخی چما در مجاورت روستای شیخ علیخان در فاصله ‪ 25‬کیلومتری‬ ‫چلگرد از توابع بخش مرکزی شهرستان کوهرنگ استان چهارمحال وبختیاری‬ ‫قرار دارد‪ .‬این غار در مقابل دشت چما واقع شده و شبیه تنگه ای بزرگ و یک‬ ‫انباری پربرف اســت که ارتفاع برف های ان تا ‪ 50‬متر نیز می رسد‪ .‬الیه های‬ ‫یخی این غار در فصول گرم و کم بارش دارای ضخامت کمی بوده و بســیار‬ ‫نازک و سست است و باید از عبور بر روی ان ها و رفتن داخل غار اجتناب نمود‪.‬‬ ‫روند تشکیل غار‬ ‫نشستن برف زمستان در تنگه ای صخره ای‪،‬‬ ‫زاویه تابش نور خورشــید به تنگه و اب شدن‬ ‫برف ها در تابســتان‪ ،‬باعث فرسایش قسمت‬ ‫پایین برف ها شده و به تدریج تشکیل یک غار‬ ‫یخی در طول گذشت صدها هزار سال را رقم‬ ‫زده است‪.‬‬ ‫‪64‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫بزرگ‪‎‬ترین منبع اب شیرین ایران‬ ‫غار یخــی چما یکــی از نادرتریــن و اعجاب‪‎‬انگیزترین غارهای اســتان‬ ‫چهارمحال‪‎‬وبختیاریبه‪‎‬شمارمی‪‎‬رود‪.‬قرارگرفتندردره‪‎‬هایعمیقوانباشتحجم‬ ‫برف‪‎‬های چندین ساله در این غار سبب شده است تا قندیل‪‎‬های یخ و توده‪‎‬های‬ ‫عظیم برف به‪‎‬صورت دائمی و در تمام فصول سال باقی بمانند‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬غار‬ ‫یخی چما به بزرگ‪‎‬ترین منبع اب شیرین ایران نیز شهرت دارد؛ زیرا از زیر یخ‪‎‬های‬ ‫این غار‪ ،‬چشمه‪‎‬ای با اب سرد جریان یافته که درنهایت به سد کوهرنگ می‪‎‬ریزد‪.‬‬ ‫محلی برای تفریح و سرگرمی‬ ‫ســطح وســیع برف در غار یخی چما‪،‬‬ ‫محلی برای تفریح و ســرگرمی جوانان و‬ ‫نوجوانان عشایری منطقه چما شده است و‬ ‫در سال های اخیر مسابقات اسکی تابستانه‬ ‫کشــور نیز در این محل برگزار می شــده‬ ‫است‪.‬‬ ‫کم نظیرتریننقطهگردشگریناشناخته‬ ‫نام گذاری این غار یخی به «چما» (یا چی ما)‪،‬‬ ‫از گویش بختیاری عشایر منطقه گرفته شده‬ ‫است‪ .‬با وجود ویژگی های منحصربه فرد‪ ،‬این‬ ‫غار یکی از کم نظیرترین نقاط گردشــگری‬ ‫استان و حتی کشور است که برای بسیاری از‬ ‫گردشگران ناشناخته مانده است‪.‬‬ ‫گردشگری‬ ‫نخستین و بزرگ ترین هتل یخی جهان‬ ‫اینجا همیشه دما‬ ‫زیر صفر است!‬ ‫بسیاری از مردم نسبت به یک فصل تعلق خاطر بیشتری دارند‪ .‬بعضی‬ ‫عاشق بهارند و برخی گرمای تابستان را بیشتر می پسندند‪ .‬شاید همین‬ ‫ادم های با حال وهوای بهاری هم در دل تابستان‪ ،‬هوای یک سفر زمستانی‬ ‫به ذهنشان بزند‪ .‬شاید ندانید که یکی از شگفت انگیزترین هتل های جهان‬ ‫در دل قطب شمال قرار دارد که در تمام طول سال یخی است و می توانید‬ ‫درون ان فضای کامال قطبی را تجربه کنید؛ حتی در زمانی که برف های‬ ‫قطب اب می شوند به علت فضای علمی و معماری خاص‪ ،‬یخ های درون‬ ‫هتل اب نمی شوند و دما همچنان زیر صفر است‪.‬‬ ‫نخستین و بزرگ ترین هتل یخی‬ ‫هتــل یخی لوکــس و دیدنی روســتای‬ ‫جوکاســجاروی در مدار قطب شمال درحالی‬ ‫می توانــد تجربــه ای خاطره انگیــز را به هر‬ ‫گردشــگری بدهد که این هتــل یخی (‪Ice‬‬ ‫‪ )Hotel‬نخستین و بزرگ ترین هتلی است که‬ ‫کامال از یخ و برف ساخته شده است‪.‬‬ ‫اینجا به تماشــای شفق های رنگارنگ‬ ‫قطبیبنشینید‬ ‫ازنشانه هایفکراقتصادیسازندگاناینهتل‬ ‫یخیمی توانبهانتخابموقعیتطالییاناشاره‬ ‫کرد؛ زیرا کسانی که به این اقامتگاه خاص می ایند‬ ‫نه تنها به دنبال ارامشی مثال زدنی هستند؛ بلکه‬ ‫عالقه ی به تماشا نشستن شفق های رنگارنگ‬ ‫قطبی و دیگر سرگرمی هایی که در فاصله ای به‬ ‫این نزدیکی از قطب شمال در اختیارشان گذاشته‬ ‫می شودان هارابهخودمی خواند‪.‬جالباستبدانید‬ ‫که ســاخت این هتل پروژه ای یک ساله است و‬ ‫در حد فاصــل ماه می تا اوریل ‪ 5/000‬تن یخ از‬ ‫رودخانه تامین شده است؛ بنابراین اگر شما هم‬ ‫تصمیم سفر به این این هتل یخی را دارید خیالتان‬ ‫راحت باشد؛ چون که می توانید در اتاق های یخ زده‬ ‫اما زیبای هتل شب را سپری کنید‪.‬‬ ‫تعداد ســگ های روستا فقط ‪ 100‬عدد‬ ‫کمتر از جمعیت است!‬ ‫این هتل از ســال ‪ ۱۹۹۰‬به بعد در روستای‬ ‫جوکاســجاروی در ‪ ۲۰۰‬کیلومتری دایره مدار‬ ‫قطب شــمال در سوئد ساخته شــده و جالب‬ ‫است بدانید که جمعیت روستا تنها به ‪ ۱۱۰۰‬نفر‬ ‫می رسد‪ .‬تعداد سگ های این روستا تنها‪ ۱۰۰‬عدد‬ ‫از جمعیت مردم ان کمتر است؛ چراکه هنوز سفر‬ ‫با سورتمه های سگی در این روستا رایج است‪.‬‬ ‫رونق اقتصادی بومیان منطقه‬ ‫شرکتی که این هتل را اداره می کند‪ ،‬از دهه‬ ‫‪ ۷۰‬میالدی ســازمان برگزارکننده تور در این‬ ‫منطقه بود که سال های متمادی تمرکزش را‬ ‫به فصل تابستان و تجربه های موجود در این‬ ‫ســرزمین های شمالی معطوف کرده است‪ .‬به‬ ‫علت فضا و اتمســفر موجود در قطب شمال‪،‬‬ ‫در زمســتان های تاریک رودخانه یخ می زند و‬ ‫مردم بومی روســتای کوچک جوکاسجاروی‬ ‫دست از فعالیت برمی دارند‪ .‬این درحالی است‬ ‫که همه ســاله و در فصل زمستان بیش از ‪۵۰‬‬ ‫هزار گردشگر برای بازدید از این هتل یخی زیبا‬ ‫و همچنین گذراندن چند شب به یادماندنی در ان‬ ‫به روستای جوکاسجاروی در مدار قطب شمال‬ ‫در ســوئد سفر می کنند و همین ترفند موجب‬ ‫رونق اقتصادی بومیان نیز گردیده است‪.‬‬ ‫کتابخانه و رستوران یخی!‬ ‫از نکات مهم تر و جذاب در فضای داخلی هتل‪ ،‬مجسمه های یخی‪ ،‬کتابخانه یخی و البته رستوران متفاوت‬ ‫و ویژه ای است که در دمای چند درجه زیر صفر‪ ،‬به طبخ و سرو غذا در ظروف یخی مشغول هستند که قطعا‬ ‫می تواند تجربه خاص و کم نظیری برای هر انسان باشد‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪65‬‬ ‫عطر و زیوراالت‬ ‫سلطانمروارید‬ ‫کوکیچیمیکی موتو‬ ‫(‪)Kokichi Mikimoto‬‬ ‫کاشفمرواریدهایپرورشی‬ ‫در جستجوی سرنوشت‬ ‫میکی موتو در ‪25‬ژانویه‪ 1858‬در ژاپن به دنیا امد‪ .‬شــغل اجدادی‬ ‫خانواده او فروش نودل بود‪ .‬وقتی ‪ 11‬ســاله بود پدرش بیمار شــد و‬ ‫موجب شد او زودهنگام پا به دوره بزرگ سالی بگذارد و در دنیای رو به‬ ‫مدرنیته شدن به دنبال سرنوشتش برود‪ .‬او عالقه زیادی به محصول‬ ‫مشهور محلی شهر خود‪ ،‬یعنی مروارید‪ ،‬داشت‪.‬‬ ‫او برای تولید مروارید پرورشــی سختی ها و چالش های زیادی را‬ ‫ های‬ ‫پشت سر گذاشت؛ ازجمله مواجهه با اختاپوس صدف خوار تا خیزاب ِ‬ ‫سرخ باکتری هایی که بستر حفاظتی صدف های او را تهدید‬ ‫ِ‬ ‫مهلک ِ‬ ‫می کردند‪.‬‬ ‫تحقق یک رویا‬ ‫در ‪11‬جوالی‪ 1893‬همســرش ســبدی از صدف را از دریا برای‬ ‫بررسی اورد که ناگهان چشمش به مروارید درون یک صدف افتاد!‬ ‫رویای میکی موتو باالخره به واقعیت تبدیل شــد و او توانســت راز‬ ‫پرورش مرواریدهای زیبا را کشف کند و در سال ‪ 1896‬اولین مروارید‬ ‫پرورشــی اش را در جزیره اُجیما ساخت و نام ان جزیره را به «جزیره‬ ‫مروارید» تغییر داد‪.‬‬ ‫پیشرفت در تولید مروارید‬ ‫به مرور زمان بیشتر به پیشرفت و توسعه مروارید پرورشی پرداخت‬ ‫و به موفقیت هایی دست یافت؛ ازجمله موفقیت در پرورش مروارید‬ ‫چشــمگیر دریای جنوب و نیز ساخت مروارید سیاه بزرگی به قطر و‬ ‫عمق ‪ 10‬میلی متر از اب های گرم اُکیناوا‪.‬‬ ‫بیش از یک قرن پیش میکی موتو موفق به ســاخت اولین مروارید پرورشی در جهان شد‪.‬‬ ‫درخشان دل دریا‪ ،‬موجب شد تا مجموعه‬ ‫جواهرات خالص و‬ ‫تالش و پژوهش او در زمینه این‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫میکی موتو را بنا کند‪ .‬او یکی از پیشگامان تولید باکیفیت ترین مرواریدهای پرورشی و سردسته‬ ‫خلوص‬ ‫طراحان جواهرات خاص در جهان است‪ .‬پوشیدن هر قطعه از این برند‪ ،‬یعنی انعکاس‬ ‫ِ‬ ‫یک اقیانوس و اسراس ِر خلقت‪.‬‬ ‫شهرتجهانی‬ ‫در سال ‪ 1899‬اولین فروشگاه مروارید را در توکیو تاسیس کرد و‬ ‫جواهرات اســتثنائی او خیلی زود در لندن‪ ،‬پاریس و دیگر شهرهای‬ ‫بزرگ طرفدار پیدا کرد‪ .‬در سال ‪ 1939‬در نمایشگاه جهانی نیویورک‪،‬‬ ‫مدلی از ناقوس ازادی پوشیده شده با مروارید‪ ،‬چشم هر بازدیدکننده ای‬ ‫را به خود خیره می کرد‪ .‬همچنین او قرار مالقات هایی با امپراطورها و‬ ‫نیز افرادی مانند توماس ادیسون داشت‪.‬‬ ‫سوزاندن مروارید نامرغوب!‬ ‫میکی موتو در ســال ‪ 1932‬به خاطر تعهــد اخالقی و هنری اش‪،‬‬ ‫مرواریدهای نامرغوب را در جلوی دیدگان اتاق بازرگانی کوبه (شهری‬ ‫در ژاپن) در اتش ریخت! خبرنگاران خارجی که شاهد این رخداد بودند‪،‬‬ ‫این پیام او را در سراسر جهان منتشر کردند‪.‬‬ ‫سلطانمروارید‬ ‫‪66‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫مهارت یک دانشمند و روح هنری یک هنرمند با هم ترکیب شدند‬ ‫تا نابغه ای به نام «کوکیچی میکی موتو»‪ ،‬کاشــف مروارید پرورشی‪،‬‬ ‫به وجود اید و به پاس تالش های بی شمارش به «سلطان مروارید»‬ ‫لقب بگیرد‪ .‬یکی از مشهورترین نقل قول های او این است‪« :‬ارزویم‪،‬‬ ‫مزین کردن گردن تمام زنان جهان با مروارید است»‪.‬‬ ‫او در ســن ‪ 96‬ســالگی‪ ،‬درحالی کــه به یکــی از مهم ترین و‬ ‫سرشناس ترین برندها در طراحی جواهرات لوکس تبدیل شده بود‪،‬‬ ‫درگذشت‪.‬‬ ‫منبع‪ :‬سایت رسمی میکی موتو‬ ‫عطر و زیوراالت‬ ‫عطردرمانی‪ ،‬روش بهبود با لذت!‬ ‫در واقع این روش درمانی‪ ،‬از قدیمی ترین درمان ها است‪ .‬گفته شده که به طورسنتی مصریان از روغن های خوشبو برای ماساژ و درمان بیماری های گوناگون استفاده‬ ‫می کردند‪ .‬در دوران شیوع طاعون بسیاری از افراد جهت جلوگیری از انتشار این بیماری روغن های معطررا می سوزاندند؛ زیرا اعتقاد داشتند که بوی خوش‪ ،‬طاعون را‬ ‫ریشه کن می کند‪.‬‬ ‫عطردرمانی به دو شیوه انجام می شود‪:‬‬ ‫‪ ÁÁ‬روشمستقیم‬ ‫تحریک کننده های اعصاب بویایی در واقع بوهایی‬ ‫هســتند که می توانند از طریق دستگاه عصبی سبب‬ ‫تحریک و فعال شدن غدد درون ریز شوند که این عمل‬ ‫باعث می شود که پیک های شیمیایی ‪ -‬عصبی مانند‬ ‫ادرنالین و ایندورفیــن و‪ ...‬که نقش زیادی در تنظیم‬ ‫تعادل بدن دارند‪ ،‬ساخته شوند و درنتیجه تعادل در بدن‬ ‫ما ایجاد می شود‪.‬‬ ‫‪ ÁÁ‬روشغیرمستقیم‬ ‫با استنشاق یک بو‪ ،‬مرکز حافظه بویایی فرد فعال‬ ‫می شــود‪ .‬بعد از فعال شدن این بخش و به دنبال ان‪،‬‬ ‫دستگاه لیمبیک پیک های شیمیایی ازاد می کند و شما‬ ‫احساسی پیدا می کنید که اولین بار با تماس با این بو‬ ‫پیدا کرده بودید و درنتیجه ما احســاس خوب و یا بد‬ ‫خواهیم داشــت و اگر ما برای درمان از مواد معطری‬ ‫اســتفاده کنیم که حالتی خــوب در بیمار ایجاد کند‪،‬‬ ‫می تواند سبب درمان شود‪ .‬به طورکلی این روش درمان‬ ‫روان شناسی و فیزیکی را توامان دارد و با کمک به بدن‬ ‫و ذهن به درمان بیماران کمک می کند‪.‬‬ ‫روش بهبود با لذت!‬ ‫به ایــن روش‪ ،‬بهبود با لذت نیــز می توان گفت‪.‬‬ ‫زمان خاصی برای استفاده از این درمان بیان نشده و‬ ‫عطرهای مورداستفاده را می توان به صورت اسپری در‬ ‫محیط زندگی فرد بیمار پخش کرد‪.‬‬ ‫بــرای مثال چند عطر و موارد اســتفاده ان را‬ ‫معرفیمی کنیم‪:‬‬ ‫‪ÁÁ‬اسانس رز‬ ‫این اسانس یکی از اسانس هایی است که به سختی‬ ‫بدست می اید؛ زیرا به طور مثال ‪ 6‬تن گلبرگ رز تنها ‪1‬‬ ‫کیلوگرم اسانس یا روغن معطر می دهد‪.‬‬ ‫با الکل یا حالل ها‪ ،‬عصاره گیری می شود‪.‬‬ ‫ایــن روش دو مزیت دارد‪ :‬یکی اینکه روش ارزانی‬ ‫است و دو اینکه به بوی گلبرگ تازه نزدیک تر خواهد‬ ‫بود‪ .‬از بوی رز در روان درمانی ها استفاده می شود زیرا‬ ‫که حس هارمونی و امنیت در بدنمان ایجاد می کند و به‬ ‫ما کمک می کند تا به غرورمان مسلط شویم‪.‬‬ ‫انرژی دوست داشتن در فکر و فعالیت هایمان ایجاد‬ ‫می کند و در کل به قلب ما انرژی تازه می بخشد‪.‬‬ ‫از ســقط جنین جلوگیری می کند‪ ،‬گرفتگی های‬ ‫عضالت و خونریزی ها را متوقف می کند‪ ،‬مشکالت‬ ‫قائدگی و یائسگی را حل می کند و بهترین حمایت کننده‬ ‫روانــی در دوران حاملگی اســت که بســیار بهتر از‬ ‫حمابت کننده های فیزیکی عمل می کند‪.‬‬ ‫عطر مردانه پولو گرین‬ ‫عطرزنانهبلکاوپیومنیوگلویینگ‬ ‫‪Polo green‬‬ ‫‪Black Opium New Glowing‬‬ ‫رالف لــورن (‪ ،)Ralph Lauren‬بنیان گذار برند پولــو‪ ،‬خارج از دنیای‬ ‫پوشاک‪ ،‬در قلمروی عطر و ادکلن ها نیز به موفقیت زیادی رسیده است‪ .‬در‬ ‫گذشته‪ ،‬عطرهای پولو برای مردان‪ ،‬حس اشرافیت‪ ،‬ثروت و سرزندگی را به‬ ‫همراه داشت؛ اما با گذشت زمان‪ ،‬این عطر با مواد چوبی و اسپایسی مخلوط‬ ‫شد و به دنیای مدرن امروزی قدم گذاشت و موجب جذاب تر و فریبنده تر شدن‬ ‫این عطر‪ ،‬بدون خدشه ای به کالس و لطافتش‪ ،‬گردید‪.‬‬ ‫عطر پولو گرین‪ ،‬رایحه اصلی عطر پولو است‪ .‬این عطر اولین بار در سال‬ ‫‪ 1978‬عرضه شد و یکی از بهترین رایحه ها در کلکسیون عطرهای این برند‬ ‫است‪ .‬این عطر در گذر زمان‪ ،‬امتحان خودش را پس داد و به عنوان عطر پایه‬ ‫برای انواع عطرها و ادکلن های مختلف دیگر این برند مورداستفاده قرار گرفت‪.‬‬ ‫این عطر با دارا بودن نت های چرم‪ ،‬تنباکو‪ ،‬چوب‪ ،‬ریحان و خزه بلوط‪ ،‬ویژگی ای‬ ‫شرقی پیدا کرده است‪.‬پولو گرین برای مردان فعال در ادارات و نیز برای حضور‬ ‫در زمین گلف مناسب است‪ .‬همچنین برای مناسبت های مهم ازقبیل کارهای‬ ‫اجتماعی‪،‬قرارمالقات هایشغلییامهمانی هاعطریایده الاست‪.‬‬ ‫ایوســن لوران (‪ )Yves Saint Laurent‬در سپتامبر سال ‪ 2014‬عطر‬ ‫«بلک اوپیوم» را عرضه نمود؛ عطر جدیدی که از یک راک اندرول کالسیک‬ ‫الهام گرفته شده تا بخش تاریک و رازالود برند ‪ YSL‬را روشن کند‪.‬‬ ‫این عطر که یکی از بهترین عطرهای زنانه به شمار می رود‪ ،‬با شروع سال‬ ‫‪ ،2018‬محصــول جدید خود را با نــام «بلک اوپیوم نیو گلویینگ» به بازار‬ ‫عرضه کرده است و شما را به امتحان کردن این رایحه جدید‪ ،‬انرژی بخش و‬ ‫معتادکننده دعوت نموده است‪.‬‬ ‫ترکیب گل های خوراکی شیرین و خوشمزه با اکورد قابل تشخیص قهوه‬ ‫که توسط گالبی و اکوردهای مرکبات‪ ،‬باطراوت گردیده است؛ نت ابتدایی‬ ‫این عطر را تشــکیل می دهد و نت میانی ان شامل گل های سفید خوراکی‬ ‫و چوب است‪.‬‬ ‫طراحی بطری این عطر ترکیبی از بطری های قبلی و نوع جدید است؛ نور‬ ‫بیشتری که در اطراف نماد اصلی این برند در وسط شیشه اضافه شده است‪،‬‬ ‫تازگی و طراوت بیشتری را در رایحه این عطر جدید نشان می دهد‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪67‬‬ ‫اخبار مد‬ ‫استیوجابز‬ ‫پا به دنیای مد گذاشت‬ ‫اســتیون پاول جابز‪ ،‬معروف به اســتیو جابــز‪ ،‬زاده ‪۲۴‬فوریــه‪ ۱۹۵۵‬در‬ ‫سان فرانسیسکو‪ ،‬کارافرین‪ ،‬مخترع‪ ،‬بنیان گذار و مدیر ارشد اجرایی شرکت‬ ‫رایانه ای اپل و یکی از چهره های پیشرو در صنعت رایانه بود‪ .‬در سال ‪،۱۹۷۶‬‬ ‫جاب ِز ‪ 21‬ساله به همراه دوستش‪ ،‬استیو وزنیاک ‪۲۶‬ساله‪ ،‬شرکت اپل را تاسیس‬ ‫کردند‪ .‬جابز درنهایت بر اثر عوارض ناشــی از ســرطان لوزالمعده‪ ،‬در تاریخ‬ ‫چهارشنبه ‪5‬اکتبر‪ ۲۰۱۱‬در سن ‪ ۵۶‬سالگی درگذشت؛ اما نکته جالب توجه در‬ ‫باب طرح این مقدمه‪ :‬اپل هیچ گونه ثبت قانونی روی نام استیو جابز انجام نداده بود‪ .‬دو برادر پس از سال ها کار در برندهای بزرگ لباس‪ ،‬تصمیم گرفته بودند شرکتی برای‬ ‫خودشان تاسیس کنند و درنهایت اسم «استیو جابز» را برای برند لباس خود انتخاب کردند‪ .‬دعوای بین این دو برادر ایتالیایی از سال ‪ ۲۰۱۲‬شروع شده است‪ .‬این دو برادر‬ ‫متوجه شدند که اپل اسم «استیو جابز» را ثبت نکرده است‪ .‬همان طور که انتظار می رفت‪ ،‬اپل از این دو برادر شکایت کرد‪ .‬اپل با اشاره به لوگوی شرکت استیو جابز‪ ،‬که‬ ‫یک حرف ‪ J‬است که سمت راست ان گاز زده شده و باالی ان هم یک برگ شبیه به لوگوی اپل دارد‪ ،‬شکایت خود را پیش برده بود‪ .‬دادگاه به این نتیجه رسیده است‬ ‫که چون حرف ‪ J‬خوردنی نیست؛ درنتیجه تقلیدی از روی لوگوی اپل صورت نگرفته است و مشکلی در استفاده از این برند و لوگو وجود ندارد و به این ترتیب دادگاه رای‬ ‫را به براداران بارباتو داد و عالمت تجاری ان ها را تایید کرد‪.‬‬ ‫ایجاد ‪ ۱۳۰‬هزار فرصت شغلی‬ ‫در تولیدی های کوچک‬ ‫روسای اتحادیه های صنفی در حوزه تولید ملی و صادرات در‬ ‫نشستی که روز یکشنبه‪10‬دی‪ 1396‬برگزار شد‪ ،‬به طرح‬ ‫مباحثیدرارتباطباراه هایرونقصادراتدرزمینه های‬ ‫مختلف پرداختند‪ .‬علی فاضلی رئیس اتاق اصناف‬ ‫ایران در این نشست ســخنانی در ارتباط با حوزه‬ ‫پوشاک و روند رونق صادرات این عرصه مطرح کرد‪.‬‬ ‫فاضلی گفت‪ :‬ایران می تواند با ایجاد نشان و برند در‬ ‫تولیداتپوشاک‪،‬کیفوکفشوچرم‪،‬عالوهبرتامین‬ ‫نیاز کشور در صادرات این محصوالت موفق شود‪ .‬او‬ ‫افزود‪:‬دولتحمایتازتولیدداخلیرامحوربرنامه هاقرارداده‬ ‫و در نظر دارد تسهیالت الزم در اختیار صنوف تولیدی کوچک و‬ ‫متوسطقراردهد‪.‬فاضلیادامهداد‪:‬برنامه ریزیشدهتا‪ 130‬هزارفرصتشغلیدرصنوف‬ ‫تولیدیکوچکباپرکردنظرفیت هایخالیایجادشودکهدولتدراینزمینهپرداخت‬ ‫تسهیالت الزم را در نظر گرفته است‪ .‬او اظهار کرد‪ :‬به عنوان مثال‪ ،‬اتحادیه پوشاک‬ ‫می تواندظرفیتتولیدخودراتا‪ 25‬درصددیگرافزایشدهدواشتغالایجادکندکهالبته‬ ‫باید تسهیالتی همچون تخفیف های مالیاتی یا بیمه ای هم به ازای ایجاد هر شغل در‬ ‫نظرگرفتهشود‪.‬ویبرتشویقوترغیبتولیدکنندگانایرانیبرعرضهمستقیمتولیدات‬ ‫درقالببرندتاکیدکردوگفت‪:‬اتحادیه هامی توانندتولیداتاعضایخودرادرفروشگاه ها‬ ‫تحت عنوانی مانند «فقط کاالی ایرانی می فروشیم» در سطح وسیع به بازار عرضه‬ ‫کنند؛به طوریکهاینفروشگاه هامعرفنمادایرانیتولیدباشند‪.‬رئیساتاقاصنافایران‬ ‫درعین حالبرایننکتهتاکیدکردکهروسایاتحادیه هابایدشرایطفعلیکشوررادرنظر‬ ‫بگیرند و هیچگاه احساس ضعف نکنند و با قدرت‪ ،‬هر انچه که در توان دارند را برای‬ ‫معرفی تولیدات داخلی و برند ملی در حوزه فعالیت خود به کار بگیرند‪ .‬فاضلی پیشنهاد‬ ‫کردهتابااستفادهازظرفیتموجودواحدهایتولیدیوتوزیعیدرتهرانمی توانحداقل‬ ‫‪ 200‬تا‪ 500‬فروشگاه را تحت عنوان فروشگاه برندهای ایرانی در حوزه پوشاک‪ ،‬کیف‪،‬‬ ‫کفش و چرم معرفی کرد تا به تدریج این مهم در سراسر کشور ترویج شود‪.‬‬ ‫‪68‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫جنگ به روایت لباس‬ ‫مینا افروزی‪ ،‬طراح لباس‪ ،‬مدیرمسئول موسسه هنری یشم و مجری دو‬ ‫دوره نمایشگاه لباس دفاع مقدس‪ ،‬درباره برپایی سومین دوره این نمایشگاه‬ ‫گفت‪ :‬این نمایشگاه با عنوان «جنگ به روایت لباس» و با همراهی سازمان‬ ‫فرهنگی هنری شهرداری از ‪ 14‬اسفندماه و به مدت یک هفته در گالری شماره‬ ‫‪ 2‬پردیس سینمایی ملت برپا می شود‪.‬‬ ‫او تصریح کرد‪ :‬تا به امروز و پس از برپایی دو دوره نمایشــگاه لباس دفاع‬ ‫مقدس‪ ،‬دو عامل پررنگ بودن وجوه هنری و سفارشی نبودن اثار از مهم ترین‬ ‫عوامل موفقیت ان بوده است و به هیچ عنوان نخواسته ایم تا این رویداد شکل‬ ‫و شــمایل شعاری بودن به خود بگیرد‪ .‬در دو دوره برگزاری نمایشگاه لباس‬ ‫دفاع مقدس‪ ،‬اثار نمایشــگاه با هدف اســتفاده از المان ها و مفاهیم جنگ‬ ‫تحمیلی طراحی شدند و مشابهت های معنایی بسیاری با یکدیگر داشتند؛ اما‬ ‫در دوره سوم و سال اینده‪ ،‬نمایشگاه متفاوتی را شاهد خواهیم بود که بیشتر‬ ‫به اســیب هایی که زنان در طول هشت سال دفاع مقدس متحمل شده اند‬ ‫می پردازد‪.‬‬ ‫بــه گزارش هنرانالین در این دوره‪ 12 ،‬طراح لباس هر یک کالکشــنی‬ ‫متناسب با یکی از موضوعات انتخابی را طراحی می کنند و بر روی مفاهیم‬ ‫مختلف برامده از دفاع مقدس کار خواهند کرد‪.‬‬ ‫معرفی بــرند‬ ‫برند پولو‬ ‫‪ 173‬امین فرد ثروتمند دنیا‬ ‫رالف لورن (انگلیســی‪Ralph Lauren :‬؛ زاده ‪ ۱۴‬اکتبر ‪ )۱۹۳۹‬یک طراح مد و‬ ‫میلیاردر اهل ایاالت متحده امریکا است‪ .‬وی به خاطر برند ‪Polo Ralph Lauren‬‬ ‫مشهور است‪ .‬وی با ثروتی بالغ بر ‪ ۴/۶‬میلیارد دالر‪ ،‬توسط مجله فوربز صد و هفتاد و‬ ‫سومین فرد ثروتمند دنیا در سال ‪ ۲۰۱۰‬معرفی شد‪.‬‬ ‫رالف لورن در شــهر نیویورک متولد شد‪ .‬خانواده رالف فرایدل و فرانک لیفشیتز‪،‬‬ ‫مهاجرانی اشکنازی از شهر پینسک بالروس بودند‪ .‬پدر او نقاش ساختمان بود‪.‬‬ ‫گذران زندگی‬ ‫رالف برای گذراندن زندگی و تهیه لباس در دوران نوجوانی مجبور بود بعد‬ ‫از مدرســه کار کند‪ .‬او ابتدا به مدرسه ساالنتر و پس از ان به اکادمی مارشا‬ ‫استرن تالمودیکال (‪ )MTA‬و سپس به دبیرستان دو ویت کلینتون رفت و در‬ ‫سال ‪ ۱۹۵۷‬از انجا فارغ التحصیل شد‪ .‬او در ‪ MTA‬به دوستان خود کراوات‬ ‫می فروخت‪ .‬برادر رالف در ســن ‪ ۱۶‬سالگی او‪ ،‬نام خانوادگی شان را به لورن‬ ‫عوض کرد‪ .‬به این سبب که نام انها‪ ،‬لیفشیتز‪ ،‬در زبان انگلیسی با معنی بدی‬ ‫تلفظ می شد و همکالسی هایشان انها را به سخره می گرفتند‪.‬‬ ‫اغا ِز کراواتی!‬ ‫با اینکه رالف در زمینه مد مطالعه نکرده بود؛ اما با توجه به تجربه ای که‬ ‫به دست اورده بود و با کمک مالی «نورمن هیلتون» توانست یک فروشگاه‬ ‫کراوات راه اندازی کند و خودش طراحی محصوالتش را به عهده گرفت‪ .‬او‬ ‫نام تجاری «پولو» را بر روی محصوالتش گذاشت‪ .‬وی بعدها این نام را از‬ ‫هیلتونخرید‪.‬‬ ‫تحصیالت‬ ‫رالف لورن به اکادمی کسب و کار و مدیریت شهری باروک در سیتی کالج‬ ‫نیویورک رفت و در ان جا در رشته کسب و کار به تحصیل پرداخت‪ .‬پس از‬ ‫دو سال تحصیل دانشگاه را رها کرد؛ اما تحصیالت خود را به پایان نرساند و‬ ‫بعد از ان به خدمت سربازی رفت‪ .‬بعد از دوران خدمت در فروشگاه برادران‬ ‫بروکز‪ ،‬به عنوان فروشنده مشغول به کار شد‪ .‬وی در سال ‪ ۱۹۶۴‬نیز با ریکی‬ ‫ان لوبیر ازدواج کرد‪.‬‬ ‫پوشاک مردانه و جایزه کوتی‬ ‫رالف به سرعت در کارش پیشرفت‬ ‫کرد‪ .‬در سال ‪ ۱۹۶۹‬اولین فروشگاه‬ ‫پولو در لندن راه اندازی شد و در سال‬ ‫‪ ۱۹۷۰‬رالف توانست به خاطر خط تولید‬ ‫پوشاک مردانه اش جایزه کوتی را بگیرد‪.‬‬ ‫او کم کم خط تولید پوشاک زنانه را نیز‬ ‫راه اندازی کرد‪ .‬در ان سال ها شهرت‬ ‫اصلی رالف به خاطر تولید پیراهن های‬ ‫استین کوتاه با لوگوی پولو بود‪.‬‬ ‫در سال ‪ ۱۹۹۳‬پوشاک ورزشی پولو نیز‬ ‫وارد بازار شد‪.‬‬ ‫معروف در تمام عرصه ها‬ ‫در سال ‪ ۲۰۱۰‬در مجله فوربز‪ ،‬رالف‪ ،‬صدوهفتادوسومین فرد ثروتمند در دنیا‬ ‫معرفی گردید‪ .‬امروزه این شرکت به تولید لباس های رسمی و غیررسمی زنانه‬ ‫و مردانه‪ ،‬زیوراالت‪ ،‬عطر‪ ،‬کیف و‪ ...‬می پردازد‪ .‬با اینکه رالف در ابتدا کار خود‬ ‫را با پوشاک مردانه اغاز کرد؛ ولی امروزه به عنوان طراح محبوب و معروف در‬ ‫همه عرصه های مد فعالیت می کند‪.‬‬ ‫کلکسیوناتومبیل هایکالسیک‬ ‫رالف لورن عالوه بر برند پولو بخاطر کلکسیون اتومبیل های کالسیک نیز‬ ‫شهرت دارد‪ .‬وی در کلکسیون خود اتومبیل هایی از جمله فراری ‪ ۲۵۰‬جی تی‬ ‫او‪ ،‬مک الرن اف وان‪ ،‬بوگاتی اس سی ‪ ،۵۷‬بنتلی‪ ،‬الفا رومئو و پورشه دارد‪.‬‬ ‫سبک و روح زندگی‬ ‫رالف در مورد علت موفقیتش‬ ‫می گوید‪ :‬من کارم را با فروختن‬ ‫کراوات شروع کردم؛ یک تکه‬ ‫پارچه بسیار کوچک‪ ،‬اما کار برایم‬ ‫بسیار ارزشمند بود و ادامه دادم‪،‬‬ ‫من یک برند را خلق کردم برای‬ ‫مردها‪ ،‬زن ها و کودکان‪ .‬لباس های‬ ‫من تنها یک لباس مد روز نیست‪،‬‬ ‫در انها سبک و روح زندگی استفاده‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪69‬‬ ‫مصــاحبه‬ ‫گپیبازیباتریندخترجهان‬ ‫سعی کن از خودت بهتر باشی‬ ‫امروزه کســی از حضور کودکان در عرصه مدلینگ متعجب‬ ‫نمی شــود‪ ،‬کودکان هم به موازات بزرگساالن در این عرضه‬ ‫مشغولفعالیت اند‪.‬‬ ‫فعالیت به عنوان مدل از ‪ 3‬سالگی‬ ‫کریســتینا پیمنــووا (‪ )Kristina Pimenova‬در‬ ‫‪27‬دسامبر‪ 2005‬در مســکو‪ ،‬روسیه‪ ،‬متولد شد‪ .‬او از ‪3‬‬ ‫سالگی به عنوان مدل شــروع به کار کرد و تاکنون با‬ ‫برندهای روبرتو کاوالی‪ ،‬ارمانی‪ ،‬فندی‪ ،‬دولچه و گابانا و‬ ‫شرکت های دیگری همکاری داشته است‪.‬‬ ‫یک فعال واقعی!‬ ‫در سال ‪ 2014‬مجله ‪ ،Women Daily‬به او لقب‬ ‫«زیباترین دختر جهان» را داد‪ .‬به نظر می رسد او برخالف‬ ‫سنش‪ ،‬دارای نوعی کاریزما است که توجه مردم را به‬ ‫سمت خود می کشــاند‪ .‬این نوجوان ‪ 12‬ساله عالوه بر‬ ‫مدلینگ‪ ،‬در زمینه های بازیگری و ژیمناستیک نیز فعال‬ ‫است و به هنر و موسیقی کالسیک عالقه دارد‪.‬‬ ‫وی در سال ‪ 2017‬در دو فیلم «‪Creators: The‬‬ ‫‪ »Past‬و «‪ »The Russian Bride‬ایفای نقش کرده‬ ‫مدل‬ ‫است‪ .‬در ادامه به خواندن گفتگوی کوتاهی با این ِ‬ ‫کوچکدعوتید‪.‬‬ ‫احساس مدل بودن‬ ‫این کار را خیلی دوســت دارم؛ زیرا می توانم با مردم زیادی اشنا شوم و به‬ ‫مکان های مختلفی سفر کنم‪ .‬من به سبب این حرفه‪ ،‬دوستان زیادی دارم‪.‬‬ ‫بهترینعکس‬ ‫عکس هایی که در لوکیشــن های خوب و با جمعیت زیاد و عوامل بسیار‬ ‫خالقی همراه بود را بیشتر دوست دارم‪.‬‬ ‫کارهای گروهی‬ ‫من کارهای گروهی را دوســت دارم و در مدرســه نیــز با بچه ها بر روی‬ ‫پروژه های زیادی با همدیگر کار می کنیم‪.‬‬ ‫فیلم هایموردعالقه‬ ‫کمدی هایی با بازی مریلین مونرو‪ ،‬جیمز دین‪ ،‬فیلم های قدیمی غم انگیز که‬ ‫حاوی پیامی است‪ ،‬فیلم «گوتیکا» که واقعا ایده اش برای رسیدن به هر چیزی‬ ‫براساس رویاهایش را دوست دارم‪ .‬همچنین عالقه زیادی به فیلم «هری پاتر»‬ ‫دارم؛ چون یکی از طرفدانش هستم و از جادو خوشم می اید‪.‬‬ ‫بازیگری و کارگردانی‬ ‫من در کالس های بازیگری شرکت می کنم و می خواهم وقتی بزرگ شدم‬ ‫بازیگر و کارگردان بشوم‪.‬‬ ‫‪70‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫مالقاتبا‪ 4‬هنرمندبزرگ‬ ‫اگر می توانســتم االن با کســی‬ ‫مالقاتداشتهباشم؛دوستداشتماین‬ ‫چهار نفر باشند‪ :‬رابرت ردفورد‪ ،‬رابرت‬ ‫دنیرو‪ ،‬ال پاچینو و مریل استریپ‪ ،‬زیرا‬ ‫قالعاده اندومی توانندبهمن‬ ‫اینافراد‪،‬فو ‬ ‫دربازیگریمشاورهخوبیبدهند‪.‬‬ ‫نصحیتمادرانه‬ ‫مادرم‪ ،‬دوستم اســت و نه تنها در‬ ‫مدلینگ‪ ،‬بلکه در تمام زندگی من را‬ ‫نصیحتمی کند‪.‬اومی گویدهیچ وقت‬ ‫نگو نمی توانی‪ ،‬باید به مشکالتت فکر‬ ‫کنی تا بتوانی راه حلی برایشان بیابی‪.‬‬ ‫حسود نباش و سعی نکن از دیگران‬ ‫بهترباشی‪،‬همیشهسعیازخودتبهتر‬ ‫باشی‪.‬‬ ‫اوقاتفراغت‬ ‫با بچه ها بــازی می کنم‪ ،‬گاهی‬ ‫تلویزیونمی بینمونیزنقاشیمی کشم‬ ‫یایکچیزیمی سازم‪.‬‬ ‫موسیقیموردعالقه‬ ‫اهنگ «نمایش باید ادامه یابد» اثر‬ ‫گروهکوئینازاهنگ هایموردعالقه ام‬ ‫اســت‪ .‬همچنین موســیقی های‬ ‫راک اندرول و کالسیک را هم دوست‬ ‫دارم‪.‬‬ ‫عاشقراهرفتنرویاستیجم‬ ‫به راه رفتن روی اســتیج به عنوان‬ ‫یک مدل خیلی عالقه دارم؛ همه چیز‬ ‫در ‪ 10‬دقیقه خالصه می شود‪ ،‬مردم‬ ‫زیادی در اطراف شاهد برنامه هستند‪،‬‬ ‫موزیک درحال پخش است و تو باید‬ ‫روی راه رفتن تمرکز کنی‪ .‬من عاشق‬ ‫راهرفتنرویاستیجهستم‪.‬‬ ‫خریدرفتن‬ ‫من برخالف خیلی های دیگر‪ ،‬واقعا‬ ‫خرید رفتن را دوســت ندارم‪ .‬همان‬ ‫لباس هایی که مادرم به من می دهد‬ ‫را دوست دارم و گاهی هم می گویم از‬ ‫مدل فالن لباس خوشم نمی اید و او‬ ‫می گوید«ولیبامزهاست!»(باخنده)‪.‬‬ ‫استعدادنهانی‬ ‫فکرمی کنماستعدادذاتییانهانی ام‪،‬‬ ‫حس همدلی باشد؛ اگر کسی ناراحت‬ ‫باشد من واقعا می توانم او را شاد کنم‪ ،‬او‬ ‫را درک کنم و کاری کنم که احساس‬ ‫شادیوسرزندگیکند‪.‬‬ ‫منبع‪poshkids:‬‬ ‫گفتگو‬ ‫راهنمای ست‬ ‫کردن رنگ ها‬ ‫مهم ترین اصل در انتخاب رنگ لباس‪ ،‬رنگ پوســت شماســت‪ .‬بیان این نکته‬ ‫ضروریست که اگر رنگ خاصی را دوست دارید‪ ،‬لزوما به این معنی نیست که ان رنگ‬ ‫برای شما مناسب است‪.‬‬ ‫تشخیص ُتن رنگی پوست‬ ‫راه اول برای این کار ان اســت که به رگ دست هایتان نگاه کنید‪ .‬اگر ابی یا‬ ‫بنفش به نظر می رســند‪ ،‬تن رنگی پوستتان سرد است و اگر سبز به نظر می رسند‪،‬‬ ‫پوستتان دارای تن رنگی گرم است‪.‬‬ ‫سرعت برنزه شدن پوست خود توجه کنید‪ .‬اگر از ان‬ ‫راه دوم این اســت که به‬ ‫ِ‬ ‫دسته از افراد هستید که زیر نور افتاب سریع تر و راحت تر برنزه می شوید‪ ،‬تن رنگی‬ ‫پوستتان گرم است؛ ولی اگر دیرتر برنزه می شوید‪ ،‬تن رنگی پوستتان سرد است‪.‬‬ ‫رنگ مناسب برای پوست سرد‬ ‫رنگ های سرد و بی روح تر برگرفته از اقیانوس و اعماق ان و نیز رنگ های‬ ‫زمستانی مانند انواع طیف ابی‪ ،‬بنفش‪ ،‬صورتی کم رنگ‪ ،‬قرمز روشن‪ ،‬سفید‪،‬‬ ‫خاکستری و سبز تیره بهترین رنگ ها هستند‪.‬‬ ‫پیشنهاد می شود از رنگ هایی مثل نارنجی و قرمز گوجه ای پرهیز کنید؛ زیرا‬ ‫با تن رنگی پوستتان هماهنگی ندارد‪.‬‬ ‫رنگ مناسب برای تمام افراد (عمومی)‬ ‫رنگ هایی که در ان ها از هر دو تن سرد و گرم به یک اندازه استفاده شده‬ ‫است؛ مانند سبز‪ ،‬ابی و بنفش‪.‬‬ ‫ازمون وخطا‬ ‫توجه به این نکته ضروری اســت که نکات بیان شده صرفا توصیه هایی‬ ‫برای کمک به انتخاب صحیح رنگ ها بوده و به معنای ایجاد محدودیت برای‬ ‫انتخابتان نیست و شما نیز می توانید عالوه بر این توصیه ها با اندکی ازمون وخطا‬ ‫و صرف وقت‪ ،‬مناسب ترین رنگ ها را برای پوست خود انتخاب نمایید‪.‬‬ ‫ست کردن تناژهای مختلف بنفش و خاکستری‬ ‫پس از شناخت تن رنگ پوست خود به سراغ دنیای رنگ ها و ست‬ ‫یدانید رنگ سال ‪ ،۲۰۱۸‬نوعی‬ ‫کردن ان ها با هم بروید‪ .‬همان طور که م ‬ ‫بنفشبهاصالح‪( UltraViolet‬فرابنفش)انتخابشدهاست‪.‬هریک‬ ‫از انواع رنگ بنفش با چه تناژی از خاکستری ست می شود؟‬ ‫تناژهای رنگ بنفش‬ ‫رنگ مناسب برای پوست گرم‬ ‫رنگ های گرم و زنــده نزدیک به رنگ های جنگلی مانند نارنجی‪ ،‬قرمز‪،‬‬ ‫ی (مثل نور خورشــید)‪ ،‬زیتونی و بنفش مایل به قرمز بهترین‬ ‫هلویی‪ ،‬طالی ‬ ‫رنگ هایپیشنهادیهستند‪.‬‬ ‫اگــر می خواهید رنگ هایــی از طیف کرم را انتخــاب کنید‪ ،‬کاپوچینویی‬ ‫ایده ال ترین رنگ است‪.‬‬ ‫اگر تن رنگی پوستتان گرم است‪ ،‬رنگ ابی یخی به شما پیشنهاد نمی شود؛‬ ‫زیرا پوست را خاکستری و بی روح نشان می دهد!‬ ‫شلوار جین چه رنگی بپوشیم؟‬ ‫شلوار جین یکی از پرکاربردترین نوع شلوار است که با انتخاب‬ ‫درست ان می توانید خیلی جذاب به نظر برسید‪ .‬برای انتخاب‬ ‫و خرید یک شلوار جین مناسب ابتدا باید نکاتی را رعایت کنید‪.‬‬ ‫ویژگی های یک شلوار جین مناسب‬ ‫شلوار جین تیره ظاهری رسمی و کاربردی دارد و با سایزهای‬ ‫مختلف بدن هماهنگی دارد‪.‬‬ ‫شلوار جین رنگ متوسط با هر نوع لباسی هماهنگ است و‬ ‫به راحتیستمی شود‪.‬‬ ‫شلوار جین راسته برای همه افراد مناسب است و تقریبًا با‬ ‫همه چیز ســت می شود و با کفش کالسیک بسیار عالی به‬ ‫بنفش رنگی ترکیبی و نشانه ثروت و تجمل است‪ .‬یاسی‪ ،‬بنفش تیره‪ ،‬ارغوانی‪،‬‬ ‫بادمجانی و بنفش مایل به ابی از انواع رنگ بنفش است که در طراحی لباس زیاد‬ ‫به کار می رود‪ .‬هر کدام از تناژهای بنفش که به قرمز نزدیک تر باشد‪ ،‬گرم تر از تناژهای‬ ‫مایل به ابی است؛ به عنوان مثال‪ ،‬بادمجانی و ارغوانی تناژهای گرم بنفش است‪.‬‬ ‫ست کردن رنگ بنفش با خاکستری‬ ‫خاکستری رنگی خنثی است که بیش از سایر رنگ های خنثی با بنفش هارمونی‬ ‫دارد‪ .‬در گروه رنگ های خاکستری‪ ،‬فیلی با بادمجانی و ارغوانی بهتر از سایر رنگ های‬ ‫بنفش ست می شود‪ .‬از طرفی بنفش تیره‪ ،‬یاسی و بنفش مایل به ابی با خاکستری‬ ‫روشن یا طوسی یخی هماهنگی بیشتری دارد‪.‬‬ ‫نظر می رسد‪.‬‬ ‫جین هایی که در قسمتی سفیدی محو و حتی واضح داشته‬ ‫باشند باعث می شود توجه به سمت ان نقطه جلب شود‪.‬‬ ‫شلوارهایی که در قســمت دم پا کمی گشادترند بهترین‬ ‫انتخاب برای پوشــیدن با کفش های اسپرت و بدون پاشنه‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫ست کردن رنگ ها با شلوار جین‬ ‫بهترین رنگ هایی که معمو ً‬ ‫ال با شلوار جین ست می شود به‬ ‫شرح زیر هستند‪:‬‬ ‫درجه اول‪ :‬قرمز‪ ،‬زرد‪ ،‬سبز‪ ،‬نقره ای و ابی‬ ‫درجه دوم‪ :‬بنفش‪ ،‬البالویی‪ ،‬زرشکی و فیروزه ای‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪71‬‬ ‫دکوراسیون‬ ‫فصل جدید‪،‬‬ ‫دکوراسیونجدید‬ ‫با فرا رسیدن زمستانی دیگر‪ ،‬وقت ان رسیده که موجی دیگر از طراحی‬ ‫داخلی را برای منزلتان در نظر بگیرید‪ .‬در این شــماره با کمک متخصصان‬ ‫طراحی داخلی‪ ،‬لیستی از نکات کاربردی را برای شما فراهم اورده ایم‪.‬‬ ‫منبع‪ :‬خانه و دکوراسیون‬ ‫بلوک رنگ‬ ‫سطوحانعکاسی‬ ‫دکورســازی با اینه عالوه بر بزرگ تر نشان دادن فضا‪ ،‬راهی هوشمندانه‬ ‫برای مخفی سازی کابینت های انباری است‪ .‬وجود سطوح انعکاسی در اثاثیه و‬ ‫مبلمان منزل با انعکاس نور موجب روشن تر به نظر رسیدن محیط داخلی منزل‬ ‫می شود‪ .‬نکته کلیدی برای قرار دادن اینه ها یا سایر سطوح منعکس کننده این‬ ‫است که از تعبیه این سطوح در مقابل یکدیگر بپرهیزید تا از ایجاد اثر انعکاس‬ ‫بیش ازاندازهجلوگیرینمایید‪.‬‬ ‫می توانید از اینه های قدیمی و هاشوردار و یا شیشه های مات برای ایجاد‬ ‫سطوح انعکاسی نقش دار استفاده کنید‪.‬‬ ‫با پخش کردن مقــداری رنگ بر روی‬ ‫دیوار‪ ،‬به محیط منزلتان تنوع بدهید‪ .‬از هر‬ ‫نوع پوششــی که برای دیوارهایتان استفاده‬ ‫می کنیــد (رنگ‪ ،‬المینت یا کاشــی)‪ ،‬یک‬ ‫راه ساده برای خلق جذابیت بصری‪ ،‬بلوک‬ ‫رنــگ در ان ها اســت‪ .‬ترکیب رنگ های‬ ‫مکمل می تواند فضا را پرشــور و ســرزنده‬ ‫نشان دهد و موجب تعالی بخشیدن روح و‬ ‫روان گردد‪ .‬در مکان هایی مانند اشــپزخانه‬ ‫یا سرویس بهداشــتی‪ ،‬در قسمت هایی که‬ ‫کوچک ترند از رنگ های قوی تر یا روشن تر‬ ‫مانند کاشی های سفیدرنگ‪ ،‬استفاده کنید تا‬ ‫یک نقطه کانونی و سلسله مراتب بصری را‬ ‫خلق کرده باشید‪.‬‬ ‫طراحی هایخمیده‬ ‫طبیعت خطوط خمیده و پرپیچ را‬ ‫دوست دارد و از انجایی که مبلمان‬ ‫مااکثرامستطیلی شکلهستند؛‬ ‫بنابراین دیوارهایی با زاویه مدور یا‬ ‫فرش و میزهایی گرد‪ ،‬موجب مالیم‬ ‫شدن فضای داخلی می شود‪.‬‬ ‫می توانید ستون راهروها را‬ ‫بیضی شکل درست کنید تا یک‬ ‫جریان عبور طبیعی بین اتاق ها‬ ‫برقرار شود و یا اینکه از مبلمان با‬ ‫طرح های ارگانیک و مدور برای‬ ‫فضای داخلی منزل استفاده نمایید‪.‬‬ ‫‪72‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫مشکی‪،‬طالیی‬ ‫پیش به سوی دور زدن یک قانون ناگفته در طراحی داخلی‬ ‫که می گوید «هرچه روشن تر‪ ،‬بهتر»! اکنون زمان درخشش‬ ‫رنگ مشکی در خانه ها فرارسیده است‪ .‬اکسسوارها و سایر‬ ‫وسایل متالیک و طالیی حس تاریکی یا حتی حزن انگیزی رنگ‬ ‫تیره را کاهش می دهند و نمای مدرن و جلوه ای زیبا را با خود به‬ ‫همراه خواهند داشت‪.‬‬ ‫دکوراسیون‬ ‫سطوح طرح دار‬ ‫سنگ های رگه دار‪ ،‬چوب های نقش دار و قطعات پرنقش ازجمله مواردی هستند که اکثرا‬ ‫برای سطح میزها‪ ،‬کابینت ها و پیشخوان یا حتی دیوارها مورداستفاده قرار می گیرند‪.‬‬ ‫برای اینکه این سطوح‪ ،‬بزرگ تر به نظر برسند از ترکیب زیاد قسمت های نقش دار با یکدیگر‬ ‫بپرهیزید و در عوض‪ ،‬یک نوع خاص را در سراسر منزل به طور متناسب تکرار کنید تا حس‬ ‫هنری خاصی را خلق کرده باشید‪.‬‬ ‫سطوح نقش دار نمایی شیک و منحصربه فرد را برای اسباب و اثاثیه منزل به همراه دارد‪.‬‬ ‫کفپوش های طرح دار در ســال ‪ 2018‬نیز از محبوب ترین های ُمد در دکوراسیون به شمار‬ ‫خواهند رفت‪.‬‬ ‫درب های کشویی‬ ‫سقفچشمگیر‬ ‫افزایش توجه خانه داران به ســقف منزل نشان دهنده این است که مردم‬ ‫بیش از گذشته به تزیینات سقف منزلشان دقت می کنند‪.‬‬ ‫امروزه‪ ،‬ســقف نیز یکی از عناصر دکوراتیو فضای داخلی منزل به شمار‬ ‫می رود‪ .‬سال ‪ 2018‬قطعًا سالی است که نگاه تمام طراحان به سمت باالست!‬ ‫نصب درب های کشــویی که بلندتر و بزرگ تر از فضای واقعی هستند‪،‬‬ ‫ترفندی برای گول زدن چشم ها اســت تا چارچوب ها و درب ها بزرگ تر از‬ ‫چیزی که هستند به نظر برسند و عالوه بر این تصور و خیالی که ایجاد می کنند‪،‬‬ ‫یک روش صرفه جویی در فضا به شمار می رود؛ به گونه ای که از فضای کف‬ ‫سالن استفاده حداکثری می شود؛ بدون اینکه برای ایجاد یک اتاق دیگر نیاز به‬ ‫درب و چارچوب های پیچیده باشد‪.‬‬ ‫دکوراسیونسنتی‬ ‫عناصرچوبی‬ ‫چوب طبیعی مناسب تمام زمان ها است؛ زیرا کیفیتی خوب دارد و مکمل‬ ‫رنج وســیعی از سبک های طراحی داخلی است‪ .‬همچنین دوام و ماندگاری‬ ‫باالیی در برابر سایش و شکستگی دارد و از عهده اکثر نیازهای افراد خانواده‬ ‫برمی اید‪.‬‬ ‫دل تاریخ اند‬ ‫امروزه‪ ،‬عناصر سنتی به نوعی هنوز تازه اند‪ ،‬به دنبال انگیزه در ِ‬ ‫و هنوز هم مکمل عناصر شیک و مدرن امروزی هستند‪ .‬اتاق ها و فضای‬ ‫داخلی منزل با وجود این عناصر‪ ،‬توجهات را به سمت جزئیات جلب می کنند و‬ ‫جذابیتی خاص به محیط داخلی منزل می بخشند‪ .‬گالبتون دوزی روی پرده‪،‬‬ ‫پارچه های رومبلی و یا اشیا و عتیقه های جذاب و خیره کننده ازجمله این عناصر‬ ‫به شمار می روند که همچنان در گذر زمان جاری هستند‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪73‬‬ ‫دکوراسیون‬ ‫حرکت در سکون‬ ‫دکوراسیون‬ ‫تغییرات فصلی در دکوراسیون محل زندگی افراد‬ ‫دچار مشکالت حرکتی‬ ‫قسمت دوم‬ ‫ملیحهاحمدبیگی‬ ‫طراح‪ ،‬نویسنده و پژوهشگر‬ ‫فصلتابستان‬ ‫چند دسته خوشــه گندم طالیی را در یک گلدان سفید و در نقاطی که‬ ‫می تواند ان ها را ببیند قرار دهید‪.‬‬ ‫این خوشــه ها حتی تا چندین ماه و چند ســال‪ ،‬به همان سرحالی باقی‬ ‫می مانند‪ .‬البته یادتان باشد داخل گلدان اب نریزید و خوشه هایی را انتخاب‬ ‫نمایید که سالم و بدون شکستگی باشند‪.‬‬ ‫گل افتاب گردان‪ :‬هر طور شده حتی یک شاخه گل افتاب گردان که همراه‬ ‫با ریشه در گلدان است را تهیه کنید و یا با کمک گرفتن از یک متخصص‪،‬‬ ‫کاشــت و رشد گل افتاب گردان را جویا و خودتان ان را پرورش دهید‪ .‬رشد‬ ‫روزبــه روز این گل و حرکت محصورکننــده اش روبه افتاب تغییری زنده را‬ ‫به وجود می اورد‪.‬‬ ‫فصل بهار‬ ‫دکوراسیون اتاقش را در فصل بهار با گل های زییا با ان رنگ های تند و‬ ‫دلپذیرش اذین بندی نمایید؛ مثل گل های همیشه بهار‪.‬‬ ‫لیستی از گل ها و عکس هایشان را در اینترنت جستجو نمایید و با کمک‬ ‫خود او گل های اتاقش را انتخاب نمایید‪ .‬گلدان ها را ســبک و کوچک‪ ،‬اما‬ ‫پرحجم انتخاب کنید و به وســیله قالب های گلدانی به صورت اویزان و در‬ ‫گوشه ای از اتاق نصب نمایید‪.‬‬ ‫دقت کنید این گوشه دیوار‪ ،‬باالی سر او و تختش نباشد؛ زیرا نصب هرگونه‬ ‫وسیله تزیینی در باالی تخت ممنوع است؛ به این دلیل که استرس و تنش‬ ‫سقوط را در فرد به وجود می اورد‪.‬‬ ‫از طرفی‪ ،‬می توانید پایه بلندی را در نظر بگیرید و ان ها را در یک دوم ارتفاع‬ ‫دیوار در دید قرار دهید یا می توانید از باکس های شکیل کنارپنجره ای برای‬ ‫گلدان بهرمند گردید که کوچک‪ ،‬اما چشمگیر هستند‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬برای نصب گلدان های اویز‪ ،‬عالوه بر سبکی گلدان ها‪ ،‬می بایست‬ ‫تنها با رول پالک ها و قالب مخصوص‪ ،‬ان ها را به دیوار نصب نمایید‪ .‬کوبیدن‬ ‫میخ یا پیچ به دیوار‪ ،‬بزرگ ترین خطای ممکن در این امر است‪.‬‬ ‫فصلپاییز‬ ‫دقت داشته باشید اگر فصل پاییز و برگ ریزان موردعالقه ان ها نیست‪،‬‬ ‫می توانید دکوراسیون فصل بهار را بنا نمایید‪.‬‬ ‫‪74‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫فصلزمستان‬ ‫برای فصل زمســتان می توانید دانه های برف را به خانه بیاورید؛ البته به‬ ‫سبک دکوراتیو‪ .‬برای این منظور‪ ،‬طرحی از دانه های برف را انتخاب کنید و‬ ‫ان را برای شکیل ساختن فضای اطراف به کار ببرید‪.‬‬ ‫ابزار موردنیاز برای درست کردن دانه های برف‪:‬‬ ‫کاغذ پوســتی سفید (کاغذ پوســتی یک نوع کاغذ طراحی است که در‬ ‫نقشه کشی هم کاربرد دارد)‪ ،‬قیچی ای که حتما تیز و خوش دست باشد‪ ،‬یک‬ ‫طرح اصلی از دانه های برف و چسب چوب‪.‬‬ ‫در ابتدا باید بگویم که اندازه دانه برف به عهده شماســت؛ اما می توانید‬ ‫اندازه اش را بدین صورت انتخاب کنید؛ کاغذ پوستی را از وسط تا بزنید و به دو‬ ‫نیم نمایید‪ ،‬ان را برش دهید‪ ،‬یکی از برش ها را بردارید و دوباره از وسط تا بزنید‬ ‫و برش دهید‪ ،‬حال این مستطیل به دست امده را از عرض‪ ،‬طول و قطر‪ ،‬ان قدر‬ ‫تا بزنید تا یک مثلث به دست بیاورید؛ سپس همان مثلث را یک تای دیگر‬ ‫بزنید‪ ،‬کافیست این مثلث را روی طرح انتخابی تان از دانه های برف بگذارید که‬ ‫حتما باید نوک تیز مثلث در مرکز طرح دانه برف قرار بگیرد‪ .‬از کناره مثلثتان‬ ‫می توانید طرح چندوجهی را به صورت نیمه با یک مداد‪ ،‬اما کم رنگ بکشید‪.‬‬ ‫پس از تکمیل طرح‪ ،‬موقع برش است که باید حوصله و دقت زیادی در ان به‬ ‫کار ببرید‪ .‬بعد از پایان برش های طرح دانه برف‪ ،‬قسمت انتهایی مثلثتان را با‬ ‫برش های ظریفی گرد نمایید‪ .‬حال به ارامی و با احتیاط‪ ،‬تای مثلث را باز کنید؛‬ ‫زیرا کاغذ پوستی بسیار ظریف است‪ ،‬مطمئنم حیرت زده می شوید!!‬ ‫چسب چوب را با کمی اب رقیق نمایید‪ ،‬محل نصب دانه برف را انتخاب و با‬ ‫کمکیکیازافرادخانوادهانرابردیواربچسبانید‪.‬فراموشنکنیدکهچسب چوب‬ ‫را با قلم مو بر دیوار بکشید و بعد اهسته و قسمت به قسمت دانه برف دکوراتیو را بر‬ ‫دیوار بچسبانید‪ .‬برای گرفتن هوا و حباب های بین دیوار و کاغذ پوستی کافیست‬ ‫توسط یک پارچه نخی ن مدار به ارامی روی کاغذ پوستی از مرکز به بیرون بکشید‪.‬‬ ‫می توانیدچندیندانهبرفرادرفاصله هایمتفاوتکنارهمقراردهید‪.‬‬ ‫تراریومساحلی‬ ‫محمدحسینکشاورز‬ ‫کارشناس ارشد کشاورزی‬ ‫باغبانی‬ ‫وسایل الزم‪:‬‬ ‫یک ظرف شیشه ای بزرگ‬ ‫شن ابی رنگ‬ ‫مقداری سنگریزه رودخانه ای متوسط‬ ‫شن وماسه ریز‬ ‫شن وماسه درشت‬ ‫ساکیولنت ها یا گیاهان دلخواه مناسب‬ ‫چاپستیک یا چوب مقاوم‬ ‫قیف‬ ‫قلم موینقاشی‬ ‫یک قطعه تخته پاره ساحلی کوچک‬ ‫سنگ مرجانی و ماهی تزیینی‬ ‫تراریوم ها معنای تازه ای به گلدان های باغبانی بخشیده اند و موجب خلق یک منظره‬ ‫کوچک می شوند که می توانید شاهد رشد‪ ،‬جوانه زنی و گلدهی گیاهان ان ها باشید‪.‬‬ ‫این اکوسیستم های مینیاتوری هوشمند امروزه در همه جا کاربردهای فراوانی دارند و‬ ‫گیاهان به شیوه ای مدرن در کاسه ها یا گلدان ها شیشه ای کاشته می شوند و مناسب افزودن‬ ‫یک نمای سبز و شیک به منزل شما هستند؛ مخصوصا اگر فضای زیاد یا زمان زیادی برای‬ ‫کاشت و نگهداری گل و گیاهان ندارید‪ .‬تراریوم ها انواع مختلفی دارند و ما در این شماره قصد‬ ‫داریم یک تراریوم ساحلی را به شما معرفی کنیم‪ .‬تراریوم های زیادی به صورت اماده از بازار‬ ‫قابل خریداری است؛ اما ساخت ان ها به دست خودتان چیز دیگری است!‬ ‫فضایسرسبززیبا‬ ‫در زیر پله ها‬ ‫روش ساخت‪:‬‬ ‫کف ظرف شیشــه ای را با مقداری شــن‬ ‫ابی رنگ پر کنید و یک الیه ســنگریزه را در‬ ‫اطراف ظرف و روی شــن های ابی به صورت‬ ‫یکنواخت پخش کنید؛ سپس شن وماسه درشت‬ ‫را در مرکز و روی سنگریزه ها بریزید‪ .‬ضخامت‬ ‫این الیه شنی باید حداقل ‪ 10‬سانتیمتر باشد‪ .‬با‬ ‫استفاده از انگشتانتان شن های اطراف را فشار‬ ‫دهید تا کامال متراکم شوند‪.‬‬ ‫روی این سطح صاف گیاهان و ماهی و یا‬ ‫چیزهای تزیینی موردنظر را قرار بدهید‪ .‬پیشنهاد‬ ‫می کنیم که گیاهان بلندتر را در انتهای ظرف‬ ‫بگذارید و گیاهان با رشد کمتر را در جلوی ان‬ ‫قرار دهید‪ .‬برای این کار‪ ،‬گیاهان را با احتیاط از‬ ‫گلدان جدا کنید و خاک اطراف ریشه را بردارید‬ ‫و در قسمت دلخواه بکارید و با کمک چاپستیک‬ ‫ریشه گیاه را به سمت پایین و داخل الیه شنی‬ ‫فرو کنید‪ .‬بقیه گیاهان را هم به همین ترتیب‬ ‫بکارید‪.‬‬ ‫در انتها با استفاده از یک قیف‪ ،‬شن دانه ریز را‬ ‫با دقت روی الیه قبلی بریزید و با استفاده از یک‬ ‫قلم مو شن های اضافی ای که احیانًا روی گیاهان‬ ‫ریخته است را پاک کنید‪ .‬بهتر است یک بار در‬ ‫هفته گیاهان این تراریوم را ابیاری نمایید‪.‬‬ ‫نوروفضا؛مهم ترینفاکتورها‬ ‫اولین چیزی که باید هنگام ساخت چنین باغچه هایی مدنظر داشته باشید‪ ،‬فضای‬ ‫قابل استفاده و در درسترس است‪ .‬باید گیاهان را طوری انتخاب کنید که فضا را کامال پر‬ ‫کنند و این را هم در نظر داشته باشید که گیاهانی با رشد کم را انتخاب نمایید تا با رشد زیاد‬ ‫به سقف برخورد نکنند‪ .‬نور هم یکی از موارد مهم برای رشد گیاهان است‪ .‬اغلب اوقات نور‬ ‫طبیعی به فضای زیر پله ها نمی رسد؛ زیرا در بسیاری از موارد‪ ،‬جایی برای تعبیه یک پنجره‬ ‫نزدیک به ان فضا وجود ندارد‪ .‬در چنین مواردی باید از المپ های رشد گیاه استفاده کنید‪.‬‬ ‫نوعسنگریزه ها‬ ‫سنگریزه ها در مدل های مختلف و متنوعی موجود هستند؛ بنابراین ممکن است این‬ ‫سوال برایتان پیش بیاید که چه نوع سنگی برای باغچه شما مناسب است‪ .‬سنگریزه های‬ ‫سفیدرنگ‪ ،‬بیشترین استفاده را در دکوراسیون و تزیینات دارند‪ .‬این سنگ ها با رنگ سبز‬ ‫گیاهانتضادعالیوجالبیایجادمی کنندونیزرنگسفیدموجببزرگ تربهنظررسیدن‬ ‫فضامی گردد؛بنابرایناستفادهازسنگ هایسفیدانتخابیعالیبرایباغچه هایکوچک‬ ‫زیرپلهبه شمارمی روند‪.‬‬ ‫اگر در زیر راه پله های منزلتان فضای خالی دارید می توانید‬ ‫از این فضا برای داشتن یک باغچه کوچک و شاداب بهره‬ ‫ببرید و چشم اندازی خیره کننده را برای منزلتان خلق کنید‪.‬‬ ‫گیاهان هوای منزل را پاک می کنند و این یکی از بهترین‬ ‫دالیلی است که باید در محیط داخلی منزل هم یک باغچه‬ ‫داشته باشید‪ .‬این باغچه ها در ترکیب با سنگریزه های زیبا‪،‬‬ ‫فضای زیر پله ها را زیباتر جلوه می دهند‪.‬‬ ‫خالقباشید‬ ‫به جز ایجاد باغچه سنگی و یا قرار دادن گلدان در این فضا‪ ،‬می توانید خالقیت بیشتری‬ ‫به خرج دهید و یک حوضچه کوچک با فواره های زیبا در این مکان بسازید و اطراف ان را‬ ‫باگیاهانمناسببیاراییدوزیباییمضاعفیرابهمنزلتانهدیهکنید‪.‬همچنینمی توانیداز‬ ‫گیاهانروندهبرایپوشاندندیوارزیرپلهاستفادهکنیدوبااستفادهازچندالمپونورپردازی‬ ‫زیبا‪ ،‬اینه کاری‪ ،‬استفاده از مجسمه ها‪ ،‬اکسسوارها و وسایل تزیینی دیگر به خاص تر شدن‬ ‫محیط کمک کنید و از سرسبزی و طراوات این فضا بهره مند شوید‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪75‬‬ ‫تکنولوژی‬ ‫پیش بینیزندگیانسان‬ ‫در ‪ 100‬سال اینده ‬ ‫نانوروبات هــا قادرند کــه درون‬ ‫رگ های بدن سفر کنند‬ ‫ارتباط با سایر انسان ها از طریق فکر کردن‬ ‫به احتمال قریب به یقین تا صدســال اینده و با پیشــرفت هایی که در‬ ‫زمینه علوم عصب شــناختی صورت خواهد گرفت‪ ،‬انسان موفق به کشف‬ ‫سازوکارهایی خواهد شد که با ان می تواند از طریف فکر کردن و تله پاتی با‬ ‫مغر انسان های دیگر ارتباط برقرار کند‪ .‬حتی هم اکنون چیپ های الکترونیکی‬ ‫کوچکی ســاخته شده و در مرحله تست اســت که بر اساس ان و با به کار‬ ‫گذاشتن ان ها در کنار مغز انسان می توان توانایی های مغزی را افزایش داد و‬ ‫با دیگران با روش های جدید ارتباط برقرار کرد‪.‬‬ ‫دانشمندان صنعت نانوتکنولوژی درحال‬ ‫ســاخت و تکمیل روبات های هدفمندی‬ ‫هستند که قادرند در رگ های بدن سفر کنند‬ ‫و به اندام موردنظر برسند و کارهای درمانی را در همان نقطه اغاز کنند‪ .‬این نانوروبات ها‬ ‫حتی قادر خواهند بود وارد بافت مغز شوند و بخش های اسیب دیده را ترمیم و بازسازی‬ ‫کنندوحافظهانسانرانیزکپیکنند‪.‬‬ ‫هوش انسان افزایش جهش گونه‬ ‫خواهد داشت‬ ‫به لطف پیشرفت های شگفت انگیز‬ ‫علم نانوتکنولــوژی و دســتاوردهای‬ ‫عصب شناسی و زیست شناسی‪ ،‬انسان تا‬ ‫صدســال اینده قادر خواهد بود سازوکار‬ ‫هوش ادمی را به دست بیاورد و با کمک‬ ‫دارو و روش های محرک اموزشی‪ ،‬هوش‬ ‫انسان را افزایش قابل مالحظه ای دهد‪.‬‬ ‫قابل سکونت شدن قطب جنوب‬ ‫استفاده مردم جهان از یک واحد پولی مشترک‬ ‫تحوالت اقتصادی و اثر جهانی شدن اقتصاد سبب یکدستی و ایجاد یک‬ ‫واحد پولی مشترک در سراسر دنیا خواهد شد‪ .‬این امر سبب منظم تر شدن روند‬ ‫رشد اقتصادی و کمک به کشورهای ضعیف تر برای رشد اقتصادی و رسیدن‬ ‫به رشد اقتصادی باالتر خواهد شد‪.‬‬ ‫کنترلتغییراتاب وهوایی‬ ‫هم اکنون نیز انسان به تکنولوژی هایی‬ ‫دست یافته که با تکیه بر ان‪ ،‬توانایی کنترل‬ ‫و اعمال نفوذ بر تغییــرات اب وهوایی به‬ ‫منظور کاستن از اثرات مخرب ان را دارد؛‬ ‫اما با پیشرفت علوم هوا‪-‬فضا در صدسال‬ ‫اینده‪ ،‬به احتمال زیــاد قادر خواهیم بود‬ ‫هنگام تغییرات مخرب اب وهوایی مانند‬ ‫تندبادها و گرداب ها‪ ،‬بر ان ها غلبه کنیم و‬ ‫ان ها را خاموش نگه داریم‪.‬‬ ‫‪76‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫با رشد جمعیت انســان به حدود ده‬ ‫میلیارد نفر‪ ،‬قــادر خواهیم بود با کمک‬ ‫صنعت درحال پیشروی ساخت خانه های‬ ‫مســتحکم و گرم‪ ،‬قطب جنوب را نیز‬ ‫قابل ســکونت کنیم و در ان صنعت و‬ ‫بازرگانی راه بیندازیم و بدون ضرر زدن‬ ‫به طبیعت‪ ،‬شهرهای کوچک بسازیم‪.‬‬ ‫صحراها تبدیل به جنگل های انبوه‬ ‫خواهند شد‬ ‫دســتاوردهای بســیاری در زمینــه‬ ‫زمین شناسی و گیاه شناسی به دست امده‬ ‫است و این تکنولوژی ها با سرعت درحال‬ ‫پیشرفت و تکامل اند و به نظر می رسد به‬ ‫احتمالقریببهیقینتاصدسالایندهبشر‬ ‫خواهد توانست در بیایان های داغ و سوزان‪،‬‬ ‫جنگل هایانبوهبارانیبه وجودبیاورد‪.‬‬ ‫زیرو بم موفقیت‬ ‫گــــوشکردن‪،‬بـــــزرگ تـــریندارایــــی‬ ‫رضا کشاورز‬ ‫کارشناش ارشد صنایع‬ ‫منبع‪ :‬الفبای موفقیت‪ ،‬باب پراکتور‬ ‫اگر مجبور بودم بزرگ ترین دارایی برای ارتباط موفق را انتخاب کنم‪ ،‬می گفتم که ان‬ ‫در توانایی ما برای گوش کردن است‪ .‬گوش کردن‪ ،‬چیزی عجیب و مغناطیسی و یک‬ ‫نیروی خالق است‪ .‬دوستانی که به ما گوش می دهند کسانی هستند که ما به سمت ان ها‬ ‫در حرکتیم و می خواهیم با ان ها و نزدیک به ان ها باشیم‪.‬وقتی به کسی گوش می دهید‪ ،‬به‬ ‫ان ها انگیزه داده و اجازه می دهید خودشان را اشکارا شرح دهند‪ .‬ایده ها شروع به رشد در ان ها‬ ‫می کنندوواردزندگی شانمی شوند‪.‬اینکارباعثمی شودمردمخوشحالوازادباشند‪.‬وقتی‬ ‫ما به مردم گوش می کنیم‪ ،‬یک جریان متناوب ما را مجددا شارژ می کند و به این ترتیب ما‬ ‫هرگز از یکدیگر خسته نمی شویم‪.‬وقتی مردم از ما می خواهند که به ان ها گوش بدهیم و ما‬ ‫شروع به نصیحت کردن می کنیم‪ ،‬کاری که ان ها خواسته اند را انجام نداده ایم‪ .‬لحظه ای که‬ ‫شروعبهنصیحتکردنان هامی نماییم‪،‬احساساتان هاراجریح هدارمی کنیم‪.‬اخرینباری‬ ‫کهنشسته ایدوسخاوتمندانهبهفرزندانتان‪،‬همسرتانیاهمکارتانگوشکرده اید‪،‬کِیبود؟‬ ‫کردن موثر‪ ،‬بیشتر از یک توده قرص می تواند بیماری ها را درمان کند‪.‬‬ ‫ثابت شده که گوش ِ‬ ‫چراهمینامروزتبدیلبهیکشنوندهبهترنشویم؟‬ ‫تفاوت شنیدن و گوش کردن‬ ‫یک نکته را به خاطر داشته باشید؛ بین شنیدن و گوش کردن تفاوت زیادی وجود دارد‪.‬‬ ‫شما با گوش هایتان می شنوید و با ذهن احساسی تان گوش می کنید؛ پس بدون هیچ فکر‬ ‫و نظردهی‪ ،‬خودتان را به دیگران بسپارید تا موفقیت ان ها را درک کنید‪.‬وقتی به صورت‬ ‫فعال به دیگران گوش می کنید‪ ،‬ان ها را تحسین می نمایید‪،‬‬ ‫شما در حالت فعال با چشم ها و گوش هایتان گوش‬ ‫می کنید‪،‬شماباعاملشهودی تانگوشمی کنید؛‬ ‫حتی حالت بدن شما بیانگر گوش دادن فعال‬ ‫اســت‪.‬بله‪ ،‬گوش کردن به صورت فعال یک‬ ‫تحسین صادقانه است‪ .‬درواقع شما می گویید‪،‬‬ ‫من معتقدم چیزی که شما می گویید مهم است‪.‬‬ ‫انسان عاقل پاسخ های درست نمی دهد‪ ،‬او سواالت‬ ‫درستمطرحمی کند‪.‬‬ ‫سندرومامنیت‬ ‫‪ ÁÁ‬بایدکاریکهفکرمی کنیمنمی توانیمراانجامدهیم‬ ‫حس ششم خود را پرورش دهید‬ ‫اعتمادبه نفس چیزی به جز دانش نیســت‪ .‬بگذارید دوبــاره بگویم‪ :‬برای اینکه‬ ‫اعتمادبه نفسداشتهباشید‪،‬تنهاچیزیکهنیازداریداطالعاتاست‪.‬‬ ‫این طور به ان نگاه کنید؛ اگر پنج هزار بار کاری را خوب انجام دهید‪ ،‬متوجه می شوید‬ ‫کهمی توانیدانکارراانجامدهید؛بنابراینمطمئنمی شوید‪.‬اگرقبالهرگزانکاررا‬ ‫انجامندادهباشید‪،‬متوجهنمی شوید‪.‬‬ ‫‪ ÁÁ‬امتحانکردن‪،‬کلیداینکاراست‬ ‫بدوندانش‪،‬شماتردیددارید‪.‬اگرمی خواهیداعتمادبه نفسداشتهباشید‪،‬اینفرصترا‬ ‫بهخودتانبدهیدکهتوانایی هایخودتانرابشناسید‪.‬باامتحانکردنچیزهایجدید‬ ‫و پذیرش ریسک برای توسعه سطح توانایی فعلی تان‪ ،‬متوجه می شوید که امتحان‬ ‫کردن شانستان پایان‬ ‫کردن‪ ،‬کلید این کار است‪ .‬شما متوجه می شوید که امتحان ِ‬ ‫دنیانیست‪،‬متوجهمی شویدکهامنیتوصلحزمینهرشداعتمادبه نفسنیستند‪.‬بدون‬ ‫امتحانکردن‪،‬متوجهمی شویدکهشمازیرسطحتوانایی هایتانزندگیمی کنید‪.‬‬ ‫‪ ÁÁ‬بیماریپیش رونده ایبهنام‪:‬تردید‬ ‫تردید به خود‪ ،‬یک بیماری پیش رونده است‪ .‬با خودداری از ریسک کردن و امتحان‬ ‫مارپیچیروبه پایینمی کنید‬ ‫کردنپروژه هایسازند ِهاعتمادبه نفس‪،‬شروعبهحرکت‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫و فرصت های رشد را طرد کرده و درعوض در امنیت زندگی پابرجا می مانید‪.‬‬ ‫این الگو سندروم امنیت است‪ .‬شما از اینکه اشیانه تان را ترک کنید اجتناب می کنید؛‬ ‫شماچیزیکهبهنحویعواملامنیتوایمنیراتهدیدکندراامتحاننمی کنید‪.‬‬ ‫اخرین باری که کاری را انجام داده اید که قبال انجام نداده بودید را به خاطر دارید؟‬ ‫اخرین بار کِی با فرصت های رشد روبرو شده اید؟ شما با ریسک کردن و ادامه دادن‪،‬‬ ‫الگویتوسعهتواناییوافزایشدانشدربارهسطحمهارتتانراایجادمی کنید‪.‬ایاانسان‬ ‫ریسک پذیریهستید؟‬ ‫‪ ÁÁ‬شانستانراامتحانکنید‬ ‫اعتمادبه نفس بیشتری در خود پرورش دهید‪ .‬شما قابلیت شگفت انگیزی دارید‪.‬‬ ‫خودتانرامنعطفکنید!تبدیلبهتمامچیزیشویدکهمی توانید‪.‬اگراعتمادبه نفس‬ ‫نداشته باشید‪ ،‬در مسابقه زندگی دوبرابر شکست می خورید‪ .‬با اعتمادبه نفس‪ ،‬قبل از‬ ‫شروعهمپیروزهستید‪.‬‬ ‫‪ ÁÁ‬بهترینبخشازشهامت‪،‬یعنیاتمامکارقبلازشروع‪.‬‬ ‫اگر ما در هر تجربه ای واقعا تامل کنیم تا ترس را در چهره ببینیم‪ ،‬قدرت‪ ،‬شهامت و‬ ‫اعتمادبه نفسپیدامی کنیم‪...‬مابایدکاریکهفکرمی کنیمنمی توانیمراانجامدهیم‪.‬‬ ‫یــک قدرت ذهنی وجود دارد که همه ما دارای ان هســتیم و اغلب ان را‬ ‫«حس ششم» یا «شهود» می نامیم‪ .‬شهود همان ابزار ذهنی احساس است که‬ ‫این توانایی را به ما می دهد تا حاالت‪ ،‬افکار‪ ،‬ارتعاشات و احساسات فرد دیگری‬ ‫را دریافت کنیم‪ .‬گفته می شود که این «حس درونی» ما است‪.‬‬ ‫همه دارای یک عامل شــهودی هستند و قطعا می توانند با تمرین‪ ،‬قدرت‬ ‫ذهنی خودشان را پرورش دهند‪.‬‬ ‫یک فروشنده تاثیرگذار‪ ،‬افسر پلیس‪ ،‬مامور گمرک و‪ ...‬همه دارای یک عامل‬ ‫شــهودی فوق حسی هستند‪ .‬به همین دلیل است که ان ها تاثیرگذارند‪ .‬ان ها‬ ‫به خودشــان یاد داده اند که انــرژی دیگران را دریافت کنند‪ ،‬نه اینکه فقط به‬ ‫گفته هایشانگوشدهند‪.‬‬ ‫بازخوردگیری ابزار پرورش شهود‬ ‫این اتفاق حداقل یک بار در زندگی شما افتاده است‪ .‬به زمانی فکر کنید که‬ ‫کسی به چشمان شما نگاه کرده و گفته دوستتان دارد و شما متوجه شدید که‬ ‫دروغ می گوید یا وقتی احساس کردید دوستانتان مشکلی دارند؛ اما ان ها به شما‬ ‫اطمینان داده اند که همه چیز خوب است و بعدًا متوجه شده اید که ان ها واقعا با‬ ‫مشکلی جدی روبرو هستند‪.‬‬ ‫برای پروراندن عامل شهودی و رسیدن به اعتمادبه نفس در استفاده از ان‪ ،‬باید‬ ‫بازخورد داشته باشید‪ .‬هرگاه با کسی هستید که یک تفاهم عالی با هم دارید‪ ،‬از‬ ‫بازخورد او سوال کنید‪ .‬اگر احساس می کنید ان ها به چیزی فکر می کنند‪ ،‬از ان ها‬ ‫بپرسید‪ .‬عامل شهودی شما قطعا ارتعاشات ارسالی از ان فرد را دریافت می کند‪.‬‬ ‫اغلب وقتی رابطه بسیار نزدیکی با کسی داشته باشید‪ ،‬افکار ان فرد را دریافت‬ ‫می کنید؛ حتی قبل از اینکه او به صورت شفاهی برایتان بازگو کند‪.‬‬ ‫ارتعاشات دروغ نمی گویند‬ ‫یک فرد می تواند چیزی بگوید و درعین حال فکر دیگری داشته باشد‪ .‬شما‬ ‫نهایتًا به نقطه ای خواهید رسید که در ان به ارتعاشاتی که دریافت می کنید بیش از‬ ‫کلماتیکهمی شنویدتوجهخواهیدکرد‪.‬شهودیکیازارزشمندترینابزارهایذهنی‬ ‫است که شما دارید‪ ،‬اگاهانه شروع به استفاده از ان کنید‪ ،‬هدایای شما ارزش تالش‬ ‫کردن را دارند‪ .‬استیو جابز‪« :‬زمان شما محدود است؛ پس با زندگی شبیه یک فرد‬ ‫دیگرانراتلفنکنید‪،‬درگیرتعصبنباشید؛اینیعنیزندگیبانتایجافکاردیگران‪.‬‬ ‫اجازه ندهید سروصدای نظرات دیگران صدای درونی شما را محو کند و مهم تر از‬ ‫همه‪ ،‬شهامت داشته باشید تا قلب و شهودتان را دنبال کنید»‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪77‬‬ ‫اجتماعی‬ ‫حقوقی‬ ‫پرونده‬ ‫بررسیاجمالیتابعیت‬ ‫کشتیواثاران‬ ‫به بهانه حادثه نفتکش سانچی و به یاد و احترام‬ ‫جانباختگان این حادثه‬ ‫رویا قربانی‬ ‫مشاور حقوقی‬ ‫تعریفتابعیت‬ ‫طبق منابع متعدد‪ ،‬تابعیت عبارت است از یک رابطه سیاسی‪،‬‬ ‫حقوقی و معنوی که فردی را به دولتی معین مرتبط می سازد‪.‬‬ ‫طبق این رابطه‪ ،‬شخص تبعه در قبال تبعیت‪ ،‬به حمایت دولت‬ ‫متبوع خود ذی حق خواهد بود‪ .‬چنین رابطه ای‪ ،‬شخص تبعه را‬ ‫مطمئن می سازد که در رفتار و دادوستدش با کشورهای خارجی و‬ ‫اتباعبیگانه‪،‬عنداالقتضاازحمایتسیاسیدولتمتبوعخود‪-‬که‬ ‫نالمللشناختهشدهبهره مندخواهدشد‪.‬‬ ‫به وسیلهحقوقبی ‬ ‫انواعتابعیت‬ ‫گفتنیاستتابعیتعمومًامبتنیبردوسیستماست‪:‬سیستم‬ ‫خونوسیستمخاک‪.‬درایرانتابعیتبه طورعمدهبرسیستمخون‬ ‫متکی است‪ .‬البته در مواردی از سیستم خاک برای کسب تابعیت‬ ‫استفادهشدهاست‪.‬‬ ‫با توجه به قانون مدنی ایران‪ ،‬کسی که از پدر ایرانی در ایران یا‬ ‫بیرون از کشور متولد شود‪ ،‬ایرانی است؛ اگرچه مادرش غیرایرانی‬ ‫باشد‪ .‬اشتغال در برخی از کارها و دستیابی به شماری از مقامات‬ ‫دولتینیازمندداشتنتابعیتایرانیاست‪.‬‬ ‫تابعیتکشتیواثاران‬ ‫پرچمی که بر روی کشتی ها نصب می شود نشان هویت و‬ ‫تابعیتکشتیمحسوبمی شود‪.‬‬ ‫کاال یا مسافر بارگیری و یا سوارشده در کشتی در ایام سفر‬ ‫دریاییطبیعتًابایدتحتحکومتیکنظامحقوقیباشدتامسائل‬ ‫مربوط به روابط ان ها نظم و روند منطقی داشته باشد‪ .‬به همین‬ ‫نالملل‪ ،‬اصل صالحیت انحصاری‬ ‫دلیل طبق موازین حقوق بی ‬ ‫کشورصاحب پرچمکشتیبرایکنترلوادارهاینروابطموردتوجه‬ ‫قرارمی گیرد‪.‬‬ ‫گاهیدربارنامه هابندیباعنوان«‪»Flagstate‬یا«‪»Flag‬‬ ‫موجود است‪ .‬این بند تعیین کننده کشور متبوع کشتی است که‬ ‫قوانین و اصول حقوقی ان بر اعمال و رفتار افراد درون کشتی و‬ ‫وضعیتانحکومتخواهدکرد‪.‬‬ ‫کشورصاحب پرچمهمچنیننقشحساسیرانسبتبهایمنی‬ ‫و سالمت در دریا ایفا می کند و عادتًا این کشور‪ ،‬اولین خط دفاعی‬ ‫در برابر عملیات مخرب کشتی علیه ایمنی و تخریب محیطی‬ ‫‪78‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫استثنائاتحاکمبرصالحیتانحصاری‬ ‫کشورصاحب پرچم‬ ‫ابتدابایدخاطرنشانکردکهدرصورتمواجه‬ ‫با صالحیت موازی دو کشور در موارد خاص‪،‬‬ ‫ارجحیتباکشورصاحب پرچمکشتیخواهد‬ ‫بود‪.‬‬ ‫یدریاها‪،‬مواردذیلازصالحیت‬ ‫درتمام ‬ ‫انحصاریکشورصاحب پرچماستثناء‬ ‫شدهاست‪:‬‬ ‫‪ -1‬قاچاق مواد مخدر و داروهای روان گردان‪،‬‬ ‫دزدی دریایی‪ ،‬حمل ونقل برده و به طور کلی‬ ‫نالمللی‪ ،‬موارد نیازمند به‬ ‫تمامی جنایات بی ‬ ‫بازدید و بازرسی کشتی توسط کشتی های‬ ‫جنگی در صورت وجود ظن قوی به جرایم‬ ‫نالمللی‪،‬مقرراتماهیگیریدردریاها‪،‬حق‬ ‫بی ‬ ‫تعقیب فوری‪ ،‬حفظ محیط زیست‪ ،‬تعهدات‬ ‫کشــورها در مورد تاسیسات انتقال انرژی‬ ‫در زیر دریا‪ ،‬پخــش برنامه های رادیویی و‬ ‫تلویزیونی غیرمجاز و سایر اعمال غیرمجاز‬ ‫علیهامنیتدریانوردی‪.‬‬ ‫‪-2‬درمنطقهنظارتچنانچهقوانینگمرکی‪،‬‬ ‫مالی‪ ،‬بهداشتی و مهاجرتی کشور ساحلی‬ ‫نقض شده باشد‪ ،‬کشور ساحلی نسبت به‬ ‫رسیدگیقضاییصالحیتخواهدداشت‪.‬‬ ‫‪ -3‬در دریاهای ســرزمینی چنانچه اثرات‬ ‫جرمی به کشــور ساحلی سرایت کند و یا‬ ‫نظمعمومی دریایسرزمینیکشورساحلی‬ ‫مختل شــود‪ ،‬کشور ســاحلی صالحیت‬ ‫رسیدگی خواهد داشت‪ .‬همچنین در تمام‬ ‫مواردی که ناخــدا‪ ،‬مامور دیپلماتیک و یا‬ ‫کارمندکنسولیکشورصاحب پرچمازکشور‬ ‫ساحلی درخواست مداخله کنند نیز کشور‬ ‫ساحلیمی تواندرسیدگینماید‪.‬به طورکلی‪،‬‬ ‫چنانچه مبدا وقوع وضعیت غیرقانونی‪ ،‬در‬ ‫اب های داخلی کشور ســاحلی باشد‪ ،‬ان‬ ‫کشور حق بازجویی از کشتی را دارد؛ هرچند‬ ‫هم اکنوندردریایسرزمینیواقعباشد‪.‬‬ ‫محسوب می شود؛ به عنوان مثال‪ ،‬اجرای مقررات راجع به خدمه‬ ‫کشتی‪،‬طبقکنوانسیونکاردریاییبایدتوسطکشورصاحب پرچم‬ ‫موردنظارت قرار گیرد که شامل استخدام‪ ،‬تغذیه‪ ،‬مراقبت های‬ ‫پزشکی‪،‬مکاناستراحتو…برایکارگرانکشتیمی شود‪.‬‬ ‫نقشپرچمکشتیهنگاموقوعجرم‬ ‫اگر در درون یک کشــتی در دریای ازاد جرمی اتفاق بیفتد‬ ‫مسئولیت با چه کسی خواهد بود؟ در این موضوع باز هم نقش‬ ‫پرچم کشتی دارای اهمیت است‪ .‬کشتی ها و محموله های ان ها‬ ‫دردریاهایازادتحتاقتدارانحصاریکشورصاحب پرچمهستند‬ ‫و محموله های کشتی همان وضعیتی را خواهند داشت که در‬ ‫ی در کشتی رخ دهد‪،‬‬ ‫خاک کشور خود دارند؛ پس چنانچه جرم ‬ ‫تنها کشور متبوع کشتی صالحیت رسیدگی خواهد داشت؛ مگر‬ ‫اینکه اثرات ان از حدود کشتی خارج شده و یا با صالحیت کشور‬ ‫متبوع مسافران‪ ،‬تعارض پیدا کند‪.‬اموال منقول واقع در کشتی در‬ ‫حکم اموال واقع در کشور صاحب پرچم هستند و به عنوان مثال‪،‬‬ ‫احکاممرتبطباتصرفومالکیتدران هاطبقاصلتابعیتاموال‬ ‫مادیازمحلوقوعشان‪،‬تابعقانونانکشورخواهدبود‪.‬همچنین‬ ‫اگر به عنوان مثال‪ ،‬کاالی یک تاجر در طول سفر در درون کشتی‬ ‫دزدیده شود‪ ،‬فرقی نمی کند که کشتی در کجا قرار دارد‪ ،‬تعقیب‬ ‫کیفریتنهادرصالحیتکشورصاحب پرچمخواهدبود‪.‬‬ ‫وظایفکشورصاحب پرچم‬ ‫عالوه بر تاثیر شناخت کشور صاحب پرچم کشتی بر نظام‬ ‫حقوقی حاکم بر اموال و افــراد واقع در ان‪ ،‬باید متوجه بود‬ ‫که اثر اصلی این شناخت بر تعیین کشوری است که وظیفه‬ ‫دارد تدابیر اداری‪ ،‬فنی و اجتماعی را راجع به کشــتی اتخاذ‬ ‫کرده و امنیت کشتی ها را از حیث ساخت‪ ،‬تجهیزات و قابلیت‬ ‫دریانوردی ان تضمین کند؛ به عنوان مثال‪ ،‬ممکن است‪ ،‬شما‬ ‫به عنوان یک خریدار‪ ،‬فروشــنده و یا حتی یک شرکت بیمه‬ ‫اگاهی که نمی خواهد اثرات منفی خسارات دریایی را بی جهت‬ ‫متحمل شود‪ ،‬سند تایید قابلیت دریانوردی را از کشتی ای که‬ ‫قصد حمل کاالهایتان را دارد درخواست کنید‪ .‬در این حالت‪،‬‬ ‫سازمان های کشور صاحب پرچم صالحیت صدور این گواهی‬ ‫را خواهند داشت‪.‬‬ ‫اینترنت‬ ‫و اعتیاد به ان‬ ‫پرونده اجتماعی‬ ‫قسمت اول‬ ‫فرزاد اخشابی‪،‬‬ ‫مدرس و کارشناس‬ ‫حقوق جزا و‬ ‫جرم شناسی‬ ‫مقدمه‬ ‫گسترش رو به افزایش فناوری های اطالعاتی و ارتباطی به خصوص شبکه‬ ‫جهانی اینترنت و تبعات قابل توجه ان در ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و لزوم‬ ‫سرمایه گذاری وسیع و هدفمند در جهت بهره گیری حداکثری از فرصت های‬ ‫ناشــی از فرایند تکنولوژی در جهت پیشرفت همه جانبه کشور و ارائه خدمات‬ ‫گســترده و مفید به طبقات مختلف مردم‪ ،‬همچنین ضــرورت برنامه ریزی‬ ‫و هماهنگی مســتمر به منظور صیانت از اسیب های ناشــی از بهره برداری‬ ‫فناوری اطالعات و ارتباطات‪ ،‬اقتضا می کند که نقطه کانونی متمرکزی برای‬ ‫سیاست گذاری‪ ،‬تصمیم گیری و هماهنگی در فضای مجازی کشور تبیین گردد‪.‬‬ ‫به این لحاظ شــورای عالی فضای مجازی کشور با اختیارات کافی به ریاست‬ ‫رئیس جمهور تشکیل شده و الزم است به کلیه مصوبات ان ترتیب اثر قانونی‬ ‫داده شود‪.‬‬ ‫حوزه های بهره مندی بهینه از اینترنت در جامعه‬ ‫‪ -1‬توسعه اقتصادی‪ :‬ایجاد شغل به صورت مستقیم و غیرمستقیم‪.‬‬ ‫‪ -2‬رشد فرهنگی‪ :‬اینترنت به ســبب نقش ویژه ای که در انتقال و انتشار‬ ‫فرهنگ ها دارد می تواند به رشد و بالندگی فرهنگی جامعه کمک کند‪.‬‬ ‫‪ -3‬همگرایی اجتماعی‪ :‬ایجاد فضای ســالم برای گفتگو‪ ،‬ایجاد رابطه بین‬ ‫کشورها که درنتیجه موجب کاهش تنش های فرهنگی و افزایش همگرایی‬ ‫اجتماعیمی گردد‪.‬‬ ‫‪ -4‬کســب دانش و مهارت جدید‪ :‬ارتباط اینترنتی به گســترش و تقویت‬ ‫مهارت های اجتماعی کمک می کند‪.‬‬ ‫شبکه هایاجتماعی‬ ‫به مجموعه ای از افراد که به صورت گروهی دو یا چندنفره با یکدیگر تبادل‬ ‫مطالب دارند و در مواردی مانند اطالعات نیازمندی ها‪ ،‬فعالیت و افکار خود را‬ ‫به اشتراک می گذارند شبکه های اجتماعی گویند‪ .‬نکته‪ :‬در ایران به دلیل کمبود‬ ‫و یا نداشــتن محتوای فاخر و غنی در فضای مجازی‪ ،‬مردم بیشــتر در زمینه‬ ‫سرگرمی و خبری از فضای مجازی استفاده می کنند تا موضوعات علمی و فنی‪.‬‬ ‫شبکه های اجتماعی مجازی جدید از وب سایت های اینترنتی هستند که در این‬ ‫وب سایت ها کاربران حول محور مشترکی به صورت مجازی کنار هم قرار گرفته‬ ‫و جماعت های انالین یا برخط را تشکیل می دهند‪ .‬درواقع‪ ،‬شبکه اجتماعی‪،‬‬ ‫شبکه ای متشکل از افراد و گروه ها و ارتباطات بین ان هاست و در این خصوص‪،‬‬ ‫گرایش به سایت های اجتماعی در سراسر دنیا همچنان رو به رشد است‪.‬استفاده‬ ‫بهینه و درست از اینترنت و فضای مجازی برای انجام کارهای علمی و پژوهشی‬ ‫و کسب وکار هرگز به معنای اعتیاد به ان نیست‪ .‬امروزه حتی در ارائه خدمات‬ ‫مشاوره و روان شناختی از اینترنت استفاده می شود‪.‬‬ ‫عادت مزمن به اینترنت‬ ‫عادت مزمن به اینترنت (اعتیاد اینترنتی)‪ ،‬عادتی رفتاری و غیرشیمیایی است‬ ‫که تعامل انسان با رایانه (کامپیوتر) را دربر می گیرد‪ .‬از انجایی که لفظ اعتیاد بیشتر‬ ‫تداعی کننده اعتیادهای سنتی همچون اعتیاد به الکل‪ ،‬نیکوتین‪ ،‬مواد مخدر و قمار‬ ‫است؛ اما اعتیاد از طریق اینترنت با شکل جدی روبرو شده است‪.‬‬ ‫گسترش رایانه های شخصی و افزایش اتصال به اینترنت شامل اعتیاد به انواع‬ ‫بازی های گپ‪ ،‬هرزه نگاری‪ ،‬قمار انالین و خریدهای اینترنتی می شود‪ .‬اعتیادهای‬ ‫رفتاری همچون اعتیاد به شبکه اینترنت می توانند باعث تخریب سالمت روابط‬ ‫احساسات و سرانجام روح و روان فرد گردد‪ .‬عادت به اینترنت و فضای مجازی‬ ‫بسیار خزنده است و تبعات ویرانگر ان در بلندمدت اشکار می شود‪.‬‬ ‫اعتیاد به اینترنت از مواردی است که بحث های زیادی درباره ان صورت گرفته و‬ ‫می گیرد؛ به طوری که اگر فردی متوجه شد که قادر نیست یک روز را بدون استفاده‬ ‫از اینترنت سپری کند شکی نیست که به استفاده از اینترنت معتاد شده است (البته‬ ‫که مراتب و درجات مختلفی برای این کنش فردی متصور هست)‪.‬‬ ‫انواع عادت های اینترنتی‬ ‫‪ -1‬بازی های اینترنتی‪ %70 :‬از اعتیاد به اینترنت‬ ‫را انواع بازی های انالین تشکیل می دهند‪.‬‬ ‫‪ -2‬اعتیاد به ارتباط های اینترنتی‪ :‬شامل حضور‬ ‫در شبکه های اجتماعی‪ ،‬چت و تاالرهای گفتگو‬ ‫اســت‪ .‬افرادی که دچار اعتیــاد به گپ زدن و‬ ‫گفتگوی اینترنتی می شوند معموال بیش ازحد‬ ‫دچار روابط اینترنتی هستند‪ .‬به ظاهر‪ ،‬مبتالیان‬ ‫به این بیمــاری دائم در اینترنت دنبال اســم‬ ‫خودشانمی گردند‪.‬‬ ‫‪ -3‬استفاده های پورنوگرافی‪ :‬در این حالت فرد‬ ‫مدام در اینترنت به دنبال تحریکات جنسی است‪.‬‬ ‫‪ -4‬اعتیــاد به جمع اوری اطالعات‪ :‬در این نوع‬ ‫اعتیاد‪ ،‬فرد شیفته غنای اطالعات وب می شود‬ ‫و جســتجوی بیش از اندازه بــرای جمع اوری‬ ‫اطالعات از پیامدهای این شیفتگی است‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪79‬‬ ‫نمایشگاه‬ ‫اجتماعی‬ ‫گفتگـــو‬ ‫گزارش‬ ‫گزارش‬ ‫یادداشت‬ ‫یک دقیقه بیشتر در‬ ‫ستاره باران «اپرا» میان لرزش های‬ ‫گاه و بی گاه تهران!‬ ‫رستوران اپرا در روزهای پایانی پاییز نودوشش در جشنواره سه روزه یلدایی خود میزبان جمع کثیری از هنرمندان مطرح کشور و مردم بود‪ .‬این جشنواره که با‬ ‫همراهی برندهای زیروبم‪ ،‬همراز‪ ،‬بنتلی‪ ،‬رزلند و مالصدرا اتفاق افتاد‪ ،‬شامل حافظ خوانی‪ ،‬موسیقی زنده‪ ،‬قرعه کشی‪ ،‬گفتگو و به جا اوردن اداب و رسوم یلدا بود‪.‬‬ ‫میزبان داریم تعریفی!‬ ‫مجید اخشابی با انتشار پستی‬ ‫در صفحه مجــازی اش مراتب‬ ‫تقدیر و تشکر از حضور و همراهی‬ ‫عزیزان را اینگونه بیان کرد‪« :‬به‬ ‫مدد و با شکر حضرت دوست از‬ ‫جشنواره ســه روزه یلدایی «اُپرا»‬ ‫خاطرات بسیار خوبی به یادگار ماند‬ ‫که بر خــود الزم می دانم از همه‬ ‫عزیزانی که به اُپرا افتخار میزبانی‬ ‫دادند تقدیر و تشکر کنم؛ باالخص هنرمندان ارجمند سرکارخانم ها‪ :‬رزیتا غفاری و مونا‬ ‫برزویی و همسران فرهیخته و مهربانشان؛ جنابان اقایان احمد پورمخبر (فرزند و عروس‬ ‫محترمشان)‪ ،‬جلیل فرجاد‪ ،‬جعفر دهقان‪ ،‬مهرداد فالحتگر‪ ،‬ارشا اقدسی‪ ،‬ناصر قوام پور؛‬ ‫همچنین همراهان و همکاران ارجمند در برگزاری مراسم جناب اقای احسان امامی فرد‬ ‫مدیرفروش بنتلی و جناب خلیل معدل مدیرعامل محترم بنتلی گروپ‪ ،‬جناب اقای‬ ‫غالمی مدیرعامل محترم هلدینگ مالصدرا‪ ،‬رزلند و همه عوامل و کارکنان زیروبم و‬ ‫مهراواهنر و کادر تالشگر رستوران اپرا‪.‬‬ ‫‪80‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫رعدوبرق‪ ،‬اوج نیایش ابر است‪...‬‬ ‫مراسم حافظ خوانی از رسوم قدیمی و جذاب‪ ،‬در اپرا با حضور ناصر قوام پور برگزار شد؛‬ ‫همراه با ناصر قوام پور‪ ،‬گوینده پیش کسوت رادیو تفالی به حضرت حافظ زده و صدای‬ ‫دلنشین ایشان برای دقایقی فضای معنوی را بر این محفل هنری حاکم کرده بود‪.‬‬ ‫امکان تماشای انالین و دانلود «جشنواره یلدایی اپرا» با نصب اپلیکیشن‬ ‫بارکدخوان و اسکن بارکدهای ذیل‪:‬‬ ‫نمایشگاه‬ ‫اجتماعی‬ ‫گفــتگو‬ ‫گزارش‬ ‫گزارش‬ ‫مجید اخشابی‪ :‬باید تحمل کرد‬ ‫و گذاشت و گذشت‬ ‫جلیلفرجاد‪:‬‬ ‫انرژی مثبت‬ ‫مردم‪ ،‬بهترین‬ ‫اتفاق پاییزی‬ ‫من بود‬ ‫جذاب ترین خاطره پاییز ‪96‬‬ ‫سالموخوشامدگویی‬ ‫خدمت شما و مخاطبین عزیز سالم عرض‬ ‫می کنم‪ .‬امیدوارم که همه با گذر شب یلدا‪ ،‬یک‬ ‫اغاز بسیار دلپذیر برای زمستان را شروع کرده‬ ‫باشند و ان شاهلل در انتظار یک زمستان بسیار‬ ‫دلچسبوپرنعمتهستیم‪.‬‬ ‫جشنوارهیلداییاُپرا‬ ‫خدا را شــکر می کنیم که توانستیم با یک‬ ‫برنامه ریزی خیلی خوب‪ ،‬یک اخر هفته یلدایی‬ ‫را بــرای مخاطبینمان رقم بزنیم که با حضور‬ ‫هنرمندان خیلی خوب و ارزشمند‪ ،‬حافظ خوانی‬ ‫و همراهی برخی از برندها برگزار شــد و یک‬ ‫برنامه قرعه کشی هم داشتیم که برای اولین‬ ‫برند بنتلی با اُپرا تلفیقی حاصل کرد که منجر‬ ‫به این شد که هرشــب به قید قرعه هدایای‬ ‫نفیسی را به مخاطبین و نیز هنرمندان تقدیم‬ ‫کنیم و فکر می کنم خاطره خیلی خوبی برای‬ ‫عزیزانی که تشریف اوردند و همچنین برای ما‬ ‫باقیماند‪.‬امیدواریمکهبتوانیماینسنتوبرنامه‬ ‫قرعه کشی را هر هفته داشته باشیم و هدایایی را‬ ‫تقدیممخطبینکنیم‪.‬‬ ‫جذاب ترینخاطرهپاییز‪1396‬‬ ‫خداراشکرپاییزخیلیخوبیبود‪،‬منسفرهای‬ ‫خیلی خوبی داشتم‪ .‬خاطرات شب هایی که با‬ ‫هنرمندان سپری می کنیم جذابیت های خاص‬ ‫خودشرادارد‪.‬اینایامرامشغولمطالعهوتحقیق‬ ‫هستم که خو ِد این موضوع مجموعه خاطراتی‬ ‫برای من رقم زد که برای انجام ان‪ ،‬کار تا پاسی‬ ‫از شب را تجربه می کنم‪.‬‬ ‫تالش هاوتحقیقاتمقطعدکتری‬ ‫اینمقطعدیگرشوخی بردارنیست(بالبخند)‪،‬‬ ‫ضمن اینکه شما باید یک تز‪ ،‬یک تفکر و یا یک‬ ‫ایده ای را بپرورانیــد و ان را ارائه دهید و اثبات‬ ‫کنید‪ .‬در این زمینه دیگر کسی نمی تواند کمک‬ ‫کند؛ به جز خو ِد شخص که باید واقعا تحقیق و‬ ‫تالش کند‪ .‬من واقعا خدا را شــکر می کنم که‬ ‫این تالش ها موجب می شود چند کتاب بیشتر‬ ‫بخوانم‪ ،‬با اساتید بیشتری گفتگو کنم و بیاموزم‪.‬‬ ‫این کار با تمام ســختی هایش برای من یک‬ ‫موهبتاست‪.‬‬ ‫کارهایجدید‬ ‫جدیدا یکی از اثارم به نــام «انتخاب من»‬ ‫به عنوان تیتراژ برنامه سیمای خانواده از شبکه‬ ‫‪ 1‬سیما درحال پخش است که ان را به صورت‬ ‫مجازی در ســایت و کانال رسمی مان و البته‬ ‫سایت هایمعتبروخبرگزاری هایدیگرمنتشر‬ ‫کردیم که کار شاد و مفرحی است‪.‬‬ ‫جامعه باید پویایی‪ ،‬نشاط و امید خودش‬ ‫راداشتهباشد‬ ‫بخشی از وقایعی مانند زلزله که برای بشر‬ ‫پیش می اید‪ ،‬یک مشکل شخصی و موضعی‬ ‫نیست‪ ،‬مشکلی است که برای خیل کثیری از‬ ‫جمعیتبه وجودمی ایدوبه هرحالمی توانتمام‬ ‫همدردی ها و کارهای الزم را حتی در خفا انجام‬ ‫دادوبه نظرمی رسدکههزارانبرابربیشتروبهترو‬ ‫ارزنده ترازوقتیاستکهباگفتگوومصاحبهتوام‬ ‫شود‪ .‬اگرچه به قول سعدی بزرگ‪« :‬چو عضوی‬ ‫به درد اورد روزگار‪ /‬دگر عضوها را نماند قرار»؛‬ ‫ولی من اعتقاد دارم که جامعه باید ان پویایی و‬ ‫نشاط و امید خودش را داشته باشد و وقتی که‬ ‫ادم زمین می خورد باالخره باید بلند شود‪ .‬اینکه‬ ‫بخواهیم خیلی در این مصیبت دست وپا بزنیم و‬ ‫غرقشویمبهنظرمنمناسبحالفعلیجامعه‬ ‫ما نیست و نباید به گونه ای به این قضیه دامن‬ ‫بزنیم که از میزان سطح امید در جامعه کاسته‬ ‫شــود‪ .‬به هرحال این بالیا واقعا سخت است و‬ ‫تحمل ان برای هم وطنان کرمانشــاهی واقعا‬ ‫دشوار بود که شاید فقط از عهده این قوم غیور‬ ‫برمی امد‪.‬درکل‪،‬اعتقاددارمکهبایدتحملکردو‬ ‫گذاشتوگذشت‪.‬‬ ‫دو نمایش روی صحنه داشــتم که هر شــب بعد از اجرا‪،‬‬ ‫انرژی مثبتی که از تماشاگران به من منتقل می شد برایم خیلی‬ ‫جذاب بود‪ .‬من نمایش را دوســت دارم و می خواهم همیشه‬ ‫روی صحنه باشم‪.‬‬ ‫کارهای جدید در زمستان ‪96‬‬ ‫سریال هفت قســمتی به نام «تالطم» را بازی کردم که‬ ‫اماده پخش است‪ .‬اکنون هم درحال تمرین یک نمایشنامه‬ ‫به نام «میرمهنا» هستم که قرار است بهمن ماه در تاالر اندیشه‬ ‫حوزه هنری اجرا شود‪.‬‬ ‫اگر یک پاک کن زمان داشتم‪...‬‬ ‫تمام ان لحظاتی که افکار منفی داشتم و در مورد دیگران‬ ‫بد فکر کردم‪ ،‬قضاوت کردم‪ ،‬نگاه بد داشتم یا غیبت کردم و به‬ ‫مردم لبخند نزدم را پاک می کردم که یادم نرود باید در زندگی‬ ‫به همدیگر لبخند بزنیم و شادی و مهر هدیه بدهیم‪.‬‬ ‫باید جسارت عذرخواهی کردن داشته باشیم‬ ‫موقعی که زلزله امد‪ ،‬بچه هایم مارال و مونا‪ ،‬خیلی اصرار به‬ ‫ترک خانه داشتند و من مخالفت کردم و گفتم دیگر تمام شده‬ ‫است؛ اما با اصرار همسرم و همسر مارال‪ ،‬قبول کردم که به‬ ‫خیابان برویم‪ .‬بعد از چند دقیقه به خودم امدم و فهمیدم چه‬ ‫اشــتباهی کردم؛ من باید در ان لحظه احساس بچه هایم را‬ ‫درک می کردم که اگر قرار است اتفاقی بیفتد بهتر است باهم‬ ‫باشیم‪ .‬فردای ان روز از فرزندانم عذرخواهی کردم و در پی ان‬ ‫خیلی به ارامش رسیدم‪ .‬ما باید در هر سنی که هستیم جسارت‬ ‫داشته باشیم که اشتباه خودمان را اعالم کنیم؛ نه اینکه گرفتار‬ ‫غرور و منیت شــویم‪ .‬باید بامحبت تر به همدیگر نگاه کنیم‬ ‫و همدیگر را دوســت داشته باشیم؛ چون فقط مهر و محبت‬ ‫می ماند‪« .‬دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ‪ /‬ای هیچ برای‬ ‫هیچ بر هیچ مپیچ»‬ ‫انار زیبایی بسیاری دارد‬ ‫انار را خیلی دوســت دارم‪ .‬میوه خوبی اســت؛ هم برای‬ ‫سالمتی و شــادابی پوست مفید است و هم خوردن و دیدن‬ ‫ان لذت بخش است‪ .‬دانه های انار که خداوند ان ها را به شکل‬ ‫هندسی منظمی چیده است‪ ،‬زیبایی بسیار دارند که ما باید همه‬ ‫زیبایی های خداوند را با چشممان ببینیم‪ .‬ان شاءهلل که در تمام‬ ‫لحظات زندگی چیزهای خوب ببینیم‪.‬‬ ‫کالم پایانی‬ ‫ان شاهلل که هرجا هستید‪ ،‬تنتان سالم و دلتان شاد باشد و‬ ‫همدیگر را دوست داشته باشید‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪81‬‬ ‫نمایشگاه‬ ‫گزارش اجتماعی‬ ‫گزارش‬ ‫یادداشت‬ ‫مونا برزویی ‪ :‬هنوز مواظبم‬ ‫دانه ارزو را دور نیندازم!‬ ‫بردن چیزی با خود از پاییز به زمستان‬ ‫فکر می کنم شخصًا سرفه های این هوای الوده را به همراه خودم خواهم برد‪.‬‬ ‫دانه ارزو در دل انار!‬ ‫بردن چیزی با خود از پاییز به زمستان‬ ‫ان شاءهلل خیر و برکتش را با خودم می برم‪.‬‬ ‫نگاهمثبت‬ ‫خوبی یلدا این است که همیشه یک جمع گرم خانوادگی را به یاد ادم می اندازد‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫من انار خیلی دوست دارم‪ ،‬مادربزرگم از بچگی به ما می گفت در هر اناری یکی از‬ ‫دانه ها‪ ،‬دانه ارزو است و وقتی که دارید انار را دانه می کنید مواظب باشید این دانه‬ ‫هدر نرود و ما با این فکر‪ ،‬همه حواسمان به این بود که دانه ای از انار هدر نرود‪ .‬بعد‬ ‫که بزرگ شدم فهمیدم چه فلسفه ای پشت این موضوع بوده؛ ولی بااین حال‪ ،‬هنوز‬ ‫هم وقتی انار پوست می کنم مواظب هستم دانه ارزو را دور نیندازم‪.‬‬ ‫امیدوارم بعد از گذر زمســتان‪ ،‬تابستان پربرکتی داشته باشیم‪ .‬درست است‬ ‫که شروع ان با بهار است؛ اما خشکسالی و بارندگی کم پاییز و زمستان امسال‬ ‫مقداری نگرانم کرده اســت و برای همین امیدوارم که در تابستان سال اینده‬ ‫مشکل کم ابی نداشته باشیم‪ .‬بیایید نگاه مثبتی به موضوع داشته باشیم‪ ،‬ان شاءهلل‬ ‫که الودگی هوا هم زودتر رفع می شــود و همین خوبی و یمن شــب یلدا به‬ ‫فصل های بعد هم منتقل می گردد‪.‬‬ ‫ان لحظه من میهمانی بودم و با چند نفر از دوستان در ایوان ایستاده بودیم‬ ‫که یک دفعه دیدیم زمین می لرزد‪ .‬ابتدا فکر کردم سنگینی ما است که بالکن‬ ‫می لرزد؛ اما بعد همه به همدیگر نگاه کردیم و فهمیدیم زلزله امده است‪.‬‬ ‫از دوره جوانی‪ ،‬قسمت حافظ خوانی شب یلدا برای من از همه چیز جذاب تر‬ ‫است؛ حتی اگر انار هم نخورم ولی فال حافظ را قطعا می گیرم (با خنده)‪.‬‬ ‫هنگام وقوع زلزله‬ ‫زلزله خیلی من را نترساند!‬ ‫متاسفانه خبرهایی که از شهرهای مختلف می شنوم واقعا تکان دهنده‬ ‫است و اذیت می شــوم‪ .‬هر کسی در سطح وسع خودش کمک می کند؛‬ ‫ولی صدمه ای که ان ها خوردند واقعا قابل جبران نیســت و این برای من‬ ‫تصویر خیلی غم انگیزی است‪ .‬البته خودم هیچ وقت این تجربه را نداشتم‬ ‫و هنــگام زلزله اخیر هم همه عزیزان کنارم بودند و فکر کردم اگر همه‬ ‫با هم باشــند اشکالی ندارد و درحقیقت من را خیلی نترساند‪ .‬در راه دیدم‬ ‫خیلی ها از ترس در خیابان ایستاده بودند و تا صبح در خیابان بودند؛ ولی‬ ‫مــن راحت خوابیدم و گفتم اگر چیزی قرار اســت پیش بیاید نمی توان‬ ‫جلوی ان را گرفت‪.‬‬ ‫با این کلمات یک جمله بسازید‪ :‬اُپرا‪ ،‬زیروبم‪ ،‬همراز‪ ،‬شب یلدا‬ ‫درست است که من ترانه می نویسم؛ ولی کار سختی است‪ .‬اولین کلمه ای‬ ‫که با شنیدن این عباراتی که گفتید به ذهنم می رسد؛ اقای اخشابی هستند و‬ ‫کبُعدی نیستند و در رشته های مختلف در زمینه‬ ‫این نشان می دهد که ایشان ت ‬ ‫هنر و فرهنگ دوست دارند فرهنگ سازی کنند و حرکت های فرهنگی هنری‬ ‫شایسته ای هم در این زمینه انجام داده اند‪.‬‬ ‫‪82‬‬ ‫رزیتا غفاری‪ :‬خوردن انار‬ ‫را فراموش می کنم؛ اما‬ ‫حافظ خوانی را نه!‬ ‫زیر و بم‬ ‫جذاب ترین قسمت شب یلدا‬ ‫ارزوی سالمتی و خوشی‬ ‫برای ان دســته از عزیزانی که دچار زلزله شده اند‪ ،‬در هرجای این کشور که‬ ‫هستند ارزوی ســامتی دارم‪ .‬به هرحال همه ما ایرانی هستیم و دل هایمان‬ ‫به هم گره خورده اســت و اروزی ســامتی هم وطنانم را دارم و ان شاءهلل که‬ ‫خوشی هایشان در این شب ها پایدار باشد‪ .‬امیدوارم در سال اینده کمتر حوادث و‬ ‫اتفاقات پیش بینی نشده را شاهد باشیم‪.‬‬ ‫ن‬ ‫بازی نقاب ها در بندر ترکم ‬ ‫من همیشه گزیده کار بودم؛ ولی اخیرا تعداد کارهای پیشنهادی کمتر شده‬ ‫و من هم کمتر کار می کنم‪ .‬سریالی به نام «بازی نقاب ها» کار اقای حسن پور‬ ‫و اقای مهمام را در دســت تولید دارم که به نظر خودم ان شاءهلل سریال خوبی‬ ‫خواهد شد و از شبکه دو پخش می شود‪ .‬قرار است به بندر ترکمن برویم و در‬ ‫این فیلم نقش یک خانم ترکمن را دارم که نقشی متفاوت است و خودم خیلی‬ ‫این کار را دوست دارم‪.‬‬ ‫کالم پایانی‬ ‫به جناب اقای اخشابی به خاطر این محفل گرمی که مسبب ان بودند تبریک‬ ‫می گویم‪ .‬ان شاءهلل که خداوند به ایشان برکت و روزی بدهد و خوان نعمتشان‬ ‫همیشهگستردهباشد‪.‬‬ ‫نمایشگاه‬ ‫گزارش اجتماعی‬ ‫گزارش‬ ‫احمدپورمخبر‪:‬‬ ‫پول پیدا می شود‬ ‫جان پیدا نمی شود!‬ ‫عشق‬ ‫در این دنیا عشــق حقیقی ست‪ ،‬تو مجازی مگیر‪ /‬این دم شیر است‪ ،‬تو به‬ ‫بازی مگیر‬ ‫فضای مجازی‬ ‫رابطه ام با دنیای مجازی خوب است‪ .‬شاعر می گوید‪ :‬روزگار با تو نساخت‪ ،‬تو‬ ‫با روزگار بساز‪ ،‬جهاد سازندگی باش!‬ ‫حس ورود به عرصه هنر‬ ‫باید خدا را شکر کرد‪ .‬هرچه داریم از خداوند داریم‪.‬‬ ‫سرقت نحس!‬ ‫دو فیلم تلویزیونی بازی کرده بودم که منتشر نشد‪ .‬جدیدا فیلمی به نام «سرقت‬ ‫نحس» را بازی کرده ام‪ .‬نقشم هم بد نبود و باالخره خواستیم حالی به خلق اهلل‬ ‫بدهیم و ان ها را شاد کنیم‪.‬‬ ‫جایگاه کسی که مردم را شاد می کند‬ ‫در ایام قدیم‪ ،‬یک نفر نزد پیامبر می رود و می پرسد ثواب چیست؟ رسول خدا‬ ‫(ص) می فرمایند اگر در جمعی چند نفر ناراحت‪ ،‬شاکی از خودشان و غرق ماتم‬ ‫نشسته باشند و کسی نزد ان ها اید و شادشان کند و بخنداند‪ ،‬جایش در بهشت‬ ‫است‪ .‬ان چند نفر هم که خیلی غمگین و گرفتار بودند با او شاد شدند و خداوند‬ ‫هم کارشان را درست کرد و گره از مشکالتشان باز کرد‪.‬‬ ‫کالم پایانی‬ ‫امیدوارم که همیشه ملت ایران‪ ،‬دختران و پسران گلم‪ ،‬همه تندرست و دلشاد‬ ‫باشند‪ .‬در این دوره زمانه فقط تندرستی حرف اول را می زند؛ از قدیم گفته اند پول‬ ‫پیدا می شود‪ ،‬جان پیدا نمی شود! کسی که خداشناس باشد خداوند نمی گذارد‬ ‫لنگ بماند و این برای همه اثبات شده است‪ .‬ان شاهلل شما هم موفق و موید و‬ ‫منصورباشید‪.‬‬ ‫جعفردهقان‪:‬‬ ‫بهانجیرهاوپسته ها‬ ‫پاتک می زدم!‬ ‫یک دقیقه ای که خیلی از دل ها را به هم نزدیک می کرد‬ ‫پاییز هم مثل همه فصل ها‪ ،‬زیبایی خاص خودش را دارد‪ .‬برگزاری مراسم‬ ‫شــب یلدا در اخرین روز پاییز نشان می دهد که ما سنت های دیرین خودمان‬ ‫زمان قدیم‬ ‫را حفظ کرده ایم و این خیلی ارزشــمند است‪ .‬من شب های ِ‬ ‫یلدای ِ‬ ‫را هیچ وقت فراموش نمی کنم؛ همیشــه این مواقع‪ ،‬برف و سرمایی بود و در‬ ‫هر خانه ای یک کرســی وجود داشت که بزرگ ترها و خانواده ها همه دور ان‬ ‫می نشستند و به شاهنامه خوانی‪ ،‬حافظ خوانی و گپ زدن می پرداختند‪ .‬درست‬ ‫است که فقط یک دقیقه بیشتر از بقیه روزهای سال است؛ اما همین یک دقیقه‬ ‫خیلی از دل ها را به هم نزدیک می کرد‪ .‬ما ســنت های دیگری هم مانند عید‬ ‫نوروز‪ ،‬چهارشنبه سوری و نیز اعیاد مختلفی داریم که نباید ان ها را فراموش کنیم‬ ‫و باید همیشه همدل و به یاد همدیگر باشیم‪.‬‬ ‫اجیل موردعالقه شب یلدا‬ ‫من همیشه انجیر و پسته را خیلی دوست داشتم و گاهی هنوز مراسم را شروع‬ ‫نکرده بودند من نیمی از ان را پاتک زده و در جیبم ریخته بودم (با خنده)‪.‬‬ ‫یلدای دور از خانواده‬ ‫«سر دلبران»‬ ‫ما سال گذشته‪ ،‬شب یلدا در یزد و درحال کار بر روی سریال ِ‬ ‫بودیم‪ .‬درست است که کنار خانواده نبودیم و در کنار فامیل و خانواده‪ ،‬ادم یک‬ ‫حس وحال دیگری دارد؛ اما بچه های گروه در همان جا دور همدیگر جمع شدند‬ ‫و شب یلدایی را برگزار کردند‪ .‬این را هم باید یادمان باشد که این روزها‪ ،‬مردم‬ ‫قسمت هایی از کشورمان مانند کرمانشاه‪ ،‬زلزله زده هستند و این شب ها را ندارند‬ ‫و نباید ان ها را فراموش کنیم‪.‬‬ ‫با این کلمات یک جمله بسازید‪ :‬انار‪ ،‬یلدا‪ ،‬همراز‬ ‫شــب سال‪ ،‬شب یلداســت که همه دور هم نشسته اند و رازهای‬ ‫زیباترین‬ ‫ِ‬ ‫خودشان را با خوردن انار دور کرسی برای همدیگر بازگو می کنند‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪83‬‬ ‫سالمت عمومی‬ ‫زگیل‬ ‫و درمان ان‬ ‫افسانه گودرزی‪ ،‬دکتر داروساز‬ ‫زگیل یک نوع تومور خوش خیم پوستی‬ ‫اســت که در اثر الودگی با ویروسی به نام‬ ‫«پاپیلومای انسانی» ایجاد می شود‪.‬‬ ‫انواع زگیل‬ ‫درمان زگیل‬ ‫بسته به سن و نوع زگیل‪ ،‬درمان ها متفاوت است‪.‬‬ ‫ترکیبات حاوی اسیدسالیسیلیک‪ :‬این ترکیبات به صورت محلول‬ ‫و چسب وجود دارند و هفته ها به این درمان احتیاج است‪ .‬این ترکیب در زگیل‬ ‫صورت کاربرد ندارد؛ چون باعث کاهش یا افزایش رنگدانه پوست می شود‪.‬‬ ‫کرایوتراپی‪ :‬نیتروژن مایع است که در دمای بافت تا ‪ 70‬درجه کاهش‬ ‫می یابد و با تفنگ کرایو یا سواپ پنبه ای صورت می گیرد و نسبت به استفاده از‬ ‫اسیدسالیسیلیک‪ ،‬دفعات درمان کمتری دارد‪ .‬درد‪ ،‬تاول و تغییر رنگدانه پوست‬ ‫از عوارض ان است‪.‬‬ ‫زگیل تناسلی‪ :‬درمان این نوع زگیل مشکل تر است‪ .‬این زگیل باید در‬ ‫هر دو جنس‪ ،‬مرد و زن‪ ،‬معاینه شود‪ .‬برای این نوع زگیل‪ ،‬گاهی داروی پدوفیلین‬ ‫به صورت هفتگی و موضعی در منزل تجویز می شو د و گاهی منجمد کردن و یا‬ ‫استفاده از لیزر در درمان استفاده می گردد‪.‬‬ ‫ایمونوتراپی‪ :‬در این روش‪ ،‬سیســتم ایمنی بدن را در منطقه زگیل‬ ‫تحریک کرده و واکنش ایمنی بدن باعث از بین رفتن زگیل می شود‪.‬‬ ‫سوزاندن یا برق (کوتر کردن)‪ :‬این روش طی یک مرحله زگیل را‬ ‫از بین می برد که ایجاد جوشگاه می کند و دردناک است‪.‬‬ ‫درمان هایگیاهی‬ ‫سیر‪ :‬سیر خام را روی زگیل قرار داده و اطراف زگیل را با پماد زینک اکسید‬ ‫چرب کنید‪ .‬روزی دو بار تا یک هفته این کار انجام شود‪.‬‬ ‫انجیر‪ :‬صمغ انجیر‪ ،‬ماده سفید و سوزاننده ای است که به واسطه انزیم های‬ ‫موجود در ان سبب تحلیل بافت زگیل می شود‪.‬‬ ‫مامیران‪ :‬گیاهی است که در جلوگیری از بیماری های ویروسی موثر است‪.‬‬ ‫شیره گیاه مامیران را به نسبت مساوی با عسل یا با گلیسیرین مخلوط کرده‬ ‫و روی زگیل بمالید‪ .‬شــیره گیاه مامیران سمی است و نباید روی مناطق باز و‬ ‫خراش ها استعمال شود‪.‬‬ ‫‪84‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫زگیل معمولی‪ :‬اطراف ناخن‪ ،‬روی انگشتان و پشت دست وجود دارد و‬ ‫معموال در محل خراشیدگی ایجاد می شود؛ به طورمثال‪ ،‬جویدن ناخن یا کندن‬ ‫گوشه های ناخن ایجاد زگیل می کند‪.‬‬ ‫زگیل کف دست و پا‪ :‬تعداد این نوع زگیل‪ ،‬زیاد و دسته ای است و معموال‬ ‫برجسته نمی شود؛ چون فشار حاصل از راه رفتن روی کف پا باعث صاف و پهن‬ ‫شدن ان می شود و ممکن است دردناک باشد‪.‬‬ ‫زگیل صورت‪ :‬کوچک تر بوده و تعدادش زیاد است و در کودکان بیشتر‬ ‫دیده می شود‪.‬‬ ‫زگیل تناسلی‪ :‬کوچک و صاف است؛ ولی ممکن است باریک و بلند هم‬ ‫باشــد‪ .‬این نوع زگیل‪ ،‬زبر و پوسته پوسته نیست‪ .‬احتمال اینکه این نوع زگیل‪،‬‬ ‫ویروس را به دست و پا منتقل کند کم است‪.‬‬ ‫عوامل ایجاد زگیل‬ ‫الف) خوردن گوشه ناخن و کندن پوست کنار ناخن‪.‬‬ ‫ب) زگیــل پا در اثر پابرهنه راه رفتن در محل هایی که دیگران نیز پابرهنه راه‬ ‫می روند به وجود می اید‪.‬‬ ‫ج) در کسانی که از اتاق دوش جمعی استفاده می کنند‪ ،‬احتمال شیوع زگیل پا‬ ‫وجود دارد‪.‬‬ ‫د) زگیــل دســت در قصاب ها و افرادی که گوشــت حمــل می کنند و در‬ ‫کمک مکانیک هابیشتردیدهمی شود‪.‬‬ ‫ز) ضعف سیستم ایمنی افراد را مستعد بیماری های ویروسی مانند زگیل می کند‪.‬‬ ‫تفاوت میخچه و زگیل‬ ‫عامل زگیل ویروس است؛ اما میخچه ناشی از وجود فشار در یک قسمت‬ ‫از کف پا است‪.‬‬ ‫زگیل به مرور زمان زیاد می شود‪.‬‬ ‫روی سطح زگیل نقاط سیاه دیده می شود‪.‬‬ ‫نظم خطوط پوست در زگیل از بین می رود‪.‬‬ ‫زیــبایی‬ ‫روش های بازسازی پستان بعد از عمل جراحی ماستکتومی‬ ‫دکتر حمیدرضا علیزاده اطاقور‬ ‫دانشیارگروهجراحیوعضوهیئت‬ ‫علمیدانشگاه‬ ‫یکی از مهم ترین و شایع ترین سرطان های رایج در‬ ‫بین بانوان‪ ،‬سرطان پستان است که در مراحل ابتدایی‬ ‫بیماری و قبل از منتشر شدن (متاستاز) به سایر اعضای‬ ‫بدن به نحو مطلوبی می تواند درمان شود‪ .‬جراحی رایج‬ ‫برای سرطان پستان برداشتن بخشی از بافت پستان و‬ ‫یا تمام پستان و به همراه غدد لنفاوی زیر بغل است‪.‬‬ ‫روش های بررسی انتشار سرطان‬ ‫بسته به وسعت درگیری بافت پستان و نیز مرحله‬ ‫بیماری‪ ،‬روش های جراحی متفاوتی وجود دارد‪ .‬برای‬ ‫مرحله بندی پســتان از روش های مختلفی همچون‬ ‫سونوگرافی‪ ،‬سی تی اسکن‪ ،‬اسکن هسته ای ‪ ،‬ام ارای و‪...‬‬ ‫در کنار معاینه بالینی دقیق و بر حســب مورد استفاده‬ ‫می شــود‪ .‬همچنین از تست های کبدی و تست های‬ ‫خونی دیگر برای بررسی انتشار سرطان در بدن کمک‬ ‫گرفتهمی شود‪.‬‬ ‫بازسازی بافت برداشته شده‬ ‫یکی از نگرانی های مهم بانوان بعد از ابتال به سرطان‬ ‫پستان‪ ،‬بازسازی اینده بافت برداشته شده است‪.‬‬ ‫امروزه بسته به وسعت برداشته شدن بافت پستان‬ ‫و به کمک جراحان فوق تخصص جراحی پالستیک‬ ‫و زیبایی‪ ،‬روش های بســیار متنوعی برای بازســازی‬ ‫پستان وجود دارد که بر حسب مورد و ازجمله ترجیح‬ ‫خود بیمار‪ ،‬نوع تکنیک جراحی انتخاب می شود؛ مثال‬ ‫در موارد برداشــت کامل بافت پستان و بعد از کامل‬ ‫شدن دوره های رادیوتراپی و شیمی درمانی‪ ،‬می توان از‬ ‫بافت چربی شکمی بیمار در ناحیه پایین ناف به همراه‬ ‫عضله شکمی و عروق خون رسانی کننده به این قسمت‬ ‫جهت بازسازی به نحو بسیار مطلوبی استفاده کرد که‬ ‫اصطالحًا فلپ عضله مستقیم شکمی گفته می شود‪.‬‬ ‫همچنین از عضالت ناحیه قفســه سینه به همراه‬ ‫پوست روی ان ها نیز می توان به تنهایی یا در ترکیب با‬ ‫پروتز پستان استفاده کرد‪.‬‬ ‫در مراحل ابتدایی سرطان پستان می توان در شرایط‬ ‫خاصی‪ ،‬در همان زمان برداشت پستان‪ ،‬بازسازی پستان‬ ‫را نیــز هم زمان انجام داد‪ .‬مقــاالت داخلی و خارجی‬ ‫زیادی توســط بنده در این زمینه به چاپ رسیده است‬ ‫که عالقه منــدان می توانند از طریق اینترنت به ان ها‬ ‫دسترسی پیدا کنند ‪.‬‬ ‫پوستی زیبا با سرم ویتامین ‪ C‬خانگی‬ ‫ویتامین ‪ C‬به دلیل خاصیت انتی اکســیدانی اش‪ ،‬نقش‬ ‫اساسی در سالمتی پوســت دارد‪ .‬سرم های ویتامین ‪C‬‬ ‫موجود در بازار تا حدودی گران قیمت هستند؛ اما در ترمیم‬ ‫و بازســازی سلول های پوستی و درنتیجه جوان ماندن و‬ ‫سالم نگه داشتن پوست اثرات قا بل توجهی دارند‪ .‬پوست ما‬ ‫با افزایش سن و تغییرات دیگری که در بدن رخ می دهد‬ ‫برای ســالم ماندن نیاز به کمک دارد‪ .‬این سرم نیرومند‬ ‫برای تحریک فرایند کالژن ســازی‪ ،‬کاهش جای زخم‬ ‫و چین وچروک پوســت‪ ،‬محافظت در برابر اشــعه ‪،UV‬‬ ‫برطرف کننده لکه های پوســتی و روشن کنندگی پوست‬ ‫مفید است‪ .‬ویتامین ‪ C‬را باید فقط به شکل پودر ان تهیه‬ ‫کرد؛ زیرا این نوع ویتامین ‪ C‬تا زمانی که با پوست برخورد‬ ‫نکرده‪ ،‬فعال نمی شود و قبل از مصرف‪ ،‬خاصیت خود را از‬ ‫دست نمی دهد‪.‬‬ ‫مواد الزم برای تهیه سرم ویتامین ‪C‬‬ ‫پودر ویتامین ‪ 1 :C‬قاشق چایخوری‬ ‫اب مقطر (اب تصفیه شده)‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫ژل الوئه ورا‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫روغن داخل کپسول ویتامین ‪( E‬اختیاری)‪1/4 :‬‬ ‫قاشقچایخوری‬ ‫روش تهیه‪:‬‬ ‫در کاسه کوچکی پودر ویتامین ‪ C‬را با اب مخلوط کنید تا پودر ویتامین کامال در اب‬ ‫حل شود؛ سپس ژل الوئه ورا و روغن ویتامین ‪ E‬را به ان اضافه کنید‪.‬‬ ‫سرم را در یک شیشه تیره بریزید و به مدت ‪ 1‬تا ‪ 2‬هفته در یخچال نگهداری کنید‪.‬‬ ‫روش مصرف‪:‬‬ ‫هر شب قبل از خواب‪ ،‬صورت خود را بشویید‪ ،‬مقدار کمی از این سرم را روی صورتتان‬ ‫بمالید و بعد با کرم مرطوب کننده‪ ،‬پوست خود را مرطوب‬ ‫کنیــد‪ .‬هنگام صبح قبل از بیرون رفتن از منزل یا قبل از‬ ‫ارایش کردن‪ ،‬صورت خود را ابکشی نمایید‪.‬‬ ‫نکات مهم‪:‬‬ ‫قبل از هربار مصرف‪ ،‬شیشه سرم را به ارامی تکان دهید‪.‬‬ ‫به دلیل وجود تشعشــعات خورشید در روز‪ ،‬نباید از سرم‬ ‫ویتامین ‪ C‬در روز استفاده کرد‪.‬‬ ‫رنگ پودرهای ویتامین ‪ C‬که در داروخانه ها به فروش‬ ‫می رســند با هم تفاوت دارند و همین امر رنگ و غلظت‬ ‫سرم های تهیه شده را تحت تاثیر قرار می دهد‪ .‬ممکن است‬ ‫سرم بعضی ها صورتی شود و برخی دیگر سفید یا نارنجی‪.‬‬ ‫این سرم باید به صورت تازه مصرف شود تا اثرات مفید‬ ‫خود را بر روی پوست اعمال کند‪ .‬تقریبا یک تا دو هفته بعد‬ ‫از تهیه‪ ،‬می توان از ان اســتفاده کرد؛ زیرا بعد از این مدت‬ ‫رنگ‪ PH ،‬و نیز غلظت سرم‪ ،‬بسته به نوع پودر ویتامینی‬ ‫که استفاده شده‪ ،‬تغییر می کند‪.‬‬ ‫سرم ویتامین ‪ C‬باید ‪ 3=PH‬داشته باشد‪ .‬شما می توانید‬ ‫از کیت های تست ‪ PH‬برای چک کردن سرمی که تهیه‬ ‫کرده اید استفاده کنید‪ .‬تغییر ‪ PH‬سرم اثرات مضری برای‬ ‫پوست دارد؛ بنابراین توجه به این نکته قبل از مصرف ضروری است‪.‬‬ ‫برای نتیجه مثبت گرفتن از این روش‪ ،‬باید حداقل به مدت ‪ 3‬ماه از این ســرم‬ ‫استفادهکنید‪.‬‬ ‫اگر هنگام اســتفاده از این سرم‪ ،‬احساس خارش در پوستتان داشتید‪ ،‬مقدار پودر‬ ‫ویتامین ‪ C‬را در روزهای ابتدایی کاهش دهید (‪ 1/4‬تا ‪ 1/2‬قاشــق چایخوری) و به‬ ‫مرور و در هفته های بعدی مقدار ان را اضافه کنید‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪85‬‬ ‫روان شناسی‬ ‫خطاهای شناختی‬ ‫در شماره قبل اشاره کردیم که یکی از مراحل تغییر دادن احساسات ناخوشایند‪ ،‬شناسایی‬ ‫خطاهای شناختی افکار است‪ .‬انچه رخ می دهد این است که در موارد بروز اضطراب‪ ،‬افسردگی‬ ‫یا افزایش فشارهای محیطی‪ ،‬تعبیر و تفسیر فرد از محیط بیشتر از انکه مطابق با واقعیات‬ ‫موجود باشد‪ ،‬بر مبنای تفسیر و تعبیرهای توام با خطاهای شناختی صورت می گیرد که در زیر‬ ‫به معرفی مختصری از برخی از ان ها می پردازیم‪.‬‬ ‫‪01‬‬ ‫‪02‬‬ ‫‪03‬‬ ‫‪04‬‬ ‫‪05‬‬ ‫‪06‬‬ ‫‪07‬‬ ‫انواع خطاهای شناختی‬ ‫پیش گویی‪ :‬فرد سعی می کند وقایع مربوط به‬ ‫اینده را حدس بزند‪.‬‬ ‫ذهن خوانی‪ :‬فرد تصور می کند که از افکار‬ ‫طرف مقابل اطالع دارد‪.‬‬ ‫برچسب زدن‪ :‬فــرد یک ویژگی کلی را به‬ ‫خود یا دیگران نسبت می دهد‪.‬‬ ‫دســت کم گرفتــن جنبه هــای‬ ‫مثبت‪ :‬فرد معتقد اســت دستاوردهای‬ ‫مثبــت خودش یــا دیگــران ناچیز و‬ ‫بی ا همیت ا ند ‪.‬‬ ‫فاجعه سازی‪ :‬فرد وقایع رخ داده در گذشته یا‬ ‫احتماال اینده را خیلی دردناک و غیرقابل تحمل‬ ‫ارزیابیمی کند‪.‬‬ ‫تفکر دوقطبی‪ :‬فرد همه چیز را به صورت همه‬ ‫یا هیچ می بیند و حد وسطی برای ارزیابی وقایع‬ ‫یا افراد متصور نیست‪.‬‬ ‫تعمیم افراطی‪ :‬فــرد صرفًا با تکیه بر یک‬ ‫راه هایی جالب برای رسیدن‬ ‫به ارامش ذهنی‬ ‫پناهگاه بسازید‬ ‫‪08‬‬ ‫‪09‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪11‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪13‬‬ ‫اتفاق خاص‪ ،‬نتیجه را به تمام موارد مشابه تعمیم‬ ‫می دهد‪.‬‬ ‫بایدها‪ :‬فرد وقایع را بر مبنای اینکه چگونه باید‬ ‫باشند‪ ،‬تفسیر می کند نه اینکه واقعًا چگونه اند‪.‬‬ ‫فیلتر منفی‪ :‬فرد منحصرًا بر جنبه های منفی‬ ‫وقایع تمرکز می کند‪.‬‬ ‫شخصی سازی‪ :‬فرد اتفاقات ناخوشایند را‬ ‫به صورت اغراق امیزی به خود نسبت داده و خود‬ ‫را مقصر می داند‪.‬‬ ‫مقصر دانســتن‪ :‬فرد دیگران را مســئول‬ ‫احساسات ناخوشایند خود می داند و مسئولیت‬ ‫خود را نمی پذیرد‪.‬‬ ‫استدالل هیجانی‪ :‬فرد اجازه می دهد که‬ ‫احساساتش‪ ،‬تغییر وقایع را هدایت کنند‪.‬‬ ‫برخورد قضاوتی‪ :‬فرد به جای توصیف وقایع‬ ‫و افراد‪ ،‬ان ها را به صورت سیاه و سفید ارزیابی‬ ‫می کنــد‪( .‬خوب و بد‪ )...‬و معیارهای قضاوت او‬ ‫بیشترسلیقه ایاست‪.‬‬ ‫دکتر مریم حاجی لو‬ ‫پزشکوکاندیدایتخصصی‬ ‫روان شناسیسالمت‪،‬مدرسدانشگاه‬ ‫برگرفته‬ ‫از کتاب «از‬ ‫حال بد به‬ ‫حال خوب»‬ ‫نوشتهدکتر‬ ‫دیوید برنز‬ ‫شعر بخوانید‬ ‫نویسندگان و ترانه سرایانی هستند که می توانند با قلمشان موجب رویاپردازی شما‬ ‫شوند‪ .‬اصوال درک مفهوم اشعار‪ ،‬ساده است و به راحتی می توانید مفاهیم مثبت و منفی‬ ‫موجود در ان ها را تشخیص دهید‪.‬‬ ‫با خواندن اشعار‪ ،‬قادر به تمرکز و غرق شدن در جهان دیگری خواهید بود؛ گاهی‬ ‫این‪ ،‬همه ان چیزی است که نیاز داریم‪.‬‬ ‫قسمت کوچکی از خانه را برای خود جدا کرده و چیزهایی که خوشحالتان می کند‬ ‫را در ان قرار دهید؛ این چیزها می تواند شمع‪ ،‬گل‪ ،‬کتاب‪ ،‬بالشت یا هر چیز دیگری‬ ‫باشد که احساساتتان را برمی انگیزد‪ .‬این مکان قرار نیست لزوما بزرگ باشد و مقیاس‬ ‫ان به سلیقه شما بستگی دارد؛ هرچند هرچه کوچک تر باشد احساسی مانند پیله ای خلق کنید‬ ‫منظور از خلق کردن‪ ،‬ساخت یک چیز «زیبا» نیست؛ منظور ساخت هر چیز ممکن‬ ‫دنج و گرم را به همراه دارد‪.‬‬ ‫هر روز‪ ،‬هر زمانی که میسر شد به مدت ‪ 15‬دقیقه در این پناهگاه بمانید تا از ذهنتان است‪ .‬یک بوم نقاشی تهیه کنید و چند لباس کهنه بپوشید‪ ،‬به هیچ چیز فکر نکنید و‬ ‫فقط نقاشی کنید‪.‬‬ ‫محافظتکنید‪.‬‬ ‫همچنین می توانید پروژه های تهیه وسایل از مواد بازیافتی را در منزل انجام دهید؛‬ ‫نفسعمیقبکشید‪.‬‬ ‫از شبکه های اجتماعی دل بکنید؛ مگر اینکه بخواهید از ان ها به منظور مراقبت از فقط کافیست در اینترنت چند ویدئوی اموزش ان را مشاهده کنید‪.‬‬ ‫وقتی چیزی را خلق می کنید‪ ،‬در ان زمینه یک کیمیاگر می شوید؛ این یعنی چیزی‬ ‫خود استفاده نمایید‪.‬‬ ‫جادویی و شگفت خلق کرده اید‪.‬‬ ‫در این مکان لباس موردعالقه خود را بپوشید‪.‬‬ ‫خیلی از ما اســتعدادهای درونی مان را نادیده می گیریم؛ چون به شــدت درگیر‬ ‫چای را بو بکشید‪ ،‬مزه ان را با زبانتان حس کنید و از گرمای ان لذت ببرید‪.‬‬ ‫نرمی بالشــت را لمس نموده و به اهدافتان فکر کنید‪ ،‬به رشد و به ثمر نشستن روزمرگی شده ایم‪.‬‬ ‫اکنون زمان ان رسیده که با بازافرینی قدرت هنری مان‪ ،‬از ذهنمان محافظت کنیم‪.‬‬ ‫ارزوهایتان فکر کنید؛‬ ‫منبع‪yessupply :‬‬ ‫و از این لحظات لذت ببرید‪ .‬این مکانی برای تجدیدقوای شماست‪.‬‬ ‫‪86‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫طب سنتی‬ ‫مقابله با هوای خشک زمستانی با بخور اکالیپتوس‬ ‫خواص بخور اکالیپتوس‬ ‫از اکالیپتوس برای خوشبو کردن هوای محیط استفاده می شود‪.‬‬ ‫اسانس اکالیپتوس دارای خاصیت ضدمیکروبی مناسبی بوده و در حالت کلی اثرات‬ ‫ضدمیکروبی این گیاه بیشتر روی باکتری های گرم مثبت است‪.‬‬ ‫از خواص بخور اکالیپتوس‪ ،‬ضدعفونی کردن مجاری تنفسی است و از بخور برگ های‬ ‫اکالیپتوس می توان برای درمان التهاب غشاء مخاطی استفاده کرد‪.‬‬ ‫از بخور این گیاه برای درمان التهاب ســینه‪ ،‬ریه ها‪ ،‬بینی و گلو استفاده می شود و‬ ‫می تواند برخی از گونه های باکتری و همچنین برخی از انواع قارچ ها را از بین ببرد‪.‬‬ ‫بخور اکالیپتوس موجب کاهش میکروب ها در سینوس ها می شود‪.‬‬ ‫خواص بخور اکالیپتوس برای کســانی که سینوزیت دارند تا حدی می تواند مفید‬ ‫باشد؛ اکالیپتوس درمان کننده سینوزیت نیست ولی برخی عالئم سینوزیت مانند سردرد‬ ‫را کاهش می دهد‪.‬‬ ‫نحوه اســتفاده از خــواص بخور‬ ‫اکالیپتوس‬ ‫به منظور اســتفاده استنشــاقی از‬ ‫این گیاه داروئــی‪ ۵ ،‬تا ‪ ۱۰‬قطره از روغن‬ ‫اکالیپتوس را به ‪ ۲‬لیوان اب جوش اضافه‬ ‫کنید و ســپس حوله را باالی ســر خود‬ ‫بکشید و بخار انرا استنشاق کنید‪.‬‬ ‫جهت افزایش رطوبت و ضدعفونی‬ ‫شدن هوای داخل اتاق‪ ،‬میتوان چند قطره‬ ‫از روغن گیاه اکالیپتــوس که از برگ ان‬ ‫تهیه می شود را در مخزن داروی دستگاه‬ ‫بخور ریخته تا با رطوبت هوا مخلوط شود‬ ‫و همزمان مجاری تنفسی را ضدعفونی و‬ ‫بهبودبخشد‪.‬‬ ‫برای درمان سرماخوردگی و گرفتگی‬ ‫بینی‪ ،‬می توان مستقیما از برگ های گیاه‬ ‫استفاده کرده‪ ،‬پس از شستن برگ ها چند‬ ‫عدد از ان را داخل ظرف اب گرم ریخته و‬ ‫بخور داده شود‪.‬‬ ‫هشــدارهای مصرف اکالیپتوس در‬ ‫بارداری و سایر موارد احتیاطی‬ ‫مصــرف اکالیپتــوس می تواند منجر‬ ‫به افزایش فشــار خون شــود و از این رو‬ ‫استفاده از تمامی فراورده های این گیاه از‬ ‫جمله بخور اکالیپتوس در بارداری و دوران‬ ‫شیردهی معموال توصیه نمی شود‪.‬‬ ‫همچنینبخوراکالیپتوسبرایکودکان‬ ‫زیر ‪ 2‬سال نیز ممنوع است‪.‬‬ ‫تماس فراورده های حاوی اکالیپتوس با‬ ‫صورت کودکان زیر ‪ 2‬سال ممکن است‬ ‫ســبب التهاب زبان و اسپاسم ریه شده و‬ ‫موجب حمالتی شبیه اسم و حتی مرگ‬ ‫در اثر عدم اکسیژن رسانی به بافت ها شود‪.‬‬ ‫به طور کلی تیمول موجود در این گیاه در‬ ‫افراد حساس‪ ،‬ممکن است سبب تحریک‬ ‫غشا مخاطی شود‪.‬‬ ‫الزم به ذکر است خوردن حجم اندکی‬ ‫از فراورده های اکالیپتــوس نظیر روغن‪،‬‬ ‫اسانس و محلول بخور اکالیپتوس (در حد‬ ‫‪ 5‬میلی لیتر) با خطر مرگ همراه است‪.‬‬ ‫تقویت حافظه با چای گلپر‬ ‫اگر حافظه ضعیفی دارید چای گلپر بنوشید‪.‬‬ ‫علت کم حافظگی غلبه سردی به مغز است که گلپر باعث از بین‬ ‫رفتن این غلبه سردی شده و به طور محسوسی حس خواهید کرد که‬ ‫حافظه تان بهتر شده است‪.‬‬ ‫مشخصاتگیاهگلپر‬ ‫گلپر گیاهی چند ساله از تیره جعفری است که بیشتر در نقاط مرتفع‬ ‫کوهســتان های ایران و نقاط دیگر می روید‪ .‬با ریشه های ضخیم و‬ ‫برگ های کامال بریده که پیشینیان برای ان خواص بسیاری شمرده اند‪،‬‬ ‫از جمله اینکه موجب نیروی بدن می شود ولی متاسفانه زیاد موردتوجه‬ ‫قرار نگرفته است‪.‬‬ ‫گل و میوه‬ ‫گل های ان ســفید مجتمع به صورت چتر در انتهای ساقه های‬ ‫گل دهنده در قسمت باالی گیاه ظاهر می شود‪ .‬میوه ان تخم مرغی‪،‬‬ ‫کمی ضخیم و معطر به رنگ سبز تیره به طول ‪ 5/1‬تا سانتی متر است‪.‬‬ ‫خواص دارویی‬ ‫گیاهی اســت مقوی معده و ســایر اندام های دستگاه گوارش و‬ ‫دفع کننده نفخ دستگاه گوارش‪ ،‬ترشحات معده را زیاد کرده و سموم‬ ‫بدن را دفع می کند‪.‬‬ ‫ضدعفونی کننده و میکروب کش قوی است‪.‬‬ ‫خوردن ان شیر زنان را زیاد می کند‪.‬‬ ‫خوردن ان به میزان کم‪ ،‬باعث نشاط و شادی شده و در هضم غذا‬ ‫موثر است‪.‬‬ ‫برای کمردرد رطوبی نیز مفید بوده و می توان ان را همراه با غذاها‬ ‫میل کرد‪.‬‬ ‫بهترین دارو برای معالجه هیستری است‪.‬‬ ‫در ریشه ان خواص بی شماری نهفته است‪.‬‬ ‫اگر از تشنج و ناراحتی های عصبی رنج می برید از ان استفاده کنید‪.‬‬ ‫ذهن را باز و حافظه را زیاد و نسیان را کم می کند و ابلهی و حماقت‬ ‫را از بین می برد‪.‬‬ ‫برای فلج‪ ،‬لقوه و بی حسی اعضا مفید است‪.‬‬ ‫مضرات‬ ‫مصرف مقدار زیاد گلپر سبب سقط جنین می شود‪ .‬از این رو زنان‬ ‫باردار در خوردن زیاد ان مجاز نیستند‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪87‬‬ ‫اشپزی‬ ‫چامپورادو‬ ‫کیک موس شکالت‬ ‫با شربت انار‬ ‫مواد الزم کیک‬ ‫شکالت تیره (خرد شده)‪ 200 :‬گرم‬ ‫کره (خرد شده)‪ 60 :‬گرم‬ ‫تخم مرغ‪ 6 :‬عدد‬ ‫پودر شکر‪ 150 :‬گرم‬ ‫مواد الزم موس شکالت‬ ‫شکالت تیره (خرد شده)‪ 400 :‬گرم‬ ‫پودر هل‪ 1/4 :‬قاشق چایخوری‬ ‫پودر دارچین‪ 1/2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫خامه پرچرب‪ 600:‬میلی لیتر‬ ‫مواد الزم شربت انار‬ ‫پودر شکر‪ 75 :‬گرم‬ ‫اب پرتقال‪ 1/4 :‬پیمانه‬ ‫پرتقال‪ 1 :‬عدد متوسط (پوست پرتقال خالل شود)‬ ‫انار‪ 1 :‬عدد‬ ‫مواد الزم‬ ‫ارد ذرت‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫اب‪ 3 :‬پیمانه‬ ‫شیر‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫شکالت تخته ای (خرد شده)‪ 3 :‬و ‪ 1/2‬پیمانه‬ ‫شکر قهوه ای‪ 3 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫چوب دارچین‪:‬‬ ‫‪ 1‬عدد (یا ‪ 1/4‬قاشق چایخوری پودر دارچین)‬ ‫نمک‪ :‬به مقدار الزم‬ ‫طرز تهیه‬ ‫ارد ذرت را در یک شیرجوش بزرگ بریزید و روی حرارت متوسط قرار دهید و‬ ‫بالفاصله اب را به ارامی به ان اضافه کنید و مرتب ان را هم بزنید تا ارد گلوله گلوله‬ ‫نشود‪ .‬بگذارید مخلوط به جوش اید؛ سپس شیر‪ ،‬شکالت‪ ،‬شکر قهوه ای و مقداری‬ ‫نمک به ان اضافه کنید و مواد را به هم بزنید تا شکالت حل شود؛ سپس دارچین را‬ ‫اضافه کنید و اجازه دهید مجددا به جوش اید و مرتبًا ان را به هم بزنید (‪ 5‬دقیقه)‪.‬‬ ‫اگر از چوب دارچین استفاده کرده اید ان را از مخلوط جدا کنید‪ .‬غلظت نوشیدنی‬ ‫را به دلخواه خود با افزودن مقداری اب تنظیم کنید تا کمی رقیق تر شود (اما در کل‬ ‫این نوشیدنی باید کمی غلیظ باشد)‪ .‬مخلوط را مجدد گرم کرده‪ ،‬مزه ان را بچشید‬ ‫و در صورت نیاز مقداری دیگر نمک یا شکر به ان بیفزایید و با همزن دستی یا‬ ‫همزن میله ای به نوشیدنی حالت کف دار بدهید و به فنجان برای سرو منتقل کنید‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬اتُله (‪ )Atole‬نوعی نوشیدنی غلیظ مشهور مکزیکی است که صدها‬ ‫سال است به عنوان صبحانه و نوشیدنی ای برای هوای سرد توسط مردم مکزیک‬ ‫مورداستفاده قرار می گیرد‪ .‬این نوشیدنی در طعم های متنوع میوه ای‪ ،‬اجیلی و یا‬ ‫معمولی تهیه می شود‪ .‬چامپورادو نیز یکی از انواع این نوشیدنی است که با طعم‬ ‫شکالت غلیظ همراه است‪.‬‬ ‫منبع‪seriouseats :‬‬ ‫‪88‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫طرزتهیه‬ ‫فررابادمای‪ 170‬درجهسانتیگرادروشنکنید‪.‬کفیکقالبکمربندی‪ 22‬سانتیمتری‬ ‫را چرب کنید و یک کاغذروغنی در ان بیندازید‪ .‬شکالت و کره را در یک شیرجوش بریزید‬ ‫و روی حرارت کم قرار دهید و ان را به هم بزنید تا شــکالت ذوب شود و بعد ان را کنار‬ ‫بگذارید تا خنک گردد‪.‬زرده های تخم مرغ را با‪ 110‬گرم شکر در ظرف کوچکی با همزن‬ ‫برقی بزنید تا غلیظ و کرم مانند شود؛ سپس مخلوط شکالت را به ان افزوده و مخلوط را به‬ ‫ظرفبزرگ تریمنتقلنمایید‪.‬سفیده هایتخم مرغراباباقیماندهشکردریککاسهتمیزبا‬ ‫هم مخلوط کنید تا به حالت نرم و فرم گرفته دراید؛ سپس سفیده فرم گرفته را در دو مرحله‬ ‫به کاسه حاوی مخلوط شکالت افزوده‪ ،‬مواد را با هم میکس کرده و به قالب منتقل کنید و‬ ‫به مدت‪ 35‬دقیقه در فر بپزید تا وقتی یک خالل دندان در ان فرو می کنید با مقداری ذرات‬ ‫مرطوب که به ان چسبیده اند بیرون اید‪ .‬اجازه دهید کیک در قالب خنک شود‪ .‬در همین‬ ‫حین‪ ،‬موس شکالت و شربت انار را اماده کنید‪ .‬موس را روی کیک خنک شده در قالب‬ ‫بریزید‪ ،‬روی ان را بپوشانید و به مدت ‪ 6‬ساعت در یخچال قرار دهید تا خودش را بگیرد‪.‬‬ ‫شربت انار را هم قبل از سرو روی دسر بریزید‪.‬‬ ‫برای تهیه موس شکالت‪ :‬شکالت را در شیرجوشی روی حرارت کم قرار دهید‬ ‫تا ذوب شود؛ سپس ادویه ها را به ان بیفزایید‪ .‬خامه را در کاسه بزرگی با همزن برقی بزنید تا‬ ‫سفت شود و فرم بگیرد و بعد مخلوط شکالت را به ان افزوده و مواد را باهم ترکیب کنید‪.‬‬ ‫برای تهیه شربت انار‪ :‬شکر‪ ،‬اب پرتقال و خالل پوست پرتقال را در شیرجوشی‬ ‫روی حرارت متوسط قرار دهید تا شکر حل شود؛ سپس اجازه دهید تا بجوشد و بعد از روی‬ ‫حرارت برداشته و دانه های انار را به ان افزوده و مواد را خوب با هم مخلوط کنید و بگذارید‬ ‫شربتخنکشود‪.‬‬ ‫منبع‪Food To Love:‬‬ ‫اشپزی‬ ‫تارت کدو و بلوچیز‬ ‫مواد الزم‬ ‫کبابگوشتقلقلی‬ ‫ارد سفید‪ 200 :‬گرم‬ ‫کره (خرد شده)‪ 100 :‬گرم‬ ‫پنیر پارمسان رنده شده‪ 100 :‬گرم‬ ‫تخم مرغ‪ 1 :‬عدد‪1 +‬عدد تخم مرغ زده شده برای روی تارت‬ ‫کدوتنبل خرد شده‪ 500 :‬گرم‬ ‫روغن زیتون‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫پنیر بلوچیز خرد شده‪ 100 :‬گرم‬ ‫برگ مریم گلی‪ 1 :‬دسته‬ ‫مواد الزم‬ ‫پیاز‪ 1 :‬عدد متوسط‬ ‫گوشت راسته گوساله‪ 400 :‬گرم‬ ‫فلفل دلمه ای (پوره شده)‪ 1/4 :‬یک فلفل‬ ‫جعفری خشک‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫پودر پاپریکا‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫سس باربیکیو‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫سیر رنده شده‪ 1 :‬حبه‬ ‫فلفلرنگی‪،‬پیاز‪،‬اناناس‪،‬گوجهمینیاتوری‪:‬بهدلخواه‬ ‫سبا رحیمی‬ ‫طرز تهیه‬ ‫فر را با دمای ‪ 180‬درجه ســانتیگراد روشــن کنید‪ .‬ارد و کره را در غذاساز با هم‬ ‫مخلوط کنید تا به شکل خرده نان دراید؛ سپس نصف پنیر پارمسان‪ ،‬مقداری ادویه‬ ‫دلخواه و یک عدد تخم مرغ را به ان اضافه کنید و مواد را در غذاساز با هم مخلوط‬ ‫کرده تا یک خمیر به دست اید‪ .‬روی خمیر را بپوشانید و ان را در یخچال قرار دهید تا‬ ‫مواد میانی تارت را اماده سازید‪.‬‬ ‫قطعــات کدو را با مقداری ادویه دلخواه در روغن زیتون تفت دهید و بعد ان ها را‬ ‫به صورت یک الیه روی سینی ف ِر حاوی کاغذروغنی بچینید و به مدت ‪ 20‬دقیقه در‬ ‫فر بگذارید تا برشته شوند؛ سپس از فر خارج کرده و بگذارید خنک شوند‪ .‬روی سطح‬ ‫کار مقداری ارد بپاشید و خمیر را روی ان پهن کنید و ان را به مستطیلی به اندازه‬ ‫‪ 30*20‬سانتیمتر برش دهید و در کف قالبی که از قبل کاغذروغنی انداخته اید پهن‬ ‫کنید‪ .‬کدوهای برشــته شده را روی خمیر بچینید‪ 3 ،‬سانتیمتر از کناره های خمیر را‬ ‫خالی بگذارید‪ ،‬بلوچیز و مریم گلی را روی کدوها بریزید و سپس پنیر پارمسان را روی‬ ‫الیه اخر بپاشید‪ .‬کناره های خمیر را باال بیاورید تا دیواره ای برای تارتتان درست کنید‪.‬‬ ‫تخم مرغ زده شده را با قلم مو روی تارت بکشید و ان را ‪ 30‬دقیقه در فر قرار دهید تا‬ ‫طالیی و کریسپی شود؛ سپس تارت را گرم سرو کنید‪.‬‬ ‫منبع‪Olive :‬‬ ‫اموزش‬ ‫طرز تهیه‬ ‫برای درست کردن گوشت های قلقلی‪ ،‬گوشت راسته گوساله را با پوره پیاز و‬ ‫فلفل دلمه ای مخلوط کرده و به ان پودر پاپریکا‪ ،‬جعفری خشک‪ ،‬سس باربیکیو‬ ‫و سیر اضافه نموده و ورز دهید و بعد روی ان را بپوشانید و به مدت یک ساعت‬ ‫در یخچال بگذارید تا به اصطالح‪ ،‬گوشت بیات شود‪ .‬این کار باعث می شود روی‬ ‫گوشت ترک نخورد و موقع پخت اب نیندازد‪ .‬در این فاصله‪ ،‬فلفل های رنگی‪ ،‬پیاز‬ ‫و اناناس را به شکل سه گوش ببرید و سیخ های چوبی را در اب بگذارید تا موقع‬ ‫پخت نسوزند‪ .‬برنج را هم به صورت کته اماده کنید‪ .‬بعد از یک ساعت‪ ،‬گوشت را‬ ‫از یخچال خارج کرده و به توپک های کوچکی به اندازه ای شبیه نارنگی به صورت‬ ‫قلقلی شــکل دهید و ان ها را به همراه فلفل های رنگــی‪ ،‬پیاز‪ ،‬اناناس و گوجه‬ ‫مینیاتوری به صورت یک درمیان به سیخ بکشید و در گریل بگذارید تا گوشت ها‬ ‫کامال بپزند‪ .‬موقع گذاشتن در گریل‪ ،‬مخلوطی از روغن و پودر اویشن و نمک تهیه‬ ‫کنید و با قلم مو روی گوشت ها بکشید و چند بار هم در حین پخت این کار را تکرار‬ ‫کنید‪ .‬برای تهیه پوره پیاز‪ :‬پیاز را با فلفل دلمه ای در بلندر یا مخلوط کن بریزید تا‬ ‫پوره شود‪ .‬همچنین می توانید به جای استفاده از بلندر‪ ،‬ان ها را رنده بسیار ریز کنید‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪89‬‬ ‫ورزشی‬ ‫جالب است بدانید که‪:‬‬ ‫که امروزه تنها تعداد کمی‬ ‫مرکز تفریحی اسکی فقط‬ ‫به صورت پیست اسکی سواری‬ ‫باقیمانده اند‪.‬‬ ‫تاریخچه ورزش‬ ‫اسنوبردینگ‬ ‫منبع‪:‬دیستینیشن‪360‬‬ ‫قدمت تاریخچه ورزش اسنوبُردینگ (اسنوبردسواری) به‬ ‫پای تاریخچه ورزش اسکی نمی رسد؛ اما جالب است بدانید‬ ‫که اغاز کشف اسنوبرد به سال ‪ 1920‬برمی گردد؛ یعنی خیلی‬ ‫بیشــتر از چیزی که تصور می کردید به زمان های گذشته‬ ‫برمی گردد؛ زیرا این ورزش در دهه های اخیر به طور رسمی‬ ‫برای همگان معرفی شده است‪.‬‬ ‫اولین اسنوبرد ابداع یک یوتایی‬ ‫در ســال ‪ 1929‬مردی از ایالت یوتای امریکا به نام «‪»M.J. Burchett‬‬ ‫چیزی را ابداع کرد که به عقیده بســیاری از مردم‪ ،‬از اولین های اســنوبرد به‬ ‫حســاب می اید‪ .‬بروشت یک الوار چندال را به شکل یک تخته قابل سوارشدن‬ ‫دراورد و از افســار اســب و بند رخت برای محکم کردن پایش بر روی ان‬ ‫استفاده نمود‪.‬‬ ‫اسنافر‪ ،‬اسباب بازی دختر مهندس پاپِن!‬ ‫تاریخچه جدیدتر از اســنوبردینگ مرتبط‬ ‫با مردی از شــهر ماسکگون‪ ،‬میشگان به نام‬ ‫«‪ »Sherman Poppen‬اســت‪ .‬پاپــن‪،‬‬ ‫مهندسی بود که به دنبال اسباب بازی جدیدی‬ ‫برای دخترش می گشت و درنهایت منجر به‬ ‫ابداع چیزی شد که «‪ »snurfer‬نام گرفت‪ .‬بله‬ ‫درست خواندید؛ این کلمه ترکیبی از واژه های‬ ‫«‪ »snow‬به معنای بــرف و «‪ »surfer‬به‬ ‫معنای موج سواری است‪ .‬برای کسانی که به‬ ‫دانســتن حقایق جالبی در مورد اسنوبردینگ‬ ‫عالقــه دارند‪ ،‬ذکر این نکتــه خالی از لطف‬ ‫نیست که بدانید اسنارف ِر ساخته پاپن‪ ،‬از به هم‬ ‫چسباندن دو چوب اسکی و اتصال یک طناب‬ ‫در جلوی ان تشکیل شده بود که پاپن متعاقبًا‬ ‫طراحی اسنافرش را ارتقا بخشید و نتیجه اش‬ ‫تولید محصولی شد که او توانست نزدیک به‬ ‫یک میلیون از ان را به فروش برساند‪.‬‬ ‫در سال ‪ ،1970‬اولین مسابقات اسنارفینگ‬ ‫برگزار گردید که جوانی به نام «‪Jack Burton‬‬ ‫‪ »Carpenter‬نیز یکی از شرکت کنندگان این‬ ‫مسابقهبود‪.‬‬ ‫‪90‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫سکه هایبزرگداشت!‬ ‫در مورد اینکه ابداع کننده این ورزش دقیقا چه کسی است‪ ،‬اختالف نظرهایی وجود‬ ‫دارد‪ .‬گفته می شود بروشت به خاطر تالش های اولیه اش در پیشرو بودن و رهگشایی‬ ‫این ورزش بسیار مورداحترام و تکریم قرار گرفته است‪ .‬یکی از حقایق جالب در مورد‬ ‫اسنوبردینگ این است که دولت یوتا برای بزرگداشت او‪ ،‬عکس بروشت با اسنوبردش‬ ‫را بر روی سکه های ‪-25‬سنتی حک کرده بود‪.‬‬ ‫ابداعی از برتون‬ ‫جک برتون کارپنتر‪ ،‬یکی از مشهورترین پیشگامان تاریخ اسنوبردینگ است‪.‬‬ ‫شایان ذکر است کارخانه ای که او با نام «‪ »Burton‬تاسیس نمود‪ ،‬کارخانه ای‬ ‫پیشرو در تولید لوازم اسنوبرد در صنعت بود‪ .‬او که در نیویورک بزرگ شده بود در‬ ‫اواخر دهه ‪ 70‬برای فروش اسنوبرد به ورمانت نقل مکان کرد و برای پیشرفت‬ ‫اســنارفر تالش هایی انجام داد‪ .‬در همین زمان‪ ،‬یکی دیگر از عالقه مندان به‬ ‫اسنارفینگ به نام «‪ ،»Dimitrije Milovich‬اسنوبردی با طراحی خودش‬ ‫ساخت و اختراعش را «‪ »Winterstick‬نامید که توجهات زیادی را به سمت‬ ‫صنعت نوپای اسنوبرد کشاند‪.‬‬ ‫اغاز رسمیت و مسابقات جهانی‬ ‫در سال ‪ 1980‬صنعت اسنوبردینگ به رشــد خود ادامه داد و طراحی های‬ ‫جدیدی از این محصول مرتبًا تولید می شد و در همین سال بود که اسنوبردینگ‬ ‫به عنوان ورزشی رسمی شناخته شد‪ .‬در سال ‪ 1982‬اولین مسابقه ملی اسنوبرد‬ ‫انجام پذیرفت و یک سال بعد از ان‪ ،‬برگزاری اولین مسابقه قهرمانی جهانی در‬ ‫اسنوبردینگ کمک زیادی به فراگیر شدن ان کرد‪ .‬در سال ‪ 1985‬اسنوبردینگ‬ ‫یکی از ورزش های مسابقات جام جهانی بود که در استرالیا برگزار شد‪ .‬در همان‬ ‫سال شهر برکنریج در ایالت کلرادو میزبان یک مسابقه بزرگ در زمان خودش‬ ‫بود و ‪ 6‬ســال بعد از ان‪ ،‬شهر وایل در کلرادو اولین تفریحگاه برای اسنوبرد را‬ ‫تاسیسنمود‪.‬‬ ‫انجمنبین المللی‬ ‫نالمللیاسنوبردتشکیلشد‪.‬اینانجمنمسابقاتمختلفی‬ ‫درسال‪1994‬انجمنبی ‬ ‫را در سراسر جهان تنظیم می کرد و قطعا نقشی اساسی در توسعه این ورزش داشت‪.‬‬ ‫ورزشی‬ ‫ترفندهایی برای مقاوم سازی تمرینات ورزشی‬ ‫در زمستان‬ ‫بدن شما در زمستان چربی بیشتری ذخیره می کند‬ ‫ترفند‪ :‬به خود حرکت بدهید‪ .‬محققان دانشگاه کلرادو با مطالعه بر روی گروهی از ‪ 12‬زن و ‪ 6‬مرد در فصل های تابستان و زمستان دریافتند که‬ ‫تولید ‪( ATLPL‬ماده ای که ذخیره چربی را افزایش می دهد) در بدن در فصل زمستان دوبرابر می شود و در طول تابستان کاهش می یابد‪ .‬ورزش کردن‬ ‫موجب افزایش تولید انزیم ‪( SMLPL‬انزیم عضالنی که سوزاندن چربی ها را افزایش می دهد) می شود که اثر ماده ‪ ATLPL‬را جبران و متعادل‬ ‫می کند‪ .‬افرادی که معموال فعالیت فیزیکی دارند از خطر افزایش وزن در امان هستند‪ .‬سعی کنید در اکثر روزهای این فصل حداقل ‪ 30‬دقیقه ورزش‬ ‫کنید؛ هرچند تمرین با تردمیل‪ ،‬راه رفتن روی برف یا حتی ادم برفی ساختن باشد‪.‬‬ ‫اکنون زمان پوشیدن پلیورهای بزرگ است‬ ‫ترفند‪ :‬لباس هایی را انتخاب کنید که قسمت کمی از اعضای حرکتی بدنتان را‬ ‫بپوشاند‪ .‬تعجبی ندارد که ژاکت گرم ونرمی که پوشیده اید شما را از انجام تمرینات ورزشی‬ ‫بازمی دارد‪ .‬یک روان شناس مریلندی که بر روی رابطه لباس پوشیدن و ذهنیت افراد‬ ‫کار می کند می گوید‪« :‬اولین چیزی من همیشه به ان هایی که می خواهند وزن کم کنند‬ ‫می گویم این است که از پوشیدن لباس های گشاد بپرهیزند؛ زیرا با این کار نمی توانند‬ ‫تغییراتمثبتبدنخودرامشاهدهکنند‪.‬همچنینرابطه ایبینلباس هایگشادوتمایل‬ ‫به لَم دادن هم وجود دارد‪ .‬برای کاهش تنبلی و فعالیت بیشتر از ژاکت هایی به رنگ های‬ ‫قرمز‪ ،‬صورتی یا ابی روشن استفاده کنید؛ زیرا این رنگ ها به‬ ‫شماانرژیمی بخشندوسرحالتانمی کنند»‪.‬‬ ‫با کوتاه شدن روزها میل به مصرف کربوهیدرات در‬ ‫شما افزایش می یابد‬ ‫بارش برف برنامه ورزشی معمول شما را مختل می کند‬ ‫ترفند‪ :‬بگذارید برف ببارد! دانه های ســفید برف‪ ،‬سوزاندن کالری در هر گام را‬ ‫معمولی‬ ‫افزایش می دهند؛ برای مثال در یک خانم با وزن ‪ 63‬کیلوگرم‪ ،‬یک پیاده روی‬ ‫ِ‬ ‫‪ 30‬دقیقه ای در یک سطح مسطح‪ ،‬به طور متوسط ‪ 106‬کالری می سوزاند؛ درحالی که‬ ‫با راه رفتن روی برف در همان فرد‪ ،‬میزان سوختن کالری بیش از دو برابر افزایش‬ ‫می یابد و به ‪ 256‬کالری می رسد‪ .‬دوندگان نیز می توانند در طول این فصل با اتخاذ‬ ‫این شیوه‪ ،‬به طور اهسته زیر دانه های برف بدوند‪.‬‬ ‫برای نفس تازه کردن هیچ چیز راحت تر از نشستن‬ ‫روی کاناپه نیست‬ ‫ســایر راه های جالب برای ســوزاندن کالری‬ ‫ترفنــد‪ :‬این فعالیت ها را به مدت نیم ســاعت‬ ‫و پرقدرت انجــام دهید و کالری بســوزانید‪.‬‬ ‫(میــزان کالری هــای ســوخته شــده بــر‬ ‫حســب خانمی با وزن ‪ 63‬کیلوگرم اســت)‪.‬‬ ‫اتش درست کردن‪ 80 :‬کالری‬ ‫برف بازی‪ 96 :‬کالری‬ ‫اسکیت روی یخ‪ 176 :‬کالری‬ ‫برف پارو کردن‪ 192 :‬کالری‬ ‫اسکی در سطح شهر‪ 256 :‬کالری‬ ‫اسکی در سراشیبی پیست‪ 192 :‬کالری‬ ‫سورتمه سواری‪ 224 :‬کالری‬ ‫اسنوبردینگ‪ 192:‬کالری‬ ‫ترفند‪ :‬در هنگام عصر‪ ،‬قبل از اینکه خورشید غروب‬ ‫کند مقداری کربوهیدرات سالم بخورید‪ .‬در فصل زمستان‬ ‫میل به خوردن تنقالت شیرین بیشتر می شود؛ زیرا کاهش‬ ‫تابش نور خورشید در این فصل منجر به کاهش فعالیت‬ ‫سروتونین در مغز می شود و حتی کاهش بسیار ناچیزی‬ ‫در این ماده شیمایی موثر در خلق وخو‪ ،‬احساس خستگی‬ ‫و گرســنگی را در شــما ایجاد می کند و بعد از خوردن‬ ‫تنقالت سطح سروتونین در مغز شما افزایش می یابد‪ .‬با‬ ‫این کار‪ ،‬روزانه ‪ 800‬کالری به شــما اضافه می شود‪ .‬در‬ ‫این روزهای تاریک زمستان با مصرف کربوهیدرات های‬ ‫کم چرب و سالم مانند سیب زمینی شیرین‪ ،‬بلغور جو دوسر‬ ‫با مقدار کمی شکر و نان تست دارچینی‪ ،‬خود را در شرایط روحی خوبی قرار دهید‪.‬‬ ‫همچنین سعی کنید پروتئین‪ ،‬محصوالت لبنی و سبزیجات را در وعده صبحانه و‬ ‫ناهار خود بگنجانید و برای وعده عصرانه از اسنک های کم چرب ازقبیل پاپ کرن‪،‬‬ ‫بیسکوییت سویا یا جو استفاده کنید‪ .‬برای شام نیز سیب زمینی بریان‪ ،‬پاستا‪ ،‬سوپ‬ ‫لوبیا یا سوپ سبزیجات با جو بخورید‪ .‬از خوردن مقدار زیاد پروتئین نیز خودداری‬ ‫کنید؛ زیرا مانع از ساخت سروتونین می شود‪.‬‬ ‫ترفند‪ :‬تا تمرینات خود را به طور کامل انجام نداده اید روی‬ ‫کاناپه ننشینید؛ این کار «قاتل تحرک» است! وقتی به خانه‬ ‫می رسید لباس کار خود را با لباس ورزشی تان عوض کنید (از‬ ‫پیژامه صرف نظر نمایید)‪ .‬اگر هنوز هم نمی توانید از کوسن ها‬ ‫دل بکنید طناب کششی ورزشی را زیر صندلی خود قرار دهید‬ ‫تا هنگام شروع تبلیغات وسط برنامه های تلویزیونی به شما‬ ‫یاداوری کند که باید تحرکی داشته باشید‪ .‬می توانید در طول‬ ‫پخشاگهی هایبازرگانیتاشروعبرنامهموردعالقه‪،‬تمریناتی‬ ‫ازقبیلاسکوات‪،‬درازونشستیاکرانچراانجامبدهید‪.‬‬ ‫برای ورزش بیرون از منزل هوا خیلی سرد است‬ ‫ترفنــد‪ :‬با پوشــیدن یــک لباس مناســب هرگز‬ ‫انعطاف پذیری برای ورزش کردن ان قدرها هم ســخت‬ ‫نمی شــود‪ .‬از انجایی که رطوبت سطح پوست شما بخار‬ ‫می شود و گرمای بیشتری را از بدن شما بیرون می کشد؛ کلید موفقیت این است که‬ ‫به گونه ای لباس بپوشید که شما را از سرما محفوظ نگه بدارد؛ اما نه طوری که در‬ ‫میان ژاکت های زیادی گم شوید‪ .‬ورزش را با همان حال که احساس سرما می کنید‬ ‫شروع کنید نه وقتی احساس گرمی و راحتی کردید؛ زیرا وقتی شروع به حرکت کنید‬ ‫خودبه خود گرم می شــوید‪ .‬در روزهای پرباد‪ ،‬راه رفتن یا دویدن را روبرو با جهت باد‬ ‫انجام دهید تا وقتی سرحال شدید بتوانید تمرینات سخت تری انجام بدهید‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪91‬‬ ‫مصاحبه‬ ‫از دنیای ورزش تا فشن با رونالدو‬ ‫بازیکن‬ ‫منبهترین‬ ‫ِ‬ ‫تاریخفوتبالهستم!‬ ‫کریستیانو رونالدو دوس سانتوس اویرو (‪Cristiano Ronaldo dos Santos‬‬ ‫‪ ،)Aveiro‬متولد ‪۵‬فوریه‪ ،۱۹۸۵‬بازیکن فوتبال اهل کشور پرتغال است که برای رئال‬ ‫مادرید و تیم ملی پرتغال بازی می کند‪ .‬او از ‪ 10‬سالگی به عنوان پدیده ای در فوتبال‬ ‫شناخته می شد؛ چنان که پدرخوانده اش می گوید‪« :‬او ان قدر به فوتبال عالقه داشت که‬ ‫حتی وعده های غذایی را از دست می داد و یا با توپش از پنجره اتاقش بیرون می رفت‬ ‫تا بازی کند»! وی تاکنون ‪ 5‬توپ طالی فیفا را از ان خود کرده اســت‪ .‬او با هدف‬ ‫راحتی و تحرک بیشتر با پوشاک جین برای یک زندگی فعال و پرجنب وجوش‪ ،‬یک‬ ‫خط تولید جین راه اندازی کرده است‪ .‬در ادامه به خواندن گفتگوی کوتاهی با رونالدو از‬ ‫عرصه ورزش تا زندگی و فشن دعوتید‪.‬‬ ‫پدر شدن‪ ،‬زندگی ام کامال عوض کرد‬ ‫پدر شــدن‪ ،‬حس منحصربه فردی اســت و زندگی ام را کامال عوض کرد‪.‬‬ ‫چیزی ســت به نام عشــق که قبال از وجود ان اگاه نبودم و دریچه متفاوتی از‬ ‫زندگی را برایم گشود‪ .‬اینکه وقتم را با بچه هایم بگذرانم و صدای خنده شان را‬ ‫بشنوم؛ شادی بسیاری به زندگی ام افزوده است‪.‬‬ ‫پسر‪ ،‬افتخار پدر‬ ‫پســرم هم فوتبال را خیلی دوست دارد و مدام درحال بازی کردن است‪ ،‬او‬ ‫پسری مهربان‪ ،‬مالحظه کار‪ ،‬مودب و با مردم خیلی راحت است‪ .‬هر کسی که او‬ ‫من پدر است‪.‬‬ ‫را می بیند از اعتمادبه نفس او متعجب می شود و این باعث افتخا ِر ِ‬ ‫بازیکن تاریخ فوتبال هستم!‬ ‫بهترین‬ ‫ِ‬ ‫هیچ بازیکنی به اندازه من جایزه و نشان افتخار نگرفته است و این فقط در‬ ‫مورد توپ طال نیست‪ ،‬منظورم جوایز متعدد است‪ .‬من به عملکرد سایر بازیکنان‬ ‫احترام می گذارم؛ اما تاکنون کسی را بهتر از خودم ندیدم و همیشه هم تفکرم‬ ‫همین بوده و هست‪ .‬هیچ بازیکن فوتبالی نمی تواند کاری کند که من قادر به‬ ‫بازیکن تاریخ فوتبال هستم!‬ ‫انجام ان نباشم‪ .‬من بهترین‬ ‫ِ‬ ‫لیونلمسی‬ ‫مسی بازیکن فوق العاده ای است و شاید همین من را تحریک کرد تا سخت تر‬ ‫و بیشــتر کار کنم و بهتر شوم‪ .‬کسانی که من را می شناسند می دانند که من‬ ‫همیشه سعی می کنم در حرفه ام بهترین باشم‪ .‬البته این همیشه ممکن نیست‬ ‫چون ما ادم هستیم نه ربات! ولی ذهنیت من همیشه این بوده که بهترینم و‬ ‫زندگی ام را تا اخرین لحظه با این چشم انداز خواهم دید‪.‬‬ ‫‪92‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫باخت و حس بعد از ان‬ ‫زمانی که ببازم یا شکست بخورم طبیعی است که ناراحت‬ ‫می شومواینحسراپنهاننمی کنموشکایتیهمندارم؛اما‬ ‫برنده شدن توپ طال صرفا به من بستگی ندارد‪ ،‬این بستگی‬ ‫به میزان اراء دارد‪.‬‬ ‫عاشقجینهستم‬ ‫همیشهازاستایل هایمتفاوتمدخوشممی امد‪.‬ظاه ِرخوب‪،‬‬ ‫احساس خوبی را در شما ایجاد می کند؛ اما مهم ترین مسئله‪،‬‬ ‫راحت بودن لباسی است که شما باید در ان بدرخشید‪ .‬عاشق‬ ‫پوشاکجینهستم؛چونبه صورت هایمتفاوتیقابل استفاده‬ ‫است‪ .‬درکل‪ ،‬مد و فشن همیشه از موضوعات موردعالقه ام‬ ‫بودهاست‪.‬‬ ‫ویژگی خاص برند‪CR7‬‬ ‫ماازجدیدترینتکنولوژیبرایکشسانیپارچهجیناستفاده‬ ‫کرده ایمتابه جایاینکهفعالیت هایفردرامحدودکند‪،‬موجب‬ ‫تحرک و پویایی فرد شود که این ویژگی برای خو ِد من در‬ ‫طول سفرها یا فعالیت های سخت بسیار خوشایند است‪ .‬در‬ ‫کلکسیون‪،CR7‬جین هاییبا‪ 4‬نوعمتفاوتودرقیمت های‬ ‫متنوع موجود است که این یکی از مهم ترین موارد برای من‬ ‫است تا این خط قابل دسترس همگان باشد؛ بنابراین فکر‬ ‫می کنمدراینمجموعهبرایهرکسیچیزمناسبیپیداشود‪.‬‬ ‫غذایموردعالقه‬ ‫غذای موردعالقه ام ‪( bacalhau‬غذای ملی پرتغال‪ ،‬نوعی‬ ‫ماهی کاد خشک و نمک سود شده) است‪ .‬ما هزاران شیوه‬ ‫برای طبخ این غذا داریم‪.‬‬ ‫بزرگ ترینموفقیت‬ ‫تاکنونشغلوحرفه ایپربرکتولحظاتپرافتخاربسیاری‬ ‫داشته ام؛ اما اگر بخواهم از این میان به یک مورد اشاره کنم‪،‬‬ ‫اولین جایزه بزرگمان در تیم پرتغال در سال گذشته بود که‬ ‫کاپیتانبودموواقعالحظهخاصیبرایمبود‪.‬‬ ‫اهدافاینده‬ ‫برای من هیچ خط پایانی وجود ندارد‪ .‬امیدوارم تا جایی که‬ ‫قادرهستمبتوانمفوتبالراادامهبدهموبهموفقیت هایبهتر‬ ‫و بزرگ تری دست یابم‪ .‬همچنین امیدوارم بتوانم تولید برند‬ ‫‪ CR7‬را نیز ادامه بدهم‪.‬‬ ‫توقفهرگز!‬ ‫شعارمندرزندگی«توقفهرگز»است‪.‬منهیچ وقتدست‬ ‫یدارم و با افکاری زندگی‬ ‫از تالش و حرکت و پیشرفت برنم ‬ ‫می کنمکهبهمنانگیزهبدهندتابهترینباشم‪.‬‬ ‫سالم زندگی‬ ‫سالم‬ ‫زندگی‬ ‫روشنک هورفر‬ ‫این قصه شبیه زندگی تکراریســت‪ ...‬تکرار دردها و درمان ها‪ ...‬اختیار‪ ،‬انتخاب و‬ ‫اشتباه‪ ...‬داستانی که تنها نام هایش تغییر می کنند اما در ورای این تکرارها یک مفهوم‬ ‫منحصربه فرد است‪ :‬تولدی دوباره که مال او است‪ ،‬شروعی نو با اراده یک فرد‪ ،‬فردی‬ ‫که از مسیر خودش به زندگی سالم کرده است‪.‬‬ ‫سالمی به زندگی دوباره‬ ‫هزینه تهیه مواد‬ ‫جمال یک معتاد‪ ،‬ساکن شهریار؛ مدت ‪ 8‬سال و‬ ‫‪ 5‬ماه است که نیکوتین را ترک کرده است‪.‬‬ ‫هزینه ان را یا از کار کردن به دست می اوردم و‬ ‫یا دزدی می کردم‪.‬‬ ‫زمــان نوجوانی به خیاطی می رفتم که در انجا‬ ‫صاحب کارم مصرف کننده بود‪ .‬یک روز که مغازه را‬ ‫ترک کرد من از مواد او برداشتم و مصرف کردم‪.‬‬ ‫زندگی ام اشــفته شــده بود و بارها تصمیم‬ ‫گرفتم که ترک کنم؛ اما نشــد تا اینکه به من‬ ‫گفتند که یــک جایی به نام انجمــن معتادان‬ ‫گمنام (‪ )NA‬است که می توانی پاک بمانی‪ .‬زن‬ ‫و بچه ام رفتند و گفتنــد هر وقت ترک کردی‬ ‫برمی گردیم‪ .‬من با کمک پسر خواهرم که پاک‬ ‫بود وارد کمپ ‪ NA‬شدم‪.‬‬ ‫صاحب کاری که مصرف کننده بود‬ ‫می خواستم خودم را بزرگ جلوه بدهم!‬ ‫در نوجوانی می خواســتم خودم را بزرگ جلوه‬ ‫بدهم و بــا ادم های بزرگ تــر از خودم مصرف‬ ‫می کردم‪ .‬اول با سیگار شروع شد و رفته رفته ان ها‬ ‫مواد کشیدند و من هم یک روز مواد کشیدم‪.‬‬ ‫مواد مصرفی و مدت گرفتاری‬ ‫‪ 15‬ســال همه چیز مصرف می کردم از الکل‬ ‫گرفته تا مواد ســیاه (تریاک) و مواد روان گردان و‬ ‫شیشه‪.‬‬ ‫نقش اطرافیان در گرایش به مواد‬ ‫اطرافیان من اکثرًا مصرف کننده بودند و من هم‬ ‫به مرور زمان به ان سمت کشیده شدم‪.‬‬ ‫تاثیرات بد اعتیاد بر زندگی‬ ‫بیماری اعتیاد در زندگی من تاثیرات خیلی بدی‬ ‫داشت؛ به خاطر اعتیادم زن و بچه هایم من را ترک‬ ‫کردند و در اجتماع من را به چشــم دیگری نگاه‬ ‫می کردند‪.‬‬ ‫اگاهی یا انکار‬ ‫در زمان مصرف به خاطر اعتیادی که داشتم‬ ‫انــکار می کردم و با اگاهی کمی که داشــتم‬ ‫دلیــل و تقصیر اعتیادم را به گردن پدر و مادر‬ ‫می انداختم‪.‬‬ ‫اشفتگی زندگی و تصمیم به ترک‬ ‫مبارزه با وسوسه مصرف دوباره‬ ‫مواقعی که عصبی می شوم‪ ،‬مواقعی که در سر‬ ‫کار افراد مصرف کننده را می بینم و یا مواقعی که در‬ ‫محل کارم ‪-‬که تاالر عروسی است‪ -‬الکل مصرف‬ ‫می کنند وسوسه می شوم؛ اما سریعا با راهنمایم و یا‬ ‫دوستان بهبودی‪ ،‬تماس می گیرم‪.‬‬ ‫مدام خودم را گول می زدم!‬ ‫بســیار اقدام تــرک کردم و دائمــا جایگزین‬ ‫می کردم؛ الکل یا قرص ترامادول مصرف می کردم‬ ‫و مدام خودم را گول می زدم‪.‬‬ ‫طوالنی ترین زمانی پاکی‬ ‫طوالنی ترین زمان ‪ 4-3‬روز بود؛ ان قدر وسوسه‬ ‫مواد مخدر زیاد بود که نمی توانستم طاقت بیاورم و‬ ‫با ‪ NA‬هم اشنا نبودم‪.‬‬ ‫احساسات قبل و بعد از ترک‬ ‫قبل از ترک احساس بدی داشتم و از خودم و‬ ‫دنیای پیرامون بدم می امد‪ .‬بعد از ترک احساس‬ ‫خوب و سرشــار از امید و سربلندی دارم و هر‬ ‫روز با وجود تمام مشکالت و سختی ها‪ ،‬انرژی‬ ‫باالیی دارم‪.‬‬ ‫ارتباط با خدا‬ ‫بعد از ترک ارتباط خوبی با خداوند پیدا کردم و‬ ‫ارتباط معنوی ام به ماندگاری پاکی من کمک کرد‪.‬‬ ‫پیام امید‬ ‫اقدام موثر در موسسه ‪ NA‬عبارت اند از‪ :‬جلسات‬ ‫کمک معتاد به معتاد دیگر‪ ،‬اینکه گروه ها دور هم‬ ‫جمع می شوند و پیام امید می دهند‪ ،‬پیام انجمن را در‬ ‫زندان ها‪ ،‬کمپ ها و بیمارستان ها به معتادان دیگری‬ ‫می رسانند و در تمام نقاط جهان جلسات تاسیس‬ ‫می کنند‪.‬‬ ‫اشتراک تجربه رهایی ام با دیگران‬ ‫تجربه این که چطور پاک شــدم را با کسانی‬ ‫که قصد ترک دارند و تازه وارد هستند به اشتراک‬ ‫می گذارم‪.‬‬ ‫سال های جوانی در زندان‬ ‫در زمان مصرفم ‪ 5‬بار به زندان افتادم و ‪ 6‬سال‬ ‫از جوانــی ام را در زندان گذرانــدم و کارتن خوابی‬ ‫می کردم؛ اما بعد از پاکی با خانواده به مسافرت رفتم‬ ‫که در انجا خیلی خوش گذشت‪.‬‬ ‫دنیای امروز‬ ‫دنیای امروزم خداراشکر خیلی خوب است‪.‬‬ ‫کالم اخر‬ ‫از خداونــد و از انجمــن معتــادان گمنام و‬ ‫دوستان بهبودی تشکر می کنم‪ .‬ما راهی را پیدا‬ ‫کرده ایــم که به طور رایگان مواد مخدر را ترک‬ ‫کردیــم و هر روز امیدوارتــر از قبل در انجمن‬ ‫زندگی می کنیم‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪93‬‬ ‫ایــرانگرام‬ ‫کنایه ترالن طوری‬ ‫بله بله بلههه‬ ‫باالخره بعد از کلی سوژه و خبر و حاشیه‬ ‫و این ور و اون ور‪ ،‬ترالن پروانه سکوتش رو‬ ‫به شکل کامال کنایی و زیرپوستی شکست‪.‬‬ ‫جونم برای اون دســته عزیــزان که‬ ‫بی خبراننــد بگه که از چند ماهه پیش که‬ ‫بوی امر خیر و گل و شــیرینی در فضای‬ ‫مجازی پیچیده بود و خبر از نشستن پروانه‬ ‫عشــق در زمین فوتبال داشــت؛ کاشف‬ ‫به عمل اومد کــه اصلن این خبرا نبوده و‬ ‫دوستان اصال به تفاهم نرسیدن‪ .‬االن هم‬ ‫که ترالن خانم برای مخاطب خاص پیام‬ ‫رمزی گذاشته و ما هم که نفهمیدیم و با‬ ‫نگاهی به افق داریم سوت بلبلی می زنیم‪.‬‬ ‫شگفتانه برای هومن سیدی‬ ‫ترانه علیدوستی یک مرد را بوسید‬ ‫طبق امار و ارقام و محاسبات سینوسی‬ ‫ایرانگــرام‪ ،‬و اون طور که از شــواهد امر‬ ‫پیداســت‪ ،‬خانم ترانه علیدوســتی هنوز‬ ‫ســالن تئاتر رو ترک نکرده بودن که این‬ ‫عکس فضای مجــازی را پر نمود؛ یعنی‬ ‫یه چیزی می گم یه چیزی می شــنوین‪.‬‬ ‫حاال ما پرسون پرسون یواش یواش اومدیم‬ ‫در خونه شــون! و کاشف به عمل اومد که‬ ‫کال سرکار رفتیم‪ .‬این اقایی که در تصویر‬ ‫مشاهده می کنید درواقع همون خانم نسیم‬ ‫ادبی هستند با گریم داداااش امیرررر تو تئاتر‬ ‫مایل به صورتی‪ .‬به همین سادگی‪ ،‬به همین‬ ‫خوشمزگی‪.‬این وسط به هیشکی کار ندارما‬ ‫فقط عاشق اون عزیزان فعال در شبکه های‬ ‫اسمشو نبر هســتم که خودجوش حکم‬ ‫کمیته انضباطی و صادر و خانم علیدوستی‬ ‫رو ممنوع الکار نمودن‪ .‬جا داره از همین جا‬ ‫بگم خسته نباشی دالور‪ ،‬خداقوت پهلوان!‬ ‫خب همین کارا رو می کنین می زنن فیلتر‬ ‫می کنن دیگه‪ .‬یه کم جنبه ازادی داشــته‬ ‫باشین‪.‬‬ ‫نیکی کریمی توو شب اکران خصوصی فیلم اذر‪ ،‬هم بازیش هومن سیدی را شگفتانه زده کرد‪( .‬خدمت‬ ‫ان دسته عزیزان محترم خواننده عرض کنم که فرهنگستان ادب به جای واژه خارجکی سورپرایز‪ ،‬شگفتانه‬ ‫رو جایگزین فرمودند که البته دستشون درد نکنه این قدر به فکر ما هستن)‪.‬خالصه که اقای هومن سیدی‬ ‫شمع و کیک و فووووت و کلی دست و جیغ و هورااا وارد فصل جدیدی از زندگی شدن‪.‬ما هم خیلی خیلی‬ ‫بهشون تبریک می گیم و امیدواریم همین طور هر روز بهتر از دیروز باشند‪.‬‬ ‫‪94‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫کیایی ها عزادار شدن‬ ‫متاسفانه چند روز پیش صفحات مجازی‬ ‫پر شد از پیام های تسلیت به برادران کیایی‪.‬‬ ‫محســن و مصطفی کیایــی‪ ،‬بردرای‬ ‫هنرمند‪ ،‬مــا زیروبمی ها هم خیلی بهتون‬ ‫تسلیتمی گیم‪.‬‬ ‫هیچ کس پدر و مادر نمی شه؛ اما براتون‬ ‫صبر ارزو داریم‪.‬‬ ‫روح مادر عزیزتون هم در ارامش‬ ‫ایــرانگرام‬ ‫دلجویی شهاب حسینی از ملک مطیعی‬ ‫باز هم صداوسیما تاریخ ساز شد‪.‬‬ ‫شاید شما هم از اون دسته مخاطبینی بودید‬ ‫که منتظر مصاحبه ناصر ملک مطیعی‪ ،‬بازیگر‬ ‫پیش کسوت ســینما‪ ،‬با برنامه «من و شما» و‬ ‫«دورهمی» بودید که دورهمی کال به تله فیلم‬ ‫تبدیل شد و برنامه زنده من و شما هم به صورت‬ ‫کامال ناگهانی‪ ،‬به علت نقص فنی قطع شد‪ .‬البته‬ ‫خب بدیهیه که نقص فنی خبر نمی کنه و یهویی‬ ‫میاد؛فقطنمی دونمچراوقتیاقایمجریدرحال‬ ‫صحبت های اولیه و معرفی مهمان برنامه بودند‬ ‫هیچمشکلیوجودنداشت؟خبدوستانیهچهار‬ ‫تا برفک می نداختین روو ارش ظلی پور که کسی‬ ‫شک نکنه‪ .‬تازه نوستالژی هم بود و قطعا بیننده رو‬ ‫می برد به یاد روزهای تلویزیون برفکی‪ .‬بعد از این‬ ‫اتفاقات خیلی از هنرمندان نسل جدید و جوان و‬ ‫حتیپیش کسوتان‪،‬درکمپینیخودجوشازناصر‬ ‫ملک مطیعیدلجوییکردند‪.‬شهابحسینیهم‬ ‫یکی از کسانی بود که به این حامیان پیوست و‬ ‫همون طورکهتووعکسمی تونیدببینیدازبخش‬ ‫مهمیازتاریخسینمایایرانقدردانیکرد‪.‬‬ ‫تولدی دیگر‬ ‫بهرام رادان حامل مشعل المپیک‬ ‫باز قیمه ها رو ریختن توو ماســتا‪ .‬مگه‬ ‫المپیک مال ورزشکارا نیست که به بهرام‬ ‫رادان زحمــت دادید بــدوه؟ بابا ما عادت‬ ‫کردیم ایشــون توو لباسای شیک و پیک‬ ‫و ژستای فشــن طوری‪ ،‬کت واک کنن؛ با‬ ‫این حالش بردینش مشــعل حمل کنه؟‬ ‫مشعلللل؟ مشعللللل المپیککک؟ خب مگه‬ ‫قحط الورزشکاربود؟‬ ‫البته ما به هرحال تبریک می گیم هم به‬ ‫جناب رادان و تمام طرفداران و دوستان و‬ ‫دشمنانش اما‪ ...‬به هرحال تبریک می گیم‪.‬‬ ‫(نمی دونم چرا این قســمت تبریک داره با‬ ‫صدای فراســتی پخش می شه!! مال شما‬ ‫هم همین جوریه یا فقــط من این طوری‬ ‫می شنوم!؟‬ ‫جا داره همین جا توو همین پرانتز که هنوز‬ ‫بسته نشده‪ ،‬اعالم کنیم اصال حسودی مان‬ ‫نشده‪ .‬یه مشعل که این حرفا رو نداره)‪.‬‬ ‫چقدر خوبه که همیشه خبر خوب و خیر و خوشی باشه‪ .‬باز هم توو این ماه‬ ‫تولد داشتیم ‪ .‬اونم چه تولدیییی‪،‬‬ ‫استاد حسین خواجه امیری (ایرج)‪ ،‬به همراه همسرشون با هم شمعا رو فوت‬ ‫می کنن چون هر دو دی ماهی هستند‪ .‬ما هم تولد هر دو عزیز رو تبریک می گیم‬ ‫و برای این خانواده هنرمند و دوست داشتنی سالمتی و شادی ارزو داریم‪.‬‬ ‫البته به خانم تبریک تر می گیم‪.‬‬ ‫چرا؟‬ ‫می پرسینچرا!؟!‬ ‫واقعا چرا داره؟‬ ‫اوال چون خانما مقدم ترن‪ ،‬دوما چون پشت هر مرد‬ ‫موفقی یک زن هست‬ ‫سوما خانما مقدم ترن مطمئنم تا حاال این طوری‬ ‫قانع نشده بودین‪ ...‬خواهش می کنم‬ ‫قابلی نداشت‪.‬‬ ‫صبر شکیبا به سر امد‬ ‫هوتن شکیبا یه استوری گذاشته و نسبت‬ ‫بهسانسورسریاللیسانسه هادوبهصداوسیما‬ ‫گلهکرده‪.‬‬ ‫ما که ندیدیم؛ اما اون طور که می گه ما کلن‬ ‫چکیده داستان رو می بینیم‪ .‬یه «همین ماه‬ ‫قبل ازتون به خاطر جنبه باال تعریف کردم چرا‬ ‫همچین می کنین» خاصی هم توو نگاه این‬ ‫استوری شبود؛امااقایشکیبایهنکتهمهمرو‬ ‫درنظرنگرفتهبودن؛اونهماینکهاگرسانسور‬ ‫روبرداریمکلیانسانبی کارمی شن‪.‬‬ ‫به خدا ما دیگه طاقت تزریق نیروی بی کار‬ ‫به جامعه بی کاران رو نداریم‪ .‬توو سریالش هم‬ ‫مسعودتون دو فصله دنبال کاره تازه رسیده‬ ‫به محموله جابه جایی دو راس چهارپا‪ .‬دیگه‬ ‫چه توقعی دارین؟ بعدم شما و تیم همکاران‬ ‫حواستون باشه از این به بعد یه جوری سریال‬ ‫بسازین که دیگه اون عزیزان هم به زحمت‬ ‫نیفتن‪ .‬اگر قرار به گله و شکایت باشه باید اونا‬ ‫شاکی باشن که واسه هر قسمت از سریال‬ ‫نیم ساعته تون یک شبانه روز باید وقت بذارن؛‬ ‫بلکهقابل پخشبشه‪...‬واال ا‬ ‫من از طرف خودم از جامعه زحمت کش‬ ‫سانســور صداوســیما عذرخواهی و تشکر‬ ‫می کنم‪ .‬اصال به قول بعضی دوستان‪ :‬مرسی‬ ‫کههستین‪.‬‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪95‬‬ ‫ت در زندگی‬ ‫خالقی ‬ ‫هنرنمایی با به دردنخورها!‬ ‫گلساسادات بحری | افرادی هستند که با خالقیت بسیار می توانند همین هایی‬ ‫که امروز به عنوان «به درد نخور» ها از ان ها یاد می کنید را به وسایل قابل استفاده و‬ ‫شگفت انگیز تبدیل کنند‪« .‬سپیده معمارزاده» اولین فردی است که در ایران ساخت‬ ‫وسایل از مواد بازیافتی را اموزش می دهد و می تواند شما را شگفت زده کند‪ .‬او شخصا‬ ‫از این اشیا در خانه اش استفاده می کند و در طی این گزارش ما را از سطل های زباله‬ ‫شهرداری به خانه ها و باغ های بزرگی می برد که از دست سازهایش استفاده می کنند‪.‬‬ ‫نحوهشستشویبطری هایبازیافتی‬ ‫لگن های بزرگی با اب و وایتکس اماده می کردیم و اول یک شستشوی ساده‬ ‫می شــد‪ ،‬بعد از تقریبا ‪ 4-3‬ساعت ان ها را در ماده ضدعفونی شده ای که درست‬ ‫کرده بودیم می گذاشــتیم و دوباره ابکشی می کردیم‪ ،‬اگر احیانا باز جایی لکه ای‬ ‫داشــت همین کار تکرار می شد تا تمیز شود‪ .‬ما سعی می کردیم تمیزترین ها را‬ ‫انتخاب کنیم؛ چون در زباله ها موردهای خیلی کثیفی هم بود که به هیچ ترتیبی‬ ‫ضدعفونی نمی شد‪ .‬چون اینجا قرار است کارگاهی باشد که بچه ها بتوانند کاردستی‬ ‫درست کنند و با سالمتی بچه ها در ارتباط است تمام امکاناتی که در اختیارشان‬ ‫قرار دارد‪ ،‬تمیز و ضدعفونی شده است‪ .‬اگر این هایی که به درب و دیوار زدم تمیز‬ ‫نباشد با همان تماس هوایی که دارند راه های تنفسی شان اسیب می بیند و کار در‬ ‫کارگاهی کثیف باعث بیماری و الودگی می شوند‪.‬‬ ‫تا زانو در زباله ها دنبال وسایل بازیافتی می گشتم!‬ ‫‪ 15-14‬سال با منطقه یک فعالیت بازیافت داشتم‪ ،‬بعد با مناطق هشت و مناطق‬ ‫دیگر اشــنا شدم‪ .‬خانه بازیافت نیاوران را که می ساختیم خودم به سوله بازیافت‬ ‫منطقه یک می رفتم و حدودا تا زانو در زباله ها دنبال وسایل موردنظر می گشتم و‬ ‫ان ها را جمع می کردم‪.‬‬ ‫نمی شد با کارد و چنگال وسیله جدا کرد!‬ ‫رشد در یک خانواده هنرمند‬ ‫من در یک خانواده تقریبا هنرمند به دنیا امدم؛ پدرم در رشــته مجسمه سازی و‬ ‫نقاشی استاد دانشگاه هستند‪ ،‬پسرعموهای پدرم همه در همین حوزه فعالیت دارند و‬ ‫مادرم هم یکی از هنرمندان خانگی است که کارهای دستی خانم ها را خیلی خوب‬ ‫انجام می دهد‪ .‬من از بچگی به کارهای هنری عالقه مند بودم و در هر زمینه ای سعی‬ ‫کردم فعالیتی داشته باشم‪.‬‬ ‫اغازی به زیبایی یک حسن یوسف‬ ‫خواه ناخواه هر فردی برای خودش اوقات فراغتی دارد‪ ،‬گاهی زمینه جور نیست و‬ ‫من سعی کردم با همان حداقل چیزهایی که دارم خودم را سرگرم کنم‪ .‬اولین باری‬ ‫هم که سعی کردم با وسیله بازیافتی چیزی درست کنم با یک سطل ماست طلقی‬ ‫بود که به وسیله روزنامه و چسب چوب و کاسه های ماست طلقی یک گلدان درست‬ ‫کردم و با خورده پارچه های باقیمانده از خیاطی هایی که انجام داده بودم برگ های‬ ‫حسن یوسف درست کردم و به سیم وصل و رنگ امیزی کردم‪ .‬وقتی گلدان اماده‬ ‫شد خیلی ها فکر می کردند طبیعی است و همین ذوقی برای من به وجود اورد که با‬ ‫چیزهای بیخودی می توانم خیلی چیزها درست کنم؛ پس فکر کردم‪ ،‬طرح کشیدم و‬ ‫برنامه ریزی کردم تا اینکه به اینجا رسیدم‪.‬‬ ‫اماده کردن خانه بازیافت‬ ‫وسایل بازیافتی که استفاده می کردم برای مصارف خانگی و یا از دوست و اشنا‬ ‫بود؛ ولی وسایلی که در کارگاهم استفاده می کنم از سوله شهرداری منطقه هشت‬ ‫است‪ .‬کال ‪ 25‬روز طول کشید که من از صفر تا صد کارگاهم را تمام کنم؛ ‪ 10‬روز‬ ‫اول را در خود سوله بودم‪ ،‬انجا نیروهایی داشتند که زباله ها را جمع و زباله های خشک‬ ‫و تر را تفکیک می کردند و میان ان ها بطری های ابی‪ ،‬بطری های بی رنگ نوشابه‬ ‫و درب بطری را به درخواست من از سوله بازیافت برایم جمع می کردند‪ ،‬می اوردند‪،‬‬ ‫می شستند و ضدعفونی می کردند‪.‬‬ ‫‪96‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫هر کاری سختی و اسانی خودش را دارد‪ .‬وقتی قرار شد این کار برای اولین بار‬ ‫در منطقه یک اتفاق بیفتد چون کار جدیدی بود الزم بود از خودم هم یک مقدار‬ ‫مایه بگذارم‪ .‬دیدم اگر بخواهم به قول معروف با کارد و چنگال وســایل را جدا و‬ ‫انتخاب کنم! عمال نمی شــود کار کرد؛ چون زباله است؛ پس دل را به دریا زدم و‬ ‫خودم شــروع به جمع اوری و شستشو کردم‪ .‬در منطقه یک‪ ،‬نیروی کمکی هم‬ ‫نبود و خودم و دخترم با هم کار می کردیم؛ اما با اســتقبالی که از کار شد‪ ،‬بالطبع‬ ‫خستگی ماندررفت‪.‬‬ ‫تاثیر کارهای بازیافتی در زندگی‬ ‫خودم یک مدت خیلی از این وسایل استفاده می کردم؛ صندلی هایی که درست‬ ‫می کردم در بالکن منزل می گذاشتم که میز و صندلی ها را به ویالی یکی از اقواممان‬ ‫دادم چون االن فضایی ندارم که استفاده کنم‪ .‬از چراغ ها و گلدان هایی که اکثرا با لوله‬ ‫پلیکا ساخته شده نیز استفاده می کنم‪ .‬کارهای بازیافتی در زندگی خودم هم تاثیر دارد‪.‬‬ ‫صندلی هایی مقاوم با ‪ 18‬بطری کوکاکوال!‬ ‫صندلی هایی که درست می کنم با بطری های کوکاکوال است؛ چون این بطری ها‬ ‫سفت تر و محکم تر و کمی هم تپل تر هستند و صندلی اش مقاوم تر می شود‪ .‬با بقیه‬ ‫بطری ها هم می شود درست کرد؛ ولی قدش کوتاه تر درمی اید‪ .‬برای این صندلی ها‬ ‫‪ 18‬بطری در همدیگر کار شــده و افراد تا ‪ 200‬کیلوگرم هم روی این صندلی‪‎‬ها‬ ‫نشسته‪‎‬اند‪ .‬اقای شهردار و همراهانشان هم که برای بازدید امده بودند روی این‬ ‫صندلی ها نشستند که عکس هایشان هم موجود است و خیلی هم استقبال کردند‪.‬‬ ‫ارزش اموزش این کار بیشتر از کسب درامد است‬ ‫تمرکز بیشترم روی کار اموزش است و تابه حال به کسب درامد از سازه هایم فکر‬ ‫نکردم‪ .‬اکنون شهرداری مناطق مختلف دارند در این باره فرهنگ سازی می کنند‪.‬‬ ‫من فکر می کنم در کنار این اعمال‪ ،‬عملی بودن این کار می تواند کمک زیادی‬ ‫جهت فرهنگ سازی ان برای مردم باشد تا بدانند چطوری بازیافت کنند‪ ،‬زباله های‬ ‫خشک و ترشان را تفکیک کنند و با دید دیگری به زباله ها نگاه کنند‪.‬‬ ‫توجه‪ :‬برای یادگیری طرز تهیه یک چراغ بازیافتی زیبا با اموزش خانم معمارزاده و‬ ‫مشاهده سایر محصوالت و فضای کارگاه ایشان کد باال را اسکن کنید‪.‬‬ ‫جـــدول‬ ‫‪ ÁÁ‬افقی‬ ‫‪ .1‬تخت روان بیمار‪ ،‬یکی از کارمندان راه اهن‬ ‫‪ .2‬موجود خیالی ترسناک‪ ،‬اجداد‪ ،‬کیمیای جدید‬ ‫‪ .3‬افشای راز‪ ،‬نفی تازی‪ ،‬چشم چران‪ ،‬پاس بلند‬ ‫‪.4‬پایتختالبانی‪،‬مسبب‬ ‫‪ .5‬چاه ها‪ ،‬صدای کلفت‪ ،‬تخم میوه‪ ،‬اثر رطوبت‬ ‫‪ .6‬گوسفند جنگی‪ ،‬استان‪ ،‬طناب‬ ‫‪ .7‬زمین ترکی‪ ،‬خوردنی نامطبوع‪ ،‬وزن‬ ‫‪.8‬نایب‪،‬دستمال گردن‬ ‫‪ .9‬سجاده‪ ،‬مرتجع‪ ،‬بوی ماندگی‬ ‫‪.10‬زادگاهحضرتابراهیم‪،‬فرماندهسامورایی ها‪،‬بازداشتن‬ ‫‪ .11‬ساز موالنا‪ ،‬الهه ماه سومریان‪ ،‬پوست قیمتی‪ ،‬غم‬ ‫و اندوه‬ ‫‪ .12‬خانم‪ ،‬چاره جو‬ ‫‪ .13‬از انواع خط‪ ،‬ایستگاه فضایی روسیه‪ ،‬الفبای موسیقی‪،‬‬ ‫علوفهگاو‬ ‫‪ .14‬مسابقات اتومبیل رانی‪ ،‬فیلمی با بازی حسین یاری‪،‬‬ ‫اردوگاه‬ ‫‪ .15‬دارای سابقه زیاد‪ ،‬برچسب کاال‬ ‫‪ ÁÁ‬عمودی‬ ‫‪ .1‬اصطالحی در ورزش کشتی‪ ،‬کشور اروپایی‬ ‫‪ .2‬از انواع مدل ماشــین‪ ،‬کشتی حمل مایعات‪ ،‬حرف‬ ‫پیروزی‪ ،‬محل گذر‬ ‫‪ .3‬ضمیر غایب‪ ،‬انگور‪ ،‬خشــت پخته‪ ،‬ظرف شیشه ای‬ ‫ازمایشگاه‬ ‫‪ .4‬واحد پول سوریه‪ ،‬انجام دهنده‪ ،‬قوه رشد و نمو‬ ‫‪ .5‬سدر‪ ،‬اطفائیه‬ ‫‪ .6‬حرف ندا‪ ،‬مایع حیات‪ ،‬لباس سنتی ژاپن‪ ،‬دو یار هم قد‬ ‫‪ .7‬هادی‪ ،‬قوم مارپرست هند‪ ،‬قرارگاه‬ ‫‪ .8‬مرزبان‪ ،‬بله التین‪ ،‬تولد‪ ،‬پیمانه‬ ‫‪ .9‬هر یک از االت موسیقی‪ ،‬اش هفت دانه‪ ،‬سوراخ های‬ ‫النهزنبور‬ ‫‪ .10‬زبان گجشک‪ ،‬هلیکوپتر‪ ،‬ذهب‪ ،‬ضمیر جمع‬ ‫‪.11‬پایتختشیلی‪،‬سرنیزه‬ ‫‪ .12‬اثر‪ ،‬خواب‪ ،‬توقف فیلم برداری‬ ‫‪ .13‬انف‪ ،‬دورویی‪ ،‬همچنین‪ ،‬اب پاک‬ ‫‪ .14‬پیــروان پیامبر‪ ،‬دور دهان‪ ،‬بی یــار و همدم‪ ،‬با دریا‬ ‫جیحونشود‬ ‫‪ .15‬قوی‪ ،‬پلیس جهانی‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪97‬‬ ‫‪98‬‬ ‫زیر و بم‬ ‫دورهجــدید| شماره‪37‬‬ ‫‪99‬‬ ‫‪100‬‬ ‫زیر و بم‬

آخرین شماره های ماهنامه زیر و بم

ماهنامه زیر و بم 41

ماهنامه زیر و بم 41

شماره : 41
تاریخ : 1398/09/02
ماهنامه زیر و بم 40

ماهنامه زیر و بم 40

شماره : 40
تاریخ : 1397/12/04
ماهنامه زیر و بم 39

ماهنامه زیر و بم 39

شماره : 39
تاریخ : 1397/07/01
ماهنامه زیر و بم 38

ماهنامه زیر و بم 38

شماره : 38
تاریخ : 1396/12/05
ماهنامه زیر و بم 36

ماهنامه زیر و بم 36

شماره : 36
تاریخ : 1396/10/02
ماهنامه زیر و بم 35

ماهنامه زیر و بم 35

شماره : 35
تاریخ : 1396/09/04
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!