ماهنامه زیر و بم شماره 25 - مگ لند
0

ماهنامه زیر و بم شماره 25

ماهنامه زیر و بم شماره 25

ماهنامه زیر و بم شماره 25

‫‪25‬‬ ‫ماهنامه فرهنگی‪ ،‬اجتماعی‬ ‫صاحب امتیاز و مدیر مسئول‪ :‬مجید اخشابی‬ ‫دبیر تحریریه‪ :‬ندا کشاورز‬ ‫زیر نظر شورای سیاست گذاری و سردبیری‪:‬‬ ‫مجیـد اخشابی‪ ،‬دکتر محمد رحیمی‪ ،‬دکتر امیدرضا‬ ‫صـفریان‪ ،‬مـهران عبداهلل پور‪ ،‬فرزاد اخشابی‪ ،‬نـدا کشاورز‬ ‫همکاران تحریریه‬ ‫سرویس فرهنگ و هنر‬ ‫دبیر‪ :‬نعیمه نظام دوست‬ ‫فاروق ازادیان‪ ،‬عرشیا روشن قلب‪ ،‬مرضیه جعفری‪ ،‬عاطفه نقدلو‪ ،‬محمدحسین‬ ‫کشاورز‪ ،‬اناهیتا یاراحمدی‪ ،‬ویدا امین پور‪ ،‬یاسمن خلیلی فرد‪ ،‬سهند داداشی نسب‪،‬‬ ‫مریم لشنی‪ ،‬فائزه علیمردانی‪ ،‬امیرحسین بیگ پور‪ ،‬نیما احتشام‪ ،‬مینا پیروزیان‬ ‫سرویس ادبی‬ ‫دبیر‪ :‬دکتر حامد حسینخانی‬ ‫دکتر علی پورحسینی‪ ،‬سحر غربی‪ ،‬پریساسادات خضرائی‪ ،‬ساناز فیضی‪ ،‬شبناز‬ ‫اسماعیلی‬ ‫سرویس سالمت‬ ‫دبیر‪ :‬دکتر محمدحسین شفازند‬ ‫دکتر حمیدرضا علیزاده اطاقور‪ ،‬دکتر مریم حاجی لو‪ ،‬دکتر علیرضا نورمحمدی‪ ،‬دکتر‬ ‫محمود شفازند‪ ،‬دکتر مهرداد ارجمند‪ ،‬دکتر مرجان یزدا ن پناه‪ ،‬دکتر مهران ارجمند‪ ،‬دکتر‬ ‫مهرشید ارجمند‪ ،‬دکتر سوگند شفازند‪ ،‬دکتر مریم وکیلی‪ ،‬دکتر محمدرضا موحد‪ ،‬پریسا‬ ‫دوستانی‬ ‫سرویس اجتماعی‬ ‫دبیر‪ :‬دکتر یونس یونسیان‬ ‫روشنک هورفر‪ ،‬رضا کشاورز‪ ،‬یونس یونسیان‪ ،‬افسون فروتن‪ ،‬فریبا مردوخیان‪ ،‬سحر‬ ‫غربی‪ ،‬شبدیس بختیاری‪ ،‬محمدحسین عبداللهی‪ ،‬سودابه پناهنده‪ ،‬ارش سروری‪،‬‬ ‫مهسا حداد‪ ،‬شکیبا هاشمی‪ ،‬ملیحه احمدبیگی‪ ،‬یونس درونگی‬ ‫سرویس ترجمه‬ ‫دبیر‪ :‬اناهیتا یاراحمدی‬ ‫مهسا عبداللهی‪ ،‬اناهیتا یاراحمدی‪ ،‬فرشته اخوان‪ ،‬محمد نویدیان‪ ،‬زهرا خوشدل‬ ‫اتلیه فنی و صفحه ارا�یی‬ ‫مدیر هنری‪ :‬مجید الهی‬ ‫ویراستار‪ :‬فرشته اخوان‬ ‫سرویس عکس‪ ،‬فیلم و تدوین‬ ‫مرضیه جعفری‪ ،‬وهاب امانی‪ ،‬سمانه میرزایی‬ ‫امور اینترنتی‪ :‬سحر غربی‪ ،‬سودابه پناهنده‬ ‫روابط عمومی‪ :‬عاطفه نقدلو‬ ‫امور مالی‪ :‬گندم احمدی تفرشی‬ ‫امور اداری‪ :‬اکبر اخشابی‬ ‫تدارکات‪ :‬یونس درونگی‬ ‫بازرگانی و تبلیغات‪ :‬کانون پریزاد‬ ‫اگهی‪(09199099125 :‬تماس‪ ،‬پیام و تلگرام)‬ ‫امور مشترکین‪ :‬مریم پارسیان‪ ،‬فرشته اخوان‬ ‫چاپ متن و صحافی‪ :‬هنر سرزمین سبز ‪ /‬ادرس‪ :‬تهران‪ ،‬اول جاده قدیم کرج‪ ،‬میدان شیر‬ ‫پاستوریزه‪ ،‬خیابان ‪ ۱۷‬شهریور‪ ،‬بعد از ‪ ۱۵‬متری سوم‪ ،‬خیابان شمشاد‪ ،‬پالک ‪ ۲۳‬و ‪۲۵‬‬ ‫شبکه توزیع‪ :‬شرکت توسعه رسانه‬ ‫نشانی دفتر مجله‪ :‬ضلع جنوب غربی پل میرداماد‪ ،‬پالک ‪ ،414‬واحد ‪12‬‬ ‫تلفن‪09199099125 -88205001 -88883315 :‬‬ ‫پیامک‪1000088883315 :‬‬ ‫سایت‪www.zirobamonline.com :‬‬ ‫ای دی تلگرام‪@zirobamadmin :‬‬ ‫اینستاگرام‪@zirobam :‬‬ ‫کانال تلگرامی زیر و بم‪https://telegram.me/zirobamonline :‬‬ ‫زیر و بم در کیوسک مجازی همراه اول‪ndigi.ir :‬‬ ‫پیشخوان‬ ‫‪ 3‬سالم اغاز‬ ‫‪ 4‬سرمقاله‬ ‫‪ 6‬عطر ملکوت‬ ‫کلک خیال انگیز‬ ‫‪11‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪19‬‬ ‫‪20‬‬ ‫‪22‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪24‬‬ ‫‪25‬‬ ‫‪26‬‬ ‫‪30‬‬ ‫عاشقانه ها‬ ‫کاریکلماتور‬ ‫داستان دنباله دار‬ ‫کتابخانه زیروبم‬ ‫ایینه خانه‬ ‫کتاب باز‬ ‫هوای شاعرانه‪ :‬گفتگو با عباس سجادی‬ ‫کافه کالسیک‬ ‫سکانس هفتم‬ ‫فیلم خانه زیروبم‬ ‫نگاه هفتم‪ :‬گفتگو با بابک کایدان‬ ‫داستان جلد‪ :‬کامال اختصاصی با بهرنگ علوی‬ ‫اهالی موسیقی‪ :‬یک بانوی ایرانی‪ ،‬نوازنده یک‬ ‫کمپانی جهانی شد‬ ‫دانستنی های موسیقی‬ ‫پرونده ماه‪ :‬گفتگو با عوامل البوم وشتن یا سعدی خوانی‬ ‫مدرسین همراز‪ :‬مینو قاسم پور‬ ‫معرفی هنرجویان همراز‬ ‫اهالی موسیقی‪ :‬گپی با فرج و مسلم علیپور‬ ‫‪40‬‬ ‫‪42‬‬ ‫‪43‬‬ ‫‪46‬‬ ‫‪50‬‬ ‫‪52‬‬ ‫‪54‬‬ ‫‪58‬‬ ‫کافه نوستال‪ :‬خاطره بازی با روزهای سرد‬ ‫کوتاه با علی ضیاء به بهانه «فرمول یک»‬ ‫فعاالن موفق‪ :‬زیروب ِم مستر تیستر‬ ‫موفقیت‬ ‫کدبانو‬ ‫سبزینه‬ ‫چیدمان‬ ‫زیروبم ایران و جهان‬ ‫‪60‬‬ ‫‪63‬‬ ‫‪64‬‬ ‫‪66‬‬ ‫‪68‬‬ ‫پیشگیری‪ ،‬تشخیص‪ ،‬درمان‬ ‫عطاری‬ ‫بهداشت و زیبایی‬ ‫روان شناسی‬ ‫تغذیه‬ ‫‪70‬‬ ‫ساالد خرمالو و پسته‪ ،‬لیموناد نارگیل و اسطوخدوس‪،‬‬ ‫الته چای سبز و اسپرس و‬ ‫منو مکمل‪ :‬سس پستو‪ ،‬مارماالد گریپ فروت و انار‪ ،‬نان‬ ‫لبو پنیری و شوید‬ ‫کتلت ماهی مغزدار‪ ،‬خورشت گوشت مجلسی‪ ،‬سوپ‬ ‫سبزیجات کبابی‬ ‫منوی پیشنهادی سراشپز اپرا‪ :‬کوفته گیاهی با سس پستو‪،‬‬ ‫پاستا با سس میگو‪ ،‬چیزکیک چای سبز‬ ‫‪74‬‬ ‫‪76‬‬ ‫‪77‬‬ ‫‪78‬‬ ‫تناسب اندام‬ ‫تمرینات ورزشی‬ ‫اطالعات ورزشی‬ ‫اختصاصی زیروبم‪ :‬کمی تا قسمتی فوتبالی با‬ ‫امیرغفارمنش‬ ‫‪80‬‬ ‫‪82‬‬ ‫‪84‬‬ ‫‪86‬‬ ‫‪90‬‬ ‫‪9۱‬‬ ‫‪92‬‬ ‫‪94‬‬ ‫‪95‬‬ ‫کودک و نوجوان‬ ‫زیروبم دنیای مجازی‬ ‫زیروبم تکنولوژی‬ ‫زیروبم مد‬ ‫زیروبم عکاسی‬ ‫طنز‬ ‫فال و سرگرمی‬ ‫جدول‬ ‫سالم زبان‬ ‫‪31‬‬ ‫‪32‬‬ ‫‪34‬‬ ‫‪35‬‬ ‫‪36‬‬ ‫‪71‬‬ ‫‪72‬‬ ‫‪73‬‬ ‫زیر و بم زندگی‬ ‫سهم سالمتی‬ ‫چاشت‬ ‫زنگ ورزش‬ ‫همه چیز از همه جا‬ ‫‪ QR Code‬بارکد یا رمزینه‬ ‫برای دریافت اطالعات بارکد یا رمزینه‬ ‫از طریق تلفن همراه تبلت با رایانه کافی است‬ ‫نرم افزار بارکدخوان را اجرا و دوربین را روی‬ ‫بارکد بگیرید‬ ‫و به راحتی وارد سایت مقصد شده و فایل را‬ ‫دانلود نمایید‪.‬‬ ‫مسابقه �پیامکی زیرو بم‬ ‫جهت اشتراک ماهنامه زیروبم کد‬ ‫‪ 445‬را به ‪3070757‬‬ ‫ارسالکنیدودرقرعـه کشـی‬ ‫‪100‬میلیون ریال شرکت کنید‬ ‫چند پندِ سعدی‬ ‫به نانهاده دست نرسد و نهاده هرکجا هست‪ ،‬برسد‪.‬‬ ‫گر سنگ همه لعل بدخشان بودی پس قیمت لعل و سنگ یکسان بودی‪.‬‬ ‫هرکه علم خواند و عمل نکرد‪ ،‬بدان مان َد که گاو راند و تخم نیفشاند‪.‬‬ ‫مردمان را عیب نهانی پیدا مکن که مر ایشان را رسوا کنی و خود را بی‏اعتماد‪.‬‬ ‫بپرس هرچه ندانی که ُذ ِّل پرسیدن دلیل راه تو باشد به ع ّز دانایی‪.‬‬ ‫پای در زنجیر پیش دوستان به که با بیگانگان در بوستان‪.‬‬ ‫بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتی برد‪.‬‬ ‫اگر بمرد عدو‪ ،‬جای شادمانی نیست که زندگانی ما نیز جاودانی نیست‪.‬‬ ‫هرکه خیانت ورزد‪ ،‬پشتش از حساب بلرزد‪ ،‬و ان را که حساب پاک است‪ ،‬از محاسبه چه باک است‪.‬‬ ‫هنر‪ ،‬چشمه زاینده است و دولت پانیده‪.‬‬ ‫خشم بیش از حد گرفتن‪ ،‬وحشت ارد و لطف بی‏دقت‪ ،‬هیبت ببرد‪.‬‬ ‫هرکه در زندگی‪ ،‬نانش نخورند‪ ،‬چون بمیرد‪ ،‬نامش نبرند‪.‬‬ ‫دوستی را که به عمری فرا چنگ ارند‪ ،‬نشاید که به یک دم بیازارند‪.‬‬ ‫اگر شب‏ها همه قدر بودی‪ ،‬شب قدر بی‏قدر بودی‪.‬‬ ‫صد چندان که دانا را از نادان نفرت است‪ ،‬نادان را از دانا وحشت است‪.‬‬ ‫�پیشــخـوان‬ ‫فراخوان‬ ‫از شما همراهان عزیز دعوت می شود تا عقیده‪،‬‬ ‫احساس و نظرتان راجع به زیروبم (مکتوب و‬ ‫تصویری) را به سامانه پیامکی ‪1000088883315‬‬ ‫ارسال فرمایید‪ .‬بهترین پیشنهادات ارسالی در این‬ ‫بخش با نام خودتان منعکس خواهند شد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫سوال‪ :‬این جمله را در کدام مطلب این شماره خوانده اید؟‬ ‫انصاف و عدالت این است که هر فرد‪ ،‬هرچه را نیاز دارد تهیه کند‪.‬‬ ‫پاسخ سوال باال را به شماره پیامکی ‪ 1000088883315‬ارسال نمایید تا در‬ ‫قرعه کشی تخفیف های ماهانه اموزشگاه موسیقی همراز (کالس ها‪ ،‬همایش ها‪،‬‬ ‫خرید ساز و‪ )...‬و مجله زیر و بم (انواع بن تخفیف خرید کاال و استفاده از‬ ‫خدمات) بهره مند شوید‪ .‬برندگان بشکل فصلی به گردهمایی ها‪ ،‬همایش ها و‬ ‫نشست های اموزشگاه موسیقی همراز با حضور هنرمندان صاحب نام دعوت‬ ‫خواهند شد‪ .‬ارائه این قطعه از مجله جهت دریافت بن تخفیف و متعاقبا‬ ‫شرکت در گردهمایی الزامی است‪.‬‬ ‫توجه‪ :‬این بخش را از مجله جدا نموده و نزد خود نگه دارید‪.‬‬ ‫برندگان مسابقه پیامکی شماره قبل‪:‬‬ ‫فاطمه قاسمی از تهران‬ ‫شهاب بینش از ابادان‬ ‫قابل توجه برندگان گرامی‪ :‬جهت کسب اطالع از نوع و نحوه دریافت هدیه‬ ‫به شماره تلگرام ‪ 09199099125‬پیام ارسال فرمایید‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫هوالهادی‬ ‫حلقهگمشده‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪4‬‬ ‫بــا شــکل گیری دنیــای مجــازی و شــیوه های نویــن ارتباطــی کــه در‬ ‫انهــا اطالعــات بــا ســرعت و حجــم بســیار بیشــتری نســبت بــه گذشــته‬ ‫در دســترس افــراد قــرار می گیــرد‪ ،‬می تــوان گفــت کــه دیگــر خبــری از‬ ‫بی خبــری و نااگاهــی و جهــل بــه ان شــکلی کــه در قــرون پیشــین شــایع و‬ ‫رایــج بــوده‪ ،‬وجــود نــدارد‪.‬‬ ‫بحــث و مشــکل بی ســوادی بــه شــکل اولیــه اش‪ ،‬خودبه خــود در حــال‬ ‫رنگ باختــن و فراموشیســت‪ ،‬چراکــه بــا گــذر زمــان و تغییــر نس ـل ها اعــم‬ ‫از انســان ها و ابزارهــای فنــاوری روز‪ ،‬بــدون هیچ گونــه تــاش ویــژه ای‬ ‫دیگــر جایــی بــرای بی ســواد مانــدن باقــی نمی مانــد‪.‬‬ ‫البتــه معنــا و مفهــوم ســواد و بی ســوادی هــم تغییــر پیــدا کــرده اســت؛‬ ‫ســواددار بــودن دیگــر تنهــا بــه توانایــی خوانــدن و نوشــتن نســبت داده‬ ‫نمی شــود‪ ،‬بلکــه عــدم تحصیــل ان هــم در ســطح عالــی‪ ،‬عــدم توانایــی در‬ ‫تحلیــل مســائل فکــری‪ ،‬اجتماعــی‪ ،‬معیشــتی و از همــه مهم تــر عــدم توانایی‬ ‫در انتقــال‪ ،‬دریافــت و فهــم دانــش روز و اســتفاده از تکنولــوژی و ابزارهــای‬ ‫ارتباطــی معمــول و کارامــد از مصادیــق و نشــانه های بــارز بی سوادیســت‪.‬‬ ‫خوشــبختانه ضریــب شــیوع بهره گیــری از ابزارهــای مــدرن ارتباطــی بــا‬ ‫ســرعتی بســیار رو بــه فزونــی دارد و شــاید همیــن امــر توانســته بــه بشــر‬ ‫کمــک شــایانی نمایــد تــا از انــواع بی ســوادی البتــه به ظاهــر و یــا بــه باطــن‬ ‫ســریع تر رهایــی یابــد‪.‬‬ ‫در ســال های اخیــر تقریبــا هــر ‪ 5‬ســال یکبــار شــاهد ورود و معرفــی یــک‬ ‫ابــزار و شــاهراه ارتباطــی و متعاقــب ان رغبــت حداکثــری جامعه به اســتفاده‬ ‫از ان هستیم‪.‬‬ ‫بــا یــک چــرخ زدن و ســرک کشــیدن ســاده خصوصــا در فضاهــای جدیدتر‬ ‫(اپلیکشــن ها) کــه می توانــد ســاعت ها منجــر بــه قطــع ارتبــاط بــا‬ ‫دنیــای حقیقــی شــود‪ ،‬همــه قســم اطالعــات موردنیــاز را در دســترس مان‬ ‫قــرار خواهــد داد‪ .‬در عمومی تریــن بخش هــا و در صفحــات شــخصی‪،‬‬ ‫پیام هــا‪ ،‬متن هــا و دلنوشــته ها‪ ،‬نــکات غالبــا مثبــت انسان دوســتانه کــه‬ ‫حاکــی از فضیلــت و دانــش و فهــم بــاالی نویسنده شــان اســت‪ ،‬زیــاد‬ ‫بــه چشــم می خورنــد‪ .‬البتــه خیلی اوقــات نــام نویســنده اصلــی در انهــا‬ ‫گــم و ناپیداســت‪ ،‬ولــی بــا این حــال به ســرعت الیــک می گیرنــد و‬ ‫دست به دســت می شــوند و در صفحــات شــخصی افــراد مختلــف بازنشــر‬ ‫داده می شــوند‪.‬‬ ‫به ســختی صفح ـه ای را می تــوان پیــدا کــرد کــه از ایــن دســت پیشــنهادها‬ ‫و پیام هــای انســانی و اخالقــی کــه به طورکلــی اسمشــان را پیام هــای‬ ‫بهداشــتی می گذاریــم‪ ،‬عــاری باشــد‪ .‬انــواع و اقســام عاشــقانه ها بــرای پــدر‪،‬‬ ‫مــادر‪ ،‬همســر‪ ،‬بــرادر‪ ،‬خواهــر‪ ،‬دوســت‪ ،‬همنــوع‪ ،‬حیوانــات‪ ،‬جمــاد و نبــات‬ ‫و‪...‬‬ ‫نکتــه جالــب اینکــه جمالتــی چــون عاشــقتم‪ ،‬دوســت دارم‪ ،‬عشــق منــی‬ ‫و بطــورکل جمــات محبت امیــز به مثابــه نقــل و نبــات‪ ،‬لقلقــه زبــان و‬ ‫از ارکان گفتمــان دنیــای مجازیســت‪ ،‬گویــی دوست داشــتن و محبــت در‬ ‫ایــن دنیــا واقعی تــر‪ ،‬بااهمیت تــر‪ ،‬عیان تــر و واجب تــر اســت و ســاکنان‬ ‫و کاربرانــش همگــی ادیــب و فرهیختــه و شــاعرماب و عارف مســلک اند‪.‬‬ ‫البتــه وارد بحــث تصویــر و عکــس نمی شــویم (بــا ان ویرایش هــا و‬ ‫زاویه هــای خــاص و بحــث دیراشــنای لولــو و هلــو‪ )...‬همچنیــن سلســله‬ ‫پســت های تعارفــی نظیــر بفرماییــد اب طالبــی و یــا کوبیــده و‪ ...‬و یــا‬ ‫یهویی جات هایــی چــون مــن و ســگ همســایه یهویــی و یــا غافلگیری هــا‬ ‫وپســت هایــی کــه بــا وقتی شــروع می شــوند مثــل وقتــی کــه دوســتات‬ ‫بــرات تولــد می گیــرن و‪ ...‬از این دســت مــوارد هــم موضــوع بحــث قــرار‬ ‫نمی گیرنــد و البتــه مبحــث کامنــت هــم کــه بــرای خــود داستانیســت‬ ‫جداگانــه!‬ ‫قــط همان طــور کــه عــرض شــد‪ ،‬موردنظــر پسـت های اجتماعــی‪ ،‬مفهومــی‬ ‫ب بــا خواندنشــان و ســپس‬ ‫و انسان دوســتانه ای کــه تعقیب کننــده یــا مخاطـ ‬ ‫از حضــور در ایــن فضــا احســاس خوشــبختی کنــد و بــا خــود بگویــد‬ ‫اگــر اینــان در اینجــا اینچنیننــد پــس در دنیــای واقعــی و از نزدیــک چــه‬ ‫فرشــته هایی هســتند‪ ،‬چقــدر ادب؟! چقــدر دیپلــم؟! چقــدر کالس؟! چقــدر‬ ‫ســواد!! اخــر ایــن همــه فضیلــت تــا کجــا؟‬ ‫علــی ایحــال این گونــه اظهارنظرهــا و بیــان عقایــد در سرتاســر فضــای‬ ‫مجــازی مــوج می خــورد‪ ،‬لیکــن مشــکل از جایــی اغــاز می شــود کــه هیــچ‬ ‫ربــط و نســبتی میــان ایــن پسـت ها بــا افــکار و سیروســلوک نویســندگان و‬ ‫نشردهندگانشــان وجــود نداشــته باشــد‪ .‬شــخصی بــرای روز پــدر یــا مــادر‬ ‫غلیظ تریــن قربان صدقه هــا را خــرج می کنــد ولــی در همــان لحظــه‬ ‫گذاشــتن پســت‪ ،‬اگــر از ســوی پــدر یــا مــادر دعــوت بــه صــرف شــام و‬ ‫ناهــار شــود بابــت برهــم خــوردن نظــم افــکار و تمرکزش بــه بدترین شــکل‬ ‫اعتــراض می کنــد و از نثــار حتــی یــک نــگاه نیــز دریــغ می کنــد!‪...‬‬ ‫معضــل مهــم اینجاســت کــه تمــام ایــن گونــه پیام هــای بهداشــتی محــدود‬ ‫بــه کلماتشــان می شــوند و قــدرت خــروج از ان فضــا و تســری بــه فضــای‬ ‫حقیقــی را ندارنــد‪ ،‬صرفــا کلمــات و جمــات زیبایــی هســتند که بــرای اجرا‬ ‫و عمــل در زندگــی کاربــردی ندارنــد!‬ ‫اشــکال از جائیســت کــه همــه بــا راه هــای خــوب‪ ،‬کارهــای خــوب و‬ ‫خداپســندانه و ثــواب اشــنا هســتند ولــی در عمــل کمتــر کســی بــه انهــا تــن‬ ‫می دهــد و درنهایــت میــان دانــش‪ ،‬اگاهــی شــفاهی‪ ،‬دلبری هــای کالمــی و‬ ‫پیاده ســازی و عینیت بخشــی انهــا در رفتــار و کــردار‪ ،‬یــک حلقــه وصــل‬ ‫مفقــوده وجــود دارد و گویــا برخــی از دســتورات‪ ،‬راهکارهــا و روش هــای‬ ‫پیشــنهادی کاربردشــان فقــط بــرای نوشــتن و شــنیدن اســت نــه انجــام!‬ ‫البتــه در ایــن میــان بیــان یــک واقعیــت و معضــل مهــم کــه همیشــه بشــر را‬ ‫رنــج داده اســت‪ ،‬ضروریســت‪:‬‬ ‫مبــارزه بــا عادت هــا ســخت ترین کار ممکــن بــرای ادمیســت‪ ،‬البتــه نه تنهــا‬ ‫ادمــی بلکــه همه موجــودات‪.‬‬ ‫اینرســی همیشــه همــه موجــودات را بــه حفــظ شــرایط موجــود ترغیــب‪،‬‬ ‫وادار و مجبــور می کنــد‪.‬‬ ‫رهایــی از اینرســی همــواره نیــاز بــه نیــروی قدرتمندتــری از بیــرون دارد که‬ ‫بتوانــد بــه تغییــر فائــق اید‪ .‬‬ ‫بایــد اذعــان داشــت همــه مــا در مواجهــه بــا ورود اطالعــات و پیشــنهادات‬ ‫جدیــد کــه الزمــه اش تغییــر رفتــار و عادت هــای قدیمیســت‪ ،‬مقاومــت‬ ‫داریــم‪.‬‬ ‫شــاید ســال ها به طــول انجامیــده اســت کــه بــا وجــود داشــتن علــم بــه‬ ‫لــزوم تغییــر روش و ســبک تفکــر یــا زندگــی‪ ،‬همچنــان از رفتار قبــل متابعت‬ ‫کرده ایــم و ســرانجام بــه کمــک یــک نیــروی بازدارنــده ی حاصل شــده‪،‬‬ ‫حــال بــه هــر طریقــی‪ ،‬بــه تغییــر مجبــور شــده ایم‪.‬‬ ‫اری مشکل امروز سواددارها‪:‬‬ ‫بهره گیری و اجرای دانشی است که علم به ان دارند‪...‬‬ ‫قدرتی ست که برای انجام اهداف و تصمیم ها و راه حل ها ندارند‪...‬‬ ‫همیتی ست که در خارج از وجود خود جستجو می کنند‪...‬‬ ‫نصیحتی که همواره برای دیگران تجویز می کنند‪...‬‬ ‫همــه مــا در زندگــی خــود بــا چنیــن مشــکالتی درحــال دســت وپنجه‬ ‫نرم کــردن هســتیم‪.‬‬ ‫اطالعات مــان افــزون بــر عمل مــان اســت و همیشــه بــا فاصلــه ای زیــاد‪،‬‬ ‫غافلــه اعمالمــان‪ ،‬پیش قــراوالن اهــداف و تصمیماتمــان را بــا تاخیــر تعقیــب‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫بــا ایــن اوصــاف در ایــن مــوارد‪ ،‬شــاید بعضی وقت هــا الزم باشــد چیــزی‬ ‫کــه در جســتجوی ان هســتیم دیگــر علــم نباشــد‪ ،‬چراکــه داشــتن علم هــای‬ ‫این چنینــی چــه کاربــردی برایمــان خواهنــد داشــت!؟‬ ‫جــدا از تشــبیه زیبــای شــیخ اجــل بــه ارتبــاط عالــم بی عمــل و زنبــور‬ ‫بی عســل‪ ،‬در پایــان اشــاره می کنــم بــه روایتــی از عــارف جلیل القــدر‬ ‫ایــت اهلل بهجــت «رحمه اهلل علیــه» کــه از او می پرســند بــه مــا پنــدی‪،‬‬ ‫انــدرزی‪ ،‬حکمتــی‪ ،‬رمــزی‪ ،‬عمــل مســتحبی بیامــوز تا بنــده کوشــاتر و بهتری‬ ‫باشــیم‪ ،‬می فرمایــد بــه همــان واجباتــی کــه اموخته ایــد بــا دقــت و اهتمــام‬ ‫فراوان تــری عمــل کنیــد‪ ،‬نیــاز بــه افــزودن مســتحب جدیــدی نیســت‪.‬‬ ‫امیــد کــه حضــرت دوســت خــود هدایــت تمــام بندگانــش را بــه عهــده گیرد‬ ‫و بــه همــه مــا بیامــوزد چــه بیاموزیــم و چگونــه بــدان عمــل کنیم‪.‬‬ ‫ با احترام و ارادت‪:‬‬ ‫مجید اخشابی‬ ‫سر مقاله‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪5‬‬ ‫الهــی! در جــال رحمانــی‪ ،‬در کمــال ســبحانی‪،‬‬ ‫نــه محتــاج زمانــی و نــه ارزومنــد مکانــی‪ ،‬نــه‬ ‫موجــودی بــه تــو مانــد و نــه تــو بــه موجــودی‬ ‫مانــی‪ ،‬پیداســت کــه در میــان جانــی‪ ،‬بــل جــان‬ ‫زنــده بــه چیــزی اســت کــه تــو انــی‪.‬‬ ‫الهــی! یکتــای بی همتایــی‪ ،‬قیّــوم توانایــی‪ ،‬بــر‬ ‫همــه چیــز بینایــی‪ ،‬در همــه حــال دانایــی‪ ،‬از‬ ‫مبرایــی‪ ،‬اصــل‬ ‫عیــب مص ّفایــی‪ ،‬از شــریک ّ‬ ‫هــر دوایــی‪ ،‬داروی دل هایــی‪ ،‬شاهنشــاه‬ ‫فرمان فرمایــی‪ ،‬معــ ّزز بــه تــاج کبریایــی‪،‬‬ ‫مسندنشــین اســتغنایی‪ ،‬خطبــه الوهیــت را‬ ‫ســزایی‪ ،‬بــه تــو زیبــد ملــک خدایــی‪.‬‬ ‫الهــی! نــام تــو مــا را جــواز‪ ،‬مهــر تــو مــا را‬ ‫جهــاز‪ ،‬شــناخت تــو مــا را امــان‪ ،‬لطــف تــو‬ ‫مــا را عیــان‪.‬‬ ‫الهــی! ضعیفــان را پناهــی‪ ،‬قاصــدان را بــر ســر‬ ‫راهــی‪ ،‬مومنــان را گواهــی‪ ،‬چــه عزیــز اســت ان‬ ‫کــس کــه تــو خواهــی‪.‬‬ ‫«خواجه عبداهلل انصاری»‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪6‬‬ ‫امــام عســگرى (ع)‪ :‬شــادمانى کــردن در نــزد‬ ‫غم دیــده‪ ،‬بی ادبــى اســت‪.‬‬ ‫امــام عســگرى (ع)‪ :‬کســى کــه پارســایى‬ ‫خــوى او‪ ،‬بخشــندگى طبیعــت او و بردبــارى‬ ‫خصلــت او باشــد‪ ،‬دوســتانش زیــاد شــوند‪.‬‬ ‫امــام عســگرى (ع)‪ :‬عبــادت در زیــاد انجــام‬ ‫دادن نمــاز و روزه نیســت‪ ،‬بلکــه عبــادت‬ ‫بــا تفکــر و اندیشــه در قــدرت بی منتهــاى‬ ‫خداونــد در امــور مختلــف اســت‪.‬‬ ‫امــام عســگرى (ع)‪ :‬دو خصلــت و حالتــى‬ ‫کــه واالتــر از ان دو چیــزی نیســت عبارتنــد از‬ ‫ایمــان و اعتقــاد بــه خداونــد و نفــع رســاندن‬ ‫بــه دوســتان و اشــنایان‪.‬‬ ‫امــام عســگرى (ع)‪ :‬همانــا رســیدن بــه‬ ‫خداونــد متعــال و مقامــات عالیــه یــک نــوع‬ ‫ســفرى اســت کــه حاصــل نمی شــود مگــر بــا‬ ‫شــب زنده دارى و تــاش در عبــادت و جلــب‬ ‫رضایــت او در امــور مختلــف‪.‬‬ ‫امــام عســگرى (ع)‪ :‬کســى قــدر نعمتــى را‬ ‫نمی دانــد مگــر انکــه شــکرگزار باشــد و کســى‬ ‫نمی توانــد شــکر نعمتــى را انجــام دهــد مگــر‬ ‫انکــه اهــل معرفــت باشــد‪.‬‬ ‫امــام رضــا (ع)‪ :‬لقــب «معصومــه» را امــام‬ ‫رضــا (ع) بــه خواهــر خــود عطــا فرمــود؛‬ ‫هرکــس معصومــه را در قــم زیــارت کنــد‪،‬‬ ‫ماننــد کســى اســت کــه مــن را زیــارت کــرده‬ ‫اســت‪ .‬ایــن لقــب کــه از ســوى امــام معصــوم‬ ‫بــه ایــن بانــوى بزرگــوار داده شــده‪ ،‬گویــاى‬ ‫جایــگاه واالى ایشــان اســت‪.‬‬ ‫امــام رضــا(ع)‪ :‬هرکــس نتوانــد بــه زیــارت‬ ‫مــن بیایــد‪ ،‬بــرادرم را در «رى» یــا خواهــرم را‬ ‫در «قــم» زیــارت کنــد کــه ثــواب زیــارت مــن‬ ‫را درمی یابــد‪.‬‬ ‫تهنیت‬ ‫والدت امام حسن عسگری علیه السالم مبارک باد‬ ‫اغاز سال ‪ 2017‬میالدی بر همگان مخصوصا‬ ‫هموطنان مسیحی مبارک باد‬ ‫با ارزوی سالی پر از سالمتی‪ ،‬صلح جهانی و‬ ‫ارامش‬ ‫میالد حضرت مسیح علیه السالم بر همگان‬ ‫مبارک باد‬ ‫قران کریم‪:‬‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ِّ‬ ‫ِ‬ ‫ـم ُه‬ ‫ـ‬ ‫اس‬ ‫ه‬ ‫ـ‬ ‫ن‬ ‫م‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫م‬ ‫ل‬ ‫ک‬ ‫ب‬ ‫ک‬ ‫ـر‬ ‫ـ‬ ‫ش‬ ‫ب‬ ‫ی‬ ‫الل‬ ‫ان‬ ‫ـم‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫«یــا َمریـ ُ‬ ‫َُ ُ‬ ‫ِ‬ ‫ـم َوجیِهـ ًا فِــی ُّ‬ ‫الدنیا‬ ‫ـ‬ ‫ری‬ ‫م‬ ‫ـن‬ ‫ـ‬ ‫اب‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫یس‬ ‫ع‬ ‫ال َمسـ ُ‬ ‫ُ َ َ‬ ‫ـیح َ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫ـن»‪.‬‬ ‫ـ‬ ‫بی‬ ‫ر‬ ‫ق‬ ‫الم‬ ‫ـن‬ ‫ـ‬ ‫م‬ ‫و‬ ‫ه‬ ‫ـر‬ ‫َ ُ َّ َ‬ ‫َو اال ِخـ َ‬ ‫ای مریــم! خــدا تــو را بــه کلمــه ای از جانــب‬ ‫خــودش بشــارت می دهــد کــه نامــش مســیح‪،‬‬ ‫عیســی بن مریم اســت؛ درحالی کــه در دنیــا و‬ ‫اخــرت ابرومنــد و از مقربــان الهــی اســت‪( .‬ال‬ ‫عمــران ‪ ،‬ایــه ‪)۴۵‬‬ ‫امــام علــی علیه الســام دربــاره حضــرت عیســی‬ ‫علیه الســام فرمودنــد‪:‬‬ ‫« َوالمـ ٌ‬ ‫ـع یُ ِذل ُّـ ُه‪ ،‬دابَّتُ ـ ُه رِجــا ُه و‬ ‫ـ‬ ‫م‬ ‫ـال یَلفِتُ ـ ُه و ال َط َ ٌ‬ ‫خادِ ُم ـ ُه یَــدا ُه»‪.‬‬ ‫نــه مــال و ثروتــی داشــت کــه او را بــه خــود‬ ‫مشــغول گردانــد و نــه طمعــی کــه به خــواری اش‬ ‫انــدازد‪ ،‬مرکــب او دو پایــش بــود و خدمتــکارش‬ ‫دو دســتش‪( .‬نهــج البالغــه‪ ،‬خطبــه ‪)۱۶۰‬‬ ‫حضرت عیسی علیه السالم‪:‬‬ ‫«الدُّ نیا َق َ‬ ‫َعم ُروها»‪.‬‬ ‫ت‬ ‫نط َر ٌه ف َاعبُروها و ال ُ‬ ‫دنیــا پــل اســت؛ از ان بگذریــد و ابادش مســازید‪.‬‬ ‫(االمالــی‪ ،‬مفید‪ ،‬ص ‪)۴۳‬‬ ‫تسلیت‬ ‫وفات کریمه اهل بیت حضرت معصومه (س)‬ ‫تسلیت باد‬ ‫خدایا با من حرف بزن‬ ‫کــودک زمزمــه کــرد‪« :‬خدایــا بــا مــن حــرف بــزن»‬ ‫باغ دیوانه خانه ‬ ‫در بــاغ یــک دیوانه خانــه‪ ،‬جوانــی رنگ پریــده‪،‬‬ ‫جــذاب و شــگفت انگیز را دیــدم‪ .‬بــر نیمکتــی کنــار‬ ‫او نشســتم و گفتــم‪« :‬چــرا اینجایــی»؟ مــرد با تعجب‬ ‫بــه مــن نــگاه کــرد و گفــت‪« :‬چه ســوال عجیبــی‪ ،‬اما‬ ‫جوابــت را مــی دهــم»‪.‬‬ ‫پــدرم می خواســت مثــل او باشــم؛ عمویــم هــم‬ ‫می خواســت مــن مثــل خــودش باشــم‪ .‬مــادرم‬ ‫می خواســت مــن تصویــری از شــوهر دریانــوردش‬ ‫باشــم و از او پیــروی کنــم‪ .‬بــرادرم فکــر می کنــد‬ ‫بایــد مثــل او ورزشــکاری ماهر باشــم‪ .‬اســتاد فلســفه‬ ‫و اســتاد موســیقی و اســتاد منطــق هــم می خواســتند‬ ‫مثــل انهــا باشــم‪ ،‬مصمــم بودنــد کــه مــن بازتــاب‬ ‫چهــره خودشــان در اینــه باشــم‪.‬‬ ‫پــس بــه اینجــا امــدم‪ .‬اینجــا را ســالم تر می دانــم‪.‬‬ ‫دســت کــم می توانــم خــودم باشــم‪ ،‬ســپس ناگهــان‬ ‫بــه طــرف مــن برگشــت و گفــت‪« :‬ببینــم‪ ،‬راه تو هم‬ ‫بــه خاطــر تحصیــات و مشــاوره خــوب بــه اینجــا‬ ‫ختــم شــده؟» پاســخ دادم‪« :‬نه‪ ،‬مــن بازدید کننــده ام» و‬ ‫او گفــت‪« :‬اه‪ ،‬پــس تــو یکــی از انهایی هســتی که در‬ ‫دیوانه خانــه ان ســوی ایــن دیــوار زندگــی می کننــد»‪.‬‬ ‫«جبرانخلیلجبران»‬ ‫عطر ملکوت‬ ‫دلواپسی‬ ‫مرد همیشه دلواپسی داشت‪.‬‬ ‫دوســتش بــه او گفــت‪ :‬ایا حقیقــت دارد کــه خداوند‬ ‫پیــش از به دنیــا امدنــت جهــان را اداره می کــرده؟‬ ‫او پاسخ داد‪ :‬بله‪...‬‬ ‫پرســید‪ :‬ایــا درســت اســت کــه خداونــد وقتــی از‬ ‫دنیــا بــروی هــم ان را همچنــان اداره می کنــد؟‬ ‫پاسخ داد‪ :‬بله‪...‬‬ ‫گفــت‪ :‬پــس چطــور اســت بــه خــدا اجــازه دهــی‬ ‫وقتــی هــم کــه در ایــن دنیــا هســتی؛ او ا ن را اداره‬ ‫کنــد‪.‬‬ ‫ابوحنیفه‬ ‫‬‬‬‬‬ ‫بهلول و‬ ‫روزى بهلــول از مجلــس درس ابوحنیفــه گــذر‬ ‫می کــرد‪ ،‬او را مشــغول تدریــس دیــد و شــنید کــه‬ ‫ابوحنیفــه می گفــت حضــرت صــادق (علیه الســام)‬ ‫مطالبــى می گویــد کــه مــن انهــا را نمی پســندم؛ اول‬ ‫انکــه شــیطان در اتــش جهنــم معــذب خواهــد شــد‬ ‫درصورتی کــه شــیطان از اتــش خلــق شــده و چگونه‬ ‫ممکــن اســت به واســطه اتــش عــذاب شــود‪ ،‬دوم‬ ‫انکــه خــدا را نمی تــوان دیــد و حــال اینکــه خداونــد‬ ‫موجــود اســت و چیزی کــه هســتى و وجــود داشــت‬ ‫چگونــه ممکــن اســت دیــده نشــود‪ ،‬ســوم انکــه‬ ‫فاعــل و به جااورنــده اعمــال خــود بنی ادمنــد‬ ‫درصورتی کــه اعمــال بنــدگان به موجــب شــواهد‬ ‫از جانــب خداســت نــه از ناحیــه بنــدگان‪ .‬بهلــول‬ ‫همین کــه ایــن کلمــات را شــنید کلوخــى برداشــت‬ ‫و به ســوى ابوحنیفــه پــرت کــرده و گریخــت‪ ...‬اتفاقا‬ ‫کلــوخ بــر پیشــانى ابوحنیفــه رســید و پیشــانیش را‬ ‫کوفتــه و ازرده نمــود‪ .‬ابوحنیفــه و شــاگردانش از‬ ‫عقــب بهلــول رفتنــد و او را گرفتــه پیــش خلیفــه‬ ‫بردنــد‪ .‬بهلــول پرســید از طــرف مــن بــه شــما چــه‬ ‫ســتمى شــده اســت؟ ابوحنیفــه گفــت کلوخــى کــه‬ ‫پــرت کــردى ســرم را ازرده اســت‪ .‬بهلــول پرســید‬ ‫ایــا می توانــى ان درد را نشــان بدهــى؟ ابوحنیفــه‬ ‫جــواب داد مگــر درد را مــى تــوان نشــان داد؟ بهلــول‬ ‫گفــت اگــر بــه حقیقــت دردى در ســر تــو موجــود‬ ‫اســت چــرا از نشــان دادن ان عاجــزى و ایــا تــو خود‬ ‫نمی گفتــى هــر چــه هســتى دارد قابــل دیــدن اســت‬ ‫و از نظــر دیگــر مگــر تــو از خــاک افریــده نشــده اى‬ ‫و عقیــده نــدارى کــه هیــچ چیــز بــه هم جنــس‬ ‫خــود عــذاب نمی شــود و ازرده نمی گــردد‪ ،‬ان‬ ‫کلــوخ هــم از خــاک بــود پــس بنــا بــه عقیــده تــو‪،‬‬ ‫مــن تــو را نیــازرده ام‪ .‬از این هــا گذشــته مگــر تــو در‬ ‫مســجد نمی گفتــى هــر چــه از بنــدگان صــادر شــود‬ ‫در حقیقــت فاعــل خداونــد اســت و بنــده را تقصیــر‬ ‫نیســت پــس ایــن کلــوخ هــم از طــرف خداونــد بــر‬ ‫سر تو وارد شده و مرا تقصیرى نیست ‪.‬‬ ‫ابوحنیفــه فهمیــد کــه بهلــول بــا یــک کلــوخ ســه‬ ‫غلــط و اشــتباه او را فــاش کــرد‪ ،‬در ایــن هنــگام‬ ‫هارون الرشــید خندیــد و او را مرخــص نمــود‪.‬‬ ‫حکمت‬ ‫روزی عــارف پیــری بــا مریدانــش از کنــار قصــر‬ ‫پادشــاه گــذر می کــرد‪ .‬شــاه کــه در ایــوان کاخــش‬ ‫مشــغول بــه تماشــا بــود‪ ،‬او را دیــد و بــه ســرعت‬ ‫بــه نگهبانانــش دســتور داد تــا اســتاد پیــر را بــه قصر‬ ‫اورنــد‪ .‬عــارف بــه حضــور شــاه شــرفیاب شــد‪.‬‬ ‫شــاه ضمــن تشــکر از او خواســت کــه نکتــه ای‬ ‫اموزنــده بــه شــاهزاده جــوان بیامــوزد مگــر در اینــده‬ ‫او تاثیرگــذار شــود‪ .‬اســتاد دســتش را به داخل کیســه‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫تفاوت عشق و ازدواج‬ ‫یــک روز پدربزرگــم برایــم کتابــی دســت نویس‬ ‫اورد‪ ،‬کتابــی بســیار گران قیمــت و بــاارزش‪ .‬وقتــی‬ ‫بــه مــن داد‪ ،‬تاکیــد کــرد کــه ایــن کتــاب مــال تــو‬ ‫اســت‪ ،‬مــال خــودِ خــودت و مــن از تعجــب شــاخ‬ ‫دراورده بــودم کــه چــرا بایــد چنیــن هدیــه باارزشــی‬ ‫را بی هیــچ مناســبتی بــه مــن بدهــد‪ !..‬مــن ان کتــاب‬ ‫را گرفتــم و جایــی پنهانــش کــردم!‬ ‫چند روز بعد گفت کتابت را خواندی؟ گفتم نه!‬ ‫وقتــی از مــن پرســید چــرا؟ گفتــم گذاشــتم ســر‬ ‫فرصــت بخوانمــش‪ ،‬لبخنــدی زد و رفــت‪.‬‬ ‫همــان روز عصــر بــا یــک کپــی از روزنامه برگشــت‪.‬‬ ‫امــد خانــه مــا و روزنامــه را گذاشــت روی میــز‪ ،‬من‬ ‫داشــتم نگاهــی بــه ان می انداختــم کــه گفــت ایــن‬ ‫مــال مــن نیســت امانــت اســت بایــد ببرمــش‪ .‬بــه‬ ‫محــض گفتــن ایــن حــرف شــروع کــردم با اشــتیاق‬ ‫تمــام صفحه هایــش را ورق زدن و ســعی می کــردم‬ ‫از هــر صفحـه ای حداقــل یــک مطلــب را بخوانــم‪.‬‬ ‫در اخریــن لحظــه کــه پدربــزرگ می خواســت بــرود‬ ‫تقریبــا بــه زور‪ ،‬روزنامــه را از دســتم بیــرون کشــید‬ ‫و رفــت‪.‬‬ ‫فــردای ان روز صدایــم کــرد و گفــت‪ :‬ازدواج مثل ان‬ ‫کتــاب و عشــق مثــل ان روزنامــه می مانــد!‬ ‫یــک اطمینــان برایــت درســت می کنــد کــه ایــن زن‬ ‫یــا مــرد مــال توســت؛ مــال خــودِ خــودت‪...‬‬ ‫ان موقــع اســت کــه فکــر می کنــی همیشــه وقــت‬ ‫دارم بــه او محبــت کنــم‪ ،‬همیشــه وقــت اســت کــه‬ ‫دلــش را به دســت بیــاورم‪ ،‬همیشــه وقــت اســت کــه‬ ‫اشــتباهاتم را جبــران کنــم‪ ،‬همیشــه می توانــم شــام‬ ‫دعوتــش کنــم‪ .‬اگــر االن یــادم رفــت یــک شــاخه‬ ‫گل بــه عنــوان هدیــه بــه او بدهــم‪ ،‬حتمــا در فرصت‬ ‫بعــدی ایــن کار را می کنــم؛ حتــی هــر چقــدر ان ادم‬ ‫بــاارزش باشــد مثــل ان کتــاب نفیــس و قیمتــی‪...‬‬ ‫امــا وقتــی کــه ایــن بــاور در تــو نیســت کــه ایــن ادم‬ ‫مــال مــن اســت و هــر لحظــه فکــر می کنــی کــه‬ ‫خــوب اینکــه تعهــدی نــدارد‪ ،‬می توانــد به راحتــی‬ ‫دل بکنــد و بــرود‪ ،‬مثــل یــه شــیء بــاارزش از ان‬ ‫نگهــداری می کنــی و همیشــه ولــع داری کــه تــا‬ ‫جایــی کــه ممکــن اســت از ان لــذت ببــری‪ ،‬شــاید‬ ‫فــردا دیگــر مــال مــن نباشــد‪ ...‬درســت مثــل ان‬ ‫روزنامــه حتــی اگــر هــم هیــچ ارزش قیمتی نداشــته‬ ‫باشــد!‬ ‫و این طــور اســت کــه ادم هــا یک دفعــه‬ ‫چشم هایشــان را بــاز می کننــد و می بیننــد کــه ان‬ ‫کســی را کــه روزی عاشــقش بودنــد از دســت دادنــد‬ ‫و دیگــر مــال انهــا نیســت‪ ...‬و ایــن تفــاوت عشـــق‬ ‫اســت بــا ازدواج!‬ ‫و یــک چــکاوک در مرغــزار نغمــه ســر داد‪...‬کــودک‬ ‫نشــنید‪ .‬او فریــاد کشــید‪« :‬خدایــا! بــا مــن حــرف‬ ‫بــزن»‪ ...‬صــدای رعدوبــرق امــد امــا کــودک گــوش‬ ‫نکــرد‪ .‬او بــه دور و بــرش نــگاه کــرد و گفــت‪:‬‬ ‫«خدایــا! بگــذار تــو را ببینــم»‪ ...‬ســتاره ای درخشــید‬ ‫امــا کــودک ندیــد‪ .‬او فریــاد کشــید «خدایــا! معجــزه‬ ‫کــن»‪ ...‬نــوزادی چشــم بــه جهــان گشــود‪ ،‬امــا‬ ‫کــودک نفهمیــد‪ .‬او از ســر ناامیــدی گریــه ســر داد‬ ‫و گفــت‪« :‬خدایــا بــه مــن دســت بــزن‪ .‬بگــذار بدانــم‬ ‫کجایــی»‪ ...‬خــدا پاییــن امــد و بر ســر کودک دســت‬ ‫کشــید‪ ،‬امــا کــودک دنبــال یــک پروانــه کــرد‪.‬‬ ‫او هیچ درنیافت و از انجا دور شد‪...‬‬ ‫فــرو بــرد و ســه عروســک از ان بیــرون اورد و بــه‬ ‫شــاهزاده عرضــه نمــود و گفــت‪« :‬بیــا اینــان دوســتان‬ ‫تــو هســتند‪ ،‬اوقاتت را بــا انها ســپری کن»‪ .‬شــاهزاده‬ ‫بــا تمســخر گفــت‪« :‬مــن کــه دختــر نیســتم بــا‬ ‫عروسک بازی کنم» !‬ ‫عــارف اولیــن عروســک را برداشــته و تکــه نخــی را‬ ‫از یکــی از گوش هــای ان عبــور داد کــه بالفاصلــه از‬ ‫گــوش دیگــر خــارج شــد‪ .‬ســپس دومین عروســک‬ ‫را برداشــته و این بــار تکــه نــخ از گــوش عروســک‬ ‫داخــل و از دهانش خارج شــد‪ .‬او ســومین عروســک‬ ‫را امتحــان نمــود‪ .‬تکــه نــخ درحالی کــه در گــوش‬ ‫عروســک پیــش می رفــت‪ ،‬از هیچ یــک از دو عضــو‬ ‫یادشده خارج نشد ‪.‬‬ ‫اســتاد بالفاصلــه گفــت‪« :‬جنــاب شــاهزاده‪ ،‬اینــان‬ ‫همگــی دوســتانت هســتند‪ ،‬اولــی کــه اصــا بــه‬ ‫حرفهایــت توجهــی نداشــته‪ ،‬دومــی هرســخنی را‬ ‫کــه از تــو شــنیده‪ ،‬همــه جــا بازگــو خواهــد کــرد و‬ ‫ســومی دوســتی اســت کــه همــواره بــر انچه شــنیده‬ ‫لب فرو بسته است» ‪.‬‬ ‫شــاهزاده فریــاد شــادی ســر داده و گفــت‪« :‬پــس‬ ‫بهتریــن دوســتم همیــن نــوع ســومی اســت و مــن‬ ‫هــم او را مشــاور امــورات کشــورداری خواهــم‬ ‫نمود» ‪.‬‬ ‫عــارف پاســخ داد‪ :‬نــه! و بالفاصلــه عروســک چهارم‬ ‫را از کیســه خــارج نمــود و ان را بــه شــاهزاده داد‬ ‫و گفــت‪« :‬ایــن دوســتی اســت کــه بایــد به دنبالــش‬ ‫بگردی»‪ .‬‬ ‫شــاهزاده تکــه نــخ را برگرفــت و امتحــان نمــود‪.‬‬ ‫بــا تعجــب دیــد کــه نــخ هماننــد عروســک اول‬ ‫از گــوش دیگــر ایــن عروســک نیــز خــارج شــد‪،‬‬ ‫گفت‪« :‬استاد اینکه نشد» !‬ ‫عــارف پیــر پاســخ داد‪« :‬حــال مجــددا امتحــان‬ ‫کن» ‪.‬‬ ‫بــرای بــار دوم تکــه نــخ از دهــان عروســک خــارج‬ ‫شــد‪ .‬شــاهزاده بــرای بــار ســوم نیــز امتحــان کــرد‬ ‫و تکــه نــخ در داخــل عروســک باقــی مانــد‪ .‬اســتاد‬ ‫رو بــه شــاهزاده کــرد و گفــت‪« :‬شــخصی شایســته‬ ‫دوســتی و مشــورت توســت کــه بدانــد کــی حــرف‬ ‫بزنــد‪ ،‬چــه موقــع بــه حرفهایــت توجهــی نکنــد و‬ ‫کــی ســاکت بمانــد»‪.‬‬ ‫‪7‬‬ ‫دعاهایــی بــرای گشــایش کارهــا و رفــع‬ ‫گرفتــاری‬ ‫َربَّنَــا اتِنَــا مِــن لَّدُ نـ َ‬ ‫ـن‬ ‫ـک َر ْح َمــ ًه َو َهیِّـ ْ‬ ‫ـئ لَنَــا مِـ ْ‬ ‫اَ ْمرِن َــا َر َشــدً ا‪( .‬کهــف‪)۱۰:‬‬ ‫پــروردگار مــا‪ ،‬از جانــب خــود بــه مــا رحمتــی‬ ‫بخــش و کار مــا را بــرای مــا بــه ســامان رســان‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪8‬‬ ‫امــام ســجاد (ع) در دعــای ‪ 54‬صحیفــه ســجادیه‬ ‫فرموده انــد کــه هــرگاه انــدوه و گرفتــاری دنیــا بــه‬ ‫شــما روی اورد ایــن گونــه خــدا را بخوانیــد‪:‬‬ ‫ـم َو ِ‬ ‫کاشـ َ‬ ‫ـن‬ ‫ـم‪ ،‬یــا َرحمـ َ‬ ‫ـف الغَـ ِّ‬ ‫«یــا فــارِ َج ال َهـ ِّ‬ ‫ـره ِ َو َرحی َم ُهمــا‪َ ،‬صـ ِّ‬ ‫ـل َعلــی ُم َح َّمـ ٍ‬ ‫ِ‬ ‫ُّ‬ ‫الدنیــا‬ ‫ـد‬ ‫واالخـ َ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ـرج َه ّمــی َواکشــف َغ ّمــی یــا‬ ‫و ال ُم َح ّمــد َو افـ ُ‬ ‫ِ‬ ‫واحــدُ یــا اَ َحــدُ یــا َص َمــدُ یــا َمــن لَــم یَلِــد َو‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫یولــد َو لــم یَکــن لـ ُه کفــوا ا َحــدٌ اعصمنــی‬ ‫لَــم ُ‬ ‫َو َطهِّرنــی َو اِذ َهــب بِبَلِیَّتــی»‪.‬‬ ‫ان گاه ایه الکرســی (ایــه ‪ 255‬ســوره بقــره) و ســوره‬ ‫فلــق و نــاس و توحیــد را بخوانیــد و بگوییــد‪:‬‬ ‫«ای خــدای مــن‪ ،‬ماننــد کســی کــه نیازمندیــش بــه‬ ‫نهایــت رســیده و فریادرســی نمی یابــد و نیرویــش‬ ‫سســت شــده و نیرودهنــده ای نمی شناســد و‬ ‫گناهانــش بســیار اســت و امرزنده ای ســراغ نــدارد‪...‬‬ ‫جــان مــرا ان دم بازســتان کــه در ایمــان اســتوار‬ ‫باشــم و رشــته نیــاز مــرا از ایــن جهــان بگســل و‬ ‫میــل و رغبــت و نیــاز مــرا بــه انچــه در نــزد توســت‬ ‫قــرار ده‪ ...‬خدایــا میــل و نیــاز مــرا در درخواســت از‬ ‫خــودت ان گونــه قــرار ده کــه انچــه دوســتانت از‬ ‫تــو می خواهنــد مــن نیــز از تــو بخواهــم و از انچــه‬ ‫می ترســند بترســم‪»...‬‬ ‫دعایی جهت وسعت در امور زندگی‬ ‫هــرگاه احســاس کردیــد کــه امــور زندگــی شــما بــه‬ ‫کنــدی چرخــش می کنــد و یــا دوســت داریــد دارای‬ ‫حشــمت شــوید و خواســته باشــید محبــت و قــدرت‬ ‫ایجــاد کنیــد و از همــه باالتــر در صــدد ایجــاد امنیت‬ ‫بــرای خــود و خانواده تــان هســتید‪ ،‬پــس ایــن ایــه‬ ‫کریمــه را ‪ ۶۶‬مرتبــه تــاوت نماییــد‪:‬‬ ‫«ح ْســبِی ّ‬ ‫اللُ ال‬ ‫بخشــی از ایــه ‪ ۱۲۹‬ســوره توبــه‪َ :‬‬ ‫َ‬ ‫اِلَــ َه ا ِ َّ‬ ‫ـر ِ‬ ‫ش‬ ‫ـو َر ُّ‬ ‫ـو َع َلیْــهِ ت ََو َّک ْلـ ُ‬ ‫ـت َو ُهـ َ‬ ‫ال ُهـ َ‬ ‫ب ال ْ َعـ ْ‬ ‫ال ْ َع ِظیــ ِم»‬ ‫ایــن ایــه دارای خاصیت هــای زیــادی اســت کــه‬ ‫الزم اســت الاقــل روزی هشــت بــار خوانــده شــود‪.‬‬ ‫اداب خوردن‬ ‫ســنت اســت در اســام چاشــت را بامــداد بخورنــد و‬ ‫در میــان روز چیــزی نخورنــد و بعــد از نمــاز خفتــن‬ ‫(مغــرب) دیگــر بــار طعــام خــورده شــود‪.‬‬ ‫لقمه هــا کوچــک و نیکــو (خــوب جویــده‬ ‫شــده) و بســیار گــرم نباشــد (داغ)‪.‬‬ ‫در طعــام ندمنــد (فــوت نکننــد) و بــا کمتــر‬ ‫از ‪ ۳‬انگشــت و بیشــتر از ‪ ۳‬انگشــت چیــزی‬ ‫نخورند‪.‬‬ ‫�پیشگیری و درمان انفلوانزا با طب سنتی‬ ‫* بــا اغــاز فصــل ســرما و شــیوع بیمــاری ســرماخوردگی‪ ،‬بهتریــن روش‬ ‫پیشــگیری و درمــان ایــن بیمــاری مخلــوط کــردن اب پرتقــال‪ ،‬نارنــج‪ ،‬لیمــو‬ ‫و عســل و اســتفاده از ان اســت کــه ایــن مخلــوط ایمنــی بــدن را تقویــت‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫* اســتفاده از بخــار اکالیپتــوس بــرای ضدعفونــی فضاهــای بســته نیــز در‬ ‫کمتــر شــدن ســرماخوردگی تاثیــر زیــادی دارد و می توانــد فضاهــای الــوده‬ ‫را ضدعفونــی کنــد‪.‬‬ ‫* همچنیــن اســتفاده ناشــتا از ابلیمــو‪ ،‬عســل و اب جــوش نقــش زیــادی در‬ ‫پیشگیری از ســرماخوردگی دارد‪.‬‬ ‫* بهتــر اســت در فصــل زمســتان از شــلغم اســتفاده کــرده و کــودکان را بــه‬ ‫خــوردن پیــاز تــازه بــرای پیشــگیری از ســرماخوردگی عــادت دهنــد‪ .‬زیــرا‬ ‫ایــن دو گیــاه تاثیــر بســیار زیــادی در تقویــت سیســتم ایمنــی بــدن دارنــد‪.‬‬ ‫راه های جلوگیری از ابتال به انفوالنزا در طب سنتی‬ ‫* دود دادن کندر و اسفند‬ ‫* بخور بابونه یا اسفند یا مورد‪ ،‬اویشن و مرزنجوش‬ ‫* پرهیز از فعالیت بدنی شدید‬ ‫* پرهیز از پرخوری‬ ‫* مصرف سیب رنده شده با کمی دارچین‬ ‫* پرهیز از غم و غصه‬ ‫* خواب کافی‬ ‫* گذاشــتن پیــاز یــا ســرکه یــا ســیر در چنــد قســمت از محــل زندگــی‬ ‫یــا کار (و یــا ســرکه ای کــه پیــاز یــا ســیر در ان انداختــه شــده) جهــت‬ ‫پیشــگیری از انفوالنــزا موثــر اســت‪ .‬البتــه مقــدار بایــد بــه انــدازه ای باشــد‬ ‫کــه ســبب ایجــاد مشــکل تنفســی نشــود‪.‬‬ ‫* تهیه ماسک (پارچه ای) اغشته به سرکه‬ ‫راهکارهای درمانی انفوالنزا‬ ‫* پرهیز از حمام طوالنی‬ ‫* کاهش مصرف انواع گوشت در دوره بیماری‬ ‫* بخور بابونه‪ ،‬اویشن و یا مرزنجوش‬ ‫* کاهش مصرف لبنیات و غذاهای چرب و سرخ کرده‬ ‫* عــدم مصــرف میوه هــای ابــدار مثــل هندوانــه‪ ،‬کــدو‪ ،‬خیــار‪ ،‬خربــزه‪،‬‬ ‫انگــور و همچنیــن ســاالد و قــارچ‬ ‫* مصرف سیب درختی شیرین‬ ‫* اســتفاده از ســوپ کــه شــامل جــو پوســت کنــده‪ ،‬گشــنیز‪ ،‬برگ اســفناج و‬ ‫هویــج باشــد‪ ،‬بــه درمــان انفوالنــزا کمــک می کنــد‪ .‬ایــن ســوپ بایــد بــدون‬ ‫هــر نــوع گوشــت قرمــزی مصرف شــود‪.‬‬ ‫روشنک هورفر کارشناس ادیان‬ ‫خودتان را معرفی کنید و بگویید چه مدتی‬ ‫از زمان گفتن مجدد «سالم به زندگی»تان‬ ‫می گذرد؟‬ ‫ســام‪ ،‬علــی ‪ 35‬ســاله هســتم‪ .‬نزدیــک بــه چهــار‬ ‫ســال می شــود کــه بــه لطــف خــدای مهربــان‪،‬‬ ‫زندگــی بــه مــن ســامی دوبــاره کــرده و مــواد‬ ‫مخــدر از زندگــی مــن بیــرون رفتــه و نزدیــک بــه‬ ‫ســه ســال اســت کــه تــرک نیکوتیــن هســتم و‬ ‫خــدا را شــکر هیــچ دودی در زندگــی مــن نقشــی‬ ‫نــدارد بــه جــز دود کبــاب‪.‬‬ ‫اولین بار چطور به مواد دسترسی پیدا کردید؟‬ ‫در ســن ‪ 13‬ســالگی یکــی از اقــوام نزدیک مــان‬ ‫در خانــه مــا مــواد مصــرف کــرد و مــن دیــدم‬ ‫باقــی مــوادش را کجــا گذاشــت و دیــدن همانــا‬ ‫و وسوســه یکبــار مصــرف مــن را دیوانــه کــرده‬ ‫بــود و اخــر زور مــواد بیشــتر بــود و مــن را‬ ‫تســلیم خــودش کــرد و مصــرف کــردم‪.‬‬ ‫مهم ترین دالیل شما برای گرایش به مواد؟‬ ‫چه اتفاقی موجب شد که تصمیم به ترک بگیرید؟‬ ‫سالم زندگی‬ ‫زمانــی کــه همســرم از مــن جــدا شــد چــون‬ ‫عاشــقانه دوســتش داشــتم‪ ،‬چنــان ضربــه ای بــه‬ ‫مــن خــورد کــه او خــودش و فرزنــدم را فــدای‬ ‫مــن کــرد و مــن از دو روز بعــد بــه کمــپ رفتــم‬ ‫و تــا امــروز پــاک هســتم‪.‬‬ ‫بعد از ترک چقدر و در چه مواقعی وسوسه‬ ‫برگشت داشتید؟‬ ‫مــن چــون دیگــر جایــی بــرای زندگــی نداشــتم‪،‬‬ ‫تــا ‪ 9‬مــاه در کمــپ بــودم‪ .‬زمانــی کــه می دیــدم‬ ‫کســی مصــرف می کنــد یــا کســانی کــه بــا انهــا‬ ‫مصــرف کــرده بــودم یــا جاهایــی کــه داخلــش‬ ‫مــواد مصــرف کــرده بــودم‪ ،‬مــن را وسوســه‬ ‫می کــرد‪ ،‬مخصوصــا بــرادر کوچکــم کــه بــا‬ ‫هــم مصــرف می کردیــم و یــا زمانــی کــه بــه‬ ‫گذشــته و چیزهایــی کــه از دســت داده بــودم فکر‬ ‫می کــردم‪.‬‬ ‫چند بار اقدام به ترک کردید و موفق نشدید؟‬ ‫‪ 4‬بــار بــه کمــپ رفتــم و بیشــتر از صــد بــار ترک‬ ‫کــردم‪ .‬بــه نظــر مــن تــرک کــردن اســان اســت‪،‬‬ ‫در تــرک مانــدن ســخت اســت‪ ،‬امــا خدا را شــکر‬ ‫در انجمــن دوازده قدمــی ایــن ســختی ها از بیــن‬ ‫مــی رود و زندگــی بــه روال عــادی برمی گــردد‪،‬‬ ‫کافــی اســت خــودت بخواهــی‪.‬‬ ‫طوالنی ترین زمانی که پاک بودید و دوباره‬ ‫برگشتید چقدر بود؟‬ ‫یکبــار ‪ 5‬مــاه در زنــدان مصــرف نکــردم چــون‬ ‫در واحــد ســامت زنــدان قزلحصــار بــودم و‬ ‫مــواد نبــود‪ .‬وقتــی ازاد شــدم یــک مــاه بعــدش‬ ‫مصــرف کــردم چــون فکــر می کــردم بــه تنهایــی‬ ‫می توانــم مصــرف نکنــم و ایــن ‪ 6‬مــاه پاکــی‬ ‫لذتــش بــود در زندگــی مــن تــا تــرک بعــدی‪.‬‬ ‫احساستان به خود‪ ،‬قبل و بعد از ترک مواد‬ ‫چطور بود؟‬ ‫قبــا یــک انســان منــزوی و افســرده کــه ســربار‬ ‫جامعــه بــود و هیچ کســی دوســتش نداشــت و از‬ ‫زمیــن و زمــان متوقــع بــود‪ ،‬امــا امــروز زندگــی از‬ ‫نظــر مــن طــور دیگــری اســت‪ .‬امــروز بــرف و‬ ‫بــاران را می بینــم و از هیچ کســی توقعــی نــدارم‬ ‫و بــه پیشــرفت فکــر می کنــم‪ ،‬امــروز شــعار مــن‬ ‫ایــن اســت؛ یــک روز پــاک‪ ،‬یــک روز موفــق‪.‬‬ ‫اهل مطالعه‪ ،‬ارتباط با خدا‪ ،‬فعالیت های‬ ‫هنری و غیره قبل و بعد از مصرف بوده اید؟‬ ‫ارتباط معنوی تا چه حدی به ماندگاری پاکی‬ ‫به دست امده کمک کرده است؟‬ ‫مــن در زمــان مصــرف بــا خــدا ارتبــاط داشــتم‪.‬‬ ‫یــادم اســت زمــان اعتیــاد‪ ،‬مصــرف می کــردم و‬ ‫زار زار گریــه می کــردم کــه خدایــا مــن را نجــات‬ ‫بــده یــا بکــش‪ .‬خــدا بــه مــن زندگــی دوبــاره داد‪.‬‬ ‫کال در پاکــی یــاد گرفتــم کــه بــا خــدا چگونــه‬ ‫ارتبــاط داشــته باشــم و دائمــا از صبــح کــه بیــدار‬ ‫می شــوم تــا شــب کــه بخوابــم بــا او صحبــت‬ ‫می کنــم و خــدا را روزی هــزار بــار شــکر‬ ‫می کنــم‪ .‬امــروزه درس می خوانــم‪ ،‬فوتبــال‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫زمانــی کــه مصــرف کــردم بــا اینکــه حالــم بــد‬ ‫شــد‪ ،‬امــا حالــی کــه بــه مــن دســت داد انــگار‬ ‫گمشــده ام را پیــدا کــرده بــودم و احســاس قدرت‬ ‫می کــردم و فکــر می کــردم بــزرگ شــده ام‪.‬‬ ‫احســاس می کــردم بــا مصــرف مــواد مخــدر‬ ‫روی تمامــی احساســات و مشــکالتم می توانــم‬ ‫ســرپوش بگــذارم و فراموش شــان کنــم‪ .‬اوایــل‬ ‫زیــاد مصــرف می کــردم و خیلــی خوش اخــاق‬ ‫می شــدم و فکــر می کــردم دنیــا مــال مــن اســت‪.‬‬ ‫شما چه موادی استفاده کردید و چه مدتی‬ ‫گرفتار بودید؟‬ ‫اوایــل حشــیش و تریــاک مصــرف می کــردم‪ ،‬بــا‬ ‫امــدن مــواد صنعتــی‪ ،‬شیشــه‪ ،‬کــراک و هروئیــن‬ ‫هــم بــه زندگ ـی ام وارد شــد و نزدیــک ‪ 15‬ســال‬ ‫به طــور مــداوم مصــرف کــردم‪.‬‬ ‫نقش اطرافیان در گرایش شما به مواد چقدر‬ ‫بوده؟‬ ‫الگــوی زندگــی مــن دایـی ام بــود چــون مصــرف‬ ‫می کــرد‪ ،‬مــن هــم از بچگــی بــه کارهایــش‪،‬‬ ‫حتــی راه رفتــن و ســیگار کشــیدنش دقــت‬ ‫می کــردم و چــون دوســت داشــتم بــا افــراد‬ ‫بزرگ تــر از خــودم بگــردم و در محــل اســمی‬ ‫پیــدا کنــم‪ ،‬مصرفــم شــروع شــد‪.‬‬ ‫بیماری اعتیاد چه تاثیری در زندگی شخصی‬ ‫و اجتماعی شما داشت؟‬ ‫در ســن ‪ 15‬ســالگی بــه زنــدان رفتــم‪ ،‬در زمــان‬ ‫مصــرف بارهــا دســتگیر شــدم و بــه زنــدان رفتم‪،‬‬ ‫بــرای تــرک چندیــن بــار بــه کمــپ رفتــم‪ ،‬از‬ ‫محــل کارم اخــراج شــدم‪ ،‬همســرم از مــن جــدا‬ ‫شــد‪ ،‬جوانـی ام را پرپــر کــردم‪ ،‬روزی صــد بــار از‬ ‫خــدا ارزوی مــرگ می کــردم‪ ،‬بارهــا خودکشــی‬ ‫کــردم و بــا کارهایــم بــه خانــواده و اجتمــاع و‬ ‫اطرافیانــم تــا توانســتم ضربــه زدم و از همــه جــا‬ ‫طــرد شــدم‪.‬‬ ‫در زمان مصرف‪ ،‬به اعتیاد اگاهی داشتید یا‬ ‫انکار می کردید؟‬ ‫هیچ گونــه اگاهــی نداشــتم و دائمــا در انــکار‬ ‫بــودم‪ .‬مصــرف می کــردم کــه زندگــی کنــم و‬ ‫زندگــی می کــردم کــه مصــرف کنــم و فکــر‬ ‫می کــردم مــواد مخــدر داروی مــن و تــا گــور بــا‬ ‫مــن اســت‪ .‬مــدام می گفتــم هــر موقــع اراده کنــم‬ ‫تــرک می کنــم و اعتیــاد مــال کارتن خواب هــا‬ ‫اســت تــا اینکــه مــن هــم مثــل انهــا شــدم‪.‬‬ ‫هزینه تهیه مواد را چطور به دست‬ ‫می اوردید؟‬ ‫تــا زمانــی کــه کار می کــردم حقــوق مــاه بعــدم‬ ‫را هــم بــه همــکاران بدهــکار بــودم و زمانــی کــه‬ ‫مصرفــم زیــاد شــد‪ ،‬دزدی می کــردم و بــه خــودم‬ ‫می گفتــم مــال همــه بــرای مــن اســت و از همــه‬ ‫طلبــکار بــودم‪ .‬بــه هیچ کــس رحــم نمی کــردم‬ ‫حتــی بــه همســر‪ ،‬فرزنــد و پــدر و مــادرم‪.‬‬ ‫بــازی می کنــم‪ ،‬بــه گــردش و تفریــح م ـی روم و‬ ‫مطالعــه از مســائل روزمــره زندگــی مــن اســت‪.‬‬ ‫چه اقدامی در موسسات ‪ NA‬انجام می شود و‬ ‫تا چه حدی عامل کمک کننده ای است؟‬ ‫اولیــن مســئله ای کــه یــاد می گیریــم ایــن اســت‬ ‫کــه مــن بــه تنهایــی نمی توانــم پــاک بمانــم‪.‬‬ ‫حضــور موثــر در جلســات را یــاد می گیریــم‬ ‫و اینکــه در مواقــع وسوســه و مشــکالت بــه‬ ‫دوســتان بهبــودی تمــاس بگیریــم‪ ،‬یــاد می گیریــم‬ ‫کــه مصــرف یکبــار زیــاد و هــزاران بــار کافــی‬ ‫نیســت‪ .‬در ‪ NA‬زور و دســتگیری و بگیــر و ببنــد‬ ‫نیســت و هــر کــس دوســت داشــت می مانــد‬ ‫و هــر کــس نخواســت مــی رود‪ ،‬هیــچ قــدرت‬ ‫اجرایــی در ‪ NA‬نیســت و همــه بــا هــم دوســت‬ ‫هســتند‪.‬‬ ‫رفتار جامعه و خانواده با شما در زمان‬ ‫مصرف چطور بود؟‬ ‫در زمــان مصــرف در خانــواده همــه مواظــب‬ ‫وســایل گران قیمت شــان بودنــد‪ .‬اگــر مــن انجــا‬ ‫حضــور داشــتم و هــر چیــزی کــه گــم می شــد‪،‬‬ ‫بقیــه مــن را مقصــر می دانســتند‪ .‬یــادم اســت در‬ ‫جامعــه ان قــدر ضعیــف و بدبخــت شــده بــودم‬ ‫کــه هرکســی از راه می رســید‪ ،‬تــوی ســرم مـی زد‪.‬‬ ‫منــزوی شــده بــودم‪ ،‬خانــواده ام ارزوی مــرگ من‬ ‫را داشــتند و همــه بــا نــگاه و رفتارشــان مــن را‬ ‫طــرد می کردنــد‪.‬‬ ‫تجربه خود را چگونه در اختیار بیماران‬ ‫گرفتار اعتیاد قرار می دهید؟‬ ‫بــا حضــور مرتــب در جلســات ‪ NA‬و حضــور در‬ ‫کمپ هــای تــرک اعتیــاد و گفتاردرمانــی و اینکــه‬ ‫اگــر خــدا کمــک کــرده و مــن توانســتم‪ ،‬شــما‬ ‫هــم می توانیــد‪ .‬پیــام امیــد و ارامــش برنامــه ‪NA‬‬ ‫را بــه انهــا می دهــم‪ .‬کال مــن عاشــق کارگــری‬ ‫خــدا هســتم و خدمتگــزار ‪ NA‬و هرکجــا نیــاز‬ ‫باشــد بــا جــان و دل در خدمــت ‪ NA‬هســتم‬ ‫چــون همــه چیزهایــی کــه دارم‪ ،‬از خداونــد و‬ ‫‪ NA‬دارم‪.‬‬ ‫یک خاطره بد از زمان مصرف و یک خاطره‬ ‫خوب بعد از پاکی؟‬ ‫جدایــی همســرم بدتریــن خاطــره زمــان مصــرف‬ ‫مــن اســت‪ .‬کســی کــه حاضــر بــودم تــا اخــر‬ ‫عمــر جانــم را بــه پایــش بدهــم‪ .‬مصــرف مــواد‬ ‫مخــدر او را از مــن جــدا کــرد و اینکــه پــدر‬ ‫خوبــی بــرای فرزنــدم نبــودم‪ ،‬مخصوصــا کــه‬ ‫مــن را از او هــم جــدا کــرد‪ .‬خاطــرات خــوب‬ ‫پاکــی زیــاد اســت‪ ،‬از جملــه برگشــت بــه کارم‬ ‫بعــد از پنــج ســال اخــراج از اداره و بهتریــن و‬ ‫شــیرین ترینش؛ تــرک نیکوتیــن‪.‬‬ ‫دنیای امروز شما چگونه است؟‬ ‫دنیایــی کــه خداونــد و حضــورش در زندگ ـی ام‬ ‫پررنــگ اســت‪ .‬خــدا را شــکر کارم درســت‬ ‫شــده و در یکــی از ادارات دولتــی مشــغول بــه‬ ‫کار هســتم‪ .‬ســعی می کنــم بــه کســی خســارت‬ ‫نزنــم و خــودم را خیلــی دوســت دارم و یکــی‬ ‫از خوش شــانس ترین انســان های روی زمیــن‬ ‫هســتم کــه ســر از ‪ NA‬دراوردم و دوبــاره متولــد‬ ‫شــدم‪ .‬امــروزه خداونــد انســان های خــوب‬ ‫و شــریف ســر راهــم قــرار می دهــد و همــه‬ ‫تالشــم را می کنــم انســانی قابل اعتمــاد بــرای‬ ‫جامعــه و اطرافیــان باشــم‪.‬‬ ‫کالم اخر؟‬ ‫مــا راهــی را پیــدا کرده ایــم کــه می توانیــم بــدون‬ ‫مصــرف مــواد مخــدر زندگــی کنیــم و حاضریــم‬ ‫ان را بــه رایــگان در اختیــار دیگــران قــرار دهیــم‪.‬‬ ‫در انتهــا از تمــام دس ـت اندرکاران مجلــه خــوب‬ ‫زیروبــم تشــکر می نمایــم‪.‬‬ ‫‪9‬‬ ‫دوای جان َمجوی و تَن فرو ده‬ ‫که درد عشق را هرگز َدوا نیست‬ ‫عطار‬ ‫َگرچه او َهرگز نمی گیرد زِ حال ما خبر‬ ‫درد او هر شب خبر گیرد زِ َسر تا پای ما‬ ‫صائب‬ ‫چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم‬ ‫ناگهان دل داد زد‪ :‬دیوانه! من می بین َمش‬ ‫شهریار‬ ‫نیست بَر لوح دلم جز الف قامت یار‬ ‫چه کنم حرف دِگر یاد نداد اُستادم‬ ‫حافظ‬ ‫گر خو ِن دلم خوری زِ دستت ندهم‬ ‫زیرا که به خو ِن دل به دست امده ای‬ ‫موالنا‬ ‫وصال توست اگر دل را ُمرادی هست و َمطلوبی‬ ‫کنار توست اگر غم را کناری هست و پایانی‬ ‫سعدی‬ ‫دل با من و جان بی تو نَسپاری و بِسپارم‬ ‫کام از تو و تاب از من نَستانم و بِستانی‬ ‫رهی‬ ‫این چیست که چون دلهره اُفتاده به جانم؟‬ ‫حال همه خوب است من اما نگرانم‬ ‫فاضل نظری‬ ‫هر ُکجا باشی کسی غیر از خودت‬ ‫َهمراه نیست‬ ‫بیدل دهلوی‬ ‫خیالت داند و چشم من و َغم‬ ‫که هر َشب در چه کارم‬ ‫با دل خویش‬ ‫امیرخسرو دهلوی‬ ‫پیش تو سپردم این دل َغمزده ام‬ ‫کِی باشدم انکه جان سپارم َ‬ ‫پیشت‬ ‫شیخ بهایی‬ ‫ِ‬ ‫روی خوب هرگز‬ ‫یک جو َوفا ندیدم از‬ ‫دیدم تمام هر َکس این دارد ان ندارد‬ ‫هاتف اصفهانی‬ ‫جانان من سفر کرد‬ ‫با او برفت جانَم‬ ‫انوری‬ ‫ِ‬ ‫ناصح زبان گشود که تسکین دهد َمرا‬ ‫نام تو بُرد و باعث َصد اضطراب شد‬ ‫هاللی جغتایی‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫بر عشق تواَم نه صبر پیداست نه دل‬ ‫بی روی تواَم نه عقل برجاست نَه دل‬ ‫رودکی‬ ‫عشق را َدریاب و خود را ُ‬ ‫واگذار‬ ‫تا بیابی جان نو خورشیدوار‬ ‫فریدون مشیری‬ ‫عاشقانه ها‬ ‫باز ای که از جان اثری نیست مرا‬ ‫َمدهوشم و از خود خبری نیست مرا‬ ‫هاللی جغتایی‬ ‫ای ماه‪ ،‬شبی مونس َخلوتگه ما باش‬ ‫در اینه اَهل نَظر چهره نَما باش‬ ‫ُ‬ ‫کار دل ما بین که گره در گره افتاد‬ ‫ُ‬ ‫کارگشا باش‬ ‫گیسو بگشا و بنشین‬ ‫هوشنگ ابتهاج‬ ‫‪11‬‬ ‫ادم زبان باز‪ ،‬عاشق پول بی زبان است‪.‬‬ ‫تب عشق‪ ،‬دماسنج می ترکاند‪.‬‬ ‫الک پشت از جنگجویی خوشش می اید که در الک دفاعی فرو می رود‪.‬‬ ‫به سنگ فروشی رفتم تا سنگ صبوری بیابم‪.‬‬ ‫خسیس با دست خودش گورش را می کند‪ ،‬تا پولی به گورکن ندهد‪.‬‬ ‫هزار پا‪ ،‬دستخوش تغییر نمی شود‪.‬‬ ‫بنا‪ ،‬افق دیدش را دیوار می گیرد‪.‬‬ ‫زمان ایستاد‪ ،‬وقتی ساعتم را خواباندم‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪12‬‬ ‫راننده‪ ،‬عاشق فرمان شلیک است‪.‬‬ ‫با گل سنگ‪ ،‬پنجره دل عاشق را شکستم‪.‬‬ ‫کاله بردار‪ ،‬باعث شد سر بقیه بی کاله بماند‪.‬‬ ‫خیال خامم‪ ،‬در اتش بی خیالی سوخت‪.‬‬ ‫برای یافتن فرهاد‪ ،‬به قصر شیرین رفتم‪.‬‬ ‫بازیگر جوان با خاک انداز‪ ،‬خاک صحنه می خورد‪.‬‬ ‫برای اینکه ادم کاری به نظر اید‪ ،‬همیشه لباس کار به تن می کند‪.‬‬ ‫کسی که می خواست شر را بخواباند‪ ،‬با خودش لحاف و تشک می برد‪.‬‬ ‫برای اصالح اشتباهاتم‪ ،‬از قیچی استفاده می کنم‪.‬‬ ‫ادم سرشناسی است‪ ،‬ارایشگر‪.‬‬ ‫برای اینکه قاضی خوبی شود‪ ،‬همه را قضاوت می کرد‪.‬‬ ‫حمام‪ ،‬استودیوی خواننده بی پول است‪.‬‬ ‫کویر‪ ،‬ساعت شنی تاریخ است‪.‬‬ ‫خیاط لجباز‪ ،‬سر سوزن از تصمیمش پایین نمی اید‪.‬‬ ‫خانم ایکس‬ ‫یادداشــت نویســنده‪ :‬همــه مــا می کوشــیم‬ ‫ادم هایــی را در زندگیمــان داشــته باشــیم‪.‬‬ ‫می خواهیــم باشــند هرچنــد ازاد‪ ،‬فقــط گاهــی‬ ‫فرصــت یــک چای خــوردن را بــه مــا بدهنــد‪.‬‬ ‫فرصــت اینکــه چنــدی یــک بــار نگاهشــان کنیم‪،‬‬ ‫صدایشــان را از نزدیــک بشــنویم‪ ،‬الاقــل بدانیــم‬ ‫کــه هســتند‪ ...‬امــا اغلــب مــا اشــتباه می کنیــم‪.‬‬ ‫ان هایــی کــه برایشــان از عمرمــان می گذریــم بــا‬ ‫مــا فاصله هــای بــدی دارنــد‪ .‬ان قــدر کــه هرچــه‬ ‫نزدیک تــر می شــویم‪ ،‬دورتــر می شــوند‪...‬‬ ‫گلساسادات بحری‬ ‫داستان دنباله دار‬ ‫ادامه دارد‪...‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫قسمت پنجم‪ :‬‬ ‫تمــام ماجــرای شــبی کــه ســوگل خواســت‬ ‫جایــش بایســتم در چنــد خــط خالصــه‬ ‫می شــو د ‪:‬‬ ‫«مــا هــر روز تــا ســاعت پنــج بعدازظهــر در‬ ‫کتابخانــه ســوت وکور بــه امیــد مشــتری‬ ‫می نشســتیم‪ .‬یک روزدرمیــان هــم یــک نفرمــان‬ ‫تــا ســاعت ‪ 8‬در کتابخانــه می مانــد و بعــد کار‬ ‫تعطیــل می شــد‪ .‬اخریــن شــب ســوگل از مــن‬ ‫خواهــش کــرد جایــش تــا ‪ 8‬شــب بایســتم‪.‬‬ ‫می گفــت کار واجبــی دارد‪ .‬وقتــی کــه مشــغول‬ ‫جمع کــردن وســایلش بــود نزدیکــش شــدم و در‬ ‫گوشــش بــا کنایــه گفتــم امشــب هــم می خواهد‬ ‫بــرود خوشــگذرانی؟ گفتــم اگــر جایش بایســتم‬ ‫پــول می گیــرم و او قــول داد پــول شــیفت ان‬ ‫شــبم را حســاب کنــد‪ .‬وقتــی بــا عجلــه داشــت‬ ‫بیــرون می رفــت‪ ،‬از پنجــره نگاهــی بــه جلــوی‬ ‫درب کتابخانــه انداختــم‪ .‬مــردی کــه بــا لبــاس‬ ‫مشــکی کنــار اتومبیــل گران قیمتــش ایســتاده‬ ‫بــود‪ ،‬نظــرم را جلــب کــرد‪ .‬ســوگل یکراســت‬ ‫رفــت و ســوار ماشــینش شــد‪ .‬می خواســتم فکــر‬ ‫کنــم عجــب دوست پســر خوبــی تــور کــرده امــا‬ ‫نمی توانســتم‪ ،‬اگــر او بــا ان مــرد مشــکی پوش‬ ‫دوســت بــود چــرا عقــب نشســت؟ خــودرو‬ ‫مــرد ناشــناس گازش را گرفــت و رفــت و مــن‬ ‫تمــام ان شــب فکــر کــردم او واقعــا کیســت؟‬ ‫فــردا صبــح کــه وارد کتابخانــه شــدم خبــری از‬ ‫ســوگل نبــود‪ .‬گفتــم شــاید تــا نیمه هــای شــب‬ ‫بیــدار بــوده و حــاال هــم خــواب مانــده اســت‪.‬‬ ‫ســاعت از ظهــر هــم گذشــت و او نیامد‪ .‬نشســته‬ ‫بــودم و رمانــی را کــه درســت هــم ترجمــه‬ ‫نشــده بــود ورق مـی زدم کــه متصــدی کتابخانــه‬ ‫بــا ان قــد کوتــاه و هیــکل گوش ـت الواش وارد‬ ‫شــد‪ .‬اخم هایــش درهــم بــود‪ ،‬چنــد ســوال‬ ‫عجیب وغریــب پرســید و رفــت‪ .‬او پرســید تــا‬ ‫به حــال حرکــت مشــکوکی از ســوگل دیــدم؛‬ ‫مثــا اینکــه ســاعت ها درون دستشــویی بمانــد‬ ‫یــا اینکــه در یــک روز به صــورت ناگهانــی‬ ‫غیــب شــود؟ جــواب مــن منفــی بــود‪ .‬مــن‬ ‫چیــز مشــکوکی غیــر از چنــد تلفــن کــه ســوگل‬ ‫می گفــت مزاحــم اســت‪ ،‬ندیــده بــودم‪ .‬خــودم‬ ‫شــاهد بــودم بــا یکــی از ان مزاحم هــا دعــوای‬ ‫ســختی کــرد‪ .‬تــا حــدی کــه بعــد از ان بــه گریــه‬ ‫افتــاد و مــن جرئــت نکردم چیــزی از او بپرســم‪.‬‬ ‫ترســیدم حالــش خراب تــر شــود»‪.‬‬ ‫ ایــن جملــه اخــر رو در بازجویــی قبــل نگفتــه‬‫بودید!‬ ‫اقــای بازپــرس همان طــور کــه روی صندلــی‬ ‫لــم داده و شــکمش بیــرون زده بــود‪ .‬ســیگاری‬ ‫روشــن کــرد‪ .‬حالــت چشــم هایش بیشــتر‬ ‫از خــودش بــه مــن شــک داشــت‪ .‬جابه جــا‬ ‫شــدم‪ ،‬دســت هایم یــخ کــرده بــود‪ .‬نگاهــم‬ ‫بــه ســیگارش بــود کــه هــر لحظــه کوچــک و‬ ‫کوچک تــر می شــد‪.‬‬ ‫ فکر نمی کردم خیلی مهم باشه‪.‬‬‫ یــه چیــزی رو می خــوام بدونیــد‪ ،‬شــما‬‫ِ‬ ‫تشــخیص مهم بــودن یــا نبــودن‬ ‫صالحیــت‬ ‫ماجرایــی در ایــن پرونــده رو نداریــد‪.‬‬ ‫جملــه اش دوســتانه نبــود امــا ارامــش لحنــش‬ ‫می گفــت خیلــی هــم دشــمن نیســتیم‪.‬‬ ‫ چیــز دیگــه ای هــم هســت کــه فکــر کــرده‬‫باشــید مهــم نیســت؟‬ ‫ نه‪ ،‬قسم می خورم‪.‬‬‫اشــک تــا بــه زیــر چشــمم امــد‪ ،‬امــا توانســتم‬ ‫چشــم هایم را وادار کنــم تــا قطره هــا را‬ ‫یکی یکــی فــرو ببــرد و جایــی دور از نــگاه‬ ‫اقــای بازپــرس پنهــان کنــد‪ .‬می توانســتم تصــور‬ ‫کنــم بعــد از ایــن مکالمــه در خیابــان گریــه‬ ‫خواهــم کــرد‪ .‬حتــی مســیر برگشــتنم را هــم‬ ‫انتخــاب کــردم‪ .‬جایــی کــه بشــود تنهایــی قــدم‬ ‫زد و گریــه کــرد‪.‬‬ ‫ می دونید چرا اینجایید؟‬‫ برای اینکه به شما کمک کنم؟‬‫لبخنــد زد‪ ،‬صــاف نشســت و فیلتــر ســیگارش را‬ ‫در زیرســیگاری لــه کــرد‪.‬‬ ‫ بــرای اینکــه بدونــم چــرا در ایــن چنــدروز‬‫مرتــب جلــوی درب کتابخانــه می رفتیــد؟‬ ‫ دنبال سرنخ برای شما می گشتم‪.‬‬‫ برای من؟‬‫ مگه از من کمک نخواستید؟‬‫لحنــم تنــد شــده بــود‪ .‬درســت مثــل زمانــی کــه‬ ‫امــاده دعــوا بــودم‪.‬‬ ‫ منظــورم از کمــک ایــن بــود کــه حقیقــت‬‫رو بگیــد نــه اینکــه راه بیوفتیــد و کارگاه بــازی‬ ‫دربیاریــد‪.‬‬ ‫ بســیار خــب‪ ،‬مــن هرچــی می دونســتم گفتــم‬‫و حرفــی بــرای گفتــن نــدارم‪ ،‬شــما هــم حــق‬ ‫نداریــد بــا مــن اینجــوری صحبــت کنیــد‪.‬‬ ‫چشــم هایش گــرد شــد‪ .‬راســتش او تــن‬ ‫صدایــش را حتــی یــک درجــه هــم زیــاد نکــرد‪.‬‬ ‫ایــن مــن بــودم کــه داشــتم داد مــی زدم‪ ،‬امــا‬ ‫چــون فکــر می کــردم او هــم تحت تاثیــر ایــن‬ ‫رفتــار مــن حــرف بــدی بزنــد دســت پیــش‬ ‫گرفتــم‪ ،‬پــس نیوفتــم‪.‬‬ ‫ بشینید لطفا!‬‫نیم خیــز شــده بــودم و دســته بلنــد کیفــم در‬ ‫دســت مچالــه شــده بــود‪.‬‬ ‫ بشینید لطفا! اروم باشید‪.‬‬‫ اقــای بازپــرس پیشــنهاد می کنــم حــرف‬‫اخرتــان را همیــن حــاال بزنیــد‪ .‬فکــر می کنیــد‬ ‫مــن دســتی در کشته شــدن دوســت معتــادم‬ ‫داشــتم؟‬ ‫کلمــه معتــاد از دهانــم بیــرون پریــد‪ .‬خــودم هــم‬ ‫متعجــب شــدم چــرا بــه ســوگل گفتــم معتــاد‪.‬‬ ‫بازپــرس بلنــد شــد‪ .‬دو دســتش را روی میــز‬ ‫ســتون کــرد‪.‬‬ ‫ «معتاد»؟ مگه چیزی ازش دیده بودی؟‬‫ان قــدر هیجــان زده شــده بــود کــه یــادش رفــت‬ ‫چنــد دقیقــه پیــش مــن مخاطــب افعــال جمع اش‬ ‫بــودم‪ .‬انــگار بــه ســرنخ عجیب وغریبــی‬ ‫برخــورد کــرده باشــد بــدون اینکــه پلکــی بزنــد‬ ‫بــه مــن چشــم دوخــت‪.‬‬ ‫صدایــم اهســته شــد و مــن دوبــاره روی صندلی‬ ‫قــرار گرفتم‪.‬‬ ‫ روزی کــه خبــر مــرگ ســوگل بــه متصــدی‬‫کتابخانــه رســید کلــی ســین جیمم کــرد‪ .‬در‬ ‫حرف هــاش فهمیــدم ســوگل معتــاد بــوده‪ .‬گویــا‬ ‫کوکائیــن می کشــیده‪.‬‬ ‫ امــا دلیــل مــرگ همــکارت فقــط کوکائیــن‬‫نبــوده‪ ،‬می دونســتی؟‬ ‫حــاال این بــار مــن شــوکه شــدم‪ .‬بــا دهــان بــاز‬ ‫در چشــم های بازپــرس دنبــال باقــی ماجــرا‬ ‫می گشــتم‪.‬‬ ‫نمی فهمم‪.‬‬‫ می تونیــد تشــریف ببریــد فقــط در دســترس‬‫باشــید‪.‬‬ ‫ چرا؟؟ مگه من چی کار کردم؟‬‫ شاید کاراگاه بازی هاتون به جایی رسید‪.‬‬‫خنــده مرمــوزی تمــام صــورت بازپــرس را‬ ‫گرفــت‪ .‬جــوری خندیــد کــه تمــام دندان هایــش‬ ‫پیــدا شــد‪ .‬از خنــده اش خنــده ام گرفــت‪.‬‬ ‫در راه برگشــت بــه نمی دانــم کجــا‪ ،‬نــه گریــه‬ ‫کــردم و نــه پــا بــه مســیر خلوتــی کــه پیــاده رو ی‬ ‫عریــض داشــت‪ ،‬گذاشــتم‪ .‬فقــط فکــر کــردم‪.‬‬ ‫گاهــی بــا یک ســری از ادم هــا ارتبــاط عجیبــی‬ ‫برقــرار می کنــی‪ .‬گرچــه فکرشــان هــزاران ســال‬ ‫نــوری بــا تــو فاصلــه دارد‪ ،‬امــا حتمــا نقطــه‬ ‫کوچک مشــترکی هســت کــه تصویر لبخندشــان‬ ‫خــوب روی صورتــت می نشــیند و تصویــر‬ ‫خودشــان‪ ...‬هیچ وقــت فرامــوش نمی شــود! ان‬ ‫نقطــه کوچــک مشــترک کجاســت؟!‬ ‫‪13‬‬ ‫به کتابخانه زیروبم خوش امدید‬ ‫پریساسادات خضرایی‬ ‫یکی بود‪ ،‬یکی نبود‪...‬‬ ‫در اولین ماه از فصل دل انگیز زمستان به سراغ کتاب ها رفته ایم تا روزها و شب های خاطره انگیزی را‬ ‫برای شما رقم بزنیم‪ .‬شب های بلند زمستان را به مطالعه بگذرانید و به دنیای قصه ها سالم کنید‪ .‬اصال‬ ‫زمستان بدون کتاب انگار چیزی کم دارد‪ .‬خواهشمندیم هنگام خواندن این صفحات‪ ،‬تلفن همراه تان‬ ‫را در دورترین نقطه از خود قرار دهید‪.‬‬ ‫کتاب کودک‬ ‫عنوان‪ :‬فراتر از یک رویا‬ ‫نوشته‪ :‬جف ارتس و ماریت تورن کویست‬ ‫ترجمه‪ :‬زهره قایینی‬ ‫داســتان دربــاره پســربچه ای اســت کــه پیــش از بــه دنیــا امدنــش‪ ،‬خواهــر بزرگ تــرش را از دســت داده اســت‪ .‬پســرک‬ ‫در تخیلــش بــا او بــه گــردش م ـی رود‪ ،‬بــا او حــرف می زنــد‪ ،‬بــازی می کنــد و دوبــاره بــا او بــه خانــه بــاز می گــردد‬ ‫و پــس از ایــن ســفر تخیل برانگیــز احســاس می کنــد زندگــی کــه رنــگ خاکســتری و ســردی در خانــه انهــا داشــت‪،‬‬ ‫رنگیــن و گــرم می شــود‪ .‬جــف ارتــس در ســال ‪ ۲۰۱۴‬کتــاب «فراتــر از یــک رویــا» را منتشــر کــرد کــه تاکنــون جایــزه ‬ ‫بوک الیــن (شــیر کتــاب)؛ مهم تریــن جایــزه کتاب هــای کــودکان در بلژیــک و جایــز ه قلــم نقــره ای؛ جایــزه معتبــر‬ ‫کتــاب کــودک هلنــد را از ان خــود کــرده اســت‪ .‬ایــن کتــاب در راســتای اشــنایی کــودکان بــا مفهــوم مــرگ نوشــته‬ ‫شــده و خوانــدن ان بــرای کــودکان هفــت تــا دوازده ســال پیشــنهاد می شــود‪.‬‬ ‫عنوان‪ :‬تعلیمات غیراجتماعی‬ ‫کتاب های خواندنی‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫نوشته‪ :‬مهرداد صدقی‬ ‫کتــاب «تعلیمــات غیراجتماعــی» یکــی از‬ ‫جدیدتریــن کتاب هــای مهــرداد صدقــی‪،‬‬ ‫نویســنده طنزپــرداز کشــورمان اســت‪ .‬ایــن‬ ‫کتــاب در واقــع نقیضـه ای بــر کتــاب «تعلیمــات‬ ‫اجتماعــی» اســت کــه در مــدارس تدریــس‬ ‫می شــود و نویســنده در خــال روایــت‬ ‫داســتان و ســفر خانــواده اقــای هاشــمی‪ ،‬بــا‬ ‫زبــان طنزامیــز بــه برخــی ناهنجاری هــا و‬ ‫مشــکالت می پــردازد‪ .‬در پایــان هــر داســتان‪،‬‬ ‫تعــدادی پرســش و مشــق شــب نیــز مطــرح‬ ‫می شــود کــه بــه شــیرینی کار افــزوده اســت‪.‬‬ ‫ایــن کتــاب از داســتان های کوتــاه و به هــم‬ ‫پیوســته تشــکیل شــده اســت‪ .‬داســتان بــا‬ ‫اخــراج اقــای هاشــمی از محــل کار و ســفر‬ ‫اجبــاری انهــا اغــاز می شــود‪.‬‬ ‫‪14‬‬ ‫چند سطر از چند کتاب‬ ‫دلــم تاپ تــاپ می کــرد‪ ،‬بــه زور خــودم را نگــه‬ ‫داشــتم‪ .‬حــس می کــردم واقع ـه ای کــه ســال ها‬ ‫چشــم بــه راهــش بــودم اتفــاق می افتــد‪ .‬گویــی‬ ‫بــه خــودم مــژده م ـی دادم‪ :‬یافتمــش‪ ،‬صاحــب‬ ‫چشــم ها را پیــدا کــردم‪ .‬ایــن‪ ،‬ان چشــم هایی‬ ‫اســت کــه اســتاد مــرا عــذاب داده‪ ،‬امــا هنــوز‬ ‫خــود چشــم ها را ندیــده بــودم‪.‬‬ ‫عنوان کتاب‪ :‬چشم هایش‬ ‫نویسنده‪ :‬بزرگ علوی‬ ‫در ایــران تهیــه غــذا نیمــی از روز طــول‬ ‫می کشــید‪ .‬صبــح زود مــادر بــه خدمتکارمــان‬ ‫می گفــت چــه ســبزی هایی پــاک کنــد‪.‬‬ ‫ســبزی ها یــا در باغچــه خودمــان کاشــته‬ ‫می شــد و یــا روز قبــل خریــده شــده بــود‪.‬‬ ‫غــذای مــا بســتگی داشــت بــه محصــوالت‬ ‫فصــل‪ .‬تابســتان بــه معنــای خــورش بادمجــان و‬ ‫بامیــه‪ ،‬گوجــه تــازه و خیــار قلمــی بــود‪.‬‬ ‫عنوان‪ :‬عطر سنبل‪ ،‬عطر کاج‬ ‫نویسنده‪ :‬فیروزه جزایزی دوما‬ ‫عنوان‪ :‬قصه های سرزمین دوست داشتنی‬ ‫اثر‪ :‬ای‪.‬ال‪.‬داکترو‬ ‫مجموعــه داســتان های «قصه هــای ســرزمین‬ ‫دوست داشــتنی» در ســال ‪ 2004‬منتشــر شــده‬ ‫اســت و ‪ 5‬داســتان بلنــد را در خــود جــای داده‬ ‫اســت‪ .‬ایــن کتــاب در همــان ســال از ســوی‬ ‫نیویورک تایمــز بــه عنــوان اثــر قابل تحســین‬ ‫ســال انتخــاب شــد و بــه دلیــل نــگاه انتقــادی‬ ‫بــه جامعــه امریکایــی بــا اســتقبال روبــرو شــد‪.‬‬ ‫داســتان های ایــن مجموعــه هــر کــدام بــه‬ ‫نوعــی بــه نقــد سیاسـت های جامعــه امریکایــی‬ ‫می پــردازد‪ ،‬سیاســت هایی کــه در زندگــی‬ ‫روزمــره ادم هــا تاثیــر می گذارنــد و روابــط انهــا‬ ‫را دســتخوش تحــول می کننــد‪ .‬او از کاســتی های‬ ‫جایــگاه اجتماعــی و برابــر نبــودن همــه در برابــر‬ ‫قانــون‪ ،‬داســتان هایی ســاخته اســت کــه گاهــی‬ ‫حال وهوایــی پلیســی وجنایی پیــدا می کننــد‬ ‫و دســت اخــر خواننــده ایــن داســتان ها را‬ ‫شــگفت زده می کننــد‪ .‬او نویســنده ای اجتماعــی‬ ‫اســت و در اغلــب اثــارش از ماجراهــای‬ ‫تاریخــی بهــره می گیــرد‪« .‬داکتــرو» در ســال‬ ‫‪ 2012‬توانســت برنــده جایــزه ادبــی «پــن» شــود‪.‬‬ ‫پــول داری یعنــی قبــض اب و بــرق را بــه‬ ‫موقــع پرداخــت کنــی بــدون اینکــه نگــران‬ ‫باشــی پولــش را از کجــا بیــاوری‪ .‬پــول داری‬ ‫یعنــی بــدون اینکــه پــول قــرض کنــی و مجبــور‬ ‫شــوی تــا چنــد مــاه بعــد بده ـی ات را بدهــی‪،‬‬ ‫تعطیــات و کریســمس بــروی مســافرت‪.‬‬ ‫پــول داری یعنــی هیچ وقــت بــه پــول فکــر‬ ‫نکنــی‪.‬‬ ‫عنوان کتاب‪ :‬یک بعالوه یک‬ ‫نویسنده‪ :‬جوجو مویز‬ ‫دنیای عجیب نویسنده ها‬ ‫این قسمت‪ :‬مسمومیت گوستاو فلوبر‬ ‫«گوســتاو فلوبــر» یکــی از نویســندگان بــزرگ جهــان اســت کــه از او بــه عنــوان یــک نویســنده طــرف دار حقــوق زنــان یــاد‬ ‫می کننــد‪ .‬فلوبــر در شــاهکار خــود یعنــی «مــادام بــواری» ســویه های دیگــری از روانشناســی زن هــا را بــه نمایــش گذاشــته‬ ‫اســت‪ .‬کســانی کــه ایــن اثــر را خوانده انــد‪ ،‬قطعــا صحنــه مشــهور زهــر خــوردن شــخصیت اول کار یعنــی «امــا» را بــه یــاد‬ ‫دارنــد‪ .‬جالــب اســت بدانیــم کــه گوســتاو فلوبــر درســت بعــد از نوشــتن ایــن بخــش از کار بــه شــدت دچــار ســرگیجه و تهوع‬ ‫می شــود به گون ـه ای کــه ســر از تخــت بیمارســتان در م ـی اورد و پزشــک معالــج او پــس از چنــد ازمایــش اعــام می کنــد‬ ‫کــه او مســموم شــده اســت‪ .‬پیونــد شــخصیت های داســتانی و زندگــی لحظه به لحظــه انهــا بــا نویســندگان گاهــی تــا جایــی‬ ‫پیــش مـی رود کــه تفکیــک انهــا کار بســیار دشــواری بــه حســاب می ایــد‪.‬‬ ‫گنجینهادبی‬ ‫هنــدوی نفط انــدازی همــی اموخــت‪ .‬حکیمــی‬ ‫گفــت تــو را کــه خانــه نئیــن اســت بــازی نــه‬ ‫ایــن اســت‪.‬‬ ‫تا ندانی که سخن عین صوابست مگوی‬ ‫و انچه دانی که نه نیکوش جوابست مگوی‬ ‫این قسمت‪ :‬عجیب ترین کتاب های دنیا‬ ‫کتابی که روشن می شود‬ ‫حتمــا تابه حــال برایتــان پیــش امــده کــه در‬ ‫زمــان خوانــدن کتــاب بــا تاریکــی یــا بــا رفتــن‬ ‫ناگهانــی بــرق روبــرو شــوید و از کتــاب خواندن‬ ‫بــاز بمانیــد‪ .‬طراحــان شــرکت «ارتکنیــکا» کتابی‬ ‫طراحــی کرده انــد کــه در صفحــات میانــی‬ ‫ان‪ ،‬یــک چــراغ بســیار کم مصــرف بــا منبــع‬ ‫ولتــاژ بســیار کوچکــی جاســازی‬ ‫شــده اســت‪ .‬پــس اگــر در‬ ‫زمــان رفتــن بــرق مشــغول‬ ‫کتاب خوانــدن بودیــد‪،‬‬ ‫نگــران نباشــید‪ ،‬کتابتــان‬ ‫را از وســط بــاز کنیــد‬ ‫تــا همــه جــا روشــن‬ ‫شــود‪.‬‬ ‫یکه تازیترانه سرایان‬ ‫ایــن روزهــا بــازار کتاب هــای ترانــه (شــعر‬ ‫محــاوره) بــه شــدت داغ اســت‪ .‬شــاید کمتــر‬ ‫کســی ‪ 10‬ســال پیــش فکــر می کــرد کــه روزی‬ ‫ترانه هــای قطعــات موســیقی نیــز در قالــب‬ ‫کتــاب منتشــر شــوند و بتواننــد بــازار خوبــی‬ ‫در نشــر داشــته باشــند‪ ،‬امــا چــاپ گســترده‬ ‫ایــن کتاب هــا از ســوی مراکــز نشــری نشــان‬ ‫می دهــد کــه ایــن قالــب شــعری توانســته بــازار‬ ‫خــودش را در میــان کتاب هــای شــعر پیــدا‬ ‫کنــد‪.‬‬ ‫از طرفــی انتخــاب «بــاب دیلــن»‪ ،‬ترانه ســرای‬ ‫امریکایــی به عنــوان برنــده جایــزه نوبــل ادبیات‪،‬‬ ‫نشــان داد کــه ایــن قالــب چقــدر تاثیرگــذار و‬ ‫مهــم اســت و بــه چــه میــزان می توانــد باعــث‬ ‫رشــد و گســترش ادبیــات شــود‪.‬‬ ‫حــال در ایــن بــازار پــر رونــق‪ ،‬ســه کتــاب‬ ‫«دنیــای ایــن روزای مــن»‪ ،‬اثــر‬ ‫روزبــه بمانــی‪« ،‬تقدیــر»‪،‬‬ ‫اثــر مونــا برزویــی و‬ ‫«پاییــز ســال بعــد»‪،‬‬ ‫اثــر رســتاک حــاج‪،‬‬ ‫توانســته اند بــازار‬ ‫خوبــی را به دســت‬ ‫اورنــد و در کمتــر از‬ ‫یــک ســال هــر کــدام‬ ‫چندیــن بــار زیرخــط‬ ‫چــاپ برونــد‪.‬‬ ‫پرفروش ها‬ ‫«پــس از تــو» و «مــن پیــش از تــو» بــه چــاپ‬ ‫چنــدم رســیدند‬ ‫رمــان «پــس از تــو» نوشــته «جوجــو مویــز»‪،‬‬ ‫نویســنده انگلیســی بــا ترجمــه مریــم مفتاحــی‬ ‫کــه در بیســت ونهمین نمایشــگاه بین المللــی‬ ‫کتــاب تهــران عرضــه شــده بــود‪ ،‬بــرای چندمین‬ ‫بــار بــه زیــر چــاپ رفــت‪ .‬ایــن کتــاب ادامــه‬ ‫رمــان «مــن پیــش از تــو» اســت‪.‬‬ ‫همچنیــن باتوجــه بــه اســتقبال مخاطبــان از رمان‬ ‫«پــس از تــو» در ایــران و ســایر کشــورهای دنیــا‬ ‫و رســانه ای شــدن ایــن موضــوع‪ ،‬رمــان «مــن‬ ‫پیــش از تــو» نیــز دوبــاره بــه بــازار پرفروش هــا‬ ‫برگشــت و بــه همیــن دلیــل ایــن کتــاب نیــز‬ ‫بــرای چندمیــن بــار در ایــران منتشــر شــد‪.‬‬ ‫ایــن دو رمــان بــه داســتان زندگــی پســر جــوان‬ ‫و ورزشــکاری اشــاره می کننــد کــه در اوج‬ ‫ســامت‪ ،‬قــدرت و موفقیــت دچــار ســانحه‬ ‫تصــادف می شــود و از ان بــه بعــد زندگیــش‬ ‫تغییــر می کنــد چراکــه او قطــع نخــاع شــده‬ ‫و دیگــر قــادر بــه حرکــت نیســت‪ .‬در ادامــه‬ ‫داســتان اتفاقاتــی رخ می دهــد کــه بــدون شــک‬ ‫باعــث جذابیــت و فــروش بــاالی ایــن کتــاب‬ ‫شــده اســت‪.‬‬ ‫«پــس از تــو» و «مــن پیــش از تــو» بــر اســاس‬ ‫داســتان یــک فوتبالیســت انگلیســی کــه در ســن‬ ‫‪ ۲۳‬ســالگی تصــادف می کنــد و قطــع نخــاع‬ ‫می شــود نوشــته شــده اســت‪ .‬ایــن دو رمــان‬ ‫بارهــا در صــدر پرفروش هــای نیویورک تایمــز‬ ‫قــرار گرفته انــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫کتاب فنجانی‬ ‫ایــن جلــد عجیــب بــرای ادم هــای‬ ‫خوش ذوقــی طراحــی شــده اســت کــه از‬ ‫شــوخی کــردن بــا اطرافیانشــان لــذت می برنــد‪.‬‬ ‫طــراح خــوش ذوق ژاپنــی اخیــرا کتابــی طراحــی‬ ‫کــرده اســت کــه شــبیه بــه فنجــان چــای اســت‪.‬‬ ‫از گوشــه ایــن کتــاب یــک نــخ چــای کیسـه ای‬ ‫هــم اویــزان شــده کــه می توانیــد بــه عنــوان‬ ‫نشــانگر (بوکمــارک) از ان اســتفاده کنیــد‪ .‬اندازه‬ ‫کوچــک ایــن جلــد بــه شــما اجــازه می دهــد‬ ‫کــه بتوانیــد از ان بــرای هــر کتابــی اســتفاده‬ ‫کنیــد‪ .‬دو جیــب کوچــک در دو طــرف ایــن‬ ‫جلــد عجیــب قــرار داده شــده تــا جلــد روی‬ ‫کتــاب ثابــت باشــد‪.‬‬ ‫ان شــرلی شــخصیت کارتونــی موردعالقــه دختــران هم نســل مــن اســت‪.‬‬ ‫دختــری پرچانــه و خیال بــاف‪ ،‬بــا موهــای قرمــز کــه در «گریــن گیبلــز»‬ ‫زندگــی می کــرد‪ .‬هــر بــار کــه از کنــار قفســه کتاب هــا رد می شــدم‪،‬‬ ‫نامــش را روی کتاب هــا می دیــدم و خــودم را بابــت نخواندنــش‬ ‫ســرزنش می کــردم‪ .‬اصــا شــخصیت های کارتونــی را چــه بــه کتــاب!‬ ‫تــا ان روز زمســتانی بارهــا و بارهــا بــه تماشــای کارتونــش نشســته بــودم‬ ‫امــا خوانــدن کتابــش کار ســختی بــود‪ .‬اصــا مــن دشــمن خونی همــه‬ ‫کتاب هــای دنیــا هســتم و هیچ وقــت دل خوشــی از ان هــا نداشــته ام!‬ ‫ایــن خانــم «مونتگمــری» هــم درســت روی نقطه ضعــف نســل مــا‬ ‫دســت گذاشــته بــود‪ .‬ان شــرلی‪ ،‬شــخصیت دوست داشــتنی مــا‪ ،‬در دنیــای‬ ‫کتاب هــا خلــق شــده بــود امــا مــا همیشــه دوســت داشــتیم او را بــه‬ ‫عنــوان یــک شــخصیت کارتونــی بپذیریــم و نــه بیشــتر‪ .‬ان شــب بــرف‬ ‫می باریــد و مــن از شــدت هیجــان بی خــواب شــده بــودم‪ .‬شــب های‬ ‫بلنــد زمســتان‪ ،‬حوصلــه ادم را ســر می بــرد‪ .‬بــه ناچــار ســراغ قفســه‬ ‫کتاب هــا رفتــم و مشــغول خوانــدن شــدم‪ .‬ممنــون خانــم مونتگمــری‬ ‫عزیــز! شــما موفــق شــدید‪ .‬شــب های دراز زمســتان‪ ،‬بــه شب نشــینی‬ ‫کتاب هــا برویــم و لجبــازی نکنیــم‪.‬‬ ‫کتابخانه زیروبم‬ ‫دنیای عجیب و غریب کتاب ها‬ ‫ماجراهای دوست غول من‬ ‫‪15‬‬ ‫یادی از وادی خاموشان‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪16‬‬ ‫این قسمت‪ :‬ابوالقاسم حالت‬ ‫او سراینده نخستین سرود جمهوری اسالمی بود‬ ‫ابوالقاســم حالــت‪ ،‬شــاعر‪ ،‬مترجــم و محقــق‬ ‫توانــای معاصــر در ســال ‪ ۱۲۹۸‬در تهــران بــه‬ ‫دنیــا امــد‪ .‬وی پــس از تحصیــات مقدماتــی و‬ ‫متوســطه بــه اســتخدام شــرکت ملــی نفــت ایــران‬ ‫درامــد و تــا زمــان بازنشســتگی در خدمــت ایــن‬ ‫ســازمان بــود‪.‬‬ ‫ابوالقاســم حالــت در جوانــی بــه فراگیــری‬ ‫زبان هــای عربــی‪ ،‬انگلیســی و فرانســه پرداخــت‬ ‫و از ســال ‪ ۱۳۱۴‬ه‪ .‬ش بــه شــعر و شــاعری روی‬ ‫اورد و بــه ســرایش شــعر در قالــب کهــن و‬ ‫تذکره نویســی همــت گماشــت‪« .‬دیــوان حالــت»‬ ‫کــه مشــتمل بــر قطعــات ادبــی‪ ،‬مثنوی هــا‪،‬‬ ‫قصایــد‪ ،‬غزلیــات و رباعیــات اســت‪ ،‬خــود‬ ‫نمایانگــر عمــق دانــش ادبــی ایــن محقــق اســت‪.‬‬ ‫وی از ســال ‪ ۱۳۱۷‬همــکاری خــود را بــا مجلــه‬ ‫معــروف فکاهــی توفیــق اغــاز کــرد و بحــر‬ ‫طویل هــای خــود را بــا امضــای هدهــد میــرزا و‬ ‫اشــعارش را بــا اســامی مســتعار خــروس الری‪،‬‬ ‫شــوخ‪ ،‬فاضل مــاب و ابوالعینــک بــه چــاپ‬ ‫می رســاند‪ .‬عالقــه بــه مســائل دینــی ســبب شــد‬ ‫از ســال ‪ ۱۳۲۳‬هــر هفتــه چنــد رباعــی جــدی‬ ‫کــه ترجمــه ای از کلمــات قصــار «علــی بــن‬ ‫ابی طالــب» بــود در مجلــه «ائیــن اســام» چــاپ‬ ‫کنــد‪ .‬حالــت در ترانه ســرایی نیــز دســتی توانــا‬ ‫داشــت و عمومــا ایــن ترانه هــا در قالــب فکاهــی‪،‬‬ ‫انتقــادی علیــه وضعیــت سیاســی و اجتماعــی‬ ‫ان زمــان بــود‪ .‬وی در ان ســال ها بــا نشــریات‬ ‫امیــد‪ ،‬تهــران مصــور و پیــام ایرانــی نیــز همکاری‬ ‫داشــت و ملک الشــعرا بهــار او را بــه کنگــره‬ ‫نویســندگان ایــران دعــوت نمــود‪.‬‬ ‫حالــت در زمینــه موســیقی اصیــل ایرانــی نیــز‬ ‫فعالیــت داشــت و ســراینده نخســتین ســرود‬ ‫جمهــوری اســامی بــود‪ .‬وی پــس از انقــاب‬ ‫اســامی نیــز علی رغــم کهولــت ســن مــدت‬ ‫زمانــی نســبتا طوالنــی بــا مجلــه گل اقــا همکاری‬ ‫کــرد‪ .‬از ابوالقاســم حالــت اثــار ادبــی و فرهنگــی‬ ‫فراوانــی در زمینه هــای طنــز‪ ،‬شــعر‪ ،‬ادبیــات و‬ ‫ترجمــه باقــی مانده اســت‪ .‬وی در ســوم ابــان‬ ‫ســال ‪ ۱۳۷۱‬بــر اثــر ســکته قلبــی درگذشــت‪.‬‬ ‫از تالیفــات حالــت می تــوان بــه مجموعــه اشــعار‬ ‫«فکاهیــات حالــت»‪« ،‬دیــوان ابوالعینــک»‪« ،‬دیــوان‬ ‫شــوخ»‪« ،‬گلــزار خنــده»‪« ،‬دیــوان اشــعار» (اشــعار‪،‬‬ ‫رباعیــات)‪« ،‬پروانــه و شــبنم» (قصایــد اخالقــی‬ ‫و عرفانــی ســعدی و تذکــره شــاهان شــاعر) و‬ ‫کتاب هــای «زن داری و گرفتــاری» و «پابوســی‬ ‫و چاپلوســی» کــه مجموعــه ای از مقــاالت‬ ‫طنــز اســت و تعــداد زیــادی ترجمــه از جملــه‬ ‫«فرعــون»‪« ،‬زندگــی مــن»‪« ،‬جادوگــر شــهر زمــرد»‬ ‫و‪ ...‬اشــاره نمــود‪.‬‬ ‫نمونه ای از اشعار «حالت»‬ ‫در این دیار کسی با کسی وفا نکند‬ ‫زند به دوست دو صد حقه و حیا نکند‬ ‫یکی همیشه کند دعوی طبابت خلق‬ ‫ولیک هیچ زمان درد کس دوا نکند‬ ‫یکی به صورت ظاهر گره گشاست ولی‬ ‫به هیچ رو گره از کار خلق وا نکند‬ ‫یکی زند به زبان دم ز طی راه ثواب‬ ‫ولی به وقت عمل‪ ،‬خود به جز خطا نکند‬ ‫یکی همیشه به ابلیس می کند لعنت‬ ‫ولی طریقه ابلیس را رها نکند‬ ‫یکی به حرف‪ ،‬دم از حق زند‪ ،‬ولی به عمل‬ ‫به حق هموطنان هیچ اعتنا نکند‬ ‫یکی مدام به ذکر خدا خداست ولی‬ ‫دو صد خطا کند و شرم از خدا نکند‬ ‫خوب نوشتن‪...‬زیبا سخن گفتن‬ ‫دکتر حامد حسینخانی‬ ‫هنــگام ســخن گفتــن بــرای القــا بهتــر معنی هــا‬ ‫از تکیــه‪ ،‬اهنــگ و تاکیــد بهــره می گیریــم‪.‬‬ ‫رعایــت ایــن موردهــا بــه ســخنور کمــک‬ ‫می کنــد بــه اســانی بتوانــد بــا شــنونده اش‬ ‫ارتبــاط برقــرار کنــد‪.‬‬ ‫رعایــت شــیوه خــط فارســی نیــز در یک نوشــته‬ ‫موجــب گویایــی‪ ،‬ســادگی و ســهولت خوانــدن‬ ‫و نوشــتن می شــود‪ .‬بــه کمــک شــیوه ای‬ ‫یکدســت از دوگانگــی پرهیــز می شــود‪.‬‬ ‫از کاربرد واژه های زاید و بی نقش در جمله پرهیز کنیم‪.‬‬ ‫بــه جمله هــای بی نقــش «حشــو» می گوینــد‪.‬‬ ‫نمونه هایــی از حشــوهای پرکاربــرد در زبــان‬ ‫فارســی عبارتنــد از‪:‬‬ ‫ســیر گــردش کار‪ ،‬ســال عام الفیــل‪ ،‬شــب‬ ‫لیله القــدر‪ ،‬فرشــته ملــک المــوت‪ ،‬فینــال اخــر‪،‬‬ ‫اســتارت شــروع‪ ،‬نیــم رخ صــورت‪ ،‬ســوابق‬ ‫گذشــته‪ ،‬حســن خــوب‪ ،‬درخــت نخــل خرمــا‪،‬‬ ‫دســتبند دســت‪ ،‬ریســک خطرنــاک‪ ،‬مدخــل‬ ‫س در ایــن صــورت‪ ،‬پارســال‬ ‫ورودی‪ ،‬پــ ‬ ‫گذشــته‪ ،‬مســلح بــه ســاح‪ ،‬بازنویســی دوبــاره‪،‬‬ ‫اوج قلــه کــوه‪ ،‬از قبــل پیش بینــی کــردن‪ ،‬نــزول‬ ‫بــه پاییــن‪ ،‬عــروج بــه بــاال‪ ،‬ســقوط بــه پاییــن‪،‬‬ ‫مرغــک کوچــک‪ ،‬عســل شــیرین‪ ،‬تخم مــرغ‬ ‫کبوتــر‪ ،‬رایحــه بــوی خــوش‪ ،‬روغــن چــرب‪،‬‬ ‫مفیــد فایــده‪ ،‬مثمــر ثمــر‪ ،‬روزنامه هــای روزانــه‪،‬‬ ‫متحــد شــدن بــا هــم‪ ،‬دوبــاره بازگشــتن‪ ،‬احاطــه‬ ‫از هــر طــرف‪ ،‬دیشــب گذشــته و‪...‬‬ ‫جمله ها باید ان چنان روشن و گویا باشند که از ان ها‬ ‫دو یا چند برداشت نشود‪.‬‬ ‫مثال ‪ :1‬سرقت خرگوش ها از باغ وحش افزایش‬ ‫یافت‪.‬‬ ‫الف) سرقت خود خرگوش ها؟‬ ‫ب) خرگوش های سارق که از باغ وحش دزدی‬ ‫می کنند؟‬ ‫مثال ‪ :2‬حسین دوست بیست ساله من است‪.‬‬ ‫الف) حسین بیست سال با من دوست است؟‬ ‫ب) حسین دوست من است و بیست سال‬ ‫دارد؟‬ ‫واسکو پوپا‬ ‫(صربــی ‪ ۲۹( :)Васко Попа‬ژوئــن ‪۵ - ۱۹۲۲‬‬ ‫ژانویــه ‪ )۱۹۹۱‬یــک شــاعر اهــل صربســتان بــا‬ ‫تبــاری رومانیایــی بــود‪.‬‬ ‫پوپــا در زمــان جنــگ جهانــی دوم پارتیــزان و‬ ‫اســیر در اردوگاه هــای نازی هــا بــود‪.‬‬ ‫دکتــرای ادبیــات را در ســال ‪ ۱۹۴۹‬از دانشــگاه‬ ‫بلگــراد کســب نمــود‪.‬‬ ‫بیش از ‪ ۴۷‬جلد کتاب تالیف نمود‪.‬‬ ‫بیشــتر منتقــدان ادبــی در غــرب کارهــای‬ ‫واســکو پوپــا را یکــی از بهتریــن نمونه هــای‬ ‫شــعر مــدرن در زبــان صــرب می داننــد‪.‬‬ ‫مجموعــه شــعرهایش بــه بیــش از ‪ ۲۰‬زبــان‬ ‫ترجمــه شــده اســت‪.‬‬ ‫واســکو پوپــا در ‪ ۵‬ژانویــه ‪ ۱۹۹۱‬در ســن‬ ‫‪ ۶۸‬ســالگی بــه علــت بیمــاری ســرطان در‬ ‫بیمارســتانی در بلگــراد درگذشــت‪.‬‬ ‫شکارچی‬ ‫یکی بدون در زدن داخل می شود‬ ‫داخل یکی از گوش های یکی دیگر‬ ‫و از گوش دیگرش خارج می شود‬ ‫با قدم های یک چوب کبریت داخل‬ ‫می شود‬ ‫قدم های یک چوب کبریت روشن‬ ‫در داخل سرش می رقصد‬ ‫او پیروز شده است‬ ‫یکی بدون در زدن داخل می شود‬ ‫داخل یکی از گوش های یکی دیگر‬ ‫و از گوش دیگر خارج نمی شود‬ ‫او تباه شده است‪.‬‬ ‫برادرم مشاور امالک است‬ ‫من مشاور افالک‬ ‫او زمین ها را متر می کند‬ ‫من اسمان ها را‬ ‫من از ساختن بیت خوشحال‬ ‫می شوم‬ ‫او از فروختن بیت‬ ‫او چندین دفتر دارد‬ ‫من چندین کتاب‬ ‫او هر روز بزرگ می شود‬ ‫من هر روز کوچک‬ ‫با تمام این ها نمی دانم چرا اهل‬ ‫محل‬ ‫به من می گویند اکبر‬ ‫به او می گویند اصغر؟‬ ‫اکبر اکسیر‬ ‫‪1370/04/27‬‬ ‫اینه خانه‬ ‫همیشه روی تو‪ ،‬خورشی ِد اسما ِن من است‬ ‫سالم مثل گلی سرخ‪ ،‬بر لبا ِن من است!‬ ‫دوباره صبح‪ ،‬دوباره هوای جنگلِ سبز‬ ‫فضای باغ نگاه ِ تو میزبا ِن من است‬ ‫جهان چو قهوه تلخی نشسته درکامم‬ ‫و طع ِم نا ِم تو چون قند در دها ِن من است!‬ ‫همیشه راه محال از خیال م ‬ ‫یگذرد‬ ‫شعاع روشن مهتاب نردبا ِن من است!‬ ‫تمام روز سفر می کنم به مقص ِد شب‬ ‫ر ِ‬ ‫دیف قافیه و واژه کاروا ِن من است‬ ‫و ماه مثل پلنگی گرسنه و زخمی‬ ‫به روی سخ ‬ ‫تترین قله دیده با ِن من است!‬ ‫َّ‬ ‫یدالل گودرزى‬ ‫هنر همزاد ادمی است‪ .‬با اهنگ گریه اولین‪،‬‬ ‫اغاز می شود؛ با الی الی مادر جان می گیرد و‬ ‫تا انتها در گوشه و کنار زندگی بروز و ظهور‬ ‫دارد‪ .‬سن و سال نمی شناسد و تنها همت بلند‬ ‫می خواهد تا متجلی شود‪.‬‬ ‫اقای حسن جبارزاده در زمره کسانی است‬ ‫که بی توجه به سن و سال‪ ،‬همت بلند داشته‬ ‫تا ماحصل ذوق و قریحه اش را در مجموعه‬ ‫شعری تحت عنوان «یادها» در ‪ 144‬صفحه‬ ‫رقعی و ‪ 1000‬نسخه منتشر کند‪.‬‬ ‫کوتاه از «یادها»‬ ‫غم من‬ ‫یک غم‬ ‫خسته‬ ‫دل تو‬ ‫دلی‬ ‫شکسته‬ ‫من و تو‬ ‫کی شویم ازاد‬ ‫از غم و دل شکسته!‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫چگونه دهانی نچیده است‬ ‫این سیب را‬ ‫مه سرخ و رسیده است‬ ‫این سیب را که این ه‬ ‫س عادت و قانون جاذبه‬ ‫سیبی که عک‬ ‫ام زمین را کشیده است‬ ‫سوی خودش تم‬ ‫رضوان به دست اوست‬ ‫بی شک کلید روضه‬ ‫میوه چنین پروریده است‬ ‫ان باغبان که‬ ‫سخت کساد است حیرتا!‬ ‫بازار سیب‬ ‫ز چه باغی خریده است‬ ‫این سیب را خدا‬ ‫تب سیبی چنین قشنگ‬ ‫این کیست این که در‬ ‫تمام عـزیزان بریده است‬ ‫دست و دل از‬ ‫که در پی یک میوه حالل‬ ‫این مرد این‬ ‫فرش خدا را دویده است‬ ‫از عرش تا به‬ ‫تب سیبی چنین قشنگ‬ ‫اری منم که در‬ ‫سبز سرودم پریده است‬ ‫این گونه رنگ‬ ‫جلیلصفربیگی‬ ‫یادها‬ ‫‪17‬‬ ‫ساناز فیضی‬ ‫«‪ »1984‬اثر‪ :‬جورج اورول‬ ‫اورول در ‪ 1984‬بی صبرانه درصدد پیش بینی‬ ‫امری ناگزیر بود‪ ،‬ایمان داشت که مردم عادی‬ ‫اگر بخواهند‪ ،‬هر چیزی را می توانند تغییر‬ ‫بدهند‪ .‬مصمم و مطمئن بود که ما به این باور‬ ‫راسخ بازمی گردیم؛ جهان در اخرین دم به نیکی‬ ‫می گراید و شفقت ادمی همچون محبت پدر‬ ‫و مادر به وقوع خواهد پیوست‪ .‬باوری چنان‬ ‫شکوهمند که حاال کم وبیش می توانیم اورول‬ ‫و شاید خودمان را نیز تصور کنیم که سوگند‬ ‫می خوریم تا دست به هرکاری بزنیم تا مگر‬ ‫ممانعت کنیم از انچه حاال پیشاپیش از وقوع‬ ‫ان مطلع شده ایم‪.‬‬ ‫فرستنده‪ :‬امیرحسین خجسته‬ ‫فرستنده‪ :‬ارشیا مراغه ای‬ ‫«تسخیرشدگان» اثر‪ :‬داستایوفسکی‬ ‫هر پرهیزکاری گذشته ای دارد و هر گناهکاری‬ ‫اینده ای! پس قضاوت نکن!!‬ ‫می دانم اگر قضاوت نادرستی در مورد کسی‬ ‫بکنم‪ ،‬دنیا تمام تالشش را می کند تا مرا در شرایط‬ ‫او قرار دهد‪ .‬تا به من ثابت کند در تاریکی همه ما‬ ‫شبیه یکدیگریم‪ ...‬پناه می برم به خدا‪ ،‬از عیبی که‬ ‫امروز درخود می بینم و دیروز دیگران را به خاطر‬ ‫همان عیب مالمت کرده ام‪ .‬محتاط باشیم در‬ ‫«سرزنش» و«قضاوت کردن» دیگران‪ ،‬وقتی نه از‬ ‫دیروز او خبر داریم‪ ،‬نه از فردای خودمان‪.‬‬ ‫فرستنده‪ :‬رضا سفارشی‬ ‫«شقایق و برف‪-‬جلد ‪ »2‬اثر‪ :‬هانری تروایا‬ ‫رمان چهارجلدی «شقایق و برف» از جالب ترین‬ ‫و مهم ترین اثار هانری تروایا است‪ .‬هسته اصلی‬ ‫داستان یک حادثه مهم تاریخی است که اگرچه‬ ‫در نطفه خفه می شود‪ ،‬اما نتایجی بس بزرگ‏ دارد‪.‬‬ ‫این رمان جلد ‪ ،۲‬ماجرای یه افسر روسی به‬ ‫نام «نیکال اوزاراف» است که در جریان انقالب‬ ‫فرانسه برای عوض شدن حکومت‪ ،‬به همراه‬ ‫دوستانش گروهی تشکیل می دهند و درحین این‬ ‫جریانات به زن خود «سوفی» خیانت می کند اما‬ ‫سوفی‪...‬‬ ‫فرستنده‪ :‬سمانه امانی‬ ‫‪19‬‬ ‫فرستنده‪ :‬فرهاد نیکوکار‬ ‫فرستنده‪ :‬مینا جعفرقلی‬ ‫«پیام گم گشته» اثر‪ :‬مارلو مورگان‬ ‫اَگر با احساس بدى از شخص دیگرى جدا شوى‬ ‫و حلقه رابطه شما کامل نشود‪ ،‬ان تجربه دوباره‬ ‫در زندگى ات تکرار خواهد شد و ان قدر رنج‬ ‫خواهى برد تا یاد بگیرى‪.‬‬ ‫خوب است که ببینى‪ ،‬بیاموزى و درنتیجه هر‬ ‫رویدادى فرزانه تر بشوى‪ ،‬خوب است که‬ ‫سپاسگزار باشى و با ارامش به راه خودت ادامه‬ ‫دهى‪.‬‬ ‫فرستنده‪ :‬سارا اذری‬ ‫«هنر رزم» اثر‪ :‬سون جو‬ ‫فضیلت برتر‪ ،‬جنگیدن و پیروزی در تمامی نبردها‬ ‫نیست‪ .‬فضیلت برتر‪ ،‬درهم شکستن مقاومت دشمن‬ ‫بی توسل به جنگ است‪« .‬هنر رزم» اثری اصیل در‬ ‫باب فلسفه رهبری موفق است که به طرز عجیبی‬ ‫همان قدر که در میدان های جنگ موثر بوده‪ ،‬با دنیای‬ ‫تجارت امروز تطابق دارد و مفید است‪ .‬مقصود اولیه‬ ‫نگارش این کتاب که در اصل متنی برای دستیابی‬ ‫به پیروزی در عرصه های نبرد بوده‪ ،‬از یادها رفته و‬ ‫هم اکنون کتابی است برای رویارویی با مشکالت‬ ‫تجاری که در نوع خود عرصه نبرد محسوب‬ ‫می شوند‪.‬‬ ‫فرستنده‪ :‬میالد طرح قدیم‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫«پسرکی با پیژامه راه راه» اثر‪ :‬جان بوین‬ ‫به ارامی به سوی پنجره رفت‪ ،‬به این امید‬ ‫که شاید از انجا بتواند سراسر راهی را که به‬ ‫برلین می انجامید ببیند؛ خانه اش و خیابان های‬ ‫دوروبر ان و میزها را که مردم دورش می نشینند‬ ‫و نوشیدنی هایشان را می خورند و برای هم‬ ‫داستان های سرخوشانه تعریف می کنند‪ .‬برای این‬ ‫ارام می رفت که نمی خواست سرخورده و نومید‬ ‫شود‪ ،‬اما انجا فقط اتاق کوچک یک پسربچه‬ ‫بود و تنها ان قدر از او فاصله داشت که تا به‬ ‫خود بجنبد یا قدم از قدم بردارد به پای پنجره‬ ‫رسیده بود‪ .‬صورتش را به شیشه پنجره چسباند‬ ‫و چشم انداز بیرون را به چشم خود دید و این بار‬ ‫چشمش از حدقه برامد و دهانش از حیرت باز‬ ‫ماند و دست هایش به دو سوی بدنش گشوده‬ ‫شد‪ ،‬چیزی او را بر ان داشته بود که احساس‬ ‫سرمایی گزنده همراه با ناامنی کند‪.‬‬ ‫«باورهای غلط شما» اثر‪ :‬وین دایر‬ ‫اگر از احساس ترس و نگرانی به ستوه امده اید و‬ ‫حس می کنید در دام خودویرانی گرفتار شده اید‬ ‫پس شما اسیر باورهای غلط هستید‪.‬‬ ‫از انجا که چنین رویکردی به زندگی چون سدی‬ ‫سر راه موفقیت و شادکامی شما قرار می گیرد‪،‬‬ ‫مطالعه کتاب دکتر دایر می تواند در شکستن این‬ ‫سد به شما کمک کند‪.‬‬ ‫کتاب باز‬ ‫«ازعشق و شیاطین دیگر»‬ ‫اثر‪ :‬گابریل گارسیا مارکز‬ ‫سییروا ماریا دختری موبلند است که با بی توجهی‬ ‫والدینش مواجهه شده و در کنار خدمتکاران با‬ ‫اداب ورسوم افریقایی ها بزرگ می شود‪ .‬روزی در‬ ‫بازار سگ هاری پای او را گاز می گیرد‪ ،‬خبر به‬ ‫روح این‬ ‫گوش اسقف منطقه می رسد‪ ،‬او می گوید ِ‬ ‫دختر را شیطان تسخیر کرده چون هرکسی که در ان‬ ‫روز در بازار سگ او را زخمی کرده ُمرده است‪ ،‬اما‬ ‫ماریا به طور شگفت انگیزی زنده مانده و از بیماری‬ ‫عالئمی در او دیده نشد‪ .‬اسقف از پدر و مادرش‬ ‫می خواهد او را به صومعه تحویل دهند تا از او‬ ‫شیطان زدایی شود‪ .‬در این بین یک کشیش به نام کایه‬ ‫تانو عاشق ماریا می شود اما در صومعه مانع عشق‬ ‫ان دو می شوند تا اینکه کایه تانو را دستگیر می کنند‬ ‫و ماریا هم در فراغ عشق او می میرد و سال ها پس‬ ‫از مرگش مشاهده می کنند که موهای او به طور‬ ‫شگفت اوری به رشدش ادامه می دهد‪.‬‬ ‫بخشی از کتاب‪:‬‬ ‫اصل این نیست که تو خدا را باور نداری‪ ،‬بلکه مهم‬ ‫این است که خداوند کماکان تو را باور دارد‪.‬‬ ‫«طرح باشکوه» اثر‪ :‬استیون هاوکینگ‬ ‫ما همه هستیم ولی فقط برای مدتی کوتاه و در‬ ‫این مدت کشف هایی می کنیم‪ ،‬اما تنها در جزء‬ ‫کوچکی از هستی‪ .‬انسان موجود عجیبی است‪.‬‬ ‫ما در حیرتیم‪ ،‬به دنبال جواب هایمان هستیم‪.‬‬ ‫مردمی که در این جهان پهناور گهی مهر و گهی‬ ‫کین زندگی می کنند و به اسمان پهناور باالی‬ ‫سرشان خیره مانده اند‪ ،‬همیشه سوال های زیادی‬ ‫دارند؛ چطور می توانیم جهانی را که در انیم‬ ‫درک کنیم؟ جهان چگونه رفتار می کند؟ ماهیت‬ ‫واقعیت چیست؟ تمام این ها از کجا سرچشمه‬ ‫می گیرند؟ ایا هستی به خالقی نیاز دارد؟ اغلب‬ ‫ما مدت زیادی از وقتمان را صرف نگرانی‬ ‫درباره سوال هایمان نمی کنیم ولی تقریبا همه ما‬ ‫بعضی اوقات به ان ها می اندیشیم‪.‬‬ ‫فرستنده‪ :‬محسن محبی پور‬ ‫نزدیکــی کــه مــن بــا اهالــی موســیقی داشــتم و خــودم شــاگرد کوچــک‬ ‫ایــن دوســتان بــودم‪ ،‬چــه در حــوزه ترانه ســرایی و چــه شــعر و به ویــژه‬ ‫موســیقی کــه توفیــق داشــتم شــاگرد اقــای جهانــدار بــودم‪ ،‬همــه این هــا‪،‬‬ ‫شــبناز اســماعیلی‪ -‬هم نشــینی و گفت وگویــی صمیمــی بــا یــک مدیــر‪ ،‬ایــن فرصــت را بــرای مــا ایجــاد کــرد تــا بتوانیــم ایــن برنامــه را تهیــه کنیــم‪.‬‬ ‫مجــری‪ ،‬کارشــناس‪ ،‬پژوهشــگر موســیقی‪ ،‬کارشــناس رشــته حقــوق و از‬ ‫باســابقه های فرهنگ وهنــر کشــور بی شــک می توانــد خواندنــی باشــد؛ صحبت از موسیقی مذهبی شد‪ ،‬در این باره چه صحبتی دارید؟‬ ‫مــن مداحــی را بخشــی از موســیقی می دانــم کــه براســاس ان هرکــس‬ ‫بــه تنفســی عمیــق در هــوای شــاعرانه دعوتیــد‪.‬‬ ‫ضمیمــه تصویــری در‪ :‬بــا تشــکر از تیــم گفتگــوی تصویــری‪ :‬خانم هــا کــه می خواهــد در ایــن زمینــه فعالیــت کنــد بایــد خوانــدن بلــد باشــد‪ .‬در‬ ‫گذشــته تمــام مداحــان در ‪ 7‬دســتگاه و یــا ‪ 12‬مایــه موســیقی می خواندنــد و‬ ‫مرضیــه جعفــری‪ ،‬ویــدا امیــن و اقــای اکبــر اخشــابی‪.‬‬ ‫ن دســتگاه ها و مایه هــا وجــود نداشــته اســت‪.‬‬ ‫مداحــی خــارج از ایــ ‬ ‫‪http://aparat.com/majidakhshabi‬‬ ‫درحال حاضــر به خاطــر ســهل الوصول بودن ســبک های رایــج و اســتفاده‬ ‫‪http://telegram.me/zirobamonline‬‬ ‫از تجهیــزات فنــی‪ ،‬پیونــد موســیقی اوازی و مداحــی از بیــن رفتــه و هرکــس‬ ‫فکــر می کنــد بــا قرارگرفتــن پشــت دســتگاه های الکترونیکــی می توانــد‬ ‫ابتدا برای مخاطبین زیروبم از خودتان بگویید‪...‬‬ ‫متولــد پنجــم خردادمــاه ســال ‪ ۱۳۴۹‬در روســتای گیلــوان شهرســتان خلخال خواننــده شــود‪.‬‬ ‫هســتم‪ .‬دوران ابتدایــی را در زادگاه خــودم گذرانــدم‪ ،‬دوره متوســطه را در مداحــان کنونــی کــه مداحــان ســبک پــاپ هســتند‪ ،‬به راحتــی از کارهــای‬ ‫شــهر خلخــال و بعــد بــرای دوره دبیرســتان بــه کــرج امــدم‪ .‬بــا انجمــن پــاپ فقــط بــا تغییــر شــعر بــرای مداحــی اســتفاده می کننــد‪ .‬به عنوان مثــال‬ ‫در برخــی نوحه هــا دیــده می شــود کــه مداحــان ترانــه «اهــای خوشــگل‬ ‫شــعر جنــاب اقــای فرخی یــزدی فعالیــت هنــری ام را‬ ‫عاشــق» فریــدون را گرفتــه و بــا همــان ملــودی و ریتــم‬ ‫شــروع کــردم و بعدهــا توســط دوســتان همفکــر‪ ،‬انجمن‬ ‫تنهــا بــا تغییــر شــعر باعنــوان «اهــای زینــب نــاالن»‬ ‫ادبــی شــعر کــرج را تشــکیل دادیــم؛ بعــد هــم بــه تهران‬ ‫مدیرپشت میزنشینینیستم‬ ‫می خواننــد!‬ ‫امــدم و بــا‬ ‫گذرانــدن دوره‬ ‫چرا این اتفاق می افتد؟‬ ‫ســربازی وارد دانشــگاه شــدم و مداحــان ســبک مداحــی پــاپ فکــر می کننــد هــر اتفاقــی کــه در موســیقی‬ ‫هم زمــان فعالیتــم را در حــوزه پــاپ می افتــد‪ ،‬در مداحــی هــم می توانــد بیفتــد و این هــا خــود اســیب های‬ ‫هنــر در تهــران ادامــه دادم و جذب خیلــی جــدی در مداحــی اســت‪ .‬موســیقی پــاپ کارکــرد خــودش را دارد‪،‬‬ ‫شــورای شــعر صداوســیما شــدم‪ .‬شــان مداحــی بــا شــان موســیقی پــاپ خیلــی متفــاوت اســت‪.‬‬ ‫بعــد از مدتــی به عنــوان مجــری در گذشــته به خاطــر نگاه هــای نامهربانــی کــه بــه موســیقی وجــود داشــته‪،‬‬ ‫برنامه هــای تلوزیونــی دعــوت موســیقی مذهبــی همیشــه پناهــگاه خوبــی بــرای موســیقی ســنتی و اصیــل‬ ‫بــه کار شــدم کــه اولیــن برنامــه بــوده و نیــز به خاطــر محدودیت هــای تاریخــی خیلــی از نغمه هــا در‬ ‫مــا‪« ،‬کاروان شعروموســیقی» بــود قالــب تعزیــه رفته انــد کــه امــروزه دوبــاره از ان هــا اســتخراج می شــوند و‬ ‫ت مــا می رســند‪.‬‬ ‫کــه بــه دعــوت اقــای سیدیوســف به دســ ‬ ‫مناجاتــی وارد تلوزیــون شــدم و همــواره موســیقی مذهبــی بــا موســیقی غیرمذهبــی مفارقــت‪ ،‬دوســتی و‬ ‫بعدهــا بــا برنامه هــای دیگــر ادامــه همراهــی داشــته‪ ،‬یعنــی ایــن دو همیشــه بــه همدیگــر کمــک کرده انــد‬ ‫پیــدا کــرد و اخریــن برنامــه هــم و هیچ وقــت اســیبی به هــم نزده انــد‪ .‬بخشــی از ایــن پیونــد و همراهــی‬ ‫کــه در خدمــت بیننــدگان بودیــم‪ ،‬موســیقی مذهبــی و ســنتی را می تــوان در فاصلــه دهه هــای ‪ ۲۰‬تــا ‪ ۴۰‬دیــد‪.‬‬ ‫برنامــه «دســتان» بــود کــه از شــبکه‬ ‫ایا فعالیت های هنری شما در اداره یکی از فرهنگ سراهای بزرگ و‬ ‫امــوزش پخــش می شــد‪.‬‬ ‫مهم پایتخت تاثیرگذار بوده است؟‬ ‫درباره شکل گیری برنامه‬ ‫بلــه‪ .‬قبــا در ایــن فرهنگ ســرا حــوزه موســیقی خیلــی کم رنــگ بــود و‬ ‫«دستان» هم برایمان توضیحی‬ ‫اثــری از شــعر و ادبیــات بــه هیچ شــکل وجــود نداشــت کــه خوشــبختانه‬ ‫ان هــا را فعــال کردیــم‪ .‬مــا در تمــام ســالن هایمان به ویــژه ســالن اصلــی‬ ‫بدهید‪.‬‬ ‫مــن بــه مــدت ‪ ۸‬ســال به عنــوان به غیــر از ایامــی کــه محدودیــت وجــود نــدارد‪ ،‬هــر شــب برنامــه موســیقی‬ ‫مدیــر موســیقی ســازمان و تئاتــر اجــرا می کنیــم‪.‬‬ ‫فرهنگی هنــری شــهرداری تهــران همچنیــن باشــگاه فیلــم نیــاوران را راه انــدازی کردیــم کــه افتتاح این باشــگاه‬ ‫تجربــه مدیریــت موســیقی را مصــادف بــا رونمایــی از فیلــم «گاو» اقــای مهرجویــی بــود کــه بســیار هــم‬ ‫داشــتم و هم زمــان بــا عهــده داری مورداســتقبال قــرار گرفت‪.‬‬ ‫ایــن مســئولیت‪ ،‬فعالیت هــای طبــق امــاری کــه اهالــی هنــر و عوامــل فرهنگ ســرای نیــاوران داده انــد‪،‬‬ ‫گســترده ای در حــوزه موســیقی مراجعــه بــه ایــن فرهنگ ســرا خیلــی بیشــتر شــده و تقاضــا بــرای اجــرای‬ ‫داشــتیم؛ در نکوداشــت هنرمنــدان برنامه هــای متنــوع و متعــدد بیشــتر از قبــل شــده اســت‪ .‬البتــه ایــن اتفاقــات‬ ‫موســیقی به عنــوان سلســه بــه ایــن معنــا نیســت کــه مــن ادم خیلــی توانمنــدی هســتم‪ ،‬ان مجموعــه و‬ ‫برنامه هــای «اوای دوســت» کــه فضــا ایــن پتانســیل را دارد و مــن هــم عالقه منــد بــودم‪ .‬همیــن امــر باعــث‬ ‫تجلیــل از بــزرگان موســیقی بــود شــد فرهنگ ســرای نیــاوران فعــال شــود‪.‬‬ ‫مثــل اقایــان پایــور‪ ،‬شــهناز‪ ،‬نــادر گلچیــن‪ ،‬همایــون خــرم‪ ،‬بیــژن ترقــی و رابطه سیاست با فرهنگ وهنر را چطور می بینید؟‬ ‫معینــی کرمانشــاهی و بســیاری از بزرگانــی کــه عمــوم ایــن عزیــزان در قیــد مــن‪ ،‬همــه اهالــی هنــر‪ ،‬رئیس جمهــور‪ ،‬وزیــر ارشــاد و اقــای مرادخانــی‪،‬‬ ‫حیــات نیســتند مثــل جنــاب اســتاد بابــک بیــات‪ ،‬اســتاد پرویــز مشــکاتیان‪ ،‬هدفمــان ایــن اســت کــه نشــاط فرهنگــی ایجــاد کنیــم و چیــزی کــه خیلــی‬ ‫اســتاد احمــد ابراهیمــی‪ ،‬اقــای منصــور نریمــان‪،‬‬ ‫اهمیــت دارد ایــن اســت کــه مدیــران فرهنگــی نبایــد‬ ‫اقــای یوســف زمانــی و دیگــر عزیــزان‪.‬‬ ‫در جلــوی فعالیت هــای فرهنگــی و یــا در پشــت ایــن‬ ‫سیاست وسیله ای برای رسیدن به‬ ‫حتــی در حــوزه موســیقی مذهبــی هــم از اقــای‬ ‫فعالیت هــا حرکــت کننــد‪ ،‬بلکــه بایــد در کنــار و بــه‬ ‫حســین صبحــدل کــه پایه گــذار برنامه هــای معــارف‬ ‫مــوازات ان حرکــت کننــد‪.‬‬ ‫اهداف فرهنگی وهنری است‬ ‫رادیــو و تلوزیــون بودنــد و جنــاب اقــای ســلیم‬ ‫سیاســت بایــد در خدمــت فرهنگ وهنــر باشــد‪ ،‬نــه‬ ‫موذن زاده اردبیلــی تجلیــل داشــتیم و همین طــور‬ ‫اینکــه فرهنگ وهنــر در خدمــت سیاســت باشــد‪.‬‬ ‫جشــنواره هایی کــه به عنــوان موســیقی محلــه در تهــران برگــزار کردیــم سیاســت وســیله ای بــرای رســیدن بــه اهــداف فرهنگی وهنــری اســت‪.‬‬ ‫کــه محــات تهــران را به اصطــاح درگیــر رقابــت می کردیــم و در چهــار مــا بایــد بــه جوان هــا اعتمــاد کنیــم و بــه ان هــا فضــا بدهیــم‪ .‬جوان هــا‬ ‫مرحلــه برگــزار شــد‪.‬‬ ‫ماننــد یــک اب ســیال و پرشــتاب هســتند و اگــر بــه ان هــا فرصــت داده‬ ‫درواقــع دنیــا بــرای مــن یــک فرصــت پژوهشــی‪ ،‬مطالعاتــی و شــناخت شــود می تواننــد جامعــه را پرطــراوت کننــد‪ ،‬درغیــر این صــورت ســیل‬ ‫ایجــاد کــرد‪ .‬پیــرو ایــن برنامه هــای شعروموســیقی‪ ،‬خــود مــن به عنــوان بــه راه می افتــد‪.‬‬ ‫مســئول روابط عمومــی و هماهنگــی مهمان هــا در خدمــت دوســتان بــودم‬ ‫و طرحــی نیــز به نــام «دســتان» به عنــوان یــک برنامــه تخصصــی موســیقی‪ ،‬اولویت و هدف کار شما چیست؟‬ ‫به همــراه دوســت خوبــم جنــاب اقــای ســیدمحمد مناجاتــی (بــرادر اقــای روحیــه کلــی مــن در مدیریــت امرونهی کــردن نیســت‪ .‬نمی توانــم خیلــی‬ ‫سیدیوســف مناجاتــی) بــرای شــبکه امــوزش فرســتادیم‪ .‬به جهــت ارتبــاط بایدونبایــد کنــم چــون از جنــس هنــر هســتم‪ ،‬دوســت دارم خــودم در بســتر‬ ‫درهــوایشـاعرانهباعباسســجادی‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪20‬‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫جریان هــای فرهنگی هنــری باشــم‪ ،‬اســتین بــاال بزنــم و وارد میــدان شــوم داریــم‪ .‬در بیــن ایــن همــه ترانــه‪ ،‬از کســانی که شناســنامه و پیشــینه شــاعری‬ ‫دارنــد‪ ،‬ترانــه خــوب هــم وجــود دارد‪ .‬البتــه خیلی هــا هــم سیاهی لشــکرند‬ ‫چــون مدیــر پشت میزنشــینی نیســتم‪.‬‬ ‫کــه دنبــال این هــا راه می افتنــد‪ .‬خالصــه اشــکال از ترانــه نیســت‪ ،‬از‬ ‫در بحث مدیریتی ایده ال شما چیست؟ وزیر شدن یا رئیس سازمان‬ ‫ترانه ســاز اســت‪ .‬مثالــی می زنــم؛ خیلــی از چشــم ابی هــا و مــو ژل زده هــا‬ ‫شدن؟ قبول می کنید وزیر ارشاد بعدی باشید؟‬ ‫دوســت دارنــد هنرپیشــه شــوند‪ ،‬بعضی هایشــان هــم بــه زور پول وپارتــی‬ ‫چنــد فیلــم بــازی کرده انــد ولــی ایــا کســی عــزت اهلل انتظامــی شــده اســت؟‬ ‫هرجــا کــه فکــر کنــم موثــر هســتم و می توانــم نقش افرینــی کنــم‪ ،‬قبــول کســی فاطمــه معتمداریــا شــده اســت؟ چهــره این هــا را بــا ان هایــی کــه نــام‬ ‫می کنــم‪ .‬درواقــع اگــر احســاس کنــم می توانــم در انجــا مفیــد باشــم بــردم‪ ،‬مقایســه کنیــد‪« .‬چهــره» یــک فاکتــور از میــان فاکتورهــای بســیار دیگر‬ ‫و شــرایط مناســبی حاکــم باشــد‪ ،‬قبــول می کنــم خــودم را در اختیــار اســت‪ .‬وضعیــت ترانــه هــم همیــن اســت‪ .‬برخی هــا مثــا می خواهنــد‬ ‫جریان هــای فرهنگی وهنــری قــرار دهــم‪.‬‬ ‫بــرای دخترخاله شــان شــعر بگوینــد تــا مشــهور شــوند! کــه نمی شــوند‬ ‫پــس ســراغ ترانــه می اینــد‪ .‬شــعر اگــر شــعر باشــد‪ ،‬خــود‬ ‫شما به عنوان کسی که تجربه همکاری با صداوسیما‬ ‫را بــه جامعــه معرفــی می کنــد‪ .‬اصــا هنــر از مقولــه تجــاوز‬ ‫اشکال از ترانه نیست‪ ،‬از‬ ‫را دارید‪ ،‬اینده سازمان را با انتصاب اقای‬ ‫اســت نــه تجانــس‪ .‬شــما در مواجهــه بــا یــک اثــر هنــری‬ ‫تصمیــم نمی گیــری کــه از ان خوشــت بیایــد یــا نــه‪ ،‬بلکــه‬ ‫ترانه ساز است‪.‬‬ ‫سرافراز چطور می بینید؟‬ ‫اثــر زیبایــی خــود را بــه شــما تحمیــل می کنــد‪ .‬هنــر و اثــر‬ ‫توقــع و خواهشــی کــه از اقــای ســرافراز داریم این اســت‬ ‫هنرمندانــه مثــل عشــق اســت‪ ،‬اراده را از شــما می گیــرد و‬ ‫کــه بــه حــوزه موســیقی و ادبیــات بیشــتر توجــه کنــد که‬ ‫متاســفانه خیلــی جــدی در طــول ســال ها نســبت بــه ایــن دو هنــر غفلــت خــود را بــه شــما تحمیــل می کنــد تــا زیبایی هایــش را بشــنوید و ببینیــد‪.‬‬ ‫شــده اســت‪ ،‬همچنیــن ادبیــات داســتانی در تلویزیــون هیــچ جایگاهــی ندارد بنابرایــن اگــر کســی بــه نیــت اندوختــن شــهرت و پــول شــعر بگویــد‪ ،‬بــه‬ ‫جایــی نمی رســد‪.‬‬ ‫و کمبــودش حــس می شــود‪.‬‬ ‫باتوجه به تحقیقاتی که در زمینه موسیقی دارید نتیجه رسالت‬ ‫از ترانه سرایی برایمان بگویید‪.‬‬ ‫مــن در خانــواده ای بــزرگ شــدم کــه از ابتــدا در گــوش مــن نغمــه و شــعر خودتان را در این عرصه چطور می بینید؟‬ ‫بــود‪ .‬خانــواده مــن از پــدر‪ ،‬پدربــزرگ و عموهــای مــن دارای صــدای خوش موســیقی به عنــوان یکــی از تاثیرگذارتریــن هنرهــا در دوره هــای مختلــف‬ ‫بودنــد و ایــن در خانــواده مــا خوشــبختانه بــه مــن هــم بــه ارث رســیده بــوده اســت‪ ،‬موســیقی حتــی اگــر کالم هــم نداشــته باشــد‪ ،‬زبانــش جهانــی‬ ‫اســت‪ .‬در بخــش شــعر هــم همین طــور‪ ،‬پــدر همیشــه از کودکــی بــرای اســت‪.‬‬ ‫مــا شــاهنامه‪ ،‬حافــظ‪ ،‬پرویــن اعتصامــی‪ ،‬دوبیتی هــای باباطاهــر و خیــام خیلــی از تفکــرات در دنیــا بــرای خودشــان موســیقی ویــژه ای دارنــد‪ ،‬یعنــی‬ ‫می خوانــد‪ .‬همــه این هــا ملکــه ذهنــم شــد و طبــع شــعر مــن گل کــرد‪ .‬افــکار و اندیشــه ها و جهان بینــی خودشــان را از طریــق موســیقی منتقــل‬ ‫منطقــه ای کــه مــن در انجــا بــزرگ شــدم یکــی از‬ ‫می کننــد و از ایــن طریــق حتــی عــده ای به اصطــاح‬ ‫زیباتریــن نقاشــی های خــدا اســت کــه ان طبیعــت‬ ‫بــرای خودشــان هــوادار جمــع می کننــد کــه ایــن تاثیــر‬ ‫هنر و اثر هنرمندانه مثل عشق‬ ‫نیــز روی ادم تاثیــر خیلی زیــادی می گــذارد‪ .‬در دوره‬ ‫جادویــی و ســحرامیز موســیقی اســت کــه بایــد بســیار‬ ‫است‪ ،‬اراده را از شما می گیرد‬ ‫دبیرســتان بــود کــه متوجــه شــدم قلمــم بــه ســمت‬ ‫جــدی گرفتــه شــود‪ .‬مــا در کشــوری زندگــی می کنیــم‬ ‫شــعر ســوق دارد و بــا ورودم بــه کــرج بــا انجمــن‬ ‫کــه تنــوع موســیقایی خیلــی باالیــی دارد و ایــن تنــوع‬ ‫ادبــی جنــاب فرخی یــزدی اشــنا شــدم و از بزرگانــی‬ ‫نشــان دهنده عمــق فرهنگــی ایــن کشــور اســت‪.‬‬ ‫نظیــر اســتاد حســین منــزوی‪ ،‬اســتاد محمدعلــی بهمنــی‪ ،‬جنــاب موســوی‬ ‫گرمــارودی‪ ،‬علــی باباچاهــی و دوســت عزیــزم محمــد ســلمانی و‪ ...‬کــه در از سلیقه خودتان در انتخاب موسیقی بگویید‪.‬‬ ‫مســلما باتوجــه بــه اینکــه خاســتگاه ِ مــن خاســتگاه ِ موســیقی ایرانــی اســت‪،‬‬ ‫ان جلســه حاضــر می شــدند‪ ،‬بســیار اموختــم‪.‬‬ ‫خالصــه شــعر را شــروع کــردم و رســید بــه جایــی کــه مــن بــه تهــران ســلیقه ام موســیقی اوازی دســتگاهی اســت‪.‬‬ ‫امــدم و توفیــق ایــن را داشــتم کــه در ســال ‪ ۱۳۸۰‬بــه اتفــاق دیگــر دوســتانم مــن موســیقی ایرانــی را خیلــی دوســت دارم‪ ،‬حتــی شــعرهای خــودم را هــم‬ ‫در حــوزه ترانــه‪« ،‬انجمــن ترانه ســرایان ایــران» را تاســیس کنــم؛ بنــده تحت تاثیــر موســیقی می دانــم‪ ،‬مــن وقتــی موســیقی گــوش می کنــم قلمــم‬ ‫به عنــوان مدیــر انجمــن بــودم‪ ،‬اقــای یداللهــی قائم مقــام انجمــن‪ ،‬خانــم لبریــز از نوشــتن می شــود‪.‬‬ ‫نیلوفــر الری پــور مدیــر روابــط عمومــی و یغمــا گلرویــی و دیگــر دوســتان اخرین موزیکی که گوش کردید؟‬ ‫هیئت مدیــره بودنــد‪.‬‬ ‫اخریــن البــوم اســتاد شــجریان بــا عنــوان «طریــق عشــق» اخریــن البومــی‬ ‫تــا ان روز ترانــه به شــکل خیلــی رســمی در جلســات خوانده نمی شــد‪ ،‬حتی بــوده کــه به دســت مــن رســیده و مدت هــا اســت کــه در سیســتم پخــش‬ ‫خیلــی بــه رســمیت شــناخته نمی شــد و گاهــی بــا یــک دیــد تحقیرامیــز بــه ماشــینم اســت و گــوش می کنــم و سرشــار از لــذت می شــوم و بــرای‬ ‫ان نــگاه می شــد‪ ،‬امــا ایــن انجمــن باعــث شــد کــه بعدهــا‬ ‫ایشــان ارزوی ســامتی دارم‪.‬‬ ‫انجمن هــای دیگــری مثــل انجمــن دوســت خوبــم‬ ‫و کالم اخر‪...‬‬ ‫افشــین یداللهــی و عبدالجبــار کاکایــی و‪ ...‬به عنــوان‬ ‫در حــوزه شعروموســیقی به عنــوان اخریــن ســخن عــرض می کنــم‬ ‫انجمن هــای ترانــه رونــق بگیــرد و اکنــون ترانــه‬ ‫کــه بــه اعتقــاد مــن میــراث فرهنگی وهنــری‪ ،‬میراثــی نیســت کــه‬ ‫به عنــوان یــک ژانــر خیلــی جــدی و حرفــه ای‬ ‫از پدرانمــان بــه ارث بــرده باشــیم‪ ،‬بلکــه میراثــی اســت کــه مــا از‬ ‫حتــی در جشــنواره ها نیــز راه پیــدا کــرده اســت‪.‬‬ ‫فرزندانمــان بــه امانــت داریــم و امیــدوارم کــه امان ـت داران خوبــی‬ ‫نظرتان در مورد وضعیت امروز ترانه چیست؟‬ ‫باشــیم و اگــر چیــزی بــه ان نمی افزاییــم‪ ،‬الاقــل چیــزی از ان‬ ‫کــم نکنیــم تــا ایندگانمــان دربــاره مــا درســت قضــاوت کننــد‪ .‬در‬ ‫این وضعیت را می پسندید؟‬ ‫اخــر بــرای شــما و همــکاران بســیار خوبتــان کــه تــاش می کنیــد‬ ‫خیــر نمی پســندم! ولــی اشــکال هایی کــه هســت‬ ‫دریچه هــای نــو بــرای گفتگوهــای صمیمــی ایجــاد کنیــد‪ ،‬تشــکر‬ ‫به خاطــر ترانــه نیســت‪ .‬معضــات از ترانه ســرایان‬ ‫می کنــم‪.‬‬ ‫نشــئت می گیــرد‪ .‬قبــول دارم در ایــن‬ ‫وادی افت وخیزهــای زیــادی‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫هوای شاعرانه‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫گفتگوکننده‪ :‬شبناز اسماعیلی‬ ‫‪21‬‬ ‫لورنسعربستان‬ ‫(‪)LAWRENCE OF ARABIA‬‬ ‫کارگردان‪ :‬دیوید لین‬ ‫تهیه کننده‪ :‬سم اسپیگل‬ ‫نویسنده‪ :‬رابرت بولت‪ ،‬مایکل ویلسون‬ ‫بازیگران‪ :‬پیتر اوتول‪ ،‬عمر شریف‪ ،‬الک گینس‪،‬‬ ‫انتونی کوئین‪ ،‬جک هاوکینز‪ ،‬کلود رینس‪ ،‬ضیاء‬ ‫یالدین‬ ‫مح ‬ ‫موسیقی‪ :‬موریس زار‬ ‫فیلم برداری‪ :‬فردی یانگ‬ ‫تدوین‪ :‬ان وی کوتس‬ ‫مدت زمان‪ ٢٢٧ :‬دقیقه‬ ‫زبان‪ :‬انگلیسی‪ ،‬عربی‪ ،‬ترکی‬ ‫محصول‪ :‬سال ‪ ١٩٦٢‬بریتانیا‬ ‫جوایـز‬ ‫فیلــم «لورنــس عربســتان» برنــده ‪ ٧‬جایزه اســکار از‬ ‫جملــه‪ :‬بهتریــن فیلــم‪ ،‬بهتریــن کارگردانــی‪ ،‬بهترین‬ ‫فیلم بــرداری‪ ،‬بهتریــن موســیقی متــن و همچنیــن‬ ‫«پیتــر اوتــول» بــرای بهتریــن بازیگــر نقــش اول‪،‬‬ ‫«عمــر شــریف» بــرای بهتریــن بازیگــر نقــش‬ ‫مکمــل مــرد‪« ،‬رابــرت بولــت» و «مایــکل ویلســون»‬ ‫بــرای بهتریــن فیلمنامــه نامــزد دریافــت اســکار‬ ‫شــده اند‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪22‬‬ ‫خالصه فیـلم‬ ‫تی‪.‬ئی‪.‬لورنــس افســر دون پایــه ارتــش بریتانیــا کــه‬ ‫اطالعــات زیــادی راجــع بــه سیاســت و فرهنــگ‬ ‫کشــورهای خاورمیانــه دارد‪ ،‬اســتخدام می شــود تــا‬ ‫ببینــد در بــاب ســازماندهی قبایــل پراکنــده عــرب‬ ‫چــه کار می توانــد انجــام دهــد‪ .‬در ایــن مرحلــه‬ ‫از جنــگ جهانــی اول بریتانیایی هــا بــه کمــک و‬ ‫شــراکت اعــراب در جنــگ علیــه ترک هــا کــه متحد‬ ‫المان هــا هســتند‪ ،‬نیــاز دارنــد‪ .‬لورنــس مجــذوب‬ ‫و محــو ان بیابان هــای بکــر و دســت نخورده و‬ ‫مــردان یکدنــده و لجــوج قبایــل عــرب اســت و‬ ‫بالفاصلــه پــس از انکــه شــاهزاده فیصــل از وی‬ ‫قــول همــکاری می گیــرد‪ ،‬تبدیــل بــه یــک عــرب‬ ‫تمام عیــار می شــود‪ .‬لورنــس بــه اتفــاق دوســت‬ ‫جدیــدش «شــریف علــی»‪ ،‬بنــدر حیاتــی عقبــه را‬ ‫فتــح می کنــد و همچــون قهرمانــی مورداســتقبال‬ ‫قــرار می گیــرد‪ .‬لورنــس حــاال ان قــدر جســارت‬ ‫پیداکــرده اســت کــه بخواهــد دســت بــه اعمــال‬ ‫نامحتمــل بزنــد‪ .‬ترک هــا او را به خاطــر جاسوســی‬ ‫می گیرنــد و شــکنجه می دهنــد‪ .‬همیــن تجربــه او‬ ‫را بــه سلحشــوری بی رحــم و بی مالحضــه تبدیــل‬ ‫می کنــد کــه به خاطــر لــذت کشــتن‪ ،‬می کشــد‪ .‬او‬ ‫به گون ـه ای معجزه اســا موفــق می شــود بــرای فتــح‬ ‫دمشــق قبایــل عــرب را گــرداورد‪ ،‬ولــی کینه هــای‬ ‫کهنــه بــه رویاهایــش پایــان می دهنــد‪ .‬لورنــس کــه‬ ‫خــود را به خاطــر انچــه بــدان تبدیــل شــده (یعنــی‬ ‫مــردی ناموفــق در انجــام ماموریتــش کــه وجــدان‬ ‫خــود را زیــر پــا گذاشــته) مالمــت می نمایــد‪،‬‬ ‫خاورمیانــه را تــرک می کنــد‪.‬‬ ‫انچه در مورد فیلم لورنس عربسـتان نمی دانید‬ ‫دیویــد لیــن و تهیه کننــده (ســم اســپیگل)‪ ،‬هــر دو‬ ‫«مارلــون برانــدو» را بــرای بــازی در نقــش لورنــس‬ ‫مدنظــر داشــتند‪ ،‬امــا او ایــن پیشــنهاد را رد کــرد‪.‬‬ ‫ایــن فیلــم بنــا بــه گزارشــات‪ ،‬طوالنی تریــن‬ ‫فیلمــی اســت کــه در ان هیــح دیالوگــی توســط‬ ‫هیــچ زنــی گفتــه نمی شــود‪ .‬درواقــع زنــان در ایــن‬ ‫فیلــم تنهــا در چنــد ســکانس کوتــاه و ان هــم از‬ ‫فاصلــه ای دور دیــده می شــوند‪.‬‬ ‫بــرای صحنــه معرفــی «عمــر شــریف» کــه در‬ ‫صحــرا از دور دســت می ایــد‪ ،‬مدیــر فیلم بــرداری‪،‬‬ ‫«فــردی یانــگ» از یــک لنــز ‪ ٤٢٨‬میلی متــری‬ ‫پاناویــژن اســتفاده کــرد کــه ایــن لنــز همچنــان در‬ ‫اختیــار پاناویــژن اســت و در میــان فیلم بــرداران بــه‬ ‫لنــز دیویــد لیــن معــروف اســت چراکــه ایــن لنــز‬ ‫را به طــور اختصاصــی بــرای همیــن یــک صحنــه‬ ‫ســاختند و بعــد از ان دیگــر از ان اســتفاده نشــد‪.‬‬ ‫قســمت اعظــم فیلــم در مراکــش فیلم بــرداری‬ ‫شــده اســت‪ .‬صحنه هــای حملــه بــه قطــار در‬ ‫اســپانیا و صحنه هــای تصــادف لورنــس در‬ ‫انگلســتان فیلم بــرداری شــده اســت‪.‬‬ ‫«پیتــر اوتــول» در یــک برنامــه تلویزیونــی در دهــه‬ ‫هفتــاد توضیــح داد کــه مجبــور شــدند قســمتی‬ ‫از صحن ـه ای کــه لورنــس و ژنــرال البنــی پــس از‬ ‫جلسه شــان از پله هــا پاییــن می اینــد و مشــغول‬ ‫حــرف زدنــد هســتند را دوبــاره فیلم بــرداری کننــد‪،‬‬ ‫ایــن کار بعدهــا انجــام شــد‪ .‬درواقــع زمانــی کــه‬ ‫از بــاالی پله هــا بــه پاییــن شــروع بــه حرکــت‬ ‫می کنــد‪ ،‬در پاییــن پله هــا یــک ســال پیرتــر شــده‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫پادشــاه وقــت اردن یــک تیــپ را در اختیــار دیوید‬ ‫لیــن قــرار داد تــا بــه عنــوان سیاهی لشــکر‪ ،‬نقــش‬ ‫ســربازان را بــازی کننــد‪ .‬او کــه به طــور مرتــب از‬ ‫لوکیشــن فیلــم دیــدن می کــرد دلبســته یکــی از‬ ‫عوامــل فنــی فیلــم بــه نــام «انتونــت گاردینــر» شــد‬ ‫و در ســال ‪ ١٩٦٢‬بــا او ازدواج کــرد‪.‬‬ ‫انیســتیتو فیلــم امریــکا ایــن فیلــم را در لیســت ‪١٠‬‬ ‫فیلــم حماســی برتــر در جــای اول قــرار داده اســت‪.‬‬ ‫نمایــش فیلــم در بســیاری از کشــورهای عربــی‬ ‫ممنــوع شــد‪ ،‬چراکــه گمــان می کردنــد تصویــر‬ ‫مخدوشــی از عرب هــا در ان بــه نمایــش درامــده‬ ‫اســت‪ .‬عمــر شــریف‪ ،‬ریس جمهــور وقــت مصــر‬ ‫«جمــال عبدالناصــر» را متقاعــد کــرد تــا فیلــم را‬ ‫تماشــا کنــد تــا بــه او نشــان دهــد کــه تصویــر‬ ‫بــدی از اعــراب در ان بــه نمایــش در نیامــده اســت‪.‬‬ ‫عبدالناصــر از فیلــم خوشــش امــد و اجــازه داد تــا‬ ‫در مصــر اکــران شــود‪.‬‬ ‫«اســتیون اســپیلبرگ» کــه ایــن فیلــم را فیلــم مورد‬ ‫عالق ـه اش در تمــام زمان هــا معرفــی کــرده اســت‪،‬‬ ‫تخمیــن زده اســت بــرای انکــه بتــوان چنیــن فیلمی‬ ‫را در حال حاضــر تهیــه کــرد بــه بودجــه ای ‪٢٨٥‬‬ ‫میلیــون دالری نیــاز دارد‪.‬‬ ‫از انجایــی کــه فیلم بــرداری در ســیاهی کامــل‬ ‫شــب امکان پذیــر نبــود‪ ،‬صحنه هــای شــب را در‬ ‫طــول روز بــا اســتفاده از فیلترهــای‬ ‫کاهــش نــور بــرروی لنــز دوربیــن‬ ‫فیلم بــرداری کردنــد‪.‬‬ ‫صحنــه تصیــح رنــگ و صــدا‬ ‫شــده فیلــم در ســال ‪١٩٨٩‬‬ ‫بــه همــت اســپیلبرگ درســت‬ ‫به موقــع امــاده شــد‪.‬‬ ‫نگاتیوهای اورجینال فیلم در شرف پودر شدن بودند‪.‬‬ ‫موقــع نمایــش عمومــی‪ ،‬فیلــم را ‪ ٣٥‬دقیقــه‬ ‫کوتاه تــر کردنــد تــا صاحــب ســینماها را کــه‬ ‫می خواســتند ســودی هــم کــرده باشــند‪ ،‬راضــی‬ ‫نگــه دارنــد‪.‬‬ ‫نقـد‬ ‫نــام دیویــد لیــن در ردیــف نــام بهتریــن کارگردانان‬ ‫جهــان مطــرح اســت‪ .‬شــاهکار حماســی او «لورنس‬ ‫عربســتان»‪ ،‬یکــی از دالیــل شــهرت و اعتبــار او در‬ ‫نــزد مــردم و منتقــدان اســت‪.‬‬ ‫‪ ٥٠‬ســال در روز دوشــنبه دهــم دســامبر ‪١٩٦٢‬‬ ‫تماشــاگران ســینما در «ســینما ادئون لســتر اســکوئر‬ ‫لنــدن» بــه تماشــای نســخه ‪ ٣‬ســاعت و ‪ ٤٢‬دقیقه ای‬ ‫فیلــم الرنــس عربســتان‪ ،‬اثــر حماســی «دیویــد لین»‬ ‫دربــاره کنــل تی‪.‬ئی‪.‬لورنــس نشســتند‪ .‬در نمایــش‬ ‫ویــژه ســلطنتی عــاوه بــر دیویــد لیــن و ســم‬ ‫اســپیکل‪ ،‬برخــی از بازیگــران فیلــم‪ ،‬ملکــه الیزابــت‬ ‫دوم و همســرش نیــز حضــور داشــتند‪.‬‬ ‫نســخه اصلــی فیلــم ‪ ٢٢٢‬دقیقــه بــود‪ ،‬امــا زمــان‬ ‫نمایــش عمومــی بــه ‪ ٢٠٢‬کاهــش یافــت‪ .‬بــا اینکــه‬ ‫دیویــد لیــن بــا اکــراه موافقــت کــرده بــود‪ ،‬امــا‬ ‫نســخه ای کــه شــب دهــم دســامبر در لنــدن نمایش‬ ‫داده شــد‪ ،‬نســخه کامــل فیلــم بــود‪« .‬لورنــس‬ ‫عربســتان» در همــان ســال بعــد از فیلــم «چگونــه‬ ‫غــرب تســخیر شــد»‪ ،‬در مقــام دومیــن فیلــم‬ ‫پرفــروش در بریتانیــا قــرار گرفــت‪.‬‬ ‫دیویــد لیــن اســتاد کارگردانــی فیلم هــای حماســی‬ ‫و باشــکوه اســت و در کارنامــه او فیلم هایــی‬ ‫همچــون «پــل رودخانــه کــوای»‪« ،‬دکتــر ژیواگــو»‪،‬‬ ‫«گــذری بــه هنــد» و «دختــر رایــان» دیــده می شــود‪.‬‬ ‫«لورنــس عربســتان» شــاید جاه طلبانه تریــن و‬ ‫عظیم تریــن فیلــم دیویــد لیــن باشــد‪ ،‬فیلم حماســی‬ ‫باشــکوه و پرخــرج کــه بــا شــرکت تعــدادی از‬ ‫بزرگ تریــن بازیگــران ســینما ســاخته شــد‪.‬‬ ‫«لورنــس عربســتان» در نظرخواهــی ســال ‪١٩٩٩‬‬ ‫موسســه فیلــم بریتانیــا مقــام ســوم را در میــان‬ ‫صــد فیلــم برتــر ســینمای بریتانیــا کســب کــرد‬ ‫و بعــد از «مــرد ســوم» (کارول ریــد) و «برخــورد‬ ‫کوتــاه» (دیویــد لیــن) قــرار گرفــت‪ .‬در نظرخواهــی‬ ‫کارگردان هــای نشــریه ســینمای ســایت اندســاوند‬ ‫نیــز بــه عنــوان یکــی از ده فیلــم برتــر تاریخ ســینما‬ ‫برگزیــده شــد‪.‬‬ ‫«انــدرو ســاریس» منتقــد امریکایــی‪ ،‬در کتــاب‬ ‫ســینمای امریــکا‪ ،‬ان را ســطحی و بســیار ضعیــف‬ ‫ارزیابــی کــرد و «پیتــر بــا گرانوویــچ» فیلم ســاز و‬ ‫منتقــد ســینما نیــز ان را اثــری متوســط خوانــد‪.‬‬ ‫یکــی از به یادماندنی تریــن صحنه هــای فیلــم‪،‬‬ ‫صحنــه ای اســت کــه «فــردی یانــگ» بــا لنــز‬ ‫تلــه بســیار قــوی «عمــر شــریف» را همچــون‬ ‫نقطــه ای ســیاه در دل صحــرا نشــان می دهــد کــه‬ ‫از دور‪ ،‬نزدیــک و نزدیک تــر شــده و در هیبــت‬ ‫ســواری ســیاه پوش کامــا در معــرض دیــد‬ ‫تماشــاگران قــرار می گیــرد‪.‬‬ ‫مختــار (فریبــرز عرب نیــا)‪ :‬تزویــر ســکه ای‬ ‫اســت دورو کــه بــر یــک رویــش نــام خــدا و‬ ‫بــرروی دیگــرش نقــش ابلیــس اســت‪ .‬عــوام‬ ‫خدایــش را می بیننــد و اهــل معرفــت ابلیســش‬ ‫و چــه خون دل هــا خــورد علــی (ع) از دســت‬ ‫ایــن جماعــت ســر بــه ســجود ایه خــوان و بــه‬ ‫ظاهــر متدیــن‪...‬‬ ‫مختارنامه‪ ،‬داود میرباقری‬ ‫مخمــل‪ :‬نمی شــه بمونــی؟ اخــه اگــه بــری‬ ‫جــات تــو خونــه خالــی می مونــه‪.‬‬ ‫هاپوکومــار‪ :‬مخمــل کوماراهــه‪ ،‬زندگــی همینــه‪،‬‬ ‫یــک روز امــدن کرتاهــه‪ ،‬یــک روز هــم رفتــن‬ ‫کرتاهــه‪...‬‬ ‫خونه مادربزرگه‪ ،‬مرضیه برومند‬ ‫کالریــس‪ :‬صــدای نالــه بــره منــو بیــدار کــرد‪.‬‬ ‫بهــار بــود و داشــتن بره هــا رو ســاخی‬ ‫می کــردن‪.‬‬ ‫دکتر‪ :‬تو فرار کردی؟‬ ‫کالریــس‪ :‬نــه مــن ســعی کــردم فراریشــون بــدم‪.‬‬ ‫درو بــاز کــردم ولــی اونــا تکــون نمی خــوردن‪،‬‬ ‫فــرار نمی کــردن! فقــط نالــه می کــردن!‬ ‫سکوت بره ها‪ ،‬جاناتان دمی‬ ‫کلنــل (ال پاچینــو)‪ :‬مــن همیشــه می دونســتم‬ ‫کــه راه درســت تــو هــر کاری کدومــه‪ ...‬بــدون‬ ‫هیــچ شــکی می دونســتم ولــی هیچ وقــت‬ ‫انتخابــش نکــردم‪ .‬می دونــی چــرا؟‬ ‫چون انتخابش شدیدا سخت بود‪.‬‬ ‫بوی خوش زن‪ ،‬مارتین برست‬ ‫ایوی (ناتالی پورتمن)‪ :‬تو کی هستی؟‬ ‫اقــای وی (هوگــو ویوینــگ)‪ :‬مــردی کــه نقــاب‬ ‫بــر چهــره داره!‬ ‫ناتالی‪ :‬این رو می بینم‪.‬‬ ‫اقــای وی‪ :‬می دونــم کــه می بینــی‪ ،‬مــن‬ ‫نمی خواســتم قــدرت بیناییــت رو زیــر ســوال‬ ‫ببــرم فقــط می خواســتم بگــم از شــخصی کــه‬ ‫نقــاب بــر چهــره داره تــا کســی اونــو نشناســه‬ ‫چــرا می پرســی تــو کــی هســتی!‬ ‫وی مثل وندتا‪ ،‬جیمز مک تیگو‬ ‫هیچــی بدتــر از ایــن نیســت کــه نتونــی از کســی‬ ‫کــه دوســتش داری محافظــت کنی‪.‬‬ ‫بازی تاج و تخت (‪GAME OF‬‬ ‫‪ ،)THRONES‬جرج ار‪.‬ار‪.‬مارتین‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫جــد بــزرگ بــه رضــا‪ :‬مادربزرگــت وقتــی هفــده‬ ‫ســالش بــود‪ ،‬رفیقــم بــود‪ ،‬وقتــی ســی ســالش شــد‬ ‫رفیقــم بــود‪ ،‬وقتــی پنجــاه رو رد کــرد بــاز رفیقــم بــود‪،‬‬ ‫وقتــی داشــتم مرحــوم می شــدم‪ ،‬بــازم رفیقــم بــود‪.‬‬ ‫خانه سبز‪ ،‬بیژن بیرنگ‪ /‬مسعود رسام‬ ‫پرویــز پرســتویی (رحمــان)‪ :‬وهلل کــه شــهر بــی‬ ‫تــو مــرا حبــس می شــود‪ ،‬اوارگــی و کــوه و‬ ‫بیابانــم ارزوســت‪.‬‬ ‫کتاب قانون‪ ،‬مازیار میری‬ ‫الکس‪ :‬باید یه مقدار پول مونده باشه‪.‬‬ ‫رئیــس پنگون هــا‪ :‬باهــاش دنــدون خریــدم‪،‬‬ ‫بعــد دادم طــا کاریــش کــردن کــه بتونــم ســیب‬ ‫بخــورم‪ ،‬متاســفانه بعــدش متوجــه شــدم کــه‬ ‫ســیب دوســت نــدارم‪.‬‬ ‫ماداگاسکار ‪ ،3‬اریک دارنل‬ ‫سکانس هفتم‬ ‫ماشــااهلل‪ :‬یکــی پــول نــداره شــامپو بخــره بزنــه‬ ‫بــه ســرش‪ ،‬یکــی دیگــه هفــت قلــم شــامپو‬ ‫می زنــه بــه ســگش!‬ ‫خانه به دوش‪ ،‬رضا عطاران‬ ‫بابــا اتــی (جــواد عزتــی)‪ :‬وقتــی تــو یــه رابطــه‬ ‫دچــار احساســات شــدید شــدی‪ ،‬بــدون خودت‬ ‫نیســتی‪ ،‬خـ ِر درونتــه!‬ ‫قهوه تلخ‪ ،‬مهران مدیری‬ ‫ِ‬ ‫محبــت واقعــی‪ ،‬قلب هــای یخــی رو اب‬ ‫اثــ ِر‬ ‫می کنــه‪.‬‬ ‫یخ زده‪ ،‬کریس باک‪ /‬جنیفر لی‬ ‫‪23‬‬ ‫یاسمن خلیلی فرد‬ ‫فیلمخانهزیروبم‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪24‬‬ ‫نقد فیلم «اس و پاس»‬ ‫«فیلمفارسی در دنیای مدرن»‬ ‫ایــن فیلــم اخریــن ســاخته ارش معیریــان اســت؛ کارگردانــی کــه در دهــه ‪ 80‬بــا ســاخت فیلم هــای‬ ‫گیشه پســند بــه شــهرتی نســبی میــان سینمادوســتان دســت یافــت‪.‬‬ ‫انهایــی کــه میانــه خوبــی بــا فیلم هــای پیــش از انقــاب در گــروه خــاص «فیلمفارســی» دارنــد‪،‬‬ ‫قطعــا فیلــم «پریــزاد» بــه کارگردانــی ســیامک یاســمی را بــه یــاد خواهنــد اورد؛ فیلمــی بــا بــازی‬ ‫زنده یــاد فــروزان و رضــا ارحــام صــدر‪ .‬ایــن فیلــم محصــول ســال ‪ 1952‬بــود بــا داســتانی دربــاره‬ ‫حســن‪ ،‬یــک ارایشــگر جــوان کــه در فقــر بــه ســر می بــرد و ناگهــان بــا یــک پــری روبــرو می شــود‬ ‫و ایــن پــری بــا معجزه هایــی باورنکردنــی او را از اوضــاع فالکت بــارش نجــات می دهــد‪.‬‬ ‫فیلــم جدیــد معیریــان نیــز دقیقــا داســتانی مشــابه دارد؛ حتــی شــغل و نــام کاراکتــر (بــا بــازی‬ ‫محمدرضــا هدایتــی) مشــابه نمونــه قدیمــی اســت‪ .‬ســحر قریشــی در ایــن فیلــم نقــش پــری را بازی‬ ‫می کنــد کــه بــه نظــر می رســد همچنــان بایــد روی فــن بیــان خــود بیشــتر کار کنــد‪ .‬بهــاره رهنمــا‪،‬‬ ‫محمدرضــا شــریفی نیا‪ ،‬مهــران غفوریــان و لیــا بلــوکات از دیگــر بازیگــران ایــن فیلــم ســینمایی‬ ‫هســتند‪.‬‬ ‫فیلــم متاســفانه بــه مثابــه بیشــتر نمونه هــای کمــدی ســال های اخیــر‪ ،‬در ســطح کیفــی نازلــی قــرار‬ ‫دارد‪ .‬بخــش عظیمــی از فیلــم را موســیقی تشــکیل می دهــد کــه هیــچ نقــش کاربــردی در داســتان‬ ‫نــدارد‪ .‬تــم عاشــقانه (عشـق های عجیب وغریــب پســر فقیــر بــه دختــر ثروتمنــد) از دیگــر مضامیــن‬ ‫کلیشــه ای و رایــج ایــن دســته از فیلم هــا در «اس و پــاس» نیــز تکــرار شــده اســت‪ .‬موقعیت هــا‬ ‫قابــل حــدس و پیش بینی انــد و مخاطــب از ابتــدا می توانــد رویدادهــای ان‬ ‫را پیش بینــی نمایــد‪.‬‬ ‫شــاید اثــار پیشــین معیریــان همچــون «کمــا» (‪ )1382‬باتوجــه بــه زمــان خــود‪،‬‬ ‫فیلم هــای موفقــی محســوب می شــدند امــا متاســفانه ایــن شــکل از ســینمای‬ ‫کمــدی ایــن روزهــا نمی توانــد مخاطــب را راضــی نگــه دارد‪ .‬مخاطبیــن‬ ‫حرفـه ای ســینما ترجیــح می دهنــد فیلم هــای خوبــی همچــون «نهنــگ عنبــر»‬ ‫و یــا «طبقــه حســاس» را بــه عنــوان فیلم هــای کمــدی تماشــا کننــد نــه کپــی‬ ‫رنــگ ورو رفتــه و تکــراری از فیلمــی کــه بیــش از ‪ 40‬ســال پیــش ســاخته‬ ‫شــده و در زمــان خــود نیــز فیلــم باارزشــی نبــوده اســت‪.‬‬ ‫نقد فیلم «نیمه شب اتفاق افتاد»‬ ‫«تکرار ناموفق»‬ ‫ِ‬ ‫فیلــم دوم تینــا پاکــروان پــس از فیلــم شــریف «خانــوم» فیلــم خوبــی نیســت‪ .‬فیلــم بــا محوریــت‬ ‫جــذاب داســتان عشــقی زنــی میان ســال و مــردی جــوان ســاخته شــده امــا حفره هــای بــزرگ‬ ‫فیلمنامــه اش منجــر بــه ان می شــود کــه کار‪ ،‬بســیاری از شــاخصه های یــک فیلــم خــوب را از‬ ‫دســت بدهــد‪.‬‬ ‫«نیمه شــب اتفــاق افتــاد» را شــاید بتــوان بــه دو بخــش تقســیم کــرد؛ فیلــم شــروع بــدی نــدارد‪،‬‬ ‫داســتان عاشــقانه اش را نســبتا سرراســت تعریــف می کنــد و بــا انکــه همچنــان انگیــزه ای جــدی‬ ‫بــرای درگیــری عاطفــی شــدید میــان زیبــا (رویــا نونهالــی) و حســین (حامــد بهــداد) دیــده‬ ‫نمی شــود‪ ،‬می تــوان کار را در حــد ملودرامــی عاشــقانه و البتــه تکــراری پذیرفــت امــا از جایــی‬ ‫کــه قتــل اتفــاق می افتــد‪ ،‬داســتان بــه شــدت ســقوط می کنــد و درام بــه لحــاظ فیلمنامــه بــه‬ ‫کاری ضعیــف و کلیش ـه ای مبــدل می شــود کــه تکلیفــش را بــا خــود نمی دانــد‪ .‬بــه عبارتــی‪ ،‬بــه‬ ‫نظــر می رســد فیلــم یکبــار تــا لحظــه پیــش از مــرگ حســین تمــام می شــود و از ان نقطــه فیلــم‬ ‫جدیــدی اغــاز می شــود کــه حــاال تــم پلیســی دارد و بیش ازانــدازه از رئالیســم بــه دور اســت‪.‬‬ ‫طبیعتــا بــه تصویــر کشــیدن مشــکالت یــک زن میان ســال در جامعــه ایــران‪ ،‬حرکتــی ارزشــمند و‬ ‫ســتودنی اســت امــا بــرای دســتیابی بــه ایــن مهــم‪ ،‬پاکــروان می بایســت چاشــنی های اجتماعــی را‬ ‫بــه کار خــود می افــزود و فرازونشــیب بیشــتری بــه داســتان های مربــوط بــه زن م ـی داد‪ .‬او بایــد‬ ‫از کلیش ـه ها فاصلــه می گرفــت و همچــون بســیاری از فیلم ســازان اجتماعــی مســئله را بــا دیــدی‬ ‫عمیق تــر و نگاهــی جدی تــر بــه چالــش می کشــید‪.‬‬ ‫بازی هــای فیلــم از نقــاط قــوت ان محســوب می شــوند؛ به ویــژه بــازی درخشــان گوهــر خیراندیــش‬ ‫و بــازی خــوب ســتاره اســکندری‪ ،‬امــا رویــا نونهالــی تــا حــدودی خشــونت کاراکترهایــی همچــون‬ ‫«ناتاشــا» در ســریال «خــواب و بیــدار» را در بــازی خــود یــدک می کشــد و همیــن مســئله از‬ ‫باورپذیــری کاراکتــر زیبــا می کاهــد‪ .‬برخــی کاراکترهــا زائدنــد و کاربــردی در فیلــم ندارنــد‪ ،‬مثــل‬ ‫کاراکتــر شــیرین بــا بــازی شــقایق فراهانــی کــه بــازی بســیار ضعیفــی را هــم ارائــه داده اســت‪.‬‬ ‫حجــم موســیقی فیلــم زیــاد اســت و حامــد بهــداد می بایســت تــاش بیشــتری بــرای خوانــدن‬ ‫می کــرد‪.‬‬ ‫«نیمــه شــب انفــاق می افتــد» بــه خوبــی قــادر اســت اشــک مخاطبــش را دراورد و احساســات را‬ ‫در او بیــدار ســازد امــا از بســیاری نمونه هــای مشــابه خــود از جملــه اپیــزودی درخشــان در فیلــم‬ ‫«کافــه ســتاره» (ســامان مقــدم) کــه اتفاقــا حامــد بهــداد هــم بازیگــرش بــود و یــا فیلــم «شــام اخــر»‬ ‫بــه کارگردانــی فریــدون جیرانــی (بــا بــازی بــه یادماندنــی کتایــون ریاحــی) ســر و گردنــی پایین تــر‬ ‫اســت و نمــره قبولــی را بــه ایــن فیلم ســاز نمی دهــد‪.‬‬ ‫گپ وگفتیبابابککایدان‪،‬بهبهانه‬ ‫پایانسریال«هشت ونیمدقیقه»‬ ‫نگاه هفتم‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫کــه مخاطـ ِ‬ ‫ـب ســال نودوپنــج بیننــده ایــن فیلم هــا اســت‪ .‬مــن معتقــدم‬ ‫مخاطـ ِ‬ ‫ـب ســال نودوچهــار بــا ســال نودوپنــج یــک ســال پیشــرفت نکرده‪،‬‬ ‫بلکــه ده ســال پیشــرفت کــرده اســت‪ .‬هرســال بــا ورود تکنولــوژی و‬ ‫ســریال ها و فیلم هــای خارجــی ذائقــه مــردم عــوض می شــود‪ .‬اگــر‬ ‫بخواهیــم ســریال های پــر مخاطــب مثــل «ســقوط یــک فرشــته» یــا‬ ‫«صاحبــدالن» را در ســال جــاری بســازیم قطعــا بایــد تغییــرات اساســی‬ ‫روی ان انجــام دهیــم‪ .‬بــه گفتــه بســیاری از دوســتان کارشــناس‪ ،‬مــا در‬ ‫فائزه علیمردانی‬ ‫ایــران محدودیــت در روایــت داســتان ها داریــم کــه مــن ایــن حــرف را‬ ‫نویســنده جــوان ایــن مجموعــه تلویزیونــی در رابطــه بــا قبــول نــدارم‪ .‬اگــر ســریال های ترکی ـه ای در ایــران تولیــد شــود‪ ،‬مــردم‬ ‫فیلمنامه نویســی و چگونگــی پرداخــت بــه یــک داســتان بــا مــا مــا برخــورد می کننــد‪ .‬مــا نمی توانیــم بگوییــم به خاطــر محدودیت هــا‬ ‫هم صحبــت شــد‪ .‬ســریال «هشــت ونیم دقیقــه» شــب های ابان مــاه از می توانیــم قصــه تکــراری بــرای مــردم روایــت کنیــم‪ ،‬امــا در ایــن میــان‬ ‫مدیــران رســانه هــم بایــد بــه ســازندگان اعتمــاد بیشــتری کننــد و اجــازه‬ ‫شــبکه دوم ســیما پخــش می شــد‪.‬‬ ‫دهنــد کــه راجــع بــه مســائل روز بیشــتر و راحت تــر حــرف بزنیــم‪.‬‬ ‫کایــدان متولــد ســال ‪ 1356‬در ابــادان و فارغ التحصیــل رشــته ادبیــات‬ ‫یکی از ویژگی های مثـبت در فیلمـنامه های شما حتی در‬ ‫نمایشــی از دانشــگاه هنــر و معمــاری اســت‪ .‬وی هم دانشــگاهی مجیــد‬ ‫قسـمت های اخر‪ ،‬شوک یا عنصـر غافلگیری مخاطـب است‪.‬‬ ‫اخشــابی‪ ،‬خواننــده و مدیــر مســئول ماهنامــه زیروبــم نیــز بــوده اســت‪.‬‬ ‫درباره این مـوضوع بگویید‪.‬‬ ‫صحبــت دوســتانه مــا بــا ایــن ســوال اغــاز شــد‪:‬‬ ‫شــوک یــا عنصــر غافلگیــری یکــی‬ ‫یک فیلمـنامه نویـس خـوب چه‬ ‫از اصــول داســتان گویی اســت‪.‬‬ ‫مراحلی را برای پرداخـت به یک‬ ‫مخاطــب همیشــه دوســت دارد کــه‬ ‫نیستند!‬ ‫حالل‬ ‫ما‬ ‫ های‬ ‫ه‬ ‫قص‬ ‫غافلگیــر شــود‪ .‬بــرای همیــن اســت‬ ‫قصــه باید طـی کنـد؟‬ ‫مخاطب باید به هم بریزد!‬ ‫کــه ســریال های خارجــی بیشــتر‬ ‫فیلمنامه نویســی یــا نوشــتن یــک‬ ‫مخاطــب را جــذب می کننــد‪ .‬مــا‬ ‫داســتان از طــرح یک خطــی ذهنــی‬ ‫اگر می گوییم فیلمنامه نویس خوب نداریم‪،‬‬ ‫در زندگی مــان همیشــه مجــذوب‬ ‫شــروع می شــود کــه می توانــد‬ ‫همان قدر هم نویسنده و کارگردان خوب‬ ‫ادم هــای باهــوش می شــویم‪.‬‬ ‫ایــده ذهنــی خــود نویســنده یــا‬ ‫نویســنده و ســازندگان فیلــم بایــد‬ ‫فــرد دیگــری باشــد‪ .‬بعــد از مرحله‬ ‫نداریم!‬ ‫از مخاطــب باهوش تــر باشــند‬ ‫طــرح‪ ،‬مرحلــه سیناپس نویســی‬ ‫امــا مشــکل در همیــن نکتــه اســت!‬ ‫در اصطــاح نویســندگی و یــا بــه‬ ‫همیشــه ایــن مخاطــب اســت کــه باهوش تــر از ســازندگان‬ ‫معنــای دیگــر َمفصل بنــدی داســتان اغــاز می شــود‪ .‬در مرحلــه‬ ‫اســت‪ .‬البتــه ایــن امــر در کارهــای ملــودارم اشــکالی نــدارد‪.‬‬ ‫ســوم نیــز نوشــتن کلیــات داســتان و دیالوگ بنــدی را شــروع‬ ‫طبیعــی اســت کــه مخاطــب بعضــی از مســائل را متوجــه‬ ‫می کنیــم‪ .‬بعــد از ایــن مراحــل یــک فیلمنامــه اولیــه امــاده‬ ‫شــود‪ .‬مهــم‪ ،‬راه رســیدن بــه ان مســائل اســت کــه‬ ‫داریــم‪ .‬اخریــن مرحلــه گرفتــن مجوزهــا و بازنگــری بــه‬ ‫مــردم بایــد درگیــر شــخصیت ها شــوند و منتظــر‬ ‫فیلمنامــه اســت کــه ســختی کار یــک نویســنده از ایــن بــه‬ ‫پایــان داســتان بماننــد‪.‬‬ ‫بعــد اغــاز می شــود و اتفاقــا مســیر بــاال کــه توضیــح دادم‬ ‫قابل کنتــرل اســت‪ .‬اگــر می گوییــم فیلنامه نویــس خــوب‬ ‫مخاطب را چگونه از همان قسمت های اغازین‬ ‫نداریــم بــه ازای ایــن حــرف می تــوان گفــت همان قــدر‬ ‫جذب کنیم؟‬ ‫هــم کارگــردان و تهیه کننــده خــوب نداریــم! چــون کارگــردان‬ ‫در قســمت های اول و دوم بایــد قصــه کلــی فیلــم‬ ‫و تهیه کننــده خــوب روی یــک فیلنامــه بــد کار نمی کنــد‪ .‬بــه‬ ‫بــرای مخاطــب تعریــف شــود‪ .‬مخاطــب بایــد‬ ‫اعتقــاد مــن فیلمنامــه ضعیــف و یــا نداشــتن فیلمنامــه خــوب‪،‬‬ ‫شــخصیت های اصلــی را شناســایی‬ ‫یــک شــعار اســت و ریشــه ایــن معضــل را به راحتــی‬ ‫کنــد و بدانــد چــه خطرهایــی‬ ‫می تــوان پیــدا کــرد‪.‬‬ ‫تهدیــدش می کنــد و در‬ ‫اصطالح «اب بسـتن» در فیلم ها و سریال های‬ ‫جــدال یــک گرفتــاری و‬ ‫معادلــه ذهنــی قــرار بگیــرد‪.‬‬ ‫امروزی چقـدر شـایع است؟‬ ‫مخاطــب بایــد به هــم‬ ‫اب بســتن بــه فیلمنامــه را می شــود از دو‬ ‫بریــزد‪ .‬ایــن بــه جنــس‬ ‫جهــت موردبررســی قــرار داد‪ .‬مــورد اول‬ ‫برمی گــردد‪،‬‬ ‫اتفــاق‬ ‫مربــوط بــه نویســنده اســت و داســتانی کــه‬ ‫هرچــه اتفــاق جذاب تــر‪،‬‬ ‫روایــت می کنــد زیــرا ممکــن اســت ایــن‬ ‫مخاطــب مجذوب تــر‪.‬‬ ‫قصــه ظرفیــت و تــوان ســریال شــدن را نداشــته‬ ‫اصــوال قهرمان هــای زن‬ ‫باشــد کــه در ایــن صــورت مــا شــاهد ردوبــدل‬ ‫به خاطــر حساســیت های‬ ‫کــردن دیالوگ هــای بیخــود و بی جهــت در‬ ‫خودشــان بــرای مخاطــب‬ ‫فیلــم هســتیم‪ .‬مــورد دوم ناشــی از گــروه تولیــد‬ ‫جذاب تــر هســتند‪.‬‬ ‫فیلــم و شــخص تهیه کننــده اســت کــه بــا نــگاه‬ ‫ هــای‬ ‫مالــی بــه فیلــم ســعی دارد بــا ایجــاد صحنه‬ ‫حرف پایانی با تمام‬ ‫اضافــی و بــاال بــردن دقیقــه فیلــم باعــث درامدزایــی‬ ‫نویسنده های جوان‪...‬‬ ‫بیشــتر شــود‪.‬‬ ‫خیلــی کتــاب بخواننــد‪ ،‬اخبــار‬ ‫را پیگیــری کننــد‪ ،‬هــر روز‬ ‫علـت افـت سـریال های خـوب‬ ‫روزنامه هــا را ورق بزننــد و‬ ‫و ریزش مخاطب در سال های اخیر چیست؟‬ ‫مســائل روز را بداننــد‪ .‬ســفر‬ ‫قصه هــای مــا حــال نیســتند‪ .‬بــه مخاطــب‬ ‫برونــد و بــا مــردم تعامــل‬ ‫کم فروشــی می کنیــم‪ .‬فرامــوش می کنیــم‬ ‫داشــته باشــند‪.‬‬ ‫‪25‬‬ ‫ق�پیشه‬ ‫زیروبمفروردینیعاش ‬ ‫ِ‬ ‫هشـــــتونیـــــــــمدقیــــــــقه!‬ ‫کامـــــال اختصـــاصــــــــــــــی با‬ ‫بهرنگعلوی‬ ‫‪+‬ضمیمهتصویری‬ ‫بهرنــگ علــوی یــا همــان یخ فــروش جهنــم‪،‬‬ ‫بازیگــری کــه بــا مجموعــه «هشــت و نیــم دقیقــه» و‬ ‫نقــش «فرزیــن» درخشــید‪ ،‬شــدیدا بــه شــاد زندگــی‬ ‫کــردن اعتقــاد دارد و اصــا بــه همیــن خاطــر مبتکــر‬ ‫بِهیســم (شــاد زیســتن) اســت و بســیار احساســاتی‬ ‫اســت و شــعر هــم می گویــد‪ .‬وی معتقــد بــود کــه‬ ‫زیروبمشــان را دراوردیــم‪ ،‬لطفــا شــما هــم بخوانید و‬ ‫بگوییــد بــا ایشــان هم عقیده ایــد؟!‬ ‫ضمیمه تصویری در‪:‬‬ ‫‪http://aparat.com/majidakhshabi‬‬ ‫‪http://telegram.me/zirobamonline‬‬ ‫تیــم گفتگــوی تصویــری‪ :‬مرضیــه جعفــری و ســهند‬ ‫داداشی نســب‪.‬‬ ‫فیلمی از شما دیده نشد؟‬ ‫بــرای خــودم هــم هنــوز ســوال اســت‪ .‬در فیلــم‬ ‫«دربنــد» اقــای شــهبازی لطــف داشــتند و بــه مــن‬ ‫اعتمــاد و مــن را انتخــاب کردنــد‪ ،‬مــن هــم تمــام‬ ‫تالشــم را کــردم تــا جــواب اعتمــاد ایشــان را بدهــم‪.‬‬ ‫فیلــم دربنــد در ‪ 10‬رشــته کاندیــد شــد و بســیار بــا‬ ‫اقبــال مــردم و منتقدیــن مواجــه شــد‪ ،‬امــا ســال بعــد‬ ‫پیشــنهادهایی شــد کــه انــگار هنــوز بــه مــن اعتمــاد‬ ‫نداشــتند‪ ،‬خودشــان را بــه نوعــی راحــت کــرده‬ ‫بودنــد و نقش هایــی مثــل نقــش بهرنــگ دربنــد بــه‬ ‫مــن می دادنــد چــون بــا ان نقــش درخشــیده بــودم‪.‬‬ ‫ایــن را در مصاحبه هــای قبلــی ام هــم گفتــه بــودم‬ ‫کــه اینجــا اگــر یــک دزد را خــوب بــازی کنــی تــا‬ ‫اخــرش دزدی و ایــن خیلــی بــد اســت!‬ ‫لباس هایتان را خودتان طراحی می کنید؟‬ ‫بله تقریبا‪.‬‬ ‫هستید؟‬ ‫ شانسی‬ ‫ش‬ ‫خو‬ ‫بازیگر‬ ‫این اشکال را از کدام بخش پروسه تولید‬ ‫تــا یــک زمانــی فکــر می کــردم خیــر‪ .‬تــا زمانــی‬ ‫کــه ادم پشــت خــط اســت و بــرای هدفــش می دانید؟‬ ‫انتظــار می کشــد‪ ،‬ان انتظــار هــر روزه برایــش یــک بخــش کــه در انتخــاب بازیگرها هســتند و یک‬ ‫بخــش هــم دســتیار کارگردان هــا کــه بازیگرهــا را‬ ‫ســخت اســت و خــودش را‬ ‫معرفــی می کننــد‪ ،‬در ایــن‬ ‫بدشــانس می دانــد‪ .‬گاهــی‬ ‫زمینــه مقصــر می دانــم‪.‬‬ ‫خوش شانســی در تاخیــر‬ ‫ شانسی‬ ‫ش‬ ‫خو‬ ‫گاهی‬ ‫خیلــی از دوســتان مــن از‬ ‫اســت‪ .‬درهرصــورت ادم‬ ‫در تاخیــر اسـت‬ ‫ایــن قضیــه گلــه دارنــد‪،‬‬ ‫بایــد تالشــش را بکنــد و‬ ‫اگــر مــن توانایــی ام را در‬ ‫توکلــش بــه خــدا باشــد‪ ،‬اگــر‬ ‫ان نقــش نشــان دادم چــرا‬ ‫کــه قســمتش باشــد ایــن اتفــاق برایــش می افتــد‪.‬‬ ‫بــرای مــن اتفاق هــای خــوب دیــر رخ داده اســت‪ .‬بــه مــن فرصــت یــک نقــش دیگــری را ندادنــد؟‬ ‫خیلی وقت هــا از خــدا گلــه می کــردم کــه مــن توانایــی داشــتم کــه داورهــا مــن را انتخــاب کردنــد‪،‬‬ ‫االن می خواهــم‪ ،‬مــن بعــدا نمی خواهــم! ولــی بعــدا اگــر نداشــتم بــاز هــم بایــد پشــت درب می مانــدم‪.‬‬ ‫برایــم بهتــر شــد‪ .‬خــدا را شــاکر هســتم کــه دیــر و چــرا بــه مــن فرصــت نمی دهیــد؟ چــرا بــه مــن‬ ‫زود داشــت‪ ،‬سوخت وســوز نداشــت‪ .‬همیــن کــه اعتمــاد نمی کنیــد؟ اصــا خــودم هیــچ بــه ضــرر‬ ‫مورداقبــال مــردم قــرار گرفتیــم خســتگی از تــن همه کارگــردان اســت‪.‬‬ ‫مــا در رفــت‪.‬‬ ‫ب ه نظر شما چه باید کرد؟‬ ‫هنــر ایــن اســت کــه اقــای شــهبازی می ایــد بــه‬ ‫گفتید یک زمانی از خدا گله می کردید‪،‬‬ ‫شــخصی کــه نمی شناســد اعتمــاد می کنــد و نقشــی‬ ‫اکنون قضیه چطور است؟‬ ‫اگــر بخواهــم بــا خــودم صــادق باشــم‪ ،‬در مســیر را محــول می کنــد‪ .‬شــما فیلم هــای ایشــان را ببینیــد؛‬ ‫و جــاده موفقیــت افتــاده ام‪ ،‬امــا بــاز تــا رســیدن مثــل «نفــس عمیــق»‪ ،‬ســه بازیگــر غیرچهــره‬ ‫بــه قلــه افتخــار و موفقیــت راه زیــادی اســت و داشــت کــه هــر ســه درخشــان بودنــد‪ ،‬مرحــوم‬ ‫ســعید امینــی‪ ،‬خانــم مریــم پالیزبــان و منصــوره‬ ‫حداقــل ایده الــم بیشــتر‬ ‫شــهبازیان‪ ،‬درخشــان‬ ‫از ایــن حرف هــا اســت‪.‬‬ ‫بودنــد و کســی اصال‬ ‫دارم تالشــم را می کنــم‬ ‫خوب‬ ‫ ها‬ ‫ت‬ ‫ وق‬ ‫ی‬ ‫بعض‬ ‫ دادن‬ ‫ش‬ ‫فح‬ ‫نمی توانست‬ ‫و امیــدوارم کــه اگــر‬ ‫جــای انهــا بــازی‬ ‫است‪ ،‬از قتل جلوگیری می کند!‬ ‫بــاز هــم وقفــه ای پیــش‬ ‫کنــد‪ .‬در همــان‬ ‫نیفتــد‪ ،‬این بــار کمــی‬ ‫خوش شــانس تر باشــم و اتفاق هــای خوب تــری کار خانــم نازنیــن بیاتــی هــم معرفــی‬ ‫شــدند‪ .‬فیلم ســازی کــه دغدغــه ســینما‬ ‫برایــم بیفتــد‪.‬‬ ‫دارد‪ ،‬یــک بخشــی از کارش را چهــره‬ ‫دستیار کارگردان هم بوده اید؟‬ ‫می گــذارد و یــک بخشــی را هــم نیــروی‬ ‫خیــر نبــودم‪ ،‬شــایعه اســت‪ .‬در اینترنــت چیزهایــی جدیــد می گــذارد‪ .‬ایــن بایــد یــک جایــگاه‬ ‫دربــاره مــا می نویســند ولــی از خــود مــا بشــنوید ویــژه ای داشــته باشــد و از وزارت ارشــاد و از‬ ‫مســئولین جایــگاه ویژه تــری بگیــرد چــون‬ ‫مســتندتر اســت‪.‬‬ ‫معرفی»کناراسمتان می خواهــد جــذب کنــد و دافعــه نــدارد و‬ ‫پیشوندِ‬ ‫«با‬ ‫سینما‬ ‫اولینباردر‬ ‫ِ‬ ‫مــردم هــم دوســتش دارنــد و فیلم هایــش هــم‬ ‫درفیلم«عیار‪»۱۴‬قرارگرفتوبهنوعیدرسینما‬ ‫در جشــنواره ها موردپســند قــرار می گیــرد‪.‬‬ ‫متولدشدید؟چطورباکارگردانفیلمجناب‬ ‫برگردیم به کم کاری بعد از دربند‪...‬‬ ‫شهبازیاشناشدید؟‬ ‫دو ســال از ان جشــنواره گذشــت و مــن‬ ‫فیلــم‬ ‫مــن‬ ‫زمــان‬ ‫ان‬ ‫کــه‬ ‫اســت‬ ‫واقعیــت امــر ایــن‬ ‫بــازی نکــردم‪ .‬اقــای روح اهلل حجــازی بعد از‬ ‫کوتــاه کار می کــردم و دوره کالس هــای بازیگــری ام دو ســال بــه مــن اعتمــاد کردنــد و نقشــی را‬ ‫را گذرانــده بــودم‪ .‬مــن هنرجــوی اولیــن دوره کارنامـه بــه مــن داد کــه صددرصــد ایــده ال مــن نبــود‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪26‬‬ ‫هــم هســتم و فیلــم کوتــاه کار می کــردم و از طریــق‬ ‫همیــن فیلم هــای کوتــاه‪ ،‬اقــای شــهبازی مــن را دیدند‪.‬‬ ‫بــا برادرزاده شــان اقــای منصــور شــهبازی اشــنا شــدم‪،‬‬ ‫ایشــان از صدابــرداران خوب کشــورمان هســتند‪ .‬نقش ‬ ‫کوتاهــی در فیلــم «عیــار ‪ »14‬بــا نــام مجتبــی را بــازی‬ ‫کــردم‪ .‬فکــر می کنــم ســال ‪ 1386‬بــود کــه بــا یــک‬ ‫ســکانس انتخــاب و معرفــی شــدم‪.‬‬ ‫شما در فیلم «دربند» کاندید بهترین بازیگر مرد‬ ‫در جشنواره سی ویکم شدید‪ ،‬چرا سال بعد‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫و صدوهشــتاد درجــه نقطــه مقابــل بهرنــگ دربنــد‬ ‫بــود‪ .‬بــازی کــردم کــه فقــط از فضــای «دربنــد»‬ ‫دور بشــوم‪ ،‬خواســتم فقــط بگویــم مــن توانایــی‬ ‫نقش هــای دیگــری را هــم دارم و از ایشــان ممنونــم‬ ‫به خاطــر اعتمــادی کــه بــه مــن داشــتند‪ .‬به هرحــال‬ ‫مــن تشــنه نقش هــای متفــاوت هســتم‪.‬‬ ‫نمی خواهیدتجربه هاییکهداشتیدراتکرارکنید؟‬ ‫بســتگی دارد‪ .‬زمانــی هســت کــه دو نقــش به هــم‬ ‫خیلــی نزدیــک اســت‪ ،‬ســال ‪ 91‬از مــن فیلــم دربنــد‬ ‫را دیده انــد‪ ،‬امــکان دارد شــش ســال بعــد در یــک‬ ‫قصــه دیگــری شــبیه ایــن نقــش بــه مــن پیشــنهاد‬ ‫شــود‪ ،‬امــا بــا تعامــل بــا کارگــردان شــیوه اجرایی اش‬ ‫را تغییــر می دهــم‪ .‬اگــر کاراکتــر هــم نزدیــک باشــد‪،‬‬ ‫مــن فرصــت را از دســت نمی دهــم و بــا شــیوه ای‬ ‫جدیــد کار را انجــام می دهــم‪ .‬درهرصــورت اگــر‬ ‫بخواهیــم دســته بندی اش کنیــم‪ ،‬می تــوان شــکل‬ ‫اجرایــی هــر یــک از ایــن نقش هــا را تغییــر داد‪ ،‬امــا‬ ‫بســتگی بــه کارگــردان دارد کــه ایــن فرصــت را بــه‬ ‫مــن و فیلمــش بدهــد‪.‬‬ ‫چقدر تجربه با بازی در فیلم های کوتاه کسب‬ ‫کردید تا اکنون جزء بازیگرهای موفق باشید؟‬ ‫فیلــم کوتــاه جــای ازمون وخطــا دارد‪ .‬بــرای‬ ‫مــنِ بازیگــر‪ ،‬بــدون هیــچ رابطــ ه و پارتــی‪ ،‬کجــا‬ ‫می توانــم در فیلــم بلنــد ایــن فرصــت را بــه خــودم‬ ‫بدهــم؟ منــی کــه دغدغــه بازیگــری دارم‪ ،‬بــا فیلــم‬ ‫کوتــاه شــروع می کنــم و از دیــد فیلــم بلنــد بــه ان‬ ‫نــگاه می کنــم‪ .‬فیلــم‪ ،‬فیلــم اســت‪ ،‬فقــط زمانــش‬ ‫کم وزیــاد می شــود و ان دســت مــن اســت کــه‬ ‫مخاطــب را جــذب کنــم‪ .‬حســم ایــن اســت کــه‬ ‫ایــن فیلــم یــک فیلــم ســینمایی بلنــد اســت دو‬ ‫ســکانس افتخــاری بــه مــن داده انــد و مــن دارم بازی‬ ‫می کنــم و بــه خــودم می گویــم‬ ‫بهرنــگ شــاید ایــن‬ ‫اخریــن فرصــت‬ ‫زندگ ـی ات اســت‪ ،‬هــر چــه داری بایــد بــرای ایــن‬ ‫نقــش رو کنــی و همیــن شــد کــه حلقه هــا و‬ ‫فیلم هــای کوتاهــم زیــاد شــد‪ ،‬بــازی می کــردم فیلــم‬ ‫بعــدی بــه مــن پیشــنهاد می شــد‪ ،‬و خــدا را شــکر‬ ‫دوســت دارم بــاز هــم کار کنــم‪.‬‬ ‫باز هم فیلم کوتاه‪ ،‬چرا؟!‬ ‫بــه فیلــم کوتــاه احســاس دِیــن می کنــم و فکــر‬ ‫می کنــم بــه ســینمای ایــران ظلــم شــده اســت چــون‬ ‫مــا فیلم ســازهای خیلــی خوبــی در فیلــم کوتــاه‬ ‫داریــم کــه بایــد تقویتــش کــرد‪ .‬مــنِ بازیگــر اگــر‬ ‫بخواهــم بــه جایــی برســم موظــف هســتم و ایــن‬ ‫جــزء خمــس و زکاتــم محســوب می شــود‪.‬‬ ‫فیلم کوتاهی بوده که خودتان ساخته باشید؟‬ ‫یــک یــا دو فیلمنامــه نوشــته ام ولــی احســاس کــردم‬ ‫زمانــش هنــوز نرســیده اســت‪.‬‬ ‫ماجرای یخ فروش جهنم که در بخش معرفی‬ ‫اینستاگرامتان نوشته اید‪ ،‬چیست؟‬ ‫خیلی هــا ایــن ســوال را از مــن می پرســند‪ .‬مــن‬ ‫از بچگــی این گونــه بــار امــدم کــه اصــوال بــا‬ ‫شــرایط ســخت و جــدی شــوخی می کنــم‪ .‬مــن‬ ‫اعتقــاد دارم کل زندگــی شــوخی اســت و فقــط‬ ‫نوعــش فــرق می کنــد‪ .‬خیلی وقت هــا شــوخی ها‬ ‫را دوســت داریــم و خیلی وقت هــا هــم بدمــان‬ ‫می ایــد‪ .‬شــوخی تلــخ داریــم‪ ،‬بانمــک داریــم و یــک‬ ‫زمان هایــی هــم جالــب اســت‪ .‬درهرصــورت تنــو ِع‬ ‫ژانــر دارد و مثــل زندگــی اســت‪.‬‬ ‫پخــش فیلمــی باشــم‪ ،‬کامنت هــا متفــاوت اســت‪.‬‬ ‫مخصوصــا فیلــم کــه بــه جاهــای مهیــج می رســد‪،‬‬ ‫قســمت های بعــد را می خواهنــد حــدس بزننــد و‬ ‫یــا درگیــر فضــای قصــه می شــوند و می خواهنــد‬ ‫نقدمــان کننــد‪ .‬ان زمــان کامنت هــا بیشــتر می شــود‬ ‫ولــی بعــد از ان متوجــه می شــوی کــه دیگــر‬ ‫مخاطبــت شــده اند و برایشــان مهــم هســتی و‬ ‫تشــنه ایــن هســتند کــه کار بعــدی ات چــه اســت‬ ‫و یــا دنبــال زندگــی تــو هســتند‪ .‬این هــا خیلــی‬ ‫دلگرم کننــده اســت‪.‬‬ ‫خیلی ها می گویند شما شبیه فردین هستید؟‬ ‫مــن؟! نمی دانــم‪ ،‬ولــی مرحــوم فردیــن خیلــی‬ ‫خوش تیــپ بــود‪ ،‬مــن کجــا و فردیــن کجــا! صورتش‬ ‫دیگــر تکــرار نــدارد‪ .‬بعضــی از دوســتان بــه مــن لطف‬ ‫دارنــد ولــی فردیــن یــک چیــز دیگــری بــود‪.‬‬ ‫یعنی زندگی را شوخی گرفته اید؟‬ ‫اعتقــادم ایــن اســت کــه زندگــی را نبایــد خیلــی‬ ‫جــدی گرفــت‪ ،‬مخصوصــا بــا شــرایط اجتماعــی‬ ‫کــه امــروز داریــم‪ .‬جدی گرفتنــش عمرمــان را‬ ‫حــرام می کنــد و مــدام در اســترس هســتیم‪ .‬واقعــا‬ ‫شنیده ام نقش اول فیلم سینمایی را رها‬ ‫ارزشــش را نــدارد و هــر کســی کــه این گونــه‬ ‫کردید تا فرزین را بازی کنید؟‬ ‫فکــر کنــد دوســت دارد شــاد‬ ‫نقــش اول نبــود‪ ،‬یــک رل خــوب‬ ‫باشــد؛ مــن هــم دوســت دارم‬ ‫بــود‪ .‬فیلــم ســینمایی «ســد معبــر»‬ ‫فرزیـن قربـانی یک‬ ‫در بدتریــن شــرایط بــه نوبــه‬ ‫کار اقــای محســن قرائــی و بــا‬ ‫خــودم بهتریــن چیــز را بــه‬ ‫قضاوت زودهنگام شد‬ ‫فیلمنامه نویســی ســعید روســتایی و‬ ‫دوســتم‪ ،‬اشــنا و فامیلم بدهم‪.‬‬ ‫بــا بــازی اقــای حامــد بهــداد‪ ،‬خانم‬ ‫ایــن شــاید یــک حــال خوب‬ ‫بــاران کوثــری‪ ،‬اقــای نــادر فــاح‬ ‫باشــد‪ .‬از بچگــی مصــداق جهنــم برایمــان بدتریــن‬ ‫جــا بــوده اســت‪ ،‬وقتــی شــما در جهنم هــم بخواهی و دیگــر دوســتان‪ .‬خیلــی رل خوبــی بــود‪ ،‬دوســت‬ ‫بــه کســی یــخ بفروشــی‪ ،‬یعنــی می خواهــی شــرایط داشــتم بــازی کنــم ولــی چــون پروانــه ســاختش را‬ ‫را تغییــر بدهــی‪ ،‬یعنــی تغییــر در بدتریــن شــرایط دیــر دادنــد و هم زمــان بــا ســریال «هشــت ونیم»‬ ‫و تنگنــا هــم میســر اســت‪ .‬تــا زمانــی دقیقــه شــد‪ ،‬درواقــع بایــد بیــن فیلــم ســینمایی و‬ ‫کــه زنــده هســتم می خواهــم ایــن ســریال انتخــاب می کــردم؛ کمــی ریســک بــود‪ ،‬هــر‬ ‫را بــرای دیگــران نیــز عملــی کنــم و دو نقــش را دوســت داشــتم و درنهایــت ســریال را‬ ‫انتقــال دهــم‪ ،‬شــاید کســی باشــد انتخــاب کــردم چــون احســاس کــردم مــردم را در‬ ‫کــه زندگــی اش مثــل جهنــم ادامــه راهــم کــم دارم و بــا ایــن ســریال شــاید بتوانــم‬ ‫اســت‪ ،‬اگــر دســتش را بگیــری یــک گوش ـه ای بــا مــردم باشــم‪.‬‬ ‫حــال خــودت هــم خــوب از همان ابتدای پروژه برای نقش «فرزین»‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫انتخاب شده بودید؟‬ ‫مجازی‬ ‫دنیای‬ ‫در‬ ‫بلــه‪ ،‬ســه قســمت فیلمنامــه داشــتیم‪ .‬بــا اقــای‬ ‫شاه حســینی گــپ زدم‪ ،‬اقــای شاه حســینی به شــدت‬ ‫می شود با همه‬ ‫مدیریــت را قبــل از کارگردانــی بلــد هســتند‪.‬‬ ‫چیز شوخی کرد؟‬ ‫نــه واقعــا بــا هــر قضاوت هم شدید؟‬ ‫چیــزی نمــی شــود فرزیــن قربانــی یــک قضــاوت زودهنــگام شــد‪.‬‬ ‫شــوخی کــرد‪ .‬ایــن اگــر در داســتان ناهنجــاری می بینیــم‪ ،‬از گذشــته‬ ‫بــه ظرفیــت و فرهنگمــان طــرف اســت و درکل ادم بالفطــره بــدی نبــوده‪،‬‬ ‫برمی گــردد‪ ،‬هــم فــرد و اســیب روحــی دیــده و می خواهــد قصــاص کنــد‪،‬‬ ‫هــم جامعــه بایــد باهم باشــند‪ .‬ان بــا هــم دل خــودش و قیصرگونــه‪ ،‬نــه اینکــه‬ ‫خیلــی از دوســتان از صفحــات بــه قانــون بســپارد‪ .‬اتفاقــی کــه ســر خــودش امــده‬ ‫مجــازی گلــه می کننــد کــه را شبیه ســازی می کنــد تــا ســر انهــا هــم بیایــد و‬ ‫یــک عــده‪ ،‬چیزهایــی برایشــان ببیننــد کــه چقــدر بــد و تلــخ اســت‪.‬‬ ‫می نویســند‪ ،‬مــن هــم تاییــد اقای علوی پایان داستان برای شما‬ ‫نمی کنــم‪ .‬شــاید ان لحظــه‬ ‫فــرد از جایــی ناراحــت دوست داشتنی بود؟‬ ‫اســت‪ ،‬غرزدنــش را در صفحــه خــدا از همــه مــا راضــی باشــد (بــا خنــده)‪ .‬جایــش‬ ‫مجــازی می زنــد‪ .‬مــن شــاید ناراحــت شــوم امــا برایــم خیلــی خالــی اســت‪ ،‬لوکیشــن شــمال جــای‬ ‫بــه دل نمی گیــرم‪ .‬فحــش دادن بعضی وقت هــا خــوش اب وهوایــی بــود‪ .‬جایــی بــود کــه کســی‬ ‫خــوب اســت‪ ،‬از قتــل جلوگیــری می کنــد‪ ،‬فــرد تابه حــال انجــا کار نکــرده بــود و مــن هــم انجــا را‬ ‫بــا فح ـش دادن خــودش را خالــی می کنــد و دیگــر دوســت داشــتم‪.‬‬ ‫منجــر بــه اتفــاق بدتــر نمی شــود ولــی دلیلــی بــرای با کارگردان های بزرگی کار کرده اید‪ ،‬در‬ ‫تاییــدش نــدارم‪ .‬امیــدوارم ایــن ظرفیــت در ایــن فضا سریال های تاریخی مانند «نردبام اسمان» و‬ ‫بازتــر شــود تــا بتوانیــم بــا خیلــی چیزهــا شــوخی «معمای شاه» نیز بازی کرده اید‪ ،‬حفظ راکورد‬ ‫کنیــم و شــوخی مان هــم شــوخی باشــد نــه توهیــن!‬ ‫در روند فرمایشی سریال های تاریخی سخت‬ ‫چــون خیلــی وقت هــا مــا شــوخی کردن را بــا‬ ‫تمســخر اشــتباه می گیریــم و ایــن غیرقابــل بخشــش نیست؟‬ ‫طبیعتــا فرســایش ســختی اســت‪ .‬یــک بــار هــم قبــا‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫گفتــه ام کــه کار تاریخــی بــه نوعــی برایــم دوران‬ ‫کامنت های اینستاگرامتان را می خوانید؟‬ ‫ســربازی محســوب می شــود‪ ،‬درنهایــت همــه‬ ‫سعی می کنم که بخوانم‪.‬‬ ‫این هــا بــه مــنِ بازیگــر کمــک می کنــد‪ ،‬مثــل فنــری‬ ‫کــه اگــر زیــاد فشــارش بدهــی یکهــو می پــرد‪.‬‬ ‫چند تا کامنت است؟‬ ‫بــاالی ‪ 5000‬تــا ‪ 12000‬هســت‪ .‬زمانــی کــه در طــول این هــا قطعــا بــه داشــته های مــن اضافــه می کنــد‪.‬‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫داستان جلد‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪27‬‬ ‫چند کلمه می گویم در یک جمله درباره شان‬ ‫در حد تصمیم است یا صحبت شده؟‬ ‫برایمان بگویید‪.‬‬ ‫صحبــت شــده‪ ،‬منتظــر یــک فرصــت و یــک ســالن‬ ‫ استاد محمد رحمانیان‬‫خــوب هســتیم تــا بتوانیــم این بــار پــر شــورتر اجــرا‬ ‫اســتاد محمــد رحمانیــان اســتاد مــا هســتند و افتخــار کنیم ‪.‬‬ ‫شاگردیشــان را داشــتم و هنــوز فرصــت نشــده بــا ‪ -‬دوربین مخفی امیرحسین قهرایی‬ ‫ایشــان کار کنــم‪ .‬ارزو می کنــم روزی بــا ایشــان کار یــادش بخیــر‪ ،‬اینجــا جــا دارد یــادی کنــم از اقــای‬ ‫کنم ‪.‬‬ ‫قهرایــی‪ ،‬به نظــرم یکــی از کارگردان هــای طنــاز‬ ‫ «زبــان اصلــی» نمایشــی کــه در ســی وچهارمین هســتند و بنیان گــذار دوربین مخفــی در ایــران‪.‬‬‫جشــنواره تئاتــر فجــر کار کردیــد‬ ‫ان زمــان کــه کســی بــه مــن‬ ‫خیلی این تئاتر را دوست دارم‪.‬‬ ‫اعتمــاد نمی کــرد‪ ،‬ایتم هــای‬ ‫من کجا و فردین کجا!‬ ‫دوربین مخفــی بــا ایشــان‬ ‫دلیلش چیست؟‬ ‫صورتش دیگر تکرار ندارد‬ ‫داشــتم کــه پــر از خاطــرات‬ ‫دیدیــد کــه می گوینــد یــک تیــم‬ ‫جــذاب و شــیرین بــود‪.‬‬ ‫دســت دو و بــا زمین هــای خاکــی‬ ‫شــروع کــرد‪ ،‬رفــت اول شــد و جــام گرفــت؟ بــرای ‪ -‬استاد جمشید هاشم پور‬ ‫مــن هــم «زبــان اصلــی» ایــن حکــم را داشــت‪ .‬گروه ایشــان هنــوز هــم سوپراســتار ســینمای ایــران‬ ‫خوبــی بودیــم‪ .‬مــن‪ ،‬خانــم ازاده صمــدی و ســعید هســتند‪ .‬تمــام خاطــرات بچگ ـی ام ایــن اســت کــه‬ ‫زارعــی هــر ســه بایــد خــوب می بودیــم تــا کلیــت زمانــی کــه از مدرســه تعطیــل می شــدم‪ ،‬پــدرم مــن‬ ‫کار دیــده شــود‪ ،‬چــون نقشــمان بــه هم ربط داشــت‪ .‬را بــه ســینما می بــرد‪ ،‬قهرمــان فیلم هــا و روی پــرده‬ ‫زمانــی کــه بــرای اجــرای کار رفتیــم بــه مــا ســالن ســینما عکــس ایشــان در کنــار اســتاد فرامــرز قریبیان‬ ‫نمی دادنــد و می گفتنــد تــا ســال ‪ 95‬ســالن هایمان بــود‪ .‬اولیــن فیلمــی کــه در ســینما دیــدم فیلــم‬ ‫پــر شــده ولــی یــک مــورد خالــی هــم هســت کــه «ســناتور» بــود و از انجــا ارزوی بازیگــر شــدن در‬ ‫مــاه رمضــان و قبــل از افطــار اســت؛ یعنــی عمــا مــن شــکل گرفــت‪.‬‬ ‫نیــا تئاترمــان را ببیــن! تبلیغــات هــم بــه هیــچ عنــوان یک پستی هم گذاشته بودید که به خاطر رفتن‬ ‫نداشــتیم‪ ،‬جلــوی درب فقــط یــک بروشــور دســت به سینما و دیدن فیلم های استاد هاشم پور‪ ،‬جیب‬ ‫مــردم می دادیــم‪.‬‬ ‫پدر را نیز یک حالی می دادید؟‬ ‫و جشنواره تئاتر فجر؟‬ ‫(می خنــدد) بچــه بــودم و شــیطان دیگــر‪ ،‬پارســال‬ ‫ـر‬ ‫ـ‬ ‫فج‬ ‫ـر‬ ‫ـ‬ ‫تئات‬ ‫ـنواره‬ ‫ـ‬ ‫جش‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫را‬ ‫در کمــال ناامیــدی تئاتــر‬ ‫هــم کــه لــوح تقدیــر را گرفتــم‪ ،‬از مــن ســوالی شــد‬ ‫دادیــم و ‪ 3‬روز مانــده بــه مســابقه‪ ،‬مــا را در بخــش کــه دلیــل موفقیت تــان بــرای گرفتــن ایــن جایــزه را‬ ‫مهمــان گذاشــتند! بــه مــا برخــورد و گفتیــم شــرکت چــه می دانیــد؟ در جــواب گفتــم عاقبــت فــرار از‬ ‫نمی کنیــم‪ ،‬جدول شــان به هــم خــورد و دوبــاره مــا مدرســه (بــا خنــده)‪.‬‬ ‫را در بخــش مســابقه گذاشــتند‪ ،‬ســالن خیلــی بدی به رشته تحصیلی تان؟‬ ‫مــا دادنــد‪ ،‬روز اول بنرهــای جشــنواره نصــب نشــده رشــته کامپیوتــر‪ ،‬رشــته ای که بایــد تمامــش می کردم‬ ‫بــود کــه بگوییــم یــک جشــنواره اســت‪.‬‬ ‫ولــی تــا کاردانــی خوانــدم‪ .‬اصــا عالقـه ای نداشــتم‪.‬‬ ‫داورهــا امدنــد و خــدا را شــکر مــا‬ ‫از بچگــی عاشــق بازیگــری بودم‪.‬‬ ‫هرچــه داشــتیم گذاشــتیم‪ ،‬هــم‬ ‫ یوونتوس؟‬‫مــن و هــم خانــم ازاده صمــدی‬ ‫دنیــای مــا همیشــه سیاه وســفید اســت‪ .‬مــن‬ ‫توانســتیم لــوح تقدیــر بازیگــر‬ ‫تنهــا تیمــی کــه بــه ان تعصــب دارم و پیگیرش‬ ‫مــرد و زن جشــنواره تئاتــر فجــر‬ ‫هســتم‪ ،‬بعــد از تیــم ملــی کشــورمان‪ ،‬تیــم‬ ‫را بگیریــم‪ .‬بــرای همیــن ان کار‬ ‫یوونتــوس اســت‪.‬‬ ‫عاقبت بخیــر شــد‪ .‬شــاید دوبــاره‬ ‫فوتبالی هستید؟‬ ‫در تهــران ان کار را اجــرا کنیــم‬ ‫بله فوتبال را دوست دارم‪.‬‬ ‫چــون خیلی هــا کار را ندیدنــد‪.‬‬ ‫قرمز یا ابی؟‬ ‫االن برایــم فرقــی نمی کنــد‪ .‬بچــه کــه بــودم‬ ‫نوبتــی برایــم فــرق می کــرد‪ .‬مــن بیشــتر از‬ ‫همــه عاشــق بازیکــن هســتم تا تیــم‪ .‬ان‬ ‫زمــان هــم دنبــال قهرمانــم می گشــتم‬ ‫مثــل بازیگــری‪.‬‬ ‫قهرمان هایتان چه کسانی‬ ‫بودند؟‬ ‫اقــای احمدرضــا عابدزاده‪ ،‬ایشــان‬ ‫مــن را عاشــق فوتبــال کــرد‪.‬‬ ‫زمانــی کــه در اســتقالل بــود‪،‬‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪28‬‬ ‫“‬ ‫اســتقاللی بــودم‪ ،‬زمانــی کــه در پرســپولیس بــود‪،‬‬ ‫پرسپولیســی بــودم‪ ،‬زمانــی کــه در تیــم ملــی بــود‪،‬‬ ‫تیــم ملــی را دوســت داشــتم‪ .‬بعــد از رفتنشــان فوتبال‬ ‫بــرای مــن کم رنــگ شــد‪ .‬بــرای همیــن طــرف دار‬ ‫تیــم یوونتــوس هســتم‪ .‬کیــف می کنــم هوادارهــای‬ ‫فوتبــال را می بینــم چــون فوتبــا ل دلخوشی شــان‬ ‫اســت و مخصوصــا هــواداری کــه نماینــده شــهر‬ ‫کوچکــش‪ ،‬تیــم کوچکــی اســت و بــا عشــقی‬ ‫هفته به هفتــه منتظــر بــازی تیمــش اســت‪.‬‬ ‫چه ورزش هایی انجام می دهید؟‬ ‫هیچ کــدام را به صــورت جــدی و قهرمانــی دنبــال‬ ‫نکــردم‪.‬‬ ‫تفریحی؟‬ ‫شنا‪ ،‬تنیس‪ ،‬بیلیارد‬ ‫بیلیاردتان خوب است؟‬ ‫خــوب کــه نــه‪ ،‬ولــی بیلیــارد را بایــد بــازی کنــم‪.‬‬ ‫فوتبــال دســتی ام خــوب اســت البتــه اگــر ورزش‬ ‫محســوب می شــود‪.‬‬ ‫در جام جهانی هنرمندان هم شرکت‬ ‫کرده اید؟‬ ‫بــازی پلی استیشــن منظورتــان اســت؟ بلــه ان‬ ‫مجموعــه مســابقاتی بــود کــه بــا دوســتان شــرکت‬ ‫کردیــم‪.‬‬ ‫چندم شدید؟‬ ‫از گروهــم صعــود کــردم ولــی قرار شــد سـی دی اش‬ ‫بیــرون نیاید‪.‬‬ ‫چقدر احساساتی هستید؟‬ ‫خیلی‪.‬‬ ‫جزء ان دسته از ادم هایی هستید که سرود‬ ‫ملی بشنوند اشک شان در بیاید؟‬ ‫نــه در ان حــد‪ ،‬زمــان بازی هــای المپیــک وقتــی کــه‬ ‫وزنه هــا بــاال می رفــت‪ ،‬ان اشــک ها و لبخندهایــی‬ ‫کــه از شــوق و تلخــی شکســت بــود‪ ...‬بلــه‪،‬‬ ‫اشــک ریختن بــرای بهــداد ســلیمی کــه ان اتفــاق‬ ‫برایــش افتــاد و بــرای کیانــوش اشــک شــوق ریختم‪.‬‬ ‫ایــن اولیــن مدالمــان بــود ولــی بــرای احمدرضــا‬ ‫عابــدزاده زمانــی کــه بــه روزنامه فروشــی رفتــه بــودم‬ ‫و تیتــر را خوانــدم کــه نوشــته بــود؛ «عقــاب دوبــاره‬ ‫پــرواز کــن» و ان اتفــاق تلــخ برایــش افتــاده بــود‪،‬‬ ‫جلــوی کیوســک روزنامه فروشــی زانــو زدم و اشــک‬ ‫می ریختــم‪ ،‬واقعــا هــق هــق مـی زدم و دســت خــودم‬ ‫هــم نبــود‪ .‬درهرصــورت ادم احساســی هســتم‪ ،‬یــک‬ ‫فروردینــی عاشق پیشــه‪.‬‬ ‫شنیده ام متولد اول فروردین هستید‪ ،‬جریان‬ ‫کادو گرفتن چه می شود؟‬ ‫کال منتفــی می شــود (بــا خنــده)‪ .‬درنهایــت بــا یــک‬ ‫اس ام اس‪ ،‬تبریــک تولــد و عیــد را باهــم دریافــت‬ ‫می کنــم‪ .‬مــن در زندگـی ام فقــط یــک بــار تولــد گرفتم‪.‬‬ ‫به عشق در یک نگاه اعتقاد دارید؟‬ ‫از بابــت اینکــه صرفه جویــی در وقــت باشــد؟ (بــا‬ ‫خنــده) واقعیتــش ایــن طبیعــی اســت که هرچه ســن‬ ‫بــاال مـی رود ایده ال هــا تغییــر می کنــد‪ .‬قطعــا در ایــن‬ ‫ســنی کــه مــا هســتیم بــا یــک نــگاه نمی شــود کــه‬ ‫عاشــق شــویم ولــی زندگــی عاشــقانه را دوســت‬ ‫دارم‪ .‬ادم در درجــه اول بایــد عاشــق زندگــی و‬ ‫خانــواده اش‪ ،‬چــه پدرومــادر و چــه همســروفرزند‬ ‫باشــد‪ .‬اگــر عشــق نباشــد زندگــی ســخت می شــود‪.‬‬ ‫اهل شعرخواندن هستید؟‬ ‫بله‪.‬‬ ‫از کدام شاعر بیشتر می خوانید؟‬ ‫بســتگی بــه حالــم دارد‪ .‬یــک روز ســراغ خیــام‬ ‫مـی روم و یــک روز ســراغ ســعدی‪ ،‬ســپهری‪ ،‬شــاملو‬ ‫و یــا شــاعرهای معاصــر دیگــر مــی روم‪.‬‬ ‫از شعرای جدید کدام یک را می پسندید؟‬ ‫خیلی هــا هســتند؛ اقــای حامــد عســکری‪ ،‬اقــای‬ ‫فاضــل نظــری‪ ،‬اقای حســن دلبــری که از شــاعرهای‬ ‫جدیــد هســتند و کارهایشــان بســیار زیبــا اســت‪.‬‬ ‫اگر می شود یک بیت شعر هم برایمان بگویید‪.‬‬ ‫بیت نیست‪ ،‬می شود یکی از شعرهای خودم را برایتان‬ ‫بخوانم؟‬ ‫اخرین کتابی که خوانده اید و یا درحال‬ ‫اشپزیتان خوب است؟‬ ‫بــه انــدازه خــودم بلــه‪ ،‬ولــی اشــپزی را خیلــی‬ ‫دوســت دارم و حالــم را خــوب می کنــد و می دانیــد‬ ‫کــه بهتریــن اشــپزهای دنیــا اقایــان هســتند (بــا‬ ‫خنــده)‪.‬‬ ‫بهترین بازیگرها اقایان هستند یا خانم ها؟‬ ‫فرقــی نمی کنــد‪ ،‬فقــط کافــی اســت بــازی خوبــی‬ ‫از انهــا دیــده باشــیم‪ .‬پیــش امــده کــه مــن از یــک‬ ‫بازیگــر خانــم بــرای بــازی ام الهــام گرفت ـه ام‪.‬‬ ‫می شود مثال بزنید؟‬ ‫بــازی «جولیانــا مــور» در فیلــم «ســاعت ها» به نظــرم‬ ‫شــاهکار است‪.‬‬ ‫اخرین بازی که کردید؟ منظورم گیم است‪.‬‬ ‫بــازی پلی استیشــن بــود‪ .‬بــا اقــای نویــد محمــدزاده‬ ‫کــه از بازیگرهــا و از دوســتان خوبــم هســتند‪ ،‬فوتبال‬ ‫فیفــا بــازی کــردم کــه بازی شــان هــم خیلی خــوب‬ ‫ا ست ‪.‬‬ ‫اخرین سفری که رفتید؟‬ ‫شیراز و برنامه خوشا شیراز بود‪.‬‬ ‫سفرهایتان هم کاری شده‪ ،‬این نوع سفر را‬ ‫دوست دارید؟‬ ‫بلــه ســفر را دوســت دارم‪ .‬ســفر یــک بهانــه اســت‬ ‫کالم اخر‪...‬‬ ‫تشــکر می کنــم از همــه مــردم کــه در ایــن مــدت بــه‬ ‫مــن خیلــی لطــف داشــتند و عزیزانــی کــه بــه صفحه‬ ‫مــن می اینــد و برایــم کامنــت و دایرکــت می گذارنــد‬ ‫و نقدهــای سازنده شــان را می گوینــد‪ .‬دســت‬ ‫تک تکشــان را می بوســم و مخلــص همگــی هــم‬ ‫هســتم‪ .‬ببخشــید کــه نمی توانــم جــواب تک تــک‬ ‫شــما را بدهــم ولــی ســعی می کنــم همــه را بخوانــم‪.‬‬ ‫گفتگوکننده‪:‬‬ ‫سهند داداشی نسب‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫خواندنش هستید؟‬ ‫اخریــن کتــاب‪ ،‬یــک رمــان بــود بــه نــام «بوتیک های‬ ‫شــهر خامــوش» کــه قصه خیلــی جذابی داشــت‪.‬‬ ‫اخرین باری که اشپزی کردید؟‬ ‫یک هفته پیش‪.‬‬ ‫چه درست کردید؟‬ ‫کوکو ماهی‪.‬‬ ‫داستان جلد‬ ‫خیلی هم عالی‪...‬‬ ‫«سه تا نقطه‪ ...‬وگرنه بازیگرم‬ ‫بهرنگ علوی اهل همین حوالی‬ ‫یک رگم به اسمان رفته و گاهی ابری می شوم‬ ‫و خداوند از تنهایی ام عکس می گیرد‬ ‫شاید او هم با خبر است از اینکه من روزی خواهم‬ ‫مرد‬ ‫و کرم ها برایم جشن خواهند گرفت»‪.‬‬ ‫این یک دلنوشته است که خودم گفتم‪.‬‬ ‫در فضای موسیقی کدام خواننده را می پسندید؟‬ ‫مرحــوم ناصــر عبداللهــی‪ ،‬همایــون شــجریان و تیتراژ‬ ‫ســریال «هشــت و نیــم دقیقــه» بــا صــدای اقــای‬ ‫احســان خواجه امیــری‪.‬‬ ‫بــرای اینکــه جاهــای مختلــف را ببینــی و روی کــره‬ ‫خاکــی بچرخــی‪ .‬فرصــت کنــم اســتفاده می کنــم‪.‬‬ ‫سال ‪ 92‬گفته بودید اگر بخواهم در سینما سرم‬ ‫را باال بگیرم سرم به سقف می خورد‪ ،‬این حرف‬ ‫را شما گفته بودید؟‬ ‫این طــوری نگفتــه بــودم‪ .‬چــرا کلیــد را برعکــس در‬ ‫قفــل می چرخاننــد! مــن فقــط گفتم ســقف ســینمای‬ ‫مــا کوتــاه اســت‪.‬‬ ‫به سوپراستار شدن فکر می کنید؟‬ ‫بــه ایــن چیزهــا نبایــد فکر کــرد‪ .‬امــکان دارد شــما را‬ ‫از مســیر خــارج کنــد ولــی بــرای بهتربــودن هــرروز‬ ‫فکــر می کنــم‪.‬‬ ‫اصال نمی خواهید سوپراستار شوید؟‬ ‫خیــر‪ ،‬اگــر هــم بخواهــم نبایــد بــه ان فکــر کنــم‬ ‫چــون وقتــی فکــر کنــی به مســیر حاشــیه ای کشــیده‬ ‫می شــوی‪ .‬نشــان سوپراســتار شــدن را مــردم بــه مــا‬ ‫می دهنــد‪ ،‬هرچقــدر هــم بگوییــم مــا سوپراســتار‬ ‫هســتیم‪ ،‬درنهایــت ان مــدال را مــردم گــردن مــا‬ ‫می اندازنــد‪.‬‬ ‫‪29‬‬ ‫یک بانوی ایرانی‪ ،‬نوازنده‬ ‫یک کمپانی جهانی شد‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪30‬‬ ‫گپی کوتاه با عسل ملک زاده به بهانه انتخابش‬ ‫توسط کمپانی‪Meinl‬‬ ‫عســل ملــک زاده متولــد ‪1366‬‬ ‫نوازنــده دف و پرکاشــن‪،‬‬ ‫فارغ التحصیــل گریــ ِم تئاتــر و‬ ‫ســینما و دارای مــدرک بین المللــی‬ ‫‪Fashion Designer‬؛ وی یکــی از‬ ‫بانــوان فعــال در حــوزه موســیقی‬ ‫بــوده و در ایــن راســتا به عنــوان‬ ‫مــدرس دف در دانشــگاه الزهــرای‬ ‫تهــران‪ ،‬برگزارکننــده کارگاه و‬ ‫مســتر کالس دف در کشــور‬ ‫ســوئیس بطــور مــداوم‪ ،‬امــوزش‬ ‫ریتم هــای ایرانــی در کاخــن در‬ ‫کشــور اســپانیا فعالیــت کــرده و‬ ‫افتخــار شــاگردی اقایــان مهــرداد‬ ‫کریم خــاوری‪ ،‬مهــراد نوبخــت‪،‬‬ ‫حســین رضایی نیــا‪ ،‬عرفــان‬ ‫ به امیدحــق و خانـ م ســارا احمــدی‬ ‫را در زمینــه دف داشــته اســت‪.‬‬ ‫ن در جهــت ارتقــاء نوازندگــی درامــز و‬ ‫همچنیــ ‬ ‫پرکاشــن در کالس ریتــم شناســی پژمــان حــدادی‬ ‫و همایــون نصیــری و کالس هــای نوازنده هــای‬ ‫بین المللــی ‪ .Hakim.Loudin‬و ‪Jost.nickel-wim de‬‬ ‫‪ vires-Andi rohde‬شــرکت داشــته اســت‪.‬‬ ‫دریافــت مقــام اول تکنــوازی در جشــنواره هــای‬ ‫ایــوان اینــه‪ ،‬اوای مهــر‪ ،‬جــوان ایرانــی و نوازنــده‬ ‫برگزیــده تئاتــر بانــوان و کســب مقــام دوم در‬ ‫فســتیوال بین المللــی شــرق در کشــور ازبکســتان‬ ‫همــراه بــا گــروه اوای مهربانــی از افتخــارات‬ ‫او اســت‪ .‬صاحــب البــوم تصویــری ســازهای‬ ‫کوبــه ای (‪ Rejoicing Dafs‬دف هــای سرمســت)‬ ‫در اروپــا و نوازنــده ســازهای کوبــه ای در تئاتــر‬ ‫عروســکی اپــرای ســعدی بــه کارگردانــی اقــای‬ ‫غریب پــور بــوده و بــا اهنگســازانی همچــون کارن‬ ‫همایونفــر‪ ،‬بهــزاد عبــدی‪ ،‬ســعید ذهنــی‪ ،‬بهــروز‬ ‫صفاریــان‪ ،‬علــی قمصــری همــکاری داشــته و نیــز‬ ‫بــا گروه هــای مختلفــی در امریــکا‪ ،‬فرانســه‪ ،‬المــان‪،‬‬ ‫لهســتان‪ ،‬اســپانیا‪ ،‬ایتالیــا‪ ،‬ســوییس‪ ،‬رمانــی‪ ،‬روســیه‪،‬‬ ‫اربیــل و ســلیمانیه عــراق به اجــرای برنامــه پرداخته‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫مختصری از شروع فعالیت هنری تان بگویید‪...‬‬ ‫مــن از ســال ‪ 1378‬نوازنــده دف هســتم و از ســال‬ ‫‪ 1383‬بــه تدریــس دف پرداختــم‪ .‬درحال حاضــر‬ ‫مــدرس دانشــگاه الزهــرا و سرپرســت گــروه‬ ‫کوبـه ای «سرمســت» کــه شــامل ‪ 60‬نوازنــده اســت‪،‬‬ ‫هســتم کــه در مکان هــای مختلــف مثــل ســالن برج‬ ‫میــاد و تــاالر وحــدت بــا گروه هــای مختلــف بــه‬ ‫اجــرای برنامــه پرداخته ایــم‪.‬‬ ‫به عنوان سولیست هم فعالیت دارید؟‬ ‫‪ 4‬ســال اســت کــه خــودم بــه صــورت شــخصی‬ ‫بــه برگــزاری کارگاه و مســترکالس پرداختــه و بــه‬ ‫عنــوان سولیســت در کشــورهای مختلــف اروپایــی‬ ‫اجــرای برنامــه داشــته ام‪.‬‬ ‫چه شد که به فکر فعالیت مستقل افتادید؟‬ ‫از ســال ‪ 2004‬بــا گروه هــای مختلــف بــرای‬ ‫تورهــای خــارج از کشــور رفتــم ولــی بعــد از‬ ‫مدتــی بــه ایــن فکــر افتــادم کــه توانایی هــای مــن‬ ‫در قالــب گــروه‪ ،‬مشــخص نمی شــود‪ ،‬چــون بایــد‬ ‫خیلــی محتــاط باشــم و در یــک چارچــوب خــاص‬ ‫نوازندگ ـی ام را ادامــه دهــم؛ بــرای همیــن بــه ایــن‬ ‫فکــر افتــادم کــه می توانــم خــودم به صــورت‬ ‫شــخصی و مســتقل در فســتیوال های پرکاشــن دنیــا‬ ‫شــرکت کنــم کــه ایــن اتفــاق حــدود ‪ 4‬ســال پیــش‬ ‫در کشــور ســوئیس رخ داد؛ من برای ســولو‪ ،‬کارگاه‬ ‫و مســترکالس بــه ســوئیس دعــوت شــدم‪.‬‬ ‫ازفستیوالسوئیسبیشتربگویید‪...‬‬ ‫در انجــا ‪ 7‬نوازنــده بین المللــی از امریــکا و اروپــا‬ ‫شــرکت داشــتند‪ ،‬همــه اقــا بودنــد و مــن تنهــا‬ ‫خانمــی بــودم کــه در این فســتیوال شــرکت کــردم‪.‬‬ ‫بــه مــدت نیم ســاعت‪ ،‬تک نــوازی ســاز دف‬ ‫داشــتم کــه فوق العــاده از ان اســتقبال شــد‪ .‬کارگاه‬ ‫و مسترکالســم نیــز بــرای دف بــود کــه خیلــی از‬ ‫نوازنــدگان خارجــی شــرکت کــرده بودنــد و برایــم‬ ‫بســیار لذت بخــش بــود‪.‬‬ ‫چه هدف و افقی برای این فعالیت دارید؟‬ ‫تمــام تــاش و انــرژی ای کــه بــرای ایــن کار‬ ‫می گــذارم بــرای ایــن اســت کــه بتوانــم ریتم هــای‬ ‫ایرانــی را در نوازندگــی نوازنــدگان خارجــی بیــاورم‬ ‫و انهــا را بــا ریتم هــای غنــی ایرانــی اشــنا کنــم‪.‬‬ ‫مشکلی با محدودیت ها و چارچوب های‬ ‫حضور یک خانم ایرانی مسلمان در عرصه های‬ ‫بین المللیندارید؟‬ ‫از انجایــی کــه مــن در یک کشــور اســامی زندگی‬ ‫می کنــم و طبــق چارچــوب و قواعــد کشــورم پیش‬ ‫م ـی روم‪ ،‬بــا لباس هــای خــاص و ســنتی‪ ،‬فرهنــگ‬ ‫فاخــر ایــران و ایرانــی را در ســفرهای خارجــی کــه‬ ‫مـی روم بــه نمایــش می گــذارم‪ .‬بــرای همیــن چنــد‬ ‫کمپانــی بــه مــن پیشــنهاد دادنــد کــه ارتیســت ان‬ ‫کمپانــی شــوم ولــی مــن بهتریــن و پررنگ تریــن را‬ ‫انتخــاب کــردم کــه کمپانــی مینــل اســت کــه مــن‬ ‫را بــه عنــوان ارتیســت مولتی پرکاشــن انتخــاب‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫از کدام مدرسین پرکاشن را اموختید؟‬ ‫از اقایــان اســتاد حکیم لودیــن‪ ،‬همایــون نصیــری و‬ ‫ســعید صارمــی‪.‬‬ ‫احساستان نسبت به این اتفاق خجسته که برای‬ ‫اولین بار در موسیقی بانوان ایرانی اتفاق‬ ‫افتاده‪ ،‬چگونه است؟‬ ‫بــرای مــن باعــث افتخــار اســت که بــه عنــوان یک‬ ‫نماینــده از ایــران و بــه عنــوان یــک نوازنــده خانــم‬ ‫ایــن توفیــق نصیبــم شــده اســت و می خواهــم تمام‬ ‫انــرژی ام را بگــذارم تــا حتــی گوش ـه ای از پرچــم‬ ‫موســیقی کشــورم را بــاال ببــرم و نشــان دهــم کــه‬ ‫خانم هــا نیــز می تواننــد در ایــن عرصــه موفــق‬ ‫باشــند‪ .‬خانم هــا از عهــده هــرکاری برمی اینــد و‬ ‫هیــچ کمبــودی نســبت بــه اقایــان ندارنــد‪ ،‬فقــط‬ ‫کافــی اســت کــه بخواهنــد و اراده کننــد‪.‬‬ ‫بی شک موفق بوده اید؛ و کالم اخر‪...‬‬ ‫اکنــون اســم مــن به صــورت رســمی در ســایت‬ ‫ایــن کمپانــی جهانــی درج شــده اســت‪ ،‬خیلــی از‬ ‫نوازنــدگان انجــا مــن را می شناســند و مــن خیلــی‬ ‫خوشــحالم کــه به عنــوان یــک معلــم و نوازنــده‬ ‫بین المللــی و به عنــوان یــک خانــم ایرانــی در‬ ‫خــارج از کشــور مطــرح شــده ام‪.‬‬ ‫کوتاه از موسیقی‬ ‫مرضیه جعفری‪ -‬این نکات کوتاه‬ ‫درباره موسیقی را می توانید هر روزه از‬ ‫کانال تلگرام اموزشگاه همراز‬ ‫‪@HAMRAAZACADEMY‬‬ ‫با تگ کوتاه_از_موسیقی دریافت کنید‪.‬‬ ‫پرکارتریناهنگ ساز‬ ‫عرشیا روشن قلب‬ ‫کارشناس موســیقى و‬ ‫کارشـناس ارشــد هنــر‬ ‫دانستنی های موسیقی‬ ‫موســیقی درمانی در نیمــه قــرن هجدهــم تــا‬ ‫اواســط قــرن نوزدهــم‬ ‫عرشــیا روشــن قلب‪ ،‬کارشــناس موســیقى‪،‬‬ ‫کارشــناس ارشــد هنــر‬ ‫اســکیرول «‪ »ESQUIROL‬در ســال ‪ 1748‬در‬ ‫کتــاب خــود بــه نــام «جنــون در بیماری هــای‬ ‫روانــی» موســیقی را یــک عامــل موثر و بــاارزش‬ ‫درمانــی معرفــی کــرد‪.‬‬ ‫در قــرن هجدهــم‪ ،‬مطبوعــات رســمی امریــکا‬ ‫بــه معرفــی کاربــرد موســیقی به عنــوان یــک‬ ‫عامــل کمکــی در درمــان پزشــکی پرداخــت‬ ‫و دانشــگاه پنســیلوانیا در حمایــت از اســتفاده‬ ‫موســیقی درمانی‪ ،‬مقاالتــی منتشــر کــرد‪.‬‬ ‫در اوایــل قــرن نوزدهــم‪ ،‬پزشــکان فرانســوی‬ ‫از قــدرت موســیقی در درمــان بیماری هــای‬ ‫عصبــی و روانــی نظیــر هیســتری اســتفاده‬ ‫کردنــد (هیســتری یکــی از انــواع بیماری هــای‬ ‫روانپزشــکی اســت کــه اضطــراب شــدید و‬ ‫افراطــی را در فــرد مبتــا‪ ،‬به صــورت عالئــم‬ ‫جســمی و فیزیکــی نشــان می دهــد)‪ .‬الزم‬ ‫بــه ذکــر اســت در ایــن بیــن به دلیــل انکــه‬ ‫امــار شــیوع بیماری هــای هیســتری در زنــان‬ ‫چندبرابــر مــردان اســت‪ ،‬انجمــن حمایــت از‬ ‫زنــان در مــداوای دســته جمعی افــراد مبتــا‬ ‫نقــش بســزایی را ایفــا کــرد‪.‬‬ ‫چومــه «‪ »CHOMET‬در ســال ‪ 1846‬رســاله‬ ‫خــود را بــا نــام «نفــوذ موســیقی در زندگــی‬ ‫و ســامت» بــه اکادمــی علــوم پاریــس تقدیــم‬ ‫کــرد و در ســال ‪ 1874‬در مقالــه ای به نــام‬ ‫«موســیقی به عنــوان دارو» نظریــه و عقیــده‬ ‫چومــه بــه اطــاع پزشــکان و روانپزشــکان‬ ‫امریــکا رســانیده شــد‪.‬‬ ‫در طــول قــرن نوزدهــم اســتفاده از موســیقی‬ ‫در اموزشــگاه ها و برنامــه اموزشــی نابینایــان و‬ ‫ناشــنوایان امریــکا افزایــش یافــت‪.‬‬ ‫تالش هــای پژوهشــی کــه در ایــن دوران‬ ‫صــورت گرفــت‪ ،‬نقــش مهمــی را در پیشــرفت‬ ‫دانــش موســیقی درمانی بــرای اینــدگان ایفــا‬ ‫کــرد‪.‬‬ ‫در ســال های اخیــر موسســاتی ماننــد موسســه‬ ‫فرهنگی هنــری مــوزاک بــا بــه خدمت گرفتــن‬ ‫موزیســین ها و روانشناســان و روانپزشــکان‬ ‫خبــره اقــدام بــه تهیــه و تنظیــم قطعــات‬ ‫سفارشــی جهــت اقدامــات موســیقی درمانی‬ ‫کــرده اســت‪ .‬درحال حاضــر روش هــای مــدرن‬ ‫و گونه هــای مختلــف موســیقی درمانی در‬ ‫اکثــر کشــورهای جهــان انجــام می شــود‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫کتــاب رکوردهــای جهانــی گینــس ایــن‬ ‫عنــوان را بــر مبنای تعــداد اثــار برجای مانده‪،‬‬ ‫متعلــق بــه «تلمــان» می دانــد‪.‬‬ ‫به نظــر می رســد او بــه همــان‬ ‫راحتــی کــه مــا جانــداران‬ ‫میــرا نفــس می کشــیم‪،‬‬ ‫موســیقی می ســاخت‪.‬‬ ‫تلمــان در مجمــوع ‪3700‬‬ ‫قطعــه موســیقی مختلــف‬ ‫ســاخته بــود‪ ،‬امــا اشــکال‬ ‫اینجــا اســت کــه زمــان‬ ‫بعضــی از ایــن قطعه هــا فقــط‬ ‫یــک تــا دو دقیقــه اســت‪.‬‬ ‫دینامیسم‬ ‫همان طــور کــه زیروبمــی بــا ریتــم‬ ‫صداهــا را می تــوان تغییــر داد‪،‬‬ ‫حجــم یــا شــدت صــدا را نیــز‬ ‫می تــوان کــم یــا زیــاد کــرد‪ .‬در‬ ‫موســیقی غــرب بــه ایــن تغییرپذیــری‬ ‫«دینامیســم» می گوینــد‪ .‬بــرای نشــان دادن‬ ‫دینامیســم از اصطالحــات ایتالیایــی اســتفاده‬ ‫می کننــد‪ :‬ضعیف=پیانــو و قــوی= فورتــه‬ ‫ُمدگردی‬ ‫مدگــردی عبــارت اســت از تغییراتــی کــه‬ ‫به منظــور تنــوع در مایــه بــا مقــام یــا هــردوی‬ ‫ان هــا به وســیله عالمت هــای تغییردهنــده جدیــد‬ ‫در ملــودی و هارمونــی به وجــود می ایــد و‬ ‫موســیقی بــا اســتفاده از درجــات اصلــی مایــه یا‬ ‫مقــام جدیــد‪ ،‬روی تونیــک ان توقــف می کنــد‪.‬‬ ‫فائزخوانی‬ ‫نغمــه ای اوازی کــه بــا اشــعار فائــز خوانــده‬ ‫می شــود‪ .‬ایــن نــوع نغمــات غالبــا از متــد ازاد‬ ‫برخــوردار بــوده و برخــی چوپانــان بــا ســاز نــی‬ ‫نیــز بــه اجــرای ان می پردازنــد‪.‬‬ ‫مترنم‬ ‫ُ‬ ‫بــرای کنتــرل تنداهــای مختلــف‪ ،‬از اســبابی بــه‬ ‫ترنــم» اســتفاده می شــود کــه در ســال‬ ‫نــام «م ِ ُ‬ ‫‪ 1816‬بــه وســیله «یهــان نِپُمــوک مِلتســل»‬ ‫اختــراع شــده اســت‪.‬‬ ‫نت های تزیینی‬ ‫نت هــای تزیینــی غالبــا نت هــای کوچکــی‬ ‫از جنــس صداهــای غیرهارمونیــک‬ ‫هســتند کــه قبــل یــا بعــد از نت هــای‬ ‫اصلــی (اساســی) قــرار دارنــد و کاربرد‬ ‫ان هــا به منظــور زینت بخشــیدن بــه‬ ‫ملــودی اســت‪ .‬طــول زمانــی ایــن‬ ‫قبیــل نت هــا بــه اســتثنای بعضــی از‬ ‫ان هــا‪ ،‬بســیار کوتــاه اســت‪.‬‬ ‫نت های دیاتنیک‬ ‫نت هایــی کــه به صــورت طبیعــی‬ ‫در یــک گام معیــن وجــود دارنــد‬ ‫«دیاتنیــک» نامیــده می شــوند؛ به عنــوان‬ ‫مثــال نــت «فــا» در گام «د» بــزرگ و نت‬ ‫«دی یــز» در گام «ر» بــزرگ‪ ،‬دیاتنیــک‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫اکورد‬ ‫چنــد صــدا را کــه در یــک زمــان‬ ‫واحــد بــا هــم شــنیده شــوند «اکــورد»‬ ‫می نامنــد کــه اگــر از فواصــل ســوم های‬ ‫روی هــم تشــکیل شــده باشــد‪ ،‬ان را‬ ‫اکــورد بــه حالــت «پایگــی» گوینــد‪.‬‬ ‫خروس جنگی‬ ‫مرحلـه ای از چوب بــازی جنــوب‬ ‫خراســان‪« ،‬خروس جنگــی»‬ ‫نــام دارد کــه درعین حــال‬ ‫اخریــن مرحلــه ایــن رقــص‬ ‫نیــز محســوب می شــود‪.‬‬ ‫ســرنا و دهــل در بیــان‬ ‫موســیقی ایــن رقــص مــورد‬ ‫اســتفاده قــرار می گیــرد‪.‬‬ ‫موقعیت اکورد‬ ‫موقعیــت هــر اکــورد را در هــر‬ ‫تنالیــه‪ُ « ،‬فنکســیُن» ان اکــورد می نامنــد‪.‬‬ ‫مثــا فنکســین اکــورد «د‪.‬می‪.‬ســل»‬ ‫در تنالیتــه «د» مــاژور ‪ I‬و در «ســل»‬ ‫مــاژور ‪ IV‬و در «فــا» مــاژور بــا «فــا»‬ ‫مینــر (ملودیــک یــا هارمونیــک) و در‬ ‫«مــی» مینــر (تئُریــک یــا هارمونیــک)‬ ‫‪ VI‬اســت‪ .‬فنکســین هــر اکــورد بــا «اعــداد‬ ‫رومــی» مشــخص می شــود‪.‬‬ ‫سلفژ‬ ‫پایــه و اســاس جــدی در امــوزش موســیقی‬ ‫به شــمار م ـی رود کــه شــامل دو بخــش عملــی‬ ‫و نظــری اســت‪ .‬ســلفژ عملــی یعنــی خوانــدن‬ ‫و تلفــظ نت هــا به شــکل اوازی و وزن خوانــی‬ ‫و قســمت نظــری شــامل شــناخت کلیــه‬ ‫عالمت هــا و قواعــد موســیقی اســت‪.‬‬ ‫نت و خط حامل‬ ‫نــت عالمتــی اســت کــه به وســیله ان صداهــای‬ ‫موســیقی نوشــته و اجــرا می شــود و «حامــل»‬ ‫‪ 5‬خــط افقــی و مــوازی بــا فواصــل معینــی‬ ‫اســت کــه نت هــا را در رویــا میــان خطــوط ان‬ ‫می نویســد و به واســطه محــل قرارگرفتــن ان‪ ،‬از‬ ‫هــم تشــخیص داده می شــوند‪ .‬خطــوط حامــل‬ ‫معمــوال از پاییــن بــه بــاال شــمرده می شــود‪.‬‬ ‫موسیقی به عنوان دارو‬ ‫‪31‬‬ ‫گپـــی با عــوامل البـــــــوم‬ ‫«سعدی خوانی یا وشتن»‬ ‫در حاشـــیه رونــما�یی‬ ‫به همراه ضمیمه تصــــــویری‬ ‫گفتگوی کاملتر در ضمیمه تصویری در‪:‬‬ ‫‪www.aparat.com/majidakhshabi‬‬ ‫‪telegram.me/zirobamonline‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪32‬‬ ‫عکس هــا از المیــرا بابایــی و تیــم گفتگــوی‬ ‫تصویــری‪ :‬مرضیــه جعفــری‪ ،‬مریــم لشــنی و‬ ‫اکبــر اخشــابی‪.‬‬ ‫پیمــان سلطانی‪-‬اهنگســاز‪َ :‬وشـتَن یعنــی رقصی‬ ‫کــه عاشــق به پیشــواز معشــوق مـی رود‬ ‫«وشتَن»‬ ‫اقای سلطانی چرا َ‬ ‫و چرا بین این همه شاعر‪،‬‬ ‫سعدی را انتخاب کردید؟‬ ‫ایــن یــک مجموعــه اســت کــه‬ ‫مــن از ‪ 20‬ســال پیــش شــروع‬ ‫کــردم‪ .‬بیــن ادبیــات ایرانــی و‬ ‫موســیقی ایــران ارتباطــی وجود‬ ‫دارد کــه بخشــی از ان به ادبیات‬ ‫معاصــر ایــران برمی گــردد‪ .‬مــن‬ ‫صــدای ‪ 18‬تــن از شــعرای‬ ‫معاصــر را ضبــط کــردم کــه‬ ‫شــعرهای خودشــان را بــا‬ ‫خوانــش و صــدای خودشــان‬ ‫خواندنــد (متاســفانه برخــی از ان هــا دیگــر‬ ‫در قیــد حیــات نیســتند)‪ ،‬موســیقی همــه‬ ‫ایــن مجموعــه را مــن ســاخته ام کــه البتــه‬ ‫هنــوز هیچ کدامشــان منتشــر نشــده اســت‪.‬‬ ‫اولیــن مجموعــه بــا خانــم ســیمین بهبهانــی‬ ‫اســت کــه بــه زودی منتشــر خواهــد شــد‪.‬‬ ‫یــک بخــش دیگــر ایــن مجموعــه بــه شــعر‬ ‫کالســیک و کهــن ایــران مربــوط می شــود‪.‬‬ ‫مجموعــه خیام خوانــی را ابتــدا شــروع کــردم‬ ‫کــه متاســفانه دیرتــر از بقیــه اثــارم قــرار اســت‬ ‫منتشــر شــود‪ ،‬بعــد نظامی خوانــی را کار‬ ‫کــردم‪ ،‬بعــد رودکی خوانــی و ســعدی خوانی‪،‬‬ ‫ابوســعید خوانــی و شــاعران بی دیــوان و‪...‬‬ ‫و همین طــور دارم ایــن مجموعــه را ادامــه‬ ‫می دهــم‪ .‬گفتیــد چــرا ســعدی خوانی؛ مــن‬ ‫معتقــد هســتم ‪ 8-7‬شــاعر برجســته ایرانــی‬ ‫پــر اهمیت تــر از بقیــه هســتند کــه بیشــتر‬ ‫روی ان هــا متمرکــز شــدم‪ ،‬ســعدی هــم یکــی‬ ‫از ان هــا اســت و جــزء عالیــق مــن اســت و‬ ‫« َوشــتَن» هــم درواقــع رقصــی اســت کــه بــا‬ ‫امیــد و ارزو انجــام می گیــرد‪َ .‬وشــتَن یعنــی‬ ‫رقصــی کــه عاشــق بــه پیشــواز معشــوق‬ ‫مــی رود‪.‬‬ ‫کمی از حضور اقای ایدین اغداشلو برایمان‬ ‫بگویید؟‬ ‫اقــای اغداشــلو از چهره هــای نامــی هنرهــای‬ ‫تجســمی ایــران و پیش کســوت ایــن حــوزه‬ ‫هســتند‪ .‬ســال ها پیــش ســعدی را ســاخته‬ ‫بــودم و اوایــل دهــه ی نــود ان را ضبــط کــردم‬ ‫و ابتــدا قــرار بــود دوســت دیگــری خوانش هــا‬ ‫را انجــام دهــد کــه بــه دالیلــی ایــن اتفــاق‬ ‫نیفتــاد؛ بــا اقــای احمدرضــا احمــدی صحبــت‬ ‫کــردم و بــاز ایــن همــکاری بــه دالیلــی انجــام‬ ‫نگرفــت‪ ،‬قــرار شــد خــود مــن خوانــش را مثــل‬ ‫خیــام انجــام بدهــم‪ ،‬در تولــد اقــای شــجریان‪،‬‬ ‫اقــای اغداشــلو هــم بودنــد و همدیگــر را‬ ‫دیدیــم‪ ،‬ایشــان گفتنــد کــه مــن دارم ســعدی را‬ ‫می خوانــم و مــن هــم گفتــم کــه ســعدی را کار‬ ‫کــردم‪ ،‬ایــن شــد کــه مــا توافــق کردیــم و ایــن‬ ‫همــکاری صــورت گرفــت‪.‬‬ ‫زمانی که داشتید این اثر را می نوشتید و‬ ‫ضبط می کردید چه حسی داشتید؟‬ ‫از بیــرون ماجــرا ایــن تصــور وجــود دارد کــه‬ ‫یــک فضــای روحانــی و عرفانــی و فضــای‬ ‫شــاید رومانتیــزم ارتیســتیکی نســبت بــه قضیــه‬ ‫وجــود دارد ولــی بیشــتر از هرچیــزی وقتــی‬ ‫اثــری را می نویســم بــا دو مقولــه ســروکار دارم؛‬ ‫یــک بخــش مباحــث تکنیــک و دانش موســیقی‬ ‫اســت و یــک بخــش هــم شــهود و «ان» ی‬ ‫اســت کــه بــه مــن دســت می دهــد کــه همیشــه‬ ‫هــم نیســت و بــا ایــن بحران هــا و خفقــان‬ ‫اجتماعــی و فرهنگــی کــه وجــود دارد‪ ،‬خیلــی‬ ‫دیربه دیــر بــه ســراغ ادم می ایــد‪.‬‬ ‫چرا؟‬ ‫ایــن «ان» در ارامــش ســراغ ادم مــی ایــد و مــن‬ ‫گاهــی مدت هــا بایــد منتظــر ان بمانــم‪ ،‬اگــر‬ ‫دســت بدهــد و ترکیــب بــا مبانــی موســیقی‬ ‫علمــی انجــام بگیــرد‪ ،‬خیلــی فرخنــده اســت‬ ‫و اگــر هــم نگیــرد باعــث تاســف اســت‪ .‬بایــد‬ ‫بــا مباحــث تکنیکــی کار را جلــو بــرد‪ .‬در‬ ‫اثــارم ســعی می کنــم کــه ان‪ ،‬ا ِن لحظــه بــه‬ ‫مــن دســت دهــد و مــن بــا تکنیــک و دانــش‬ ‫علمــی و مبانــی موســیقی ترکیبــش کنــم‪ .‬موقــع‬ ‫ضبــط خیلــی اســترس و دلشــوره دارم و نگــران‬ ‫هســتم‪ ،‬اگــر در ایــران ضبــط انجــام بگیــرد‪،‬‬ ‫ایــن دلشــوره چندبرابــر اســت‪ ،‬حواشــی ایــن‬ ‫جریــان بیشــتر از هــر چیــزی ازارم می دهــد‪.‬‬ ‫یــک نکتــه دیگــر هــم وجــود دارد کــه ان‬ ‫بــودن یــا نبــودن حامــی مالــی اســت‪ ،‬اگــر‬ ‫داشــته باشــم بــا فــراق بازتــری می توانــم کار‬ ‫را انجــام بدهــم‪ ،‬کار را ان طــور کــه می خواهــم‬ ‫ضبــط می کنــم و یــا نوازنده هایــی کــه دوســت‬ ‫دارم را انتخــاب می کنــم‪ ،‬اگــر نــه تهیه کننــده‬ ‫و نــه حامــی وجــود نداشــته باشــند‪ ،‬بایــد از‬ ‫همه چیــز بزنــم و فشــرده اش کنــم و عصــاره‬ ‫از اثــر ضبــط خواهــد شــد و ایــن خیلــی بــد‬ ‫اســت‪ .‬ایــن هــم یکــی از گرفتاری هــای قــرن‬ ‫بیســت ویکم اســت‪.‬‬ ‫انتخاب خوانندگان چطور بوده؟ همه‬ ‫خوانندگان از پیش کسوت ها و کاربلدها‬ ‫هستند‪...‬‬ ‫در دوران معاصــر و در لحظــه اکنونــی کــه مــا‬ ‫هســتیم‪ ،‬تعــداد خواننــدگان جوانــی کــه تســلط‬ ‫خوبــی بــه اواز خوانــدن دارنــد‪ ،‬بســیار کــم‬ ‫اســت‪ .‬بــرای اینکــه همه چیــز ســریع اتفــاق‬ ‫می افتــد و ایــن ســرعتی کــه در همــه مباحــث‬ ‫در حــال رخ دادن اســت‪ ،‬باعــث شــده کــه‬ ‫خیلی هــا فراگیــری را کنــار بگذارنــد و زود‬ ‫خودشــان را در ِســمت اســتادی قــرار دهنــد و‬ ‫ایــن بــرای یــک جامعــه فرهنگــی باعث تاســف‬ ‫اســت‪ .‬تاکیــد مــن بــر فرهنــگ اوازخوانــی بــود‬ ‫بــرای همیــن ســراغ خوانندگانــی از نســل قبــل‬ ‫رفتــم کــه همــه توانــا بودنــد و از پــس کار‬ ‫به‪‎‬خوبــی برامدنــد‪.‬‬ ‫نحوه انتخاب اشعار به چه شکلی بود؟‬ ‫مــن بــر اســاس نســخه و تصحیــح محمدعلــی‬ ‫فروغــی شــعرها را انتخــاب کــردم‪ ،‬شــعرهایی‬ ‫کــه اشــنا بودنــد و شــعرهایی را کــه خــودم‬ ‫بیشــتر دوســت داشــتم را انتخــاب کــردم و‬ ‫اقــای اغداشــلو و خواننــدگان هــم پذیرفتنــد و‬ ‫ان‪‎‬هــا را روایــت کردیــم‪.‬‬ ‫این قطعه ها به اسم یکی از معشوقه های‬ ‫ایرانی است‪ ،‬هدفتان از این قضیه چه بود؟‬ ‫مــن در موســیقی از فضــای ناتورالیســتی بــه‬ ‫ســوی فضــای اکسپرسیونیســتی حرکــت کــردم‪،‬‬ ‫بایــد ایــن فضــا را بــا یــک روایــت عاشــقانه ای‬ ‫تداعــی می کــردم و ایــن بــه مبحــث بــرج عــاج‬ ‫مربــوط مــی شــد کــه داســتانش بــه کتــاب‬ ‫مقــدس برمی گــردد‪ .‬بــه عشــق ان پنــج نفــری‬ ‫کــه در بــرج عــاج مطــرح می کننــد و تقــدس‬ ‫عشــق را در بیــن تمدن هــا رواج می دهنــد‪ .‬بــه‬ ‫همیــن دلیــل مبحــث عشــق را بــا ایــن پنــج‬ ‫نفــر و اشــعار ســعدی پیونــد دادم‪.‬‬ ‫در مقدمه البوم نوشته اید که موسیقی‬ ‫از خراسان حرکت می کند و به فارس و‬ ‫اذربایجان می رود ممکن است در این باره‬ ‫توضیح دهید؟‬ ‫اغلــب شــاعران بــزرگ ایــران عزلت گزیــن‬ ‫بودنــد و کمابیــش در انــزوا بــه ســر می بردنــد‪.‬‬ ‫فردوســی همــه عمــرش را در طــوس‬ ‫می گذرانــد و در باغــی زیبــا می کوشــد تــا‬ ‫هویــت زبــان ملــی ایــران را زنــده نــگاه دارد‪،‬‬ ‫خیــام از جذبــه دربــار می گریــزد و شــیفته‬ ‫دیوان ســاالری ســلجوقی نمی شــود و در‬ ‫زادگاهــش بــه جســتجو دربــاره شــناخت‬ ‫هســتی می پــردازد‪ ،‬مولــوی در پــی حملــه‬ ‫مغــوالن بلــخ را رهــا کــرده و بــه قونیــه در‬ ‫اســیای صغیــر پنــاه می بــرد و در انجــا بــرای‬ ‫همیشــه می مانــد‪ ،‬حافــظ از دیــار محبوبــش‬ ‫هیــچ وقــت خــارج نمی شــود و یک بــار‬ ‫هــم کــه عــزم ســفر می کنــد نــاکام می مانــد‪،‬‬ ‫تنهــا ســعدی اســت کــه بــه زندگــی اجتماعــی‬ ‫پویایــی می پــردازد و ســفر را انگیــزه ای بــرای‬ ‫افریــدن می دانــد‪ ،‬مــن هــم بــا ســعدی ســفر‬ ‫کــردم از خراســان بــه فــارس و اذربایجــان و‪...‬‬ ‫چه انتظاری از بازتاب این البوم دارید؟‬ ‫امیــدوارم بتوانــد موثــر واقــع شــود ولــی بســیار‬ ‫نگــران ذائقــه شــنیداری جامعــه ایرانــی هســتم‪،‬‬ ‫بســیار ســطحش پاییــن اســت و اکنــون هــم‬ ‫بســیار پایین تــر امــده اســت‪ .‬توقــع خاصــی‬ ‫نــدارم‪ ،‬وقتــی رضایــت خــودم را بــه دســت‬ ‫اورده ام و از اثــرم راضــی هســتم‪ ،‬اگــر دیگــران‬ ‫لــذت نبردنــد ایــن باعــث تاســف مــن اســت‬ ‫امــا رضایــت خــودم شــرط اول اســت‪ .‬مــن‬ ‫ســال ها اســت بــه ایــن نتیجــه رســیده ام کــه‬ ‫بهتریــن لــذت را بایــد خــودم ببــرم‪ ،‬اگــر از‬ ‫اثــرم لــذت نبــرم منتشــرش نمی کنــم‪.‬‬ ‫مظفرشفیعی‪-‬خواننده‪:‬‬ ‫‪ 8-7‬ماهی اســت که از‬ ‫صـدایمراضـینیســــتم‬ ‫اهالی موسیقی‬ ‫از حال وهوای این اثر‬ ‫برایمان بگویید و چطور‬ ‫شد که شما هم در این اثر‬ ‫حضورداشتید؟‬ ‫همان طــور کــه دوســتان عزیــزم اقــای شــفیعی‬ ‫و اقــای نوربخــش گفتنــد مــا خوشــه چینان‬ ‫ایــن وادی هســتیم باالخــص اواز‪ .‬هرکجــا‬ ‫کــه بتوانیــم بــه مقولــه اواز کمــک کنیــم‬ ‫داوطلبانــه و بــا میــل شــرکت می کنیــم‪ .‬یکــی‬ ‫از حرکاتــی کــه دوســت داریــم انجــام دهیــم‬ ‫همیــن اســت‪ .‬اقــای ســلطانی اهنگســاز توانــا و‬ ‫بســیار خو ش ســلیقه ای اســت و اگاهانــه ایــن‬ ‫کار را انجــام داده انــد و مــن هــم جویــا شــدم‬ ‫و شــاگردهای خــودم را دیــدم کــه شــرکت‬ ‫کرده انــد‪ ،‬مایــل شــدم و شــرکت کــردم‪.‬‬ ‫حــدود دو یــا ســه خــط زیبــای ســعدی را در‬ ‫چهــارگاه شوشــتری خوانــدم‪ .‬زمینــه را اقــای‬ ‫ســلطانی چیــده بودنــد و جاهــا را مشــخص‬ ‫کــرده بودنــد و زیــر صــدای مــا اهنگــی پخــش‬ ‫شــد و مــا هــم بــه ســهم خودمــان خواندیــم‪.‬‬ ‫شعر سعدی چه ویژگی ای دارد که قرار شد‬ ‫اساتید و پیش کسوت ها با اشتیاق این شعر را‬ ‫بخوانند؟‬ ‫هرجــا کــه عشــق چراغــی روشــن کنــد بــا او‬ ‫همه چیــزش زیبــا اســت‪ .‬ســعدی بــه نظــرم‬ ‫یــک شــاعر عاشــق بــود‪ ،‬شــاعری کــه بــا‬ ‫تاروپــود بشــریت کار دارد و کالمــی کــه از‬ ‫دهــان ســعدی بیــرون می ایــد هیــچ نقصــی‬ ‫نــدارد‪ ،‬چــه در غــزل‪ ،‬چــه در بوســتان و چــه‬ ‫در گلســتان‪ .‬مــن همیشــه گفتــه ام کــه اگــر‬ ‫یــک ایرانــی بتوانــد ‪ %50‬گلســتان و بوســتان‬ ‫را حفــظ کنــد‪ ،‬الزم بــه هیــچ امــوزش دیگــری‬ ‫نــدارد‪ .‬ایــن شــخصیت بزرگــوار افتخــار مــا‬ ‫ایرانی هــا اســت کــه بــا روح وروان بشــریت‬ ‫کار داشــته و از ایـن رو شــما وقتــی کــه پشــت‬ ‫بزرگــی می ایســتید خیالتــان راحــت اســت‬ ‫کــه همه چیــز ادم بــا اعتبــار و ارزش اســت‪.‬‬ ‫وقتــی غزلیــات ســعدی را می خوانیــم بــه ان‬ ‫عشــق می ورزیــم و همان طــور کــه شــروع‬ ‫بــه خوانــدن کالم ســعدی می کنیــم بــه ان هــا‬ ‫نزدیک تــر مــی شــویم‪ .‬به هرحــال درک مــن‬ ‫از ســعدی این طــور اســت‪.‬‬ ‫کمی از حال وهوایتان در حین ضبط کار‬ ‫برایمانبگویید‪.‬‬ ‫بســیار خوشــحال بــودم‪ .‬در درجــه اول هرکجــا‬ ‫کــه وادی موســیقی و اواز باشــد مــا بــا کمــال ‬ ‫میــل می رویــم‪ .‬اقــای شــاهزیدی‪ ،‬اقــای‬ ‫شــفیعی و بقیــه دوســتان‪ ،‬همــه مــا ســال ها‬ ‫شــاگرد اســتاد شــجریان بودیــم و باهــم مثــل‬ ‫بــرادر هســتیم‪ ،‬همــه اوازشــناس و اوازخــوان‬ ‫هســتند‪ .‬اگــر کســی از دســت اندرکاران ایــن‬ ‫قضیــه باشــد حتمــا یــاری اش خواهیــم کــرد و‬ ‫خوشــحال هــم می شــویم‪.‬‬ ‫«وشتَن» و حال وهوای‬ ‫درارتباط با َ‬ ‫ان برایمان بگویید و چطور شد که‬ ‫شما هم پذیرفتید در این اثر حضور‬ ‫داشته باشید؟‬ ‫ایــن اثــر را اقــای پیمــان ســلطانی حــدود دو‬ ‫ســال پیــش بــا مــن مطــرح کردنــد و قــرار‬ ‫شــد غزلــی از ســعدی در اواز بیــات تــرک‬ ‫خوانــده شــود‪ .‬چنــد غــزل ســعدی بــه انتخــاب‬ ‫خــود دوســتان مطــرح شــد‪ .‬دوســتان عزیــز‬ ‫مــن کــه از اســتادان تــراز اول اواز هســتند در‬ ‫ایــن پــروژه حضــور دارنــد‪ .‬بــرای مــن هــم‬ ‫باعــث افتخــار بــود کــه در ایــن گــروه باشــم‪،‬‬ ‫به خصــوص کــه در دورانــی زندگــی می کنیــم‬ ‫کــه متاســفانه وضــع اواز خــوب نیســت و بــه‬ ‫ان پرداختــه نمی شــود‪ .‬اواز موســیقایی بــا ایــن‬ ‫نــوع موســیقی و اواز نــاب و عاشــقانه و عارفانه‬ ‫ادبیــات فاخــر ایــران‪ ،‬هــر روز از مــردم بیشــتر‬ ‫فاصلــه می گیــرد‪ .‬بــه همیــن دلیــل ایــن کار‬ ‫فرصــت مغتنمــی اســت کــه بتــوان بــه شــکل‬ ‫موســیقی و اواز بــا مــردم ارتبــاط برقــرار کــرد‪،‬‬ ‫بــه خصــوص ســعدی هــم کــه از جایــگاه‬ ‫خــاص و ممتــازی برخــوردار اســت و غــزل‬ ‫ســعدی اوج غــزل فارســی اســت‪ .‬ایــن پــروژه‬ ‫قطعــا کاری شــنیدنی اســت‪ .‬بــه هــر حــال غیــر‬ ‫از بنــده کــه کوچــک تریــن عضــو ایــن گــروه‬ ‫هســتم و دوســتانم از اســاتید و بــزرگان اواز‬ ‫کشــور هســتند‪ ،‬کســانی کــه ســال های ســال‬ ‫اســتخوان خــرد کرده انــد و زحمت هــای‬ ‫طاقــت فرســایی در ایــن راه کشــیده اند و‬ ‫همه شــان در ایــن کار مجتهــد هســتند‪ .‬حتمــا‬ ‫اواز و نــوا و نغمه شــان شــنیدنی و بــرای خــود‬ ‫ش نــواز خواهــد بــود‪.‬‬ ‫مــن هــم مغتنــم و گــو ‬ ‫از حال وهوای ضبط کار برایمان بگویید و‬ ‫اینکه خودتان وقتی که این غزل را ضبط‬ ‫می کردید‪ ،‬چه احساسی داشتید؟‬ ‫تقســیم بنــدی کار ب ـ ه شــکلی بــود کــه اقــای‬ ‫ســلطانی ان نغمــه و مایــه را خودشــان تعریــف‬ ‫و تقســیم بنــدی کــرده بودنــد کــه هــر کــدام از‬ ‫دوســتان چــه برنامـه ای را در چــه مایـه ای اجــرا‬ ‫کننــد‪ ،‬نصیــب بنــده هــم بیــات تــرک بــود و در‬ ‫حــال و هوایــی کــه ایشــان موســیقی ســاخته‬ ‫بودنــد‪ ،‬در واقــع مــا مایــه را از لحــاظ کــوک‬ ‫گرفتیــم و ســعی کردیــم بــا غــزل ســعدی حــال ‬ ‫و هوایمــان را تنظیــم کنیــم و بهتــر بتوانیــم‬ ‫ارائــه کنیــم‪ .‬بیــات تــرک حــا ل و هــوای خوبــی‬ ‫اســت‪ ،‬امیــدوارم مخاطبیــن عزیــز بپســندند‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫کمی از حال وهوای‬ ‫«وشتَن» برایمان بگویید و‬ ‫َ‬ ‫اینکه چطور شد شما این‬ ‫کار را پذیرفتید؟‬ ‫کاری اســت کــه جنــاب ســلطانی خودشــان‬ ‫نــام گــذاری کردنــد ولــی در اصــل اشــعاری از‬ ‫ســعدی اســت کــه بــر روی اثــری ســمفونیک‬ ‫کــه ایشــان ســاخته اند‪ ،‬اجــرا می شــود‪ .‬مــن‬ ‫از یکــی‪-‬دو ســال پیــش جنــاب ســلطانی را‬ ‫می شــناختم و بــه هنرشــان هــم خیلــی اشــنا‬ ‫هســتم‪ .‬دو ســال پیــش اواخــر ســال ‪،1393‬‬ ‫فقــط توضیحاتــی دادنــد کــه یــک همچنیــن‬ ‫اثــری در دنیــای موســیقی ایرانــی ســاخته شــده‬ ‫و قــرار اســت در بعضــی از قســمت هایش‬ ‫خواننده هایــی بخواننــد و خواننده هــا از‬ ‫دوســتان و هم کالســی هــای خــودم هســتند‬ ‫بــه اضافــه اســتاد شــاهزیدی کــه افتخــار ایــن‬ ‫را دارم کــه در کنارشــان باشــم ولــی متاســفانه‬ ‫کار دوســتان را نشــنیده ام‪ ،‬بــرای ضبــط رفتیــم و‬ ‫دیگــر فرصــت نشــد میکــس و مســتر کار نهایــی‬ ‫شــود و بعــد هــم اقــای اغداشــلو دکلمـه اشــعار‬ ‫را انجــام دادنــد و باعــث افتخــار بنــده و دوســتان‬ ‫مــا اســت کــه در کنــار ایشــان هســتیم‪ .‬شــعری‬ ‫هــم کــه مــن انتخــاب کــردم از غزلیــات ســعدی‬ ‫اســت و انتخابــش به خاطــر ایــن بــود کــه ایــن‬ ‫شــعر کمتــر شــنیده شــده و بــا حــال و هوایــی در‬ ‫نــوا و نهفــت و شــور اجــرا شــده اســت‪.‬‬ ‫از حال وهوای خودتان درحین اجرای کار‬ ‫برایمانبگویید‪.‬‬ ‫زمانــی کــه ضبــط می کــردم حــال وهوایــش ایــن‬ ‫بــود کــه دوســتان قــرار بــود بخواننــد؛ جنــاب‬ ‫جهانــدار‪ ،‬جنــاب نوربخــش‪ ،‬جنــاب کرامتــی و‬ ‫خــودم هـم کالســی بودیــم و ســال ها محمدرضا‬ ‫شــجریان اســتاد مــا بودنــد‪ ،‬یکــی از دالیلــی کــه‬ ‫مــن قبــول کــردم و حـس وحــال خوبــی داشــتم‬ ‫همیــن بــود ولــی هنــوز هــم صــدای مــن کمــی‬ ‫مشــکل دارد‪ ،‬حــدود ‪ 8-7‬ماهــی اســت کــه از‬ ‫صدایــم راضــی نیســتم و عزیــزان بــه بزرگــواری‬ ‫خودشــان ببخشــند‪.‬‬ ‫«وشتَن» دارید‬ ‫اگر نکته ای درباره پایان کار َ‬ ‫بفرمایید‪.‬‬ ‫نــه خیلــی هــم خــوب اســت‪ .‬در ایــن اوضــاع‬ ‫وانفســای موســیقی و به خصــوص اواز‪ ،‬ایــن‬ ‫قطعــات کــه خوانــده شــده‪ ،‬بــرای اوضــاع و‬ ‫ی خــوب‬ ‫احــوال موســیقی ایــران حتمــا خیلــ ‬ ‫خواهــد بــود و البتــه کار اقــای ســلطانی هــم کار‬ ‫بســیار زیبایــی اســت‪.‬‬ ‫علی جهاندار‪ -‬خواننده‪:‬‬ ‫ما خوشـــه چیـنـــان این‬ ‫وادی هستیم‬ ‫حمیدرضانوربخش ‪-‬خواننده‪:‬‬ ‫غزلســــعدیاوجغــــــزلفارســی‬ ‫است‬ ‫‪33‬‬ ‫ویدا امین پور‬ ‫مدرسین همراز‬ ‫مینو قاسم پور‬ ‫یــک بانــوی خــرداد ماهــی کــه همســر‪ ،‬مــادر و مادرشــوهری عزیــز اســت برای‬ ‫اهــل خانــه‪ ،‬نــوای ســاز قانــون چنــان او را عاشــق خــود می کنــد که در مســیری‬ ‫ســخت از هیــچ تــاش و کوششــی فــرو نگــذارد تــا خــط بطالنــی بکشــد بــه‬ ‫قانونــی کــه بــرای زن محدودیــت بخواهد‪.‬‬ ‫ایا این جعبه جادویی موزیکال (قانون) سازی است که از فارابی به ما رسیده و‬ ‫ریشه ایرانی دارد؟‬ ‫بلــه‪ ،‬ایــن ســاز ایرانــی بــوده و توســط فارابــی ســاخته شــده اســت‪.‬‬ ‫به خاطــر اینکــه خیلــی ســاز خوش صدایــی بــوده‪ ،‬زمانی کــه‬ ‫مغول هــا بــه ایــران حملــه می کننــد‪ ،‬ســاز قانــون و بربــط‬ ‫موردتوجــه ان هــا قــرار می گیــرد و بــا خودشــان می برنــد؛‬ ‫درحال حاضــر هــم به عنــوان ســازی مصــری شــناخته‬ ‫می شــود کــه درواقــع این طــور نیســت‪.‬‬ ‫بــا اکثــر گروه هــای بانــوان هــم همــکاری می کنــم؛ مثــل «نوشــه» خانــم‬ ‫نیوشــا بریمانــی‪« ،‬اوای مهربانــی» خانــم ســهیال پورگرامــی‪ -‬خانــم روســتا‬ ‫و از گروه هــای پــاپ هــم بــا اقــای یراحــی همــکاری می کنــم‪ .‬اجراهــا و‬ ‫کنســرت های متعــددی هــم در شــهرهای مختلــف ایــران و کشــورهای دیگــر‬ ‫داشــتم‪.‬‬ ‫بین تدریس و نوازندگی ساز قانون کدام را بیشتر دوست دارید؟‬ ‫ایــن ســوال شــما مــن را بــه فکــر انداخــت‪ .‬مــن ‪ 34‬ســال اســت کــه ایــن ســاز‬ ‫را تدریــس می کنــم و عاشــق تدریــس ایــن ســاز هســتم‪ .‬واقعــا نــه به خاطــر‬ ‫مســائل مالــی‪ ،‬فقــط به خاطــر عشــق بــه ایــن ســاز اســت‪ .‬دوســت دارم همــه‬ ‫ایــن ســاز را بشناســند و از ان اســتفاده کننــد‪ .‬بــا شــاگرد کارکــردن را خیلــی‬ ‫دوســت دارم و از طرفــی نوازندگــی و حضــور در صحنــه را نیــز به خاطــر‬ ‫انــرژی خوبــی کــه بــه مــردم می دهــم و از ان هــا می گیــرم‪ ،‬خیلــی دوســت‬ ‫دارم‪ .‬اگــر راســتش را بخواهیــد‪ ،‬شــاید کمــی به خاطــر اینکــه ســنم‬ ‫باالتــر رفتــه‪ ،‬تدریــس برایــم ارام تــر و مناس ـب تر اســت‪.‬‬ ‫شاگردها برای اموزش باید زمینه موسیقی داشته باشند؟‬ ‫خیر اصال‪.‬‬ ‫مالکتان چیست؟‬ ‫بایــد ببینمشــان‪ .‬مــن حتــی االن هنرجــوی خانمــی دارم‬ ‫کــه ‪ 68‬سالشــان اســت و خیلــی هم خــوب هســتند‪ ،‬االن‬ ‫چهارمضــراب می زننــد‪.‬‬ ‫این ساز جزء سازهای زخمه ای‪-‬مضرابی است‪ ،‬نحوه نواختن‬ ‫این ساز چطور است؟‬ ‫قانــون بــا حلقــه و شــاخ اجــرا می شــود‪ .‬متاســفانه یکــی‬ ‫از بزرگ تریــن مشــکالت ایــن اســت کــه خیلــی از مــردم‬ ‫ایــن ســاز را نمی شناســند‪ .‬زمانــی اصــا ایــن ســاز اجــازه‬ ‫اجــرا نداشــت و خــود مــن بعــد از ‪ 15‬ســال اجــازه اجــرا پیــدا‬ ‫کــردم‪ .‬برخــی نوازنده هــای ترکیــه ای به تازگــی بــا ناخــن هــم‬ ‫ســاز قانــون را می نوازنــد ولــی اصــول و روش صحیحــش بــا حلقــه و‬ ‫شــاخ اســت‪.‬‬ ‫استفاده از این ساز در دوره ای از ایران بسیار کم رنگ شده و به همان نسبت در‬ ‫ترکیه رواج بیشتری پیدا کرده است‪ ،‬این تفاوت و اختالف سلیقه از چه چیز ناشی‬ ‫می شود؟ شما به عنوان یک نوازنده ساز قانون علت را در چه می دانید؟‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪34‬‬ ‫پسرتان اقای میالد فرهودی هم ظاهرا خواننده هستند و‬ ‫اهنگی منتشر کردند‪ ،‬از فعالیت هنری ایشان بگوبید‪ .‬نقش و‬ ‫تاثیر شما به عنوان یک مادر هنرمند در زندگی ایشان چطور بوده‬ ‫است؟‬ ‫همســرم اقــای فرهــودی‪ ،‬اســتودیو پــاپ را دارنــد و بــه کار صدابــرداری‬ ‫مشــغول هســتند‪ .‬پســرم هــم کنــار ایشــان فعالیــت می کننــد‪ .‬مــن خیلــی عالقــه‬ ‫داشــتم کــه بچه هایــم راه موســیقی را انتخــاب کننــد‪ ،‬پســرم گیتــار را انتخــاب‬ ‫کردنــد و چنــد اهنــگ هــم خواندنــد ولــی خــوب این طــور نبــوده که کنســرت‬ ‫داشــته باشــند چــون بیشــتر بــه کار صدابــرداری مشــغول هســتند‪ .‬دختــرم نــه‪،‬‬ ‫ایشــان نقاشــی را انتخــاب کــرد‪ .‬البتــه چــون از بچگــی در یــک محیــط هنــری‬ ‫و همیشــه همــراه بــا موســیقی رشــدکردند‪ ،‬هــر دو‪ ،‬دســتگاه های موســیقی را‬ ‫می شناســند و عالقــه دارنــد‪.‬‬ ‫متاســفانه بایــد بگویــم اصــا مــردم ایــن ســاز را نمی شناســند‪ .‬خــود مــن‬ ‫‪ 35‬ســال اســت کــه ایــن ســاز را می زنــم ولــی کســی نمی شناســد‪ .‬ایــن‬ ‫ســاز خیلــی قــدرت دارد و می تــوان از‬ ‫ان خیلــی اســتفاده کــرد‪ .‬در اجراهــای‬ ‫سختی کشیدم ولی مبارزه کردم‬ ‫متعــددی کــه در کشــورهای مختلــف‬ ‫داشــتم مثــل ترکیــه‪ ،‬ازبکســتان و مراکــش‪،‬‬ ‫نوازندگــی ســاز قانــون برایشــان خیلــی همیشه برای شنیدن صدای قانون پشت درب کالس بودم‬ ‫جالــب بــود و نحــوه نواختــن و قطعه هــا‬ ‫دوست داشتم فرزندانم هم به سمت موسیقی بروند‬ ‫بســیار موردتوجه شــان واقــع شــد‪.‬‬ ‫“‬ ‫از نظر شما ساختمان ساز قانون فعلی که در‬ ‫ایران نواخته می شود‪ ،‬تکمیل است؟‬ ‫خــود مــن نزدیــک بــه ‪ 30‬ســال اســت کــه ســاز اقــای باروغــی را توصیــه‬ ‫می کنــم چــون از لحــاظ پرده بنــدی و ســاختمان بســیار اصولــی و درســت‬ ‫ســاخته می شــود و بــا عشــقی کــه ایشــان بــه ایــن ســاز دارنــد‪ ،‬ســازهای بســیار‬ ‫خوبــی می ســازند؛ ســازهایی خوش ســاخت و خوش صــدا کــه صداگــذاری‪،‬‬ ‫اجــرا و پرده بنــدی ان هــا بی نظیــر اســت‪ .‬البتــه کمــی مــدت ســاختش طوالنــی‬ ‫ولــی ارزشــمند اســت‪.‬‬ ‫ایا قانون ساز گرانی است؟‬ ‫در یــک دوره ای گــران نبــود‪ ،‬زمانــی بــرای شــروع امــوزش هنرجوهــا ســازهای‬ ‫مصــری یــا ســوری کــه قیمتــی حــدود ششــصدهزار تومــان داشــتند‪ ،‬بــود کــه‬ ‫متاســفانه بــا جنــگ و بــه علــت تبعــات جنــگ‪ ،‬یــا نبــود یــا گــران شــد‪.‬‬ ‫پرده بندی در ساز قانون به چه معنا است؟‬ ‫کلیدگــذاری بــا برنــج هرکــدام ربع پــرده اســت‪ .‬اینکــه مــن در مــورد ســازهای‬ ‫اقــای باروغــی گفتــم منظــورم ایــن بــوده کــه بــه قــدری ایــن پرده بنــدی‬ ‫صحیــح اجــرا شــده اســت کــه وقتــی شــما می خواهیــد در قطعـه ای از بمــل بــه‬ ‫دیــز برویــد‪ ،‬دقیقــا بــه همــان صــورت اجــرا خواهــد شــد‪.‬‬ ‫از شروع فعالیت هنری خودتان بگویید‪.‬‬ ‫مــن از ســوم ابتدایــی بــه هنرســتان موســیقی ملــی رفتــم و در ابتدا ســاز ســنتور‬ ‫را شــروع کــردم‪ .‬اســاتیدم اقــای پورتــراب‪ ،‬اقــای عطرایــی‪ ،‬اقــای شــفیعیان‬ ‫و اقــای پایــور بودنــد‪ .‬ادامــه دادم ولــی همیشــه به دنبــال ســاز قانــون بــودم‪.‬‬ ‫در اموزشــگاه همیشــه پشــت درب اتــاق خانــم ســیمین کــه قانــون تدریــس‬ ‫می کردنــد‪ ،‬بــودم و باالخــره از کالس اول راهنمایــی قانــون را هم زمــان بــا‬ ‫ســنتور شــروع کــردم و تــا زمــان فــوت خانــم ســیمین هــم در محضرشــان‬ ‫بــودم‪.‬‬ ‫گروه های موسیقی که با ان ها همکاری دارید؟‬ ‫گــروه موســیقی «پریشــاد» بــا خانــم پریچهــر خلوتــی که ‪ 18-17‬ســال اســت با‬ ‫ایشــان همــکاری می کنــم و خیلــی هــم دوستشــان دارم‪ .‬خیلــی برایــم محتــرم‬ ‫و عزیــز هســتند و همــه کارهایــی کــه بــرای بانــوان انجــام می دهنــد‪ ،‬اجراهــای‬ ‫خــوب و موفقــی اســت‪.‬‬ ‫“‬ ‫امتیــازی باشــد‪.‬‬ ‫ایــا دســت پختتان هــم بــه خوبــی‬ ‫نوازندگیتــان اســت؟‬ ‫این را باید از اقای فرهودی بپرسید‪.‬‬ ‫غذایــی می پزیــد کــه در خانــواده‬ ‫ـد؟‬ ‫ـروف باشـ‬ ‫معـ‬ ‫مــادرم تــرک تبریــز هســتند و فکــر‬ ‫می کنــم همیــن در ســلیقه و اشــپزی‪،‬‬ ‫به جز نوازندگی چه فعالیت های دیگری دارید؟ ورزش یا کار هنری دیگری؟‬ ‫بــه قــدری وقتــم فشــرده اســت کــه متاســفانه بــه کار دیگــری نمی رســم و‬ ‫بیشــتر وقتــم بــه تمریــن‪ ،‬اجــرا و تدریــس می گــذرد‪ ،‬ولــی پیــاده روی می کنــم‬ ‫یــا بــه باشــگاه ورزشــی مـی روم‪.‬‬ ‫به عنوان بانویی که عالوه بر دغدغه های خانه وخانواده‪ ،‬هنر و نوازندگی را هم‬ ‫دارید‪ ،‬چه توصیه ای به بانوان کشورمان دارید؟‬ ‫در اکثــر مصاحبه هایــی کــه داشــتم گفتــم کــه خانم هــا هــر گرفتــاری ای کــه‬ ‫داشــته باشــند‪ ،‬نبایــد فعالیــت و هنــر اصلــی خودشــان را فرامــوش کننــد‪ .‬همــه‬ ‫می دانیــم کــه یــک زن ایرانــی چقــدر دغدغــه و گرفتــاری دارد‪ ،‬این نبایــد باعث‬ ‫شــود کــه کارش را کنــار بگــذارد‪ .‬بایــد بجنگــد و مبــارزه کنــد‪ .‬می دانیــد کــه از‬ ‫لحــاظ موســیقی چقــدر تحــت فشــار هســتیم‪ ،‬مــن خــودم بارهــا در شــرایط‬ ‫ســخت قــرار گرفتــم ولــی مانــع نشــد کــه کارم را رهــا کنــم و مبــارزه کــردم‪.‬‬ ‫ایا با همسرتان ازدواج عاشقانه داشتید؟‬ ‫می شــود گفــت عاشــقانه بــود‪ .‬ســال ‪ 1360‬بــرای‬ ‫ضبــط البومــی بــه اســتودیو اقــای فرهــودی رفتیم‪،‬‬ ‫کارش یــک مــاه طــول کشــید و باهــم اشــنا‬ ‫شــدیم و خیلــی زود هــم ازدواج کردیــم‪.‬‬ ‫سخن پایانی‬ ‫از شــما و همکارانتــان تشــکر می کنــم‪،‬‬ ‫امیــدوارم ایــن مصاحبه هــا بــه شناخته شــدن‬ ‫بیشــتر ســاز قانــون کمــک کنــد‪ .‬از خانم هــا‬ ‫هــم می خواهــم کــه تــاش کننــد تــا‬ ‫بتواننــد در کنــار وظیفــه و مســئولیت خطیــر‬ ‫مادربــودن و یــک زن ایرانی بــودن‪ ،‬بــه فعالیــت‬ ‫و کار دلخواهشــان نیــز بپردارنــد و جایــگاه واال‬ ‫و ارزشــمند خودشــان را در جامعــه بیابنــد و موفــق‬ ‫باشــند‪.‬‬ ‫هنرجویان همراز‬ ‫الهه متقی‪ ،‬هنرجوی ویولن‬ ‫مدرس‪ :‬ارش جامع‬ ‫خودتان را کامل معرفی کنید‪.‬‬ ‫الهه متقی متولد ‪ 22 ،1373/12/2‬ساله‪ ،‬دانشجوی حقوق‪.‬‬ ‫چطور با همراز اشنا شدید؟‬ ‫فرزانه ابروش‪ ،‬هنرجوی ویولن‬ ‫مدرس‪ :‬امیر مینوسپهر‬ ‫خودتان را کامل معرفی کنید‪.‬‬ ‫فرزانــه ابــروش‪ ،‬متولــد ‪ ،1370‬فارغ التحصیــل رشــته ارتبــاط تصویــری‬ ‫(گرافیــک) از دانشــگاه الزهــرا هســتم‪.‬‬ ‫چطور با همراز اشنا شدید؟‬ ‫مــن اولین بــار از طریــق گفتگــوی یــک برنامــه رادیویــی (رادیــو جــوان)‬ ‫بــا اقــای اخشــابی و اموزشــگاه همــراز اشــنا شــدم‪ .‬بعــد از ان بــا مراجعه‬ ‫بــه ســایت اموزشــگاه و صفحــات مجــازی اطالعاتــی به‪‎‬دســت اوردم‪.‬‬ ‫خواهــر مــن ‪ 5‬ســال هنرجــوی ســنتور خانــم اخشــابی بودنــد‪ ،‬از طریــق‬ ‫ایشــان اشــنا شــدم‪.‬‬ ‫چندسال است که ساز می زنید؟‬ ‫دقیقا یک سال و سه ماه‪.‬‬ ‫چرا ویولن را انتخاب کردید؟‬ ‫چندسال است که ساز می زنید؟‬ ‫چرا ویولن را انتخاب کردید؟‬ ‫از بچگــی دوســت داشــتم‪ .‬ســازی اســت کــه صــدای دلنشــینی دارد‪.‬‬ ‫ارزو دارم کــه یــک روز بتوانــم ان طــوری کــه می خواهــم و در ذهنــم و‬ ‫تصوراتــم اســت‪ ،‬ویولــن بزنــم‪ .‬در کل از انتخابــم راضــی هســتم‪.‬‬ ‫سهم استاد در اموزش موسیقی چقدر است؟‬ ‫فکر می کنید رمز موفقیت شما در موسیقی تاکنون چه بوده است؟‬ ‫پشتکار و تمرینات روزانه‪.‬‬ ‫صحبتی برای دوستان عالقه مند به موسیقی‬ ‫بــه نظــرم عالقــه در صــدر هــر چیــزی جــای دارد‪ .‬عالقــه بــه کاری کــه‬ ‫می کنیــم‪ ،‬ســازی کــه می زنیــم‪ ،‬درســی کــه می خوانیــم و‪ ...‬بعــد از ان‬ ‫پشــتکار و اعتمــاد بــه خودتــان و رویایــی کــه داریــد‪ ...‬هیــچ ســختی‬ ‫و تالش کردنــی ارزش ایــن را نــدارد کــه شــما رویایتــان و چیــزی‬ ‫کــه دوســش داریــد را رهــا کنیــد پــس ادامــه دهیــد‪ .‬یک جــا‬ ‫بی حرکــت نایســتید‪.‬‬ ‫تاثیر یادگیری موسیقی بر سایر جنبه های زندگی شما مثل‬ ‫درس‪ ،‬شخصیت‪ ،‬عواطف و ارتباط تان با دیگران‬ ‫بیشــترین تاثیــرش ممارســت بــرای رســیدن بــه هــدف و تالش کــردن‬ ‫اســت کــه نتیجــه اش افزایــش اعتمادبه نفــس و حــس رضایــت از‬ ‫خــود می شــود و همچنیــن باعــث افزایــش خالقیــت و دقتــم در بقیــه‬ ‫امــور نیــز شــده اســت‪.‬‬ ‫اهداف موسیقایی و برنامه های هنری اینده شما؟‬ ‫امیــدوارم بتوانــم در یــک ارکســتر معتبــر جایگاهــی پیــدا‬ ‫کنــم کــه جبرانــی بــرای تالش هــای خــودم و افتخــاری‬ ‫بــرای پــدر و مــادرم و اســتادم باشــد و همچنیــن بــه تمــام‬ ‫افــرادی کــه عالقه منــد بــه یادگیــری ایــن ســاز هســتند‪،‬‬ ‫امــا بــه هــر دلیلــی نمی تواننــد یــا شــرایطش را ندارنــد‬ ‫کمــک کنــم کــه در مســیر عالقه شــان قــدم بردارنــد و بــه‬ ‫رویایشــان برســند‪.‬‬ ‫سهم استاد در اموزش موسیقی چقدر است؟‬ ‫امــوزش صحیــح در هــر حرفــه ای تاثیــر چشــمگیری در پیشــرفت و‬ ‫موفقیــت دارد و بــدون شــک هیــچ اســتعداد و پشــتکاری بــدون داشــتن‬ ‫یــک اســتاد و هدایتگــر حرف ـه ای بــه نتیجــه نمی رســد‪ .‬همان طــور کــه‬ ‫یــک اســتاد می توانــد در جهت بخشــیدن بــه هــدف هنرجــو موثــر‬ ‫باشــد‪ ،‬می توانــد بــا شــیوه ناصحیــح اموزشــی‪ ،‬موجــب دلســردی و‬ ‫نادیده گرفته شــدن اســتعداد هنرجــو نیــز شــود‪.‬‬ ‫مشوقین شما چه کسانی بودند؟‬ ‫همیشــه خانواده هــا بزرگ تریــن مشــوق هســتند‪ .‬مــن هــم از حمایــت‬ ‫خانــواده و هــم تشــویق دوســتانم بهره منــد بــودم‪ .‬عالوه بــران اســتاد‬ ‫بزرگــوارم بــا ســعه صدر و شــکیبایی در امــوزش‪ ،‬مــن را بــرای تــاش‬ ‫بیشــتر تشــویق می کردنــد‪.‬‬ ‫همرازی ها‬ ‫مشوقین شما چه کسانی بودند؟‬ ‫هرکســی می توانــد به تنهایــی مشــوق خــودش باشــد‪ ،‬امــا خوشــبختانه‬ ‫مــن در ایــن راه تنهــا نیســتم و همیشــه از ســمت پــدر و مــادر عزیــزم و‬ ‫اســتاد محترمــم مــورد تشــویق و همراهــی و همدلــی بــودم کــه از همــه‬ ‫ممنونــم‪.‬‬ ‫عالوه بــر عالقــه شــخصی‪ ،‬خیال انگیــز و روح نــواز بــودن ملودی هایــی‬ ‫کــه بــا ایــن ســاز نواختــه شــده اســت‪ ،‬توجـه ام را بــه خــود جلــب کــرد‪.‬‬ ‫فکر می کنید رمز موفقیت شما در موسیقی تاکنون چه بوده است؟‬ ‫مــن هنــوز در اولیــن قدم هــای ایــن مســیر ســخت و طوالنــی هســتم‬ ‫و خــودم را موفــق نمی دانــم‪ ،‬امــا اگــر توفیقــی حاصــل شــده اســت از‬ ‫لطــف خــدا و امــوزش حرفــه ای و تمرینــات مســتمر بــوده اســت‪.‬‬ ‫صحبتی برای دوستان عالقه مند به موسیقی‬ ‫ســنین کودکــی بهتریــن زمــان بــرای امــوزش حرفـه ای موســیقی اســت‪،‬‬ ‫لــذا پیشــنهادم بــه خانواده هــا ایــن اســت کــه اســتعداد کودکانشــان را در‬ ‫همــه زمینه هــای هنــری به خصــوص موســیقی از طریــق مشــورت بــا‬ ‫اســاتید مجــرب شناســایی و پیگیــری کننــد‪ .‬البتــه شــایان ذکــر اســت کــه‬ ‫عالقــه‪ ،‬اســتعداد و پشــتکار‪ ،‬عوامــل موثــر در شــروع یادگیــری موســیقی‬ ‫در ســنین باالتــر اســت‪.‬‬ ‫تاثیر یادگیری موسیقی بر سایر جنبه های زندگی شما مثل درس‪،‬‬ ‫شخصیت‪ ،‬عواطف و ارتباط تان با دیگران‬ ‫بااینکــه موســیقی یــک هنــر مســتقل اســت امــا تاثیــر شــگفت انگیزی در‬ ‫زندگــی فــردی و اجتماعــی دارد‪ .‬امــوزش موســیقی بــرای مــن عالوه بــر‬ ‫ارامــش خاطــری کــه به دنبــال داشــته اســت‪ ،‬ایده هــای تــازه ای‬ ‫را در ذهنــم بــرای تصویرگــری به وجــود اورده اســت‪.‬‬ ‫اهداف موسیقایی و برنامه های هنری اینده شما؟‬ ‫بــه نظــر مــن تکامــل هنــر (موســیقی) در‬ ‫روح و جــان هنرمنــد تاثیرگــذار بــوده‬ ‫و موجــب حــال خــوب او می گــردد‪.‬‬ ‫از جملــه برنامه هــای اینــده هنــری ام‬ ‫خلــق اثــاری اســت کــه موجــب تزریق‬ ‫و انتقــال ایــن احســاس بــه اطرافیــان و‬ ‫جامعــه نیــز شــود‪ .‬همچنیــن امیــدوارم بتوانم‬ ‫بــا به کارگیــری موســیقی و تصویرگــری‬ ‫در کنــار هــم مرزهــای فعلــی را شکســته و‬ ‫ســلیقه ســمعی و بصــری مخاطــب‬ ‫را در حــد توانــم بهبــود بخشــم‪.‬‬ ‫گفتگوکننده‪ :‬عاطفه نقدلو‬ ‫مدیر اموزش اموزشگاه همراز‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫انتخــاب اســتاد قــدم دوم بعــد از انتخــاب یــک ســاز اســت و عامــل‬ ‫انگیزشــی خیلــی مهمــی هــم می توانــد باشــد‪.‬‬ ‫اســتاد تصــور شــما را از انچــه در مــورد‬ ‫یــک ســاز فکــر می کردیــد‪ ،‬شــکل‬ ‫می دهــد‪ .‬شــاید اگــر اســتاد مــن بــه‬ ‫مــن انگیــزه الزم را نمی دادنــد و‬ ‫بــا تشــویق ها و حمایت هایشــان‬ ‫و گاهــی حتــی بــا اعمــال‬ ‫قاطعیت هــای بجــا بــرای اینکــه‬ ‫جدیــت کار را متوجــه شــوم‪،‬‬ ‫مــن اصــا بــه این صــورت‬ ‫پیشــرفت نمی کــردم‪ .‬شــاید ســیر‬ ‫متفاوت تــری می رفتــم و چه بســا‬ ‫رهــا می کــردم‪ ،‬امــا یکــی از دالیــل‬ ‫اصلــی پیشــرفتم و از همــه مهم تــر‬ ‫امیــدوار بودنــم و ادامــه دادنــم را در ایــن راه‪،‬‬ ‫مدیــون ایشــان و همیشــه قــدردان زحماتشــان هســتم‪.‬‬ ‫به طور جدی ‪ 6‬ماه است که اموزش ویولن را شروع کردم‪.‬‬ ‫‪35‬‬ ‫کامال اختصاصی با پدر و پسر‬ ‫کمانچــــه نـــــــواز‬ ‫گ�پی با فرج و مسلم عل�یپور‬ ‫‪+‬‬ ‫ضمیمه تصویری‬ ‫افتخــار داشــتیم در دفتــر ماهنامــه زیروبــم میزبــان‬ ‫پــدر و پســری از دیــار لرســتان باشــیم‪ ،‬دو اســتاد‬ ‫چیره دســت کمانچــه‪ ،‬جنــاب اقــای فــرج علیپــور بــه‬ ‫همــراه فرزندشــان جنــاب اقــای مســلم علیپــور‪ .‬بــه‬ ‫ایــن گفتگــوی مکتــوب یــک گفتگــوی تصویــری و‬ ‫کمانچه نــوازی زیبــای اســتاد را هــم ضمیمــه کرده ایــم‬ ‫کــه بی شــک دوســت خواهیــد داشــت‪.‬‬ ‫ضمیمه تصویری در‬ ‫‪http://aparat.com/majidakhshabi‬‬ ‫‪http://telegram.me/zirobamonlin‬‬ ‫با تشکر از اقای مالمیر و گروه گفتگوی تصویری‬ ‫مرضیه جعفری و بهراد رضازاده‪.‬‬ ‫اقای مسلم علیپور ایده کنسرت از کجا امد؟‬ ‫پیشنهاد شما به پدر بود و یا پدر به شما؟ روند این‬ ‫کنسرت چگونه شکل گرفت؟‬ ‫پیشــنهاد مــن بــوده و در فکــر ایــن هســتیم کــه ایــن‬ ‫اتفــاق هــر ســال بیفتد‪ ،‬مثــل جشــن «گل َونی» (روســری‬ ‫ســر مــن گلــی) کــه هرســاله جشــن می گیریــم و در‬ ‫ســال دو کنســرت در تهــران داریــم کــه تنظیماتــش بــر‬ ‫عهــده میــاد (بــرادرم) اســت و ارکســتر هــم اورده ایــم‪.‬‬ ‫با چند ساز؟‬ ‫دو کمانچــه‪ ،‬التــو‪ ،‬تــار‪ ،‬ســنتور‪ ،‬عــود‪ ،‬س ـه تار‪ ،‬دف و‬ ‫تنبــک‪ ،‬ســورنا‪.‬‬ ‫دوستانی که در کارهای ائینی با شما همکاری‬ ‫استاد فرج علیپور این روزها چه می کنید؟‬ ‫مشــغول یــک ســری تمریــن بــرای ش ـب چله هســتم می کنند؟‬ ‫یــا بــه قــول لــری «اَول قــاره» یــک جشــن ملــی در از منطقــه خودمــان هســتند چــون اگــر لــری و بومــی‬ ‫َ‬ ‫ّ‬ ‫لرســتان‪ ،‬رسم ورســومش ایــن اســت کــه بچه هــا بــه نباشــند نمی شــود‪ ،‬بعضی هــا ترانــه لــری می خواننــد‬ ‫ولــی اگــر طــرف خــودش لــر‪،‬‬ ‫پشــت بام ها می رونــد و‬ ‫تــرک و یــا کــرد باشــد خیلــی‬ ‫یــک شــال اویــزان می کننــد شعر لری را لر باید بخواند‬ ‫فــرق می کنــد‪ .‬شــعر لــری را لــر‬ ‫و یــک شــعر را باهــم‬ ‫بایــد بخوانــد و اکنــون کــه همــه‬ ‫می خواننــد‪ .‬بــزرگ خانــه‬ ‫بســتگی بــه چیزهایــی کــه در خانــه دارد‪ ،‬کمــی گنــدم می خواننــد‪ ،‬رنگ وبویــش از بیــن رفتــه اســت‪ ،‬مثــل‬ ‫بــوداده‪ ،‬گــردو‪ ،‬کشــمش‪ ،‬انــار‪ ،‬بعضی هــا پــول و یــا ابگوشــت بــدون رب و گوشــت!‬ ‫هــر چیــزی کــه در خانــه داشــته باشــند را بــه شــال‬ ‫استاد علیپور کمی از زندگیتان و دوران‬ ‫می بندنــد و بچه هــا از پشــت بام بــاال می کشــند‪.‬‬ ‫ممکــن اســت ده نفــر یــا پنــج نفــر باشــند‪ ،‬اگــر چیــزی کودکیتان برایمان بگویید؟ شنیده ام که شما در‬ ‫بــه انهــا ندهنــد‪ ،‬یــک شــعر بــدی دارنــد کــه ان را هفت سالگی استاد کمانچه بودید؟‬ ‫می خواننــد و در می رونــد‪.‬‬ ‫مــن االن هــم اســتاد نیســتم (بــا لبخنــد)‪ .‬زمانــی کــه‬ ‫اول ابتدایــی بــودم کمانچــه را طــوری می نواختــم کــه‬ ‫این رسم همچنان در لرستان پابرجا است؟‬ ‫اطرافیــان اذیــت نمی شــدند‪ .‬کمانچــه ســاز مشــکلی‬ ‫بله‪.‬‬ ‫اســت‪ ،‬روزهــای اول کــه بخواهــی بزنــی‪ ،‬صــدای دری‬ ‫داشتید؟‬ ‫را‬ ‫اتفاق‬ ‫این‬ ‫کودکی‬ ‫در‬ ‫شما‬ ‫کــه زنــگ می زنــد را دارد ولــی مــن طــوری مـی زدم که‬ ‫بلــه‪ ...‬ولــی االن ســاختمان ها بلنــد شــده اند و فقــط همــه همکالس ـی هایم خوششــان می امــد و بعــد هــم‬ ‫در دهــات انجــام می شــود و مــا هــم به خاطــر همیــن جش ـن های مدرســه را برقــرار می کــردم‪ .‬مــا ان زمــان‬ ‫بــرای شــب چله یــک گردهمایــی تــدارک دیده ایــم‪.‬‬ ‫در روســتایی در پنج‪-‬شــش کیلومتــری خرم ابــاد‬ ‫همــه همشــهری هایمان در تهــران بــه بــرج‬ ‫بودیــم‪ ،‬اصــا نفهمیــدم چطــوری شــد‬ ‫میــاد می اینــد و از همیــن االن هــم‬ ‫کــه مــن عاشــق ایــن ســاز شــدم‪.‬‬ ‫خــدا را شــکر اســتقبال خیلی خوبــی‬ ‫خــودم ســیم وتخته ای را به هــم بســته‬ ‫داشــته ایم‪ ،‬بلیت هــا هــم در عــرض‬ ‫بــودم‪ ،‬از بچگــی خیلــی باهــوش بــودم‪.‬‬ ‫یــک هفتــه فــروش رفتــه اســت‪.‬‬ ‫یــک روز برایــم بــه انــدازه یــک ســال بــود‬ ‫قــرار اســت همــان رسم ورســوم را‬ ‫کــه ســاز مـی زدم‪ .‬خانــواده ام خیلــی مخالــف‬ ‫انجــام بدهیــم؛ یــک ســری شــعر بــه‬ ‫بودنــد و می گفتنــد‪« :‬ایــن چیــه؟‬ ‫نــام «متــل» داریــم کــه پیرمردهــا‬ ‫درس بخــوان!»‪ ،‬ادم هایــی باســواد‬ ‫و پیرزن هــا در زمان هــای‬ ‫و فهمیــده هــم بودنــد کــه بــا‬ ‫قدیــم تعریــف می کردنــد‪ .‬مــا‬ ‫پدرومــادرم صحبــت کردنــد‬ ‫همچنیــن تــدارک دیده ایــم‬ ‫و انهــا هــم راضــی شــدند و‬ ‫کــه هــم موســیقی و هــم‬ ‫قبــول کردنــد بــرای‬ ‫یــک ســری کارهــای‬ ‫مــن یــک ســاز‬ ‫ائینــی باشــد و ان شــب‬ ‫تهیــه کننــد و‬ ‫غیرلرهــا‬ ‫بــرای لرهــا و‬ ‫خالصــه یــک نفــر در‬ ‫و‬ ‫خواهدشــد‬ ‫شــب خوبــی‬ ‫خرم ابــاد بــه نــام حبیــب‬ ‫ منــد‬ ‫ه‬ ‫عالق‬ ‫خیلــی‬ ‫می دانــم کــه‬ ‫خــراط‪ ،‬بــرای مــن ســاز‬ ‫خیلــی‬ ‫انهــا‬ ‫بــه‬ ‫و‬ ‫خواهندشــد‬ ‫کمانچــه را تهیــه کــرد‪.‬‬ ‫خــوش خواهدگذشــت‪.‬‬ ‫چه سالی بود؟‬ ‫موسیقی لری این قدر جذاب‬ ‫ســال ‪ 1344‬کــه شــش‬ ‫است و شوروهیجانی در انسان‬ ‫ســالم بــود‪ .‬مــن متولــد‬ ‫افرادی‬ ‫ایجاد می کند که مسلما‬ ‫‪ 1338‬هســتم‪ .‬بــه مــن‬ ‫یــک کاســه و یــک دســته‬ ‫که گویش و معنی کلمات را هم‬ ‫دادنــد و یــادم نمی ایــد چــه‬ ‫متوجه نشوند‪ ،‬از این موضوع لذت‬ ‫کســی برایــم ســرهمش کــرد‪،‬‬ ‫می برند‪.‬‬ ‫خالصــه ســاز را ادامــه دادم تــا‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪36‬‬ ‫بلــه‪ ،‬هــر شــعری کــه مــا داریم بــرای خــودش داســتانی‬ ‫دارد‪ ،‬داســتانی پشــت هــر شــعر اســت کــه ایــن شــعر‬ ‫چــرا به وجــود امــده و جریانــش چیســت‪ .‬شــعر چــه‬ ‫حماســی‪ ،‬غیرحماســی و یــا عاشــقانه باشــد‪ ،‬همــه‬ ‫ریش ـه دار هســتند‪ ،‬ایــن نیســت کــه چیــزی را ســرهم‬ ‫کنیــم‪ .‬باالخــره همــه این هــا اتفــاق افتــاده و از قدیــم‬ ‫نوشــته شــده اســت‪.‬‬ ‫“‬ ‫اکنــون کــه در خدمــت شــما و همه عزیــزان هســتم‪ .‬زمانی‬ ‫کــه مــن ســاز م ـی زدم‪ ،‬خواننده هــای زیــادی بــه ســراغم‬ ‫امدنــد‪ .‬در رادیــوی خرم ابــاد کــه تــازه افتتــاح شــده بــود‪،‬‬ ‫یــک ارکســتر هــم داشــتم کــه بیشــتر کمانچــه بودنــد‪ .‬مــا‬ ‫در لرســتان کمانچه نــواز زیــاد داریــم و ســازهای دیگــری‬ ‫مثــل تــار و ســه تار و ســنتور خیلــی کــم اســت‪.‬‬ ‫خاطره ای از ان روزها در ذهنتان ندارید؟‬ ‫یــک خاطــره ای هســت کــه همیشــه تعریــف می کنــم؛‬ ‫اقــای فریــدون شــهبازیان بــه فرهنگ ســرای بهمــن‬ ‫دعوتــم کــرده بودنــد‪ ،‬یــک اقایــی بــه مــن‬ ‫گفــت ماشــااهلل خرم ابــاد چقــدر‬ ‫کمانچه نــواز دارد‪ ،‬گفتــم حــاال‬ ‫ایــن بچه هــای کوچــه‬ ‫بن بســتش اســت (بــا‬ ‫لبخنــد)‪ .‬ایــن ســاز را‬ ‫بــا مشــکل بودنــش‪ ،‬در‬ ‫خرم ابــاد و لرســتان خیلــی‬ ‫ســریع یــاد می گیرنــد و‬ ‫اکنــون زیــاد شــده و ســعی‬ ‫کردیــم بــه جــای تفنــگ در‬ ‫خانــه کمانچه داشــته باشــیم‪،‬‬ ‫لرهــا بــه تفنــگ عالقــه خاصی‬ ‫دارنــد ولــی خوشــبختانه االن هــر‬ ‫خانــه ای برویــد‪ ،‬یــک کمانچــه انجــا‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫شما به عنوان پسر با ساز و اواز‪ ،‬مشکالت پدر را‬ ‫نداشتید؟‬ ‫خیر نداشتم‪ ،‬با انواع سازها کار کردم‪.‬‬ ‫چطور شد به سمت کمانچه امدید؟ به خاطر پدر یا‬ ‫عالقه خودتان بود؟‬ ‫نــه از اول بــه کمانچــه عالقــه داشــتم‪ ،‬همــه ســازها را زدم‬ ‫(تنبــک و دف و‪.)...‬‬ ‫استاد شما خودتان دوست داشتید بچه هایتان چه‬ ‫سازی بنوازند؟‬ ‫ســعی کــردم بعــد از خــودم در خانه مــان یــک کمانچـه زن‬ ‫داشــته باشــیم و ایــن ســاز از بیــن نــرود‪ .‬دســت هــر‬ ‫کدامشــان یــک ســاز دادم‪ ،‬مهــم ایــن اســت کــه یــک‬ ‫نوازنــده ریتــم را بلــد باشــد‪ ،‬تنبــک را همــه بــه نوعــی‬ ‫بلــد هســتند‪ ،‬شــده یــک ســاز ضعیــف کــه هرکســی‬ ‫می خواهــد خســتگی در کنــد‪ ،‬تنبــک را بغــل می گیــرد‬ ‫و می زنــد‪ .‬میــاد بــه تــار عالقه منــد شــد‪ ،‬یــک دختــرم‬ ‫ســنتور یــاد گرفتــه و یکــی دیگــر هــم عالقه منــد بــه‬ ‫سـه تار اســت و مســلم هــم کمانچــه‪ ،‬یــک ارکســتر را راه‬ ‫انداختیــم‪ .‬دیگــر نشــد بیشــترش کنیــم و گــروه « تــال» را‬ ‫تشــکیل دادیــم‪.‬‬ ‫ایده اش از شما بود؟‬ ‫بلــه‪ ،‬در لــری «تــال» یعنــی «کمانچــه» کــه در خرم ابــاد‬ ‫هــم «تــال» می گوینــد‪ .‬در بخشــی از خرم ابــاد َ‬ ‫«میکــش»‬ ‫می گوینــد‪ ،‬مــا لرهــا بــه «مــو» «مــی» می گوییــم و همیــن‬ ‫شــد کــه اســم تــال را بــرای گروهمــان انتخــاب کردیــم‪.‬‬ ‫کمی از زندگیتان برایمان بگویید‪ ،‬مطالعه یا‬ ‫اشپزی می کنید؟‬ ‫اشپزی نه ولی می گویم که چه بپزند (با لبخند)‪.‬‬ ‫اقای مسلم شما چطور؟‬ ‫یــک پســر کوچــک دارم کــه دو ســال و هفــت‬ ‫ماهــش اســت و بــا او مشــغولم‪.‬‬ ‫در منزل به همسرتان کمک نمی کنید؟‬ ‫نه اصال‪.‬‬ ‫استاد این خصلت تمام لرها است؟‬ ‫بلــه‪ ...‬مــرد در خانــه زیــاد کار نمی کنــد‪ .‬همســرم‬ ‫خیلــی زحمــت می کشــد‪ ،‬یــادم می ایــد یکبــار‬ ‫مهمــان داشــتیم و همــه خوابیــده بودنــد‪ ،‬چنــد‬ ‫بشــقاب مانــده بــود کــه شســتم‪ ،‬فــردای ان روز‬ ‫همســرم ناراحــت شــده بــود و گفــت چــرا ایــن کار را‬ ‫کــردی‪ ،‬تــو نبایــد ظرف هــا را می شســتی‪.‬‬ ‫استاد علیپور خیلی ها کمانچه را با استاد کلهر‬ ‫می شناسند‪ ،‬چرا در کمانچه این قدر بین اساتید‬ ‫اقا مسلم کمی هم شما از ائین های سنتی‬ ‫باالخــره دوســت دارم از نظــر هنــری حمایــت شــوم‪.‬‬ ‫خــدا را شــکر زندگیمــان می چرخــد و ایــن هــم‬ ‫کــه دارم به خاطــر مــردم اســت‪ ،‬مــردم لرســتان لرستان برایمان بگویید؟ چه چیزی باعث شد که‬ ‫کارهــای مــن را دوســت دارنــد‬ ‫شما کارهای لری را تنظیم‬ ‫و روزبــه روز ســعی می کنــم‬ ‫موسیقی‬ ‫مثل‬ ‫نیز‬ ‫ما‬ ‫ های‬ ‫ی‬ ‫موسیق‬ ‫کنید؟‬ ‫کارهــای بهتــری برایشــان انجــام‬ ‫کار زیــاد انجــام دادم و همــه را‬ ‫سنتی است‪ ،‬باید «مرغ سحر»‬ ‫دهــم‪ .‬برنامه هــای خــارج از‬ ‫از کارهــای پــدر الهــام گرفتــم و‬ ‫کشــور هــم زیــاد رفتــه ام و‬ ‫را اخرش بخوانیم!‬ ‫در حــال پیاده سازیشــان هســتم‪.‬‬ ‫موســیقی لــری را بــه زبان هــای‬ ‫مختلــف نوشــتیم و اجــرا هــم کرده ایــم‪ .‬ایــن اســت کــه یــک البــوم دارم کــه درحــال انجــام کارهایــش هســتم‬ ‫ان زحمتــی کــه کار موســیقی می کشــد فــروش سـی دی تــا بـه زودی منتشــر کنــم‪.‬‬ ‫اســت نــه رایت کــردن‪ ،‬طــرف نمی دانــد کــه بــرای ایــن اقا مسلم شما به عنوان فعال در موسیقی ایرانی‬ ‫سـی دی چقــدر زحمــت کشــیده شــده اســت‪ ،‬راحــت‬ ‫نظرتان درباره این سبک چیست؟‬ ‫رایــت می کنــد و رویــش می نویســد فــرج علیپــور‪ ،‬نــه‬ ‫االن موســیقی تلفیقــی خیلــی زیــاد شــده و کارهایشــان‬ ‫اهنگ ســاز و نــه هیــچ چیــزی از مشــخصاتش معلــوم‬ ‫خیلــی بهتــر اســت‪ .‬به نظــر مــن چنــد نفــری کــه در‬ ‫نیســت‪.‬‬ ‫پــاپ مطــرح هســتند مــردم بیشــتر طرفشــان می رونــد‪،‬‬ ‫پدر در لرستان خیلی معروف و محبوب هستند‪،‬‬ ‫ولــی بیشــتر مــردم بــه موســیقی ســنتی مخصوصــا‬ ‫وسوسهنشدیدازاینمحبوبیتاستفادهکنید؟شورای موســیقی محلــی روی اورده انــد‪.‬‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫یک جریانی را ایجاد کنید‪.‬‬ ‫خارج از ایران هم برنامه زیاد داشته اید؟‬ ‫بلــه برنامه هــای زیــادی رفتیــم ولــی چــون نوازنــده‬ ‫بودیــم دیــده نشــدیم‪ .‬زمانــی کــه برنامــه ای پخــش‬ ‫می شــود اگــر زنــده باشــد‪ ،‬در تلویزیــون مســلما مــا‬ ‫دیــده نمی شــویم‪ .‬ایــن اســت کــه اقــای کلهــر بیشــتر‬ ‫دیــده می شــوند‪ ،‬چــون تیــم رســانه ای خوبــی در‬ ‫تلگــرام و اینســتاگرام دارنــد‪.‬‬ ‫استاد علیپور کالم اخر‬ ‫از شــما تشــکر می کنــم و امیــدوارم همیشــه ســالم‬ ‫باشــید‪ ،‬امیــدوارم کــه مملکــت مــا همیشــه شــاد‬ ‫باشــد و جنگ وجــدال نباشــد‪.‬‬ ‫همیشــه موســیقی باشــد‪ ،‬همــه‬ ‫بــا موســیقی زندگــی کننــد‪ ،‬بــه‬ ‫کنســرت برونــد و شــاد شــوند‬ ‫و هیــچ غم وغصــه ای نداشــته‬ ‫باشــند‪ .‬این بهتریــن ارزوی‬ ‫مــن بــرای مــردم ایران‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫اقا مسلم کالم‬ ‫اخر شما‬ ‫مــن هــم ارزوی‬ ‫موفقیت‬ ‫بــرای شــما‬ ‫و خواننــدگان‬ ‫عزیــز زیروبــم‬ ‫دارم و امیــدوارم‬ ‫پانزدهــم دی مــاه‬ ‫بــه کنســرت مــا‬ ‫بیاینــد و بــه انهــا‬ ‫خــوش بگــذرد‪.‬‬ ‫اهالی موسیقی‬ ‫خوب است‪ ،‬خودتان باید‬ ‫“‬ ‫به فکر کارهای تلفیقی با گروهای دیگر هستید؟‬ ‫از ایــن نــوع کار زیــاد داشــتم‪ .‬اولیــن بــار کار بــا‬ ‫موســیقی الکترونیــک داشــتم‪ .‬مــا به جــز کارهــای‬ ‫محلــی‪ ،‬کار موســیقی ســنتی بــا خواننده هــای دیگــر‬ ‫در داخــل و خــارج از کشــور نیــز انجــام می دهیــم‪.‬‬ ‫تابه حــال چهــار برنامــه بــا چهــار زبــان اجــرا کردیــم؛‬ ‫لــری‪ ،‬کــردی‪ ،‬بختیــاری و موســیقی ســنتی‪ .‬بــا‬ ‫خواننده هــای بزرگــی نیــز همــکاری داشــتیم؛ دو‪-‬ســه‬ ‫ســالی بــا خانــم ســیما بینــا بــه اروپــا و اســترالیا رفتیــم‬ ‫کــه لــری هــم بــه ایشــان یــاد دادم و لَکــی و کــردی هم‬ ‫می خواننــد‪ ،‬ایشــان خیلــی بااســتعداد و عاشــق کارهــای‬ ‫محلــی هســتند‪ ،‬اقــای ناصــر مســعودی و اقــای داوود‬ ‫ازاد هــم بودنــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫فاصله وجود دارد؟‬ ‫اســتاد کلهــر از نوازنــدگان خــوب کشــورمان و از دوســتان‬ ‫خوبــم هســتند‪ ،‬بــه اســم ایشــان کمانچــه را نمی شناســند‪،‬‬ ‫کمانچــه را بــه اســم اســتاد بهــاری می شناســند‪ .‬اقــای‬ ‫کلهــر فعالیتــش بســیار زیــاد اســت و خیلــی انــرژی خوبی‬ ‫دارد و بــا هرکســی و هــر کشــوری برنامــه می گــذارد کــه‬ ‫ایــن خیلــی عالــی اســت‪ .‬بایــد برنامــه زیــاد داشــته باشــی‬ ‫تــا دیــده شــوی‪ ،‬تنهــا کاری کــه پارتی بــازی نمی شناســد‪،‬‬ ‫کار هنــر و موســیقی اســت‪ .‬فعالیــت اقــای کلهــر زیــاد‬ ‫اســت و در خــارج هــم زندگــی می کنــد و زبــان و زمــان‬ ‫موســیقی را هــم خــوب بلــد اســت‪ ،‬ایــن اســت کــه‬ ‫فعالیتــش زیــاد اســت کــه ان شــاءاهلل همیشــه ســامت‬ ‫باشــند‪ .‬مــا این چنیــن ادم هایــی می خواهیــم کــه‬ ‫صــدای موســیقی مــا را بــه دنیــا برســانند و کار کننــد‬ ‫و فعــال باشــند‪ .‬باالخــره مــا در کشــورمان مشــکالت‬ ‫و ســخت گیری هایی داریــم‪،‬‬ ‫شهر‪،‬نمایندهمجلس‪...‬‬ ‫مشــکالتی کــه مــا قبــل از انقــاب‬ ‫سعی کردیم به جای تفنگ‬ ‫خیــر‪ ...‬اهــل سیاســت نیســتم‪.‬‬ ‫داشــتیم‪ ،‬اکنــون خــدا را شــکر‬ ‫در خانه کمانچه داشته باشیم‬ ‫همیــن کــه کار هنــری انجــام‬ ‫نیســت‪ .‬ان زمــان مــن کمانچــه‬ ‫دهــم برایــم خــوب اســت‪.‬‬ ‫را الی پاکــت می گذاشــتم و جرئــت نداشــتم بــا خــودم‬ ‫بیــرون ببــرم‪ .‬بعــدا روزبـه روز بهتــر شــد و اکنون موســیقی استاد البومتان کی منتشر می شود؟‬ ‫ارزش پیــدا کــرده و بایــد فعالیــت کنیــم‪.‬‬ ‫اگــر بتوانیــم و بــرای عیــد امســال مجــوزش را بدهنــد‬ ‫روانــه بــازار می کنیــم‪ .‬در لرســتان ‪ 15-10‬روز اول ســال‬ ‫از پسرهایتان راضی هستید؟ بله‪.‬‬ ‫جشــنواره هایی دارنــد کــه فرهنــگ لــری را بــه مســافرانی‬ ‫در موسیقی به خودتان رسیده اند؟‬ ‫کــه امده انــد نشــان می دهنــد؛ ســیاه چادر‪ ،‬نــان پختــن و‬ ‫بله از من هم بهتر هستند (با لبخند)‪.‬‬ ‫موســیقی لــری کــه در کنــارش اگــر مــا بتوانیــم البــوم را‬ ‫غیر از کنسرت‪ ،‬البومی هم دارید که اثار شما را به ان زمــان امــاده کنیــم خیلــی عالــی می شــود‪.‬‬ ‫کار اماده است؟‬ ‫دست مردم برساند؟‬ ‫مــن قبــا کار در بــازار زیــاد داشــتم ولــی االن حــدود بله اماده است و اوازش را هم خودم خوانده ام‪.‬‬ ‫‪ 15-10‬ســال اســت کــه به خاطــر رایت کــردن و همان تراک هایی که در کنسرت است در البوم‬ ‫مشــکالتی کــه در بــازار اســت‪ ،‬نتوانســته ام یــک البــوم‬ ‫بــه بــازار بدهــم‪ .‬هنــوز قانونــی نداریــم کــه ایــن مشــکل هم وجود دارد؟‬ ‫برطــرف شــود‪ ،‬مــن االن کاری را در منــزل تمریــن کنــم‪ ،‬بلــه‪ ،‬چنــد تــراک هــم از موســیقی بختیــاری اضافــه‬ ‫فــردا در بــازار اســت‪ .‬قبــا مــردم منتظــر بودنــد یــک کار کرده ایــم کــه لباس هایشــان هــم لباس هــای لــری و‬ ‫جدیــدی از مــن بــه بــازار بیایــد تــا بخرنــد ولــی االن بختیــاری اســت‪.‬‬ ‫جــواب نمی دهــد‪ .‬هزینــه زیــاد‪ ،‬اســتودیو و نوازنــده و‪ ...‬کمی درباره ائین های موسیقی خرم اباد و‬ ‫از مــردم می خواهــم کمــک کننــد تــا مــا بتوانیــم کارهــای‬ ‫جدیدتــری روانــه بــازار کنیــم‪ ،‬مگــر مــن چنــد ســال دیگر بختیاری صحبت کنید‪.‬‬ ‫می توانــم کار کنــم؟ ایــن اســت کــه بایــد حمایــت کننــد‪ ،‬در این موسیقی ها هر ترانه ای یک داستان دارد‪.‬‬ ‫دولــت هــم همین طــور‪ ،‬بایــد برنامه ریــزی کنــد کــه کار یک خاطره از ترانه ای که در ذهنتان نقش بسته‬ ‫موســیقی را مجانــی در اختیــار مــردم بگــذارد‪ ،‬هزینــه مــا‬ ‫را بدهــد‪ ،‬هزینــه ارکســتر و اســتودیو را بدهــد‪ .‬االن کار و امروز یک قطعه موسیقی زیبا شده که شما‬ ‫تصویــری دارم‪ ،‬می ترســم روانــه بــازار کنــم‪.‬‬ ‫خلقش کرده اید را تعریف کنید‪.‬‬ ‫روز گل َونــی‪ ،‬همــان ســربندی کــه خانم‪‎‬هــا در لرســتان‬ ‫چرا؟ کپی رایت‪.‬‬ ‫می بندنــد َکت وگل َونــی اســت کــه دو تــا بــه ســر‬ ‫مسئله کپی رایت برای همه است‪.‬‬ ‫می بندنــد و ایــن بــرای زن‪‎‬هــای قدیــم بــود‪ ،‬اکنــون‬ ‫خب کار هزینه دارد‪ ،‬هزینه اش را باید چکار کنیم؟!‬ ‫فقــط حالت روســری اســت و خیلی هم قشــنگ اســت‬ ‫و رنگ‪‎‬هــای زیبایــی هــم دارد‪ .‬به‪‎‬خاطــر همیــن خــودم‬ ‫هیچ اسپانسری نداشته اید؟‬ ‫خیــر‪ ،‬همــه مشــکالت و گرفتــاری دارنــد‪ .‬مــا بعــد از ایــن شــعری دربــاره اش گفتــم و اهنــگ ان را هــم اقا مســلم‬ ‫ســاختند‪ .‬خیلــی کار جالبــی شــده و هــر ســال هــم اجرا‬ ‫همــه ســال از هیچ جایــی حمایــت نشــدیم!‬ ‫می شــود‪ .‬موســیقی های مــا نیــز مثــل موســیقی ســنتی‬ ‫تا حاال به مشکل مالی‬ ‫اســت‪ ،‬بایــد «مــرغ ســحر» را اخــرش بخوانیــم‪ .‬هرچــه‬ ‫ســعی کنیــم تنوعــی در ان باشــد امــا در اخــر همــه‬ ‫برخورده اید؟‬ ‫مــن به جــز کار هنــری کارهــای می گوینــد «بارون بــارون»‪« ،‬دایه دایــه» و ترانه هــای‬ ‫دیگــری هــم انجــام می دهــم‪ ،‬مانــدگاری کــه قبــا اجــرا کــردم و همــه دسـت جمعی‬ ‫‪ 3-2‬شــرکت تاســیس کــردم‪ ،‬بــا مــن می خواننــد؛ یعنــی مــن اول کار کــه شــروع بــه‬ ‫یــک اموزشــگاه دارم‪ ،‬یــک خوانــدن می کنــم‪ ،‬همــه شــروع می کننــد بــه خوانــدن‬ ‫معــدن شن وماســه‪ ،‬یــک و مــن فقــط ســاز می زنــم و لــذت می بــرم‪ .‬مــردم‬ ‫تولیــد ترشــیجات‪ ،‬دهانتــان حالــت یــک ارکســتر ســمفونیک بــزرگ را دارنــد‪ ،‬مــن‬ ‫اب نیفتــد الوچه و لواشــک هــم خیلــی دوســت دارم و خوشــحالم کــه می بینــم‬ ‫مــردم این قــدر طرفــدارم هســتند و ســعی می کنــم‬ ‫(بــا لبخنــد)‪.‬‬ ‫روزب ـه روز بهتــر باشــم‪.‬‬ ‫پس خدا را شکر وضعتان‬ ‫“‬ ‫‪37‬‬ ‫د رگرماگرمخاطره بازی‬ ‫با روزهــای ســـــرد ‬ ‫‪@cafenostal‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫بــرف و ســرمای زمســتان همــواره یــاد اور یــک‬ ‫نوســتالژی و خاطــره ویــژه اســت‬ ‫شــروع فصــل ســرد و ایمــان اورد ن بــه‬ ‫گلوله هــای برفــی و شــاخه های یــخ زد ه‬ ‫د رختــان‪ .‬چیــزی د ر مناظــر برفــی وجــو د د ار د که‬ ‫همیشــه روح و جــان مــن را بــه شــکل بنیاد ینــی‬ ‫ید ه ـد ‪ ،‬نوعــی یخ زد گــی و لرزی ـد ن د ر‬ ‫تــکان م ‬ ‫د ل طبیعــت‪ ،‬چیــزی شــبیه میــل بــه جاود انگــی‬ ‫و برخاســتن‪ .‬انــگار همــه ســرما و بــارش‬ ‫د انه هــای بــرف از اســمان‪ ،‬نوعــی حرکــت ارام‬ ‫و عارفانـه ای از طــرف اســمان اســت‪ .‬د ر بــارش‬ ‫بــرف‪ ،‬همیشــه لبــه د یوارهــای اجــری‪ ،‬لیــز‬ ‫خورد ن هــا‪ ،‬گلوله هــای برفــی پرتــاب کــرد ن‪،‬‬ ‫زنجیــر چــرخ ماشــین ها‪ ،‬شیشــه های یــخ زد ه‪،‬‬ ‫ا دم برفی هــا‪ ،‬پاروهــای پالســتیکی و رفتــن بــه‬ ‫پشــت بام بــرای برف تکانــی‪ ،‬شــن و ماســه و‬ ‫نمــک د ر خیابان هــا ریختــن و کاله و شــال‬ ‫و بافتنی هــای گــرم ماد ربــزرگ‪ .‬انــگار بــه‬ ‫ســیاره ای د یگــر وارد ش ـد ه ای‪ ،‬مثــل لــذت تنهــا‬ ‫شـد ن و لمــس ســکوت برفــی و صـد ای فشــرد ه‬ ‫شـد ن عجیــب بــرف زیــر کفش هــای پـد ر روی‬ ‫پشــت بام خانــه‪ ،‬و گرمــای لولــه بخــاری د ر‬ ‫روی پشــت بــام‪.‬‬ ‫‪40‬‬ ‫سرمای پیرزن‬ ‫یکــی از روایت هــای قد یمــی کــه نــه تنهــا‬ ‫د ر ایــران بلکــه تــا کشــورهای عربــی و‬ ‫حــوزه مد یترانــه رواج د اشــته و د ارد ســرمای‬ ‫«بــر د العجــوز» اســت کــه بــه ســرمای پیــرزن‬ ‫معــروف اســت و حتــی د ر متــون اد ب فارســی‬ ‫و کتاب هــای شــاعران بــزرگ نظیــر اشــعار‬ ‫نظامــی گنجــوی‪ ،‬مولــوی و ســعد ی بــه ایــن‬ ‫موضــوع اشــاره شــد ه و اصطــاح برد العجــوز‬ ‫د ر برخــی متــون اد بــی فارســی بــرای وصــف‬ ‫ســرمای ســخت بــه کار رفتــه اســت‪.‬‬ ‫د ر فرهنــگ عامــه ایــن واژه همیشــه بــه‬ ‫افســانه ای اشــاره می کنــ د کــه پیــرزن نقــش‬ ‫اصلــی ان را د ارد ‪.‬‬ ‫افسانه اول‬ ‫بــه نوشــته منابــع عربــی‪ ،‬پیرزنــی پیشــگو قــوم‬ ‫خــود را از وقــوع ســرمایی شــد ی د د ر پایــان‬ ‫زمســتان کــه موجــب هــاک گوســفند ان‬ ‫می شــد ‪ ،‬اگاه کــرد امــا انــان‪ ،‬بی اعتنــا‪ ،‬بــه‬ ‫پشــم چینی پرد اختنــد و بــا ســر د شــد ن هــوا‪،‬‬ ‫گوســفند ان هــاک شـد ند ؛ از ایــن رو ایــن ایــام‬ ‫را برد العجــوز می خواننــد ‪.‬‬ ‫افسانه د وم‬ ‫بــه روایتــی د یگــر‪ ،‬پســران پیــرزن بیــوه ای کــه‬ ‫قص ـد ازد واج د اشــت‪ ،‬بــه شــرطی بــه ایــن امــر‬ ‫راضــی می شــد ند کــه او هشــت شــب را‬ ‫بیــرون از خانــه ســپری کنـ د و چــون پیــرزن د ر‬ ‫شــب هفتــم د رگذشــت‪ ،‬ایــن روزهــای ســرد را‬ ‫ید هنــد ‪.‬‬ ‫بــه او نســبت م ‬ ‫افسانه سوم‬ ‫همچنیــن می گوین ـ د کــه میــش پیرزنــی بــارد ار‬ ‫نش ـد ه بــود و چــون میش هــا معمــوال د ر ســرما‬ ‫بــارد ار می شــوند ‪ ،‬نــز د پیامبــر رفــت‪ ،‬و بــه‬ ‫د عــای ان حضــرت‪ ،‬ســرمای رفتــه بازگشــت و‬ ‫میــش او ابســتن ش ـد ‪ ،‬از ای ـن رو ایــن ســرما را‬ ‫برد العجــوز می نامنــد ‪.‬‬ ‫ن ماه سال ‪۱۳۵۰‬‬ ‫بوران ایران د ر اواسط بهم ‬ ‫ایــن بــوران بخــش وســیعی از ایــران را بــه‬ ‫گونــه ای د ر بــرف و یخبنــد ان فروبــر د کــه‬ ‫ســرانجام منجــر بــه مــرگ بیــش از ‪ ۴۰۰۰‬نفــر‬ ‫شــد ‪ .‬ایــن حاد ثــه مصیبت بارتریــن بــوران د ر‬ ‫تاریــخ نوشته شــد ه بشــر بــود ه اســت‪ .‬د وره ای‬ ‫از ســرمای شــد ی د و یخبنــد ان گســترد ه کــه از‬ ‫چهارد هــم بهمــن ســال ‪ ۱۳۵۰‬اغــاز شــ د و تــا‬ ‫بیســتم همــان مــاه اد امه یافــت‪ ،‬بــارش غیرعــاد ی‬ ‫بــرف بــه میــزان بیــش از ســه متــر د ر سرتاســر‬ ‫مناطــق روســتایی واقــع د ر شــمال غرب‪،‬‬ ‫شــمال‪ ،‬مرکــز و بــارش بســیار ش ـد ی د بــرف د ر‬ ‫اســتان های جنوبــی ایــران‪ ،‬موجــب شــ د کــه‬ ‫ارتفــاع بــرف د ر ایــن نواحــی بــه هشــت متــر‬ ‫برســد ‪ .‬هــزاران نفــر از روســتاییان کــه راهــی‬ ‫بــرای گریــز از ایــن وضعیــت ند اشــتند ‪ ،‬د ر‬ ‫زیــر حجــم عظیــم بــرف مد فــون ش ـد ند ‪ .‬بنابــر‬ ‫گزارش هــای روزنامــه اطالعــات د ر همــان‬ ‫روزهــا‪ ،‬شــهر ارد کان و روســتاهای اطــراف ان‬ ‫از جملــه مناطقــی بود نــ د کــه بیشــترین تاثیــر‬ ‫را بــر اثــر بــوران متحمــل ش ـد ند ‪ .‬همچنیــن د ر‬ ‫روســتاهای کاکان و کمهــر د ر نزد یکــی یاســوج‬ ‫هیــچ فــرد زنـ ده ای باقــی نمانـد ‪ .‬د ر شــمال غرب‬ ‫نیــز‪ ،‬د ر نزد یکــی مــرز ایــران و ترکیــه‪ ،‬روســتای‬ ‫شــکالب به همــراه صـ د نفــری کــه د ر ان ســاکن‬ ‫بود نــ د د ر زیــر انبــوه بــرف د فــن شــد ‪.‬‬ ‫پیست اسکی ابعلی‬ ‫نمایــی از اب و هــوای صــاف و منظــره‬ ‫کوهســتانی و د امنه هــای برف پــوش پیســت‬ ‫اســکی ابعلــی همــراه بــا ســه بــراد ر ایرانــی‬ ‫د ر د هــه ســی خورشــید ی کــه د ر ایــن عکــس‬ ‫بــه ترتیــب د ه‪ ،‬چهــارد ه و بیســت و هفــت ســال‬ ‫د ارنــد ‪ .‬عکــس د ر پیســت اســکی ابعلــی د ر‬ ‫حوالــی د ی مــاه ســال هــزار و ســیصد و ســی‬ ‫و شــش خورشــید ی اند اختــه شــد ه اســت‪.‬‬ ‫پســرهای حاضــر د ر عکــس عموهــای اقــای‬ ‫«رامیــن شــرکا» هســتند و ایــن عکــس توســط‬ ‫همســر بــراد ر بزرگ تــر برد اشــته شــد ه اســت‪.‬‬ ‫پیســت اســکی اب َعلــی یکــی از پیســت های‬ ‫اســکی ایــران واقــع د ر اســتان تهــران اســت کــه‬ ‫از ان بــه عنــوان قد یمی تریــن پیســت اســکی‬ ‫ایــران یــاد می شــود ‪ .‬شــهر ابعلــی و پیســت‬ ‫اســکی ابعلــی د ر ابتــد ای جــاد ه هــراز و د ر‬ ‫راه امــل واقــع شــد ه اســت‪ .‬ســپاس از اقــای‬ ‫«رامیــن شــرکا» بــرای عکــس‪.‬‬ ‫نوشــتن بــا بــرف و خاطــره روی د یوارهــای‬ ‫اجــری یــک خیابــان د ر حوالــی بلــوار کشــاورز‬ ‫بــرف ســنگین زمســتان ســال هــزار و ســیصد ‬ ‫و پنجــاه و هفــت خورشــید ی د ر تهــران و‬ ‫شــعار «مــرگ بــر شــاه» کــه بــا گلوله هــای‬ ‫برفــی روی د یــوار اجــری نوشــته ش ـد ه اســت‪.‬‬ ‫یکــی از خیابان هــای تهــران بــا زمیــن خیــس و‬ ‫یــخ زد ه‪ ،‬مغــازه و البراتــوار رنگــی «ژان ـد ارک»‪،‬‬ ‫کرکره هــای نیمــه بــاال امــد ه مغــازه و شــعار‬ ‫«مــرگ بــر شــاه» کــه بــا بــرف بــر روی د یــوار‬ ‫نگاشــته شــد ه اســت‪ .‬فضــای ســر د و یــخ‬ ‫زد ه‪ ،‬ســکون ماشــین ها‪ ،‬پر ده هــای حصیــری‬ ‫اویــزان از روی پنجره هــا‪ ،‬زاویــه ای اشــنا از‬ ‫یــک خیابــان‪ ،‬خیابــان و شــهری کــه کمتــر از‬ ‫یــک ســال تــا «انقــاب اســامی» فاصلــه د ارد ‪،‬‬ ‫تــا ریختــن مــرد م بــه خیابان هــا‪ ،‬حضــور‬ ‫تانک هــا‪ ،‬پیکان هــا‪ ،‬ترانه هــا‪ ،‬شــعارها‪،‬‬ ‫صد اهــا‪ ،‬د ســت ها‪ ،‬د هان هــا‪ ،‬نگاه هــا و‬ ‫د یوارهــا‪ .‬فقــط یــک «اد م برفــی» می توانــد بــا‬ ‫د ســت های برفــی اش ایــن گونــه روی د یــوار‬ ‫اجــری بنویســد ‪.‬‬ ‫یونس یونسیان‬ ‫د انشجوی د کتری د انشکد ه‬ ‫مد یریت د انشگاه تهران‬ ‫اجاق گاز «جواهریان» د ر خانه ماد ربزرگ‬ ‫ود اع بــا خانــه ماد ربــزرگ بــرای مــن از‬ ‫عجیب تریــن تجربه هــا و د اســتان های‬ ‫زند گــی بــود ؛ ود اعــی کــه بــه غریبانه تریــن‬ ‫شــکل ممکــن‪ ،‬چیــزی از خانــه ماد ربــزرگ را‬ ‫تــا ابـ د بــا مــن همــراه کــرد ‪ .‬همــه مــا تصاویــر‪،‬‬ ‫لحظه هــا‪ ،‬عشــق و حال هــا‪ ،‬د اســتان ها و د ر‬ ‫نهایــت خاطره هــای زیبــا و عجیبــی بــا خانــه‬ ‫ماد ربــزرگ د اریــم‪ ،‬خانه هایــی کــه مرموزتریــن‬ ‫تجربیــات د وران کود کــی تــا جوانــی را بــه مــا‬ ‫هد یــه می د هنــد ‪ ،‬خانــه ای کــه بــوی کهنگــی‬ ‫و ماند گــی اش را بــه تازه تریــن شــکل ممکــن‬ ‫ید هــد ‪ .‬حــوض کوچــک‪ ،‬د یوارهــای‬ ‫هد یــه م ‬ ‫ســیمانی‪ ،‬کاشــیکاری حمــام‪ ،‬موزاییک هــای‬ ‫کــف حیــاط‪ ،‬گلد ان هــای ســبز‪ ،‬توالــت بــا‬ ‫د رب چوبــی و فضــای خــاص‪ ،‬اشــپزخانه بــا‬ ‫ســب د پیــاز و ســیب زمینــی و یخچــال بــزرگ‬ ‫بــا برفک هــای زیــاد ‪ ،‬بــوی ســیگار ســر ظهــر‬ ‫یک لیتری نفت‬ ‫پشــت ســر گذاشــتن خاطره هــا‪ ،‬همــه عش ـق ها‬ ‫و د لبســتگی ها‪ ،‬حکایــت ان ظرف هــای یــک‬ ‫لیتــری نفــت‪ ،‬ســاخت کارخانــه امیــرى بــه‬ ‫ســفارش شــرکت ملــى نفــت ایــران‬ ‫د ر میــان اجنــاس قد یمــی و عتیقــه می ـد ان امــام‬ ‫حســین یافــت شــد ه اســت‪ .‬پیمانه هــای یــک‬ ‫لیتــری قد یمــی شــرکت نفــت کــه روزگاری‬ ‫د ر همــه خانه هــا و مغازه هــا بــو د و بخــش‬ ‫جد ایی ناپذیــر مصــرف نفــت هــر خانــوار و‬ ‫شــاید اخریــن تکــه و انتهایی تریــن وســیله د ر‬ ‫چرخــه اســتخراج و پاالیــش نفــت بــود ‪.‬‬ ‫وســیله ای کــه د ر حقیقــت انــد ازه ای بــرای‬ ‫نفــت ریختــن د ر چراغ هــای ســه فتیله‪،‬‬ ‫گرد ســوزها‪ ،‬عالءالد ین هــا‪ ،‬بخاری هــای‬ ‫چکــه ای و ابگرم کن هــای نفتــی بــود ‪ ،‬نــام و‬ ‫هویــت ایــن وســیله‪ ،‬بــا یــک پــاک طالیــی‬ ‫رنــگ بــر ســینه اش حــک ش ـد ه بــود ‪ ،‬ســاخت‬ ‫کارخانــه امیــری و بــه ســفارش شــرکت ملــی‬ ‫نفــت ایــران‪.‬‬ ‫و نفــت د ر نهایــت چیــزی از جنــس هویــت ایــن‬ ‫خــاک اســت‪ ،‬بازمانــد ه و عصــاره موجــود ات‬ ‫هیوالیــی و د ایناســورها‪ ،‬عصــاره ای کــه خــود ش‬ ‫هــم د ر اقتصاد هــای جهانــی مثــل یــک د ایناســور‬ ‫نقــش بــازی می کنـد ‪ ،‬هیوالهــای مــا قبــل تاریــخ‬ ‫کــه د ســت روزگار بــه نفــت تبد یلشــان کــرد ‬ ‫و بــه نــرخ روز د ر بشــکه های خوش رنــگ‬ ‫بــه فــروش می رســن د و ایــن عاقبــت همــه‬ ‫هیوالهــای تاریــخ اســت‪ ،‬هیوالهایــی کــه‬ ‫انســان‪ ،‬اخریــن بازمان ـد ه عجیبشــان روی یــک‬ ‫ُکــره اســرارامیز اســت‪ .‬ســپاس از «هاجــر» عزیــز‬ ‫بــرای همراهــی و حضــورش د ر کافــه نوســتال‪.‬‬ ‫کافه نوستال‬ ‫شــرکت تولیـد ی صنایــع نفــت و گاز عالی نســب‬ ‫بــا ماموریــت تولیــد بخشــی از لــوازم خانگــی‬ ‫نفت ســوز مورد نیــاز خانواد ه هــای ایرانــی‬ ‫تاســیس شــد ‪ .‬د ر ان د وران‪ ،‬بــا زمزمــه ملــی‬ ‫شــد ن صنعــت نفــت و تالش هایــی کــه بــا‬ ‫رهبــری د کتــر محمـد مصـد ق بــرای رهــا شـد ن‬ ‫صنعــت نفــت ایــران از شــرکت های انگلیســی‬ ‫صــورت گرفــت‪ ،‬شــرکت های انگلیســی د ر‬ ‫اغلــب مــوار د محصــوالت نفــت ســوز را بــه‬ ‫ایــران نمی فرســتاد ند ‪.‬‬ ‫بچه هــای امــروز و نســل‬ ‫د هــه شــصت بــه بع ـد بــا‬ ‫چراغ هــای نفتــی‪ ،‬والــور‬ ‫و عالءالد یــن نمی تواننــد ‬ ‫بیگانــه باشــند ‪ ،‬چراکــه‬ ‫هنــوز هــم مــرد م د ر‬ ‫مناطقــی کــه از نعمــت‬ ‫گاز محــروم اســت‪ ،‬از ایــن وســایل اســتفاد ه‬ ‫می کننــد ‪ .‬بســیاری از مــا‪ ،‬از ایــن وســیله‬ ‫گرمایشــی و خوراک پــزی کــه بیشــتر وقت هــا‬ ‫وســط اتــاق جــا خــوش می کــرد ‪ ،‬خاطــره‬ ‫د اریــم‪ .‬ظهرهــا کــه مد رســه تعطیــل می شــد ‬ ‫شــتابان بــه منــزل می امد یــم و د ر کنــار ایــن‬ ‫چــراغ می نشســتیم و چشــممان بــه تابــه د رب‬ ‫و د اغانــی بــو د کــه مــاد ر روی ان ســیب زمینــی‬ ‫ریــزه ریــزه کــرد ه بــود تــا بــا حــرارت مالیــم‬ ‫بــرای ناهارمــان امــاد ه شــود ‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫چراغ نفتی عالءالد ین‬ ‫وســایل قد یمــی از جملــه چــراغ موشــی‪،‬‬ ‫چــراغ گرد ســوز‪ ،‬چــراغ تــوری و چــراغ بــاد ی‬ ‫کــه بخشــی از لــوازم گرمایشــی و پخت وپــز‬ ‫قد یمــی بود نــد ‪ ،‬مثــل «والــور» و «تویوســت»‬ ‫یــا اجــاق نفتــی‪ ،‬پریمــوس و چــراغ والــور کــه‬ ‫ســاخت انگلیــس بــو د و بــرای گــرم کــرد ن‬ ‫منــازل یــا پخت وپــز اســتفاد ه می شــد ‪.‬‬ ‫والورهــا د ر د هــه بیســت خورشــید ی کــم کــم‬ ‫جایشــان را بــه عالءالد ین هــا د اد نــد ‪ ،‬چراکــه‬ ‫د کتــر محمـد مصـد ق د رخواســت کــرد ه بــود از‬ ‫فراورد ه هــای نفتــی د ر د اخــل کشــور اســتفاد ه‬ ‫شــو د و وابســتگی بــه صــاد رات نفــت خــام‬ ‫کاهــش یابـد ‪ .‬د رنتیجــه شــرکتی بــه نــام «صنایــع‬ ‫نفــت و گازســوز عالی نســب» شــروع بــه تولیـد ‬ ‫چراغ هــای خوراک پــزی و بخاری هــای نفتــی‬ ‫بــا نــام تجــاری «عالءالد یــن» کــرد ؛ موســس‬ ‫کارخانــه «میرمصطفــی عالــی نســب» اهــل تبریــز‬ ‫و متولــ د هــزار و د ویســت و نــو د و هشــت‬ ‫خورشــید ی بــود ‪.‬‬ ‫از ان ســو‪ ،‬عمــد ه بــازار لــوازم خانگــی‬ ‫ایــران‪ ،‬بــه ویــژه لــوازم پخــت مــواد غذایــی‬ ‫و تجهیــزات گرمایشــی کوچــک‪ ،‬د ر انحصــار‬ ‫شــرکت های انگلیســی بــود ‪ .‬چــراغ «والــور»‬ ‫یکــی از محصــوالت انگلیســی بــود کــه د ر‬ ‫ان زمــان بســیار رواج د اشــت و چنــد ســال‬ ‫بعد تــر‪ ،‬شــرکت عالــی نســب توانســت‬ ‫چــراغ «عالءالد یــن» را کــه ســاخت د اخــل‬ ‫بــود ‪ ،‬جایگزیــن ان کنــد ‪ .‬کارخانه هــای تحــت‬ ‫مد یریــت عالی نســب توانســتن د بــا اتــکا بــه‬ ‫مد یــران خــاق‪ ،‬سرپرســتان متعه ـ د و کارگــران‬ ‫کوشــا و زحمت کــش خــود ‪ ،‬ضمــن ثبــت‬ ‫چند یــن اختــراع د ر زمینــه لــوازم خانگــی‪ ،‬بــرای‬ ‫اولیــن بــار لــوازم خانگــی را مطابــق ســایق و‬ ‫فرهنــگ مصرف کنن ـد ه ایرانــی بــه تولی ـ د انبــوه‬ ‫برســانن د و بــا شــبکه فــروش‬ ‫گســترد ه خــود ‪ ،‬لــوازم خانگــی‬ ‫ایرانــی را د ر د ورافتــاد ه تریــن‬ ‫نقــاط کشــور عرضــه کننــد ‪.‬‬ ‫پد ربــزرگ‪ ،‬نشســتنش د ر افتــاب بی رمــق ظهــر‬ ‫زمســتانی تهــران‪ ،‬وضــو گرفتــن ماد ربــزرگ و‬ ‫چاد رنمــاز ترانــه وارش‪ ،‬بــوی خــاک ُمهــر و‬ ‫عطــر موهــای حنــازد ه اش‪ ،‬اتاق هــای باالخانــه‬ ‫و راهــروی رو بــه پشــت بــام و خاطراتــی کــه‬ ‫امــروز د ر محلــه «وحید یــه» تهــران‪ ،‬هنــوز بــرای‬ ‫مــن زن ـد ه و سرشــار هســتند ‪ ،‬اگرچــه خانــه د ر‬ ‫یــک شــب تیرمــاه از وضعیــت ســکونت خــارج‬ ‫شـد ‪ .‬از ســفری همــراه بــا ماد ربــزرگ و مــاد رم‪،‬‬ ‫بــه تهــران رســید یم و بــا خانــه ای مواجــه‬ ‫شــد یم کــه ســرتاپا خیــس و ِگل بــود ‪ ،‬نشــتی‬ ‫اب کولــر و خانــه ای کــه گویــا غــرق شــد ه‬ ‫بــود ‪ .‬هنــوز هــم چیــزی از خانــه ماد ربــزرگ‬ ‫بــا ان گاز چهارشــعله جواهریــان‪ ،‬د ر مــن شــعله‬ ‫می زنــد ‪ ،‬مــن کــه مثــل «ســیزیف» همــواره‬ ‫خانــه ماد ربــزرگ را تــا انتهــای د نیــا بــه د وش‬ ‫خواهــم کشــید ‪ .‬ســپاس از «مهـد ی» عزیــز بــرای‬ ‫ارســال عکــس‪.‬‬ ‫‪41‬‬ ‫قــاب جــاد ویـــی‪ :‬گپــی کـوتـــــاه با‬ ‫علی ضیـاء به بهانه «فرمول یک»‬ ‫گفتگوکنند ه‪ :‬شکیبا هاشمی‬ ‫«فرمــول یــک» کــه برنامــه ای صبحگاهــی‬ ‫بــا اجــرای علــی ضیــاء اســت و هــر روز‬ ‫صبــح حوالــی ســاعت ‪ ۶:۳۰‬بــه روی انتــن‬ ‫زنــد ه شــبکه اول ســیما مــی رود را می تــوان‬ ‫به عنــوان برنامــه ای شــناخت کــه پــس از‬ ‫ســال ها پخــش برنامــه «صبــح بخیــر ایــران»‬ ‫جایگزیــن ان شـد ه اســت‪ .‬بــه همیــن بهانــه بــا‬ ‫علــی ضیــاء گــپ کوتاهــی ز ده ایــم‪...‬‬ ‫د ر «فرمــول یــک» چقــد ر ســعی کرد یــ ‬ ‫د‬ ‫بــه اســتاند ارد های برنامه ســازی نزد یــک‬ ‫ـوید ؟‬ ‫شـ‬ ‫پس د ر مور د «فرمول یک» ان اتفاقی که باید ‪،‬‬ ‫هنوز نیفتاد ه است؟‬ ‫مــن می گویــم افتــاد ه‪ ،‬همیــن چنــد ی پیــش‬ ‫بــود کــه د ر کانال هــای تلگــرام بــد ون اینکــه‬ ‫مــا هزینــه ای بــرای تبلیغــات د اشــته باشــیم‪،‬‬ ‫وید ئو هــای برنامــه د ست به د ســت می شــد ‪.‬‬ ‫بیشــتر کانال هــای مهــم د ر همــان ســاعات‬ ‫ابتد ایــی صبــح وید ئو هــای برنامــه را بــه‬ ‫اشــتراک می گذاشــتند و ایــن یعنــی برنامــه‬ ‫د یــد ه می شــو د کــه بخش هایــی از ان را د ر‬ ‫کانال شــان می گذارنــد ‪ .‬االن حــد و د یــک مــاه‬ ‫اســت کــه از شــروع «فرمــول یــک» می گــذرد ‪،‬‬ ‫مثــا ســاعت ‪ 11‬شــب قبــل از برنامــه‪ ،‬خبــری‬ ‫د ر فضــای مجــازی می پیچــد ‪ ،‬مــا د قیقــا‬ ‫ســاعت ‪ 6‬صبــح فــرد ا بــه ان پرد اختیــم و ایــن‬ ‫بــه نظــرم اتفــاق نــاد ری د ر تلویزیــون اســت‪.‬‬ ‫مــا یــک تجربــه‬ ‫موفــق‬ ‫خیلــی‬ ‫چن ـد ی پیــش وید ئــو کارمند ‬ ‫د اشــتیم کــه د ر زمــان‬ ‫استرسم طبیعی است‪ ،‬چون‬ ‫شــهرد اری و برخــورد ش‬ ‫خــود ش موفق تریــن‬ ‫پای ابرویم وسط است!‬ ‫بــا خانــم د ســت فروش‬ ‫برنامــه صبحگاهــی‬ ‫منتشــر شـ د و فــرد ا صبحــش‬ ‫بــود ؛ «ویتامیــن ‪.»3‬‬ ‫شــهرد ار فومــن روی انتــن‬ ‫ان برنامــه هــم د قیقــا‬ ‫د ر همیــن ســاعتی کــه «فرمــول یــک» روی بــود ‪ .‬همــه ایــن مــوار د نشــا ند هند ه ســرعت‬ ‫انتــن مــی رود ‪ ،‬پخــش می شــد ‪ .‬ان برنامــه عمــل تیــم «فرمــول یــک» و اهمیــت موضوعاتــی‬ ‫بــه مــا نشــان د اد اتفاقــا مهم تریــن برنامــه اســت کــه اتفــاق می افتــد ‪ .‬ایــن مســائل بــرای‬ ‫تلویزیــون‪ ،‬برنامـ ه صبحگاهــی اســت‪ .‬خیلــی از مــا هــم مهــم اســت و پیگیری شــان را د ر برنامــه‬ ‫ید هیــم و تــاش می کنیــم نتیجــه ان هــا‬ ‫مــرد م ســر صبــح تلویزیــون را بــرای تماشــای انجــام م ‬ ‫برنامه هــای صبحگاهــی روشــن می کننــ د و د ر تلویزیــون د یــد ه شــود ‪ .‬البتــه به ثمررســید ن‬ ‫ایــن موضوعــات مرهــون تــاش و تعامــل‬ ‫بعــد ســر کار می رونــد ‪.‬‬ ‫همــه د وســتان مــا د ر برنامــه و شــبکه اســت‪ .‬بــه‬ ‫د ر همه جای د نیا همین طور است‪ ،‬اما د ر‬ ‫نظــرم همــه این هــا نشــا ند هند ه پویایــی برنامــه‬ ‫تلویزیون ما تجربه نشان د اد ه که ساخت این‬ ‫اســت و اینکــه برنامــه مســیرش را د رســت طــی‬ ‫می کنــد ‪.‬‬ ‫برنامه ها از طرف مد یران هم زیا د جد ی گرفته‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪42‬‬ ‫بــا اســم ان برنامــه می شناســند ‪ .‬مــا فقــط‬ ‫بایــ د تــاش کنیــم زمــان گرفتــن برنامــه د ر‬ ‫کوتاه تریــن مــد ت اتفــاق بیفتــد ‪.‬‬ ‫نمی شوند !‬ ‫واقعیتــی کــه مــن االن می بینــم ایــن اســت‬ ‫کــه ایــن اتفــاق از طــرف مد یــران خیلــی‬ ‫هــم جــد ی گرفتــه می شــود ‪ .‬مد یــران‬ ‫محتــرم مــا تقریبــا هــر روز صبــح بیــد ار‬ ‫می شــون د و برنامــه مــا را می بیننــ د و نظــرات‬ ‫و اید ه هــای خود شــان را بــه مــا می د هنــد ‪.‬‬ ‫مــن فکــر می کنــم برنامه هــای‬ ‫صبحگاهــی بــرای مــرد م‬ ‫هــم خیلــی مهــم اســت‪.‬‬ ‫بــه نظــرم ذهنیــت‬ ‫پررنگــی کــه مــرد م‬ ‫از مــن د ارنــد بیشــتر‬ ‫به خاطــر «ویتامیــن ‪»3‬‬ ‫اســت پــس قطعــا ایــن‬ ‫برنامه هــا مهــم هســتند ‬ ‫کــه مــن را هنــوز‬ ‫“‬ ‫مثال؟‬ ‫د بانشاط و پویـا باش ‬ ‫د‬ ‫مجری برنامه صبحگاهی بای ‬ ‫د به مخـاطبش‬ ‫تا حـس انرژی سر صبـح را بتوان ‬ ‫د از «ویتامین ‪ »3‬چقد ر این حـس‬ ‫منتقل کند ‪ .‬بع ‬ ‫برایتان تازگی د ارد ؟‬ ‫االن د ارم لــذت می بــرم‪ ،‬د ر «ویتامیــن ‪»3‬‬ ‫هــم همین طــور بــو د و د وســت د اشــتم‪ .‬البتــه‬ ‫ایــن را هــم بای ـ د بگویــم کــه تیــم واقعــا مــن‬ ‫را حمایــت می کننــد ‪ .‬د ر «ویتامیــن ‪ »3‬هــم‬ ‫همین طــور بــود ‪ .‬د ر «فرمــول یــک» هــم‬ ‫خوشــبختانه برنامه ریزی هــا بــه گونــه ای‬ ‫اســت کــه مــا بعــ د از برنامــه جلســات مان را‬ ‫برگــزار می کنیــم‪ .‬تیــم نویســند گان بــه همــراه‬ ‫تهیه کننــد ه ایــن فضــا را فراهــم کرد نــد کــه‬ ‫هــر شــب ســاعت ‪ ،7‬جلســه اتاق فکــر د اریــم‬ ‫تــا د ربــاره اتفاق هــای فــرد ا صحبــت و بع ـد از‬ ‫ان تمریــن کنیــم و مــن اســتراحت کنــم‪ .‬جالــب‬ ‫اســت هــر شــبی هــم کــه تمریــن می کنیــم‪،‬‬ ‫خــود م حــس می کنــم فرد ایــش اجرایــم‬ ‫خیلــی بهتــر اســت‪ .‬اتفاقــا روزبــه روز هــم‬ ‫استرســم بیشــتر می شــود ‪.‬‬ ‫د که قلق برنامه باید ‬ ‫چرا؟ هرچه جلوتر می روی ‬ ‫بیشتر د ست تان بیاید ‪...‬‬ ‫بــه نظــرم طبیعــی اســت‪ ،‬چــون پــای‬ ‫ابرویــم وســط اســت‪ .‬یــک زمانــی مــن را‬ ‫نمی شــناختند ‪ ،‬روی منفــی هــم می ایســتاد م‬ ‫مــورد ی ند اشــت تــا اینکــه برســم بــه‬ ‫صفــر‪ ،‬امــا حــاال تــو را می شناســن د و‬ ‫بای ـ د روزب ـه روز بــا خــود ت رقابــت‬ ‫کنــی و باالتــر بیایــی و هرچقــد ر‬ ‫هــم باالتــر بیایــی د رســت تر‬ ‫اســت وگرنــه د رجــا بزنــی و مثــل‬ ‫ســال گذشــته ات باشــی‪ ،‬اتفــاق خاصــی برایــت‬ ‫نمی افتــ د و فایــ ده ای هــم نــد ارد ‪.‬‬ ‫مــا بــرای جلوگیــری از یکنواختــی حتــی‬ ‫د ر وظایــف نوشــتاری اعضــای گــروه هــم‬ ‫ید هیــم‪ ،‬مثــا کســی کــه‬ ‫تغییراتــی انجــام م ‬ ‫قبــا متــن طنــز می نوشــت بعــ د از مد تــی بــه‬ ‫گــروه طراحــی ســوال می پیونــ د د و برعکــس‪،‬‬ ‫مثــا طــراح ســوال متــن می نویســد ‪ .‬ایــن کار‬ ‫ید هیــم کــه‬ ‫را بــرای ایــن منظــور انجــام م ‬ ‫ســلیقه ها و واژگان متعــ دد ی را د اشــته باشــیم‪.‬‬ ‫البتــه ایــن را هــم بگویــم کــه متن هــای طنــز‬ ‫د ر یــک اتاق فکــر ‪ 6-5‬نفــره جد اگانــه نوشــته‬ ‫می شــون د کــه مــن هــم د ر ان حضــور د ارم و‬ ‫اقــای حســینخانی سرپرســت ان و ســرد بیرمان‬ ‫نیــز حامــ د فرحبخــش هســتند ‪.‬‬ ‫د با اجرای این سبک برنامه ها‪،‬‬ ‫فکر می کنی ‬ ‫چقد ر اجرایتان به سمت پخته تر شد ن برود ؟‬ ‫اجــرای صبــح یــک ویژگــی د شــوار د ارد ‪ ،‬اینکــه‬ ‫بایــ د ســرزند ه و د ر عین حــال جــد ی باشــی‪،‬‬ ‫بانمــک باشــی امــا وقــارت را هــم حفــظ کنــی‪،‬‬ ‫شــوخی کنــی کــه مــرد م ســر صبــح بخند نــد ‬ ‫امــا حواســت باشــ د کــه مفهــوم حرف هایــت‬ ‫جابه جــا نباشــد ‪ .‬مــن ســعی کــرد م همــه ایــن‬ ‫نــکات را د ر گفتگــو ایجــا د کنــم‪ .‬ممکــن اســت‬ ‫هنــوز نتوانســته باشــم و امــکان د ار د نیــاز بــه‬ ‫ویرایــش د اشــته باشــم کــه قطعــا د ارم امــا‬ ‫تالشــم را می کنــم کــه ایــن اتفاق هــا به شــکل‬ ‫د رســتی د ر برنامــه و د ر گفتگوهــا بیفتــد ‪.‬‬ ‫منظـورم این اسـت که برنامه ای با این موضـوعات‬ ‫جد ی‪ ،‬چقد ر این بستر را برای علی ضیــاء به عنوان‬ ‫د تا خود ش را به عنوان‬ ‫یک مجری جوان فراهم می کن ‬ ‫دی تر به مخاطب معرفی کند ؟‬ ‫یک مجری ج ‬ ‫زیــا د د وســت نــد ارم ایــن حرفــی کــه شــما‬ ‫می گوییــ د نمــو د پیــد ا کنــد ‪ .‬ژانــری کــه مــن‬ ‫انتخــاب کــرد م ایــن اســت؛ فاصلــه بیــن شــوخی‬ ‫و ج ـد ی کــه یــک جاهایــی بتوانــم گاف د هــم‪،‬‬ ‫یــک جاهایــی بتوانــم بخنـد م و مثــا گاهی اوقات‬ ‫رهــا باشــم‪ .‬د وســت د ارم این طــور باشــم چــون‬ ‫معتقــد م تلویزیــون موقعــی د رســت اســت کــه‬ ‫مثــل زند گــی باش ـد ‪ .‬وقتــی مثــل زند گــی رفتــار‬ ‫کنــی‪ ،‬فاصلــه قــاب تلویزیــون و مخاطبــت را‬ ‫ید اری و مــرد م احســاس می کنن ـ د ایــن‬ ‫هــم برم ـ ‬ ‫مجــری د ر خانه مــان نشســته و بــا مــا حــرف‬ ‫می زنـد ‪ .‬مــن ســعی کــرد م فاصلـه ام بــا ان کســی‬ ‫کــه د ر زند گــی شــخصی ام هســتم و ان فــرد ی‬ ‫کــه د ر تلویزیــون اســت‪ ،‬کــم باشــد ‪ .‬مــن د ر‬ ‫زند گــی شــخصی ام عمد تــا اد م بگووبخنــد ی‬ ‫نیســتم امــا روی انتــن ســرحال و شــاد اب هســتم‬ ‫و ایــن مــرز را می شناســم و ســعی می کنــم‬ ‫رعایــت کنــم‪.‬‬ ‫زیروبممسترتیستر‬ ‫ِ‬ ‫ـهد و ســاکن تهــران‬ ‫ـد منچســتر‪ ،‬بــزرگ شــد ه مشـ ‬ ‫متولـ ‬ ‫ـرد موفقی با‬ ‫اســت امــا د ر اصــل یــک تــرک ارد بیلــی‪ .‬فـ ‬ ‫ســابقه هفــد ه ســال فعالیــت د ر حــوزه وب و صاحــب‬ ‫ـد ســپید نام‬ ‫ـپید کســی نیســت جــز حمیـ ‬ ‫شــرکت کاسـ ‬ ‫یــا مســتر تیســتر‪ .‬گفتگــوی تصویــری مفصلــی بــا ایــن‬ ‫فعــال موفــق د اشــته ایم کــه فایــل کامــل تصویــری اش‬ ‫د ر کانــال اپــارات و تلگــرام مــا قابــل رویــت خواهــد ‬ ‫بــود ‪.‬‬ ‫‪http://aparat.com/majidakhshabi‬‬ ‫‪http://telegram.me/zirobamonline‬‬ ‫د ر ایران خیلی فراگیر و‬ ‫فیس بوک فیلتر شد ‪ ،‬مرد م همه‬ ‫عکس غذا می گذاشتند ‪ .‬این‬ ‫هم از سمت وسوی شما بود ؟‬ ‫بعــد از کاری کــه مــا د ر فضــای مجــازی و‬ ‫خیــر‪ ،‬‬ ‫افــراد د یگــری هــم ایــن کار را‬ ‫ ‬ ‫فیس بــوک کرد یــم‪،‬‬ ‫ـد ولــی خــب فاصلــه مــا بــا انهــا زیــاد ‬ ‫شــروع کرد نـ ‬ ‫اســت‪ .‬صنعــت غــذا و صنعــت شــبکه های اجتماعــی‬ ‫رو بــه پیشــرفت اســت‪ .‬خیلی هــا ایــن کار را شــروع‬ ‫ـد ولــی هنــوز خیلــی بــا صنعــت رســتوران د اری‬ ‫کرده انـ ‬ ‫ ‬ ‫ـد کــرد ن غــذا د ر ایــران فاصلــه‬ ‫و صنعــت د رســت نقـ ‬ ‫ن کار مشــکالت خــود ش را د ارد ‪ ،‬بعضی هــا‬ ‫د اریــم‪ .‬ای ـ ‬ ‫انتقــاد بــه رستوران هایشــان را قبــول ند ارنــد ‪ ،‬بعــد ‬ ‫ ‬ ‫به ایران امد ید ؟‬ ‫پنــج ســالگی ام بــه ایــران امد یــم و مســتقیما بــه مشــهد فعالیت هایتان می گیرید ‪...‬‬ ‫رفتیــم؛ پــد رم به خاطــر تحصیــل د ر رشــته الکترونیــک هفتــه پیــش کــه میــان بــود م عکســی را د ر پیج «مســتر‬ ‫ـد امــد ‪ .‬د وران د بســتان‪ ،‬تیســتر» گذاشــتم و از همــه خواســتم الیکــش کننــد ‪،‬‬ ‫مقطــع ‪ PHD‬یــک ســال بعـ ‬ ‫ـهد گذراند م‪ ،‬د انشــگاه د ر عــرض پنــج د قیقــه بیــن پنجــاه میلیــون عکســی‬ ‫راهنمایــی و د بیرســتانم را د ر مشـ ‬ ‫کــه د ر اینســتاگرام بــود ‪ ،‬هشــتگ هایی مثــل ایتالیــا و‬ ‫ـد قبــول شــد م‪ .‬بــه د لیــل اینکــه پد رم‬ ‫میبـ ‬ ‫بــه انگلیســی زیــر عکــس پــر شــد ‬ ‫جــزو هیئــت علمــی بــود ‪ ،‬مجــد د ‬ ‫و همایــش هــم تحت الشــعاع‬ ‫بــه مشـ ‬ ‫ـهد برگشــتم‪ .‬ســال د وم برای ماد رم ظرف ها را می شستم‬ ‫ـود کــه‬ ‫قــرار گرفــت و جالــب بـ ‬ ‫ـود که پــد رم پنجاه‬ ‫د انشــگاهم بـ ‬ ‫تابرایمبستنی‪،‬پاستیلویا‬ ‫ملت هــا خیلــی به هــم نزد یــک‬ ‫هزارتومــان بــه کارخانـه ای بــه‬ ‫شــد ه بود نــد ‪ .‬ایــن خیلــی جالــب‬ ‫ـه‬ ‫نــام «خــود رو لنــت ایــران» کـ‬ ‫شکالتمتروبخرد !‬ ‫ـود کــه د ر عــرض ‪ 10‬د قیقــه د ر‬ ‫بـ ‬ ‫تولیــد می کــرد ‪ ،‬د اد ‪ ،‬مــن‬ ‫ ‬ ‫لنــت‬ ‫وب سایت شــان را زد م و اولیــن وب ســایت هم زمــان کشــورهای د یگــر تاثیرگــذار باشــم‪.‬‬ ‫ـد بــا شــراکت مــن بــا اقــای کاظمی و اســم کاســپید ‬ ‫شـ ‬ ‫چه اتفاق خوبی‪ ،‬این عالقه از بچگی وجود ‬ ‫از ترکیــب فامیلــی کاظمــی و ســپید نام شــکل گرفــت‪.‬‬ ‫د اشت؟‬ ‫ـد از بچگــی خیلــی بســتنی د وســت د اشــتم‪.‬‬ ‫یــاد م می ایـ ‬ ‫کاسپیدمی گذرد ؟‬ ‫ ‬ ‫پسمد تزمانزیاد یازتاسیس‬ ‫بــرای مــاد رم ظرف هــا را می شســتم تــا برایــم بســتنی‪،‬‬ ‫و‬ ‫ کنــم‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫کار‬ ‫صنعــت‬ ‫هفده ســال اســت د ر ایــن‬ ‫ ‬ ‫بخــرد و یــاد م می ایــد ‬ ‫ ‬ ‫پاســتیل و یــا شــکالت متــرو‬ ‫را‬ ‫تیســتر»‬ ‫«مســتر‬ ‫کــه‬ ‫زمانــی‬ ‫ کشــم‪.‬‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫زحمــت‬ ‫ظرف هــا را خیلی خــوب می شســتم‪ .‬صبح هــا کــه از‬ ‫شــروع کــرد م‪ ،‬خیلی هــا مخالــف بود ‬ ‫ ود د ر خانــه‬ ‫ نــد و فکــر خــواب بیــد ار می شــد م یــک هال ـه ای از د ‬ ‫پیــش‬ ‫هفتــه‬ ‫ نــد بــه جــواب نمی رســیم ولــی‬ ‫می کرد ‬ ‫بعــد می د یــد م‬ ‫بــود ‪ ،‬اول فکــر می کــرد م خوابــم امــا ‬ ‫ـا‬ ‫ـ‬ ‫ی‬ ‫و‬ ‫ـتم‬ ‫ـ‬ ‫ اش‬ ‫د‬ ‫ـوت‬ ‫ـ‬ ‫ ع‬ ‫د‬ ‫ـخنرانی‬ ‫ـ‬ ‫س‬ ‫ـرای‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫ـا‬ ‫ـ‬ ‫ایتالی‬ ‫از میــان‬ ‫غــذا ســوخته اســت! ان زمــان مــا بــا یــک چلوکبابــی‬ ‫ اد د اشــتیم (بــا خنــد ه)؛ کال خانواد گــی انجــا‬ ‫قــرارد ‬ ‫ناهارمــان را می خورد یــم‪ ،‬چــون پــد ر و مــاد رم‪،‬‬ ‫ـد مــا غــذا را بیــرون‬ ‫هــر د و فرهنگــی و شــاغل بود نـ ‬ ‫می خور د یــم‪.‬‬ ‫برگشتید و تخصص تان‬ ‫ ‬ ‫هفت سال پیش به ایران‬ ‫گوگل بود ‪ ،‬تخصص ام گوگل است یعنی چه؟‬ ‫مــن د ر انگلیــس مــد رک تبلیغــات پیــک کلیــک از‬ ‫گــوگل گرفتــم؛ بــه ایــن شــکل کــه شــما بــه گــوگل‬ ‫ هیــد و د ر عــرض پانــزد ه د قیقــه می توانیــد ‬ ‫پــول می د ‬ ‫رتبــه یــک گــوگل باشــید ‪ ،‬بــا هــر کلمــات‬ ‫بخواهیــد کــه می توانــد ‬ ‫ ‬ ‫کلیــد ی کــه‬ ‫د ر فروش تــان تاثیرگــذار باشــد ‪ .‬مــن‬ ‫د ر استیشــن اپ کار می کــرد م کــه بــه‬ ‫بیزینس هــا و وب ســایت هایی کــه‬ ‫ خواهنــد رتبه هــای بــاالی جســتجو‬ ‫ ‬ ‫می‬ ‫ببرنــد و‬ ‫ ‬ ‫باشــند و فروششــان را بــاال‬ ‫ ‬ ‫اطالع رســانی کننــد ‪ ،‬کمــک می کنــد ‪.‬‬ ‫زمانــی کــه بــه ایــران امــد م ســعی کــرد م‬ ‫انتقــال د انــش ایــن قضیــه را از انگلیــس‬ ‫بــه ایــران بیــاورم‪.‬‬ ‫موفق بود ید ؟‬ ‫بلــه مطمئنــم د ر ایــران جــا افتــاد ه اســت‪،‬‬ ‫ ود هفت‪-‬هشــت ســال پیــش کــه‬ ‫حــد ‬ ‫مــن تــازه از انگلیــس امــد ه بــود م‪ ،‬بایــد ‬ ‫یــک ســاعت توضیــح مــی د اد م کــه چطــور‬ ‫ـید ولــی امــروز ایــن فرهنــگ‬ ‫د ر گــوگل بــاال باشـ ‬ ‫جــا افتــاد ه و خــد ا را شــکر د ر ایــن کار موفــق بــود م‪.‬‬ ‫کمی از سختی های «مستر تیستر» بگویید ‪.‬‬ ‫ـواده ام‬ ‫اوایــل خیلــی مخالــف د اشــتم‪ ،‬حتــی پــد ر و خانـ ‬ ‫بایــد ایــن اتفــاق‬ ‫ ‬ ‫ گفتنــد چــرا‬ ‫ ‬ ‫مخالــف بود نــد ‪ ،‬می‬ ‫بیفتــد ‪ ،‬تــو بــروی غــذا بخــوری‪ ،‬پولــش را بد هــی‪،‬‬ ‫ـد چــه اتفاقــی می افتــد ؟! ولــی چــون‬ ‫ـد مــرد م بخواننـ ‬ ‫بعـ ‬ ‫اعتقــاد د اشــتم‪ ،‬انجــام د اد م و خــد ا را شــکر‬ ‫ ‬ ‫بــه کارم‬ ‫فعاالن موفق‬ ‫ اید وقتی اینستاگرام‬ ‫یاد م می ‬ ‫برگرد یم به د وران بچگی و منچستر‪ ،‬چه زمانی‬ ‫پس خد ا را شکر بازخورد های خوبی از‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫این اتفاق از کجا شکل گرفت؟‬ ‫ ود هفت‪-‬هشــت ســال پیــش همایــش اس‪.‬د ی‪.‬اس‬ ‫حــد ‬ ‫لنــد ن بــود ‪ ،‬انجــا راجــع بــه اهمیــت سوشــیال مد یاها‬ ‫شــد و باتوجــه بــه‬ ‫و شــبکه های مجــازی صحبــت ‬ ‫اینکــه تخصــص مــن گــوگل بــود ‪ ،‬برایــم مقــد اری‬ ‫بــود کــه چــرا یک د فعــه همــه صحبت هــا‬ ‫عجیــب ‬ ‫از گــوگل و موتور هــای جســتجو بــه شــبکه های‬ ‫اجتماعــی سمت وســو پیــد ا کــرد ه اســت‪ .‬همــان شــب‬ ‫«حمیــد ســپید نام» را‬ ‫ ‬ ‫کــه بــه هتــل برگشــتم‪ ،‬اکانــت‬ ‫ـاد کــرد م‪ ،‬منتهــی مشــکلی د اشــتیم‬ ‫د ر فیس بــوک ایجـ ‬ ‫کــه نمی توانســتیم بــا یوزرهــا ارتبــاط بگیریــم چــون‬ ‫د ر شــبکه های اجتماعــی بیشــتر از اینکــه الیــک مهــم‬ ‫باشــد ‪ ،‬بحــث د رگیــری یــوزر بــا پیــج مهــم اســت‪.‬‬ ‫به هرحــال بــا اســتاد م خانــم «لی لــی اونــز» تمــاس‬ ‫گرفتــم کــه چطــور می توانــم د ر شــبکه های مجــازی‬ ‫و شــبکه های اجتماعــی موفــق باشــم و چــرا الیــک‬ ‫نمی گیریــم؟ گفتنــد ‪ :‬ببیــن بقیــه چــه د وســت د ارنــد ‪.‬‬ ‫مــن اتفاقــی عکــس بچــه اختاپوســی کــه د ر لنــد ن‬ ‫ ود ســیصد ‪-‬‬ ‫خــورد ه بــود م را گذاشــتم و حــد ‬ ‫ـد الیــک گرفــت! انجا جرقـه اش د ر‬ ‫چهارصـ ‬ ‫ـد کــه مــرد م غــذا را د وســت‬ ‫ذهنــم زد ه شـ ‬ ‫د ارنــد ‪ .‬مــن باتوجــه بــه نــوع زند گــی ام و‬ ‫زیــاد همیشــه د ر رســتوران ها‬ ‫ ‬ ‫مشــغله های‬ ‫ـید کــه پیجــی‬ ‫هســتم و ایــن بــه ذهنــم رسـ ‬ ‫ایجــاد کنــم‪،‬‬ ‫ ‬ ‫را بــه اســم «مســتر تیســتر»‬ ‫می خواســتم ثابــت کنــم بحــث شــبکه های‬ ‫ـد کــه‬ ‫اجتماعــی د ر ایــران جــواب می د هـ ‬ ‫یک د فعــه د ید یــم خــود ش یــک کار و‬ ‫ ود هفــت‬ ‫ـد کــه حــد ‬ ‫بیزینــس بزرگــی شـ ‬ ‫ســال برایــش زحمــت کشــید یم و تــازه‬ ‫ ارد بــه بهره بــرد اری می رســد ‪.‬‬ ‫د ‬ ‫ یــد می کننــد ! مــا‬ ‫بــد می نویســیم تهد ‬ ‫از اینکــه ‬ ‫ســعی کرد یــم بــه ایــن انتقاد هــا توجــه نکنیــم و کار‬ ‫خود مــان را انجــام د هیــم‪.‬‬ ‫ـلند و د عوتم‬ ‫ســخنرانی مــن جلــوی رئیس جمهــور ایسـ ‬ ‫بــه شــرکت گــوگل‪ ،‬این هــا را مد یــون «مســتر تیســتر»‬ ‫و «کاســپید » هســتم کــه ایــن فرصت هــا را بــرای مــن‬ ‫ایجــاد کرد نــد ‪.‬‬ ‫ ‬ ‫‪43‬‬ ‫پیــج خــود م د ر اینســتاگرام حد اقــل چهــار میلیــون‬ ‫ ود ده هــزار الیــک‬ ‫ ارد و پســت هایم حــد ‬ ‫فالــوور د ‬ ‫ـد مینــی ماینــر‬ ‫ـرد و ایــن خــوب اســت‪ .‬خریـ ‬ ‫می گیـ ‬ ‫بــرای ایــن کاراکتــر خیلــی کمــک کــرد ‪ ،‬بیلبورد هایــی‬ ‫ـود مــن‬ ‫کــه د ر جهــت شناســاند ن زد یــم‪ ،‬عکــس خـ ‬ ‫ـود و بــد ون هیــچ نوشــته ای فیــس برند ینــگ انجــام‬ ‫بـ ‬ ‫برنــد خوبــی را انجــام د اد یــم‪ ،‬مــرد م‬ ‫ ‬ ‫د اد یــم‪ .‬کال‬ ‫ـد و اکثــر ســلبریتی های‬ ‫ـود د رصـ ‬ ‫ ود نـ ‬ ‫می شناســند ‪ ،‬حــد ‬ ‫مــا‪ ،‬بازیگرهــا و فوتبالیســت ها و هنرمنــد ان هســتند ‪.‬‬ ‫پد رتان با کار شما مخالف بود ‪ ،‬حاال براد رتان‬ ‫وارد این کار شد ند ؟‬ ‫ ‬ ‫هم‬ ‫بله‪ ،‬مستر تبلیغ‪.‬‬ ‫بود یا‬ ‫اید ه از شما ‬ ‫ نــد و از خجالــت مــن د رامد نــد !‬ ‫بــه مــن زنــگ زد ‬ ‫ولــی این هــا هیــچ تاثیــری روی کار مــن نــد ارد ‪ .‬انجــا‬ ‫به خاطــر نبــود ن بهد اشــت و کیفیــت ند اشــتن جگــر‬ ‫انتقــاد کرد یــم؛ چــون جگــر‬ ‫ ‬ ‫ شــد‬ ‫رد می ‬ ‫بایــد ‬ ‫ ‬ ‫کــه‬ ‫گــران اســت و کشــتار هــم کــم شــد ه و بیشــتر د ر حــال‬ ‫وارد ات اســت‪ .‬گوســاله کیلویــی ‪ 37‬هزارتومــان اســت‬ ‫ـفند ‪ 55‬هزارتومــان‪ ،‬ایــن اختــاف باعــث‬ ‫و جگــر گوسـ ‬ ‫شــد ه خیلی هــا از دل وجگــر خــوب اســتفاد ه نکننــد ‪.‬‬ ‫این هــا د یگــر بحــث ســلیقه نیســت‪ .‬کامــا د و د ســته‬ ‫ـتند و یــک‬ ‫ اند یــک عــد ه خیلــی خوشــحال هسـ ‬ ‫ـده ‬ ‫شـ ‬ ‫عــد ه خیلــی شــاکی هســتند ‪ ،‬مــا بــرای ایــن تفــاوت‬ ‫ســلیقه نمی توانیــم کاری بکنیــم‪.‬‬ ‫د می نویسیم‬ ‫د از اینکه ب ‬ ‫بع ‬ ‫خود شان؟‬ ‫به هرحــال از کار مــن ایــد ه‬ ‫گرفــت ولــی بــراد ر کوچکم‬ ‫بایــد حمایتــش کنــم‪.‬‬ ‫اســت و ‬ ‫کــرد مــا‬ ‫نویــد شــروع ‬ ‫ ‬ ‫ ایــد وقتــی‬ ‫یــاد م می ‬ ‫اولــش می خند ید یــم‪ ،‬مثــل اتفاقــی کــه بــرای‬ ‫ـاد ولــی خــد ا را شــکر جــواب گرفتــه‬ ‫خــود م افتـ ‬ ‫و موفــق هــم شــد ه و برایــش خوشــحال هســتم‪.‬‬ ‫ـرد و زحمــت زیــاد ی‬ ‫بــه نظــر مــن خــوب کار کـ ‬ ‫کشــید ‪ .‬حــاال اینکــه چطــوری موفــق شــد ‪ ،‬می توانم‬ ‫ـهد تمرکــز‬ ‫ـرد و د ر مشـ ‬ ‫بگویــم کــه روی ایــد ه کار کـ ‬ ‫ـود د ارد ‪ ،‬د ر‬ ‫ـهد وجـ ‬ ‫ـرد و بــا محد ود یتــی کــه د ر مشـ ‬ ‫کـ ‬ ‫شــبکه های اجتماعــی خیلی خــوب کار کــرد ‪.‬‬ ‫دمی کنند !‬ ‫تهد ی ‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪44‬‬ ‫مورد عالقه تان؟‬ ‫ ‬ ‫غذای‬ ‫قورمه ســبزی‪ ،‬بامیــه‪ ،‬ماهیچــه و زبــان را خیلــی د وســت‬ ‫د ارم‪ ،‬کله پاچــه را د وســت د ارم صبــح بخــورم ولــی‬ ‫د رمجمــوع همــه غذاهــا را د وســت د ارم و ســخت گیر‬ ‫نیستم ‪.‬‬ ‫پس خانمتان راحت هستند ؟‬ ‫نــه‪ ،‬ایشــان غــذا د رســت می کننــد ‪ ،‬پایــه‬ ‫هســتند و عکاســی ها و‬ ‫ ‬ ‫همــه گزارشــات مــن‬ ‫فیلم برد اری هــا را هــم انجــام می د هنــد ‪.‬‬ ‫از یک روز گزارش «مستر تیستر» را‬ ‫برایمان بگویید ‪.‬‬ ‫زنــگ می زنــم بــه د وســتان و می گویــم امشــب‬ ‫د اریــم بــه رســتوران می رویــم‪ ،‬چــه کســانی‬ ‫می اینــد ؟ پنج‪-‬شــش نفــری می شــویم و بــه انجــا‬ ‫می رویــم و شــروع می کنیــم‪.‬‬ ‫خود تان را استتار می کنید ؟‬ ‫رســتورانی کــه د ر ســری اخــر د عــوت کــرد ه بود نــد ‪،‬‬ ‫نمی خواســتم شــناخته بشــوم‪ ،‬کاله گذاشــتم و‬ ‫شــال گرد ن بســتم‪ ،‬غافــل از اینکــه د مــاغ و‬ ‫شــکمم خیلــی تابلــو بــود ‪ .‬بــرای همین‬ ‫زمــان فیلم بــرد اری و عکــس یــک‬ ‫امــد و گفــت اقــای ســپید نام‬ ‫نفــر ‬ ‫مد یریــت رســتوران پشــت خــط‬ ‫ـامد گفتنــد ‬ ‫هســتند ‪ ،‬بــه مــن خوشـ ‬ ‫ولــی بــاز هــم تاثیــری روی گــزارش‬ ‫مــا ند اشــتند ‪.‬‬ ‫انتقاد کرد ید ؟‬ ‫ ‬ ‫از انها‬ ‫ـاد کــه نــه‪ ،‬فقــط فیلــه کبابشــان مـ ‬ ‫ـورد‬ ‫انتقـ ‬ ‫د اشــت و بقیــه غذاهــا خیلی خــوب بــود ‪.‬‬ ‫غذا یک سلیقه است‪ ،‬معیار «مستر‬ ‫تیستر» چیست؟‬ ‫ـد روز پیــش به‬ ‫همیشــه معیــار ســلیقه نیســت‪ ،‬چنـ ‬ ‫انتقــاد د اشــتیم‪ .‬اول صبــح‬ ‫ ‬ ‫جگرکی هــای کشــتارگاه‬ ‫ما همین االن سراشپزهایی‬ ‫د ر ایران د اریم که خیلی‬ ‫شده اند ‪ ،‬ایا به انها‬ ‫شناخته ‬ ‫زده اید ؟‬ ‫هم سر ‬ ‫اگــر منظورتــان اقــای ســامان گلریــز و یــا اقــای رنجبر‬ ‫اســت‪ ،‬هــر د و از د وســتان صمیمــی مــن هســتند ‪،‬‬ ‫رســتوران گلریــز را نرفتــه ام ولــی رســتوران اقــای‬ ‫ـتند و ســعی‬ ‫ـاتید هسـ ‬ ‫رنجبــر را رفتــه ام‪ ،‬ایشــان از اسـ ‬ ‫ـاد نکنــم‪ .‬یــک روز بــه کبابــی رفتــم‬ ‫ـاد انتقـ ‬ ‫می کنــم زیـ ‬ ‫کــه از ان خاطره هایــی د ارم؛ اتفاقــی د یــد م سوســکی‬ ‫ شــود گفتــم اینجــا را سمپاشــی کــن‬ ‫رد می ‬ ‫از انجــا ‬ ‫بعــد از او‬ ‫چــون مــن د یگــر اینجــا نمی ایــم‪ ،‬د و مــاه ‬ ‫کبــاب گرفتــم و د یــد م کیفیــت کبابــش خیلــی پاییــن‬ ‫ـود بــه او‬ ‫امــد ه اســت بــا اینکــه د وســت صمیم ـی ام بـ ‬ ‫اخطــار د اد م چــون ســامتی مــرد م از هــر چیــزی برایــم‬ ‫مهم تــر اســت‪.‬‬ ‫چرا بعضی ها غذا خورد ن را سخت می گیرند ؟‬ ‫هــر غذایــی اد اب خــود ش را د ارد ‪ ،‬مثــا د ر رســتوران‬ ‫بایــد یــک ســری چیزهــا‬ ‫ ‬ ‫ژول ورن د ر بــرج ایفــل‬ ‫را رعایــت کنیــم ولــی معمــوال مــن هرطــور کــه‬ ‫راحــت باشــم غــذا می خــورم حتــی روی لباســم هــم‬ ‫می ریــزد ‪ ،‬ولــی د وســت د ارم فرهنــگ غــذا خــورد ن را‬ ‫بــه مــرد م منتقــل کنــم‪ ،‬اینکــه قاشــق را کــد ام ســمت‬ ‫ـتند قاشــق را چطور‬ ‫بگیرنــد ‪ ،‬وقتــی کــه خوشــحال هسـ ‬ ‫ اند و‬ ‫ـهد د یــد م کــه لیــوان را برد اشــته ‬ ‫بگذارنــد ‪ ،‬د ر مشـ ‬ ‫یــک د ســتمال کثیــف هــم د ر ان گذاشــته اند ‪ ،‬مشــتری‬ ‫ اورد و روی پایــش می گذاشــت‬ ‫ـد د رمـی ‬ ‫د ســتمال را بایـ ‬ ‫و د ر همــان لیــوان اب و یــا نوشــابه می خــورد ‪ ،‬ایــن‬ ‫بــد بــود ! خیلــی از رســتوران د ارها مشــکل‬ ‫خیلــی ‬ ‫د ارنــد ‪ ،‬وقتــی می خواهــی ســوپ بخــوری قاشــقت‬ ‫یکــی اســت‪ .‬خیلــی از رســتوران ها اد عــا می کننــد ‬ ‫هســتند ولــی خیلــی چیزهــا را رعایــت‬ ‫ ‬ ‫پنج ســتاره‬ ‫نمی کننــد ‪.‬‬ ‫از غذاهای اروپایی چه غذایی را بیشتر د وست‬ ‫د ارید ؟‬ ‫خیلــی از غذاهــا را د وســت د ارم‪ .‬زمانــی کــه میــان‬ ‫بــود م پاســتاهای خوشــمزه ای خــورد م‪ ،‬پیتزاهــای‬ ‫خوشــمزه و تیرامیســوهای بی نظیــری د ارنــد ‪ .‬د ر کل‬ ‫ـلند گوشــت ویــل خیلــی‬ ‫همــه را د وســت د ارم‪ .‬د ر ایسـ ‬ ‫معــروف اســت‪.‬‬ ‫برند شد ن جهانی «مستر تیستر» گفتید ‪ ،‬ایا‬ ‫از ‬ ‫ اید که د ر کشورهای د یگری مثل‬ ‫کرده ‬ ‫سرچ ‬ ‫انگلیس و امریکا چطور است؟‬ ‫خــب به هرحــال کار مــا د ر خــارج از ایــران مشــکل‬ ‫بــود چــون انجــا تخصص هــای خــاص‬ ‫خواهــد ‬ ‫ ‬ ‫ـد د اشــت‪ .‬مــا د اریــم کاری می کنیــم‬ ‫خــود ش را خواهـ ‬ ‫کــه «مســتر تیســتر» را کل د نیــا فقــط بشناســند ‪ ،‬بــه ایــن‬ ‫صــورت نیســت کــه کاری کــه اینجــا می کنیــم‪ ،‬انجــا‬ ‫هــم انجــام د هیــم‪.‬‬ ‫باشید و‬ ‫ ‬ ‫ایا شد ه غذایی را د وست ند اشته‬ ‫بخواهید تست کنید ؟‬ ‫ ‬ ‫بــود کــه بــه زور‬ ‫بلــه‪ ...‬د ر چیــن یــک الک پشــت ‬ ‫خــورد م‪ .‬یــک اتفــاق جالبــی هــم افتــاد ؛ میــزی را‬ ‫ـود و گوشــتی روی میــز بــود ‬ ‫ـد کــه میگــو هــم بـ ‬ ‫چید نـ ‬ ‫ ند کــد ام‬ ‫کــه ان خــورد م و د ر اخــر از مــن پرســید ‬ ‫خوشــمزه تر بــود ؟ گفتــم ایــن خوشــمزه تر اســت‪،‬‬ ‫گفتنــد گوشــت ســگ اســت!‬ ‫ ‬ ‫چــه گوشــتی اســت؟‬ ‫می د انســتم د ر واقعیــت نمی خــورد م‪ ،‬خوشــمزه بــود ‬ ‫ـد کــه فهمیــد م حــس‬ ‫تــا قبــل از اینکــه بد انــم ولــی بعـ ‬ ‫ نــد و فکــر‬ ‫خوبــی ند اشــتم‪ ،‬خود شــان هــم خند ید ‬ ‫می کنــم ایــن کار عمــد ی بــود ‪.‬‬ ‫غذاهای د یگر چین مثل سوسک را چطور؟‬ ‫سوســک را فکــر نکنــم بتوانــم بخــورم ولــی‬ ‫غذاهــای عجیبشــان را د وســت د ارم تســت کنــم‪.‬‬ ‫غذای عجیبشان چیست؟‬ ‫ـد را د وســت‬ ‫الک پشــت کــه میمــون ســرش می گذارنـ ‬ ‫ـد عجیــب را بــد م می ایــد ‪.‬‬ ‫نــد ارم بخــورم! تــا ایــن حـ ‬ ‫بین غذاهای ایرانی کد ام غذا را د وست‬ ‫ند ارید ؟‬ ‫همــه غذاهــا را د وســت د ارم به جــز‬ ‫کلــم پختــه‪ ،‬مــاد رم هــر وقــت‬ ‫می خواســت جریمــه ام کنــد ‪،‬‬ ‫بــه مــن کلــم پختــه مــی د اد !‬ ‫خاطــره بــد ی د ارم‪.‬‬ ‫چه جالب! «مستر‬ ‫تیستری» که کلم‬ ‫نمی خورد ‪...‬‬ ‫می خــورم ولــی خیلــی‬ ‫کــم‪ ،‬چــون از ســبزیجات‬ ‫ســخت اســت د ر ســاالد ‬ ‫ شــود مگــر‬ ‫ ‬ ‫اســتفاد ه نمی‬ ‫اینکــه مقــد اری پختــه شــود ‪.‬‬ ‫خود تان را د وست د ارید ؟‬ ‫شــنیده ام اگــر‬ ‫ ‬ ‫مــن همیشــه خــود م را د وســت د ارم‪.‬‬ ‫خــود ت را د وســت د اشــته باشــی اتفاق هــای خوبــی د ر‬ ‫ افتــد و خــد ا بیشــتر کمکــت می کنــد ‪.‬‬ ‫زند گــی ات می ‬ ‫این زند گی پر فرازونشیب که برای همه است‪،‬‬ ‫یعنی چه؟‬ ‫ـد و یــا مجلــه و روزنامـه ای د ارنــد ‪،‬‬ ‫اگــر بیزینســی د ارنـ ‬ ‫بایــد خود شــان را بــا صنعــت وب و د یجیتــال وفــق‬ ‫ ‬ ‫بد هنــد ‪ ،‬د ر غیــر این صــورت رو بــه فنــا اســت‪.‬‬ ‫همه چیز د یجیتالی شد ه‪ ،‬د یگر کسی کتاب و‬ ‫روزنامه نمی خواند ‪ ،‬مشکل کجا است؟‬ ‫ـد فرهنــگ کتاب خوانــی را گســترش د هیــم‪.‬‬ ‫هنــوز بایـ ‬ ‫ـد بــه‬ ‫مــن فکــر می کنــم کــه فرهنــگ کتاب خوانــی بایـ ‬ ‫ـد بیشــتر وب و چیزهایــی که‬ ‫د نیــای مجــازی بیایــد ‪ ،‬بایـ ‬ ‫کنــد را‬ ‫ ‬ ‫ توانــد کمک شــان‬ ‫ ‬ ‫د ر زند گــی روزمــره می‬ ‫بفهمنــد ‪ .‬بــه نظــر مــن خوانــد ن این هــا بهتــر اســت‪.‬‬ ‫فعاالن موفق‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫حمید سپید نام را زمین زد ه است؟‬ ‫ ‬ ‫چند بار‬ ‫ ‬ ‫به هرحــال د ر کســب وکار مــا هــم بــاال و پایین هــا‬ ‫نبــود موفقیتــی پیــش نمی امــد ‬ ‫ ‬ ‫ ارد و اگــر‬ ‫وجــود د ‬ ‫ ‬ ‫ـد همیشــه موفــق باشــی بیزینســی‬ ‫چــون اگــر قــرار باشـ ‬ ‫ـد هســتم کســی‬ ‫شــکل نمی گیــرد ‪ .‬مــن همیشــه معتقـ ‬ ‫ رس‬ ‫برنــد ه اســت کــه از پاییــن ان نیــز د‬ ‫پس گذشته ما چه می شود ؟‬ ‫ ود چهار‪-‬پنــج مــاه‬ ‫بگیــرد ‪ .‬حــد ‬ ‫خــود مــن‬ ‫ ‬ ‫تــا یــک حــد ی‬ ‫ ســت‬ ‫د‬ ‫از‬ ‫را‬ ‫میلیــارد‬ ‫ ‬ ‫پیــش یــک‬ ‫هــم ســنت ها را د وســت‬ ‫مشــتری‬ ‫برگشــتی‬ ‫د اد م‪ ،‬چــک‬ ‫سو‬ ‫د ارم ولــی نــه بــه قیمــت‬ ‫سک را فکر نکنم‬ ‫ولــی‬ ‫ ارد‬ ‫ ‬ ‫د‬ ‫ناراحتــی‬ ‫قطعــا‬ ‫بــود ‪،‬‬ ‫اینکــه فرصت هــای جلــو‬ ‫بتوانم بخو‬ ‫ر‬ ‫م‬ ‫ـوری‬ ‫ـ‬ ‫چط‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫گفت‬ ‫ـود‬ ‫ ‬ ‫ـ‬ ‫ ش‬ ‫ی‬ ‫نم‬ ‫ـان‬ ‫باورتـ‬ ‫را از د ســت بد هیــم‪ .‬ان هــم‬ ‫تومــان‬ ‫میلیــارد‬ ‫ ‬ ‫یــک‬ ‫ توانــم‬ ‫می‬ ‫خــوب اســت‪ ،‬اصــل قضیــه‬ ‫ رحــال‬ ‫د‬ ‫شــکر‬ ‫را‬ ‫ ا‬ ‫خــد‬ ‫و‬ ‫ انــم‬ ‫برگرد‬ ‫را‬ ‫ـد بــه‬ ‫چیــز د یگــری اســت کــه بتوانـ ‬ ‫بگویــم‬ ‫شــما‬ ‫بــه‬ ‫ خواهــم‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫هســتم‪.‬‬ ‫پــول‬ ‫برگشــت‬ ‫کســب وکار و زند گی مــان کمــک کنــد ‪ .‬اکنــون فضــا‪،‬‬ ‫ ‬ ‫هــر اد مــی شکســت را تجربــه‬ ‫خواهــد کــرد ‪ ،‬اگــر فضــای د یجیتــال اســت‪.‬‬ ‫ـرد از ایــن تجربــه اســتفاد ه کنــد ‪ ،‬بــاور کنیــد ‬ ‫ـاد بگیـ ‬ ‫یـ ‬ ‫«مستر تیستر» غیر از حوزه خود ش چه حوزه‬ ‫انگیــزه بیشــتر می شــود ‪ .‬بیاییــم از شکسـت هایمان یــاد ‬ ‫بگیریــم و اســتفاد ه کنیــم‪ ،‬اگــر این هــا را پــل موفقیــت د یگری را تعریف کرد ه است؟‬ ‫قــرار د هیــم یقینــا اد م موفقــی خواهیــم بــود ‪.‬‬ ‫مســتر تیســتر د ر حــوزه اجتماعــی هــر کاری را خواهد ‬ ‫ـرد جــز سیاســت‪ ،‬یعنــی د ر هــر جایــی مثــل حوزه‬ ‫کـ ‬ ‫چقد ر برای «مستر تیستر» هزینه می کنید ؟‬ ‫خیلــی زیــاد ‪ ،‬اگــر بخواهــم حســاب کنــم؛ هفتــه ای خیریــه برنــج جمــع کرد یــم و پخــش کرد یــم یــا از‬ ‫یــک میلیــون تومــان‪ ،‬ماهــی چهار‪-‬پنــج میلیــون فقــط رســتوران ها غــذا گرفتیــم و پخــش کرد یــم‪ ،‬این هــا‬ ‫ شــود د ر بوق وکرنــا کــرد ‪،‬‬ ‫چیزهایــی اســت کــه نمی ‬ ‫خورد نــش اســت‪.‬‬ ‫ایــن ریــا می شــود ‪.‬‬ ‫از کجا د ر می اورید ؟‬ ‫پیشنهاد سیاسی د اشته اید ؟‬ ‫ ‬ ‫خود مستر هم د رامد زا شد ه است‪.‬‬ ‫کاسپید و ‬ ‫ ‬ ‫از‬ ‫ـد ولــی‬ ‫به هرحــال زمــان انتخابــات ایــن اتفــاق می افتـ ‬ ‫«مستر تیستر» را هم تبلیغ می کنید ؟‬ ‫مــا مســتر را تبلیــغ نمی کنیــم‪ ،‬ایــن برایمــان خیلــی مهم ترجیــح می د هیــم ایــن کار را نکنیــم‪.‬‬ ‫ـد خاویــاری‬ ‫اســت‪ .‬ولــی مــورد ی بــود ه کــه مثــا برنـ ‬ ‫کالم اخر؟‬ ‫را‬ ‫ خاویــار‬ ‫می خواســته تبلیــغ کنــد ‪ ،‬مــا پیــج ایران‬ ‫ـاید جالــب باشــد ؛‬ ‫ـد چیــز را می خواهــم بگویــم شـ ‬ ‫چنـ ‬ ‫بــه‬ ‫را‬ ‫خاویــار‬ ‫د رســت کرد یــم و د اریــم اطالعــات‬ ‫ گوینــد بهتریــن زند گــی را د اری‪ ،‬مــن‬ ‫ ‬ ‫بعضی هــا می‬ ‫مــرد م می د هیــم‪.‬‬ ‫زند گــی ام را خیلــی د وســت د ارم جوری کــه اصــا‬ ‫ـد تصــورش را بکنیــد ‪ ،‬همیــن د وست د اشــتن‬ ‫نمی توانیـ ‬ ‫ایند ه «مستر تیستر» به غیر از بین المللی شد ن‪،‬‬ ‫باعــث شــد ه از همــه چیــز لــذت ببــرم‪ .‬شــاید ‬ ‫د ر ایران کجا است؟‬ ‫ رامــد زیــاد ی ند اشــتم ولــی همیشــه از‬ ‫ ‬ ‫مــا د اریــم یــک اپلیکیشــن منتشــر می کنیــم و یــک د‬ ‫مشــتری خیلی بــزرگ د ر اپلیکیشــن د رخواســت د اریم‪ .‬زند گــی لــذت بــرد م‪ .‬همــه فکــر می کننــد ‬ ‫ـد ســپید نام بــا پــول پــد ر بــه اینجــا‬ ‫ـد یــک اتفــاق خیلــی بــزرگ برای حمیـ ‬ ‫اگــر ایــن اتفــاق بیفتـ ‬ ‫مســتر و تیم مــان اســت و امیــد وارم ایــن اتفــاق بیفتــد ‪ .‬رســید ه کــه این طــور نبــود ه اســت‪ ،‬پــد ر‬ ‫مــن فقــط پنجــاه هزارتومــان بــه یــک‬ ‫طراحی اش برای خود تان است؟‬ ‫ اد و گنــاه هــم نبــود ‪ ،‬یک‬ ‫کارخانــه د ‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫نکنی‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫صحبت‬ ‫ـا‬ ‫ـود از ماهیتــش فعـ‬ ‫بلــه‪ ...‬اگــر می شـ ‬ ‫ اده ام‬ ‫وب ســایت هــم بــه انهــا د ‬ ‫غــذا‬ ‫صنعــت‬ ‫ ر‬ ‫د‬ ‫بزرگــی‬ ‫اتفــاق‬ ‫ کنــم‬ ‫ولــی فکــر می‬ ‫ولــی خبــر ند اشــتم ایــن‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫پنجــاه هزارتومــان از‬ ‫نامی؟‬ ‫با چه‬ ‫ایــن کارخانــه بــود ه‪،‬‬ ‫است‪.‬‬ ‫تیستر‬ ‫مستر‬ ‫همان‬ ‫ایــن نهایــت کمکــی‬ ‫ـود کــه پــد رم کــرد ‬ ‫بـ ‬ ‫بود «بد و فود » برای شما است؟‬ ‫شایعه شد ه ‬ ‫نــه «بــد و فــود » بــرای مــا نیســت‪ ،‬فقــط بــا ما جلسـه ای و خوشــحالم د ســتم‬ ‫جلــوی کســی د راز‬ ‫ـتند کــه منجــر بــه همکاری نشــد ‪.‬‬ ‫د اشـ ‬ ‫نبــود ه اســت‪ ،‬حتــی تابه حــال وام هــم نگرفت ـه ام‪.‬‬ ‫ایند ه حوزه وب و د یجیتال را چطور می بینید ؟‬ ‫ایده هایــم بــود ه اســت‪.‬‬ ‫هرچــه بــود ه از فکــر و ‬ ‫خیلــی مثبــت‪ ،‬ســه‪-‬چهار ســال پیــش این طــور نبــود ‪،‬‬ ‫مــا د اریــم کارافرینــی می کنیــم‪ ،‬د ارم زحمــت‬ ‫ ارد د یجیتالــی می شــود ؛ روزنامه هــا‪،‬‬ ‫االن همــه چیــز د ‬ ‫می کشــم‪.‬‬ ‫مجــات‪ ،‬خبرگزاری هــا و بیزینس هــا‪ .‬اگــر نتواننــد ‬ ‫چیــز د یگــری کــه می خواهــم بگویــم مــورد ‬ ‫ هنــد قطعــا نابــود ی د ر انتظارشــان‬ ‫خــود را وفــق بد ‬ ‫ ‬ ‫بی احترامــی کــرد ن اســت‪ ،‬خیلــی راحــت‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫توهیــن و بی احترامــی می کنیــم و تهمــت می زنیــم‪،‬‬ ‫یــک نفــر جمله هــای مــن را بــه عنــوان یــک کارافریــن‬ ‫موفــق پخــش کــرد ه بــود ‪ ،‬یــک روز زیــر پســتم کامنــت‬ ‫ـود کــه مــن از ایــن اد م خوشــم نمی ایــد ‪ ،‬بــه‬ ‫گذاشــته بـ ‬ ‫او د ایرکــت د اد م کــه تــو چــه از زند گــی مــن می د انــی‬ ‫کــه از مــن خوشــت نمی ایــد ؟ مــرد م را این طــور نقــد ‬ ‫نکنیــم‪ ،‬مــرد م را این طــور زیــر ســوال نبریــم‪ ،‬حــاال‬ ‫حمیــد ســپید نام هیچــی! بــه بقیــه احتــرام بگذاریــم‪،‬‬ ‫ ‬ ‫بایــد فرهنگ مــان را‬ ‫ ‬ ‫اگــر بخواهیــم پیشــرفت کنیــم‬ ‫د رســت کنیــم‪.‬‬ ‫بحــث د یگــرم ایــن اســت کــه همد یگــر را د وســت‬ ‫د اشــته باشــیم‪ ،‬هــر اد مــی یــک روزی بــه د رد ت‬ ‫می خــورد ‪ ،‬هــر اد مــی بــرای خــود ش وزنــه ای د ارد ‪،‬‬ ‫ادم هــا اگــر همد یگــر را د وســت‬ ‫ادم هــا را بد انیــم‪ .‬‬ ‫قــد ر ‬ ‫ـد بــه هــم عشــق بورزنــد ‬ ‫ـد ســعی کننـ ‬ ‫ـند بایـ ‬ ‫د اشــته باشـ ‬ ‫ـد تــا اتفــاق خوبــی د ر‬ ‫و انــرژی مثبــت را بــه هــم بد هنـ ‬ ‫زند گی شــان بیفتــد ‪ .‬ممنــون از مصاحبــه خوبتــان ایــن‬ ‫بهتریــن مصاحب ـه ام تــا بــه امــروز بــود ‪.‬‬ ‫‪45‬‬ ‫اشتباهمورد ی‬ ‫فن بیان‪ :‬شمرد ه صحبت کنید ‬ ‫بــا هــر صــد ا و ســرعتی کــه صحبــت می کنیــد ‪« ،‬وضــوح» کلیــ د موفقیت تــان اســت‪.‬‬ ‫شــنوند ه بایــ د قــاد ر باشــ د تمــام کلمــات را بشــنود ‪ ،‬بنابرایــن هــر عبــارت مبهمــی‬ ‫می توانــ د ایــن وضــوح را از بیــن ببــرد ‪ .‬د رســت صحبــت کــرد ن را بــا تلفــظ و اد ای‬ ‫صحیــح کلمــات تمریــن کنی ـد ‪.‬‬ ‫یکــی از کارهایــی کــه می توانی ـ د انجــام د هی ـ د تــا وضــوح کالم تــان را بیشــتر کنی ـد ‪،‬‬ ‫کــم کــرد ن ســرعت اســت»‪.‬‬ ‫افــرا د وقتــی نگــران هســتن د یــا د ربــاره  انچــه می گوین ـ د ترد ی ـ د د ارن ـد ‪ ،‬تمایــل د ارن ـد ‬ ‫ســریع صحبــت کنن ـد ‪ .‬همچنیــن شــمرد ه صحبــت کــرد ن نــه تنهــا فهــم شــنوند ه را از‬ ‫صحبت هــای شــما تقویــت می کنــد ‪ ،‬بلکــه باعــث می شــو د مطمئــن و ارام بــه نظــر‬ ‫برســید ‪.‬‬ ‫معیــاری خــوب وجــو د د ار د تــا کیفیـ ِ‬ ‫ـت ســرعت صحبت تــان را ارزیابــی کنی ـد ‪ ،‬فــرض‬ ‫کنیــ د کــه شــماره  تلفنــی را می خوانیــد ‪ ،‬فــرد ی کــه گوشــش بــا شــما اســت‪ ،‬بایــد ‬ ‫بتوان ـ د ان را یا دد اشــت کن ـد ‪ .‬بــرای تمریــن سـ ِ‬ ‫ـرعت گفتــار‪ ،‬رشــته  بلن ـد ی از اع ـد ا د را‬ ‫بخوانی ـ د و حیــن انجــام ایــن کار انهــا را د ر هــوا یا دد اشــت کنی ـد ‪ .‬ایــن تکنیــک بــرای‬ ‫رســید ن بــه ضرب اهنگــی عالــی اســت‪.‬‬ ‫کارمنــد ی بــه د فتــر رئیــس خــو د مــی رو د و‬ ‫می گویــد ‪« :‬معنــی ایــن چیســت؟ شــما ‪ 200‬د الر‬ ‫کمتــر از چیــزی کــه توافــق کــرد ه بود یــم بــه مــن‬ ‫پرد اخــت کرد یــد» ‪.‬‬ ‫ید انــم‪ ،‬امــا‬ ‫ید هــد ‪« :‬خــود م م ‬ ‫رئیــس پاســخ م ‬ ‫مــاه گذشــته کــه ‪ 200‬د الر بیشــتر بــه تــو پرد اخــت‬ ‫کــرد م هیــچ شــکایتی نکــرد ی»‪.‬‬ ‫ید هـد ‪ :‬د رســت‬ ‫کارمنـ د بــا حاضــر جوابــی پاســخ م ‬ ‫اســت‪ ،‬مــن اشــتباه های مــورد ی را می توانــم‬ ‫بپذیــرم امــا وقتــی بــه صــورت عــاد ت شــو د وظیفــه‬ ‫ید انــم بــه شــما گــزارش کنــم!‬ ‫خــو د م ‬ ‫زبانبد ن‪:‬خاراند نگرد ن‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪46‬‬ ‫د ر ایــن حالــت انگشــت اشــاره د ســتی کــه بــا ان‬ ‫می نویســی د ناحیــه زیــر گــوش و یــا یــک طــرف‬ ‫گــرد ن را می خارانــد ‪.‬‬ ‫نکتــه جالــب ایــن اســت کــه شــخص معمــوال حد ود ‬ ‫پنــج بــار ایــن کار را تکــرار می کنـد ‪.‬‬ ‫ایــن حالــت نشــانه ای از شــک و ترد یــ د اســت و‬ ‫معمــوال ایــن حالــت ویــژه مشــخصه افــراد ی اســت‬ ‫کــه می گوینــ د مطمئــن نیســتم موافــق باشــم‪.‬‬ ‫ایــن حالــت بــه ویــژه هنگامی کــه زبــان کالمــی ان را‬ ‫نقــص کنـد ‪ ،‬مثــا وقتــی شــخصی می گویـد ‬ ‫می فهمم چه احساسی د اری د بسیار جالب است‪.‬‬ ‫میمون ها�ییکه«ترسید ند» !‬ ‫میمون هایــی کــه از مــار نمی ترســید ن د را د ر‬ ‫کنــار مارهــا قــرار د اد ن ـد ‪.‬‬ ‫د ر همیــن حیــن صد اهــای بلنــ د و وحشــتناکی‬ ‫هــم از بلند گــو هــا پخــش کرد نــد ‪.‬‬ ‫بــا ایــن کار میمون هایــی کــه از مارهــا‬ ‫نمی ترســید ن د «یــا د گرفتنــد » کــه از مــار‬ ‫بترســند ‪.‬‬ ‫نتیجــه عجیب تــر ایــن ازمایــش ایــن بــو د کــه‬ ‫حتــی میمون هــای د یگــری کــه هــم کــه از‬ ‫مارهــا نمی ترســید ن د بــا د یــد ن تــرس ســایر‬ ‫میمون هــا انهــا هــم از مــار هــا ترســید ند ‪.‬‬ ‫نکتــه‪ :‬مــا از بعضــی از چیزهــا می ترســیم چــون‬ ‫انهــا را بــا چیزهــای د یگــری د ر ذهن مــان بــه‬ ‫یکد یگــر مرتبــط می کنیــم‪ .‬مثــا یــک کــود ک‬ ‫بع ـ د از شــنید ن ص ـد ای ترســناک محکــم بســته‬ ‫شــد ن د رب د ر تاریکــی‪ ،‬از تاریکــی خواهــد ‬ ‫ترســید ‪.‬‬ ‫با همه بله با ما هم بله!‬ ‫بازرگانــی ورشکســت ش ـ د و طلبکارهــاش او را‬ ‫بــه د اد گاه کشــاند ند ‪ .‬بــازرگان بــا یــک وکیــل‬ ‫مشــورت کــر د و وکیــل بــه او گفــت‪ :‬د ر د اد گاه‬ ‫هــر کــس از تــو چیــزی پرســی د بگــو‪ :‬بلــه‪.‬‬ ‫بــازرگان هــم پولــی بــه وکیــل د ا د و قــرار شـد ‬ ‫بقیــه پــول را بع ـ د از د اد گاه بــه وکیــل بد ه ـد ‪.‬‬ ‫فــرد ای ان روز د ر د اد گاه د ر جــواب قاضــی و‬ ‫طلبکارانــش مـد ام گفــت‪ :‬بلــه و بلــه؛ تــا اینکــه‬ ‫قاضــی گفــت ایــن بیچــاره از بد هــکاری عقلــش‬ ‫را از د ســت د اد ه‪ ،‬بهتــر اســت عفــوش کنی ـد ‪.‬‬ ‫طلبکارهــا هــم د لشــان بــه حــال او ســوخت و‬ ‫بــازرگان را بخشــید ند ‪.‬‬ ‫فــرد ای ان روز وکیــل بــه خانــه بــازرگان رفــت‬ ‫و بقیــه پولــش را طلــب کــر د و مــر د بد هــکار‬ ‫د ر جــواب گفــت‪ :‬بلــه!‬ ‫وکیل گفت‪ :‬با همه بله با ما هم بله!!‬ ‫نویسنده‪ :‬رضا کشاورز‬ ‫کارشناس ارشد صنایع‬ ‫سهکلی دطال�ییبرنامه ریزی‬ ‫د ر یــک ســمینار رمــوز موفقیــت‪ ،‬ســخنران از‬ ‫حضــار ﭘﺮﺳﯿﺪ‪« :‬ﺁﯾﺎ ﺑﺮﺍد ﺭﺍﻥ ﺭﺍﯾﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺴﻠﯿﻢ‬ ‫ﺷﺪﻧﺪ»؟‬ ‫حضار ﻓﺮﯾﺎ د ﺯد ﻧﺪ‪« :‬ﻧﻪ! ﻧﺸﺪﻧﺪ»‪.‬‬ ‫سخنران‪« :‬ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺍد ﯾﺴﻮﻥ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ»؟‬ ‫حضار‪« :‬ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ»‪.‬‬ ‫سخنران‪« :‬ﮔﺮﺍﻫﺎﻡ ﺑﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ»؟‬ ‫حضار‪« :‬ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ»‪.‬‬ ‫سخنران‪« :‬ﻻﻧﺲ ﺁﺭﻣﺴﺘﺮﺍﻧﮓ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ»؟‬ ‫حضار‪« :‬ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ»‪.‬‬ ‫سخنران‪« :‬ﻣﺎﺭﮎ ﺭﺍﺳﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ»؟‬ ‫ﻣﺪﺗﯽ ﺳﮑﻮﺕ د ﺭ ســمینار ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ ﺳﭙﺲ یکــی‬ ‫از حاضــران ﭘﺮﺳﯿﺪ‪« :‬ﻣﺎﺭﮎ ﺭﺍﺳﻞ د ﯾﮕﺮ ﮐﯿﺴﺖ؟‬ ‫ﻣﺎ ﺗﺎ ﺍالﻥ ﺍﺳﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ»!‬ ‫ســخنران ﮔﻔﺖ‪« :‬ﺣﻖ د ﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ‬ ‫ﺍﯾﺪ‪ ،‬ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ»!‬ ‫موفقیت‬ ‫تسلیمشد ن‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫یــک نویســند ه و پژوهشــگر‪ ،‬برنامــه روزانــه افــرا د‬ ‫موفــق را بررســی کــرد ه و بــه نتیجــه ای جالــب‬ ‫د ســت یافتــه اســت‪ .‬پارامترهــای مشــترکی د ر‬ ‫برنامه ریــزی روزانــه ایــن افــرا د وجــو د د ارد ‪:‬‬ ‫‪ 60‬د قیقه اول را خوب مد یریت کنید ‬ ‫صبــح کــه شــروع می شــو د انــگار اتفاقــات‬ ‫خود به خــو د د ر حــال افتــاد ن هســتن د و قــرار‬ ‫اســت بــا چیــزی مســابقه بد هیــم‪ .‬ایمیل هــای‬ ‫زیــاد ی منتظرخوانــد ه شــد ن هســتن د و بــه نظــر‬ ‫می رسـ د از همــان ابتـد ای روز‪ ،‬از چیــزی نامعلــوم‪،‬‬ ‫عقــب مان ده ایــم‪ .‬تکنولــوژی د نیــای مـد رن از همــان‬ ‫ابتــد ای روز‪ ،‬ســیل عظیمــی را بــه ســمت شــما‬ ‫پرتــاب می کنــ د و شــما بــه ایــن ســیل واکنــش‬ ‫ید هیــد ‪ .‬واکنــش‪ ،‬کنــش و واکنــش تــا‬ ‫نشــان م ‬ ‫زمانی کــه روز تمــام می شــو د و ان قــد ر خســته ‬ ‫می شــوی د کــه توانایــی انجــام کارهــای مهــم را‬ ‫ند اریــد ‪.‬‬ ‫پــس از بی ـد ار ش ـد ن از انجــام د اد ن کارهایــی کــه‬ ‫رفتارتــان را تحــت تاثیــر قــرار مــی د هــ د مثــل‬ ‫چــک کــرد ن ایمیــل‪ ،‬تلگــرام‪ ،‬فیســبوک و… پرهیــز‬ ‫کنی ـد ‪ .‬چــرا؟‬ ‫چــون پاســخ د اد ن بــه ایــن ســوال و ان د رخواســت‬ ‫شــما را وار د گفتگوهــا و فعالیت هایــی می کنـ د کــه‬ ‫اصــا قــرار نبــو د انجــام شــو د و اصــا د ر اولویــت‬ ‫نیســت‪ .‬اولیــن نکتــه د ر برنامه ریــزی روزانــه ایــن‬ ‫اســت کــه صبــح کــه برمی خیزیــد ‪ ،‬شــما افســار‬ ‫زند گــی را بــه د ســت بگیری ـد ‪.‬‬ ‫هر روز ‪ ۳‬کار مهم را مشخص کنید ‬ ‫همــه کارهــا د ارای اهمیــت یکســان نیســتند ؛ بیشــتر‬ ‫مــا بــا د و نــوع کامــا متفــاوت از کارهــا مواجــه‬ ‫هســتیم‪ ،‬ســطحی و پیچیـد ه‪ .‬کارهای ســطحی مانند ‬ ‫ایمیــل‪ ،‬مالقات هــا‪ ،‬اطالعــات حرکــت وســایل‬ ‫نقلیــه و… کوچــک هســتن د و بــرای انجــام ش ـد ن‬ ‫بــه اســتعد اد های شــما نیــازی ند ارنــد ‪.‬‬ ‫امــا بــرای انجــام کارهــای پیچی ـد ه می بابیســت از‬ ‫توانایی هایتــان بهــره ببریـد ‪‎.‬کار ســطحی از اخــراج‬ ‫شــما جلوگیــری می کنــد‪ ،‬امــا کار پیچیـد ه موجــب‬ ‫ارتقــای شــما می شــو د و مــی بایســت اولویــت‬ ‫د اشــته باشـد ‪‎.‬‬ ‫الزم نیســت همــه کارهــا را انجــام بد هیـد ‪ .‬کارهــای‬ ‫مهم تــر را بــه صــورت واضــح مشــخص کنیــد ‬ ‫(نهایتــا ‪ ۳‬کار) و مابقــی کارهــا را تنهــا د ر صورتــی‬ ‫انجــام د هیــ د کــه وقــت اضافــه د اشــته باشــید ؛‬ ‫ب ـد ون اســترس‪ ،‬رهایشــان کنی ـد ‪.‬‬ ‫از «ساعات جاد ویی» برای ‪ ۳‬هد ف روز‬ ‫استفاد ه کنید ‬ ‫ایــن جملــه طالیــی را بــه خاطــر بســپارید ‪:‬‬ ‫همان طورکــه اهمیــت کارهــا یکســان نیســت‪،‬‬ ‫ســاعت ها هــم ارزش یکســانی ند ارنــد ‪.‬‬ ‫‪ ‎‬حد اکثــر بازد هــی شــما د ر روز بیــن د و تــا د و‬ ‫و نیــم ســاعت اســت‪« .‬واضــح اســت کــه اغلــب افــرا د بیشــترین بازد هــی را د ر‬ ‫‪ ۲‬ســاعت اول صبــح د ارن ـد ‪ .‬البتــه نــه د قیقــا بع ـ د از بید ارش ـد ن‪ ،‬بــه عنــوان‬ ‫مثــال اگــر شــما ســاعت ‪ ۷‬از خــواب بیـد ار شـد ی د بیــن ســاعت هشــت تــا د ه‬ ‫و نیــم بیشــترین بازد هــی را خواهیـ د د اشــت»‪.‎‬‬ ‫د ر طــول روز‪ ،‬هوشــیاری و حافظــه‪ ،‬توانایــی واضــح فکــر کــرد ن و یاد گیــری‪،‬‬ ‫بیــن ‪ ۱۵‬تــا ‪ ۳۰‬د رص ـ د د ر نوســان اســت‪ .‬اغلــب مــا د و ســاعت و نیــم تــا‬ ‫چهــار ســاعت بعـ د از بیـد اری بیشــترین بهــره وری را د اریــم‪ .‬البتــه ا دم هــا بــا‬ ‫هــم فــرق د ارن ـد ‪ .‬برخــی صبح هــا بــرای کار راحت ترن ـ د و برخــی بع ـ د از‬ ‫ظهرهــا‪ .‬ســاعت های جاد ویــی خــو د را پیــد ا کنیــد !‬ ‫تجویز راهبرد ی‬ ‫مزیــت کســانی کــه هــد ف و اســتراتژی د ارنــ د ایــن اســت کــه چــون‬ ‫خود شــان ه دف گــذاری کر ده انــ د نمی گذارنــ د امــور د یگــر بــرای ان هــا‬ ‫تد ار خــو د را مشــخص‬ ‫ه دف گــذاری کنــ د و بــه راحتــی ‪ 3‬کار اولویــ ‬ ‫می کننــد ‪.‬‬ ‫بنابرایــن اگــر می خواهیـ د هــر روزتــان یــک گام بلنـ د بــه ســوی پیشــرفت‬ ‫باش ـ د اول از همــه بای ـ د بد انی ـ د کــه د ر پنــج ســال یــا د ه ســال اینــد ه بــه‬ ‫ـد برســید ‪.‬‬ ‫کجــا می خواهیـ ‬ ‫نکتــه جالــب ایــن جــا اســت کــه ایــن نــکات طالیــی بــرای همــه‬ ‫د ر همــه ســطوح از جملــه کســانی کــه د ر خانــه کار می کننــد ‬ ‫ـد کشــور هســتند ‪ ،‬کاربــرد ی و مهــم‬ ‫یــا کســانی کــه مد یــر ارشـ ‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫‪47‬‬ ‫جسارت قو�یی زیبا شد ن‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪48‬‬ ‫د اســتان جوجــه ارد ک زشــت را همــه شــنید ه ایم‪ ،‬حکایــت پرنــد ه‬ ‫کوچکــی کــه از ســر اتفــاق د ر یــک د ســته جوجــه ارد ک قــرار می گیــرد ‬ ‫و مــور د طــر د و تحقیــر قــرار می گیــر د چــون زش ـت تر از د یگــران بــه‬ ‫نظــر می رســد ‪ ،‬تــا اینکــه زمــان می گــذرد و وی تبد یــل بــه قــوی‬ ‫زیبایــی ش ـد ‪.‬‬ ‫یــک نکتــه کلیــد ی د ر ایــن د اســتان وجــو د د ارد ‪ .‬ان جوجــه ارد ک‬ ‫زشــت راهــی ند اشــت جــز انکــه بعد هــا قــو شــود ! ولــی مــا ا دم هــا‬ ‫گاهی اوقــات تــا اخــر زند گــی جوجــه ارد ک زشــت می مانیــم‪.‬‬ ‫بگذاریــد چنــ د مثــال بزنــم‪:‬‬ ‫د نیــا پــر اســت از معلمــان معمول ـی ای کــه می توانســتن د طــراح لبــاس‬ ‫موفقــی باشــن د و همچنیــن طراحــان لباســی کــه می توانســتن د معلمــان‬ ‫برجســته ای شــوند ‪ .‬فکــر می کنی ـ د چــرا؟ بــه ایــن خاطــر کــه ان معلــم‬ ‫فکــر کــرد ه اســت کــه بای ـ د مانن ـد اطرافیانــش معلــم شــو د و ان طــراح‬ ‫لبــاس فکــر می کــرد کــه بای ـد مانن ـد پ ـد رش د ر صنعــت ُم ـد فعالیــت‬ ‫کنـد ‪ .‬ان هــا جرئــت نکرد نـد کــه از د ســته ارد ک هــا بیــرون بیاینـد ‪ .‬ان هــا‬ ‫قــو بــود ن خــو د را بــاور نکرد ن ـد ‪ .‬ان هــا جرئــت نکرد ن ـ د مســیر ویــژه‬ ‫خــود را برون ـد ‪.‬‬ ‫جالــب ایــن جــا اســت کــه د ر اد اره ســازمان هــم چنیــن اتفاقاتــی پیــش‬ ‫می ایـد ‪ :‬گاهــی اوقــات پروژه هــای فرعــی ســازمان ماننـ د طراحــی یــک‬ ‫محصــول جد یــد ‪ ،‬توجــه هیچ کــس را بــه خــود ش جلــب نمی کنــد ‪.‬‬ ‫حتــی شــاید ناراحــت هــم باشــیم کــه چــرا منابــع را صــرف ایــن پــروژه‬ ‫می کننـد ‪ .‬همیــن جوجــه ارد ک زشــت ممکــن اســت تبد یــل بــه معجــزه‬ ‫بعـد ی ســازمان شــود ‪.‬‬ ‫د ر کشــورد اری نیــز چنیــن اســت‪ .‬فــرض کنی ـد کــه یکــی از اســتان ها‬ ‫شــروع می کنــ د بــه طراحــی شــیوه جد یــد ی بــرای بازاریابــی‬ ‫فرصت هــای ســرمایه گذاری بــه ســرمایه گذاران خارجــی ان هــم‬ ‫بــه شــیوه واقعیــت مجــازی‪ .‬همــه مــا فکــر می کنیــم کــه ایــن چــه‬ ‫کاری اســت؟ مگــر می شــو د کــه یــک ســرمایه گــذار بیایــ د و انجــا‬ ‫ســرمایه گذاری کنــ د (نــگاه مــا بــه ان اســتاند ار نگاهــی ماننــ د یــک‬ ‫جوجــه ارد ک زشــت اســت)‪ ،‬امــا وقتــی کــه ســرمایه گذاری رخ د ا د مــا‬ ‫قــوی د رون ان جوجــه ارد ک زشــت را می بینیــم‪.‬‬ ‫تجویز راهبرد ی برای تبد یل شد ن به قوی زیبا‬ ‫کشــف و شــکوفا کــرد ن ایــن جوجــه ارد ک هــا‪ ،‬کار ســاد ه ای نیســت‬ ‫و نیازمنــ د ریســک کــرد ن اســت‪ ،‬امــا ســه راهــکار بــه شــما پیشــنهاد ‬ ‫می کنــم‪:‬‬ ‫از اینکــه از د ســته ارد ک هــا جــد ا شــویم‪ ،‬نترســیم‪ ،‬اگــر تــا ابــ د د ر‬ ‫د ســته ار دک هــا بمانیــد تــا اخــر جوجــه ارد ک زشــت باقــی خواهیــم‬ ‫مانــد ‪( .‬یاد تــان باشــد زند گــی اد م هــا از زند گــی قوهــا جــد ا اســت‪،‬‬ ‫ان هــا خواهــی نخواهــی قــو خواهن ـد ش ـد امــا مــا بای ـ د بخواهیــم کــه‬ ‫قــو شــویم)‪.‬‬ ‫یــاد اوری کنیــم کــه هــر فــرد ی‪ ،‬ســازمانی‪ ،‬کشــوری بای ـد تع ـد اد ی‬ ‫جوجــه ارد ک زشــت (طرح هــای ازمایشــی) د اشــته باشـد ‪ .‬چراکــه قوهــا‬ ‫از بیــن همیــن جوجــه ارد ک هــا به د ســت خواهن ـد ام ـد ‪.‬‬ ‫بــه جوجــه ارد ک هــای زشــت فرصــت ارائــه و اد امــه بد هیــد و‬ ‫هرازگاهــی بــه قوهــای قبلــی بنگریــم و بــه هــم یــاد اوری کنیــم کــه ایــن‬ ‫همــان جوجــه ارد ک زشــت د یــروزی اســت‪.‬‬ ‫پاهای خارج از کاد ر‬ ‫ریچــارد زالتمــن ماننــد خیلــی از عکاســان پیــش از خــود ‪ ،‬بــه مناطــق‬ ‫مختلــف جهــان ســفر می کــرد تــا از مــرد م‪ ،‬فرهنــگ و زند گیشــان‬ ‫عکــس بگیــرد ‪.‬‬ ‫یــک روز صبــح کــه د ر یکــی از روســتاهای د ورافتــاد ه کشــور بوتــان‬ ‫ق ـد م مـی ز د تــا عکس هایــی بگیــرد ‪ ،‬ناگهــان ایـد ه ای بــه نظــرش رســید ‪.‬‬ ‫او د وربیــن را د ر جایــی مســتقر می کــر د و از روســتاییان می خواســت‬ ‫از انچــه بــه نظرشــان ارجحیــت د ار د کــه بــه د یگــران د ربــاره خود شــان‬ ‫نشــان د هن ـد ‪ ،‬عکــس بگیرن ـد ‪.‬‬ ‫بع ـد از اینکــه زالتمــن عکس هــای گرفتــه ش ـد ه را ظاهــر کــرد متوجــه‬ ‫شـد د ر بیشــتر عکس هــا‪ ،‬پاهــای مــرد م حـد ود ا از ناحیــه مــچ بــه پاییــن‬ ‫خــارج از کاد رنــد و د ر عکــس نیافتاد ه انــد ‪.‬‬ ‫زالتمــن می گویــد ‪« :‬ابتــد ا فکــر کــرد م کــه روســتاییان د ر تنظیــم کاد ر‬ ‫د قــت نکر ده انــد‪ ،‬امــا بعــد ا معلــوم شــ د پابرهنگــی نشــانه ای از فقــر‬ ‫اســت‪ .‬اگرچــه د ر ان روســتا همــه پابرهنــه بود نــد امــا مــرد م روســتا‬ ‫می خواســتند ان را پنهــان کننــد ؛ پیــام مهمــی بــرای گرفتــن»‪.‬‬ ‫ـه‪ :‬بــرای شــناخت افــراد و ســازمان ها بــه انتخاب هــای انــان توجــه‬ ‫نکتـ‬ ‫د قیــق د اشــته باشــید ‪ .‬ســازمان و کارکنــان ان به عنــوان سیســتم های‬ ‫پیچی ـد ه از خــود رفتــاری ناشــی از انتخاب هایشــان بــروز می د هن ـد کــه‬ ‫نشــانه های د قیقــی از ویژگی هــای انــان را بــا خــود بــه همــراه د ارنــد ‪.‬‬ ‫ایــن نشــانه ها صرف نظــر از اینکــه هــد ف تظاهــر یــا پنهــان کاری‬ ‫د اشــته باشــند خصوصیاتــی از رفتــار و فرهنــگ ســازمانی انهــا را بیــان‬ ‫می کنــد ‪ .‬د ر برخــی مــوار د ممکــن‬ ‫اســت افــراد و ســازمان بــه هــر د لیلــی‬ ‫قــاد ر بــه بیــان صحیــح و علمــی‬ ‫ویژگی هــای خــو د نباشــن د امــا‬ ‫وقتــی د ر موضوعــات مختلــف بــرای‬ ‫انتخــاب ازاد گذاشــته شــوند رفتــار‬ ‫و انتخاب هایــی خواهنــد د اشــت‬ ‫کــه بــه صــورت غیرمســتقیم بیانگــر‬ ‫خصوصیــات انهــا خواهنــد بــود ‪.‬‬ ‫بــرای شــناخت افــراد و ســازمان ها‬ ‫بــه انتخاب هــای انــان توجــه د قیــق‬ ‫د اشــته باشــی د و بــه انهــا حــق‬ ‫انتخــاب د هیــد ‪.‬‬ ‫راز موفقیت‬ ‫بـد ون تـالش‬ ‫همچنان راز است‬ ‫د ه باور غلط عامل اصلی شکست‬ ‫ارامش تان را حفظ کنید ‬ ‫وقتــی د چــار اســترس شــوید ‪ ،‬بد نتــان هورمون هــای اســترس ماننــ د‬ ‫کورتیــزول و اپی نفریــن ترشــح می کن ـد ‪ .‬بــر اســاس مق ـد ار اســترس تان‬ ‫ایــن هورمون هــا می تواننــ د کــم یــا زیــاد قــد رت تفکــر را از شــما‬ ‫ســلب کنن ـد ‪.‬‬ ‫تنفس عمیق را فراموش نکنید ‬ ‫ایــن بــه شــما کمــک می کن ـد تــا ارام بمانی ـد ‪ .‬شــمارش نفــس یکــی از‬ ‫ســریع ترین و تاثیرگذارتریــن روش هــا بــرای ارامــش اعصابتــان اســت‪.‬‬ ‫بــه ســاد گی روی تنفس تــان تمرکــز کنی ـد ‪ ،‬هــر ک ـد ام را بشــمارید تــا د ه‬ ‫برســید و د وبــاره از اول تکــرار کنیـد ‪.‬‬ ‫د اما د اخل نروید ‬ ‫زو د برسی ‬ ‫چیزهــای خیلــی کمــی وجــود د ار د کــه مانن ـد د یــر رســید ن شــما را بــه‬ ‫د لهــره بینـد ازد ‪ ،‬بــه همیــن خاطــر همیشــه زود برســید‪ ،‬امــا د ر ماشــین تان‬ ‫یــا د ر کافــه نزد یکــی منتظــر شــوید زیــرا خیلــی زود رســید ن می توان ـد ‬ ‫فشــاری غیرضــروری بــر مصاحبه کنند ه تــان وار د اورد ‪.‬‬ ‫با تمامی کارمند ان پذیرش و نگهبان ها صمیمی باشید ‬ ‫تمرین را متوقف کنید ‬ ‫شــما نمی خواهیــ د کــه ایــن وقــت را بــه تکــرار اماد گــی یــا تمریــن‬ ‫پاســخ هایتان بگذرانیــ د کــه گفت وگویتــان را مصنوعــی و از قبــل‬ ‫تنظیــم شــد ه نشــان د هــد ‪ .‬خود تــان را رهــا کنیــ د و فکرتــان را د رگیــر‬ ‫جمله هایــی کــه قــرار اســت بگوییــد نکنیــد ‪.‬‬ ‫بر ژست تان تمرکز کنید ‬ ‫وقتــی منتظریــد تــا بــرای مصاحبــه د اخــل شــوی د د ر موضــع قــد رت‬ ‫بنشــینید ‪ .‬اعتمــاد بــه نفــس باالیــی د اشــته باشــید و بــه خود تــان بگوییـد ‬ ‫کــه مطمئنــا شایســته ترین شــخص بــرای به د ســت اورد ن ایــن موقعیــت‬ ‫شــغلی هســتید ‪.‬‬ ‫پیام های صوتی یا ایمیل تان را چک نکنید ‬ ‫ممکــن اســت چیــزی بشــنوی د یــا بخوانی ـد کــه احساس ـی تان کن ـد ‪ .‬ایــن‬ ‫موجــب حواس پرتی تــان خواهــد شــ د و از بــازی بیرون تــان می انــد ازد ‬ ‫کــه ایــن می توانــ د یکــی از بد تریــن اتفاق هایــی باشــد کــه می افتــد ‪.‬‬ ‫هیچ تحقیق جد ید ی انجام ند هید ‬ ‫شــما بایــد تحقیــق‪ ،‬اماد گــی و تمریــن را تمــام کــرد ه باشــید ‪ .‬حــاال‬ ‫وقــت ان نیســت کــه د ربــاره د ســتاورد های اخیــر شــرکت یــا گــزارش‬ ‫د رامد هــا تحقیــق کنیــد ‪ .‬نــگاه بــه اعــد اد بــزرگ پروژه هــا د ر لحظــه‬ ‫اخــر می توانــ د راه خوبــی بــرای قاطــی کــرد ن اطالعــات باشــد ‪.‬‬ ‫ت‪.‬‬ ‫موفقیت‬ ‫وقتــی بــه اتــاق انتظــار اد اره ای وار د می شــوید (کــه بایـد ‪ 10‬د قیقــه زود تر‬ ‫از وقــت مصاحبه تــان باش ـد ) بــه خاطــر د اشــته باشــید کــه بــا کارمن ـد ‬ ‫پذیــرش‪ ،‬نگهبــان‪ ،‬یــا هرکســی کــه بــه شــما خوش امــد می گویــد ‬ ‫خوش رفتــار باشــید ‪ .‬خیلــی احتمــال د ار د کــه او د ربــاره رفتارتــان بــه‬ ‫مد یــر گــزارش د هــد ‪.‬‬ ‫حتما به اینه نگاه کنید ‬ ‫بــه یــک د ستشــویی یــا فروشــگاه لبــاس نزد یــک بروی ـ د و خــود را د ر‬ ‫اینــه ببینیـد ‪ .‬ایــن وقــت خوبــی نیــز هســت کــه د سـت هایتان را بشــویید ‬ ‫و اطمینــان حاصــل کنیــد ناخن هایتــان تمیــز و کــف د ســت هایتان‬ ‫خشــک اســت‪ .‬اگــر کفش هــای راحــت پوشــید ه ای د و برنامــه د اریــد ‬ ‫کــه عوض شــان کنیــ د مطمئــن شــوید کــه ایــن کار را د ر اد اره انجــام‬ ‫نمی د هیــد ‪.‬‬ ‫کیف تان را مرتب کنید ‬ ‫اطمینــان حاصــل کنیــ د کــه رزومه تــان را‬ ‫بـد ون گشــتن د ر کیــف یــا د راورد ن وســایل‬ ‫شــخصی از ان می توانیــد از کیف تــان‬ ‫خــارج کنیــد ‪ .‬شــما نمی خواهیــد وقتــی‬ ‫د ربــاره شایســتگی هایتان صحبــت‬ ‫می کنیــ د نامرتــب د یــد ه شــوید ‪.‬‬ ‫د چه اتفاقاتی اطرافتان‬ ‫توجه کنی ‬ ‫می گذرد ‬ ‫مشــاهد ه کنیــ د محیــط اد اره چگونــه‬ ‫اســت‪ ،‬روی د یوارهــا چیســت‪،‬‬ ‫این هــا نشــان می د هــد کــه چــه‬ ‫چیزهایــی بــرای شــرکت مهــم‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫از د ید گاه «البرت الیس»‬ ‫‪ .1‬مــا بایــد تاییــ د و محبــت‬ ‫د یگــران را جلــب کنیــم (فقــط‬ ‫رضــای خــد ا کافــی نیســت)‪.‬‬ ‫‪ .2‬همیشــه بایــد ثابــت کنیــم‬ ‫کــه اد مــی باکفایــت‪ ،‬شایســته و‬ ‫موفــق هســتیم‪.‬‬ ‫‪ .3‬وقتــی مــرد م رفتارهــای‬ ‫ازارد هن ـد ه و ناعاد الن ـه ای د ارن ـد ‪،‬‬ ‫بایـد ان هــا را ســرزنش کــرد و به‬ ‫ان هــا لعنــت فرســتا د و ان هــا را‬ ‫اشــخاص بــد و شــرور و پســتی‬ ‫د انســت‪.‬‬ ‫‪ .4‬وقتــی بــه شــد ت نــاکام می شــوی د و یــا د ر حــق تــو بی عد التــی‬ ‫می شــو د و طــرد ت می کننــد ‪ ،‬احســاس می کنــی کــه فاجعــ ه هولناکــی‬ ‫رخ د اد ه اســت‪.‬‬ ‫‪.5‬احســاس بد بختــی مــن ناشــی از فشــارهای بیرونــی اســت و مــن‬ ‫کنتــرل کمــی بــر روی احساســاتم د ارم‪.‬‬ ‫‪ .6‬بایــد بــا هــر چیــزی کــه خطرنــاک و ترســناک بــه نظــر می رســد ‪،‬‬ ‫مشــغولیت ذهنــی پیــد ا کــرد و د ر مــورد ان مضطــرب شــد ‪.‬‬ ‫‪ .7‬اســان ترین راه ان اســت کــه از روبــرو ش ـد ن بــا مشــکالت اجتنــاب‬ ‫کنیــم و از زیــر بــار مســوولیت ها‪ ،‬شــانه‬ ‫خالــی کنیــم و ســعی نکنیــم خویشــتن د ار‬ ‫باشــیم‪.‬‬ ‫‪.8‬گذشــت ه شــما بســیار مهــم اســت و‬ ‫هرچــه د ر گذشــته بــر شــما تاثیــر زیــاد ی‬ ‫گذاشــته‪ ،‬حــاال نیــز حتمــا د ر احساســات‬ ‫و رفتــار کنونــی شــما تاثیــر د ارد ‪.‬‬ ‫‪.9‬مــرد م و اشــیاء بایــد اصــاح شــوند ‬ ‫و اگــر نتــوان بــرای حقایــق زند گــی‬ ‫راه حل هــای خوبــی پیــد ا کــرد ‪ ،‬شــرایط‬ ‫وحشــتناک و غیرقابــل تحمــل می شــود ‪.‬‬ ‫‪ .10‬بــا تنبلــی و عــد م تحــرک و‬ ‫یــا خوش گذرانــی منفعالنــه و‬ ‫غیرمتعهد انــه‪ ،‬می تــوان بــه شــاد ی‬ ‫کامــل د ســت یافــت‪.‬‬ ‫‪15‬د قیقه قبل از مصاحبه استخد امی‬ ‫بای د انجام د هید ‬ ‫‪49‬‬ ‫بوزدایــیبـــهروشطبیــعی‬ ‫سطل زباله‬ ‫بــرای بوزدایــی از ســطل زبالــه و‬ ‫حــس تازگــی بــه ان‪ ،‬هربــار کــه‬ ‫کیســه زبالــه را تعویــض می کنیــد‪،‬‬ ‫مقــداری جوش شــیرین بــه کــف‬ ‫ان بپاشــید‪ .‬جوش شــیرین یکــی‬ ‫از موثرتریــن مــواد طبیعــی جهــت‬ ‫بوزدایــی محســوب می شــود و‬ ‫از بوگرفتگــی محیــط جلوگیــری‬ ‫می کنــد ‪.‬‬ ‫بوی ماهی سرخ شده‬ ‫بــرای جلوگیــری از پیچیــدن بــوی ماهــی‬ ‫سرخ شــده در فضــای اشــپزخانه و‬ ‫باقی مانــدن ان تــا چنــد روز بعــد از طبــخ‪،‬‬ ‫یــک تکــه نرم شــده کــره بادام زمینــی را قبــل‬ ‫از ســرخ کــردن داخــل روغــن بریزیــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪50‬‬ ‫بوی یخچال‬ ‫ یــک کاســه بــزرگ کم عمــق را از‬‫خرده هــای دانــه قهــوه پــر کنیــد و داخــل‬ ‫فریــزر یــا یخچــال بگذاریــد‪ ،‬یــک شــبانه روز‬ ‫در یخچــال بمانــد تــا بوهــای نامطبــوع را‬ ‫جــذب کنــد‪.‬‬ ‫ یکــی دیگــر از‬‫جذب کننده هــای بــو کــه‬ ‫می توانــد موثــر باشــد‪،‬‬ ‫چــای کیسـه ای اســت‪ 3 .‬تــا‬ ‫‪ 4‬عــدد چــای کیس ـه ای را‬ ‫در سرتاســر یخچــال قــرار‬ ‫دهیــد‪.‬‬ ‫ یــک ســیب زمینی خــام را‬‫پوســت گرفته و بــه دو نیــم‬ ‫تکــه کنیــد‪ ،‬هــر دو نیــم ان را در‬ ‫قفس ـه های مختلــف یخچــال قــرار‬ ‫دهیــد‪ .‬هــر زمــان کــه لبه هــای‬ ‫بریــده شــده بــه ســیاهی تغییــر رنــگ داد‪ ،‬ان‬ ‫تکه هــا را جــدا کــرده و مجــددا بــرای ادامــه‬ ‫کار داخــل یخچــال قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫ چنانچــه یخچــال بوگرفته تــان بــه نظافــت‬‫عمیق تــری نیــاز دارد‪ ،‬ان را کامــا خالــی‬ ‫کــرده و بــا اب گوجــه غلیظ شــده‪ ،‬خــارج و‬ ‫داخــل ان را تمیــز کنیــد ســپس بــا اب گــرم‬ ‫بشو یید ‪.‬‬ ‫بوی چربی در اشپزخانه‬ ‫یک کاســه را از سرکه ســفید پر کنید و ســری‬ ‫بعــد کــه قصــد ســرخ کردن مــاده غذایــی را‬ ‫داریــد‪ ،‬کاســه را داخــل اشــپزخانه بگذاریــد‪.‬‬ ‫چربــی روی ســطح ســرکه جمــع می شــود و‬ ‫از بــوی نامطبوعــی کــه از اشــپزخانه ســاطع‬ ‫می شــود جلوگیــری می نمایــد‪.‬‬ ‫بوی رنگ تازه‬ ‫اگرچــه اضافــه کــردن رنــگ تــازه‬ ‫بــه فضــای منــزل ممکــن اســت‬ ‫هیجان انگیــز باشــد‪ ،‬امــا بــوی همــراه‬ ‫ان می توانــد از جذابیــت ان بکاهــد‪.‬‬ ‫یــک قاشــق غذاخــوری عصــاره‬ ‫وانیــل را در یــک ســطل رنــگ‬ ‫بریزیــد تــا بــوی تیــز رنــگ را‬ ‫کمتــر و خوشــایندتر ســازد‪.‬‬ ‫کتانی های بودار‬ ‫بــرای جلوگیــری از پخش شــدن‬ ‫بــوی بــد کفش هــای کتانی تــان‬ ‫بــه داخــل منــزل‪ ،‬یــک پیمانــه‬ ‫مریم گلــی را خــرد کــرده و قبــل‬ ‫از پوشــیدن مجــدد کتانی هــا‬ ‫در هــر لنگــه ان بریزیــد‪.‬‬ ‫گیــاه مریم گلــی رایحــه ســبکی دارد کــه‬ ‫باعــث از بیــن رفتــن باکتری هــا می شــود‪.‬‬ ‫می توانیــد هــر شــب کفش هــا را تــکان‬ ‫دهیــد و خرده هــای گیــاه را خــارج‬ ‫کنیــد و روز بعــد خرده هــای تازه تــر را‬ ‫جایگزیــن ســازید‪.‬‬ ‫پاهای بد بو‬ ‫بــرای خالصــی از بــوی بــد‬ ‫پــا ابتــدا پاهایتــان را هــر شــب‬ ‫حــدود ‪ 20‬دقیقــه داخــل یــک‬ ‫ســطل چــای یــا بــه اصطــاح‬ ‫حمــام چــای شستشــو دهید‪ .‬بعــد از‬ ‫‪ 2‬هفتــه‪ ،‬بــه کاهــش میــزان تعریــق و‬ ‫بــوی بــد پــا پــی خواهیــد بــرد‪ .‬روش‬ ‫کمک کننــده دیگــر‪ ،‬ریختــن مخلــوط‬ ‫مســاوی جوش شــیرین و نشاســته ذرت‬ ‫داخــل کفش هایتــان اســت کــه‬ ‫باعــث جــذب عــرق پــا می شــود‪.‬‬ ‫سوختگی شیر‬ ‫در حیــن جوشــاندن شــیر‪ ،‬کافــی‬ ‫اســت لحظــه ای نگاهتــان را از روی‬ ‫اجــاق گاز برداریــد و ســپس ببینیــد کــه‬ ‫شــیر داخــل ظــرف ســر رفتــه اســت‪.‬‬ ‫چنانچــه شــیر ریخته شــده بــه دور‬ ‫اجاق گاز بســوزد‪ ،‬بــوی نامطبوعــی از ان‬ ‫برمی خیــزد‪ .‬بــرای رهایــی از ایــن مشــکل‬ ‫و تعدیــل بــوی ســوختگی‪ ،‬کــف شــیرجوش‬ ‫را از بیــرون مرطــوب کــرده و در نمــک‬ ‫غوطــه ور کنیــد‪ 10 .‬دقیقــه زمــان بدهیــد و‬ ‫ســپس به طــور معمــول ان را بشــویید‪.‬‬ ‫چنــــدترفنــدنظـــافتیبــرای‬ ‫وســــایل روزمره‬ ‫فرچه های ارایشی‬ ‫فرچه هــای شسته نشــده منبــع خوبــی بــرای‬ ‫جمع شــدن و رشــد باکتری هــا هســتند و‬ ‫باعــث ایجــاد عفونت هایــی می شــوند کــه‬ ‫بســیار بــرای پوســت صــورت و بــدن مضــر‬ ‫هســتند‪ ،‬مخصوصــا اگــر روی صــورت اثری‬ ‫از زخــم یــا جــوش چرکــی باشــد‪ ،‬ایــن‬ ‫انتقــال عفونــت و باکتــری به ســرعت‬ ‫رخ می دهــد‪ .‬پــس ضمــن اســتفاده‬ ‫شــخصی‪ ،‬بعد از هربار اســتفاده یا‬ ‫حداقــل هفتــه ای یکبــار فرچه هــا‬ ‫و اســفنج های ارایشــی تان را بــا‬ ‫اب گــرم و صابــون بشــویید‪.‬‬ ‫اب سردکن یخچال‬ ‫داخــل محفظــه اب ســردکن‬ ‫می توانــد محــل مناســبی بــرای‬ ‫تجمــع مخمــر‪ ،‬کپــک و باکتــری‬ ‫در داخــل و خــارج از محفظــه‬ ‫باشــد‪ .‬بــرای نظافــت ایــن بخــش‪،‬‬ ‫ســینی اب گیــر ان را روزانــه خالــی‬ ‫کنیــد و تمــام قســمت های خارجــی را‬ ‫پــاک کنیــد‪ .‬بــرای تمیــز کــردن بهتــر محفظــه‬ ‫اب ســردکن می توانیــد از دفترچــه راهنمــای ان‬ ‫کمــک بگیریــد‪.‬‬ ‫پریزهای چراغ‬ ‫پریزهــای بــرق کــه توســط انگشــتان الــوده‬ ‫مــا در هربــار اســتفاده لمــس می شــود‪،‬‬ ‫یکــی از الوده تریــن وســایل در خانــه و در‬ ‫مکان هــای عمومــی محســوب می شــود‪.‬‬ ‫بــرای نظافــت ایــن بخــش از منــزل هفت ـه ای‬ ‫یکبــار پریزهــای بــرق و چــراغ منــزل را پــاک‬ ‫کنیــد‪ .‬در مکان هــای عمومــی می توانیــد‬ ‫بــرای دورمانــدن از ایــن الودگــی بــا ارنــج‬ ‫چراغ هــا را روشــن و خامــوش کنیــد و‬ ‫در شستشــوی دســت هایتان جدیــت‬ ‫بیشــتری بــه خــرج دهیــد‪.‬‬ ‫دستگاه کنترل از راه دور‬ ‫براســاس تحقیقــات انجــام شــده‪،‬‬ ‫کنتــرل وســایل الکتریکــی بیشــتر از‬ ‫دیگــر وســایل معمولــی‪ ،‬باکتــری بــه خــود‬ ‫جــذب می کننــد‪ .‬از دســتمال های بهداشــتی‬ ‫نظافتــی انتی باکتریــال بــرای نظافــت ماهــی‬ ‫یکبــار کنترل هــا اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫دسته فرچه سرویس بهداشتی‬ ‫علی رغــم چیــزی کــه فکــر می کنیــد‪ ،‬فرچــه‬ ‫سرویس بهداشــتی کثیف تریــن وســیله داخــل‬ ‫منزلتــان محســوب نمی شــود‪ ،‬چراکــه بیشــتر‬ ‫از ســایر وســایل در معــرض شستشــو بــا مــواد‬ ‫شــوینده و اب قــرار می گیــرد‪ .‬مشــکل‬ ‫اصلــی در دســته و محفظــه نگهــداری‬ ‫فرچــه اســت کــه هــر دو ان هــا می تواننــد‬ ‫محــل مناســبی بــرای تجمــع باکتری هــا‬ ‫باشــند‪ .‬بعــد از هربــار اســتفاده از فرچــه در‬ ‫شستشــوی سرویس بهداشــتی‪ ،‬دســته و‬ ‫محفظــه ان را نیــز بــا مــواد شــوینده و اب‬ ‫گــرم بشــویید‪.‬‬ ‫مسواک‬ ‫اکثــر مســواک ها دارای الودگــی هســتند‪.‬‬ ‫مســواک ها‪ ،‬به ویــژه ان هایــی کــه در‬ ‫دستشــویی های مشــترک هســتند‪ ،‬دارای‬ ‫ســطح باالیــی از الودگــی هســتند‪ .‬محققــان‬ ‫دریافته انــد کــه جرم هــای بدبویــی نیــز روی‬ ‫ان هــا یافــت می شــود‪ .‬بهتریــن راه ایــن اســت‬ ‫کــه مســواک ها را بــا درپــوش داخــل جعبــه یــا‬ ‫کمدهــای اینــه دستشــویی نگهــداری کنیــد و یــا‬ ‫ســاده تر اینکــه خــارج از سرویس بهداشــتی‬ ‫جایــی بــرای ان هــا در نظــر بگیریــد‪.‬‬ ‫بایدها و نبایدها دراستفاده‬ ‫از مایکروویو‬ ‫پخت سبزیجات در مایکروویو‬ ‫بــاور کنیــد یــا نکنیــد‪ ،‬مایکروویــو ســاده و قدیمــی‬ ‫ممکــن اســت از همــه روش هــای پخت وپــز‬ ‫ســبزیجات پیشــی بگیــرد‪ .‬در مقایســه بــا پخــت بــا‬ ‫حــرارت و اب‪ ،‬ســبزیجات پخته شــده در مایکروویــو‬ ‫مــواد مغذی شــان را حفــظ می کننــد‪ .‬ایــن بــدان‬ ‫معنــی اســت کــه بــا گــرم کــردن کلــم بروکلــی در‬ ‫مایکروویــو‪ ،‬ویتامیــن ســی و انزیــم گلوکوزینــوالت‬ ‫موجــود در ان (کــه خاصیــت ضدســرطانی دارد)‬ ‫بیشــتر از روش هــای دیگــر (به جــز روش بخارپــز)‬ ‫ســالم باقــی می مانــد‪ .‬عالوه برایــن‪ ،‬ظــروف چــرب‬ ‫و کثیــف کمتــری هــم برایتــان بــه جــای می گــذارد‪.‬‬ ‫نداشتن برنامه نظافت برای مایکروویو‬ ‫حتــی اگــر مایکروویوتــان تمیــز به نظــر می رســد‪،‬‬ ‫مطمئــن باشــید ایــن تمیــزی صددرصــد نخواهــد‬ ‫بــود‪ .‬تمیزکــردن مرتــب داخــل مایکروویــو و بیرون‬ ‫ان بســیار مهــم اســت‪ .‬ایــن کار باعــث از بین رفتــن‬ ‫باکتری‪‎‬هــای مضــری می شــود کــه از گوشــت و‬ ‫ماهــی خــام و باقی مانــده خــرده غذاهــای گرم شــده‬ ‫قبلــی‪ ،‬داخــل مایکروویــو بــه جــای می ماننــد و‬ ‫باعــث بــوی نامطبــوع در مایکروویــو نیــز می شــوند‪.‬‬ ‫استفاده از مایکروویو برای برشته کردن بادام‬ ‫برشــته کردن بــادام بــا اســتفاده از مایکروویــو بســیار‬ ‫ســاده اســت‪ .‬همــان روش ســنتی کــه بــا ماهیتابــه‬ ‫روی اجــاق گاز انجــام می شــود‪ ،‬بــا مدت زمــان‬ ‫بســیار کمتــری در مایکروویــو قابل انجــام‬ ‫اســت‪ .‬بادام هــای خردشــده یــا نارگیل هــای‬ ‫پوست گرفته شــده را بــه یــک الیــه روی بشــقاب‬ ‫بریزیــد و ‪ 30‬ثانیــه در مایکروویــو قــرار دهیــد‪ .‬تــا‬ ‫وقتــی کــه رنــگ و میــزان برشــتگی دلخواهتــان را‬ ‫به دســت اورنــد‪.‬‬ ‫درست کردن کارامل در مایکروویو‬ ‫چنانچــه در درســت کردن کارامــل روی اجــاق گاز‬ ‫چنــدان مســلط نیســتید‪ ،‬مایکروویــو روش‬ ‫مطمئن تــری بــرای انجــام ان خواهــد بــود‪ .‬یــک‬ ‫قوطــی شــیر غلیظ شــده شــیرین را در یــک کاســه‬ ‫بریزیــد و بــا درپــوش ‪ 2‬دقیقــه در مایکروویــو بپزید‪.‬‬ ‫بیــن هــر دقیقــه ان را به هــم بزنیــد تــا زمانــی کــه‬ ‫بــه انــدازه دلخواهتــان کاراملــی شــود ســپس ان را‬ ‫بیــرون اوریــد‪.‬‬ ‫کدبانو‬ ‫استفاده از مایکرویو در خشک کردن سبزیجات‬ ‫چنانچــه نمی خواهیــد بــرای خشــک کردن‬ ‫ســبزیجات و گیاهــان خوراکــی‪ ،‬ان هــا را از درودیوار‬ ‫اشــپزخانه اویــزان کنیــد و چنــد روزی منتظــر فرایند‬ ‫خشک ســازی ان هــا شــوید‪ ،‬ان هــا را داخــل‬ ‫مایکروویــو قــرار دهیــد‪ .‬گیاهــان تــازه را بــه یــک‬ ‫الیــه‪ ،‬بیــن دو حولــه کاغــذی قــرار دهیــد ســپس در‬ ‫یــک وقفــه ‪ 30‬ثانیـه ای گــرم کنیــد تــا زمانــی کــه بــه‬ ‫انــدازه دلخواهتــان خشــک شــود‪.‬‬ ‫استفاده برای کندن پوست سیر‬ ‫بــا روش هــای مــال اور بــرای کنــدن پوســت‬ ‫حبه هــای ســیر خداحافظــی کنیــد‪ .‬یــک ســیر‬ ‫کامــل را حــدود ‪ 20‬ثانیــه داخــل مایکروویــو قــرار‬ ‫پوشاندن ظروف با ورق پالستیکی‬ ‫پوشــاندن ظــرف غــذا روش خوبــی بــرای‬ ‫جلوگیــری از پخش شــدن تکه هــای غــذا در‬ ‫داخــل مایکروویــو محســوب می شــود‪ ،‬امــا‬ ‫هرگــز از ورقه هــای پالســتیکی بــرای ایــن کار‬ ‫اســتفاده نکنیــد‪ .‬مــواد شــیمیایی موجــود در ایــن‬ ‫نایلون هــا به راحتــی درحیــن رونــد پخــت وارد‬ ‫غــذا می شــوند‪ .‬بــه جــای ان‪ ،‬از درپوش هــای‬ ‫ویــژه مایکرویــو یــا ســلفون های ویــژه پخت وپــز‬ ‫اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫بــا اســتفاده از مرطوب کننده هــا می توانیــد از‬ ‫ایجــاد مســایلی مثــل ترک خوردگــی پوســت‪،‬‬ ‫خون ریــزی بینــی‪ ،‬اب ریــزش مزمــن بینــی‪ ،‬عــود‬ ‫اســم‪ ،‬گرفتگــی ســینوس و خشــکی دهــا ن و گلــو‬ ‫جلوگیــری کنیــد‪.‬‬ ‫مرطوب کننده هــای هــوا به طــور کلــی ‪ 2‬نــوع‬ ‫هســتند؛ بخــار گــرم و بخــار ســرد‪ .‬هــر دو نــوع‬ ‫تاثیــر یکســان در مرطوب ســازی فضــای داخــل‬ ‫دارنــد‪.‬‬ ‫مرطوب کننده هــای حــاوی بخــار گــرم بــا‬ ‫گرم کــردن اب تــا درجــه جــوش‪ ،‬کار می کننــد‬ ‫ســپس بخــار حاصــل را در فضــا پخــش می کننــد‪.‬‬ ‫بــه همیــن دلیــل اســت کــه برخــی متخصصــان‬ ‫کــودک هشــدار می دهنــد کــه ایــن دســتگاه‬ ‫خطــر ســوختگی را بــرای کــودکان دارد‪ .‬برخــی از‬ ‫مرطوب کننده هــای بخــار گــرم دارای فیلتــر هســتند‬ ‫کــه رســوبات اب را نگــه دارد و الزم اســت کــه‬ ‫به طــور ماهیانــه ایــن فیلتــر تعویــض شــود‪.‬‬ ‫هنــگام انتخــاب بهتریــن مرطوب کننــده بــرای‬ ‫فضــای موردنظرتــان‪ ،‬انــدازه فضــا را هــم درنظــر‬ ‫بگیریــد‪ .‬هــدف شــما رســاندن ســطح رطوبــت فضا‬ ‫بــه یــک میــزان مناســب اســت کــه بهتــر اســت بین‬ ‫‪ 30‬تــا ‪ 50‬درجــه باشــد‪.‬‬ ‫رطوبــت بیش ازحــد باعــث خطــر رشــد باکتــری‪،‬‬ ‫کنــه‪ ،‬گردوخــاک و کپــک می شــود‪ .‬بــرای ارزیابــی‬ ‫میــزان رطوبــت موردنیــاز فضــای مــورد نظــر‪،‬‬ ‫طــول اتــاق را انــدازه بگیریــد‪ .‬مرطوب کننده هــای‬ ‫کوچــک بــرای اتاق هــای بــاالی ‪ 90‬متــر‪،‬‬ ‫مرطوب کننده هــای متوســط بــرای فضاهــای ‪100‬‬ ‫تــا ‪ 140‬متــر و انــواع بزرگ تــر بــرای فضاهــای ‪150‬‬ ‫متــر و باالتــر مناســب هســتند‪.‬‬ ‫معیــار دیگــر بــرای درنظــر گرفتــن نــوع‬ ‫مرطوب کننــده ایــن اســت کــه ببینیــد چــه میــزان‬ ‫فضــا را در منزلتــان می توانیــد بــرای قــراردادن‬ ‫مرطوب کننــده‪ ،‬اختصــاص دهیــد‪ .‬شــاید بــه یــک‬ ‫دســتگاه مرطوب کننــده رومیــزی و یــا نــوع ایســتاده‬ ‫ان نیــاز داشــته باشــید یــا مرطوب کننــده ای کــه‬ ‫نگهــداری از ان ســاده باشــد‪.‬‬ ‫از دیگــر معیارهایــی کــه بایــد درنظــر بگیریــد ایــن‬ ‫اســت کــه چــه میــزان صــدا را می توانیــد تحمــل‬ ‫کنیــد‪ ،‬چراکــه برخــی دســتگاه ها دارای زنــگ یــا‬ ‫صــوت هشــداردهنده میــزان رطوبــت و تایمــر‬ ‫هســتند کــه اتفاقــا ایــن نــوع از مرطوب کننده هــا‬ ‫نــوع بهتــری از ایــن دســتگاه محســوب می شــوند‪،‬‬ ‫زیــرا بــه محــض رســیدن ســطح رطوبــت هــوا بــه‬ ‫یــک ســطح ایــده ال‪ ،‬دســتگاه خامــوش می شــود‪.‬‬ ‫مرطوب کننده هــای درجــه بــاال در گــروه‬ ‫مرطوب کننده هــای بخــار ســرد از کمتریــن شــدت‬ ‫نوســان بــرای ایجــاد بخــار بــدون تولیــد صــدا‬ ‫اســتفاده می کننــد و ســطح رطوبــت خــود را نگــه‬ ‫داشــته و همچنیــن دارای سیســتم ضــد باکتــری‬ ‫هســتند‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫گرم کردن تخم مرغ اب پزشده‬ ‫هرگــز تخم مــرغ اب پزشــده ای کــه پوســته ان‬ ‫هنــوز جــدا نشــده را بــا اســتفاده از مایکروویــو‬ ‫گــرم نکنیــد‪ .‬ایــن کار باعــث بــروز انفجــار کوچکــی‬ ‫در داخــل مایکروویــو و درنتیجــه پخش شــدن‬ ‫پوســته تخم مــرغ بــه تمــام ســطح داخلــی دســتگاه‬ ‫می شــود‪ .‬ابتــدا پوســته تخم مــرغ را جــدا کنیــد‬ ‫ســپس ان را بــا درجــه پاییــن گــرم کنیــد‪.‬‬ ‫قراردادن محفظه های پالستیکی‬ ‫چنانچــه روی ظــروف پالســتیکی عبــارت «ایمــن‬ ‫در مایکروویــو» نوشــته نشــده اســت‪ ،‬هرگــز ان هــا‬ ‫را داخــل مایکروویــو گــرم نکنیــد‪ .‬بیشــتر ظــروف‬ ‫پالســتیکی و محفظه هــای ذخیره ســازی غــذا‬ ‫حــاوی مواد شــیمیایی هســتند کــه ارتباط مســتقیمی‬ ‫بــا مشــکالت ســامتی مثــل دیابــت‪ ،‬نابــاروری و‬ ‫بیماری هــای قلبــی دارنــد‪ .‬ایــن مــواد در رونــد پخت‬ ‫در مایکروویــو وارد مــواد غذایی تــان می شــوند‪.‬‬ ‫داده و ببینیــد کــه حبه هــا چطــور بــدون هیچ گونــه‬ ‫تــاش خاصــی به راحتــی از پوســت خــود جــدا‬ ‫می شــوند‪ ،‬مخصوصــا بــدون اینکــه بــوی ســیر بــر‬ ‫انگشــتانتان باقــی بمانــد‪.‬‬ ‫چیپس سیب زمینی در مایکروویو‬ ‫بــدون روشــن کــردن اجــاق گاز و اســتفاده از روغن‪،‬‬ ‫می توانیــد بــا اســتفاده از مایکروویــو چیپــس‬ ‫ســالم خانگــی درســت کنیــد‪ .‬ســیب زمینی ها را‬ ‫به صــورت نــازک قطعه قطعــه کــرده و بــا کمــی‬ ‫روغــن زیتــون اســپری کنیــد و یــک الیــه در‬ ‫بشــقاب قــرار دهیــد‪ .‬کمــی نمــک و در صــورت‬ ‫تمایــل کمــی فلفــل روی ان هــا بپاشــید و بــدون‬ ‫ســرپوش ‪ 3‬دقیقــه در مایکروویــو گــرم کنید ســپس‬ ‫‪ 3‬دقیقــه دیگــر بگذاریــد گــرم شــود‪ .‬بعــد از اتمــام‬ ‫‪ 3‬دقیقــه دوم ان هــا را خــارج کنیــد و بگذاریــد ســرد‬ ‫شــوند تــا کامــا تــرد و چیپســی گردنــد‪.‬‬ ‫بهتریــن مرطوب کننده هــا‬ ‫بــرای هــوای منــزل‬ ‫‪51‬‬ ‫قارچ گـران قیمتی که عاشق‬ ‫اتـش است‬ ‫قابزمســـتانیبرایکاشـــت‬ ‫سبزیجاتدرزمستان‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪52‬‬ ‫بــا ســاخت ایــن قاب هــا در حیــاط منــزل‬ ‫می توانیــد در فصــل زمســتان نیــز از طعــم‬ ‫ســبزیجات تــازه لــذت ببریــد‪.‬‬ ‫ایــن قاب هــا در حقیقــت ماننــد گلخانــه عمــل‬ ‫می کننــد و انــرژی خورشــیدی را در خــود جمــع‬ ‫می کننــد و ان را بــه انــرژی حرارتــی تبدیــل‬ ‫و محیطــی مناســب تر از هــوای ازاد را بــرای‬ ‫گیاهــان حســاس فراهــم می کننــد‪ .‬در صــورت‬ ‫لــزوم بایــد گاهــی درب ان هــا را بــرای گیاهــان‬ ‫ابــی بــاز گذاشــت تــا از خــراب شــدن ان هــا در‬ ‫روزهــای گــرم جلوگیــری شــود‪.‬‬ ‫انــواع مختلفــی از ایــن قاب هــا در بــازار قابــل‬ ‫تهیــه اســت‪ ،‬امــا می توانیــد بــا ابزارهایــی ســاده‬ ‫ماننــد چنــد الــوار و پنجره هــای قدیمــی کــه در‬ ‫منــزل بــدون اســتفاده هســتند‪ ،‬ان را بســازید‪.‬‬ ‫انواع قاب های زمستانی‪:‬‬ ‫قاب چوبی و شیشه ای معمولی‪:‬‬ ‫بــرای درب ایــن قــاب بــه یــک پنجــره دوجــداره‬ ‫نیــاز اســت‪ .‬بــا اســتفاده از تختــه یــا الوارهایــی‬ ‫بــه متــراژ دلخــواه در گوشــه ای از حیــاط یــک‬ ‫باکــس توخالــی ســاخته می شــود‪ ،‬ســبزیجات بــا‬ ‫خــاک مناســب داخــل ان کشــت داده می شــوند‬ ‫و پنجــره روی ان نصــب می گــردد‪.‬‬ ‫قاب علوفه ای زیست تخریب پذیر‪:‬‬ ‫توســط ‪ 4‬تــا ‪ 6‬دســته یونجــه یــا علوفــه یــک‬ ‫باکــس توخالــی تهیــه می شــود‪ ،‬گیاهــان در‬ ‫فضــای داخلــی ان کشــت داده می شــوند و قــاب‬ ‫پنجــره روی ان قــرار می گیــرد‪.‬‬ ‫بــه عنــوان جایگزینــی بــرای پنجــره شیشــه ای‪،‬‬ ‫می تــوان از یــک پنجــره چوبــی ســاده کــه تمــام‬ ‫ســطح ان با پالســتیک ضخیم و شــفافی پوشــیده‬ ‫شــده اســت نیــز اســتفاده کــرد‪.‬‬ ‫نکاتی که باید در نصب قاب ها رعایت کرد‪:‬‬ ‫قــاب را بایــد در مکانــی افتــاب رو نصــب‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫بــرای پخــش حداکثــری نــور خورشــید‪ ،‬بهتــر‬ ‫اســت درب قــاب را بــه صــورت شــیب دار‬ ‫نصــب کنیــد‪.‬‬ ‫قســمت عقــب قــاب را بــرای محافظــت از‬ ‫بادهــای ســرد‪ ،‬کنــار دیــوار بگذاریــد‪.‬‬ ‫اگــر ســبزیجات را مســتقیما در خــاک‬ ‫می کاریــد‪ ،‬کیفیــت خــاک را بــا افــزودن‬ ‫کمپوســت افزایــش دهیــد‪.‬‬ ‫یــک دماســنج داخــل قــاب نصــب کنیــد تــا‬ ‫بتوانیــد نوســانات دمایــی داخــل محفظــه را‬ ‫کنتــرل و تنظیــم کنیــد‪.‬‬ ‫در شــب هایی کــه هــوا بســیار ســرد و یــخ‬ ‫می شــود‪ ،‬چنــد پتــوی کهنــه یــا علوفــه‬ ‫خشــک روی درب قاب هــا بگذاریــد‪.‬‬ ‫گالن هایــی تیره رنــگ و پــر از اب در اطــراف‬ ‫قــاب بگذاریــد تــا بــه تجمــع و نگهــداری‬ ‫بیشــتر حــرارت کمــک کنــد‪ .‬اســتفاده از‬ ‫کابل هــای حرارتــی نیــز می توانــد مفیــد‬ ‫باشــد‪.‬‬ ‫قارچ هــای مــورل از نظــر غذایــی بســیار بــاارزش‬ ‫و مــورد عالقــه سراشــپزها هســتند‪ .‬مطالعــه‬ ‫جدیدی کــه در مجــــله «اکـولوژی و مدیــریت‬ ‫جنــگل»‬ ‫(‪)FOREST ECOLOGY AND MANAGEMENT‬‬ ‫بــه چــاپ رســیده اســت‪ ،‬نشــان می دهــد کــه‬ ‫ایــن قارچ هــا بالفاصلــه بعــد از اتش ســوزی‬ ‫در مناطــق جنگلــی رشــد می کننــد‪ .‬منطقــه‬ ‫نــوادا عمدتــا بــه دلیــل شــرایط علفــزار و‬ ‫خشــکی های منظــم مســتعد اتش ســوزی‬ ‫اســت‪ .‬در طــول چنــد ســال اخیــر اتش ســوزی‬ ‫در دامنه هــای کوهســتانی ایــن منطقــه افزایــش‬ ‫روبه رشــدی داشــته اســت کــه خبــر بــدی‬ ‫بــرای دوســتداران اقلیــم زمیــن و بــرای ســاکنان‬ ‫مناطــق کوهســتانی محســوب می شــود‪ ،‬امــا‬ ‫وقتــی نوبــت بــه جمــع اوری قــارچ می رســد‬ ‫داســتان شــکل دیگــری بــه خــود می گیــرد‬ ‫و اتــش رشــد قارچ هــای مــورل را تحریــک‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫اشـنا�یی با گل های شـکوفه ‬ ‫دهنده زمســتانی‬ ‫بــرف و بــوران و بــاد شــدید در زمســتان‪ ،‬شــرایط‬ ‫را بــرای باغبانــی ســخت می کنــد‪ .‬می توانیــد بــا‬ ‫ایــن گل هــای زیبــا بــه باغچــه یــخ زده منزلتــان‪،‬‬ ‫رنگ هــای زیبــا‪ ،‬گرمــا و روشــنایی ببخشــید‪ .‬ایــن‬ ‫گل هــای مقــاوم بــرای فصــل زمســتان و اوایــل‬ ‫بهــار مناســب هســتند و زمــان شــکوفه دهی ان هــا‬ ‫بیــن دی مــاه در جنــوب و اســفند و بهــار در مناطق‬ ‫شــمالی متغیــر اســت‪.‬‬ ‫سیکالمن (‪:)CYCLAMEN‬‬ ‫ایــن گل کــه در اواخــر زمســتان شــکوفه‬ ‫می دهــد‪ ،‬بــه رنگ هــای ســفید‪،‬‬ ‫صورتــی‪ ،‬بنفــش و قرمــز یافــت‬ ‫می شــود کــه شــبیه برگ هــای‬ ‫زنبــق ابــی اســت‪ .‬ســیکالمن‬ ‫مناطــق ســایه ای جزئــی را بــرای‬ ‫رشــد ترجیــح می دهــد کــه درنتیجــه‬ ‫می توانیــد ان هــا را زیــر ســایه درخــت یــا‬ ‫درختچــه بکاریــد‪ .‬اگــر منطقــه ســکونتتان بســیار‬ ‫ســرد اســت‪ ،‬هــر پاییــز خــاک ان را کوددهــی‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫خربق (‪:)HELLEBORE‬‬ ‫این گل های زیبا و دوست داشتنی‬ ‫که گلبربرگ هایی فنجانی شکل‬ ‫دارند‪ ،‬مناسب هرگونه محیطی‬ ‫سرد و شامل تنوع رنگ بسیار و‬ ‫اندازه متغییری بین ‪ 5‬تا ‪ 70‬سانتیمتر‬ ‫هستند‪ .‬انتخاب یک نوع از این گل های‬ ‫زیبای رطوبت و سایه دوست کار سختی است‪.‬‬ ‫اریکا کارنیا (‪:)ERICA CARNEA‬‬ ‫ایــن گل هــا کوچــک‪ ،‬کوزه ای شــکل و بــه‬ ‫رنــگ صورتی‪-‬بنفــش هســتند کــه در‬ ‫فصــل زمســتان و اوایــل بهــار گل‬ ‫می کننــد‪ .‬خاک هــای اســیدی را‬ ‫ترجیــح می دهنــد و نســبت بــه‬ ‫بوته هــای دیگــر مقاوم تــر هســتند‪.‬‬ ‫کلم زینتی (‪:)ORNAMENTAL CABBAGE‬‬ ‫هرچــه هــوا ســردتر شــود‪ ،‬رنــگ ایــن گیــاه‬ ‫روشــن تر می شــود و برگ هایــی‬ ‫بــزرگ و زیبــا جلــوه خاصــی بــه‬ ‫ان می بخشــد‪ .‬بــرای نتیجــه‬ ‫بهتــر‪ ،‬این گیــاه را در افتاب‬ ‫پاییــزی و ســایه جزئــی‬ ‫بکاریــد‪ .‬برگ هــای ایــن گیــاه‬ ‫رگه هایــی از رنگ هــای بنفــش‪،‬‬ ‫ســبز‪ ،‬ابــی‪ ،‬قرمــز‪ ،‬صورتــی و حتــی ســفید‬ ‫را دربــر گرفتــه اســت‪.‬‬ ‫نارون کوهی (‪:)WITCH HAZEL‬‬ ‫ایــن درختچــه برگ ریــز نزدیــک دی مــاه‬ ‫گلبرگ هایــی نواری شــکل بــه‬ ‫رنــگ‪ ،‬زرد‪ ،‬مســی و قرمــز‬ ‫تولیــد می کنــد و تــا اســفند‬ ‫باقــی می مانــد‪ .‬برگ هــای‬ ‫سبز‪-‬خاکســتری ان در‬ ‫پاییــز بــه زرد‪-‬نارنجــی‬ ‫تغییررنــگ می کنــد‪ .‬ایــن‬ ‫گیــاه هیچ گونــه حشــره‬ ‫الزم‬ ‫یــا اســیب جــدی نمی بینــد و‬ ‫نیســت نگــران مشــکالت افتــی ان باشــید‪.‬‬ ‫گل برفی (‪:)GALANTHUS‬‬ ‫ســر از خــاک بیــرون اوردن برگ هــای‬ ‫ســبز روشــن ایــن گل‪ ،‬پیــام اور‬ ‫رســیدن فصــل بهــار اســت‪.‬‬ ‫ایــن گل زیــر درختــان‬ ‫برگ ریــز و درختچه هــا‬ ‫گســترش و پراکندگــی زیبایــی‬ ‫ایجــاد می کنــد‪ .‬عالوه بــر اینکــه‬ ‫گلبرگ هــای ســبز و ســفید ایــن گل‬ ‫زیبایــی خیره کننــده ای بــه باغچــه می دهنــد‪ ،‬هیــچ‬ ‫نــوع مراقبــت خاصــی نیــز نیــاز ندارنــد‪.‬‬ ‫نجم ابی (‪:)EARLY SCILLA‬‬ ‫اگر به دنبال رنگی منحصربه فرد‬ ‫برای باغچه خود هستید‪ ،‬نجم‬ ‫ابی گزینه مناسبی است‪ .‬این‬ ‫گیاه سبز و جمع وجور دارای‬ ‫گلبرگ های ستاره ای شکل‬ ‫سفید و خطوط ابی است‪.‬‬ ‫این گل هرسال در همین‬ ‫زمان به گل دهی ادامه می دهد‪.‬‬ ‫زعفران زینتی‬ ‫(‪:)CROCUS ANCYRENSIS‬‬ ‫در زمســتان به تماشــای ایــن گل های‬ ‫بنفــش‪ ،‬زرد و ســفیدی کــه‬ ‫ســر از خــاک و بــرف‬ ‫دراورده انــد‪ ،‬بنشــینید‪.‬‬ ‫پیــاز گل را بــا وســعت‬ ‫زیــادی در پاییــز بکاریــد تــا‬ ‫ایــن رنــگ شــگفت انگیز را‬ ‫در فصــل بعــد داشــته باشــید‪.‬‬ ‫زنبق (‪:)DWARF IRIS‬‬ ‫ایــن گل هــای زنبــق کوچــک تــا‬ ‫ارتفاعــی بیــن ‪ 5‬تــا ‪ 15‬ســانتیمتر‬ ‫رشــد می کننــد و گلبرگ هایــی بــا رنگــی‬ ‫جواهرماننــد و معطــر در‬ ‫اواخــر زمســتان و اوایــل بهــار‬ ‫تولیــد می کننــد‪ .‬می توانیــد‬ ‫ایــن گل را در محیــط‬ ‫داخلــی منــزل نیــز‬ ‫کشــت دهیــد‪.‬‬ ‫پروش گـیاه الوئــه ورا تنــها با یک برگ ان‬ ‫گام به گامتاساختاکواریـــومگــیاهی‬ ‫محمدحسین کشاورز‬ ‫کارشناس ارشد کشاورزی‬ ‫سبزینه‬ ‫اکواریوم هایــی بــا گیاهــان‬ ‫ابــی تــازه‪ ،‬اکوسیســتمی ابــی‪،‬‬ ‫منحصربه فــرد و طبیعــی بــرای‬ ‫منــزل بــه شــمار می رونــد‪.‬‬ ‫بــه دلیــل رابطــه عمیقــی کــه‬ ‫بیــن ماهی هــا و گیاهــان وجــود‬ ‫دارد‪ ،‬یــک اکواریــوم طبیعــی‬ ‫بهتــر از نــوع صنعتــی ان اســت‪.‬‬ ‫ماهی هــا کربن دی اکســید و‬ ‫مــواد مغــذی بــرای رشــد ســالم‬ ‫گیاهــان را فراهــم می کننــد و‬ ‫درمقابــل گیاهــان اکواریومــی نیز‬ ‫تصفیــه بیولوژیکــی‪ ،‬اکســیژن و‬ ‫محیطــی پــاک و ســالم را بــرای‬ ‫ماهی هــا فراهــم می کننــد‪.‬‬ ‫ابزارهای الزم‪:‬‬ ‫یــک کانتــر ‪ 75‬لیتــری‪ ،‬دســتگاه تصفیــه اب‪ ،‬پمــپ حرارتــی ‪ 100‬وات‪،‬‬ ‫دماســنج دیجیتالــی‪ 2 ،‬بســته ‪ 7‬کیلوگرمــی خــاک مناســب اکواریــوم‪ ،‬المــپ‬ ‫فلوســنت ‪ 60‬ســانتیمتری‪ 3 ،‬عــدد تخته چــوب تزیینــی‪ 453 ،‬گــرم مــاده از‬ ‫بین برنــده کلــر و فلــزات ســنگین‪ 250 ،‬میلی لیتــر کــود مایــع گیاهــی و‬ ‫کیت هــای تســت اکواریــوم‬ ‫گیاهانپیشنهادی‪:‬‬ ‫انوبیــاس پهن بــرگ (‪ ،)3‬انوبیــاس نانــا (‪ ،)6‬کریپتوکوریــن (‪ ،)6‬گیــاه‬ ‫شمشــیری کوچک (‪ ،)4‬ویســتریا (‪ ،)4‬ســرخس جــاوا (‪ ،)3‬گیاه پرطاووســی‬ ‫ســبز (‪ ،)1‬لودوژیــا (‪ ،)2‬روتــاال ایندیــکا (‪)2‬‬ ‫ماهی هایپیشنهادی‪:‬‬ ‫تترا کاردینال‪ ،‬تترا دماغ قرمز‪ ،‬کوریداروس البینو‪ ،‬گورابی نئون ابی‬ ‫روش ساخت‪:‬‬ ‫‪ -1‬ابتــدا کانتــر اکواریــوم را در مــکان دلخــواه جاســازی کنیــد ســپس خاک‬ ‫غنــی و مناســب را کــف ان بریزیــد‪ .‬خــاک را قبــل از اضافــه کــردن بــه‬ ‫اکواریــوم کامــا شســته و پــاک کنیــد‪ .‬بــا اب بــدون کلــر اکواریــوم را پــر و‬ ‫دســتگاه تصفیــه اب و پمــپ حرارتــی را نصــب کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -2‬بســته بــه ابــی کــه اســتفاده می کنیــد‪ ،‬از تهویــه اب مناســب (بافــر‬ ‫اســیدی یــا تعدیل کننــده خنثــی) در اکواریــوم اســتفاده کنیــد تــا بتوانیــد‬ ‫‪ PH‬را بیــن ‪ 6.5‬تــا ‪ 7.5‬تنظیــم کنیــد‪ .‬دقــت کنیــد کــه ‪ PH‬اکواریــوم را‬ ‫هرازگاهــی چــک کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -3‬المــپ فلورســنت مناســب اکواریــوم را نصــب کنیــد‪ .‬اگــر از گیاهانــی‬ ‫اســتفاده می کنیــد کــه بــه نــور بیشــتری بــرای رشــد نیــاز دارنــد‪ ،‬از دو‬ ‫المــپ اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -4‬گیاهــان را اضافــه کنیــد‪ .‬گیاهــان کوتــاه را در جلــو و گیاهــان بلندتــر را‬ ‫عقــب کانتــر جاســازی کنیــد‪ .‬اجــازه دهیــد تــا اکواریــوم بــه مــدت حداقــل‬ ‫‪ 2‬تــا ‪ 3‬هفتــه بــه همیــن حالــت بمانــد ســپس ماهی هــا را اضافــه کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -5‬تعــدادی بیــن ‪ 6‬تــا ‪ 12‬عــدد ماهــی کوچــک‪ ،‬بــرای یــک اکواریــوم‬ ‫طبیعــی مناســب اســت‪ .‬بــه یــاد داشــته باشــید کــه زینت بخــش اکواریــم‪،‬‬ ‫گیاهــان هســتند‪.‬‬ ‫‪ -6‬زمانــی کــه گیاهــان شــروع بــه گســترش یافتن کردنــد‪ ،‬نیازمنــد‬ ‫مکمل هــای تغذیـه ای هســتند تــا بــه رشــد خــود ادامــه دهنــد‪ .‬کربــن یکــی‬ ‫از ضروری تریــن منابــع غذایــی بــرای گیاهــان اســت‪ .‬بــرای ایــن کار از‬ ‫کودهــای مایــع گیاهــی مناســب اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫کاشــت گیــاه الوئــه ورا بســیار‬ ‫اســان اســت‪ .‬ایــن گیــاه زمانــی‬ ‫کــه توســط بــرگ کاشــته شــود‬ ‫بــه دلیــل اینکــه بــرگ ان‬ ‫حــاوی رطوبــت زیــادی اســت‪،‬‬ ‫اغلــب تــا قبــل از ریشــه دادن‪،‬‬ ‫پوســیده و خــراب می شــود؛‬ ‫بــه عبــارت دیگــر شــانس‬ ‫ریشـه دادن بــرگ ان کــم اســت‬ ‫امــا بــا پیــروی از ایــن روش‪،‬‬ ‫انجام شــدنی اســت‪.‬‬ ‫‪ -1‬برگــی از گیــاه الوئ ـه ورا بــا‬ ‫طــول حداقــل ‪ 8‬ســانتیمتر تهیه‬ ‫کنید ‪.‬‬ ‫‪ -2‬بــا یــک چاقــو در انتهــای‬ ‫بــرگ کــه نزدیــک ســاقه روییده شــده‪ ،‬یــک بــرش مقطعــی بزنیــد‪ .‬توجــه‬ ‫داشــته باشــید کــه چاقــو خیلــی تمیــز باشــد چــون در غیراین صــورت‪،‬‬ ‫امــکان الودگــی و عفونــت در گیــاه وجــود دارد‪.‬‬ ‫‪ -3‬بــرگ را بــه مــدت کافــی در جــای گرمــی قــرار دهیــد تــا الیــه یــا‬ ‫غشــای نازکــی روی قســمت بریده شــده ایجــاد شــود‪ .‬ایــن عمــل ممکــن‬ ‫اســت طــی چنــد روز تــا ‪ 2‬هفتــه به طــول انجامــد‪ .‬ایجــاد ایــن الیــه بــه‬ ‫عــدم ســرایت الودگــی بــه گیــاه کمــک می کنــد‪ .‬گیاهــی کــه الودگــی بــه ان‬ ‫وارد شــود‪ ،‬بــرای مــدت طوالنــی دوام نخواهــد اورد‪.‬‬ ‫‪ -4‬گلدانــی کــه کــف ان ســوراخ هایی بــرای اب کشــی وجــود دارد را‬ ‫انتخــاب کنیــد‪ .‬الوئـه ورا ماننــد تمــام گیاهــان دیگــر‪ ،‬اب را دوســت دارد امــا‬ ‫غوطـه ور مانــدن در اب را خیــر‪ .‬اگــر کــف گلــدان ســوراخ نداشــته باشــد‪،‬‬ ‫خــاک همچنــان خیــس می مانــد و موجــب پوســیدگی ریشــه و درنهایــت‬ ‫مــرگ گیــاه می شــود‪.‬‬ ‫‪ -5‬گلــدان را بــا خــاک کاکتــوس پــر کنیــد و ان را بــا اب مرطــوب کنیــد‪.‬‬ ‫اگــر خــاک کاکتــوس در دســترس نداریــد‪ ،‬می توانیــد مقــدار مســاوی خــاک‬ ‫گلــدان را بــا شــن ترکیــب کنیــد‪.‬‬ ‫اگــر کــف گلــدان را مقــداری ســنگ ریزه بریزیــد و بعــد روی ان را بــا‬ ‫خــاک پــر کنیــد؛ ایــن کار موجــب اب کشــی بهتــر گلــدان می گــردد‪.‬‬ ‫ســطح ‪ PH‬خــاک بایــد بیــن ‪ 6‬تــا ‪ 8‬باشــد‪ .‬اگــر ‪PH‬خــاک بــه انــدازه کافی‬ ‫نبــود‪ ،‬می توانیــد کمــی اهــک باغبانــی بــه ان اضافــه کنید‪.‬‬ ‫‪ -6‬بــرگ اماده شــده را داخــل خــاک فــرو کنیــد‪ .‬اطمینــان حاصــل کنیــد کــه‬ ‫حــدود ‪ 1/3‬ان داخــل خــاک فــرو رفتــه باشــد‪.‬‬ ‫قبــل از فــرو کــردن بــرگ داخــل خــاک‪ ،‬قســمت بریده شــده را در مقــداری‬ ‫هورمــون ریشــه بغلتانیــد‪ .‬درصورتی کــه ایــن مــاده را در دســترس نداریــد‪،‬‬ ‫می توانیــد از مقــداری پــودر دارچیــن و عســل اســتفاده کنیــد‪ .‬ایــن کار بــه‬ ‫کشــتن الودگــی و باکتری هــا کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫‪ -7‬گیــاه را در مکانــی گــرم و افتــاب رو قــرار دهیــد و ان را بــا احتیــاط‬ ‫ابیــاری کنیــد‪ .‬در ‪ 4‬هفتــه اول‪ ،‬بایــد خــاک را مرطــوب نگــه داریــد‪ .‬وقتــی‬ ‫بــرگ شــروع بــه نشــازدن کــرد‪ ،‬صبــر کنیــد تــا خــاک کامــا خشــک شــود‬ ‫ســپس شــروع بــه ابیــاری مجــدد ان نماییــد‪ .‬اگــر در حین گســترش ریشــه‪،‬‬ ‫بــرگ گیــاه کوچــک و یــا خشــک شــد‪ ،‬نگــران نشــوید‪.‬‬ ‫نکاتی برای مراقبت از الوئه ورا‬ ‫ایــن گیــاه به طــور معمــول بایــد بیــن ‪ 8‬تــا ‪ 10‬ســاعت در روز در معــرض‬ ‫نــور خورشــید باشــد‪ .‬در صــورت لــزوم‪ ،‬گلــدان را از پشــت پنجره بــه پنجره‬ ‫دیگــر کــه افتــاب رو اســت‪ ،‬منتقــل کنیــد‪ .‬اگــر هــوای منطقــه ســکونت تان‬ ‫ســرد اســت‪ ،‬گلــدان را شـب ها پشــت پنجــره نگذاریــد‪.‬‬ ‫صبــر کنیــد تــا خــاک کامــا خشــک شــود ســپس شــروع بــه ابیــاری‬ ‫مجــدد ان نماییــد‪ .‬الوئـه ورا در زمســتان‪ ،‬تمایــل بــه خوابیــدن دارد و نیــازی‬ ‫بــه ابیــاری زیــاد نــدارد‪ .‬در مقابــل‪ ،‬در تابســتان و هــوای گرم وخشــک بــه‬ ‫اب زیــادی نیــاز دارد‪.‬‬ ‫خــاک را یکبــار در ســال و در فصــل بهــار کوددهــی کنیــد‪ .‬کــود بایــد‬ ‫شــامل فســفر زیــاد باشــد‪.‬‬ ‫مراقــب حشــرات‪ ،‬قارچ هــا و ســایر الودگی هــا باشــید‪ .‬از افت کش هــای‬ ‫طبیعــی و ارگانیــک بــرای دورکــردن حشــراتی از قبیــل شــپش اســتفاده کنید‪.‬‬ ‫بــا مرطــوب نگه داشــتن خــاک‪ ،‬می توانیــد بــه اســانی از رشــد قارچ هــا‬ ‫جلوگیــری کنید‪.‬‬ ‫مراقــب برگ هــای گیــاه باشــید‪ ،‬برگ هــا نشــان دهنده ســامت و نیــاز‬ ‫گیــاه هســتند‪ .‬بــرگ الوئـه ورا بایــد ضخیــم (گوشــتالو) و صــاف باشــد‪ .‬اگــر‬ ‫متوجــه شــدید کــه بــرگ ان باریــک و خمیــده شــده اســت‪ ،‬اب بیشــتری‬ ‫بــه ان بدهیــد‪ .‬خــم شــدن برگ هــا همچنیــن نشــان دهنده ایــن اســت کــه‬ ‫گیــاه بــه نــور بیشــتری نیــاز دارد‪.‬‬ ‫دالیل کاهش سرعت رشد گیاه و نحوه برطرف کردن مشکل‪:‬‬ ‫خاک رطوبت زیادی دارد‪ ،‬گیاه را کمتر ابیاری کنید‪.‬‬ ‫گیاه به نور بیشتری نیاز دارد‪ ،‬گلدان را در مکانی افتابی تر بگذارید‪.‬‬ ‫کــود زیــادی بــه خــاک اضافــه کرده ایــد‪ ،‬گیــاه را بــه گلدانــی دیگــر منتقــل‬ ‫کــرده و خــاک معمولــی بیشــتری بــه ان اضافــه کنید‪.‬‬ ‫خــاک بیش ازحــد قلیایــی شــده اســت‪ ،‬مقــداری ســولفور خــاک بــه ان‬ ‫اضافــه کنیــد‪.‬‬ ‫گیــاه جــای کافــی بــرای گســترش ریشــه نــدارد‪ ،‬گیــاه را بــه گلــدان‬ ‫بزرگ تــری منتقــل کنیــد‪.‬‬ ‫‪53‬‬ ‫ایده هایدکوراتیوزمستانی‬ ‫بــا تغییــر فصل هــا‪ ،‬دکــور خانــه هــم دچــار‬ ‫تغییــر می شــود‪ .‬هنــگام اغــاز زمســتان‪ ،‬زمــان‬ ‫گرم ونــرم کــردن خانــه فــرا می رســد‪ .‬پــس‬ ‫معطــل نکنیــد و بــا تغییــر دکوراســیون منــزل به‬ ‫زمســتان خوشــامد بگوییــد‪ .‬پارچه هــای نــرم ‬ ‫و پــرزدار را دوبــاره بیــرون بیاوریــد و بــرای‬ ‫تغییــر دکــور اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫پارچه های گرم ونرم‬ ‫هنــگام ســردومرطوب شــدن محیــط بیــرون‪،‬‬ ‫مســلما خواهــان گــرم و راحت بــودن‬ ‫فضــای داخــل هســتید‪ .‬پــس رومبلی هــای‬ ‫نــرم‪ ،‬پتوهــای پــرزدار و پرده هــای ضخیــم‬ ‫را از کمدهــا بیــرون اورده و بــرای تغییــر‬ ‫حال وهــوای منــزل اســتفاده کنیــد‪ .‬از بالش هــا‬ ‫و کوســن ها بــرای اضافــه کــردن گرمــا و‬ ‫راحتــی بــه اتــاق خــواب و اتــاق نشــیمن‬ ‫اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫فرش ها و قالیچه های اضافه‬ ‫بــرای کف پــوش همــه قســمت های منــزل را‬ ‫فــرش اضافــه کنیــد‪ .‬راه رفتــن روی کف پــوش‬ ‫ســرد خوشــایند نیســت و قالیچه هــا و‬ ‫فرش هــا می تواننــد حــس بیشــتری از گرمــا‬ ‫و راحتــی را در خانــه ایجــاد کننــد‪.‬‬ ‫استفاده از محفظه های شیشه ای‬ ‫می توانیــد از برگ هــا‪ ،‬مخروط هــای‬ ‫کاج و شــاخه های درختــان و هــر‬ ‫عنصــر طبیعــی دیگــری بــرای پــر کــردن‬ ‫محفظه هــای شیشــه ای شــفاف اســتفاده‬ ‫کنیــد‪ .‬می توانیــد از بطری هــای خالــی اب‬ ‫بــه جــای گلــدان یــا شــمعدانی و همچنیــن‬ ‫از شیشــه های دارو بــرای چیزهــای کوچــک‬ ‫اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫رایحه ها‬ ‫بــرای ایجــاد حــس گرمــا و فضــای دلنشــین‬ ‫شب نشــینی های زمســتانه می توانیــد از‬ ‫چــوب دارچیــن‪ ،‬دانه هــای وانیــل و ســایر‬ ‫رایحه هــا اســتفاده کنیــد‪ .‬حتــی می توانیــد‬ ‫از شــمع های معطــر بــرای ایجــاد‬ ‫محیطــی خوشــبو نیــز کمــک بگیریــد‪.‬‬ ‫تغییر کارهای هنری‬ ‫کارهــای هنــری پــر نقش ونــگار و پررنــگ‬ ‫ممکــن اســت در تابســتان نمــای خوبــی داشــته‬ ‫باشــند‪ ،‬امــا در فصــل زمســتان ایــده ال نیســتند‪.‬‬ ‫بهتــر اســت از کارهــای هنــری کــه کمتــر‬ ‫خیره کننــده هســتند اســتفاده کنیــد‪ .‬از چنــد‬ ‫عکــس سیاه وســفید یــا نقاشــی هایی کــه‬ ‫مناســب فضــا باشــند‪ ،‬اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫استفاده مجدد از وسایل‬ ‫بــرای تغییــر دکوراســیون و تــم منــزل نیــاز بــه‬ ‫بودجــه زیــادی نداریــد‪ .‬می توانیــد بــه ســادگی‬ ‫از برخــی وســایل مثــل بطری هــای اب‪،‬‬ ‫بشــکه ها یــا ظــروف شیشــه ای بــرای ایجــاد‬ ‫چنــد مرکــز توجــه در دکــور منــزل اســتفاده‬ ‫ببریــد‬ ‫المپ های گرمایشی‬ ‫روشــنایی روز در فصــل زمســتان چنــدان‬ ‫پرقــدرت نیســت پــس زمــان اســتفاده از‬ ‫المپ هــای جدیــد اســت‪ .‬از المپ هــای‬ ‫گرمایشــی بــرای ایجــاد فضــای گــرم و‬ ‫رمانتیــک اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫‪54‬‬ ‫خانه های ساکنان اینده مریخ!‬ ‫عناصر طبیعی‬ ‫بــرای تغییــر دکــور منــزل می توانیــد‬ ‫از عناصــر طبیعــی ماننــد چــوب‪،‬‬ ‫ســنگ‪ ،‬گل‪ ،‬بــرگ و مخروط هــای‬ ‫کاج اســتفاده کنیــد‪ .‬می توانیــد ان هــا‬ ‫را به صــورت دســته ای مرتــب کنیــد‬ ‫و در یــک ســبد قــرار دهیــد‪ ،‬یــا بــرای‬ ‫تبدیــل ان هــا بــه یــک کانون توجــه عالــی در‬ ‫دکوراســیون‪ ،‬روی میــز غذاخــوری قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫طاقچــه بــاالی شــومینه هــم می توانــد مــورد‬ ‫مناســبی باشــد‪.‬‬ ‫‪.‬‬ ‫گرما در مقابل شومینه و بخاری‬ ‫مقابــل بخــاری یــا شــومینه تان محلــی را‬ ‫بــرای نشســتن و گرم شــدن در شــب های‬ ‫بلنــد زمســتانی ایجــاد کنیــد‪ .‬یــک نیمکــت یــا‬ ‫یــک ســری مبــل راحتــی بــا میــز عســلی را‬ ‫بــرای ایــن فضــا در نظــر بگیریــد‪ .‬بــرای ایجــاد‬ ‫فضــای رمانتیــک شــمع روشــن کنیــد‪ .‬چنانچــه‬ ‫شــومینه نداریــد‪ ،‬نگــران نباشــید‪ ،‬می توانیــد از‬ ‫شــمعدانی ها به عنــوان عناصــر دکوراتیــو روی‬ ‫میــز شــام یــا هرجــای دیگــر در منــزل اســتفاده‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫نویسنده‪ :‬یونس درونگی‬ ‫طــرح برگزیــده نمایشــگاه امســال بنیــاد نشــنال‬ ‫جئوگرافیــک‪ ،‬یــک خانــه مریخــی بــا مقیــاس‬ ‫واقعــی و بــا مــواد قابــل دســترس در ایــن‬ ‫ســیاره اســت کــه قــادر اســت تــا ســاکنان مریخ‬ ‫را در برابــر عوامــل خطرنــاک محیطــی حفــظ‬ ‫کنــد‪ .‬اجرهــای مــورد نیــاز بــرای ســاخت‬ ‫گنبــد خانــه مریخــی از خــاک مریــخ تهیــه‬ ‫می شــود و دو درب مجهــز بــه قفــل هوایــی‬ ‫نیــز از تجهیــزات ســفینه های استفاده شــده در‬ ‫ســفرهای مریخــی بازیافــت می شــود‪ .‬دکتــر‬ ‫مارتیــن کوکــوال‪ ،‬ستاره شــناس رصدخانــه‬ ‫ســلطنتی گرینویــچ عنــوان کــرد‪ :‬طراحــی ایــن‬ ‫خانــه شــگفت انگیز از ایگلــو یــا خانه هــای‬ ‫یخــی اســکیموها الهــام گرفتــه شــده اســت‪.‬‬ ‫ایــده اصلــی ســاخت ایــن خانــه‪ ،‬اســتفاده‬ ‫حداکثــری از مــواد موجــود در مریــخ بــرای‬ ‫ســاخت پناهــگاه بــرای ســاکنان ایــن ســیاره‬ ‫خواهــد بــود‪.‬‬ ‫‪ 10‬اشتباهبزرگدربازسازیمنزل‬ ‫بــرای دســتیابی بــه بازســازی موفقیت امیــز‬ ‫منــزل راه خاصــی وجــود نــدارد‪ ،‬امــا ایــن‬ ‫ترفندهــای مفیــد بــه حفــظ بودجــه شــما کمــک‬ ‫خواهنــد کــرد‪.‬‬ ‫‪ .1‬حذف بازرسی‬ ‫تغییــر عناصــر ســاختاری‪ ،‬تعویــض لوله هــا‬ ‫و جابه جــا کــردن وســایل الکتریکــی‪ ،‬رونــد‬ ‫کم هزینـه ای نیســت‪ .‬قبــل از خراب کــردن دیــوار‪،‬‬ ‫تمــام ایــن جوانــب را در نظــر بگیریــد و اطمینــان‬ ‫حاصــل کنیــد کــه ایــا ایــن خراب ســازی بایــد‬ ‫انجــام شــود یــا خیــر‪ ،‬همچنیــن درنظــر بگیریــد‬ ‫کــه ایــا هزینه هایــی کــه در ادامــه کار مخصوصــا‬ ‫در منــازل قدیمــی ممکــن اســت برایتــان پیــش‬ ‫ایــد را می توانیــد تقبــل کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .7‬عدم کمک گیری از افراد حرفه ای‬ ‫در رونــد بازســازی منــزل ممکــن اســت وسوســه‬ ‫شــوید کــه بــرای جلوگیــری از صــرف هزینه های‬ ‫اضافــی‪ ،‬برخــی تعمیــرات را خودتان انجــام دهید‪.‬‬ ‫قبــل از انجــام هــر کاری بــه دقــت فکــر کنیــد و‬ ‫ببینیــد ایــا واقعــا مهارت هــای شــما بــرای انجــام‬ ‫ایــن تعمیــرات به قــدر کافــی بــاال هســتند‪ .‬هیــچ‬ ‫چیــز بدتــر از ایــن نیســت کــه زمــان و پولتــان را‬ ‫روی کاری هــدر دهیــد کــه مجبــور خواهیــد شــد‬ ‫بــرای تعمیــر مجــدد ان بــه شــخص دیگــری پول‬ ‫پرداخــت کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .8‬دست کم گرفتن ارزش رنگ‬ ‫احتمــاال قبــا شــنیده اید کــه چنــد قوطــی رنــگ‬ ‫بــا کیفیــت و اســتر روی دیوارهــا روش موثری در‬ ‫کاهــش هزینه هــا بــرای نوســازی اتاق هــای تیــره‪،‬‬ ‫کپــک زده و کســل کننده هســتند‪ .‬عالوه برایــن‪،‬‬ ‫اگــر زمــان کافــی و همچنیــن دانــش انجــام ان‬ ‫را خودتــان دارا هســتید‪ ،‬می توانیــد بــه جــای‬ ‫پرداخــت هزینــه ایــن کار بــه شــخص دیگــر‪ ،‬ان‬ ‫را صــرف کارهــای ســخت تر کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .9‬عدم بررسی دستورالعمل های محلی‬ ‫هنــگام خریــد یــک خانــه‪ ،‬اغلــب موافــق رعایــت‬ ‫مقــررات ســخت محلــی یــا کمیســیون‪ ،‬به ویــژه‬ ‫مطابــق بخش هــای خارجــی منــزل هســتید‪.‬‬ ‫قبــل از هرگونــه کار حفــاری‪ ،‬کوبیــدن دیــوار‪،‬‬ ‫دکورســازی یــا اضافه ســازی بهتــر اســت رونــد‬ ‫درســت تصویــب کار را انجــام دهیــد‪ ،‬چراکــه‬ ‫درغیــر این صــورت ممکــن اســت از شــما‬ ‫خواســته شــود کــه طــرح را به وضعیــت ســابق‬ ‫برگردانیــد‪.‬‬ ‫‪ .10‬عدم استفاده از نصایح همسایگان‬ ‫بهتــر اســت حداقــل از یکــی از همســایگان کــه‬ ‫قبــا رونــد بازســازی را روی منــزل خــود انجــام‬ ‫داده اســت کمــک بگیریــد‪ .‬ممکــن اســت کــه نوع‬ ‫حفــاری انهــا در قدمــت و ســبک کار‪ ،‬مشــابه کار‬ ‫شــما بــوده باشــد‪ .‬انهــا اغلــب می تواننــد افــراد‬ ‫حرفــه ای محلــی و مطمئنــی را بــه شــما‬ ‫پیشــنهاد دهنــد یــا نظــرات ارزشــمندی‬ ‫را در طــول نوســازی بــه شــما ارائــه‬ ‫دهنــد‪ .‬همچنیــن ایــن کار می توانــد‬ ‫یــک روش طبیعــی بــرای برقــراری‬ ‫رابطــه طوالنی مــدت و مســالمت امیز‬ ‫بــا محلــه جدیــد باشــد‪.‬‬ ‫چـــیدمان‬ ‫‪ .3‬عدم کلی نگری‬ ‫قبــل از شــروع کار‪ ،‬ابتــدا یــک بــراورد کلــی از‬ ‫هزینــه واقعــی کــه بازســازی منزلتــان نیــاز دارد‪،‬‬ ‫انجــام دهیــد و از هزینــه ای کــه هــر کــدام از‬ ‫بخش هــا در برمی گیــرد‪ ،‬لیســتی تهیــه کنیــد‪.‬‬ ‫زمان بنــدی کارهــا را در ســه مرحلــه در نظــر‬ ‫بگیریــد؛ کوتاه مــدت (تــا ســال اینــده)‪ ،‬مــدت‬ ‫میانــه (‪2‬تــا ‪ 5‬ســال اتــی) و طوالنی مــدت‬ ‫(‪5‬ســال و بیشــتر)‪ .‬حتمــا ان را انجــام دهیــد‪.‬‬ ‫‪ .4‬اکتفا کردن به اولین پیمانکار و برق کار‬ ‫بــرای انجــام کاری کــه نیــاز به تکمیــل دارد‬ ‫حداقــل بــه ‪ 3‬نفــر یا بیشــتر رجــوع کنید‪.‬‬ ‫معرفی نامــه و تاییدنامــه بازرســان فنــی‬ ‫را درخواســت کنیــد تــا از هماهنگــی‬ ‫کیفیــت کار شــخص موردنظــر در‬ ‫بازرســی و قدمــت و ســاختار منزلتــان‬ ‫مطمئــن شــوید‪ .‬شــرکت های‬ ‫ســاختمانی معتبــر نقــش‬ ‫مهمــی را در بازســازی منزلتــان‬ ‫خواهنــد داشــت و مهــارت‬ ‫انهــا و ساخت وسازشــان تاثیــر‬ ‫بلندمدتــی بــر ســرمایه گذاری‬ ‫شــما در ایــن کار خواهــد داشــت‪.‬‬ ‫‪ .5‬در نظر نگرفتن نیازمندی های‬ ‫بلندمدت‬ ‫قبــل از کوبیــدن دیوارهــا و تبدیــل‬ ‫حیــاط پشــتی بــه حوضچــه کوچک‬ ‫‪ .6‬خراب کردن دیوارها بدون برنامه ریزی‬ ‫شــهرداری دوبــی بــا همــکاری شــرکت هلنــدی‬ ‫اقــدام بــه طراحــی و ســاخت منــازل مســکونی‬ ‫شــناور در اب هــای خلیج فــارس می کنــد‪.‬‬ ‫ایــن منــازل مســکونی شــناور دارای تمامــی‬ ‫امکانــات و فضــای ســبز هســتند کــه انــرژی‬ ‫ان نیــز از طریــق انــرژی خورشــیدی تامیــن‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫نقشــه های کــف خانه هــای شــناور کــه در‬ ‫ســایت شــرکت ارائــه شــده‪ ،‬ســاختار س ـه طبقه‬ ‫را نمایــش می دهــد کــه طبقــه زیریــن ان دارای‬ ‫پارکینگــی بــرای شــش خــودرو‪ ،‬یــک ســینما‪،‬‬ ‫محوطــه تفریحــی‪ ،‬اتــاق ورزش و محــل انبــار‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫ق خواب هــا‪ ،‬اشــپزخانه‬ ‫در طبقــه همکــف اتــا ‬ ‫و محــل نشــیمن قــرار داشــته و فضــای خارجی‬ ‫ویــا شــامل یــک اســتخر و راه پله هایــی اســت‬ ‫کــه بــه پشــت بام و باغچــه راه دارنــد‪ .‬طبقــه‬ ‫اول نیــز شــامل اتــاق نهارخــوری و بالکــن‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫هــر خانــه از یــک سیســتم کنتــرل هــوا‬ ‫برخــوردار اســت و می تــوان دمــای هــر‬ ‫اتــاق را جداگانــه و بــه دلخــواه تنظیــم کــرد‪.‬‬ ‫یــک پمــپ گرمایشــی نیــز بــا ایــن سیســتم‬ ‫همــکاری می کنــد؛ از اب ســطحی بــرای‬ ‫تســهیل گرمایــش و ســرمایش اســتفاده خواهــد‬ ‫کــرد کــه از ویژگی هــای زیست ســازگار ایــن‬ ‫خانه هــا به شــمار مــی رود‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫فرصــت ترتیــب هــر نــوع بازرســی قابل تصــور‬ ‫بــرای منــزل جدیــد را قبــل از خریــد ان از‬ ‫دســت ندهیــد‪ .‬سیســتم های الکتریکــی‪ ،‬سیســتم‬ ‫تهویــه و گرمایــش‪ ،‬بخش هــای ســاختاری‪،‬‬ ‫ســقف‪ ،‬لوله کشــی و غیــره را بررســی کنیــد‪ .‬ایــن‬ ‫بررســی ها به طــور معمــول مجانــی صــورت‬ ‫نمی گیرنــد و مســلما بــه هزینــه خریــد منــزل‬ ‫اضافــه می کننــد‪ ،‬امــا عکــس ایــن موضــوع را‬ ‫هــم در نظــر بگیریــد کــه بــا زمــان دادن بــه خــود‪،‬‬ ‫تــاش و منابــع مالــی کــه بــرای هزینه هــای منــزل‬ ‫نیــاز خواهیــد داشــت‪ ،‬می توانیــد یــک تصمیــم‬ ‫اگاهانــه بگیریــد کــه ایــا توانایــی انجــام ان را‬ ‫داریــد و یــا اینکــه می خواهیــد در همــان قــدم‬ ‫اول بازســازی را انجــام دهیــد‪ .‬ایــن روش‪ ،‬زمــان‬ ‫و هــزاران هزینــه نوســازی در ســال های اولیــه‬ ‫ســکونت در منــزل جدیــد را ذخیــره می کنــد‪.‬‬ ‫‪ .2‬غفلت از مشکالت پرهزینه بالقوه‬ ‫اجــازه ندهیــد کــه گیرایــی کاشــی ســفید‬ ‫درخشــان اشــپزخانه شــما را بــه نادیــده گرفتــن‬ ‫ســقف چک ـه دار‪ ،‬سیســتم روشــنایی ضعیــف یــا‬ ‫لکه هــای تیــره اب در زیــر زمیــن متقاعــد ســازد‪.‬‬ ‫یادداش ـت برداری کنیــد‪ .‬چنانچــه یــک پیمانــکار‪،‬‬ ‫بــازرس یــا کارگــر اب وبــرق در مــورد قدمــت‬ ‫و وضعیــت سیســتم برق کشــی منزلتــان دچــار‬ ‫شک وشــبه شــد‪ ،‬فــورا دســت بــه کار شــده و‬ ‫بــرای تعویــض ان هــا برنامه ریــزی کنیــد‪ .‬در‬ ‫مــورد بازســازی ســاختمان دو جنبــه وجــود‬ ‫دارد؛ کارهایــی کــه می خواهیــد انجــام دهیــد و‬ ‫کارهایــی کــه مجبوریــد انجــام دهیــد‪ .‬اطمینــان‬ ‫حاصــل کنیــد تفــاوت ایــن دو را در رونــد‬ ‫نوســازی تشــخیص می دهیــد و اینکــه پولتــان را‬ ‫اول روی مــوارد ضــروری هزینــه می کنیــد‪.‬‬ ‫یــا تبدیــل یــک اتــاق خــواب کوچــک بــه کمــد‪،‬‬ ‫بــه فکــر بچه هــا و خریــداران اینــده هــم باشــید‪.‬‬ ‫خانه هایاشرافیشناوردردبی!‬ ‫‪55‬‬ ‫‪ 7‬اشتباه در دکوراسیون منزل‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪56‬‬ ‫‪ .1‬شتاب در دکورسازی‬ ‫دکورســازی یــک پروســه دائمــی درحــال‬ ‫تحــول در اســتفاده از وســایل جدیــد و کنــار‬ ‫گذاشــتن وســایل قدیمــی اســت‪ .‬ایــن جریــان‬ ‫جابه جایــی وســایل‪ ،‬خانــه شــما را بــه‬ ‫گونــه ای بــه معــرض نمایــش می گــذارد کــه‬ ‫منعکس کننــده موقعیــت زندگی تــان اســت‪.‬‬ ‫‪ .2‬افراط در دکورسازی‬ ‫جایــی کــه در ان ســاکن هســتید‬ ‫منزلتــان اســت‪ ،‬نــه مــوزه یــا‬ ‫نمایشــگاه‪ .‬اگــر بــه الگوهــای‬ ‫شــلوغ عالقــه داریــد‪ ،‬از ان هــا‬ ‫اســتفاده کنیــد‪ .‬اگــر واقعــا‬ ‫بــه ســمت لــوازم روشــنایی‬ ‫قابــل نصــب گرایــش‬ ‫داریــد‪ ،‬خریــداری کنیــد‪.‬‬ ‫می توانیــد ایــن وســایل‬ ‫غیرمعمــول را بــا‬ ‫وســایل ســنتی در هــر‬ ‫جــای اتــاق کــه تمایــل‬ ‫داریــد‪ ،‬هماهنــگ کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .3‬خرید لوازم یکدست‬ ‫غیــر از حوله هــا‪ ،‬ظــروف‪ ،‬قابلمه هــا و‬ ‫ظــروف لبــه تخــت‪ ،‬بهتــر اســت وســایل‬ ‫دیگــری را بــه صــورت ِســت کامــل خریــداری‬ ‫نکنیــد‪ .‬بهتریــن روش در دکوراســیون ایجــاد‬ ‫هماهنگــی و تکمیــل شــکل کلــی لــوازم‬ ‫اســت نــه جفت کــردن دقیــق ان هــا باهــم‪.‬‬ ‫بهتــر اســت بــه دنبــال مشابه ســازی باشــید تــا‬ ‫جفت کــردن وســایل‪ .‬خریــد یــک کاناپــه بــا‬ ‫کیفیــت و هماهنــگ کــردن ان بــا صندلی هــای‬ ‫روک ـش دار بهتــر از خریــد یــک دســت کامــل‬ ‫مبلمــان اســت‪ ،‬مگــر اینکــه قصــد زندگــی در‬ ‫یــک نمایشــگاه مبلمــان را داشــته باشــید‪ .‬بــه‬ ‫جــای ایــن کار ســبک های مختلــف را باهــم‬ ‫ترکیــب کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .4‬عدم استفاده از کارهای هنری اصیل‬ ‫مدرن تریــن خانه هــا دارای کارهــای هنــری اصیــل روی دیوارهایشــان‬ ‫هســتند‪ ،‬نــه کارهــای دوبــاره بازسازی شــده کــه روی دیــوار هــر‬ ‫خانــه ای یافــت می شــود‪ .‬نقاشــی های یافت شــده در مغازه هــای‬ ‫سمســاری کــه دارای اجنــاس دســت دوم هســتند و حتــی عکس هــای‬ ‫گرفتــه شــده بــا دوربیــن گوشــی تان می تواننــد مــورد کارامــدی‬ ‫بــرای انجــام ایــن ایــده باشــند‪ .‬چنانچــه در سمســاری ها کار هنــری‬ ‫و تابلویــی توجه تــان را جلــب کــرد و قیمــت ان نیــز مناســب بــود‪،‬‬ ‫درنــگ نکنیــد‪.‬‬ ‫‪ .5‬عدم توجه به کلکسیون ها‬ ‫مجموع ـه ای از وســایل قدیمــی کــه بــه ان هــا عالقــه داریــد و به طــور ویــژه ای بــه‬ ‫شــما و داســتان زندگــی خانواده تــان مرتبــط هســتند‪ ،‬می تواننــد مــورد مناســبی در‬ ‫دکورســازی منــزل باشــند‪ .‬همچنیــن جمـع اوری برخــی وســایل بــه صــورت‬ ‫مجموعــه مثــل منجــق‪ ،‬تســبیح‪ ،‬پارچه هــای قدیمــی‪ ،‬تاکســیدرمی‪،‬‬ ‫نقره جــات و کتاب هــا مجموعه هــای از ُمــد افتــاده ای‬ ‫به حســاب نمی اینــد‪ .‬راه حــل ایــن اســت کــه چگونــه ان هــا‬ ‫را به نمایش دراورید‪.‬‬ ‫‪ .6‬مناسب نبودن اتاق ها برای مهمان‬ ‫اتاق هــا بهتــر اســت به طــور ویــژه و‬ ‫مطلوبــی بــرای مهمان نــوازی باشــند‪.‬‬ ‫مکان هــا بــرای نشســتن‪ ،‬نوشــیدن چــای‪،‬‬ ‫کتاب خوانــی و صحبــت بــا دیگــران درنظــر‬ ‫گرفتــه می شــوند‪ .‬صندلی هــای انتیــک بــا‬ ‫روکــش ابریشــمی و فرش هــای بــاارزش قیمتــی‪،‬‬ ‫مناســب زندگــی قــرن ‪ 21‬نیســتند‪ .‬اســتفاده از مبلمــان‬ ‫راحتــی و قالیچه هــای تیره رنــگ فضــای دکوراســیون‬ ‫منــزل را ســاده تر و صمیمانه تــر نشــان می دهــد‪.‬‬ ‫‪ .7‬غفلت از تدوین نهایی‬ ‫تصــور کنیــد کــه وســایل جالــب زیــادی نصــب کرده ایــد و مجموعـه ای از وســایل‬ ‫قدیمــی را بــرای اســتفاده در دکوراســیون منــزل از کمــد بیــرون اورده ایــد‪ ،‬امــا در‬ ‫نحــوه چیدمــان ان هــا زمــان نداشــته اید‪ .‬زندگــی در یــک فضــای پــر هرج ومــرج‬ ‫می توانــد بــه نچســبی زندگــی در یــک مــوزه باشــد‪.‬‬ ‫پــس به خاطــر داشــته باشــید بــرای چیدمــان وســایل ذکــر شــده در گزینه هــای قبــل‪ ،‬ایجاد‬ ‫هماهنگــی و همچنیــن تعادل ســازی رنگ هــا را بــا کمــی رنــگ ســفید درنظــر بگیریــد‪ .‬اســتفاده از‬ ‫رنــگ ســفید در عناصــر دکوراتیــو از شــلوغ نشــان دادن فضــا جلوگیــری می کنــد‪.‬‬ ‫نیلوفر ابی چینی‬ ‫ســاختمان های زیبــا بــا معماری هــای متفــاوت همــواره می تواننــد نظــر هــر بیننــده ای را بــه‬ ‫خــود جلــب کننــد‪ .‬بــرای گردشــگران بازدیــد از ســاختمان های عظیــم و زیبــا و بــا معمــاری‬ ‫منحصربه فــرد یــک تجربــه به یادماندنــی اســت‪ .‬در ایــن بیــن چینی هــا ایــن چنــد ســال‬ ‫ســاختمان هایی ســاخته اند کــه بــرای گردشــگران جالــب اســت‪ .‬یکــی از این هــا‪ ،‬ســاختمان‬ ‫نیلوفــر ابــی در پــارک وجیــن در منطقــه جنوبــی کشــور چیــن اســت‪ .‬دولــت چیــن بــا همــکاری‬ ‫یــک شــرکت اســترالیایی ایــن بنــای عجیــب و زیبــا را ســاخته اســت‪ .‬ایــن ســاختمان ها در یــک‬ ‫پــارک ‪ 4‬هکتــاری در منطقــه وجیــن چیــن واقــع شــده اســت کــه بــه شــکل ‪ 3‬گل نیلوفــر ابــی‬ ‫در ‪ 3‬حالــت مختلــف اســت و جلــوه ویــژه ای بــه ایــن منطقــه بخشــیده اســت‪ .‬ارتفــاع ایــن بنــا‬ ‫هفــت متــر اســت‪ .‬ایــن ســاختمان ها بــرای نشــان دادن فرهنگ هــای محلــی ســاخته شــده اند کــه‬ ‫موردتوجــه بســیاری از توریس ـت های خارجــی نیــز قــرار گرفته انــد و روزانــه هــزاران نفــر از ان‬ ‫بازدیــد می کننــد‪.‬‬ ‫طراحیدکوراسیـونهمگامباام‪.‬اس ‬ ‫طراح و کارشناس دکوراسیون‬ ‫چـــیدمان‬ ‫ملیحه احمدبیگی‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫«مالتیپــل اســکلروزیس» کــه مخفــف ان بــه بیمــاری «ام‪.‬اس» شــناخته‬ ‫شــده اســت‪ ،‬نوعــی بیمــاری خودایمنــی اســت کــه سیســتم ایمنــی‬ ‫بــدن توانایــی تشــخیص ســلول های خــودی را از غیرخــودی از دســت‬ ‫می دهــد‪ ،‬بــه گونــه ای کــه گروهــی از ســلول های دســتگاه ایمنــی بــه‬ ‫نــام ‪T‬بعــد از عبــور از ســد خونی مغــزی وارد سیســتم عصبــی مرکــزی‬ ‫می شــوند و بــه غــاف میلیــن و اکســون های الیــاف عصبــی کــه رشــته‬ ‫ارتباطــی از نورونــی بــه نــورون دیگــر اســت حملــه می کننــد‪ ،‬در همیــن‬ ‫حیــن ســلول های عصبــی بــه نــام استروســیت بــرای ترمیــم و بازســازی‬ ‫بــه داخــل محلــی کــه انجــا اســیب روی داده اســت‪ ،‬می چســبند و تولیــد‬ ‫بافــت جوشــگاهی می کننــد‪ ،‬ایــن حالــت «ام‪.‬اس» نــام دارد؛ یعنــی‬ ‫اســکارهای متعــدد‪.‬‬ ‫همیــن امــر منجــر بــه کاهــش یــا قطــع انتقــال پیــام عصبــی می شــود‬ ‫و درنتیجــه ارتبــاط سیســتم عصبــی بــا قســمت های‬ ‫مختلــف بــدن از بیــن مــی رود‪ ،‬طــی ایــن‬ ‫فراینــد عضوهــا قــادر نیســتند مثــل ســابق‬ ‫وظایفشــان را به خوبــی انجــام دهنــد و‬ ‫موجــب بــروز اختالالتــی در عملکــرد‬ ‫ان هــا و عالئمــی مشــهود در بــدن‬ ‫می گردنــد کــه بــه مــرور زمــان‬ ‫فــرد بیمــار قســمتی از ســامتی اش‬ ‫را دوبــاره به دســت مــی اورد‪.‬‬ ‫عرض حرکتی‪:‬‬ ‫وســایل کمک حرکتــی هماننــد‬ ‫عصــای ســه پایه‪ ،‬واکــر‪ ،‬ویلچــر و‬ ‫ویلچربرقــی‪ ،‬عــرض حرکتــی فرد را‬ ‫موقــع راه رفتــن و جابه جاشــدن بیشــتر‬ ‫می نمایــد کــه بارهــا راجــع بــه کم اثاثیــه‬ ‫بــودن و خلوتــی دکوراســیون صحبــت‬ ‫کرده ایــم‪ .‬درواقــع عبــور و مــرور انهــا در‬ ‫منــزل زمانــی مشــکل ایجــاد می کنــد کــه می خواهنــد‬ ‫از درگاه درب هــای اتــاق و سرویس های بهداشــتی بــه دلیــل عــرض کــم‬ ‫و اختــاف ارتفــاع بگذرنــد‪:‬‬ ‫‪ _۱‬عــرض و ارتفــاع ویلچــر و واکرهــا متفــاوت اســت‪ ،‬بنابرایــن بــرای‬ ‫عریــض کــردن درگاه درب هــا توســط فرمول هــای زیــر انــدازه مناســب‬ ‫را به دســت اوریــد‪.‬‬ ‫انــدازه عــرض درب بــرای ویلچــر= (‪ ۲۳‬ســانتیمتر) ‪( +‬فاصلــه بیــن‬ ‫الســتیک های چــرخ)‬ ‫انــدازه عــرض درب بــرای واکــر= (‪۲۷‬ســانتیمتر) ‪( +‬فاصلــه بیــن‬ ‫پایه هــای جلویــی واکــر)‬ ‫توجــه داشــته باشــید بــرای افزایــش عــرض درب هــا می بایســت از یــک‬ ‫متخصــص کمــک بگیریــد‪ ،‬زیــرا گاهــی دیوارهــای پارتیشــن (دیوارهــای‬ ‫جداکننــده فضــا) همــان دیوارهــای حمــال هســتند‪ ،‬بــه همیــن دلیــل‬ ‫هرگونــه فشــار یــا ضربــه ای می توانــد از اســتقامت ســاختمان و‬ ‫اپارتمانتــان بکاهــد و در مــواردی موجــب ریــزش ســقف و‬ ‫دیــوار گــردد پــس هیچــگاه خودتــان بــه عریــض‬ ‫کــردن درب هــا اقــدام نکنیــد‪.‬‬ ‫‪ _۲‬بــرای اختــاف ارتفــاع ســرویس های‬ ‫بهداشــتی‪ ،‬یــک پــل شــیب دار کوچــک بــه‬ ‫عــرض درب مشــکل را حــل می کنــد‪.‬‬ ‫انواع درب‪:‬‬ ‫درب هــای پروان ـه ای‪ ،‬جیبــی و کشــویی‬ ‫بســیار مناســب تر از درب هــای یــک‬ ‫لنگــه ای هســتند زیــرا فــرد هنگامــی‬ ‫کــه از وســایل کمک حرکتــی اســتفاده‬ ‫می کنــد‪ ،‬می توانــد به راحتــی ایــن نــوع‬ ‫درب هــا را بازوبســته نمایــد‪ .‬به خاطــر داشــته‬ ‫باشــید بایــد از نــوع مرغــوب و باکیفیــت ایــن نــوع درب هــا بهــره بــرد‬ ‫زیــرا وقتــی غیــر اســتاندارد باشــند بازوهــا و مــچ اهنیــن نیــاز اســت تــا‬ ‫ان هــا را بازوبســته نمایــد‪ .‬درب هــا بایــد بــا کمتریــن نیــرو بازوبســته‬ ‫شــوند‪ ،‬خصوصــا درب هــای ریلــی مثــل درب جیبــی و کشــویی‪ .‬همچنین‬ ‫ریــل این گونــه درب هــا بایــد داخــل کــف زمیــن‬ ‫نصــب شــوند به صورتی کــه هم ســطح‬ ‫کــف باشــند تــا فــردی کــه از ویلچــر‬ ‫اســتفاده می کنــد هنــگام عبورومــرور‬ ‫از درگاه درب مجبــور نباشــد بــرای‬ ‫عبــور از ریــل چندیــن برابــر نیــرو‬ ‫صــرف کنــد تــا از ان عبــور نمایــد‪.‬‬ ‫گاهــی توجه نکــردن بــه نکاتــی بــه‬ ‫ایــن کوچکــی مشــکالتی بــزرگ را‬ ‫به وجــود مــی اورد‪.‬‬ ‫نگاهی نو به کاربرد اثاثیه منزل‪:‬‬ ‫توجــه داشــته باشــید در شــرایط‬ ‫کنونــی فــرد بیمــار هــر چیــزی‬ ‫کــه قبــا به عنــوان یــک وســیله‬ ‫پرفایــده مــورد اســتفاده قــرار م ـی داده‪،‬‬ ‫اکنــون برایــش معذلــی بــس بــزرگ محســوب‬ ‫می شــود‪ ،‬به طــور مثــال‪:‬‬ ‫کمــد لبــاس کــه معمــوال البســه ها بــرای جلوگیــری‬ ‫از چروک شــدن همــراه بــا کاور در ان اویــزان‬ ‫می گشــتند‪ .‬بــرای فــردی کــه مالتیپــل اســکلروزیس‬ ‫در بدنــش رخنــه کــرده اســت‪ ،‬کمــی اوضــاع تغییریافته‬ ‫و دســتیابی بــه لباس هــا بــدون کمک گرفتــن از افــراد‬ ‫خانــواده برایــش ممکــن نیســت‪ ،‬ایــن مشــکل دو راه حــل‬ ‫دارد‪:‬‬ ‫‪ -۱‬در صــورت امــکان میلــه کمــد را بــه ارتفــاع پایین تــر کــه‬ ‫در دســترس فــرد باشــد تغییــر دهید‪.‬‬ ‫‪ -۲‬بــرای راحتــی بیشــتر لباس هایــی کــه بایــد اویــزان گردنــد را روی‬ ‫رگال قــرار دهیــد‪ ،‬حتــی بهتــر اســت کشــوها را هــم فرامــوش کنیــد و‬ ‫لباس هــای راحتــی و ربدشــامبر هــم در رگال بگذاریــد و اویــزان نماییــد‪.‬‬ ‫بدیــن صــورت فــرد در انتخــاب و برداشــتن لباس هــا کامــا اســتقالل‬ ‫دارد و نیــازی بــه کمــک نخواهــد داشــت‪ .‬دیگــر لــوازم شــخصی را‬ ‫می توانیــد در باکــس و طبقــات چوبــی کــه در ارتفــاع مناســب بایــد‬ ‫نصــب گردنــد جــای دهیــد‪.‬‬ ‫راهنمای روزانه‪:‬‬ ‫بــه دلیــل اســترس‪ ،‬اضطــراب‪ ،‬خســتگی مزمــن‬ ‫و عصبانیــت‪ ،‬تمرکــز و حافظــه فــرد بیمــار‬ ‫متزلــزل می شــود‪ .‬یــک وایت بــرد‬ ‫بــه انــدازه ‪ ۵۰×۷۰‬بــه دیــواری کــه‬ ‫روبرویــش پنجــره ای نباشــد نصــب‬ ‫کنیــد کــه بــرای جلوگیــری از‬ ‫فراموش کــردن و بی نظمــی وظایــف‬ ‫روزانــه راهــکاری موثــر خواهــد‬ ‫بــود‪ .‬به غیــر از نوشــتن فعالیت هــا‪،‬‬ ‫اهــداف و قرارمالقات هــا بــا ماژیــک‪،‬‬ ‫می توانیــد بــرای چســباندن قبض هــا‬ ‫از پونزهــای اهنربایــی و نوشــتن برخــی‬ ‫مطالــب کــه نمی خواهیــد پــاک شــوند از‬ ‫برگه هایــی کــه مخصــوص یادداشــت هســتند‬ ‫و در قســمت بــاالی برگــه نــوار چســبناکی دارنــد‬ ‫نیــز اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫‪57‬‬ ‫اب انباری که یک شاهکار مهندسی است!‬ ‫نام مکان‪ :‬اب انبار برکه کل‪ ،‬شهر‪ :‬گراش‪،‬‬ ‫استان‪ :‬فارس‪ ،‬کشور‪ :‬ایران‬ ‫ایــن اب انبــار‪ ،‬یکــی از عجیب تریــن‪،‬‬ ‫باشــکوه ترین و بــه احتمــال زیــاد از بزرگ تریــن‬ ‫اب انبارهــای ســاخته شــده در ایــران اســت کــه‬ ‫مربــوط بــه دوران قاجــار اســت‪ .‬متاســفانه هیــچ‬ ‫نشــانی از کتیبــه یــا نوشــته ای بــر ســاختمان این‬ ‫بنــای عجیــب وجــود نــدارد و اگــر در گذشــته‬ ‫وجــود داشــته‪ ،‬اکنــون به طــور کامــل نابــود‬ ‫شــده اســت‪ .‬ایــن اب انبــار بــه همــت حــاج‬ ‫اســداهلل فرزنــد کربالئــی علیرضــا گراشــی و‬ ‫بــرادر فتحعلی خــان معــروف بــه بیگلــر بیگــی‬ ‫ســبعه الرســتان ســاخته و وقــف شــده اســت‪.‬‬ ‫قطــر داخلــی برکــه ‪ ۲۹‬متــر اســت‪ ،‬ارتفــاع‬ ‫برکــه ‪ ۲۱‬متــر اســت‪ ،‬براســاس اظهــارات‬ ‫اهالــی تــا ‪ ۱۲‬قــد عمــق داشــته اســت؛ هــر قــد‬ ‫‪ ۱۷۵‬ســانتیمتر اســت‪ .‬گنبــد ایــن اب انبــار طبــق‬ ‫روایــات شــفاهی گذشــتگان بالفاصلــه بعــد از‬ ‫اتمــام‪ ،‬به خاطــر بــارش بــاران چنــد روز بعــد‬ ‫از ســاخت فــرو می ریــزد و بقایــای ان قابــل‬ ‫مشــاهده اســت‪ .‬بــاز هــم در نــوع خــود حتــی‬ ‫ســاخت ان و پوشــش دادن ســقفی بــا قطــر‬ ‫‪ ۱۹‬متــری اب انبــار بــا مصالــح ســنتی یــک‬ ‫شــاهکار مهندســی به حســاب می ایــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪58‬‬ ‫سنگ انسان نما در محل زندگی گرگ ها!‬ ‫نام مکان‪ :‬ادم داشی‪ ،‬شهر‪ :‬رضی‪ ،‬استان‪:‬‬ ‫زنجان‪ ،‬کشور‪ :‬ایران‬ ‫تندیــس ادام داشــی در قشــاق زیبــای‬ ‫قوردولــی در فاصلــه ‪ ۷‬کیلومتــری غــرب‬ ‫شــهر رضــی واقــع شــده و از ســمت جنــوب‬ ‫بــا روســتای حســنلو و از ســمت غــرب بــا‬ ‫روســتای نصیرکنــدی همســایه اســت‪ .‬وجــه‬ ‫تســمیه ایــن منطقــه همان طــور کــه از خــودش‬ ‫برمی ایــد بــه معنــای محــل زندگــی و یــا‬ ‫محــل تجمــع گرگ هــا اســت‪.‬‬ ‫البتــه در ایــن نام گــذاری شــکل ســاختاری‬ ‫منطقــه کــه غالبــا تشــکیل شــده از ســنگ ها و‬ ‫صخره هــای بــزرگ اســت کــه نمونــه بــارز ان‬ ‫ادام داشــی (ســنگ انســان نما) اســت‪ ،‬بی تاثیــر‬ ‫نبــوده اســت‪ .‬ایــن ســنگ زیبــا از جاذبه هــای‬ ‫گردشــگری شــهر رضــی اســت‪.‬‬ ‫زیروبم ایران و جهان‬ ‫جیغ های ترسناک جنگلی در مشهد!‬ ‫مکان‪ :‬جنگل ترسناک‪ ،‬شهر‪ :‬مشهد‪ ،‬کشور‪:‬‬ ‫ایران‬ ‫در جنــوب شــهر مشــهد‪ ،‬یــک جنــگل کنــار‬ ‫روســتایی قــرار دارد‪ .‬مدتــی اســت کــه هنــگام‬ ‫شــب در ایــن منطقــه‪ ،‬صدایــی عجیــب و‬ ‫وحشــت اور از میــان درختــان ان بــه گــوش‬ ‫می رســد کــه ســابقه نداشــته اســت‪ .‬مــردم‬ ‫محلــی می گوینــد کــه به محــض تاریــک شــدن‬ ‫هــوا‪ ،‬صدایــی شــبیه صــوت یــا جیــغ از میــان‬ ‫درختــان ایــن منطقــه بــه گــوش می رســد‪.‬‬ ‫ایــن منطقـ ه در جــاده ای کــه از جنــوب مشــهد به‬ ‫ســمت کوه هــای بینالــود و مشــخصا روســتای‬ ‫دیدنــی مغــان و غــار ان منتهــی می شــود‪ ،‬واقــع‬ ‫شــده اســت و بــه نــام کوه هــای خلــج شــهرت‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫برخــی ســاکنان منطقــه‪ ،‬ایــن صداهــای‬ ‫وحشــت اور را از ملخ هایــی می داننــد کــه‬ ‫بــه ایــن منطقــه هجــوم اورده انــد و شــب ها‬ ‫بــه درختــان پنــاه می برنــد‪ ،‬برخــی دیگــر نیــز‬ ‫عواملــی ناشــناخته را از جملــه اب وهــوا‪ ،‬دلیــل‬ ‫به وجــود امــدن ایــن صداهــا می داننــد‪ .‬ایــن‬ ‫منطقــه در دره ای واقــ ع شــده کــه رودخانــه ای‬ ‫از ان می گــذرد‪.‬‬ ‫ایــن رودخانــه هــر ســال در یــک فصــل خشــک‬ ‫می شــد‪ ،‬ولــی از ســال ‪ ،۱۳۹۰‬یعنــی درســت‬ ‫از ســالی کــه ایــن صداهــا از جنــگل شــنیده‬ ‫می شــود‪ ،‬همچنــان اب در ان جریــان دارد و‬ ‫همیــن امــر باعــث جلب توجــه مــردم و بــه تبــع‬ ‫ان‪ ،‬تــرس ان هــا از ایــن پدیــد ه شــگفت انگیز‬ ‫شــده اســت‪ .‬وحشــتی کــه می توانــد گردشــگران‬ ‫کنجــکاو را ب ـ ه ســوی خــود جلــب کنــد‪.‬‬ ‫گورستان جن ها‬ ‫نام مکان‪ :‬گورستان جن‪ ،‬نام محل‪:‬‬ ‫روستای تیس نزدیک چابهار‪ ،‬کشور‪ :‬ایران‬ ‫در جنوب شــرقی تریــن نقطــه ایــران‪،‬‬ ‫گورســتانی بــا ســنگ قبرهــای عظیم الجثــه‬ ‫مکانــی جالــب بــرای ماجراجویانــی اســت‬ ‫کــه بــه دنیــای ماورالطبیعــه عالقــه دارنــد‪.‬‬ ‫"گورســتان جــن” در روســتای تیــس نزدیــک‬ ‫شــهر چابهــار در اســتان سیســتان و بلوچســتان‪،‬‬ ‫همــان جایــی اســت کــه ســنگ قبرهــای بــزرگ‬ ‫و عجیبــی دارد و محلی هــا را بــه ایــن بــاور‬ ‫رســانده کــه ایــن گورهــا محــل دفــن ادمیــزاد‬ ‫نیســت‪.‬‬ ‫تیــس روســتایی باســتانی بــا قدمتــی نزدیــک‬ ‫بــه ‪ 2300‬ســال اســت کــه مــردم ان حوالــی‬ ‫داســتان های عجیبــی دربــاره اش می گوینــد‬ ‫و ان را محــل زندگــی جن هــا می داننــد‪.‬‬ ‫گورســتان جــن کــه مــردم بلــوچ بــه ان "جــن‬ ‫ســنط” می گوینــد‪ ،‬نمونــه ای از ایــن باورهــا‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫در گورســتان جــن‪ ،‬قبرهــا کنــار هــم روی‬ ‫ســطحی صخــره ای حفــر شــده اند کــه ایــن‬ ‫شــیوه حفــاری پرس ـش های زیــادی را بوجــود‬ ‫اورده و درنهایــت پاســخ را بــه دنیــای از مــا‬ ‫بهتــران کشــانده‪ .‬بومی هــا معتقدنــد‪ ،‬بــا تاریــک‬ ‫شــدن هــوا جن هــا بــر ســر مــردگان خــود‬ ‫مویــه می کننــد و هرکــس شــبانه گــذرش‬ ‫بــه ایــن گورســتان افتــد‪ ،‬مــورد نفریــن ان هــا‬ ‫قــرار می گیــرد و بعــد از چنــد روز بــا عذابــی‬ ‫ســخت می میــرد‪.‬‬ ‫جزیره ترسناک عروسک ها‬ ‫نام مکان‪ :‬جزیره عروسک ها‪ ،‬کشور‪:‬‬ ‫مکزیک‬ ‫نام مکان‪ :‬چرخ شناور‪ ،‬شهر‪ :‬روتردام‪،‬‬ ‫کشور‪ :‬هلند‬ ‫ایــن مــکان عمومــا بــه نــام ائوکی گاهــارا‬ ‫(‪ )AOKIGAHARA‬نامیــده می شــود کــه بــه‬ ‫معنــای دریــای ســیاهی از درختــان اســت‪ .‬ایــن‬ ‫منطقــه ‪ ۳۵‬کیلومتــری در شــمال غرب پایــه کــوه‬ ‫فوجــی در کشــور ژاپــن قــرار گرفتــه اســت‪ .‬بــه‬ ‫دلیــل تراکــم بــاالی درختــان ایــن ناحیــه قــدم‬ ‫زدن در ان حتــی در نــور روز هــم مثــل راه‬ ‫رفتــن در شــبی تاریــک اســت‪ .‬عالوه برایــن بــه‬ ‫دلیــل فقــدان جریــان هــوا در ان هیــچ جانــور‬ ‫زنــده ای نیــز در ایــن جنــگل زندگــی نمی کنــد‪.‬‬ ‫امــا ایــن تمــام ماجــرا نیســت‪ ،‬برطبق گزارشــات‬ ‫اینجــا پــس از پــل گلــدن گیــت دومیــن رتبــه‬ ‫از نظــر میــزان خودکشــی در جهــان را از ان‬ ‫خــود کــرده اســت! فقــط تصــور کنیــد تعــداد‬ ‫ارواحــی را کــه در ایــن فضــای خامــوش و‬ ‫تاریــک پرســه می زننــد‪ .‬ســاالنه در حــدود ‪۱۰۰‬‬ ‫نفــر اخریــن نفس هــای خــود را در ایــن فضــای‬ ‫مبهــم و عجیــب می کشــند‪ .‬شــاید در حالــی کــه‬ ‫مســئوالن در حــال جمـع اوری اجســاد گروهــی‬ ‫هســتند در گوشــه ای دیگــر تعــدادی از ان هــا‬ ‫بــدون هیــچ نشــانی در حــال پوســیدن باشــند‪.‬‬ ‫حتــی اعالن هایــی در اطــراف نصــب شــده‬ ‫تــا مــردم را تشــویق کــرده تــا از خودکشــی‬ ‫صرف نظــر کننــد‪.‬‬ ‫شهر جهنمی در پایان دنیا‬ ‫نام مکان‪ :‬شهر جهنمی‪ ،‬شهر‪ :‬اوهایو‪،‬‬ ‫کشور‪ :‬امریکا‬ ‫در شــمالی ترین نقطــه اوهایــو ترســناک ترین‬ ‫ناحیــه ایــن منطقــه بــه نــام شــهر جهنمــی قــرار‬ ‫دارد کــه در طــول دهــه ‪ ۱۹۷۰‬دولــت ســاکنین‬ ‫ایــن شــهر را بــه دلیــل طرحــی بــرای ســاخت‬ ‫پــارک ملــی در ایــن ناحیــه اخــراج کــرد و بــه‬ ‫دنبــال ان ایــن شــهر متروکــه شــد‪ ،‬هرچنــد‬ ‫کــه ایــن طــرح هیچــگاه جامــه عمــل بــه خــود‬ ‫نگرفــت‪ .‬برطبــق نظــر کارشناســان ســاخت جاده‬ ‫اســتنفورد کــه منتهــی بــه پــارک می شــد متوقــف‬ ‫شــده و بعدهــا بــه نــام «پایــان دنیــا» نامیــده شــد‪.‬‬ ‫اگــر شــما در پیمــودن ایــن مســیر اصــرار داشــته‬ ‫باشــید ســر راه تــان بــا ارواحــی در دل جنــگل‬ ‫کــه همچــون شیطان پرســتان رژه می رونــد‬ ‫مواجــه می شــوید؛ شــاید هــم دیوان ـه ای فــراری‬ ‫بــه تورتــان خــورد؛ ممکــن اســت بــا مارهــای‬ ‫غول اســای تغییرشــکل یافتــه و غیرطبیعــی‬ ‫رودررو شــوید کــه نتیجــه قرص هــای شــیمیایی‬ ‫هســتند کــه در ایــن ناحیــه موردازمایــش قــرار‬ ‫گرفتنــد‪ .‬اگــر درصــدد براییــد ایــن منطقــه‬ ‫را تــرک کنیــد ســر از گورســتان بوســتون‬ ‫درمی اوریــد و درختــان رقصانــی کــه بــر فــراز‬ ‫گورهــا در انتظــار شــما هســتند!‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫هلنــد ســرزمین اســیاب های بــادی اســت‪،‬‬ ‫به گونــه ای کــه اســیاب های بلنــدی تقریبــا در‬ ‫همــه نقــاط هلنــد بــه چشــم می خــورد‪ .‬ایــن‬ ‫درحالــی اســت کــه محققــان هلنــدی بــه تازگــی‬ ‫اســیاب بــادی جدیــدی بــا نــام «چــرخ شــناور»‬ ‫طراحــی کرده انــد کــه چشـم انداز بســیار زیبایــی‬ ‫دارد و بازدیدکننــدگان را از سراســر جهــان بــه‬ ‫ســوی خــود جــذب می کنــد‪ .‬چــرخ شــناور‬ ‫توســط محققــان دانشــگاه تکنولــوژی دلفــت و‬ ‫دانشــگاه واخنینگــن طراحــی شــده و قــرار اســت‬ ‫بــه زودی در شــهر روتــردام ســاخته شــود‪ .‬ایــن‬ ‫توربیــن بــا بــه کارگیــری تکنولــوژی جدیــدی با‬ ‫نــام «مبــدل انــرژی الکترواســتاتیک» و از طریــق‬ ‫جابه جایــی ذرات بــاردار‪ ،‬در جهــت میــدان‬ ‫الکتریکــی مخالــف بــرق تولیــد می کنــد‪ .‬ایــن‬ ‫توربیــن از ‪ ۲‬حلقــه بیرونــی و درونــی تشــکیل‬ ‫شــده اســت‪ ،‬بــه گون ـه ای کــه حلقــه بیرونــی از‬ ‫سیســتم ریلــی پیــروی کــرده و خــود متشــکل‬ ‫از ‪ ۴۰‬اتاقــک مخصــوص اســت‪ .‬حلقــه درونــی‬ ‫کــه اســیاب بــادی درون ان جــای گرفتــه اســت‬ ‫مجهــز بــه رســتوران‪ ،‬هتــل و اپارتمــان اســت‬ ‫و بخــش تجــاری ویــژه ای در پایــه ســتون ان‬ ‫قــرار دارد‪ .‬اســیاب بــادی بــه لوله هــای فــوالدی‬ ‫مخصــوص متصــل اســت‪ ،‬بــه صورتــی کــه‬ ‫هریــک از تیوب هــا مجهــز بــه چندیــن الکتــرود‬ ‫و نــازل اســت و در مرکــز چــرخ توربیــن گردش‬ ‫می کننــد‪ .‬همچنیــن چــرخ شــناور‪ ،‬چشــم انداز‬ ‫بســیار زیبایــی دارد و نواورانه تریــن اســیاب‬ ‫بــادی در جهــان محســوب می شــود‪.‬‬ ‫نــام مــکان‪ :‬ائوکی گاهــارا‪ ،‬محــل‪:‬‬ ‫شــمال غرب پایــه کــوه فوجــی‪ ،‬کشــور‪:‬‬ ‫ژاپن‬ ‫زیروبمایرانوجهان‬ ‫در ناحیــه کوچکــی از مکزیــک جزیــره ای‬ ‫مصنوعــی و دیدنــی وجــود دارد کــه متعلــق‬ ‫بــه دن جولیــان ســانتانا بــررا (‪JULIAN DON‬‬ ‫‪ )SANTANA BARRERA‬و خانــواده اش اســت‪.‬‬ ‫پــس از ایــن کــه جســد دختــر کوچکــی شــناور‬ ‫در کانالــی در همــان نزدیکــی کشــف شــد‪،‬‬ ‫دن جولیــان شــروع بــه جمــع اوری عروســک‬ ‫کــرد‪ .‬او بخش هایــی از ان هــا را دور انداختــه‬ ‫و ســپس عروســک ها را از درختــان اویــزان‬ ‫می کــرد‪ .‬هــدف او از ایــن کار دورنگه داشــتن‬ ‫اشــباح و ارواح شــیطانی بــود‪ ،‬حداقــل ایــن‬ ‫چیــزی اســت کــه تاریــخ بــه مــا می گویــد‪.‬‬ ‫در ســال ‪ ۲۰۰۱‬دن جولیــان در ســنین پیــری‬ ‫درگذشــت‪ ،‬جســد او توســط بــرادرزاده اش‬ ‫شــناور در همــان کانالــی پیــدا شــد کــه‬ ‫مدت هــا قبــل پیکــر بیجــان دختــر بچــه را از‬ ‫ان بیــرون اورده بودنــد! امــا جزیــره مخــوف‬ ‫و عروســک های رهاشــده اش باقــی ماندنــد‪.‬‬ ‫مدت هــا پــس از ایــن واقعــه توریســت هایی‬ ‫کــه از ایــن ناحیــه بازدیــد می کننــد مدعــی‬ ‫هســتند کــه زمزمــه عروســک ها را می شــنوند‬ ‫کــه از ان هــا می خواهنــد هــر چــه ســریع تر‬ ‫انجــا را تــرک کننــد‪.‬‬ ‫چرخ شناور هلندی!‬ ‫دریای سیاهی از درختان دارای رتبه دوم‬ ‫خودکشی!‬ ‫‪59‬‬ ‫دکتر محمدحسین شفازند‬ ‫رزیدنت جراحی فک و دهان و زیبایی صورت‬ ‫اب مروارید‬ ‫اب مرواریــد (‪ )CATARACT‬نوعــی بیمــاری چشــم بــا دالیــل گوناگــون اســت کــه بــا تارشــدن‬ ‫عدســی چشــم اغــاز شــده و بــا افزایــش تیرگــی و کدرشــدن عدســی‪ ،‬بینایــی چشــم مختل می شــود‪.‬‬ ‫خوشــبختانه بیمــاری چشــمی اب مرواریــد در بیشــتر مــوارد در زمانــی کــه بــه ان «زمــان رســیدن»‬ ‫می گوینــد بــا جراحــی ســاده ای برطــرف می شــود‪.‬‬ ‫از عالئم اب مروارید می توان به موارد زیر اشاره نمود‪:‬‬ ‫تــار دیــدن کــه اغلــب در نــور روشــن بیشــتر ایــن اتفــاق می افتــد و معمــوال ایــن حالــت بــرای‬ ‫اولیــن بــار شــب ها هنــگام دیــدن نــور ماشــین ها به صــورت هالــه اتفــاق می افتــد‪.‬‬ ‫کدر شدن و به رنگ سفید شیری درامدن مردمک ها‪.‬‬ ‫درمان‪:‬‬ ‫در گذشــته جــراح چشــم‪ ،‬عدســی را وقتــی کامــا کــدر شــده بــود از چشــم خــارج می کــرد و دیــد‬ ‫را بــا عینــک اصــاح می نمــود‪ ،‬امــا امــروزه متخصصــان می گوینــد بهتــر اســت قبــل از اینکــه عدســی‬ ‫کامــا ســفت شــود‪ ،‬عمــل جراحــی انجــام گیــرد‪ .‬در روشــی جدیدتــر موســوم بــه «اکســترنال»‪ ،‬از‬ ‫لنــزی کــه از جنــس کریســتال و گون ـه ای پالســتیک اســت اســتفاده می شــود و هنــوز نیــز کاربــرد‬ ‫دارد‪ .‬در ایــن روش لنــز مصنوعــی جایگزیــن عدســی چشــم می شــود‪.‬‬ ‫تنبلىچشم‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫تنبلــی چشــم یــا امبلوپــی (‪ )AMBLYOPIA‬کــه در‬ ‫حــدود ‪ ٪۳‬از افــراد دیــده می شــود‪ ،‬زمانــی رخ‬ ‫می دهــد کــه چشــم در دوره کودکــی دیــد طبیعــی‬ ‫نداشــته باشد‪.‬‬ ‫ایــن اختــال کــه معمــوال در یــک چشــم دیــده‬ ‫می شــود‪ ،‬به دلیــل اختــال دیــد چشــم تنبــل‬ ‫بــر اثــر عوامــل مختلــف نظیــر عیــوب انکســاری‬ ‫(دوربینــی‪ ،‬نزدیک بینــی یــا استیگماتیســم)‪،‬‬ ‫انحــراف چشــم (لوچــی یــا استرابیســم) و یــا‬ ‫عــدم شــفافیت مســیر بینایــی ناشــی از عواملــی‬ ‫نظیــر اب مرواریــد‪ ،‬کــدورت قرنیــه و یــا افتادگــی‬ ‫پلــک رخ می دهــد‪.‬‬ ‫عــدم وضــوح تصویــر در چشــم بیمــار و بهتــر‬ ‫بــودن تصویــر ایجــاد شــده در چشــم ســالم‬ ‫ســبب می شــود تــا مغــز بیــن دو چشــم‪ ،‬چشــم‬ ‫ســالم را بــرای دیــدن انتخــاب کنــد و در واقــع‬ ‫مســیر ارســال تصویــر از چشــم بیمــار بــه مغــز‬ ‫را مســدود و یــا اصطالحــا دیــد چشــم بیمــار را‬ ‫«خامــوش» کنــد‪.‬‬ ‫‪60‬‬ ‫عالئم‪:‬‬ ‫تنبلــی چشــم معمــوال در ســنین زیــر ‪ ۶‬ســال‬ ‫ایجــاد شــده و اغلــب توســط والدیــن کشــف‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫در ســنینی کــه کــودک قــادر بــه بیــان مشــکالت‬ ‫خــود اســت‪ ،‬امــکان دارد از ضعــف بینایــی‪،‬‬ ‫خســتگی چشــم و یــا ســردرد شــکایت داشــته‬ ‫باشــد‪ ،‬امــا در اغلــب مــوارد کــودک شــکایتی‬ ‫نــدارد‪.‬‬ ‫ممکــن اســت عالئــم بیماری هــای مســبب تنبلــی‬ ‫چشــم نظیــر انحــراف چشــم و اب مرواریــد‬ ‫منجــر بــه تشــخیص شــوند‪ ،‬ولــی زمانــی کــه‬ ‫تنبلــی چشــم ناشــی از عیــوب انکســاری باشــد‪،‬‬ ‫تشــخیص ان مشــکل اســت زیــرا کــودکان‬ ‫به راحتــی توســط چشــم دیگــر می بیننــد و‬ ‫کمبــود دیــد در چشــم بیمــار را جبــران می کننــد‪.‬‬ ‫تغ�ییراتبدندرهوایسرد‬ ‫ماهیچه هــا منقبــض می شــوند‪:‬‬ ‫بــه محــض اینکــه از خانــه بیــرون‬ ‫می رویــد‪ ،‬می توانیــد جمــع شــدن‬ ‫ماهیچه هــا بــه علــت ســرما را حــس‬ ‫کنیــد‪ .‬ماهیچه هــا منقبــض و متراکم تــر‬ ‫می شــوند و دامنــه حرکــت شــما را‬ ‫محــدود می کننــد‪.‬‬ ‫جریــان خــون منحــرف می شــود‪:‬‬ ‫بــه همیــن دلیــل اســت کــه در ســرمای‬ ‫حتــی جزئــی‪ ،‬دس ـت ها و پاهایتــان و گاهــا‬ ‫صورتتــان ســخت تر از بقیــه مناطــق گــرم‬ ‫می شــوند‪.‬‬ ‫درمان‪:‬‬ ‫خوشــبختانه تنبلــی چشــم درصورتی کــه در زمــان‬ ‫مناســب تشــخیص داده شــود به راحتــی قابــل‬ ‫درمــان اســت‪.‬‬ ‫درمــان تنبلــی چشــم معمــوال به صــورت بســتن‬ ‫چشــم ســالم و وادار کــردن مغــز بــه دیــدن بــا‬ ‫چشــم تنبــل اســت‪.‬‬ ‫ایــن درمــان ممکــن اســت هفته هــا و یــا حتــی‬ ‫ماه هــا طــول بکشــد کــه البتــه چشــم ســالم بایــد‬ ‫بــه تنــاوب بــاز شــود‪.‬‬ ‫در مــواردی کــه تنبلــی ناشــی از عیوب انکســاری‬ ‫اســت‪ ،‬تجویــز عینــک یــا لنــز ســبب وضــوح‬ ‫تصویــر در چشــم معیــوب و درمــان تنبلــی‬ ‫خواهــد شــد‪.‬‬ ‫مــواردی نیــز کــه تنبلــی ناشــی از انحــراف چشــم‬ ‫اســت بــا جراحــی و اصــاح انحــراف قابــل‬ ‫درمــان اســت‪.‬‬ ‫حجــم ادرار بیشــتر می شــود‪ :‬هنگامــی‬ ‫کــه حجــم زیــادی از خــون و مایعــات در‬ ‫مرکــز بــدن بــرای گــرم کــردن و نگهــداری‬ ‫از ارگان هــا تجمــع می یابــد‪ ،‬مغــز ســیگنالی‬ ‫بــه منظــور کــم کــردن حجــم مایــع کلــی‬ ‫بــدن دریافــت می کنــد و در نتیجــه دســتور‬ ‫تخلیــه مایعــات اضافــی صــادر شــده و‬ ‫حجــم ادرار افزایــش می یابــد‪ .‬از ایــن رو‬ ‫فــرد نیــاز مکــرر بــه دفــع ادرار پیــدا‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫ســرعت واکنــش قلــب تغییــر می کند‪:‬‬ ‫معمــوال ضربــان قلــب در پاســخ بــه ســرما‬ ‫کاهــش پیــدا می کنــد زیــرا پمپــاژ خــون را‬ ‫بــه ســمت پوســت و اندام هــای انتهایــی‬ ‫کــم می کنــد‪.‬‬ ‫بیدارشدن از خواب درساعت خاصی از‬ ‫شب عالمت چیست؟‬ ‫ب بیــن‬ ‫بیــن ســاعت ‪ 9‬تــا ‪ 11‬شــب‪ :‬مشــکل خــوا ‬ ‫ایــن دو ســاعت‪ ،‬احتمــال داشــتن اســترس را نشــان‬ ‫می دهــد‪.‬‬ ‫ـداد‪ :‬ایــن زمــان حیاتــی‬ ‫ـا ‪ 1‬بامـ‬ ‫ـاعت ‪11‬تـ‬ ‫ـن سـ‬ ‫بیـ‬ ‫بــرای سـم زدایی و شــروع فراینــد مجــدد اســت‪ .‬کبــد‬ ‫ســم را می شــکند و خــون تــازه را بــه گــردش در‬ ‫م ـی اورد‪.‬‬ ‫ـح‪ :‬ایــن زمــا ن ترمیــم‬ ‫ـا ‪ 5‬صبـ‬ ‫ـاعت ‪ 3‬تـ‬ ‫ـن سـ‬ ‫بیـ‬ ‫ریه هــا اســت و بــدن از اکســیژن اشــباع اســت‪ .‬بــرای‬ ‫اینکــه عملکــرد بــدن درســت انجــام شــود‪ ،‬بــدن را‬ ‫خــوب گــرم نگه داریــد‪.‬‬ ‫ـح‪ :‬این زمانــی اســت کــه‬ ‫ـا ‪ 7‬صبـ‬ ‫ـاعت ‪ 5‬تـ‬ ‫ـن سـ‬ ‫بیـ‬ ‫بقیــه ســموم ازاد شکســته و از بــدن دفــع می شــود‪.‬‬ ‫داشــتن یــک رژیــم غذایــی نامناســب یــا دیــر غــذا‬ ‫خــوردن نیــز می توانــد بــه مشــکالتی منجــر شــود‬ ‫کــه شــما را در یــک ســاعت مشــخص از خــواب‬ ‫بیــدار می کنــد‪.‬‬ ‫تشخیص‬ ‫عکــس رادیوگرافــی پــس از بلــع باریــم و‬ ‫اندوســکوپی در تشــخیص ممکــن اســت‬ ‫مفیــد باشــد‪ .‬اکثــر زخم هــا کوچــک هســتند‬ ‫(بــا قطــر کمتــر از ‪ ۲‬ســانتیمتر)‪ .‬پراکندگــی‬ ‫زخم هــای پپتیــک معــده معمــوال در انتــر‬ ‫(ابتــدای معــده) اســت‪.‬‬ ‫زونا‬ ‫‪61‬‬ ‫(‪)HERPES ZOSTER‬‬ ‫یــک بیمــاری ویروســی اســت کــه عامــل مولــد ان ویــروس‬ ‫«واریســا زوســتر» (عامــل ابله مرغــان) اســت‪ .‬نظریــه رایــج‬ ‫بــرای ایــن بیمــاری بــه ایــن صــورت اســت کــه پــس از ابتــا‬ ‫و بهبــودی ابله مرغــان‪ ،‬ایــن ویــروس به صــورت نهفتــه در‬ ‫ســلول های عصبــی واقــع در شــاخ قدامــی نخــاع باقــی می مانــد‪،‬‬ ‫تازمانی کــه بــه علــت یــک عامــل تحریکــی و یــا نقــص سیســتم‬ ‫ایمنــی دوبــاره فعــال شــود‪ .‬در ایــن حالــت بیمــاری موضعــی‬ ‫دردناکــی ایجــاد می شــود کــه زونــا نــام دارد‪.‬‬ ‫درمان‪:‬‬ ‫جدیدتریــن و موثرتریــن داروی موجــود در بــازار‬ ‫«واالســیکلوویر» نــام دارد کــه به شــکل قــرص در‬ ‫بســته های ‪ ۵۰۰‬و ‪ ۱۰۰۰‬میلی گرمــی در داروخانه هــا‬ ‫عرضــه می شــود‪ .‬واالســیکلوویر درواقــع یــک‬ ‫پی ـش دارو اســت کــه در بــدن بــه اســیکلوویر تبدیــل‬ ‫می شــود‪ .‬داروی اســیکلوویر و پمادهــای ضدویــروس‬ ‫گیاهــی ماننــد میرتوپلکــس‪ ،‬افتوپلکس و ملیســان نیز در‬ ‫تســکین عالئــم بســیار کمک کننــده هســتند‪ .‬در تمامــی‬ ‫ایــن داروهــا رعایــت یــک نکتــه ضــروری اســت و ان‬ ‫هــم ایــن اســت کــه بــا مشــاهده اولیــن عالئــم ســوزش‬ ‫یــا خــارش و گزگزشــدن پوســت بایســتی درمــان را‬ ‫اغــاز کــرد تــا نتایــج ســریع تر و بهتــری مشــاهده شــود‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫درمان‬ ‫زخــم پپتیــک بــدون درمــان تمایــل به عــود‬ ‫دارد‪ .‬در خصــوص رژیــم غذایــی‪ ،‬ســخت گیری‬ ‫کمتــر از گذشــته اســت و بیشــتر تاکیــد بــر‬ ‫عــدم مصــرف مــواد اســیدی و تــرش‪،‬‬ ‫مــواد داغ و ســوزاننده‪ ،‬ترشــیجات‪ ،‬ادویــه‬ ‫تنــد‪ ،‬الــکل‪ ،‬نوشــابه های گازدار و‪...‬‬ ‫اســت‪ .‬همچنیــن در خصــوص مصــرف‬ ‫برخــی داروهــا به خصــوص داروهــای‬ ‫ضدالتهــاب غیراســتروئیدی و کورتــون‬ ‫بایــد احتیــاط کــرد‪ .‬داروهــای انتی اســید‬ ‫ماننــد هیدروکســید منیزیــوم و الومینیوم‪،‬‬ ‫بلوک کننــده ترشــح اســید مانند امپــرازول‪،‬‬ ‫بلوک کننــده گیرنــده نــوع دو هیســتامین‬ ‫ماننــد رانیتیدیــن‪ ،‬ســایمتدین و داروهایی مانند‬ ‫ســوکرالفیت و بیســموت در درمــان زخم معــده‬ ‫بــه کار می رونــد‪.‬‬ ‫سهم سالمتی‬ ‫زخـــممعـده‬ ‫عالئم بیماری‬ ‫درد ناحیــه فوقانــی شــکم (اپی گاســتر)‪ ،‬ســوزش‬ ‫ســردل‪ ،‬ســوءهاضمه و وجــود خــون در مدفــوع‪.‬‬ ‫معمــوال درد مــدت کوتاهــی پــس از مصــرف‬ ‫غــذا یــا در زمــان گرســنگی ایجــاد می شــود‪.‬‬ ‫نشانه های زونا‬ ‫تاول‪‎‬هــای منطقــه ای یــا کوچکــی هســتند کــه جنــب‬ ‫یکدیگــر در منطقــه یــک عصــب محیطــی و در امتــداد‬ ‫مســیر ان پدیــد می اینــد و بــا درد و ســوزش همراه انــد‪.‬‬ ‫ایــن تاول هــا بیشــتر در پوســت ســینه و پشــت بــروز‬ ‫می کننــد و هماننــد ابله مرغــان بســیار مســری هســتند‪.‬‬ ‫عالئم‪:‬‬ ‫عالئــم اولیــه شــامل ســردرد‪،‬‬ ‫تب ولــرز خفیــف و احســاس‬ ‫بدحالــی و کســلی اســت‪.‬‬ ‫از عالئــم شــایع می تــوان‬ ‫تب ولــرز خفیــف‪ ،‬احســاس‬ ‫کســالت و همچنیــن‬ ‫حالت تهــوع را نــام بــرد‪.‬‬ ‫تکنولوژی پزشکی‬ ‫قرصسخنگو‬ ‫دماسنجهوشمند‬ ‫دماســنج «‪ »kinsa‬یــک ردیــاب ســاده‪ ،‬دقیــق و‬ ‫ســریع در ارزیابــی ســامتی اســت‪ .‬ایــن دماســنج‬ ‫همیشــه دمــای بــدن را ســریع و دقیــق مشــخص‬ ‫می کنــد‪ .‬خوانــدن اطالعــات ان زمــان زیــادی‬ ‫نمی خواهــد زیــرا بــا داشــتن صفحــه نمایــش‬ ‫متحــرک‪ ،‬کــودکان نیــز قــادر بــه خوانــدن ان‬ ‫هســتند‪ .‬در ایــن دماســنج از باتــری اســتفاده نشــده‬ ‫اســت و درنتیجــه شــخص نگرانــی از تمام شــدن‬ ‫باتــری نــدارد و می توانــد در هــر زمانــی از ان‬ ‫اســتفاده کنــد‪ .‬ایــن دســتگاه تمــام اطالعــات‬ ‫مربــوط بــه پیشــرفت بیمــاری را بــا متــن و تصویــر‬ ‫نمایــش می دهــد و بــه شــخص می گویــد کــه در‬ ‫چــه زمانــی‪ ،‬چــه دارویــی مصــرف کنــد‪ ،‬حتــی‬ ‫می توانــد بگویــد کــه شــخص نیــاز بــه شســتن‬ ‫مجــدد دســت های خــود دارد‪ .‬ایــن دســتگاه‬ ‫امــکان ذخیــره اطالعــات فــرد و خانــواده اش و بــه‬ ‫اشــتراک گذاری ان هــا بــا پزشــک را دارد‪.‬‬ ‫سنسورکنترلنوزاد‬ ‫ایــن فنــاوری همــه کاره کنتــرل نــوزاد از دو‬ ‫بخــش تشــکیل شــده اســت‪:‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪62‬‬ ‫‪ -1‬یــک لبــاس کتانــی کشــی و قابــل شستشــو‬ ‫بــه همــراه دو سنســور تنفســی و یــک سنســور‬ ‫حرکتــی قابل جداشــدن‪.‬‬ ‫‪ -2‬یــک مرکــز قابل شــارژ کــه اطالعاتــی‬ ‫ماننــد الگــوی تنفــس‪ ،‬حــرارت پوســت‪،‬‬ ‫فعالیــت خــواب و مــکان نــوزاد را بــه دســتگاه‬ ‫هوشــمند اندوریــد یــا ‪ ios‬والدیــن یــا پرســتار‪،‬‬ ‫ارســال می کنــد‪.‬‬ ‫این سنسور که« ‪» Mimo Smart Baby Monitor‬‬ ‫نــام دارد‪ ،‬اولیــن سنســور پوشــیدنی نــوزادی‬ ‫اســت کــه هشــدارها و اخبــار نحــوه خــواب‬ ‫نــوزاد را مشــخص می کنــد‪ .‬همچنیــن ایــن‬ ‫سنســور قــادر بــه ثبــت اطالعــات و ارســال‬ ‫پیــام صوتــی بــه تلفــن هوشــمند اســت و‬ ‫والدیــن می تواننــد ان را از اتــاق دیگــر نیــز‬ ‫بشــنوند‪.‬‬ ‫محمدمظفری‬ ‫دانشجوی داروسازی‬ ‫ابزارهــای قابــل کاشــت در بــدن‪ ،‬عالوه بــر اینکــه‬ ‫قابلیــت اتصــال بــه گوشــی های هوشــمند را‬ ‫دارنــد‪ ،‬قادرنــد بــا پزشــک نیــز صحبــت کننــد!‬ ‫لنزچشمیهوشمندگوگل‬ ‫شــرکت ‪( Alcon‬انجمــن مراقبــت از چشــم) بــه‬ ‫گــوگل بــرای ســاخت ایــن لنزهــای هوشــمند‬ ‫مجــوز می دهــد‪ .‬ایــن لنزهــا شــامل سنســورهای‬ ‫غیرتهاجمــی‪ ،‬ریزتراشــته ها و لــوازم الکترونیکــی‬ ‫کوچــک دیگــری هســتند کــه قادرنــد بــه بیمــاران‬ ‫دیابتــی بــرای اندازه گیــری ســطح گلوکــز خــون‬ ‫کمــک کننــد و همچنیــن قــادر بــه فراهــم کــردن‬ ‫اصــاح بینایــی در بیمــاران دوربیــن هســتند‪.‬‬ ‫یــک سنســور گلوکزســنج کوچــک و یــک تراشــه‬ ‫وایرلــس بیــن دو الیــه نــرم ایــن لنــز تعبیــه‬ ‫شــده اند‪ .‬وجــود یــک ســوراخ ســوزنی در لنــز‬ ‫موجــب می شــود کــه قطــره اشــک بــا سنســور‬ ‫گلوکــز تمــاس یابــد‪ .‬پروتوتایپ هــای گــوگل‬ ‫میــزان گلوکــز را در هــر ثانیــه می خواننــد و ایــن‬ ‫اطالعــات را از طریــق تلفــن همــراه یــا تبلــت بــا‬ ‫بیمــار بــه اشــتراک می گذارنــد و شــخص متوجــه‬ ‫می شــود کــه چــه زمانــی بایــد غــذا بخــورد یــا‬ ‫چــه زمانــی الزم اســت کــه بــرای کاهــش میــزان‬ ‫گلوکــز اقــدام کنــد‪ .‬بــا ایــن لنــز دیگــر نیــازی‬ ‫نیســت تــا افــراد انگشــتان خــود را بــرای تســت‬ ‫قنــد خــون ســوراخ کننــد‪.‬‬ ‫ایــن لنــز بــرای افــرادی کــه مشــکل دوربینــی دارند‬ ‫نیــز مفیــد اســت‪ .‬بــا افزایــش ســن و ایجــاد پیــری‬ ‫چشــم‪ ،‬افــراد توانایــی تمرکــز و مشــاهده واضــح‬ ‫اجســام نزدیــک را از دســت می دهنــد‪ ،‬ایــن لنــز‬ ‫هوشــمند فوکــوس خــودکار چشــم را بازســازی‬ ‫می کنــد و بخشــی از درمــان انکســاری کاتاراکــت‬ ‫بــه شــمار مـی رود‪.‬‬ ‫در پــروژه ای بــه نــام « ‪ ،» Proteus‬یــک تیــم‬ ‫تحقیقاتــی بریتانیایــی موفــق بــه تولیــد قرص هــای‬ ‫ســایبری شــدند کــه داخــل ان هــا ریزپردازنده هایی‬ ‫وجــود دارد‪ .‬ایــن قرص هــا تمــام اطالعــات الزم را‬ ‫از داخــل بــدن فــرد جمــع اوری کــرده و به طــور‬ ‫مســتقیم در اختیــار پزشــک قــرار می دهنــد تــا‬ ‫پزشــک متوجــه نحــوه عملکــرد صحیــح دارو و یــا‬ ‫وجــود اختــال در بــدن شــود‪.‬‬ ‫نمایشگرمیزانتنفس‬ ‫بــه گفتــه شــرکت طراحی کمریــج‪ ،‬در سیســتم های‬ ‫کنتــرل خــودکار اغلــب بــه میــزان و تعــداد تنفــس‬ ‫توجهــی نمی شــود‪ ،‬امــا ســنجش تعــداد تنفــس‬ ‫بســیار اهمیــت دارد و بــه همــراه پارامترهــای‬ ‫دیگــری ماننــد تعــداد ضربــان قلــب و دمــای‬ ‫بــدن می توانــد نشــانگر شــرایط مخاطره امیــز و‬ ‫بیماری هایــی ماننــد سپســیس باشــد‪.‬‬ ‫دســتگاه « ‪ » First Response Monitor‬کــه ســبک‪،‬‬ ‫مقــاوم و ابــزاری بیومتریــک و ارزان اســت‪ ،‬بیمــار‬ ‫را نظــارت و اطالعــات را جمــع اوری می کنــد و‬ ‫ان هــا را در لحظــه بــه پزشــک انتقــال می دهــد‪.‬‬ ‫ایــن فنــاوری بــه پزشــک ایــن امــکان را می دهــد‬ ‫تــا بتوانــد از تعــداد بیشــتری بیمــار ســانحه دیده‬ ‫مراقبــت کنــد‪.‬‬ ‫ایــن دســتگاه به راحتــی روی دمــاغ بیمــار قــرار‬ ‫می گیــرد و تعــداد تنفــس و ضربــان قلــب را‬ ‫در یــک چشــم به هم زدن ارزیابــی می کنــد‪.‬‬ ‫اطالعــات توســط بلوتــوث بــه اپلیکیشــن گوشــی‬ ‫هوشــمند متصــل شــده و قابلیــت انالیــز اطالعــات‬ ‫را فراهــم می ســازد‪.‬‬ ‫اب طال‬ ‫خواص‬ ‫مفرح و نشاط اور‬ ‫مقوی قلب و مغز‬ ‫مقوی حرارت غریزی‬ ‫رفع سرگیجه‪ ،‬ترس‪،‬‬ ‫هم وغم‪ ،‬وسواس‪ ،‬افسردگی‬ ‫طرز تهیه‬ ‫طــا را در ظــرف مســی بریزیــد و بجوشــانید؛‬ ‫انــگاه بــا عســل طبیعــی شــیرین و میــل کنیــد‪.‬‬ ‫چنــد درمـــان خانـگـی و‬ ‫طبیــعیسـرماخوردگـی‬ ‫حمام کردن با روغن اوکالیپتوس‬ ‫اوکالیپتــوس معمــوال برای بازکــردن راه‬ ‫بینــی اســتفاده می شــود و بینــی گرفتــه‬ ‫را تســکین می دهــد‪ .‬شــما حتــی می توانیــد‬ ‫ان را در دســتگاه های بخــور خــود بریزیــد تــا در‬ ‫هنــگام خــواب از مزایــای ان اســتفاده کنیــد‪ .‬دوش‬ ‫اب گــرم بگیریــد و اجــازه دهید بخــار اب‬ ‫کامــا بــه داخــل پوســتتان نفــوذ کند‪،‬‬ ‫بعــد روغــن را روی قفســه ســینه‪،‬‬ ‫شــقیقه و اطــراف بینی تــان‬ ‫بز نید ‪.‬‬ ‫اب‏میـوه های الزم جهت تهیه‬ ‫شربت ضد سـرماخـوردگى‬ ‫لیموشــیرین‪ ،‬الوبخــارا‪ ،‬ســیب‪ ،‬هویــج‪ ،‬گالبــى‪،‬‬ ‫هندوانــه‪ ،‬پرتقــال شــیرین‪ ،‬از هــر کــدام ‪ ۲۵۰‬گرم‬ ‫طرز تهیه شـربت ضد سرماخوردگى‬ ‫اب میوه هــا و عرقیــات را ‪ ۱۰‬دقیقــه روى شــعله‬ ‫مالیــم بجوشــانید ســپس مقــدارى عســل و یــا‬ ‫شــکر و یــا قنــد بــه انــدازه اى کــه شــیرین شــود‬ ‫وارد کــرده و ‪ ۱۰‬دقیقــه دیگــر بجوشــانید‪ .‬نصــف‬ ‫قاشــق چایخــورى زعفــران ســاییده اضافــه و ‪۱۰‬‬ ‫دقیقــه دیگــر بجوشــانید‪ .‬در یخچــال نگهــدارى‬ ‫کنید ‪.‬‬ ‫کمون پراعجاز‬ ‫زیره یا‬ ‫ِ‬ ‫زیره سیاه و هضم غذا‬ ‫افــرادی کــه در هضــم غــذا‬ ‫مشــکل دارنــد می تواننــد ‪ 50‬گــرم‬ ‫زیــره را بــا ‪ 50‬گــرم نبــات اســیاب‬ ‫کننــد و نصــف قاشــق چایخــوری‬ ‫از ان را در اخریــن لقمــه غذایشــان‬ ‫مصــرف کننــد کــه ایــن کار موجــب‬ ‫الغــری و هضــم بهتــر غــذا می شــود‪.‬‬ ‫اب زیره هم جادو می کند‬ ‫اگــر زیــره را در ظرفــی خیــس‬ ‫کنیــد و بــا اب ان صــورت‬ ‫خــود را بشــویید‪ ،‬رنــگ‬ ‫صورتتــان بــاز می شــود‪.‬‬ ‫پــودر زیــره را بــا اب‬ ‫جــوش مخلــوط کنیــد‬ ‫و روی صــورت خــود‬ ‫بگذاریــد و نرمــی و لطافــت را‬ ‫بــه صــورت خــود هدیــه بدهید‪.‬‬ ‫اب جوشــانده ان خــون بینــی را بنــد‬ ‫م ـی اورد‪ ،‬فقــط کافــی اســت کمــی از اب را‬ ‫داخــل ســوراخ های بینــی بریزیــد و پره هــا‬ ‫را چنــد دقیقــه نگــه داریــد و نگذاریــد بیــرون‬ ‫بریزنــد‪ .‬اگــر اب جوشــیده ان را داخــل چشــم‬ ‫بچکانیــد‪ ،‬قرمــزی چشــم را برطــرف می کنــد‬ ‫و مانــع خونریــزی رگ هــای داخــل چشــم‬ ‫می شــود‪ .‬ضدعفونــت و ورم ملتهمــه چشــم‬ ‫اســت و از چســبندگی پلک هــا جلوگیــری‬ ‫می کنــد‪ .‬قرقــره کــردن اب جوشــانده‬ ‫ان در دهــان‪ ،‬دنــدان درد را‬ ‫تســکین می دهــد‪.‬‬ ‫اشنا�یی با دمنوش های‬ ‫طبیعی‬ ‫چایافتیمون‬ ‫طبیعت‪:‬‬ ‫گرم و خشک‬ ‫خواص‪:‬‬ ‫تحلیل برنده ورم ها‬ ‫لطیف کننده‬ ‫بازکننده انسداد و مفرح قلب‬ ‫جهــت بیماری هــای مغــز و اعصــاب ماننــد‬ ‫ســردرد‪ ،‬تشنج‪ ،‬افســردگی‪ ،‬کاووس و وسواس و‬ ‫بیماری هــای مفاصــل مفیــد اســت و بــه تنهایــی‬ ‫مســهل بلغــم و ســودا و بــا بنفشــه مســهل صفرا‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫از انجایی کــه بســیار لطیــف و ضعیــف‬ ‫اســت‪ ،‬جوشــاندن و کوبیــدن ان‬ ‫ســبب از بیــن رفتــن خاصیــت‬ ‫ان می شــود‪ .‬بــرای ارامــش‬ ‫و تقویــت اعصــاب‪ ،‬دم کــرده‬ ‫افتیمــون بخوریــد‪ .‬تاثیــرات‬ ‫ان روی ســر خــوب اســت و‬ ‫بــرای الزایمــر نیــز مفیــد اســت‪.‬‬ ‫هشدار‪:‬‬ ‫مصــرف زیــاد ان بــرای گرم مزاجــان مضــر‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫طرز تهیه‪:‬‬ ‫هنــگام مصــرف نبایــد ان را نــرم کوبیــد و یــا‬ ‫زیــاد جوشــاند‪ ،‬بلکــه بایــد با شــعله غیرمســتقیم‬ ‫و خیلــی اهســته و طوالنی مــدت دم کنیــد‪.‬‬ ‫علیرضا نورمحمدی‬ ‫دانشجوی دکتری منابع طبیعی (علوم مرتع)‬ ‫عطاری‬ ‫حمام با نمک حمام و اسطوخودوس‬ ‫نمــک بــه تســکین درد عضله هــای شــما کمــک‬ ‫می کنــد و اســطوخودوس می توانــد بــدن و ذهــن‬ ‫شــما را ارام کــرده و کمــک کنــد تــا بهتــر‬ ‫بخوابیــد‪ .‬بعــد از ایــن حمــام حتمــا اب‬ ‫بخوریــد زیــرا پــس از ان احســاس‬ ‫خســتگی و تشــنگی داریــد‪.‬‬ ‫عرقیـات الزم جهت تهـیه شـربت ضد‬ ‫سرمـاخـوردگى‬ ‫اویشــن‪ ،‬اســطوخودوس‪ ،‬نعنــاع‪،‬‬ ‫پونــه‪ ،‬گ ‏‬ ‫ل گاوزبــان‪ ،‬مرزنجــوش‪،‬‬ ‫مــرزه یــا کاکوتــى‪ ،‬از هرکــدام‬ ‫یــک بطــری یــک لیتــری‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫عسل‬ ‫عســل خاصیــت شفابخشــی دارد و‬ ‫ســرفه و خــارش گلــو را تســکین‬ ‫می دهــد‪ .‬قرن هــا اســت‬ ‫کــه مــا از عســل بــه خاطــر‬ ‫انتی باکتریــال و توانایــی اش در‬ ‫ترمیــم زخــم اســتفاده می کنیــم‪.‬‬ ‫در زمــان ســرماخوردگی‬ ‫ســعی کنیــد روزانــه ‪ 1‬قاشــق‬ ‫غذاخــوری عســل میــل کنیــد‪.‬‬ ‫سیر‬ ‫مطالعــات نشــان می دهنــد‬ ‫کــه ســیر می توانــد از شــما در برابــر‬ ‫ســرماخوردگی محافظــت کنــد‬ ‫و همچنیــن بــه شــما کمــک‬ ‫می کنــد عالئم ســرماخوردگی‬ ‫را هرچــه زودتــر از بیــن‬ ‫ببریــد‪ ،‬امــا متخصصــان‬ ‫دقیقــا نمی داننــد کــه چــرا‬ ‫ایــن اتفــاق می افتــد؛ ممکــن‬ ‫اســت ایــن معجــزه بــه خاطــر‬ ‫ترکیــب خاصــی بــه نــام الیســین‬ ‫باشــد کــه در ســیر موجــود اســت‪.‬‬ ‫تحقیقــات نشــان داده اســت کــه الیســین خاصیــت‬ ‫ضدمیکروبــی دارد‪ .‬اگــر دوســت داشــته باشــید‪،‬‬ ‫مــی توانیــد ســیر را کبابــی کــرده و ان را در کــره‬ ‫بغلتانیــد و و در وعده هــای غذایی تــان میــل کنیــد‪.‬‬ ‫بااینگیاهانشربتضد‬ ‫سرماخوردگىدرستکنید‬ ‫‪63‬‬ ‫توصیه هایطال�ییبرایحفظجوانیپوست‬ ‫حالت خوابیدن‬ ‫خوابیــدن بــه پهلــو یــا روی شــکم باعــث ایجــاد‬ ‫چین وچــروک بــر روی یــک ســمت صــورت‬ ‫می شــود‪ .‬بهتریــن حالــت خوابیــدن برای پوســت‬ ‫شــما‪ ،‬بــه پشــت خوابیــدن اســت‪ .‬ممکــن اســت‬ ‫بــه خروپــف بیفتیــد امــا جوان تــر می مانیــد‪.‬‬ ‫استفاده از کرم های ضدپیری معمولی!‬ ‫مــواد تشــکیل دهنده ایــن کرم هــا در همــه‬ ‫برندهــای داخلــی و خارجــی یکســان اســت‬ ‫فقــط در برندهــای معــروف شــما بایــد ‪ 4‬تــا ‪10‬‬ ‫برابــر یــک برنــد معمولــی هزینــه پرداخــت کنید‬ ‫و ایــن مقرون به صرفــه نیســت‪.‬‬ ‫عدم استفاده از اینه ذره بینی‬ ‫نکاتی مهم درباره عمل جراحی کشیدن‬ ‫پوست صورت (‪)FACE LIFT‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪64‬‬ ‫دکتــر حمیــد رضــا علیــزاده اطاقــور‪ ،‬اســتاد‬ ‫جراحــی و عضــو هیئــت علمــی دانشــگاه‬ ‫از عمل هــای جراحــی رایــج جوان ســازی‬ ‫صــورت‪ ،‬عمــل جراحــی‪ FACE LIFT‬اســت‪.‬‬ ‫همان طور که می دانید‪:‬‬ ‫بــه تدریــج بــا افزایــش ســن تغییــرات مهمــی در‬ ‫الیه هــای مختلــف پوســتی اتفــاق می افتــد کــه‬ ‫ایــن تغییــرات بعــد از ســن ‪ 40‬ســالگی وضــوح‬ ‫بیشــتری پیــدا می کنــد و اصطالحــا عالیــم‬ ‫پیرشــدگی در چهــره فــرد نمایــان می شــود کــه‬ ‫البتــه ایــن رونــد طبیعــی اســت‪.‬‬ ‫راه هــای مختلــف بــرای جوان ســازی پوســت‬ ‫شــامل روش هــای غیــر جراحــی ماننــد‪ :‬تزریــق‬ ‫ژل و بوتاکــس و نیــز روش هــای جراحــی‬ ‫مختلفــی بــرای ایــن منظــور وجــود دارد کــه هــر‬ ‫کــدام نیازمنــد دانســتن نــکات دقیــق اناتومیــک‬ ‫و بالینــی و شــرایط خــاص بیمــار و اصطالحــا‬ ‫اندیکاســیون های مشــخص پزشــکی دارد‪ .‬در‬ ‫ایــن شــماره کلیاتــی از پدیــده پیرشــدگی پوســت‬ ‫را بیــان می کنیــم‪:‬‬ ‫نمایــان شــدن چین هــا‪ ،‬چروک هــا‪ ،‬خشــکی‬ ‫و نــازک شــدن پوســت صــورت‬ ‫ایجــاد شــدن خط هــای پیشــانی‪ ،‬نواحــی‬ ‫بیــن دو ابــرو و کنــاره چشــم (اصطالحــا پــای‬ ‫کالغ عنــوان می شــود) کــه در نتیجــه انقباضــات‬ ‫طوالنی مــدت نواحــی مربوطــه صــورت اســت‪.‬‬ ‫عمیــق شــدن چین هــای بیــن نواحــی مختلــف‬ ‫اناتومیــک شــامل چیــن اشــکی‪ ،‬چیــن کنــار لــب‬ ‫(چیــن نــازو لبیــال) و چیــن زیــر چانــه اســت‪.‬‬ ‫افتادگــی بافــت نــرم‪ ،‬بــه خصــوص زیــر‬ ‫گونه هــا‪ ،‬دو طــرف چانــه و گــردن‪.‬‬ ‫کاهــش حجــم مایــع بافــت نــرم در ‪ 2/3‬فوقانی‬ ‫صــورت کــه منجربــه عمیــق شــدن و گودافتادگی‬ ‫ناحیــه گیجگاهــی و قســمت خارجــی گونه هــا‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫کاهش تراکم استخوانی‪.‬‬ ‫نازک شدن لب ها‪.‬‬ ‫تحلیــل رفتــن چربی هــای مختلــف زیرجلــدی‬ ‫صورت‪.‬‬ ‫افتادگی کناره ابرو‪.‬‬ ‫شــل شــدن و افتادگــی پلک هــا‪ ،‬پاییــن امــدن‬ ‫چربی هــای مهــم قــوام دهنــده زیبایــی صــورت‪،‬‬ ‫از جملــه چربــی ناحیــه گونــه و چربی هــای‬ ‫کنــاره چانــه‪.‬‬ ‫در ادامــه بــه بررســی روش هــای مختلــف علمــی‬ ‫جوان ســازی صــورت می پردازیــم‪.‬‬ ‫ایــن مــدل از اینه هــا باعــث می شــود شــما‬ ‫جوش هــای صــورت خــود را ببینیــد و ســعی در‬ ‫فشــار دادن انهــا کنیــد کــه ایــن موضــوع بدترین‬ ‫اتفــاق بــرای پوســت اســت‪ .‬اگــر شــما جوشــی‬ ‫در صــورت خــود می بینیــد خــود را از دســت‬ ‫زدن بــه ان منــع کنیــد‪.‬‬ ‫رژیم الغری ممنوع!‬ ‫رژیم هــای غذایــی‪ ،‬تناســب انــدام شــما را‬ ‫حفــظ می کنــد امــا هیچــگاه شــما را جوان تــر‬ ‫نمی کنــد‪ .‬افــراد الغــر یــا ورزشــکار بــاالی ‪40‬‬ ‫ســال بــه دلیــل وجــود چربــی کمتــر در زیــر‬ ‫پوســت‪ ،‬نســبت بــه افــراد هــم ســن خــود‬ ‫کــه دچــار اضافــه وزن هســتند پیرتــر دیــده‬ ‫می شــوند‪.‬‬ ‫شکاف بین انگشتان پا را نادیده نگیرید!‬ ‫بیشــتر افــراد از اینکــه ایــن اتفــاق برایشــان‬ ‫می افتــد ناراحــت هســتند‪ .‬ایــن تــرک یــا‬ ‫شــکاف بــه دلیــل حضــور نوعــی قــارچ ایجــاد‬ ‫می شــود و بــرای برطــرف کــردن یــا پیشــگیری‬ ‫از ایــن قضیــه بایــد از پودرهــای ضــد قــارچ در‬ ‫کفــش و جــوراب خــود اســتفاده کننــد‪.‬‬ ‫با دست الوده به توالت نروید‬ ‫بــرای جلوگیــری از الرژی هــای پوســتی در‬ ‫نواحــی تناســلی یــا دیگــر نقــاط حســاس بــدن‬ ‫حتمــا قبــل از رفتــن بــه دستشــویی دس ـت های‬ ‫خــود را بــه خوبــی بشــویید‪.‬‬ ‫اصالح روزانه؛ خوب است یا بد؟!‬ ‫اصــاح روزانــه باعــث می شــود موهــای زایــد‬ ‫بــرای رشــد خــود دچــار مشــکل شــوند و‬ ‫بــه داخــل پوســت برگردنــد و شــما را دچــار‬ ‫معضــل کننــد بنابرایــن بــرای اصــاح اجــازه‬ ‫دهیــد کمــی موهــای شــما رشــد کنــد‪.‬‬ ‫رها�یی از «بوی �پیازی دهان» با یک‬ ‫دهان شویه خانگی!‬ ‫یــک دهان شــویه خانگــی بــرای مقابلــه بــا بــوی‬ ‫بــد دهــان ب ـه کار بگیریــد‪ .‬اثــار ایــن دهان شــویه‬ ‫خانگــی بلندمــدت اســت‪ .‬بــا اســتفاده از ایــن‬ ‫دهان شــویه نفســی تــازه و دندان هــا و لثه هایــی‬ ‫ســالم خواهیــد داشــت‪.‬‬ ‫مــواد تشــکیل دهنده ایــن دهان شــویه شــامل‬ ‫مــوارد زیــر می شــوند‪:‬‬ ‫‪ 2‬عــدد لیمــو‪ ،‬چــون رایحــه طراوت بخــش‬ ‫و مرکباتــی لیمــو بــه مبــارزه بــا بــوی بــد دهــان‬ ‫کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫نصــف قاشــق غذاخــوری پــودر دارچیــن‪،‬‬ ‫چــون دارچیــن بــا باکتری هــای تولیدکننــده بــوی‬ ‫بــد مبــارزه می کنــد و نفــس را تــازه می ســازد‪.‬‬ ‫یــک قاشــق چایخــوری جوش شــیرین‪ ،‬چــون‬ ‫بــه ســفید شــدن دندان هــا کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫یک ونیــم قاشــق چایخــوری عســل‪ ،‬چــون‬ ‫دارای ویژگــی ضــد باکتــری اســت کــه به مبــارزه‬ ‫بــا باکتری هــای عامــل بــوی بــد دهــان کمــک‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫نحوه تهیه‪:‬‬ ‫یــک فنجــان پــودر دارچیــن را در یــک ظــرف‬ ‫ریختــه‪ ،‬اب دو لیمــوی تــازه را بــه ان اضافــه‬ ‫کــرده و ســپس عســل را بــه ایــن مخلــوط‬ ‫اضافــه کنیــد‪ .‬در صــورت تمایــل می توانیــد از‬ ‫جوش شــیرین نیــز اســتفاده کنیــد‪ .‬اکنــون اب‬ ‫گــرم را داخــل ظــرف ریختــه و بــه خوبــی مــواد‬ ‫را باهــم ترکیــب کنیــد‪ .‬هــر زمــان کــه قصــد‬ ‫اســتفاده از ایــن دهان شــویه را داشــتید‪ ،‬دو قاشــق‬ ‫غذاخــوری از ان را بــرای یــک دقیقــه در دهــان‬ ‫خــود بچرخانیــد‪ .‬تاثیــر ایــن دهان شــویه فــوری‬ ‫بــوده و نفــس تــازه و بــوی خــوب دهــان را‬ ‫احســاس خواهیــد کــرد‪.‬‬ ‫شامپویبدوناب!‬ ‫چیستی‬ ‫شــامپوهاى خشــک‪ ،‬ظاهــری شــبیه اســپری مــو دارنــد و بایــد انهــا را از فاصلــه ‪ 20‬ســانتی متری بــه مو‬ ‫اســپری کنیــد‪ .‬بعــد پوســت ســر و ســاقه مــو را کامــا ماســاژ دهیــد و بعــد از چنــد دقیقــه موهــا را بــا‬ ‫حولــه خشــک کنیــد و بــرس بزنیــد‪ .‬بــه عبارتــی‪ ،‬شــامپوی خشــک گروهــی از شــامپو ها هســتند کــه‬ ‫نیــازی بــه ابکشــی ندارنــد‪ .‬درواقــع‪ ،‬مــاده موثــره انهــا نیــازی بــه محیــط ابــی بــرای اثربخشــی نــدارد‪.‬‬ ‫کاربرد‬ ‫کاربــرد شــامپوی خشــک موقعیتــی اســت‪ .‬مثــا اســتفاده از این نــوع شــامپو به افــرادی که در مســافرت‬ ‫هســتند یــا بــه اب و حمــام دسترســی ندارنــد یــا جلسـه ای فــوری برایشــان پیــش امــده و موهایشــان‬ ‫چــرب اســت و فرصــت اســتحمام ندارنــد‪ ،‬به خصــوص افــراد مبتــا بــه بیماری هــای ناتوان کننــده ای‬ ‫کــه نمی تواننــد حمــام کننــد و در اســتراحت مطلــق هســتند یــا بیماری هــای پوســتی دارنــد کــه نبایــد‬ ‫بــا اب تمــاس پیــدا کننــد یــا دچــار شکســتگی و ســوختگی های وســیع هســتند‪ ،‬توصیــه می شــود‪.‬‬ ‫ساختار‬ ‫بهداشت و زیبا�یی‬ ‫ایــن شــامپوها کــه بــه شــکل اســپری یــا پــودر هســتند از مــوادی تشــکیل شــده اند کــه جــاذب چربــی‬ ‫اســت‪ .‬قدیمی تریــن مــاده ای کــه در ایــن شــامپو ها اســتفاده می شــد‪ ،‬پــودر تالــک بــود امــا امــروزه‬ ‫از مــواد طبیعی تــر مثــل نشاســته‪ ،‬ذرت‪ ،‬برنــج‪ ،‬دانه هــای کتــان و‪ ...‬اســتفاده می شــود‪ .‬ایــن مــواد روی‬ ‫پوســت و مــو می نشــینند و چربــی و الودگــی را جــذب می کننــد‪ .‬در نهایــت ایــن مــواد بــا خشــک‬ ‫کــردن مــو بــا حولــه یــا بــرس کشــیدن بــه صــورت پوســته از مــو جــدا می شــوند و می ریزنــد امــا‬ ‫بــه هــر حــال مســلم اســت کــه شــامپوی خشــک بــه انــدازه شــامپوی کالســیک و شســتن مــو بــا اب‬ ‫نمی توانــد الودگــی را پــاک کنــد‪.‬‬ ‫مضرات‬ ‫اســتفاده از شــامپوی خشــک در درازمــدت بــه مــو صدمــه می زنــد‪ .‬در واقــع‪ ،‬ترکیبــات ایــن نــوع‬ ‫شــامپو ها همان طــور کــه چربــی را جــذب می کنــد‪ ،‬می توانــد الیــه خارجــی مــو را بــردارد و کراتیــن‬ ‫مــو را خــراب و شــکننده کنــد‪ .‬حتــی اســتفاده کوتاه مــدت نیــز چنــدان توصیــه نمی شــود و می توانــد‬ ‫ســبب از بیــن رفتــن شــادابی مــو و کــدری و شــکنندگی ان شــود‪ .‬البتــه اینکــه شــامپوی خشــک باعث‬ ‫اگزمــا و درماتیــت شــود‪ ،‬اتفــاق شــایعی نیســت‪.‬‬ ‫چیستیوچرا�ییکراتینه‬ ‫اگــر یــک مــو بکنیــد ‪ 7‬تــار مــوی ســفید روی‬ ‫ســرتان رشــد می کنــد‬ ‫ایــن بــاور غلــط اســت‪ .‬هنــوز هیــچ بررســی‬ ‫علمــی ایــن تئــوری یــا شــایعه را بــه اثبــات‬ ‫نرســانده اســت‪ .‬دانشــمندان هنــوز نتوانســته اند‬ ‫انچــه بــا کنــدن مــو اتفــاق می افتــد را بررســی‬ ‫کننــد‪ ،‬امــا گفتــه می شــود کــه کنــدن مــوی ســفید‬ ‫تاثیــری در زیــاد شــدن انهــا نــدارد‪.‬‬ ‫موهای سفید زودتر رشد می کنند‬ ‫‪ 50‬درصــد ایــن گفتــه درســت اســت‪ .‬نتایــج‬ ‫برخــی پژوهش هــا نشــان می دهــد کــه طــول‬ ‫تارهــای ســفید کــه رنگدانــه خــود را از دســت‬ ‫داده انــد بــا ســرعت بیشــتری بلنــد می شــوند‪ .‬بــا‬ ‫ایــن حــال محققــان دیگــری هســتند کــه معتقدند‬ ‫همــه موهــا بــا ســرعت یکســانی رشــد می کننــد‪.‬‬ ‫استرس باعث سفید شدن موها می شود‬ ‫ایــن بــاور نادرســت اســت‪ .‬این طــور نیســت کــه‬ ‫شــما تحــت اســترس باشــید و روز بعــد موهایتان‬ ‫ســفید شــود‪ .‬هیــچ کــدام از مــا از فشــارهای‬ ‫اجتماعــی و کاری در امــان نیســتیم و اســترس‬ ‫زندگــی مــدرن بــه مراتــب بیشــتر شــده اســت‪،‬‬ ‫امــا امــروزه نیــز بــه همــان انــدازه ‪ 50‬ســال پیــش‬ ‫شــاهد افــرادی بــا موهــای ســفید در کوچــه و‬ ‫خیابــان هســتیم‪ .‬در واقــع خانواده هایــی هســتند‬ ‫کــه اعضــای ان بیــش از بقیــه موهایشــان ســفید‬ ‫می شــود و ایــن مســئله بــه ژن انهــا مربــوط‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫موهــای ســفید قوی تــر از موهــای دیگــر‬ ‫هســتند‬ ‫ایــن بــاور نیــز تــا حــدودی درســت اســت‪.‬‬ ‫نمی دانیــم ایــا قطــر یــک مــوی خاکســتری از‬ ‫موهــای دیگــر بزرگتــر هســت یــا نــه‪ ،‬امــا ایــن‬ ‫مســئله درســت اســت کــه موهــای ســفید در‬ ‫معــرض نــور‪ ،‬ضخیم تــر بــه نظــر می رســند‪ .‬بــه‬ ‫عقیــده برخــی متخصصــان‪ ،‬موهــای ســفید قطــر‬ ‫بیشــتری دارنــد و زودتــر رشــد می کننــد‪.‬‬ ‫موها سفید نیستند‪ ،‬بلکه خاکستری اند‬ ‫ایــن بــاور نادرســت اســت‪ .‬ترکیــب شــدن‬ ‫موهــای تیــره بــا موهــای ســفید باعــث می شــود‬ ‫کــه خاکســتری بــه نظــر بیاینــد‪ ،‬امــا واقعیــت‬ ‫ایــن اســت کــه ایــن موهــای تغییــر رنــگ یافتــه‬ ‫بیشــتر زرد هســتند و نــه ســفید یــا خاکســتری‪.‬‬ ‫بــر حســب جنــس موهــا نیــز ممکــن اســت انهــا‬ ‫بیشــتر بــه ســفیدی یــا زردی بزننــد‪.‬‬ ‫کمبــود ویتامیــن ‪ B‬رونــد ســفیدی موهــا را‬ ‫تســریع می کنــد‬ ‫درســت اســت‪ .‬اگــر هنــوز جــوان هســتید و ســن‬ ‫تــان کمتــر از ‪ 35‬اســت‪ ،‬امــا بخــش زیــادی از‬ ‫موهایتــان ســفید شــده اســت امــکان دارد دچــار‬ ‫کمبــود ویتامیــن ‪ B‬به خصــوص ‪ B5‬یــا اســید‬ ‫پانتوتنیــک باشــید‪ .‬بنابرایــن می توانیــد از مکمــل‬ ‫ویتامیــن ‪ B‬اســتفاده کنیــد و یــا بــه میــزان زیــادی‬ ‫از مــواد غذایــی حــاوی ایــن ویتامیــن بهــره ببرید‪.‬‬ ‫مصــرف ســیگار بــه ســفید شــدن موهــا منجــر‬ ‫می شــود‬ ‫ایــن بــاور تــا حــدودی درســت اســت‪ .‬ســیگار‬ ‫کشــیدن بــرای ســامتی مضــر اســت و تنهــا‬ ‫تاثیــری کــه دارد تخریــب ســلول های بــدن‬ ‫اســت‪ .‬نتایــج برخــی پژوهش هــا نشــان‬ ‫می دهنــد افــرادی کــه ســیگار می کشــند بیشــتر‬ ‫از غیرســیگاری ها در ســنین جوانــی بــا موهــای‬ ‫خاکســتری مواجــه می شــوند‪ .‬البتــه در ایــن‬ ‫خصــوص نیــز تاثیــر عوامــل ژنتیکــی قوی تــر‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫سفیدی موها مسئله ای برگشت پذیر است‬ ‫ایــن بــاور غلــط اســت‪ .‬تاکنــون هیــچ پژوهشــی‬ ‫بــه اثبــات نرســانده اســت کــه مــوی کســی بدون‬ ‫اســتفاده از رنــگ مــو و صرفــا بــا مصــرف برخــی‬ ‫داروهــا و مــواد غذایــی بــه رنــگ طبیعی برگشــته‬ ‫باشــد‪ .‬شــاید در اینــده و بــا پیشــرفت علــم بتوان‬ ‫بــه چنیــن اقداماتــی دســت زد‪ ،‬امــا در حــال‬ ‫حاضــر ایــن امــکان وجــود نــدارد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫موهــا وقتــی در معــرض انــواع مــواد شــیمیایی‬ ‫قــرار می گیرنــد خشــک و شــکننده می شــوند‪.‬‬ ‫خانم هایــی کــه عــادت دارنــد بــه صــورت‬ ‫مــداوم رنــگ مــوی خــود را تغییــر می دهنــد‬ ‫یــا فــر و مــش می کننــد پــس از مدتــی کیفیــت‬ ‫مــوی خــود را از دســت می دهنــد‪.‬‬ ‫زمانــی می رســد کــه شــما وقتــی موهایتــان را‬ ‫شــانه می کنیــد‪ ،‬می شــکنند و هیــچ مــاده ای دیگــر‬ ‫جــای خوبــی بــه موهایتــان نمی دهــد‪ .‬فکــر‬ ‫می کنیــد موهایتــان مــرده و خشــک اســت‪ .‬البتــه‬ ‫حــق بــا شــما اســت‪ ،‬موهــای شــما مــاده حیاتــی‬ ‫خــود را بــه نــام کراتیــن از دســت داده انــد‪.‬‬ ‫کراتیــن اصلی تریــن مــاده تشــکیل دهنده ســاقه‬ ‫موهــا اســت کــه شــما بــا اســتفاده مــداوم از مواد‬ ‫شــیمیایی رنــگ‪ ،‬مــش‪ ،‬فــر‪ ،‬براشــینگ های مکــرر‬ ‫بــا سشــوارهای داغ‪ ،‬تافــت و ژل‪ ،‬ان را از بیــن‬ ‫برده ایــد‪.‬‬ ‫شــما بــرای بازگردانــدن حیــات دوبــاره بــه‬ ‫موهایتــان بایــد کراتیــن را بــه ان برگردانیــد تــا‬ ‫دوبــاره موهایتــان بــا جــذب مــواد مغــذی و‬ ‫تقویــت بــه حالــت طبیعــی اولیــه‬ ‫خــود درایــد‪ .‬پــس از کراتینــه‬ ‫صحیــح موهایــی لخــت‬ ‫و زیبــا خواهیــد داشــت‬ ‫کــه از شــانه کــردن ان‬ ‫لــذت می بریــد‪ .‬ایــن‬ ‫کار را حتمــا زیــر نظــر‬ ‫متخصــص و کارشــناس‬ ‫زیبایــی انجــام دهیــد‪.‬‬ ‫راست ودروغ موهای سفید‬ ‫‪65‬‬ ‫دکتر مریم حاجی لو‬ ‫پزشک و کاندیدای تخصصی‬ ‫روان شناسی سالمت‬ ‫مقابله با استرس‬ ‫در شــماره های قبــل اشــاره شــد کــه انــواع مقابله‬ ‫بــا اســترس‪ ،‬بــه دو دســته «مقابلــه معطــوف بــه‬ ‫مشــکل» و «مقابلــه معطــوف بــه هیجــان» تقســیم‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫از طرفــی پاســخ های فــرد بــه ایــن نــوع‬ ‫مقابله هــا بــه ســه دســته تقســیم می شــوند‪:‬‬ ‫‪ -1‬پاسخ هایی که وضعیت را تغییر می دهند‪.‬‬ ‫‪ -2‬پاسخ هایی که برداشت ما را نسبت به وضعیت‬ ‫تغییر می دهند‪ ،‬به طوری که احتمال پیامدهای‬ ‫استرس زای ان را به حداقل می رسانند‪.‬‬ ‫‪ -3‬پاسخ هایی که پیامدهای استرس اور را پس از‬ ‫وقوع مهار می کنند‪.‬‬ ‫به ذکر مثال هایی از این موارد می پردازیم‪:‬‬ ‫مقابله فعال‪ :‬من تمام تالشم را می کنم تا در برابر‬ ‫مشکل کاری کنم‪.‬‬ ‫باز نگری مثبت‪ :‬سعی می کنم مشکل را طور‬ ‫دیگری ببینم‪ ،‬بلکه تجربه مثبتی از کار دراید‪.‬‬ ‫پذیرش‪ :‬می پذیرم که مشکلی اتفاق افتاده و کاری‬ ‫هم با ان نمی توان کرد‪.‬‬ ‫جستجوی حمایت عاطفی و اجتماعی‪ :‬همدردی و‬ ‫تفاهم دیگران را نسبت به وضعیت خودم جلب‬ ‫می کنم‪.‬‬ ‫انکار‪ :‬باور نمی کنم که مشکلی پیش امده باشد‪.‬‬ ‫انصراف از فکر و عمل‪ :‬از فکر کردن در باره ان یا‬ ‫تالش برای حل ان دست می کشم‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪66‬‬ ‫برخی از راهبردهای پیشگیرانه برای مقابله با استرس‬ ‫‪ -1‬مراقبــت دائمــی در برابــر عوامــل اســترس زا‬ ‫و نشــانه های ان‪ :‬بــه عنــوان مثــال می تــوان از‬ ‫یــک دفترچــه یادداشــت روزانــه اســتفاده کــرد‬ ‫و هــرگاه فــرد بــا رویــداد اســترس اوری برخــورد‬ ‫کــرد شــرح رویــداد و توصیــف احســاس ها و‬ ‫افــکار را در ان بیــاورد‪ .‬بدیــن ترتیــب بــه محض‬ ‫مواجهــه بــا شــرایط مشــابه متوجــه سلســله‬ ‫وقایعــی خواهــد شــد کــه در بــدن روی می دهــد‬ ‫و فــرد را بــه وادی اســترس می کشــاند‪.‬‬ ‫‪ -۲‬مراقبــت پیوســته از ماهیچه هــا‪ :‬بــا کمــک‬ ‫فنــون خاصــی می تــوان از ماهیچه هایــی کــه‬ ‫بــر اثــر اســترس دچــار تنــش یــا کشــیدگی‬ ‫شــده اند‪ ،‬مراقبــت کــرد‪.‬‬ ‫‪ -۳‬پیش بینــی منابــع بــرای مقابلــه بــا اســترس‪:‬‬ ‫مثــا پــرورش دادن مهارت هایــی کــه بــه‬ ‫فــرد امادگــی می دهنــد بــه محــض پیشــامد‬ ‫وضعیت هــای اســترس زا بــا انهــا مقابلــه کنــد‪ .‬از‬ ‫جملــه اموزش هــای مهارت هــای اجتماعــی و‬ ‫حــل مســئله‪.‬‬ ‫وجود«حسششم»‬ ‫بهصورتعلمیثابتشد‬ ‫دانشــمندان بــر اســاس بررسـی های جدیــد خــود‬ ‫بــه صــورت علمــی ثابــت کردنــد «حــس ششــم»‬ ‫وجــود دارد و البتــه بــا انچــه کــه مــردم توقــع‬ ‫دارنــد بــا حس ششــم کارهــای غیرمعمــول انجام‬ ‫دهنــد‪ ،‬متفــاوت اســت‪ .‬دانشــمندان نوعــی ژن را‬ ‫شناســایی کرده انــد کــه ان را عامــل بصیــرت‪ ،‬‬ ‫شــهود و درک مســتقیم می داننــد‪ .‬اعمالــی کــه‬ ‫ایــن ژن انجــام می دهــد برخــاف پنــج حــس‬ ‫اصلــی انســان یعنــی چشــایی ‪ ،‬بویایــی‪ ،‬بینایــی‪ ،‬‬ ‫شــنوایی و المســه تعریــف شــده اســت‪ .‬در ایــن‬ ‫بررســی ها مشــخص شــد کــه حــس ششــم‬ ‫می توانــد درک حــس عمیــق یــا اگاهــی بدنــی‬ ‫را باعــث شــود‪ .‬دانشــمندان در ایــن زمینــه‬ ‫مطالعاتــی را روی گروهــی از بیمــاران مبتــا بــه‬ ‫اختــاالت عصبــی ژنتیکــی انجــام دادنــد‪ .‬در ژن‬ ‫"‪ "PIEZO2‬ایــن افــراد نوعــی جهــش صــورت‬ ‫گرفتــه بــود کــه روی اگاهــی بدنــی انهــا تاثیــر‬ ‫می گذاشــت‪ .‬زمانــی کــه چشــم ایــن بیمــاران‬ ‫بســته شــد ‪ ،‬اگاهــی بدنــی انهــا بــه طــور کامــل‬ ‫از کار افتــاد و انهــا نتوانســتند حتــی یــک قــدم‬ ‫هــم راه برونــد‪ .‬ایــن افــراد همچنیــن بــرای‬ ‫شناســایی موقعیــت دســت ها و پاهــای خــود‬ ‫دچــار مشــکل شــدند‪ .‬الزم بــه ذکــر اســت کــه‬ ‫افــراد در شــرایط عــادی بــدون نــگاه کــردن بــه‬ ‫مســیر مقابــل هــم می تواننــد بــه راحتــی ایــن‬ ‫عمــل را انجــام دهنــد‪.‬‬ ‫رابطهازدواجسالم‬ ‫وموفــقچیســـــــت؟‬ ‫قبل ترهــا‪ ،‬حــدودا ‪ ٥٠-٤٠‬ســال پیــش‪ ،‬اعتقــاد بــر‬ ‫ایــن بــود کــه معیــار رابطــه موفــق‪ ،‬دعــوای کمتــر‬ ‫و یــا شــباهت زیــاد بیــن طرفیــن اســت‪ .‬امــروزه‪،‬‬ ‫روان شناســان‪ ،‬درمانگــران و محققیــن ایــن طــور‬ ‫فکــر نمی کننــد‪.‬‬ ‫طبــق تحقیقــات دکتــر جانســون‪ ،‬مهم تریــن و‬ ‫ضروری تریــن معیــار رابطــه ســالم‪" ،‬پاســخ دهی‬ ‫هیجانــی =‪ "EMOTIONAL RESPONSIVENESS‬اســت؛‬ ‫پاســخ دهی هیجانــی بــه ایــن معنــا اســت کــه‬ ‫شــما اعتمــاد و ارتبــاط هیجانــی کافــی ای بــا‬ ‫شــریک زندگی تــان داریــد کــه باعــث می شــود‬ ‫هنگامــی کــه دعــوا می کنیــد و تفاوت هــای‬ ‫بســیاری داریــد‪ ،‬مطمئــن شــوید کــه دوبــاره‬ ‫به ســوی هــم برمی گردیــد‪.‬‬ ‫بــه عبــارت دیگــر‪ ،‬ایــن ارتبــاط هیجانــی‬ ‫(‪ ،)EMOTIONAL CONNECTION‬بــه شــما ایــن‬ ‫اطمینــان را می دهــد کــه شــما هــر زمانــی کــه الزم‬ ‫باشــد‪ ،‬می توانیــد بــه طــرف مقابلتــان دسترســی‬ ‫داشــته باشــید و بــه او نزدیــک شــوید‪ .‬ایــن‬ ‫حالتی اســت کــه در روانشناســی‪ ،‬ان را "دلبســتگی‬ ‫ایمــن=‪ "SECURE ATTACHMENT‬می نامنــد‪.‬‬ ‫مثــا‪ :‬وقتــی شــما احســاس می کنیــد بــرای طرف‬ ‫مقابلتــان مهم هســتید‪ ،‬اولویــت اول او هســتید‪ ،‬فرد‬ ‫بخصوصــی در زندگــی او محســوب می شــوید‪،‬‬ ‫اگــر بــه او نیــاز داشــته باشــید او دردســترس‬ ‫شــما اســت‪ ،‬او شــما را ســتایش می کنــد و‪ ...‬در‬ ‫این صــورت‪ ،‬شــما احســاس می کنیــد او از نظــر‬ ‫هیجانــی کامــا کنار شــما اســت و ارتبــاط هیجانی‬ ‫قــوی ای بیــن شــما برقــرار اســت‪.‬‬ ‫جالــب اینجــا اســت کــه اگــر شــما ایــن احســاس‬ ‫ارتبــاط هیجانی قوی را داشــته باشــید‪ ،‬در رابطه تان‬ ‫بــا هــر چیــزی می توانیــد َســر کنیــد؛ تحقیقــات‬ ‫نشــان می دهــد‪ ،‬زوج هایــی کــه دلبســتگی ایمــن‬ ‫دارنــد‪ ،‬بــا تجربه هایــی مثــل جنــگ‪ ،‬بیماری هــای‬ ‫مختلــف و‪ ...‬بــه خوبــی کنــار می اینــد‪ .‬حتــی‬ ‫دلبســتگی ایمــن بــا ســامتی فیزیکی رابطــه مثبت‬ ‫دارد‪ ،‬افــرادی کــه پاســخ دهی هیجانــی باالتــری‬ ‫دارنــد‪ ،‬بــه بیماری هــای قلبــی و‪ ...‬کمتــر دچــار‬ ‫می شــوند‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫احســاس امنیــت شــما در رابطه تــان‪ ،‬بــه شــما‬ ‫اعتمادبه نفــس بیشــتری می دهــد‪ ،‬دنیــا را‬ ‫ِ‬ ‫جــای قشــنگ تری کــرده و شــما احســاس‬ ‫راحتــی بیشــتری می کنیــد‪ .‬باعــث می شــود بــا‬ ‫اســترس های روزمــره‪ ،‬بهتــر کنــار بیاییــد و‬ ‫ســامتی فیزیکــی و روانــی بهتــری را بــرای شــما‬ ‫بــه ارمغــان مــی اورد‪.‬‬ ‫خبــر خوب تــر اینکــه‪ ،‬امــروز‪ ،‬مــا نــه تنهــا این هــا‬ ‫را می دانیــم‪ ،‬بلکــه می دانیــم چطــور دلبســتگی‬ ‫ایمــن اتفــاق می افتــد‪.‬‬ ‫اگــر احســاس می کنیــد کــه الزم اســت روی‬ ‫رابطه تــان کار کنیــد‪ ،‬لحظــه ای درنــگ نکنیــد‪.‬‬ ‫از هــر منبــع مفیــدی اســتفاده کنیــد‪ :‬یــک کتــاب‬ ‫خــوب‪ ،‬یــک مقالــه جالــب‪ ،‬یک پُســت کاربــردی‪،‬‬ ‫تجربــه یــک دوســت قابــل اعتمــاد‪ ،‬یــک درمانگــر‬ ‫حرفــه ای و‪ ...‬شــروع کنیــد چــون دنیــا بــه مــا و‬ ‫روابــط بهتــری نیــاز دارد‪.‬‬ ‫پریسا دوستانی‬ ‫روانشناس و مشاور‬ ‫تست روانشناسی‪ :‬ایا افسرده هستید؟‬ ‫به هر یک از سوال های زیر یکی از جواب های نه‪ ،‬هرگز‪ ،‬فقط‬ ‫گاهی‪ ،‬تا حدی‪ ،‬نسبتا‪ ،‬اغلب وقت ها‪ ،‬تقریبا همیشه را بدهید‪.‬‬ ‫براســاس تحقیقــات جدیــد نــوع حرکــت دادن مــاوس کامپیوتــر می توانــد‬ ‫نشــان دهنده شــخصیت و حالــت فــرد موردنظــر باشــد‪.‬‬ ‫شــاید حرکــت مــاوس یــا نشــانگر روی صفحه هــای وب بــرای همــه‬ ‫مســئله ای عــادی بــه نظــر برســد امــا محققــان دانشــگاه ‪ BYU‬بــا کمــک‬ ‫حرکــت مکان نمــا احساســات افــراد را تعییــن کردنــد و شــخصیت شناســی‬ ‫جالبــی را بدســت اوردنــد‪.‬‬ ‫بــا اســتفاده از فنــاوری خــاص و یــک وب ســایت احساســات افــراد تعییــن‬ ‫می شــود‪ .‬البتــه ایــن فنــاوری تشــخیص از روی چهــره نیســت بلکــه از‬ ‫روی احســاس شــما و حرکــت نشــانگر اســت‪.‬‬ ‫کاربــر اشــفته و یــا ناامیــد حرکــت مــاوس مســتقیم نــدارد و دارای‬ ‫حرکــت منحنــی اســت‪ .‬ایــن حــرکات ناهماهنــگ و ناگهانــی اســت‪.‬‬ ‫فرد با احساسات منفی نیز دارای حرکت ماوس کندتر است‪.‬‬ ‫همچنیــن افــراد فکــر می کننــد زمانــی کــه ناراحــت هســتند دارای‬ ‫حرکــت مــاوس ســریع تری هســتند‪ ،‬امــا چنیــن نیســت‪.‬‬ ‫افــراد عصبانــی حرکــت مــاوس کندتــری دارنــد‪ .‬ایــن افــراد در عــوض‬ ‫حرکــت مــاوس بــه ان ضربــه نیــز می زننــد‪.‬‬ ‫البتــه تحقیــق در مــورد حرکــت دســت افــراد بــر روی تبلــت و تلفــن همراه‬ ‫ادامه دارد‪.‬‬ ‫روانشناسی‬ ‫شخصیت شناسیماوسی‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪ -1‬کارهایتان را خیلی کند انجام می دهید؟‬ ‫‪ -2‬اینده ناامیدکننده ای را برای خودم تصور می کنم‪.‬‬ ‫‪ -3‬تمرکز کردن روی یک کار برایم سخت است‪.‬‬ ‫‪ -4‬لذت و شادی از زندگی من رفته است‪.‬‬ ‫‪ -5‬گرفتن تصمیم برایم سخت است‪.‬‬ ‫‪ -6‬عالقـه ام را بــه چیزهــا و کارهایــی کــه قبــا دوســت داشــتم‪ ،‬از دســت‬ ‫داده ام‪.‬‬ ‫‪ -7‬غمگینم‪ ،‬خلقم گرفته است و خوشحال نیستم‪.‬‬ ‫‪ -8‬اشفته و بی قرارم‪.‬‬ ‫‪ -9‬احساس می کنم خسته ام‪.‬‬ ‫‪ -10‬انجام دادن کارهای ساده هم برایم سخت شده‪.‬‬ ‫‪ -11‬احســاس می‪‎‬کنــم ادم خطــاکاری هســتم و مســتحق تنبیــه شــدن‬ ‫هســتم‪.‬‬ ‫‪ -12‬احساس می کنم یک ادم شکست خورده ام‪.‬‬ ‫‪ -13‬احساس می کنم به یک مرده متحرک شباهت دارم‪.‬‬ ‫‪ -14‬خوابــم مختــل شــده؛ خیلــی زیــاد یــا خیلــی کــم می خوابــم یــا اینکــه‬ ‫زیــاد از خــواب مــی پــرم‪.‬‬ ‫‪ -15‬بــه ایــن فکــر می کنــم کــه چطــور می توانــم خــودم را بکشــم و از‬ ‫ایــن زندگــی خــاص شــوم‪.‬‬ ‫‪ -16‬احســاس می کنــم گرفتــار شــده ام‪ .‬انــگار بــه دســت و پایــم غــل و‬ ‫زنجیــر بســته اند‪.‬‬ ‫‪ -17‬حتــی وقتــی اتفاق هــای خوبــی برایــم می افتــد‪ ،‬احســاس انــدوه و‬ ‫یــاس می کنــم‪.‬‬ ‫‪ -18‬بــدون اینکــه رژیــم گرفتــه باشــم‪ ،‬بــه شــکل قابل توجهــی وزنــم کــم‬ ‫یــا زیــاد شــده‪.‬‬ ‫تا کجا در افسردگی فرور رفته اید؟‬ ‫به حالتان نمره دهید‬ ‫بــه پاسـخ های «نــه‪ ،‬هرگــز» امتیــازی ندهیــد و بــرای پاســخ هــای «گاهــی»‬ ‫یــک امتیــاز درنظــر بگیریــد‪ .‬اگــر گزینــه «تاحــدی» را بــرای ســوالی انتخاب‬ ‫کرده ایــد‪ ،‬بــه ان پاســخ دو امتیــاز بدهیــد و اگــر جوابتــان «نســبتا» بــوده‪،‬‬ ‫ســه امتیــاز را در نظــر بگیریــد‪ .‬پاســخ شــما بــه گزینــه «اغلــب وقت هــا»‬ ‫چهــار امتیــاز دارد و اگــر گزینــه «تقریبــا همیشــه» را انتخــاب کرده ایــد بــه‬ ‫ان جــواب پنــج امتیــاز بدهیــد‪.‬‬ ‫نمره تان را تفسیر کنید‬ ‫ـر از ‪ :10‬فقــط کیفتــان کــوک نیســت‪ .‬حالتــان خیلــی بــد نیســت‪.‬‬ ‫ـره کمتـ‬ ‫نمـ‬ ‫احتمــاال بــه خاطــر تغییــرات ناخوشــایندی کــه در زندگی تــان افتــاده‪،‬‬ ‫احســاس های منفــی بــه شــما هجــوم اورده و احتمــاال بــا ایجــاد تغییــرات‬ ‫مثبــت در زندگی تــان اوضاع تــان بهتــر می شــود‪.‬‬ ‫نمــره ‪ 10‬تــا ‪ :17‬ممکــن اســت افســرده شــوید‪ .‬غم هایتــان از یــک‬ ‫ناخوشــی موقتــی کــه شــرایط ایجــادش کــرده بیشــتر اســت امــا هنــوز بــه‬ ‫اختــال مزمــن افســردگی دچــار نشــده اید‪ .‬کتاب هایــی را کــه می توانــد‬ ‫بــه شــما در حــل مشــکالت تان و تغییــر دیدگاه تــان نســبت بــه زندگــی‬ ‫کمــک کنــد‪ ،‬بخوانیــد‪ .‬بیشــتر ورزش کنیــد‪ ،‬تغذیــه ســالم داشــته باشــید و‬ ‫بــا دوس ـت های شــاد و ســرزنده خــود معاشــرت کنیــد تــا حالتــان بهتــر‬ ‫شــود‪ .‬جلســات کوتــاه مــدت مشــاوره هــم می توانــد شــما را از ایــن حــال‬ ‫و هــوا بیــرون بیــاورد‪.‬‬ ‫نمــره ‪ 18‬تــا ‪ :21‬روی مــرز افســردگی ایســتاده اید‪ ،‬چیــزی تــا افســرده‬ ‫شــدن تان باقــی نمانــده اســت‪ .‬اگــر فقــط کمــی دیگــر وقــت را تلــف کنیــد‬ ‫و کاری بــرای بهتــر شــدن حالتــان نکنیــد‪ ،‬بــه یــک افســرده واقعــی تبدیــل‬ ‫می شــوید‪ .‬احتمــاال در ایــن مقطــع درمان هــای کوتاه مــدت مشــاوران گــره‬ ‫چندانــی از مشــکلتان بــاز نمی کنــد و بایــد ســراغ یــک روان شــناس برویــد‬ ‫و ماه هــا بــرای واکنــدن ســنگ هایتان بــا خودتــان وقــت بگذاریــد‪.‬‬ ‫ـا ‪ :35‬کمــی افســرده اید‪ .‬افســردگی خفیــف تــا متوســط گریبــان‬ ‫ـره ‪ 22‬تـ‬ ‫نمـ‬ ‫شــما را گرفتــه اســت و بایــد از روان شــناس ها و حتــی در مــواردی از‬ ‫روان پزشــک ها کمــک بگیریــد‪.‬‬ ‫ـا ‪ :53‬شــما از افســردگی در ســطح متوســط رنــج می بریــد؛ حق‬ ‫ـره ‪ 36‬تـ‬ ‫نمـ‬ ‫داریــد بــه ســامت روانتــان شــک کنیــد‪ .‬حالتــان خــوش نیســت و هیچ چیز‬ ‫مثــل کمــک گرفتــن از یــک متخصــص نمی توانــد بــه ســالم شــدن روانتــان‬ ‫کمــک کنــد‪ .‬پاســخی کــه بــه ایــن ســواالت داده ایــد‪ ،‬نشــان می دهــد کــه‬ ‫نبایــد بــرای درمــان افســردگی تان دســت روی دســت بگذاریــد و زمــان‬ ‫را از دســت بدهیــد‪ .‬اگــر کاری بــرای بهتــر شــدن حالتــان نکنیــد‪ ،‬ممکــن‬ ‫اســت افســردگی تان خیلــی زود شــدیدتر از ایــن شــود‪.‬‬ ‫نمــره ‪ 53‬بــه بــاال‪ :‬خیلــی حالتــان خــراب اســت اگــر پاسـخ هایی کــه بــه‬ ‫ســواالت داده ایــد چنیــن نمــره ای را برایتــان رقــم زده انــد‪ ،‬بایــد بگوییــم کــه‬ ‫شــما بــه افســردگی عمیــق دچاریــد و اگــر هرچــه زودتــر از روان پزشـک ها‬ ‫کمــک نگیریــد و دارودرمانــی را شــروع نکنیــد‪ ،‬ممکــن اســت زندگی تــان‬ ‫بــه خطــر بیفتد‪.‬‬ ‫‪67‬‬ ‫بدنی عضالنی با اب پنیر!‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪68‬‬ ‫اب پنیــر‪ ،‬یکــی از محصــوالت پنیرســازی‬ ‫اســت‪ .‬برخــی از افــراد از اب پنیــر بــه عنــوان‬ ‫منبــع پروتئیــن و مکمــل اســتفاده می کننــد‪.‬‬ ‫پــودر پروتئیــن اب پنیــر‪ ،‬در میــان ورزشــکاران‬ ‫رشــته های قدرتــی طرفــداران بی شــماری‬ ‫دارد‪ .‬ایــن پروتئیــن سرشــار از مــواد مغــذی و‬ ‫اســیدهای امینــه اســت‪ ،‬امــا برخــی از افــراد بــه‬ ‫دلیــل ایــن کــه دســتگاه گــوارش شــان الکتــوز‬ ‫را تحمــل نمی کنــد‪ ،‬نمی تواننــد تخم مــرغ‪،‬‬ ‫ســویا و پروتئیــن اب پنیــر بخورنــد‪.‬‬ ‫بررســی های پزشــکان و متخصصــان تغذیــه‬ ‫نشــان داده‪ ،‬مصــرف پروتئیــن اب پنیــر‪،‬‬ ‫قــدرت‪ ،‬انــدازه و تــوده عضالنــی بــدن را‬ ‫افزایــش می دهــد‪.‬‬ ‫میزان مصرف پروتئین اب پنیر‬ ‫دوز اســتانداری بــرای مصــرف پروتئیــن اب‬ ‫پنیــر تعییــن نشــده اســت‪ .‬بــرای تعییــن دوز‬ ‫مناســب مصــرف بایــد بــا پزشــک مشــورت‬ ‫کــرد‪.‬‬ ‫مواد غذایی حاوی پروتئین اب پنیر؛‬ ‫شیر و پنیر حاوی پروتئین اب پنیر هستند‪.‬‬ ‫عوارض جانبی‬ ‫مصــرف دوز بــاالی پروتیــن اب پنیــر ســبب‬ ‫بــروز حالــت تهــوع‪ ،‬افزایــش حــرکات روده‪،‬‬ ‫ســردرد‪ ،‬تشــنگی و نفــخ می شــود‪.‬‬ ‫خطرات‬ ‫بیمــاران کلیــوی و افــرادی کــه بــه شــیر‬ ‫حساســیت دارنــد‪ ،‬بایــد از مصــرف پروتئیــن‬ ‫اب پنیــر اجتنــاب کننــد‪.‬‬ ‫واکنش ها‬ ‫مصــرف هم زمــان پروتئیــن اب پنیــر و‬ ‫انتی بیوتیک هــا‪ ،‬داروهــای درمــان پارکینســون‬ ‫و پوکــی اســتخوان خطرنــاک اســت‪.‬‬ ‫چند نکته مفید درباره‬ ‫تغذیه در زمستان‬ ‫اب‬ ‫در ماه هــای زمســتان مغزتــان کمتــر پیــام‬ ‫تشــنگی صــادر می کنــد امــا حتمــا از تامیــن‬ ‫اب موردنیــاز بدنتــان مطمئــن شــوید چــون‬ ‫زمســتان هــوا فقــط ســرد نیســت‪ ،‬بلکــه خشــک‬ ‫هــم هســت‪.‬‬ ‫ماهی‬ ‫ممکــن اســت در طــول ماه هــای زمســتان‬ ‫کــه نــور خورشــید کمتــر می شــود بــا کمبــود‬ ‫ویتامیــن ‪ D‬روبـه رو شــوید‪ .‬ماهــی منبــع بســیار‬ ‫خوبــی از ایــن ویتامیــن و همچنیــن اســیدهای‬ ‫چــرب امــگا‪ 3‬اســت کــه بــه شــما کمــک‬ ‫می کنــد هرگونــه اختــاالت روحیــه را بــا‬ ‫بــاال بــردن ســطح ســروتونین در بدنتــان از بیــن‬ ‫ببریــد‪.‬‬ ‫فیبر‬ ‫بــرای از بیــن بــردن یبوســت در زمســتان‪،‬‬ ‫رژیم غذایی تــان را بــا انبوهــی از فیبــر پــر‬ ‫کنیــد‪ .‬کمــی خالقیــت بــه خــرج دهیــد و‬ ‫بــرای ســاالدتان از انــواع مختلــف میوه هــا‬ ‫و ســبزیجات اســتفاده کنیــد‪ ،‬امــا دقــت کنیــد‬ ‫کــه بــه عنــوان چاشــنی ســاالد از ســس های‬ ‫چاق کننــده و پرکالــری دوری کنیــد‪.‬‬ ‫مرکبات‬ ‫نارنگــی‪ ،‬پرتقــال‪ ،‬کیــوی‪ ،‬گریپ فــروت‪،‬‬ ‫انگــور قرمــز و لیمــو ســالم ترین میوه هایــی‬ ‫هســتند کــه می تواننــد در تمــام طــول ســال‬ ‫بدنتــان را تقویــت کننــد‪ .‬ویتامیــن ‪ C‬موجــود در‬ ‫همــه مرکبــات بــرای تقویــت سیســتم ایمنــی‬ ‫بــدن در فصــل زمســتان اهمیــت ویــژه ای دارد‪.‬‬ ‫حفظ وزن‬ ‫اگــر کــم کــردن وزن در طــول زمســتان برایتــان‬ ‫ســخت اســت‪ ،‬افســرده نشــوید و نترســید‪.‬‬ ‫درعــوض ســعی کنیــد همیــن وزن را حفــظ‬ ‫کنیــد و وزن بیشــتری اضافــه نکنیــد‪.‬‬ ‫تقویتبدنبا این‬ ‫واکسنخوشمزه!‬ ‫اگــر شــما هــم جــزء ان دســته از افــراد هســتید که‬ ‫صبح هــا بــرای حفــظ ســامت بــدن و دســتگاه‬ ‫گــوارش از نوشــیدنی اب و لیمــو اســتفاده می کنید‬ ‫بــرای بــاال بــردن اثــرات درمانــی ایــن نوشــیدنی‬ ‫بــه ان اب انانــاس اضافــه کنیــد‪.‬‬ ‫اضافــه کــردن انانــاس بــه اب و لیموتــرش‬ ‫می توانــد از خاصیــت اســیدی لیمــو تــرش‬ ‫بکاهــد و ایــن نوشــیدنی را قلیایــی کنــد کــه بــرای‬ ‫حفــظ ســامت بــدن بســیار مفیــد اســت‪.‬‬ ‫در انانــاس انــواع مــواد مفیــد بــرای حفــظ‬ ‫ســامت بــدن وجــود دارد‪ ،‬از جملــه انــواع‬ ‫انتی اکســیدان ها‪ ،‬مــواد معدنــی و نیــز ویتامین هــا‬ ‫کــه می توانــد بــرای جلوگیــری از ابتــا بــه‬ ‫بســیاری از بیماری هــا مورداســتفاده قــرار بگیــرد‪.‬‬ ‫از جملــه خــواص درمانــی مخلــوط اب لیمــو و‬ ‫انانــاس می تــوان پیشــگیری از ابتــا بــه انــواع‬ ‫ســرطان ها را نــام بــرد‪ ،‬زیــرا براســاس تحقیقــات‬ ‫پزشــکی ســلول های ســرطانی نمی تواننــد در‬ ‫محیــط قلیایــی بــدن رشــد کننــد و رشــد انهــا‬ ‫بیشــتر در محیــط اســیدی بــدن رخ می دهــد‪.‬‬ ‫همچنیــن ایــن ترکیــب بــرای درمــان مشــکالت‬ ‫دهــان و دنــدان‪ ،‬عفونــت لثــه و دنــدان درد‬ ‫می توانــد بســیار موثــر باشــد‪.‬‬ ‫پکتیــن یکــی از مــواد بســیار مفیــد برای ســامت‬ ‫بــدن اســت کــه در ترکیــب لیمــو وجــود داد و‬ ‫می توانــد باعــث کاهــش اشــتها شــود‪ ،‬تحقیقــات‬ ‫پزشــکی نشــان داده اســت کــه افــرادی کــه غــذا‬ ‫و نوشــیدنی های قلیایــی مصــرف می کننــد بســیار‬ ‫ســریع تر از دیگــران می تواننــد وزن کــم کننــد و‬ ‫بــه تناس ـب اندام دلخــواه خــود دســت یابنــد‪.‬‬ ‫اب رســانی بــه اعضــای بــدن یکــی دیگــر از فواید‬ ‫نوشــیدن ایــن محلــول در وعــده صبحانــه اســت‪،‬‬ ‫زیــرا لیمــو تــرش دارای خــواص الکترولیتــی بــاال‬ ‫و مــوادی چــون کلســیم‪ ،‬منیزیم و پتاســیم اســت و‬ ‫می توانــد مانــع از پیــر پوســتی‪ ،‬احســاس تشــنگی‪،‬‬ ‫ضعــف و خســتگی در افــراد شــود‪.‬‬ ‫اگــر در نظــر داریــد بــاردار شــوید از نوشــیدن‬ ‫مخلــوط اب لیموتــرش و انانــاس غافــل نشــوید‬ ‫زیــرا مقادیــر بــاالی ویتامیــن ‪ C‬در ان‬ ‫می توانــد بــه افزایــش شــانس بــاروری در‬ ‫خانم هــا کمــک کنــد؛ همچنیــن ایــن‬ ‫محلــول می توانــد باعــث‬ ‫افزایــش میــزان تولیــد‬ ‫ســلول های اســتخوانی و‬ ‫افزایــش قــد در کــودکان و‬ ‫توســعه ســلول های عصبــی‬ ‫مغــز و تیــز هوشــی در‬ ‫کــودکان شــود‪.‬‬ ‫از جملــه دیگــر خــواص ایــن‬ ‫نوشــیدنی می تــوان‪ ،‬تنظیــم اســید‬ ‫اوریــک خــون‪ ،‬جوان ســازی‬ ‫پوســت‪ ،‬کاهــش فشــارخون و‬ ‫ش خــون‪ ،‬رفــع‬ ‫تنظیــم گــرد ‬ ‫غلظــت خــون‪ ،‬بهبــود حــرکات‬ ‫روده و افزایــش متابولیســم بــدن‬ ‫را نام برد‪.‬‬ ‫سبزیجاتسم زدا‬ ‫پرتقال بیشتر کلسیم‬ ‫دارد تا ویتامین ‪!C‬‬ ‫ﺳﺮ دﺳﺘﻪ ﻣﻮاد ﻏﺬاﻳﻲ کلســیم دار ﻟﺒﻨﻴﺎت اﺳﺖ‪،‬‬ ‫ﻣﺜﻞ اﻧﻮاع ﻣﺨﺘﻠﻒ ﭘﻨﻴﺮ‪ .‬ﺟﺎﻟﺐ اﺳﺖ ﺑﺪاﻧﻴﺪ‬ ‫ﭘﻨﻴﺮﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻘﺪار ﻛﻠﺴﻴﻢ ﻣﺘﻔﺎوتــی دارﻧﺪ‪.‬‬ ‫ﻣﺜﻼ ﻣﻘﺪار ﻛﻠﺴﻴﻢ ﻣﻮﺟﻮد در ﭘﻨﻴﺮ ﻟﻴﻘﻮان ﺑﺎ ﻣﻘﺪار‬ ‫ﻛﻠﺴﻴﻢ ﻳﻚ ﭘﻨﻴﺮ ﻣﻌﻤﻮﻟﻲ ﻓﺮق می کنــد‪.‬‬ ‫اﻧﻮاع ﺷﻴﺮ و ﻣﺎﺳﺖ ﻧﻴﺰ ﻛﻠﺴﻴﻢ ﻓﺮاوان دارﻧﺪ‪.‬‬ ‫میوه جــات و ﻣﺮﻛﺒﺎت نیــز ﻛﻠﺴﻴﻢ زﻳﺎدی دارﻧﺪ‪.‬‬ ‫ﻣﻌمــوﻻ ﭘﺮﺗﻘﺎل را ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ وﺟﻮد وﻳﺘﺎﻣﻴﻦ «ث»‬ ‫می خورنــد‪ ،‬درحالی کــه ﻛﻠﺴﻴﻢ ان ﺑﻪ ﻣﺮاﺗﺐ‬ ‫ﺑﻴﺸﺘﺮ اﺳﺖ‪.‬‬ ‫ﻧﺎرﻧﮕﻲ و گریپ فروت ﻫﺮ دو ﻛﻠﺴﻴﻢ زﻳﺎدی‬ ‫دارﻧﺪ‪.‬‬ ‫ﮔﻼﺑﻲ ﻛﻠﺴﻴﻢ ﻛﻤﻲ دارد‪.‬‬ ‫ﺳﻴﺐ ﻛﺎﻟﺮی دارد‪ ،‬وﻳﺘـﺎﻣﻴﻦ دارد وﻟﻲ ﻛﻠﺴﻴﻢ ان‬ ‫ﻛﻢ اﺳﺖ‪.‬‬ ‫در ﺳﺒﺰﻳﺠﺎت‪ ،‬ﻛﺎﻫﻮ‪ ،‬اﺳﻔﻨﺎج‪ ،‬ﻧﺨﻮدﻓﺮﻧﮕﻲ و‬ ‫ﻫﻮﻳﺞ ﻛﻠﺴﻴﻢ زﻳﺎدی وﺟﻮد دارد‪.‬‬ ‫ﻫﻮﻳﺞ ﺑﻴﺸﺘﺮ از وﻳﺘﺎﻣﻴﻦ‪ ،‬ﻛﻠﺴﻴﻢ دارد‪.‬‬ ‫اﻟﺒﺘﻪ ان قدرهــا ﻫﻢ ﻻزم ﻧﻴﺴﺖ ادم هــا داﺋﻤﺎ دﻧﺒﺎل‬ ‫ان ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻠﺴﻴﻢ دارد و ﭼﻪ ﭼﻴﺰی‬ ‫ﻛﻠﺴﻴﻢ ﻧﺪارد‪ .‬ﻫﺪف‪ ،‬ﺷﻨﺎﺧﺖ اﺳﺖ و اﻳﻨﻜﻪ ادم‬ ‫ﻧﻴﺎزش را ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ‪ .‬اﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ را ﻫﻢ ﻳﺎداوری کنیــم‬ ‫ﻛﻪ ﻣﺼﺮف زﻳﺎد ﻛﻠﺴﻴﻢ ﻫﻢ می توانــد ﻋﻮارﺿﻲ‬ ‫ﻣﺜﻞ ﺳﻨﮓ ﻛﻠﻴﻪ را ﺑﻪ دﻧﺒﺎل داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ‪.‬‬ ‫محمدرضا موحد‬ ‫دارنده مدال نقره المپیاد کشوری‬ ‫و دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی‬ ‫تغذیه‬ ‫اناناس‬ ‫انانــاس بهتریــن میــوه ضدالتهابــی اســت کــه‬ ‫می توانیــد بــرای کنتــرل و کاهــش وزوز گــوش‬ ‫مصــرف کنیــد‪ .‬تاثیــر انانــاس مدیــون ترکیبــی‬ ‫بــه نــام بروملیــن اســت‪ .‬ایــن ترکیــب بــه قدری‬ ‫قــوی اســت کــه در کاهــش و درمــان التهــاب‬ ‫تاندینیــت‪ ،‬پیچ خوردگــی و رگ بــه رگ شــدن‪،‬‬ ‫اســیب های عضالنــی‪ ،‬گلــودرد و گــوش درد‬ ‫موثــر عمــل می کنــد‪ .‬اگــر بــه طــور روزانــه از‬ ‫وزوز گــوش در عــذاب هســتید تردیــد را کنــار‬ ‫گذاشــته و بــه ســراغ انانــاس برویــد‪ .‬توصیــه‬ ‫مــی کنیــم ایــن میــوه را به طــور روزانــه و‬ ‫بــه صــورت میــوه طبیعــی (نــه کمپــوت) میــل‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫سیر و پیاز‬ ‫ســیر یــا پیــاز بــه کاهــش عفونت هــای بــدن‬ ‫کمــک می کننــد‪ .‬توصیــه می کنیــم کــه هــر‬ ‫روز بــه ســاالدها یــا غذاهایتــان ایــن دو مــاده‬ ‫غذایــی مفیــد را اضافــه کنیــد‪ .‬ســعی کنیــد ایــن‬ ‫مــواد غذایــی را بــه صــورت خــام و در میــزان‬ ‫معقــول میــل کنیــد‪ .‬خــواص انتی باکتریایــی و‬ ‫ضدعفونی کنندگــی ســیر و پیــاز بــرای تقویــت‬ ‫سیســتم ایمنــی بــدن الزم و ضــروری هســتند‪.‬‬ ‫اگــر گوشــتان زیــادی صــدا می کنــد از ایــن دو‬ ‫مــاده غذایــی غافــل نباشــید‪.‬‬ ‫زغال اخته‬ ‫اگــر رژیــم غذایی تــان حــاوی میــزان کمــی‬ ‫ســدیم باشــد فشــارخونتان کمتــر شــده و‬ ‫شــدت وزوز گــوش کاهــش پیــدا می کنــد‪.‬‬ ‫اگــر بــه زغــال اختــه تــازه و فصلــی دسترســی‬ ‫داریــد حتمــا خریــداری کــرده و میــل کنیــد‪.‬‬ ‫ایــن میوه هــای قرمــز خوش رنــگ سرشــار از‬ ‫انتی اکســیدان ها بــوده و فاقــد ســدیم هســتند‪.‬‬ ‫در عیــن حــال میــزان زیــادی پتاســیم‪ ،‬کلســیم و‬ ‫منیزیــم بــه بــدن می رســاند کــه بــرای ســامتی‬ ‫الزم و ضــروری هســتند‪ .‬تمــام ایــن ترکیبــات‬ ‫بــه کاهــش التهــاب و درد کمــک کــرده و‬ ‫ســامت قلــب را افزایــش می دهنــد‪ .‬مصــرف‬ ‫اب زغــال اختــه طبیعــی نیــز باعــث کاهــش‬ ‫اضطــراب و اســترس می شــود‪.‬‬ ‫جوانه گندم‬ ‫امــروزه در تمــام ســوپرمارکت ها جوانــه گنــدم‬ ‫تــازه بــه فــروش می رســد‪ .‬ایــن جوانه هــای‬ ‫تــر و تــازه سرشــار از ترکیبــات فوق العــاده‬ ‫اســت کــه می تــوان بــه ویتامیــن ‪F‬‬ ‫نیــز اشــاره کــرد‪ .‬ویتامیــن ‪ F‬همــان‬ ‫اســید لینولئیــک اســت کــه باعث‬ ‫حفــظ تعــادل عملکردهــای‬ ‫بــدن می شــود‪.‬‬ ‫بابونه‬ ‫توصیــه می کنیــم قبــل از‬ ‫خوابتــان چــای بابونــه میــل‬ ‫کنیــد‪ .‬همیــن کار ســاده باعــث‬ ‫بهبــود وضعیــت خوابتان می شــود‪.‬‬ ‫افــراد زیــادی هســتند کــه از تشــدید‬ ‫وزوز گــوش در شــب شــکایت می کننــد‪.‬‬ ‫عــاوه بــر کنتــرل تغذیــه حتمــا بایــد بــا انجــام‬ ‫کارهــای ارامش بخــش از تشــدید مشــکل‬ ‫پیشــگیری کنیــد‪ .‬دوش اب گــرم‪ ،‬یــوگا‪ ،‬انجــام‬ ‫ورزش هــای ارام همگــی کمک کننــده هســتند‪.‬‬ ‫تمــام ایــن کارهــا را دو ســاعت قبــل از خــواب‬ ‫انجــام دهیــد‪ .‬درنهایــت نیــز بعــد از یــک شــام‬ ‫ســبک یــک فنجــان چــای بابونــه میــل کنیــد‪.‬‬ ‫ایــن چــای یــک نوشــیدنی طبیعــی بــرای‬ ‫مقابلــه بــا وزوز گــوش اســت‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫بــدن انســان بــر اثــر غذاهایــی کــه می خــورد‬ ‫دارای باکتری هــا و ســمومی می شــود کــه در‬ ‫دراز مــدت می توانــد باعــث بــروز بیماری هــای‬ ‫متفــاوت باشــد‪ .‬ســبزی ها جــزء مــوادی هســتند‬ ‫کــه می تواننــد بــه انســان در دفــع ایــن ســموم‬ ‫کمــک کننــد‪.‬‬ ‫سیر‬ ‫ســیر بــه دلیــل ترکیبــات فراوانــی کــه دارد یــک‬ ‫ســم زدای فوق العــاده محســوب می شــود‪ .‬ایــن‬ ‫مــاده غذایــی بــه بــدن کمــک می کنــد تــا ســموم و‬ ‫مــواد زائــد بــه ویــژه الودگی هایــی ماننــد ســرب و‬ ‫جیــوه از بــدن خــارج شــوند‪ .‬عــاوه بــر این‪ ،‬ســیر‬ ‫دارای خــواص ضدباکتریایــی اســت بــرای همیــن‬ ‫می توانــد روده هــا را بــه خوبــی تمیــز کنــد‪.‬‬ ‫کلم‬ ‫خانــواده کلــم مثــل کلــم ســبز‪ ،‬گل کلــم‪ ،‬کلــم‬ ‫بــرگ‪ ،‬کلــم بروکســل‪ ،‬بروکلــی و غیــره جــزء‬ ‫بهتریــن ســبزی های موجــود بــرای ســم زدایی‬ ‫بــدن هســتند؛ بــه خاطــر اینکــه کلم هــا کبــد را‬ ‫تحریــک می کننــد‪ .‬می توانیــد انــواع کلــم را بــه‬ ‫صــورت خــام یــا پختــه شــده در ســاالد یــا در‬ ‫غذاهــای دیگرتــان بــه صــورت رنــده یــا خــرد‬ ‫شــده اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫میوه های قرمز‬ ‫میوه هــای قرمز رنــگ جــزو میوه هــای ســم زدای‬ ‫فــوق العــاده محســوب می شــوند‪ .‬در بیــن‬ ‫میوه هــای قرمــز توت فرنگــی خــواص زیــادی‬ ‫دارد‪ .‬ایــن میــوه سرشــار از پتاســیم اســت و‬ ‫می توانــد بــه تمیــز شــدن کبــد کمــک زیــادی‬ ‫بکنــد‪ .‬از خــواص تمشــک‪ ،‬شــاه توت و میوه هــای‬ ‫قرمــز دیگــر غافــل نشــوید‪.‬‬ ‫جعفری‬ ‫جعفــری یــک ضدعفونی کننــده عالــی و ادراراور‬ ‫بســیار خــوب اســت‪ .‬ایــن ســبزی معطــر و البتــه‬ ‫پرطرفــدار عملکــرد کلیه هــا را تحریــک می کنــد‬ ‫و نقــش مهمــی در دفــع ســموم بــدن دارد‪ .‬بــه‬ ‫غذاهایتــان مثــل ســاالدها‪ ،‬پاســتاها‪ ،‬ســوپ و غیره‪،‬‬ ‫جعفــری اضافــه کنیــد‪ .‬اگــر یــک دوره س ـم زدایی‬ ‫جــدی را شــروع کرده ایــد‪ ،‬اب جعفــری‬ ‫فوق العــاده اســت‪.‬‬ ‫لیموترش‬ ‫لیموتــرش خــواص زیــادی دارد و دســتگاه گوارش‬ ‫را تمیــز می کنــد‪ .‬عــاوه بــر ایــن لیموتــرش‬ ‫ادراراور اســت و بــرای همیــن کلیه هــا را فعال تــر‬ ‫کــرده و بــه ایــن ترتیــب ســموم و مــواد زائــد بــدن‬ ‫را دفــع مــی کنــد‪ .‬اگــر قصــد داریــد یــک دوره‬ ‫ســم زدایی را در پیــش بگیریــد بایــد بدانیــد کــه‬ ‫هیــچ چیــز ماننــد اب لیموتــرش موثــر نخواهــد‬ ‫بــود‪.‬‬ ‫سیب‬ ‫ســیب حــاوی فیبــر موثــری بــه نــام پکتیــن اســت‬ ‫کــه بــه مــواد ســنگین و زائــد می چســبد و حــذف‬ ‫ان هــا را اســان می کنــد‪ .‬عــاوه بــر ایــن‪ ،‬پکتیــن در‬ ‫فعالیت هــای زیــادی مثــل دفــع مدفــوع از روده هــا‬ ‫و بهبــود عملکــرد دســتگاه گــوارش شــرکت دارد‪،‬‬ ‫پــس تــا می توانیــد ســیب نوش جــان کنیــد‪.‬‬ ‫چغندرقند‬ ‫چغندرقنــد نیــز جــزء مــواد غذایــی ســم زدا‬ ‫محســوب می شــود‪ .‬در واقــع چغندرقنــد حــاوی‬ ‫«متیونیــن» اســت کــه بــه دفــع مــواد زائــد بــدن‬ ‫کمــک می کنــد‪« .‬بتانیــن» موجــود در ان باعــث‬ ‫می شــود کــه اســیدهای چــرب موجــود در کبــد‬ ‫زودتــر تجزیــه شــوند‪ .‬اگــر یــک دوره س ـم زدایی‬ ‫در پیــش گرفته ایــد چغندرقنــد را بــه صــورت‬ ‫خــام بــا اب لیموتــرش و ورقه هــای نــازک پیــاز‬ ‫میــل کنیــد‪.‬‬ ‫کاهش وزوز گوش‬ ‫با این مواد غذا�یی‬ ‫‪69‬‬ ‫چـاشـت‬ ‫ساالد خرمالو و پسته‬ ‫مواد الزم‬ ‫پیاز کوچک‪ 1 :‬عدد‬ ‫اب پرتقال تازه‪ 1/4 :‬پیمانه‬ ‫سویا سس‪ ،‬روغن زیتون‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫عسل‪ 2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫برنج وحشی پخته شده‪ 3 :‬پیمانه‬ ‫دانه های انار‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫خرمالو خرد شده‪ 4 :‬عدد‬ ‫پسته (نمک زده‪ ،‬بوداده و خرد شده)‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫کلم کیل (یا هرنوع کلم دلخواه)‪ 100 :‬گرم‬ ‫نمک و فلفل‪ :‬به میزان الزم‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪70‬‬ ‫طرز تهیه‬ ‫ابتــدا پیــاز را خــرد کــرده و بــه مــدت ‪ 5‬دقیقــه‬ ‫در اب ســرد بگذاریــد ســپس پیازهــا را ابکشــی‬ ‫کنیــد‪ .‬در بلنــدر یــا دســتگاه مخلوط کــن اب‬ ‫پرتقــال‪ ،‬ســویا ســس‪ ،‬روغــن زیتــون‪ ،‬عســل و‬ ‫پیــاز را خــوب باهــم مخلــوط کــرده تــا ســس‬ ‫نــرم و یکدســتی ایجــاد شــود و بعــد بــه ان‬ ‫نمــک و فلفــل یــا هــر ادویــه دلخــواه دیگــری‬ ‫اضافــه کنیــد‪ .‬در کاســه ای ایــن ســس را بــا‬ ‫برنــج مخلــوط کــرده تــا تمــام برنــج بــه ســس‬ ‫اغشــته شــود و بعــد انــار‪ ،‬خرمالــو و نصــف‬ ‫پســته را اضافــه کنیــد‪ .‬در ظــرف مناســبی‬ ‫ابتــدا کلم هــا را بریزیــد‪ ،‬بعــد مخلــوط برنــج‬ ‫و خرمالــو را اضافــه کــرده و در نهایــت بقیــه‬ ‫پســته ها را روی ســاالد ریختــه و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫نکتــه‪ :‬برنــج وحشــی‪ ،‬برنجــی ســیاه رنگ‪،‬‬ ‫باریــک و درازتــر از برنــج معمولــی اســت کــه‬ ‫پوســته خارجــی ان جــدا شــده ولــی ســبوس‬ ‫برنــج بــه ان چســبیده اســت‪.‬‬ ‫نوشیدنی سرد‪ :‬لیموناد نارگیل و‬ ‫اسطوخدوس‬ ‫نوشیدنی گرم‪ :‬الته چای سبز و‬ ‫اسپرسو‬ ‫اب لیموی تازه‪ 1 :‬و ‪ 1/2‬پیمانه‬ ‫شکر‪ 1 :‬و ‪ 3/4‬پیمانه‬ ‫اب نارگیل‪ 8 :‬پیمانه‬ ‫اب‪ 4 :‬پیمانه‬ ‫شربت اسطوخدوس‪ 1/2 :‬دستور ذکر شده‬ ‫قهوه اسپرسو دم کشیده‪ 1 :‬شات (‪ 28‬گرم)‬ ‫شیر بادام‪ 3/4 :‬پیمانه‬ ‫پودر چای سبز‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫اب جوش‪ 1/4 :‬پیمانه‬ ‫عسل یا شیرین کننده دلخواه‪ 1/2 :‬قاشق‬ ‫غذاخوری‬ ‫مواد الزم‬ ‫مواد الزم برای شربت اسطوخدوس‬ ‫شکر‪ 2 :‬پیمانه‬ ‫اب‪ 1 :‬و ‪ 1/2‬پیمانه‬ ‫گیاه اسطوخدوس خشک‪ 3 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫رنگ بنفش خوراکی‪ :‬به دلخواه‬ ‫طرز تهیه شربت اسطوخدوس‬ ‫در قابلمــه ای اب‪ ،‬شــکر و اســطوخدوس را‬ ‫باهــم مخلــوط کنیــد‪ .‬اجــازه دهیــد مخلــوط‬ ‫بــا حــرارت بــاال بــه جــوش ایــد ســپس ‪1‬‬ ‫دقیقــه جوشــاندن را ادامــه دهیــد و بعــد از‬ ‫روی حــرارت برداریــد‪ .‬شــربت را از صافــی‬ ‫رد کــرده تــا گل هــای اســطوخدوس جــدا‬ ‫شــوند ســپس بــه دلخــواه چنــد قطــره رنــگ‬ ‫خوراکــی بنفــش بــه ان اضافــه کنیــد‪ .‬شــربت را‬ ‫کنــار بگذاریــد تــا خنــک شــود‪ .‬بعــد از خنــک‬ ‫شــدن‪ ،‬ان را در ظــرف دربســته ای بریزیــد و در‬ ‫یخچــال بگذاریــد‪ .‬ایــن شــربت را بــه مــدت ‪1‬‬ ‫هفتــه می توانیــد در یخچــال نگهــداری کنیــد‪.‬‬ ‫طرز تهیه لیموناد‬ ‫اب لیمــو‪ ،‬شــکر‪ ،‬اب نارگیــل و اب را در یــک‬ ‫پــارچ بریزیــد و مــواد را خــوب باهــم مخلــوط‬ ‫کنیــد تــا شــکر حــل شــود‪ 1/2 .‬شــربتی کــه‬ ‫تهیــه کرده ایــد را بــه پــارچ اضافــه کــرده و‬ ‫مجــدد ان را به هــم بزنیــد تــا طعــم مــواد‬ ‫کامــا باهــم مخلــوط شــود‪ .‬بســته بــه ذائقــه‬ ‫شــخصی می توانیــد میــزان شــربت کمتــر یــا‬ ‫بیشــتری اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫مواد الزم‬ ‫طرز تهیه‬ ‫شــیر را در یــک شــیرجوش روی حــرارت‬ ‫متوســط قــرار دهیــد تــا کمــی به جــوش ایــد‬ ‫ســپس از روی حــرارت برداشــته و بــا دســتگاه‬ ‫کــف ســاز شــیر‪ ،‬کمــی بــه ان حالــت فــوم دار‬ ‫بدهیــد (در صورتــی کــه دســتگاه نداریــد‪،‬‬ ‫می توانیــد بــا همــزن دســتی ایــن کار را انجــام‬ ‫دهیــد)‪ .‬در فنجــان مــورد نظــر بــرای ســرو‪،‬‬ ‫ابتــدا پــودر چــای ســبز را بریزیــد و بعــد اب‬ ‫جــوش را اضافــه کــرده و باهــم مخلــوط کنیــد‪.‬‬ ‫در مرحلــه بعــد شــیر بــادام را بــه ارامــی بــه‬ ‫مــواد اضافــه کنیــد‪ ،‬می توانیــد فنجــان را بــه‬ ‫حالــت کــج نگــه داریــد تــا بــه ایجــاد فــوم‬ ‫بیشــتر بــرای ســطح نوشــیدنی کمــک کنــد‪،‬‬ ‫عســل یــا شــیرین کننده دلخــواه را اضافــه‬ ‫کــرده و در نهایــت قهــوه اسپرســو را بــه التــه‬ ‫اضافــه و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫نکتــه‪ :‬بــه جــای شــیربادام می توانیــد از شــیر‬ ‫معمولــی یــا شــیرهای طعــم دار دیگــر نیــز‬ ‫اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫سس پستو‬ ‫مواد الزم‬ ‫سیر‪ 3 :‬حبه‬ ‫گردو بوداده‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫برگ اسفناج نازک و کوچک‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫برگ ریحان‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫پنیر پارمسان رنده شده‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫روغن زیتون‪ 1/3 :‬پیمانه‬ ‫طرز تهیه‬ ‫مواد الزم‬ ‫ارد سفید‪ 1 :‬و ‪ 1/4‬پیمانه‬ ‫ارد گندم‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫بکینگ پودر‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫نمک‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫تخم مرغ‪ 3 :‬عدد‬ ‫لبو پخته و پوره شده‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫شیر‪ 2/3 :‬پیمانه‬ ‫کره ذوب شده (خنک)‪ 56 :‬گرم‬ ‫مواد الزم برای الیه پنیری‬ ‫پنیرخامه ای‪ 113 :‬گرم‬ ‫تخم مرغ‪ 1 :‬عدد‬ ‫ارد سفید‪ 3 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫شوید خرد شده‪ 1 :‬و ‪ 1/2‬قاشق غذاخوری‬ ‫نمک‪ :‬کمی‬ ‫طرز تهیه‬ ‫گریپ فروت‪ 4 :‬عدد بزرگ‬ ‫اب‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫اب انار طبیعی (شیرین نشده)‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫پودر پکتین‪ 50 :‬گرم‬ ‫شکر‪ 4 :‬و ‪ 1/2‬پیمانه‬ ‫طرز تهیه‬ ‫پوســت گریپ فروت هــا را جــدا کــرده و‬ ‫بــه انــدازه ‪ 1‬پیمانــه از پوســت انهــا را خــال‬ ‫کنیــد (دقــت کنیــد کــه قســمت ســفید داخــل‬ ‫پوســت را خیلــی زیــاد خــارج نکنیــد)‪ .‬در یــک‬ ‫قابلمــه پوســت های خــال شــده و اب را‬ ‫روی حــرارت زیــاد به جــوش اوریــد ســپس‬ ‫حــرارت را کــم کــرده‪ ،‬درب ظــرف را گذاشــته‬ ‫و بــه مــدت ‪ 15‬تــا ‪ 20‬دقیقــه پختــن را ادامــه‬ ‫دهیــد و کنــار بگذاریــد‪ .‬گریپ فروت هــا را‬ ‫خــرد کــرده و هســته انهــا را خــارج کنیــد‪.‬‬ ‫مقــدار گریپ فروت هــا بایــد بــه انــدازه ‪3‬‬ ‫پیمانــه شــود‪ .‬در قابلمــه ای گریپ فروت هــای‬ ‫خــرد شــده را بــا پوســت های پخته شــده و‬ ‫اب انهــا و اب انــار باهــم مخلــوط کــرده و‬ ‫روی حــرارت زیــاد گذاشــته تــا بجوشــد‬ ‫ســپس حــرارت را کــم کــرده و ‪ 5‬دقیقــه دیگــر‬ ‫پختــن را ادامــه دهیــد و بعــد پکتیــن را اضافــه‬ ‫کــرده و درحالی کــه مخلــوط را به طــور‬ ‫متنــاوب هــم می زنیــد‪ ،‬مجــدد اجــازه دهیــد‬ ‫تــا کامــا به جــوش ایــد و پکتیــن حــل شــود‬ ‫ســپس شــکر را اضافــه کــرده و حــرارت دادن‬ ‫را ادامــه دهیــد تــا شــکر نیــز کامــا حــل شــود‬ ‫و مخلــوط مجــدد بجوشــد‪ .‬مارمــاالد را از روی‬ ‫حــرارت برداشــته‪ ،‬ظرفــی اســتریل و تمیــز را‬ ‫بــه مــدت ‪ 10‬دقیقــه در اب جــوش قــرار دهیــد‬ ‫و بگذاریــد در دمــای اتــاق تــا خشــک شــود‬ ‫ســپس مارمــاالد را درون ان بریزیــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫فــر را بــا حــرارت ‪ 175‬درجــه ســانتیگراد‬ ‫روشــن کنیــد‪ .‬قالــب لــوف (قالــب نــان) را‬ ‫کامــا بــا کــره چــرب کــرده و کنــار بگذاریــد‪.‬‬ ‫در کاسـه ای ارد ســفید‪ ،‬ارد گنــدم‪ ،‬بکینگ پــودر‬ ‫و نمــک را باهــم مخلــوط کنیــد‪ .‬در کاســه‬ ‫دیگــری پــوره لبــو‪ ،‬تخم مرغ هــا‪ ،‬شــیر و کــره‬ ‫ذوب شــده را باهــم مخلــوط کنیــد و انهــا را بــه‬ ‫کاســه حــاوی مخلــوط ارد اضافــه و مــواد را‬ ‫کامــا باهــم میکــس کنیــد تــا خمیــر یکدســتی‬ ‫ایجــاد شــود‪ .‬بــرای تهیــه الیــه پنیــری‪ ،‬در‬ ‫کاســه ای پنیرخامــه ای‪ ،‬تخم مــرغ‪ ،‬ارد‪ ،‬شــوید‬ ‫و نمــک را باهــم مخلــوط کنیــد‪.‬‬ ‫‪ 2/3‬خمیــر نــان را در قالــب اماده شــده پهــن‬ ‫کنیــد ســپس مــواد پنیــری را روی ان بریزیــد‬ ‫و بعــد بقیــه خمیــر نــان را روی ان پهــن‬ ‫کنیــد‪ .‬یــک چاقــوی کره خــوری را بــه ارامــی‬ ‫سرتاســر خمیــر فــرو کنیــد تــا الیــه پنیــری‬ ‫حالــت مــوج داری در خمیــر نــان پیــدا کنــد‪.‬‬ ‫قالــب را ‪ 45‬تــا ‪ 50‬دقیقــه در فــر قــرار دهیــد‬ ‫تــا نــان بپــزد و وقتــی خــال دنــدان در ان فــرو‬ ‫می کنیــد‪ ،‬تمیــز بیــرون ایــد‪ .‬بعــد از پخــت‬ ‫بگذاریــد ‪ 10‬دقیقــه خنــک شــود ســپس ســرو‬ ‫کنیــد‪ .‬ایــن نــان را می توانیــد بــه صــورت گــرم‬ ‫نیــز ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫مواد الزم‬ ‫منو مکمل‬ ‫در یــک بلنــدر یــا مخلوط کــن ســیر‪ ،‬گــردو‪،‬‬ ‫اســفناج‪ ،‬ریحــان و پارمســان را باهــم مخلــوط‬ ‫کنیــد و در حیــن مخلــوط کــردن بــه ارامــی‬ ‫روغــن زیتــون را اضافــه کنیــد‪ .‬مــواد را کامــا‬ ‫باهــم میکــس کنیــد تــا ســس غلیظــی به دســت‬ ‫ایــد‪ .‬ایــن ســس را می توانیــد در یخچــال بــه‬ ‫مــدت یــک هفتــه نگهــداری کنیــد و یــا اینکــه‬ ‫ان را در قالب هــای یــخ بریزیــد و در فریــزر‬ ‫بگذاریــد کــه بــا ایــن روش می توانیــد ســس‬ ‫را بــه مــدت ‪ 3‬مــاه نگهــداری کنیــد‪.‬‬ ‫نان لبو پنیری و شوید‬ ‫مارماالد گریپ فروت و انار‬ ‫‪71‬‬ ‫خوراک گوشت مجلسی‬ ‫مواد الزم برای گوشت‬ ‫گوشت گوسفندی (با استخوان)‪ 500 :‬گرم‬ ‫نارگیل تازه‪ 3/4 :‬پیمانه‬ ‫گشنیز‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫فلفل چیلی خشک‪ 4 :‬عدد‬ ‫سیر‪ 3 :‬حبه‬ ‫پیاز کوچک‪ 3 :‬عدد‬ ‫فلفل سیاه‪ 1 :‬و ‪ 1/4‬قاشق چایخوری‬ ‫برگ کاری‪ 6 :‬عدد‬ ‫دارچین‪ :‬کمی‬ ‫مواد الزم برای سس گوشت‬ ‫پیاز‪ 3 :‬عدد بزرگ‬ ‫ســیر و زنجبیــل لــه شــده‪ :‬هــر کــدام ‪ 1‬و ‪1/2‬‬ ‫قاشــق چایخــوری‬ ‫زیره سابیده شده‪ 3 :‬قاشق چایخوری‬ ‫گوجه فرنگی خرد شده‪ 1 :‬عدد بزرگ‬ ‫نمک و روغن‪ :‬به میزان الزم‬ ‫طرز تهیه‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪72‬‬ ‫ماهیتابـه ای را روی حــرارت گذاشــته و نارگیل‪،‬‬ ‫گشــنیز‪ ،‬فلفــل چیلــی‪ ،‬فلفــل ســیاه‪ ،‬پیــاز‪ ،‬ســیر‬ ‫و دارچیــن و بــرگ کاری را در ان بریزیــد‪،‬‬ ‫مــواد را باهــم تفــت دهیــد تــا نارگیــل طالیــی‬ ‫رنــگ شــود ســپس از روی حــرارت برداشــته و‬ ‫بگذاریــد خنــک شــود و بعــد انهــا را اســیاب‬ ‫کنیــد و کنــار بگذاریــد‪.‬‬ ‫بــرای تهیــه ســس‪ ،‬در زودپــز پیــاز را تفــت‬ ‫دهیــد تــا طالیی رنــگ شــود ســپس ســیر‬ ‫و زنجبیــل و زیــره را اضافــه کنیــد و ‪ 2‬تــا ‪3‬‬ ‫دقیقــه دیگــر تفــت دادن را ادامــه دهیــد‪ .‬بعــد‬ ‫گوجــه و نمــک را اضافــه کنیــد و حــرارت‬ ‫دادن را ادامــه دهیــد تــا گوجــه نــرم شــود‪.‬‬ ‫گوشــت ها را بــه ســس اضافــه کنیــد و بعــد‬ ‫‪ 2‬پیمانــه اب داغ اضافــه کــرده‪ ،‬درب ظــرف‬ ‫را گذاشــته و حــرارت دادن را ادامــه دهیــد تــا‬ ‫گوشــت ها کامــا بپزنــد‪ .‬در مرحلــه بعــد ‪1/4‬‬ ‫تــا ‪ 1/2‬پیمانــه اب داغ را بــه ادویــه نارگیلــی‬ ‫اسیاب شــده اضافــه و مخلــوط کنیــد ســپس ان‬ ‫را بــه گوشـت های داخــل زودپــز اضافــه کنیــد‬ ‫و روی حــرارت مالیــم بــه مــدت ‪ 5‬تــا ‪10‬‬ ‫دقیقــه دیگــر پختــن را ادامــه دهیــد‪ .‬خــوراک‬ ‫را داغ بــه همــراه برنــج ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫کتلت ماهی مغزدار‬ ‫مواد الزم‬ ‫سیب زمینی خرد شده‪ 750 :‬گرم‬ ‫کره‪ 15 :‬گرم‬ ‫ماهی دودی‪ 600 :‬گرم‬ ‫برگ بو‪ 2 :‬عدد‬ ‫میگو پاک شده‪ 200 :‬گرم‬ ‫پیازچه خرد شده‪ 25 :‬گرم‬ ‫پودر خردل‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫پنیر چدار‪ 125 :‬گرم‬ ‫تخم مرغ‪ 2 :‬عدد متوسط‬ ‫پودر سوخاری پنکو‪ 125 :‬گرم‬ ‫روغن گیاهی‪ 3 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫ارد سفید‪ :‬برای پوشاندن روی کتلت ها‬ ‫طرز تهیه‬ ‫ســیب زمینی ها را بــا ابــی کــه بــه ان مقــداری‬ ‫نمــک اضافــه کرده ایــد‪ ،‬بــه مــدت‪15-12‬‬ ‫دقیقــه بجوشــانید تــا نــرم و تــرد شــوند ســپس‬ ‫انهــا را ابکــش کــرده و بــه همــراه کــره پــوره‬ ‫کنیــد و کنــار بگذاریــد تــا خنــک شــود‪ .‬فــر‬ ‫را بــا حــرارت ‪ 200‬درجــه ســانتیگراد روشــن‬ ‫کنیــد‪ .‬یــک فویــل المینیومــی را بــا مقــداری‬ ‫کــره چــرب کــرده‪ ،‬ماهــی را وســط ان‬ ‫بگذاریــد و بــرگ بــو و ادویه هــای دلخــواه را‬ ‫روی ان بریزیــد‪ .‬کاغــذ المینومــی را دور ماهــی‬ ‫بپیچیــد و ان را بــه مــدت ‪ 15-12‬دقیقــه در فــر‬ ‫بگذاریــد تــا ماهــی کامــا بپــزد ســپس از فــر‬ ‫خــارج کــرده و بگذاریــد خنــک شــود‪.‬‬ ‫در کاســه ای پــوره ســیب زمینی‪ ،‬میگوهــای‬ ‫خــرد شــده‪ ،‬خــردل‪ ،‬پیازچــه و ماهــی خــرد‬ ‫شــده را باهــم مخلــوط کنیــد‪ .‬مــواد را بــه‬ ‫شــکل ‪ 6‬عــدد کتلــت دراوریــد‪ ،‬وســط انهــا را‬ ‫بــا انگشــت گــود کنیــد و بــا مقــداری پنیــر پــر‬ ‫کنیــد ســپس مجــدد لبه هــای کتلــت را به هــم‬ ‫بچســبانید‪ .‬کتلت هــا را ابتــدا در ارد ســفید‬ ‫بعــد تخــم مــرغ و در اخــر در پــودر ســوخاری‬ ‫بغلتانیــد و بــه مــدت ‪ 15‬دقیقــه در یخچــال‬ ‫بگذاریــد ســپس بــه مــدت ‪ 3-2‬دقیقــه در‬ ‫روغــن ســرخ کنیــد تــا دو طــرف انهــا طالیــی‬ ‫شــود و بعــد انهــا را در ســینی فــر چیــده و بــه‬ ‫مــدت ‪ 20-15‬دقیقــه در فــر گذاشــته تــا کامــا‬ ‫بپزنــد‪.‬‬ ‫سوپ سبزیجات کبابی‬ ‫مواد الزم‬ ‫سیر‪ 3 :‬حبه‬ ‫پیاز خرد شده‪ 1 :‬عدد متوسط‬ ‫هویج خرد شده‪ 2 :‬عدد‬ ‫ساقه کرفس خرد شده‪ 1 :‬عدد بزرگ‬ ‫کدوحلوایی خرد شده‪ 2 :‬پیمانه‬ ‫سیب زمینی‪ 1 :‬عدد متوسط‬ ‫برگ مریم گلی‪ 10 :‬عدد‬ ‫روغن زیتون‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫عصاره اب سبزیجات‪ 7-5 :‬پیمانه‬ ‫نمک و فلفل‪ :‬به میزان الزم‬ ‫جعفــری خــرد شــده‪ ،‬دانــه کاج بوداده‪ ،‬ســرکه‬ ‫بالزامیــک‪ :‬بــرای تزیین‬ ‫طرز تهیه‬ ‫ســیر‪ ،‬ســبزیجات و مریم گلــی را در ســینی فــر‬ ‫ریختــه و روی انهــا روغــن زیتــون‪ ،‬نمــک و‬ ‫فلفــل بریزیــد و باهــم مخلــوط کنیــد‪ .‬در فــر‬ ‫بــا حــرارت ‪ 200‬درجــه ســانتیگراد‪ ،‬بــه مــدت‬ ‫‪ 35‬دقیقــه انهــا را بپزیــد تــا ســبزیجات نــرم‬ ‫و کبابــی شــوند ســپس مــواد را بــا عصــاره‬ ‫ســبزیجات در بلنــدر یــا مخلوط کــن ریختــه و‬ ‫پــوره کنیــد و بــه میــزان دلخــواه نمــک و فلفــل‬ ‫بــه ان اضافــه کنیــد‪ .‬اگــر می خواهیــد ســوپ‬ ‫اسپایســی داشــته باشــید می توانیــد از کمــی‬ ‫زنجبیــل تــازه‪ ،‬زیــره و ادویه هــای دیگــر نیــز‬ ‫موقــع کبابــی کــردن ســبزیجات اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫ســوپ را مجــدد گــرم و بــه ظــرف مــورد‬ ‫نظــر منتقــل کنیــد‪ ،‬روی ان مقــداری ســرکه‬ ‫بالزامیــک بریزیــد و بــا جعفــری و دانــه کاج‬ ‫تزییــن و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫پاستا با سس میگو‬ ‫کوفته گیاهی با سس پستو‬ ‫پاپریکا‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫پودر اویشن‪ ،‬پونه‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫زیره سابیده‪ 1/2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫پــودر ســیر‪ ،‬پــودر پیــاز‪ ،‬نمــک و فلفــل‪1/4 :‬‬ ‫قاشــق چایخــوری‬ ‫میگو پاک کرده‪ ،‬پاستا‪ 226 :‬گرم‬ ‫کره‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫سیر‪ 2 :‬حبه‬ ‫سس گوجه‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫پیازچه‪ 3-2 :‬عدد‬ ‫لیموترش‪ 1 :‬عدد‬ ‫جعفری‪ :‬برای تزیین‬ ‫عدس‪ 2 :‬پیمانه‬ ‫روغن زیتون‪ 1/4 :‬پیمانه ‪ 2 +‬قاشق غذاخوری‬ ‫پیاز خرد شده‪ 1 :‬عدد بزرگ‬ ‫هویج‪ ،‬ساقه کرفس (خرد شده)‪ 2 :‬عدد‬ ‫سیر ریز شده‪ 4 :‬حبه‬ ‫اویشن تازه‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫مرزنجوش‪ ،‬نمک‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫رب گوجه‪ 170 :‬گرم‬ ‫قارچ خرد شده‪ 226 :‬گرم‬ ‫تخم مرغ‪ 3 :‬عدد بزرگ‬ ‫پنیر پارمسان رنده شده‪ ،‬پودر خرده نان‪،‬‬ ‫جعفری‪ ،‬گردو خرد شده‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫مواد الزم‬ ‫طرز تهیه‬ ‫مواد الزم میانی‬ ‫پنیر خامه ای‪ 226 :‬گرم‬ ‫شکر‪ 1/3 :‬پیمانه‬ ‫خامه پرچرب‪ 1/4 :‬پیمانه‬ ‫شکالت سفید ذوب شده‪ 198 :‬گرم‬ ‫تخم مرغ در دمای محیط‪ 2 :‬عدد‬ ‫پودر چای سبز‪ 1 :‬و ‪ 1/2‬قاشق غذاخوری‬ ‫طرز تهیه‬ ‫ابتــدا فــر را بــا حــرارت ‪ 150‬درجــه ســانتیگراد‬ ‫روشــن کنیــد‪ .‬کــف یــک قالــب کمربنــدی‬ ‫را کمــی چــرب کنیــد و کاغــذ روغنــی روی‬ ‫ان بیندازیــد‪ .‬بــرای راحت تــر خــارج کــردن‬ ‫چیزکیــک‪ ،‬قســمت کــف قالــب کــه جــدا‬ ‫می شــود را برعکــس بگذاریــد‪ .‬بیســکوییت ها‬ ‫را بــا غذاســاز یــا توســط یــک کیســه زیـپ دار‬ ‫و وردنــه‪ ،‬کامــا خــرد کنیــد تــا بــه شــکل پودر‬ ‫درایــد ســپس کــره و شــکر را اضافــه کــرده و‬ ‫مــواد را کامــا باهــم میکــس کــرده تــا مخلوطی‬ ‫نــرم و لطیــف به دســت ایــد‪ ،‬ایــن مخلــوط را‬ ‫کــف قالــب پهــن کنیــد و بــا اســتفاده از یــک‬ ‫لیــوان ســطح ان را کامــا صــاف کنیــد‪ .‬قالــب‬ ‫را بــه مــدت ‪ 10‬دقیقــه در فــر گذاشــته و ســپس‬ ‫خــارج کــرده و کنــار بگذاریــد‪.‬‬ ‫در کاســه ای پنیرخامــه ای را بــا همــزن برقــی‬ ‫بزنیــد تــا نــرم و ســبک شــود ســپس شــکر را‬ ‫اضافــه کــرده و در حیــن هــم زدن‪ ،‬تخم مرغ هــا‬ ‫را هم زمــان اضافــه کنیــد‪ ،‬مــواد را بــه خوبــی‬ ‫بــا همــزن باهــم مخلــوط کنیــد‪ .‬در مرحلــه بعــد‬ ‫خامــه پرچــرب‪ ،‬شــکالت ســفید ذوب شــده و‬ ‫پــودر چــای ســبز را اضافــه کــرده و هــم‬ ‫زدن را ادامــه دهیــد تــا مخلوطــی صــاف و‬ ‫یکدســت ایجــاد شــود‪ .‬مــواد پنیــری را روی‬ ‫کراســت داخــل قالــب بریزیــد‪ ،‬قالــب را در‬ ‫قالــب بزرگ تــری کــه حــاوی اب داغ اســت‬ ‫بگذاریــد (اب بایــد تــا نصفــه اطــراف قالــب‬ ‫چیزکیــک را دربــر گرفتــه باشــد)‪ ،‬دمــای فــر را‬ ‫بــه ‪ 175‬درجــه ســانتیگراد افزایــش دهیــد‪ ،‬چیــز‬ ‫کیــک را بــه مــدت ‪ 1‬ســاعت و ‪ 10‬دقیقــه در‬ ‫فــر بپزیــد ســپس از فــر خــارج کــرده‪ ،‬بگذاریــد‬ ‫کمــی در دمــای محیــط خنــک شــود و بعــد در‬ ‫طــول شــب در یخچــال قــرار دهیــد‪ .‬چیزکیــک‬ ‫را بــا میوه هــای دلخــواه تزییــن و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫عدس هــا را در قابلمــه ای از اب بجوشــانید‬ ‫تــا نــرم شــوند‪ .‬ماهیتابــه ای را روی حــرارت‬ ‫متوســط قــرار دهیــد‪ 1/4 ،‬پیمانــه روغــن زیتــون‬ ‫را درون ماهیتابــه بریزیــد و پیــاز‪ ،‬هویــج‪ ،‬قارچ‪،‬‬ ‫کرفــس‪ ،‬ســیر‪ ،‬اویشــن‪ ،‬مرزنجــوش و نمــک‬ ‫را درون ان بریزیــد و مــواد را باهــم مخلــوط‬ ‫و تفــت دهیــد تــا ســبزیجات نــرم و تــرد‬ ‫شــوند ســپس ســبزیجات را در بلنــدر بریزیــد‪،‬‬ ‫دقــت کنیــد کــه مــواد پــوره نشــوند‪ ،‬فقــط بــه‬ ‫انــدازه ای کــه ســبزیجات بــه قطعــات ریزتــری‬ ‫تبدیــل شــوند کافــی اســت‪ .‬رب گوجــه را بــه‬ ‫مخلــوط ســبزیجات اضافــه کنیــد و اجــازه‬ ‫دهیــد تــا مخلــوط در دمــای اتــاق خنــک شــود‪.‬‬ ‫در مرحلــه بعــد عــدس‪ ،‬تخم مــرغ‪ ،‬پارمســان‪،‬‬ ‫پــودر نــان‪ ،‬جعفــری و گــردو را بــه مخلــوط‬ ‫ســبزیجات اضافــه کــرده و مــواد را کامــا باهــم‬ ‫میکــس کنیــد‪ .‬مایــه کوفتــه را بــه مــدت ‪25‬‬ ‫دقیقــه در فریــزر بگذاریــد‪ .‬فــر را بــا حــرارت‬ ‫‪ 200‬درجــه ســانتیگراد روشــن کنیــد‪ .‬در ســینی‬ ‫فــر کاغــذ روغنــی انداختــه و روی ان‪ 2 ،‬قاشــق‬ ‫روغــن زیتــون بریزیــد‪ .‬مایــه کوفتــه را از فریــزر‬ ‫خــارج کــرده‪ ،‬مــواد را بــه شــکل توپک هــای‬ ‫کوچکــی درارویــد و انهــا را روی ســینی فــر‬ ‫بچینیــد‪ .‬بیــن توپک هــا ‪ 0/5‬ســانتیمتر فاصلــه‬ ‫گذاشــته و انهــا را در فــر بــه مــدت ‪ 30‬دقیقــه‬ ‫بپزیــد تــا کوفته‪‎‬هــا کامــا پختــه شــوند‪ .‬بعــد‬ ‫از پخــت‪ ،‬بــه مــدت ‪ 5‬دقیقــه اجــازه دهیــد‬ ‫کوفته هــا خنــک شــوند ســپس مقــداری ســس‬ ‫پســتو‪ ،‬پنیــر پارمســان رنــده شــده و جعفــری‬ ‫خــرد شــده روی ان بریزیــد و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫مواد الزم کراست‬ ‫کره ذوب شده‪ 6 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫بیسکوییت کاکائویی‪ 3 :‬پیمانه‬ ‫شکر‪ :‬یک قاشق غذاخوری‬ ‫سراشپز اپرا‬ ‫طرز تهیه‬ ‫در کاســه ای تمــام ادویه هــا را بــا میگوهــا‬ ‫باهــم مخلــوط کنیــد تــا میگوهــا کامــا مــزه دار‬ ‫شــوند‪.‬‬ ‫پاســتا را بــه مــدت ‪ 7‬تــا ‪ 10‬دقیقــه در قابلمـه ای‬ ‫بجوشــانید تــا نــرم شــود ســپس ان را ابکــش‬ ‫نماییــد‪ .‬در حیــن پختــن پاســتا‪ ،‬ســیر را خــرد‬ ‫کــرده و بــا کــره در ماهیتاب ـه ای روی حــرارت‬ ‫متوســط تفــت دهیــد ســپس میگوهــا را اضافــه‬ ‫کــرده و بــه مــدت ‪ 3‬تــا ‪ 5‬دقیقــه حــرارت‬ ‫دادن را ادامــه دهیــد تــا میگوهــا مغزپخــت‬ ‫شــوند بعــد ســس گوجــه یــا ســس پاســتای‬ ‫دلخــواه را اضافــه کنیــد و در مرحلــه اخــر‬ ‫پاســتاهای ابکــش شــده را بــه ســس اضافــه‬ ‫کــرده و مــواد را کامــا باهــم مخلــوط کنیــد‪.‬‬ ‫پاســتا را بــه ظــرف مــورد نظــر منتقــل کــرده‪،‬‬ ‫مقــداری پیازچــه خــرد شــده و جعفــری روی‬ ‫ان بریزیــد‪ ،‬چنــد قطعــه لیموتــرش کنــار ان‬ ‫گذاشــته و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫مواد الزم‬ ‫چیزکیک چای سبز‬ ‫‪73‬‬ ‫فاروق ازادیان‬ ‫کارشناس ارشد تربیت بدنی‬ ‫و علوم ورزشی‬ ‫نقشتغذیهدرکاهشوزن‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪74‬‬ ‫هنگامــی کــه یــک برنامــه ورزشــی جدیــد را‬ ‫شــروع می کنیــد تاثیراتــی از جملــه ســوزش‬ ‫عضــات را نیــز حــس خواهیــد کــرد‪.‬‬ ‫بااین حــال احتمــال دارد کــه کاهــش وزن‬ ‫مشــاهده نکنیــد و حتــی اشــتهای شــما افزایــش‬ ‫یابــد‪.‬‬ ‫اینکــه چگونــه تغذیــه خــود را بــه هنــگام‬ ‫ورزش تنظیــم کنیــد تــا شــاهد کاهــش وزن‬ ‫باشــید‪ ،‬بســیار مهــم اســت‪.‬‬ ‫بعــد از ورزش ممکــن اســت احســاس‬ ‫گرســنگی کاهــش یابــد‪ ،‬امــا در طــول روز‬ ‫هورمون هــای گرســنگی ممکــن اســت‬ ‫باعــث افزایــش اشــتهای شــما شــوند‪ .‬ورزش‬ ‫در ابتــدا باعــث کاهــش هورمــون گارلیــن اکا‬ ‫می شــود‪ ،‬امــا بعــد از گذشــت زمــان‪ ،‬میــزان‬ ‫ایــن هورمــون بــه حالــت عــادی خــود بــاز‬ ‫می گــردد و هم زمــان بــدن بــا کاهــش کالــری‬ ‫نیــز مواجــه می شــود و نیــاز بــه مصــرف غــذا‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫ســعی کنیــد ورزش را قبــل از وعــده غذایــی‬ ‫عــادی و روزانــه خــود قــرار دهیــد‪ ،‬بــه ایــن ‬ ‫ترتیــب زمانــی کــه ورزش شــما بــه پایــان‬ ‫می رســد می توانیــد مــواد غذایــی الزم را نیــز‬ ‫کســب کنیــد‪.‬‬ ‫بــا خــوردن وعــده غذایــی عــادی بعــد از‬ ‫ورزش از خــوردن وعده هــای غذایــی اضافــی‬ ‫جلوگیــری می شــود‪ .‬ســعی کنیــد بعــد از‬ ‫ورزش حتــی اگــر اشــتها نداریــد‪ ،‬مــواد غذایــی‬ ‫الزم بــرای بدنتــان را کســب کنیــد‪ .‬اگــر ایــن‬ ‫کار انجــام نشــود بعــد از مدتــی هورمــون‬ ‫گرســنگی افزایــش می یابــد و شــما ‪ 2‬برابــر‬ ‫غــذا مصــرف می کنیــد‪.‬‬ ‫اگــر نمی توانیــد بعــد از ورزش غــذای جامــد‬ ‫مصــرف کنیــد‪ ،‬مایعــات بنوشــید‪ .‬خــوردن میوه‪،‬‬ ‫ماســت‪ ،‬غــات و اجیــل می توانــد بعــد از‬ ‫ورزش مفیــد باشــد‪ .‬نوشــیدن اب قبــل و بعــد‬ ‫از غــذا بســیار اهمیــت دارد‪.‬‬ ‫ورزش کردن با معده خالی‬ ‫ایا ورزش کردن با معده خالی‪ ،‬چربی بیشتری را هم می سوزاند؟‬ ‫ایا تمرین با معده خالی‪ ،‬خوب است یا بد؟‬ ‫مشــکل تمریــن بــا معــده خالــی ایــن اســت کــه پروتئینــی کــه بــرای تولیــد ‪ ATP‬مورداســتفاده قرار‬ ‫می گیــرد‪ ،‬از عضــات گرفتــه می شــود کــه همیــن امــر موجــب از دســت دادن حجــم عضــات‬ ‫خواهــد شــد‪ .‬در نبــود کربوهیدرات هــا‪ ،‬شــما نمی توانیــد مانــع از انجــام ایــن کار شــوید‪ ،‬بنابرایــن‬ ‫قــادر نخواهیــد بــود بــدن را وادار بــه ســوختن چربی هــا کنیــد‪.‬‬ ‫افــرادی کــه بــا تمرکــز بــر حفــظ و رشــد عضــات‪ ،‬امــا بــا معــده خالــی ورزش می کننــد‪ ،‬بــا ایــن‬ ‫کار حجــم عضــات خــود را از دســت می دهنــد‪.‬‬ ‫ورزشــکارانی کــه صبح هــا بــا معــده خالــی ورزش می کننــد‪ ،‬بیشــتر مســتعد از دسـت دادن حجــم‬ ‫عضالتشــان خواهنــد بــود‪ .‬ایــن امــر ناشــی از ایــن واقعیــت اســت کــه هنــگام صبــح‪ ،‬شــرایط‬ ‫کاتابولیســم بــدن باالتــر اســت‪.‬‬ ‫فعالیــت کاتابولیســم‪ ،‬منجــر بــه شکســت مولکول هــای پیچیــده مثــل پروتئیــن بــه مولکول هــای‬ ‫ســاده تر می شــود کــه نهایتــا موجــب بــه هــدر رفتــن عضــات و بــه مخاطــره انداختــن ســامت‬ ‫بــدن خواهــد شــد‪.‬‬ ‫بنابرایــن هشــدارهای مذکــور را جــدی بگیریــد و همیشــه قبــل از ورزش‪ ،‬یــک وعــده بســیار ســبک‬ ‫میــل کنیــد تــا عــاوه بــر لــذت ورزش‪ ،‬ســامتی و زیبایــی انــدام خــود را نیــز حفــظ کــرده باشــید‪.‬‬ ‫مکمل های طبیعی برای تناسب اندام‬ ‫مصرف میوه دردوران رژیم الغری‬ ‫میوه هــا حتــی اگــر بســیار هــم شــیرین باشــند‬ ‫بــاز هــم دوســتان خوبــی در دوران رژیــم‬ ‫الغــری هســتند‪ .‬بااین حــال‪ ،‬برخــی نــکات را‬ ‫نیــز بایــد رعایــت کــرد کــه عبارت انــد از‪:‬‬ ‫بهتــر اســت میــوه طبیعــی مصــرف شــود‪.‬‬ ‫کمپــوت‪ ،‬ابمیــوه و هــر نــوع فراینــد صنعتــی که‬ ‫قنــد را بــه میــوه می افزایــد‪ ،‬توصیــه نمی شــود‪.‬‬ ‫تهیــه کمپــوت و ابمیــوه در منــزل می توانــد بــه‬ ‫کنتــرل قنــد اضافــی کمــک کنــد‪.‬‬ ‫از جملــه ایــن پروتئین هــا کازئیــن اســت‪ .‬کازئیــن بــه دلیــل فراهــم کــردن یــک منبــع ثابــت بــرای‬ ‫انتقــال امینواســید بــه عضــات‪ ،‬در بــازار مکمل هــا از اهمیــت ویــژه ای برخــوردار اســت‪ .‬بهتریــن‬ ‫زمــان مصــرف ان‪ ،‬بعــد از مدت زمــان طوالنــی بــدون غــذا و در شــب اســت‪.‬‬ ‫از منابع مهم ان‪ ،‬پنیر محلی کم چرب و ماست یونانی است‪.‬‬ ‫مصرف کافئین قبل از ورزش‬ ‫مصــرف نوشــیدنی انــرژی زا قبــل از ورزش بســیار رایــج اســت‪ .‬اولیــن چیــزی کــه از منابــع کافئین به‬ ‫ذهــن می رســد‪ ،‬قهــوه اســت‪ .‬امــا قهــوه و نیــز چــای ســبز عــاوه بــر کافئیــن‪ ،‬حــاوی انتی اکســیدان‪،‬‬ ‫ویتامین هــا و ریزمغذی هایــی هســتند کــه موجــب ســامت قلــب و محافظــت از بــدن در طــول‬ ‫انجــام تمرینــات ورزشــی می شــوند‪.‬‬ ‫مکمل های حاوی فیبر‬ ‫یکــی از ملزومــات رژیــم غنــی از پروتئیــن‪ ،‬مصــرف مقــدار فیبــر کافــی بــرای هضــم و جــذب‬ ‫عضــات اســت‪ .‬فیبــری کــه از طریــق منابــع طبیعــی به دســت می ایــد‪ ،‬قابل مقایســه بــا فیبــر موجــود‬ ‫در پودرهــای صنعتــی نیســت‪ ،‬ضمــن اینکــه هم زمــان از دیگــر مزایــای موجــود در ایــن منابــع نیــز‬ ‫بهره منــد می شــوید‪ .‬ایــن منابــع شــامل غــات‪ ،‬حبوبــات‪ ،‬ســبزیجات و اکثــر میوه هــا هســتند‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫پروتئین هایی که اهسته ازاد می شوند‬ ‫تناسب اندام‬ ‫میــوه را به عنــوان میان وعــده میــل کنیــد نــه‬ ‫دســر‪ ،‬زیــرا کم کالــری اســت و گرســنگی را‬ ‫برطــرف می کنــد‪ .‬همچنیــن قنــد موجــود در‬ ‫میوه هــا هنگامــی کــه به تنهایــی مصــرف شــود‬ ‫بهتــر جــذب می گــردد‪.‬‬ ‫صنعــت مکمل ســازی امــروزه پیشــرفت زیــادی کــرده اســت و روزانــه شــاهد عرضــه انــواع پــودر‪،‬‬ ‫قــرص یــا معجون هــای گوناگونــی بــه بــازار هســتیم‪ ،‬امــا بــا داشــتن یــک رژیــم متعــادل و جامــع‪،‬‬ ‫نیــازی بــه مصــرف ایــن مکمل هــای صنعتــی نداریــد‪ .‬هرچنــد تمــام ایــن مکمل هــا مضــر نیســتند و‬ ‫برخــی نیــز ارزش تهیــه و مصــرف را دارنــد‪ ،‬امــا دریافــت ان هــا بــه صــورت طبیعــی راهــی ســاده تر‬ ‫و کاربردی تــر بــرای تجدیــد قــوا بعــد از انجــام تمرینــات ورزشــی اســت‪ .‬در ایــن مطلــب شــما را‬ ‫بــا برخــی از رایج تریــن مکمل هــای طبیعــی اشــنا می کنیــم‪.‬‬ ‫اسیدچرب امگا ‪3‬‬ ‫یکــی از رایج تریــن مکمل هایــی کــه اخیــرا در مــورد ان صحبــت می شــود‪ ،‬امــگا ‪ ،3‬به خصــوص‬ ‫بــه شــکل ماهــی و روغــن کریــل اســت‪ .‬مصــرف ایــن اســیدچرب ضــروری بــا مزایایــی کــه بــرای‬ ‫قلــب‪ ،‬رگ هــای خونــی‪ ،‬تــورم و متابولیســم دارد‪ ،‬توســط متخصصــان تغذیــه بــرای بهبــود رونــد‬ ‫کاهــش وزن و توســط انجمــن پزشــکان بــرای ســامت عمومــی توصیــه شــده اســت‪ .‬اگــر مصــرف‬ ‫قرص هــای ماهــی را دوســت نداریــد‪ ،‬می توانیــد همــان مزایــا را بــا مصــرف ماهی هــای پرچــرب‬ ‫از جملــه ســالمون‪ ،‬قــزل اال و ماهــی تــن‪ ،‬به دســت اوریــد‪ .‬گــردو و اووکادو نیــز حــاوی میــزان‬ ‫زیــادی امــگا ‪ 3‬هســتند‪.‬‬ ‫دریافت پروتئین هایی با سرعت عمل باال بعد از انجام تمرینات ورزشی‬ ‫مصــرف پروتئیــن بعــد از انجــام تمرینــات ورزشــی ضــروری اســت کــه اولیــن و مهم تریــن ان هــا‪،‬‬ ‫پروتئیــن اب پنیــر اســت‪ .‬پروتئیــن پــودر اب پنیــر و نوشــیدنی های جایگزیــن غــذا‪ ،‬ســریع جــذب‬ ‫می شــوند و در نتیجــه امینواســیدهای موردنیــاز بیشــتری را بــه عضــات گرســنه منتقــل می کننــد‪.‬‬ ‫هرچــه ســرعت ایــن انتقــال بیشــتر باشــد‪ ،‬فراینــد ریــکاوری عضــات نیــز ســریع تر انجــام می شــود‪.‬‬ ‫از دیگــر منابــع خــوب ایــن نــوع پروتئیــن‪ ،‬ســفیده تخم مــرغ و ماهــی کم چــرب ماننــد تیالپیــا و‬ ‫شــیر کم چــرب اســت‪.‬‬ ‫‪75‬‬ ‫‪ 5‬تمرینیوگــابرای‬ ‫بهبــودکمـــردرد‬ ‫کمــردرد بــرای افــرادی کــه زیــاد می نشــینند و‬ ‫نیــز ورزشــکارانی کــه تمرینــات ســنگین انجــام‬ ‫می دهنــد‪ ،‬اتفــاق می افتــد‪ .‬در افــراد یکجانشــین‪،‬‬ ‫ماهیچه هــای همســترینگ و ایلئوپســواس بــه‬ ‫دلیــل نشســتن زیــاد‪ ،‬کوتــاه می شــوند و موجــب‬ ‫درد کمــر می گردنــد‪.‬‬ ‫در ورزشــکاران نیــز هــر ورزش یــا تمریــن‬ ‫قدرتــی کــه شــامل دویــدن‪ ،‬پریــدن یــا حــرکات‬ ‫ســریع و پویــا اســت‪ ،‬موجــب تولیــد تنــش در‬ ‫کمــر می گــردد‪ .‬درصورتی کــه ایــن تمرینــات‬ ‫بــدون همراهــی بــا حــرکات کششــی بــرای‬ ‫ازادســازی ایــن ماهیچه هــا باشــند‪ ،‬تکــرار ان هــا‬ ‫بــه مــرور زمــان موجــب کمــردرد و یــا حتــی‬ ‫صدمــات جــدی بــه کمــر می شــود‪.‬‬ ‫ایــن تمرینــات کششــی می تواننــد موجــب بهبــود‬ ‫کمــردرد و نیــز کاهــش ریســک ابتــا بــه بیماری‬ ‫قلبــی و دیابــت شــوند‪( .‬در صورتــی کــه جــزء‬ ‫ایــن دســته از بیمــاران هســتید‪ ،‬در کنــار ایــن‬ ‫حرکــت کششــی‪ ،‬چنــد تمریــن هــوازی نیــز‬ ‫انجــام دهیــد)‪ .‬اگــر دیســک کمــر یــا ســیاتیک‬ ‫داریــد‪ ،‬از انجــام تمرینــات کششــی و خــم شــدن‬ ‫عمیــق بپرهیزیــد زیــرا موجــب وخامــت وضعیت‬ ‫می گــردد‪.‬‬ ‫بــرای گرفتــن نتیجــه بهتــر‪ ،‬ایــن حــرکات را‬ ‫روزانــه و یــا بعــد از اتمــام تمرینــات ورزشــی‬ ‫انجــام دهیــد‪.‬‬ ‫مراحل انجام حرکات یوگا‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪76‬‬ ‫‪ -1‬کشش ماهیچه همسترینگ‪:‬‬ ‫بــه پشــت دراز بکشــید‪ ،‬زانــوی راســت خــود را‬ ‫درون قفســه ســینه جمــع کنیــد‪ ،‬یــک تســمه نــرم‬ ‫یــا حولــه رول شــده را دور کف پــا بیندازیــد و دو‬ ‫طــرف ان را بــا دســت نگــه داریــد‪ ،‬بعــد پــا را بــه‬ ‫ســمت ســقف اتــاق دراز کنیــد و ان را بــا کمــک‬ ‫تســمه بــه مــدت ‪ 5-3‬دقیقــه در حالــت کشــیده‬ ‫نگــه داریــد‪ .‬اگــر احســاس درد کمــر کردیــد‪،‬‬ ‫پــای چــپ را خــم کنیــد به طوری کــه کــف پــا‬ ‫روی زمیــن باشــد‪ .‬ایــن حرکــت را بــا پــای چــپ‬ ‫نیــز بــه مــدت ‪ 5-3‬دقیقــه انجــام دهیــد‪.‬‬ ‫‪ -2‬چرخش دو زانو‪:‬‬ ‫بــه پشــت دراز بکشــید‪ ،‬هــر دو زانــو را درون‬ ‫قفســه ســینه جمــع کنیــد و دس ـت های خــود را‬ ‫دو طــرف خــود بــه شــکل ‪ T‬بگذاریــد‪ ،‬زانوهــای‬ ‫خــود را بــه ســمت راســت بچرخانیــد و روی‬ ‫زمیــن بگذاریــد‪ .‬دقــت کنیــد کــه شــانه ســمت‬ ‫چــپ بلنــد نشــود‪ ،‬اگــر ایــن اتفــاق افتــاد‪ ،‬فاصله‬ ‫بیــن دســت راســت و پاهــا را افزایــش دهیــد‪.‬‬ ‫ایــن حرکــت را بــه مــدت ‪ 2-1‬دقیقــه بــرای هــر‬ ‫دوطــرف انجــام دهیــد‪.‬‬ ‫‪ -5‬پا روی دیوار‪:‬‬ ‫نزدیــک یــک دیــوار بــه پشــت روی زمیــن دراز‬ ‫بکشــید و پاهــای خــود را بــه ســمت بــاال و بــه‬ ‫حالــت صــاف و کشــیده روی دیــوار قــرار دهیــد‬ ‫و دســت ها را دوطــرف خــود رهــا کنیــد‪ .‬ایــن‬ ‫حالــت را بــه مــدت ‪ 10-5‬دقیقــه نگــه داریــد‪.‬‬ ‫ایــن حرکــت بــرای تخلیــه مایــع راکــد در پــا‬ ‫و مــچ پــا مفیــد اســت‪ .‬از ایــن حرکــت بعــد از‬ ‫انجــام تمرینــات ســنگین و یــا بعــد از مســافرت‬ ‫بــا هواپیمــا اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -3‬حرکت کبوتر‪:‬‬ ‫بــه حالــت چهــار دســت و پــا روی زمیــن قــرار‬ ‫بگیریــد‪ ،‬زانــوی راســت خــود را بــه طــرف جلــو‬ ‫خــم کنیــد و زیــر مــچ راســت خــود قــرار دهیــد‬ ‫و قســمت ســاق پــا را بــا زاویــه ‪ 90‬درجــه بــه‬ ‫ســمت مفصــل ران پــای چــپ خــم کنیــد (مانند‬ ‫نشســتن چهارزانــو) و پــای چــپ را بــه حالــت‬ ‫صــاف و کشــیده نگــه داریــد ســپس ســاعد‪،‬‬ ‫ارنــج و مــچ دســت ها را در یــک راســتا روی‬ ‫زمیــن قــرار دهیــد‪ ،‬دس ـت ها را بــه ســمت هــم‬ ‫خــم کنیــد‪ ،‬کــف یــک دســت را روی دســت‬ ‫دیگــر گذاشــته و پیشــانی خــود را روی دســت‬ ‫بگذاریــد‪ .‬بــه مــدت ‪ 3-2‬دقیقــه در ایــن حالــت‬ ‫بمانیــد و بعــد همیــن حرکــت را بــا پــای چــپ‬ ‫انجــام دهیــد‪.‬‬ ‫تمریناتتقویتیبرایمچپا‬ ‫‪ -4‬حرکت سوزن نخ کردن‪:‬‬ ‫بــه پشــت دراز بکشــید‪ ،‬زانوهــای خــود را جمــع‬ ‫کنیــد درحالی کــه کــف پاهــا روی زمیــن اســت‪،‬‬ ‫مــچ پــای راســت را روی ران پــای چــپ بگذارید‬ ‫به طوری کــه زانــوی راســت بیــرون از بــدن‬ ‫بــرود‪ .‬دســت های خــود را پشــت ران پــای‬ ‫چــپ حلقــه کنیــد و ان را بــه ســمت قفســه‬ ‫ســینه جمــع کنیــد‪ .‬ایــن حالــت را بــه مــدت ‪3-2‬‬ ‫دقیقــه نگــه داریــد و بعــد همیــن‬ ‫حرکــت را بــا پــای چــپ‬ ‫انجــام دهیــد‪.‬‬ ‫تمرینــات مناســب بــرای کشــیدگی یــا پارگــی‬ ‫ربــاط مــچ پــا‪:‬‬ ‫‪ -1‬ابتــدا روی زمیــن بنشــینید و کــف پاهــای‬ ‫خــود را روی زمیــن بگذاریــد و انهــا را برخــاف‬ ‫وســیله ای غیرمتحــرک مثــل دیــوار یــا مبلمــان‬ ‫فشــار دهیــد‪ ،‬ایــن حالــت را بــه مــدت ‪ 6‬ثانیــه‬ ‫نگــه داریــد ســپس رهــا کنیــد‪ .‬ایــن حرکــت را ‪8‬‬ ‫تــا ‪ 12‬بــار تکــرار کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -2‬یــک طناب کشــی را دور پاشــنه پــا بیندازیــد‬ ‫و طــرف دیگــر طنــاب را بــه وســیله غیرمتحرکی‬ ‫ببندیــد ســپس پــا را برخــاف نیــروی وارد شــده‬ ‫توســط طنــاب فشــار دهیــد و تــا ‪ 10‬بشــمارید‬ ‫و بعــد پــا را بــه محــل قبلــی برگردانیــد‪ .‬ایــن‬ ‫حرکــت را ‪ 8‬تــا ‪ 12‬بــار تکــرار کنیــد‪.‬‬ ‫تمرینات مقاومتی ایزومتریک‪:‬‬ ‫‪ -1‬در حالــت نشســته پاهــا را کنــار همدیگــر بــه‬ ‫صــورت صــاف روی زمیــن بگذاریــد‪.‬‬ ‫‪ -2‬پــای اســیب دیده را بــه طــرف پــای ســالم‬ ‫فشــار دهیــد‪ 6 ،‬ثانیــه ایــن حالــت را نگــه داریــد‬ ‫و ســپس رهــا کنیــد‪ .‬ایــن حرکــت را ‪ 8‬تــا ‪ 12‬بار‬ ‫تکــرار کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -3‬پاشــنه پــای ســالم خــود را روی پــای‬ ‫اســیب دیده بگذاریــد و فشــار دهیــد و در‬ ‫همین حــال ســعی کنیــد پــای اســیب دیده را‬ ‫نیــز بــه ســمت پــای ســالم فشــار دهیــد و بــاال‬ ‫بیاوریــد‪ 6 ،‬ثانیــه ایــن حالــت را نگــه داریــد و‬ ‫ســپس رهــا کنیــد‪ .‬ایــن حرکــت را ‪ 8‬تــا ‪ 12‬بــار‬ ‫تکــرار کنیــد‪.‬‬ ‫ردیابهوشمندورزشیبرایمچپا‬ ‫مبحــث هدفون هــای ســنجش ضربــان قلــب‪،‬‬ ‫مســئله جدیــدی نیســت امــا هندزفــری‬ ‫هوشــمند"‪"BOSE SOUNDSPORT PULSE‬‬ ‫اولیــن پلیــر صوتــی بــرای ایجــاد صــدا در فضــای‬ ‫هدفون هــای شــامل سنســورهای بیومتریــک‬ ‫اســت‪ ،‬ضمــن اینکــه بــدون نیــاز بــه تلفن همــراه‪،‬‬ ‫قابلیــت پخــش موزیــک بــا کیفیــت عالــی و فراهم‬ ‫کــردن ذهنــی ارام بــرای فــرد ورزشــکار را بــه‬ ‫همــراه دارد‪ .‬ایــن دســتگاه بــا اســتفاده از توانایــی‬ ‫گــوش بــرای خوانــدن ضربــان قلــب‪ ،‬بــا دقــت‬ ‫بیشــتری نســبت بــه مچ بندهــای موجــود‪ ،‬بــه‬ ‫ســنجش ضربــان قلــب می پــردازد‪.‬‬ ‫ایــن هندزفــری حــاوی گوشــی های کوچــک‬ ‫بــا ســری انعطاف پذیــر اســت کــه به راحتــی در‬ ‫گــوش محکــم می شــوند و فضایــی مهرومــوم‬ ‫بــرای جلوگیــری از ورود صــدای اضافــه بــه‬ ‫گــوش را فراهــم می کننــد‪ .‬ایــن هندزفــری‬ ‫شــامل ســری هایی بــا ســایزهای مختلــف بــرای‬ ‫افــراد مختلــف اســت‪ ،‬امــا بدنــه ایــن دســتگاه‬ ‫کمــی بــزرگ اســت و در حیــن وزش هــای‬ ‫طوالنی مــدت نیــاز بــه تنظیــم مجــدد بــرای داخــل‬ ‫گــوش مانــدن‪ ،‬دارد‪.‬‬ ‫از دیگــر ویژگی هــای ان صفحــه کنتــرل و‬ ‫بــه گفتــه ‪ ""BLOGGER DC RAINMAKER‬در‬ ‫ورزش شــنا بهتریــن مــکان بــرای قرارگیــری‬ ‫‪ GPS‬ســنج‪ ،‬پشــت کاله شــنا اســت‪ ،‬اما مشــکلی‬ ‫کــه در ایــن روش وجــود دارد‪ ،‬ایــن اســت کــه‬ ‫اطالعــات ان قابل دسترســی و مشــاهده نیســت‪.‬‬ ‫سنســور "‪ "PLATYSENS MARLIN‬ایــن مشــکل‬ ‫را بــا گویــا کــردن اطالعــات‪ ،‬حــل کــرده اســت‪.‬‬ ‫ایــن دســتگاه عملکردهــای شــنای فــرد را بــا‬ ‫بازتــاب صــدا توســط یــک هدســت رســانای‬ ‫اســتخوان‪ ،‬بــه او می گویــد‪ .‬مســیر شــنا در‬ ‫اب هــای ازاد توســط ‪ GPS‬و شــنا در اســتخر یــا‬ ‫زمانــی کــه ‪ GPS‬در دســترس نباشــد‪ ،‬توســط‬ ‫سنســورهای حرکتــی کنتــرل می شــود‪ .‬بعــد از‬ ‫شــنا فــرد می توانــد دســتگاه را توســط بلوتــوث‬ ‫بــه تلفــن هوشــمند خــود متصــل کــرده و‬ ‫اطالعــات عملکــردی خــود را مشــاهده کنــد‪.‬‬ ‫اطالعاتــی کــه توســط دســتگاه جمــع اوری‬ ‫می شــود عبارتنــد از‪:‬‬ ‫در اب هــای ازاد‪ :‬زمــان تــرک مبــدا‪ ،‬مســافت‬ ‫پیمــوده شــده در زمــان مشــخص‪ ،‬هشــدارهای‬ ‫خــروج از خــط شــنا‪ ،‬مســافت باقی مانــده تــا‬ ‫ایســتگاه بعــدی و مجمــوع زمــان و مســافت‬ ‫پیمــوده شــده‬ ‫در اســتخر‪ :‬تعــداد حــرکات‪ ،‬زمــان و ســرعت‬ ‫حــرکات و مجمــوع زمــان شــنا‬ ‫ایــن دســتگاه دارای باتــری لیتیومــی قابــل شــارژ‪،‬‬ ‫ضــد اب‪ ،‬اتصــال بلوتــوث‪ ،GPS ،‬صــدای‬ ‫خروجــی انگلیســی‪ ،‬وزن ‪ 23‬گــرم و ‪ 6‬سنســور‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫هندزفری هوشمند ورزشی‬ ‫شناسنجسخنگو‬ ‫"‪ "POMOCUP‬یــک دســتگاه پوشــیدنی مناســب‬ ‫بــرای اســکی بازان و افــرادی کــه از اســکی روی‬ ‫کوه هــای پوشــیده از بــرف لــذت می برنــد‪،‬‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫ایــن دســتگاه عــاوه بــر محاســبه ســرعت‬ ‫معمــول‪ ،‬مســافت و زمــان‪ ،‬تمــام معیارهــای الزم‬ ‫دیگــر بــرای اســکی روی کــوه را انالیــز می کنــد‪.‬‬ ‫بــا انجــام یــک حرکــت ســاده دســت‪ ،‬فــرد‬ ‫می توانــد اطالعاتــی از قبیــل؛ زمــان‪ ،‬مســافت‪،‬‬ ‫ســرعت ســرباالیی و تعــداد مراتــب پــا زدن‬ ‫هنــگام اســکی را روی صفحــه نمایــش ‪OLED‬‬ ‫ایــن دســتگاه مشــاهده کنــد‪ .‬همگام ســازی ایــن‬ ‫دســتگاه بــا تلفــن هوشــمند یــا تبلــت‪ ،‬ایــن‬ ‫امــکان را فراهــم می کنــد کــه فــرد به راحتــی‬ ‫در هــر زمــان و هــر مکانــی بــه ایــن اطالعــات‬ ‫دسترســی داشــته باشــد‪.‬‬ ‫ایــن دســتگاه از ویژگــی «‪»JUDGMENT CALLS‬‬ ‫بهره منــد اســت‪ ،‬بدیــن معنــی کــه نگهبانــان کــوه‬ ‫نیــز می تواننــد از خطــرات اب وهوایــی یــا بهمــن‬ ‫اگاه شــوند‪ .‬اطالعــات فراهــم شــده توســط ایــن‬ ‫دســتگاه‪ ،‬بــه بهبــود نوبــت پــا زدن‪ ،‬طــول گام‪،‬‬ ‫ُســر خــوردن و اگاهــی مربــی از عملکــرد تیــم‬ ‫کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫ایــن دســتگاه دارای حافظــه داخلــی اســت کــه‬ ‫فــرد می توانــد تــا ‪ 800‬ســاعت از اطالعــات‬ ‫اســکی را در ان ذخیــره کنــد و بــرای مشــاهده‬ ‫اطالعــات‪ ،‬دســتگاه بایــد از طریــق بلوتــوث بــه‬ ‫تلفــن هوشــمند یــا تبلــت متصــل شــود‪ .‬ایــن‬ ‫اطالعــات توســط اپلیکیشــن مخصوصــی قابلیت‬ ‫بــه اشــتراک گذاری بــا مربــی و دوســتان را دارد‪.‬‬ ‫اطالعات ورزشی‬ ‫ایــن ردیــاب هوشــمند بــرای افــرادی کــه بــه‬ ‫فــرم و عملکــرد تمرینــات ورزشــی خــود اهمیــت‬ ‫می دهنــد‪ ،‬گزینــه مناســبی اســت‪ .‬ردیــاب‬ ‫"‪ "FLYFIT‬بــا طراحــی ســبک‪ ،‬شــیک و دقیــق‪ ،‬بــه‬ ‫دور مــچ پــا بســته می شــود و تمــام فعالیت هــای‬ ‫ورزشــکار را در لحظــه کنتــرل و بــه بهبــود‬ ‫عملکــرد شــخص کمــک می کنــد‪ .‬ایــن ردیــاب‬ ‫بــه دلیــل ســبک بــودن‪ ،‬راحــت بــودن و اینکــه‬ ‫حــاوی یــک تســمه از جنــس‪( TPU‬پلی اورتــان‬ ‫ترموپالســتیک) اســت‪ ،‬مناســب بــرای انجــام‬ ‫تمرینــات ســنگین اســت زیــرا شــخص در حیــن‬ ‫ورزش احســاس ناراحتــی از پوشــیدن ان را نــدارد‪.‬‬ ‫پنــل ‪ LED‬ایــن دســتگاه شــامل ‪ 4‬ایکــن اســت که‬ ‫هرکــدام فعالیــت خاصــی را ردیابــی می کننــد‪ ،‬از‬ ‫جملــه‪:‬‬ ‫فعالیت هــای روزانــه‪ :‬راه رفتــن‪ ،‬دویــدن‪،‬‬ ‫دوچرخه ســواری و تمرینــات تناســب انــدام‬ ‫خواب‪ :‬ساعت و کیفیت خواب‬ ‫شنا‪ :‬ردیابی حرکات پا‬ ‫از دیگــر ویژگی هــای ایــن ردیــاب ایــن اســت‬ ‫کــه قــادر بــه ســنجش حــرکات پــا و ضــد اب‬ ‫اســت و قابلیــت اتصــال‬ ‫بــه گوشــی هوشــمند‬ ‫از طریــق بلوتــوث‪،‬‬ ‫بــرای نمایــش‬ ‫اطالعــات در‬ ‫لحظــه را دارد‪.‬‬ ‫میکرفــون موجــود در ســیم ان‪ ،‬زیــر گــوش‬ ‫راســت اســت کــه امــکان برقــراری تمــاس‪،‬‬ ‫متوقــف کــردن یــا جلــو و عقــب زدن اهنــگ را‬ ‫فراهــم می کنــد‪ .‬طــول عمــر باتــری ان ‪ 6‬ســاعت‬ ‫اســت و فــرد توســط یــک پــورت ‪MICRO USB‬‬ ‫بــه مــدت ‪ 15‬دقیقــه‪ ،‬قــادر بــه شــارژ کافــی‬ ‫دســتگاه بــرای دویــدن و ورزش کــردن اســت‪.‬‬ ‫گجتیبرایاسکی بازان‬ ‫‪77‬‬ ‫کمــی تــا قســمتی فوتبالــی‬ ‫بــا امیــر غفارمنش‬ ‫کــه ان البه الهــا بــودم و دیــده نمی شــدم‪ .‬برنامــه‬ ‫بیــن مــردم محبوبیــت پیــدا کــرده بــود و مخاطبیــن‬ ‫زیــادی داشــت ولــی ان زمــان مطابــق خواســت و‬ ‫سیاســت های مدیــر صداوســیما نبــود؛ بــه قــول‬ ‫متولــد ششــم اردیبهشــت ‪ 1347‬در تهــران اســت و یکــی از دوســتان یــک هجــوم فرهنگــی بــود‪ .‬اکنون‬ ‫فعالیــت هنــری اش را بــا تئاتــر اغــاز کــرده؛ یــک خیلــی از برنامه هــا بــدون خــط قرمــز پخــش‬ ‫اســتقاللی دواتشــه اســت اما طرفــداران پرســپولیس می شــود و بــا محدودیــت کمتــری بــا همــان‬ ‫را هــم دوســت دارد‪ .‬ازدواج کــرده و یــک پســر بــه بچه هــا درحــال کارکــردن هســتیم ولــی ان زمــان‬ ‫نــام راســتین دارد کــه او را در ورود بــه فعالیت هــای بــه مــذاق جامعــه خــوش نمی امــد و بــرای همیــن‬ ‫ممنوع التصویــر شــدیم‪ .‬دو‬ ‫هنــری ازاد گذاشــته‪ ،‬درســت‬ ‫ســال بعــد‪ ،‬بعــد از ازادشــدن‬ ‫ماننــد حــق انتخــاب تیــم‬ ‫ساعت خوش عاقبتی‬ ‫بچه هــا‪ ،‬گــروه ســه‪-‬چهار‬ ‫محبوبــش کــه در بــاال اشــاره‬ ‫نـاخـوش داشـت‬ ‫نفــره ای تشــکیل دادیــم و کار‬ ‫کردیــم‪.‬‬ ‫کردیــم و اکنــون ‪ 20‬ســال‬ ‫اذر ‪ 95‬بــا تیــم تصویــر‬ ‫متشــکل از مرضیــه جعفــری‪ ،‬مینــا پیروزیــان اســت کــه در خدمــت مــردم هســتیم‪.‬‬ ‫و امیرحســین بیگ پــور بــه ســراغ امیــر خــا ِن در برخی از مصاحبه هایتان گفته بودید که‬ ‫غفارمنــش رفتیــم و گپــی زدیــم کــه ماحصلــش را‬ ‫اقای رضا عطاران را به اقای مهران مدیری‬ ‫در ادامــه خواهیــد خوانــد‪.‬‬ ‫ترجیح می دهید‪...‬‬ ‫ضمیمه تصویری در‬ ‫خیــر‪ ،‬مــن تابه حــال چنین حرفــی را نگفتـه ام‪ .‬از من‬ ‫‪www.aparat.com/majidakhshabi‬‬ ‫پرســیدند چــرا اقــای مدیــری بــا شــما کار نکــرد؟‬ ‫‪telegram.me/zirobamonline‬‬ ‫گفتــم شــاید ذائقــه ایشــان بازیگرهــای بااســتعدادتر‬ ‫اقای غفارمنش چه کار می کنید؟ چه خبر؟‬ ‫و تیپ ســازتر از مــن باشــد‪ .‬مــن در تیپ ســازی‬ ‫تلویزیــون‬ ‫اکنــون یکــی‪-‬دو ســالی اســت کــه‬ ‫ضعیــف هســتم‪ ،‬بیشــتر رئــال بــازی می کنــم‪.‬‬ ‫تولیــدات نــدارد و هرکســی مــن را می بینــد‪،‬‬ ‫دوست دارید خودتان باشید؟‬ ‫می گویــد اقــا شــما چــرا کار نمی کنیــد؟ شــرایطی‬ ‫جلــوی دوربیــن بیشــتر زندگــی می کنــم‪ .‬بــه اعتقــاد‬ ‫درحــال پیش امــدن اســت کــه تولیــدات تلویزیــون‬ ‫مــن‪ ،‬مهــران مدیــری یــک نابغــه اســت؛ جرئــت‬ ‫دوبــاره افزایــش پیــدا کنــد‪.‬‬ ‫ســاخت برنامــه ‪ 90‬شــبی کــه بتواند مخاطب داشــته‬ ‫یعنی منتظر اتفاق های خوب باشیم؟‬ ‫باشــد را ان هــم ســال ها هیچ کســی نــدارد‪ ،‬مهــران‬ ‫فعال منتظر اتفاق های خوب باشید تا کار‪.‬‬ ‫مدیــری یــک اســتثنا اســت کــه توانســته ایــن کار‬ ‫را انجــام دهــد‪ .‬بازیگرهــای قــدَ ری را معرفــی کــرده‬ ‫شما از سال ‪ 1373‬در «ساعت خوش» بودید‪،‬‬ ‫اســت؛ از جملــه محمدرضــا هدایتــی کــه بازیگــر‬ ‫چه شد با مهران مدیری کار کردید؟‬ ‫فوق العــاده خوبــی اســت‪ ،‬ســروش جمشــیدی کــه‬ ‫ســال ‪ 1368‬بــا کار اقــای فیــاض موســوی بــه‬ ‫کارشــان معرکــه اســت و عاشــق بــازی اش هســتم‬ ‫دنیــای جــوان امــدم و وارد تلویزیــون شــدم و بعــد‬ ‫و تنهــا کســی اســت کــه بــا میمیــک خــودش و‬ ‫ســال ‪ 70 ،69‬در کار اقــای محمــد رحمانیــان کــه‬ ‫بــازی اش واقعــا مــن را بــه خنــده می انــدازد‪ .‬مــن‬ ‫طنــز شــبانه بــود‪ ،‬کار کــردم؛ بــا اقایــان مرحــوم‬ ‫بازیگرهایــی کــه مهــران مدیــری معرفــی می کنــد را‬ ‫کرم رضایــی‪ ،‬پرویــز پورحســینی‪ ،‬هژیــر ازاد و‬ ‫دوســت دارم‪ .‬مصاحب ـه ای از اقــای مدیــری دیــدم‬ ‫علــی اوســیوند نیــز کار می کــردم‪ .‬ســال ‪ 1372‬کار‬ ‫کــه گفته انــد «شــکل کاری ام از نظــر زیبایی شــناختی‬ ‫اقــای حســن فتحــی به نــام‬ ‫بــا رضــا عطــاران فــرق دارد»‪،‬‬ ‫«همســایه ها» کــه نــوروز‬ ‫نگفتنــد او بــد اســت‪ ،‬گفتنــد‬ ‫کردم‪،‬‬ ‫صحبت‬ ‫دلم‬ ‫با‬ ‫من‬ ‫‪ 72‬پخــش می شــد را بــا‬ ‫فــرق دارد‪ .‬مصاحبه هــا ماننــد‬ ‫ـم‬ ‫اقــای بیــوک میرزایــی‪ ،‬خانـ‬ ‫شما نیز با دلتان بخوانید‬ ‫مصاحبه هــای مطبوعــات‬ ‫ســعیدی‪ ،‬فرهــاد اصالنــی و‬ ‫ورزشــی شــده اســت؛ یــک‬ ‫دیگــر بازیگرهــای خــوب‬ ‫جملــه گیــر می اورنــد و‬ ‫کشــورمان بــازی کــردم‪ ،‬همــان ســال به دلیــل اینکه‬ ‫ســر کار اقــای فتحــی بــودم‪« ،‬نــوروز ‪ »72‬کــه کار‬ ‫اقــای داریــوش کاردان بــود را نتوانســتم بــروم‬ ‫ولــی چنــد بازیگــر را معرفــی کــردم؛ بــاز هــم‬ ‫اقــای کاردان بــه مــن گفتنــد چنــد نفــر دیگــر را‬ ‫معرفــی کــن‪ ،‬مــن هــم بیــژن بنفشـه خواه و اقای‬ ‫رفیعــی را معرفــی کــردم‪ .‬بــرای «ســاعت خوش»‬ ‫اقــای مهــران مدیــری اصــرار کــرد و مــن هــم‬ ‫قبــول کــردم و ســر کارشــان رفتــم‪.‬‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪78‬‬ ‫“‬ ‫چرا از سال ‪ 1373‬تا سال ‪ 1375‬نبودید؟‬ ‫بچه ها ممنوع التصویر شدند‪.‬‬ ‫به خاطر «ساعت خوش»؟بله‪.‬‬ ‫چرا؟‬ ‫ان زمــان ریاســت وقــت صداوســیما معتقــد‬ ‫بودنــد جامعــه مقــداری به هم ریختــه اســت؛ مــن‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫جنجــال می کننــد! بــه فــرض بــه ارش برهانــی‬ ‫می گوینــد چــرا شــما یــار فیکــس نیســتید؟‬ ‫می گویــد ســلیقه مربــی اســت‪ ،‬بعــد می پرســند‬ ‫ناراحــت هســتید؟ می گویــد هــر کســی روی‬ ‫نیمکــت باشــد ناراحــت اســت‪ .‬فردایــش تیتــر‬ ‫زده می شــود «ارش برهانــی از ســلیقه مربــی اش‬ ‫ناراحــت اســت»‪ ،‬ایــن یعنــی جنجــال! مــن‬ ‫همین جــا می گویــم کــه دنبــال جنجــال نیســتم و‬ ‫مهــران مدیــری را دوســت دارم‪ .‬ایشــان یــک نابغــه‬ ‫هســتند و به خاطــر بازی هایشــان خیابان هــا خلــوت‬ ‫شــده و خــود مــن هــم بیننــده برنامه هایشــان هســتم‬ ‫و هیــچ جنجالــی بــا ایشــان نــدارم‪ ،‬فقــط گفتــم ژانر‬ ‫کاری مــان جــدا اســت‪ .‬در مصاحبــه هــم گفتــم‬ ‫بچه هایــی کــه مــورد بی مهــری قــرار گرفته انــد‪،‬‬ ‫اکنــون طنــز ســینما دســت ان هــا اســت؛ ســعید‬ ‫اقاخانــی‪ ،‬مهــران مدیــری‪ ،‬رضــا عطــاران‪ ،‬نصــراهلل‬ ‫رادش‪ ،‬رامیــن ناصرنصیــر‪ ،‬هــر کــدام از این هــا همه‬ ‫نابغــه هســتند‪ ،‬کوچک تریــن و بی استعدادترینشــان‬ ‫مــن هســتم‪« .‬خوش نشــین ها»‪« ،‬دردســرهای‬ ‫عظیــم» و «راه در رو» را کار کــردم‪ .‬به هرحــال‬ ‫خوشــحالم ان هایــی کــه مــورد بی مهــری قــرار‬ ‫گرفتنــد‪ ،‬اکنــون بــرای خودشــان قطبــی هســتند‪.‬‬ ‫در صحبت هایتان حرف از ارش برهانی شد‪،‬‬ ‫اقای غفارمنش شما طرفدار دو اتیشه استقالل‬ ‫هستید؟‬ ‫دورغ نمی گویــم‪ ،‬مــن طرفــدار شش اتیشــه اســتقالل‬ ‫هســتم (بــا لبخنــد) و طرفــداران هشت اتیشــه و‬ ‫تیفوســی پرســپولیس را هــم به خاطــر طرفــداری و‬ ‫تعصبــی کــه نســبت بــه تیمشــان دارنــد‪ ،‬دوســت‬ ‫دارم‪ .‬این هــا هســتند کــه بــه تیمشــان انگیــزه‬ ‫می دهنــد‪ .‬فوتبــال هــم یــک نمایــش اســت‪،‬‬ ‫شــوروحالش هــم بیشــتر از مــا اســت‪ .‬به مــا مطرب‬ ‫می گوینــد‪ ،‬یعنــی ایجــاد هیجــان می کنیــم‪ .‬مــا درام‬ ‫بــازی می کنیــم مــردم گریــه می کننــد‪ ،‬کمــدی‬ ‫بــازی می کنیــم می خندنــد؛ ببینیــد فوتبالیســت ها‬ ‫چــه هنرمندانــی هســتند کــه بــا یــک تــوپ فقــط‬ ‫بــا پایشــان کار می کننــد و مــا دچــار هیجــان‬ ‫می شــویم‪ .‬اگــر بــه شــما بگوینــد ســنگین ترین‬ ‫درام یــک قصــه را نــام ببریــد‪ ،‬می گوییــد قســمتی‬ ‫کــه بچــه اش فــوت کــرده اســت‪ ،‬بیســت ســال‬ ‫گذشــته و یک دفعــه بچــه ایــن ادم پیــدا می شــود‪،‬‬ ‫ایــن شــوک می شــود و قطــره اشــکی نیــز ریختــه‬ ‫می شــود ولــی دادوبیــداد راه نمی افتــد؛ حــاال اگــر‬ ‫در فوتبــال گلــی زده شــود‪ ،‬چــه شــوروهیجانی‬ ‫دارد! فــرم نمایشــی فوتبــال و اســتادیوم بــرای هســتند‪ .‬این هــا همــه یــک مســیری دارد کــه قبــا‬ ‫خــودش ســرگرم کننده اســت‪ .‬ماننــد زندگــی بــه ان اکادمیــک می گفتنــد‪ .‬از دوران نوشــین در‬ ‫شکست وشــادی و پیروزی وغــم‪ ،‬همــه این هــا ایــران تئاتــر بــوده و یک ســری می امدنــد‪ ،‬تســت‬ ‫را باهــم دارد‪ ،‬فوتبــال برایــم خیلــی جــذاب اســت‪ .‬می دادنــد‪ ،‬کارهــا انجــام می شــد و ســرمایه گذاری‬ ‫هــم می شــد تــا ادم هــای بزرگــی مثــل اقــای رضــا‬ ‫خودتان هم فوتبال بازی می کنید؟‬ ‫ســیزده بدر بلــه‪ .‬گهــگاه بــا پیش کســوت های کیانیــان‪ ،‬مهــدی هاشــمی و اقــای پرویــز پرســتویی‬ ‫کشــف شــوند‪ ،‬امــا اکنــون‬ ‫اســتقالل بــازی می کنــم‪ ،‬بــا‬ ‫حوصلــه کالس و ایــن چیزهــا‬ ‫پیش کســوت هایی کــه هنــوز‬ ‫هــم کمرهــای باریــک دارنــد و راحت مجوز می دهند را ندارنــد‪ .‬مــن بــا ایــن قضیــه‬ ‫دغدغــه زیــادی دارم‪.‬‬ ‫در صحت وســامت هســتند؛‬ ‫سخت سالن!‬ ‫“‬ ‫مثــل اقــای نعلچگــر‪ ،‬اقــای‬ ‫تراب پــور‪ ،‬اقــای شــوری‪،‬‬ ‫اقــای یــداهلل اکبــری و علیرضــا اکبرپــور‪ .‬همــه‬ ‫بازیکن هایــی کــه انجــا بــازی می کننــد بــرای مــا‬ ‫ســتاره بودنــد ولــی وقتــی کنارشــان بــازی می کنــم‬ ‫خیلــی حــال می دهــد‪.‬‬ ‫شما کارگردان تئاتر و مجموعه های تلویزیونی‬ ‫نیز هستید‪ ،‬کاراخر تئاترتان نمایش «پری»‬ ‫در نمایش «پری» برای گرفتن مجوز اذیت‬ ‫چه خبر از کار جدید؟‬ ‫همیــن امــروز یــک تمــاس‬ ‫تلفنــی داشــتم‪ .‬ان شــاءاهلل اگــر قبــول کنــم‪ ،‬بــه نظرم‬ ‫کار خیلی خوبــی می شــود‪.‬‬ ‫اوقات فراغتتان را چکار می کنید؟‬ ‫فوتبــال بــازی می کنــم‪ ،‬بــا پســرم پلی استیشــن‬ ‫بــازی می کنــم‪ ،‬گهــگاه بــه خانــه بــرادرم مـی روم و‬ ‫فوتبــال می بینــم‪ ،‬بــرادرم پرسپولیســی اســت‪.‬‬ ‫با همدیگر دعوا هم می کنید؟‬ ‫خیــر‪ ...‬فوتبــال را خیلی خــوب می فهمــد‪،‬‬ ‫بعضی وقت هــا بعــد از بــازی بــه او زنــگ می زنــم‬ ‫و نظــرش را از بــازی ان روز می پرســم‪ ،‬بــا اینکــه‬ ‫مــن اســتقاللی و ایشــان پرسپولیســی هســتند ولــی‬ ‫اصــا بــا همدیگــر دعــوا نداریــم‪ ،‬خیلــی ریلکــس‬ ‫می گویــد امــروز تیمــت خــوب نبــود‪.‬‬ ‫شدید؟‬ ‫نــه اتفاقــا اصــا اذیت نشــدم‪ .‬امدنــد بازبینــی کردند‬ ‫و گفتنــد کــه خیلی خــوب اســت و بــرای اجــرا پسرتان راستین را هم وارد این کار کرده اید؟‬ ‫برویــد‪ .‬بــرای ســالن اذیــت می کننــد‪ .‬ســالن ها خیــر مــن نیــاورده ام‪ ،‬ازادش گذاشــتم تــا خــودش‬ ‫تــا دو ســال پــر اســت! االن نســل جوانــی کــه در هــر کاری دوســت دارد انجــام دهــد‪ .‬ایــن عالقــه‬ ‫تئاتــر هســتند بیشــتر درگیر‬ ‫خــودش اســت‪ .‬پــدر‬ ‫ســالن هســتند‪ .‬بــرای مجوز‬ ‫مــن هــم فیلم ســاز بــود‪،‬‬ ‫ توانی‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫هم‬ ‫گفتم‬ ‫پسرم‬ ‫به‬ ‫ اند‪.‬‬ ‫خیلــی روشــنفکر شــده‬ ‫مــن کشــش پیــدا کــردم‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫ک‬ ‫االن گروه هایــی هســتند‬ ‫ولــی بــرادرم کشــش‬ ‫استقالل را انتخاب کنی و هم‬ ‫تــا‬ ‫دارنــد کاری می کننــد‬ ‫پیــدا نکــرد‪ ،‬بــرای همین‬ ‫بیرون از خانه بخوابی!‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫و‬ ‫تئاتــر پیشــرفت کنــد‬ ‫راســتین را ازاد گذاشــتم‬ ‫اوج خــود برســد‪.‬‬ ‫هــر کاری دوســت دارد‬ ‫در صفحــه اجتماعی تــان زیــر پســت هایی انجــام دهــد‪ ،‬حتــی در انتخــاب تیــم موردعالقه اش‪،‬‬ ‫بــه او گفتــم هــم می توانــی اســتقالل را انتخــاب‬ ‫ـته اید‪،‬‬ ‫ـری» گذاشـ‬ ‫ـش «پـ‬ ‫ـورد نمایـ‬ ‫ـه درمـ‬ ‫کـ‬ ‫کنــی و هــم می توانــی بیــرون از خانــه بخوابــی!‬ ‫خیلی هــا اشــاره کرده انــد کــه بــه کار (بــا لبخنــد)‪.‬‬ ‫تئاتــر عالقه منــد هســتند‪ ،‬اگــر بخواهنــد غیر از کار هنری وارد کار رستوران داری‬ ‫“‬ ‫وارد شــوند چــه بایــد بکننــد؟‬ ‫ بایــد درس بخواننــد‪ .‬کال بخشــی از نســل جدیــد‬ ‫منتظــر میان بــر هســتند؛ «پولــی بدهیــم تــا نقشــی‬ ‫بــه مــا بدهنــد بــازی کنیــم» ایــن یــک میان بــر‬ ‫اســت! فــردی م ـی رود درس می خوانــد و خاکــش‬ ‫را می خــورد‪ ،‬تکنیــک و بیانــش را قــوی می کنــد‬ ‫تــا روی صحنــه بــرود ولــی برخــی بــا خودشــان‬ ‫می گوینــد «برویــم درس بخوانیــم و تکنیــک یــاد‬ ‫بگیریــم؟! می رویــم یــک نقشــی را می خریــم‬ ‫و بــازی می کنیــم»‪ .‬ایــن پــول و هزینــه ای کــه‬ ‫می کننــد فایــده ای نــدارد! بایــد توانایــی دیــده‬ ‫شــود و ایــن توانایــی بــا زحمــت کســب می شــود‪.‬‬ ‫اکنــون برخــی بــرای خواننــده شــدن‪ ،‬بازیگــر‬ ‫شــدن‪ ،‬فوتبالیســت شــدن و غیــره‪ ...‬دنبــال میان بــر‬ ‫“‬ ‫هم شده اید؟‬ ‫خیــر‪ ،‬ان زمیــن را به خاطــر اینکــه‬ ‫درگیــری ملکــی داشــت جمعــش کــردم‬ ‫و بــه طــرف حــرم حضــرت عبدالعظیــم‬ ‫انتقــال دادم‪ .‬انجــا یــک مغــازه ای را‬ ‫پیش خریــد کردیــم‪ ،‬ملکــی بــود و‬ ‫بدهــی داشــتم چــون ســه شــریک‬ ‫بودیــم ملــک را انتقــال دادم و یــک‬ ‫مغــازه دیگــری را پیش خریــد کــردم‪.‬‬ ‫شما در نقش های جدی هم بازی‬ ‫کرده اید؟‬ ‫بلــه خیلــی زیــاد هســتند‪ ،‬فیلم هایــی‬ ‫کنید‪.‬‬ ‫در فیلــم نفــوذی کمــی هــم طنــز بـه کار رفتــه بــود‪،‬‬ ‫یــک مامــور اطالعاتــی کــه می خواســت لــو نــرود‪،‬‬ ‫خــودش را بــه اصطــاح امروزی هــا بــه اســکولی‬ ‫مـی زد‪.‬‬ ‫خودتان کار را چطور دیدید؟‬ ‫مــن کــه کنــار بــودم ولــی بقیــه خیلی خــوب‬ ‫بودنــد؛ اقــای امیــر جعفــری و امیررضــا دالوری‪،‬‬ ‫همــه خــوب بودنــد‪ .‬فیلمنامــه و کارگــردان هــم‬ ‫خــوب بــود و در کل یــک کار منســجم بــود‪.‬‬ ‫چه چیزی باعث جذب شما به این کار شد؟‬ ‫احمــد کاوری رفیقــم بــود‪ ،‬گفــت بیــا ایــن نقــش را‬ ‫بــازی کــن و مــن نیــز رفتــم‪ .‬دروغ نمی گویــم (بــا‬ ‫لبخنــد) اصــا فیلمنامــه را نخوانــدم‪ ،‬گفــت بیــا‪ ،‬من‬ ‫هــم گفتــم می ایــم!‬ ‫چند اسم به شما می گویم نظرتان و احساسی‬ ‫که دارید را بیان کنید‪.‬‬ ‫‪ -‬رضا عطاران‬ ‫معرکه‬ ‫‪ -‬مهران مدیری‬ ‫نابغه‬ ‫‪ -‬ساعت خوش‬ ‫عاقبتی ناخوش‬ ‫ زمین چمن فوتبال‬‫غیرقابل پیش بینی‬ ‫ تیم استقالل‬‫دو ستاره در اسیا‬ ‫ خاله قزی‬‫معرکه است‪ ،‬مادرم است (با لبخند)‬ ‫کالم اخر‬ ‫مــن خیلــی صادقانــه حرف هایــم را گفتــم‪ ،‬لطــف‬ ‫کنیــد بــدون جوگیــری‪ ،‬بــدون جناح بنــدی و بــدون‬ ‫تعصــب باشــید‪ .‬مــن بــا دلــم صحبــت کــردم‪ ،‬شــما‬ ‫نیــز بــا دلتــان بخوانیــد چــون دوســت نــدارم بــه‬ ‫طرفدارانــم دروغ بگویــم‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫و دیگر؟‬ ‫گهــگاه فیلــم می بینــم و کتــاب نیــز می خوانــم‪.‬‬ ‫حــدودا نیم ســاعت در روز بــه اینترنــت هــم‬ ‫م ـی روم‪ ،‬کلیپ هایــی کــه در نــت پخــش می شــود‬ ‫را دوســت دارم و می بینــم‪.‬‬ ‫کمی راجع به فیلم نفوذی برایمان صحبت‬ ‫اختصاصی زیروبم‬ ‫بود‪ ،‬کمی درمورد این نمایش بگویید‪...‬‬ ‫نمایشــی ایرانــی بــا متــن اقــای خیــراهلل تقیانی پــور‬ ‫بــود‪ .‬بــرای المــان و دبــی هــم می خواســتند کــه‬ ‫دیگــر بعــد از مــاه محــرم و صفــر‪ ،‬جمع کــردن‬ ‫گــروه و رفتــن بــه خــارج از کشــور ســخت بــود‪.‬‬ ‫لطــف خــدا شــامل حالــم شــد و کار خوبــی هــم‬ ‫شــد‪ ،‬ژانــر نمایــش ایرانــی کــه طنــز هــم در ان‬ ‫وجــود داشــته باشــد‪ ،‬جــزء ژانــر کار من و راه دســتم‬ ‫بــود و بلــد بــودم کــه چــکار کنــم‪.‬‬ ‫“‬ ‫مثــل‪ :‬نفــوذی‪ ،‬زیــر اب‪ ،‬ســریال مثــل شیشــه‪،‬‬ ‫ســریال هفــت گنــج و‪...‬‬ ‫‪79‬‬ ‫کودکان این جمله ها را‬ ‫دوست ندارند!‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪80‬‬ ‫مناسب سن خودت رفتار کن!‬ ‫گاه والدیــن بــه رفتــار کــودک انتقــاد‬ ‫می کننــد‪ ،‬زیــرا ان رفتــار تاثیــر بــدی بــر‬ ‫بزرگ ترهــا داشــته اســت‪ .‬درصورتی کــه‬ ‫رفتــار کــودک‪ ،‬نشــان دهنده احســاس‬ ‫درونــی او اســت و والدیــن وظیفــه دارنــد‬ ‫احســاس کــودک را درک کننــد‪ .‬کــودک ‪۶‬‬ ‫ســاله ای کــه نمی دانــد چــه می خواهــد‬ ‫و گریــه می کنــد یــا کــودک ‪۴‬ســاله ای‬ ‫کــه از محــدود شــدن در صندلــی اتومبیــل‬ ‫ناراحــت اســت و گریــه می کنــد‪ ،‬هــر دو‬ ‫متناســب سن شــان عمــل می کننــد‪ ،‬اگرچــه‬ ‫مــا انتظــار داریــم رفتــار انهــا مــا را ازار‬ ‫ندهــد‪.‬‬ ‫شوخی کردم‬ ‫دســت انداختن کــودک اگرچــه ظاهــرا‬ ‫شــرایط را شــاد می کنــد ولــی در واقــع‬ ‫به شــدت مخــرب اســت‪ .‬هنگامــی کــه‬ ‫کــودک عصبانــی اســت‪ ،‬خندیــدن بــه او‬ ‫باعــث می شــود احســاس بدتــری پیــدا‬ ‫کنــد‪ .‬شــما بــه عنــوان والدیــن کــودک‬ ‫وظیفــه داریــد او را حمایــت کنیــد نــه اینکــه‬ ‫باعــث اذیــت و ازار او شــوید‪ .‬اگــر چنیــن‬ ‫منظــوری نداریــد هنگامــی کــه کــودک‬ ‫ناراحــت اســت‪ ،‬شــاد نباشــید‪.‬‬ ‫چرا مثل… نیستی؟‬ ‫بــا مقایســه کــودکان‪ ،‬انهــا احســاس می کننــد‬ ‫در مرتبــه پایین تــری قــرار گرفته انــد و‬ ‫ایــن راه مناســبی بــرای واداشــتن انهــا بــه‬ ‫فعالیــت نیســت‪ .‬زمانــی کــه کــودک خــود را‬ ‫پایین تــر از دیگــری احســاس کنــد‪ ،‬روحیــه‬ ‫خــود را می بــازد و دســت از فعالیــت‬ ‫خواهــد کشــید‪ .‬شــما بایــد ضعــف و قــوت‬ ‫کــودکان را بپذیریــد و انهــا را بــر اصــاح‬ ‫رفتــار خودشــان تشــویق کنیــد‪.‬‬ ‫ندو وگرنه می افتی!‬ ‫علی رغــم تمــام توجــه شــما بــه محافظــت‬ ‫از کــودک‪ ،‬بـه کار بــردن ایــن نــوع جمــات‬ ‫باعــث می شــود کــودک بیفتــد‪ ،‬زیــرا بــه او‬ ‫القــا می کنیــد منتظریــد کــه او بــه زمیــن‬ ‫بخــورد و ایــن بــرای کودکــی کــه تــاش‬ ‫می کنــد مســتقل باشــد‪ ،‬بســیار مضــر اســت‪.‬‬ ‫چی به تو گفتم؟‬ ‫چــرا ســوالی را می پرســید کــه خودتــان‬ ‫جــواب را می دانیــد؟ انتظــار داریــد کــودک‬ ‫چــه پاســخی بدهــد؟ وقتــی می پرســید‪:‬‬ ‫لباســت را کجــا پرتــاب کــردی؟ لبخنــدی‬ ‫موذیانــه می زنــد و می گــذرد‪ .‬اگــر از‬ ‫رفتــار او رنجیده ایــد بگوییــد‪« :‬مــن متاســفم‬ ‫کــه مجبــورم بــرای بــار ســوم تکــرار کنــم‬ ‫کــه لباســت را روی چوب لباســی اویــزان‬ ‫کــن»‪.‬‬ ‫به تو قول می دهم که…‬ ‫بــه کــودکان بایــد نــه وعــده داد و نــه وعــده‬ ‫از انهــا گرفــت‪ .‬روابــط مــا بــا فرزندانمــان‬ ‫بایــد بــر اســاس اعتمــاد و اطمینــان باشــد‪.‬‬ ‫وقتــی پــدر و یــا مــادر بــرای تاییــد گفتــه‬ ‫خــود مجبــور اســت وعــده بدهــد‪ ،‬یعنــی‬ ‫دارد اقــرار می کنــد کــه «وعــده داده‬ ‫نشــده اش» اعتبــار نــدارد و قابل اعتمــاد‬ ‫نیســت‪ .‬وعده هــا باعــث می شــوند کــه‬ ‫توقعــات غیرواقعــی در کــودکان به وجــود‬ ‫بیایــد‪.‬‬ ‫از طرفــی نبایــد از کــودکان وعــده گرفــت‬ ‫کــه دراینــده رفتــاری خــوب داشــته باشــند یــا‬ ‫رفتــار بدشــان را اصــاح کننــد‪ .‬وقتــی کــودک‬ ‫وعــده ای ناخواســته می دهــد‪ ،‬وعــده ای کــه‬ ‫متعلــق بــه خــود او نیســت‪ ،‬در واقــع چکــی‬ ‫بانکــی می کشــد کــه در ان بانــک اصــا‬ ‫حســاب نــدارد‪ .‬مــا نبایــد مشــوق و محــرک‬ ‫ایــن قبیــل اعمــال فریب امیــز باشــیم‪.‬‬ ‫اخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم؟‬ ‫پــدر یــا مــادری کــه در اســتفاده از ســخنان‬ ‫نیــش دار و طعنه امیــز اســتعداد ذاتــی دارد‪،‬‬ ‫خطــر و تهدیــدی جــدی بــرای ســامت‬ ‫روانــی کــودک به حســاب می ایــد‪ .‬او بــا بیــان‬ ‫ایــن واژه هــا‪ ،‬مانعــی در برابــر ایجــاد ارتبــاط‬ ‫موثــر برقــرار می کنــد و مانــع از پدیــد امــدن‬ ‫رابطــه ای مثبــت بیــن پدرومــادر بــا کــودک‬ ‫می شــود‪« :‬اخــر چنــد بــار بایــد یــک چیــز‬ ‫را تکــرار کنــم؟ مگــر تــو کــری؟ پــس چــرا‬ ‫گــوش ات بــه مــن نیســت؟ و‪.» ...‬‬ ‫اناهیتا یاراحمدی‬ ‫کارشناس ارشد زبان‬ ‫کوتاه اما تاثیرگذار‬ ‫بعضی اوقــات کــودکان از شــما خواســته ای‬ ‫دارنــد و یــا انکــه مرتکــب اشــتباهی شــده اند‪.‬‬ ‫در این صــورت شــما بایــد جوابــی درســت و‬ ‫قانع کننــده بــه کودکتــان بدهیــد‪ .‬گاه تاثیــر یــک‬ ‫جملــه بیشــتر از چنــد ســاعت صحبــت کــردن‬ ‫بــا کــودک اســت‪ .‬در ایــن مطلــب بــه بررســی‬ ‫جمالتــی کــه می توانــد تاثیــر مثبــت و یــا منفــی‬ ‫بــرروی کودکتــان داشــته باشــد می پردازیــم‪.‬‬ ‫خودت تصمیم بگیر‪:‬‬ ‫کــودک و دوســتش در اتــاق مشــغول بــازی‬ ‫هســتند‪ .‬ســر و صــدای انهــا باعــث اذیــت و‬ ‫ازار شــما اســت‪ ،‬بهتــر اســت بگوییــد‪« :‬بچه هــا‬ ‫تصمیــم بگیریــد یــا بی ســر و صــدا بــازی‬ ‫کنیــد‪ ،‬یــا از اتــاق خــارج شــوید»‪ .‬اگــر بعــد‬ ‫از ‪ ۵‬دقیقــه هنــوز ســر و صــدا ادامــه داشــت‪،‬‬ ‫بگوییــد‪« :‬خــوب می بینــم تصمیــم گرفتیــد کــه‬ ‫از اتــاق بیــرون برویــد»‪ .‬ایــن جملــه‪ ،‬شــما را از‬ ‫داشــتن نقــش منفــی نجــات می دهــد‪ ،‬زیــرا انهــا‬ ‫می داننــد ایــن تصمیــم انهــا بــوده کــه منجــر بــه‬ ‫ایــن نتیجــه شــده اســت‪ .‬بــه ایــن ترتیــب کــودک‬ ‫مســئول عمــل خــودش اســت‪.‬‬ ‫مــن تــو را دوســت دارم ولــی ایــن کار تــو را‬ ‫نمی پســند م ‪:‬‬ ‫اگــر می خواهیــد لفظــی را بــه کــودک بیاموزیــد‪،‬‬ ‫کار خــوب و بــد را برایــش مشــخص کنیــد‪ .‬بــه‬ ‫او بیاموزیــد مــا کار خــوب و کار بــد داریــم‪ ،‬نــه‬ ‫بچــه خــوب و بچــه بــد‪ .‬هــدف از وضــع قوانیــن‪،‬‬ ‫امــوزش رفتارهــای مناســب اســت نــه تنبیــه‬ ‫کــودک‪ .‬اگرچــه بــه رفتــار ناپســند او اعتــراض‬ ‫می کنیــد ولــی محبــت خــود را بــه او قطــع‬ ‫نمی کنیــد‪.‬‬ ‫از تو می خواهم مشکل من را حل کنی‪:‬‬ ‫اگــر کــودک کاری را انجــام می دهــد کــه باعــث‬ ‫رنجــش شــما اســت‪ ،‬بــه او بگوییــد کــه دچــار‬ ‫مشــکل شــده اید‪ .‬مثــا بــه او بگوییــد‪« :‬صــدای‬ ‫بلنــد تلویزیــون باعــث می شــود دچــار ســردرد‬ ‫شــوم» و از او بخواهیــد در حــل مشــکل بــه‬ ‫شــما کمــک کنــد‪ .‬در ایــن صــورت او کــه خــود‬ ‫را دشــمن شــما نمی بینــد‪ ،‬خــود را موظــف‬ ‫می دانــد کاری انجــام ندهــد کــه بــرای شــما‬ ‫مشــکل افرین باشــد‪ .‬اگــر بــه رضایــت خاطــر‬ ‫شــما اهمیــت دهــد‪ ،‬رفتــار بــد را خاتمــه خواهــد‬ ‫داد‪.‬‬ ‫احساس تو را درک می کنم‪:‬‬ ‫وقتــی کــودک عصبانــی اســت جمالتــی را بــه کار‬ ‫می بــرد تــا دیگــران را متوجــه احســاس خــود‬ ‫کنــد‪ .‬مثــا می گویــد‪« :‬از تــو متنفــرم» یــا «خیلــی‬ ‫بــدی»‪ .‬ایــن تنهــا جمالتــی اســت کــه همــه ذهــن‬ ‫او را پرکــرده اســت‪ .‬شــما می توانیــد بــه او کمــک‬ ‫کنیــد تــا جملــه مناســب را بــه کار ببــرد‪.‬‬ ‫«ایــا دوســتت چیــزی گفتــه کــه واقعیــت نــدارد و‬ ‫تــو عصبانــی شــده ای؟»‪:‬‬ ‫افــراد متفــاوت‪ ،‬نیازهــای متفاوتــی دارنــد‪ .‬اغلــب‬ ‫کــودکان در اعتــراض بــه والدیــن می گوینــد‪:‬‬ ‫«عدالــت را رعایــت کنیــد و منصــف باشــید» و این‬ ‫جمــات زمانــی مطــرح می شــوند کــه کــودک‬ ‫می خواهــد وســیله خاصــی برایــش تهیــه شــود‪،‬‬ ‫صرفــا بــه ایــن دلیــل کــه بــرای بــرادرش تهیــه‬ ‫شــده اســت‪ .‬بایــد بــه کــودکان بیاموزیــم‪« :‬انصاف‬ ‫و عدالــت ایــن اســت کــه هــر فــرد‪ ،‬هــر چــه را‬ ‫نیــاز دارد تهیــه کنــد»‪ .‬گمــان نمی کنــم زمانــی کــه‬ ‫خواهــر شــما بــه عفونــت گــوش مبتــا اســت و‬ ‫انتی بیوتیــک مصــرف می کنــد‪ ،‬الزم باشــد شــما‬ ‫هــم انتی بیوتیــک مصــرف کنــی»!‬ ‫چیستان و معمای کودکانه‬ ‫برندگان شماره قبل‪ :‬سپهر سیدرضایی و محدثه‬ ‫مهدوی‬ ‫دوست خوبم جوابتو‬ ‫به ‪1000088883315‬‬ ‫بفرست و از زیروبم جایزه بگیر‪.‬‬ ‫را انجــام نمــی داد‪ .‬او می گفــت ایــن کار‬ ‫خســته کننده اســت‪ .‬او همیشــه بیســبال و‬ ‫بســکتبال بــازی می کــرد‪.‬‬ ‫معلمــش بــه او می گفــت بــا انجــام نــدادن‬ ‫تکالیفــت چیــزی یــاد نمی گیــری‪ ،‬البتــه حــق‬ ‫بــا معلمــش بــود‪.‬‬ ‫امــا او چــکار می توانســت بکنــد‪ ،‬او از‬ ‫ایــن کار متنفــر بــود‪.‬‬ ‫روزی گربــه پاتریــک بــا یــک عروســک بــازی‬ ‫می‪‎‎‬کــرد‪ .‬گربــه عروســک را بــا دســتش‬ ‫محکــم گرفتــه بــود کــه در نــرود‪ .‬عجیــب‬ ‫بــود؛ او یــک عروســک نبــود‪ ،‬او یــک مــرد‬ ‫کوچــک بــود کــه لبــاس پشــمی قدیمــی بــه‬ ‫تــن داشــت و یــک کاله بلنــد شــبیه جادوگرها‬ ‫ســرش بــود‪ .‬او فریــاد کشــید‪ :‬ای پســر بــه‬ ‫مــن کمــک کــن مــن می توانــم ارزویــت را‬ ‫بــراورده کنــم‪ .‬بــه تــو قــول می دهــم‪.‬‬ ‫پاتریــک نمی توانســت بــاور کنــد‪ .‬ایــن تنهــا‬ ‫راه حــل بــرای مشــکالتش بــود‪ .‬بنابرایــن‬ ‫گفــت‪ :‬تــو بایــد تــا پایــان ایــن دوره تحصیلــی‬ ‫کــه فقــط ‪ 35‬روز مانــده اســت تکالیــف مــن‬ ‫را انجــام دهــی‪ ،‬اگــر تــو تکالیــف مــن را‬ ‫خــوب انجــام بدهــی‪ ،‬مــن بــا نمــره خــوب‬ ‫قبــول می شــوم‪.‬‬ ‫چهــره مــرد کوچولــو درهــم شــد‪ .‬او بــا‬ ‫ناراحتــی پایــش را تــکان داد و گفــت‪:‬‬ ‫مــن راضــی نیســتم‪ ،‬امــا ایــن کار را انجــام‬ ‫می د هــم ‪.‬‬ ‫ادم کوتولــه تکالیــف پاتریــک را انجــام می داد‪،‬‬ ‫امــا یــک مشــکل کوچولــو وجــود داشــت‪ .‬ادم‬ ‫کوتولــه نمی دانســت کــه بایــد چــکار کنــد و‬ ‫نیــاز بــه کمــک داشــت‪ .‬او می گفــت‪ :‬کمکــم‬ ‫کــن‪ ،‬کمکــم کــن‪ .‬پاتریــک هــم مجبــور بــود‬ ‫از هــر راهــی کــه می شــد بــه او کمــک کنــد‪.‬‬ ‫وقتــی ادم کوتولــه تکالیــف پاتریــک را انجــام‬ ‫مــی داد یک دفعــه صدایــش را بــاال می بــرد و‬ ‫می گفــت‪« :‬مــن ایــن کلمــه را بلــد نیســتم‪.‬‬ ‫یــک لغتنامــه بــده‪ ،‬نــه بهتــر اســت خــودت ان‬ ‫را پیــدا کنــی و برایــم بگویــی»‪.‬‬ ‫وقتــی نوبــت ریاضــی بــود وضــع بدتــر بــود‪.‬‬ ‫ادم کوتولــه می گفــت‪« :‬جــدول زمانــی چیــه؟‬ ‫مــن کــه تقســیم و ضــرب و کســر بلــد نیســتم‪،‬‬ ‫بهتــر اســت کنــار مــن بنشــینی و بــه مــن یــاد‬ ‫بدهی»‪.‬‬ ‫وقتــی نویــت بــه تاریــخ رســید‪ ،‬ادم کوتولــه‬ ‫هیچــی دربــاره تاریــخ ادم هــا نمی دانســت‪.‬‬ ‫بــه پســرک می گفــت بــه کتابخانــه بــرو‪،‬‬ ‫مــن بــه کتاب هــای بیشــتری احتیــاج دارم و‬ ‫تــازه بایــد بــه مــن کمــک کنــی تــا ان هــا را‬ ‫بخوانــم‪.‬‬ ‫خالصــه ادم کوتولــه هــر روز ایــراد‬ ‫می گرفــت و نــق مــی زد و پاتریــک مجبــور‬ ‫بــود کــه بیشــتر و بیشــتر کار کنــد و شـب ها‬ ‫تــا دیروقــت بیــدار می مانــد و صبح هــا‬ ‫درحالــی بــه مدرســه می رفــت‬ ‫کــه از خســتگی چشــم هایش‬ ‫پــف کــرده بــود‪.‬‬ ‫باالخــره روز اخــر مدرســه فــرا رســید‬ ‫و ادم کوتولــه ازاد بــود کــه بــرود‪.‬‬ ‫او ارام و بی صــدا از درب پشــتی‬ ‫ســاختمان بیــرون رفــت‪.‬‬ ‫پاتریــک نمره هــای خوبــی گرفتــه‬ ‫بــود‪ .‬همکالســی هایش متعجــب‬ ‫لطیفه‬ ‫معلــم‪ :‬اخریــن دندانــی کــه درمی ایــد چــه‬ ‫دندانــی اســت؟‬ ‫شاگرد‪ :‬دندان مصنوعی است!‬ ‫اقــای گاو بــه نقــاش‪ :‬زبانــم الل‪ ،‬چــرا مــن را‬ ‫شــبیه گاو کشــیدی؟!‬ ‫یــک روز کبریتــی ســرش را می خارانــد‪ ،‬اتــش‬ ‫می گیــرد‪.‬‬ ‫جرایــد‪ :‬تلفــن همــراه بــه ‪ DNA‬اســیب‬ ‫می ر ســا ند ‪.‬‬ ‫اولی‪ :‬وای این دراکوال چیه؟‬ ‫دومــی‪ :‬نتــرس‪ ،‬اقــای رئیســه‪ ،‬جهــش ژنتیکــی‬ ‫پیــدا کــرده‪.‬‬ ‫معلــم‪ :‬بگــو ببینــم‪ ،‬کمبوجیــه چــه جــور‬ ‫پادشــاهی بــود؟‬ ‫شــاگرد‪ :‬پادشــاه بــدی نبــود‪ ،‬فقــط همیشــه از‬ ‫کمبــود بودجــه شــکایت داشــت‪.‬‬ ‫معلم‪ :‬بنویس صابون‬ ‫شاگرد روی تخته نوشت‪ :‬سابون‬ ‫معلــم‪ :‬ببیــن عزیــزم صابــون بــا «ص» اســت‬ ‫نــه بــا «س»‪.‬‬ ‫شــاگرد‪ :‬خانــم فرقــی نمی کنــد‪ ،‬نگــران نباشــید‬ ‫ایــن هــم کــف می کنــد!‬ ‫دو نفر دروغ گو به هم رسیدند‪.‬‬ ‫اولــی گفــت‪ :‬مــن دیشــب در کــره مــاه شــام‬ ‫خــوردم‪.‬‬ ‫دومــی‪ :‬اره‪ ،‬وقتــی از کــره مریــخ برمی گشــتم‬ ‫تــو را در کــره مــاه ســر ســفره دیــدم‪.‬‬ ‫مادر‪ :‬علی بیا اسفناج بخور اهن دارد‪.‬‬ ‫علــی‪ :‬اخــر مادرجــان االن اب خــوردم‪،‬‬ ‫می ترســم زنــگ بزنــم!‬ ‫پــدر‪ :‬حــاال کــه رفــوزه شــدی بــه کســی نگــو‬ ‫تــا ابرویــت نــرود‪.‬‬ ‫پســر‪ :‬چشــم پــدر‪ ،‬بــه همــه ســفارش کــردم‬ ‫تــا بــه کســی نگوینــد‪.‬‬ ‫خبرنــگار‪ :‬چــرا قبــل از هــر بــازی‬ ‫بــه حمــام مـی روی؟‬ ‫فوتبالیســت‪ :‬بــرای اینکــه گل هــای تمیــز‬ ‫بزنــم!‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫شده ام نه ساله‬ ‫جشن تکلیف من است‬ ‫جانماز و چادر‬ ‫همه در کیف من است‬ ‫دین من اسالم است‬ ‫من مسلمان هستم‬ ‫می رسد صوت اذان‬ ‫شاد و خندان هستم‬ ‫چادری داده به من‬ ‫هدیه ای مادر من‬ ‫مثل تاجی از گل‬ ‫چادرم بر سر من‬ ‫شده ام نه ساله‬ ‫بعد از این خوشحالم‬ ‫چون فرشته شده است‬ ‫دست هایم‪ ،‬بالم‬ ‫م ‬ ‫یپرم رو به خدا‬ ‫لح‬ ‫ظه‬ ‫سبز نماز‬ ‫پنج نوبت هر روز‬ ‫م ‬ ‫یکنم راز و نیاز‬ ‫مثل‬ ‫گل‬ ‫م‬ ‫ی شکفم‬ ‫باز در سایه دین‬ ‫ای خدا! شکر! شدم‬ ‫زود همسایه دین‬ ‫پاتریــک هیچ وقــت تکالیفــش‬ ‫کودک و نوجوان‬ ‫‪ .1‬شــیرپلنگ بـی دم‪ ،‬نــه جــو خــورد‪ ،‬نــه گنــدم‪.‬‬ ‫گشــت زنــد تــوی بــاغ‪ ،‬دهــد عســل بــه مــردم‪.‬‬ ‫‪ .2‬ان کــدام حیــوان ابــزی اســت کــه قســمت‬ ‫دوم نامــش نــام یــک ســاز اســت؟‬ ‫‪ .3‬موجــود ســرد و بی جــان‪ ،‬گیــرد ولــی‬ ‫دوصــد جــان‪ ،‬دهــان تنــگ و تاریــک‪ ،‬گــردن‬ ‫دراز و باریــک‪.‬‬ ‫‪ .4‬ان چیســت کــه ســرش را ببــری زنــده‬ ‫می شــو د ؟‬ ‫‪ .5‬ان چیســت کــه گــردن دارد امــا ســرندارد‪،‬‬ ‫دســت دارد امــا پــای نــدارد؟‬ ‫‪ .6‬همــه اتــاق را پــر می کنــد امــا از ســوراخ‬ ‫کلیــد بیــرون مــی رود؟‬ ‫‪ .7‬حیــوان بســیار خطرناکــی هســتم کــه اگــر‬ ‫برعکــس اســمم را بنویســی رام می شــوم؟‬ ‫‪ .8‬کــدام گیــاه اســت کــه در بــاغ ســبز‪ ،‬در‬ ‫بــازار ســیاه و در اشــپز خانــه ســرخ اســت؟‬ ‫‪ .9‬ان کیســت کــه همــه جــا مــی رود ولــی از‬ ‫خانــه اش بیــرون نمــی رود؟‬ ‫چه کسی تکالیف‬ ‫پاتریک را انجام داد؟‬ ‫بودنــد‪ .‬معلمــش درحالی کــه‬ ‫لبخنــد مــی زد از او تعریــف‬ ‫می کــرد‪.‬‬ ‫و خانــواده اش چــه؟ انهــا خیلــی متعجب‬ ‫بودنــد‪ ،‬نمی دانســتند کــه بــرای پاتریــک چــه‬ ‫اتفاقــی افتــاده اســت! او دیگــر یــک بچــه نمونه‬ ‫بــود‪ .‬اتاقــش تمیــز بــود‪ ،‬کارهایــش را انجــام‬ ‫مــی داد‪ ،‬خیلــی بشــاش بــود و هیــچ بی ادبــی‬ ‫نمی کــرد‪.‬‬ ‫حــاال کــه بــه اخــر داســتان رســیدید بــاز‬ ‫هــم فکــر می کنیــد ان مــرد کوتولــه بــود کــه‬ ‫تکالیــف پاتریــک را انجــام داد؟ یــک رازی‬ ‫اینجــا اســت کــه بیــن خودمــان بمانــد‪ :‬ان مــرد‬ ‫کوتولــه کاری نتوانســت انجــام دهــد و ایــن‬ ‫خــود پاتریــک بــود کــه تکالیفــش را انجــام داد‪.‬‬ ‫‪81‬‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫قورباغه مجهز به ‪LED‬‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫زیرو بم دنیای مجازی‬ ‫دانشــمندان در نزدیکــی شــهر ســیدنی گونــه‬ ‫جدیــدی از قورباغــه کشــف کرده انــد کــه در‬ ‫کشــاله ران خــود عضــوی ماننــد چــراغ دارد‬ ‫و ان را روشــن می کنــد‪ .‬ایــن نخســتین بــاری‬ ‫اســت کــه یــک حیــوان می توانــد بــه ایــن‬ ‫صــورت یــک عضــو از بــدن خــود را روشــن‬ ‫کنــد‪.‬‬ ‫تصفیه هوا با این جاروبرقی غول پیکر!‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪82‬‬ ‫محققــان یــک شــرکت هلنــدی موفــق بــه‬ ‫ســاخت یــک سیســتم شــدند کــه عملکــردی‬ ‫شــبیه جاروبرقــی داشــته و می توانــد در هــر‬ ‫ســاعت میزانــی معــادل ‪ 32‬اســتخر المپیــک از‬ ‫هــوا را در خــود کشــیده و ذرات ســمی ان را‬ ‫خــارج کنــد‪ .‬طبــق امــار ارائــه شــده از ســازمان‬ ‫بهداشــت جهانــی‪ ،‬در حــدود ‪ 3‬میلیــون مــرگ‬ ‫زودرس ناشــی از الودگــی هــوا در ســال ‪2012‬‬ ‫کنترل جهان با ذهن در سال ‪2045‬‬ ‫اعــام شــده و ‪ 92‬درصــد از جمعیــت جهــان‬ ‫در مناطقــی بــا ســطوح باالیــی از ذرات موجــود‬ ‫در هــوا زندگــی می کننــد‪ .‬ایــن فیلتــر صنعتــی‬ ‫هشــت متــری از فــوالد ســاخته شــده و در‬ ‫بــاالی ســاختمان ها نصــب می شــود و ماننــد‬ ‫یــک مکنــده بــزرگ پاک کننــده عمــل می کنــد‪.‬‬ ‫هــوا از طریــق ایــن ســتون بــزرگ داخــل و‬ ‫ســپس فیلتــر می شــود‪.‬‬ ‫روتوش عکس های قدیمی با گوگل!‬ ‫گــوگل موفق بــه طراحی یــک اپلیکیشــن جدید‬ ‫شــده کــه عکس هــای قدیمــی تیره وتــار را بــه‬ ‫تصاویــر دیجیتالــی بــا کیفیــت و واضــح تبدیــل‬ ‫می کنــد‪ .‬ایــن اپلیکیشــن از تنظیمــات خاصــی‬ ‫بــرای بازگردانــدن رنــگ در عکس هــای تیــره‬ ‫و قدیمــی یــا شکســته و تاخــورده اســتفاده‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫ایــن اپلیکیشــن همچنیــن عکــس را بــه‬ ‫صــورت خــودکار می چرخانــد و نــور و رنــگ‬ ‫ان را تنظیــم می کنــد‪ .‬عکس هــای گرفته شــده‬ ‫و عکس هــای اصالح شــده به طــور خــودکار‬ ‫در «‪ »GOOGLE PHOTOS‬ذخیــره می شــوند‪.‬‬ ‫دکتــر جاســتین ســانچز‪ ،‬محقــق ایــن بررســی‬ ‫اظهــار کــرد‪ :‬مــا بــه نقط ـه ای خواهیــم رســید‬ ‫کــه تمــام مســائل بــا ذهــن کنتــرل شــود‪.‬‬ ‫تصــور کنیــد تمــام جنبه هــای مختلــف‬ ‫زندگــی را بــا ســیگنال های مغــزی کنتــرل‬ ‫کنیــد و حتــی برقــراری ارتبــاط بــا دوســتان‬ ‫و خانــواده خــود را بــا فعالیــت عصبــی مغــز‬ ‫انجــام دهیــد‪ .‬جهــان در ســال ‪ 2045‬بســیار‬ ‫متفــاوت و پیش بینــی اینــده مملــو از چالــش‬ ‫اســت‪ .‬ربات هــا و تکنولوژی هــای مصنوعــی‬ ‫در صنایــع دخیــل می شــوند‪ ،‬هواپیماهــای‬ ‫بــدون سرنشــین از بــازار نظامــی بــه بــازار‬ ‫غیرنظامــی وارد می شــوند و ماشــین های‬ ‫خــودران وارد دنیــای اینــده می شــوند‪.‬‬ ‫در اینــده بــا صحبــت و فشــار یــک دکمــه‬ ‫بــه جــای اســتفاده از صفحــه کلیــد و یــا‬ ‫سیســتم های تشــخیص صــدا قــادر بــه ارتبــاط‬ ‫بــا ماشــین خواهیــم بــود‪ .‬انجــام پروازهــای‬ ‫هوایــی بــه کمــک هــوش مصنوعــی از دیگــر‬ ‫تغییــرات در ‪ 30‬ســال اینــده خواهــد بــود‪.‬‬ ‫ایــن تغییــرات فقــط نمونه هــای کوچکــی از‬ ‫تغییــرات اینــده هســتند و تغییــرات بســیار‬ ‫بیشــتری را پیــش رو خواهیــم داشــت‪.‬‬ ‫ضدخواب هوشمند برای رانندگان بیابان و‬ ‫خیابان‬ ‫محصــول هوشــمند جدیــدی بــه نــام‬ ‫"‪ "STOPSLEEP‬کــه روی انگشــت دســت‬ ‫بســته می شــود تمرکــز شــما را هنــگام‬ ‫رانندگــی می ســنجد و ‪ 5‬دقیقــه قبــل از اینکــه‬ ‫کســل کننده شــدن رانندگــی باعــث حادثــه ای‬ ‫تلــخ شــود‪ ،‬صــدای هشــدار می دهــد‪8 .‬‬ ‫حســگر تعبیه شــده در ایــن دســتگاه بــر‬ ‫حــرکات شــما نظــارت نامحســوس می کنــد‬ ‫و به محــض تغییــر الگــوی نرمــال رانندگــی‬ ‫صدایــش درمی ایــد‪ .‬ایــن محصــول ‪ 190‬دالری‬ ‫دارای دو حلقــه تنظیم کننــده روی دو انگشــت‬ ‫دســت کنــار هــم اســت و بــا نــور‪ ،‬ارتعــاش و‬ ‫صــدا راننــده خواب الــود را ســرحال می کنــد‪.‬‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@ @‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫کشف معمای رنگ ابی برگ یک گیاه‬ ‫موش ها هم می خندند‬ ‫شبدیس بختیاری‬ ‫لیسانس تئاتر‬ ‫کشف جنازه یک زن در مریخ‬ ‫«اســکات ســی وارینگ» پژوهشــگر و محقــق‬ ‫فعــال در خصــوص موجــودات فضایــی بــه‬ ‫تازگــی ادعــا کــرده اســت کــه در یکــی از‬ ‫عکس هایــی کــه توســط ناســا در ســال ‪2012‬‬ ‫از ســطح مریــخ تهیــه شــده اســت‪ ،‬مــورد‬ ‫عجیبــی را یافتــه اســت‪ .‬بنابــر ادعــای وی‬ ‫تصویــر حکاکــی شــده یــک زن درحالــی کــه‬ ‫بــرروی یــک تخته ســنگ دراز کشــیده اســت‪،‬‬ ‫کامــا قابــل مشــاهده اســت‪ .‬در ایــن تصویــر‬ ‫ایــن زن حکاکــی شــده بــا موهــا و لباس هــای‬ ‫بلنــد بــه نظــر می رســد‪.‬‬ ‫چهــره عجیــب و زیبــای ایــن گوســفندان انهــا‬ ‫را از دیگــر گوســفندان جــدا کــرده و موجــب‬ ‫توجــه ویــژه محققــان و دامپزشــکان بــه ایــن‬ ‫دســته شــده اســت‪.‬‬ ‫دامپزشــک مشــهوری کــه اهــل ســوئیس اســت‬ ‫و ایــن نــژاد را از نزدیــک دیــده می گویــد‪:‬‬ ‫« تحقیقــات زیــادی راجــع بــه ظاهــر متفــاوت‬ ‫ایــن گوســفندان انجــام شــده و تنهــا چیــزی کــه‬ ‫بــه عنــوان یــک دلیــل قابل قبــول پذیرفتــه شــد‪،‬‬ ‫کرومــوزوم ناقــص ایــن گوســفندان اســت»‪.‬‬ ‫محققــان حیــات جانــوری عــاوه بــر کرومــوزم‬ ‫ناقــص‪ ،‬اختــال ژنتیکــی را عامــل ظاهــر‬ ‫متفــاوت ایــن گوســفندان می داننــد‪.‬‬ ‫اگــر اجــازه تولیــد مثــل بــه گوســفندان موســوم‬ ‫بــه «‪ »VALAISE BLACKNOSE‬داده نشــود‪،‬‬ ‫در عــرض مــدت زمــان کوتاهــی نســل انهــا‬ ‫منقــرض می شــود‪ .‬جســتجوها ثابــت کــرده‬ ‫کــه ایــن گوســفندان تنهــا در کشــور ســوئیس‬ ‫زندگــی می کننــد‪.‬‬ ‫زیر و بم دنیای مجازی‬ ‫عجیب ترین نژاد گوسفندان در جهان‬ ‫اینجا مرکز کیهان است!‬ ‫شــهر «تولســا» در اوکالهامــای امریــکا‪ ،‬میزبــان‬ ‫منطقــه ای بــه نــام «مرکــز کیهــان» اســت کــه‬ ‫قوانیــن فیزیــک را زیــر ســوال بــرده اســت‪.‬‬ ‫از جملــه عجایــب ایــن نقطــه‪ ،‬عــدم کاربــرد‬ ‫قوانیــن صــدا و بازتــاب در ان اســت کــه تاکنون‬ ‫کســی نتوانســته توضیحــی بــرای ان پیــدا کنــد‪.‬‬ ‫«مرکــز کیهــان» شــامل یــک دایــره کوچــک از‬ ‫جنــس بتــون اســت کــه اطــراف ان را دایــره ای‬ ‫از ‪ 13‬اجــر پوشــانده اســت‪ .‬مســاحت دایــره‬ ‫بتونــی ‪ 76‬ســانتیمتر بــوده و بــا احتســاب دایــره‬ ‫اجــری بیرونــی‪ ،‬قطــر ان بــه ‪ 2.5‬متــر می رســد‪.‬‬ ‫اگــر شــخصی در دایــره مرکــزی قــرار گرفتــه و‬ ‫از خــود صدایــی ایجــاد کنــد‪ ،‬بازتــاب صــدای‬ ‫خــود را خواهــد شــنید امــا بازتــاب از صــدای‬ ‫تولیدشــده اولیــه بلندتــر اســت‪.‬‬ ‫اتفــاق جالب تــر دیگــر ایــن اســت کــه افــراد‬ ‫خــارج ایــن دایــره نمی تواننــد چیــزی بشــنوند‬ ‫و تنهــا کســی کــه در درون دایــره بتونــی قــرار‬ ‫دارد‪ ،‬قــادر بــه شــنیدن بازتــاب صــدا اســت‪.‬‬ ‫همچنیــن اگــر فــرد داخــل دایــره بتونــی‬ ‫بخواهــد بــا افــراد بیــرون ان صحبــت کنــد‪،‬‬ ‫صــدای وی بــه شــکل غیرواضــح شــنیده‬ ‫خواهــد شــد‪ .‬ایــن دایره هــا در دهــه ‪1980‬‬ ‫ســاخته شــده اند و برخــی بــر ایــن باورنــد‬ ‫کــه انهــا در واقــع گردابــی هســتند کــه تمــام‬ ‫انرژی هــای کیهانــی در انجــا باهــم مالقــات‬ ‫می کننــد‪ .‬البتــه ایــن نظریــه تاییــد نشــده اســت‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫دانشــمندان عصب شــناس دانشــگاه هومبولــت‬ ‫برلیــن بــرای اولیــن بــار دریافتنــد کــه موش هــا‬ ‫در واکنــش بــه قلقلــک می خندنــد‪ .‬بــه نقــل از‬ ‫الیوســاینس‪ ،‬دکتــر «میشــل برچــت» در مــورد‬ ‫رفتــار واکنشــی بعضــی از حیوانــات به ویــژه‬ ‫موش هــا در واکنــش بــه قلقلــک عنــوان‬ ‫کــرد‪ :‬بررســی الگوهــای عصبــی موش هــا‬ ‫حاکــی از ان اســت کــه ایــن جانــوران در اثــر‬ ‫تحریــک قســمت های خاصــی از بــدن واکنــش‬ ‫خوشــایند اولیــه را از خــود بــروز می دهنــد‪.‬‬ ‫در ایــن مطالعــه عصب شناســان بــا تحریــک‬ ‫پشــت‪ ،‬شــکم و دم موش هــا دریافتنــد کــه‬ ‫ایــن جانــوران در اثــر تحریــک عصبــی ناشــی‬ ‫از قلقلــک بــه ارامــی می خندنــد امــا ایــن‬ ‫اصــوات بــرای گــوش انســان ها قابــل شــنیدن‬ ‫نیســت‪ .‬دانشــمندان عصب شــناس ایــن رفتــار‬ ‫موش هــا را بــه اصطــاح جهــش شــادی‬ ‫می نامنــد‪ .‬واکنــش ایــن جانــوران در برابــر‬ ‫قلقلــک بــه نوعــی مشــابه کــودکان اســت‪.‬‬ ‫در ایــن پژوهــش واکنــش عصبی‪-‬رفتــاری‬ ‫موش هــا بــا اســتفاده از الکترودهــای ویــژه‬ ‫مــورد بررســی قــرار گرفــت‪.‬‬ ‫ایــن گیــاه «بگونیــا پاوونیــا» نــام دارد‪ .‬در‬ ‫جنگل هــای بارانــی جنــوب شــرق اســیا‬ ‫گیاهــی می رویــد کــه فرمــول شناخته شــده‬ ‫ســبز شــدن بــرگ گیاهــان را به هــم ریختــه‬ ‫اســت‪ .‬محققانــی از دانشــگاه بریســتول ایــن‬ ‫معمــا را حــل کرده انــد‪« .‬مــت جیکــوب» کــه‬ ‫یکــی از انهــا اســت می گویــد‪ :‬مــا در زیــر‬ ‫میکروســکوپ متوجــه کلروپالســت هایی در‬ ‫بــرگ ایــن گیــاه شــدیم کــه نور ابــی را بــه طرز‬ ‫درخشــانی منعکــس می کننــد‪ .‬عملکــرد بــرگ‬ ‫در ایــن خصــوص هماننــد اینــه اســت‪ .‬وجــود‬ ‫ســاختارهایی موســوم بــه "‪،"IRIDOPLASTS‬‬ ‫نقــش اساســی در ابــی بــه نظــر رســیدن‬ ‫بــرگ گیــاه بگونیــا پاوونیــا دارد‪ .‬در واقــع ایــن‬ ‫ســاختار همچــون کلروپالســت ها در عمــل‬ ‫فتوســنتز نــور نقــش دارنــد‪.‬‬ ‫‪83‬‬ ‫زیروبمتکنولوژیبامهندسارشسروری‬ ‫هشــتگ ایــن بخــش در شــبکه های اجتماعــی‪:‬‬ ‫زیروبم_تکنولــوژی‬ ‫زیروبمی هــای عزیــز در بخــش تکنولــوژی مجلــه‬ ‫بــرای ایــن مــاه‪ ،‬در ابتــدا می خواهیــم چنــد ســایت‬ ‫جــذاب را بــه شــما معرفــی کنیــم کــه در عیــن‬ ‫جــذاب بــودن‪ ،‬کاربــردی هــم باشــد‪.‬‬ ‫‪HTTP://WWW.ZABTKONID.IR‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪84‬‬ ‫تــا ‪ 10‬گیگابایــت می توانیــد اپلــود کنیــد‪ .‬مزیــت‬ ‫ایــن روش ایــن اســت کــه اگــر فایــل مــورد نظرتــان‬ ‫را بــه هــر دلیلــی گــم یــا پــاک کنیــد‪ ،‬فایــل شــما‬ ‫همچنــان در پیکوفایــل موجــود اســت و به راحتــی‬ ‫می توانیــد بــه ان دسترســی داشــته باشــید‪.‬‬ ‫بــرای اپلــود هــر فایلــی تــا حجــم نیــم گیگابایــت‪،‬‬ ‫می توانیــد بــا زدن دکمــه انتخــاب فایــل‪ ،‬ان را‬ ‫انتخــاب کــرده و ادرســی کــه بــه شــما می دهــد‬ ‫را در جــای مــورد نظــر یــا بــرای هــر شــخصی کــه‬ ‫نیــاز دارد بفرســتید تــا فایــل شــما را دانلــود کنــد‪.‬‬ ‫اگــر عضــو ســایت شــوید‪ ،‬امکانــات بیشــتری‬ ‫از جملــه مدیریــت اســان پوشــه ها و فایل هــا‪،‬‬ ‫رمزگــذاری‪ ،‬ابــزار انالیــن ویرایــش تصاویــر و‬ ‫گــزارش ترافیــک در پنــل مدیریــت را به دســت‬ ‫می اوریــد‪.‬‬ ‫ایــن یــک ســایت خــوب فارســی اســت کــه در ان‬ ‫شــما بــا صــدای خودتــان بــه ضبــط یــک داســتان‬ ‫بــرای کــودکان نابینــا می پردازیــد و ســایت بــا‬ ‫جمــع اوری ان هــا یــک کتــاب خــوب صوتــی‬ ‫می ســازد و ان را بــه صــورت رایــگان در اختیــار‬ ‫کــودکان نابینــا قــرار می دهــد‪ ،‬همچنیــن نرم افــزار‬ ‫اندرویــدی و ‪ IOS‬ایــن ســایت هــم بــرای راحتــی‬ ‫بیشــتر در داخــل ســایت قــرار دارد تــا بــرای ایــن‬ ‫کار راحت تــر باشــید‪ .‬بــرای ضبــط فقــط بایــد‬ ‫ســواد خوانــدن و نوشــتن داشــته باشــید و حتــی‬ ‫اگــر دانش امــوز هــم هســتید می توانیــد بــرای‬ ‫بچه هــای هــم سن وســال خــود کــه نابینــا هســتند‪،‬‬ ‫کار بزرگــی انجــام دهیــد‪.‬‬ ‫ایــن هــم یــک ســایت خــوب و کاربــردی بــرای‬ ‫عالقه منــدان بــه تکنولــوژی و اخبــار دیجیتالــی کــه‬ ‫همــه ایــن مــوارد و بیشــتر از ان را می توانیــد در‬ ‫ســایت ببینیــد‪.‬‬ ‫‪HTTP://WWW.MINICLIP.COM‬‬ ‫‪HTTP://FORVO.COM‬‬ ‫ایــن وب ســایت دارای بیــش از ‪ 1000‬بــازی‬ ‫کم حجــم و جالــب اســت کــه شــما می توانیــد ان هــا‬ ‫را بــه صــورت انالیــن بــازی کنیــد و از ان هــا لــذت‬ ‫ببریــد‪ ،‬همچنیــن می توانیــد بــازی مــورد نظرتــان‬ ‫را جســتجو و یــا در قســمت دســته بندی ها ان را‬ ‫بیابیــد و انالیــن بــازی کنیــد‪ .‬در قســمت پاییــن‬ ‫بــازی هــم می توانیــد ان را بــه موردعالقه هــا‬ ‫اضافــه کــرده و بــه ان از ‪ 5‬ســتاره‪ ،‬امتیــاز دهیــد و‬ ‫ان بــازی را در شــبکه های اجتماعــی بــه اشــتراک‬ ‫بگذاریــد‪.‬‬ ‫‪HTTP://CLAPWAY.COM‬‬ ‫ایــن ســایت‪ ،‬تازه هــای جهــان در همــه حوزه هــا را‬ ‫بــرای شــما جمـع اوری کــرده و شــما بــا دیــدن ان‪،‬‬ ‫می توانیــد خــود را در هــر حــوزه ای بـه روز کنیــد‪.‬‬ ‫‪HTTP://ATARIBREAKOUT.NET‬‬ ‫‪HTTP://WWW.ALPHR.COM‬‬ ‫ایــن وب ســایت بــرای عالقه منــدان زبان هــای‬ ‫خارجــی‪ ،‬بســیار مفیــد و کاربــردی اســت‪ ،‬چراکــه‬ ‫بــرای تمامــی زبان هــای دنیــا تلفــظ دارد و شــما‬ ‫می توانیــد در هــر حــوزه و بــه هــر زبانــی کــه‬ ‫می خواهیــد تلفظ هــای جدیــد ان را دانلــود و از‬ ‫ان هــا بــرای بهتــر کــردن زبانتــان اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫اگــر عبــارت ‪ ATARI BREAKOUT‬را در قســمت‬ ‫جســتجوی تصاویــر گــوگل جســتجو کنیــد و‬ ‫چنــد ثانیــه صبــر کنیــد‪ ،‬تصاویــر گــوگل تبدیــل‬ ‫بــه اجرهایــی می شــود کــه می توانیــد به راحتــی‬ ‫نوســتالژی بازی هــای قدیمــی مثــل اتــاری و‬ ‫میکــرو را زنــده کنیــد و بــه بــازی مشــغول شــوید‪.‬‬ ‫اگــر ایــن محیــط زیــاد شــما را راضــی نمی کنــد‪،‬‬ ‫می توانیــد بــه تارنمــای ‪ATARIBREAKOUT.NET‬‬ ‫وارد شــوید و بــه صــورت حرفه ای تــری ایــن‬ ‫بــازی جالــب و قدیمــی کــه هــم می توانــد بــرای‬ ‫بچه هــا جالــب باشــد و هــم می توانــد نوســتالژی‬ ‫خوبــی بــرای بزرگ ترهــا باشــد را انجــام دهیــد‪.‬‬ ‫‪HTTP://WWW.HOWSTUFFWORKS.COM‬‬ ‫تارنمایــی معــروف و باتجربــه کــه از شــیر مــرغ‬ ‫تــا جــان ادمیــزاد را می توانیــد در ان پیــدا کنیــد‪.‬‬ ‫ایــن ســایت شــما را بــا نحــوه کار اجــزا و وســایل‬ ‫مختلف تــان اشــنا می کنــد و ایــن اجــزا بســیار‬ ‫گســترده تر از چیــزی هســتند کــه فکــر می کنیــد‪،‬‬ ‫چراکــه تمامــی ان هــا در دســته بندی های‬ ‫تکنولــوژی‪ ،‬لــوازم نقلیــه‪ ،‬حیوانــات‪ ،‬پــول و خیلــی‬ ‫چیزهــای دیگــر قــرار گرفته انــد‪.‬‬ ‫‪HTTP://WWW.GETNOTIFY.COM‬‬ ‫‪HTTP://PICOFILE.COM‬‬ ‫پیکوفایــل‪ ،‬یــک وب ســایت اپلــودر ایرانــی اســت‬ ‫کــه می توانیــد فایل هــای مختلــف از جملــه اســناد‪،‬‬ ‫ویدیوهــا و یــا تصاویــر را در ان اپلــود کنیــد و در‬ ‫هنــگام نیــاز به ســادگی بــه ان دسترســی داشــته‬ ‫باشــید‪ .‬هــر فایــل تــا ‪ 500‬مگابایــت و در مجمــوع‬ ‫ســایت پیمایــش ایمیل هــا‪ ،‬ایــن وب ســایت بــرای‬ ‫افــرادی کاربــردی اســت کــه از ایمیــل زیــاد اســتفاده‬ ‫می کننــد‪ ،‬چراکــه شــما بــا اســتفاده از ان‪ ،‬متوجــه‬ ‫می شــوید گیرنــده چــه زمانــی ایمیــل شــما را‬ ‫خوانــده اســت‪ ،‬نــام و مــدل دســتگاه و همچنیــن‬ ‫سیســتم عامل ان را نیــز بــه شــما می گویــد‪ .‬بــرای‬ ‫اســتفاده از ایــن همــه ســرویس خــوب و رایــگان‬ ‫و کاربــردی فقــط کافــی اســت تــا بعــد از نوشــتن‬ ‫ادرس ایمیــل فــرد گیرنــده‪ GRTNOTIFY.COM ،‬را‬ ‫بزنیــد‬ ‫‪HTTP://360.IRANPIX.COM‬‬ ‫ایــن وب ســایت تصاویــر ‪ 360‬درجــه و جالــب‬ ‫و منحصربه فــردی را از ایــران در اختیارتــان‬ ‫می گــذارد کــه بســیار زیبــا و باکیفیــت هســتند‪.‬‬ ‫حتمــا ســر بزنیــد‪ ،‬کلــی لــذت‬ ‫می بریــد‪ .‬یادتــان باشــد دیــدن‬ ‫تصاویــر ایــن تارنمــا بــا زیروبــم‬ ‫خیلــی می چســبد‪.‬‬ ‫ایــن روزهــا خبرهــای بازی هــای موبایلــی خیلــی‬ ‫فکِلنــز بگیریــد تــا‬ ‫داغ اســت‪ ،‬از مشــکل در کِلش ا ‬ ‫فیلتــر شــدن بــازی واقعیــت افــزوده پوکمون گــو و‬ ‫بــازی ایرانــی کوئیزاف کینگــز‪ ،‬مــا ســعی می کنیــم در‬ ‫هــر شــماره از ایــن بازی هــا و به خصــوص بــازی‬ ‫کنســول های بــازی هــم برایتــان بگوییــم تــا کســانی که‬ ‫اهــل گیــم و گیکــر هــم هســتند‪ ،‬زیروبــم ان بــازی را‬ ‫در بیاورنــد‪.‬‬ ‫روزانــه خیلــی از مــا بــا گوش ـی هایمان در ســبک های‬ ‫مختلــف موســیقی‪ ،‬اهنــگ گــوش می دهیــم ولــی‬ ‫خیلــی از برنامه هــای پیش فــرض پخــش موزیــک‬ ‫گوشــی‪ ،‬راضی کننــده نیســتند‪ ،‬امکانــات محــدودی‬ ‫دارنــد و در کل ان کیفیتــی کــه خیلی هــا انتظــار دارنــد‬ ‫را بــه کاربــر نمی دهنــد‪ .‬ایــن شــماره از زیروبــم‪،‬‬ ‫برنامــه ‪ PLAYERPRO‬را بــرای موزیــک گــوش دادن به‬ ‫شــما پیشــنهاد می کنــد‪.‬‬ ‫ایــن برنامــه‪ ،‬عــاوه بــر امکاناتــی مثــل دســته بندی‬ ‫اهنگ هــا در ســبک های مختلــف‪ ،‬البــوم و تک اهنــگ‪،‬‬ ‫بخشــی بــرای تنظیمــات صــدا بــرای ســبک های‬ ‫مختلــف موســیقی یــا شخصی ســازی سیســتم پخــش‬ ‫صــدا و همین طــور قابلیــت دانلــود طــرح و رنگ هــای‬ ‫پس زمینــه مختلــف و شخصی ســازی برنامــه را نیــز‬ ‫دارد‪ .‬ایــن برنامــه یــک افزونــه بــه اســم ‪DSP PACK‬‬ ‫دارد کــه بــا نصــب و فعال کــردن ان از تنظیمــات‪،‬‬ ‫امــکان دسـت کاری بیشــتر در جزئیــات پخــش صــدای‬ ‫موســیقی را می دهــد و البتــه در تنظیماتــش مــوارد‬ ‫دیگــری مربــوط بــه صــدا نیــز وجــود دارد کــه قابــل‬ ‫تغییــر اســت‪.‬‬ ‫در کل ایــن برنامــه‪ ،‬هــم بــرای افــراد عــادی و هــم‬ ‫کســانی کــه می خواهنــد حرفــه ای موزیــک گــوش‬ ‫کننــد بســیار خــوب اســت‪ .‬قیمــت ایــن برنامــه در‬ ‫گوگل پلــی‪ 4 ،‬یــورو اســت و نســخه تســت ان‬ ‫نیــز قابــل دانلــود اســت کــه امکانــات محدودتــری‬ ‫نســبت بــه نســخه کامــل ان دارد‪ .‬البتــه ماننــد اکثــر‬ ‫برنامه هــای اندرویــدی‪ ،‬نســخه کرک شــده و مجانــی‬ ‫‪ PALYERPRO‬را می توانیــد در ســایت های‬ ‫مختلــف دانلــود کنیــد‪ .‬ایــن برنامــه فعــا فقــط نســخه‬ ‫اندرویــدی دارد و بــرای گوشــی های ‪ IOS‬موجــود‬ ‫نیســت‪.‬‬ ‫امیــدوارم مثــل همیشــه از ایــن شــماره و به خصــوص‬ ‫بخــش تکنولــوژی زیروبــم لــذت برده باشــید‪ .‬مــا را در‬ ‫شــبکه های اجتماعــی بــا هشــتگ زیروبم_تکنولــوژی‬ ‫دنبــال کــرده و از نظــرات و پیشــنهادات خودتــان‬ ‫بی نصیــب نگذاریــد‪.‬‬ ‫زیر و بم تکنولوژی‬ ‫در بخــش گیم پلــی ‪ HOUSEMARQUE‬تمــام تــاش‬ ‫خــود را کــرده تــا یــک اکشــن‬ ‫تمام عیــار چالش برانگیــز را‬ ‫به وجــود اورد کــه شــدیدا‬ ‫هــم ایــن ایــده اش موفــق بــوده‬ ‫اســت‪ .‬قبــل از وارد شــدن بــه‬ ‫مِنــو مراحــل و بــا انتخــاب نیــو‬ ‫بــا ان مواجــه شــدم دقیقــا یــک عنــوان نســل هشــتمی‬ ‫تمام عیــار در ایــن ســبک از بازی هــا اســت‪ .‬طراحــی‬ ‫محیــط و تخریب پذیری هــای ان و از همــه مهم تــر‬ ‫افکت هــای انفجــار در بــازی بــه بهتریــن شــکل‬ ‫پیــاده شــده اســت کــه لــذت بــازی را بــرای شــما‬ ‫دوچنــدان می کنــد‪ .‬یکــی از برتری هــای ایــن بــازی‬ ‫کــه شــدیدا بــه چشــم می ایــد‪ ،‬نداشــتن افــت فریــم‬ ‫اســت‪ ،‬درحالی کــه بــازی سرشــار از اکشــن ســریع و‬ ‫انفجارهــای عظیــم اســت و در بعضــی از صحنه هــا‬ ‫ایــن عناصــر باهــم ترکیــب شــده و انفجارهــای پیاپــی‬ ‫و محیط هایــی پــر از موجــودات بیگانــه را تشــکیل‬ ‫می دهنــد کــه بــا کشــتن ان هــا زمیــن پــر از ایتم هــای‬ ‫مختلــف می شــود‪ .‬بــا لــول اپ کــردن قطعــا ایتم هــای‬ ‫بهتــری از دشــمنان و مینی بــاس فایت هــا باقــی‬ ‫خواهــد مانــد و پــس از اتمــام هــر مرحلــه نیــز یــک‬ ‫ایتــم بــه شــما جایــزه داده می شــود‪ .‬حــال ایتم هــا نیــز‬ ‫می تواننــد در دســته بندی های مختلفــی بــر اســاس‬ ‫رنگ هــا قــرار بگیرنــد‪.‬‬ ‫بــرای مثــال ایتم هــای ســفید کــه نشــان از ایتم هــای‬ ‫عــادی و رنــگ بفنــش نشــان از ایتم هــای ‪RARE‬‬ ‫هســتند‪ .‬سیســتم به روزرســانی بــازی بــر پایــه‬ ‫شــخصیتی اســت کــه در ابتــدای بــازی ان را‬ ‫انتخــاب کرده ایــد‪ .‬ایــن سیســتم بــه دو بخــش مجــزا‬ ‫تقســیم بندی می شــود‪ .‬یــک بخــش مربــوط بــه ســه‬ ‫امادراینشـمارهمی خواهیــــم‬ ‫زیروبم یک اپ را هم دربیاوریم!‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫بازی بیگانگی ‪ALIENATION‬‬ ‫پلتفورم‪ :‬پلی استیشن ‪4‬‬ ‫سبک‪ :‬تیراندازی‬ ‫رده سنی‪ :‬نوجوان به باال‬ ‫درجه سختی‪ 4 :‬از ‪ 5‬ستاره‬ ‫ســال ها از حملــه بیگانــگان بــه ایــن کــره خاکــی‬ ‫می گــذرد و تمامــی ســربازان و نیروهــای انســانی‬ ‫و همین طــور اســلحه ها در مقابــل قــدرت ایــن‬ ‫بیگانــگان هیچ انــد‪ .‬ولــی باالخــره بشــریت بــه‬ ‫کمــک شــرکت ‪ UNX‬بــه تکنولــوژی جدیــد دســت‬ ‫پیــدا کــرده کــه قــادر بــه ســاخت ســاح های قــوی‬ ‫و لباس هــای جنگــی بــا تکنولــوژی بــاال اســت‪ .‬از‬ ‫ای ـن رو بــار دیگــر امیــد بــه پیــروزی در دل ســربازان‬ ‫نقــش می بنــدد و شــما اخریــن امیــد بشــریت هســتید‪.‬‬ ‫تنهــا یــک ماموریــت داریــد؛ بــه بیگانــگان بفهمانیــد به‬ ‫جــای نادرســتی قــدم گذاشــته اند!‬ ‫اســتودیو ‪ HOUSEMARQUE‬بــا ســاخت ‪DEAD‬‬ ‫‪ NATION‬نشــان داد کــه داســتان بــه عنــوان یــک‬ ‫شــروع کننده بــرای محوشــدن در دنیــای گیــم پلــی‬ ‫بــازی اســت‪ .‬بــه عبارتــی نبایــد انتظــار داســتانی خاص‬ ‫داشــته باشــیم‪ .‬دقیقــا ‪ ALIENATION‬نیــز از ایــن قائده‬ ‫مســتثنا نبــوده و از همــان بــدو ورود بــه محیــط‪ ،‬اکشــن‬ ‫ســرعتی بــازی شــما را جــذب خــود می کنــد‪ .‬اگــر‬ ‫دلتــان بــرای یــک شــوتر بــزن بــرو دوربیــن از بــاال‬ ‫(نظیــر ‪ DEAD NATION‬و یــا ‪HALO: SPARTAN‬‬ ‫‪ )ASSAULT‬تنــگ شــده قطعــا ایــن عنــوان بهتریــن‬ ‫گزینــه حال حاضــر اســت‪ .‬محیط هــای شــلوغ و پــر‬ ‫از موجــودات فضایــی در انــواع و اقســام گوناگــون کــه‬ ‫حســابی شــما را ســرگرم خــود می کننــد‪.‬‬ ‫گیــم می توانیــد از بیــن ســه شــخصیت موجــود‪ ،‬یــک‬ ‫شــخصیت را انتخــاب کــرده و تغییراتــی نظیــر تغییــر‬ ‫رنــگ لبــاس را بــرای وی اعمــال کنید‪ .‬ســه شــخصیت‬ ‫در ســه کالس مختلــف کــه هــر کــدام قابلیت هــای‬ ‫مختلفــی را دارا هســتند‪ .‬بــرای مثــال شــخصیت ‪TANK‬‬ ‫می توانــد درطــول بــازی تمامــی بازیکنــان را از یــک‬ ‫شــیلد بهره منــد ســازد تــا بــرای زمانــی خــاص‪،‬‬ ‫محافــظ ســربازان از گلوله هــای شلیک شــده توســط‬ ‫بیگانــگان باشــد‪.‬‬ ‫در کنــار محیط هــای شــلوغ بــازی‪ ،‬ســه ســری رویــداد‬ ‫(‪ )EVENT‬پذیــرای شــما عزیــزان خواهــد بــود و امــان‬ ‫از روزی کــه بعضــی از ان هــا بــا یکدیگــر تداخــل پیــدا‬ ‫کننــد‪HITMAN EVENT .‬هــا کــه معمــوال مینی بــاس‬ ‫فایت هایــی (مبــارزه بــا غول هــای کوچــک) هســتند‬ ‫کــه در درجــه ســختی های بــاال و یــا نیوگیــم پــاس‪،‬‬ ‫اشــک شــما را درمی اورنــد‪ .‬مــورد بعــد ‪HIDEOUT‬‬ ‫‪CHALLENGE‬هــا کــه بــه یــک قســمت خــاص از‬ ‫ســفینه اصلــی خــود تلپــورت کــرده و می بایســت‬ ‫در مقابــل هجــوم بیگانــگان مختلــف و سرســخت‬ ‫مقاومــت کنیــد‪ .‬اخریــن نــوع چالــش ایــن بازی کــه از‬ ‫نظــر مــن بهتریــن اســت ‪CHALLENGE EVENT‬هــا‬ ‫بــوده کــه در محیــط بــازی بــه صــورت یــک گــودال از‬ ‫مــواد مــذاب ابی رنــگ‪ ،‬نمایــان شــده اند‪ .‬بــا زدن دکمــه‬ ‫اکــس یــک ثانیه شــمار پدیــدار شــده و می بایســت‬ ‫طــی یــک زمــان مشــخص بیگانــگان را از بیــن بــرده‬ ‫و یــا رئیــس ان هــا را نابــود کنیــد‪.‬‬ ‫بــه شــخصه قبــل از ورود بــه محیــط بــازی توقــع‬ ‫یــک گرافیــک معمولــی را داشــتم ولــی چیــزی کــه‬ ‫قابلیتــی اســت کــه بــا بــاز کــردن ان هــا می توانیــد‬ ‫در طــول مبــارزات اســتفاده کــرده و دشــمنان را‬ ‫نابــود کنیــد و بخــش دوم مربــوط بــه قابلیت هــای‬ ‫ذاتــی شــخصیت تان اســت‪ .‬بــرای مثــال شــخصیت‬ ‫‪ SABOTEUR‬بــا زدن دکمــه ‪ L1‬می توانــد ‪DODGE‬‬ ‫(جاخالــی) کنــد و بــا به روزرســانی ایــن قابلیــت‬ ‫می توانیــد بــا ‪ DODGE‬کــردن‪ ،‬دشــمنان نزدیــک خــود‬ ‫را بــه اطــراف پرتــاب کنیــد‪.‬‬ ‫در نهایــت عنــوان ‪ ALIENATION‬ســعی دارد تا درســت‬ ‫در زمانــی کــه همگــی انتظــار عرضــه عناوین بــزرگ را‬ ‫داریــد‪ ،‬بــدون هیــچ ادعایــی بــا یــک ســری ایــده نــاب‬ ‫وارد ایــن عرصــه شــود و بتوانــد مخاطبیــن را بــرای‬ ‫چنــد روز و یــا شــاید چنــد مــاه ســرگرم کنــد‪ .‬ایــن‬ ‫بــازی جــزء عناوینــی اســت کــه قطعــا تجربــه ان خالی‬ ‫از لطــف نیســت‪ 20 .‬دالر بــرای عنوانــی کــه می توانــد‬ ‫شــما و دوســتانتان را بــاالی ‪ 8-7‬ســاعت ســرگرم‬ ‫کــرده و شــوق تکــرار را در شــما به وجــود اورد‪ ،‬قطعــا‬ ‫ارزشــمند اســت‪.‬‬ ‫‪85‬‬ ‫خوش تیپ با‬ ‫زیروبم‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪86‬‬ ‫بــرای خیلــی از مــردم‪ ،‬در زمســتان گــرم نگــه‬ ‫داشــتن خــود بیــش از شــیک بــودن اهمیــت‬ ‫دارد‪ .‬امــا چــرا نتوانیــم هــردو را بــا هــم داشــته‬ ‫باشــیم؟ اگــر از لباســی بــا جنــس مناســب‬ ‫اســتفاده کنیــد‪ ،‬هــم شــیک مــی شــوید و‬ ‫هــم شــما را گــرم نگــه مــی دارد‪ .‬جنــس‬ ‫مناســب بــرای لبــاس زمســتانی بایــد‬ ‫مقــاوم‪ ،‬گــرم و طبیعــی باشــد و هم چنیــن‬ ‫زیبــا به نظــر برســد‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫لبــاس زیــر گــرم و‬ ‫پوشــیدن یــک‬ ‫اســتین بلند‪ ،‬دو جفــت جــوراب ضخیــم‪،‬‬ ‫یــک شــلوار پــرزدار و ضخیــم‪ ،‬یــک‬ ‫کاپشــن و شــلوار ضــداب و ضدبــاد‪،‬‬ ‫دســتکش‪ ،‬کاله و شــال گردن شــما را از‬ ‫ســرمای زمســتان و ســرماخوردگی محافظــت‬ ‫می کنــد ‪.‬‬ ‫از پوشــیدن لباس هــای کتــان در‬ ‫ســرمای شــدید خــودداری کنیــد‬ ‫زیــرا پارچه هــای کتــان رطوبــت‬ ‫را جــذب می کننــد و در هــوای ســرد بــه‬ ‫راحتــی خشــک نمی شــوند‪.‬‬ ‫از لباس هایــی کــه بافــت شــلی دارنــد اســتفاده‬ ‫نکنیــد زیــرا بــاد بــه راحتــی در انهــا نفــوذ‬ ‫می کنــد‪ .‬ســعی کنیــد کاپشــنی کــه‬ ‫انتخــاب می کنیــد کاله دار باشــد تــا‬ ‫از ســر شــما در مقابــل ســرما محافظــت‬ ‫کنــد‪.‬‬ ‫از مجموعــه زمســتانی پیش رویتــان کــد‬ ‫لباس هایــی کــه بــا هــم بیشــتر همخوانــی‬ ‫دارنــد و بیشــتر دوســت داریــد بــرای بخــش‬ ‫«خوش تیــپ بــا زیروبــم» ارســال کنیــد تــا‬ ‫جــزو برنــدگان خوش ســلیقه مــا باشــید‪.‬‬ ‫کدهــا را بــه همــراه نــام و نام خانوادگی تــان‬ ‫بــه ســامانه پیامکــی ‪ 1000088883315‬ارســال‬ ‫نماییــد تــا هــر شــماره بــه ‪ 2‬نفــر از ارســال‬ ‫کننــدگان برازنده تریــن مجموعه هــا بــه‬ ‫رســم همراهــی و خوش ســلیقگی هدیــه ای‬ ‫تقدیــم کنیــم‪ .‬پیامــک ارســال کنیــد و برنــده‬ ‫خوش ســلیقه مــا باشــید‪.‬‬ ‫خوش سلیقه های مجله شماره ‪:24‬‬ ‫مونا محسنی و فرزاد ذلقی‬ ‫‪Mercedes Benz for men‬‬ ‫معرفی برند‪ :‬بیژن (‪)Bijan‬‬ ‫‪Good Girl for women‬‬ ‫گود گرل زنانه‬ ‫نوع عطر‪EDP :‬‬ ‫کشور سازنده‪ :‬اسپانیا‬ ‫محصول سال‪2016 :‬‬ ‫طبیعت عطر‪ :‬گرم‬ ‫طعم عطر‪ :‬شیرین و کمی تلخ‬ ‫رایحه‪ :‬گرم‪ ،‬شیرین و کمی تلخ‬ ‫گروه بویایی‪ :‬گلی‬ ‫عطــر گــود گــرل زنانــه از برنــد کارولینــا هــررا در‬ ‫ســال ‪ 2016‬معرفــی گردیــد‪ .‬ایــن عطــر زنانــه از‬ ‫رایحـه ای گلــی برخــوردار بــوده و بیشــترین ترکیباتی‬ ‫کــه در ان احســاس می شــوند رایحــه تکمــه گیــاه‬ ‫(گل مریــم) و دانــه تونــکا اســت‪.‬‬ ‫عطــر گــود گــرل زنانــه در نُــت ابتدایــی بــا رایحــه‬ ‫بــادام و قهــوه شــروع می شــود ســپس در نُــت میانــی‬ ‫بــا رایحــه گل یــاس برزیلــی و تکمــه گیــاه (گل‬ ‫مریــم) ادامــه می یابــد و در نُــت پایانــی دانــه تونــکا و‬ ‫کاکائــو تکمیل کننــده رایحــه ایــن عطــر زنانــه اســت‪.‬‬ ‫عطــر گــود گــرل توســط‬ ‫‪ Louise Turner‬طراحی شده است‪.‬‬ ‫لیدی میلیون پرایو زنانه‬ ‫نوع عطر‪EDP :‬‬ ‫کشور سازنده‪ :‬فرانسه‬ ‫محصول سال‪2016 :‬‬ ‫طبیعت عطر‪ :‬گرم‬ ‫طعم عطر‪ :‬شیرین و کمی تلخ‬ ‫رایحه‪ :‬گرم‪ ،‬شیرین و کمی تلخ‬ ‫گروه بویایی‪ :‬عسلی‬ ‫لیــدی میلیــون پرایــو زنانــه محصــول ســال ‪2016‬‬ ‫برنــد پاکــو رابــان اســت‪ .‬ایــن عطــر زنانــه در نُــت‬ ‫ابتدایــی بــا رایحــه شــکوفه پرتقــال و نُت هــای‬ ‫چوبــی شــروع می شــود ســپس در ن ُــت میانــی بــا‬ ‫رایحــه میــوه تمشــک‪ ،‬گل افتاب گــردان و وانیــل‬ ‫ادامــه می یابــد و در ن ُــت پایانــی نعنــاع هنــدی‪،‬‬ ‫کاکائــو و عســل تکمیل کننــده رایحــه ایــن عطــر‬ ‫زنانــه اســت‪ .‬عطــر لیــدی میلیــون پرایــو توســط‬ ‫‪ Anne Flipo‬طراحــی شــده اســت‪ .‬در عطــر زنانــه‬ ‫لیــدی میلیــون پرایــو نُت هــای ابتدایــی و میانــی بــه‬ ‫زودی از بیــن رفتــه و نُــت پایانی مشــهودتر احســاس‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫‪Infinite Rush for men‬‬ ‫اینفینیتی راش مردانه‬ ‫نوع عطر‪EDT :‬‬ ‫کشور سازنده‪ :‬انگلستان‬ ‫محصول سال‪2016 :‬‬ ‫طبیعت عطر‪ :‬مالیم‬ ‫طعم عطر‪ :‬تلخ و کمی ترش‬ ‫رایحه‪ :‬مالیم‪ ،‬تلخ و کمی ترش‬ ‫گروه بویایی‪ :‬مرکباتی‪ -‬چوبی‬ ‫عطــر اینفینیتــی راش مردانــه محصــول ســال ‪2016‬‬ ‫برنــد بنتلــی اســت‪ .‬ایــن عطــر مردانــه در ن ُــت‬ ‫ابتدایــی بــا رایحــه فلفــل صورتــی‪ ،‬پرتقــال و ُرزماری‬ ‫شــروع می شــود ســپس در ن ُــت میانــی بــا رایحــه‬ ‫وتیــور (خــس خــس)‪ ،‬درخــت المــی و چــوب ســدر‬ ‫ادامــه می یابــد و در ن ُــت پایانــی نُت هــای چوبــی‪،‬‬ ‫عنبــر‪ ،‬خــزه و ُمشــک ســفید تکمیل کننــده رایحــه‬ ‫ایــن عطــر مردانــه اســت‪ .‬بیشــترین ترکیباتــی کــه‬ ‫در عطــر مردانــه اینفینیتــی راش احســاس می شــوند‬ ‫رایحــه وتیــور و پرتقــال اســت‪.‬‬ ‫زیر و بم ٌمد‬ ‫عطرستان‬ ‫‪Lady Million Prive for women‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫بیــژن پاکــزاد در ‪۱۵‬فروردیــن‪ ۱۳۲۳‬در تهــران بــه‬ ‫دنیــا امــد‪ .‬بیــژن در طــول دوران‬ ‫حرفــه ای خــود در میــان و‬ ‫فلورانــس ایتالیــا‪ ،‬مالیبــو نیویــورک‬ ‫و در اواخــر عمــر خــود در‬ ‫بِوِرلی هیلــز زندگــی کــرده بــود‪.‬‬ ‫پــدرش تاجــر فــوالد بــود و دلــش‬ ‫می خواســت او در اینــده دکتــر یــا‬ ‫وکیــل شــود‪.‬‬ ‫ورود به دنیای مد و فشن‬ ‫بیــژن زندگی حرفـه ای خــود را در‬ ‫ایــران بــا بوتیــک پلنــگ صوتــی اغــاز کــرد‪ .‬وی‬ ‫به عنــوان یکــی از حرفه ای تریــن طراحــان لبــاس‬ ‫در جهــان‪ ،‬طراحــی لبــاس بــرای افــراد مشــهور‬ ‫سیاســی و غیرسیاســی مختلفــی از جملــه بــاراک‬ ‫اوبامــا‪ ،‬رونالــد ریــگان‪ ،‬جــورج بــوش‪ ،‬فرمانــدار‬ ‫ســابق کالیفرنیــا ارنولــد شــوارتزنگر‪ ،‬تــام کــروز‪،‬‬ ‫ســر انتونــی هاپکینــز‪ ،‬والمیدیــر پوتیــن رییــس‬ ‫جمهــور روســیه‪ ،‬جــان کــری ســناتور امریکایــی‪،‬‬ ‫تونــی بلر نخســت وزیــر ســابق انگلســتان‪ ،‬مایکل‬ ‫جــوردن‪ ،‬پــاول النجــی انــو‪ ،‬جیوریــو ارمانــی و‬ ‫بســیاری افــراد معــروف دیگــر را انجــام داده بــود‪.‬‬ ‫رنــگ موردعالقــه ایــن طــراح خــاق لبــاس‬ ‫زرد بــوده اســت کــه در طراحی هــای داخلــی‬ ‫اتومبیل هــا‪ ،‬لباس هــا و‪ ...‬از ان بســیار اســتفاده‬ ‫می نمــود‪.‬‬ ‫بیــژن اســتاد سلیقه شناســی بــود‪ .‬او در ســال‬ ‫‪ 1976‬بــا حمایــت دوســتی به نــام داریــوش (دار)‬ ‫محبوبــی کــه فروشــنده امــاک بــود‪ ،‬یــک گاراژ‬ ‫زهواردررفتــه و متــروک را بــه شــوی لبــاس تبدیل‬ ‫کــرد‪ .‬گاراژ ســابق و شــوی لبــاس فعلــی کــه در‬ ‫بورلی هیلــز واقــع شــده اســت‪ ،‬نوشــته ای روی‬ ‫درب ورودی دارد کــه افــراد عــادی را از ورود‬ ‫بــه ان منــع می کنــد‪ ،‬بــه ایــن مضمــون‪« :‬فقــط بــا‬ ‫قــرار قبلــی»!‬ ‫مهماندارانــی بــا دســتکش های ســفید وظیفــه‬ ‫بازکــردن درب را بــه روی افــرادی دارنــد کــه بــا‬ ‫وقــت قبلــی پــا بــه ایــن نمایشــگاه و فروشــگاه‬ ‫می گذارنــد‪ .‬اگــر محصــوالت موجــود در‬ ‫فروشــگاه (بــه فــرض محــال) نتوانســت ســلیقه‬ ‫مشــتریان سرشــناس را تامیــن کنــد‪ ،‬بــه فاصلــه‬ ‫کوتاهــی (حداکثــر چنــد روز) طراحــی و تولیــد‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫در فروشــگاه های بیــژن اثــری از جالباســی دیــده‬ ‫نمی شــود‪ .‬تمــام لباس هــا در قفســه های الکــی‬ ‫لوکســی جاســازی شــده اند‪.‬‬ ‫بیــــژن صــاحـب یــک جــــت اختصـاصی‬ ‫‪ Gulfstream G3‬بــود‪ .‬ایــن جــت ماموریــت‬ ‫داشــت بســته های پوشــاک بــا مــارک بیــژن را‬ ‫بــه شــهر و منــزل مشــتریان درست وحســابی‬ ‫برســاند‪ .‬دامنــه فعالیــت ایــن پیــک بادپــا از‬ ‫اســیای جنوب شــرقی تــا امریــکای التیــن را‬ ‫دربرمی گرفــت‪ .‬به خصــوص زمانــی کــه مشــتریان‬ ‫خاورمیانـه ای ایــن برنــد فرصت ســرزدن بــه یکی‬ ‫از شــعبه های فروشــگاه بیــژن را نداشــته یــا‬ ‫کاالیــی را کــه در نظــر دارنــد‪ ،‬در شــعبه محــل‬ ‫زندگــی خــود پیــدا نکــرده باشــند‪.‬‬ ‫شهرت‬ ‫بیــژن همچنیــن به خاطــر داشــتن اتومبیل هایــی‬ ‫نظیــر بنتلــی ازور زردرنــگ بــا تزیینــات داخلــی‬ ‫مشــکی‪ ،‬مرســدس بنز اس ال ار م ـک الرن مشــکی‪،‬‬ ‫فــراری اف ‪ ۴۳۰‬زردرنــگ‪ ،‬رولزرویــس فانتــوم‬ ‫کوپــه زردرنــگ و بوگاتــی ویــرون معــروف‬ ‫بــود‪ .‬مجلــه ‪ Vanity Fair‬در ســال ‪ ۱۹۸۹‬نــام‬ ‫بیــژن را در لیســت شــیک پوش ترین های‬ ‫(خوش پوش ترین هــا) جهــان قــرار داد‪.‬‬ ‫درگذشت‬ ‫در تاریــخ ‪۱۴‬اوریــل‪ ۲۰۱۱‬بیــژن در محــل کارش‬ ‫در خیابــان رودئــو در بورلی هیلــز دچــار ســکته‬ ‫مغــزی شــد و بــه بیمارســتانی در لس انجلــس‬ ‫منتقــل شــد‪ .‬علی رغــم عمــل جراحــی خوبــی کــه‬ ‫انجــام شــد‪ ،‬بیــژن ‪ ۲‬روز بعــد دار فانــی را وداع‬ ‫گفــت‪.‬‬ ‫مراســم بزرگداشــت بیــژن دو هفتــه بعــد از مرگش‬ ‫در دانشــگاه کالیفرنیــا‪ ،‬لس انجلــس برگــزار شــد‬ ‫کــه در ان ‪ ۷۰۰‬مهمــان اختصاصــی و ‪ ۱۲۰۰‬مهمــان‬ ‫عــادی حضــور داشــتند؛ جــورج هربــرت واکــر‬ ‫بــوش‪ ،‬رئیس جمهــور اســبق ایــاالت متحــده‬ ‫امریــکا نیــز پیامــی بــه مناســبت مــرگ بیــژن‬ ‫پاکــزاد ارســال کــرده بــود کــه توســط نیکــوالس‬ ‫پاکــزاد‪ ،‬پســر بیــژن قرائــت شــد‪.‬‬ ‫مرسدس بنز مردانه‬ ‫نوع عطر‪EDT :‬‬ ‫کشور سازنده‪ :‬المان‬ ‫محصول سال‪2015 :‬‬ ‫طبیعت عطر‪ :‬خنک‬ ‫طعم عطر‪ :‬تلخ‬ ‫رایحه‪ :‬خنک و تلخ‬ ‫گروه بویایی‪ :‬چوبی‬ ‫عطــر مرســدس بنــز مردانــه در اواخــر ســال ‪2015‬‬ ‫معرفــی گردیــد‪ .‬ایــن عطــر مردانــه از رایحـه ای خنک‬ ‫و تلــخ برخــوردار بــوده و بیشــترین ترکیباتــی کــه در‬ ‫ان احســاس می شــوند رایحــه اُکمــوس و چوب ســرو‬ ‫اســت‪ .‬ایــن عطــر مردانــه در نُــت ابتدایــی بــا رایحــه‬ ‫گالبــی و ُمشــک گل ختمــی شــروع می شــود ســپس‬ ‫در ن ُــت میانــی بــا رایحــه گل شــمعدانی و چــوب‬ ‫ســرو ادامــه می یابــد و در ن ُــت پایانــی اُکمــوس و‬ ‫چــوب بلســان بنفــش تکمیل کننــده رایحــه ایــن‬ ‫عطــر مردانــه اســت‪ .‬عطــر مردانــه مرســدس بنــز‬ ‫توســط ‪ Olivier Cresp‬طراحــی شــده اســت‪.‬‬ ‫‪87‬‬ ‫گردنبند مناسب هر یقه‬ ‫قســمتی از لبــاس کــه بــا گردنبنــد در کنــش‬ ‫اســت‪ ،‬یقــه ان اســت پــس بایــد یقــه لبــاس‬ ‫را بــا گردنبنــدی متناســب انتخــاب کــرد‪ .‬امــا‬ ‫چگونــه گردنبنــد مناســب هــر یقــه پیــدا کنیــم؟‬ ‫انــواع مختلفــی از یقــه وجــود دارنــد کــه‬ ‫بایــد تــا انــدازه ای بــا ان هــا اشــنا باشــید تــا‬ ‫بتوانیــد لبــاس و گردنبنــد مناســب را انتخــاب‬ ‫کنیــد‪ .‬یقــه قایقــی‪ ،‬یقــه شــال‪ ،‬یقــه کراواتــی‪،‬‬ ‫یقــه هفــت‪ ،‬یقــه اســکوپ‪ ،‬یقــه پیتــر پــن‪ ،‬یقــه‬ ‫دلبــری‪ ،‬یقــه گــرد‪ ،‬یقــه هالتــر و یقــه اســکی‬ ‫انــواع اصلــی یقــه هســتند‪ .‬البتــه انــواع دیگــری‬ ‫هــم وجــود دارد کــه از ایــن انــواع اصلــی‬ ‫مشــتق می شــوند‪.‬‬ ‫از راست به چپ‬ ‫برای یقه اسکوپ‪ :‬سینه ریز کوتاه و نسبتا‬ ‫شلوغ‬ ‫برای یقه بسته گرد‪ :‬گلوبند‬ ‫برای یقه اسکی‪ :‬زنجیرهای بلند یا اویز بلند‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫از راست به چپ‬ ‫برای یک شانه افتاده‪ :‬گردنبند و سینه ریز‬ ‫نامتقارن‬ ‫برای یقه مربعی‪ :‬گردنبند با فرم های زاویه دار‬ ‫و بلند‬ ‫برای دکلته‪ :‬چوکر‬ ‫‪88‬‬ ‫از راست به چپ‬ ‫برای یقه دلبری‪ :‬گرنبندهای سنگ دار یا اویز‬ ‫برای یقه شال‪ :‬اویز کوچک باالتر از خط یقه‬ ‫یقه قایقی‪ :‬فرم های تسبیحی بلند‬ ‫دستبند کاف بیزانس ‪M‬‬ ‫امتیس و پینک کوارتز‬ ‫ایــن دســتبند زیبــا و خــاص‬ ‫از کارهــای شــناخته شــده‬ ‫ســیلویا تولدانــو اســت‪.‬‬ ‫ســاخته شــده از ســنگ های‬ ‫نیمــه قیمتــی بــر روی برنــج‬ ‫بــا روکــش طــا اســت‪.‬‬ ‫جنس‪ :‬برنج‬ ‫رنگ‪ :‬طالیی‬ ‫جنس مواد‪ :‬سنگ امتیس‪ ،‬پینک‬ ‫کوارتز‪ ، moonstone،‬البرادورایت و انیکس سیاه‬ ‫سایز دستبند‪ :‬تک سایز‬ ‫برند‪Sylvia Toledano :‬‬ ‫گوشواره الجورد و عقیق ابی‬ ‫ســاخت کشــور فرانســه‪،‬‬ ‫گوشــواره های هلــن پریــم از‬ ‫ترکیــب ســنگ های نیمــه قیمتــی‬ ‫و برنــج بــا روکــش طــا ســاخته‬ ‫شــده اند‪ .‬ایــن گوشــواره ها‬ ‫بــرای خانم هایــی کــه دنبــال‬ ‫زیــوراالت خــاص هســتند‪،‬‬ ‫ایــده ال اســت‪.‬‬ ‫ی تیره‬ ‫رنگ‪ :‬ابی‪ ،‬اب ‬ ‫جنس مواد‪ :‬برنج با روکش طال‪ ،‬سنگ الجورد و‬ ‫عقیق ابی‬ ‫سایز‪ :‬تک سایز‬ ‫برند‪ :‬هلن پریم‬ ‫گردنبند جیپسی فیروزه‬ ‫طــراح در ایــن گردنبنــد از جواهــرات‬ ‫ی الهــام گرفتــه و ســعی دارد‬ ‫جیپس ـ ‬ ‫بــا ســلیقه مــدرن خــود و اســتفاده از‬ ‫فیــروزه و رز کوارتــز‪ ،‬مکمــل مــدر ِن‬ ‫ســبک جپیســی باشــد‪ .‬ارتفــاع ایــن‬ ‫گردنبنــد بــدون زنجیــر ‪ ۴۵‬ســانتیمتر‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫رنگ‪ :‬طالیی‬ ‫جنس مواد‪ :‬رز کوارتز‪ ،‬فیروزه‪ ،‬برنج با روکش طال‬ ‫برند‪Sylvia Toledano :‬‬ ‫انگشتر پروانه و مروارید‬ ‫بــا کمــک هنــر جواهرســازی‬ ‫بــه عنــوان یــک وســیله‪،‬‬ ‫هنرمنــدان ‪ Coup‬ســعی دارنــد‬ ‫نــگاه دقیق تــر و زیرکانــه ای‬ ‫در روابــط بیــن انســان ها‪،‬‬ ‫حیوانــات و طبیعــت در ذهــن‬ ‫طرفــداران به وجــود اورنــد‪:‬‬ ‫نگاهــی تحســین امیز‪ ،‬بــا احتــرام و بی ادعــا بــه‬ ‫عظمــت جهــان هســتی‪.‬‬ ‫جنس‪ :‬نقره‬ ‫رنگ‪ :‬طالیی‬ ‫جنس مواد‪ :‬نقره‪ ،‬روکش طال‪،‬‬ ‫مروارید‬ ‫سایز انگشتر‪ :‬قابل تنظیم‬ ‫برند‪Coup :‬‬ ‫از راست به چپ‬ ‫برای بقیه پیراهنی‪ :‬اویز کوچک یا چوکر‬ ‫برای یقه هفت‪ :‬فرم های مثلثی متناسب با فرم‬ ‫یقه‬ ‫برای یقه هالتر‪ :‬اویزهای کوچک و ظریف‬ ‫گردنبندبیزانس‬ ‫ایــن گردنبنــد زیبــا و خــاص از‬ ‫کارهــای شــناخته شــده ســیلویا تولدانــو اســت‪.‬‬ ‫ســاخته شــده از مرواریــد بــر روی برنــج بــا‬ ‫روکــش طــا‪ ،‬ایــن گردنبنــد را می توانیــد روزانــه‬ ‫و بــا هــر تیپــی اســتفاده کنیــد‪ ،‬چــه در مهمانــی و‬ ‫چــه بــا یــک جیــن و تــی شــرت‪.‬‬ ‫جنس‪ :‬مروارید‬ ‫رنگ‪ :‬سفید‪ ،‬طالیی‬ ‫جنس مواد‪ :‬برنج و روکش طال‪ ،‬مروارید‬ ‫برند‪Sylvia Toledano :‬‬ ‫گوشواره سنگ الجورد‬ ‫گوشــواره ســنگ الجــورد یکی‬ ‫از زیباتریــن طرح هــای ‪Aurelie‬‬ ‫‪ Bidermann‬بــه حســاب‬ ‫می ایــد‪ .‬ایــن گوشــواره زیبــا‬ ‫ترکیبــی از ســنگ الجــورد و‬ ‫برنــج بــا روکــش طــای ‪۱۸‬‬ ‫عیــار اســت‪.‬‬ ‫طول‪ ۵.۵ :‬سانتیمتر‬ ‫وزن گوشواره‪ ۱۲ :‬گرم‬ ‫جنس‪ :‬سنگ‬ ‫جنس مواد‪ :‬سنگ الجورد‪ ،‬برنج با روکش طالی‬ ‫‪ ۱۸‬عیار‬ ‫سایز گوشواره‪ :‬تک سایز‬ ‫برند‪Aurelie Bidermann :‬‬ ‫ویژگی هایحلقهتیتانیوم‬ ‫تیتانیــوم عنصــر طبیعــی بــه رنــگ نقــره‪ ،‬خاکســتری‬ ‫مایــل بــه ســفید و ســخت ترین فلــز موجــود در‬ ‫جهــان اســت‪.‬‬ ‫حلقــه تیتانیــوم در مقابــل خراش و فرســایش نســبت‬ ‫بــه طــا و نقــره و… بســیار مقاوم تــر اســت‪.‬‬ ‫تیتانیــوم خالــص صــد درصــد‪ ،‬ضــد الــرژی بــوده‬ ‫بنابرایــن بــرای افــراد‪ ،‬بــا هــر نــوع حساســیت بــه‬ ‫فلــزات‪ ،‬اســتفاده از حلقــه تیتانیــوم پیشــنهاد می شــود‪.‬‬ ‫در هنــگام خریــد حلقــه تیتانیــوم دقــت کنیــد تــا‬ ‫ســایز مناســب خــود را تهیــه کنیــد زیــرا ایــن نــوع از‬ ‫حلقه هــا قابلیــت تغییــر ســایز ندارنــد‪.‬‬ ‫بــرای اقایانــی کــه مقیــد بــه دیــن اســام هســتند و‬ ‫اســتفاده از حلقــه هــای ازدواج طــا بــرای انهــا جایــز‬ ‫نیســت‪ ،‬انتخــاب بســیار مناســبی اســت‪.‬‬ ‫تیتانیــوم بــا توجه بــه مقاومــت و جنس خــوب ان‪ ،‬از‬ ‫قیمــت مناســبی نســبت به پالتیــن برخوردار اســت‪.‬‬ ‫حلقه هایــی از جنــس تیتانیــوم بــه خوبــی بــا ســاعت‬ ‫و جواهراتــی بــه رنــگ نقــره ســت می گردنــد‪.‬‬ ‫حلقه هایــی از ترکیــب دو فلــز تیتانیــوم و تنگســتن‪،‬‬ ‫بــا توجــه بــا اســتحکام هــر دو فلــز‪ ،‬پیشــنهاد خوبــی‬ ‫بــرای افــراد پــر جنــب و جــوش اســت‪.‬‬ ‫نکتــه‪ :‬در هنــگام خریــد‪ ،‬حلق ـه ای را انتخــاب کنیــد‬ ‫کــه حاشــیه ان بــه خوبــی ســیقل داده شــده و نــرم‬ ‫و راحــت باشــد تــا بــه انگشــت اســیب نرســاند‪.‬‬ ‫همچنیــن دقــت کنیــد کــه قســمت داخلــی حلقــه‬ ‫قــوس کوچکــی داشــته باشــد تــا حلقــه بــر روی‬ ‫انگشــتتان راحت تــر بنشــیند‪.‬‬ ‫نکتــه‪ :‬حلقه هایــی کــه الیــه بیرونــی صافــی دارنــد از‬ ‫حلقه هــای برجســته راحت تــر هســتند‪.‬‬ ‫نکتــه‪ :‬اقایانــی کــه انگشــتان بلنــد و کشــیده دارنــد‬ ‫حلقه هــای پهن تــر و قطورتــری انتخــاب کننــد امــا‬ ‫اقایانــی بــا انگشــتان کوتاه تــر‪ ،‬بهتــر اســت بــه راحتــی‬ ‫حلقــه بیشــتر توجــه کننــد‪.‬‬ ‫لباسیکه‪ 5000‬هزارسالقدمتدارد!‬ ‫‪7for all mankind -۱۰‬‬ ‫ایــن برنــد از برندهــای مشــهور در تولیــد‬ ‫شــلوار جیــن اســت کــه شــلوارهای جیــن‬ ‫را در طرح هــا و رنگ هــای مختلــف و بــا‬ ‫پارچه هــای عالــی تهیــه می کنــد‪ .‬قیمــت‬ ‫متوســط شــلوارهای جیــن در ایــن برنــد‬ ‫حــدود ‪ ۳۰۰‬دالر یعنــی حــدود یــک‬ ‫میلیــون و ‪ ۱۰۰‬هــزار تومــان اســت‪.‬‬ ‫‪Earnest Sewn Custom fit -۹‬‬ ‫‪APO Jeans -۵‬‬ ‫شــلوارهای جیــن ایــن برنــد از مــواد بســیار‬ ‫گران قیمــت مثــل نقــره‪ ،‬طــا‪ ،‬پالتینیــم و ابریشــم‬ ‫تهیــه می شــود و بــا قطعــات المــاس تزییــن ‬ ‫می شــود‪ .‬قیمــت ایــن شــلوار ها حــدود ‪۴۰۰۰‬‬ ‫دالر معــادل ‪ ۱۴‬میلیــون تومــان اســت‪.‬‬ ‫‪ -۴‬اسکادا‬ ‫ایــن برنــد المانــی پیــش از الکچــری بــودن‬ ‫محصــول نیــاز مخاطــب را در نظــر گرفتــه و بــا‬ ‫کیفیت تریــن شــلوار جیــن را تولیــد می کنــد کــه‬ ‫قیمــت ان هــا بیــش از ‪ ۱۰‬هــزار دالر یعنــی ‪۳۵‬‬ ‫میلیــون تومــان اســت‪.‬‬ ‫‪501.Levi Strauss & Co -۳‬‬ ‫ایــن برنــد یــک برنــد قدیمــی در تولیــد‬ ‫لباس هــای غربــی اســت و از پیشــروان در‬ ‫دوخــت شــلوار جیــن محســوب می شــود‪.‬‬ ‫شــلوارهای ایــن برنــد تــا ‪ ۶۰‬هــزار دالر نیــز‬ ‫قیمــت دارنــد‪.‬‬ ‫‪Dussault Apparel Thrashed denim -۲‬‬ ‫ایــن برنــد در تهیــه شــلوارهای جیــن تنــگ و مد‬ ‫روز شــهرت دارد کــه معمــوال دسـت دوز هســتند‬ ‫و در تزییــن ان هــا از قطعــات المــاس اســتفاده‬ ‫می شــود‪ .‬قیمــت ایــن شــلوارها بیــش از ‪۲۵۰‬‬ ‫هــزار دالر اســت‪.‬‬ ‫‪Secret Circus -۱‬‬ ‫گران تریــن شــلوار جیــن جهــان متعلــق بــه برنــد‬ ‫ســیکرت ســیرکوس اســت کــه بســیار بــادوام و‬ ‫الکچــری هســتند و در ان از قطعــات المــاس‬ ‫متعــددی اســتفاده شــده و قیمــت ان ‪ ۱٫۳‬میلیــون‬ ‫دالر یعنــی بیــش از ‪ ۴٫۵‬میلیــارد تومــان اســت‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫ایــن برنــد در تهیــه جین هــای امــاده و‬ ‫سفارشــی فعالیــت می کنــد و قیمــت‬ ‫تخمینــی هــر یــک از ایــن شــلوارهای‬ ‫جیــن ‪ ۱۰۰۰‬دالر معــادل ســه و نیــم‬ ‫میلیــون تومــان اســت‪.‬‬ ‫‪ -۸‬روبرتو کاوالی‬ ‫ایــن برنــد مشــهور شــلوارهای‬ ‫جیــن زنانــه را بــه روشــی تهیــه‬ ‫می کنــد کــه بــرای موقعیت هــای‬ ‫رســمی هــم قابل اســتفاده اند‬ ‫چــون بســیار شــیک و الکچــری‬ ‫هســتند‪ .‬قیمــت ایــن شــلوارهای‬ ‫جیــن ‪ ۱۲۰۰‬دالر یعنــی بیــش از ‪ ۴‬میلیون‬ ‫تومــان اســت‪.‬‬ ‫‪ -۷‬دولچه گابانا‬ ‫شــلوارهای جیــن ایــن برنــد ایتالیایــی بــا‬ ‫وصله هــای پروانــه ای شــکل جذابــی تزییــن‬ ‫شــده کــه هویــت برنــد دولچــه و گابانــا هســتند‪.‬‬ ‫قیمــت ایــن شــلوارها چیزی معــادل چهــار و نیم‬ ‫میلیــون تومــان اســت‪.‬‬ ‫‪ -۶‬گوچی‬ ‫ایــن برنــد امــروزه از پیشــروترین برندهــا در‬ ‫زمینــه مــد محســوب می شــود کــه در تولیــد‬ ‫شــلوار جیــن هــم فعــال اســت‪ .‬شــلوارهای جین‬ ‫اســتثنایی گوچــی بــه قیمــت ‪ ۳۱۰۰‬دالر یعنــی‬ ‫بیــش از ده میلیــون تومــان بــه فــروش می رســد‪.‬‬ ‫زیر و بم ٌمد‬ ‫بررســی و ازمایشــات بــرروی نمونـه ای کوچــک‬ ‫از یــک لبــاس کهــن مصــری نشــان داد‪ ،‬ایــن‬ ‫لبــاس کــه در ســال ‪ 1913‬از گورســتان باســتانی‬ ‫«تارخــان» در جنــوب قاهــره کشــف شــده بــود‪،‬‬ ‫در واقــع بیــن ســال ‪ 3484‬تــا ‪ 3012‬پیــش از‬ ‫میــاد ایجــاد شــده اســت‪.‬‬ ‫باستان شناســان بــا اســتفاده از روش تاریخ گــذاری‬ ‫رادیوکربــن‪ ،‬موفــق بــه تاییــد قدمــت ‪ 5‬هزارســاله‬ ‫قدیمی تریــن لبــاس جهــان شــدند‪.‬‬ ‫ابعــاد ایــن لبــاس قدیمــی حاکــی از ان اســت کــه‬ ‫متعلــق بــه دختــر نوجــوان و یــا زنــی الغــر انــدام‬ ‫بــوده کــه مــورد اســتفاده قــرار می گرفتــه اســت‪.‬‬ ‫بــه گــزارش ســایت انجمــن باستان شناســی‬ ‫امریــکا‪« ،‬الیــس استونســون» متصــدی مــوزه‬ ‫باستان شناســی مصــر در کالــج دانشــگاهی‬ ‫لنــدن در این بــاره گفــت‪ :‬بقــای یــک بافــت‬ ‫بســیار ظریــف و اســیب پذیر در باستان شناســی‬ ‫اســتثنائی اســت و بقــای کامــل یــا تقریبــا کامــل‬ ‫لبــاس کشــف شــده در گورســتان «تارخــان» از‬ ‫ایــن هــم قابــل مالحظه تــر اســت‪ .‬مــا همیشــه‬ ‫مشــکوک بودیــم کــه ایــن لبــاس متعلــق‬ ‫بــه اولیــن سلســله مصــر باســتان اســت‪ ،‬امــا‬ ‫نمی توانســتیم ان را تائیــد کنیــم و ازمایشــات‬ ‫پیــش از تاریخ گــذاری رادیــو کربــن مســتلزم‬ ‫اســیب رســیدن جــدی بــه لبــاس بــود‪.‬‬ ‫اغاز صنعت مد و لباس‪ ،‬از کی و کجا؟‬ ‫مــد‪ ،‬کوتــور‪ ،‬پاتــرون‪ ،‬مانتــو‪ ،‬ژرســه و بســیار‬ ‫کلمــات و اصطالحــات دیگــر در دنیــای مــد‬ ‫وجــود دارنــد کــه اصالتــی فرانســوی دارنــد‪.‬‬ ‫امــا دلیــل ایــن ریشــه فرانســوی مــد چیســت؟‬ ‫صنعــت مــد و لبــاس از کــی و کجــا اغــاز شــد؟‬ ‫پنــج کشــور در کل دنیــا شــهرت و اعتبــار‬ ‫بین المللــی در مــد کســب کرده انــد‪ :‬فرانســه‪،‬‬ ‫ایتالیــا‪ ،‬انگلســتان‪ ،‬ایــاالت متحــده امریــکا و ژاپن‪.‬‬ ‫بــه تازگــی ظهــور طراحــان بزرگــی از ترکیــه و‬ ‫اســپانیا نیــز باعــث مطــرح شــدن ایــن دو کشــور‬ ‫شــده اســت‪ .‬همچنیــن پاکســتان‪ ،‬هنــد و رومانــی‬ ‫نیــز بــه دلیــل داشــتن طراحــان بســیار بااســتعداد‬ ‫خــود تــا حــدودی شــناخته شــده هســتند‪.‬‬ ‫چارلز فردریک ورث اولین طراح لباس‬ ‫در قــرن نوزدهــم میــادی چارلــز فردریــک ورث‬ ‫بــا دوختــن برچســب نــام خــود بــه لباس هایــی‬ ‫کــه طراحــی می کــرد زمینه ســاز شــروع طراحــی‬ ‫مــد بــه طــور کلــی شــد‪ ،‬درســت پیــش از انکــه‬ ‫بزازهــا خانه هــای مــد خــود را در پاریــس برپــا‬ ‫کننــد و انبــوه خیاط هــای شــناخته نشــده دســت‬ ‫بــه خالقیــت بزننــد و مدهــای عالــی کــه در‬ ‫دادگاه هــای ســلطنتی پوشــیده می شــدند برچیــده‬ ‫شــوند‪.‬‬ ‫موفقیــت ورث به گون ـه ای بــود کــه او بــه جــای‬ ‫اینکــه ماننــد خیاط هــای دیگــر کــه در گذشــته‬ ‫تنهــا از دســتور مشــتری پیــروی می کردنــد‪ ،‬رفتار‬ ‫کنــد‪ ،‬می توانســت بــه مشــتریانش دیکتــه کنــد‬ ‫چــه بپوشــند‪.‬‬ ‫واژه طــراح مــد در حقیقــت اولیــن بــار بــرای‬ ‫توصیــف او ســاخته شــد‪ .‬در حالی کــه مقولــه‬ ‫پوشــاک در هــر دوره زمانــی توســط دانشــگاهیان‬ ‫موردمطالعــه و بررســی قــرار گرفتــه اســت‪ ،‬تنهــا‬ ‫خلــق پوشــاک از ســال ‪ ۱۸۵۸‬بــه بعــد را می تــوان‬ ‫بــه طــور موثــر طراحــی لبــاس در نظــر گرفــت‪.‬‬ ‫در همــان دوره بــود کــه بســیاری از خانه هــای‬ ‫مــد شــروع بــه اســتخدام هنرمنــدان و نقاش هــا‬ ‫کردنــد تــا طــرح لباس هــا را بکشــند‪ .‬تصاویــر‬ ‫نقاشــی شــده بــه مشــتری ها نشــان داده‬ ‫می شــدند کــه بســیار ارزان تــر از نمونــه واقعــی‬ ‫لبــاس تولیــد شــده در کارگاه بودنــد؛ در صورتــی‬ ‫کــه مشــتری ها یکــی از طراحی هــای انــان را‬ ‫می پســندیدند ان لبــاس را ســفارش می دادنــد‬ ‫و خانــه مــد از ایــن طریــق صاحــب درامــد‬ ‫می شــد‪.‬‬ ‫بــه ایــن ترتیــب‪ ،‬ســنت طراحــی لبــاس بــه جــای‬ ‫ارایــه لباس هــای تکمیــل شــده بــه عنــوان یــک‬ ‫کار اقتصــادی شــروع شــد‪ .‬بــه همیــن دلیــل‬ ‫اکثــر خانه هــای مــد فرانســوی در پاریــس‬ ‫واقــع شــده اند و بــه طــور ســنتی مــد فرانســوی‬ ‫شــیک‪ ،‬مطابــق مــدروز‪ ،‬زیبــا‪ ،‬باشــکوه و همــراه‬ ‫بــا زیــوراالت شــیک شــناخته می شــود و ریشــه‬ ‫صنعــت مــد و لبــاس را فرانســه می داننــد‪.‬‬ ‫گرانترینشلوارهایجیندرجهان‬ ‫‪89‬‬ ‫زیروبم عکاسی‬ ‫وهاب امانی‬ ‫ایــن شــماره از زیروبــم را بــه بررســی مشــخصات یــک لنــز و تعــدادی پُــز‬ ‫اختصــاص داده ایم‪.‬‬ ‫لنزها‬ ‫‪24-120‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫اگرچـ�ه لنـ�ز ‪ 24-120mm f/4G ED VR‬نیکـ�ون بــرای اس�تـفاده در دوربین هـ�ای‬ ‫‪ DSLR‬فول فری��م نیکـ�ون ی��ا سـ�ری ‪ FX‬طراح��ی ش��ده اس��ت‪ ،‬ام��ا می تـ�وان‬ ‫از ان در دوربین هـ�ای سـ�ری ‪ DX‬نیکــون نیـ�ز اس��تفاده کرــد‪ .‬بزرگ نمایـ�ی‬ ‫ایـ�ن لنـ�ز برابـ�ر ‪ 5X‬اس��ت ک��ه بـ�رای عکاس��ی پرتـ�ره‪ ،‬عکاس��ی از مناظ��ر و‬ ‫طبیع��ت و همچنی��ن مراس��م و جش��ن های عروس��ی کارب��رد زی��ادی دارد‪.‬‬ ‫البت��ه اگ��ر قص��د داری��د ت��ا از ای��ن لن��ز بــرای دوربی��ن نیکـ�ون ب��ا حسـ�گر‬ ‫‪ DX‬خــود اس��تفاده کنیــد‪ ،‬بایـ�د توجـ�ه داشــته باشــید کـ�ه به دلیـ�ل ضریـ�ب‬ ‫بــرش حســگر‪ ،DX‬مح�دـوده فاصلـ�ه کانونـ�ی ایـ�ن لنـ�ز تقریبـ�ا ‪ 1.5‬براب��ر شـ�ده‬ ‫و معاــدل یـ�ک لنـ�ز ‪ 36-180mm‬می شــود‪.‬‬ ‫حداکثـ�ر دیافراگـ�م ایـ�ن لنـ�ز برابـ�ر ‪ f/4‬اسـ�ت و ثابـ�ت بوــدن ان در تمامـ�ی‬ ‫طـ�ول فاصلـ�ه کانونـ�ی لنــز‪ ،‬موجـ�ب می شــود کـ�ه بـ�ا تغییـ�ر فاصلـ�ه کانونـ�ی‬ ‫میــزان نورده��ی تغییـ�ری نکنـ�د‪ .‬همچنی��ن بــرای زمان��ی ک��ه ب��ه فوکـ�وس دسـ�تی‬ ‫نیـ�از داری��د می توانی��د ب��ه اســانی در حی��ن اس�تـفاده از فوکـ�وس خ��ودکار‪ ،‬فوکـ�وس‬ ‫دســتی را نیـ�ز بـ�ه کار گیریــد‪.‬‬ ‫برــای ش��ارپنس و ش��فافیت بیشتــر‪ ،‬در طراحـ�ی ایـ�ن لنـ�ز از دو عدسـ�ی ‪ Extra-low Dispersion‬و ســه عدســی‬ ‫‪ Aspherical‬اســتفاده ش��ده اس��ت‪ .‬همچنی��ن ب��ه لط��ف اســتفاده از ای��ن عدسـ�ی ها و پوش��ش چندالی��ه ان ه��ا ک��ه از‬ ‫جنـ�س ‪ Nano Crystal‬بوــده‪ ،‬عکس ه��ا ب��ا حداکث��ر کیفی��ت ثب��ت شـ�ده و پراکندگ��ی رنگـ�ی‪ Flare ،‬و اعوج��اج در‬ ‫تصویـ�ر کاهـ�ش چش��مگیری پیــدا می کنــد‪.‬‬ ‫سیس��تم لرزش��گیر اختصاص��ی نیک��ون ک��ه در ای��ن لن��ز ب��ه کار گرفت��ه ش��ده تاثی��ر زی��ادی در کاه��ش ل��رزش لن��ز در‬ ‫هنــگام عکس ب�رـداری در محیط هـ�ای کم نـ�ور دارد‪ .‬ای��ن سیسـ�تم لرزشــگیر ت��ا ح��د امــکان لرزش هـ�ای به وجـ�ود‬ ‫امـ�ده را برطـ�رف کــرده و کم��ک می کن��د ت��ا هنــگام اس�تـفاده از س��رعت های پایی��ن و حداکث��ر فاصل��ه کانون��ی لنـ�ز‪،‬‬ ‫تصاویـ�ری شــفاف ب��ا حداق��ل محوشــدگی ثب��ت شــود‪.‬‬ ‫‪90‬‬ ‫مریم بانو مدیریت اتلیه‬ ‫گزیده طنز عبید زاکانی‬ ‫«بله» نگو‬ ‫یکــی از بــزرگان فرزنــد خــود را فرمــوده‬ ‫باشــد کــه ای پســر‪ ،‬زبــان از لفــظ «نعــم»‬ ‫حفــظ کــن و پیوســته لفــظ «ال» بــر زبــان ران‬ ‫و یقیــن بــدان کــه تــا کار نفــر بــا «ال» باشــد‬ ‫کار تــو بــاال باشــد و تــا لفــظ تــو «نعــم»‬ ‫باش ـد ‪ ،‬دل تــو بــه غــم باشــد‪.‬‬ ‫مناجات یک پدر‬ ‫ندارم بیمه و قدری مریضم‬ ‫به جز این با عیالم در ستیزم‬ ‫خداوندا چکم برگشت خورده‬ ‫خودت پاسش بکن فوری عزیزم!‬ ‫به خدا فاز تو! مرا کشته‬ ‫غیر از این‪ ،‬گاز تو مرا کشته‬ ‫یچسبی‬ ‫ماه مرداد و تیر م ‬ ‫یچسبی‬ ‫وقت نان و پنیر م ‬ ‫کله پاچه کنار تو خوب است‬ ‫خوردن جوجه با تو مطلوب است‬ ‫بی تو قیمه نمی دهد حالی‬ ‫زرد تو خوب و مشکی ات عالی‬ ‫توی سفره اگر نباشی تو‬ ‫می شوم بی خیال مرغ و پلو‬ ‫داشتم ظهر تیر می مردم‬ ‫یک ونیم لیتری تو را خوردم‬ ‫گشت حالم ردیف و رویایی‬ ‫بود ذکر لبم «چه کوکایی»‬ ‫کیف دارد تو را سفر بردن‬ ‫توی لیوان یخ تو را خوردن‬ ‫بهترین اختراع می باشی‬ ‫ِچ َقدر بی دفاع می باشی‬ ‫یگویند‬ ‫همه اینجا دروغ م ‬ ‫یگویند‬ ‫از مزایای دوغ م ‬ ‫از دل دکتران خبر داری؟‬ ‫همه گویند تو ضرر داری‬ ‫دوغ رنگش سفید و رخشنده است‬ ‫تو سیاهی‪ ،‬سیاه بازنده است‬ ‫واقعا گفتنش غم انگیز است‬ ‫بین کوکا و دوغ تبعیض است‬ ‫من که همواره بی هیاهویم‬ ‫یگویم‪:‬‬ ‫از ته دل دوباره م ‬ ‫بهترین عشق و حال‪ ،‬نوشابه‬ ‫جایز است و حالل‪ ،‬نوشابه‬ ‫توصیه می کنم زمان غذا‬ ‫سرسفره فقط بود کوکا!‬ ‫امیرحسینخوش حال‬ ‫مناجات زن خانه دار‬ ‫خدا! در چنگ این شوهر اسیرم‬ ‫جوان بودم َو حاال کرده پیرم‬ ‫خداوندا کمک کن در تصادف‬ ‫بمیرد؛ من حقوقش را بگیرم!‬ ‫شکرخند‬ ‫چانه زنی‬ ‫بزرگــی در معاملــه ای کــه بــا دیگــری‬ ‫داشــت‪ ،‬بــرای مبلغــی کــم‪ ،‬چانه زنــی از‬ ‫حــد درگذرانیــد‪ .‬او را منــع کردنــد کــه ایــن‬ ‫مقــدار ناچیــز بدیــن چانه زنــی نمــی ارزد‪.‬‬ ‫گفــت‪ :‬چــرا مــن مقــداری از مــال خــود‬ ‫تــرک کنــم کــه مــرا یــک روز و یــک هفتــه‬ ‫و یــک مــاه و یــک ســال و همــه عمــر بــس‬ ‫باشــد؟ گفتنــد‪ :‬چگونــه؟ گفــت‪ :‬اگــر بــه‬ ‫نمــک دهــم‪ ،‬یــک روز بــس باشــد‪ ،‬اگــر بــه‬ ‫حمــام روم‪ ،‬یــک هفتــه‪ ،‬اگــر بــه حجامــت‬ ‫دهــم‪ ،‬یــک مــاه‪ ،‬اگــر بــه جــاروب دهــم ‪،‬‬ ‫یــک ســال‪ ،‬اگــر بــه میخــی دهــم و در دیــوار‬ ‫زنــم‪ ،‬همــه عمــر بــس باشــد‪ .‬پــس نعمتــی‬ ‫کــه چندیــن مصلحــت مــن بــدان منــوط‬ ‫باشــد‪ ،‬چــرا بگــذارم بــا کوتاهــی از دســت‬ ‫مــن بــرود؟!‬ ‫تقدیمبه‬ ‫هواداران‬ ‫نوشابه‬ ‫مناجات کودک دبستانی‬ ‫خدایا پسته می خواهم زیادی!‬ ‫توپ بادی‬ ‫پلی استیشن و یک ِّ‬ ‫خداوندا خودت با یک بهانه‬ ‫همین امشب بسوزان پیک شادی!‬ ‫مناجات یک دندان ساز‬ ‫همه رفتند تور لندن و رم‬ ‫نرفتم من سفر جز مشهد و قم‬ ‫خداوندا کمک کن عید نوروز‬ ‫ز خوردن بشکند دندان مردم!‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫نهایت خساست‬ ‫بزرگــی کــه در ثــروت‪ ،‬قــارون زمــان خــود‬ ‫بــود‪ ،‬اجــل فــرا رســید و امیــد زندگانــی‬ ‫قطــع کــرد‪ .‬جگر گوشــگان خــود را حاضــر‬ ‫کــرد‪ .‬گفــت‪ :‬ای فرزنــدان‪ ،‬روزگاری دراز در‬ ‫کســب مــال‪ ،‬زحمت هــای ســفر و حضــر‬ ‫کشــیده ام و حلــق خــود را بــه ســرپنجه‬ ‫گرســنگی فشــرده ام‪ ،‬هرگــز از محافظــت‬ ‫ان غافــل مباشــید و بــه هیــچ وجــه دســت‬ ‫خــرج بــدان نزنیــد‪ .‬اگــر کســی بــا شــما‬ ‫ســخن گویــد کــه پــدر شــما را در خــواب‬ ‫دیــدم قلیــه حلــوا می خواهــد‪ ،‬هرگــز بــه‬ ‫مکــر ان فریــب نخوریــد کــه ان مــن نگفتــه‬ ‫باشــم و مــرده چیــزی نخــورد‪ .‬اگــر مــن‬ ‫خــود نیــز بــه خــواب شــما بیایــم و همیــن‬ ‫التمــاس کنــم‪ ،‬بــدان توجــه نبایــد کــرد کــه‬ ‫ان را خــواب و خیــال و رویــا خواننــد‪ .‬چــه‬ ‫بســا کــه ان را شــیطان بــه شــما نشــان داده‬ ‫باشــد‪ ،‬مــن انچــه در زندگــی نخــورده باشــم‬ ‫در مردگــی تمنــا نکنــم‪ .‬ایــن بگفــت و جــان‬ ‫بــه خزانــه مالــک دوزخ ســپرد‪.‬‬ ‫مناجات نامه‬ ‫مناجات یک پشت کنکوری‬ ‫الهی! کن کمک تا خوار گردند‬ ‫بدون جزوه و خودکار گردند‬ ‫خداوندا کمک کن روز کنکور‬ ‫رقیبانم همه بیمار گردند!‬ ‫‪91‬‬ ‫مناجات یک سرباز‬ ‫مزایای اضافی را بیاور‬ ‫و مدرک های کافی را بیاور‬ ‫خدایا لطف کن در اسرع وقت‬ ‫خودت حکم معافی را بیاور!‬ ‫َ‬ ‫ابــــروخـــوانـــی‬ ‫‪ -1‬ابروهای منحنی‬ ‫تمرکــز ذهنــی شــما بــر مردم مــداری اســت‪.‬‬ ‫شــما قادریــد از طریــق فهمیــدن مــردم بــا جهان‬ ‫ارتبــاط بســیار خوبــی برقــرار کنیــد‪ .‬موقعــی که‬ ‫تئــوری یــا ایــده ای بــا مثــال فــردی یــا تجربــه‬ ‫فــردی همــراه باشــد‪ ،‬بهتــر ان تئــوری را درک‬ ‫می کنیــد‪ .‬بهتــر اســت مســئولیت جزئیــات‬ ‫تکنیکــی زیــاد بــدون نمایــش و عرضــه کاربــرد‬ ‫ان‪ ،‬بــه شــما واگــذار نشــود‪.‬‬ ‫پیش بینــی کنیــد‪ .‬فــردی بســیار خوش بیــن‬ ‫هســتید امــا در صورتــی کــه از شــما انتقــادی‬ ‫شــود‪ ،‬ممکــن اســت متخاصــم و ســتیزه جو‬ ‫شــوید‪ .‬ســعی شــما ایــن اســت کــه بــا افــرادی‬ ‫کــه ایــن هدیــه ذهنیــت ســریع شــما را ندارنــد‪،‬‬ ‫صبــور باشــید‪.‬‬ ‫‪ -6‬ابروهای پرپشت‬ ‫از نظــر عقالنــی‪ ،‬فــردی باهــوش‪ ،‬فعــال‬ ‫و سرشــار از ایــده و نظــر هســتید‪ .‬شــما‬ ‫هیچ وقــت تفکــر را رهــا نمی کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -2‬ابروهای صاف‬ ‫رویکــردی مســتقیم و واقعــی داریــد و خواهــان‬ ‫جزئیــات تکنیکــی هســتید‪ .‬طــرف دار منطــق‬ ‫هســتید و دوســت داریــد قبــل از اینکــه‬ ‫چیــزی را به عنــوان حقیقــت قبــول کنیــد‪،‬‬ ‫تمــام وقایــع و اطالعــات ان بــه شــما ثابــت‬ ‫شــود‪ .‬به صــورت ذهنــی تمــام وقایــع ســخت‬ ‫را ارزیابــی می کنیــد بــدون اینکــه احساســاتتان‬ ‫در قضاوتتــان تاثیرگــذار باشــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪92‬‬ ‫‪ -3‬ابروهای زاویه دار‬ ‫وجــود کنتــرل ذهنــی در هــر شــرایطی بــرای‬ ‫پیداکــردن خودتــان‪ ،‬از اهمیــت زیــادی‬ ‫برخــوردار اســت‪ .‬در گروه هــای گســترده و‬ ‫اجتماعــی رهبــر خوبــی هســتید زیــرا افــراد‬ ‫خیلــی کمــی توانایــی رقابــت بــا قــدرت و‬ ‫تســلط شــما را دارنــد‪ .‬دارای وجــدان کای‬ ‫هســتید و دوســت داریــد کــه همیشــه راســت‬ ‫بگوییــد‪.‬‬ ‫‪ -4‬ابروهای مرتفع‬ ‫شــما فــردی فهمیــده‪ ،‬به گزیــن‪ ،‬دانــا و‬ ‫بابصیــرت هســتید‪ .‬قبــل از انجــام عملــی‪،‬‬ ‫نیازمنــد تفکــر و کارکــردن روی ایــده ان‬ ‫هســتید‪ .‬بــا رویکــر «صبــر کــن و نتیجــه را‬ ‫ببیــن» از خــود محافظــت می کنیــد‪ .‬شــما بــرای‬ ‫جمــع اوری اطالعــات و فهمیــدن موضوعــی‬ ‫مشــخص‪ ،‬بــه زمــان احتیــاج داریــد‪ .‬اطالعــات‬ ‫را بــا احساســات و عواطف تــان ذخیــره‬ ‫می کنیــد و بایــاداوری احساســات‪ ،‬تمــام‬ ‫وقایــع و اطالعــات نیــز به صــورت واضــح‬ ‫بــرای شــما تداعــی می شــوند‪ .‬از ارزیابــی‬ ‫ناگهانــی و ســریع و یــا تصمیم گیــری در مــورد‬ ‫چیــزی جدیــد بــدون تحقیــق کــردن‪ ،‬بیزاریــد‪.‬‬ ‫‪ -5‬ابروهای کم ارتفاع‬ ‫دارای صــدای رســایی هســتید‪ ،‬هرگونــه‬ ‫اطالعاتــی را ســریع پــردازش می کنیــد و هــر‬ ‫عملــی را ســریع انجــام می دهیــد‪ ،‬خواهــان‬ ‫انجــام هــرکاری در همــان لحظــه هســتید‪.‬‬ ‫زمانــی کــه فــردی به صــورت کنــد بــا شــما‬ ‫صحبــت می کنیــد‪ ،‬دوســت داریــد حرف هــا‬ ‫و شــخصیت او را تفســیر کنیــد زیــرا اغلــب‬ ‫قادریــد کــه حرف هــای نگفتــه افــراد را‬ ‫‪ -7‬ابروهای نازک‬ ‫فــردی بــااراده هســتید و در لحظــه بــرروی‬ ‫یــک چیــز تمرکــز می کنیــد‪ .‬در اینکــه مــردم‬ ‫چــه تصویــری از شــما در ذهــن دارنــد‪ ،‬بســیار‬ ‫حســاس هســتید‪ .‬ممکــن اســت فکــر کنیــد‬ ‫مــردم بیــش از چیــزی کــه نقــد می کننــد‪،‬‬ ‫خودشــان بیشــتر شــامل انتقــاد هســتند‪ .‬گاهــی‬ ‫اوقــات نیــز خجالتــی می شــوید‪.‬‬ ‫‪ -8‬ابروهای بال دار‬ ‫(ابروهایــی کــه در ابتــدا ضخیم انــد و در انتهــا‬ ‫نــازک می شــوند)‬ ‫شــما مناســب شــرکت در یــک انجمــن‬ ‫تصمیم گیــری هســتید‪ .‬عاشــق ایده هــای‬ ‫بــزرگ و جدیــد هســتید‪ .‬نــوع دیــدگاه شــما‬ ‫موجــب ایجــاد برنامه هایــی جــذاب می شــود‪.‬‬ ‫جزئیــات را بــه افــراد دیگــری بســپارید تــا‬ ‫ذهنــی ارام بــرای تمرکــز روی ایده هــای‬ ‫بــزرگ خــود داشــته باشــید‪.‬‬ ‫‪ -9‬ابروهای صاف‬ ‫(ابروهایــی کــه ضخامت شــان از ابتــدا تــا انتهــا‬ ‫یکســان اســت)‬ ‫تفکراتتــان بــه راحتــی در ذهنتــان جــاری‬ ‫می شــود و قادریــد بــه اســانی بــه مفهــوم‬ ‫موضاعــات پــی ببریــد‪ .‬تالشــتان ایــن اســت که‬ ‫صبــر و تحمــل افــرادی کــه در فهــم جزئیــات‬ ‫مشــکل دارنــد را بــاال ببریــد‪ .‬بــا قــدرت ذهنــی‬ ‫اســتاندارد شــما‪ ،‬بــه نظــر می رســد کــه قــدرت‬ ‫درک افــکار در بقیــه مــردم بســیار کنــد و یــا‬ ‫حتــی انجام نشــدنی اســت‪.‬‬ ‫‪ -10‬ابروهای مدیریتی‬ ‫(ابروهایــی کــه در ابتــدا ضخیم انــد و در انتهــا‬ ‫ضخیم تــر می شــوند)‬ ‫در شــروع کاری جدیــد ســرعت عمل‬ ‫کمــی داریــد امــا بــه محــض اینکــه کاری را‬ ‫پذیرفتیــد‪ ،‬به خوبــی ان را دنبــال می کنیــد‪.‬‬ ‫ذهنــی مرتــب‪ ،‬سازماندهی شــده و علمــی‬ ‫داریــد‪ .‬در هــر زمینـه ای کــه نیازمنــد توجــه بــه‬ ‫جزئیــات باشــد‪ ،‬بســیار خــوب و کامــل عمــل‬ ‫می کنیــد‪ .‬تمــام کارهــا را انجــام می دهیــد و از‬ ‫تمــام ســدها عبــور می کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -11‬ابروهای پیوسته‬ ‫افــکار و نظــرات شــما پیوســته و بــدون توقــف‬ ‫اســت‪ .‬تــاش شــما در یادگیــری ذهنــی و‬ ‫اســتراحت اســت‪ .‬اگــر مشــکلی داشــته باشــید‪،‬‬ ‫بــه ســختی می خوابیــد زیــرا نمی توانیــد‬ ‫از فکرکــردن بــه مشــکل دســت برداریــد‪.‬‬ ‫مدیتیشــن می توانــد کمک کننــده باشــد‪.‬‬ ‫‪ -12‬ابروهای درهم‬ ‫ایــن مــدل ابروهــا نشــانه تفکــرات شــما در‬ ‫محدوده هــای زیــاد و وســیعی اســت‪ .‬ایــن‬ ‫ویژگــی بــه شــما کمــک می کنــد تــا تمــام‬ ‫زوایــای موضــوع را بررســی کنیــد‪ .‬حتــی‬ ‫ممکــن اســت ســعی کنیــد بــرای پی بــردن‬ ‫بــه حقیقــت‪ ،‬همنشــین افــراد بــد و شــرور‬ ‫نیــز بشــوید‪ .‬ذهــن غیرمعمــول شــما ممکــن‬ ‫اســت جــذب درگیرهایــی ناخواســته شــود‪.‬‬ ‫اگــر بیش ازحــد درگیــر مناقشــه یــا کشــمکش‬ ‫شــدید‪ ،‬ســعی کنیــد ابروهــای خــود را شــانه‬ ‫بزنیــد!‬ ‫‪ -13‬ابروهای ایستاده‬ ‫(ابروهایــی کــه دارای چندشــاخه مــوی ایســتاده‬ ‫در ابتــدا هســتند)‬ ‫بیــن احساســات درونــی و قــدرت تفکــر و‬ ‫منطــق شــما‪ ،‬ارتباطــی قــوی حاکــم اســت‪.‬‬ ‫توانایــی اگاهــی ســریع از مشــکالت ممکــن‬ ‫را داریــد‪ .‬موهــای ایســتاده در ابــروی راســت‬ ‫نشــان دهنده قــدرت شــما در کشــف مشــکالت‬ ‫در محــل کار و مکان هــای عمومــی اســت‪.‬‬ ‫موهــای ایســتاده در ابــروی چــپ نشــان دهنده‬ ‫ایــن اســت کــه شــما قادریــد مشــکالتی کــه‬ ‫ممکــن اســت در روابــط ایجــاد شــوند را‬ ‫پیش بینــی کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -14‬ابروهای پراکنده‬ ‫(ابروهایــی کــه شــامل موهایــی خــارج از خــط‬ ‫ابــرو هســتند)‬ ‫قــدرت تمرکــز شــما محــدوده وســیعی دارد‪.‬‬ ‫دارای ذهنــی کنجــکاو هســتید کــه فکرتــان را‬ ‫بــه ســمت موضوعــات مختلفــی می بــرد‪ .‬هــر‬ ‫مــوی جــدا روییــده شــده در ابــرو می توانــد‬ ‫بــه عنــوان یــک عالقــه ذهنــی تلقــی شــود‪.‬‬ ‫تــاش شــما در تمرکــز روی یــک موضــوع‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫‪ -15‬ابروهای کم رنگ‬ ‫ایــن ابروهــا شــما را از بقیــه جــدا نمی کنــد‪،‬‬ ‫اکثــر افــراد فکــر می کننــد کــه شــما نیــز ماننــد‬ ‫انهــا هســتید (حتــی اگــر نباشــید)‪ .‬می توانیــد در‬ ‫هــر گروهــی کــه دوســت داریــد عضــو شــوید‬ ‫و ممکــن اســت یــک راهنمــای بااســتعداد و‬ ‫خــوب بــرای گــروه باشــید زیــرا قادریــد کــه‬ ‫اطالعــات بیشــتری را اســتخراج کنیــد‪.‬‬ ‫انواع مدل های دست‪ :‬اب‪ ،‬هوا‪ ،‬اتش‪ ،‬زمین‬ ‫در طــول تاریــخ‪ ،‬کف بین هــا سیســتم های مختلفــی بــرای دســته بندی‬ ‫انــواع مدل هــای دســت بشــر را گســترش داده انــد‪ .‬یــک سیســتم مشــهور‬ ‫انــواع دســت را بــه ‪ 7‬نــوع‪ :‬ابتدایــی‪ ،‬مربعــی‪ ،‬فلســفی‪ ،‬قاشــقی‪ ،‬مخروطــی‪،‬‬ ‫ذهنــی و مخلــوط تقســیم بندی کــرده اســت‪ .‬در کف بینــی چینــی ‪ 5‬نــو ِع‬ ‫چــوب‪ ،‬زمیــن‪ ،‬ذهنــی‪ ،‬اب و اتــش وجــود دارد‪ .‬ســاده ترین نــوع ایــن‬ ‫دســته بندی شــامل ‪ 4‬عنصــر اب‪ ،‬اتــش‪ ،‬هــوا و زمیــن اســت کــه شــما را‬ ‫بــا ایــن عناصــر اشــنا می کنیــم‪.‬‬ ‫زمین‪:‬‬ ‫اتش‪:‬‬ ‫مشخصات‪ :‬دستانی مستطیلی شکل با انگشتان کوتاه‪.‬‬ ‫ایــن افــراد کــف دســتی کشــیده و انگشــتانی کوتــاه دارنــد‪ .‬کــف دســت‬ ‫ایــن افــراد معمــوال قرمــز یــا لکـه دار اســت و خطوطــی واضــح و کامــا‬ ‫تعریف شــده در ان وجــود دارد‪.‬‬ ‫انگشــتان کوتــاه بــه معنــی دوست نداشــتن جزئیــات اســت‪ .‬دســتان‬ ‫اتشــین بــه افــرادی فعــال و مشــتاق تعلــق دارد کــه سرشــار از انرژی انــد‬ ‫و اغلــب رهبــران خوبــی نیــز هســتند‪ .‬ایــن افــراد عمل گــرا‪ ،‬بلندهمــت‬ ‫و احساســاتی هســتند امــا ممکــن اســت گاهــی کم تحمــل و بی صبــر‬ ‫شــوند‪ .‬ایــن افــراد بــرای شــاد بــودن بایــد اغلــب اوقــات مشــغول بــه‬ ‫انجــام کاری باشــند‪.‬‬ ‫هوا‪:‬‬ ‫فال و سرگرمی‬ ‫مشخصات‪ :‬دستانی مربعی شکل با انگشتانی کشیده‪.‬‬ ‫خطــوط واضــح بســیار زیــادی در کــف دســتان هوایــی وجــود دارد‪ .‬ایــن‬ ‫افــراد بیشــتر تمایــل بــه اســتفاده از عقــل و منطــق دارنــد تــا چیــزی کــه از‬ ‫راه درک و احســاس باشــد‪.‬‬ ‫تیزهــوش‪ ،‬کنجــکاو و سرشــار از ایــده هســتند‪ .‬انهــا از معاشــرت کــردن و‬ ‫بیــان احســاس و عقایــد خــود بــرای دیگــران لــذت می برنــد و درنتیجــه‬ ‫بســیاری از انهــا در کار کــردن بــا جامعــه موفــق‬ ‫هســتند‪ .‬ایــن گــروه به عنــوان افــرادی‬ ‫یاری رســاننده‪ ،‬همــراه و ارام تلقــی‬ ‫می شــوند کــه کنــار امــدن بــا انهــا‬ ‫بســیار ســاده و راحــت اســت‪.‬‬ ‫ایــن افــراد مناســب شــغل هایی‬ ‫ماننــد معلمــی‪ ،‬نویســندگی‬ ‫و اجــرا در برنامه هــای‬ ‫تلوزیونــی هســتند‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫مشخصات‪ :‬دستانی مربعی شکل با انگشتانی کوتاه‪.‬‬ ‫ایــن افــراد دارای کــف دســتی مربعی شــکل هســتند کــه بــاالی تمــام‬ ‫انگشــتان در یــک ســطح قــرار گرفته انــد و طــول ان هــا بــا طــول کــف‬ ‫دســت هم انــدازه اســت‪ .‬افــرادی بــا ایــن نــوع دســت بســیار بــا پشــتکار‪،‬‬ ‫محافظــه کار‪ ،‬کم حــرف‪ ،‬صــادق‪ ،‬مســئولیت پذیر‪ ،‬واقع بیــن‪ ،‬خاکــی و‬ ‫قابل اعتمــاد هســتند و همچنیــن از انجــام کارهــای تکــراری و کارهــای‬ ‫ســخت لــذت می برنــد‪.‬‬ ‫از نقــاط ضعــف ایــن افــراد ایــن اســت کــه انهــا معمــوال در جزئیــات‬ ‫خــوب نیســتند و ممکــن اســت گاهــی بســیار لجــوج و خیره ســر شــوند‪.‬‬ ‫در این افراد تجارب فیزیکی بیش از اشتغاالت ذهنی اهمیت دارد‪.‬‬ ‫اب‪:‬‬ ‫مشــخصات‪ :‬دســتانی مستطیلی شــکل بــا انگشــتان‬ ‫کشــیده‪.‬‬ ‫ایــن افــراد دارای کــف دســتی بیضی شــکل‬ ‫و کوتــاه بــا انگشــتانی مخروطــی‪ ،‬کشــیده و‬ ‫انعطاف پذیــر هســتند‪ .‬افــرادی بــا ایــن نــوع‬ ‫دســت تغییرپذیــر‪ ،‬عاطفــی‪ ،‬حســاس‪ ،‬مراقــب‬ ‫و تاثیرپذیــر‪ ،‬ایده ال گــرا و بســیار تخیلــی‬ ‫هســتند و به ســادگی تحــت تاثیــر احساســات‬ ‫قــرار می گیرنــد‪ .‬از انجایــی کــه ســریع تحــت‬ ‫تاثیــر ایده هــای خــود قــرار می گیرنــد‪ ،‬ممکــن‬ ‫اســت دیگــران هــم روی انهــا تاثیرگــذار باشــند‪.‬‬ ‫ایــن افــراد پذیــرا و هنــری اغلــب در مقابلــه بــا‬ ‫اســترس مشــکل دارنــد و زمانــی کــه در محیطــی ارام زندگــی می کننــد‪،‬‬ ‫شــادتر هســتند‪.‬‬ ‫‪93‬‬ ‫جـــدول‬ ‫‪ -10‬زمان بی اغاز‪ ،‬از جزایر خلیج فارس‪ ،‬محبت‬ ‫‪ -11‬نقش هنرپیشه‪ ،‬احساس دشمنی‪ ،‬حرف توفیر‪ ،‬طغیان‬ ‫‪ -12‬نقاش ارژنگ‪ ،‬سوار بی همتا‬ ‫‪ -13‬رگ جهنده‪ ،‬معدن‪ ،‬یادداشت‪ ،‬نت هفتم‬ ‫‪ -14‬قوم ترکمن‪ ،‬پیله ابریشم‪ ،‬حجره‬ ‫‪ -15‬ماهیچه حلقوی‪ ،‬معدل و متوسط‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪94‬‬ ‫افقی‬ ‫‪ -1‬امتزاج‪ ،‬طرفدار و حامی‬ ‫‪ -2‬حکمت ارسطو‪ ،‬راز و نیاز‪ ،‬چهره‬ ‫‪ -3‬پسر رشتی‪ ،‬حرف نفی عرب‪ ،‬شغل‪ ،‬دندانه‬ ‫‪ -4‬ماده ایی شیمیایی که از غدد داخلی درون خون مترشح می شود‪ ،‬والده گرامی‬ ‫‪ -5‬همراه و یاریگر‪ ،‬حرص‪ ،‬بندر مهم عراق‪ ،‬عدد ورزشی‬ ‫‪ -6‬برداشت محصول‪ ،‬رنگ ها‪ ،‬خوراک گربه‬ ‫‪ -7‬گیاه توخالی‪ ،‬کتان مصری‪ ،‬هرچیز عزیز و بی مثل‬ ‫‪ -8‬یک دسته سرباز‪ ،‬قافیه شعر‬ ‫‪ -9‬شهر دانشگاهی انگلستان‪ ،‬کلمه ایی در مقام تنبیه‪ ،‬طاقچه قدیمی‬ ‫عمودی‬ ‫‪ -1‬درگذشتن خدا از گناه کسی‪ ،‬البالو‬ ‫‪ -2‬شیوه و روش‪ ،‬قسمت ملودیک اپرا‪ ،‬نگاه خیره‪ ،‬خاک‬ ‫گور‬ ‫‪ -3‬حرف توفیر‪ ،‬رقیب خانم ها‪ ،‬گوسفند شاخ دار‪ ،‬ترسناک‬ ‫‪ -4‬ماست چکیده‪ ،‬حیا‪ ،‬جعبه مقوایی‬ ‫‪ -5‬خرما فروش‪ ،‬اصطالحی در ورزش بسکتبال‬ ‫‪ -6‬شکم بند‪ ،‬من و تو‪ ،‬نوعی لباس زمستانی‪ ،‬صنم‬ ‫‪ -7‬مافیای ژاپن‪ ،‬کرم ابریشم‪ ،‬جوهر انسان‬ ‫‪ -8‬روح و روان‪ ،‬قدم یک پا‪ ،‬مکان‪ ،‬خاطر و اندیشه‬ ‫‪ -9‬چلچراغ‪ ،‬مشت زنی‪ ،‬خوش اسم‬ ‫‪ -10‬گوشت اذری‪ ،‬مال کسی را به زور گرفتن‪ ،‬نفس‬ ‫بلند‪ ،‬نت سوم‬ ‫‪ -11‬کاروان شادی‪ ،‬یگانه‬ ‫‪ -12‬کافی‪ ،‬برکت سفره‪ ،‬قوچ‬ ‫‪ -13‬سایر و غیر‪ ،‬گهواره‪ ،‬بنان‪ ،‬یار چوپان‬ ‫‪ -14‬حکم و دستور‪ ،‬نت اول‪ ،‬صدای خنده ازاردهنده‪،‬‬ ‫کامال محرمانه‬ ‫‪ -15‬اذوقه سفر‪ ،‬از نقاشان نامی ایران‬ ‫‪Idioms‬‬ ‫اصطالحات‬ ‫“‪”Mountain Store‬‬ ‫«داستان کوهستان»‬ ‫‪Vocabularies‬‬ ‫واژگـــــــــان‬ ‫‪Red eight‬‬ ‫روز کاری بد‬ ‫‪Goblin for‬‬ ‫باعث دردسر و اذیت‬ ‫‪Ever sera‬‬ ‫زخم همیشگی‬ ‫‪Serve two masters‬‬ ‫یکی به میخ و یکی به نعل زدن‬ ‫‪Have a fit‬‬ ‫از کوره دررفتن‪ ،‬حسابی‬ ‫عصبانی شدن‬ ‫‪Cabbalistic‬‬ ‫رمزالود‪ ،‬مرموز‬ ‫‪Gabfest‬‬ ‫گپ وگفت‬ ‫‪Houdini‬‬ ‫ماهر در فرار کردن‬ ‫‪Query‬‬ ‫سوال‪ ،‬پرسش‪ ،‬عالمت سوال‬ ‫‪Queue-jumping‬‬ ‫عدم رعایت نوبت در صف‬ ‫‪Vac‬‬ ‫تعطیالت تابستانی‪ ،‬جاروبرقی‬ ‫‪Old people’s home‬‬ ‫خانه سالمندان‬ ‫‪Volatile‬‬ ‫فرار‪ ،‬دمدمی مزاج‪ ،‬متل ّون‬ ‫ّ‬ ‫‪Proverbs‬‬ ‫ضرب المثل ها‬ ‫جمـالت قصــار‬ ‫‪some are born great‬‬ ‫‪some achieve greatness‬‬ ‫‪and some have greatness thrust‬‬ ‫‪upon them.‬‬ ‫)‪(wiliam shakespeare‬‬ ‫برخی بزرگ‪ ،‬زاده می شوند‬ ‫برخی بزرگی را به دست می اورند‬ ‫و برخی بزرگی به انها داده می شود‪.‬‬ ‫(ویلیام شکسپیر)‬ ‫تبریک کریسمس‬ ‫ناگهان پسر به زمین می خورد و اسیب می بیند و‬ ‫ناخوداگاه فریاد می زند‪« :‬اااه ه ه ه ه»!!!‬ ‫‪To his surprise, he hears the voice repeating,‬‬ ‫!!!”‪somewhere in the mountain: “AAAhhhhh‬‬ ‫با تعجب صدای تکرار را از جایی در کوهستان می شنود‪:‬‬ ‫«اااه ه ه ه ه»!!!‬ ‫?”‪Curious, he yells: “Who are you‬‬ ‫با کنجکاوی‪ ،‬فریاد می زند‪« :‬تو کی هستی»؟‬ ‫?”‪He receives the answer: “Who are you‬‬ ‫صدا پاسخ می دهد‪« :‬تو کی هستی»؟‬ ‫‪And then he screams to the mountain: “I admire‬‬ ‫!”‪you‬‬ ‫سپس با صدای بلند در کوهستان فریاد می زند‪« :‬ستایشت می کنم»!‬ ‫!”‪The voice answers: “I admire you‬‬ ‫صدا پاسخ می دهد‪« :‬ستایشت می کنم»!‬ ‫!”‪Angered at the response, he screams: “Coward‬‬ ‫به خاطر پاسخ عصبانی می شود و فریاد می زند‪« :‬ترسو»!‬ ‫خدا کنه که خوشبختی و شادی همیشه با تو باشه‬ ‫خدا کنه که زنگ ها همیشه به افتخارت به صدا‬ ‫در بیاد‬ ‫خدا کنه که بابانوئل همیشه برات محبت و خوبی‬ ‫بیاره‬ ‫«کریسمس مبارک»‬ ‫‪You have to take risks. we will only‬‬ ‫‪understand the miracle of life fully,‬‬ ‫‪when we allow the unexpected to‬‬ ‫‪happen.‬‬ ‫)‪(paulo coelho‬‬ ‫باید ریسک کنید تنها زمانی می توانیم معجزات‬ ‫زندگی را کامال درک کنیم که اجازه دهیم‬ ‫غیرمنتظره ها اتفاق بیفتد‪.‬‬ ‫جواب را دریافت می کند‪« :‬ترسو»!‬ ‫?”‪He looks to his father and asks: “What’s going on‬‬ ‫به پدرش نگاه می کند و می پرسد‪« :‬چه اتفاقی افتاده»؟‬ ‫‪The father smiles and says: “My son, pay attention”.‬‬ ‫پدر خندید و گفت‪« :‬پسرم‪ ،‬گوش بده»‪.‬‬ ‫!”‪Again the man screams: “You are a champion‬‬ ‫این بار پدر فریاد می زند‪« :‬تو قهرمانی»!‬ ‫!”‪The voice answers: “You are a champion‬‬ ‫‪The boy is surprised, but does not understand.‬‬ ‫پسر شگفت زده می شود‪ ،‬اما متوجه موضوع نمی شود‪.‬‬ ‫‪Then the father explains: “People call this ECHO,‬‬ ‫‪but really this is LIFE”.‬‬ ‫سپس پدر توضیح می دهد‪« :‬مردم به این پژواک می گویند‪،‬‬ ‫اما این همان زندگی است»‪.‬‬ ‫‪It gives you back everything you say or do.‬‬ ‫زندگی همان چیزی را که انجام می دهی یا می گویی به تو‬ ‫برمی گرداند‪.‬‬ ‫‪Our life is simply a reflection of our actions.‬‬ ‫‪With all the Rose’s Perfume‬‬ ‫‪with all the lights in the world‬‬ ‫‪with all the children Smiles‬‬ ‫‪I Wish U that your all dreams comes True‬‬ ‫”‪“HAPPY NEW YEAR 2017‬‬ ‫‪Every day is A second chance.‬‬ ‫هرروز فرصتی دوباره است‪.‬‬ ‫زندگی ما حقیقا بازتابی از اعمال ما است‪.‬‬ ‫‪If you want more love in the world, create‬‬ ‫‪more love in your heart.‬‬ ‫اگر در دنیا عشق بیشتری می خواهی‪ ،‬عشق بیشتری را در‬ ‫قلبت بیافرین‪.‬‬ ‫‪If you want more competence in your team,‬‬ ‫‪improve your competence.‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪U‬‬ ‫‪L‬‬ ‫‪SA‬‬ ‫‪A‬‬ ‫‪L‬‬ ‫‪HO‬‬ ‫‪O‬‬ ‫‪LL‬‬ ‫‪A‬‬ ‫‪H‬‬ ‫‪HEI‬‬ ‫‪bye‬‬ ‫اگربه دنبال قابلیت بیشتری در گروهت هستی‪ ،‬قابلیتت را‬ ‫بهبود ببخش‪.‬‬ ‫‪This relationship applies to everything, in all‬‬ ‫;‪aspects of life‬‬ ‫این رابطه شامل همه چیز و همه جنبه های زندگی‬ ‫می شود؛‬ ‫‪“Life will give you back everything you have‬‬ ‫‪given to it”.‬‬ ‫«زندگی هر چیزی را که به ان داده ای به تو خواهد داد»‪.‬‬ ‫! ‪Hi‬‬ ‫‪hej‬‬ ‫‪ACB‬‬ ‫!”‪He receives the answer: “Coward‬‬ ‫صدا پاسخ می دهد‪« :‬تو قهرمانی»!‬ ‫‪May joy and happiness snow on you‬‬ ‫‪May the bells jingle for you‬‬ ‫‪May Santa be extra good to you‬‬ ‫”‪“Merry Christmas‬‬ ‫باشد که تمام گل های سرخ خوشبو باشند‬ ‫دنیا روشن باشد و از تیرگی ها به دور و‬ ‫بچه ها لبخند بر لب داشته باشند‬ ‫امیدوارم که تمام ارزوهایت به‬ ‫حقیقت بپیوندند‬ ‫«سال نو مبارک»‬ ‫‪Suddenly, his son falls, hurts himself and‬‬ ‫!!!”‪screams: “AAAhhhhhhhhhh‬‬ ‫سالم زبان‬ ‫‪Great Quotation‬‬ ‫پسری همراه با پدرش در کوهستان پیاده روی می کردند‬ ‫‪YOUR LIFE IS NOT A COINCIDENCE. IT’S A‬‬ ‫!‪REFLECTION OF YOU‬‬ ‫زندگی تو یک اتفاق نیست‪ ،‬انعکاسی از وجود تو است!‬ ‫دوره جدید شماره ‪25‬‬ ‫‪No wallet no sale‬‬ ‫تا نباشد چیزکی مردم نگوید‬ ‫چیزها‬ ‫‪Warm in foot‬‬ ‫خونگرم و باحال بودن‬ ‫‪Dolce but dirty‬‬ ‫اب زیرکاه‪ ،‬عوضی‬ ‫‪Two in three‬‬ ‫بی سروته‪ ،‬به دردنخور‬ ‫‪son and golliwog‬‬ ‫بچه مفت خور‬ ‫‪A son and his father were walking on the‬‬ ‫‪mountains.‬‬ ‫‪95‬‬

آخرین شماره های ماهنامه زیر و بم

ماهنامه زیر و بم 41

ماهنامه زیر و بم 41

شماره : 41
تاریخ : 1398/09/02
ماهنامه زیر و بم 40

ماهنامه زیر و بم 40

شماره : 40
تاریخ : 1397/12/04
ماهنامه زیر و بم 39

ماهنامه زیر و بم 39

شماره : 39
تاریخ : 1397/07/01
ماهنامه زیر و بم 38

ماهنامه زیر و بم 38

شماره : 38
تاریخ : 1396/12/05
ماهنامه زیر و بم 37

ماهنامه زیر و بم 37

شماره : 37
تاریخ : 1396/11/01
ماهنامه زیر و بم 36

ماهنامه زیر و بم 36

شماره : 36
تاریخ : 1396/10/02
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!