ماهنامه صبا نامه شماره 13
ماهنامه صبا نامه شماره 13
شماره 13مرداد 1401قیمت 50000 :ناموت
شخصیت های
موسیقایی ماندگار
سینمای ایران
گفت وگوبابهروز شعیبی
و فرهاد توحیدی ،کارگردان و
فیلمنامه نویس«بدونقرار قبلی»:
مذهـب از فرهنـگ
جـدا شدنی نیست
پژمانجمشیدیدر گفت وگوباماهنامهصبا:
منتقدان در مورد
فیلم های روی پرده
چه می گویند؟
«علف زار» نگاه مردم را به قضات عوض می کند صفحه 1
صفحه 2
صفحه 3
صفحه 4
امه
ن
صاحب امتیاز:
موسسه فرهنگی هنری وصف صبا
مدیر مسئول و سردبیر:
محمدرضا شفیعی
معاون سردبیر:
نغمه دانش اشتیانی
دبیر گروه تحریریه:
سید اریا قریشی
گروه تحریریه:
نیما بهدادی مهر ،ابراهیم تبار ،حسن حقیقی،
احسان دبیروزیری ،محسن شرف الدین،
مروا موسوی
صفحه ارا:
مجتبی شیوری
تصاویر روی جلد:
حسین سلیمانی فرد
سینما
7
نگاهی به مسیر حرکت پژمان جمشیدی در سینمای ایران
10
گفت وگو با پژمان جمشیدی در مورد «علف زار» و مسیر بازیگر ی اش
15
منتقدان در مورد فیلم های روی پرده چه می گویند؟
16
علف زار (کاظم دانشی)
18
مغز استخوان (حمیدرضا قربانی)
20
هناس (حسین دارابی)
22
المینور (داریوش مهرجویی)
24
«بدون قرار قبلی» و سینمای معنویت گرا
28
گفت وگو با بهروز شعیبی ،کارگردان «بدون قرار قبلی»
33
گفت وگو با فرهاد توحیدی ،فیلمنامه نویس «بدون قرار قبلی»
37
تاملی بر شخصیت های ماندگار موسیقایی سینمای ایران
42
مهم ترین فیلم های زندگی نامه ای سینمای جهان
لیتوگرافی ،چاپ و صحافی:
موسسه مطبوعاتی ایران
توزیع:
نشر گستر امروز
با سپاس از:
راضیه جباری ،اکبر شیخی پردستی ،فائقه
صمدی ،فرهاد هدایت
و تمام کسانی که در این شماره ما را همراهی کردند.
نشانی:
تهران ،خیابان ایت اله مدنی ،رو به روی ایستگاه
مترو شهید مدنی ،کوچه خجسته منش ،پالک ۵
تلفن77582422-6 :
فکس77548245 :
تلویزیون
46
گفت وگو با عباس جمشیدی فر ،بازیگر مجموعه «یاغی»
50
نگاهی به باز ی های مجموعه «یاغی»
53
چرا ناصرالدین شاه نزد فیلمسازان ایرانی محبوب است؟
57
معرفی مجموعه های مهم تلویزیونی
58
اقای قاضی (سجاد مهرگان)
60
برف بی صدا می بارد (پوریا اذربایجانی)
62
مستوران (مسعود اب پرور ،سید جمال سیدحاتمی)
64
تازه وارد (گروه کارگردانی)
65
گفت وگوهایی با کارگردان و بازیگر مجموعه «اقای قاضی»
74
نگاهی به کارنامه زنده یاد مسعود بهبهانی نیا به مناسبت پخش مجموعه «برف بی صدا می بارد»
79
نگاهی به مجموعه های موفق جوایز امی 2022
www.mahnamehsaba.com
شبکه های مجازی:
@mahnamehsaba
5
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 5
سـرمقـالــه
نغمه دانش اشتیانی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
6
حقایق را نمی شود انکار کرد .هر چه قدر هم بخواهیم
طور دیگری وانمود کنیم ،در نهایت باید بپذیریم که جامعه
ما (همان طور که در نقاط دیگر دنیا هم شاهدیم) جامعه ای
مصرف گرا است .این یک روند طبیعی است :محصوالت
تولید می شوند تا توسط مخاطب مصرف شوند .در چنین
شرایطی ،بدیهی اســت که یک جامعه متکثر ،نیازمند
تنوع محصوالت عرضه شده اســت .گسترش بسترهای
تولید و عرصه اینترنتی محصوالت نمایشی ،مهم ترین راه
برای براورده کردن این تنوع به نظر می رسد .با نگاهی به
تاریخ سینما به این نتیجه می رسیم که بروز رقابت هایی از
جنسی که در سال های اخیر میان تلویزیون و سامانه های
تولید محتوای نمایشــی در فضای مجازی ایجاد شده،
بیش از این که مخرب باشــد به هر دو طرف یاری رسانده
است .به عنوان مثال ،بعد از ظهور تلویزیون در دهه ،1940
خیلی ها به این فکر کردند که سینمای امریکا با بحرانی
تلویزیون دشمن خونی سالن های
جدی روبه رو شده است.
ْ
سینما به نظر می رسید .واقعیت هم این است که سینمای
امریکا تا همین امروز هرگز نتوانسته به سطح مخاطبی
برسد که در سال 1946به دست اورده بود .اما این فقط یک
روی سکه بود .دست اندرکاران سینما به تدریج راه هایی
برای تعامل با تلویزیون پیدا کردند .نتیجه این بود که این دو
صنعت مهم توانستند از حضور یکدیگر بهره ببرند :نمایش
فیلم های سینمایی جای ویژه ای در برنامه های شبکه های
تلویزیونی پیدا کرد و از سوی دیگر نمایش این فیلم ها از
تلویزیون به قدری برای دست اندرکاران سینمای امریکا
اهمیت پیدا کرد کــه روی رویکردهای تصویری فیلم ها
اثر گذاشــت .در عین حال ،بخشی از سینمای امریکا در
مسیر مخالف حرکت کرد .ظهور جلوه های مهم فن اوری
همچون تکنی کالر ،پرده عریض و نمایش ســه بعدی در
کنار رونق گرفتن ژانرهایی همچون ژانر تاریخی در دهه
،1950نشــان دهنده تالش صنعت ســینما برای انتقال
شکوه و عظمتی بود که از طریق قاب کوچک تلویزیون به
تماشاگر منتقل نمی شد .بدیهی است که چنین تالش هایی
به رشد تکنیکی صنعت سینما کمک کرد .به عبارت دیگر،
ظهور تلویزیون به عنوان یک رقیب جدی تنها به صنعت
سینما ضربه نزد بلکه از جنبه هایی به بلوغ ان صنعت یاری
رساند .مشابه همین وضعیت را می توان در مورد بسیاری
از رقابت های دیگر در تاریخ صنایع مرتبط با سرگرمی هم
مطرح کرد.
اما ایا وضعیــت فعلی را می توان ایده ال دانســت؟
متاسفانه پاسخ منفی اســت .بحث هایی که در سال های
اخیر در مورد نظارت بر محصوالت تولیدشده درگرفته،
عموم ًا محدود به ممیزی های اســتراتژیک بوده و ان چه
تقریب ًا مغفول باقی مانده ،وجود یک نظام حساب شده برای
نظارت کیفی است .منظور ،صرف ًا وجود نهادی باالدستی و
یکدست برای نظارت بر کیفیت محصوالت تمام رسانه ها
نیست بلکه این وظیفه ای اســت که هر کدام از نهادهای
تولید محصوالت نمایشی باید برای خود در نظر بگیرند.
در سال های اخیر نمونه های معدود و اولیه ای از این توجه
دیده شــده :پخش برخی از مجموعه های تولیدشده در
سامانه های اینترنتی به علت نارضایتی مخاطبان متوقف
شده یا مسیر تولید سریال به همین دلیل تغییر کرده است.
اما این مثال های کم تعداد باعث شکل گیری یک سیستم
دقیق و همه جانبه نشده است .هنوز شاهد این هستیم که
اثار بی کیفیت پرتعدادی در شبکه نمایش خانگی تولید و
پخش شده و خیلی وقت ها در جلب مخاطب عام هم ناتوان
نشان می دهند اما این روند با تولید مجموعه های مشابهی
ادامه پیدا می کند .ضربه اصلی ادامه این مسیر ،در درجه
اول به خود ان سامانه ای وارد می شود که مشغول تولید این
مجموعه ها است.
فراموش نکنید که رقابت فعلی صرف ًا میان تلویزیون و
نمایش خانگی نیست بلکه سریال های پرطرفدار خارجی
(به عنوان مثال مجموعه های تولیدشده در کشور ترکیه)
هنوز هم طرفداران خود را دارند .این رقابت البته تا پیش
از ظهور سامانه های اینترنتی به شــکل اشکاری به نفع
مجموعه های خارجی پیش می رفت .یکی از دستاوردهایی
که دست اندرکاران سامانه های داخلی در سال های اخیر
بارها مورد اشاره قرار داده اند ،غلبه بر موج عالقه مخاطبان
عام به تماشای ســریال های ترک است .اما اگر بخواهیم
نگاه دقیق تری به مسیر طی شده بیاندازیم ،اتفاقی که رخ
داده نه غلبه بر ان اثار بلکه حل شدن در ان ها بوده است.
بسیاری از محصوالت نمایش خانگی به جای تبدیل شدن
به الگوهایی جایگزین برای ان سریال های محبوب ،عم ً
ال
بازتولید همان الگوهای داستانی با در نظر گرفتن مالحظات
ظاهری اخالقی محسوب می شوند .یک لحظه به این فکر
کنید که اگر رقیب این ســامانه ها نه «حریم سلطان» و
«فاطما گل» بلکه مجموعه های باشکوهی همچون «بازی
تاج وتخت» یا «بهتره با ساول تماس بگیری» بودند ،ایا اثار
سامانه های داخلی با این سطح از کیفیت می توانستند ان
اثار را ،به قول خودشان« ،از میدان به در کنند»؟
رقابــت میان تلویزیــون و شــبکه نمایش خانگی
در بلندمدت به ســود هر دو طرف اســت اما با توجه به
ضعف هایی که در سال های اخیر مشاهده کرده ایم ،به نظر
می رسد راهی طوالنی در پیش است. صفحه 6
درستایـشفروتنـی
نگاهی به مسیر
ح
رکت پژمان جمشیدی در سینمای ایران صفحه 7
چهره ماه
سید اریا قریشی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
8
1یکی از نظراتی که عمومــاً در مطالب
ستایش امیز مربوط به گروهی از بازیگران بزرگ
تاریخ سینمای ایران (به عنوان مثال زنده یادان
جمشید مشایخی و خسرو شــکیبایی) تکرار
می شود ،تواضع ان ها است .چه در گفت وگوهایی
که این بزرگان در طول دوران پربار حیات خود
انجام دادند و چــه در حضورشــان در مجامع
عمومی ،بعید اســت نمونه ای به یاد بیاوریم که
ان ها خودشان را ،به اصطالح« ،گرفته باشند» .در
ادبیات محاوره ای ،این ویژگی را عموماً با عناوینی
چون «خاکی بودن» مورد اشاره و تحسین قرار
می دهیم .اما ایا فروتنی باید به عنوان یک ویژگی
مثبت برای بازیگران در نظر گرفته شود؟
از یک طــرف ،ایــن ویژگی نبایــد روی
اعتمادبه نفس بازیگر هنگام حضور جلوی دوربین
اثر منفی بگذارد .بازیگر هنــگام حضور جلوی
دوربین باید از این مطمئن باشــد که می تواند
نقش را به باورپذیرترین و مناســب ترین شکل
ممکن ایفا کند .کوچک ترین تزلزلی خودش را در
کیفیت نقش افرینی بازیگر نشان می دهد .پس
اگر فروتنی ذاتی یک بازیگر به اعتمادبه نفس او
در مقابل دوربین ضربه بزند ،نمی تواند یک ویژگی
مثبت قلمداد شود.
با این وجود اوضاع پشــت دوربین متفاوت
است .نباید فراموش کرد که در بسیاری از موارد،
تصویر بیرونی شکل گرفته در مخاطب عام ،تاثیر
خود را در واکنش او به نقش روی پرده هم نشان
می دهد .در سال های اخیر ،متاسفانه بسیاری از
جلوه های خاکی بودن به ژســت هایی در مقابل
دوربین محدود شده است .بسیاری از مخاطبان
هم می توانند این عدم اصالت را تشخیص دهند.
بازیگری که در ذات خود فروتن باشــد ،نیازی
به این ندارد که فروتنی را بــازی کند .برخی از
ستاره ها در اکران های مردمی با لبخندی گشاده
ظاهر می شوند و با مهربانی به تقاضای گرفتن
عکس یادگاری از مردم پاسخ مثبت می دهند اما
در اکثر موارد دیگر ،راز موفقیت را در دور بودن از
مردم می دانند .این دسته از چهره های مطرح،
به شکل گزینشی از مردم استفاده می کنند :وقتی
به مردم نیاز داشته باشند قربان ان ها هم می روند
و وقتی نیاز نداشته باشــند مردم را مشتی ادم
کم دانش و سطحی قلمداد می کنند .گسترش
شبکه های اجتماعی این شکاف را عمیق تر کرده
است .ایا نیازی به این هســت که مثال هایی از
این رفتار توهین امیز و گزینشی را ذکر کنیم؟
حاال با گروهی روبه روییم که برای ژســت های
اینســتاگرامی اهمیت بیشتری قائل هستند تا
یک رابطه واقعی با مردم؛ تازه واردهایی که تنها
بعد از یک فیلم یا سریال موفق احساس می کنند
ال پاچینو یا مریل استریپ هستند.
2در چنین شرایطی باید به افرادی چون
پژمان جمشــیدی احترام گذاشــت .پیشینه
حرفه ای جمشیدی به عنوان یک بازیکن فوتبال
و تبدیل شدن به یک ستاره در عرصه بازیگری با
سریال «پژمان» تاثیری دوگانه بر مسیر حرکت
او گذاشته است .از یک طرف جمشیدی توانسته
نقش های متنوعــی را در تعــدادی از اثار مهم
این ســال ها (چه از لحاظ جایگاه تجاری و چه
استقبال مخاطبان خاص سینما) بازی کند و از
سوی دیگر ،مسیر جدی گرفته شدن او بیش از
اندازه متعارف به طول انجامیده اســت .شــاید
بتوان دلیــل این طوالنی شــدن را در تصویری
جست که در سریال «پژمان» از کاراکتر پژمان
جمشیدی (که طبعاً اقتباسی نعل به نعل از خو ِد
جمشیدی نبوده) جســت وجو کرد .ان تصویر،
مبتنی بر هجو تصویر ساخته شده از جمشیدی
به عنوان فوتبالیستی با یک گل ملی بود .ان چه
پیشینه حرفه ای
جمشیدی به عنوان
یک بازیکن فوتبال
و تبدیل شدن به
یک ستاره در عرصه
بازیگری با سریال
«پژمان» تاثیری
دوگانه بر مسیر
حرکت او گذاشته
است .از یک طرف
جمشیدی توانسته
نقش های متنوعی
را در تعدادی از اثار
مهم این سال ها
(چه از لحاظ جایگاه
تجاری و چه استقبال
مخاطبان خاص
سینما) بازی کند و از
سوی دیگر ،مسیر
جدی گرفته شدن او
بیش از اندازه متعارف
به طول انجامیده
است
در «پژمان» می دیدیم ،تصویــری از یک فرد
شکست خورده بود که شــهرت زیادی داشت،
اما اعتبار چندانی به دست نیاورده بود .فروتنی
جمشیدی باعث می شد مشکلی با ساختن این
تصویرنداشتهباشدوبه سادگیباخودششوخی
کند .اما به نظر می رسد خیلی از ما ،به اشتباه ،ان
تصوی ِر ساخته شده را به زندگی واقعی جمشیدی
هم تعمیم داده و او را ،ان قدر که شایستگی اش
را دارد ،جدی نگرفته ایم .شاید به همین دلیل
است که موفقیت تکرارشــونده جمشیدی در
اثار کمدی را صرفاً به طنازی ذاتی اش نسبت
داده ایم و چشم به روی موفقیت هایش در اثار
غیرکمدی بسته ایم.
3ظاهرا ً پذیرش ایــن نکته برای خیلی
از ما دشوار اســت که بازی در اثار کمدی کار
بسیار پیچیده ای است .قطعاً یک بازیگر موفق
اثار کمدی باید از نوعی طنازی ذاتی بهره مند
باشــد اما نمی توان صرفاً با تکیه به این ویژگی
غیراکتسابی در حوزه طنز دوام اورد .بازیگران
زیادی داشته ایم که در دوره ای نقش افرینی های
موفقی در اثار کمدی داشته اند اما خیلی زود به
حاشــیه رفته و به تکرار افتاده اند .چه بسیارند
چهره هایی که در یــک بازه زمانــی کوتاه به
ســتاره های محبوب عموم مخاطبان تبدیل
شده اند اما مدت هاســت که نمی توان روی نام
ان ها برای جلب مخاطب حســاب چندانی باز
کرد .در چنین شرایطی ،جمشیدی نزدیک به
یک دهه اســت که تقریباً به طور مستمر دارد
در اثار کمدی بازی می کند؛ اثاری که در اکثر
موارد توانسته اند فروش خوبی داشته باشند و
جایگاه جمشیدی را به عنوان یکی از ستاره های
سینمای تجاری ایران تثبیت کنند .این استمرار،
اتفاقی نیست .فارغ از کیفیت فیلم ها ،جمشیدی
بازیگری است که عموماً توانسته گلیم خود را از صفحه 8
اب بیرون بکشد .نقش افرینی او را در فیلمی چون
«دینامیت» نمی توان با بازی اش در «خوب ،بد،
جلف» یا «تگزاس» مقایسه کرد .او مشخصاً کار
کمدی را بسیار جدی می گیرد و برای بازی در
این دســت از نقش ها همان قدر وقت می گذارد
که برای بازی در نقش سختی مثل امیرحسین
در «علف زار» .برای همین است که جمشیدی
هنوز به تکرار نیفتاده و حضور نام او در پوســتر
هر فیلم و مجموعه ای باعث امیدواری مخاطب
نسبت به این قضیه می شود که قرار نیست تکرار
تمام عیار همان شوخی ها و رفتارهای گذشته را
شاهد باشیم.
4اگر جمشیدی بازیگر راحتی طلبی بود
می توانست به اعتباری اکتفا کند که از بازی در
نقش های کمدی به دســت اورده است .عموم
مخاطبان ســینما ،تلویزیون و شــبکه نمایش
خانگی او را دوســت دارند و بیشتر کارهایش را
می بینند .همین دستاورد می تواند سقف خواسته
برخی از بازیگران باشد .اما جمشیدی بارها سعی
کرده خودش را به چالش بکشد .اگر عده ای بعد از
اعالم نام جمشیدی به عنوان نامزد سیمرغ بلورین
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در سی وششمین
دوره جشــنواره فیلم فجر (برای بازی در فیلم
«ســوءتفاهم») با صدای بلند خندیدند ،یا اگر
عده ای به جمشیدی طعنه زندند که در فوتبال
به جایی نرسیده و برای همین سعی کرده وارد
سینماشود(یاداورهمانسوءتفاهماشتباه گرفتن
نقش جمشیدی در «پژمان» با کاراکتر واقعی اش)
مشکل از خودشان بود .جمشیدی مسیر درستی
را در پیش گرفته بود .انتخاب داوران هم درست
بود .جمشیدی از معدود بازیگران ان فیلم بود که
مشخصاًسعیکردهبودبهدرکیازنقشپیچیدهو
غیرمتعارفی که در این درام عجیب داشت رسیده
و ان را روی پرده بازتاب دهد .تاثیر ان تالش را
می شد در نقش افرینی جمشیدی حس کرد.
اگر جمشــیدی بازیگر راحتی طلبی بود،
می توانســت امار فــروش باالی بســیاری از
فیلم هایش را به رخ ما بکشــد و نقدها را به هیچ
انگارد .او می توانست مثل بعضی ها بگوید مردم
نمی دانند منتقد خوردنی اســت یا پوشیدنی؛
می توانست بگوید که منتقدان اهمیتی در سینما
ندارند (خیلی ها این حرف را می زنند اما در عین
حال از هر تعریف و تمجیدی در هر رســانه ای
ذوق زده شده و ان را در صفحات خود در فضای
مجازی بازتاب می دهند)؛ یا می توانست با گفتن
جمالتی از قبیل «در ایران به اندازه یک دست هم
منتقد باسواد نداریم» خود را بازیگری اهل مطالعه
جا بزند .اما او هنوز با دقت و جدیت قابل توجهی
نقدها را دنبال می کند و حتــی مغرضانه بودن
اشــکار برخی از انتقادات هم باعث نشــده تا
جمشــیدی رو به رفتارهای پوپولیستی بیاورد.
این هم جلوه دیگری از فروتنی او است.
5شــاید بتوان «علف زار» را پایان رسمی
دوران اثبات جمشــیدی به عنوان یک بازیگر
جدی دانست .تقریباً در تمام نقدهای منتشرشده
بر «علف زار» (حتی برخی از نقدهای منفی) بازی
جمشیدی در این فیلم مورد ستایش قرار گرفته
است و خیلی ها گفته اند که حاال باید جمشیدی
را به عنــوان یک بازیگر توانمنــد جدی گرفت.
اما اشتباه از ما بود .جمشیدی را باید از مدت ها
قبل جدی می گرفتیم؛ از همان زمانی که در دل
فیلم پرستاره اما اشفته و ضعیف «ما همه با هم
هستیم» از معدود بازیگرانی بود که حضورش
حســی از یک «نقش افرینی» را ایجاد می کرد
و در فیلم قابل احترام امــا ناموفق «ایده اصلی»
موفق شده بود یک شخصیت «نمایشی» خلق
کند .یکی از معیارهای شناخت بازیگران خوب در
پاسخ به این پرسش مشخص می شود که ایا در
فیلم هایناموفقهممی توانندمتقاعدکنندهعمل
کنند یا نه .در مورد جمشیدی ،پاسخ این سوال
به صراحت مثبت است.
این موفقیت ،نکتــه دیگــری را در مورد
جمشیدی یاداور می شود :او بازیگر تنبلی نیست.
بعضی از فیلم هایی که او بازی کرده ،گاه به دالیلی
فرامتنی ،فرصت را برای بازیگر ایجاد می کنند که
فقط در مقابل دوربین حاضر شود و پول کالنی
به دســت بیاورد .اما جمشیدی حتی در چنین
پروژه هایی هم با تمام وجــود در مقابل دوربین
حاضر شده است .این ،یکی از کلیدهای موفقیت
بازیگران است.
6مثل هــر بازیگــر دیگــری ،کارنامه
پژمان جمشــیدی صرفاً از انتخاب های درست
تشــکیل نشــده اســت .گاهی اوقات ،فیلم ها
قابلیت بارورکردن توانایی های جمشــیدی را
نداشته اند .اما تجربه نشــان داده که هنرمندان
در گذر زمان عموماً با انتخاب های درست شان
به یاد اورده خواهند شــد .خوشبختانه کیفیت
عمومی نقش افرینی های جمشــیدی تا امروز
ان قدر متقاعدکننده بوده که بتوانیم او را بازیگری
موفق قلمداد کنیم .با این وجود ،خود او هم تایید
شاید بتوان
«علف زار» را پایان
رسمی دوران اثبات
جمشیدی به عنوان
یک بازیگر جدی
دانست .تقریباً
در تمام نقدهای
منتشرشده بر
«علف زار» (حتی
برخی از نقدهای
منفی) بازی
جمشیدی در این
فیلم مورد ستایش
قرار گرفته است و
خیلی ها گفته اند که
حاال باید جمشیدی را
به عنوان یک بازیگر
توانمند جدی گرفت.
اما اشتباه از ما بود.
جمشیدی را باید از
مدت ها قبل جدی
می گرفتیم
می کند که هنوز راهی طوالنــی در پیش دارد
و خواسته هایش بیش از این ها است .خیلی ها
همچون شهاب در اســمان سینما و تلویزیون
ایران درخشیده اند اما به سرعت ناپدید شده اند.
اســتمرار ،کلید موفقیت طوالنی مدت است
و یکی از ملزومات اســتمرار ،جاه طلبی است؛
خصوصیتی که در جمشیدی به چشم می خورد
و باید امیدوار باشیم که در او باقی بماند.
7به بحث اول مــان برگردیــم .پژمان
جمشــیدی بازیگــری فروتن اســت .در این
مطلب به جلوه هایی از این ویژگی اشــاره شد
و می توان موارد پرتعــداد دیگری را هم ردیف
کرد .جلوه های دیگری از ایــن تواضع را نیز در
گفت وگویی که با او انجام داده ایم و در صفحات
بعد می خوانید پیدا خواهید کرد .جمشــیدی
ان قدر صادق اســت کــه می گوید بــازی در
فیلمی مثل «دینامیت» برایش ســخت تر از
نقش افرینی در فیلم «علف زار» بوده اســت.
نکته مهم و قابل تاملی اســت .امــا به این فکر
کنید که اگر برخــی دیگــر از بازیگران جای
جمشیدی بودند چطور سعی می کردند مدام
بر پیچیدگی های بازی در «علــف زار» تاکید
کرده و کار خود را سخت تر جلوه دهند .فیلمی
که می تواند اعتبار جمشیدی را نزد گروهی از
مخاطبان خاص سینما باال ببرد «علف زار» است
نه «دینامیت» .اما برای جمشیدی بیان صادقانه
عقاید و تجربیاتش مهم تر از این اعتبار اســت.
متاسفانه به نظر می رسد که این ویژگی در سینما
و تلویزیون این سال ها جلوه چندانی ندارد .پس
باید بازیگرانی چون جمشیدی را تحسین کرد.
از سوی دیگر ،امیدواریم پژمان جمشیدی این
خصوصیت را در گذر زمان در خود حفظ کند
تا بتواند برای مدتی طوالنی ستاره قابل احترام
سینما و تلویزیون ما باقی بماند؛ جایگاهی که
قطعاً قابلیت و شایستگی اش را دارد.
9
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 9
سینمای ایران
«علـف زار» نـگاه مـردم را
بـه قضـات عـوض می کنـد
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
10
گفت وگو با پژمان جمشیدی در مورد «علف زار» و مسیر بازیگری اش از «پژمان» تا امروز صفحه 10
احسان دبیروزیری
برای درخشــش در «علف زار» و
موفقیت هایی که به دســت اوردید
تبریک می گوییم .چگونه شد که این
فیلمنامه را انتخاب کردید؟
ممنونم .ظاهرا ً فیلمنامه را برای دو ،سه
بازیگر فرســتاده بودند و بنا به دالیلی امکان
همکاری فراهم نشد .در ابتدا هیچ کس نظری
روی من نداشت .بعدا ً دســتیار این کار من را
پیشنهاد داد .با اقای رادان هم از قبل دوست
بودیم .اما صادقانه باید بگویم که از این نقش
دور بودم .البته قب ً
ال در فیلم «دوزیست» نقش
جدی تری داشتم که هنوز اکران نشده است.
به جــز ان ،حتی وقتــی در نقش های جدی
بازی کرده بودم (مثل «سوءتفاهم» یا «ایده
اصلی») باز رگه هایی از کمدی را چاشنی کار
می کردم .اما نقش مــن در «علف زار» نقش
جدی و متفاوتی بود.
وقتی این نقش به شما پیشنهاد شد
چه احساسی داشتید؟
در طول سال هایی که دارم در سینما کار
می کنم ،دو فیلمنامه بوده که ان ها را از ابتدا
تا انتهــا خواندم بدون این کــه ان ها را زمین
بگذارم :یکی «جهان با من برقص» و دیگری
«علف زار» .فیلمنامه را خیلی دوست داشتم و
هر صفحه اش من را غافلگیر می کرد.
پیش از خوانــدن فیلمنامه با کاظم
دانشی اشنایی داشتید؟
اص ً
ال از قبل با اقای دانشی اشنایی نداشتم.
صادقانه بگویم مطمئن نبودم که سینما را بلد
باشد .اما در حین کار من را غافلگیر می کرد،
فعل خواستن را صرف می کرد ،و وقتی چیزی
را می خواست از ان نمی گذشت .خروجی کار
بسیار فراتر از تصور من بود و خیلی به بازی در
این فیلم افتخار می کنم« .علف زار» را خیلی
دوست دارم.
با توجــه بــه داســتان ملتهب
فیلــم ،قاعدتاً بایــد احتمال بروز
حساسیت هایی را هم داده باشید.
در کنار همه اعتراضاتی که همیشــه به
ممیزی ها و مسائل مشابه می کنیم ،در مواردی
هم باید از مســئوالن تشکر کنیم« .علف زار»
فیلم حساسی است و موضوع حساسی دارد.
این که اجازه دادند این فیلم ســاخته و اکران
شود ،جای امیدواری است.
وقتی فیلمنامه را خواندید احساس
می کردیــد کــه این یــک نقش
به اصطالح «جایزه بگیر» است؟
نه .اص ً
ال به این مسائل فکر نمی کردم چون
مطمئن نبودم در این نقش خوب بازی کنم.
به طور کلی نقش ها را بــرای گرفتن جایزه یا
متفاوت نمایی انتخاب نمی کنم .اگر از قصه ای
خوشم بیاید دوست دارم در ان حضور داشته
باشم و لذت ببرم .نقش امیرحسین را خیلی
دوست داشتم.
تصویری که هنگام خواندن فیلمنامه
از امیرحسین داشتید چقدر به ان چه
االن در فیلم قابل مشــاهده است
نزدیک بود؟
همان موقع که فیلمنامه را خواندم ،همین
شخصیتی را در ان دیدم که االن بازی کرده ام:
ادمی که از لحاظ ذهنی درگیر است ،زیاد اهل
حرف زدن نیست ،ادم چندان خوش مشربی
نیست...
اما شخصیت پیچیده ای است.
بله .شــما ببینید در همین دو ســاعتی
که در فیلم می بینیم با چــه گرفتاری هایی
روبه رو است .همیشه می پرسم که چرا نباید
به سراغ پیدا کردن چنین قاضی هایی و ساختن
فیلم هایی در مورد زندگی ان ها برویم .انسان
خوب بودن در شرایط عادی کار چندان سختی
نیســت .ولی وقتی با پیشنهادهای مختلفی
روبه رویید ،و وقتی حتی زندگی خانوادگی تان
به رای صادرشده توسط شما وابسته می شود،
معلوم می شود چه کسی ادم خوبی است و چه
کسی ادم بدی .ادم هایی که حتی علی رغم
گرفتاری های شخصی شان پای حرف مردم
می ایستند ،قهرمانان بزرگ و ادم های بسیار
مهمی اند .درست است که این قاضی که من
بازی کردم مابه ازای خارجی ندارد و از دل یک
کاراکتر واقعی ساخته نشده ،اما مطمئنم که
از این دست ادم ها در قوه قضاییه داریم و چه
پرونده هایی وجود داشته که ان ها در مقابل
تهدید و تطمیع مقاومــت کردند و پای حق
ایستادند .به نظرم این ادم های خیلی جای کار
دارند و باید در موردشان حرف بزنیم.
امیرحسین در «علف زار» شخصیتی
است که در طول داستان با ادم های
مختلفی روبه رو می شود و در مقابل هر
کدام ،جنبه ای متفاوت از شخصیت
خودرااشکارمی کند.چهتمهیدی
اندیشــیدید که ایــن تنوع
برخوردها یکدســتی جنس
بازی شما را از بین نبرد؟
به نظرم یک قاضی اگر بخواهد
روی پرونده ها تســلط داشــته
باشد ،در درجه اول باید خودش
را کنترل کند .من شخصاً در
یک پالن تحــت تاثیر بازی
سارا [بهرامی] قرار گرفتم و
در ان سکانس گریه کردم.
منظور من جایی است که
ســارا می گوید بچه اش
او را دیــده و از قاضــی
می پرســد که ایا برای
این هم حکمی دارد یا نه.
همیــن االن هم که دارم
تعریف می کنم ،تحت تاثیر
قرار می گیرم .اگر ان سکانس
در تدوین با اشــک من گذاشته می شد،
شاید از لحاظ درام تاثیر بیشتری روی مخاطب
داشت اما به نظرم از لحاظ بازی غلط بود .در
برداشت های بعدی به این فکر کردم که این
در طول
سال هایی که دارم
در سینما کار می کنم،
دو فیلمنامه بوده که
ان ها را از ابتدا تا
انتها خواندم بدون
این که ان ها را زمین
بگذارم :یکی «جهان
با من برقص» و
دیگری «علف زار».
فیلمنامه را خیلی
دوست داشتم و هر
صفحه اش من را
غافلگیر می کرد
ادم یک قاضی است و نباید تحت تاثیر چنین
اتفاقاتی قرار گیرد .خوشبختانه در تدوین هم
انتخاب درستی انجام شده بود .فقط در یک جا،
وقتی دارد از ان پسر بازجویی می کند ،تا حدی
روی دیگر شــخصیت را می بینیم و عصبانی
می شود .این کار هم به عمد انجام شده بود .در
ان جا هم هدفش این است که طرف را تحت
تاثیر را قرار داده و بترســاند تا از او اطالعات
بگیرد و این کار را هم می کند.
پس ان نخ تســبیحی که قرار بود
وحدت شخصیت را حفظ کند ،همین
کنترل شدگی در رفتار بود؟
بله؛ ادمــی که تحت تاثیر اطــراف قرار
نمی گیرد .شخصیت من در «علف زار» حتی
در مواجهه با شــهردار هم تحــت تاثیر قرار
نمی گیرد .در انتها هم کارتی را که از شهردار
گرفته بود از پنجره به بیــرون پرت می کند.
البته ان جا به این فکر کردیم که این ادم نباید
اشغال به بیرون بیاندازد اما فکر کردیم به درام
قصه بیشتر کمک می کند! االن اص ً
ال اعتقادم
در مورد یک قاضی خوب همین است که تحت
تاثیر قرار نگیرد.
در تمرینات به این یکدستی و این
تعریف از شخصیت رسیدید یا در
حین کار این تصویر شکل گرفت؟
به نظرم سختی کار (فیلم یا سریال) همان
روزهــای اول فیلمبرداری اســت .بعد از ان
شخصیت مشخص می شود و دیگر همان را
بازی می کنی .برای من این شکلی است .مث ً
ال
در «زیرخاکی» در یک سری از سکانس ها اص ً
ال
شخصیت فریبرز باغ بیشه را نمی بینید .چون
ان نماها را روزهای اول فیلمبرداری کردیم.
در ان نماها نوع بیان من کام ً
ال عادی اســت.
بعد از دو روز به ان تصویر رسیدیم.
به خصوص در کشــور مــا چون
همه چیز ســریع و فورس ماژور
پیش می رود و مناســبت های
پخشــی داریم و مسائل دیگر،
کار را سریع شروع کردیم و بعد
از دو روز بــه ان مدل صحبت
کردن و رفتار رسیدیم .شاید
بیننده کمتر متوجه شود ولی
خودم متوجه می شوم که در
فصل اول «زیرخاکی» ،ان
شخصیت گاهی اوقات اص ً
ال
فریبرز نیست .با این وجود
در «علــف زار» این نکته
که شــخصیت من اد ِم
تحت تاثیــر قرارگرفتن
نیســت نکته ای بود که
از همان اول زیاد به ان
فکر می کــردم .به نظرم
این بارزترین خصوصیت
شخصیت بود.
به خاطر همیــن هم بود
که این قدر روی ماجــرای فرزند
امیرحسین تاکید شد.
11
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 11
چهره ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
12
دقیقاً .برای همین است که می گویم این
ادم ها بسیار مهم هستند .بحث گرفتن انتقالی
اص ً
ال به خاطر فرزند بیمارش است تا بتواند او را
بهتر درمان کند .اما به خاطر اهمیت این اتفاق،
حتی از ان هم می گذرد.
دیالوگی هم بود که با ممیزی روبه رو
شود؟
حتماً بوده ولی در خاطرم نیست.
ولی چیزی که روی روند داســتان
تاثیر بگذارد نبود؟
نه واقعاً .البته انتهای فیلم عوض شد.
دیالوگی که اخر گفته می شــود که
قطعاً دیالوگ اصلی نبود.
قطعاً نبود .به هرحال هر کســی مراقب
ابروی خودش است .اما حرفی که می خواهم
بزنم این است که االن که فیلم «علف زار» اکران
شد ،چه اتفاقی افتاد؟ غیر از این است که شاید
حتی نگاه بعضی از مردم به قضات عوض شده
و به یک ســری از قضات عالقه مند شده اند؟
فیلم های دیگر هم که اکران شود اتفاق خاصی
نمی افتد .درست است که سینما مهم است اما
قرار نیســت بنیانی را عوض کند .اگر هم قرار
باشد این کار را بکند ،صد سال طول می کشد.
بنابراین فکر می کنم «علف زار» نمونه بارزی در
این زمینه است که با اکران این فیلم ها اتفاقی
نمی افتد .مردم ان قدر اگاه هستند که بد را از
خوب تشخیص می دهند.
با توجــه به تعدد شــخصیت ها و
تقابل های دونفره ای که یک طرف هر
کدام شخصیت امیرحسین حضور
دارد ،هماهنگی بازیگران از اهمیت
بسیاری برخوردار اســت .قبل از
فیلمبرداری چقدر با بازیگران تمرین
کردید؟ ایا دورخوانی داشتید؟
کاش این ســوال را از بقیه می پرسیدید!
من تا لحظه ای که فیلمبرداری پالن ها شروع
شود داشتم لطیفه می گفتم و روی میز ضرب
می گرفتم .حتی یک جا ســارا ناراحت شد ،از
اتاق بیرون رفت و گفت نمی تواند تمرکز کند.
من هم می گفتم« :بگذارید خوشحال باشیم»!
اما جدا از شــوخی فکر می کنم بچه ها خیلی
حرفه ای بودند .شاید ان جا به زبان نمی اوردم
اما عقیده ام این بود که فیلم خیلی تلخ است.
تجربه مشابهی را در فیلم خانم صمدی [«خط
فرضی»] داشتم .ان هم فیلم تلخی بود و پشت
صحنه اش از خود فیلم تلخ تر بود .احســاس
کردم «علف زار» ان قدر تلخ است که نیاز نیست
پشت صحنه اش این قدر تلخ باشد وگرنه همه
ما در مقابل دوربین ادم های افسرده و کم رمقی
خواهیم بود .به نظر خودم این ایده جواب داد.
حتی در یک فیلم غم انگیز و تلخ هم داشــتن
یک پشت صحنه ســرحال و شوخ ضربه ای به
فیلم نمی زند .در «جهان بــا من برقص» هم
این طوری بود .ان جا هم سکانس های خیلی
تلخی داشتیم ولی پشت صحنه ان قدر همه
با هم بگو و بخند داشــتیم و خوشحال بودیم
که ان حــال خوب در خود فیلــم هم جاری
بود .بازیگری که حرفه ای باشد می داند که در
یک پالن چه نقشی دارد و چه کار باید بکند.
البته بعضی ها عادت دارند که دقایقی تمرکز
کنند .نقش ســارا هم واقعاً نقش سختی بود
و به بهترین شــکل ممکن هم بازی کرد .اما
این خاطره ای بود که خودش هم بعدا ً تعریف
می کرد .به هرحال اگر در شوخی ها زیاده روی
کردم از بچه های گروه عذرخواهی می کنم.
با این حرفی که زدید ،مشــخص
اســت که به ِمتُد اکتینگ اعتقادی
ندارید!
حاال ممکن اســت عده ای بگویند دارم
شکسته نفســی می کنم اما واقعــاً این ها را
بلد نیســتم .در «علف زار» هــم ّ
خطی برای
کاراکتر دراوردم و همــان را بازی کردم .کار
عجیب وغریبــی نکردم .این طور نیســت که
تمرین خارق العاده ای کرده باشــم .ک ً
ال قبل
از فیلم یک بار بــه دادگاه رفتم که ان قاضی
هم خیلی شــبیه مــن نبــود و ادم باحال و
خوش مشــربی بود .تازه در همان حضور هم
اتفاق جالبی افتاد .متهمی را قرار بود به زندان
بفرستند و من گفتم حاال که وثیقه گذاشته ،اگر
ممکن است ازاد شده و سر دادگاه بعدی حاضر
شود .این اتفاق افتاد و بعد از خروج ان فرد به
من گفتند« :اگر قرار است از این کارها بکنی از
دادگاه برو بیرون»!
موفقیت فیلمی مثل «علف زار» طبیعتاً
تا حد زیادی وابسته به باورپذیری
شخصیت اصلی اســت .وقتی در
چنین نقشی بازی کردید (که شاید
بتوان گفت مهم ترین نقش افرینی
شــما تاکنون اســت) به این فکر
نمی کردید که تصویری که مخاطب
از قبل از شما دارد ممکن است روی
باورپذیری نقش اثر بگذارد و مث ً
ال
مخاطب همان پژمان جمشــیدی
«پژمان» یا «خوب ،بــد ،جلف» را
ببیند؟
چرا .از این می ترســیدم .اساساً هر بار در
کارهای جدی بازی می کنم این ترس را دارم.
ولی خدا را شکر تاکنون هرگز چنین مشکلی
پیش نیامده اســت و هیچ وقت نشنیدم که
تماشاگر به کاراکتر جدی من بخندد.
با توجه به بازخورد ویژه ای که بازی
شما در «علف زار» به بار اورد ،برای
پروژه بعدی هم این ترس را خواهید
داشت؟
بله .چون تا وقتی زنــده ام و در این حرفه
هستم (چون ممکن است یک روز خسته شوم
و نخواهم این کار را ادامه دهم) حتماً کمدی
بازی می کنم .شاید این حرف مثل شعار باشد
ولی وقتی مردم می خندند واقعاً کِیف می کنم.
این از هزار جایزه برای من باارزش تر است .این
را صادقانه می گویم .اما ترسی که گفتید در من
باقی خواهد ماند .اشــکالی هم ندارد .اگر من
ان قدر بی عرضه ام که نمی توانم چنین تفکیکی
را ایجاد کنم ،حقم است که به من بخندند.
االن که فیلم
«علف زار» اکران شد،
چه اتفاقی افتاد؟ غیر
از این است که شاید
حتی نگاه بعضی
از مردم به قضات
عوض شده و به
یک سری از قضات
عالقه مند شده اند؟
فیلم های دیگر هم
که اکران شود اتفاق
خاصی نمی افتد.
درست است که
سینما مهم است اما
قرار نیست بنیانی را
عوض کند .اگر هم
قرار باشد این کار را
بکند ،صد سال طول
می کشد
البته فقط به توانایــی بازیگر هم
مرتبط نیست .ممکن است بازیگر
من
کارش را درست انجام دهد اما ِ
تماشاگر کماکان ان تصویر قبلی را
به یاد بیاورم.
بله .قبول دارم .اما در مورد «علف زار» فکر
می کنم ان قدر شروع فیلم تکان دهنده است
که نفس تماشاگر بند می اید.
بله .شــروع فیلم خیلی مهم است
و در «علف زار» تاثیر ویژه ای روی
تماشاگر می گذارد.
به خود کاظم گفتم که چند دقیقه ابتدای
«علف زار» (پیش از تیتراژ) به تنهایی یک فیلم
کوتا ِه درخشان است.
به نظر خودتــان تاثیرگذارترین
سکانس فیلم کدام بود؟
به نظرم یکی ان سکانس سیلوئت است و
یکی همان که سارا می گوید بچه اش او را دیده
است .من هر بار که این صحنه را می بینم دیوانه
می شــوم .خیلی اتفاق تلخی اســت؛ اتفاقی
که زندگی تو را تا اخر عمــر تحت تاثیر قرار
می دهد.
ظاهر ا ً شما از سا ل ها قبل مخاطب
جدی و تخصصی تئاتر بودید.
بله .من اواخر دهــه 70و اوایل دهه ،80
بسیاری از تئاترها را می دیدم .ان موقع حتی
شماره ام را به یکی از نیروهای تئاتر شهر دادم
و گفتم اگر تئاتر خوبی روی صحنه رفت و من
خبردار نشــدم حتماً به من خبر دهد .خیلی
وقت ها از تمرین پرسپولیس به تئاتر می رفتم.
نمی دانم چرا .عاشــق تئاتر بودم .ارامشی که صفحه 12
تئاتر به من می داد درست مثل حسی بود که
یک کودک هنگام خــواب و موقعی دارد که
مادرش برایش قصه می گوید.
ســینما را ان قــدر جــدی دنبال
نمی کردید؟
همین االن هم تئاتر را بیشــتر از سینما
دوست دارم .مث ً
ال «مرگ و شاعر» (کیومرث
مرادی) را ســه بار دیدم .ان قدر طوالنی بود
که یک بار دیدنش هم ســخت بود اما ان قدر
دوستش داشتم که ســه بار به دیدنش رفتم.
ان موقــع افــرادی چون کیومــرث مرادی،
حسین کیانی ،کورش نریمانی و چند نفر دیگر
جوان هایی بودند که کار را در دســت گرفته
بودند ،تقریباً داشتند تئاتر نوین را پایه گذاری
می کردند و کارهای بسیار خوبی می ساختند.
مث ً
ال «همسایه اقا»ی حسین کیانی را خیلی
دوست داشتم و ان را هم دو بار دیدم.
ان موقع بــه بازیگــری هم فکر
می کردید؟
ابداً .اصــ ً
ا ایــن کار را در تــوان خودم
نمی دیدم .این بچه ها را که روی صحنه تئاتر
می دیدم پیــش خودم می گفتــم این ها چه
ادم های توانایی هستند.
شما با تلویزیون شناخته شدید و بعد
تجربه حضور روی صحنه تئاتر را
پیدا کردید .نمونه های عکس را زیاد
داریم؛ یعنی بازیگرانی که سال ها کار
تئاتر انجام دادند و بعد در حوزه های
سینما و تلویزیون شناخته شده اند.
در مورد تاثیر ان پیشــینه تئاتری
هم زیاد صحبت شده است .اما حاال
می خواهیم برعکس ان را بدانیم.
وقتی تجربه کار تئاتری را به دست
اوردید ،ایا ان پیشــینه تاثیر مثبت
یا منفی روی کار شما هنگام حضور
روی صحنه تئاتر گذاشت؟
من مثل ان ادمــی بودم کــه قهرمان
شیرجه می شــد و وقتی با او مصاحبه کرده و
از راز موفقیتش می پرســیدند می گفت فقط
دنبال کسی می گردد که او را ُهل داده است!
واقعیت این است که تا قبل از رفتن روی صحنه
تئاتر ،فکر نمی کردم این قــدر کار پیچیده و
حساسی باشــد .تازه ان موقع با کلی تهدید
هم مواجه می شــدم .مث ً
ال عده ای می گفتند
در سالن سمت من گوجه پرت خواهند کرد!
ولی بازی می کردم .اتفاقــاً ان رفتارها به من
انگیزه بیشتری می داد .چون این کار را دوست
داشتم ،تالش و تمرین بیشتری هم می کردم.
کار به جایی رسید که در یک مقطع هر سال
سه نمایش کار می کردم .برای این که این کار
هم به من ارامش می داد و هم ،جدا از مسائل
بازیگری ،می دیدم که دارم چه چیزهای خوبی
یاد می گیرم .در تئاتر شما حق اشتباه ندارید.
شــاید اگر در فوتبال یک اشتباه انجام دهید،
گاهی اوقات اشتباه تاثیرگذاری نباشد .ممکن
اســت توپ بعدا ً به اوت رود و کســی متوجه
اشتباه شما نشود .ولی روی صحنه تئاتر اگر
یک اشتباه انجام دهید همه چیز تا اخر نمایش
عوض می شود.
شما با «پژمان» به سرعت توانستید
میــدان کاری تــان را از فوتبال به
ســینما و تلویزیون تغییر دهید اما
فرایند اثبات شما خیلی طول کشید.
بدون تعارف ،خیلی ها شما را جدی
نگرفتند .شــاید واکنش خیلی از
بازیگران در شــرایط مشابه ،این
بود کــه مــدام در فیلم های جدی
بازی کنند تا بتواننــد خود را اثبات
کنند .ولی شما در این میان کلّی کار
کمدی انجام دادید .با توجه به این که
می دانیم شما نقدها را به طور جدی
دنبال می کنید ،هیچ وقت به این فکر
نکردید که مســیر بازیگری تان را
طوری تغییر دهید که زودتر بتوانید
نظر منتقدان یــا مخاطبان خاص
سینما را جلب کنید؟
نه .چون به اعتقادم بازی کمدی سخت تر
از بازی جدی است و امیدوارم یک روز مخاطب
هم به ایــن نتیجه برســد .به عنــوان مثال،
نمی خواهم بگویم ناراحت شدم اما برایم عجیب
بود که در فیلمی مثل «دینامیت» در نقشــی
ظاهر شدم که هزار فرســنگ از من دور بود.
این فیلم اکران شــد و پرونده اش بسته شد و
هیچ منتقدی در مورد این بازی حرف نزد ولی
«علف زار» انگار چون جدی است جدی تر هم
گرفته می شود و مدام در موردش حرف می زنند.
این در حالی است که شاید بازی در «دینامیت»
برای من حتی از «علف زار» هم سخت تر بود.
تا وقتی زنده ام و
در این حرفه هستم
(چون ممکن است
یک روز خسته شوم
و نخواهم این کار
را ادامه دهم) حتماً
کمدی بازی می کنم.
شاید این حرف مثل
شعار باشد ولی وقتی
مردم می خندند واقعاً
کِیف می کنم .این از
هزار جایزه برای من
باارزش تر است .این
را صادقانه می گویم
تا قبل از رفتن
روی صحنه تئاتر،
فکر نمی کردم
این قدر کار پیچیده
و حساسی باشد.
تازه ان موقع با کلی
تهدید هم مواجه
می شدم .مث ً
ال عده ای
می گفتند در سالن
سمت من گوجه
پرت خواهند کرد!
ولی بازی می کردم.
اتفاقاً ان رفتارها به
من انگیزه بیشتری
می داد .چون این کار
را دوست داشتم،
تالش و تمرین
بیشتری هم می کردم
خیلی نقش سختی بود ولی کسی در موردش
حرف نمی زند .اعتقاد شخصی ام این است که
کا ِر کمدی مر ِد میدان می خواهد و کار هر کسی
نیست .کاری به این ندارم که االن من موفقم یا
نه .هنوز هم می گویم خیلی مانده تا بازیگر شوم.
چون هم دارم نمونه هــای بین المللی را دنبال
می کنم و هم در ایران کنار خــودم بازیگران
دیگر را می بینم .این را صادقانه می گویم .ولی
منظورم این است که کار کمدی ،به خصوص در
ایران ،خیلی کار سختی است .در ایران که همه
خودشان بانمک اند ،این که دو ساعت بتوانید
ان ها را بخندانید کار سختی است.
اخر سطح عمومی کمدی های ایرانی
در سال های اخیر چندان باال نبوده
است.
اعتقاد دارم که هر کمدی ای نمی فروشد.
یک فیلم کمدی حتی اگر فقط برای سرگرمی
ساخته شود (مثل «تگزاس») باید یک مهدی
هاشمی و ژاله صامتی درخشان داشته باشد؛
باید یک خط قصه قابل قبول داشــته باشد تا
مخاطــب ،خدای ناکرده ،فکر نکنــد که او را
حســاب نکرده ایم .برای همین اعتقاد دارم
که کمدی خیلی هم جدی است .همان موقع
هم حس می کردم که شاید عده ای در جامعه
هنری فکر کنند بازیگرانی که االن دارند کار
جدی می کنند در دنیای دیگری هستند و بقیه
هم بازیگرانی هستند که می ایند و فقط مردم
را می خندانند .ولی به نظر من اص ً
ال این شکلی
نیســت .برای همین تا وقتی بازیگری کنم از
سینمای کمدی جدا نمی شوم.
در پذیرش یک سری از نقش ها چه؟
مث ً
ال وقتی فیلمنامه فیلم هایی مثل
«ســوءتفاهم» یا همین «علف زار»
به دست شما رسید ،پیش خودتان
فکر نکردید این نقشی است که با
ان ثابت می کنید که بازیگر توانایی
هستید و در مقابل ســوءتفاهم ها
می ایستید؟
نه .هیچ وقت دنبال ثابت کــردن خودم
نیستم .من برای خودم جهانی دارم که در ان
جهان ،بهترین فوتبالیســت و بهترین بازیگر
جهانم .هرچند در واقعیت اعتقــاد دارم که
راه زیادی در پیــش دارم .با این وجود ،پیش
خودم می گویم اگر خودم از کاری که می کنم
راضی باشــم نیاز بــه تمجید بقیه نــدارم و
تکذیب شان هم ان قدرها مرا ناراحت نمی کند.
البته خوشحال می شوم که این اتفاق بیفتم.
خیلی خوشــحال شــدم که فیلم هایی مثل
«سوءتفاهم» و «علف زار» به من پیشنهاد شد
اما نه این که بخواهم خودم را ثابت کنم .شاید
یکی از دالیلش این باشد که نمی دانم در اینده
چه می شود .شاید اص ً
ال من نتوانم خوب بازی
فیلم خوبی نباشد .اساساً ادم
کنم یا خود فیلمِ ،
ثابت کردن و ُکری خوانی و این چیزها نیستم.
این را البته خودتان نشان دادید .مثل
حواشی جشنواره فجر سال 1399
که تاثیری روی شما نگذاشت.
13
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 13
چهره ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
14
برای من مردم داخل خیابان خیلی اهمیت
دارند .وقتی می بینم که مردم این قدر به من لطف
و محبت دارند ،به این فکر می کنم که ان فضای
مجازیخیلیهممهمنیست.اسمشهمرویش
است :مجازی است .در ان جا معلوم نیست ادم
از کجا می اید یا چه نیتی دارد .واقعیت این است
که ان قدر که مهر و محبت هم از سینماگران و
هم از مردم می گیرم ،یک هزارمش را از ان فضا
نمی گیرم .اما فضای مجازی دیده می شود .وگرنه
محبت ها همواره مرا شرمنده کرده و باعث شده
که خیلی قدرتمندتر ادامه دهم.
در سال های اخیر ،خیلی از بازیگران
با ایفای نقش های کمیک شناخته
شدند اما بعدها نقش های جدی را
به کارنامه خود اضافه کردند و خیلی
از ان ها در این حوزه درخشان ظاهر
شدند .ایا این یک امر اتفاقی است
که این دسته از بازیگران این قدر در
ایفای نقش های جدی و حتی عبوس
موفق اند؟ برمی گردد به همان بحث
شما که بازی جدی راحت تر است؟
نمی خواهم بگویم راحت تر اســت اما کار
کمدی واقعاً ســخت است .نمی خواهم قیاس
کنم .ولــی اعتقــاد دارم بازیگرانی که کمدی
کار می کنند نقش جــدی بازی می کنند ولی
معلوم نیســت بازیگری که نقش های جدی
بازی می کند بتواند کمدی کار کند .البته موارد
این چنینی هم داشته ایم :مثل اقای پرستویی یا
اقای مهدی هاشمی .اکبر عبدی هم که بی نظیر
است .ولی خودم در زندگی ام خیلی ادم جدی
و غمگینی هستم .در عین حال که خیلی تالش
می کنم در زندگی موفق شوم ولی این زندگی
برایم ان قدر ارزشمند نیست .شاید بعد از فوت
مادرم بیشتر هم به این نتیجه رسیدم که چقدر
همه چیز پیش پاافتاده است .این را البته همیشه
به جوان ترها می گویم که به این جمله من نگاه
نکنند بلکه به راهی که امده ام نگاه کنند .ولی
در نهایت می گویم که همه چیز را برای رسیدن
به ان چیزهایی کــه می خواهند ندهند چون
وقتی به سن من برسند می گویند کاش فالن
کار را نمی کردند چون ارزش نداشت .از بحث
منحرف نشویم .شــاید یکی از دالیل نکته ای
که گفتید این است که بازیگرهایی که کمدی
کار می کنند ،ممکن اســت خودشان ان قدر
«ان» کمدی
ادم های شادی نباشند .شاید هم ِ
را دارند و لحظه را می شناســند .این نکته در
کمدی بسیار مهم است .شما اگر یک دیالوگ
را یک صدم ثانیه دیر بگویید ان کمدی منعقد
نمی شود .برای همین است که گاه می بینید که
یک فیلمنامه کمدی خوب در اجرایش اص ً
ال
بامزه نیســت .بازی کمدی خیلی س ِر لحظه و
س ِر ضرب است .ممکن است یک جمله کمدی
را سه بازیگر بگویند و فقط با یکی شان بخندیم.
برای همین است که بازیگرانی مثل رضا عطاران
یا جواد عزتی متفاوت می شوند .موفقیت ان ها
به خاطر این است که ان لحظه ها را می شناسند.
این هم یک امر درونی است .این طور نیست که
این سر ضرب بودن را یاد گرفته باشند.
اخر تعداد این بازیگران در سینمای
خودمان به شکل جالبی زیاد است.
حداقل هفت-هشت نفر از بازیگرانی
که اساساً به عنوان چهره های عرصه
کمدی شناخته شدند ،توانسته اند
شا ه نقش هایی در فیلم های کام ً
ال
جدی و تلخ بازی کنند .ممکن است
نحوه کار ســر صحنــه کمدی در
این امر تاثیر داشــته باشد؟ شاید
بازیگر سر صحنه یک اثر کمدی،
فارغ از نوع نقشی که بازی می کند،
خواسته یا ناخواسته کنتر ل کردن
میمیک صورت یا حرکات را می اموزد
چون خیلی وقت ها ممکن است از
خنده در حال انفجار باشد اما برای
قطع نشدن فیلمبرداری ناچار است
ظاهر دیگری از خود نشان دهد.
بله .انگار هر لحظه در حــال تمرین این
کنترل شدگی است.
دقیقاً .حتی ناخوداگاه .شــاید به
همین دلیل وقتی چنین بازیگری به
سراغ نقش های جدی می رود ،عم ً
ال
این امادگی را پیدا کرده که به شکلی
کام ً
ال کنترل شــده در نقشی خالف
موارد قبلی بازی کند .به نظرتان این
اتفاق موثر است؟
االن که دارم فکر می کنم شاید این طوری
باشد .در کنارش ،همان طور که گفتم ،ممکن
است این هم باشد که این ادم ها از نظر درونی
لزوماً شاد نیستند و شاید این جا بستری پیدا
می کنند که خود واقعی شــان را نشان دهند.
شــما اگر هم صحبت خیلی از این بازیگران
شوید ،ممکن است زیاد نخندید .ولی به چیزی
که شما می گویید فکر نکرده بودم .شاید این
تمرین نخندیدن در ان جا بــه این بازیگران
کمک کرده باشد.
از پــروژه جدیدتــان بــه نــام
«افتاب پرست» بگویید.
«افتاب پرست» یک سریال کمدی برای
پلتفرم «فیلم نت» به کارگردانی برزو نیک نژاد
و به تهیه کنندگی مصطفی احمدی اســت.
قب ً
ال قرارداد این کار را برای ســاخت یک فیلم
سینمایی به نام «جواد پورشه» با اقای سرتیپی
بسته بودم .بعد از شیوع کرونا که همه به صرافت
ساخت سریال افتادند ،امیر برادران که نویسنده
کار است ،تصمیم گرفت ان را تبدیل به سریال
کند .به نظرم سریال بامزه ای است و قلم بامزه ای
دارد .چون خیلی از فیلم های کمدی در مرحله
فیلمنامه ان قدر بامزه نیســتند و در حین کار
تغییراتی می کنند .اما این مجموعه حتی روی
کاغذ هم بامزه است .قب ً
ال هم دو تجربه خیلی
خوب با اقــای نیک نژاد داشــتم و خیلی به او
ارادت دارم .بعد از «خوب ،بد ،جلف» این دومین
سریال من در شبکه نمایش خانگی است .البته
یک مجموعه هم سال گذشته بازی کردم که
خبری از پخش ان ندارم. صفحه 14
منتقـدان در مـورد
فیلم هـای روی پـرده
چـه مـی گویند؟ صفحه 15
اکران
نمره قبولی با اندکی ارفاق
علف زار (کاظم دانیش)
رضا صائمی
«علف زار» یک درام دادگاهی است که از طریق پیوند
و گره زدن دراماتیک خرده داستان هایی که هر کدام ردی
از یک جرم یا اسیب را به همراه دارند در نهایت به تکمیل
پازل قصه کمک کرده که اغازی تلخ و تکان دهنده دارد
و متاســفانه پایانی عقیم و ناتمام .در پس اســیب های
گوناگون رفتاری و اخالقی و اجتماعی از جنایت و خیانت
گرفته تا تجاوز و اعتیاد ان چه در کانون مرکزی درام قرار
می گیرد اما قضاوت کردن درباره خود قضاوت اســت.
این فشردگی پرداختن به معضالت اجتماعی گوناگون
البته بر فیلم سنگینی می کند و حضور خرده روایت های
متعدد موجب می شود تا ریتم فیلم در روایت خط اصلی
داستان دچار نوسان شود .شاید دلیل این رویکرد را باید
در ساختار فیلمنامه جســت که از ترکیب چند پرونده
قضایی نوشته شــده اســت .از این حیث می توان فیلم
را واجد قصه ای رئالیســتی دانســت که به واسطه نگاه
اجتماعی فیلمساز به ان در نهایت یک رئالیست اجتماعی
انتقادی شکل می گیرد که ارجاعاتی منتقدانه به سیستم
قضایی هم در ان قابل ردیابی است« .علف زار» به عنوان
نخستین فیلم بلند کاظم دانشی ،فیلمی جسورانه است
که قدرتمند اغاز می شود و پیش می رود اما محافظه کارانه
به پایان می رسد.
مازیار فکری ارشاد
در زمانــه ای که ســینمای ایــران عمیقــاً دچار
محافظه کاری و بی مسئله گی شــده ،ساخت و نمایش
«علــف زار» اتفاق خوبی اســت .حتی اگــر در مرحله
ممیزی زهر فیلم گرفته شده باشد و برخی سکانس ها و
فرازهای قصه ،نیمه کاره رها شده باشند .نخستین تجربه
کارگردانی کاظم دانشی خوب شروع می شود ،به موقع
اطالعات الزم را ارائه می دهد و به نقطه اوج می رسد .اما
در یک سوم پایانی افت می کند و برخی گره گشایی های
نهایی بی رمق است .با همه این ها «علف زار» در برهوت
فیلم های اجتماعی خوب که هم صاحب مسئله باشند و
هم مسئله خود را به خوبی در قالب و زبان سینما مطرح
کنند ،اثر قابل تاملی است .بهترین بازی پژمان جمشیدی
در طول یک دهه حضور در ســینمای ایــران ،که ثابت
می کند دیگر باید او را جدی گرفت .میزانسن های شلوغ
و پرتنش فیلم هم به خوبی اجرا و کارگردانی شــده اند.
کاظم دانشی با نخستین فیلم بلند خود با اندکی ارفاق
نمره قبولی می گیرد.
امیررضا تجویدی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
16
درامی پرکشــش و مبتنی بر موقعیت اولیه ای هولناک کــه در بزنگاه هایی مهم در به
سرانجام رساندن مقاصدش ناکام بوده است .مطابق با الگوی درام های کاراگاهی مدرنیستی،
امیرحسین (پژمان جمشیدی) در مقام قهرمان زخم خورده و خطاکاری که حال باید برای
جبران اشتباه خویش و تجربه رستگاری به اب و اتش بزند ،پله به پله و با اگاهی چند پله ای از
واقعیت بحرانی که مسئول حل ان است ،در مسیر حقیقت جویی قرار می گیرد تا اشتباهش
را از مســیر جدید جبران کرده و بتواند حیثیت خود را بازیابد .این چنین است که فیلمنامه
«علف زار» موفق می شود با پیروی حداکثری از الگوهای خلق قهرمان در سینمای کالسیک،
موقعیت به روزش را به مدد اموزه های فیلم نامه نویسی برای مخاطب واجد اهمیت بسازد .با
این حال ان چه باعث می شود در مســیر تحقق اهداف داستان سکته هایی خفیف به وجود
بیاید ،پررنگ شدن بی مورد برخی پیرنگ های فرعی – مثل ماجرای مرد و زن معتاد و گرفتن
شناسنامه برای فرزندشان – است که حضورشان در مقاطعی اگرچه کارکرد مناسبی برای
شــکل دهی به زیرمتن فیلم دارد ،اما پررنگ شدنشــان به ویژه در پرده پایانی روایت ،ریتم
پردازش پیرنگ اصلی را تا حد زیادی انداخته اســت و در شمایل فعلی حتی قابل حذف نیز
به نظر می رسند ،اما حضور دارند تا تاکیدی موکد بر التهاب جاری در زیرمتن داشته باشند.
برگ برنده مهم «علف زار» شــکل دادن به کشمکش درونی برای امیرحسین جهت گرفتن
تصمیمی مهم و دراماتیک در پرده پایانی است و قرار گرفتن بر سر دوراهی پی گرفتن شکایت
سارا (سارا بهرامی) با جدیت هرچه بیشتر و علی رغم تاکید مافوقش ،یا تالش برای اقناع سارا
به انصراف از شکایت بنا به مصلحت.
مشکل البته این است که مقدمات این تصمیم در پرده میانی با تاکید اضافی داستان بر
نمایش وضعیت تمام نمایندگان قطب های داستانی ،تمرکز داستان را بیش از اندازه مغشوش
کرده و باعث شده علل اصلی تصمیم نهایی امیرحسین در مســیر داستان کمرنگ باشند.
با این وجود کیفیت طراحــی نقاط طالیی فیلمنامه در «علــف زار» و بازی خوب مجموعه
بازیگران ،باعث شده تا با یک درام تابوشکن قهرمان محور مواجه باشیم که اگرچه در لحظاتی
دســتاوردهای جســورانه اش برای زدن به دل منویات قربانیان جنایتی هولناک را فدای
محافظه کاری های فرامتنی می کند ،اما در نهایــت نتیجه ای قابل اعتنا از برایند تصمیمات
شخصیت ها را نمایش می دهد و به راحتی از کنار مسائلشان عبور نمی کند. صفحه 16
احمد شاهوند
تسلط بر اجزای صحنه و کنترل و هدایت بازیگران
نقطه قوت کاظم دانشــی در کارگردانی اثری است که
فیلمنامه اش تکلیفش با خودش مشخص نیست و زاویه
نگاهش مدام تغییر می کند .روایت ،نمی داند با بازپرس
(پژمان جمشــیدی) جلو برود یا با ســارا و شبنم (سارا
بهرامی و ستاره پسیانی) یا سمت خانواده شهردار بایستد
یا حواســش به داستان به شــدت وصله شده و نچسب
محسن و فریبا (مهدی زمین پرداز و صدف اسپهبدی)
باشــد و به همین دلیل در انتها نمی تواند به پایان بندی
متمرکزی برســد .هرچند که گفته شــده پایان بندی
اصلی و 9دقیقه ای فیلم ،ممیزی خورده و دچار سانسور
شده است.
پژمان جمشــیدی بهترین نقش افرینــی کارنامه
سینمایی اش را ایفا کرده است .ســارا بهرامی و ستاره
پسیانی همانی هســتند که ازشــان انتظار می رفت و
مهدی زمین پرداز هم نشان داده که می خواهد در اجرای
نقش های متفاوت توانش را بسنجد و در اینجا تا حدودی
موفق عمل کرده است .صدف اسپهبدی هم با ان گریم
ســنگین که البته تا حدودی یاداور نقش سارا بهرامی
فیلم «دارکوب» است ،وادارمان می کند تا منتظر دیگر
نقش افرینی هایش بمانیم.
بد نیست یادی هم کنیم از تدوین حمید نجفی راد
و تصاویر هادی بهروز که در راستای ریتم و خلق فضای
فیلم حرکت کرده اند و تالششان شایسته تقدیر است .اگر
فیلمنامه جسارت نزدیک شــدن به شخصیت بازپرس
پرونده را داشت و با شــک و تردیدهای او جلو می رفت،
می توانست یکی از شگفتی های اکران امسال باشد.
صوفیا نصرالهی
اولین فیلم کاظم دانشی تلفیق یک درام دادگاهی با
فیلمی اجتماعی است و دست روی قصه حساسی گذاشته
است .فیلم با الهام از واقعه ای که چند سال پیش در باغی
در حاشیه اصفهان رخ داده ساخته شده .روایت تجاوزی به
زنانی که در یک مهمانی حضور داشتند .هوشمندانه کل
قصه فیلم در راهروهای دادگاه و اتاق بازپرسی می گذرد
که این ادم ها قرار است چنین وضعیت پیچیده ای را ان جا
حل و فصل کنند .خیلی سخت است که در چنین فیلمی
نه بی انصافی کنی و نه از خط قرمزها عبور کنی اما دانشی
موفق شده کاراکترهایی با شخصیت پردازی درست خلق
کند که نه قربانیانی فرشــته خو هستند و نه شیاطینی
ظالم .این وسط بازی پژمان جمشــیدی و سارا بهرامی
هم نظرگیر است .جمشــیدی بهترین بازی کارنامه اش
را در «علف زار» ارائه می دهد .بازپرســی متعهد به کار
و حرفه اش که می خواهد پرونده را درســت به سرانجام
برساند« .علف زار» از ان فیلم هایی است که در موردش
می شــود به کلمه ی «به اندازه» اشاره کرد .در این فیلم
همه چیز به اندازه است .بازی ها ،موقعیت های دراماتیک
و از همه مهم تر توان نویسنده-کارگردان در مورد قضاوت
موقعیتی که کاراکترهایش در ان گیر افتاده اند .کارگردان
با وجود این که فیلم اولش است در دام خودنمایی نمی افتد
و قصه اش را درست و بدون اداهای نامربوط روایت می کند
اما یادش نمی رود که در جزییاتی مثل ریتم و تدوین هم
حرفه ای عمل کند.
سحر عصرازاد
کاظم دانشی در نخستین تجربه فیلم بلند سینمایی اش براساس
فیلمنامه ای از خودش ســراغ پرونده های واقعی مردمان امروز رفته و
تالش کرده چند موضوع داغ و مبتالبه اجتماعی را با محوریت کاراکتر
یک بازپرس مورد بسط و گسترش قرار دهد؛ معضالتی مهم که کمتر
راه به اخبار و امار رسمی پیدا می کنند و تنها در شنیده ها و حرف های
درگوشی باقی می مانند .فیلم این امتیاز ویژه را دارد که این حرف های
درگوشی را بلند ادا می کند تا به گوش همه برسد .اما مشکل اصلی این
است که جسارت در طرح موضوع را فدای طرح معضالت و پرونده های
مختلف می کند و به همین دلیل از تمرکز و اسیب شناسی بازمانده و در
واقع در همان طرح موضوع متوقف می ماند.
مهم تر از همه این که نمی تواند کاراکتر محوری خود را که بهانه ای
برای ســرک کشــیدن به این پرونده ها و طرح موضوع است ،فراتر از
بازپرس درگی ِر محیط کار برای مخاطب ملموس و شفاف
تصویر یک
ِ
کند .جای خالی در پردازش شخصیت که می توانست ارتباط مخاطب
را با قهرمان و داستان یک روز ملتهب از زندگی اش تنگاتنگ تر کند ،با
تعدد پرونده هایی پر شده که درام را دچار انباشتگی و تعدد خط قصه
کرده است.
در عین حالی که نقاط تالقی این خطوط تنها بازپرس است و این
امکان وجود داشت که با ایجاز تمرکز داستانی روی یک موضوع محوری
برجسته تر و مهم تر قرار گیرد؛ یعنی همان تجاوز و تعرض و تالش یک
زن برای شــکایت از متجاوز یا متجاوزان ورای از دست رفتن ابرو در
خانواده ای متنفذ و شهری کوچک و سنتی و حتی طالق و از دست دادن
فرزند .اما فیلمساز این کار را نکرده و به همین دلیل در بخش میانی با
قصه ای عریض و پرشاخه روبه رو هستیم.
17
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 17
اکران
یک گام رو به جلو
مغز استخوان (حمیدرضا قرابین)
رضا صائمی
«مغز اســتخوان» با قصه ای شــبیه بــه الگوهای
فیلمنام هنویســی اصغر فرهادی ،شــخصیت های خود
را در یک بزنــگاه اخالقی قــرار می دهد کــه تعلیق و
کشش و کشــمکش دراماتیک از قرار گرفتن در همین
موقعیت ملتهب ساخته می شود« .مغز استخوان» ایده
جســورانه ای دارد و مخاطب را در برابــر یک موقعیت
ملتهب اخالقی -عاطفی قرار می دهد .موقعیتی پر تنش
از حیث تصمیم گیری که می توان ان را بیش از هر چیز
یک بحران زنانه و مادرانه دانســت .بحرانی که بهار را در
چالش بین وظایف مادری و تعهد زناشویی قرار می دهد و
این مسئله فارغ از این که فیلم چگونه زن قصه خود را در
مواجهه با این بحران بازنمایی می کند ،یک تجربه دشوار
زنانه است .تجربه ای میان مادرانگی و زنانگی.
مازیار فکری ارشاد
یکی از بهتریــن فیلم هایی که در یک ســال اخیر
اکران شده اند .فیلمنامه ای متوازن که سر صبر و حوصله
قصه اش را گســترش می دهد .اگاهانه و هوشمندانه از
افتادن در دام یک ملودرام پر اشــک و اه پرهیز می کند
و پایانی تکان دهنده و هولناک دارد .یک معضل پیچیده
اجتماعی محور اصلی فیلم قرار می گیــرد و کالف ان
هر لحظه پیچیده تر می شــود تا به نقطه پایانی برسد.
از معدود فیلم هایی که با تاثیرپذیــری از فرم پایان باز
سینمای فرهادی ،پایان بندی سرراست و روشنی ندارد
اما این پایان بندی با ساختار فیلم همخوانی دارد و توی
ذوق نمی زند .بازی های پریناز ایزدیار و بابک حمیدیان
ملموس و پذیرفتنی اســت و جواد عزتی هم بازی قابل
توجهــی ارائه می دهــد .فیلمی با دکوپاژ ســنجیده و
کارگردانی قابل قبول.
امیررضا تجویدی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
18
نمونه ای مهم از اثاری که اگرچه نهایتاً پیشنهادی نوین جهت طراحی مسیر تراژیک قهرمان در سینمای
ایران ارائه می دهند ،اما این سر و شکل داشتن مسیر داستانی لزوماً به خلق اثری کامل و موفق منجر نشده است.
فیلم حادثه محرکش را بر مبنای دیالوگ هایی مطول شکل می دهد و بیش از حد با لحنی بیان گر شخصیت ها
و انگیزه شان را معرفی می کند ،اما در نقطه عطف نخست ،موقعیتی تنش زا را پیش می کشد که نمونه مشابهش
از حیث میزان حساسیت عرفی و اجتماعی ،کمتر در سینمای ایران سابقه داشته است .مشکل اما این جاست
که مسیر پاسخ و واکنش بهار (پریناز ایزدیار) و حسین (بابک حمیدیان) به بحران مرکزی الغر و کم جان است
و کشمکش ها در عوض برخورد موقعیت های متضاد شخصیت ها در مواجهه با بحران های زندگی فردی شان،
از خالل دیالوگ و توضیح قراردادها شکل می گیرند و چندان اغاز و فرجام دراماتیک ندارند .ان چه مشکل را
دوچندان می کند ،تغییر مسئله مرکزی فیلمنامه در نقطه میانی است – پیش کشیده شدن ماجرای اتهام مجید
(جواد عزتی) و اغاز مسیر امیر (نوید پورفرج) برای یافتن حقیقت ماجرا – که گویی قرار بوده صرفاً در حد مانعی
جدید بر سر راه رسیدن شخصیت ها به هدف باشد ،اما حضور اساسی اش در داستان به قدری بر تمام کشمکش ها
و مراحل پیشبرد ابعاد پرسش دراماتیک اصلی سایه انداخته که به کلی بحران اولیه را کنار می زند و شخصیت ها
را با تغییر نیازی اساسی مواجه می ســازد که اگرچه طی چند رفت و بازگشت بین نتایج و ابعاد هر دو مسئله،
فیلم نامه نویس سعی کرده تا انسجام روایت را حفظ کند ،اما توزیع نامناسب اطالعات در پرده دوم و عدم تمرکز
کافی برای نگه داشتن داستان در مسیری واحد ،رشته اتصال مخاطب با داستان را از هم می گسلد و منجر به از
دست رفتن جذابیت بالقوه موقعیت مرکزی اولیه در پرداخت می شود و روایت را به پایانی می رساند که نه پایان
راه شخصیت هاست و نه راه حل هیچ یک از بحران ها را پیش رو قرار می دهد. صفحه 18
احمد شاهوند
دومین ساخته سینمایی حمیدرضا قربانی در مجموع یکی دو پله باالتر از فیل م اول او «خانه ای در خیابان چهل
و یکم» قرار می گیرد .صرف نظر از پایان بندی ناگهانی و رها و باز و ول فیلم که گویی کارگردان ،شخصیت هایش
را روی هوا رها می کند و به عنوان بندی پناه می برد ،فیلم ،نسبتاً خوش ســاخت و روپاست .علی زرنگار به عنوان
فیلمنامه نویس موفق می شود داستان پر اوج و فرود و به اصطالح خودمان پرمالتی را روایت کرده و شخصیت ها را
درگیر موقعیت بحرانی کند .فارغ از برخی نماهای کوتاه فیلم که اضافی هستند و حذفشان هیچ لطمه ای به روایت
نمی زند ،حمیدرضا قربانی بی لکنت موفق می شود از پس روایت داســتان برامده ،شخصیت ها را معرفی کرده و
تماشاگر را با ان ها همراه کند .پرداخت درست شخصیت های اصلی به خصوص کاراکترهایی که بابک حمیدیان و
نوید پورفرج با نقش افرینی درجه یکشان ایفا می کنند ،همذات پنداری مخاطب را در پی دارد.
جواد عزتی نسبت به دیگر نقش افرینی هایش در یکی دو سال اخیر («شنای پروانه» و «اتابای» و حتی «مرد
بازنده») در حدی پایین تر قرار می گیرد .همان قدر که او در فصل مالقات با برادرش در زندان خوب است و همراه
با نوید پورفرج سکانس دو نفره ماندگاری را خلق کرده اند ،در فصل ماقبل پایانی که همسرش نزد او می اید ،حتی
موفق به حفظ راکورد بازی اش هم نشده است.
اگر پایان بندی فیلم را که البته مهم ترین بخش هر فیلمی است ،نادیده بگیریم« ،مغز استخوان» فیلم خوبی
است که حمیدرضا قربانی را به عنوان یک کاریلد به سینمای ایران معرفی می کند .هرچند از دستیار اصغر فرهادی
کمتر از این هم نمی توان انتظار داشت.
سحر عصرازاد
«مغز استخوان» داستان خود را با پیگیری کاراکتر مادر اغاز می کند که ازدواج مجدد
کرده و حاال باید به دنبال شوهر ســابقش بربیاید تا از او کمک بگیرد .این چالش بین زن
و شــوهر جدید با پرداخت کاراکتری مثبت و عاشق پیشه برای شــوهر دوم ،معطوف به
کشمکش های زن با خودش شده بدون ان که مخالفت شوهر در ان دخالت پررنگی داشته
باشد.
به خوبی مشخص است که نویسنده و فیلمساز خواسته اند قصه خود را از سمت شوهر
سابق و گرفت و گیر های او در زندگی امروز پی بگیرند و به همین دلیل هم او را در استانه
اعدام در زندان قرار داده اند تا گره اندازی برجسته تر و محکم تر شود.
در این شرایط درام همچنان قابل پیگیری و تالش زن برای ارتباط برقرار کردن با شوهر
سابقش از پیچیدگی های قابل قبول و جذابی برخوردار است که منجر به مواجهه او با برادر
شوهر سابقش می شود.
اما قصه وقتی از دست می رود و هسته ملتهب خود را تحت تاثیر گره اندازی های افراطی
و ناکارامد قرار می دهد که نویسنده اگاهی برادرشوهر از دروغین بودن جرم برادر محکوم
به اعدامش را در کش و قوس همین پیگیری ها متوجه می شود و تصمیم می گیرد ته و توی
ماجرا را دربیاورد.
نجاست که خط مکملی برای بسط و گسترش داستان در سطحی دیگر طراحی
از ای
شده؛ یعنی تالش یک برادر برای زنده ماندن برادر بزرگ ترش ،نه تنها نمی تواند در راستای
تالش های یک مادر برای زنده مانــدن فرزندش قرار بگیرد ،بلکــه ان را لوث و کمرنگ
می کند .کارکرد این خط داستانی را تنها می توان در تعدیل کاراکتر شوهر سابق و بسط
چهره تخت او از بُعدی دیگر موثر دانست که اگر این گونه هم باشد ،کمترین تاثیرش باید
باورپذیری کنش مرد در سکانس پایانی و رد پیشنهاد زن سابقش باشد .رفتاری که هر چند
تعیین کننده است ،اما به هیچ وجه در اشل این کاراکتر باورپذیر نمی شود و تنها تبدیل به
کنشی تحمیلی از سوی نویسنده می شود که برای رها کردن فینال قصه در بی سرانجامی
و نامعلومی وارد کار کرده است.
19
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 19
اکران
قابلیتی که به سرانجام نرسید
هناس (حسین دارایب)
رضا صائمی
نام عجیب فیلم کنجکاوی برانگیز است اما تماشای ان ناامید کننده .فیلمی که
بر اساس داستان واقعی قرار است قصه زندگی و ترور شدن یک دانشمند هسته ای
را روایت کند اما واقعیت در ان به دلیل سستی در فیلمنامه و شخصیت پردازی ها
به خلق موقعیتی رئالیستی نمی انجامد .وقتی قرار است یک داستان واقعی و حتی
یک مستند را هم به تصویر بکشیم نیازمند یک درام و منطق دراماتیک هستیم.
این جا قرار نیست شخصیت های واقعی در فیلم حضور داشته باشند بلکه قرار است
کاراکترهایی نقش ان ها را بازی کنند و این یعنی محتاج درام پردازی هستیم که
منطق خودش را الزم دارد.
«هناس» بیشتر دچار سانتی مانتالیسم و نوعی روایت پروپاگاندایی در قصه
شده و به همین دلیل تاثیرگذاری اش را از دست می دهد .ان چه که اتفاق نمی افتد
شکل گیری و باورپذیری یک قهرمان ملی اســت .گرچه فیلمساز تالش کرده با
تمرکز و تاکید بر همســر این قهرمان به او بنگرد اما در نهایت از حاشیه به متن
نمی رسد و نمی تواند قهرمان بسازد .وقتی فیلمی قهرمان پرور قهرمان نمی سازد
سایر عناصر فیلم حتی اگر واجد ارزش های زیبایی شناختی باشد خنثی شده و
در خدمت ایده مرکزی قصه قرار نمی گیــرد .فیلم «هناس» در نهایت نمی تواند
نام داریوش رضایی نژاد را در ذهن مخاطب ثبت کند .فیلم داستان زنی است که
تالش دارد به هر نحوی زندگی خود و خانواده اش را حفظ کرده و ان را از خطرات
و اشوب های پیرامون کار همسرش دور سازد .روایتی زنانه که اغلب دل نگرانی ها
و اضطراب های او را به تصویر می کشــد .همین زاویه دید غلط فیلم برای روایت
قصه اش به ضد خود بدل می شود.
مازیار فکری ارشاد
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
20
داستان واقعی یک دانشمند هسته ای ایرانی که ترور می شود،
بهترین فرصت هــا را برای فیلم به وجــود اورده که این فرصت ها
به راحتی از بین می روند .می شــد از این قصه یــک تریلر جنایی/
سیاســی درجه یک دراورد .اما ســازندگان فیلم ترجیح داده اند
با نزدیک شــدن به زندگی خانوادگی شــخصیت اصلی ،وجهی
همدلی برانگیزتر از او به نمایش گذارند که در این زمینه هم موفق
نیستند .ما نه می فهمیم که شخصیت اصلی دقیقاً چه کار می کند
نه دغدغه های شخصی و خانوادگی اش به درستی تبیین می شوند.
فیلمنامه حفره های پرشــماری دارد و شخصیت ها اعم از اصلی و
فرعی ،بیشــتر به تیپ نزدیکند و هیچ کنش خاص و متمایزی از
ان ها نمی بینیم .کاراکترها شناسنامه روشنی ندارند و انگیزه های
انان کام ً
ال مبهم اســت .یک فیلم ضعیف از موضوعی که پتانسیل
الزم برای تبدیل به یک فیلم خوب داشــت اما نتیجه کار چنگی
به دل نمی زند. صفحه 20
امیررضا تجویدی
ایده مرکزی هوشمندانه اش برای روایت داســتانی واقعی از زاویه دید شخصیتی
اثری که
عموماً مغفول را علی رغم گره هایی که تا نیمه فیلم را ســر پا نگه داشته است ،نهایتاً در فضایی
محافظه کارانه رها کرده است .اما داســتان با وجود ایده های اولیه ممتازش در حوزه روایت ،در
ی و داستان حقیقی اش رویکرد جدیدی ندارد .مسئله اصلی «هناس»
نوع بازنمایی سوژه بیرون
شخصیت هایی هستند که در تمام بزنگاه های حساس که باید جایگاه تصمیم گیرنده داشته باشند،
بیش از اندازه در النگ شات دیده می شوند و فیلمنامه برای از بین نرفتن هاله قدسی دور سرشان،
ن زدن
با محافظه کاری از نمایش کشمکش های درونی انان طفره می رود و ترجیح می دهد با دام
به قطب بندی های شخصیتی صفر و صدی ،پهلو به پهلوی کلیشه های امتحان پس داده حرکت
کند .بنابراین در «هناس» با این که تالش شده تا با تغییر زاویه دید از داریوش به سمت شهره،
به یک موضوع امنیتی ورودی متفاوت داشته باشد ،اما همین تغییر استراتژی از جایی به بعد ،به
پاشنه اشیل فیلم نامه نیز تبدیل شده اســت؛ چرا که فاصله بیش از اندازه داستان از داریوش به
عنوان قهرمان فیلم در پرده میانی – به حدی که جز در چند سکانس محدود حضور جدی ای از او
به چشم نمی خورد – بیش از اندازه او را در موقعیت انفعال قرار می دهد تا مبادا شناختن درونیات
او ،ارزش فرامتنی موضوع مهم امنیتی برای او به مثابه قهرمان را زیر سوال ببرد .هم چنین در پرده
میانی اهمیت کنش شخصیت ها به حدی پایین است که در رقم خوردن نقاط عطف بی تاثیر است؛
گویی ان ها در این مسیر با انفعالی مخرب صرفاً انتظار می کشند تا دست هایی بیرون از چارچوب
داستان اتفاقات و سرنوشت را برایشان رقم بزنند .به همین دلیل «هناس» به اثری محافظه کار
تبدیل شده که شخصیت ها و کنش مندی هایشان را در برابر مشیت و مصلحت های فرامتنی خلع
سالح کرده است.
سحر عصرازاد
حسین دارابی با ساخت اولین فیلم سینمایی اش؛ «مصلحت» که در دوره قبلی
جشنواره به نمایش درامد ،نشان داد واجد یک سری دغدغه مندی های عقیدتی-
ایدئولوژیک است که فیلم اش را در رده اثار سیاسی قرار می داد.
این نکته نمی تواند تبدیل به نقطه ضعف از پیش تعیین شده ای برای یک فیلم
شود چراکه اثار سیاسی خوش ساختی همچون «ســیانور»« ،ماجرای نیمروز» و
«شبی که ماه کامل شد» هنوز هم قابل ارجاع و تاثیرگذار هستند .طبعاً ان چه سطح
فیلم را از ورای شعار ارتقا می دهد ،نوع نگاه سینمایی و دراماتیک به سوژه محوری و
مال خود کردن ان است.
دارابی در «هناس» سوژه ای را محور قرار داده که ورای رئالیسم ،جذابیت تبدیل
شدن به یک فیلم پرتعلیق و پرکشش در پیچ و خم های یک پرونده مرموز و سوال
برانگیز را دارد که برای هر مخاطبی می تواند کنجکاوی و جذابیت ایجاد کند.
اما نکته این جاست که به دالیل مختلف از دستمایه های جذاب سوژه محوری
فاصله گرفته و اص ً
ال وارد الیه های درونی موضوع نمی شود بلکه در سطح همان اخبار
منتشر شده از پرونده های ترور دانشمندان هسته ای که در رسانه ها منتشر شده ،باقی
می ماند .به نظر می اید حساسیت موضوع و مالحظات باعث شده این نگاه بافاصله و
محافظه کار بر فیلم حاکمیت یافته و حتی با انتخاب همسر این دانشمند هسته ای،
فیلم از زاویه نگاه یک زن وارد این پرونده شــده و در پیچ و خم های اولیه و ســاده
نگرانی های زنانه باقی مانده است.
رویکردی که باعث می شــود مخاطب به این نکته فکر کند اگر به جای پرونده
هسته ای ،سوژه های دیگری منشا نگرانی زن برای تهدید خانه و خانواده و شوهرش
بود ،چه اتفاقی می افتاد و فیلم چیزی از دست می داد؟
این پرسش و پاسخ برامده از ان ،یاداور می شود که فیلم نتوانسته پرونده ترور
دانشمندان هسته ای را تبدیل به درام و مســئله محوری و مهمتر از همه تبدیل به
دغدغه درونی مخاطب کند و فقط در سطح و رویه این موضوع مانور می دهد که وجه
جدیدی به همراه ندارد.
21
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 21
اکران
یک قطعه فالش در کارنامه استاد فیلمسازی
المینور(داریوشمهرجویی)
رضا صائمی
«المینور» را نمی توان بدون قیاس با «سنتوری» تحلیل کرد که قرار بود فیلم
«سنتوری »2باشد .نتیجه این قیاس البته ناامید کننده است حتی اگر «سنتوری»
را هم دوست نداشته باشیم .گویی نسخه ای کاریکاتوری و اگزجره از فضا و مضمون
«سنتوری» در «المینور» بازتولید می شود که اگر بخواهیم به زبان موسیقیایی
حرف بزنیم باید بگوییم «المینور» یک قطعه فالش در کارنامه مهرجویی است.
فیلم چنان ازسر بی حوصلگی و سرسری ساخته شده که به کمدی ناخواسته بدل
می شود .حتی حرف فیلم هم کهنه است و تکرار مکررات .فیلمی که در خوانشی
سطحی می خواهد موانع و عوامل بازدارنده نوازندگی زنان را به تصویر بکشد اما
چنان دم دستی و کلیشه ای که نه منطق دراماتیک موقعیت ها درست صورت بندی
می شود و نه شخصیت پردازی قوام دارد .به همین دلیل لحن رئالیستی فیلم در
فضای سورئالیستی ان استحاله شــده و در نهایت روایتی ناموزون از قصه شکل
می گیرد.
صوفیا نصرالهی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
22
«المینور» به لحاظ جهان بینی و محتوا ادامه منطقی «سنتوری»
است؛ «ســنتوری» که اخرین فیلم خوب داریوش مهرجویی بود و
هیچ وقت رنگ پرده را ندید اما انتهای «ســنتوری» هر چند حسرت
جای خالی هانیه را داشــت اما رســتگاری اجرای موسیقی هم بود.
«المینور» تلخ تر از این حرف هاست .سفره مهمانی که مهرجویی پهن
می کند این جا دیگر دور هم جمع شدنی ندارد .طوفان همه چیز را به
هم می ریزد و مهمانی باشکوه نابود می شود .همان طور که کارگردان
عزیز ما دســت تطاول به خود گشــاده با «المینور» انگار می خواهد
تمام ان وسواس هایش در بازی گرفتن ها ،سلیقه به خرج دادن ها در
میزانسن ها و موقعیت ها را نابود کند« .المینور» فیلم بدی است .از قضا
ایده اش بد نیست .یک خطی اش که دختری عالقمند به ساز است ولی
پدرش نمی خواهد او کار موسیقی بکند می تواند موقعیت دراماتیک
ایجاد کند .اما مهرجویی بدترین خرده پیرنگ ها را انتخاب می کند از
جمله ماجرای پدربزرگی که خودش عاشق موسیقی است و نوه اش را
تشویق می کند و البته اجرای فیلم از فاجعه چیزی کم ندارد .سیامک
انصاری و کاوه افاق که شبیه کاریکاتور هستند و بهناز جعفری در نقش
مادر با ان گریم تو ذوق زننده روی گونه هایش مضحک است .من از این
که مهرجویی همچنان فیلم می سازد خوشحالم اما ترجیح می دهم
«المینور» را از خاطره ام پاک کنم. صفحه 22
احمد شاهوند
جدیدترین ساخته داریوش مهرجویی که با تهیه کنندگی رضا درمیشیان پس از
سه سال به روی پرده سینماهای ایران رفته ،در ادامه ناکامی های سازنده اش در دهه
نود ،همچنان هیچ نشانی از داریوش مهرجویی بزرگ ندارد.
همه چیز در فیلم ســطحی و سردستی است .از شــخصیت پردازی تا روایت
غیرسرراست .یک زمانی کیمیایی متهم می شد -و البته همچنان می شود -به کپی
از روی دست خودش و حاال این مهرجویی اســت که حتی نمی تواند از روی دست
خودش هم کپی کند .روایت در «المینور» کاریکاتوری است از ان چه که در اواخر
دهه شصت در «هامون» دیدیم و نمونه ای دیگر از ان را البته با اغماض در اواسط دهه
هشتاد در «سنتوری» مشاهده کردیم.
همه چیز در «المینور» شــوخی اســت و اص ً
ال و ابدا ً در هیچ یک از نماهایش
نمی شــود جدی نگاهش کرد .از ماجرای الیو تمرین نادی و گروهش که مشخص
نشد چه کسی مسئول گرفتن الیو است ،چون همه گروه مشغول تمرین هستند و
کسی هم ان اطراف حضور ندارد که بخواهد با گوشی مشغول تصویربرداری باشد(!)
تا چگونگی اهنگساز شــدن نادی! و از همه مهم تر ان مهمانی شبانه و امدن مامور
نیروی انتظامی با بازی بد علی مصفا و در نهایت سکانس پایانی که اجرای بدی دارد.
کاراکترهای فیلم که همگی به کاریکاتور شبیه هستند تا ادمی که بشود باورش
کرد .از پدر (با نقش افرینی اغراق امیز ســیامک انصاری که نشــان می دهد زیادی
ماجرا را جدی گرفته است) تا مادری که بیشتر شبیه نامادری است (بهناز جعفری)،
پدربزرگی که زیادی مثبت است (علی نصیریان) تا کاوه افاقی که قطعاً از تصویری
که از خودش در فیلم ترسیم کرده راضی نخواهد بود تا مامور منفعل نیروی انتظامی
(علی مصفا) و نامزد سرخوش (مهرداد صدیقیان) .در این میان شاید نادی (با بازی
قابل قبول پردیس احمدیه) باشــد که تا حدودی شکل و شمایلی باورپذیر به خود
گرفته است.
یشد فیلم
اگر نام داریوش مهرجویی باالی سر «المینور» نبود ،شاید راحت تر م
را تا پایان تحمل کرد اما تنها چیزی که با امدن عنوان بندی پایانی به ذهن می رسد
افسوس است برای مهرجویی بزرگ که از «سنتوری» ( )1385به بعد بیش از پانزده
سال است که فیلمی در خور نام و سابقه اش نساخته است.
مازیار فکری ارشاد
خاطره بازی و حسرت خواری نسبت به دوره دوم فیلمسازی
داریوش مهرجویی که او را به یکی از بهترین و بحث انگیزترین
فیلمســازان تاریخ ســینمای ایران بدل کرد دیگر بس است.
مقایســه «المینور» و چند فیلم ناموفق اخیــر مهرجویی با
روزگار درخشان فیلمسازی اش بی فایده است .مهرجویی دیگر
سخت نمی گیرد و حرف هایش را نه در قالب سینمای فلسفی و
مضامین عمیق پیشین ،که در حیطه مسائل روزمره و نه چندان
سنگین اجتماعی ســیر می کند .اما شلختگی و بی حوصلگی
چه در متن و چه در اجرا به فیلم اسیب زیادی زده است .قصه
دخترکی سرکش و شیفته موسیقی که پدر و نزدیکانش مثل
جامعه دائم او را منع و محــدود می کنند و او عاقبت به مرحله
سرخوردگی می رسد حرف تازه ای نیست« .المینور» در واقع
نسخه زنانه «سنتوری» است .اما حتی مثل ان فیلم ملودرام
اثرگذاری نیست.
23
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 23
سینمای ایران
در مسـیر پیشـرفت
«بدون قرار قبلی» و سینمای معنویت گرا صفحه 24
احسان دبیروزیری
بحث اول :معناگرا یا معنویت گرا؟
در سال های اخیر ،بحث فیلم های موسوم
به «معناگرا» هم در میان مدیران ســینمایی
و هم بین منتقــدان داغ بوده اســت .اما به نظر
می رســد اســتفاده فراوان از این واژه منجر به
بروز سوءتفاهم هایی شــده است .وقتی فیلمی
را معناگرا می نامیم ،چنین به نظر می رســد که
ســاختمان این فیلم بر پایه یک معنای خاص
بنا شده اســت و این یعنی معنا در دیگر فیلم ها
اهمیت چندانی ندارد .این در حالی اســت که
هر فیلمــی از جهان بینی مشــخصی بهره مند
اســت و این یعنی دارد معنای خاصی را منتقل
می کند (حتی اگر ســازندگان ان فیلم ذره ای
به این مسائل فکر نکرده باشند) .به عنوان مثال
فیلم های عموماً سطح پایینی را در نظر بگیرید
که در دو دهه اخیر زیاد ساخته شده اند و عمدتاً با
فیلمفارسی های قدیمی هم ارز دانسته می شوند.
تمام این فیلم ها دارند افــکار و ایده هایی را به
تماشاگر منتقل می کنند :ثروت فساد می اورد؛
راه زندگی ارام و شــاد از قناعت و پشت پا زدن
به فرصت های رسیدن به قدرت و ثروت بی حد
می گذرد؛ اگر دل پاکی داشته باشید می توانید
دل فردی از جنس مخالــف و متعلق به طبقه
اقتصادی متفاوتــی را به دســت بیاورید؛ اخر
شاهنامه خوش اســت و ...درست است که این
معانی در این اثار عموماً به شــکلی سطحی و
پیش پاافتاده منتقل می شــوند امــا به هرحال
نمی توان انکار کرد که چنین مضامینی در این
اثار وجود دارند.
در چنین شرایطی ،به نظر می رسد استفاده
از لفــظ «معنویت گــرا» بــرای فیلم هایی که
تاکنون معناگرا نامیده می شــدند مناســب تر
باشد .ان چه این دسته از اثار را از فیلم های دیگر
سینمای ایران متمایز می کند این است که امور
و احساساتی معنوی را محور مضامین خود قرار
می دهند .کشمکش های موجود در این دسته از
اثار عموماً درونی است (و همین امر ،جنبه ادبی
این فیلم ها را تقویت می کند) و قرار نیست لزوماً
با قصه گویی به ســبک داستان گویی کالسیک
روبه رو باشیم .شخصیت های اصلی این قبیل اثار
بیشتر جست وجوگرند تا عمل گرا .حتی ممکن
است روند روابط علّی برای القاء حسی از معجزه
(یا هر شــکلی از تاثیرگذاری فرامادی دیگری)
مختل شــود .بنابراین داریم در مورد جنسی از
سینما صحبت می کنیم که ظاهرا ً نیاز به شیوه
روایی مخصوصی دارد.
بحث دوم :تاریخچه
تالش برای ســاخت فیلم هایی با محوریت
پیام های معنوی از دهه شــصت در ســینمای
ایران به طور جدی دنبال شد .شاید بتوان «ان
سوی مه» (منوچهر عسگری نســب)1364 ،
را پیش قراول این دســته از اثار دانست .در ان
دوران ،ســینماگران هنوز در پی یافتن الگویی
مورد تایید مدیران وقت برای فیلمسازی بودند.
اکثر فیلم های مهم ان سال های سینمای ایران
یا اثار پر تعقیب وگریز در مورد خیانت ها و فساد
موجود در دربار نظام شاهنشاهی و سازمان های
متعلق به ان نظام (از جمله ســاواک) بودند یا
ملودرام هایی خانوادگی که ســعی می کردند
به نظر می رسد
استفاده از لفظ
«معنویت گرا» برای
فیلم هایی که تاکنون
معناگرا نامیده
می شدند مناسب تر
باشد .ان چه این دسته
از اثار را از فیلم های
دیگر سینمای ایران
متمایز می کند این
است که امور و
احساساتی معنوی
را محور مضامین
خود قرار می دهند.
کشمکش های موجود
در این دسته از اثار
عموماً درونی است (و
همین امر ،جنبه ادبی
این فیلم ها را تقویت
می کند) و قرار نیست
لزوماً با قصه گویی به
سبک داستان گویی
کالسیک روبه رو
باشیم .شخصیت های
اصلی این قبیل اثار
بیشتر جست وجوگرند
تا عمل گرا
درس رضایت و قناعت به مخاطبان بدهند .در
چنین شرایطی ،سید محمد بهشتی (مدیرعامل
وقت بنیاد سینمایی فارابی) با نگارش فیلمنامه
«ان سوی مه» سینمای الگو را به دست اندرکاران
ســینمای ایران معرفی کرد« .ان سوی مه» در
دقایق اول ممکن است یکی از همان فیلم هایی
به نظر برســد که با محوریــت تعقیب وگریز و
کنش های بیرونی قرار است توجه تماشاگران
را به خود جلب کنند« .ان ســوی مه» داستان
فردی به نام مهــدی قوامی را دنبال می کند که
پس از دریافت حکم فرمانداری یکی از شهرهای
شمالی برای انجام وظیفه با خودروی شخصی
عازم منطقه می شود اما در راه مورد تعقیب سه
مرد ناشناس قرار می گیرد.
با این وجود به تدریج شرایط تغییر کرده و
ماجرایی که مهدی قوامی از سر می گذراند ،عم ً
ال
به سفری درونی و سیر و سلوکی عارفانه تبدیل
می شود .فیلم پر از اشاره به اعجاز است .منطق
علّی به شکلی اگاهانه زیر پا گذاشته می شود تا
این حس به تماشــاگر منتقل شود که نیرویی
فراتر از درک بشر مراقب افراد پاکی چون قوامی
اســت :مردان خبیث به علت ریزش کوه کشته
می شوند ،مه غلیظی که جاده را فرا می گیرد به
اختفای قوامی کمک می کند ،و حتی حرکات
الستیک های ماشین هم انگار تحت کنترل ان
قدرت ماورایی هستند.
«ان ســوی مه» در مجموع با اســتقبال
کم وبیش گرمی از ســوی منتقدان روبه رو شد
اما نکته مهم تر ،حضور سید محمد بهشتی پشت
این فیلم بود؛ اتفاقی که باعث شد خیلی ها به این
نتیجه برسند که ان جنسی از سینما که توسط
«ان سوی مه» معرفی شد ،قرار است به عنوان
ســینمای الگو تثبیت شــود .حمایت مدیران
سینمایی از نمایش گســترده اثار فیلمسازانی
چون اندری تارکوفســکی و سرگئی پاراجانف
(از جمله مرور اثار ان ها در جشنواره فیلم فجر)
هم به این موج دامن زد .مشخصاً ان ها در تالش
بودند تا جریانی را به ســبک اثار دو فیلمســاز
مطرح نام برده در سینمای ایران به راه بیاندازند.
در نتیجه بسیاری از فیلمســازان رو به ساخت
فیلم هایی اوردند که چرخه ای از فیلم ها (موسوم
به «سینمای عرفانی») را در سینمای ایران ایجاد
کرد .اکثر فیلم های این دســته ،اثاری تقلیدی
بودند که به نظر می رســید فقط برای کســب
امکانات و تسهیالت ساخته می شدند و بنابراین
هم فروش پایینی داشتند و هم از سوی منتقدان
با استقبال روبه رو نشدند .در نتیجه با فیلم هایی
روبه رو بودیم که خیلی زود فراموش شدند.
شــاید تنها نمونه ماندگار فیلم هایی که در
ان دوره به مباحث عرفانی اشــاره می کردند،
«هامــون» (داریــوش مهرجویی) باشــد که
البته از جملــه به خاطر رویکــرد هجوالودش
نســبت به روشــنفکری غالب در ان دوران با
اثار دیگر تفاوت پیدا می کرد .هر چند شــیوه
روایی «هامون» مشــخصاً متاثر از ســینمای
مدرن اروپــا (به طور خــاص فیلم های فدریکو
فلینی از جمله «هشــت ونیم») بــود و این هم
25
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 25
فیلم ماه
یکی دیگر از تفاوت های «هامون» با فیلم هایی
به شمار می رفت که اشفتگی روایی شان بیشتر
از سر ناتوانی به نظر می رســید تا یک انتخاب
حساب شــده ،اما در «هامون» هم می شــد ر ّد
مضامین تکرارشونده اثار ســینمای عرفانی را
پیدا کرد .طرفداران «هامون» حتماً نریشــن
مشهور اواخر فیلم را با صدای خسرو شکیبایی
به خاطر دارند« :خدایا یه معجزه .برای منم یه
معجزه بفرســت .مثل ابراهیم »...وقتی اندکی
بعد ،خودروی هامون در اســتانه سقوط به دره
متوقف می شود ،می توانســتیم ان را نشانی از
همان اعجازی بدانیم که حمید هامون در پی ان
بود .باز هم علیت به شکل اگاهانه ای مخدوش
می شد تا یک اتفاق ناگهانی ،نکته ای را در مسیر
سیر و سلوک درونی شخصیت به او بفهماند.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
26
بحث سوم :رضا میرکریمی
ســاخت فیلم هایی با مضامیــن عرفانی و
معنوی هیچ گاه در سینمای ایران متوقف نشد.
چنین اتفاقی به هیچ وجه غیرطبیعی نبود .از یک
طرف مدیران ســینمایی عموماً از تولید چنین
فیلم هایی حمایت می کردند و از طرف دیگر با
فیلم هایی روبه رو بودیم که بازتاب عقاید بسیاری
از مردم محسوب می شــدند .اما دهه هشتاد را
می توان اغاز موج جدیدی از این اثار دانســت.
رضا میرکریمی ،به خصوص با فیلم درخشــان
«خیلی دور ،خیلی نزدیک» نقش مهمی در پا
گرفتن این جریان تازه داشت.
«خیلی دور ،خیلی نزدیک» از جنبه هایی
با اکثر فیلم های معنویت گرای سینمای ایران
متفاوت بــود .در این زمینه الاقــل می توان به
سه جنبه اشاره کرد .در وهله اول ،نگاه رحمانی
میرکریمی به ادم ها است که جلب نظر می کند.
در بســیاری از اثار او شــاهد این هســتیم که
ادم های مختلــف تقریباً به یک انــدازه امکان
رســتگاری دارند .در فیلمی مثل «خیلی دور،
خیلی نزدیک» عنصری به نام شخصیت منفی
حضور ندارد .ادم ها اگر از مسیر معنوی منحرف
شــده باشــند ،باز هم افرادی همدلی برانگیز
هستند.
مورد بعدی ،نوع نگاه میرکریمی به دوگانه
عناصر معنوی /عناصر مادی است .برخالف اکثر
نمونه های فیلم های معنویت گرا که بنیان فکری
خود را بر اســاس تقابل این دو وجه پایه ریزی
می کنند ،در «خیلــی دور ،خیلــی نزدیک»
حال وهوای معنــوی از دل عناصر مادی ایجاد
می شود .تعلق مادی قرار نیست به خودیِ خود
نشان دهنده منفی بودن شخصیت یا عقب افتادن
از مســیر معنویت قلمداد شود .شخصیت های
معنوی هم قرار نیست ادم های منزوی و بریده از
تعلقات مادی باشند .نمونه اش شخصیت روحانی
(با بازی به یادماندنی افشین هاشمی) که درس
مهمی به شخصیت اصلی می دهد اما به هیچ وجه
دور از مسائل روز نیست.
دوری از تقابل ذکرشــده به ویژگی ســوم
منجر می شــود .تماشــای «خیلی دور ،خیلی
نزدیک» حــس دوگانه ای در تماشــاگر ایجاد
می کند .در برخی از موارد متوجه نمی شــویم
ان چه که داریم می بینیم همان اعجازی است
که در فیلم های معنویت گرا زیــاد دیده ایم یا
اتفاقی کام ً
ال این جهانی و مرتبط با روابط علّی.
اوج این حــس دوگانــه را در پایان بندی فیلم
شاهدیم .دســتی که به سوی شخصیت اصلی
دراز می شود را می توان دست فرزندش دانست
که به کمک پدر امده اســت .این دیدگاه کام ً
ال
قابل توجیه است و روابط علت و معلولی جوری
چیده شده اند که رسیدن به این
پایان را منطقی جلوه دهند.
امــا در عین حــال تصویر
پایانی تصویری استعاری
هم به نظر می رسد .انگار
دستی از اسمان پایین
امده تا به شخصیت
پایان بندی
«بدون قرار قبلی»
همان حس وحال
دوگانه تصویر نهایی
«خیلی دور ،خیلی
نزدیک» را ایجاد
می کند
کمک کند و ما داریم نمود بیرونی رســتگاری
درونی او را مشــاهده می کنیم .این شــکل از
پایان بندی هم قابل درک و توجیه است .بنابراین
میرکریمی توانست حس معجزه را در مخاطب
فیلمش ایجاد کند بدون این که در این راه قرار
باشد قید روابط علّی را بزند.
بحث چهارم :بدون قرار قبلی
هفده ســال بعــد از «خیلــی دور ،خیلی
نزدیک» ،فیلــم تازه بهــروز شــعیبی به نام
«بدون قرار قبلی» هم قرار است حس مشابهی
را در مخاطــب بیدار کنــد .در این جا با فیلمی
روبه روییم که بخش عمده داســتانش در شهر
مشــهد و پیرامون حرم امام رضا (ع) می گذرد.
تجربه پیشــین ما از مواجهه بــا فیلم هایی در
فضای مشابه ،انتظار وقوع یک اتفاق اعجازامیز
و غیرقابل پذیرش به واســطه روابــط متعارف
روزمره را تقویت می کند .همه ما وقایع مرتبط با
شفایافتن انسان های بیمار در بارگاه امام رضا (ع)
را شنیده ایم و در فیلم های سینمایی هم شاهد صفحه 26
روابط چنین اتفاقاتی بوده ایم .نکته این است که
سازندگان «بدون قرار قبلی» هم به طور خاص
چنین انتظاراتی را ایجــاد می کنند .در فیلم با
کودکی مبتال به اوتیسم به نام الکس روبه روییم.
امدن الکس به ایران همراه با مادرش این
انتظار را ایجاد می کند که قرار اســت با روایت
مشابهی از شفا یافتن روبه رو باشیم .اما توحیدی
و تراب بیگــی (فیلمنامه نویســان «بدون قرار
قبلی») و بهروز شعیبی (کارگردان فیلم) تمرکز
بر روابط علــت و معلولی را از یــاد نمی برند .ما
شاهد این هســتیم که چگونه حضور الکس در
محیطی گرم و صمیمــی (کام ً
ال خالف فضایی
که در المان با ان مواجه بود) به این بهبود کمک
کرده است.
در چنین شــرایطی ،پایان بنــدی «بدون
قرار قبلی» همان حس وحــال دوگانه تصویر
نهایی «خیلــی دور ،خیلی نزدیــک» را ایجاد
می کند؛ جایی که الکس با شــنیدن و تماشای
نقاره خوانی مبهوت بر جا می ماند .انتخاب این
صحنه به عنوان پایان بنــدی فیلم ،چند نتیجه
مهم را به طور همزمان بار می اورد .اوالً حســی
از وجود عواطفی غیرمــادی را موکد می کند.
مشخصاً ان چه الکس را تحت تاثیر قرار می دهد
صرفاً صدای ساز نیســت بلکه ترکیبی است از
اجزاء فضای حرم کــه حال وهوایی ملکوتی را
ایجاد می کنند .در طول فیلــم بارها روی این
اجزاء تاکید شده و حاال تاثیر کنار هم قرارگرفتن
این عناصر را مشاهده می کنیم .از سوی دیگر،
همان طور که اشاره شد ،بهبود تدریجی شرایط
الکس ناشی از رفتار مهربانانه و صمیمانه نرگس
(الهام کردا) ،خانــواده اش و حتی افراد دیگری
همچون علی مشــایخ (مصطفی زمانی) است.
الکس در ایران شکلی از همدلی را دریافت کرده
که در المــان حتی از ســوی نزدیکانش (مث ً
ال
مادربزرگش) هم دریافت نکرده بود .پس از این
جنبه با روابطی کام ً
ال مادی روبه روییم .از یک
جنبه دیگر ،ان چه در این لحظه برای الکس
اتفاق می افتد هم ارز خاطره ای اســت که
یاسمین (پگاه اهنگرانی) از کودکی اش
تعریف کرده بود .انگار تاریخ دارد تکرار
می شود .این تکرار و قرار گرفتن فرزند در
جایگاهی که مادرش پیش از این تجربه
کرده بود ،نکته ای نیســت که بتوان تنها
با اتکا به روابط علّی توجیهش کرد .انگار
دســتی فراتر از ادم های عادی دارد یاسمین
و فرزندش را به ســمتی هدایت می کند که در
جایگاهی مشابه هم قرار گیرند.
ســازندگان «بدون قرار قبلی» با استفاده
از تمهیداتی که نمونــه ای از ان را ذکر کردیم،
موفق به اجتناب از افتــادن در دام اغراق های
تحمیلی بعضی از اثار معنویت گرا می شــوند.
ان ها به خوبــی فهمیده اند که اگر قرار اســت
فیلم هایی با مضامین معنوی بسازند که قابلیت
برقــراری ارتباط با گروه های گســترده تری از
مخاطبان را داشته باشد باید از نمایش اتفاقات
اغراق شده دوری کنند .به عنوان مثال در طول
فیلم بحث هایی در مورد ارزوی یاسمین برای
حرف زدن الکــس مطرح می شــود .وقتی در
طول فیلم گفته می شــود که الکس ظاهرا ً در
حضور فرزنــدان نرگس چنــد کلمه ای حرف
زده است ،با مسیری روبه رو می شویم که به نظر
می رسد با نمایش صحبت کردن الکس به پایان
خواهد رسید .در سکانس اخر ،همه چیز برای
رسیدن به این نتیجه فراهم به نظر می رسد .اما
فیلمنامه نویسان «بدون قرار قبلی» از گنجاندن
چنین ایــده ای اجتناب کرده اند.
می توان دلیل ایــن خودداری
را درک کــرد .رســیدن بــه
نتیجه ذکرشــده می توانست
حال وهوایــی شــعاری به اثر
بدهد درحالی کــه در «بدون
قرار قبلــی» قرار نیســت با
هیچ شکلی از گل درشت
بودن روبه رو باشــیم.
در «بدون قرار
قبلی» قرار نیست
با هیچ شکلی از
گل درشت بودن
روبه رو باشیم .این
را می توان یکی
از ویژگی های
قابل تحسین
تازه ترین ساخته
بهروز شعیبی
دانست
ایــن ویژگی را می تــوان یکــی از ویژگی های
قابل تحسین تازه ترین ســاخته بهروز شعیبی
دانست.
بحث پنجم :گام بعدی
ان چه تاکنون مورد بحث قرار گرفت ،نشان
می دهد که سینمایی که می توان معنویت گرا
نام گــذاری اش کــرد در طول این ســال ها با
پیشرفت هایی روبه رو شــده است .در حالی که
زمانی اغراق های موجــود در فیلم های متعلق
به این دسته از نظر دراماتیک ازاردهنده جلوه
می کرد ،حاال با فیلم هایی روبه رو هســتیم که
مضامین معنوی خــود را بدون چنگ انداختن
به شــعارهای اغراق امیز بــه مخاطب منتقل
می کنند .با این وجود شــاهد این هستیم که
فروش فیلم هایی از قبیل «بدون قرار قبلی» هنوز
چندان باال نیست .شاید بتوان عدم موفقیت در
کشاندن تماشــاگر انبوه به سالن های سینما را
ناشی از عوامل مختلفی دانســت .یکی از این
عوامل ،شیوه روایت این فیلم ها است که عمدتاً
مبتنی بر کنش های درونی اســت .در واقع در
چنین اثاری کمتــر شــاهد فعل وانفعاالت و
تعلیق هــای بیرونی هســتیم و ان چه اهمیت
اصلی را دارد ،ســفر و تحول درونــی قهرمان
است .این ویژگی را لزوماً نمی توان نقطه ضعف
فیلم ها قلمداد کرد .این ،انتخابی اســت برای
روایت داســتان که در جای خود می توان برای
مخاطب خاص تاثیرگذار هم باشد .بسیاری از
فیلم های درخشان تاریخ ســینما نتوانسته اند
به فروش باالیی دست پیدا کنند اما این اتفاق
ذره ای از ارزش ان فیلم ها کم نکرده اســت .در
خیلی از این موارد هم با تمرکز بر فعل وانفعاالت
درونی روبه روییم .به طور خاص ،این انتخاب در
«بدون قرار قبلی» هم انتخاب مناسبی به نظر
می رسد .با این وجود ،شاید قدم بعدی سینمای
معنویت گرا رفتن به سمت روایت هایی بیرونی تر
باشد .به بیان دیگر ،در کنار فیلم های قابل تاملی
چون «خیلی دور ،خیلی نزدیک» و «بدون قرار
قبلی» می توانیم شاهد اثار دیگری نیز باشیم که
مضامین مشابهی را منتقل کنند اما از الگوهایی
برای انتقــال این مضامین اســتفاده کنند که
قابلیت ارتباط با مخاطبان بیشــتری را داشته
باشد .این دستاوردی است که گاه در بعضی از
فیلم های امریکایی ،اروپایی و حتی اسیایی هم
مشاهده می کنیم :فیلم هایی در مورد ادم هایی
که ظاهرا ً هیچ ویژگی معنوی عجیبی ندارند و
نتیجه ای هم که می گیرند کام ً
ال مادی به نظر
می رسد اما مخاطب جدی ،بعد از ته نشین
شدن فیلم ،می تواند رگه های مهمی از سیر
و ســلوکی معنوی را هم در شخصیت ها
مشاهده کند .تاکید این فیلم ها بر عملگرا
بودن قهرمان و تعدد کنش های بیرونی
است .اما در انتها ،حسی از معنویت هم
به تماشاگر دست می دهد .رسیدن
به این دستاورد ،شاید کلید تبدیل
فیلم هــای معنویت گرا بــه اثاری
پرمخاطب تر باشد.
27
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 27
سینمای ایران
سید اریا قریشی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
28
می توان مایه های مشترکی را میان
برخی از ساخته های بهروز شعیبی پیدا
کرد .با این وجود به نظر می رســد در
سینمای او تفاوت ها بیش از شباهت ها
خودنمایــی می کنند .می توان حدس
زد که شــعیبی تمایلی به تکرار خود
ندارد و در مسیرهای متفاوتی حرکت
می کند« .بدون قرار قبلی» ادامه همین
مسیر است.
رابطهایرانی ها
با امام رضا (ع) یک
تعلقخاطرجمعیاست
گفت وگو با بهروز شعیبی ،کارگردان «بدون قرار قبلی» صفحه 28
اکثر فیلم هایی که در ســال های اخیر
با محوریت شهر مشــهد و امام رضا
(ع) دیده ایم ،تقریباً به طــور کامل بر
جنبه مذهبی تمرکز داشــته اند .یکی
از ویژگی های قابل توجــه «بدون قرار
قبلی» این اســت که شما بحث ارادت
به امام رضــا (ع) و ان فرهنگ را انگار
بخشی از یک مجموعه فرهنگی سنتی و
بومی ایرانی نشان داده بودید .یعنی این
بحث در فیلم شما در کنار مواردی چون
کاشی کاری ،سفال گری و موسیقی سنتی
قرار می گرفت .اولین باری که یاسمین
(پگاه اهنگرانی) و مهندس مشــایخ
(مصطفی زمانی) به حرم امام رضا (ع)
می روند بحث «هنر کاشی کاری» مطرح
و بر این ترکیب شدگی تاکید می شود.
ایا از ابتدا این ایده در ذهن شــما بود
که این مجموعه را به عنوان یک کلّیّت
ناگسســتنی از زندگی ایرانیان نشان
دهید؟
صد در صد .زمانی که می خواســتیم
روی قصه« بدون قرار قبلــی» کار کنیم ،با
اقای توحیدی به قصه های دیگری هم فکر
می کنیم .در یکــی از طرح هایی که اقای
توحیدی نوشــته بودند ،قصه کاشی کاری
(به خصوص کاشــی کاری حرم) خط اصلی
قصه بود .علی مشایخ جایی از فیلم می گوید
کمتر کســی می داند که این ها چقدر ارزش
هنری دارند .در کشوری زیست می کنیم که
شهرهای مختلف معماری های ویژه ای دارند
و اقلیم ها و جغرافیاهای مختلف ،هنرهای
مخصوص به خودشان را دارند .وقتی این را با
خراسان و حرم امام رضا (ع) که قلب خراسان
اســت پیوند می زنیم ،با این نکته روبه رو
می شــویم که در هر دوره ،هر کسی امده
بخشی از وجودش را برای این حرم گذاشته
و نتیجه تبدیل شده به معماری صحن قدیم
(یا صحن انقالب) ،یا معماری صحن ازادی
یا مسجد گوهرشاد .این ها را نمی شود صرف ًا
مســائلی مربوط به یک گروه خاص دانست
بلکه متعلق به همه ایرانیان است .چون رابطه
ما ایرانی ها با امام رضا (ع) متعلق به یک تفکر
خاص نیســت بلکه یک تعلق خاطر جمعی
است .درست است که این رابطه در صورت
داشتن یک پیوند معنوی و مذهبی قو ی تر
می شود ولی به همان نسبت هم بعضی ها شاید
دوست داشته باشند که این رابطه را شخصی
کرده و از نمایش بیرونــی اش پرهیز کنند.
چقدر خوب اســت که به این قاعده احترام
بگذاریم که خیلی از مردم دوســت دارند
ارتباط های مذهبی و معنوی شان ارتباط های
شخصی باشد و نمی خواهند نمایش بیرونی
داشته باشند .مهم ترین جایی که بروز این
قاعده را می بینید ،حرم امام رضا (ع) است.
کافی است شما چند ساعت در حرم امام رضا
(ع) باشید .طیف گســترده ادم هایی که به
حرم می ایند تفاوت فراوانی در لهجه ،لباس،
تحصیالت و فرهنگ دارنــد اما همه از یک
نقطه مشترک برخوردارند .ضمن این که ان جا
نمی دانیم چه کسی به چه کسی برتری دارد.
انگار همه در یک سطح و در کنار هم به یک
تعلق خاطر مشترک فکر می کنند« .بدون
قرار قبلی» برای من از این حیث ،همین نگاه
را دنبال می کرد :یعنی به جای نمایش بیرونی
ارتباط ما ایرانی ها با امام رضا (ع) دوســت
داشتم بیشتر به ان ارتباط شخصی و فردی
بپردازم.
در مواردی ،نشــانه های فرهنگ بومی
کارکرد دراماتیک پیدا می کنند .بیایید
روی یکی از این موارد ،یعنی سفال گری،
تمرکز کنیم .جایی از فیلم ،شــخصیت
اقا نصراهلل که می خواهد از خانه اش در
مقابل ساخت هتل محافظت کند ،برای
مقابله با کارگرانی که در حال ساخت هتل
هستند گلدان هایی سفالی به سمت ان ها
پرت می کند .چه در مرحله فیلمنامه و چه
در اجرا ،به کارکرد نمادین این سکانس
یا سکانس های مشابه فکر کرده بودید؟
بخش هایی از اســتنباط فعلی ما ،لزوم ًا
از این منظر مورد توجه قرار نگرفته اســت.
اما هنگام طراحی و تولیــد اتفاق مهم تری
برای ما رخ می دهد .ما با قالب شــخصیت و
تعریفی که از او داریم ،پیرامون او را طراحی
می کنیم .مث ً
ال لباس یا لــوازم خانه اش را بر
اساس ان قالب می سازیم .تنهایی اقا نصراهلل،
قرارگرفتن بین هجوم ساخت وسازها ،روند
نوگرایی و از بین بردن بخش سنتی را نه فقط
در بیرون خانه اش بلکه در وسایل خانه اش هم
می بینید .قاعدت ًا وقتی هم او قرار است با این
روند مقابله کند ،وسیله ای از جنس خودش را
انتخاب می کند .پس در طراحی به گلدان های
در کشوری
زیست می کنیم که
شهرهای مختلف
معماری های ویژه ای
دارند و اقلیم ها و
جغرافیاهای مختلف،
هنرهای مخصوص
به خودشان را
دارند .وقتی این را
با خراسان و حرم
امام رضا (ع) که قلب
خراسان است پیوند
می زنیم ،با این نکته
روبه رو می شویم
که در هر دوره ،هر
کسی امده بخشی
از وجودش را برای
این حرم گذاشته و
نتیجه تبدیل شده به
معماری صحن قدیم
(یا صحن انقالب) ،یا
معماری صحن ازادی
یا مسجد گوهرشاد.
این ها را نمی شود
صرفاً مسائلی مربوط
به یک گروه خاص
دانست بلکه متعلق
به همه ایرانیان است
سفالی می رسیم .با این وجود اصوالً سفال،
کاشی ،معماری و موسیقی مقامی جزء بدنه
اصلی قصه ما بوده اند و قرار بود که کاراکتر
خودشان را داشته باشند.
کمی هــم در مورد ســبک بصری کار
صحبت کنیم .در فیلم الگوها و تمهیدات
تکرارشــونده ای وجود دارد .به عنوان
مثال ،بازتاب تصاویر شــخصیت ها در
شیشه ها (به خصوص یاســمین و در
مرحله بعد الکس) یکــی از این الگوها
است .نمونه اش زمانی است که این دو
دارند در قطار به سمت مشهد می روند و
انگار دوربین جوری کار گذاشته شده که
چهره هر کدام را حتماً به همراه بازتاب
تصویرشــان در پنجره قطار به صورت
همزمان ببینیم .این الگــو در مواردی
حتی نوعی پیش اگاهی هم در مخاطب
ایجاد می کند که به ان هم می پردازیم.
اما به طور کلی چه ایده ای شــما را به
ان جا رساند که این تمهید را به عنوان
یک الگوی بصری تکرارشونده در نظر
بگیرید؟ ایا قرار اســت بازتاب نوعی
دوگانگی در شخصیت های اصلی باشد؟
اولین کد ما برای قرار دادن این تصاویر،
رویارویی با خود و بازنمایی پرسوناژها بود.
حتی وقتی شــخصیت ها در فضای دیگری
هم هستند این تصاویر را داریم .مث ً
ال شبی
که شخصیت ها در حیاط دارند کباب درست
می کنند ،هنگامی که یاسمین و نرگس دارند
حرف می زنند ،تصویر بچه ها و ارشد را هم
در شیشــه می بینیم .تصویری که پیرامون
ما اتفاق می افتد و ما می بینیم ،همان چیزی
است که زندگی ما را می سازد .نمی خواستم
منظر بازیگر و جایی کــه دارد نگاه می کند
29
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 29
فیلم ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
30
وقتی بخواهیم
تهران را معرفی
کنیم ،اولین تصویری
که در ذهن همه
می اید میدان ازادی
است .برای مشهد،
اولین تصویر ،تصویر
معروف خیابان امام
رضا (ع) رو به حرم
است .ما سعی
کردیم از این تصاویر
پرهیز و به شکل های
دیگری فکر کنیم.
چون به نظرم زندگی
و مدل امروز ،دیگر
ان تعریف قدیمی را
ندارد
خیلی از خود شــخصیت جدا باشد .فکر
می کنم یکی از راه های شــناخت پرسوناژ
در هر شکلی از طراحی شخصیت ،محیط
پیرامون است .از ســوی دیگر ،این تمهید
برای ما کارکرد بصری داشت .با اقای محمد
حدادی (فیلمبردار) از ابتــدا به این فکر
کرده بودیم که حتم ًا جاگذاری هایی برای
این ارتباط تصویری داشــته باشیم .وقتی
می خواهیم به یــک رویارویی فکر کنیم،
اولین انتخاب ما همیشه اینه است ولی فکر
کردیم شاید همین ارتباط ما با جهان مقابل،
نوعی رویارویی ما با خودمان است و بنابراین
از شیشه استفاده کردیم.
یک سری تصاویر در فیلم وجود دارند
که از لحــاظ روایی به نظر می رســد
چنــدان در دل روایتی کــه داریم از
زندگی یاسمین و برگشت او به ایران
می بینیم جا نمی گیرند و بیشــتر جنبه
مضمونی دارند .هنگام تماشای فیلم
احســاس می کردم شــاید نبود این
تصاویر می توانست بیشــتر به فیلم
کمک کند .چون مسیر حرکت داستان
و نحوه تحول شخصیت به هرحال دارد
منتقل می شــود .به عنوان مثال فیلم با
نمایش رقص چــوب و فضای بومی
شروع می شود درحالی که شخصیت
ما هنوز به ایران برنگشــته و شــاهد
این لحظات نیســت .این تمهید البته
نوعی پیش اگاهــی در مخاطب ایجاد
کرده و بر اهمیت فضا و فرهنگ بومی
تاکید می کند .ولی چون داستان عمدتاً
محدود به چیزی اســت که شخصیت
اصلی با ان ها روبه رو می شــود ،کمی
که جلوتر می رویم احســاس می کنیم
شــاید این تصاویر نوعی گسست با
مسیر دراماتیک داستان یا شخصیت
دارد .جایی دیگر ،فــردی (که قاعدتاً
باید ارشد باشد) در حال نواختن ساز
در پس زمینه ای سیاه است و ما تصویر
نوازنده را نمی بینیــم .نمونه دیگر در
همان اوایل کار اســت که تصویری از
الک پشتی می بینیم که در اب می افتد.
بعدا ً می فهمیم ان الک پشت در خانه
نرگس حضور دارد .ولی هنوز شخصیت
با ان خانه مواجه نشده است .چه چیزی
باعث شد این الزام را احساس کنید که
این تصاویر را به عنوان کدهایی در فیلم
قرار دهید؟
راستش من خیلی اهل شرح این ایده ها
نیستم .اما در مورد تصاویر اول فکر می کنم
دارند قصه را شــروع می کنند .ما در فیلم
پرسوناژ مهمی داریم که در طول فیلم غایب
است :پدر یاســمین .تنها چیزی که از پدر
می شناسیم همان چند پالن اول است که از
منظر او است :سفری که می کند ،به اسبادها
می رســد ،کاغذ و قلمی که دستش است
و همان جا می بینیم که دســتش می افتد و صفحه 30
نشان می دهد که همان جا فوت کرده است.
پیوند دو پرسوناژ که یکی شان را قرار است
در فیلم نبینیم اما بشناســیم و دیگری را
ببینیم ،در ابتدای فیلم اتفاق می افتد .این
را در نظر بگیریم که در اسبادهای نشتیفان
دارد اتفاق مهمی در قصه می افتد .این اتفاق
اولین بار با مرگ پدر رقم می خورد و بار دوم با
تغییر رابطه یاسمین و علی .پس ان لوکیشن،
لوکیشنی است که نمی شود به یک بار نمایش
ان اکتفا کرد .طراحی قصه این گونه بود که
ان لوکیشن را بشناسیم و معرفی کنیم.
اما ان اینسر ت ها یا تابلوهایی که بین
ســکانس ها می امد ،برای ما تفسیرهای
مختلفی داشت و به مدل های مختلفی هم
فکر کردیم تا به چیزی رســیدیم که االن
در فیلم هست .من فکر می کنم ان تصاویر
گسســت به وجود نمی اورند بلکه کارکرد
ویژه تری ،ورای درام ،در خــود دارند .ان
تابلوها دارند ُکدی به ما می دهند که پیوندی
با شعری از استاد شفیعی کدکنی دارند که در
فیلم می بینیم.
نکته این است که تصاویر دیگری در
فیلم وجود دارند که شاید بتوان گفت
این کارکرد مضمونــی را هم در خود
دارند اما در دل قصــه هم جا می افتند.
برگردیم به همان بحث بازتاب تصاویر
در شیشــه ها .وقتی یاسمین و الکس
تازه به ایران رسیده اند ،یاسمین دارد
خیابا ن های تهران را از پشت شیشه
ماشــین می بیند و بازتاب تصویری از
پل طبیعت را می بینیم که روی شیشه
افتــاده و انگار روی چهره یاســمین
منطبق می شــود .به نظرم امد که این،
جدا از معرفی فضا ،یکی از همان موارد
پیش اگاهی است؛ یعنی ورود یاسمین به
یک محیط جدید و حرکت به سمتی که
در ان محیط حل شود یا الاقل از ان تاثیر
بگیرد .به نظرم چنین تصویری ،چون
در قالب قصه بیشتر جا افتاده اند ،تاثیر
بیشــتری هم می گذارند چون فرایند
کشف وشهود را برای تماشاگر جذاب تر
می کنند .با این توصیف مخالفید؟
نه .خیلی هــم از نکتــه ای که گفتید
خوشحالم .درســت می گویید .مهم ترین
چیزی که برای معرفی تهران و مشــهد در
ذهن ما بود ،این بود کــه از زاویه و ترفندی
دیگر استفاده کنیم .وقتی بخواهیم تهران
را معرفی کنیم ،اولین تصویری که در ذهن
همه می اید میدان ازادی است .برای مشهد،
اولین تصویر ،تصویر معروف خیابان امام رضا
(ع) رو به حرم است .ما سعی کردیم از این
تصاویر پرهیز و به شکل های دیگری فکر
کنیم .چون به نظرم زندگــی و مدل امروز،
دیگر ان تعریف قدیمی را ندارد .نه این که
ان تعاریف قدیمی دیگر وجود ندارند .ان ها
هستند اما شاید ان شکل از معرفی برای همه
جاری نباشد.
یکی از ویژگی هایی که فکر می کنم هم
در برخی از تله فیلم هایی که ساختید،
هم در «دهلیز» و هم به شکلی در «بدون
قرار قبلی» وجود داشته ،توجه ویژه شما
به کودکان یا ،شــاید بتوان گفت ،نگاه
به جهان پیرامــون از دید یک کودک
است .این ویژگی در «بدون قرار قبلی»
به خصوص در نمای پایانی برجســته
می شود اما نشانه هایش در طول فیلم
قابل ردیابی است .این انگار یک دغدغه
تکرارشونده در اثار شما است .ایا این
تکرار اگاهانه است؟ ایا از ابتدا به این
قضیه فکــر می کنید یا ناخــوداگاه در
فیلم های شما جاری می شود؟
هم کودکی ام بخش مهمی از زندگی من
اســت و هم به نظرم دنیا با کودکان تعریف
می شود ،نه با بزرگ ســاالن .برای این که
بخواهیم هر چیزی را درست ،خراب یا ترمیم
کنیم ،حتم ًا باید به ســراغ نسل بعدی مان
برویم .بــرای همین به قول شــما حتی در
فیلم های ویدیویی ،حتی در «دهلیز» فکر
می کردم که نوک پیکان ما برای هر اتفاق و
معضل و مسئله اجتماعی ،رو به نسل بعدی
است تا نسل حاضر .تنها کاری که نسل حاضر
می تواند بکند این اســت که نسل بعدی را
نجات داده و به ان نسل در راه درست فکر
کردن کمک کند .چون جواب کار روی نسل
بعد را می توانی به راحتــی در ده یا پانزده
سال اینده ببینی .این در حالی است که اگر
انرژی ات را روی چیزی بگذاری که در زمان
حال وجود دارد ،قطعــ ًا در بخش محدودی
موفق می شوی و ممکن است ان ترمیم یا
درست شدن به نسل بعدی منتقل نشود .باید
اقرار کنم که این رویکرد ،کار ما را در زمان
فیلم برداری سخت تر و سنگین تر می کند
ولی برای من جذاب اســت .فکر می کنم تا
وقتی توان دارم و ســنّم اجازه کارکردن با
کودکان را به مــن می دهد ،این کار را انجام
خواهم داد.
نام اقای توحیــدی و اقای تراب بیگی
به عنوان فیلمنامه نویسان «بدون قرار
قبلی» امده است .با این وجود در ابتدای
همین گفت وگو به این اشــاره کردید
که در همان مرحله طراحی داستان هم
مشارکت داشتید .در این زمینه دو سوال
از شما دارم .یکی این که این مشارکت
در مرحله نگارش متن نهایی فیلمنامه
تا چه حد بوده اســت؟ سوال دوم هم
این که ،به جز تغییرات جزیی که معموالً
در مرحله اجرای هر فیلم اتفاق می افتد،
ایا به صالحدید شــما تغییری بعد از
مرحله نگارش در فیلمنامه اتفاق افتاد؟
من در فیلم هایم این شــانس را داشتم
که با نویسندگان خیلی خوبی کار کنم .اما
در این جا رابطه ای بین من و استادم ،فرهاد
توحیدی ،شکل گرفت که باعث شد هنگام
کار کردن اعتماد و گفت وگوی دوطرفه ای
به نظرم دنیا
با کودکان تعریف
می شود ،نه با
بزرگ ساالن .برای
این که بخواهیم هر
چیزی را درست،
خراب یا ترمیم کنیم،
حتماً باید به سراغ
نسل بعدی مان
برویم .تنها کاری که
نسل حاضر می تواند
بکند این است که
نسل بعدی را نجات
داده و به ان نسل در
راه درست فکر کردن
کمک کند
بین ما شکل بگیرد .دانشی که اقای توحیدی
در فیلمنامه نویسی دارد مثال زدنی و بی نظیر
اســت و همیشه دوست داشــتم با ایشان
کار کنم .هر قدم که با هــم جلو می رفتیم،
احساس می کردم خود ما هم رابطه بهتری
با هم پیدا می کنیم .زمانی که فیلمبرداری
ادم جدا از متن
شروع شــد ،من دیگر یک ِ
نبودم .یعنی هم متن بخشی از من بود و هم
من ،به عنوان کارگردان ،بخشی از متن شده
بودم .گفت وگوی ما (یعنی من ،اقای توحیدی
و اقای تراب بیگی) ادامه داشت .ما تا اخرین
روز فیلمبرداری در مورد سکانس ها ،لحظاتی
که اتفاق افتاده و لحظاتی که می تواند اتفاق
بیفتد صحبت می کردیم.
یعنی مدام فیلمنامه تغییر می کرد؟
نه این کــه فیلمنامه تغییــر کند ولی
سعی می کردیم هر کاری را که از دست مان
برمی اید برای بهتر شدن فیلم انجام دهیم.
چرا می گویم تا اخریــن روز فیلمبرداری؟
چون یک اتفاق خوب و البته سخت برای ما
افتاد .بخش ایران (هم تهران و هم مشهد)
را فیلمبرداری کردیم ،به نیمه بهار رسیدیم و
فصل عوض شد .بنابراین برای رفتن به المان و
گرفتن بخش های اول فیلم ،مجبور بودیم چند
ماهی صبر کنیم .این صب ِر چندماهه باعث شد
که بتوانیم به کارهایی که کردیم و تصاویری
که گرفتیم فکر کنیم .بنابراین در ان مدت ما
مدام با هم حرف می زدیم .اص ً
ال معتقد به این
نیستم که فیلمنامه باید در حین فیلمبرداری
نوشته شود .چون به هرحال فیلم باید یک بار
روی کاغذ ساخته شود ،به ان اعتماد کنیم و
بعد برویم سراغ پرداخت ان .اما راجع به این
که بتوانیم فیلمنامه را مدام ارتقا دهیم ،باید
تا اخرین روز کار کنیم .این امکان از طرف تیم
نویسندگان وجود داشت.
بعد از نمایش در جشنواره فجر چطور؟
نسخه ای که االن اکران شده نسبت به
ان نسخه تغییری کرده است؟
نه .تغییری نکرده است .ما فقط کارهای
معمول فیلم ها را انجام دادیــم .مث ً
ال روی
بخش هایی از فیلــم کار کردیم .این امر در
فیلم ها معمول است .اما به نظرم فضاسازی
و ریتم فیلم به گونه ای بود که زیاد نمی شد
دستکاری اش کرد .با عطا مهراد (تدوین گر)
خیلــی روی این فیلــم کار کردیم .قبل از
جشــنواره ا ن قدر روی این فرایند وقت
گذاشتیم که به نظر خود من از جایی به بعد کار
کردن روی فیلم ترسناک بود و امکان داشت
به فیلم لطمه بزند .بنابراین از این که دوباره
ســعی کنیم چیزی را در فیلم تغییر دهیم
پرهیز کردیم.
یکی از جنبه هایی که خودم کنجکاوم
در مــوردش بدانــم ،هماهنگی میان
بازیگران است .این هماهنگی در فیلمی
مثل «بدون قرار قبلی» از این نظر مهم
اســت که جنس بازی بازیگران ،حتی
شــخصیت دیگران را تکمیل می کند.
31
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 31
فیلم ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
32
به عنوان مثال جنس بازی خانم کردا که
یک بازی برون گرایانه است و عواطف را
خیلی بی واسطه بروز می دهد ،قرار است
روی تحول شــخصیت یاسمین تاثیر
داشته باشــد .پس قاعدتاً جنس بازی
این دو بازیگر باید در تضاد با هم باشد.
از سوی دیگر به این فکر کردم که جنس
بازی مصطفی زمانی در نقش مشــایخ
به گونه ای اســت که انگار شخصیت را
به پلی میان روحیه ایرانی و جنســی از
رفتار تبدیل می کند که یاســمین با ان
اشناتر است .یعنی مشایخ باید هم مهر
و محبت شخصیت های داخل ایران را
داشته باشد و هم درون گرایی و پرهیز از
ابراز احساسات بی واسطه ای را در خود
داشته باشد که در خود یاسمین هست.
بازی زمانی باعث می شود پیوند
جنس
ِ
این دو شخصیت را راحت تر درک کرده
و با ان کنار بیاییم .بنابراین دوست دارم
از فرایند تمرین بازیگران بدانم .شما،
به عنوان کارگردان ،چطور کار را مدیریت
کردید که جنس بازی ها و نسبت ان ها با
هم به نتیجه مناسبی برسد؟
اولین نکته ،رنگ ها و تاش های مختلفی
بود که پرسوناژها داشــتند .حتی در مورد
بازیگران کودک مان هم سعی می کردیم با
هم متفاوت باشند .ادم های فیلم ،مدل های
مختلفی داشتند .ما در مشهد دو پرسوناژ
داریم که یک پرسوناژ را امین میری (ارشد)
بازی می کند و دیگری را مصطفی زمانی .با
این که این دو شخصیت در یک لوکیشن و
در یک شهر بودند ،سعی می کردیم حداکثر
تفاوت را با هم داشته باشند .خود فیلمنامه
این امکان را به ما می داد که بازیگران شبیه
به هم نباشند بلکه همدیگر را تکمیل کنند.
از طرف دیگر ،برای خود من ،بخش بازیگری
و ارتباط با بازیگران جــزء بخش های مهم
کار اســت .تمرین هایی که در پیش تولید و
در حین تولید داشتیم در کنار این نکته که
پرسوناژهایی که بازیگران بازی می کردند
ویژگی هایی داشــتند که بازیگران مجبور
بودند وقتی بیشتری برای کار بگذارند در
این امر تاثیر داشت .البته این شانس را
هم داشتم که بازیگران خوبی نقش ها
را بازی کردند .حضــور خود خانم
اهنگرانی یا اقای زمانی ،و حضور
بازیگران باهوشــی مثــل الهام
کردا و صابر ابــر خیلی مهم بود؛
همین طور حضــور امین میری.
او ان قدر نقش هــای متفاوتی
بازی کرده که کمتر کســی
تشخیص می دهد که او را در
فیلم هایی چون «شبی که ماه
کامل شد» یا «ابلق» هم دیده
است .رابطه خوبی بین متن،
بازیگر و ارتباط من با این
مجموعه وجود داشت و این
باعث شد که همه سعی کنیم تا به خروجی
خوبی برسیم.
ما در مورد برخی از نقاط اشتراک اثارتان
صحبــت کردیم .اما در کارنامه شــما
به عنوان فیلمساز تنوع قابل توجهی به
چشم می خورد .اگر کسی شما را نشناسد
هم با دیدن اثارتان می تواند حدس بزند
که دوست دارید حوزه های مختلفی را
تجربه کنید .اما در سینمای ایران ،یک
شکل اولیه (و شاید بتوان گفت ناقص)
از مولف گرایی خیلی محبوب است .اگر
فیلمسازی را دوست داشته باشیم ،دنبال
کاراکترها یا درون مایه های مشترک در
اثارشان می گردیم و ان نکات را برجسته
می کنیم .هیچ وقت این دغدغه یا نگرانی
را ندارید که این تنوع باعث دســت کم
گرفته شدن جایگاه شما به عنوان یک
فیلمساز شود؟
اوالً با این نوع نگرش در مورد فیلمساز
مولــف ک ً
ال مخالفم .فیلمســاز زمانی که
فیلم هایی شبیه به هم بسازد مولف نخواهد
شد .تالیف در ســواد ،سلیقه و فرهنگ هر
ادم شــکل می گیرد .هر چقدر شبیه هم
کار کنیم اما پشت ان جهان بینی درست و
ممارست نباشد ،تالیف اتفاق نخواهد افتاد.
از روز اول هم هیچ عالقه ای به این نداشتم
که فیلم هایی شبیه هم کار کنم تا بگویند
او مث ً
ال یک فیلمســاز اجتماعی یا سیاسی
است .من با دل بستگی ها ،سواد و اندازه ای
که دارم ،وارد هر قصه ای بشوم سعی می کنم
ان قصه را خوب بسازم .جنبه ای از من که
مرتبط با چیزهایی اســت که به ان ها فکر
دانشی که
اقای توحیدی در
فیلمنامه نویسی دارد
مثال زدنی و بی نظیر
است و همیشه
دوست داشتم با
ایشان کار کنم .هر
قدم که با هم جلو
می رفتیم ،احساس
می کردم خود ما هم
رابطه بهتری با هم
پیدا می کنیم .زمانی
که فیلمبرداری شروع
شد ،من دیگر یک
ادم جدا از متن نبودم.
ِ
یعنی هم متن بخشی
از من بود و هم من،
به عنوان کارگردان،
بخشی از متن شده
بودم
می کنم ،خودبه خود بروز پیدا خواهد کرد.
می دانم که اگر بعد از «دهلیز»« ،دارکوب»
را می ساختم ،این دو فیلم تعریفی شبیه به
هم پیدا می کردند و شاید مسیر به شکلی
راحت تر طی می شد .ولی زمانی که «دهلیز»
را ساختم دغدغه ســاختن «دارکوب» را
نداشتم و زمان برد تا به ان برسم .این مدلی
است که من به ان رسیده ام .شاید هم غلط
باشد .ممکن است شــما نمونه های موفقی
داشته باشید و بگویید این ها شبیه به هم کار
می کنند و اتفاق ًا فیلمسازان تثبیت شده ای
هستند .اما فیلمسازی را کماکان برای خودم
امری تجربی می بینم .ضمن این که ادم های
بزرگی وجود دارند که در مقابل ان ها جرئت
نمی کنم به خودم بگویم «فیلمســاز» .من
دارم کارگردانی می کنم .ان فیلمسازی که،
به قول رابرت مک کی ،مجبوریم به او بگوییم
فیلمســاز هنری (به جای هنری می توان
گفت مولف ،خالق ،تاثیرگذار یا هر واژه ای
که دوست داریم) ،فیلمسازی است که در
دایره کارش و در ســابقه اش در طول زمان
می توانیم راجع به او قضــاوت کنیم نه در
کوتاه مدت یا چند اثر محدودش .اگر بخواهم
مثال بزنم ،فکر می کنم اگر قرار است راجع
به یک فیلمساز هنری ،خالق یا تاثیرگذار
حرف بزنم ،وقتی انسان بزرگی مثل داریوش
مهرجویی در سینما ما است ،ترجیح می دهم
فع ً
ال حتی به این واژه فکر نکنم .چون فکر
می کنم ســینمای ما یک مهرجویی داشته
که همچنان برای من در قله است .سینمای
ما یک تقوایی داشته که با کمترین درصد
خطا فیلم های درخشــانی ساخته است.
سینمای ما همچنان یک انسان مولف (در
هر جایی که کار کرده ،خواه مساله پژوهش و
گرداوری بوده و خواه متن نمایش ،فیلمنامه
و کارگردانی) مثــل بیضایی دارد .نمی دانم
وقتی اقای مهرجویی «اجاره نشــین ها»
را می ســاخت به این فکر می کرد
که ممکن اســت نام مولف از
رویش برداشــته شود یا نه.
اما ایا مــا جرئت می کنیم
در مورد اقای مهرجویی
این گونــه فکــر کنیم؟
«اجاره نشین ها» همچنان
یکی از کارهای خوب اقای
مهرجویی است .اما همین
اقای مهرجویــی فیلم های
درخشان دیگری مثل «دایره
مینا»« ،هامون» و بسیاری از
فیلم های دیگر را دارد .چون
برای خودم به تعریفی شخصی
راجع به فیلمســازی و تالیف
رسیده ام ،ترجیح می دهم خودم
را درگیر این قضاو ت ها نکرده
و بیشتر سعی کنم کار خودم را
انجام دهم و تالش کنم تا از پس
ان برایم. صفحه 32
مذهب
ازفرهنگ
جداشدین
نیست
گفت وگو با فرهاد توحیدی
فیلمنامه نویس «بدون قرار قبلی»
سید اریا قریشی
«بدون قرار قبلی» یــک فیلم ارام
و باطمانینه اســت .قرار نیست با فیلمی
شعاری روبه رو باشیم که پیام هایش را به
مخاطب حقنه می کند .در عوض« ،بدون
قرار قبلی» به ارامی پیش می رود تا پیامش
در تماشاگر ته نشین شــود .این مسیر،
بی شباهت به رویکرد خود فرهاد توحیدی
نیســت .توحیدی هم ارام و کنترل شده
صحبت کرده و در مورد هر موضوع به اندازه
کافیتوضیحمی دهدتابتوانمسیرحرکت
فکری اش را در طول نــگارش فیلمنامه
«بدون قرار قبلی» درک کرد .از این جنبه،
شــاید حال وهوای این گفت وگو چندان
بی شباهت به خود فیلم نباشد!
در فیلمنامه «بــدون قرار قبلی» یک
جور تالش برای تاثیرگذاری دوگانه
احساس کردم .از یک طرف به هرحال
قرار است حســی از تاثیراتی فراتر
از روابط مادی و علّــی متعارف به ما
دست دهد .از سوی دیگر انتقال این
حس قرار نیست روابط علی دراماتیک
را زیر سوال ببرد .شــاید بتوان این
روند را بر خالف برخی از نمونه های
دیگری دانست که در مورد امام رضا
(ع) یا پیرامون شــهر مشهد ساخته
شده اند و در نتیجه گیری شان ممکن
است روابط علّی سست شود تا حسی
از اعجاز به تماشــاگر دست دهد.
نمونه این تــاش را در پایان بندی
«بدون قرار قبلی» می بینیم .تاثیری
که الکــس از نقاره خوانی می گیرد،
از یک طرف قرار اســت همان حس
فرامادی را ایجاد کند ،از سوی دیگر
ادامه روندی منطقی است که در مسیر
بهبود شرایط روحی و ارتباطی الکس
در طول فیلم دید ه ایــم و همچنین
انیشتین می گوید
دو جور نگاه به زندگی
وجود دارد :یک نگاه
که اص ً
ال معجزه را
قبول ندارد و یک نگاه
که باور دارد همه چیز
معجزه است.
این جمله
بسیار حکیمانه ای
است
قرار اســت هم ارز اتفاقی باشد که
در پیش داســتان برای یاسمین رخ
داده است .این رویکرد سختی ها و
پیچیدگی هایی را به همراه دارد .چه
شد که به این رویکرد روایی رسیدید؟
بدون تعارف ایــا نوعی تالش برای
فرار از اتهام سفارشی سازی بود یا
صرفاً یک نیاز دراماتیک؟
همیشه برای توضیح این قضیه از یکی از
جمالت انیشتین اســتفاده می کنم .انیشتین
می گوید دو جور نگاه به زندگی وجود دارد :یک
نگاه که اص ً
ال معجزه را قبول ندارد و یک نگاه که
باور دارد همه چیز معجزه است .این جمله بسیار
حکیمانه ای است :از یک طرف روی روابط علّی،
بر دال ها و مدلول ها ،و بر این تاکید می کند که
برای هر پدیده ای در جهــان توضیحی وجود
دارد .ممکن اســت ان توضیح را نشناســیم و
ندانیم اما یک روز به ان توضیح می رسیم .اتفاقاً
ریاضی دان ها یا به خصوص فیزیک دان هایی که
33
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 33
فیلم ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
34
به انتهای دانش بشری در حوزه فیزیک نظری
و محض می رســند در نقطه ای قرار می گیرند
که از ان جا به بعد شــاید توضیحی برای منشا
حیات و چگونگی به وجود امدن جهان در حوزه
علوم وجود نداشته باشــد .ان ها دو راه پیش رو
خواهند داشــت ..از ان به بعد یا فلسفه به داد
ان ها خواهد رسید یا عرفان .ان هایی که گرایش
عرفانی پیدا می کنند ،به این ســمت گرایش
دارند که همه چیز معجزه اســت .ان هایی که
از قرار گرفتن بر لبه هستی و نگاه کردن به این
مغاک پر از پرسش های بزرگ هستی شناسانه
می ترسند رو برمی گردانند و کوشش می کنند
دوباره به همان ریســمان روابط علّی و معلولی
چنگ بزنند .بنابراین این که با چه نگاهی به دنیا
نگاه کنیم خیلی مهم است .مث ً
ال ایا نگاه ما این
اســت که جهان هولوگرافیک هست یا نه؟ ایا
جز محسوسات عالم چیزی وجود دارد که فع ً
ال
توضیح ناپذیر است؟ به نظر من این بخش زیبایی
از اندیشه بشری است که اتفاقاً با هنر نزدیکی
زیادی دارد .هنر می تواند از ان سرچشمه بنوشد
و در ان غوطه بخورد؛ همان طور که خیلی ها این
کار را در سینما کرده اند.
یعنی شــما در «بدون قرار قبلی» با
دیدگاه عرفانی به سوژه نگاه کردید؟
نمی خواهم ادعا کنم کــه ما هم دنبال این
کار بودیم و کوشش کردیم برای امور محسوس
تعریف تــازه ای پیدا کنیم .اما یــک چیز برای
ما روشــن بود :این که قطعاً نمی خواهیم فیلم
پروپاگاندا بسازیم.
اما به هر حال هنگام نگارش فیلمنامه
این ایده که همه چیز معجزه است بر
ذهن شما حاکم بود.
وقتی می گوییم همه چیز معجزه اســت،
یعنی این که تو زنده ای معجزه اســت؛ این که
چگونه افریده شده ای معجزه است؛ این که ان
سلول چگونه تکثیر می شود و در کروموز وم ها و
در ژن هایت اطالعاتی تعبیه می شود که تو را به
نسل های پیش از خودت وصل می کند معجزه
اســت .به تعبیر یونگ ،ما با ناخوداگاه جمعی
به دنیا می اییم و وارث تمام این ها هستیم .هر
چقدر هم این ناخــوداگاه وارد حوزه خوداگاه
شود ،باز هم ناخوداگاه عظیم تری وجود دارد که
کشف ناشده باقی می ماند .بنابراین بحث ما در
فیلم این بود که هم بتوانیم قصه ای را دراماتیزه
کنیم و هم به سمت پروپاگاندا و تبلیغی نرویم که
به اصل ماجرا هم لطمه زده و اصل قضیه را هم
زیر سوال ببرد .داشتیم به این فکر می کردیم که
چطور بتوانیم حال خوب ایجاد کنیم.
منظورتان از حال خوب چیست؟
باز به حوزه روان شناســی برمی گردم .چه
فروید ،چه یونگ و چه پســافرویدی ها قائل به
مراحل رشد هســتند .مث ً
ال فروید چهار مرحله
وقتی می گوییم
همه چیز معجزه
است ،یعنی این که تو
زنده ای معجزه است؛
این که چگونه افریده
شده ای معجزه است؛
این که ان سلول
چگونه تکثیر می شود
و در کروموزو م ها و در
ژن هایت اطالعاتی
تعبیه می شود که تو را
به نسل های پیش از
خودت وصل می کند
معجزه است .به تعبیر
یونگ ،ما با ناخوداگاه
جمعی به دنیا می اییم
و وارث تمام این ها
هستیم
رشد برای انسان در نظر می گیرد که اسم شان
را مراحل رشد روان جنســی می گذارد .فروید
اعتقاد داشــت که این مراحل رشــد جایی در
جوانی متوقف می شود و انسان شکل می گیرد.
اریکســون ،شــاگرد فروید ،می گوید مراحل
از این باالتر هســتند و تا اخــر زندگی را در بر
می گیرند .یکی از مراحل رشــد ،مرحله ای در
نوجوانی و اســتانه جوانی است؛ جایی که باید
وارد اجتماع شوی .نوجوان دیگر دوست ندارد با
پایین دستی هایش بازی کند چون فکر می کند
بزرگ شده است .باالدستی ها هم او را به بازی
بزرگان راه نمی دهند .بنابراین نوجوان در برزخی
بالتکلیف باقی می ماند و یک سوال در ذهن او
شکل می گیرد« :من کیستم؟ من چیستم؟»
اگر قرار باشد بحران را پشت سر بگذاریم باید
پاسخ این سوال را پیدا کنیم وگرنه دچار بحران
می شویم .یک نوجوان یا جوان چه زمانی پاسخ
این سوال را پیدا می کند؟ زمانی که کار و عشق
تما ِم عمرش را پیدا کرده باشد .یک ادم معمولی
در جامعه با این پرســش ها روبه رو است .حاال
بچه ای را در نظر بگیرید که از او نمی پرســند
دلش می خواهــد خانواده اش دوت ّکه شــده و
مهاجرت کند یا نه؛ چون اصــ ً
ا ان موقع قادر
به فهم ان مسئله یا پاسخ دادن به این سواالت
نیســت .او را وارد فرایند مهاجرت می کنند.
ان بچه نوجوانی اش را جایی غیر از کشــورش صفحه 34
می گذراند ،تازه دارد با زبان تازه ای اشنا می شود
و هنوز به ان مسلط نیست ،ادم هایی که مال ان
کشورند جور دیگری به او نگاه می کنند .در این
شرایط ان بچه جای خودش را پیدا نمی کند.
یعنی برزخ مضاعف می شود .جدا از
برزخ طبیعی سنّی ،برزخ جغرافیایی
هم ایجاد می شود.
دقیقاً .ان چه که ،شاید به یک معنا ،یاسی
(پگاه اهنگرانی) را دچار بحران کرده ،این است
که جایگاه خود را پیدا نکرده است .هرچند که
االن پزشک است و جایگاه اجتماعی قابل قبولی
دارد اما مجموعه بحران هایی که از سر گذرانده
(بحران شناختی ،ورود مادرش به یک زندگی
تازه و رابطه غیرصمیمانه بیــن مادر و دختر،
بیماری فرزندش و جدایی از همســرش) این
شرایط را ایجاد می کند .بیماری فرزند یاسی
یک بیماری معمولی نیست بلکه تو را همراه
با فرزنــدت ایزوله می کند .تــو ناچاری همه
روابط اجتماعی ات را قطع کنی .نمی توانی با
فرزندت به میهمانی بروی چون ادم ها سراغ تو
نمی ایند .بنابراین در محیط شخصی ات ایزوله
می شوی .به عالوه ،شــغل یاسی جوری است
که دائم در اضطراب قرار دارد .یاسی به عنوان
پزشک اورژانس همواره با مرگ روبه رو است.
وقتی در تهران از او در مورد مرگ می پرسند،
می گوید مرگ زیاد دیده اســت .برای یاسی،
مرگ یک نمونه موردی است .همین ادم که
سی سال است پدرش را ندیده و هیچ تصوری
از او ندارد ،وقتی از مرگ پدرش اگاه می شود
با کســی َچت می کند که حاال بــه هر دلیلی
پناهگاه شده است .یاسی می گوید فکر می کرد
سی سال است پدرش مرده اما تازه فهمیده که
دیروز مرده است .نمی داند چرا ولی غم دارد.
مرگ پدر ،نماد همه غم های زندگی اش است.
ادم هم بــه تکیه گاه مادی نیــاز دارد و هم به
تکیه گاه معنوی .این جست وجو تا زمانی طول
می کشد که ان تکیه گاه معنوی را پیدا کنیم.
یعنی پیدا کردن این تکیه گاه معنوی
است که حال خوب را ایجاد می کند؟
بله .ان تکیه گاه معنوی ،بازیابی خود است؛
این که بدانی کجای جهان ایستادی ،بدانی که
هستی و چه هستی .وقتی این فرایند بازیابی
انجام شود ،ارام می شــویم .تالش ما در این
جهت بود که این فرایند را در فیلمنامه طراحی
کنیم .همان طور که می دانید ،سفر ،به خصوص
سفر قهرمانی ،یک سفر دایره وار است :از خود
اغاز شــده و به خود می رســد .وقتی سفر را
اغاز می کنی ،انگیزه هایت مادی و شــخصی
اســت .اما وقتی وارد داالن سفر شده و جایی
از سفر از شــکم نهنگ ،که نماد رحم جهانی
اســت ،رد می شــوی ،انگیزه هایت دگرگون
شــده و عمیق تر و ارمانی تر می شود .جایی از
«بدون قرار قبلی» ،خادم حــرم امام رضا (ع)
می خواهد قبر را به یاســی نشان دهد و یاسی
نمی پذیرد چون برایــش اهمیت ندارد .اما در
انتهای فیلم می خواهد قبر را ببیند .پرســش
ان چه که ،شاید
به یک معنا ،یاسی
(پگاه اهنگرانی) را
دچار بحران کرده،
این است که جایگاه
خود را پیدا نکرده
است .هرچند که
االن پزشک است
و جایگاه اجتماعی
قابل قبولی دارد اما
مجموعه بحران هایی
که از سر گذرانده
(بحران شناختی،
ورود مادرش به یک
زندگی تازه و رابطه
غیرصمیمانه بین
مادر و دختر ،بیماری
فرزندش و جدایی
از همسرش) این
شرایط را ایجاد
می کند .بیماری فرزند
یاسی یک بیماری
معمولی نیست بلکه
تو را همراه با فرزندت
ایزوله می کند .تو
ناچاری همه روابط
اجتماعی ات را
قطع کنی
ما این اســت که این تغییر چگونه ایجاد شده
اســت و چرا می خواهد ان قبر را ببیند .خادم
وقتی می فهمد که یاســی نه می خواهد قبر را
ببیند و نه قصد نگه داشتنش را دارد می گوید
ان شاءاهلل یاسی هم به مرحله ای می رسد که ان
را به دست صاحبش می رساند .منظور از صاحب
یعنی کسی که شایستگی اش را داشته باشد.
کوشش ما این بود که در انتهای فیلم به یافتن
ان تکیه گاه معنوی و خالی شدن شخصیت از
انگیزه های شخصی تر برسیم .امیدوارم این نکته
از طریق فیلم دریافت شود.
یکی از نکات دیگری که به نظرم در
«بدون قرار قبلــی» وجود دارد ،این
است که چند بار در طول فیلم با نوعی
تاکید بر نگاه متفاوت به پدیده های
اشنا روبه رو می شــویم .مثالی که
همیشــه در ذهن من هست ،جایی
است که اولین بار یاسی و مهندس
مشایخ وارد حرم می شوند .همه ما
به ان جا رفته ایــم و حتماً خیلی از ما
تحت تاثیر شکوه و عظمت ان جا قرار
گرفته ایم .اما بحثی که مشایخ پیش
می کشد بحث هنر کاشی کاری است؛
چیزی که شاید همیشه خیلی گذری از
ان رد شده باشیم .یعنی چنین امری
را شاید هیچ وقت به عنوان محور ان
بنا در نظر نگرفته باشیم .این الگویی
است که به نظرم در فیلم دارد تکرار
می شــود .مث ً
ال در مورد سفال گری و
نحوه استفاده از کوزه های سفالی هم
چنین امری وجــود دارد .این تمهید
از یک طرف می تواند به این برگردد
که شما ســعی کردید مجموعه ای
را به عنوان یک کلیت ناگسســتنی
فرهنگی به مخاطب نشــان دهید.
اما می خواســتم بدانم وقتی از این
الگوها استفاده می کردید این جنبه
م ّد نظرتان بود یا داشــتید به فرار
از ســاخت یک فیلم تبلیغاتی فکر
می کردید؟
نه .واقعاً این جنبه را دوست داشتم .سال ها
قبل ،در دهه هفتاد 9 ،فیلم مســتند در حرم
رضوی کار کــردم .خدا کیومــرث درم بخش
را بیامرزد .ان موقــع تازه از فرانســه به ایران
برگشته بود و با ســیمافیلم قرار گذاشته بود
که 9فیلم مســتند درباره حرم رضوی بسازد.
اســم ان مجموعه شــد «بــارگاه ملکوتی».
تحقیق ،پژوهش ،نــگارش فیلمنامه و گفتار
متن را من بر عهده داشــتم .بــرای ان که ان
کار را انجام دهــم ،تقریباً یک ماه به مشــهد
رفتم و در کتابخانه اســتان قدس برای خودم
البه الی کتاب ها غوطه ور می شــدم .هر کدام
از ان فیلم ها روی یک جنبه از بارگاه ملکوتی
متمرکز بود .یکی از چیزهایی که خیلی روی
ان کار کردیــم و تاریخچــه اش خیلی جالب
اســت ،بحث کاشــی کاری در حــرم رضوی
35
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 35
فیلم ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
36
است .به خصوص کاشــی های ازاره ضریح که
از نادر نمونه های باقی مانده از هنر ســاخت و
کاشی کاری در دوره سنجری است .در ایران،
نمونه های سالم کاشی های سنجری کم پیدا
می شود .نمونه هایی از این کاشــی ها در ازاره
ضریح باقی مانده است .دیگر قسمت های حرم
هم همین طور است .مسجد گوهرشاد ،شاهکار
کاشی کاری است .رسوباتی از «بارگاه ملکوتی»
در من باقی مانده بود که باعث شد همان طور
که با بهــروز صحبت می کردیم تــا ببینیم به
چه جنبه ای از حرم اشــاره کنیــم ،به بحث
کاشی کاری برسیم .شاید تحت تاثیر «بارگاه
ملکوتی» بود که نسخه اول این فیلمنامه را با
عنوان «الجورد» نوشتم .در نسخه اول ،یکی از
قهرمانان داستان استاد کاشی کار بود.
برگردیم بــه بحث اهمیت ســفر
درونی قهرمان .شــخصیت یاسی
در ابتدای فیلــم ،طبق تعاریف ،یک
قهرمان بی میل است نه یک قهرمان
راغب .او میل و عالقه ای به برگشت
ندارد و خیلی هم طول می کشد تا این
رغبت را پیدا کند و نشانه های تغییر یا
درک بهتر را در او احساس کنیم .این
اتفاق تقریباً در یک سوم پایانی رخ
می دهد .به این فکر کردم که شاید
اگر این رغبت اولیــه زودتر (مث ً
ال در
تهران) ایجاد می شــد ،انگیزه های
سفر یاســی به مشهد مستحکم تر
می شد .در نسخه فعلی به نظرم امد
شاید صحبت کوتاه با صدری (صابر
ابر) و اشــاره صدری به این که حتماً
پدر یاســی دالیلی برای کارهایش
داشته برای این که یاسی سفر خود
را تمدید کرده و به مشهد برود چندان
متقاعدکننده نباشد .چرا از دید شما
الزم بود که این روند تا قسمت های
پایانی فیلمنامه طول بکشد؟
ما تقریباً با همین مدلی که شما گفتید در
یکی از نسخه های فیلمنامه کار کردیم .به خاطر
همین ازمون و خطاها بود که چهارده نســخه
نوشتیم تا به نسخه نهایی رسیدیم .این فیلم،
طبیعتاً یک فیلم حادثه ای – ماجرایی نیست
بلکه یک فیلم شــخصیت محور است .در یک
فیلم شخصیت محور ،نه این که پیرنگ بیرونی
اهمیت نداشته باشد اما تمرکز ما روی پیرنگ
درونی اســت .به نظرم رفتن یاســی به مشهد
دالیل واضحی دارد .یاسی با حالت قهر از کارگاه
ســفال گری پدرش بیرون می ایــد .نکته اول
این است که توقع نداشته برایش قبر بگذارند.
نمی تواند این را درک کند .متوجه معنای این
کار نیست که چرا خانه و دفتر و حقوق را برای
پسرش گذاشته و تنها چیزی که نصیب او شده
یک قبر است .مسئله مادی قضیه برای یاسی
اهمیتی ندارد بلکه این کار را توهین امیز تلقی
می کند .قضیه وقتی پیچیده تر می شــود که
برادرش می گوید این قبر خیلــی می ارزد و او
حاضر است همین االن پول قبر را به یاسی بدهد.
شــاید ان چه که انگیزه اصلی یاسی محسوب
می شــودِ ،رندی برادرش باشد .یکی از دالیلی
که باعث لج کردن یاسی می شود همین است.
در ضمن تاکید صدری بر این اســت که یاسی
هر کاری می خواهد بکند ابتدا باید ســند را به
نام خودش بزند .از نظر ما این محمل منطقی
وجود دارد و این یک ســفر ناگزیر است چون
تکلیف این قضیه به لحاظ مادی و حقوقی باید
روشن شود .نسبت به نسخه ها و انتخاب های
دیگر ،این انتخــاب را متقاعدکننده تر یافتم.
مشهد ان گهواره ای است که یاسی باید در ان
گهواره لم داده و بغلتد .بخشــی از ان گهواره،
خانواده یاسی مثل نرگس و دخترانش هستند؛
بخشی از ان خو ِد زیســت بوم مشهد به عنوان
قطب فرهنگی و هویت بخش است؛ بخشی از ان
میراث معنوی پدر است .این بخش اخر ،یاسی
را به معماری پیوند می دهد .همین جا یاسی به
میراث معنوی معماری ما وصل می شــود که،
به عنوان مثال ،می توانید در جنوب خراســان
در اسبادهای نشــتیفان می توانید پیدا کنید.
ان چه که اقلیم دارد نمایندگی اش می کند (که
شامل خیلی از موارد همچون معماری ،رقص،
ایین ،موسیقی و غیره است) مجموعه ای است
که عناصر هویت ان از همدیگر تفکیک ناپذیر
است .ما می خواستیم این نکته را نشان دهیم.
بنابراین به نظر من در فیلمنامه شخصیت محور
الزم بود که این بخش را یک ذره طوالنی تر در
نظر بگیریم.
شما در این گفت وگو چند بار به بحث
پروپاگاندا اشاره و تاکید کردید که
نمی خواســتید یک فیلم پروپاگاندا
بســازید .فارغ از بحث کیفی ،فکر
می کنــم این تالش به ســرانجام
رسیده است .اگر «بدون قرار قبلی» را
بدون در نظر گرفتن حواشی پیرامونی
ببینیم ،اص ً
ال با یک فیلم ایدئولوژیک یا
پروپاگاندا طرف نیستیم.
ما می خواستیم بگوییم که طبیعی برخورد
کنیم .مذهب ،جزء الینفک فرهنگ است .فقط
هم در ایران این گونه نیســت .وقتی سورنتینو
«دست خدا» یا «پاپ جوان» را می سازد کسی
او را تقبیح نمی کند که چــرا فیلمی با رویکرد
مذهبی ساخته است .وقتی کیشلوفسکی «ده
فرمان» را می ســازد او را به چیزی منتســب
نمی کنند .این ها بخــش تفکیک ناپذیر ماجرا
هستند؛ مثل شیر و شکر که وقتی با هم امیخته
می شــوند دیگر از یکدیگــر جدایی ناپذیرند.
این هویت به یک بســته فرهنگی تبدیل شده
که می خواهی و بایــد ان را تحویل بگیری .امر
فرهنگی مثل واکسن کرونا نیست که ان را بزنی
و بگویند امشب و فردا شاید تب کنی اما ظرف دو
هفته اینده پادتن در تن تو ترشح خواهد کرد.
فرهنگ امری اســت که ادم ها باید در جریان
شدن ان را صید و جمع کرده و درون
صیرورت و ْ
خود بریزند تا از ان سیراب شوند. صفحه 36
کــوک درسـت بـازی
روی قامـت نقـش
اتمیل بر شخصیت های
ماندگار موسیقایی به هبانه اکران «المینور» صفحه 37
سینمای ایران
نیما بهدادی مهر
حدود یک قرن از ورود سینما به ایران می گذرد و با وجود پرداخت های متعدد به موضوع موسیقی و
شخصیت های موزیسین ،اما حفره ای مهم در فیلم های سینمایی تحت عنوان رویکردهای سناریونویسی
کلیشه ای قابل مشاهده است که سبب شده تا روند پرداخت به شخصیت ها در روایت هایی با محوریت
موسیقی بیشتر به کلیشه هایی از بیوگرافی یا شــداید و مصائب پیرامون افراد معطوف باشد و کمتر
مجالی دست داده تا شخصیت موزیسین در ساحتی از اندیشه یا به عنوان پرچمداری از تفکر یا الگویی
جامعه شناختی یا روان شناختی برای مخاطبان معرفی شود .در این مطلب به نقش افرینی های مهم در
فیلم هایی با محوریت موسیقی اشاره می کنم .این نقش ها هر یک برایندی از یک بینش و سبک زیستی
هستند که در گذر زمان بر ارزش های ان ها بیش از پیش افزوده شده است.
شمایلتاثیرپذیرازشهرتوثروت
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
38
فیلم «گل یخ» به کارگردانی کیومرث پوراحمد
تالشــی برای بازنمایی خاطره پررنگ فیلم «سلطان
قلب ها» بود که در دوران محبوبیت محمدرضا گلزار
ساخته شد اما با وجود اســتفاده از همه ظرفیت های
موثر در جذب مخاطبان ناکام بود .داستان این فیلم
درباره عباس (کیوان) کامیاران خواننده ای ساده در
یک رستوران سنتی اســت که عاشق ترگل دختری
از طبقه پایین می شود و با او ازدواج می کند .اما عمر
بودن کنار ترگل برای عباس بســیار کوتاه است و او
باید به کیش برود و بخش موسیقی رستورانی را به راه
اندازد و به عنوان خواننده فعالیت کند؛ همین موضوع
سبب می شود تا ترگل را به نزد مادرش بفرستد و خود
برای سروسامان دادن به کارهای ان رستوران به کیش
برود .ورود ترگل به خانه مادر عباس مصادف است با
زلزله ای مهیب که شهر را ویران می کند و ترگل که به
دلیل برخورد اوار با سرش دچار فراموشی شده اواره
در شهر می چرخد و یک راننده تاکسی زن او را به نزد
خود می برد.
پیگیری های عباس بــرای یافتن ترگل به جایی
نمی رسد و او مرگ همسرش را می پذیرد .عباس که به
دلیل صدای خوبش مورد پسند یک کمپانی موسیقی
قرار می گیرد در مسیر شــهرت و ثروت می افتد به
گونه ای که هم به لحاظ چهره و هم از منظر پوشــش
تغییراتی همسو با موقعیت جدیدش می یابد و حتی
اسم خود را به کیوان تغییر می دهد.
دروازه شهرت چنان به سوی او گشوده می شود
که کنسر ت ها و کاست های موسیقی او پیش فروش
می شود و اســتقبال باالیی از سوی مخاطبان نصیب
اثارش می شود.
در همین بزنگاه اســت که تقدیر بی ان که عباس
خبر داشته باشد همسرش ترگل و دخترش را سر راه او
قرار می دهد تا عیار معرفتش سنجیده شود .او پایبند
تعهدش به ترگل می ماند و پــس از پی بردن به زنده
بودن همسرش به دنبال او می رود تا زندگی جدیدی
را کنار هم اغاز کنند.
محمدرضا گلزار برای ایفای این نقش کار خاصی
نمی کند و تنها از همان شــمایل سوپراستاری خود
برای نزدیک شدن به شخصیت عباس بهره می برد.
این نقش در بازبینی های مجدد تنها به واسطه مفاهیم
سوپراستاری و دوضلعی شهرت و ثروت ناشی از ان
حایز اهمیت است.
نمادی از زیست مصلحانه
«اجار ه نشــین ها» بهترین فیلم کمدی تاریخ
سینمای ایران اســت؛ علت رسیدن به چنین قله ای
هوشمندی کارگردان در تدارک سفره ای از تضارب
ارا و خلق جدلی گفتمانی میان شخصیت هاســت.
به واقع هر شــخصیت در این فیلم نماینده سلوکی
زیستی است و گویا کشوری کوچک از قومیت های
مختلف زیر سقف ان خانه در حال ویران شدن شکل
گرفته و نکته جالب این که داریوش مهرجویی بسیار
تیزبینانه خود را در موضعی بی طرف و تنها در جایگاه
یک راوی و شاهد قرار داده و شرایطی را فراهم اورده
تا هر شخصیت بینش خود را بدون سانسور و روتوش
فریاد زند .اما در میان همه این شخصیت ها دوربین به
ساکن طبقه اخر این خانه توجهی ویژه نشان می دهد
و هنگام نمایش دادن اقای سعدی و خانه باصفا و پر از
گل و گیاه او وجدی متفاوت می یابد.
نورپردازی در خانه اقای سعدی با بازی حسین
سرشار بسیار به طراوت گیاهان او نزدیک است و گویا
مهرجویی نگاه هنری خود را به تمامه خرج این طبقه
و ســاکن باصفایش کرده است .به واقع اقای سعدی
نمادی از لطافت ،مهرورزی ،صلح دوستی ،هنرمندی و
هنردوستی در باطن هر انسان ازاداندیش است .جهان
زیستی او با طراوت موسیقی معنا گرفته و پیرامونش
را گل و گیاهانی زیبا پر کرده اســت .او چنان به گل
و گیاهانش اُنس دارد که هر روز برایشــان گام هایی
از موسیقی کالسیک را به شــکل اُپرا اجرا می کند و
چنان با این شیوه زیســتی خو گرفته است که حتی
هنگام مواجهه به اوس مهدی و کارگرانش هم از زبان
اُپرا استفاده می کند.اقای سعدی نمادی از یک طبقه
اجتماعی است که در سلسله مراتب زیستی ،باالترین
جایگاه شهودی و معنوی را دارند اما از سوی جامعه به
درستی درک نمی شوند .برای او لطافت و طراوت در
زیستن حرف اول را می زند از این روست که حتی حرف
زدن معمولی او هم با نوا و ترانه است .وزانت و متانتی
در بیان و رفتارش موج می زند و نگرشی روشن بینانه
به مفاهیم دارد.
او مخالف لمپنیســم و شارالتانیسم است و این
مخالفت را هم به باقری معامالت ملکی نشان می دهد
و هم در اعتراض به غوغاســاالری عباس درخشش
خطابه ای جذاب در بیان زیبایی های طبیعت در ان
گردهم ایی معنادار روی پشت بام خانه سر می دهد.
اقای سعدی از مهم ترین شــمایل های زیست
مصلحانه اســت که با درایت داریوش مهرجویی ،در
فیلم «اجاره نشین ها» رونمایی می شود تا به تعبیری
دیگر مواجهه هنرمند و روشــنفکر با تنگ نظری و
جمود فکری را برای مخاطب اشکار سازد. صفحه 38
مانیفست ایران باوری
شخصیت مجید کسرایی در فیلم «مکس» با بازی فرهاد
ائیش تاویل پذیری بسیار باالیی از جنبه های مختلف دارد.
سلوک وطن باورانه او و غنج رفتن دلش برای همه ان چه به
ایران ارتباط دارد باعث شده تا او از جمله شخصیت هایی
باشد که پیوندی تنگاتنگ با نوستالژی می یابد.
او به مثابه فردی ساده اندیش ،مهربان و صلح جو است
که جهان را با عینکی سفید دید می زند و قدرت تعامل باالیی
در ایجاد ارتباط با همگان دارد .همین توضیح کوتاه را اگر
در کنار دوران ساخت فیلم «مکس» در دهه ۸۰قرار دهیم
و درون مایه اصلی فیلم یعنی بازگشت سرمایه ها و نیروهای
نخبه به کشور را یک رویاباوری زیبا برای اینده بهتر ایران
بدانیم بهتر با شــخصیت مکس و ان چه در کنسرت خود
بیان می کند ارتباط برقرار می کنیم .بیانیه باشکوه مکس و
دعوت همگانی به مدارا و وحدت چنان در فضای دوقطبی
ان روزها جذاب به نظر می رسید که به سیاق همان تشویق ها
و شور و نشاطی که در سالن کنســرت برپا بود این امید را
ایجاد می کرد که شاید قرار است به دورانی جدید از زیست
مصالحه جویانه پای بگذاریم؛ امیدی که شــاید هنوز هم تا
حدودی جاری باشد.
شیدای مجنون موسیقی
فیلم «دلشدگان» اُرکستری باشکوه از شــخصیت های مرتبط با موسیقی را به
مخاطبان نشان می دهد .همه این شــخصیت ها اصالت و وقاری دارند که یکسره به
پیشینه خانوادگی و انتساب ان ها به اعیان و اشراف برمی گردد .در این میان شخصیت
اقا فرج بوسلیکی شمایلی متفاوت از دیگر اعضای گروه دارد .او منتسب به خانواده ای
عامی است که اشتغال به موسیقی را کاری خالف می دانند .اما اقا فرج چون خانواده اش
نمی اندیشد و با پشتکاری ویژه برای ارتقای جایگاه اجتماعی اش می جنگد و به ان
می رسد .از این منظر ،ضرب المثل معروف «نابرده رنج گنج میسر نمی شود /مزد ان
گرفت جان برادر که کار کرد» اشاره ای به جا و درست به نقش استعداد فردی و تالش در
رشد منزلت اجتماعی افراد دارد.
در تحلیل مجموعه نقش هایی از سینما و تلویزیون که می توان رویکردی اموزشی
را در ان ها جست وجو کرد بی شک کاراکتر اقا فرج بوسلیکی در فیلم «دلشدگان»
ساخته زنده یاد علی حاتمی می تواند بازتابنده وجهی تعلیمی از مفهوم خالقیت و تالش
و تاثیرشان بر رشد منزلت اجتماعی فرد باشد.
این کاراکتر ساعی و پرتالش و ارزنده که به سیاق روایت های مرسوم سینمایی در
دهه 60و 70متعلق به طبقات پایین جامعه است در نظام ارزشی و مفهومی سینمای ارائه
شده از سوی زنده یاد علی حاتمی به مثابه ضلع چهارم از شمایل هنرمند ایرانی به چشم
می اید .یعنی اقا فرج بوسلیکی را به لحاظ شمایلی که دارد می توان تکمیل کننده
روایت های کارگردان شاعر سینمای ایران از هنرمندان عهد قاجار دانست .اضالع این
مربع را محمد غفاری نقاش شهیر ایرانی در فیلم «کمال الملک» ،رضا خوشنویس در
مجموعه «هزاردستان» ،طاهر و اقا فرج در «دلشدگان» شکل می دهند بی ان که وجه
اشتراک ملموسی در ان ها دیده شود.
شاید تنها وجه اشتراک این نقش ها را باید در شیدایی و عشق انها به هنر ذاتی شان
دانست .یعنی همان گونه که طاهر شیفته نُت ها و ترانه ها ،محمد غفاری (کمال الملک)
شیفته قلم مو و رضا خوشنویس شیفته قلمش اســت ،اقا فرج نیز با لمس تنبک و
شنیدن ضرب موسیقایی ان از خود بی خود شده و رابطه ای شیداگون و مجنونانه با
موسیقی برقرار می کند .همین عشــق جنون وار به تنبک است که سبب می شود تا
منزلت اجتماعی کاراکتر اقا فرج ارتقاء یابد و از یک شاگرد چلویی ساده به همراهی با
جمعی شیدا و هنرمندانی فرهیخته برسد .به واقع این تغییر منزلت اجتماعی اگرچه
تالش های اقا فرج را برای ایجاد دگرگونی هایی در سبک رفتاری و گفتاری اش به دنبال
دارد اما در نهایت ،همان سادگی ملموس و صداقت بکر این شخصیت است که فرای
همه کوشش های او برای نمایش اصالتی همسان با دیگر افراد گروه که همگی منتسب
به طبقه اعیان و اشراف هستند به چشم می اید .سیمای اقا فرج بوسلیکی بازتابنده
این نکته است که در نهایت جوهره وجودی هر فرد و تالش و کوشش اوست که مسیر
پیش روی او را هموار می کند.
در یک جمع بندی کوتاه ،اقا فرج شاگرد چلویی ساده ای است که از لمس ظروف
مسی برای شست وشو به جایگاهی می رسد که هنگام تنبک نوازی با عیسی خان وزیر از
او جلو می زند و با مهارت باال در نواختن تنبک به جمع اعیان دلشده حاتمی می پیوندد؛
اعیان و اشرافی که جوهره وجودشان را با نوای مالیم موسیقی صیقل داده اند و پذیرای
سادگی ،لطافت و صداقت اقا فرج هستند.
اکبر عبدی در نقش اقا فرج درخشش ویژه ای دارد .او به خوبی نقش را درک کرده
و روند تغییر شمایل او را بی کم وکاست در بازی اش قابل باور می کند .به واقع اکبر عبدی
در این نقش متوجه این نکته بوده که خاستگاه اجتماعی اقا فرج کجاست و اگر به دلیل
کشف استعداد او در تنبک نوازی ،فرصتی دســت داده تا در جمع بزرگان راه یابد اما
همچنان تصویری که از اقا فرج نمایش می دهد در عین تالش برای نمایش تشخص و
کالسی از جنس ان گروه دلشده ،به پایگاه اجتماعی و هویت فردی اقا فرج نزدیک
است .این بازی یکی از مهم ترین شناسه ها برای درک کالس باالی بازیگری اکبرعبدی
در سینمای ایران است.
39
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 39
سینمای ایران
طریقت فروپاشی
شمایل علی بلورچی در فیلم «سنتوری» (داریوش مهرجویی) تطبیقی غریب با بحث جامع کهن الگوهای
یونگ دارد .به واقع با یک شخصیت عجیب مواجه هستیم که هم می تواند قهرمان باشد هم یک ضد قهرمان
شمرده شود .ویژگی هایش هم بازتابنده نوعی مظلومیت و معصومیت درک نشده است و هم می تواند تداعی گر
بی پناهی و تنهایی فردی طرد شده باشد .علی بلورچی در عین حال می تواند در قالب کهن الگوی پرسونا
شمایلی از یک فرد به شدت وابسته را نمایش دهد .وابستگی شیفته وارانه علی بلورچی به سنتور و هانیه سبب
می شود تا در یک تفرد ویرانگرانه و میل به نشیبی حقیرانه که در سکانس اوارگی او در خرابه های شهر تهران
قابل مشاهده است به گونه شرور از کهن الگوی هرمس نزدیک شود که به یک ولگرد و فرد متمرد بدل می شود.
جهان ذهنی علی از یک تفرد خودانگارانه شکل گرفته اســت .بدین معنا که او مناسبات تند و سنتی
خانواده اش را بر نمی تابد و به دنبال یادگیری سنتور می رود و بهایش را با تنهایی و استقاللی فردی می دهد.
سکانس اغازین فیلم «سنتوری» اما از روزگار تباهی علی و نریشن تلخش اغاز می شود و روند تباهی و تنهایی
او برای مخاطبان جا می افتد .به واقع سناریو از تباهی امروز او به گذشته طالیی اش نقب می زند و یک مرثیه
سینمایی گزنده را پیرامون شخصیت علی شکل می دهد.
از این روست که تفرد علی بر خالف دیگر قهرمانان سینمای مهرجویی در رفت وامدهایی بین نیستی و
هستی پیش می رود .به واقع سرگشتگی علی نه فلسفی و ماهوی است و نه می توان گزاره هایی اجتماعی را
در این ویرانگری فردی عیان دید .هر چه هست ناشی از ارتباط دیوانه وار علی با سنتور و هانیه است و از دست
دادن هر دوی این هاست که سبب می شود تا دنیای علی بدون توتم (عشق جنون امیز به یک شیء یا موجود
زنده) نه شوری داشته باشد و نه امیدی به ادامه دادن مسیر .فرایند تبدیل شدن علی بلورچی از یک نوازنده
سنتور چیره دست و خواننده مشهور به جوانی معتاد و رو به تباهی چنان در بازی بهرام رادان قابل باور شده
که مخاطبان با شنیدن دیالوگی از هانیه با مضمون همه تهران خواهان حضور علی در مجالسشان بودند روند
ویرانی درون و برون علی را با تمام وجود درک می کنند و اشک عواطف انسانی خود را برای تباه شدن زندگی
علی بلورچی به عنوان نمادی از جوانان ایرانی بر گونه می ریزند.
هرچند سکانس پایانی اجرای علی در اسایشگاه نویددهنده شروع مجددی برای اوست اما دنیای علی
بدون هانیه ،گویی تکه بزرگی از پازل خود را گم کرده و همین می شود که علی ماندن در اسایشگاه را به زندگی
در شهر خراب وحشی ترجیح می دهد.
علی بلورچی تصویر ضد قهرمانی تمام عیار را از جنبه نمایشی تداعی گر است که رسم زمانه را بر نمی تابد
و برخالف پرسونای اولیه اش در حضور بی مهابا در جامعه ،به یک گوشه نشینی خودخواسته فرو می رود .او
در عین حال تصویر قهرمانی را از خود بر جای می گذارد که از خاکستر اعتیاد بر می خیزد و سرود دوباره ای از
بودنش را می سراید ،اهنگی از وجود پر حسرت و درون تنهای خود می نوازد و در ان تک گویی اهنگین و رو
به جامعه می خواند تا امثال علی و روح لطیفشان را بیشتر درک کنند و با حمایت از ان ها و تنها نگذاشتن شان،
دیو اعتیاد را از گرد وجودشان بپراکنند.
حسرت های درونی یک خواننده لطیف
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
40
فیلم «دلشدگان» ساخته علی حاتمی شاعرترین کارگردان سینمای ایران
نگاهی غمخوارانه و همدالنه به موسیقی سنتی و دستگاهی وطن دارد .در این
میان کارگردان به شخصیت طاهر از منظر همان همدلی و غمخواری نسبت به
موسیقی نگریسته و روند زیستن او و هجران و مرگ غریبانه اش در خارج از وطن
را به شیوه ای نمادین به مرگ موسیقی ایینی و سنتی پیوند می زند .به واقع طاهر
نمادی از هنرمندانی است که با روحی لطیف به افرینش واژه هاُ ،سرایش ترانه ها
و فریاد نغمه ها مشغول هستند اما گاه ان چنان که باید درک و دیده نمی شوند.
به بیان دیگر شخصیت طاهر در فیلم «دلشدگان» یک نماد انسانی برای
دستیابی به شهود و معرفتی عاشقانه است که در قالب ترنم اشعار بروز می کند.
در این فیلم امین تارخ بازی جالب و پراحساسی را از خود بروز می دهد و در
عین شورانگیزی و برون گرایی عاطفی جالب این شخصیت ،نوعی حسرت و اه
درونی را در چهره اش هنگام خواندن باز می تاباند.
فرجام طاهر و مرگ غریبانه اش بر اثر سِ ــل در حالی که نوای پرشور «ما
دلشدگان خسرو شیرین پناهیم» را زمزمه می کرد به واقع واکنشی سینمایی
به چالش های تاریخی فعالیت های مرتبط با موسیقی است و نبرد نابرابر نُت های
برامده از اذهان لطیف هنرمند با ذهنیت خشــک و متصلــب گیرافتاده در
چارچوب بوروکراسی را به زیبایی بازتاب می دهد. صفحه 40
اصالت و هویت مطربی
ابرام خوش لحن در فیلم «مطرب» خواننده ای کافه ای است
که ترانه های کوی و برزنی می خواند و در سودای تبدیل شدن
به یک مطرب مشهور است اما با وقوع انقالب ،همه رویاهایش
را برباد رفته می بیند و به ناچــار به خوانندگی ترانه های پیش
پاافتاده در مجالس و محافل خصوصی رو می اورد.
زندگی او به دو دوره تقسیم می شود؛ دوران ابتدایی مربوط
است به خوانندگی و تبدیل شدن به یک مطرب کافه ای که کم کم
دارد برای خودش جایگاهی پیــدا می کند اما در همین بزنگاه
است که انقالب رخ می دهد و در حالی که تنها یک ماه تا بیرون
امدن کاست های او باقی مانده همه کاشته هایش هدر می رود.
دوره دوم زندگی اش از همین بزنگاه اغاز می شود و تصویر
او تداعی گر یک حسرت کش دائمی است که سال ها برای میوه
دادن درخت خوانندگی اش تالش کــرده اما نصیب او جز یک
گوشه نشینی تلخ نیســت .موتور فیلم درست از همین دوره
دوم گرم می شود و ابرام خوش لحن پس از دهه ها مجوز خروج
از کشور را برای اجرای یک کنسرت در هفته فرهنگی ایران در
ترکیه به دست می اورد.
پرویز پرستویی به خوبی حسرت درونی و عمری اه کشیدن
ابرام خوش لحن را در نگاه هایش قابل لمس می کند و نشاط و وجد
کامل او از اجرای کنسرت مشترک با خواننده ترک را با نگاه و
کالم محسوس می سازد .ابرام خوش لحن از سینه سوخته ترین
شخصیت های موسیقایی سینمای ایران است که داستان زندگی
او همواره به عنوان نمادی از معجزه نوا و ترانه در سرپا کردن و
بازگشت یک مرد به زندگی اش مثال زده خواهد شد .از جنبه
دیگر این نقش بازگشت مهمی از سوی پرستویی به سینمای
کمدی بود که به احیای شمایل بازیگری او پس از سال ها ایفای
نقش های کمرنگ انجامید.
ضیافت شعر و ترانه
بازی در فیلم «خواهران غریب» و ایفای نقش منصور خســروی
همچنان خاص ترین هنرنمایی خسرو شکیبایی شمرده می شود .جنسی
از بازیگری میانی در کارنامه این بازیگر بــزرگ که در عین دارا بودن
طنازی ها و شوخ طبعی های یک اهنگساز کودکان مایه هایی از جدیت و
اقتدار یک پدر و جذبه و وقار یک مرد رمانتیک را نیز دارد.
به واقع شکیبایی دو لبه حسی و ادراکی را در این نقش شناسایی
می کند و شورانگیزی و لطافتی تجربه ناشده در کارنامه خود تا ان زمان
را در این هنرنمایی نشــان می دهد .او در عین این که جدیت منصور
خســروی را از طریق نگاه و بیان به دخترش نشان می دهد همزمان
سرای کودکان
حواسش به این نکته است که منصور اهنگساز و ترانه ُ
است و به همین علت باید مطایبه و لطافتی را در رفتارش نشان دهد.
وجه اهمیت این نقش افرینی در ان جاست که شکیبایی تا پیش از
این هنرنمایی ،چنین لطافت و احساسی را در بازی خود نمایان نکرده
بود و این نقش سراغازی بر مســیر دیگری در بازیگری او بود .به واقع
منصور خسروی اغاز مسیری است که شکیبایی را به نقش رضا صباحی
می رساند و به تعالی شادابی و انرژی در بازیگری او می انجامد.
شکیبایی توالی مهر پدرانه منصور به دخترش و صمیمیت پسرانه
او نسبت به مادرش را به گونه ای منسجم و در قالب ترانه مشهور فیلم
«خواهران غریب» اجرا می کند تا پس از گذشت بیش از دو دهه از اکران
این فیلم ،درجه باالیی از خاطرات برجای مانده از «خواهران غریب» به
شکیبایی برگردد.
41
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 41
سینمای جهان
از رئیس جمهور پرحاشیه تا قاتل زنجیره ای
بلوند ()Blonde
مهم ترین
فیلم های
زندیگ انمه ای
ماه های اینده
کارگردان :اندرو دومینیک
بازیگران :انا ِد ارمــاس ،ادرین برادی ،بابی
کاناویل ،جولین نیکلسون ،سارا پاکستون
«بلوند» که قرار است امســال از طریق نتفلیکس منتشر شــود ،داستان یکی از
مشهورترین زنان قرن بیستم ،مرلین مونرو ،را روایت می کند .فیلم بر اساس کتابی به همین
نام اثر جویس کارول اوتس ساخته شده و جدیدترین باندگرل سینما ،انا د ارماس ،نقش
مونرو را بازی خواهد کرد .این داستان ،روایتی امیخته با تخیل را از زندگی مونرو از جمله
دوران کودکی ،کسب شهرت ،ازدواج ها و روابط جنجالی او ارائه می کند .در ماه های اخیر،
«بلوند» سر و صدای فراوانی به پا کرده چون به اولین فیلم پلتفرم های استریم تبدیل شده
که درجه بندی سنی ( NC-17ممنوع برای تماشاگران زیر 17سال) را دریافت می کند .از
سوی دیگر ،اعالم این که «بلوند» چیزی حدود سه ساعت زمان خواهد داشت طرفداران
را غافلگیر کرد .همچنین تصاویر منتشر شده از د ارماس ،قطع ًا به شمایل همیشه مشهور
هالیوود شباهت پیدا کرده است .عالوه بر تمام این حرف ها ،خود اوتس نسخه اولیه ای از
فیلم را دیده و ادعا می کند که این یک اقتباس خیره کننده ،درخشان و مشوش کننده است.
فیلم را اندرو دومینیک کارگردانی کرده که یکی از فیلمســازان کنجکاوی برانگیز
سال های اخیر بوده و به خصوص فیلم «ترور جســی جیمز به دست رابرت فورد بزدل»
( )2007به کارگردانی او با استقبال پرشور منتقدان مواجه شده است .او البته بعد از ان
نتوانسته به ان سطح از موفقیت برسد و حاال شاید «بلوند» بتواند ان موفقیت را تکرار کند.
«بلوند» قرار است 23سپتامبر در معرض دید عموم قرار گیرد.
مروا موسوی
الویس ()Elvis
کارگردان :باز لورمن
بازیگران:استینباتلر،تامهنکس،هلنتامسون
منابعwww.stylist.co.uk :
www.wikipedia.org
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
42
فیلم های زندگی نامه ای این روزها جایگاه ویژه ای در
دنیای سرگرمی پیدا کرده اند .سالی نیست که تعداد زیادی
فیلم زندگی نامه ای روانه سالن های سینما نشوند .امسال
هم از این قاعده مستثنا نیســت .در فهرست فیلم های
کنجکاوی برانگیز امسال ،چند فیلم زندگی نامه ای وجود
دارد که قطع ًا نمی خواهید ان ها را از دست بدهید.
از میان تمام چالش هایی که یک بازیگر می تواند در طول
حرفه اش با ان مواجه شود ،تبدیل شدن یه یک فرد دیگر
اورترین ان ها است .این کار را درست
قطع ًا یکی از دلهره
ِ
انجام دهید؛ مستقیم ًا در مسیر افتخار اسکار قرار گرفته اید.
دچار اشتباه شــوید؛ و یک حرفه می تواند به طور ناگهانی
دچار سقوط شود.
بسیاری از بازیگران روح یک شخصیت را ان قدر عالی
تسخیر می کنند که حتی نیازی نیست قبل از تماشای فیلم
چیزی در مورد ان ها بدانیم .کافی است به تبدیل مارگو رابی
به یک اســکیت باز حرفه ای در «من ،تونیا» ،حضور تارون
اگرتون در نقش التون جان در «راکت من» ،بندیکت کامبربچ
در نقش الن تورینگ (رمزشکن دوران جنگ جهانی دوم) در
«بازی تقلید» و حتی اجراهای اخیر لیلی جیمز و سباستین
استن در «پم و تامی» فکر کنید .در چنین شرایطی فراموش
کردن این که در حال تماشای یک شخصیت تخیلی هستید
کار ساده ای است.
و دوران درام های زندگی نامه ای بزرگ تازه شروع شده
است .امسال شاهد نمایش دراماتیزه شده زندگی برخی از
چهره های عمومی مورد عالقه ما ،توسط بازیگرانی هستیم
که مطمئن ًا در فصل جوایز اخر سال به مدعیان قدرتمندی
تبدیل خواهند شــد :از تغییر چهره انا د ارماس در نقش
مرلین مونرو ،شمایل هالیوود ،و ادای احترام نائومی اکی به
ویتنی هیوستون گرفته تا بازی استین باتلر در نقش پادشاه
راک اند رول ،الویس پریســلی ،امسال فیلم های غیرقابل
چشم پوشی زیادی روی پرده های سینما امده و خواهند
امد .این فهرست ،تعدادی از فیلم های زندگی نامه ای است
که در ماه های اینده می توان به ان ها توجه کرد.
این اقتباس از زندگی و دوران الویس پریسلی
به نویســندگی و کارگردانی باز لورمن ساخته شــده :مردی که به خاطر اقتباس های
پررنگ ولعابش از «رومئــو +ژولیت» و «مولن روژ!» شــناخته می شــود .این فیلم
زندگی نامه ای موزیکال ادای دینی است به یکی از مشهورترین و تراژیک ترین چهره های
امریکا ،الویس پریسلی.
استین باتلر در نقش الویس در این فیلم ظاهر شده اســت .فیلم ،داستان رابطه
پریسلی و مدیر برنامه اش سرهنگ تام پارکر (با بازی تام هنکس) را روایت می کند .یکی
از ویژگی های تام پارکر این بود که فراز و نشیب زندگی الویس را در طول بیش از دو دهه
مشاهده کرد .بعد از نمایش فیلم در جشــنواره کن ،منتقدان به شدت از اجرای باتلر به
هیجان امدند که نه تنها بار بازی در نقش چنین شخصیت ایکونیک و پرطرفداری را به
دوش می کشد بلکه به خوبی می تواند گیتار هم بنوازد .با این وجود نظرات در مورد خود
فیلم متفاوت بود .به عنوان مثال دیوید رونی ،منتقد هالیوود ریپورتر ،به این اشاره کرد
که «الویس» امتدادی است بر سبک پر زرق و برق و ماکسیمالیستی لورمن و بنابراین اگر
با تاکید او بر این سبک در اثار قبلی اش ارتباط برقرار نکرده باشیم ،ممکن است در مورد
«الویس» هم چنین اتفاقی رخ دهد .اوون گلیبرمن ،منتقد ورایتی ،هم «الویس» را همچون
یک رویای تب الود و پرانرژی توصیف کرده که یک اتش بازی دیگر از جانب باز لورمن
است و می تواند در دسته فیلم هایی قرار گیرد که حاال دیگر می توان ان ها را «فیلم های
باز لورمنی» دانست .به طور کلی اکثر منتقدان بر این عقیده بودند که در این فیلم تکنیک
و سبک از مضمون و مفهوم سبقت می گیرد و این نقطه ضعف عمده اثار لورمن محسوب
می شود .با این وجود ایا فکر می کنید چنین توصیفاتی از اهمیت و کنجکاوی برانگیز بودن
فیلم کاسته است؟ به هیچ وجه!
«الویس» از 24ژوئن 2022در سالن های سینما اکران شده است. صفحه 42
اوپنهایمر ()Oppenheimer
کارگردان :کریستوفر نوالن
بازیگران :کیلیان مورفــی ،امیلی بالنت ،مت
دیمن ،رابرت داونی جونیور ،فلورنس پیو ،رامی مالک،
بنی سفدی ،متیو موداین ،جاش هارتند ،جک کواید،
کنت برانا ،گری اولدمن ،کیسی افلک
هر چند در میان فیلم های این مطلب« ،اوپنهایمر»
یکی از معدود اثاری است که قرار نیست در سال 2022
اکران شوند اما ان قدر فیلم مهم و کنجکاوی برانگیزی
است که قابلیت حضور در این فهرست را از همین االن
دارد! فیلم زندگی نامه ای «اوپنهایمر» این قابلیت را
دارد که به یکی از بزرگ ترین بالک باسترهای دوران
اخیر تبدیل شــود .ماجرا فقط به این برنمی گردد که
فیلم دارد توسط کارگردان بزرگی همچون کریستوفر
نوالن ساخته می شــود بلکه نکته کنجکاوی برانگیز
دیگر این است که فیلم دارد داستان پدر بمب اتمی را
روایت می کند ،کسی که می تواند مصداق بارز این جمله
مشهور از یکی از داســتان های مشهور هندی باشد:
«حاال من تبدیل به مرگ شــده ام ،تبدیل به ویرانگر
دنیاها» .این چهره مهم ،جی .رابرت اوپنهایمر نام دارد.
«اوپنهایمر» بر اســاس یک کتاب زندگی نامه ای
برنده جایزه پولیتزر نوشته کای برد و مارتین شروین
ساخته می شود .این کتاب «پرومته امریکایی :پیروزی
و تراژدی جی .رابرت اوپنهایمــر» نام دارد .جزییات
دقیق طرح داستانی دوازدهمین فیلم بلند سینمایی
نوالن کماکان اعالم نشده (در مورد نوالن و با توجه به
پنهان کاری های همیشگی اش ،این امر اص ً
ال غیرمنتظره
نیست) اما در خالصه داســتان کتاب چنین امده که
این کتاب ماجرای «یک فیزیکدان درخشان است که
تالش هایی را برای ساخت بمب اتم برای کشورش در
زمان جنگ انجام داد ،اما بعــدا ً با پیامدهای اخالقی
پیشرفت علمی مواجه شد».
ان چه در مورد فیلم می دانیم این است
که نیمی از هالیوود برای حضور در فیلم
صف کشیده اند .در
کنار کیلیان مورفی
در نقش اوپنهایمر،
فهرستی از بزرگ ترین
نام های صنعت سینمای
امریــکا در این فیلم
مطرح شده است:
کنت برانا ،فلورنس
پیو ،گری اولدمن ،رابرت
داونی جونیور ،امیلی بالنت،
مت دیمون ،جاش پک ،رامی مالک،
جک کواید ،جیســون کالرک،
جاش هارتنــت ،الکس ولف،
کیســی افلک ،بنی سفدی،
جیمز دارسی ،متیو موداین
و کلی چهره مطرح دیگر.
«اوپنهایمــر» قرار
است روز 21ژوئیه 2023
اکران شود.
او گفت ()She Said
کارگردان :ماریا شریدر
بازیگران :زوئی کازان ،کری مولیگان ،پاتریشیا کالرکسون ،اندره براوئر ،سامانتا مورتون
همه فیلم های زندگی نامه ای قرار نیست بر چهره های سرشناس دنیای سرگرمی تمرکز کنند .اما وقتی
هاروی واینستاین ،یکی از غول های هالیوود ،در سال 2017به خاطر سابقه چندین دهه تجاوز و ازار جنسی
خود متهم و با سقوطی تکان دهنده مواجه شد ،دو خبرنگار نیویورک تایمز به شایستگی توجهات را به خود
جلب کردند .حاال قرار است داستان این که چگونه مگان توهی و جودی کانتور توانستند این تهیه کننده
بی ابرو را از جایگاه خود پایین بکشند روی پرده بزرگ سالن های سینما به نمایش دربیاید.
«او گفت» که اقتباسی است از کتاب دو گزارشگر نام برده (نام کامل کتاب:
«او گفت :افشای داستان ازار جنسی ای که به برافروختن یک جنبش
کمک کرد») قرار است تحقیقات خستگی ناپذیر توهی و کانتور را در
مورد پیشینه سوءرفتار جنسی واینستاین دنبال کند.
کری مولیگان و زوئی کازان قرار اســت نقش این دو خبرنگار را
بازی کنند؛ دو نفری که نه تنها اولین افرادی بودند که ماجرای رفتارهای
کثیف واینستاین را افشا کردند بلکه افشاگری ان ها انفجاری پیرامون
موج تازه پاگرفته افشای سوءرفتارها در هالیوود ایجاد کرد که به تغییرات
فراوانی در این مسیر منجر شد .واینستاین با تالش این دو نفر در نهایت
به اتهام سوءرفتار جنسی و تعرض درجه سوم به بیست وسه سال زندان
محکوم شد.
یکی از نکات جالب دیگر این پروژه حضور برد پیت به عنوان یکی از
تهیه کنندگان اصلی است .پیت پیش از این نشان داده که هوش خوبی
در شناسایی پروژه های موفق در فصل جوایز دارد و البته توجه ویژه ای به
مضامینی چون تبعیض جنسیتی و نژادی نشان داده است« .او گفت»
هم می تواند فیلم دیگری در همین مسیر تلقی شود.
«او گفت» قرار است از 18نوامبر در سینماها به نمایش دراید.
سیزده زندگی ()Thirteen Lives
کارگردان :ران هاوارد
بازیگران :ویگو مورتنسن ،کالین فارل ،جوئل اجرتون
ران هاوارد بزرگ و باتجربه ،بارها ثابت کرده که تخصص ویژه ای
در ســاخت فیلم های زندگی نامه ای دارد .به این فهرســت توجه کنید« :اپولو « ،)1995( »13ذهن زیبا»
(« ،)2001مرد سیندرالیی» (« ،)2005فراست /نیکســون» (« ،)2008راش» ( .)2013حاال او به سراغ یک
پروژه زندگی نامه ای دیگر رفته و این بار به سراغ ماجرای مشهور عملیات نجات در غار تام لوانگ تایلند در
سال 2018پرداخته است .در ان حادثه ،اعضای یک تیم فوتبال محلی که به همراه مربی 25ساله شان برای
گردشگری به غار تام لوانگ رفته بودند بعد از بارندگی شــدید ،جاری شدن سیل و پر شدن غار در ان جا
گرفتار شدند .در یک فرایند پیچیده و بعد از 18روز ،عملیات نجات با شرکت نزدیک به هزار داوطلب از ده
کشور جهان (که البته در بین ان ها چند غواص حرفه ای نقش اصلی را داشتند) به نتیجه رسید هرچند خالی
از تلفات هم نبود.
ویگو مورتنسن ،کالین فارل و جوئل اجرتون نقش تعدادی از نیروهای نجات را ایفا کرده اند .فیلم قرار
است 29ژوییه 2022به طور محدود در سالن های سینما اکران شده و از 5اوت به طور گسترده در شبکه های
استریم در دسترس عالقه مندان قرار گیرد .جالب این است که فیلم در ابتدا قرار بود به طور کامل از تاریخ
15اوریل 2022در سینماها اکران شود (که یکی از فصل های مرده اکران سالیانه تلقی می شود) اما پس از
بازخوردهای اولیه بسیار مثبت تصمیم بر این شد که اکران فیلم به 18نوامبر (درست در داغ ترین زمان اکران
فیلم های مهم فصل جوایز) منتقل شود اما در نهایت بعد از فعل وانفعاالتی تاریخ جدیدی برای نمایش فیلم
در نظر گرفته شد .باید دید ایا این تغییر زمان می تواند تاثیری بر موفقیت «سیزده زندگی» در فصل جوایز
بگذارد یا نه.
43
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 43
سینمای جهان
ریگان ()Reagan
کارگردان :شان مک نامارا
بازیگران :دنیس کواید ،پنه لوپه ان میلر ،رابرت داوی ،جان وویت
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
44
بی تردید رونالد ریگان را می توان یکی از پرحاشــیه ترین روسای
جمهور امریکا در قرن بیستم قلمداد کرد .او که زمانی به عنوان یک بازیگر
کم وبیش شناخته شده شهرتی برای خود به هم زده بود ،به تدریج وارد
عرصه سیاست شد ،چند سال به عنوان فرماندار ایالت کالیفرنیا فعالیت
کرد و ســرانجام در یکی از بحرانی ترین دوران تاریخ امریکا به ریاست
جمهوری این کشور رسید .ان چه ساخته شدن فیلمی در مورد ریگان را
کنجکاوی برانگیز می کند ،نظرات ضد و نقیضی است که در مورد او وجود
دارد .از یک سو عده ای ریگان را به خاطر سیاست های اقتصادی اش (که
امریکا را از یک بحران اقتصادی عبور داد) و استراتژی اش در مواجهه با
شوروی کمونیستی (که به سقوط کمونیسم کمک کرد) می ستایند و از یک
طرف عده ای اعتقاد دارند سیاست های او صرف ًا تاثیراتی موقت داشت و در
بلندمدت باعث بروز مشکالت جدیدی در اقتصاد امریکا شد .همچنین
مخالفان او اعتقاد دارند که رونالد ریگان با استفاده از تجربه اش در عرصه
ســینما و تلویزیون ،امریکا را در دوران ریاست جمهوری اش بیشتر با
ویژگی های نمایشی اداره کرد تا تمهیداتی که به کشور کمک کند .باید
ببینیم شان مک نامارا و همکارانش چه رویکردی را در مورد زندگی پر
فراز و نشیب ریگان در پیش گرفته اند.
«ریگان» بر اساس کتابی با عنوان «نیروی جنگ های صلیبی :رونالد
ریگان و سقوط کمونیسم» نوشته پل کنگور ساخته شده است .کنگور
(نویسنده و استاد علوم سیاسی) بخش مهمی از فعالیت های مطالعاتی اش
را صرف پژوهش در مورد زندگی رونالد ریگان کرده است و انتظار می رود
در این فیلم به زوایای کمتر دیده شده ای از زندگی او پرداخته شود .فیلم
قرار است زندگی ریگان را از دوران کودکی تا زمان ریاست جمهوری اش
از دید یک مامور سابق کا.گ.ب روایت کند و همین زاویه دید می تواند از
نکات کنجکاوی برانگیز ماجرا قلمداد شود.
اما یک نکته کنجکاوی برانگیز دیگر هم وجود دارد .هالیوود در یکی،
دو دهه اخیر سیاسی تر از همیشه شده است .می توان به وضوح دریافت
که بخش مهمی از صنعت ســینمای هالیوود در دهه های اخیر در دست
نیروهای وابســته به حزب دموکرات بوده و همین باعث شده که کمتر
فیلمی در مورد چهره های مطرح حزب جمهوری خواه ساخته شود مگر
این که نگاهی تندوتیز به ان افراد داشته باشد« .نیکسون» و «دبلیو» به
کارگردانی الیور استون و «معاون» به کارگردانی رابرت مک کی از جمله
این فیلم ها بوده اند که به ترتیب نگاهی انتقادی به زندگی و دوران ریچارد
نیکسون ،جرج دبلیو .بوش و دیک چنی داشته اند .از سوی دیگر ،عقاید
می شود که بتوان اثار
محافظه کارانه سیاســی پل کنگور باعث
او را عموم ًا در ستایش ریگان دانست.
بنابراین این سوال پیش می اید
که رویکرد فیلم در قبال این
رئیس جمهور پرحاشیه
قرار است چگونه باشد.
دنیس کواید قرار است
نقش ریــگان را در این
فیلم ایفا کند.
از دیگــر بازیگران
سرشناس فیلم می توان
به پنه لوپه ان میلر («راه
کارلیتو») اشــاره کرد.
«ریگان» قرار است در سال 2023
اکران شود اما تاریخ دقیق نمایش
ان مشخص نیست.
تیل ()Till
کارگردان :چینونیه چوکو
بازیگران :دنیله ددوایلر ،ووپی گلدبرگ ،فرانکی فایسن ،کوین کارول
با توجه به این که توجه به داستان های مبارزه برای برابری نژادی در این روزها بیش از هر
زمان دیگری طرفدار دارد ،به نظر می رسد فیلم «تیل» می تواند یکی از مهم ترین فیلم های
اکران شده در سال 2022باشد.
«تیل» بر اســاس تحقیقات گســترده فیلمســاز برنده جوایز ،کیث بوچمپ ،و به
کارگردانی چینونیه چوکو ساخته شده و داستان مبارزه مامی تیل-موبلی را برای
پسر قربانی شده اش در دهه 1955دنبال می کند .بالیی
اجرای عدالت در حق
که در ان سال بر ســر امت لویی تیل امد ،یکی
از ســیاه ترین و هولناک ترین حوادث مرتبط با
خشونت و تبعیض نژادی در تاریخ امریکا و لکه
ننگی اســت برای تمام افراد بی شرمی که از نژادپرستی
کور حمایت می کنند.
«تیل» با بازی دنیل ددوایلر (که پیش از این در فیلم
«نگهبانان» بازی کرده بود) در نقش مامی تیل-موبلی و
ووپی گولدبرگ مشهور در نقش الما کارتان (مادربزرگ
تیل) ساخته شده است .فیلم به تصمیم مامی برای داشتن
تابوت باز در مراسم تشییع جنازه امت و دادن اجازه به مجله جت
برای انتشار عکس های تشییع جنازه دیوید جکسون می پردازد تا
مطمئن شود تمام مردم در هر جایی وحشت واقعی قتل فرزند او را
می بینند .این تصمیم مهم مادر سوگوار ،لحظه بسیار مهمی بود که در
سال های بعد منجر به ایجاد جنبش حقوق مدنی شد.
انتظار می رود تا «تیل» در تاریخ 7اکتبر به نمایش عمومی دراید.
پرستار خوب ()The Good Nurse
کارگردان :توبیاس لیندهولم
بازیگران :جسیکا چستین ،ادی ردمین ،کیم
دیکنز ،نوح امریچ
ساخت فیلم هایی در مورد قاتلین زنجیره ای همواره
یکی از وسوسه های بسیاری از دست اندرکاران سینما
محسوب می شده است .اگر این قاتل زنجیره ای یک
پرستار هم باشد ماجرا جالب تر می شود .حاال در نظر
بگیرید که این دو وجه شخصیت به هم ارتباط داشته باشند .معلوم است که با داستان بسیار
کنجکاوی برانگیزی روبه رو خواهیم بود« .پرستار خوب» ماجرای یک قاتل زنجیره ای به نام
چارلز کولن را روایت می کند که به کشتن نزدیک به 40بیمار در طول دوران 16ساله فعالیتش
به عنوان یک پرستار در نیوجرسی اعتراف کرد .نکته تکان دهنده تر این است که در ادامه و
در پی مصاحبه های بیشتر با پلیس ،پزشکان و روزنامه نگاران مشخص شد که او تعداد خیلی
بیشتری از بیمارانش را به قتل رسانده است .متخصصان تخمین زده اند که کولن در مرگ
بیش از ( 300و احتماالً نزدیک به )400بیمار مسئول بوده که این امر او را به پرکارترین قاتل
زنجیره ای با امار ثبت شده در تاریخ جرم و جنایت تبدیل می کند.
ادی ردمین در «پرســتار خوب» نقش این قاتل را بازی کرده اســت .با توجه به طیف
نقش هایی که ردمین تاکنون بازی کرده ،حضور او در این نقش می تواند از کنجکاوی های این
پروژه باشد .محوریت کار هم نقش پرستاری است که به گرفتار شدن کولن کمک می کند.
نقش ان پرستار را جسیکا چستین بازی کرده است.
«پرستار خوب» یکی از فیلم هایی است که قرار است در سال 2022توسط نتفلیکس
عرضه شود. صفحه 44
مطالبی در مورد
مجموعه های
«اقای قاضی»
«برف بی صدا می بارد»
«مستوران» و
«تازه وارد»
گفت وگویماهنامهصباباعباسجمشیدی فر:
بازیگـری
یعنـیچالـش
نگاهی به باز ی های
سریال «یاغی»
گفت وگوباسجادمهرگان
و بهزاد خلج ،کارگردان و بازیگر
مجموعه«اقایقاضی»:
پیچیدگی های تجربه
یک حوزه جدید صفحه 45
چهره ماه
ابزیگـری یعنـی چـالش
گفت وگو با عباس جمشیدی فر ،بازیگر مجموعه «یاغی»
احسان دبیروزیری
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
46
مخاطبان تخصصی تئاتر ممکن اســت از این نکته اگاه باشند که
عباس جمشیدی فر در دوران حضور روی صحنه نمایش نقش های جدی
زیادی را ایفا کرده است اما تا پیش از نمایش «زخم کاری» (محمدحسین
مهدویان) و به خصوص «یاغی» (محمد کارت) احتماالً کمتر کســی
می دانست که جمشیدی فر توانایی ایفای نقش در قالب شخصیت هایی
کام ً
ال متفاوت را ،ان هم با اجرایی حساب شده و تحسین برانگیز ،دارد.
در این میان ،به چشم امدن حضور جمشیدی فر در «یاغی» شاید یک
نقطه عطف اساسی برای کارنامه او محسوب شود .این در حالی است که
در سال های اخیر شاهد درخشش بسیاری از بازیگران اشنای فیلم ها
و مجموعه های طنز در نقش هایی جــدی و گاه حتی عبوس بوده ایم.
این اتفاق از یک طرف خوشحال کننده است و نشان
می دهد که یکی از کلیشــه های قدیمی سینما و
تلویزیون ایران تا حدی شکســته شده و از
سوی دیگر می تواند تلنگری به ان دسته
از فیلمسازان ســینما و تلویزیون ما
باشد که با رویکردی محافظه کارانه
مــدام به ســراغ انتخا ب هایی
تکراری می روند .همین رویکرد
محافظه کارانــه چه بســا باعث
درجا زدن بســیاری از بازیگران
با استعداد شده باشد.
اگر موافق باشید از نقش متفاوت شما
در «یاغی» شروع کنیم .در شخصیت
علی چه ویژگی هایی وجود داشت که
شما را ترغیب به بازی در این نقش
کرد؟
از همــان اول که اقــای کارت نقش علی
کمپی را به من پیشنهاد داد این نقش را خیلی
دوست داشتم .با این که شاید نقش کوتاهی بود،
به شدت برایم جذاب بود چون ما در جامعه مان
چنین ادم هایی را خیلی زیاد می بینیم :ادم هایی
که به چهره شان ماسک می زنند و دوست دارند
خود را جور دیگری به مردم نشــان بدهند ولی
در باطن یک شکل دیگرند .متاسفانه خیلی ها
هم گول این ادم ها را می خورند .یکی از دالیل
دیگری که برای من خیلی مهم بود ،کلیت این
نقش بود .برای بازی در این نقش به تعدادی از
کمپ های ترک اعتیاد رفتم و چنین ادم هایی
را از نزدیک دیدم .منظورم اص ً
ال این نیست که
در همه کمپ ها چنین اتفاقاتی می افتد .اتفاقاً
بعضی از کمپ ها بســیار درست و پیشرفته اند
و کارها را به درســتی انجام داده و به بیماران
کمک می کنند .اما متاســفانه در یکی ،دو جا
چنین ادم هایی را دیــدم و خیلی مصر بودم
که این نقــش را همان طور کــه اقای کارت
می خواهد بازی کنم .محمد کارت هم به شدت
روی این نقش حساس بود .تمام تالشم این بود
که راهنمایی ها و جزییاتی را که محمد مطرح
می کرد ،اجرا کنم.
با توجه به این که بیشــتر به عنوان
بازیگر کمدی شــناخته می شدید،
توالی دو نقش مهم جدی
در «زخــم کاری» و
«یاغــی» ،یک صفحه 46
تغییر مسیر اساسی در کارنامه شما
به نظر می رسد .فکر می کنید انتخاب
شما برای «یاغی» ربطی به بازی تان
در «زخم کاری» داشت؟ ایا ان کار را
دیده بودند که شما را برای نقش علی
انتخاب کردند؟
اولین باری که از تئاتر به تلویزیون وارد شدم،
یک کار کمدی بازی کــردم .در تئاتر کارهای
جدی خیلی زیادی داشــتم .نمی توانم بگویم
کارهای جدی ام در تئاتر بیشــتر از بازی های
کمدی بوده امــا تقریباً 50-50بــود .ولی در
تلویزیون کارم را با یک اثر کمدی شروع کردم
و با کمدی شــناخته شــدم .کار کمدی را هم
به شــدت دوســت دارم .اما بزرگ ترین دغدغه
بازیگری ام در تلویزیون و سینما این بود که کار
جدی انجام دهم .نمی خواهم بگویم قب ً
ال خیلی
در این زمینه موفق بودم چــون این تعریف از
خود اســت .اما به هرحال قب ً
ال کار جدی انجام
داده بودم .وقتی اسم بازیگر روی یک نفر است
به این معنی اســت که باید هر نقشی را بازی و
تجربه کند .اص ً
ال بازیگــری یعنی چالش .وقتی
این چالش را برای خودم نداشته باشم ،بازیگری
برایم معنا و مفهومی نخواهد داشــت .به خاطر
اعتمادی که اقای مهدویــان به من کرد خیلی
مدیون او هســتم« .زخم کاری» اتفاقی بود که
به واسطه اش توانستم نشان دهم که کار جدی
هم انجام داده ام .در مورد سوال شما باید بگویم
بله .به نظرم «یاغی» نتیجه ازمایشی بود که در
«زخم کاری» پس دادم.
اتفاقاً یکی از سواالتی که می خواستم
در ادامه بپرسم این بود که در تئاتر،
این تعادل میان بازی های طنز و جدی
شما وجود داشــت .اما در تلویزیون
و شبکه نمایش خانگی خیلی دیر به
این مسیر رسیدید .دلیل خاصی وجود
داشت؟ به شما اعتماد نکردند؟
وقتــی کارگردان هــا و تهیه کننده های ما
می بینند که یک بازیگر دارد کمدی کار می کند،
به خودشــان می گویند اگر قرار باشند یک کار
جدی انجام دهند ،نمی توانند به ان بازیگر اعتماد
کنند .تقصیری هم ندارند .چــون ان ها هم به
تماشاگر فیلم خود دقت می کنند که یک وقت
تماشــاگر خدای ناکرده فیلم یا کاراکتر را پس
نزند .این به نگاه مخاطب برمی گردد و طبیعتاً
کارگــردان و تهیه کننده هم با نــگاه مخاطب
پیش می رود .بعضی جاها چنین کاری ریسک
است .این در حالی است که نه تنها من بلکه اکثر
بازیگرانی که فقط با کمدی شناخته می شوند هم
یک ماهیت بازیگری دارند؛ ماهیتی که در تمام
بازیگران وجود دارد .وقتی یک بازیگر جدی ،کار
کمدی انجام می دهد پس یک بازیگر کمدی هم
می تواند کار جدی انجام دهد .باز هم این جمله را
تکرار می کنم که وقتی برچسب بازیگر روی اسم
ادم می خورد یعنی می تواند هر نقشــی را بازی
کند .ان ادم بازیگر است ،تحصیالت اکادمیک
دارد ،برای رسیدن به این جایگاه درس خوانده و
زحمت کشیده و بنابراین می تواند هم در کمدی
بازی کند و هم در ملودرام.
ولی به نظر می رسد در چند سال اخیر
اوضاع تغییر کرده است .مسیر حرکت
و موفقیت های خیلی از بازیگران که از
کارهای کمدی شروع کردند و بعد در
اثار جدی درخشیدند نشان می دهد
که این کلیشه شکسته شده است.
خدا را شــکر این اتفاق واقعاً افتاده اســت.
ضمن این که باید بگویم کار کمدی ،به خصوص
در جامعه ای که داریم در ان زندگی می کنیم،
به شدت سخت است .چون به هر حال بازیگران،
فیلمنامه نویسان یا کارگردان هایی که دارند کار
کمدی می کنند ،به خاطر مشکالتی که داریم،
عقاید زیاد و سلیقه های متنوع ،کار سختی در
پیش دارند .ما نمی توانیــم از خیلی از الگوهای
کمدی استفاده کنیم .باید یک سری از شوخی ها
و موقعیت ها را ان قدر دور بزنیم تا بتوانیم ان ها را
کمی ملموس کرده و نشان دهیم .نمی گویم کار
کمدی در کشــورهای دیگر خیلی اسان است.
جاهای دیگر هم خیلی سخت است اما به هر حال
نوع عقاید ،ســلیقه ها و تفکرها کمی متفاوت با
این جا است.
این تغییر مســیر و انتخــاب «زخم
کاری» و «یاغی» اگاهانه بوده یا بنا بر
اتفاق رخ داد؟
کام ً
ال اگاهانه بود .من قبل از کار در «زخم
کاری» ،چیزی حدود یک سال یا یک سال و نیم
هیچ کاری نکردم .تمام پیشنهادهای کاری را رد
کردم .بعد از این مدت همان چیزی را انتخاب
کردم که دوست داشتم.
یعنی کارهای قبلی تان را دوســت
نداشتید؟
شاید بتوانم بگویم پنجاه درصد انتخاب هایی
را که می کردم دوســت نداشــتم .ولی «زخم
کاری» کاری بود که صددرصد دوست داشتم و
به خاطرش خیلی صبر کردم.
به این هم فکر کردید کــه در ادامه،
مسیر خاصی را در پیش بگیرید؛ مث ً
ال
این که حجم بازی در اثار کمدی را کم
کنید و به جایش بیشتر در نقش های
جدی بازی کنید؟ یا ترجیح می دهید
تعادلی وجود داشــته باشد؟ یا اص ً
ال
بستگی به پیشنهادهایی دارد که به
شما می شود؟
هم این تعادل را دوست دارم و هم بستگی
به فیلمنامه هایی دارد که به دست من می رسد.
به طور کلــی چــه معیارهایی برای
انتخاب فیلم یا سریال دارید؟
ک ً
ال فیلمنامه خوب و قصه خوب را دوست
دارم؛ چه کمدی و چه جدی .وقتی فیلمنامه ای
بخوانم که قصه و چفت وبســت درستی داشته
باشد و داستانش داســتانی باشد که بتواند هم
من بازیگر را مشغول
ذهن مخاطب و هم ذهن ِ
کند دوستش خواهم داشت .وقتی فیلم ،سریال
یا تئاتری را می بینم و بعد از تمام شدن کار هنوز
دارم به ان فکر می کنم ،می فهمم که کار موفقی
بوده است .ک ً
ال فیلم ها و متن هایی را دوست دارم
وقتی اسم بازیگر
روی یک نفر است
به این معنی است
که باید هر نقشی
را بازی و تجربه
کند .اص ً
ال بازیگری
یعنی چالش .وقتی
این چالش را برای
خودم نداشته باشم،
بازیگری برایم معنا
و مفهومی نخواهد
داشت .به خاطر
اعتمادی که اقای
مهدویان به من
کرد خیلی مدیون
او هستم« .زخم
کاری» اتفاقی بود
که به واسطه اش
توانستم نشان دهم
که کار جدی هم
انجام داده ام
که بعد از دیدن یا خواندن ،به ان ها فکر کنم.
وقتی درباره «یاغی» حرف می زنیم،
نمی توانیم بحث طبقات اجتماعی را
نادیده بگیریم .بــا توجه به کارهای
قبلی اقای کارت می دانیم که او طبقه
محــروم و پایین دســت را به خوبی
می شناسد .می خواهم بدانم شناخت
خود شما از طبقه ای که بازی می کردید
در چه حد بوده و چقــدر با ان زندگی
حاشیه نشینی اشــنا بودید؟ ایا قبل
از این پیشــنهاد با این سبک زندگی
اشنایی داشتید یا در موردش تحقیق
کردید؟
به طــور کلی بــا زندگی حاشیه نشــینی
اشنایی زیادی دارم .به خاطر شــغلی که دارم
در لوکیشــن های مختلفی کار کــردم .در این
مسیر ،جاهایی بودم که این قشر از ادم ها ،این
قشر بزرگ ابرومند ،را دیدم .متاسفانه این قشر
در تمام اســتان های ما وجود دارد .خیلی از ان
ادم ها دارند با ابرو زندگــی می کنند و عده ای
هم دیدگاهشــان فرق می کند و مسیری را در
پیش گرفتند که یک انتخاب شــخصی است و
به ما ربطی ندارد .در این ســال ها خیلی از این
ادم هــا را از نزدیک دیدم .محلــه ای که در ان
بزرگ شدم یک محله حاشیه نشــین نبود اما
یکی از محالت متوســط به پایین شهر تهران
بود .در ان جا با بسیاری از ادم ها برخورد کردم.
نوع زندگی ان ها را دیدم و یاد گرفتم .این اتفاق
47
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 47
چهره ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
48
روزی که در
رابطه با کاراکتر علی
کمپی با محمد کارت
صحبت کردم به من
گفت که نمی خواهد
این ادم یک ادم
بسیار درونی یا
باتفکر باشد .این جور
ادم ها معموالً افراد
چندان متفکری
نیستند بلکه چون
ماسک به چهره
می زنند ،دوست
دارند هر کاری
را که می خواهند
حتماً انجام دهند و
مخاطب شان ،هر که
باشد ،ان را به صورت
غلو شده ببیند تا
باورش کند .شاید
کمبودی در ذهن
این جور ادم ها وجود
دارد که باعث شده
به خودباوری نرسند
و بنابراین دوست
دارند ادم های دیگر
ان ها را باور کنند
حتی به نوعــی دیدگاه من را بــه زندگی تغییر
داد .به نظــر من محمد کارت در این ســریال و
اکثر کارهای قبلی اش ،نشان داده که این قشر
از ادم ها ،دغدغه هایشــان ،روابط شان ،نوع نگاه
و تفکرشان را می شناسد .حتی از نظر نوع نگاه
بصری هم محمد کارت کام ً
ال به کار واقف بود.
به همین خاطر ان قدر روی این مسئله متمرکز
بوده که کارهایش برای مخاطب کام ً
ال باورپذیر
می شود.
به طور کلی کارهــای محمد کارت به
کیفیت بازی بازیگرانش معروف است.
در مورد «یاغی» هم خیلی ها از بازی
بازیگران تعریف کرده اند .ایا کارت
کار خاصی برای اماده سازی بازیگران
انجام می دهد؟ چه تمرینات خاصی را
در نظر می گیرد؟
محمد کارت فکری برای موقعیتی که قرار
است به تصویر بکشــد پس ذهن خود دارد و تا
ان تصویر جلوی دوربینش ایجاد نشــود ،از کار
دســت برنمی دارد .حاال گرفتن ان ســکانس
می خواهد یک روز طول بکشــد یا ده روز .این
مســائل برای او مهم نیســت .ان سکانس باید
همان چیزی باشــد که خود محمد می خواهد
و همان تصویری باشد که در ذهن خود دیده و
حاال می خواهد مو به موی ان را جلوی دوربین
اجرا کند .فرقی نمی کند که طرف مقابلش بازیگر
باشد یا فیلمبردار یا گروه طراحی صحنه یا گروه
کارگردانی .فکر می کنم یکی از نقاط قوت محمد
کارت همین است.
مشخصاً جنس بازی برون گرایانه ای
که بــرای ایفای نقش علــی در نظر
گرفته اید اگاهانه است .حتی اغراقی
که گاه ممکن است در بازی شما یا دیگر
بازیگران به چشم بخورد یک انتخاب
است و نه یک اتفاق .این برون گرایی و
شدت ان نتیجه برداشت شما از نقش
است یا خواسته کارگردان؟
به طور کلی نتیجه فکر هر دوی ما اســت.
روزی که در رابطه با کاراکتر علی کمپی با محمد
کارت صحبت کردم ،چــون محمد فیلمنامه را
خودش (همراه با اقای دوماری و اقای پورامیری)
نوشته بود ،خیلی به جزئیات این شخصیت فکر
کرده بود .خودش هم به من گفت که نمی خواهد
این ادم یک ادم بســیار درونی یا باتفکر باشد.
این جور ادم ها معموالً افــراد چندان متفکری
نیستند بلکه چون ماســک به چهره می زنند،
دوســت دارند هر کاری را که می خواهند حتماً
انجام دهند و مخاطب شــان ،هر که باشد ،ان را
به صورت غلو شــده ببیند تا باورش کند .شاید
کمبودی در ذهن این جور ادم ها وجود دارد که
باعث شده به خودباوری نرسند و بنابراین دوست
دارند ادم های دیگر ان ها را باور کنند .بنابراین
در بحث هایمان با محمــد کارت به این نتیجه
رســیدیم که این کاراکتر باید برون گرا باشــد،
بعضی جاها شــاید به ا ُ ِور اَکت نزدیک شود (هر
چند تمام تالش مان را کردیم که به این مرحله
نرسد) و بتوانیم ان را به شــکلی باورپذیر برای صفحه 48
مخاطب کار کنیم.
یکی از نکاتی که در مــورد «یاغی»
زیاد مورد بحث قرار گرفته ،هماهنگی
بازیگران و یکدســتی بازی ها است.
این هماهنگــی در فرایند دورخوانی
شــکل گرفت یا در حین کار؟ فرایند
دورخوانی چقدر طول کشید؟
تا جایی که خبر دارم و می دانم ،فکر می کنم
یک ماه و نیم الی دو ماه قبــل از فیلمبرداری،
گروه هایی کــه در صحنه ها و لوکیشــن های
مختلف قرار بود کار کنند ،به صورت گروه به گروه
می امدند و صحنه هــا را دورخوانی می کردند.
به نظر من محمــد چیدمان بازیگــری را مثل
موســیقی می بیند .هر کدام از ان ها باید حول
یک محور باشــند و یک نت جدا داشته باشند
تا ریتمی را اجرا کنند کــه محمد می خواهد.
در این راه کســی نباید فالش بزند و از نت خود
خارج شود .محمد به این قضیه پایبند است که
کل بازیگران یکدست باشند و روی ن ُت حرکت
کنند .بنابراین این تمرین ها از حدود دو ماه قبل
از فیلمبرداری شروع شده بود .حتی قبل از رفتن
جلوی دوربین هم خیلی سختگیرانه تر و با فکر
بیشتر این تمرینات را انجام می دادیم.
به نظرتان این که مهم ترین نقش های
جدی تان در شبکه نمایش خانگی بوده
را می توان صرفاً یک اتفاق دانست؟
ایا می توان این نتیجــه را گرفت که
پیشــنهادهای تلویزیونی نسبت به
پیشنهادهای نمایش خانگی محدودتر
یا کلیشه ای تر هستند؟
نمی توانم لزوماً اســم کلیشــه ای روی ان
بگذارم .تلویزیون نگاهی دارد که شاید با سلیقه
خیلی از بچه هایی کــه کار می کنند همخوانی
نداشته باشــد .اما از نظر من تلویزیون به خاطر
تعدد مخاطبانش چاره دیگری ندارد .تلویزیون
رسانه ای اســت که با 80میلیون ادم و سلیقه
متفاوت در ارتباط است .حاال شاید برخی جاها
سیستم مدیریت تلویزیون هم اشتباه کرده باشد.
من خیلی موافق اســتفاده از عنوان کلیشه ای
نیستم اما فکر می کنم گســتردگی قصه هایی
که برای تلویزیون تصویب و برای ساخت اماده
می شود نسبت به کارهای سینمایی و اثار شبکه
نمایش خانگی کمتر اســت .هــم بحث تعداد
تماشــاگران وجود دارد و هم برخی از سالیق
مدیریتی که شاید بعضی از ان ها درست باشد
و بعضی دیگر از اســاس اشــکال داشته باشد.
برای همین اســت که این اتفــاق در تلویزیون
می افتد .تلویزیون بر اساس تعداد تماشاگرش
تصمیم می گیرد .ان نگاه ممکن است از عباس
جمشیدی فر انتظار داشته باشد
که فقط کمدی کار
کند یا فقط در یک سری از سریال ها بازی کند
که قصه هایی شبیه به هم دارد .حاال شما اسم
کلیشه روی ان می گذارید .ممکن است کسی
دیگر اسم دیگری رویش بگذارد.
اخر مخاطب که اســتعداد شما را در
کارهای جدی ندیده است .االن و بعد
از «زخم کاری» و «یاغی» اســت که
می تواند تصمیم بگیرد.
بله .ولــی اکثر مخاطبــان تلویزیون هنوز
دوست دارند که بیشتر مرا در اثار کمدی ببینند.
ولی من هیچ گاردی نسبت به تلویزیون ندارم.
اوضاع تلویزیون را در شرایط فعلی
چگونه می بینید؟
خود من فرزند این تلویزیون هســتم .اما
واقعیت این اســت که اوضاع تلویزیون را اص ً
ال
خوب نمی بینم .بــه نظر من بایــد در فعالیت
تلویزیون ،البته بر اســاس موازینــی که خود
تلویزیون دارد ،اصالحاتی انجام شــود .ما االن
تعدد رســانه داریم؛ نه تنها در کشور خودمان
بلکه هر جای دیگر .شــاید در همه جای دیگر
دنیا ،رسانه ملی ان کشــور االن دچار رقابت با
رســانه های دیگر باشــد .وقتی تعدد رسانه ای
داریم ،پس به ایــن نتیجه رســیده ایم که هر
مخاطبی بر اساس سلیقه خودش دارد رسانه ای
را دنبال می کند .بنابراین خود ما هم باید از نظر
کیفی ،از نظر فیلمنامــه ای ،از نظر قصه گویی و
نوع تفکرمان نسبت به سریال سازی ها و اساساً
سیستم نمایشــی ،تغییراتی در خود بدهیم تا
تلویزیون هم حرفی برای گفتن داشــته باشد.
هنوز هم هیچ رســانه ای این قدرت را ندارد که
مانند تلویزیون با مخاطب خــود ارتباط برقرار
کند .تلویزیون در راس این طبقه بندی قرار دارد.
اما اگر تلویزیون بخواهد نــگاه کیفی خود را بر
اساس نگاه این سال ها ادامه دهد ،قطعاً مخاطبان
خود را از دست خواهد داد .چون دیگر نمی تواند
رقابتی با تمام رسانه هایی داشته باشد که االن
دارند تولید محتوا
به طور کلی با
زندگی حاشیه نشینی
اشنایی زیادی دارم.
به خاطر شغلی که
دارم در لوکیشن های
مختلفی کار کردم .در
این مسیر ،جاهایی
بودم که این قشر
از ادم ها ،این قشر
بزرگ ابرومند ،را
دیدم
خود من فرزند
این تلویزیون هستم.
اما واقعیت این است
که اوضاع تلویزیون
را اص ً
ال خوب
نمی بینم .به نظر
من باید در فعالیت
تلویزیون ،البته بر
اساس موازینی که
خود تلویزیون دارد،
اصالحاتی انجام
شود
می کننــد .االن از اینســتاگرام و روبیکا گرفته
تا فیلیمو و نماوا دارنــد تولید محتوا می کنند؛
تلویزیون هم همین طور .تلویزیون سالیق خاص
خود را دارد و بر اساس همان سلیقه تولید محتوا
می کند اما یک سری از رسانه های دیگر دارند بر
اساس سلیقه مخاطب کار می کنند .این دو با هم
خیلی فرق دارند .االن این همه شبکه تلویزیونی
من مخاطب تلویزیون شاید دوست
وجود داردِ .
نداشته باشــم زیاد وارد ،مث ً
ال ،مسائل ورزشی
شوم و به جایش دوست داشته باشم شبکه چهار
را ببینم .ان شــبکه را می بینم و کِیف می کنم.
پس وقتی تعدد شبکه ای داشته باشم ،می توانم
مثل تمام رسانه های دنیا بر اساس هر سلیقه ای
کار تولید کنم .این کام ً
ال طبیعی است .من هیچ
تجربه ای در مدیریت ندارم اما بر اساس چیزی
که می بینم ،اگر تلویزیون بر این مبنا جلو برود
موفق خواهد شد وگرنه مشکل پیدا خواهد کرد.
علی رغم این که جایــگاه بازیگری
شــما در دو ســال اخیر دستخوش
تغییر جدی شــده ولی هنوز به بازی
در نقش های طنز هم ادامه می دهید
که یکی از اخریــن نمونه هایش هم
سریال «خوشنام» بود .نگران نیستید
که ادامه حضور در ســریال هایی که
جنس طنزشان نزدیک به یک سری از
بازی های قبلی تان است ،باورپذیری
حضور شما در نقش های جدی را نزد
مخاطب با مشکل مواجه کند؟
نه .االن در کل ســینمای دنیا و اص ً
ال در کل
سیستم رسانه ای جهان ،وقتی بازیگری نقشی
را در یک سریال تلویزیونی بازی می کند ،ممکن
است از گوشه وکنار همان نقش در جای دیگری
هم استفاده کند .من که نمی توانم ماهیت خودم
را به عنوان عباس جمشیدی فر ک ً
ال تغییر دهم .در
کار دیگری ممکن است موقعیت های جدیدی
برایم پیدا شود یا یک کاراکتر دیگر ،شاخصه های
دیگری داشته باشد اما شاید بعضی از شاخصه های
کارهای قبلی هم در کار جدید گنجانده شــود.
بنابراین نه .اص ً
ال در مورد کار کمدی نگران نیستم.
چون به هر حال نیاز جامعه کار کمدی است .کار
کمدی باید برای یک جامعه ساخته شود .مردم به
خنده نیاز دارند .اگر این اتفاق رخ ندهد به نظرم
سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.
بنابرایــن بــر اســاس ایــن نیــاز و این
دوست داشتن و بر اساس رسالت و نوع نگاه هر
ادمی به مخاطبانش و احترامی که برای ان ها
قائل است ،نمی تواند بگوید که دیگر کمدی کار
نخواهد کرد .همان طور که اشاره کردم ،ممکن
است بر اساس برخی مســائلی که داریم ،یک
سری از قصه ها ،بعضی جاها (نه به طور کامل)
شبیه به هم باشند .شما نمی توانید بگویید که
دیگر ان را انجام نخواهــی داد .چون مخاطب
تو ان را دوســت دارد و نمی توانــی ان را انجام
ندهی .عباس جمشیدی فر را همان مخاطبان به
عباس جمشیدی فر تبدیل می کنند .پس من،
همان طور که دارم از مخاطبانم احترام می بینم،
باید به ان ها احترام هم بگذارم.
49
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 49
زیر ذره بین
از زیر زمین تا بام تهران؛ از پدیده تا ستاره
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
50
نگاهی به بازی های سریال «یاغی»
محسن شرف الدین
بعد از هشت قسمتی که در زمان نگارش این
یادداشت از پخش سریال «یاغی» به کارگردانی
محمد کارت می گذرد رفته رفته می توان به مسیر
کلی داستان پی برد و محتوای مورد نظر سازندگان
اثر را تشخیص داد .هر چند که همچنان با پخش
قســمت های تازه کاراکترهایی به قصه اضافه
می شوند که رازالود بودن ماجرای «یاغی» را حفظ
کرده و تعلیق روایی ان را باال می برند.
رویاسازی و رویاپردازی و جنگ برای پیروزی
و ســخن گفتن از امید و رهایی در مجموعه های
اخیر شبکه خانگی و حتی اثار سینمایی کشور
تقریب ًا نایاب شده است .طبیعت ًا این تاثیری ست که
سینما از جامعه گرفته و ترجیح داده بیشتر از هر
چیزی ،نقد صریح و بی پروا را درباره اینده نامعلوم
و تلخ مردمانش هدف قرار دهد (البته روی سخن
ما با سینمای جدی و اجتماعی کشور است) .اما به
نظر می رسد سریال «یاغی» ،حداقل تا اینجای
کار ،در مسیر جنگ برای رویای یک جوان مستعد
و باهوش ،با رویکردی انســانی و اخالقی هدفی
تازه و متفاوت را در پیش گرفته است .باید ببینیم
ایا این مجموعه حقیقت ًا قرار است یک قهرمان
مبارز و موفق را در رگبار مصیبت ها به سر منزل
مقصود برساند یا در ادامه مسیر سریال با چالش ها
و اتفاق های تازه به سمت وســویی دیگر خواهد
رفت .پس شاید هنوز برای قضاوت در مورد کلیت
مجموعه «یاغی» زود باشد و نتوان نظر نهایی را
درباره کیفیت این اثر ابراز داشت .ولی با این حال
چیزی که از همان قسمت های ابتدایی مشهود
بوده ،یک دستی و کیفیت باالی بازی بازیگران
سریال «یاغی» اســت؛ چه ستاره ها و بازیگران
باتجربه ای که در باالترین سطح ظاهر شده اند و
چه جوان ها و پدیده هایی که برای اولین بار تجربه
درخشش در یک مجموعه پر مخاطب را پشت
سر می گذارند.
سریال «یاغی» به کارگردانی محمد کارت در
ادامه فیلم «شنای پروانه» به طبقه ای می پردازد
که گرفتار جبر جغرافیایی ،و خانواده و دوستان
و اطرافیانی هســتند که هر کدام به جای یاری
رساندن به موانع جدی در مسیر زندگی تبدیل
می شوند« .یاغی» مسیر بســیار دقیق و گام به
گامی را در پرداخت یک قصه اجتماعی پیموده
و توانســته با معرفی قهرمان و ضد قهرمان های
شناسنامه دار ،شخصیت های تاثیرگذاری را بسازد
که احتماالً در ادامه داستان مواجهه و برخورد های
جذاب و پرکششــی را در برابر یکدیگر تجربه
خواهند کرد .چنین پرداختی فضای مناســبی
را برای بازیگران مهیا کرده تــا اکثرا ً با اجرایی
برون گرا و احساســی ،توانایی خود را در ایفای
نقش های نزدیک به تیپ به رخ بکشند .در این
یادداشت تالش کرده ایم از منظر کیفیت بازیگری
سریال «یاغی» ،نگاهی به این مجموعه و ستاره ها
و پدیده هایش داشــته باشــیم و البته بهترین
بازیگرانی که تا این جای کار در این سریال خوش
درخشیده اند را معرفی کنیم. صفحه 50
ستاره :پارسا پیروزفر
بحث جالب فضای مجازی در یکی دو ماه
گذشته جدال بر سر این مسئله بوده که پارسا
پیروزفر بازیگر بهتری ست یا استایل و چهره
و کاریزمایش باعــث جلب توجه مخاطب و
محبوبیتش شده است .برای رسیدن به پاسخ
این پرسش باید به سابقه کاری این بازیگر
گزیده کار مراجعه کنیم .پارسا پیروزفر در
ســریال های معدود تلویزیونی اش ،از «در
پناه تو» به عنوان اولین پروژه ای که در ان
به شهرت رســید گرفته تا «سفر سبز» و
«در چشم باد» ،همیشه در باالترین سطح
ظاهر شد و مورد اســتقبال قرار گرفت .او
اثار سینمایی ســطح باالیی را با تعدادی از
بهترین فیلمسازان کشور در کارنامه دارد:
از «ضیافت» و «مرســدس» و «اعتراض» با
مسعود کیمیایی گرفته تا «پری» و «مهمان
مامان» با داریوش مهرجویی؛ از اثار برگزیده
تاریخ ســینمای ایران چون «اشک سرما»
و «اینجا بدون من» گرفته تــا فیلم های با
اعتباری چون «شیدا»« ،اسب حیوان نجیبی
است» و «تی تی» .بازیگری که چه وقتی به
عنوان جوان خو ش تیپ عاشق پیشه روی
پرده سینما ظاهر شد خوش درخشید و چه
زمانی که در نقش یک معتاد یا ســرباز صفر
مرزی و کالهبردار حرفه ای نگاه ها را به خود
خیره کرد.
این هفته ها به دلیل بازی پارسا پیروزفر
در ســریال «یاغی» و نقش پرچالشی که با
کاراکتر دوگانه و خاکستری در این مجموعه
به عهده گرفته ،و همچنین اکران فیلم هایی
چون «مجبوریم» و «تی تی» ،پس از سال ها،
با ترافیک کاری از سوی این بازیگر مواجه
هستیم .امری که موجب شده تا نام پارسا
پیروزفر در فضای مجازی وایرال شــده و
تصاویر و ویدیوهایی از ســکانس هایش
دست به دست بچرخد .در این میان پارسا
پیروزفر بی شک یکی از برترین باز ی های
سریال «یاغی» را ارائه داده و وایرال شدن
چند تک گویی انگیزشی او در این مجموعه
میان کاربران ایرانی اینستاگرام گواهی بر
استقبال گســترده و محبوبیت روز افزون
این ستاره با سابقه ســینمای ایران است؛
بازیگری که در «یاغی» ثابــت می کند با
ورود به مرحله بازی در نقش شخصیت های
میان سال باید شاهد اوج مجددی در کارنامه
حرفه ای او باشیم.
پدیده :ابان عسگری
همانطور که گفتیم سریال «یاغی» عالوه
بر درخشش بازیگران مطرح ،محفلی برای
معرفی چند بازیگر کم تر شناخته شده نیز
بوده است .ابان عســگری با اینکه پیش از
این ســابقه حضور در چند فیلم و سریال را
داشته اما بی شک با سریال «یاغی» به اوج
حرفه خود رسیده و مهم ترین نقش افرینی
کارنامه اش را ارائه داده است.
لطافت غرورامیز عاطی که گاهی با مهر به
تنها برادرش همراه می شود و گاهی با خشم
برای دفاع از او طغیان می کند ،از این کاراکتر
یک شمایل ویژه و به یادماندنی در «یاغی»
ساخته است .ابان عسگری بازیگر این نقش،
نمونه سینماگری است که پله پله و مرحله
به مرحله در ســینما رشد یافته و صبوری و
همراهی اش با محمد کارت در اثاری چون
«شنای پروانه» و «بچه خور» ،به محصولی پر
مخاطب و موفق چون «یاغی» رسیده است.
یک بازی کام ً
ال ذاتی با کمترین جلوه گری و
البته تفاوتی قابل تاکید در عین سادگی ...او
خواهرانگی دلپذیر ایرانی را از طبقه سنتی
گرفته و با فرهنگ متفاوت یک موسیقی دان
زبردست و احتماالً روشنفکر تلفیق کرده و
به کاراکتری رســیده که در عین جسارت و
شجاعت ،زنانگی پر احساس و گاهی غم انگیز
را نمایندگی می کند.
ستاره :طناز طباطبایی
قطع ًا یکــی از کنجکاوی برانگیزترین
شخصیت های سریال «یاغی» در قسمت های
ابتدایی این مجموعــه ،کاراکتر طال با بازی
طناز طباطبایی بوده اســت .سکانس ورود
این شخصیت به سریال با ان شمایل خاص
و پوشــش متفاوت ،موهای طالیی و لحنی
قدرت طلبانه در همان ابتــدا ثابت کرد که
با یک شــخصیت زن ضد کلیشه با جریان
شاید هنوز برای
قضاوت در مورد کلیت
مجموعه «یاغی»
زود باشد و نتوان
نظر نهایی را درباره
کیفیت این اثر ابراز
داشت .ولی با این
حال چیزی که از
همان قسمت های
ابتدایی مشهود بوده،
یک دستی و کیفیت
باالی بازی بازیگران
سریال یاغی است؛
چه ستاره ها و
بازیگران باتجربه ای
که در باالترین سطح
ظاهر شده اند و چه
جوان ها و پدیده هایی
که برای اولین بار
تجربه درخشش
در یک مجموعه پر
مخاطب را پشت سر
می گذارند
اصلی داستان سرایی ایرانی مواجه هستیم.
رازالودگی کاراکتر طال در همین چند قسمتی
که تا اینجا در داستان حضور داشته او را هم
دختری دلسوز و عاشق پیشه تصویر کرده و
هم زنی قدرتمند با پنهان کاری ها ،دروغ ها
و هوش ذاتی که می تواند دست به هر کاری
بزند .از سویی زوج طناز طباطبایی و پارسا
پیروزفر ،که از همان ابتدای انتشار خبر تولید
«یاغی» ،یکــی از ابزارهای اصلی تبلیغاتی
مجموعه به حســاب می امد ،حاال با اجرای
درست و به اندازه این دو بازیگر ،کنجکاوی ها
نسبت به دنبال کردن این سریال را به شدت
افزایش داده است .ان چه می تواند حضور این
دو بازیگر را جذاب تر کند توانایی هر دو برای
ایفای نقش شخصیت هایی دوگانه و بر لب تیغ
است؛ طوری که مخاطب تا لحظه اخر متوجه
نشود که با یک فرشته نجات بخش طرف شده
یا سر و کارش با مافیای متصل به مراکز ثروت
و قدرت بوده است .اگر برای این دو بازیگر در
نقش های طال و بهمن ،قصه ای درخور توجه و
بدون باگ های معمول فیلمنامه های ایرانی
تدارک دیده شده باشــد ،احتماالً با یکی از
به یادماندنی ترین زوج های تاریخ شــبکه
نمایش خانگی مواجه خواهیم شــد .طناز
طباطبایی که نقش های دشوار و به یادماندنی
در ســینمای ایران بر عهده داشته انگار با
سریال «یاغی» معرفی مجددی برای مخاطب
متفاوت و انبوه شبکه نمایش خانگی داشته و
تنها رشد چهار برابری دنبال کنندگان پیج
اینستاگرامش گواهی بر این مسئله است.
پدیده :الیکا ناصری
بازیگــران جوان متعددی با ســریال
«یاغی» به دنیای بازیگری معرفی شده اند.
احتماالً پیش از همه نام الیکا ناصری به ذهن
می رسد که در نقش ابرا ،عشق یگانه جاوید،
توانست با همین حضور مختصر تا اینجای کار
نگاه ها را به سوی خود جلب کند .بازیگری با
میمیک و گویشی منحصر به فرد که خیلی زود
معصومیت و صمیمیتش در ایفای نقش ابرا
برای مخاطبان سریال «یاغی» به یک ویژگی
خاص تبدیل شــد و او در دل مخاطبان این
سریال جا باز کرد .این بازیگر دهه هشتادی و
بسیار جوان که پیش از این هم سابقه حضور
کوتاهی در اثار سینمایی را داشت ،احتماالً با
درخشش در سریال «یاغی» مسیر جدی تر
و پرچالشــی را در حرفه بازیگری در پیش
51
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 51
زیر ذره بین
خواهد گرفت .از اینده و مسیر سریال اطالعی
نداریم ولی بر اساس منابع اقتباس احتماالً در
قسمت های اتی شاهد حضور بیشتر الیکا
ناصری در ســریال «یاغی» خواهیم بود؛
موقعیت ویژ ه ای برای بازیگری مستعد که
باید قدرش را بداند.
مسیر قهرمانی از انگیزه های اصلی ما و اکثر
مخاطبان سریال «یاغی» برای پیگیری این
مجموعه خواهد بود.
پدیده :عباس جمشیدی فر
ستاره :علی شادمان
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
52
علی شــادمان در نقش جاوید سریال
«یاغی» گام اخر در پرشی که به سوی ستاره
شدن در سینمای ایران اغاز کرده بود را به
سرانجام رسانده اســت .اکنون می توان از
علی شادمان به عنوان یکی از محبوب ترین
بازیگران جوان این سینما نام برد؛ بازیگری
که در عین جوانی کوله باری از تجربه را نیز به
دوش می کشد و اثار متنوع و شخصیت های
گوناگونی را در کارنامه خود به ثبت رسانده
است :کارنامه ای که اگر به فرازهای ان نگاهی
بیاندازیم ،قطع ًا اغازش با فیلم به یادماندنی
«میم مثل مادر» خواهد بود و اخرین تصویر
جذابی که تا قبل از «یاغی» از این بازیگر در
شبکه نمایش خانگی دیده شد حضور او در
سریال پرمخاطب «می خواهم زنده بمانم»
به کارگردانی شــهرام شاه حسینی است؛
سریالی که سال گذشته پخش شد و سکوی
پرتابی دیگر در کارنامه این بازیگر محسوب
می شــد .یا در ادامه می توانیم از ســریال
«کیمیا» نام ببریم که در کارنامه علی شادمان
به نوعی شروع درخشش یا اغاز دوران بلوغ
بازیگریش به حســاب می اید؛ بلوغی که با
فیلم هایی چون «جان دار» و «مردن در اب
مطهر» به کمال رســید و این بازیگر را برای
درخشش در نقش اول مجموعه ای پر هزینه و
جذاب چون «یاغی» ابدیده کرد.
علی شــادمان این روزها در شــمایل
جاوید ،پسر فقیر و دوست داشتنی «یاغی»
معصومیت و خشونت را به گونه ای پیوند زده
که قطع ًا تماشایش برای جماعتی که با این
طبقه از نزدیک اشنا هستند بسیار باورپذیر
و تحسین برانگیز خواهد بود .او در دومین
همکاری با محمــد کارت پس از نقش کوتاه
و متفاوتش در فیلم «شنای پروانه» امده تا
نقش اصلی یک درام اجتماعی پرچالش را
بر عهده بگیرد و سفر قهرمانی یک نوجوان
رویاپرداز و عاشق پیشه را اغاز کند .بی شک
تماشــای این کاراکتر دوست داشــتنی و
شیرین و دانســتن عاقبت این عشق و این
شاید عجیب باشد در حالی که دو پدیده
قبلی که از سریال «یاغی» معرفی کردیم،
هر دو بازیگران کمتر شناخته شده و جوانی
بودند که تازه با سریال «یاغی» درخشیدند
حاال از نام شناخته شــد ه ای چون عباس
جمشــیدی فر به عنوان یک پدیده در این
محموعه نام ببریم .احتماالً این سوال پیش
می اید که چگونه نام او پس از حدود بیست
سال ســابقه بازیگری در این بخش معرفی
می شود .اگر به کارنامه این بازیگر با سابقه
توجه داشته باشــید قطع ًا متوجه دلیل این
انتخاب خواهید شد .بازیگری که سال های
ســال در نقش های کمدی فرعی و اخیرا ً در
نقش های اصلی سریال های طنز تلویزیونی
شناخته شده بود و حاال در یک نقش متفاوت
و عجیب در سریال «یاغی» درخشیده است.
نقشی که می توان گفت یک تحول جدی در
مسیر حرفه ای این بازیگر است .قطع ًا باید
بخشی از ارزش و اعتبار کار او را به شجاعت
و جسارت محمد کارت برای در اختیار قرار
دادن چنین فضایی به چنین بازیگر توانایی
که سا ل ها مورد بی توجهی قرار گرفته بود
اعطا کرد .عباس جمشیدی فر چه در شمایل
پارسا پیروزفر
بی شک یکی از
برترین بازی های
سریال «یاغی» را
ارائه داده و وایرال
شدن چند تک گویی
انگیزشی او در
این مجموعه میان
کاربران ایرانی
اینستاگرام گواهی
بر استقبال گسترده
و محبوبیت روز
افزون این ستاره با
سابقه سینمای ایران
است؛ بازیگری که
در «یاغی» ثابت
می کند با ورود به
مرحله بازی در
نقش شخصیت های
میان سال باید شاهد
اوج مجددی در
کارنامه حرفه ای او
باشیم
و چه در نوع بازی همه مخاطبان «یاغی» را
غافلگیر می کند .انــگار پیش از این ما هیچ
شناختی از چنین بازیگری نداشتیم؛ مسیری
که او با ســریال «زخم کاری» اغاز کرد تا از
فضای کمدی اشنایی که در ان تجربه و سابقه
و توانایی دارد فاصله بگیرد و حاال با سریال
«یاغی» به کیفیتی در اجرا رسیده که مورد
توجه و تحسین اغلب مخاطبان و منتقدان
قرار گرفته است.
و باالخره :امیر جعفری
در طول بیست سال فعالیت هنری امیر
جعفری در سینما و تلویزیون ،چه ان زمان
که تنها به عنوان یک کمدین شناخته می شد
و چه بعدها که به عنوان یک بازیگر کارهای
درام و جدی تبحر خود را نشــان داد ،هیچ
وقت به یاد نداریم که او نقشــی را پایین تر
از حد متوسط اجرا کرده باشد .او به معنای
واقعی کلمه به عنوان یــک بازیگر کاربلد و
استاندارد در سینمای ایران شناخته می شود.
اما به جرئت می توان گفت امیر جعفری در
سریال «یاغی» از همه ابعاد تکنیکی ترین و
به نوعی برترین بازی مجموعه را در ۱۰قسمت
ابتدایی ان ارائه داده اســت؛ در سریالی که
وقتی قرار است درمورد بازیگران منتخب
ان بنویســیم نمی توان به کمتر از ۷الی ۸
گزینه رضایت داد .امیــر جعفری دیگر به
مرحله استادی در خلق کاراکتر رسیده .بازی
همزمان او در دو نقش متفاوت سریال های
«جیران» و «یاغی» اثبات این ادعاست .او
بازیگری ست که وقتی قرار است ضد قهرمان
زالو صفت سریال «یاغی» را به تصویر بکشد
با چنان تبحر و جزئیاتی شخصیت را طراحی
می کند که انگار ســال ها در ان مخروبه پر
از زباله زندگی کرده و سال هاســت خون
نوجوانان مستعدی چون جاوید را می مکد.
امیر جعفری در ســریال «یاغی» به معنای
واقعی صحنه را مال خود می کند و در عین
منفور بودن کاراکتر ،شیرینی و طراوتی به
نقش خود می بخشد که تماشایش را دلپذیر
و جذاب می کند .اگر «یاغی» را ندیده یا قصد
ندارید ببینید ،پیشنهاد ما این است تنها چند
قسمت ابتدایی این مجموعه را برای تماشای
بهترین یا حداقل یکی از بهترین بازی های
سال ،بهترین بازی سریال «یاغی» و شاید
بهترین نقش افرینــی کارنامه هنری امیر
جعفری ،ببینید. صفحه 52
پوشیـده در غبـار ابهـام
چرا ناصرالدین شاه نزد فیلمسازان ایرانی محبوب است؟
53
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 53
زیر ذره بین
ابراهیم تبار
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
54
ان چه که سلطان
صاحب قران را از
اخالف و اسالفش
به نوعی متمایز
می کند ،اهل هنر
بودن این پادشاه
قجری است.
ناصرالدین شاه
عالقه ویژه ای به
هنر داشت .نقاشی
می کرد ،خطاطی
می کرد ،ساز
می نواخت ،به نمایش
و تعزیه عالقه داشت
و عکاسی می کرد.
این بسته جذاب
فرهنگی هر کسی
را متقاعد می کند
که زندگی این شاه
هنرپرور را به رشته
تحریر و تصویر
دربیاورد
ساخت فیلم و سریال های مرتبط با تاریخ
و مبتنی بر تحوالت و اتفاق های سیاســی و
اجتماعی مربوط به یک دوره تاریخی از دسته
محصوالت تصویری پرطرفداری است که چه
در ســینمای ایران و چه در سینمای جهان
همواره با اســتقبال خوبی مواجه بوده است.
در ایران هم ژانر تاریخی از ژانرهای پرطرفدار
اســت که همواره مورد توجــه مخاطبان و
فیلم ســازان بوده اما با توجه بــه مقتضیات
مختلف فیلم ســازی و محدودیت های فنی
و خــط قرمزهــای متعدد ،ســاخت ان ها با
چالش هــای فراوانی مواجه بوده اســت .این
ســریال ها گاهی مبتنی بر وجه تاریخ نگارانه
و براساس مســتندات تاریخی شکل گرفته و
گاهی تنها با دســت مایه قراردادن یک دوره
تاریخی و وام گرفتن از اوضاع و احوال سیاسی و
اجتماعی ان دوره ،داستانی را بر بستر تاریخی
موردنظر شکل داده که مابه ازای خارجی واقعی
نداشته و از خیال فیلمنامه نویس برامده است.
بک لحظه چشــمان خود را ببندید و به
شمایل پادشاهان در سینما و تلویزیون ایران
فکر کنید .اولین تصویری که به ذهن شــما
خطور می کند ،تصویر کیســت؟ قطع قریب
به یقین می تــوان گفت بخش عمــده ای از
مخاطبان با فکر کــردن به این موضوع اولین
تصویر شــکل گرفته در ذهن شــان تصویر
ناصرالدین شــاه قاجار است .یک نگاه کلی به
ســاخته های دوره های مختلف فیلم سازی
در ایران بیانگر این نکته اســت که اساســاً
دوره قاجار و به ویژه شــخص ناصرالدین شاه
از پرطرفدارترین دوره ها و شــخصیت های
تاریخی نزد فیلم سازان بوده است« .سلطان
صاحبقران»« ،امیرکبیر»« ،کمال الملک»،
«سال های مشــروطه» و حتی فانتزی بامزه
«ناصرالدین شــاه اکتور سینما» تنها بخشی
از فیلم ها و ســریال هایی اســت که با اتکا به
دوره تاریخی معاصر با ناصرالدین شاه به این
شاه قاجار پرداخته اند .در این سال های اخیر
هم سه ســریال «جیران» ،ســریال ناموفق
و نیمه کاره رهاشــده «قبله عالم» و سریال
بالتکلیف «اهوی من مــارال» هم به زندگی
این پادشاه قاجاری پرداخته اند .به راستی راز
این محبوبیت در چیست؟
ناصرالدین شاه ،یکی از شاهان ویژه تاریخ
ایران است و علی رغم اســناد بسیاری که از
دوره او باقی مانده ،هم چنــان هاله ای از ابهام
در خصوص کیفیت حکومت داری و اخالق و
ویژگی های او وجود دارد .شاید به دلیل ان که
تحلیل های صورت گرفته بر اسناد باقی مانده
از دوران ناصــری در دو حکومــت بعدی با
ســوگیری های فراوانی همراه بوده است که
از تنفر زعمای دو حکومت از ناصرالدین شاه
برمی ایــد .به عنوان مثــال نــگاه غالب به
ناصرالدین شــاه فردی کم هــوش ،زن باره،
فاسد ،وطن فروش و نخبه کش که امیرکبیر صفحه 54
را به شــکلی فجیع به قتل رســاند و از رموز
مملکت داری هیچ نمی دانست و به فرومایگان
و بادمجان دورقاب چین ها بها می داد را تصویر
می کند .واقعیت این اســت که ناصرالدین شاه
قاجار ،برخالف تصویری که از او قالب شــده
است ،انسان نااگاه و بی خبری نبود و در قیاس
با شاهان قاجار و اکثر شاهزادگان و والیان وقت،
حتی یک سر و گردن هم در اشنایی با اوضاع
جهان و ظرایف عرصه سیاست ایران ،از ان ها
باالتر بود .ناصرالدین شاه در اسناد به جامانده
فردی هنرمند و هنردوست ،عالقه مند به اصالح
امور مملکت ،اشنا به زبان های فارسی ،عربی،
انگلیس ،روسی و فرانسه (تا این حد که اولین
لغت نامه فرانسه به فارسی توسط شاه تدوین
شــد) ،بنیان گذار مدرنیزاسیون ،کسی که در
خالل وقوع انقالب صنعتی که همه حکومت ها
را با بحران مواجه کرد 50 ،سال مملکت داری
کرد و عالقه مند به علوم جدید به نظر می رسد.
ناصرالدین شاه واقعی تاریخ کدام است؟
اگر بدون این کــه وارد مطالعات تاریخی
و یا جامعه شناســی تاریخی بشویم بخواهیم
پاسخی به این پرسش بدهیم دالیل مختلفی
را می توانیم برشــمریم که این پادشــاه را در
زمره محبوب ترین شخصیت های تاریخی نزد
فیلم ســازان و فیلم نامه نویسان قرار می دهد.
در این یادداشت تالش می کنیم به دالیل این
محبوبیت اشاره کنیم.
سلطان صاحب قران
دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار حدود
48سال طول کشــید و پس از شــاپور دوم
ساســانی (حدود 70ســال) و تهماسب اول
صفوی (حدود 52ســال) طوالنی ترین دوره
پادشاهی در میان تمامی شاه های تاریخ ایران
را داراســت .او به افتخار نیم قرن سلطنت بر
بقِران نامیــد .این دوره
ایران ،خــود را صاح
طوالنی سلطنت سبب شد که حوادث مختلفی
در دوران پادشاهی او رخ دهد و تعدد حوادث
سیاسی خود زمین ساز بروز و ظهور درام های
متفاوتی می شود که می تواند شکلی افسانه ای
به دوران سلطنت ناصرالدین شاه بدهد.
امیرکبیر
میرزا محمدتقی خان فراهانی ،نخستین
صدراعظم ناصرالدین شاه بود که لقب امیرکبیر
را دریافت کرد .امیرکبیر به واسطه اصالحات
گسترده ای که در نظام حکومت داری و مسائل
اجتماعی پدید اورد یکی از محبوب ترین رجال
سیاسی تمام تاریخ نزد ایرانیان است .تمام دوره
صدارت امیرکبیر در دوره زعامت ناصرالدین شاه
گذشت و بنیان بسیاری از نهادها در دوره او رخ
داد .زندگی امیرکبیر به واســطه ارتقاء در اثر
سخت کوشی و هوش و فراست و رسیدن از یک
کودک کارگر به مقام صدراعظمی همواره زبانزد
بوده است .این زندگی پرفراز و نشیب در نهایت
به قتلی دردناک انجامید که به واسطه سعایت
بدخواهان و به فرمان ناصرالدین شاه انجام شد.
از وقایع مربوط به قتل امیرکبیر و صدور فرمان
ان تا پشیمانی شاه از این دستور داستان ها و
افسانه ها و روایت های تاریخی زیادی موجود
است که شاخک نویسندگان را به ان حساس
می کند.
حرمسرای ناصری
یکــی از معرو ف تریــن ویژگی هــای
ناصرالدین شــاه ،حرمســرای پــر و پیمــان
و داســتان های افسانه ای اســت که از روابط
او و زنانش نقل می شــود .مشــهور است که
ناصرالدین شــاه زنان زیادی را به صورت عقد
دائم و یا صیغه به ازدواج خود دراورد .این زنان
که تعداد ان ها از 80تا 110زن ذکر شده است
در حرمسرایی زندگی می کردند که تا 1000
زن اعم از زنان شاه ،زنان متعلق به دربار و کنیز
و مباشــران این زنان را در خود جا می داد .در
بین این همســران دائم و صیغه ای تعدادی از
انان زنان مشهوری شدند که شاید بتوان گفت
افسانه ای ترین و مشهورترینشان همین خدیجه
خانم تجریشی ملقب به جیران است .مشهور
اســت که جیران اولین زنی بود که شاه واقعاً
عاشق او شد و ازدواجی از سر عشق و عاشقی
داشتند .زنی که بخشی از شهرتش را مدیون
جسارت و سنت شــکنی هایش است .تسلط
به ســوارکاری و تیراندازی ،سخنوری و تالش
برای اثرگذاری در روابط سیاسی از مولفه های
شهرت این همســر صیغه ای شاه قاجار است.
گلین خانم نخستین همســر ناصرالدین شاه،
خجسته خانم تاج الدوله ،شکوه السلطنه مادر
مظفرالدین شاه ،ستاره خانم تبریزی که همسر
عقدی شاه بود اما با تبدیل عقد دائم به موقت
شاه توانست جیران را به عقد دائم خود دراورد،
مشهورترین زنان ناصرالدین شاه هستند .این
روابط پیچیده و تعدد زنان در حرمسرای شاه
وقتی بــا نقش افرینی برخــی از خواجه های
حرمسرا ممزوج شــود ،خوراک مناسبی برای
افریدن قصه ها و افســانه هایی است که یک
سرش به شاه قدرقدرت قاجاری می رسد.
دست نوشته ها
از شخص ناصرالدین شاه خاطرات روزانه ای
به جا مانده است که بســیاری از روابط درون
دربار و وقایع سیاســی و اجتماعی دوران را از
زاویه نگاه شخص اول مملکت پوشش می دهد.
نزدیکی دوران ناصری به روزگار ما و رســیدن
این خاطرات بالواسطه باعث شده است که این
خاطرات به خمیرمایــه درام های زیادی حول
محور قبله عالم تبدیل شود و داستان پردازی
در خصوص شــخصیت این پادشاه را اسان تر
کند .به گواهی تاریخ ناصرالدین شاه اولین شاه
ایرانی است که خاطرات روزان ه خود را به رشته
تحریر دراورده است و قلم جذاب و طناز شاه به
اهمیت و جذابیت ان افزوده است.
از ســوی دیگر وجــود کتاب ارزشــمند
روزنامه خاطــرات اعتمادالســلطنه که متن
خاطرات محمد حســن صنیع الدوله ملقب به
«اعتمادالسلطنه» است .اعتمادالسلطنه که
از رجال دربار ناصرالدین شاه بود ،در روزنامه
خاطرات خود ،وقایع سیاســی و اتفاق های
دربار را در ۱۵ســال اخر عمرش که شامل
سال های ۱۲۹۸تا ۱۳۱۳قمری می شود ثبت
کرده است .وی چون به دربار شاه راه داشت،
نکته های قابل توجهی از زندگی رجال ،وضع
اجتماعی ،زدوبندهای سیاسی و مسائل پشت
پرده به نگارش دراورده است.
قصه پردازی بر اســاس این نوشــته ها و
خاطره ها چه به لحــاظ تاریخی و اجتماعی
و چه به لحــاظ به وجــوداوردن زمینه های
قصه پردازی دست نویسنده ها را در پرداختن
به این دوره تاریخی باز می گذارد و با استقبال
فیلمسازان و فیلمنامه نویسان مواجه می کند.
بزرگ ترین
مشکل سریال
«جیران» این است
که بین پایبندی به
واقعیت های تاریخی
و یا روایت شخصی
فیلم ساز مردد مانده
است و این سبب
بروز اشتباهات متعدد
تاریخی شده است
که می توان در یک
مقاله مفصل به ان
پرداخت .ان چنان که
می توان اشاره کرد
علی رغم این که
بنابه روایت سریال،
عقد شاه و جیران
پس از قتل امیرکبیر
رخ داده است اما در
اسناد و روایات متقن
تاریخی ،امیرکبیر در
زمان ازدواج جیران
و ناصرالدین شاه
زنده بود و مقام
صدراعظمی را
برعهده داشت
جهانگرد
ناصرالدین شاه به ابتکار میرزا حسین خان
سپهساالر در حدود سال های 1250شمسی
به سفر فرنگ رفت و با پیشرفت های اروپاییان
هم عصر خود از نزدیک اشــنا شد .حدود 5
سال بعد هم این سفر مجددا ً تکرار شد و باعث
شد شاه قاجار با بسیاری از مظاهر پیشرفت و
مدرنیزاسیون از نزدیک اشنا شود .رهاورد این
سفرها عم ً
ال سبب پایه گذاری حرکت به سمت
مدرنیزاسیون در ایران شد .در طی این سفرها
شاه به مجالس رقص ،کنسرت ها و نمایش ها
رفت و با چهره های سرشــناس و هنرمندان
گفتگو کــرد و حتی بــا مردم عــادی نیز به
گپ وگفت می پرداخت .این سفرها هزینه های
مالی سنگینی به دولت و مردم وارد می کرد
و این کسری ها از افزایش مالیات و استقراض
از دولت های خارجی پوشش داده می شد .اما
منافع زیادی هم نصیب جامعه ایران کرد .ورود
دستگاه های ضرب سکه ،چاپ اولین تمبرهای
پســت ایران ،بنیان گذاری پلیس ،تغییرات
گسترده در شهرسازی و برداشتن دیوارهای
شهر ،ســاخت اولین موزه ،ساخت اولین باغ
وحش و بنیان گذاری خیابان الله زار و تغییر
در نظام دولتی و حــذف مقام صدراعظمی و
تشکیل کابینه به ســبک دولت های اروپایی
بخشی از این تغییرات هستند .این تغییرات
اگرچه با نابه سامانی های ســال های پایانی
سلطنت قاجار و در گیرودار انتقال از خاندان
قاجار به پهلوی چندان نتوانست نقش پررنگی
ایفا کند اما عم ً
ال تاثیر خود را در ســال های
اغازین سلطنت رضاشاه پهلوی نشان داد.
مجموعــه خروجی این اتفاقــات که در
خاطرات شخص ناصرالدین شاه و یا مکتوبات
باقی مانده از ان دوران ثبت شــده و به دست
نســل های بعدی رسیده اســت زمینه ساز
روایت های زیادی شده اســت که پایه گذار
فیلم ها و سریال های مختلفی شد.
هنرمند هنرشناس
ان چه که سلطان صاحب قران را از اخالف
و اسالفش به نوعی متمایز می کند ،اهل هنر
55
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 55
زیر ذره بین
بودن این پادشاه قجری اســت .ناصرالدین شاه عالقه ویژه ای به
هنر داشت .نقاشی می کرد ،خطاطی می کرد ،ساز می نواخت ،به
نمایش و تعزیه عالقه داشت و عکاسی می کرد .این بسته جذاب
فرهنگی هر کسی را متقاعد می کند که زندگی این شاه هنرپرور
را به رشــته تحریر و تصویر دربیاورد .ناصرالدین شاه به نقاشی
عالقه زیادی داشت و در کودکی نقاشی را نزد عموی کمال الملک
فراگرفت و بعدها تالش زیادی کرد که نقاشــی را به کمال فرا
بگیرد اما تصاویر باقی مانده از نقاشــی های شاه نشان می دهد
تالش او چندان قرین موفقیت نبوده اســت امــا حمایت های
ویژه شاه از نقاشان ســبب خلق شاهکارهایی مانند نقاشی های
کمال الملک شد.
شاه قاجار وقتی برای اولین بار با پدیده عکاسی مواجه شد
و نخستین عکس های ثبت شــده از خودش را که معلم فرانسه
دارالفنون گرفته بود ،دید شــیفته ان شــد و تالش کرد کار با
دوربین را یاد بگیرد و عکس های زیادی هم که منتسب به اوست
باقی مانده اســت .ناصرالدین شــاه عکس هایی گرفته است که
گاهی بیانگر نوعی از نبوغ عکاسانه در او بود از جمله عکس های
خودنگارانه ای کــه در تاالر اینه انداخته و بــه نوعی جد بزرگ
سلفی های امروزی است.
در زمینه ادبیات هم شاه شهید تالش هایی در سرودن شعر
و داستان سرایی داشت که چندان موفق از اب درنیامد و ترجیح
داد تنها به گوش دادن نوشته های دیگران اکتفا کند.
انتوان سوروگین
انتوان ســوروگین عکاس روس-گرجی تبار بــود که در
عهد ناصری در ایران می زیست و تا سال های سلطنت رضاشاه
همچنان مشغول به عکاسی بود .ســوروگین که از زمان والیت
عهدی مظفرالدین شاه به دستگاه ســلطنت راه پیدا کرده بود
عکس های زیادی از زندگی اجتماعی مردم در ان دوره و به ویژه
عکس های مشهوری از دربار ناصری گرفت و پرتره هایی از شاه
و اشخاص سرشناس دربار از هنر عکاسی سوروگین باقی مانده
است .این تصاویر امکان شبیه سازی افراد و مکان های ان دوره را
برای فیلمسازان فراهم می کند.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
56
خط قرمز
واقعیت این اســت که پرداختــن به دوره قاجــار و به ویژه
ناصرالدین شاه با کمی اغماض خط قرمزهای حساس کمتری
در قیاس با دوره پهلوی دارد .رعایت کمی از مسائل در خصوص
روابط شاه و زنان حرمسرا ،می تواند باقی مســائل را از زیر نگاه
سانسور و ممیزی به در ببرد .ان چه که به اختصار برشمرده شد،
بخشی از دالیلی است که ناصرالدین شاه را برای نویسندگان و
فیلمسازان سینما و تلویزیون ایران محبوب کرده است و حاال هم
با همین دالیل و برخی دالیل دیگر ،سریال «جیران» به تصویر
درامده است که علی رغم مشکالت متعددی که در نحوه روایت
وقایع تاریخی دوره ناصری دارد ،اما با اقبال نسبی مخاطبان خود
مواجه شده است .بزرگ ترین مشکل سریال «جیران» این است
که بین پایبنــدی به واقعیت های تاریخی و یا روایت شــخصی
فیلم ساز مردد مانده است و این ســبب بروز اشتباهات متعدد
تاریخی شده است که می توان در یک مقاله مفصل به ان پرداخت.
ان چنان که می توان اشــاره کرد علی رغم این کــه بنابه روایت
سریال ،عقد شاه و جیران پس از قتل امیرکبیر رخ داده است اما
در اسناد و روایات متقن تاریخی ،امیرکبیر در زمان ازدواج جیران
و ناصرالدین شاه زنده بود و مقام صدراعظمی را برعهده داشت.
شــاید به خالصه بتوان گفت ناصرالدین شاه محبوبیتش را
از همان ابهامی برگرفته است که همیشه در روایت تاریخ از او با
ان مواجهیم .شاهی که از یک مستبد عیاش تا غمازی عشوه گر
تصویر شده و چهره واقعی اش در غباری از ابهام پوشیده است. صفحه 56
«در قاب کوچک»
«معرفی مجموعه های مهم تلویزیونی»
حسنحقیقی صفحه 57
قاب کوچک
شجاعت ورود به حوزه ای حساس
اقـای قاضـی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
58
«اقای قاضی» درامی دادگاهی است که به کارگردانی سجاد مهرگان و تهیه کنندگی
احمد شفیعی ساخته شده است .نقش اصلی مجموعه را بهزاد خلج بازی می کند .هر قسمت
از اقای قاضی شامل دو اپیزود است و در هر اپیزود ماجرای یک پرونده قضایی روایت می شود؛
پرونده هایی که همگی از موضوعات و پرونده های واقعی اقتباس شده اند .گروهی دوازده
نفره از نویسندگان به سرپرستی سید محمد حسینی کار نگارش «اقای قاضی» را بر عهده
داشته اند و کیومرث مرادی هم مسئول انتخاب بازیگر مجموعه بوده است .در مجموع در
این سریال حدود 300بازیگر نقش افرینی کرده اند که بسیاری از ان ها برای اولین بار جلوی
دوربین تلویزیون رفته اند« .اقای قاضی» در 42قسمت (در مجموع 84پرونده) تولید شده
و هر هفته دو قسمت از ان (پنج شنبه ها و جمعه ها ساعت )22:30از شبکه دو پخش می شود.
الزم به ذکر است که صحبت هایی مبنی بر تولید فصل دوم «اقای قاضی» هم شنیده شده و
باید منتظر ماند و دید که ایا این بحث ها به سرانجام خواهند رسید یا خیر.
دیگران چه گفته اند؟
روزنامه هفت صبح« :ان چه ترسیم شده واقعی
است و همین مســئله باعث ایجاد فضایی باورپذیر
شــده .بهزاد خلج در نقش قاضی عملکردی موفق
داشته و همزمان که رفتاری جدی از خود بروز می دهد،
روی مهربان قاضی را هــم عرضه می کند .بازیگران
(که همه نااشنا هستند) هم در نقش ادم های عادی
باورپذیر ظاهر شده اند .کیومرث مرادی بازیگردان
«اقای قاضی» اســت و با توجه به تجربه او در این
عرصه ،طبیعی است که چنین نتیجه ای به دست بیاید.
سازندگان ،در عین اگاهی رسانی ،در پی ایجاد حس
خوشایند حمایت قانون از همه هستند .نمونه اش در
فصل شکایت یک پارکبان از رئیس یک بانک که در
نهایت پارکبان پیروز شد».
محســن ابراهیمی (رئیس امور فرهنگی قوه
قضاییه)« :ســریال «اقای قاضی» یکی از بهترین و
ماندگارترین اثار نمایشــی ما در موضوع قضاوت و
دادگاه در تاریخ معاصر ایران است و در طول تاریخ
سریالی با ســوژه ای که اختصاصی به این موضوع
داشته باشــد و فضای دادگاه را به خوبی به تصویر
بکشد ،نداشتیم .سریال «اقای قاضی» تالش می کند
دادگاه و فرایند رسیدگی به دعاوی و شکایت ها را به
تصویر بکشد که به نظر می رسد در این زمینه موفق
بوده است .شخصیت اقای قاضی برای اولین بار ،هم
از نظر بازی ای که انجام شــده و هم از نظر محتوا و
سوژه هایی که با ان ها ارتباط برقرار کرده نمایش خوبی
از شخصیت قاضی است؛ کمتر دیده ایم که در فیلم و
سریالی شخصیت قاضی ،خوب ،درست و واقعی به
نمایش دراید .وقتی درباره شغلی قضاوت می کنید،
بازنمایی و به تصویر دراوردن شخصیت ان سخت
است که سریال اقای قاضی در این زمینه موفق بوده
است( ».منبع :روزنامه جام جم).
محمدهادی جعفرپور (وکیل دادگستری)...« :
از گفت وگوی دوطرفه قاضی با طرف های پرونده که
در غالب مواقع از قاضی ان چنان چهره غیر مانوسی
ارائه می دهد که با تاســف باید گفت بیشتر به وهن
جایگاه قضاوت نزدیک است تا انتقال صحیح اخالق
قضا که بگذریم ،عدم اشــنایی با برخی موضوعات
بدیهی عالم قضا-حقوق بــه حدی در این مجموعه
دیده می شود که مجال اشاره به ان در یک یادداشت
نیست؛ این که قاضی محکمه در تقابل با متهم بدون
توجه به حداقل های قانونــی از حکم و نظر خویش
پرده بر می دارد و مث ً
ال به متهمی که پزشک است و
در امر طبابت قصور کرده ،می گوید اول که شش ماه
تا سه سال زندان داری! بعد متهم می گوید یعنی االن
شــما مرا به زندان معرفی می کنی؟ قاضی در پاسخ
می گوید :من که حکم نمی دهم ،حکم زندان را دادگاه
انقالب می دهد! دادگاه انقالب ان هم برای جرم قصور
پزشکی؟ یا در اپیزودی دیگر پیرمردی به اتفاق یک
جوان بابت مســئله اجاره بها و هزینه انشعابات به
همین قاضی مراجعه می کنند و اقای قاضی به پیرمرد
می گوید :پدرجان شکایت شما چیست؟ و پیرمرد در
پاسخ می گوید :پسرم شکایت لفظ درستی نیست
بگو خواسته ام چیســت؟! و قس علی هذا عبارات و
رفتارهای عجیب وغریبی اســت که به قطع و یقین
در هیچ محکمه ای و نظام حقوقی جز مجموعه «اقای
قاضی» تاکنون سابقه نداشته .این ها نمونه کوچکی صفحه 58
است از ایرادات مجموعه مورد اشاره( ».منبع:
خبر انالین)
ســمیرا مقدســی (وکیل دادگستری
و مشــاور حقوقی)«« :اقای قاضی» نقطه
عطف برنامه های اموزشــی -حقوقی است
و فکر می کنم اولین برنامه ای اســت که به
صورت دیالوگ به اموزش مســائل حقوقی
می پــردازد .البته پیــش از ان برنامه های
اموزشی -حقوقی دیگری در شبکه سه یا
پنج داشتیم که با سوال و جواب پیش می رفت
و مسائل حقوقی در ان بیان می شد اما چون
سوال و جواب جنبه اموزش مستقیم دارد،
اثرگذاری موردنظر را روی مخاطب نخواهد
داشت ،برخالف ان برنامه ها مخاطب حین
دیدن «اقای قاضی» حواســش به سریال
است و نمی خواهد چیزی یاد بگیرد و حتی
مبنای فیلم نیز بر اســاس اموزش مستقیم
به مخاطبان نیســت بلکه مــا به صورت
غیرمستقیم از ان یاد می گیریم .این بهترین
رکن ســریال «اقای قاضی » است .بیننده،
شخصیت اقای قاضی را شــجاع ،قوی ،با
علم باال ،دلســوز ،پیگیر و هر ان چه را که
تماشاگر از شخصیت یک قاضی انتظار دارد،
در این سریال شاهد است .این مساله باعث
می شود نوجوان ها و جوان هایی که هنوز وارد
رشته خاصی نشده اند به سمت شغل قضاوت
کشیده شوند ...شــخصیت اقای قاضی با
واقعیت کمی تفــاوت دارد و انتقاد برخی از
وکال و حقوقدان ها به «اقای قاضی» برهمین
اساس اســت ...همچنین ان طور که صحنه
دادگاه را در سریال «اقای قاضی» می بینیم با
واقعیت تناقض دارد .اما سریال است نمی تواند
دقیق ًا حقیقت را بازنمایی کند بلکه با هنر ،فکر
و خالقیتی که دارد می خواهد پشت برنامه
نمایشــی ،حرفی بزند .سریال سازی همین
است ،می تواند قسمت هایی از واقعیت را نشان
ندهد اما اصل قضیه یعنی اموزش حقوق و
پیشــگیری را به خوبی نمایش داده است».
(منبع :خبرگزاری تسنیم)
نظر عوامل
ســجاد مهرگان« :ما در ایران سریال
درام دادگاهی و حقوقی نداشتیم .بنابراین
همین موضوع کار ما را سخت تر می کرد که
برای نخستین قدم سعی کنیم هم یک کار
خوش ساخت بسازیم و هم این که پرونده ها به
لحاظ حقوقی هم درست روایت شود .گرچه
نمونه های خارجی با این موضوع تولید شده
اما به درد کار ما نمی خورد ،زیرا قوانین حقوقی
قضایی ما و سلیقه مردم برای تماشای چنین
اثاری متفاوت است .بنابراین نمی خواستیم
کاری بســازیم که مخاطب دوست نداشته
باشد .بنابراین الهام از کار خارجی نگرفتیم...
با خیلی از اساتید فیلمنامه نویسی صحبت
کردیم زیرا بیــن درام جنایی و درام قضایی
تفاوت وجود دارد .مــا در ایران تجربه درام
جنایی را داشــته ایم اما درام قضایی را کار
نکرده بودیم( ».منبع :روزنامه جام جم)
بهزاد خلــج« :شــخصیت ها الزام ًا نه
ال سیاه هســتند و نه کام ً
کام ً
ال سفید بلکه
خاکستری اند .این در مورد تمام شخصیت ها
صدق می کند .البته هر چه زمان جلوتر می رود
سرعت زندگی بیشــتر شده و شخصیت ها
پیچیده تر می شــوند .برای من خیلی مهم
بود که قاضی ای را بازی کنم که گاهی خوب
است و گاهی هم بد .گاهی زور می گوید ،گاهی
خشمگین می شود ،گاهی انتقام می گیرد،
گاهی رئوف است و بخشنده .وقتی با قضات
صحبــت می کردیم می گفتنــد ان ها هم
ترس هایی دارند و اشتباهاتی می کنند .گاه
وقتی به خانه می روند به این فکر می کنند که
ایا تصمیم شان درست بوده یا نه .چیزی که در
شخصیت قاضی خیلی مهم بود این بود که این
ادم یک انسان است .برایم خیلی مهم بود که
این «انسان» را بازی کنم .اما این نکته را هم
مورد توجه قرار دادیم که این قاضی چگونه
«باید باشد» و چه چیزی «نباید باشد» .االن
در برخی از نظرات به ما می گویند که مگر یک
قاضی این قدر لبخند می زند؟ در عین حال که
این قاضی باید یک انسان واقعی می بود ،باید
چیزهایی را به او اضافه هم می کردیم .باید
این نکته را منتقل می کردیم که اص ً
ال ایرادی
ندارد که قاضی گاهی اوقات لبخند بزند .هیچ
ایرادی ندارد که در حین کار قهوه هم بخورد.
مگر قهوه خوردن جرم اســت؟ همین نکته
برای عده ای عجیب بود .این موارد را بیشتر
سجاد و اقای مرادی مدیریت کردند( ».منبع:
روزنامه صبا)
سجاد مهرگان« :خیلی از این پرونده ها
را از قضات برجسته در قوه قضاییه گرفتیم.
در روزهای اول وقتی از ان ها درخواســت
پرونده هــای جذاب می کردیــم ،به خاطر
فضاسازی رســانه ای پرونده هایی در مورد
(مث ً
ال) تجــاوز به ما معرفــی می کردند ،اما
می گفتیم این ها موضوعات «حاد واقعیت»
هستند .درســت اســت که در جامعه رخ
می دهند و نمی شود انکارشــان کرد اما در
عین حال موضوعات تکرارشونده و اساسی
برای جامعه نیستند .بیشــتر موضوعات
پیش امده ،خیلی ساده اند و ممکن است اص ً
ال
به ان ها توجه نکنیم اما در زندگی مان وجود
دارند .من چیزی حدود ۳۰۰پرونده را برای
ساخت این سریال خواندم .صادقانه بگویم که
جذاب ترین موارد ،همان موضوعات زمینی
و عمومی هســتند .موارد دیگر ،موضوعات
عموم ًا حادی هســتند که بیشــتر گزاره
خبری اند و زیبایی شناسی ندارند .چیزی از
خرده فرهنگ ها در ان ها نیست .ان موارد
بیش از ان که روی فطرت انسان تمرکز کنند
روی امیال حیوانی تمرکز می کنند و بنابراین
موارد حاد غیرانسانی هستند .سینمای ایران
متاسفانه خیلی روی این موارد تمرکز می کند.
البته نمی گویم نباید چنین باشد اما این که با
این حجم به این موارد می پردازیم محل بحث
است( ».منبع :روزنامه صبا)
در این مجموعه
شاکی و متشاکی
بنابر سطح
فکری ،اجتماعی
و انسانی شان
به شکلی کام ً
ال
متقاعدکننده و
باورپذیر به بحث
و مشاجره برای
گرفتن حق خویش
می پردازند ،گویی نه
با یک بازی و نمایش
که با یک واقعیت
تصویری از ادم های
حاضر در دادگاه
طرفیم
نظرشخصی
نشســتن پای حرف هــای یک وکیل
یا قاضی دادگســتری در قالب یک برنامه
تلویزیونی گفت وگو محور ،معموالً کار ساده
ای نیست ،مگر اینکه پاسخگوی یک دغدغه،
نیاز و ســوال ذهنی از یک فرد باشد .اصوالً
وقت گذرانی پــای برنامه ای با کلی قوانین و
تبصره از پرونده های قضایی فاقد جذابیت
اســت .ولی به محض اینکه به ان شــکل
نمایشــی بدهیم و طرفین دعوی برای ان
تعیین کنیم ،در کنار بار اموزشی از جذابیت
نیز برخوردار می شود .دعوا و مشاجره لفظی
میان دو یا چند نفر معمــوالً توجه برانگیز
است ،تا جایی که می تواند ترافیک شهری
هم راه بیندازد .با این شرایط دستور کار قرار
دادن یک اختالف و دعوای رخ داده در یک
پرونده قضایی در فرمی نمایشی نیز به طور
حتم جذابیت های خودش را خواهد داشت.
مخصوص ًا اگر نمایشــی نزدیک به واقعیت
باشد؛ مشابه ان چیزی که در مجموعه «اقای
قاضی» نیز شاهدش هســتیم .البته شاید
این مجموعه با روایت و شکل مستندتر در
اجزای ســاختاری (از صحنه گردانی گرفته
تا فیلمبرداری) موفق تر نیــز می بود اما تا
همین جا هم قدم مثبتی است .عامل توفیقش
نیز نمایش باورپذیر و نزدیک به واقعیتی است
که حکایت از احاطه کارگردان بر کارش و بازی
گرفتن از بازیگران کم نام ونشــان ان دارد.
در واقع این اثری است که عالوه بر انتخاب
موضوع دعوی ،به شدت وابسته به کیفیت
اجراســت .چنان که در این مجموعه شاکی
و متشاکی بنابر ســطح فکری ،اجتماعی و
انسانی شان به شکلی کام ً
ال متقاعدکننده و
باورپذیر به بحث و مشاجره برای گرفتن حق
خویش می پردازند ،گویــی نه با یک بازی و
نمایش که با یک واقعیت تصویری از ادم های
حاضر در دادگاه طرفیم .مثل عالم واقع انها
در حرف هم می پرند و برای فریب قاضی نقش
بازی می کنند و به دروغ متوسل می شوند تا
نجات پیدا کننــد .از طرفی به نوعی با اثری
معمایی نیز طرفیم که پای قضاوت بیننده را
هم وسط می کشد و او را وارد چالش انتخاب
حق از ناحق و همچنین ســنجش و تخمین
اندازه عدل ،انصاف و قوه تشخیص خویش
می کند.
چهره شاخص
بهزاد خلج گرداننــده ،مجری و قاضی
دادگاه ســریال «اقای قاضی» است و تنها
بازیگر ثابت کار .اگر او را برگ برنده سریال
ندانیم ،بی انصافی کرده ایم چرا که نبض کار
در اختیار اوست و محرک روایت ،مخصوص ًا
در مواقعی است که ســریال از جدیت الزم
دور و نیازمند به تغییر ریتم می شود .نقطه
قوت خلج نیز لحن یکنواخت الزم در سراسر
سریال و همچنین کلی کنش و واکنش اصیل و
غیرقابل پیش بینی و به شدت نزدیک به بداهه
با اجرایی شبه مستند است.
59
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 59
قاب کوچک
بارش سپیدی ها بر سیاهی های زندگی
برف یب صدا یم ابرد
«برف بی صدا می بارد» مجموعه ای درام به کارگردانی پوریا اذربایجانی و محمدرضا شفیعی است .این مجموعه
همچنین اخرین فعالیت زنده یاد مسعود بهبهانی نیا است؛ نویسنده باتجربه ای که اتفاق ًا تخصص ویژه ای در نگارش
سریال های طوالنی داشت و متاسفانه سال گذشته از دنیا رفت .الیکا عبدالرزاقی ،پوریا پورسرخ ،پاشا رستمی ،پوریا
شکیبایی ،مریم شیرازی ،فرهاد ائیش ،مائده طهماسبی ،اتیال پسیانی ،ثریا قاسمی ،هادی دیباجی ،فریبا متخصص،
مینا وحید و پانته ا سیروس از جمله بازیگران این مجموعه به شمار می روند« .برف بی صدا می بارد» داستان تالش های
یک دشمن قدیمی را برای بر هم زدن اتحاد یک خانواده اصیل ایرانی در سه دهه مختلف روایت می کند .قرار بر این
بود که این مجموعه در دو فصل تولید شود .فصل اول در 100قسمت به مرحله تولید رسید و 68قسمت ان در فاصله
دی تا اسفند 1400روی انتن شبکه 3سیما رفت .اما همزمانی پخش سریال با مناسبت هایی چون عید نوروز و ماه
رمضان باعث توقف پخش این مجموعه شد .بعد از ان هم به دالیلی این وقفه ادامه پیدا کرد تا این که پخش قسمت های
باقی مانده از فصل اول از تاریخ 14تیر 1401اغاز شد.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
60
دیگران چه گفته اند؟
علی مهاجر (روزنامه کیهان)« :مجموعه
تلویزیونی «برف بی صدا می بارد» هر چند که
یک ملودرام خانوادگی اســت که داستان ان
در دهه های 60و 70می گذرد ،اما دقیقاً روی
یکی از مهم ترین مسائل روز جامعه ایرانی دست
گذاشته است .داســتان این سریال ،تمثیلی از
وقایع سال های اخیر ماست .خانواده ای که هدف
نفوذ یک دشمن قرار گرفته است؛ دشمنی که
سال هاست در پی رسوخ در این خانواده است
و در لباس دوســت ،اعضای خانــواده را فریب
می دهد .ان هایی که اصالت و ارزش ها و منافع
خانواده را ارجح می دانند ،خیلی سریع به ماهیت
این دشمن نفوذی پی می برند ،اما افراد مغرور و
ساده دل و در عین حال حسودی چون سیمین
فریب می خورند و بازیچه می شــوند .حسادت
ان چنان او را فرا می گیرد که برای عقده گشایی،
دشمن را به دوست ترجیح می دهد و ...وقتی اگاه
می شود که همه زندگی اش به یغما رفته است!...
ســیمین ،احمد و کیانی ،هر یک نمودهایی از
جریان های مختلف هستند که در این سریال
به طور هنرمندانه دراماتیزه شده است .عالوه بر
این ها باید به نمایش زیبایی های زندگی سنتی،
به ویژه خانواده ایرانی در این سریال نیز اشاره
کرد که از نقاط قوت ان است« .برف »...یکی از
سریال هایی است که توانسته برخی از نشانه های
سبک زندگی ایرانی-اسالمی را بازنمایی کند .از
حجاب و پوشش برتر گرفته تا اهمیت نان حالل،
احترام به بزرگترها ،ساده زیستی ،ازدواج اسان
و ...یکی دیگر از ویژگی های سریال «برف بی صدا
می بارد» بازی خوب بازیگران این سریال است،
به ویژه پوریا شــکیبایی که به خوبی نقش یک
بدمن و قطب منفی این سریال را بازی و باز سازی
کرده اســت .فرزند مرحوم خسرو شکیبایی ،با
جان بخشــیدن به یک کاراکتر نفرت انگیز اما
مرموز و نفوذی ،به عنوان یک استعداد در زمینه
بازیگری خودنمایی کرده است».
جبار اذین (روزنامه قدس)« :مهم ترین
امتیــاز تولیــد «برف بی صــدا می بــارد» ،از
ان فیلمنامه پرمضمون و محتــوا و حرفه ای
ِ
سریال و یادگار زنده یاد مســعود بهبهانی نیا،
فیلمنامه نویس خوب سیما است که توسط زهرا
پارسافر و طیبه شجری به سرانجام رسیده است.
پردازش باورپذیر اغلب شــخصیت های اصلی
مجموعه و رخدادها و حوادث اشنای اجتماعی
و خانوادگی و رویدادهای دفاع مقدس ،استفاده
از بازیگران توانایی ماننــد فرهاد اییش ،اتیال
پسیانی ،مائده طهماسبی ،الیکا عبدالرزاقی ،پوریا
پورســرخ و فریبا متخصص و بازی های خوب
ان ها و کارگردانی قوی اذربایجانی از ســریال
خوب «بــرف بی صدا می بارد» اثــری دیدنی،
باورپذیر و وفــادار به واقعیت هــای تاریخی و
مولفه های اثار خانوادگی ،اجتماعی و تاریخی
با چاشنی های عشــق و امید ساخته است .اگر
از غیبت اگاهانه دهه هشــتاد در این ســریال
بگذریم« ،برف بی صــدا می بارد» از معدود اثار
خوش ســاخت ،بامحتوا و تاریخی و اجتماعی
موفق تلویزیون است که در سه فصل مناسب با
کمترین حاشیه سازی های زائد و درازگویی های
نامناســب تولید شــده و در کنار اثار خوب و
کم تعداد و به یادماندنی تلویزیون و کارنامه خوب
هنری پوریا اذربایجانی و برخی هنرمندان توانای
ان نشسته است« .برف بی صدا می بارد» ،صدا و
تصویر عاشقانه بارش سپیدی ها بر سیاهی های
همه چیز در باب
واسپاری امور در
حال انجام است که
خبر امکان بهبودی
حاج عطا به نظر یک
ارامش نسبی را به
همراه خواهد داشت.
دنبال کننده اثار
مرحوم بهبهانی که
باشید خوب می دانید
که این ارامش پیش
از طوفان است صفحه 60
زندگــی در دوره ای از تاریــخ اجتماعی ایران
است».
مهدیموسویتبار(روزنامهفرهیختگان):
«ان چه «برف بی صدا می بارد» را با سریال های
دیگر شــبانه متمایز می کند نگاه متفاوتش به
واقعیات و حقایق زندگی اســت .قرار نیســت
به مخاطب باج داده شــود و نقش هایی مانند
خواهر و برادر و سایر بســتگان سفید یا سیاه
مطلق بمانند .وقتی قرار است از سقوط یا تباهی
یک خانواده گفته شود بدیهی است که عوامل
متعددی در ان ســهیم هســتند؛ عواملی که
اتفاقاً از سر دلسوزی تصمیماتی می گیرند که
سرنوشت چند نســل را تغییر می دهد« .برف
بی صدا می بارد» با تمام ضعف هایی که در تاریخ
و حتی درام و گاه شــخصیت پردازی دارد اما
توانسته مخاطب را با خودش همراه کند و روی
مساله مهمی به نام خانواده دست گذاشته است.
سعی کرده از نگاه کلیشه ای روزمره به خانواده
و ارتباطات فاصله بگیــرد و گاهی بی رحمانه
به بینندگانش هشــدار دهد که این اتفاقاتی
که می بیند می تواند گریبــان هر خانواده ای را
بگیرد».
نادرسلیمانی« :ان شاءاهلل امسال صداوسیما
بتواند برنامه ها و سریال های خوبی بسازد .من
خودم از مخاطبان سریال در حال پخش «برف
بی صدا می بارد» هســتم و به نظرم کار خوبی
اســت اما تعارف نداریم کمی قصه اش ِکش دار
است ولی همین که می تواند مخاطبش را نگه
دارد ،برای خانواده قشــنگ اســت .نمی گویم
سریال عالی ای است ولی خوب است»( .ایسنا)
نظر عوامل
پانته اسیروس« :پیشتر با پوریا اذربایجانی،
کارگردان سریال همکاری کرده بودم .بر همین
اساس با توجه به شناختی که از او داشتم ،بازی
در این مجموعه را پذیرفتم .این فیلمســاز به
کارش مسلط و اگاه است ،برای همین اعتماد
به او همیشه نتیجه خوبی خواهد داشت .نکته
دیگر ،ویژگی های نقش بود که مرا برای حضور
در سریال مجاب کرد .در «برف بی صدا می بارد»
نقش یک چادری معتقــد را بازی می کنم .من
چادری نیستم برای همین جالب بود نقشی را
تجربه کردم که تا به حال ان را بازی نکرده بودم.
برای این که بتوانم نقــش یک چادری را خوب
بازی کنم نیاز به الگو داشتم که پیرامون خود
ان را احساس کرده باشم .خوشبختانه چنین
موقعیتی برای من وجود داشت ،زیرا مادربزرگم
دقیقاً همان الگویی بود که نیاز داشتم .مطلب
بعدی که برای حضور در سریال به من انگیزه داد،
قصه فیلم بود .داستان فیلم در دهه ۶۰می گذرد
و چون این دوران را تجربــه کرده ام و لحظه به
لحظه ان را احساس می کنم پس دوست داشتم
چنین موقعیتی را مجدد تجربه کنم»( .روزنامه
جام جم)
الیکا عبدالرزاقــی (بازیگر)« :زنده یاد
بهبهانی نیا بدون ان که تالش عجیب و غریبی
برای متفاوت کردن قصه داشته باشد ،یک روند
قصه گویی ساده و شیرین دارد .به نظرم او خیلی
راحت و شیرین داستان می گفت و برای همین
هم مردم داستان های او را دوست می داشتند و
همین االن هم با سواالتی طرفم که معلوم است
مردم داستان را به طور کامل دنبال می کنند .ما
در این داستان یک بدمن کامل واقعی داریم و
نویسنده سعی نکرده این بدمن را خاکستری
تصویر کند .اتفاقاً این صراحت ،تکلیف مخاطب
را روشــن می کند و مخاطب هم در داستان او
را می پذیرد و از دســتش حرص می خورد .این
موفقیت داستان اســت که توانسته شخصیت
منفی خود را باورپذیر به مخاطــب ارائه کند.
من بازیگر که اثار روز
این ممکن اســت برای ِ
سینمای دنیا را پیگیری می کنم امتیاز منفی
باشد که شخصیت رو است و خاکستری نیست
و پیچیدگــی عجیب وغریب داســتانی ندارد
اما می بینیــم که مردم و مخاطبــان این مدل
داستان گویی را دوســت دارد و نمی شود ان را
کتمان کرد»( .روزنامه جام جم)
پوریا شــکیبایی (بازیگر) « :من تصور
می کنم که قبل از عید اتفاق خوبی افتاد .ارزیابی
من فحش هایی اســت که در فضای مجازی به
خاطر ایفای نقش حبیب می خورم و خداروشکر
همچنان فحش می شــنوم و این یعنی «برف
بی صدا می بارد» بیننده خود را دارد .مخاطب
فیلم را دنبال می کند تا سرانجام داستان حبیب
و سیمین را ببیند .خودم شخصاً دوست ندارم که
مردم از دست من یا کاراکتری که بازی می کنم
حرص بخورند اما هر بازیگر دیگری که قرار بود
یک جریانی را شروع کند ،قطعاً نقش «حبیب»
را می پذیرفت و دوست می داشت .من هم این
ریسک را پذیرفتم .شما هرکاری که انجام دهی
یک سری ضرر و یک ســری منفعت دارد .من
نسبت به همه بازیگرانی که در این پروژه بودند،
تجربه کمتری داشــتم و از همــه عزیزان یاد
گرفتم ...مخاطبان با این که «حبیب» جایگاه و
شکل دیگری داشت ،هنوز بر این باور هستند که
بازی من شبیه به پدر است .به نظر من مخاطب
ازاد است که هر نوع برداشتی داشته باشد .پدر
من معتقد بود که بازیگر بدون تماشاگر یعنی
هیچ و تماشاگر حق دارد هرگونه قضاوتی از کار
من داشته باشد .هر قضاوتی برای من به عنوان
بازیگر محترم اســت .اما این که می گویند من
می خواهم راهی را پیــش بگیرم که پدرم رفته
است ،نه اص ً
ال این جوری نیست و به جبر شباهت
این موضوع تداعی می شود .فکر می کنم خرده
هوشــی دارم که کاری که پدرم کرده است را
نکنم چرا که می دانم خلــق ادم ها ،منحصری
زیباست .هیچ کس شبیه به هیچ کس نیست .اگر
بخواهم چنین کاری را انجام دهم به دل مخاطب
نمی نشیند( ».روزنامه صبا)
پوریا اذربایجانی (کارگردان) « :به نظرم
سریال خیلی توانست مخاطب را با خود همراه
کند و تا جایی که من دیدم ادم های مختلفی
از قشرهای مختلف جامعه ســریال را دیدند و
ارتباط برقرار کردنــد .فیلمنامه جذابیت های
خود را داشــت و یکی از ان جذابیت ها این بود
که داســتان راجع به خانواده بود و من ســعی
شاید کیفیت و
دقت طراحی صحنه
کار در تطبیق زمانی
ابزار ،ادوات و نوع
پوشش به سبب
گشت وگذار روایی
بسیاری از اثار
سال های اخیر در
دوره تاریخی دهه
شصت به چشم
نیامد اما به طور حتم
عنصری بود که بسیار
به باورپذیری و
ارتقاء کیفی اثر
کمک کرد
کردم که کمک کنم این اتفاق محقق شــود
و یکی دیگر از جذابیت های داســتان این بود
که قصه در دهه شصت می گذشت،در زمانی
که این ارزش ها پررنگ تر و برای من جذاب تر
بود( ».روزنامه صبا)
نظرشخصی
حاج عطا شکیبا یک بازاری معتمد است
که پس از ســال ها فعالیت به بازنشستگی و
سپردن امور به نزدیکانش فکر می کند و پس
از اطالع از بیماری اش و جواب شدن از سوی
پزشکان ،در پی سرعت بخشیدن به این کارها
و حاللیت طلبی نیز هست .بازاری معروف که
باشی ،احتماالً دشمن هم پیدا می کنی ،و حاج
عطا نیز کینه قدیمی کیانی را پشت سر خویش
دارد .همه چیز در باب واسپاری امور در حال
انجام اســت که خبر امکان بهبودی حاج عطا
به نظر یک ارامش نســبی را به همراه خواهد
داشــت .دنبال کننده اثار مرحوم بهبهانی که
باشــید خوب می دانید که این ارامش پیش
از طوفان اســت و خیال خوشی بیش نیست.
همینطور می شود و حاج عطا و همسرش در
حادثه تصادف جانشان را از دست می دهند و
جوالن کیانی برای جبران و انتقام زخم حاصل
از کینه و نفرت قدیمی اش شــدت می گیرد و
روابط بازمانده های خانواده شکیبا به سردی
می گراید و در استانه فروپاشی قرار می گیرد.
در سال های اخیر نمونه های زیادی را از چنین
روایت هایی مشاهده کرده ایم که در ان ها کینه
و نفرتی عامــل فراز و فرود داســتانی یک اثر
بوده .اشنایی ما سبب می شود سخت گیرانه تر
جذب فراز و فرودهای یک اثر شــویم .اگر چه
مالت داستانی فراوان و خوب برای باال بردن
و بناکردن ساختمان اثری بلند مهم است اما
بلد کار که باشی از یک خط داستانی کوتاه و
الغر هم یک مجموعه فربه و جذاب می سازی.
چهره شاخص
خصوصیات و فیزیک چهره پاشا رستمی
ایجاب کرده که تا امروز معموالً ایفاگر نقش
افراد مثبت و مهربان باشد و در «برف بی صدا
می بــارد» نیز همینطور اســت .احمد جوان
معتقد و باایمانی است که دغدغه حق و عدالت
دارد و مصداق بارز انســانی اســت که حرف
و عملش یکسان اســت و در برابر مشکالت
صبوری پیشه می کند .البته اقتضائات جوانی
نیز سبب می شــود که گاهی رفتار ظالمانه
کیانی را برنتابد و به یکبــاره از کوره در برود
و با او گالویز شــود .ثبات شخصیتی و حفظ
خصوصیات رفتاری احمد در سراســر قصه،
موضوعی است که پاشــا رستمی به خوبی از
پس انجامش برامده.
از سوی دیگر ،شاید کیفیت و دقت طراحی
صحنه کار در تطبیق زمانی ابزار ،ادوات و نوع
پوشش به سبب گشــت وگذار روایی بسیاری
از اثار ســال های اخیر در دوره تاریخی دهه
شصت به چشم نیامد اما به طور حتم عنصری
بود که بســیار به باورپذیری و ارتقاء کیفی اثر
کمک کرد.
61
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 61
قاب کوچک
چند هندوانه با یک دست
«مســتوران»
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
62
«مستوران» مجموعه ای تاریخی است که به ســفارش سازمان هنری
رسانه ای اوج و به کارگردانی مسعود اب پرور و سیدجمال سیدحاتمی ساخته
شده است .حمیدرضا اذرنگ ،نازنین فراهانی ،بیژن بنفشه خواه ،رویا میرعلمی،
رابعه اسکویی ،یداهلل شادمانی ،قربان نجفی ،جواد انصافی ،صفا اقاجانی ،علی
دهکردی و اسداهلل یکتا از جمله بازیگران این مجموعه هستند .این مجموعه
در 26قسمت و برای پخش از شبکه اول سیما ساخته شد.
«مســتوران» روایت گر ماجراهایی تلفیقی از داستان های کهن ایرانی
مانند «هزارویک شب»« ،کشکول»« ،گلســتان» و «شاهنامه» است که در
جایی در ایران حدود پانصد سال پیش ،در شهری به نام زابل جان رخ می دهد.
«مستوران» با ماجرای دزدیده شدن کودکی به اسم لطفعلی اغاز می شود .این
دزدی مرموز در یکی از روزهایی که کاروان شادی به شهر رسیده توسط یکی
از افراد قبیله ای به نام قبیله وحشیان انجام می شود .لطفعلی پسر لیث عطار
و لطیفه خاتون است .پدر و مادر برای پیدا کردن فرزند با اتفاق های عجیبی
روبه رو می شوند .ان ها به دنبال راهی هستند تا به هر قیمت کودکشان را بیابند،
اما موانع زیادی بر سر راه شان خواهد بود.
وقتی گنجینه ای
عظیم از حکایات
و قصه های ایرانی
داریم که جایش
فقط در حافظه
اندیشمندان و
ادیبان و قفسه های
کتابخانه هاست
و قالبی تصویری
برای جایگیری اش
در حافظه جمعی
نیافته ایم ،ان وقت
است که ساخت
سریالی مانند
«مستوران» حکم طال
پیدا می کند
دیگران چه گفته اند؟
روزنامه هفت صبح[« :حمیدرضا] اذرنگ
اشــرافی کامل بر موقعیت کاراکتر داشــته و
نقش لیث را طوری ارائه کرده اســت که به دل
مخاطب می نشیند .بیننده حس وحال درونی
او را درک می کنــد و پی بــه نگرانی پدرانه اش
می برد؛ بی ان که بازیگر ذره ای زور اضافه بزند و
متوسل به رفتارهای اغراق امیز شود .از بازیگری
که سال ها روی صحنه تئاتر با نقش های مختلف
تو پنجه نرم کرده ،جز این توقع نمی رود.
دســ
نکته مهم تر این که کاراکتر لیث هیچ نسبتی با
تجربه های قبلی این بازیگر ندارد».
مهدی موسوی تبار (روزنامه فرهیختگان):
«بدون مرز بودن زمان و مکان هرچند در نگاه
اول می تواند یک نقطه قوت باشــد اما در عمل،
نداشتن محدودیت و مرز باعث شده چهارچوب
مشخصی برای مخاطب ترسیم نشود و او با یک
فضای الیتناهی روبه رو شــود .اگر فضاســازی
صحیــح ،بعضی بازی هــای اســتاندارد مانند
حمیدرضا اذرنگ و نازنین فراهانی و اســتفاده
صحیح از افسانه ها و داستان های ایرانی را نقاط
قوت این ســریال بدانیم امــا دیالوگ ها و زبان
مشــوش و بالتکلیف «مســتوران» مهم ترین
ضعف اشکار ان است .نیاز به ساختن سریال های
تاریخی با استفاده از داستان های ایرانی حتماً در
سال های اخیر احساس شده و از این جهت باید
از ســاخت فصل های تازه «مستوران» حمایت
کرد و راه را برای دیگرانی کــه می خواهند در
این حوزه فعالیت کنند همــوار کرد ،اما این راه
نیاز به اصالحاتی در فــرم و محتوا دارد .یادمان
نرفته ســریال هایی مانند «هشت بهشــت»،
«سلطان وشبان» و «روزی روزگاری» با استفاده
از ویژگی هایی مانند قصه گویی ،انتخاب صحیح
بازیگــران و همچنین زبان متناســب با دوره
تاریخی با توجه به زبان مقصد چگونه توانستند
موفق شوند و مخاطبان زیادی را پای تلویزیون
بنشــانند و اصطالحاً خیابان خلوت کن شوند.
«مستوران» به دلیل استفاده از عنصر فانتزی یا
همان رئالیسم جادویی با اثاری که اسامی شان
را اوردیم متفاوت است و حتماً رفتن به چنین
فضایی ،شجاعت و جســارت می خواهد و برای
ارتباط با مخاطبان نیاز به گذشــت زمان دارد،
اما به طور کلی باید از ساخته شدن سریال های
تاریخی در بستر شبکه های تلویزیونی و شبکه
نمایش خانگی حمایت کــرد و به لطف ادبیات
غنی ایرانی ،مشکلی از بابت اتمام چنین منابعی
هم نداریم .هرچند «مستوران» یک گام روبه جلو
در سریال های تاریخی و احترام به شعور و چشم
مخاطب است اما نباید به لکنت زبان و همچنین
اشفتگی هایی که به اسم نواوری در سریال دیده
می شــود بی تفاوت بود؛ لکنتی که مانع ارتباط
صحیح با مخاطب می شود».
هادی مومنیان (خبرگزاری فارس)« :برخی
دیالوگ نویســی ان را نقد کرد ه و نوشته اند که صفحه 62
زبان یک دست و نظام مندی ندارد و برخی دیگر
قصه را کشــدار و غیر جذاب خوانده اند .برخی
نیز نقدهای فرامتنی چون هزینه گزاف و دکور
سنگین و جلوه های ویژه را پیش کشیده اند .اما
هر کسی که به تماشای این سریال نشسته باشد
این موضوع را به درستی دریافته که «مستوران»
ســریال جذابی است ،ســریالی پر کشش که
مخاطــب را به خود جذب می کنــد و با کمک
قصه به دل تاریخ و ادبیات و اســطوره می برد...
قصه های مجموعه تلویزیونی«مستوران» دارای
دو شکل منظوم و منثور اســت .شکل منظوم
را بیت و شــکل منثور را حکایت ،راز ،افســانه،
نقل ،داســتان و ...پیش می برد .عبارات اغازین
هر قســمت مســتوران یعنی«یکی بود و یکی
نبود »...با صدای ماندگار محمدرضا سرشار اجرا
می شود .این صدا برای ایرانی های امروز بیش از
هر چیز یاداور«قصه های ظهر جمعه» است .به
طور کلی می توان گفت این سریال ستایشی از
جایگاه و اهمیت «قصه» در فرهنگ ایرانی است.
در سریال«مستوران» به شیوه قصه های عامه
ایرانی زمان و مکان فرضی اند ،مشخص نیست
که قصه ها مربوط به چه زمانی است .این زمان
و مکان فرضی ،بُعد کلــی و جهانی به قصه داده
است .حوادث و اعمال شخصیت ها در بستر زمان
و مکان صورت می گیرد .مــراد از عنصر زمان،
زمان و تاریخ دقیق تقویمی نیست ،بلکه ظرفی
است که بتوان سیر حوادث را در ان نشان داد .در
این سریال یکی از بن مایه هایی که سبب تقویت
تخیل در قصه و اعجاب در بیننده ان می شود،
طرح امور شگفت انگیز و خارق العاده و فراطبیعی
است که گاه برخی از ان ها در دایره فهم معمول
بشری توجیه ناپذیرند .شــکافتن سنگ از غم
قصه پر غصه دختری جوان ،یا پر سیمرغ و ...بنا
به ضرورت موضوع ،در «مستوران» از این امور
فراوان یافت می شود؛ از موارد دیگر می توان به
حضور دوال پا ،پیرمرد غیب دان ،لوح زرین (که
پیشگوی اینده است) ،سیمرغ و ...اشاره کرد».
زینب علیپور طهرانــی (روزنامه جام جم):
«گرچه مستوران شــهری در ناکجا اباد است و
مردم ان متعلق به هیچ مکان خاصی نیســتند
اما فضاسازی این سریال برای مخاطبان جذاب
است؛ به خصوص بخشی که به قوم «وحشی ها»
تعلق دارد و عده ای با ظاهــری عجیب در یک
مکان نامعلوم تری زیســت می کنند .یا یک غار
ترســناک و در عین حال جادویــی که راز پدر
جهاندخت هم هست .نکته مهم بعدی این است
که فضای این سریال هر کسی را به یاد قصه های
مادربزرگ هــا در دوران کودکی اش می اندازد؛
همان قصه هایی که در عین تلخی و شــیرینی
که داشت ،پیام های بسیاری را به بچه ها منتقل
می کرد و شب ها بعد از شــنیدن ان افسانه ها،
رویابافی می کردند».
نظر عوامل
محمدرضا سرشار (راوی)« :دو عامل من را
برای روایت در «مستوران» ترغیب کرد؛ یکی
این که پشتیبان و سرمایه گذار اصلی ان ،موسسه
اوج بود که این امر ،یک اطمینان نسبی به من
می داد تا حتی بدون این که داستان مجموعه را با
دقت خوانده باشم ،بدانم که قاعدتاً باید مجموعه
سالمی باشد .نکته دیگر هم حال و هوای قدیمی
و تخیلی این مجموعه بود .روزی که من را برای
اجرای متن های این مجموعــه دعوت کردند،
بخش هایی از قسمت های مختلف را که اماده
شده بود ،دیدم و حس کردم حال و هوای ان با
قصه های قدیمی ایرانی همخوانی دارد؛ چیزی
شبیه بخشی از برنامه های «قصه ظهر جمعه».
این دو عامل باعث شد این پیشــنهاد را قبول
کنم« ...مســتوران» مجموعه ای با حال وهوای
ایرانی اســت و بنای ان بر این است که دوستی
و مودت را بین مردم ترویــج کند .درحقیقت
همان بحث مبارزه خیر و شر را ،که مضمون همه
داستان های قدیمی دنیاســت ،محور قرار داده
است .در جهانی که فضای مجازی درحال حاضر
بر همه ارکان زندگی مردم سیطره پیدا کرده،
رجعتی به گذشــته و زندگی های ساده مردم
قدیم می تواند تنوع جالبی هم باشد( ».روزنامه
فرهیختگان)
مســعود اب پرور (کارگردان)« :من از ان
دست فیلمسازان نیســتم که خودم را به گونه
خاصی در فیلمســازی محدود کنم .به همین
دلیل در گونه های متفاوت کارگردانی کرده ام.
نمی خواهم مخاطب ،من را فیلمساز فقط یک
گونه از اثار بشناسد ،حتی تجربه کردن گونه های
متفاوت کمک زیادی به من کرده اســت .وقتی
پیشنهاد کارگردانی سریال «مستوران» به من
شد ،به شدت اســتقبال کردم و دوست داشتم
فضای این چنینی را در کارنامه کاری ام داشته
باشم .البته هفت قسمت ابتدای سریال را اقای
سیدجمال سیدحاتمی کارگردانی کرد و بعد من
به پروژه ملحق شدم( ».روزنامه جام جم)
فائزه یارمحمدی (نویسنده)« :هرچه جلوتر
می رفتیم ،به مشکالت بزرگی می خوردیم .این
مشکالت در تبدیل قصه کهن به فیلمنامه مدرن
بود .این بحث طوالنی است ولی اگر بخواهم مثال
بزنم ،در قصه های ایرانی قواعد و اصولی وجود
دارد که وقتی بخواهیم به فیلمنامه تبدیل کنیم
فیلمنامه از کار بزرگسال تبدیل به کار نوجوان
الف یا در مواقعی کودک می شــد .روابط علت و
معلولی در قصه های کهن و شفاهی عم ً
ال وجود
ندارد ،یعنی من می توانم موقع راه رفتن پاهایم
سر بخورد و وســط یک معدن گنج بیفتم که
معلوم نیست از کجا امده و چطور اتفاق افتاده
است .نبود روابط علی معلولی همچنان که به ان
حالوت می دهد ولی قصه را غیرقابل باور می کند.
به همین خاطر همواره به در بسته می خوردیم و
مجبور بودیم قصه را بگردانیم .یا مث ً
ال مورد بعد
این که شــخصیت پردازی در قصه های شفاهی
عم ً
ال سیاه مطلق یا سفید مطلق است که حداقل
سلیقه شخصی من و اقای کاظمی که فیلمنامه
را کار می کردیم از این جنس پردازش کاراکتر
نبود .اگرچه فکر می کنــم ذائقه کلی مخاطب
االن هم این چنین نیست که ادم مطلق خوب یا
مطلق بد ببیند .اگر سریال را تماشا کرده باشید
کاراکترهای منفی ما همگی لحظاتی را از ســر
اولین مشکلی
که در «مستوران»
به چشم می اید،
سردرگمی است؛
این که در تفهیم
حرف اصلی اش
دچار یک تشتت و
بی قراری و ناتوانی
و عدم یکپارچگی
محتوایی شده و
عدم نظم بخشی به
مضامین مورد نظر
در راستای ارائه
یک مفهوم واحد و
به خدمت دراوردن
کلی مضمون و سویه
داستانی بدون در
نظر گرفتن چگونگی
یکپارچگی اش ،کار را
از شرایط مطلوب دور
کرده است
می گذرانند که ان ها را درک می کنید( ».روزنامه
فرهیختگان)
نظر شخصی
وقتــی گنجینــه ای عظیــم از حکایات
و قصه هــای ایرانی داریم کــه جایش فقط در
حافظه اندیشــمندان و ادیبان و قفســه های
کتابخانه هاســت و قالبــی تصویــری بــرای
جایگیــری اش در حافظه جمعــی نیافته ایم،
ان وقــت اســت که ســاخت ســریالی مانند
«مستوران» حکم طال پیدا می کند .تا جایی که
به یاد می اوریم همیشه از قدیم االیام قهرمانان
افســانه های امریکایی در ارشیو ذهنی مان جا
خوش کرده اند .اینکه بعد از گذشت سال ها وقتی
تمایل ،اشتیاق و درخواست های مردمی از درون
محاوره ها و گردهمایی های رسانه ای به تلویزیون
راه پیدا کرده و منجر شــده به ازمون و خطای
«مســتوران» ،بسیار خوشــحال کننده است.
تازه کاریم و فوت وفن ســاختش باید دستمان
بیاید که هیچ ایرادی ندارد .اتفاقاً باید هزینه داد.
امالی نانوشته است که غلط ندارد.
اولین مشکلی که در «مستوران» به چشم
می اید ،سردرگمی است؛ این که در تفهیم حرف
اصلی اش دچار یک تشتت و بی قراری و ناتوانی و
عدم یکپارچگی محتوایی شده و عدم نظم بخشی
به مضامین مورد نظر در راستای ارائه یک مفهوم
واحد و بــه خدمت در اوردن کلــی مضمون و
سویه داســتانی بدون در نظر گرفتن چگونگی
یکپارچگی اش ،کار را از شرایط مطلوب دور کرده
است .می توان گفت این مجموعه همزمان چند
چیز را بلند کرده ،اما هیچ کدام را محکم نگرفته
است .گنجاندن و مدنظر قرار دادن سویه هایی
مثل داستان ها و افســانه های ایرانی ،مضامین
اعتقادی ،عرفانی و فلسفی با چاشنی کمی ترس
و دلهره و تاکید بر زیان های نگاه خرافه امیز برای
عبرت اموزی و تعمق بیشتر نهایتاً روایت را دچار
چند دستگی محتوایی و پراکندگی موضوعی
و همچنین نارســایی در اجرا و تفهیم مضامین
مورد نظر کرده اســت و رفته رفته عالقه ما را به
پیگیری اثر کم و کمتر کرده است .دو کارگردانه
شدن کار نیز ان را کمی دوپاره کرده است .اما
کار تاریخی بیشتر وامدار فیلمنامه است و ،وقتی
در مرحله اجــرا عم ً
ال بخش زیــادی از حواس
کارگردان را درست و غلط وسایل و گویش ها و
لباس ها و مسائلی از این دست پرت می کند ،در
مرحله فیلمنامه شــاید به صرف وقت بیشتری
نیاز بود.
چهره شاخص
از شمایل پدری که مستاصل و غمگین گم
شدن فرزندش است چه تصویر و تصوری داریم؟
احتماالً چهره ای با ترکیبــی از امید پیدایی و
بازگشــت و همچنین غم نبود؛ به بیانی دیگر،
حالتی میان امید و سوگ با چاشنی تکاپو برای
یافتن نشانی کوچک .حمیدرضا اذرنگ در ارائه
چنین تصویری تالشی ستودنی انجام می دهد
و این توانایی را دارد کــه در حاالت صورت و به
خصوص چشــمانش مطابق با موقعیت ،گاهی
رنج ،گاهی امید و گاهی کالفگی را بگنجاند.
63
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 63
قاب کوچک
معضل پرسش های بی پاسخ
تـــازه وارد
«تازه وارد» مجموعه ای اپیزودیک به تهیه کنندگی محمدجواد موحد و محصول باشگاه فیلم سوره است که اپیزودهای
مختلف ان را هشت کارگردان جوان به نام های محسن امانی ،حسن حبیب زاده ،احمد حیدریان ،محمدجواد صالحی ،رضا
کشاورز ،رضا محبی ،میالد محمدی و سجاد معارفی ساخته اند .همین حرکت را می توان یکی از ابداعات جالب این سریال
دانست .در حالی که در سال های اخیر شاهد تالش برخی از فیلمسازان و تهیه کنندگان برای کشف بازیگران مستعد و تازه کار
هستند،به نظرمی رسدکهمحمدجوادموحددر«تازه وارد»تصمیمگرفتههمینکاررابافیلمسازانجوانانجامدادهوپایگاهی
برایانانایجادکند.محورمشترکاپیزودهایمختلفاینسریالکهازشبکهسهپخششد،بحثفرزنداوریاست.داستان
ایناپیزودهاپیراموننگرانیخانواده هاازداشتنفرزندمی گذرد.مهم ترینعاملایننگرانی،مشکالتمالیاستامادربرخی
ازاپیزودهابهمسائلدیگریهمپرداختهشدهازجملهادم هاییکهبابحرانمالیدست وپنجهنرمنمی کنندامابهدلیلشرایط
دیگری تمایلی به داشتن فرزند ندارند .به گفته تهیه کننده «تازه وارد» ،این سریال برای 11اپیزود 33بازیگر برای نقش های
اصلی و حدود 130بازیگر برای نقش های فرعی دارد .این چهره ها ،تعدادی از بازیگران اپیزودهای این مجموعه هستند :رضا
بنفشه خواه ،محمد نادری ،اشا محرابی ،سپیده خداوری ،علی عامل هاشمی ،شیوا خنیاگر ،امیرمحمد زند ،سونیا سنجری،
زهرا داودنژاد ،مهدیه نساج ،سهی بانو ذوالقدر ،هادی دیباجی ،ناهید عساکره.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
64
دیگران چه گفته اند؟
روزنامه قــدس« :اســتفاده از نیروهای
تازه نفس و کار اولی در کنار افراد باتجربه به الگویی
موفق در تولید فیلم و ســریال های تلویزیونی
منجر خواهد شد .تا پیش از این سریال سازی در
تلویزیون در انحصار گروه های تولیدی معدودی
بود که فقط با تیم خودشان کار می کردند اما ورود
نیروهای جدید ســبب شکستن انحصارگرایی
شده ،نگاه های نو و جدیدی را به تلویزیون تزریق
کرده و منتج به تربیت نیرو می شــود اما ان چه
اهمیت دارد بهره گیری از تجربیات کارگردان های
باسابقه و پیشکسوت است که بهتر بود در ساخت
«تازه وارد» این موضوع لحاظ می شــد اما این
سریال اپیزودیک نشان داد که می توان قدم های
خوبی در تولیدات گروهی برداشــت و ساخت
ســریال های اپیزودیک با موضوعات روز را در
کنار تولید ســریال های الــف و فاخر تلویزیون
جدی گرفت».
روزنامههفتصبح««:تازه وارد» سر و شکلی
قابل قبول دارد .یعنی نمی توان به عنوان تجربه
اول ســازندگان ،ایرادی گل درشت از اپیزودها
گرفت .کارگردان ها دنبال بازیگوشی های بی مورد
نبوده اند و هدف شــان قرار دادن کارگردانی در
خدمت داستان بوده است .بازیگران هم عملکرد
قابل قبولی دارند و بازی های شان به اندازه است.
طبعاً دست گذاشتن روی مساله ای مهم به نام
فرزند اوری هم امتیاز سریال محسوب می شود.
این یک دغدغه جهانی است و فیلم و سریال های
خارجیهمبهشکلمستقیموغیر مستقیمبهاین
مسئله ورود می کنند ...مهم ترین ایراد «تازه وارد»
به گره گشایی ها برمی گردد .داستان ها ،ملموس
هستند و مث ً
ال وقتی از بیکاری یک خانم به دلیل
بارداری حرف می زند ،مخاطب با گوشت و پوست
نگرانی او را درک می کند .یا اشاراتی مثل مشکل
مردی که دستفروشی می کند ،دغدغه روز جامعه
است .با این حال گره گشایی ها به دم دستی ترین
حالت ممکن انجام می شــود .در همه اپیزودها،
بعد از یک بحــران که حاصــل نگرانی زوجین
درباره فرزنداوری اســت ،اتفاقاتی رخ می دهد
که اصطالحاً از ان ها بــا عنوان «هندی بازی» یا
«هپی اند» یاد می شود ...بدتر این که ،سریال پر
است از شعار .مث ً
ال در اپیزود اول ،وقتی دختربچه
دانش اموز صاحب برادر می شود ،گویی انقالبی رخ
داده! حال این که چنین اتفاقی طبیعی و معمول
اســت «.تازه وارد» اما با این اتفاق همچون فیلم
«فرزندان بشر» ساخته الفونسو کوارون برخورد
می کند .واقعیت این است که تلویزیون باید از
طریق قصه هایی جذاب به معضل فرزنداوری
بپردازد اما این شیوه مستقیم ،نتیجه ای به همراه
ندارد .شاید نتیجه مقطعی به دست اید اما در
درازمدت اثر خود را از دست می دهد».
نظرعوامل
محمدجــواد موحــد (تهیه کننده):
«کارگردانان از کســانی انتخاب شدند که در
باشــگاه فیلم ســوره به مدت یک یا دو سال
مسیر فیلمســازی را انتخاب کرده بودند .بعد
از صحبت های نهایی قرار شــد یــازده اپیزود
تک قسمتیساختهشودکههرقسمت۴۵دقیقه
باشد .گرچه شروع کار ریسک بود اما در مجموع
می توانم بگویم کاری قابل قبول با استانداردهای
شبکه سه روانه انتن می شود ...ما به کسی هشدار
نمی دهیم ،بلکه قصه هایی را انتخاب کرده ایم که
فراوانی ان در جامعه زیاد است .در قالب قصه به
داستان زوجین می پردازیم که به دنبال روش
ای وی اف برای بچه دار شدن هستند اما مسائل
مالی ،نوبت دهی های طوالنی و ..این روند را با
معضل رو به رو کرده اســت .تالش کرده ایم به
مسائلی از این دست ،نگاه جدی داشته باشیم
تا مســئوالن هم این موضوع را جدی تر دنبال
کنند( ».منبع :روزنامه جام جم)
میالد محمدی (کارگــردان)« :من به
دنبال تجربــه قصه گفتن بــودم و «تازه وارد»
فرصت خوبی را فراهم کرد تا بتوانم دو قصه با دو
حال و هوای متفاوت را تجربه کنم که هرکدام
اقتضائات داستان گویی خودشان را دارند ...این
اثر روی یکی از بحران های اتی کشــور یعنی
بحران پیری جمعیت تمرکز کرده اســت .به
هرحال ما باید با بحران ها و مشکالت کشور از
جمله حاشیه نشینی ،محیط زیست ،بحران اب،
نداشتن ثبات اقتصادی و ...مواجه شویم و درباره
ان ها کار بســازیم تا گفت و گو شکل بگیرد».
(منبع :روزنامه ایران)
نظرشخصی
سپردن ســاخت تازه وارد به تازه واردهای
عرصه کارگردانی و فیلمســازی چه کار خوبی
بود .باالخره در جایی بایــد به ان ها میدان داد.
در باب رویکرد افزایش جمعیت و تبلیغ فرزند
بیشــتر ،زندگی بهتر نیز چه جایگاه و بستری
بهتر از فضای فرهنگی و رســانه ای؟ اما نباید
فراموش کرد که تولید سفارشی تنها وقتی ختم
به محصول مطلوب می شود که به چهره هایی
اشنا با این حوزه و افرادی سپرده شود که مسئله
و دغدغه اش را دارند تا حداقل نتیجه کار بیش
از یک تیزر تبلیغــی و زیرنویس اگاهی بخش
تاثیرگذار باشــد .روایت چند منظر متفاوت از
اقشــار مختلف جامعه و طراحی کلی مسئله
بی جواب یا با جواب هایی که از قدرت قانع کردن
الزم برخوردار نیستند ،نهایتاً کار را به اثری ضد
خودش تبدیل می کند .حال اینکه سریال در
کدام طرف ایستاده با بیننده ای است که ان را
تماشا کرده است.
چهرهشاخص
ندارد. صفحه 64
نقطه ای مهم
در درام نویسی
قضایی
گفت وگوهایی با کارگردان و بازیگر مجموعه «اقای قاضی» صفحه 65
مجموعه ماه
پیچیدگی های
تجربه یک حوزه
جدید
گفت وگو با سجاد مهرگان کارگردان مجموعه «اقای قاضی»
سید اریا قریشی
بعضی از اثار وجود دارند که از همان مرحله انتخاب سوژه اولیه بخش
مهمی از راه موفقیت را طی می کنند« .اقــای قاضی» یکی از همین اثار
است .پرداختن به پرونده های متنوع قضایی هرچند ،همان طور که در ادامه
خواهید خواند ،چالش هایی را سر راه سازندگان این مجموعه ایجاد کرد اما
نقش مهمی در تبدیل «اقای قاضی» به یک مجموعه متفاوت ایجاد کرده
است .دقت در انتخاب بازیگران ،تنوع سوژه ها و ایده هایی که برای گسترش
داستانی در نظر گرفته ،از دیگر عواملی هستند که باعث شده اند «اقای
قاضی» ارزش تماشا داشته باشد .سجاد مهرگان می گوید برای فصل دوم
این سریال (که ممکن است به زودی ساخته شود) ایده های جاه طلبانه تری
دارد .باید منتظر ماند و دید.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
66
یکی از نکاتــی که هنگام تماشــای
قســمت های پخش شــده «اقــای
قاضی» نظرم را جلــب کرد این بود که
بعضی از پرونده هــای انتخابی نه تنها
به مســائل روزمــره و به اصطالح ِ
کف
خیابان می پرداختند بلکه اگر قرار بود
خالصه شــان را برای دیگری تعریف
کنیم ممکن بود از نظر دراماتیک خیلی
پیش پاافتاده به نظر برســند .مث ً
ال در
پارک ،سگی به مرد حمله کرده و مرد با
راکت او را زده است .در نگاه اول ممکن
است به نظر برسد که این موضوع جای
کار دراماتیک چندانی ندارد :چون هم
خود موضوع خیلی بحرانی نیست و هم
شاید از همان اوایل داستان بتوان حدس
زد که کدام طرف مقصر اصلی اســت.
در انتخاب این موارد ،بیشــتر به جنبه
اموزشی توجه داشتی یا جنبه های جذاب
دراماتیکی در ان ها پیدا کرده بودی؟
وقتی کار پژوهش «اقای قاضی» را حدود
یک سال و نیم پیش شروع کردیم ،متوجه
شدیم که فضای فیلمنامه نویسی در ایران
اساس ًا این سوژه ها را نمی فهمد .به سوژه های
قضایی باید از زاویه ای تــازه نگاه کنیم تا
بتوانیم جذابیتش را درک کنیم .در فضای
فیلمنامه نویسی مان جنایی نویسی را خوب
می فهمیم .اما تجربــه کار روی موضوعات
قضایی وجود نداشــت .به خصوص این که
می خواســتیم تا جای ممکن قانون را در
این کار رعایت کنیــم و چارچوب حقوقی صفحه 66
درستی داشته باشیم .اگر یک دزد به خانه
شما بیاید و شــما او را بگیرید ،پرونده ات
حقوقی می شود .اما اگر یکی هم توی گوش
دزد بخوابانی پرونده ات می شــود کیفری.
دادگا ه های ما یا حقوقی اند یا کیفری .پس
باید انتخاب می کردیم .اگــر پروند ه های
کیفری را انتخاب کنیــم باید فضای دادگاه
را کیفری بچینیم .در همین بخش مشــکل
داشتیم .درام با همان خواباندن توی گوش
طرف مقابل ایجاد می شــود اما از همان روز
اول ،فیلمنامه نویسانی که با ان ها مشورت
می کردیم مدام به مــا توصیه می کردند که
احتیاط کنیم و می گفتند با شرایطی که وجود
دارد سراغ خیلی از این پرونده ها نمی شود
رفت .خالصه در این مســیر در دادگاه های
زیادی حضــور پیدا کــردم و دیدم همین
موضوعات ساده ،چقدر باال و پایین دراماتیک
دارند و چقدر می شــود روان شناســی و
خرده فرهنگ ها را واردش کرد .اولین شان
قاضی ،بازپرس است یعنی شان کاراگاهی
دارد .در موردی مثل همان سگی که به یک
نفر حمله کرد ،قاضی با هوشمندی اش مدام
دارد درام خلق می کند .مث ً
ال می پرسد در ان
پارک سگ دیگری هم بود یا نه .از این سوال
می خواهد به این جا برسد که شاید این مرد با
ان خانواده مشکل داشته یا ماجرای دیگری
در میان بوده است .قاضی باید تمام احتماالت
را در مورد ارتباطات این افراد بررسی کند.
همین جزییات ،جذابیتی کاراگاهی به قاضی
می بخشــد .در طول تحقیق فهمیدم که
جذابیت این پرونده ها به همین مسائل است
و خرده فرهنگ هایی هــم که در دل جامعه
وجود دارد و جامعه ناغافل دارد ان ها را تکرار
می کند ،به همین شکل وارد درام می شود.
یعنی می گویی حتی اگر بتوانیم در کلیت
حدس بزنیم که حق با کدام طرف است
این جذابیت از طریــق جزییات ایجاد
می شود؟
یکی از اتفاقاتی که هنــگام کار روی
«اقای قاضی» فهمیدیم و به نظرم شــاید
باعث شود که «اقای قاضی» در درام نویسی
قضایی نقطه مهمی باشد ،این است که سبک
قضایی نویسی سبکی است که در ان دو طرف
دعوا را داریم و هــر کدام دارند پیرنگ های
خود را پیش می برنــد .یعنی تو در دادگاه با
دو پیرنگ طرفی که همزمان دارند رشــد
می کنند؛ یکی دارد پیرنگ حقیقت را پیش
می برد و دیگری پیرنگ دروغ را .اما تو این را
نمی دانی .نقش قاضی در این میان کام ً
ال نقش
ضدّ پیرنگ است .جذابیت اساسی این است
که قاضی نه می تواند حرف این را بپذیرد و
نه حرف ان را؛ و بایــد پیرنگ خود را پیش
ببرد .فهمیدن این نکته از نظر درام نویسی
مهم است که ما داریم در مثلثی درام نویسی
می کنیم که دو پیرنگ مــدام دارند خود را
رشــد می دهند و ضدّ پیرنگ قاضی در این
میان سعی می کند با هر دو پیرنگ همراهی
وقتی کار پژوهش
«اقای قاضی» را
حدود یک سال و
نیم پیش شروع
کردیم ،متوجه
شدیم که فضای
فیلمنامه نویسی در
ایران اساساً این
سوژه ها را نمی فهمد.
به سوژه های قضایی
باید از زاویه ای تازه
نگاه کنیم تا بتوانیم
جذابیتش را درک
کنیم .در فضای
فیلمنامه نویسی مان
جنایی نویسی را
خوب می فهمیم.
اما تجربه کار روی
موضوعات قضایی
وجود نداشت
کند تا حقیقت را بفهمــد اما با هیچ کدام از
ان دو پیرنگ همراه نیست .برنده نهایی این
میزانسن در نهایت قاضی است چون قاعدت ًا
او است که همه چیز را اشکار می کند و برای
همین است که قاضی قهرمان می شود.
اما در مورد بعضی از این پرونده ها واقعاً
به نظر می رسد ماجرا خیلی ساده و خطی
است.
در این موارد ،ســعی می کردیم با درک
روان شناسی نقش و با درک موقعیت ،به ان
خرده پیرنگ هایی اضافه کنیم .مث ً
ال به این
فکر می کردیم که ان مــرد وقتی با راکت
بدمینتون به سر سگ می زد چه موقعیتی
داشــت یا ان زن در این لحظه چه شرایطی
داشت و بر اساس ان موقعیت هایی درست
می کردیم.
یکی از ایده هایی هم که به نظرم موثر
بوده ،ایجاد پیــش داوری در مخاطب
است .حتی ممکن است بتوانیم حدس
بزنیم که ان پیش داوری قرار اســت
نقض شود .ولی همین روند نقض شدن
برای ما جذاب می شود .مث ً
ال در پرونده
دو پیرمردی که یکی از طرفین بازیگر
است ،قاضی جوری با او گرم می گیرد
که فکر می کنیم نکند این پیش داوری
مثبت روی رای قاضــی تاثیر بگذارد.
دنبال کردن این که چطور قرار اســت
این پیش داوری نقض یا کنترل شود از
جذابیت های سریال است.
من همه ابعاد سینمای هالیوود را دوست
ندارم اما یکی از نکاتش را خیلی دوست دارم.
فیلم های هالیوودی دو لذت در مخاطب خلق
می کنند و به خاطر همین دو لذت است که
سینمای هالیوود این قدر بزرگ می شود و
همه مردم دنیا ،با هر فرهنگی ،فیلم هایش
را می بینند .لذت اول« ،لذت ارام» نام دارد.
این لذت بر اساس فرایندی شکل می گیرد
که خودشــان Processing Fluencyمی نامند.
ترجمه اش می شــود روان پردازش بودن یا
به بیان ســاده همه فهم بودن .ان ها اصل
داستان گویی را در همه فهم بودن می بینند.
ادگار الن پو جمله مشــهوری دارد با این
مضمون که داستان واقعی ،داستانی است که
بتوانی ان را در یک نشست دوستانه طی یک
ربع تعریف کنی و همه ان را بفهمند.
جالب اســت که در ایران این فرایند
برعکس شده است!
دقیق ًا .این همه فهم بودن لذت ارام پدید
می اورد .اما من اگر به لذت ارام بسنده کنم،
حتم ًا از جایی به بعد مخاطب را از دســت
می دهم .چیزی که سینمای هالیوود به لذت
ارام اضافه می کند« ،لذت شناختی» یا کار
شناختی ( )Cognitive Workنام دارد که خود
هالیوودی ها ان را «لذت نشــاط اور» هم
می نامند .لذت شناختی یعنی مخاطب در ان
روان پردازش بودن باید بعضی جاها غافلگیر
شــود .به بیان دیگر با ترکیب این دو لذت،
67
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 67
مجموعه ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
68
پیچیدگی های کمرنگی ایجاد می شود که
مخاطب در حین تماشای فیلم باال و پایین
شود .در «اقای قاضی» خیلی تالش کردم
تا به این نقطه برســم و امیدوارم این اتفاق
افتاده باشد .خیلی از فرازونشیب هایی که
در ســریال می بینید اص ً
ال در دل فیلمنامه
نیست و سر صحنه به این نتیجه رسید ه ام
که پیچیدگی هایی را به داستان اضافه کنیم.
پرونده هایی که انتخــاب کرده بودم خیلی
دست وبالم را می بست اما سعی می کردم این
پیچیدگی ها را داشته باشیم؛ مثل همان قضیه
پیش داوری .این هــا همان پیچیدگی هایی
هســتند که برای مخاطب لذت شناختی
ایجاد می کنند .صادقانه بگویم ادعا نمی کنم
که در تمام پرونده ها این اتفاق افتاده است.
اما فکر می کنم از 84پرونده ای که در فصل
اول «اقای قاضی» به ان ها پرداخته ایم ،در 60
مورد این بحث محقق شده است.
فکر می کنم هر که «اقــای قاضی» را
ببیند ،اذعان می کند کــه نقش بهزاد
خلج در باورپذیر و همدلی برانگیز شدن
شخصیت قاضی نقش به سزایی است.
می دانم که تالش زیــادی برای پیدا
کردن چهر ه ای مناسب برای بازی در
نقش قاضی انجام دادی .چه شد که در
نهایت به بهزاد خلج رسیدی؟
از روز اولی که ایــده «اقای قاضی» در
ذهنم بود ،با توجه به ان چه از بازی گردانی
می دانستم ،دنبال این بودم که یک قاضی را
پیدا و او را به بازیگر تبدیل کنم نه برعکس.
فکر می کردم این فرایند ساد ه تری باشد.
ایده هایی هم در ذهن داشــتم .مث ً
ال دنبال
یک چهره حماســی مردانه می گشتم و در
مورد صدا هم چیزی شــبیه Voice of God
(مثل صدای مورگان فریمن) می خواستم.
اولین مشکل این بود که قوه قضاییه اجازه
نمی داد از قضات اســتفاده کنیم .به ان ها
حق می دم چون متاســفانه فضای هنری و
رسانه ای ما از ان ها خیلی سوءاستفاده کرده
و به شرایط فعلی بدبین هستند .اما در نهایت
توانستیم رضایت قوه قضاییه را بگیریم .با
چند قاضی جلساتی داشتیم و با دو نفر حتی
چند جلسه تمرین هم کردیم .اما دیدیم به
خروجی مناســبی نمی رسیم .قاضی نقش
محوری سریال اســت و اگر این کاراکتر به
سرانجام نمی رسید عم ً
ال سریال کار نمی کرد.
در مرحله بعد به چند بازیگر برجسته فکر
کردیم .صحبت هایی هم انجام دادیم .در این
گیر و دار و فکر کردن به محدودیت بودجه،
بهزاد خلج توســط کیومرث مرادی به من
معرفی شد .صادقانه بگویم در ابتدا مخالف
بودم .چون از بهزاد خلج یک تئاتر دیده بودم
و فکر می کردم به این کاراکتر نمی خورد .اما
در همان جلسه اول که با بهزاد خلج تمرین
کردیم متوجه شدم که قاضی سریال «اقای
قاضی» خود بهزاد خلج است.
در او چه خصوصیتــی دیدی که به این
نتیجه رسیدی؟
به جز مواردی که گفتم ،به نکات دیگری
هم توجه داشتم .مث ً
ال به این فکر کرده بودم
که قاضی نباید اندامی عضالنی داشته باشد.
باید شخصیت باابهتی داشته باشد اما مخاطب
نباید از او بترسد .قدرت این شخصیت باید در
بیان ،استدالل و منطقش می بود .عالوه بر این
ویژگی های ظاهری ،یک نکته دیگر هم برایم
مهم بود .می دانستم بازیگری را می توانیم
تربیت کنیم که یک ویژگی درونی مهم داشته
باشد :این که در باطن او عدالت وجود داشته
باشد .شاید این حرف انتزاعی به نظر برسد
ولی منظورم این اســت که همان قدر که در
یک دقیقه به راست نگاه می کند ،به چپ نگاه
کند؛ همان قدر که نفر اول می خندد به نفر دوم
بخندد .یعنی می خواستم این ویژگی در ذات
او باشد .چون برای قاضی بسیار مهم است
که در گفتار ،نگاه کردن و واکنش نشان دادن
عدالت داشته باشد .این ویژگی را در بهزاد
خلج تشــخیص دادم .یک نکته بسیار مهم
دیگر این بود که بازیگر نقش قاضی روحیه
حماســی را بفهمد .در همان جلسات اول
فهمیدم که بهزاد خلج شاهنامه خوان خوبی
است .وقتی به او می گفتم دوست دارم در این
لحظه لحنی شبیه لحن رستم داشته باشد،
بهزاد خلج درک می کرد.
اما طبیعتــاً حاصل کار نمی توانســت
منحصر به خصوصیــات ذاتی بازیگر
باشد.
بهزاد خلج کار خیلی بزرگی کرد .اعتقاد
دارم خلج از معــدود بازیگرانی در فضای
کشورمان است که توانسته خود را به سمت
نقش بکشاند نه این که نقش را به سمت خود
بکشاند.
اگر موافقــی کمی بحث را چالشــی
کنیم .اول این که چــرا دو پرونده در هر
اپیزود؟ در مورد بعضی از داســتان ها و
شخصیت ها احساس می کردم که شاید
جای گسترش بیشــتری وجود داشت
و در نســخه فعلی یک سری ابهامات
منطقی در ان ها باقی مانده است .مث ً
ال
در پرونده زنی که جهیزیه خود را از خانه
مرد بیرون اورد ،بعد از پایان داســتان
به این فکر کردم که چقدر این مرد در
طرح شکایت خود ســاده لوحانه عمل
کرد .شــاید بتوان توجیهاتی تراشید.
اما در دوره ای که به ســادگی می توان
تمام جزییات حساب یک ادم را دراورد،
نهایت کار خالقانه این مرد این است
که به یک نفر پول داده تا با او همکاری
کند؛ تمهیدی که مشخصاً خیلی زود در
دادگاه لو خواهد رفت .به این فکر کردم
که شــاید اگر در این مورد پیش زمینه
بیشتری داشتیم یا عواطف او را بیشتر
درک می کردیــم ،کنــش او این قدر
ساده لوحانه به نظر نمی رسید.
در این زمینه باید به فرق پیرنگ و داستان
تو جه
خیلی از
فرازونشیب هایی که
در سریال می بینید
اص ً
ال در دل فیلمنامه
نیست و سر صحنه به
این نتیجه رسیده ام
که پیچیدگی هایی
را به داستان اضافه
کنیم .پرونده هایی که
انتخاب کرده بودم
خیلی دست وبالم
را می بست اما
سعی می کردم این
پیچیدگی ها را
داشته باشیم
کنیم .پیرنگ یعنی علت ومعلول پیش بردن
یک روایت .اما داســتان اساسی در ذهن
مخاطب شکل می گیرد .پیرنگ را تا جایی
می توانی پیش ببری ولــی از ان به بعد را
باید به مخاطب بســپاری .البته جوری که
به علت ومعلول خدشــه وارد نکند .با این
وجود باید یک سری پرســش باقی بماند.
حین مطالعه پرونده هــا دیدم که ادم های
عادی ،اشتباهات عادی و حتی مسخره ای
می کنند .منطق رئال همین است .ما مث ً
ال در
فیلم های عباس کیارستمی هم این منطق را
می بینیم .واضح است که قاضی این اشتباهات
را به ســادگی پیدا می کند .از سوی دیگر،
ادم های خیلی حرفه ای هم ممکن اســت
به خاطر اعتمادبه نفس بیش ازحد اشتباهات
عجیبی کنند .در موردی که گفتی ،ان مرد
حتم ًا حدس می زند که قاضی حساب هایش
را بررسی می کند .اما چیزی که حدس نمی زند
این اســت که قاضی از حساب او نقطه زنی
می کند یعنی می بیند کــه ان پول را برای
چه خرج کرده است .ان ها فکر نمی کنند که
سیستم این پیچیدگی ها و هوشمندی ها را
دارد .زرنگی قاضی همین جا است .ادم های
عادی دیگر تا این جا فکر نمی کنند .بنابراین
در «اقای قاضی» پیرنــگ را تا جایی پیش
بردیم و علت ومعلول داستان درست است.
اما سواالتی در ذهن مخاطب پیش می اید که
این ادامه ماجرا است .در این مورد ،به نظر من
پرونده ان قدر جان نداشت که به یک قسمت
تبدیل شود. صفحه 68
این داستان ها ،بر اساس ماهیت شان،
لزوماً بر اساس یک الگو روایت
نمی شوند .مث ً
ال در برخی از موارد،
ممکن است در همان
اوایل کار متوجه شویم
که حق با چه کسی است
یا نتیجه کلّی قرار است
چه شود .بیشتر خود ان
روند برای ما جذاب است .اما
بعضی از ان ها الگوی معمایی
را پیش گرفته انــد .به عنوان
مثال ،جدا از ابهامی که مطرح
کردم ،همین پرونده برداشتن جهیزیه
از خانه مرد ،نمونه خوبی است .ما تا
اواخر داستان به درستی نمی دانیم که
حق با کیست .مشکلی که با بعضی از
اپیزودها داشتم این بود که به نظرم با
وجود تالش برای استفاده از الگوی
معمایی ،پیش بینی پذیر بودند.
این نکته را باید در نظر گرفت
که برای انتخاب خیلی از پرونده های
معمایی ،دست مان از طرف قوه قضاییه بسته
بود .ما در ابتدا 600سوژه را پیدا کردیم که
به نظرمان پرتکرار بودند و می شد روی ان ها
کار کرد .از این میان ،پس از صحبت با قضات
و قوه قضاییه به 300پرونده رسیدیم .از این
میان ،چیزی حدود 125پرونده نوشته شد
اما 84پرونده ساخته شد .یعنی 41پرونده
را کنار گذاشتیم .قوه قضاییه تمایل نداشت
که ان ها ساخته شوند .ان پرونده ها عمدت ًا
معمایی بودند و من هم در این مسیر همراهی
کردم چون می خواستم اعتماد قوه قضاییه
را جلب کرده و در فصل دوم به سراغ ان ها
برویم .دلیل محدودیت هم سانســور نبود
بلکه نگاه ان ها این بود که این پرونده ها از
لحاظ حقوقی خیلی پیچیده اند و نمی توان
ان ها را به شکل درستی کار کرد .مث ً
ال در یک
پرونده الزم بود که ســه قاضی باید ان باال
بنشینند یا در برخی از پرونده ها ،ادلّه خیلی
طوالنی داشتیم و باید یک سال روی ادلّه کار
می شد .نگاه ان ها این بود که نمی شد مسائل
حقوقی را به درستی در تبدیل پرونده ها به اثر
نمایشی رعایت کرد .اما االن نظرشان تغییر
کرده اســت .خیلی از پرونده های معمایی
ما که چرخش های عجیب وغریب داشتند
حذف شدند .این همان بحث کار شناختی
روی مخاطب اســت .بنابراین در فصل اول
چندان به سراغ پرونده های پیچیده نرفتیم.
اما خوشبختانه «اقای قاضی» خیلی خوب
دیده شــده و بازخوردهای بسیار خوبی از
مردم گرفته ایم .سازمان صداوسیما از من
خواسته که حتم ًا فصل دوم را بسازم .برای
فصل دوم در نظر داریم که تا جایی که امکان
دارد پرونده های معمایی را بیشتر کنیم.
اصلی ترین برگ برنده داســتان های
معمایی و کاراگاهی ایجاد این قابلیت
اســت که مخاطب بتواند خــود را در
مسیر اســتدالل جای کاراگاه بگذارد.
مث ً
ال در همین اپیــزود جهیزیه ،منطقی
وجود دارد که به هرحــال این امکان را
فراهم می کند .اما در برخی از اپیزودها،
گره گشــایی به گونه ای رخ می دهد که
امکان استدالل را برای ما از بین می برد.
مث ً
ال برخی از معماها به کمک یک سری
تصاویر ضبط شده گشوده می شود که
قاضی از ان ها اطالع دارد اما ما اطالعی
نداریم یا روابطی بین افراد وجود دارد که
قاضی از ان ها اگاه است اما تا وقتی از
ان اطالع نداشته باشیم نمی توانیم در
فرایند استدالل مشارکت کنیم .در چنین
شرایطی ،ما نمی توانیم تجزیه وتحلیل
را انجام دهیم و این برگ برنده از دست
می رود.
حرف تو را قبــول دارم اما فکر می کنم
باید در مورد تفاوت درام دادگاهی با فضای
کاراگاهــی صحبت کنیــم .در فضای اثار
کاراگاهی ،مخاطب و کاراگاه اســتدالل را
با هم پیش می برند .امــا در درام دادگاهی،
قاضی چیزهایی را از قبل می داند .وقتی وارد
دادگاه می شــویم ،قاضی یک بار پرونده را
مطالعه کرده و یک بار تمام دستورات را برای
پیگیری صادر کرده است.
اخر این خود نحوه روایت است که در من
توقع مواجهه با الگوی معمایی را ایجاد
کرده اســت .وگرنه در همان اپیزود دو
پیرمرد و ماجرای باغ ،شیوه روایت مرا
به سمتی برد که به نکاتی چون تفاوت
نحوه حل این مواجهه توســط قاضی
توجه کنم و نه جنبه معمایی.
در انتهای اپیزود اول ،شخصیت پدر از
قاضی می پرسد او که از همه چیز خبر داشت،
چرا این نمایش را راه انداخت .پاسخ قاضی
این است که می دانست این اتفاق افتاده اما
موارد دیگری را نمی دانست .مث ً
ال نمی دانست
که خود پدر با پســرش همدست بوده یا نه.
تعلیق ماجــرا ،روایت ان بخــش از ماجرا
است .از ســوی دیگر ،درام دادگاهی قالب
تجربه شده ای در دنیا است .از اولین روزهای
ایجاد تلویزیون ،درام دادگاهی داشته ایم.
ولی اوالً از لحاظ حقوقی نمی توانیم نمونه های
خارجی را بازســازی کنیم چــون از لحاظ
حقوقی با امریکا یــا اروپا خیلی متفاوتیم
و دوم ًا مدلی که ان ها می ســازند در ایران
پذیرفته نمی شــود و جذابیت ندارد .چون
درام های دادگاهی غیرایرانی اساس ًا قصه گو
نیستند .اما سلیقه ایرانی به دراماتیزه کردن
و قصه گفتن عالقه دارد .در نهایت به مدلی
رسیدیم که به مسائلی در قالب درام دادگاهی
پایبند بودیم از جمله همین نکته که بین درام
دادگاهی و درام جنایی یا کاراگاهی تفاوت
بگذاریم .در مواردی خود قاضی هم حقیقت
را نمی داند ولی خیلی وقت ها از اصل ماجرا
اگاه است .ما پای مشخصه های درام دادگاهی
ایســتادیم چون این مدل باید یک روز در
می دانستم
بازیگری را می توانیم
تربیت کنیم که یک
ویژگی درونی مهم
داشته باشد :این که
در باطن او عدالت
وجود داشته باشد.
شاید این حرف
انتزاعی به نظر برسد
ولی منظورم این است
که همان قدر که در
یک دقیقه به راست
نگاه می کند ،به چپ
نگاه کند؛ همان قدر
که نفر اول می خندد
به نفر دوم بخندد.
یعنی می خواستم
این ویژگی در ذات
او باشد .چون برای
قاضی بسیار مهم
است که در گفتار،
نگاه کردن و واکنش
نشان دادن عدالت
داشته باشد .این
ویژگی را در بهزاد
خلج تشخیص دادم
ایران جا می افتاد .اما مث ً
ال نوع دوربین گذاری
سریال را به ســیت کام ها نزدیک کردیم .یا
مثل سیت کام ها از تماشاچی استفاده کردیم.
با توجه به مواردی چون ورود به حوزه ای
که در ســینما و تلویزیون ایران کمتر
تجربه شده بود ،تجربه ای که در حین
ساخت به دست اوردی و بازخوردهایی
که گرفتی ،اگر می خواستی دوباره «اقای
قاضی» را بسازی چقدر نزدیک به همین
الگوی فعلی پیــش می رفتی؟ ایا فصل
دوم از نظر اجرایی تغییری نســبت به
فصل اول خواهد داشت؟
ما در همان قدم اول چالش هایی در راه
ساخت «اقای قاضی» داشتیم که دست وبال
ارمان گرایی ما را در فصل اول می بست .یکی
این بود که این قالب تا حاال کار نشده بود .من
حتی نزد اساتیدی می رفتم و می پرسیدم
این فرمت ها را با چه دوربینی می گیرند اما
نمی دانستند .یا در مورد فیلمنامه نویسی،
ما واقع ًا دوازده فیلمنامه نویس را برای این
کار تربیت کردیــم .در زمینه بازیگری هم
چالش داشتیم .واقع ًا باید تشکر ویژه ای از
کیومرث مرادی کنم .شــاید بتوانم بگویم
من و کیومــرث مرادی مجموعــ ًا چیزی
حدود 600بازیگر را بررســی کردیم تا به
تعداد فعلی (تقریب ًا 300نفر) رسیدیم .اص ً
ال
ادمی که 300بازیگر تئاتری را بشناسد کم
داشتیم؛ ان هم بازیگرانی با سنین مختلف
و برای کاراکترهای متفــاوت .ما در این کار
از بچه چهار ساله داریم تا پیرمرد 90ساله.
نگرانی های قوه قضاییه هم وجود داشــت.
برای خود ما هم خیلی مهم بود که چارچوب
حقوقی را درست رعایت کنیم و اموزش بد به
مردم ندهیم .با کنار هم گذاشتن این موارد،
فصل اول از انتظارات من هم باالتر بود .حتم ًا
در فصل دوم مواردی را رعایت می کنم؛ مث ً
ال
ساختار را معمایی تر می کنم .از سوی دیگر
من به عنوان کارگردان حساسیت هایی دارم
که سخت محقق می شود؛ به خصوص با توجه
به بودجه محدود کار .ما سریالی ساختیم که
یک دهم سریال های مرسوم برایش هزینه
کردیم .در فصل اول به خاطر بودجه محدود،
میزانسن های حرکتی دوربین و بازیگران را
کم کردیم.
ما در هر اپیــزود دوازده میزانســن
حرکتی داریم درحالی که طراحی اولیه مان
بیســت ویک میزانســن حرکتــی بود.
میزانســن های فصل دوم «اقای قاضی» را
دکوپاژشــده تر می بینیم .به طور کلی فکر
می کنم کارگردان ها چند مدل هســتند :یا
بیشتر به تصویرســازی توجه می کنند ،یا
بیشــتر به بازی گرفتن توجه می کنند و یا
روی داستان گویی تمرکز می کنند .انتخاب
من در فصل اول «اقــای قاضی» این بود که
بیشتر سمت بازی و داستان گویی بایستم و
تصویرسازی را کم کردم .ولی در «اقای قاضی
»2بیشتر به تصویرسازی توجه خواهم کرد.
69
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 69
مجموعه ماه
گفت وگو با بهزاد خلج ،بازیگر مجموعه «اقای قاضی»
از تمـام قضـات کشـور عـذرخـواهی مـی کنم!
70
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
سید اریا قریشی
بهزاد خلج بازیگری است که دیر به تئاتر و تلویزیون معرفی شد .خودش می گوید
در یک خانواده سینمایی بزرگ شده و عالقه به فیلم دیدن از کودکی در او وجود داشت
اما تا سی وهشت سالگی به بازیگری فکر نمی کرد تا این که ،به اصرار یکی از دوستانش،
به یک دوره بازیگری رفته و به سرعت جایزه ای را در یک جشنواره تئاتری دریافت
می کند .در طول سال های بعد ،خلج در دوره های بازیگری اساتیدی چون امیر دژاکام،
پریسا بخت اور و کیومرث مرادی شرکت کرد .مسیر بازیگری خلج از ان جا شروع و حاال
به یک نقش افرینی قابل توجه در نقش اصلی مجموعه «اقای قاضی» منجر شده است.
او نقش قاضی را به گونه ای بازی کرده که هم حساسیت برانگیز و دور از واقعیت نباشد و
هم در مسیر کلیشه شکنی حرکت کند .دستاورد او ان قدر کنجکاوی برانگیز هست که
منتظر موفقیت های بعدی اش بمانیم. صفحه 70
از فرایند انتخا ب تــان برای نقش
قاضی بگوییــد .اولین مواجهه تان با
متن یا توضیح مرتبط با «اقای قاضی»
چگونه بود؟
اولین مواجهه من این گونه بود که اســتاد
کیومرث مرادی با من تماس گرفتند و خواستند
به دفتر ایشان بروم .در مورد مجموعه ای مربوط
به قوه قضایی با من صحبــت کردند .ان موقع
اســمش هنوز «اقای قاضی» نبود .یادم است
اولین بار که به پالتو رفتم ،بازیگرانی داشــتند
نقش متهم و شاکی را اتود می زدند و یک اقای
قاضی روبه روی ان ها نشسته و با ان ها در حال
تمرین بود.
یک قاضی واقعی؟
بله .بعدا ً فهمیدم که یک قاضی واقعی بود.
چند دقیقه به تمرین نگاه کردم و اقای مرادی
از من خواســت فردا برای اتود زدن حاضر شوم
تا کارگردان من را ببیند .یکی از فیلمنامه های
اماده را گرفتم و مرور کــردم .در ان فرایند دو
اتفاق افتاد .اول این که احساس کردم چقدر این
نقش را دوست دارم .خیلی از نقش خوشم امده
بود .دوم این که احساس کردم چقدر از ان دورم
و چقدر بازی در این نقش کار ترســناکی است.
چون بحث قضاوت بحث بسیار فنی و پیچیده
اســت .کاری که من کردم فقط بازی و نمایش
بود اما قضاوت واقعی خیلی ترســناک اســت.
به هرحال دوست داشتم در این کار باشم و بعد
از اتود زدن منتظر ماندم تا ببینم سجاد مهرگان
من را انتخاب می کند یا نه .ســجاد همیشه در
حرف هایش می گوید همان روز اول من را انتخاب
کرد .اما این نکته را به روی من نیاورده بود .یک
هفته اتود می زدم و چیزی به من نمی گفتند تا
بعد از یک هفته گفتند من را برای نقش انتخاب
کرده اند.
در گفت وگویی که با سجاد مهرگان
داشــتیم ،نکات جالبــی را در مورد
معیارهایش بــرای انتخاب بازیگر
نقش اقای قاضی مطرح کرد .مث ً
ال به
این اشاره کرد که دنبال ویژگی هایی
در ناخوداگاه بازیگر بــود؛ از جمله
رعایت عدالت در مواجهه با دیگران.
این طبعاً یک ویژگــی کلیدی برای
باورپذیر کردن نقــش قاضی بود.
اما فکر نمی کنــم هنگام بازی جلوی
دوربین فقط بتوان به ناخوداگاه اکتفا
کرد .در مــورد رعایت این ویژگی در
باز ی تان چقدر با ســجاد مهرگان
صحبت کردید و چقدر تالش کردید تا
این ویژگی را از ناخوداگاه به خوداگاه
بیاورید؟
ویژگی های ناخوداگاه من را ســجاد دیده
بود .او بــه نکاتی توجه کرد کــه حواس خودم
چندان به ان ها نبود .البته بعد از ان در موردش
صحبت کردیم و سجاد گفت که این ویژگی ها را
دارم و خیلی هم خوشحال شدم .اما نکته ای که
گفتید خیلی درست است .از ان به بعد باید به این
سمت می رفتیم که خوداگاه و ناخوداگاه را با هم
ادغام کنیم تا نتیجه ای باورپذیر تحویل دهیم.
این اتفاق هم افتاد .ما یک مشــاور قضایی به نام
مهدی رنجگری داشتیم که بسیار برای من عزیز
است و ،دانســته و ندانسته ،خیلی به من کمک
کرد .در طول تمرین ما در پالتو ،اقای رنجگری
به عنوان یک قاضی مطرح کشــور ســر صحنه
حاضر می شدند تا بر فیلمنامه و حتی بازی من
در نقش قاضی نظارت داشته باشند .در ان دوره
دائماً به ایشان نگاه می کردم .در شغل ما تماشا
کردن خیلی مهم است.
در قضاوت هم تماشا کردن و دقت در
رفتار دیگران خیلی مهم است .شاید
از این نظر بتوان اشــتراکی هم بین
بازیگری و قضاوت پیدا کرد.
ببینید ایــن بخش که شــوخی اســت.
من همین جــا از تمام قضات کشــور معذرت
می خواهم .کاری که من کــردم فقط بازیگری
بود .چون قضاوت جدی کاری اســت که اص ً
ال
نمی توان با ان شوخی کرد .ولی به هرحال خوب
تماشا می کردم .با سجاد به دادگاه می رفتیم .ما
نزد افرادی از جمله امین تویسرکانی ،یکی از افراد
درجه یک قوه قضاییه ،رفتیم .صدای ایشــان را
ضبط کردم .نزدیک به یک ساعت و نیم برای من
حرف زد .این فرایند را چندین بار تکرار کردیم.
در تمرین هایی که طی چهار یا پنج ماه با بازیگران
روبه رو داشتم ،هم تمرین می کردم و هم قضات را
ما یک مشاور
قضایی به نام مهدی
رنجگری داشتیم
که بسیار برای
من عزیز است و،
دانسته و ندانسته،
خیلی به من کمک
کرد .در طول تمرین
ما در پالتو ،اقای
رنجگری به عنوان
یک قاضی مطرح
کشور سر صحنه
حاضر می شدند تا بر
فیلمنامه و حتی بازی
من در نقش قاضی
نظارت داشته باشند.
در ان دوره دائماً به
ایشان نگاه می کردم
فقط نگاه می کــردم .هیچ کار خــاص دیگری
نمی کردم و فقط می دیدم .این تماشــا کردن،
ویژگی هایی را وارد ناخوداگاه من کرد .قرار نبود
من کار خاصی در این زمینه بکنم .اما مهم تر از
همه ،هدایت اقای مرادی به عنوان استاد من بود.
کمک های محمدحسین هادی (دستیار اقای
مرادی) در فرایند تمریــن خیلی به من کمک
کرد .اما شاید برایت جالب باشد که بگویم یک جا
من و سجاد با هم به مشکل خوردیم.
سجاد این را در گفت وگویش مطرح
نکرده بود!
بگذار من برایت بگویم .به نظرم دانستنش
جالب است .هنگام تمرین ها ،یک جا دیدم که
سجاد به من معترض است .چون من داشتم یک
قاضی به شدت رئال را بازی می کردم و سجاد ان
را دوست داشــت اما دائماً به این اشاره می کرد
که چیزی در بازی ام کم دارم و ان ،بُعد انسانی
قاضی است .ان موقع این حرف را نمی پذیرفتم.
شاید چون تصویری که در ذهن خودم داشتم در
وجودم ته نشین شــده بود و همان را در بازی ام
پیاده می کردم .ســجاد به نکتــه خیلی مهمی
اشاره کردو همین االن هم در گفت وگوهایم با
او می گویم که واقعاً اگــر هدایت اقای مرادی و
سجاد نبود ،االن «اقای قاضی» چیزی نبود که
داریم می بینیم .سجاد کمک کرد که بعد انسانی
و رئوف بودن قاضی برای من فعال شــود .یک
71
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 71
مجموعه ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
72
قاضی که الزاماً همیشه خشمگین نیست .بعضی
موقع ها می خندد ،مزاح می کند و حتی اشتباه
می کند .سریال که جلوتر می رود می بینیم که
شــخصیت قاضی برای خودش خطوط قرمزی
دارد .گاهی احساســاتش فعال می شود .گاهی
به هم می ریزد و ادم نرمالی نیست که پشت ان
میز نشسته است .این ها ،از جایی به بعد ،هدایت
خود سجاد بود .حتی هنگام ضبط ،دو ،سه باری
با سجاد وارد بحث شدم .در نهایت امروز که به ان
قسمت ها نگاه می کنم می بینم که چقدر حرف
کارگردان درست بود.
یکی از نکات کلیــدی دیگر ،جنس
صــدای قاضی بود .قاضــی باید در
صدایش ابهتی داشــت که در لحن
و بیان شما وجود دارد .اما ایا به طور
ویژه روی بخش صدا کار کردید؟ مث ً
ال
به سمت صداسازی برای شخصیت
رفتید؟
نه .این ویژگی از اول وجود داشت .این لطف
خدا بوده که این ویژگی را داشته ام .اص ً
ال زمانی
نداشتیم که روی بیان کار کنیم .اما در سه ،چهار
سالی که نزد اقای مرادی بودم ،یکی از زحمات
بزرگی که ایشان برای ما کشیدند بیان ما بود که
روی کار من تاثیر زیادی گذاشت.
یکی از نکات جالبی که ســجاد در
مصاحبه اش گفت جنبه حماسی مد
نظرش برای شــخصیت قاضی بود
خوان خوبی
و این که شما شــاهنامه
ِ
بودید و این در انتخاب شــما نقش
داشــت و در فرایند کار به ســاخت
شخصیت قاضی کمک کرد .این نکته
خیلی برای من کنجکاوی برانگیز بود
که چطور شما از روحیات و ویژگی های
شخصیت های شاهنامه برای ساختن
ابعادی از کاراکتر قاضی اســتفاده
کردید.
من از بچگی به قهرمان ها عالقه داشتم .من
هنوز عاشق فیلم «سامسون و دلیله» (سسیل
ب .دمیل )1949 ،هستم .وقتی موهای سامسون
را کوتاه می کنند و قدرتش را از دست می دهد،
در بچگی برایش اشــک می ریختم .همین طور
می توانم به فیلم های فراوان دیگری مثل قسمت
اول و دوم «راکی» هم اشاره کنم .در سینمای
خودمان هم عاشق ســینمای اقای کیمیایی
بودم که اص ً
ال شاخصه اش این است .این در من
ریشه داشت.
یعنــی به طــور خــاص قهرمانان
تراژیک؟
بله .هنوز هم اگر کسی فیلمی به من معرفی
کند که در ان قهرمان وجود داشته باشد ،دیدن
ان فیلم را در اولویت می گــذارم .اما از جایی به
خوان خوبی
بعد ،تاثیر سجاد بود .من شاهنامه ِ
خوان خوبی شدم .سجاد از
نبودم بلکه شاهنامه ِ
من خواست که خواندن شاهنامه را شروع کنم.
وقتی خواندن شاهنامه را شروع کردم دیدم که
چقدر با روحیات من همخوان اســت و چقدر
شــخصیت هایی مثل فریدون ،رستم و سهراب
را دوست دارم.
قاضی شخصیتی اســت که طبعاً هر
کاری هم انجام می دهد باید طبق
قانون باشــد .این امر چطور؟
محدودیت هایــی ایجاد کرد؟
مواردی بود که شما فکر کنید
شخصیت از لحاظ دراماتیک باید
فالن کار را بکند اما جلوی خود
را به خاطــر ملزومات قانونی
بگیرید؟
بله .چنین بود .خیلــی هم دردناک
بود .ان جا با همه وجودم احســاس کردم
که قضات چقــدر بعضی وقت ها
اذیت می شــوند .خیلی دلم برای
قضات سوخت .واقعاً درد می کشند.
بعضی وقت ها احساســات ادم
غلیان می کنــد و نمی توانی
جلوی خودت را بگیری
اما باز بایــد طبق قانون
رفتار کنــی .نمی خواهم
مثال بزنــم چون ممکن
است هنگام چاپ مجله
بخش های دیده نشده ای از سریال
لو برود.
تجربه مــا به عنــوان عالقه مندان
به ســینما نشــان داده که عموماً
تماشاگران با شــخصیت هایی که
قیدوبندهای کمتری دارند بیشــتر
همدلــی می کنند .در تاریخ ســینما
هم نمونه هایی از ماموران قانون که
بسیار محبوب شدند (از هری کثیف
بگیرید تــا ال پاچینوی «مخمصه»)
ادم هایی بودند که اتفاقاً زیاد به قیود
قانونی وفادار نبودند .تاریخ ســینما
پر از تبهکاران محبوب اســت ولی
مث ً
ال پلیس یا قاضــی محبوب به ان
اندازه وجود ندارد .حاال شــما باید
یک شخصیت کام ً
ال وفادار به قانون
را به تصویر می کشــیدید که حتی
برون گرایی ها یــا عصبانیت هایش
هم باید در چارچوب قانون باشــد
و در عین حال بایــد در هر اپیزود به
همدلی برانگیزترین شخصیت ماجرا
تبدیل می شد .چه چالشی برای حل
این مشکل داشتید؟
باز باید برگــردم به این نکته که ســجاد
مهرگان در طول کار همه جوره پشت من ایستاد.
ما حتی سر تست گریم هم بحث داشتیم .من از
روز اول می گفتم تست گریم باید جوری باشد
که هر کسی ســریال را می بیند احساس کند
که می تواند خودش شبیه این ادم باشد .یعنی
می خواســتم گرایش خاصی به این شخصیت
ندهیم .ســجاد از نظر من حمایــت کرد .زمان
تمرین هــا و زمان ضبــط یکــی از جنبه های
اخالقی که برای قاضی لحــاظ کردیم و ان را
از شخصیت اقای مهدی رنجگری الهام گرفتم،
جنس طنازی بود .یکی از خصوصیات بارز اقای
من از بچگی
به قهرمان ها
عالقه داشتم .من
هنوز عاشق فیلم
«سامسون و دلیله»
هستم .وقتی موهای
سامسون را کوتاه
می کنند و قدرتش
را از دست می دهد،
در بچگی برایش
اشک می ریختم.
همین طور می توانم
به فیلم های فراوان
دیگری مثل قسمت
اول و دوم «راکی»
هم اشاره کنم .در
سینمای خودمان
هم عاشق سینمای
اقای کیمیایی بودم
که اص ً
ال شاخصه اش
این است
رنجگری این است که هر سوالی از ایشان بپرسی
با طنز به شما جواب می دهند اما به شکلی ان قدر
جدی که اص ً
ال متوجه نشــوی که دارد از طنز
استفاده می کند .نمونه فوتبالی اش اقای فیروز
کریمی اســت .این ویژگی را از اقای رنجگری
گرفتم و خیلی هم روی ان تمرین کردم و زمان
ضبط دیگر در من نشســته بود .بعضی وقت ها
متهم یا شاکی چیزی می گفت و من ناخوداگاه
به صورت طنز جواب می دادم .همین می توانست
یکی از نبایدهای کار باشد؛ این که قاضی مملکت
شوخی می کند ان هم به شکلی که خیلی مواقع
خنده می گیرد .اما ما انجامش دادیم .حتی در
مورد بحث قهوه خوردن هم اعتراضاتی مبنی بر
این شنیدیم که مگر قاضی وسط دادگاه می رود
قهوه می خورد و برمی گردد؟ اما می خواســتیم
برخی از مرزها را بشکنیم .خدا را شکر تا امروز هم
قوه قضاییه و هم صداوسیما خیلی از ما حمایت
کردند .نگاه ان ها هم این بود که کمی تازه تر به
قضایا نگاه کنیم و از ان ها ممنونم.
برای بازی در نقــش قاضی جدا از
دنیای واقعی ،احیاناً از بازیگر دیگری
هم الگــو گرفتید؟ چــه ایرانی و چه
خارجی؟ یا جــدا از الگو گرفتن اص ً
ال
نمونه هایی را برای واکاوی تماشــا
کردید؟
به هیچ عنوان .البته قب ً
ال نمونه های زیادی
دیده بودم .من بسیار به فیلم های نوار و فیلم های
پلیســی عالقه دارم .اخرین مــوردی هم که
دیدم فیلم «من شــیطان را دیدم» (کیم جی-
وون )2010 ،از ســینمای کره بــود که خیلی صفحه 72
هم دوستش داشــتم .مابه ازا زیاد داشتم .اما
سعی کردم به هیچ عنوان به هیچ کدام از ان ها
رجوع نکنم .حتی سریال امریکایی
«قاضی جودی» را ســجاد برایم
می فرستاد و خیلی از اپیزودهایش
را می دیــدم .اما ســعی می کرم
مابه ازایــی از درون ان ها برندارم.
دلیلم هم این بود که ان ها که هســتند،
تولید شده اند و مردم دیده اند .اگر بخواهم
همان ها را بردارم تکراری می شود .در عوض
ســعی کردم الگوها را از نمونه های واقعی
برداشت کنم.
ما در این سریال با شخصیتی روبه رو
هســتیم که دارد ابعــاد مختلفی از
شــخصیتش را بروز می دهد .گاهی
باید در لحظه جنس واکنش هایش را
عوض کند و کماکان باورپذیر باشد.
در اوج عصبانیت ممکن است به یک
حرف متهم یا شاکی بخندد .یا در اوج
ارامش باید یک لحظه داد بزند تا فضا
را کنترل کند .در سینما وقتی با چنین
شخصیت هایی روبه رو هستیم ،معموالً
یک هســته مرکزی یا یک نخ تسبیح
وجود دارد برای این که تغییرات مداوم
جنس واکنش روی یکدســتی بازی
بازیگر تاثیر منفی نگذارد .این بازیگر
است که باید ان هسته مرکزی را پیدا و
در بازیش متجلی کند .در یک مجموعه
طوالنی تلویزیونی چطور؟ ایا شــما
به عنوان یک بازیگر نیازی احســاس
کردید که یک نخ تسبیح برای یکدستی
جنس بازی تان پیدا کنید یا با توجه به
فرصت زیادی که برای شناســاندن
شخصیت به تماشاگر داشتید ،چنین
نیازی را احساس نکردید؟
در این جــا هم این نخ تســبیح وجود دارد.
از همان روز اول ســجاد این را بــرای من تکرار
می کرد که این ادم به شــدت عادل است:
در صدایش ،در حرکات دســتش ،و در
نگاهش .این نکته ای است که حتماً
باید رعایت می کردم .اجازه داشــتم
که در برخــی از مــوارد تغییراتی
ایجاد کنم اما باز باید به این ویژگی
برمی گشتم .نخ تســبیح ما در این
ســریال همان عدالت قاضی بود که
سعی کردیم رعایت کنیم .خیلی جاها
این ویژگی از دست من درمی رفت و
سجاد مهرگان تذکر می داد .خیلی جاها
اقای مرادی یا محمدحسین هادی در
این زمینه توصیه هایی به من می کردند.
اگر هدایت ان ها نبود شــاید این اتفاق
نمی افتاد .چون من خــودم را از بیرون
نمی دیدم ،ممکن بود کار از دســتم در
برود .اما مهم ترین رکن رســیدن به این
نتیجــه ،بازیگران درخشــانی بودند که
روبه روی من قرار گرفتنــد .انصافاً تمام
بازیگرانی که روبه روی من بودند ،ریتم را
بلد بودند و با خودشان کاراکتر اورده بودند .من
هیچ وقت روبه روی خودم تیپ ندیدم .همه روی
شخصیت ها کار کرده و به شخصیت ها عمق داده
بودند .به هرحال ان ها درس خوانده های مکتب
اقای مرادی بودند و این کار را برای من ســاده
می کرد .مــن دغدغه این را نداشــتم که االن با
هم بازی ام چالش خواهم داشت.
یک سری بده بستان هایی هم بین شما
و بازیگران وجــود دارد .این موارد در
فیلمنامه نبود و سر تمرین یا سر صحنه
اضافه می شد؟
قطعاً مواردی در فیلمنامه نبود و در تمرین
درمی امد .اخر کار فیلمنامه ما کارگاهی هم شد.
فیلمنامه های اماده ای امدند و وقتی در پالتو با
بازیگران قرار می گرفتیم ،خیلی جاها بداهه ایجاد
می شد .اما سجاد سر ضبط این اجازه را نمی داد.
از همان روز
اول سجاد این را
برای من تکرار
می کرد که این ادم
به شدت عادل است:
در صدایش ،در
حرکات دستش ،و در
نگاهش .این نکته ای
است که حتماً باید
رعایت می کردم.
اجازه داشتم که
در برخی از موارد
تغییراتی ایجاد کنم
اما باز باید به این
ویژگی برمی گشتم.
نخ تسبیح ما در
این سریال
همان عدالت
قاضی بود که
سعی کردیم
رعایت کنیم
هرچه در تمرین اتفاق می افتاد ،پرونده اش بسته
می شــد و می رفتیم برای ضبط .هنگام ضبط
خیلی به ندرت پیش می امد که اتفاق بداهه ای
رقم بخورد.
شــما پیشــینه تئاتری دارید و فکر
می کنم حداقل پنج ،شــش ســال
می شــود کــه وارد کار تصویــری
(تلویزیون و نمایش خانگی) شده اید.
خیلی ها در فضای نقــد فیلم به این
اشاره می کنند که در سینما و تلویزیون
بحران بازیگر داریــم .مث ً
ال بازیگر
45ساله هنوز نقش جوان 25ساله
بازی می کند درحالی که ممکن است
در فضــای تئاتر کلّی اســتعداد 25
ساله داشته باشیم که هنوز شناخته
نشده اند .به عنوان کسی که از تئاتر
شــروع کردید و توانســتید خود را
ثابت کنید ،فکــر می کنید ضعف ما
کجاســت که این فرایند به درستی
اتفاق نمی افتد؟ ایا برنامه ای جهت
ستاره سازی وجود ندارد؟ ایا به تنبلی
خود ان ها برمی گردد؟
واقعاً مــن قابل جواب دادن به این ســوال
نیستم چون سوال فنی و بزرگی است .معلمان
من باید به این سوال جواب دهند .من فقط نظر
شخصی ام را می گویم .وقتی 9سال پیش وارد
این رشته شــدم ،یک خصوصیت بارز داشتم.
سر هر کالسی که می نشستم ،اساتید از دست
من کالفه می شدند! خیلی مواقع اساتید به من
می گفتند «بس اســت .تو که هفته پیش اتود
زدی .چه خبر اســت؟ یک ذره ارام باش»! اما
من در تمام این 9سال ،هر هفته برای کالس ها
اتود اماده داشتم .برای این حضور مستمر خیلی
هزینه کردم اما برای هزینه ای که می کردم تالش
می کردم .تجربه شخصی ام چنین است :این که
تو فقط به یک کارگاه رفته و از ان بیرون بیایی،
الزاماً کاری برای تو نمی کند .تو باید تالش کنی
و زحمت بکشی .یادم اســت یک بار کیومرث
مرادی من را صدا زد و گفت می خواهد اجرایی
روی صحنه ببرد و در این اجرا نقشی دارد که
فقط دو خط دیالوگ دارد و قرار اســت یک
شب در میان ان را بازی کنم یعنی یک شب
ان را من بازی کنم و شب بعد یک فرد دیگر.
من ان موقع تجربه کار تصویر هم داشتم اما
ارزویم بود که برای کیومرث مرادی بازی
کنم .پس این نقــش را پذیرفتم و با همه
وجودم برای ان کار تمرین کردم .به نکته
خیلی خوبی اشــاره کردی .من فقط از
منظر یک هنرجو جواب تو را می دهم.
به نظرم اگر تنبلی نکنیم ،انرژی بگذاریم
و تالش کنیم ،این اتفاق باالخره برای
همه ما می افتد .چون اعتقادم این
مختص شخص
اســت که بازیگری
ّ
خاصی نیست .تو حتی نیازی به چهره
خوب هم نــداری .اگر انرژی خوب
داشته باشی و تالش کنی به نتیجه
می رسی.
73
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 73
یاد استاد
مـرد خـانــواده
نگاهی به کارنامه زنده یاد مسعود بهبهانی نیا به مناسبت پخش مجموعه «برف بی صدا می بارد»
حسنحقیقی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
74
تقدیر و سرنوشت در روزهایی او را راهی دیار باقی کرد که مشغول نگارش داستان
سرنوشت زندگی خانواده حاج عطا بود و سریال در میانه های راه تولید .مثل عنوان اثر
متاخرش ،بی صدا و در هیاهوی اخبار فوتی های بی شمار روزانه کرونا رفت؛ با کارنامه ای
پربار و پرکار .اما برای مخاطبان جدی تلویزیون ،اینقدر نامی اشنا و قابل احترام بود که
رفتنش حسرت و غمی بزرگ باشد .پای ثابت ملودرام های طوالنی مدت تلویزیون در
سال های اخیر بود و مهارت ویژه و دست توانایش را نیز در نگارش این مجموعه ها اثبات
کرده بود .اتفاق ًا با قلم او و در قالب سریال «نرگس» (سیروس مقدم) بود که پای اثاری
این چنین به تلویزیون باز شد .پیش تر مجموعه های کمدی در ازمون اثار به اصطالح نود
قسمتی سربلند بیرون امده بودند ،تا اینکه ریسک و جراتش با سریال «نرگس» نیز پیدا
شد و اتفاق ًا جواب هم گرفت .او در گذر سال های پس از سریال «نرگس» ،همواره پای ثابت
و یکی از عوامل اصلی این چنین رویکردی بود و در مقام نویسنده نقش مهمی در توفیق
سریال هایی از این دست مثل« ،ترانه مادری» و «فاصله ها» ( هر دو به کارگردانی حسین
سهیلی زاده)« ،کیمیا» (جواد افشار) و «برف بی صدا می بارد» (پوریا اذربایجانی) داشت.
در روندیقابلتوجهو رفته رفتهباهرسریالبهنوعیبر رکوردهایخویشدرشمارچنین
اثاری در کارنامه اش نیز افزود تا باالخره با «کیمیا» عنوان نویسنده بلندترین مجموعه
تلویزیونی را به نام خود بزند .بهبهانی نیا را می توان به نوعی در زمره نویسندگان اثاری
با تمی خانوادگی قرار داد؛ گواهش اینکه او در اثار جنگی و دفاع مقدسی مانند «خاک
سرخ» و «کیمیا» نیز همچنان دغدغه اش خانواده است و به تاثیر و تبعات جنگ بر احوال
انسان اشاره داشته و در سیری داستانی از اسیب های جنگ بر زندگی حرف زده است.
در راه روایت اثاری که بهبهانی نیا در سال های اخیر نویسندگی شان را عهده دار
بود ،وجوه مشترک مضمونی بسیاری قابل ردیابی اســت که مرورشان شاید یاداور و
قدردانی کوچکی باشد از رویکردهای انسان دوستانه و دغدغه مند در چند دهه فعالیت
نویسنده ای که همیشه به مضمون های خانواده محور ،وفادار بود و به واسطه اثارش نامش
تا همیشه جاودان و ماندگار خواهد ماند. صفحه 74
خانواده
بهبهانی نیا بعد از ازمون و تجربه در قامت
نویســنده و تهیه کننده در چند مجموعه
تلویزیونی ،خبرگی و پختگی در نویسندگی
ملودرام های تلویزیونی را با «خانه پدری»
به اثبات رساند و فیلمنامه اش با کارگردانی
فریدون حسن پور حسابی توجه جلب کرد.
داستان ها و روایت های اثار بهبهانی نیا
همیشه حول محور خانواده و زندگی گشته
و حفظ حریم و حرمت خانوادگی در تمامی
ابعادش همواره مســئله اش بوده اســت.
«خانه پدری» که از همان نام پیداست چنین
دغدغه ای را دنبال می کند و در حال تبیین
همین نگاه خانواده محــور برای گردهمایی
تک تک اعضای خانواده کنار یکدیگر است.
نام های مقدس پدر و مادر در پیشــانی دو
ســریال «خانه پدری» و «ترانه مادری» نیز
خود گویای نگاه و روایــت خانواده محور و
ارزش مداری است که او سال ها در پی اش بود.
او نیک می دانست که ادم ها از دل حمایت
و پشــتیبانی خانواده و تک تک اعضایش
است که ســالم و برقرار می مانند و از همین
باب همیشــه نگاه و اهتمام ویژه ای نیز به
موجودیت اجتماعی انســان ها و نیز تبلور
روایی و تصویری این تلقی در قالب اثارش
داشت .اتفاق ًا داستان سریال «خاک سرخ»
با محوریت همین پیوند خانوادگی اســت و
بهبهانی نیا بلد بود چگونه داستانی پرسوز و
گداز از جدایی و وصل را بســتری کند برای
توصیف ارزش های زندگی خانوادگی .وجه
اشتراک جلوه و نمایش بهتر این ارزش ازلی
و ابدی در اثارش نیز معموالً از دست دادن و
فوت عزیزترین اعضای خانواده و به عبارتی
ســتون هایش بوده تا از این مسیر بیشتر
بر لزوم و ارزش های خانــواده تاکید کرده
و ان را در نظر بیندازد .به عبارتی مســیر
دستیابی هایی که راوی اش بوده همیشه توام
با اسیب هایی نیز بوده تا ارزش های متعالی تر
و پایدارتری را در نظر پدیدار سازد .در «خاک
سرخ» زنی جوان (الله اسکندری) در ابتدای
راهی که قرار است ختم به پیوندی شیرین
شود ،داغ و هجری بزرگ را تجربه می کند
و همراهی همســرش (حبیب رضایی) را از
دست می دهد تا اهمیت وصالی خانوادگی
برایمان دو چندان شود .مادر سریال «نرگس»
با بازی پوراندخت مهیمــن نیز تا زمانی که
هســت اوضاع ارام تر و دل ها برای مواجهه
با پیشــامدهای ناگوار یا بحران های زندگی
اسود ه تر اســت .بهبهانی نیا مثل سریال
«خاک سرخ» ،می داند کدام عضو را از جمع
این خانواده باید کم کنــد که هم داغش تا
انتهای اثر سرد نشود ،هم توجه را ببرد سمت
خانواده و ارزش ها و ستون های اصلی اش و به
همین سبب در «نرگس» در همان ابتدا مادر
دلسوز و حامی سریال را از جمع خانوادگی
کم می کند .توازن زندگی و ارامش ادم های
روایت «ترانه مادری» نیز وقتی به هم می ریزد
که مادربزرگ فهیم ،اهل مدارا و اشتی قصه،
با بازی هما روستا جمع خانواده را ترک کرده
و راهی دیاری دیگر می شود .بعد از ان است
که اختالف ها علنی تر و یافتن راه حلی برای
مصالحه و پرده گشایی از رازی قدیمی امری
دشوارتر می شــود« .فاصله ها» ،همان طور
که از نامش پیداست ،روایتی است از فاصله
افتاده میان پدر (دانیال حکیمی) و پســر
(شاهرخ استخری) در خانواده ای که سال ها
از داشتن همراهی چون همسر و مادر محروم
بوده اســت .به عادت معمول داستان و اثار
بهبهانی نیا ،با یک فقــدان از اعضای مهم
خانواده طرفیم ،البته اینبار از ابتدا و وسط
روزهایی که شکاف میان پدر و پسر بزرگ
خانواده در استانه عمق بیشتر و تبدیل شدن
به مشــاجرات جدایی برانگیز است .پدر به
سبب افکاری کمی متعصبانه و گاه افراطی
در مواجهه با پسر ،ناهنجاری های رفتاری و
عملی او را خیلی برنمی تابد و احکام صادره از
سوی پدر و عدم پذیرش توسط سعید ،هر روز
بر اتش اختالف این دو می دمد .بهبهانی نیا
اینجا نیز در پی ارائه تصویری از شــکاف
نسل ها با هدف توجه دادن به ارجمندی بنیاد
خانواده و لزوم توجــه به پیوندهای عاطفی
و فکری و درک متقابل میان اعضایش برای
پیشگیری از اسیب های اجتماعی است.
در فیلمنامه بعــد ی اش «کیمیا» نیز،
به مانند ســریال «نرگس» و باز هم توسط
یک زن با بازی مهراوه شریفی نیا ،همچنان
دلمشغولی اش خانواده است و حفظ کانون
گرم ان میان کلی بحران پیش بینی نشده.
بهبهانی نیا بعد از گذشت بیش از یک دهه از
ساخت سریال «خاک سرخ» ،دوباره ادم های
قصه اش را برد به شهر حماسه های ماندگار،
خرمشهر .جایی که به ســبب همجواری با
زادگاهش ،بســیار خوب با تلخ و شیرین و
همچنین اشــک ها و لبخندهای مردمانش
اشناســت .انقالب ،جنگ و زمان حال نیز
برهه هایی تاریخی بــرای نمایش روزهای
سخت رفته بر اعضای خانواده این سریال،
یا به عبارتی مردمان این سرزمین است .بنابر
گفته ها ،بهبهانی نیا در نگارش طوالنی ترین
سریال تلویزیون («کیمیا») ،از زندگی خویش
وام گرفته و الگوبرداری کرده و طبق عادت
معمول ان را با انواع داســتان فصل و وصل
درامیخته است .بر اســاس همان راهکار
امتحان پس داده همیشگی ،باز هم فقدان،
شگردی اســت برای ورود و جلب توجه و
نمایش خانواده و شهری که تا سرحد توان پای
حفظ حریمش می ماند .در راستای اجرای این
ایده ،پدر (حسن پورشیرازی) و مادر (ازیتا
حاجیان) و پسر (علی شادمان) خانواده پارسا
را چند مدتی و هر کدام را به دلیلی از جمع
خانواده دور نگاه می دارد تا تاکید دوباره ای
باشد بر ارزش های خانواده و تاییدی بر میل
همیشگی اش به داستان سرایی در این حوزه.
«برف بی صدا می بارد» بــا کارگردانی
75
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 75
یاد استاد
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
76
پوریا اذربایجانــی و فیلمنامه بهبهانی نیا
نیز سیر داســتانی اش را از ایجاد یک داغ
بزرگ و یک فقدان ســنگین اغاز می کند
و در حادثه تصادف ،پــدر (فرهاد اییش)
و مادر (مائده طهماســبی) یــا به عبارتی
تکیه گاه های خانواده شکیبا را از ادامه زندگی
و همراهی با پنج فرزندشان محروم می کند.
بهبهانی نیا مثل همیشه راوی قصه ای است
با محوریت خانواده و اینبار کمی مهیب تر،
هجرت همزمان را برای پدر و مادر و به تبع
ان استیصال و احساس بی پناهی را بسیار
ســنگین تر ،تقدیر فرزندان و بازماندگانی
می کند که پیش از این ارزوهای دور و دراز
زیادی در ســر می پروراندند .بهبهانی نیا
می داند دریغ کردن همراهی پدر و مادر چه
اوار سنگینی است بر سر زندگی فرزندان و
روایت تصویری اش چه گرامیداشت موثری
است از حفظ کانون گرم خانواده و البته چه
اندرز ارزشمندی برای قدردانی از صاحبان
این نهاد مهم و امن.
هویت گمشده
موضوع هویت گمشــده نیز از جمله
سوژه ها و راهکارهای مورد عالقه بهبهانی نیا
در بنیان گــذاری و پیاده ســازی مفاهیم
انسانی مورد نظرش بوده است .بهبهانی نیا
در «خانه پدری» راوی زندگــی زنی به نام
سارا با بازی شقایق فراهانی می شود که در
سنین بزرگسالی متوجه می شود خانواده ای
که در ان بزرگ شــده ،خانواده واقعی اش
نیســتند و جســتجویش در یافتن پدر و
مادر واقعی و مصائــب و حوادث پیرامونش
دستمایه داســتان «خانه پدری» می شود.
مثل بســیاری از فیلمنامه هایش ،روایتش
متشــکل از قطب های خیر و شر و چاشنی
هویت گمشده است؛ چاشــنی دلپذیری
که در «خاک ســرخ» و «ترانه مادری» نیز
مبنا ،ورودی و عامل چالش های روایی است
و حتی در «برف بی صــدا می بارد» نیز چند
قطره ای از این چاشنی ،سر داستان احمد و
پدرش چکانده است .در «خانه پدری» اما به
نوعی محرک قصه است و در «خاک سرخ»
نیز همینطور .در «خاک ســرخ» زنی بعد از
اگاهی از هویت سال ها مخفی مانده اش ،راه
زادگاهش خرمشــهر را در پیش می گیرد؛
زادگاهی درگیر با جنگی سخت و تحمیلی تا
حکایت وصل بر خالف میل و انتظار ما ،ولی بر
اساس اقتضائات داستانی مسیری باشد پر از
خوف و رجای فصل و وصل و البته پر از رنج،
اسیب و هجران ،جهت اشنایی ما با روزهای
سخت رفته بر مردمان این شهر :روایتی از دل
اتش و انفجار ،امیخته با نمایش رشادت و
ایثار مردم در حفظ اخرین عالئم حیاتی شهر،
به امید پیوند دوباره با زندگی .دلواپسی ما
برای پیوند دوباره اعضای خانواده محجوب نیز
به مثابه همان نگرانی توام با حس وطن پرستی
برای برگشــت امید و جریان افتادن دوباره
زندگی در این شهر برای مردمانش هست.
رویکرد مضمونی و محتوایی «ترانه مادری»
نیز منشــعب از هویت پنهان مانده این بار
برای دو برادر به نام های پویا و بهرام با بازی
محسن افشانی و ســیاوش خیرابی است.
«ترانه مادری» روایت برادران یتیمی است که
از یک طرف مصلحت و از سوی دیگر اختالف،
هویت ان ها را مخفی و سرپرستی شان را در
اختیار خاله (فاطمه گودرزی) و دایی شان
(دانیال حکیمی) قرار داده و میانشان فاصله
جغرافیایی می اندازد تا اینکه قبولی شان در
یک دانشــگاه عاملی می شود برای ارتباط
نزدیکتر و بســتری برای پرده برداشتن از
رازی قدیمی .این شگرد امتحان پس داده،
پیش برنده بخشی از قصه سریال «کیمیا»
نیز هســت .جایی که ارش مشفق با بازی
پوریا سرخ تا ســنین جوانی هویت مادر
(مهراوه شریفی نیا) را از فرزندش (گلوریا
هاردی) مخفی نگه می دارد و بخش مهمی
از جذابیتهای داستانی سریال به جنبش و
تکاپوی طرفین ماجرا برای پرده برداری از
ِ
هویت پنهان شده و لحظات تلخ و شیرین
این
جدایی و وصال بازمی گردد.
قطب خیر و شر
روایت های بهبهانی نیا از ابتدا تا همین
اخری («برف بی صدا می بارد») همیشــه
متشکل از قطب های خیر و شر بوده است:
خیرهایی در قالب قهرمان هایی اغلب زن که
به ترتیب در «خانه پدری»« ،نرگس»« ،ترانه
مادری»« ،کیمیا» و «برف بی صدا می بارد» به
نحوی نماد و نشانی بودند از زنان مستقل و
فاعل و کارافرین کــه حتی در مقابل رفتار
ســلطه جو و کینه ورزانه مردان این اثار قد
علم کردند.
قطب های منفی اثــارش هم معموالً از
نوع پردردسرش بوده اند و صاحب کینه ای
قدیمی متاثر از یک سوءتفاهم و تصور اشتباه
که نهایت ًا به قربانی شــدن خودشان در
انبوهی از باورهــای غلط می انجامید.
جباری «خانه پدری» با بازی مهدی
فتحی که کینه و کدورتی ناشی از
دنیاطلبی او را به وادی دشمنی
با خود و پیرامونش می کشاند در
واقع از این قبیل افرادی است
که در فیلمنامه های اثار بعدی
بهبهانی نیا نیز با شمایلی مشابه
و قبایی متفاوت و با شــدتی
کم و بیش حضور داشــته اند.
شوکت سریال «نرگس» با بازی
حسن پورشــیرازی نیز بنای
شخصیتی اش ناسازگاری و عناد
در زمانی است که منافع و مطامع
دنیایی اش را در خطر می بیند .پسرش
بهروز (مهدی ســلوکی) خالف عقیده
او قرار است مسیر دلش را در پیش بگیرد
و زندگی تازه ای را اغاز کند و شــوکت که
عایدی این وصلت با طبقه بســیار پایین تر
از خودشان را هیچ می بیند ،شروع می کند
داستان ها و
روایت های اثار
بهبهانی نیا همیشه
حول محور خانواده
و زندگی گشته
و حفظ حریم و
حرمت خانوادگی
در تمامی ابعادش
همواره مسئله اش
بوده است« .خانه
پدری» که از همان
نام پیداست چنین
دغدغه ای را دنبال
می کند و در حال
تبیین همین نگاه
خانواده محور برای
گردهمایی تک تک
اعضای خانواده کنار
یکدیگر است
به ســنگ اندازی و تخریب و از هیچ رفتار
غیرانســانی نیز فروگذار نمی کند تا اینکه
پسر از ســر ناچاری و وابستگی مالی ،قدم
در راه خواســته پدر می گذارد؛ حال اینکه
فرجام کار ،ضربه ای مهلک به خود شوکت
و زمین گیر شدن او و مغلوب و مغموم شدن
فرزندی است که بعد از تجربه یک زندگی
پردرد و بی سرانجام با زخم هایی عمیق باید
قدم در راه اصالح گذشــته و اثبات خویش
بگذارد و در پی ترمیم تمام پل های شکسته
پشت سرش باشد.
فرخ بــه عنوان قطب منفی داســتان
ســریال «ترانه مادری» با بــازی دانیال
حکیمی نیز به ســان قبلی ها ،وجودش از
کینه ای قدیمی با چاشــنی منفعت جویی
بی حدوحصر پر است .فرخ در تمام سریال
مترصد فرصتی برای تصاحب خانه ای است
که ســهم خواهرزاده های یتیمش است ،تا
اینکه باالخره ســرش به سنگ می خورد
تا حق به حق دار برســد .ساســان سریال
«فاصله ها» با بازی نیما شاهرخ شاهی نیز به
نوعی بدمن قصه این اثر محسوب می شود
که تقریب ًا در تمام سریال به هر حیله ای برای
فریب رفیقش سعید با نقش افرینی شاهرخ
استخری متوسل می شــود تا دغدغه های
غیرقانونی و غیرانســانی اش را عملی کند.
شهرام کامفر به عنوان مامور امنیتی سریال
«کیمیا» با بازی مهدی سلطانی هم شخصیتی
است که خصایل منفی مثل حسادت ،عناد و
کینه ورزی با اطرافش را در پیش می گیرد و
سرانجام خود قربانی و کشته نفرتی می شود
که بنیانگذارش بوده است. صفحه 76
شخصیت انتقام جوی کیانی با بازی پوریا
شــکیبایی در «برف بی صدا می بارد» نیز
محصول کینه ای قدیمی در دوران کودکی از
تماشای مشاجره ای است که بنابر تصور
او ختم به تحقیر پدرش توسط حاج
عطا شده است .حاال در بزرگسالی
او قرارش بر این است که انتقامش
را از راه اخالل در نظام مالی و
فروش شــرکت و همچنین
شــراکتی چپاول گرانــه و
دوستی و وصلتی دروغین
بگیــرد تــا جرمــش را
سنگین تر و اوار ریخته بر
سر خودش و خانواده حاج
عطا را سنگین تر کند .مثل
تمام انتقام هــا و کینه های
غلط دیرپــا و غیرمنصفانه،
اولین قربانی ،خودش ،روحش
و زندگی اش و همچنین تباه شدن
اینده ای است که فدای فرو نشاندن
عطش انتقام شده است.
استقالل
موضوع اســتقالل که اغلــب نیز با
قضیه فقدان بزرگ تر یــک خانواده در اثار
بهبهانی نیا گره خورده و در ارتباطی تنگاتنگ
با ان اســت ،رویکردی بوده که از فیلمنامه
اولین تا اخرین اثرش ،همیشه نقشی پررنگ
و البته راهبردی در روایت هایش داشــته
است .معموالً بهبهانی نیا سهم بیشتری برای
زنان قائل شده و کفه زنانه اثارش در باب این
موضوع در اثارش بیشتر سنگینی می کند،
و قدم های روایــی و تصویری بلند و مثبتی
سوی ایجاد و تزریق حس استقالل در قشر
زنان جامعه به واسطه اثارش برداشته است.
بهبهانی نیا در «خانه پــدری» مخاطب را با
زنی همراه می کند که در مسیر یافتن هویت
واقعی اش با انواع و اقسام موانع ،مشکالت
و خطرهایی روبه رو می گردد که هر کدام به
نحوی ســعی دارند او از ادامه راه و هدفش
باز دارند .حال اینکه دشواری ها عزمش را
راســخ تر و انگیزه اش را بیشتر می کند تا
باالخره به ارام و قرار و نقطه مطلوب دست
می یابد.
در «خاک سرخ» نیز زنی پس از سال ها،
وقتی می فهمد عمرش در بی خبری و عدم
اطالع از هویت و خانواده واقعی اش گذشته
اســت ،بی تاب ،راه زادگاهــش را در پیش
گرفته و طی طریق وصل را انتخاب می کند،
حال اینکه سرنوشت در چند قدمی دیدار و
وصل ،معاوضه کارانه با او رفتار می کند و در
ازای دادن ،چیزی هم از او می ستاند .به این
صورت که در اثر حمله ای موشکی ،نخستین
رهیافتش محرومیت از همراهی همســر و
همسفری می شود که عمر و زندگی شان به
چند روز هم نکشیده بود .درحالی که تا پیوند
فرزند در راه و خانواده چشم به راه ،تنها چند
کیلومتر باقی مانده بود ،اتفاق غیرمنتظره
فــوت ،فاصله ای می اندازد در مســیر این
پیوست که اگرچه ترس ،تنهایی و ناامیدی
زن جوان را به دنبال دارد ،اما ازمونی است
برای افزایش استقامت که به شناخت بهتر
خود ،پیرامون و همچنین اشنایی نزدیک با
مفاهیمی چون ایثار و شهادت منجر می شود
و از طرفی اســتقاللش را تقویت می کند تا
قوی تر از گذشته تقدیر تلخ را تحمل کند و
امیدش تضعیف نشود .تقدیری که با اسارت
پدر (پرویز پرستویی) ،فرصت دیدار با او را
می گیرد ،اما همراهی و هم اغوشی مادرانه
(مهتــاب کرامتی) و خواهرانــه ای (بهناز
جعفری) به او می بخشد تا با دلی گرم تر چشم
به اینده ای بدوزد که حاال انتظاری تازه برای
بازگشت پدر در وجودش متولد کرده است؛
که زندگی نیز در واقع تمام ًا مســیری است
توقف ناپذیر ،مگر با مرگ و کوچ از این دنیا.
در سریال «نرگس» نیز مسیری که برای
استقالل بیشــتر زن جوان با بازی زنده یاد
پوپک گلدره و ســتاره اسکندری طراحی
می شود از درون ماجرای فقدان می گذرد و
این بار برای مادر خانواده ای رخ می دهد که
از داشتن پدر نیز محرومند .با فوت مادری که
عامل اشتی و وفاق و یک تکیه گاه محکم بود،
به ناگاه بنیان خانواده تا مرز فروپاشی می رود؛
وقتی در ان خواهری (عاطفه نوری) حضور
دارد که به سبب غفلت ،ساز مخالفت ،جدایی
و ناسازگاری می زند .رسیدن به مرز استیصال
و فروپاشی و قرار گرفتن در برابر کلی مانع
و ادم های بدخــواه و بدطینت اما نقطه ای
می شود برای رشد و همچنین ازمایشی است
برای سنجش صبر و اوج گیری استقامت زن
موضوع استقالل
که اغلب نیز با قضیه
فقدان بزرگ تر
یک خانواده در اثار
بهبهانی نیا گره
خورده و در ارتباطی
تنگاتنگ با ان است،
رویکردی بوده که
از فیلمنامه اولین
تا اخرین اثرش،
همیشه نقشی پررنگ
و البته راهبردی
در روایت هایش
داشته است .معموالً
بهبهانی نیا سهم
بیشتری برای زنان
قائل شده و کفه زنانه
اثارش در باب این
موضوع در اثارش
بیشتر سنگینی
می کند
جوان سریال تا زمینه ساز رویش استقالل و
اگاهی در او گردد و بینش و منش او را متعالی
و بزرگ گرداند.
در «ترانه مــادری» وجوه و اشــکال
مختلفی از استقالل رفتاری و شخصیتی در
نزد زنان و مردان این سریال را شاهدیم .با
مادربزرگی مدیر و مدبر طرفیم که حامی و
عامل هم گرایی افراد خانواده اســت .وقتی
بنابر همان عادت مرســوم بهبهانی نیا ،در
اواسط داستان در یک حادثه تصادف حضور
این مادربزرگ از جمع خانواده دریغ می شود،
هم رازی ناگفته خاک می شود و هم اشوب
و عنادی میان افراد خانواده ایجاد شــده و
اختالفی باال می گیرد که تــا پیش از این با
میانجی گری مادربزرگ حل وفصل می شد.
اختالف فی مابین اما تالقی افکار و اصولی
است که رفته رفته ان ها را به مدارا و نظرگاه
مشترک می رساند و خوداتکایی ان ها را به
دنبال دارد .در «ترانه مادری» وجوه تصویری
و داستانی روایت ادم های مستقل یا در پی
استقالل اما دامنه وسیع تر و تعدد بیشتری
دارد .با خاله ای (فاطمه گودرزی) مواجهیم که
با نگاهی مادرانه به خواهرزاده اش نگاه می کند
و چیزی در حق پویا (محســن افشانی) کم
نمی گذارد و به تنهایی او را تا سطح شخصیتی
موجه ،تحصیل کرده و ســربه راه تربیت و
همراهی می کند .پویا به سبب توجهات گاه
افراطی و از سر مسئولیت پذیری و همینطور
دلسوزانه خاله اش در عین تربیت صحیح اما
مبتال به عزت نفــس و اعتمادبه نفس پایین
می شود و در دانشگاه است که این زخم سر
باز می کند و او را مایه تمسخر هم کالسی ها.
حضور اجتماعی بیشتر و شناخت روزافزون
از محیط پیرامونی و نحوه مواجهه مطلوب،
اما در واقع بســتری می ســازد که نقطه
ضعف هایش را بدل به نقطه قوت کند و کم کم
صاحب ویژگی هایی مثل تمایل به تشکیل
زندگی شود که اســتقالل و اعتمادبه نفس
از اصلی ترین لوازمش است .سویه مستقل
دیگر داســتان نیز زنی (بیتا ســحرخیز)
تحصیل کرده ،با اراده و متکی به نفس و در
عین حال محروم از نعمت مادر است که در
سایه تربیت صحیح پدر ،شخصیتی مستقل
یافته اســت .ارزش افزوده این شخصیت
اما مراقبت از پدری اســت که زمین گیر و
ویلچرنشین گشته و به نوعی به جای پدر ،او
گرداننده و نظم دهنده امور درونی و بیرونی
خانواده کوچکشان است؛ زنی مستقل و فاعل
که در سایه حمایت و قوت قلب پدر عالوه بر
حضور گرمابخش در خانه ،در عرصه اجتماعی
نیز فعال و اثرگذار است.
زن و مرد تنها اما مســتقل ســریال
«فاصله ها» را نیز می توان در شمار دیگر افراد
حائز این خصوصیت بارز در اثار بهبهانی نیا
محاسبه کرد .مرد ،پدری است مقید به اخالق
که توانسته در نبود مادر ،وظیفه سنگین و
خطیر تامین معاش و همزمان رشد و تربیت
77
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 77
یاد استاد
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
78
فرزندان را به انجام برساند و زن نیز مدیریت
اشــپزخانه ای را بر عهده دارد که پذیرش
مسئولیت و انجامش رابطه بسیار مستقیمی
با روحیات استقالل طلب و قدرتمند او دارد.
بهبهانی نیا در «کیمیا» اما ابعاد بیشتر
و متفاوت تری از نشانه های موجود در یک
زن مســتقل را عینیت بخشید .نمایشی از
برهه های مختلف زندگی او از دوران نوجوانی
تا جوانی و بزرگسالی که هر کدام به صورتی
فعاالنه در کوران روزهای حساس انقالب و
جنگ تحمیلی و پس از ان ســپری شد ،در
واقع به شکلی تدریجی پازل شخصیتی اش
را پیش روی ما می سازد و شمایلی مستقل،
کنش گر و اجتماعی از او در قالب و متن اثر
تراش می دهد .برای نمایش عوامل بیرونی
و تاثیرگذار در صورت بندی وجوه مستقل،
مثل همیشه بهبهانی نیا پای فقدان را وسط
می کشــد و با به بوته ازمایش گذاشــتن
اســتقامتش در نبود گاهی مادر ،گاهی پدر
و گاهی برادر ،بر قــوای بردباری و حمیت او
می افزاید.
تقویت نیروی صبر ،استواری و استقالل
در خانواده شــکیبای سریال «برف بی صدا
می بارد» را نیز بهبهانی نیا از مسیر یک تجربه
تلخ مرتبط با کوچ پدر و مادر خانواده به انجام
می رساند .راه و سیره پیشبرد روایت و تجهیز
استقالل فردی و گروهی در نزد و میان افراد
خانواده ،اینجا با یک ضربه به مراتب مهیب تر
و جراحت عمیق تر به نسبت اثار گذشته ،بر
پیکر بازمانده ها مورد نظر قرار گرفت تا در
یک خودازمایی و زورازمایی سخت با تقدیر و
سرنوشت ،عیارشان را بسنجد و ساختنشان
را با سوختن و با گذر از دل طوفان به انجام
برساند.
اختالف خانوادگی
موضوع تنش و اختالفــات خانوادگی
نیز از عناصر مرســوم و همیشگی در اثار
بهبهانی نیا بوده و در هر اثر به شکل و شیوه ای
و بر مبنای اقتضائات داستانی در قامت اثر ان
را نقش بندی و طراحی کرده است .معمو الً
نیز از اختالفات و کدورت های ریز و درشت،
بستری ساخته برای دوستی ها و اشتی های
پایدار و عمیق تر.
در سریال «خانه پدری» مبنای اختالف
خواهری و برادری ،سهم خواهی از بابت همان
خانه قدیمی و موروثی است که عنوان اثر را
نیز به خودش اختصاص داده است؛ البته با
چاشنی اختالفات کوچک و بزرگ دیگر که
به سبب اینکه یک سمتش با افزودنی هایی
مثل اگاهی و شــناخت است نهایت ًا ختم به
خیر و معبری برای رابطه هایی مستحکم تر
می شود .موضوع اختالفات دو خواهر سریال
«نرگس» و همچنین درگیری های شخصیت
زن اصلی سریال با شوکت نیز از اضالع اصلی
داستانی اثری است که با ضمائم الزم ،فراز و
فرودهای روایت بر روی ان بنیانگذاری شده
اســت؛ اختالفاتی که هر چه جلوتر می رود
ابعاد خطرناک تر و اســیب افرین بیشتری
پیدا می کند تا اینکه باالخره حق به حق دار
می رسد و اگاهی و سربه راهی سهم خواهر
ناسازگار قصه می شود.
ماجرای اختالف خواهــری و برادری
در ســریال «ترانه مــادری» نیز محصول
سهم خواهی و طمع برادر یا به عبارتی دایی
قصه برای تصاحب خانه ای است که نه سهم
او ،بلکه سهم خواهرزاده های یتیمی است
که او صرف ًا به ســبب بزرگ کردن یکی از
ان ها ،ســهم خودش می داند .درگیری ها
باال می گیرد ،مخصوص ًا در نبود مادربزرگ
داستان ،اما نهایت ًا این حق و عدالت است که
پیروز می شود.
بهبهانی نیا در سریال «فاصله ها» ،دعوای
پدری و فرزندی را عامل اصلی رخدادهای
داستانی اثر می گیرد .پسر خانواده سلوک
و احکام به زعم خودش محدودکننده پدر
را بر نمی تابد و همین زمینه ساز مشاجرات
لفظی زیاد و ایجاد فاصله ای فراوان و دوری
روزافزون میان این دو می شــود .با ســیر
اگاهی بخشــی که بهبهانی نیا برای ا ن ها
ترسیم می کند ،سرانجام قصه اما نه تلخ که
روشن و منتهی به کوتاه امدن پدر از مواضع
افراطی گذشته و عبرت گیری تجربی پسر و
باور و یقین قلبی اش به محیط امن و ارام خانه
و خانواده است.
در ســریال «کیمیا» نیز بر اساس حجم
وسیع داستانی ،با ســویه های مختلفی از
اختالفات خانوادگی طرفیم که بنابر موقعیت
قصه در ان گنجانده شده است :به طور اهم
از اختالف پدر و فرزنــدی (کیمیا و پدرش)
بر مســایل عقیدتی و فکری تــا دعواها و
کشمکش های زن و شوهری در اثر انتخاب
اشتباه (کیمیا و شــوهر اولش) .به انضمام
کلی اختالف ریز و درشت دیگر که در پهنه
داستانی اثر جای داده می شود .بهبهانی نیا
طبق معمول از درون این قهر و غضب های
پردامنه ،میوه اگاهی ،هم گرایی و پذیرش
بیرون می کشــد و حتی در تجربه شکست
و منجر به جدایی در زندگی شــخصیت زن
اصلی داستان از همسرش نیز وجه تعلیمی
و شناختی و دلســوزانه اش برای هشدار به
انتخابی اگاهانه خودنمایی می کند.
ماجرای اختــاف خواهرانــه (الیکا
عبدالرزاقــی ،مریم شــیرازی ،مهســا
طهماسبی) بعد از سریال «نرگس» در «برف
بی صدا می بارد» نیز از اقالم داســتانی اثر
است .با این تفاوت که اینبار سویه ناسازگار،
گتری اســت که هر لحظه از سر
خواهر بزر
غفلت و فریب خوردگــی بر اتش اختالف و
دوری اش با سایر اعضای خانواده می دمد و
زندگی اش را دستخوش ناکامی ها ،شکست ها
و ســرخوردگی های ویران کننده می کند.
نهایت ًا تبعاتش هر چند برای او تلخ ،گزنده و
غیرقابل هضم اما بصیرت افزا و اگاهی بخش
است و هم اوایی اش با دیگر اعضای خانواده
بهبهانی نیا در
سریال «فاصله ها»،
دعوای پدری و
فرزندی را عامل
اصلی رخدادهای
داستانی اثر می گیرد.
پسر خانواده سلوک و
احکام به زعم خودش
محدودکننده پدر را
بر نمی تابد و همین
زمینه ساز مشاجرات
لفظی زیاد و ایجاد
فاصله ای فراوان و
دوری روزافزون میان
این دو می شود .با
سیر اگاهی بخشی
که بهبهانی نیا برای
ان ها ترسیم می کند،
سرانجام قصه اما
نه تلخ که روشن و
منتهی به کوتاه امدن
پدر از مواضع افراطی
گذشته و عبرت گیری
تجربی پسر و باور
و یقین قلبی اش به
محیط امن و ارام
خانه و خانواده است
و بازگشت را به دنبال دارد.
راز
وجه معمایی و وجود رازی سر به مهر در
دل روایت هــا ،از عالقه مندی ها و از عناصر
همیشگی و حی وحاضر در قصه های مرحوم
بهبهانی نیا بود؛ گاهی در پوشش همان روایت
هویت گمشده و گاه در قالب رازی پنهان در
دل ادم ها .احتماالً شکل گیری سریال پلیسی
«کاراگاهان» به کارگردانی حمید لبخنده
با فیلمنامه او نیز خیلــی بی ربط با همین
عالقه مندی قابل ردیابی و پایدار در اثارش
نبود و شاید بتوان ان را از دالیل احتمالی این
تجربه متفاوت ساختاری قلمداد کرد .عالوه
بر وجوه رازامیزی که با تکیه بر همان موقعیت
هویت گمشده ،عامل شکل گیری بسیاری از
اثار کارنامه اش مثل «خانه پدری»« ،خاک
ســرخ» و «ترانه مادری»« ،کیمیا» و «برف
بی صدا می بارد» اســت ،او به تبع ماجراها و
اقتضائات داستانی ،رازی مگو را نیز چاشنی
اثارش کرده که هر کــدام بر جذابیت ان ها
افزوده است .مثل راز نسبت برادری بهرام و
پویا در سریال «ترانه مادری» یا رازی از عالقه
نافرجام در زندگی گذشــته پدر در سریال
«فاصله ها» و همچنین بیماری پنها ن شده
حاج عطای سریال «برف بی صدا می بارد» و
همچنین پرده بــرداری از هویت پدر واقعی
احمد در همین سریال که همگی جذابیت
اثارش را دوچندان و ماندگاری نام و یاد او را
همیشگی خواهد کرد. صفحه 78
مروا موسوی
در انتظار اسکار تلویزیونی
نگاهی
به مجموعه های
موفق جوایز
ایم 2022
عالقه مندان به مجموعه هــای تلویزیونی
و فصل جوایز به خوبــی می دانند که جوایز امی
چه اهمیتی در حوزه تلویزیــون دارد؛ تا حدی
که ان را «اســکار تلویزیون» می نامند و با توجه
به افزایش روزافــزون مجموعه های تلویزیونی و
افزایش قابل توجه کیفیت بســیاری از این اثار،
خیلی ها عقیــده دارند که اهمیــت این جوایز
به زودی می تواند از اســکار هم بیشــتر شــود.
فهرســت نامزدهای جوایز امــی 2022عم ً
ال
فهرســتی از مهم ترین مجموعه های هر ســال
است و بنابراین نگاهی به رکوردداران امی امسال
می تواند فهرستی از سریال های مهم برای تماشا
را فراهم می کند .رکورددار نامزدی در امی امسال،
فصل سوم مجموعه بسیار موفق و تحسین شده
«وراثــت» ( )Successionاســت .دو فصل قبلی
«وراثت» هــم در امی موفق ظاهر شــده بودند.
فصل اول این مجموعه دو جایــزه امی از جمله
بهترین نویسندگی (جرمی اســترانگ) را برده
بود اما از فصل دوم بود که «وراثت» به عنوان یک
مجموعه بسیار قدرتمند در فصل جوایز مطرح
شــد و جوایز امی را درو کرد .هفت جایزه امی از
جمله بهترین مجموعه درام ،بهترین کارگردانی
مجموعه های درام ،بهترین بازیگر نقش اول مرد
و بهترین نویسندگی مجموعه های درام از جمله
موفقیت های ان فصل بود.
امسال هم خیلی از کارشناسان اعتقاد دارند
که فصل سوم «وراثت» را باید بخت اصلی دریافت
جوایز اصلی امی دانســت .فصل سوم «وراثت»
مجموعاً با 25نامزدی ،رکورددار نامزدی در جوایز
امی 2022است که از میان این نامزدی ها12 ،
نامزدی در رشته های اصلی بوده است که به شرح
زیر است :بهترین مجموعه درام ،دو نامزدی در
رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد مجموعه های
درام (جرمی اســترانگ و برایان کاکس) ،ســه
نامزدی در رشته بهترین کارگردانی مجموعه های
درام برای سه کارگردان مختلف اپیزودهای این
مجموعه ،ســه نامزدی در رشته بهترین بازیگر
نقش مکمل مرد مجموعه های درام (نیکوالس
براون ،کیه ران کالکین ،متیــو مک فایدن) ،دو
نامزدی در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل زن
مجموعه های درام (جی .اسمیت کامرون و سارا
اسنوک) ،نامزدی در رشته بهترین نویسندگی
مجموعه های درام (جرمی استرانگ) 13 .نامزدی
هم در رشته های فنی به دست امده است.
مجموعه «وراثت» یا «جانشینی» که می توان
ان را در دسته اثار کمدی-درام قرار داد ،داستان
خانواده از هم پاشیده ای را به تصویر می کشد که
مالک یک امپراتوری رسانه ای هستند و با توجه
به وضعیت نامشخص ســامت پدر خانواده ،با
یکدیگر دچار کشمکشــی برای کنترل شرکت
شده اند .فصل سوم مجموعه با استقبال گسترده
منتقدان روبه رو شده .در راتن تومیتوز 97نظرات
در مورد سریال مثبت بوده و منتقدان اعتقاد دارند
مخاطبانی که از فصل های قبل طرفدار «وراثت»
بوده اند ،از تماشــای فرم انفجاری فصل ســوم
79
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 79
تلویزیون جهان
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
80
به شکل خوشایندی غافلگیر خواهند شد؛ حتی
اگر واقع گرایی سریال در برخی از موارد بیش ازحد
به نظر برسد .در متاکریتیک هم میانگین نقدهای
ثبت شده بر این سریال نشان دهنده امتیاز بسیار
باالی 92از 100است .در مقام مقایسه ،فصل های
اول و دوم وراثت در متاکریتیک به ترتیب امتیاز
70و 89را دریافت کرده بودند.
با این میزان تحسین ،اص ً
ال عجیب نیست اگر
«وراثت» امسال هم جوایز امی را درو کند.
اما دومین مجموعه موفق امی امسال ،یک
مجموعه کوتاه است :مجموعه ای با نام «نیلوفر
ســفید» ( )The White Lotusکه در یازده رشته
نامزد جایزه شده و در میان مجموعه های کوتاه
رکورددار است .شاید جالب ترین نکته در میان
نامزدی های «نیلوفر سفید» این باشد که از بین
7نامزد جایزه امــی بهترین بازیگر نقش مکمل
مجموعه های کوتاه یا فیلم هــای تلویزیونی5 ،
نامزد از این مجموعه انتخاب شــده اند! عالوه بر
ان ،نامزدی در رشــته بهترین مجموعه کوتاه،
سه نامزدی در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل
مجموعه های کوتاه یا فیلم های تلویزیونی ،و دو
نامزدی برای مایک وایت برای کارگردانی و نگارش
این مجموعــه ،از دیگر دســتاوردهای «نیلوفر
سفید» محســوب می شــوند« .نیلوفر سفید»
ماجرای گروهی از توریست های ثروتمند است
که برای تعطیالت به هتلی به نام «نیلوفر سفید»
می ایند .به نظر می رســد تعطیالتی ارام و پر از
خوشی در انتظار انان است اما اوضاع اص ً
ال مطابق
انتظار این توریست ها پیش نمی رود تا این که در
همان اوایل کار متوجه فاجعه ای می شویم که در
این حین اتفاق افتاده است .برگ برنده «نیلوفر
سفید» را می توان پردازش شخصیت ها و روابط
ان ها دانست .این مجموعه به تک تک شخصیت ها
نزدیک شــده و دغدغه ها و مشکالت هر کدام از
ان ها را نشان می دهد .نتیجه ،خلق شخصیت های
پیچیده ای است که نمی توان ان ها را در یک خط
توصیف یا قضاوت کرد .خرده ماجراهایی که قرار
است داستان اصلی را پیش ببرند به شکلی ماهرانه
در هم تنیده شده اند و در کنار هم دارند نقدی را به
نظام سرمایه داری وارد می کنند.
«نیلوفر سفید» در سایت راتن تومیتوز 88
درصد نظر مثبت دریافت کرده و امتیاز مجموعه
در ســایت متاکریتیک هم 82از 100اســت؛
امتیازی که نشان دهنده ستایش عمومی از این
مجموعه اســت .در میان مجموعه های کمدی
هم فصل دوم ســریال تحسین شده «تد السو»
( )Ted Lassoرکورددار نامــزدی در امی 2022
است .این مجموعه در رشته های اصلی ده نامزدی
به دست اورده است .این در حالی است که فصل
اول هم حســابی موفق ظاهر شد و چهار جایزه
امی را در رشته های اصلی دریافت کرد :بهترین
مجموعه کمدی ،بهترین بازیگر نقش اول مرد
مجموعه کمدی (جیسون سودیکیس) ،بهترین
بازیگر نقش مکمل مرد مجموعه کمدی (برت
گلدســتین) و بهترین بازیگر نقش مکمل زن
مجموعه کمدی (هانا ودینگهام).
تمام برندگان ســال گذشــته این سریال،
امسال هم نامزد امی شده اند .از ده نامزدی «تد
الســو» در امی امسال ،ســه نامزدی در رشته
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و ســه نامزدی
هم در رشــته بهترین بازیگر نقــش مکمل زن
است .به این 6مورد ،چهار نامزدی دیگر را هم در
رشته هایبهترینمجموعهکمدی،بهترینبازیگر
نقش اصلی مرد ،بهتریــن کارگردانی و بهترین
نویسندگی مجموعه کمدی اضافه کنید.
مجموعه کمدی-درام «تد السو» (که فصل
اول ان در سال 2020پخش شد) داستان مالک
یک باشگاه لیگ برتری فوتبال انگلیس را روایت
می کند که برای انتقام از همســر سابقش (که
عاشق این تیم است) تصمیم می گیرد یک مربی
فوتبال کالج به نام تد السو (که هیچ تجربه ای در
فوتبال حرفه ای ندارد) را به عنوان سرمربی تیم
انتخاب کند تا شاهد سقوط تیم باشد .اما پشتکار،
شخصیت و حس شوخ طبعی تد به تدریج تمام
موانع را به چالش می کشد.
اســتقبال منتقــدان و مخاطبــان جدی
تلویزیون از فصل دوم «تد السو» حتی از فصل
اول هم بیشــتر بود .فصل دوم این مجموعه در
وب ســایت راتن تومیتوز 97درصد رای مثبت
نویسندگان را به دست اورده (این عدد برای فصل
اول 92درصد بود) و در متاکریتیک هم امتیاز 85
را از 100بر اساس 35ریویوی نوشته شده توسط
منتقدان کسب کرده است (فصل اول امتیاز 71
را از این وب سایت به دست اورده بود) .نکته ای
که برخی از منتقدان در مورد برتری فصل دوم
نسبت به فصل قبل مورد اشاره قرار داده اند ،عمق
یافتن داستان است .شاید بار کمیک
خیلی از
کارشناسان اعتقاد
دارند که فصل سوم
«وراثت» را باید
بخت اصلی دریافت
جوایز امی دانست.
منتقدان اعتقاد دارند
مخاطبانی که از
فصل های قبل طرفدار
«وراثت» بوده اند،
از تماشای فرم
انفجاری فصل سوم
به شکل خوشایندی
غافلگیر خواهند شد؛
حتی اگر واقع گرایی
سریال در برخی
از موارد بیش ازحد
به نظر برسد
فصل دوم اندکی نسبت به فصل قبل کاهش یافته
باشد اما در عوض به روابط شخصیت ها و مسائل
شخصی هر کدام توجه بیشتری شده و همین امر،
به یکی از مهم ترین برگ های برنده فصل دوم «تد
السو» تبدیل شده است.
یکی دیگر از اثار مطرح امی امسال ،مجموعه
«دوپسیک» ( )Dopesickاست .این مجموعه در
بخش های اصلی مربوط به مجموعه های کوتاه،
9نامزدی را به دست اورده تا بعد از سه مجموعه
ذکرشده ،در رتبه چهارم بیشترین تعداد نامزدی
در بخش های اصلی امی امسال قرار بگیرد .این
نامزدی ها شامل موارد زیر است :بهترین مجموعه
کوتاه ،بهترین بازیگر نقش اصلــی مرد در یک
مجموعه کوتاه یا فیلم تلویزیونی (مایکل کیتون)،
سه نامزدی در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل
مرد در مجموعه های کوتاه یا فیلم های تلویزیونی
(ویل پوتلر ،پیتر اسکارسگارد و مایکل اشتالبرگ)،
دو نامزدی در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل
زن در مجموعه های کوتاه یا فیلم های تلویزیونی
(کیتلین ِد ِور و مِیر وینینگهــام) ،کارگردانی و
نویســندگی مجموعه های کوتــاه یا فیلم های
تلویزیونی .کارشناسان به خصوص شانس مایکل
کیتون را برای دریافت جایزه بسیار باال قلمداد
می کنند .کیتون پیش از این برای بازی در این
مجموعه کوتاه جوایز بهترین بازیگر نقش اصلی
مرد مجموعه های کوتاه را از جوایز گلدن گلوب و
انجمن بازیگران دریافت کرده است (این مجموعه
در اکتبر 2021پخش شده است).
مجموعه کوتاه «دوپسیک» که در ژانر درام
قرار می گیرد ،داســتانی تکان دهنده را در مورد
اعتیاد به مواد افیونی روایت می کند .این مجموعه
نشــان می دهد که چطور برخی از شرکت های
دارویی در امریکا برای منافع خودشان مردم را
به سمت شــکلی از اعتیاد پیش می برند .با این
خط داستانی ،می توان «دوپسیک» را در جمع
مجموعه های معتبری قرار داد که سویه تاریک
سرمایه داری را به تصویر می کشند .ان چه به طور
ویژه ای در این مجموعه کوتاه مطرح می شود این
است که چگونه روســای حریص و نمایندگان
طماع فروش توانســتند نیت خیر پزشــکان را
در سراسر کشــور به نفع امیال پلید خود مورد
سوءاستفاده قرار دهند.
88درصــد نظــرات منتقــدان در مورد
«دوپسیک» در وب سایت راتن تومیتوز مثبت
بوده که امار بسیار خوبی به شمار می رود .به طور
کلی می توان نظر منتقدان را چنین جمع بندی
کرد که هرچند این مجموعه 8قسمتی در مواردی صفحه 80
زیر بار موضوع سنگین خود کمر خم می کند اما
بازی های قدرتمند مایکل کیتون و کیتلین دوور
در کنار رویکرد به شدت همدالنه مجموعه نسبت
به افراد واقعی که تحت تاثیر بحران مواد افیونی
قرار گرفته اند ،منجر به خلــق درامی دلخراش
و تکان دهنده شده اســت .جدا از بازی بازیگران
و به خصوص ســتایش همه جانبه از درخشش
شگفت انگیز مایکل کیتون بزرگ ،منتقدان به
مواردی چون توانایی فیلمنامه نویسان در ارائه
فشرده و کپســولی خطوط مختلف داستانی و
کارگردانی ســطح باالی کار هم اشاره کرده اند.
امتیاز «دوپسیک» در وب سایت متاکریتیک 68
از 100است که البته امتیاز درخشانی به شمار
نمی رود اما نشــان دهنده اســتقبال کم وبیش
خوب منتقدان از این مجموعه کوتاه است .بعد از
مجموعه های ذکرشده ،سه مجموعه با 7نامزدی
در رشــته های اصلی در جمع نامزدهای جوایز
امی امسال خوش درخشیده اند .از میان این سه
مجموعه ،دو تا («بری» Barry /و «جداسازی»/
)Severanceدر مطلب تلویزیون جهان در شماره
12ماهنامه صبا معرفی شــده اند که پیشنهاد
می کنیم ان مطلب را مطالعه کنید.
اما اغراق نیســت اگر مجموعه سوم را یکی
از بزرگ ترین پدیده های فرهنگی سال گذشته
بنامیم .مجموعه کره ای «بازی مرکب» یا همان
«اســکویید گیم» ( )Squid Gameخودمان ،در
ادامه موفقیت هــای حیرت انگیزش حاال نامزد
14جایزه امی شــده که از این میان 7نامزدی
در رشته های اصلی بوده است :بهترین مجموعه
درام ،بهترین کارگردانی مجموعه درام ،بهترین
فیلمنامه مجموعــه درام ،بهترین بازیگر نقش
اصلی مرد مجموعــه درام (لی جونگ جائه) ،دو
نامزدی در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
مجموعه های درام (پارک هائه سو و او یئونگ سو)
و بهترین بازیگر نقش مکمل زن مجموعه های
درام (جونگ هو یئون) .با توجه به عملکرد «بازی
مرکب» در جوایز مهم ،به نظر می رســد که این
مجموعه به خصوص در زمینه بازیگری شانس
دریافت الاقل یک جایزه را دارد .او یئونگ ســو
پیش از این برای بــازی در این مجموعه جایزه
گلدن گلوب دریافت کرده و لــی جونگ جائه و
جونگ هو یئون هم جوایز بهترین بازیگران مرد و
زن مجموعه های درام را در جوایز انجمن بازیگران
امریکا دریافت کرده اند .بنابراین اص ً
ال شگفت زده
نمی شــویم اگر «بازی مرکب» در شب اهدای
جوایز امی هم موفق عمل کند.
در مــورد خــود مجموعه هم ان قــدر در
طول این ماه ها بحث درگرفته که بعید اســت
تعقیب کنندگان جدی مجموعه های تلویزیونی
با بخشی از این نظرات مواجه نشده باشند .شاید
بتوان یکــی از بزرگ تریــن ویژگی های «بازی
مرکب» را جسارت هوانگ دونگ هیوک (خالق،
نویســنده و کارگردان مجموعــه) در رجوع به
شکل خالص و ،حتی شــاید بتوان گفت بدوی،
الگوی همیشه محبوب «نزاع برای بقا» دانست.
«بازی مرکب» از ان دست اثاری است که نشان
می دهند بازگشــت به کهن الگوها چه قابلیت
فراوانی برای جلب نظر عموم مخاطبان دارد .سر
و شکل شبه اپیزودیک کار (هر کدام از مراحل این
بازی مرگبار گرچه حلقه ای از یک زنجیره بزرگ تر
محسوب می شوند اما جذابیت های ویژه خودشان
را دارند) عامل دیگری است که به جذابیت «بازی
مرکب» کمک کرده اســت :هم باعث می شود
که مجموعه تقریباً هرگــز از نفس نیافتد و هم
کنجکاوی و عطش تماشــاگر را برای مواجهه با
مراحل بعد زنده نگاه می دارد.
این در حالی اســت که اگر بخواهیم از این
مرحله فراتر رویم ،با مجموعه ای پر از ابهام (اگر
نگوییم ایراد) روبه رو می شویم .درست است که
قرار است فصل بعدی این مجموعه هم ساخته
شود و در چنین شرایطی بی پاسخ ماندن برخی
از سواالت اص ً
ال عجیب نیست اما ابهاماتی که در
پایان فصل اول «بازی مرکب» باقی می مانند در
مواردی به سختی قابلیت توجیه دارند .شعارهای
ضد سرمایه داری «بازی مرکب» خیلی وقت ها
به شکلی کام ً
ال شعاری و سطحی مطرح می شوند
و دو خط اصلی داستانی هم به شکل مناسبی به
هم متصل نمی شوند .در مواردی به نظر می رسد
پیچش های داستانی چندان قانع کننده نیستند
و بیشتر برای ایجاد یک شــوک قوی لحظه ای
طراحی شده اند .اما به نظر می رسد این ابهامات
و ایرادات نه بــرای طرفداران پرشــمار «بازی
مرکب» اهمیتی دارد و نه بــرای داوران جوایز
معتبر تلویزیونی.
پیش از اعالم
نامزدها ،خیلی ها فکر
می کردند که مجموعه
کوتاه «صحنه هایی از
یک ازدواج» یکی از
اصلی ترین بخت های
نامزدی جوایز اصلی
در رشته های مرتبط
با مجموعه های
کوتاه باشد .اما در
عین ناباوری از این
مجموعه تنها یک نفر
نامزد جایزه امی شد
و ان فرد هم اسکار
ایزاک بود که در رشته
بهترین بازیگر نقش
اصلی مرد نامزدی
امی را کسب کرد.
حتی جسیکا چستین
هم برای بازی
تحسین شده اش
در نقش اصلی زن
این مجموعه کوتاه
فرصت نامزدی را به
دست نیاورد
اما حاال که در مورد موفق ترین مجموعه های
حاضر در جوایز امی امسال اشاره کردیم ،جا دارد
که به یک اثر نادیده گرفته شده هم اشاره کنیم.
پیش از اعالم نامزدها ،خیلی ها فکر می کردند که
مجموعه کوتاه «صحنه هایی از یک ازدواج» یکی
از اصلی ترین بخت های نامزدی جوایز اصلی در
رشته های مرتبط با مجموعه های کوتاه باشد .اما
در عین ناباوری از این مجموعه تنها یک نفر نامزد
جایزه امی شد و ان فرد هم اسکار ایزاک بود که
در رشته بهترین بازیگر نقش اصلی مرد نامزدی
امی را کسب کرد .حتی جسیکا چستین هم برای
بازی تحسین شــده اش در نقش اصلی زن این
مجموعه کوتاه فرصت نامزدی را به دست نیاورد.
«صحنه هایی از یک ازدواج» که بازســازی
یک مجموعه کوتاه سوئدی (محصول )1973به
کارگردانی اینگمار برگمان بزرگ است ،بر زندگی
زوج های معاصر امریکایی تمرکز دارد و تصویری
عمیق از بحران های مختلف زندگی مشترک به
دست می دهد .این مجموعه در وب سایت راتن
تومیتوز 81درصد نظر مثبت دریافت کرده است.
هرچندگروهیازمنتقدانرویکردکام ً
المستقیم
سریال برای بیان مواضعش را در مواردی مورد
انتقاد قرار دادند ،اما به خصوص شیمی دو بازیگر
اصلی و هنری که در بازی از خود نشان می دهند
خصوصیتی اســت که تقریباً تمام منتقدان در
موردش متفق القول بوده اند .همین توجه ،نامزد
نشدنجسیکاچستینراعجیب ترجلوهمی دهد.
در وب سایت متاکریتیک هم امتیاز 70از 100به
«صحنه هایی از یک ازدواج» تعلق گرفته است.
از سوی دیگر ،توجه به مجموعه کوتاه «پم و
تامی» از دیگر نکات جالب امی امسال تلقی شده
است .هر چند این مجموعه که داستانش در مورد
دوران پراشوب زندگی مشترک پامال اندرسون
و تامی لی در دهه 90است در مجموع با استقبال
منتقدان روبه رو شد اما ســر و شکل مجموعه
که بیشتر شــبیه اثار رده ب بود ،موفقیت این
مجموعه را در امی امسال تا حدی غافلگیرکننده
جلوه می دهد« .پم و تامی» در چهار رشته نامزد
دریافت امی در بخش مجموعه های کوتاه شده
اســت :بهترین مجموعه ،بهترین بازیگر نقش
اصلی مرد (سباستین اســتن) ،بهترین بازیگر
نقش اصلی زن (لیلی جیمــز) و بهترین بازیگر
نقش مکمل مرد (سث روگن).
81
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 81
صفحه 82
صفحه 83
شماره 13مرداد 1401قیمت 50000 :ناموت
مطالبی در مورد
مجموعه های
«اقای قاضی»
«برف بی صدا می بارد»
«مستوران» و
«تازه وارد»
گفت وگویماهنامهصباباعباسجمشیدی فر:
بازیگـری
یعنـیچالـش
نگاهی به باز ی های
سریال «یاغی»
گفت وگوباسجادمهرگان
و بهزاد خلج ،کارگردان و بازیگر
مجموعه«اقایقاضی»:
پیچیدگی های تجربه
یک حوزه جدید صفحه 84
تغییر مسیر اساسی در کارنامه شما
به نظر می رسد .فکر می کنید انتخاب
شما برای «یاغی» ربطی به بازی تان
در «زخم کاری» داشت؟ ایا ان کار را
دیده بودند که شما را برای نقش علی
انتخاب کردند؟
اولین باری که از تئاتر به تلویزیون وارد شدم،
یک کار کمدی بازی کــردم .در تئاتر کارهای
جدی خیلی زیادی داشــتم .نمی توانم بگویم
کارهای جدی ام در تئاتر بیشــتر از بازی های
کمدی بوده امــا تقریباً 50-50بــود .ولی در
تلویزیون کارم را با یک اثر کمدی شروع کردم
و با کمدی شــناخته شــدم .کار کمدی را هم
به شــدت دوســت دارم .اما بزرگ ترین دغدغه
بازیگری ام در تلویزیون و سینما این بود که کار
جدی انجام دهم .نمی خواهم بگویم قب ً
ال خیلی
در این زمینه موفق بودم چــون این تعریف از
خود اســت .اما به هرحال قب ً
ال کار جدی انجام
داده بودم .وقتی اسم بازیگر روی یک نفر است
به این معنی اســت که باید هر نقشی را بازی و
تجربه کند .اص ً
ال بازیگــری یعنی چالش .وقتی
این چالش را برای خودم نداشته باشم ،بازیگری
برایم معنا و مفهومی نخواهد داشــت .به خاطر
اعتمادی که اقای مهدویــان به من کرد خیلی
مدیون او هســتم« .زخم کاری» اتفاقی بود که
به واسطه اش توانستم نشان دهم که کار جدی
هم انجام داده ام .در مورد سوال شما باید بگویم
بله .به نظرم «یاغی» نتیجه ازمایشی بود که در
«زخم کاری» پس دادم.
اتفاقاً یکی از سواالتی که می خواستم
در ادامه بپرسم این بود که در تئاتر،
این تعادل میان بازی های طنز و جدی
شما وجود داشــت .اما در تلویزیون
و شبکه نمایش خانگی خیلی دیر به
این مسیر رسیدید .دلیل خاصی وجود
داشت؟ به شما اعتماد نکردند؟
وقتــی کارگردان هــا و تهیه کننده های ما
می بینند که یک بازیگر دارد کمدی کار می کند،
به خودشــان می گویند اگر قرار باشند یک کار
جدی انجام دهند ،نمی توانند به ان بازیگر اعتماد
کنند .تقصیری هم ندارند .چــون ان ها هم به
تماشاگر فیلم خود دقت می کنند که یک وقت
تماشــاگر خدای ناکرده فیلم یا کاراکتر را پس
نزند .این به نگاه مخاطب برمی گردد و طبیعتاً
کارگــردان و تهیه کننده هم با نــگاه مخاطب
پیش می رود .بعضی جاها چنین کاری ریسک
است .این در حالی است که نه تنها من بلکه اکثر
بازیگرانی که فقط با کمدی شناخته می شوند هم
یک ماهیت بازیگری دارند؛ ماهیتی که در تمام
بازیگران وجود دارد .وقتی یک بازیگر جدی ،کار
کمدی انجام می دهد پس یک بازیگر کمدی هم
می تواند کار جدی انجام دهد .باز هم این جمله را
تکرار می کنم که وقتی برچسب بازیگر روی اسم
ادم می خورد یعنی می تواند هر نقشــی را بازی
کند .ان ادم بازیگر است ،تحصیالت اکادمیک
دارد ،برای رسیدن به این جایگاه درس خوانده و
زحمت کشیده و بنابراین می تواند هم در کمدی
بازی کند و هم در ملودرام.
ولی به نظر می رسد در چند سال اخیر
اوضاع تغییر کرده است .مسیر حرکت
و موفقیت های خیلی از بازیگران که از
کارهای کمدی شروع کردند و بعد در
اثار جدی درخشیدند نشان می دهد
که این کلیشه شکسته شده است.
خدا را شــکر این اتفاق واقعاً افتاده اســت.
ضمن این که باید بگویم کار کمدی ،به خصوص
در جامعه ای که داریم در ان زندگی می کنیم،
به شدت سخت است .چون به هر حال بازیگران،
فیلمنامه نویسان یا کارگردان هایی که دارند کار
کمدی می کنند ،به خاطر مشکالتی که داریم،
عقاید زیاد و سلیقه های متنوع ،کار سختی در
پیش دارند .ما نمی توانیــم از خیلی از الگوهای
کمدی استفاده کنیم .باید یک سری از شوخی ها
و موقعیت ها را ان قدر دور بزنیم تا بتوانیم ان ها را
کمی ملموس کرده و نشان دهیم .نمی گویم کار
کمدی در کشــورهای دیگر خیلی اسان است.
جاهای دیگر هم خیلی سخت است اما به هر حال
نوع عقاید ،ســلیقه ها و تفکرها کمی متفاوت با
این جا است.
این تغییر مســیر و انتخــاب «زخم
کاری» و «یاغی» اگاهانه بوده یا بنا بر
اتفاق رخ داد؟
کام ً
ال اگاهانه بود .من قبل از کار در «زخم
کاری» ،چیزی حدود یک سال یا یک سال و نیم
هیچ کاری نکردم .تمام پیشنهادهای کاری را رد
کردم .بعد از این مدت همان چیزی را انتخاب
کردم که دوست داشتم.
یعنی کارهای قبلی تان را دوســت
نداشتید؟
شاید بتوانم بگویم پنجاه درصد انتخاب هایی
را که می کردم دوســت نداشــتم .ولی «زخم
کاری» کاری بود که صددرصد دوست داشتم و
به خاطرش خیلی صبر کردم.
به این هم فکر کردید کــه در ادامه،
مسیر خاصی را در پیش بگیرید؛ مث ً
ال
این که حجم بازی در اثار کمدی را کم
کنید و به جایش بیشتر در نقش های
جدی بازی کنید؟ یا ترجیح می دهید
تعادلی وجود داشــته باشد؟ یا اص ً
ال
بستگی به پیشنهادهایی دارد که به
شما می شود؟
هم این تعادل را دوست دارم و هم بستگی
به فیلمنامه هایی دارد که به دست من می رسد.
به طور کلــی چــه معیارهایی برای
انتخاب فیلم یا سریال دارید؟
ک ً
ال فیلمنامه خوب و قصه خوب را دوست
دارم؛ چه کمدی و چه جدی .وقتی فیلمنامه ای
بخوانم که قصه و چفت وبســت درستی داشته
باشد و داستانش داســتانی باشد که بتواند هم
من بازیگر را مشغول
ذهن مخاطب و هم ذهن ِ
کند دوستش خواهم داشت .وقتی فیلم ،سریال
یا تئاتری را می بینم و بعد از تمام شدن کار هنوز
دارم به ان فکر می کنم ،می فهمم که کار موفقی
بوده است .ک ً
ال فیلم ها و متن هایی را دوست دارم
وقتی اسم بازیگر
روی یک نفر است
به این معنی است
که باید هر نقشی
را بازی و تجربه
کند .اص ً
ال بازیگری
یعنی چالش .وقتی
این چالش را برای
خودم نداشته باشم،
بازیگری برایم معنا
و مفهومی نخواهد
داشت .به خاطر
اعتمادی که اقای
مهدویان به من
کرد خیلی مدیون
او هستم« .زخم
کاری» اتفاقی بود
که به واسطه اش
توانستم نشان دهم
که کار جدی هم
انجام داده ام
که بعد از دیدن یا خواندن ،به ان ها فکر کنم.
وقتی درباره «یاغی» حرف می زنیم،
نمی توانیم بحث طبقات اجتماعی را
نادیده بگیریم .بــا توجه به کارهای
قبلی اقای کارت می دانیم که او طبقه
محــروم و پایین دســت را به خوبی
می شناسد .می خواهم بدانم شناخت
خود شما از طبقه ای که بازی می کردید
در چه حد بوده و چقــدر با ان زندگی
حاشیه نشینی اشــنا بودید؟ ایا قبل
از این پیشــنهاد با این سبک زندگی
اشنایی داشتید یا در موردش تحقیق
کردید؟
به طــور کلی بــا زندگی حاشیه نشــینی
اشنایی زیادی دارم .به خاطر شــغلی که دارم
در لوکیشــن های مختلفی کار کــردم .در این
مسیر ،جاهایی بودم که این قشر از ادم ها ،این
قشر بزرگ ابرومند ،را دیدم .متاسفانه این قشر
در تمام اســتان های ما وجود دارد .خیلی از ان
ادم ها دارند با ابرو زندگــی می کنند و عده ای
هم دیدگاهشــان فرق می کند و مسیری را در
پیش گرفتند که یک انتخاب شــخصی است و
به ما ربطی ندارد .در این ســال ها خیلی از این
ادم هــا را از نزدیک دیدم .محلــه ای که در ان
بزرگ شدم یک محله حاشیه نشــین نبود اما
یکی از محالت متوســط به پایین شهر تهران
بود .در ان جا با بسیاری از ادم ها برخورد کردم.
نوع زندگی ان ها را دیدم و یاد گرفتم .این اتفاق
47
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 47
چهره ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
48
روزی که در
رابطه با کاراکتر علی
کمپی با محمد کارت
صحبت کردم به من
گفت که نمی خواهد
این ادم یک ادم
بسیار درونی یا
باتفکر باشد .این جور
ادم ها معموالً افراد
چندان متفکری
نیستند بلکه چون
ماسک به چهره
می زنند ،دوست
دارند هر کاری
را که می خواهند
حتماً انجام دهند و
مخاطب شان ،هر که
باشد ،ان را به صورت
غلو شده ببیند تا
باورش کند .شاید
کمبودی در ذهن
این جور ادم ها وجود
دارد که باعث شده
به خودباوری نرسند
و بنابراین دوست
دارند ادم های دیگر
ان ها را باور کنند
حتی به نوعــی دیدگاه من را بــه زندگی تغییر
داد .به نظــر من محمد کارت در این ســریال و
اکثر کارهای قبلی اش ،نشان داده که این قشر
از ادم ها ،دغدغه هایشــان ،روابط شان ،نوع نگاه
و تفکرشان را می شناسد .حتی از نظر نوع نگاه
بصری هم محمد کارت کام ً
ال به کار واقف بود.
به همین خاطر ان قدر روی این مسئله متمرکز
بوده که کارهایش برای مخاطب کام ً
ال باورپذیر
می شود.
به طور کلی کارهــای محمد کارت به
کیفیت بازی بازیگرانش معروف است.
در مورد «یاغی» هم خیلی ها از بازی
بازیگران تعریف کرده اند .ایا کارت
کار خاصی برای اماده سازی بازیگران
انجام می دهد؟ چه تمرینات خاصی را
در نظر می گیرد؟
محمد کارت فکری برای موقعیتی که قرار
است به تصویر بکشــد پس ذهن خود دارد و تا
ان تصویر جلوی دوربینش ایجاد نشــود ،از کار
دســت برنمی دارد .حاال گرفتن ان ســکانس
می خواهد یک روز طول بکشــد یا ده روز .این
مســائل برای او مهم نیســت .ان سکانس باید
همان چیزی باشــد که خود محمد می خواهد
و همان تصویری باشد که در ذهن خود دیده و
حاال می خواهد مو به موی ان را جلوی دوربین
اجرا کند .فرقی نمی کند که طرف مقابلش بازیگر
باشد یا فیلمبردار یا گروه طراحی صحنه یا گروه
کارگردانی .فکر می کنم یکی از نقاط قوت محمد
کارت همین است.
مشخصاً جنس بازی برون گرایانه ای
که بــرای ایفای نقش علــی در نظر
گرفته اید اگاهانه است .حتی اغراقی
که گاه ممکن است در بازی شما یا دیگر
بازیگران به چشم بخورد یک انتخاب
است و نه یک اتفاق .این برون گرایی و
شدت ان نتیجه برداشت شما از نقش
است یا خواسته کارگردان؟
به طور کلی نتیجه فکر هر دوی ما اســت.
روزی که در رابطه با کاراکتر علی کمپی با محمد
کارت صحبت کردم ،چــون محمد فیلمنامه را
خودش (همراه با اقای دوماری و اقای پورامیری)
نوشته بود ،خیلی به جزئیات این شخصیت فکر
کرده بود .خودش هم به من گفت که نمی خواهد
این ادم یک ادم بســیار درونی یا باتفکر باشد.
این جور ادم ها معموالً افــراد چندان متفکری
نیستند بلکه چون ماســک به چهره می زنند،
دوســت دارند هر کاری را که می خواهند حتماً
انجام دهند و مخاطب شــان ،هر که باشد ،ان را
به صورت غلو شــده ببیند تا باورش کند .شاید
کمبودی در ذهن این جور ادم ها وجود دارد که
باعث شده به خودباوری نرسند و بنابراین دوست
دارند ادم های دیگر ان ها را باور کنند .بنابراین
در بحث هایمان با محمــد کارت به این نتیجه
رســیدیم که این کاراکتر باید برون گرا باشــد،
بعضی جاها شــاید به ا ُ ِور اَکت نزدیک شود (هر
چند تمام تالش مان را کردیم که به این مرحله
نرسد) و بتوانیم ان را به شــکلی باورپذیر برای صفحه 48
مخاطب کار کنیم.
یکی از نکاتی که در مــورد «یاغی»
زیاد مورد بحث قرار گرفته ،هماهنگی
بازیگران و یکدســتی بازی ها است.
این هماهنگــی در فرایند دورخوانی
شــکل گرفت یا در حین کار؟ فرایند
دورخوانی چقدر طول کشید؟
تا جایی که خبر دارم و می دانم ،فکر می کنم
یک ماه و نیم الی دو ماه قبــل از فیلمبرداری،
گروه هایی کــه در صحنه ها و لوکیشــن های
مختلف قرار بود کار کنند ،به صورت گروه به گروه
می امدند و صحنه هــا را دورخوانی می کردند.
به نظر من محمــد چیدمان بازیگــری را مثل
موســیقی می بیند .هر کدام از ان ها باید حول
یک محور باشــند و یک نت جدا داشته باشند
تا ریتمی را اجرا کنند کــه محمد می خواهد.
در این راه کســی نباید فالش بزند و از نت خود
خارج شود .محمد به این قضیه پایبند است که
کل بازیگران یکدست باشند و روی ن ُت حرکت
کنند .بنابراین این تمرین ها از حدود دو ماه قبل
از فیلمبرداری شروع شده بود .حتی قبل از رفتن
جلوی دوربین هم خیلی سختگیرانه تر و با فکر
بیشتر این تمرینات را انجام می دادیم.
به نظرتان این که مهم ترین نقش های
جدی تان در شبکه نمایش خانگی بوده
را می توان صرفاً یک اتفاق دانست؟
ایا می توان این نتیجــه را گرفت که
پیشــنهادهای تلویزیونی نسبت به
پیشنهادهای نمایش خانگی محدودتر
یا کلیشه ای تر هستند؟
نمی توانم لزوماً اســم کلیشــه ای روی ان
بگذارم .تلویزیون نگاهی دارد که شاید با سلیقه
خیلی از بچه هایی کــه کار می کنند همخوانی
نداشته باشــد .اما از نظر من تلویزیون به خاطر
تعدد مخاطبانش چاره دیگری ندارد .تلویزیون
رسانه ای اســت که با 80میلیون ادم و سلیقه
متفاوت در ارتباط است .حاال شاید برخی جاها
سیستم مدیریت تلویزیون هم اشتباه کرده باشد.
من خیلی موافق اســتفاده از عنوان کلیشه ای
نیستم اما فکر می کنم گســتردگی قصه هایی
که برای تلویزیون تصویب و برای ساخت اماده
می شود نسبت به کارهای سینمایی و اثار شبکه
نمایش خانگی کمتر اســت .هــم بحث تعداد
تماشــاگران وجود دارد و هم برخی از سالیق
مدیریتی که شاید بعضی از ان ها درست باشد
و بعضی دیگر از اســاس اشــکال داشته باشد.
برای همین اســت که این اتفــاق در تلویزیون
می افتد .تلویزیون بر اساس تعداد تماشاگرش
تصمیم می گیرد .ان نگاه ممکن است از عباس
جمشیدی فر انتظار داشته باشد
که فقط کمدی کار
کند یا فقط در یک سری از سریال ها بازی کند
که قصه هایی شبیه به هم دارد .حاال شما اسم
کلیشه روی ان می گذارید .ممکن است کسی
دیگر اسم دیگری رویش بگذارد.
اخر مخاطب که اســتعداد شما را در
کارهای جدی ندیده است .االن و بعد
از «زخم کاری» و «یاغی» اســت که
می تواند تصمیم بگیرد.
بله .ولــی اکثر مخاطبــان تلویزیون هنوز
دوست دارند که بیشتر مرا در اثار کمدی ببینند.
ولی من هیچ گاردی نسبت به تلویزیون ندارم.
اوضاع تلویزیون را در شرایط فعلی
چگونه می بینید؟
خود من فرزند این تلویزیون هســتم .اما
واقعیت این اســت که اوضاع تلویزیون را اص ً
ال
خوب نمی بینم .بــه نظر من بایــد در فعالیت
تلویزیون ،البته بر اســاس موازینــی که خود
تلویزیون دارد ،اصالحاتی انجام شــود .ما االن
تعدد رســانه داریم؛ نه تنها در کشور خودمان
بلکه هر جای دیگر .شــاید در همه جای دیگر
دنیا ،رسانه ملی ان کشــور االن دچار رقابت با
رســانه های دیگر باشــد .وقتی تعدد رسانه ای
داریم ،پس به ایــن نتیجه رســیده ایم که هر
مخاطبی بر اساس سلیقه خودش دارد رسانه ای
را دنبال می کند .بنابراین خود ما هم باید از نظر
کیفی ،از نظر فیلمنامــه ای ،از نظر قصه گویی و
نوع تفکرمان نسبت به سریال سازی ها و اساساً
سیستم نمایشــی ،تغییراتی در خود بدهیم تا
تلویزیون هم حرفی برای گفتن داشــته باشد.
هنوز هم هیچ رســانه ای این قدرت را ندارد که
مانند تلویزیون با مخاطب خــود ارتباط برقرار
کند .تلویزیون در راس این طبقه بندی قرار دارد.
اما اگر تلویزیون بخواهد نــگاه کیفی خود را بر
اساس نگاه این سال ها ادامه دهد ،قطعاً مخاطبان
خود را از دست خواهد داد .چون دیگر نمی تواند
رقابتی با تمام رسانه هایی داشته باشد که االن
دارند تولید محتوا
به طور کلی با
زندگی حاشیه نشینی
اشنایی زیادی دارم.
به خاطر شغلی که
دارم در لوکیشن های
مختلفی کار کردم .در
این مسیر ،جاهایی
بودم که این قشر
از ادم ها ،این قشر
بزرگ ابرومند ،را
دیدم
خود من فرزند
این تلویزیون هستم.
اما واقعیت این است
که اوضاع تلویزیون
را اص ً
ال خوب
نمی بینم .به نظر
من باید در فعالیت
تلویزیون ،البته بر
اساس موازینی که
خود تلویزیون دارد،
اصالحاتی انجام
شود
می کننــد .االن از اینســتاگرام و روبیکا گرفته
تا فیلیمو و نماوا دارنــد تولید محتوا می کنند؛
تلویزیون هم همین طور .تلویزیون سالیق خاص
خود را دارد و بر اساس همان سلیقه تولید محتوا
می کند اما یک سری از رسانه های دیگر دارند بر
اساس سلیقه مخاطب کار می کنند .این دو با هم
خیلی فرق دارند .االن این همه شبکه تلویزیونی
من مخاطب تلویزیون شاید دوست
وجود داردِ .
نداشته باشــم زیاد وارد ،مث ً
ال ،مسائل ورزشی
شوم و به جایش دوست داشته باشم شبکه چهار
را ببینم .ان شــبکه را می بینم و کِیف می کنم.
پس وقتی تعدد شبکه ای داشته باشم ،می توانم
مثل تمام رسانه های دنیا بر اساس هر سلیقه ای
کار تولید کنم .این کام ً
ال طبیعی است .من هیچ
تجربه ای در مدیریت ندارم اما بر اساس چیزی
که می بینم ،اگر تلویزیون بر این مبنا جلو برود
موفق خواهد شد وگرنه مشکل پیدا خواهد کرد.
علی رغم این که جایــگاه بازیگری
شــما در دو ســال اخیر دستخوش
تغییر جدی شــده ولی هنوز به بازی
در نقش های طنز هم ادامه می دهید
که یکی از اخریــن نمونه هایش هم
سریال «خوشنام» بود .نگران نیستید
که ادامه حضور در ســریال هایی که
جنس طنزشان نزدیک به یک سری از
بازی های قبلی تان است ،باورپذیری
حضور شما در نقش های جدی را نزد
مخاطب با مشکل مواجه کند؟
نه .االن در کل ســینمای دنیا و اص ً
ال در کل
سیستم رسانه ای جهان ،وقتی بازیگری نقشی
را در یک سریال تلویزیونی بازی می کند ،ممکن
است از گوشه وکنار همان نقش در جای دیگری
هم استفاده کند .من که نمی توانم ماهیت خودم
را به عنوان عباس جمشیدی فر ک ً
ال تغییر دهم .در
کار دیگری ممکن است موقعیت های جدیدی
برایم پیدا شود یا یک کاراکتر دیگر ،شاخصه های
دیگری داشته باشد اما شاید بعضی از شاخصه های
کارهای قبلی هم در کار جدید گنجانده شــود.
بنابراین نه .اص ً
ال در مورد کار کمدی نگران نیستم.
چون به هر حال نیاز جامعه کار کمدی است .کار
کمدی باید برای یک جامعه ساخته شود .مردم به
خنده نیاز دارند .اگر این اتفاق رخ ندهد به نظرم
سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.
بنابرایــن بــر اســاس ایــن نیــاز و این
دوست داشتن و بر اساس رسالت و نوع نگاه هر
ادمی به مخاطبانش و احترامی که برای ان ها
قائل است ،نمی تواند بگوید که دیگر کمدی کار
نخواهد کرد .همان طور که اشاره کردم ،ممکن
است بر اساس برخی مســائلی که داریم ،یک
سری از قصه ها ،بعضی جاها (نه به طور کامل)
شبیه به هم باشند .شما نمی توانید بگویید که
دیگر ان را انجام نخواهــی داد .چون مخاطب
تو ان را دوســت دارد و نمی توانــی ان را انجام
ندهی .عباس جمشیدی فر را همان مخاطبان به
عباس جمشیدی فر تبدیل می کنند .پس من،
همان طور که دارم از مخاطبانم احترام می بینم،
باید به ان ها احترام هم بگذارم.
49
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 49
زیر ذره بین
از زیر زمین تا بام تهران؛ از پدیده تا ستاره
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
50
نگاهی به بازی های سریال «یاغی»
محسن شرف الدین
بعد از هشت قسمتی که در زمان نگارش این
یادداشت از پخش سریال «یاغی» به کارگردانی
محمد کارت می گذرد رفته رفته می توان به مسیر
کلی داستان پی برد و محتوای مورد نظر سازندگان
اثر را تشخیص داد .هر چند که همچنان با پخش
قســمت های تازه کاراکترهایی به قصه اضافه
می شوند که رازالود بودن ماجرای «یاغی» را حفظ
کرده و تعلیق روایی ان را باال می برند.
رویاسازی و رویاپردازی و جنگ برای پیروزی
و ســخن گفتن از امید و رهایی در مجموعه های
اخیر شبکه خانگی و حتی اثار سینمایی کشور
تقریب ًا نایاب شده است .طبیعت ًا این تاثیری ست که
سینما از جامعه گرفته و ترجیح داده بیشتر از هر
چیزی ،نقد صریح و بی پروا را درباره اینده نامعلوم
و تلخ مردمانش هدف قرار دهد (البته روی سخن
ما با سینمای جدی و اجتماعی کشور است) .اما به
نظر می رسد سریال «یاغی» ،حداقل تا اینجای
کار ،در مسیر جنگ برای رویای یک جوان مستعد
و باهوش ،با رویکردی انســانی و اخالقی هدفی
تازه و متفاوت را در پیش گرفته است .باید ببینیم
ایا این مجموعه حقیقت ًا قرار است یک قهرمان
مبارز و موفق را در رگبار مصیبت ها به سر منزل
مقصود برساند یا در ادامه مسیر سریال با چالش ها
و اتفاق های تازه به سمت وســویی دیگر خواهد
رفت .پس شاید هنوز برای قضاوت در مورد کلیت
مجموعه «یاغی» زود باشد و نتوان نظر نهایی را
درباره کیفیت این اثر ابراز داشت .ولی با این حال
چیزی که از همان قسمت های ابتدایی مشهود
بوده ،یک دستی و کیفیت باالی بازی بازیگران
سریال «یاغی» اســت؛ چه ستاره ها و بازیگران
باتجربه ای که در باالترین سطح ظاهر شده اند و
چه جوان ها و پدیده هایی که برای اولین بار تجربه
درخشش در یک مجموعه پر مخاطب را پشت
سر می گذارند.
سریال «یاغی» به کارگردانی محمد کارت در
ادامه فیلم «شنای پروانه» به طبقه ای می پردازد
که گرفتار جبر جغرافیایی ،و خانواده و دوستان
و اطرافیانی هســتند که هر کدام به جای یاری
رساندن به موانع جدی در مسیر زندگی تبدیل
می شوند« .یاغی» مسیر بســیار دقیق و گام به
گامی را در پرداخت یک قصه اجتماعی پیموده
و توانســته با معرفی قهرمان و ضد قهرمان های
شناسنامه دار ،شخصیت های تاثیرگذاری را بسازد
که احتماالً در ادامه داستان مواجهه و برخورد های
جذاب و پرکششــی را در برابر یکدیگر تجربه
خواهند کرد .چنین پرداختی فضای مناســبی
را برای بازیگران مهیا کرده تــا اکثرا ً با اجرایی
برون گرا و احساســی ،توانایی خود را در ایفای
نقش های نزدیک به تیپ به رخ بکشند .در این
یادداشت تالش کرده ایم از منظر کیفیت بازیگری
سریال «یاغی» ،نگاهی به این مجموعه و ستاره ها
و پدیده هایش داشــته باشــیم و البته بهترین
بازیگرانی که تا این جای کار در این سریال خوش
درخشیده اند را معرفی کنیم. صفحه 50
ستاره :پارسا پیروزفر
بحث جالب فضای مجازی در یکی دو ماه
گذشته جدال بر سر این مسئله بوده که پارسا
پیروزفر بازیگر بهتری ست یا استایل و چهره
و کاریزمایش باعــث جلب توجه مخاطب و
محبوبیتش شده است .برای رسیدن به پاسخ
این پرسش باید به سابقه کاری این بازیگر
گزیده کار مراجعه کنیم .پارسا پیروزفر در
ســریال های معدود تلویزیونی اش ،از «در
پناه تو» به عنوان اولین پروژه ای که در ان
به شهرت رســید گرفته تا «سفر سبز» و
«در چشم باد» ،همیشه در باالترین سطح
ظاهر شد و مورد اســتقبال قرار گرفت .او
اثار سینمایی ســطح باالیی را با تعدادی از
بهترین فیلمسازان کشور در کارنامه دارد:
از «ضیافت» و «مرســدس» و «اعتراض» با
مسعود کیمیایی گرفته تا «پری» و «مهمان
مامان» با داریوش مهرجویی؛ از اثار برگزیده
تاریخ ســینمای ایران چون «اشک سرما»
و «اینجا بدون من» گرفته تــا فیلم های با
اعتباری چون «شیدا»« ،اسب حیوان نجیبی
است» و «تی تی» .بازیگری که چه وقتی به
عنوان جوان خو ش تیپ عاشق پیشه روی
پرده سینما ظاهر شد خوش درخشید و چه
زمانی که در نقش یک معتاد یا ســرباز صفر
مرزی و کالهبردار حرفه ای نگاه ها را به خود
خیره کرد.
این هفته ها به دلیل بازی پارسا پیروزفر
در ســریال «یاغی» و نقش پرچالشی که با
کاراکتر دوگانه و خاکستری در این مجموعه
به عهده گرفته ،و همچنین اکران فیلم هایی
چون «مجبوریم» و «تی تی» ،پس از سال ها،
با ترافیک کاری از سوی این بازیگر مواجه
هستیم .امری که موجب شده تا نام پارسا
پیروزفر در فضای مجازی وایرال شــده و
تصاویر و ویدیوهایی از ســکانس هایش
دست به دست بچرخد .در این میان پارسا
پیروزفر بی شک یکی از برترین باز ی های
سریال «یاغی» را ارائه داده و وایرال شدن
چند تک گویی انگیزشی او در این مجموعه
میان کاربران ایرانی اینستاگرام گواهی بر
استقبال گســترده و محبوبیت روز افزون
این ستاره با سابقه ســینمای ایران است؛
بازیگری که در «یاغی» ثابــت می کند با
ورود به مرحله بازی در نقش شخصیت های
میان سال باید شاهد اوج مجددی در کارنامه
حرفه ای او باشیم.
پدیده :ابان عسگری
همانطور که گفتیم سریال «یاغی» عالوه
بر درخشش بازیگران مطرح ،محفلی برای
معرفی چند بازیگر کم تر شناخته شده نیز
بوده است .ابان عســگری با اینکه پیش از
این ســابقه حضور در چند فیلم و سریال را
داشته اما بی شک با سریال «یاغی» به اوج
حرفه خود رسیده و مهم ترین نقش افرینی
کارنامه اش را ارائه داده است.
لطافت غرورامیز عاطی که گاهی با مهر به
تنها برادرش همراه می شود و گاهی با خشم
برای دفاع از او طغیان می کند ،از این کاراکتر
یک شمایل ویژه و به یادماندنی در «یاغی»
ساخته است .ابان عسگری بازیگر این نقش،
نمونه سینماگری است که پله پله و مرحله
به مرحله در ســینما رشد یافته و صبوری و
همراهی اش با محمد کارت در اثاری چون
«شنای پروانه» و «بچه خور» ،به محصولی پر
مخاطب و موفق چون «یاغی» رسیده است.
یک بازی کام ً
ال ذاتی با کمترین جلوه گری و
البته تفاوتی قابل تاکید در عین سادگی ...او
خواهرانگی دلپذیر ایرانی را از طبقه سنتی
گرفته و با فرهنگ متفاوت یک موسیقی دان
زبردست و احتماالً روشنفکر تلفیق کرده و
به کاراکتری رســیده که در عین جسارت و
شجاعت ،زنانگی پر احساس و گاهی غم انگیز
را نمایندگی می کند.
ستاره :طناز طباطبایی
قطع ًا یکــی از کنجکاوی برانگیزترین
شخصیت های سریال «یاغی» در قسمت های
ابتدایی این مجموعــه ،کاراکتر طال با بازی
طناز طباطبایی بوده اســت .سکانس ورود
این شخصیت به سریال با ان شمایل خاص
و پوشــش متفاوت ،موهای طالیی و لحنی
قدرت طلبانه در همان ابتــدا ثابت کرد که
با یک شــخصیت زن ضد کلیشه با جریان
شاید هنوز برای
قضاوت در مورد کلیت
مجموعه «یاغی»
زود باشد و نتوان
نظر نهایی را درباره
کیفیت این اثر ابراز
داشت .ولی با این
حال چیزی که از
همان قسمت های
ابتدایی مشهود بوده،
یک دستی و کیفیت
باالی بازی بازیگران
سریال یاغی است؛
چه ستاره ها و
بازیگران باتجربه ای
که در باالترین سطح
ظاهر شده اند و چه
جوان ها و پدیده هایی
که برای اولین بار
تجربه درخشش
در یک مجموعه پر
مخاطب را پشت سر
می گذارند
اصلی داستان سرایی ایرانی مواجه هستیم.
رازالودگی کاراکتر طال در همین چند قسمتی
که تا اینجا در داستان حضور داشته او را هم
دختری دلسوز و عاشق پیشه تصویر کرده و
هم زنی قدرتمند با پنهان کاری ها ،دروغ ها
و هوش ذاتی که می تواند دست به هر کاری
بزند .از سویی زوج طناز طباطبایی و پارسا
پیروزفر ،که از همان ابتدای انتشار خبر تولید
«یاغی» ،یکــی از ابزارهای اصلی تبلیغاتی
مجموعه به حســاب می امد ،حاال با اجرای
درست و به اندازه این دو بازیگر ،کنجکاوی ها
نسبت به دنبال کردن این سریال را به شدت
افزایش داده است .ان چه می تواند حضور این
دو بازیگر را جذاب تر کند توانایی هر دو برای
ایفای نقش شخصیت هایی دوگانه و بر لب تیغ
است؛ طوری که مخاطب تا لحظه اخر متوجه
نشود که با یک فرشته نجات بخش طرف شده
یا سر و کارش با مافیای متصل به مراکز ثروت
و قدرت بوده است .اگر برای این دو بازیگر در
نقش های طال و بهمن ،قصه ای درخور توجه و
بدون باگ های معمول فیلمنامه های ایرانی
تدارک دیده شده باشــد ،احتماالً با یکی از
به یادماندنی ترین زوج های تاریخ شــبکه
نمایش خانگی مواجه خواهیم شــد .طناز
طباطبایی که نقش های دشوار و به یادماندنی
در ســینمای ایران بر عهده داشته انگار با
سریال «یاغی» معرفی مجددی برای مخاطب
متفاوت و انبوه شبکه نمایش خانگی داشته و
تنها رشد چهار برابری دنبال کنندگان پیج
اینستاگرامش گواهی بر این مسئله است.
پدیده :الیکا ناصری
بازیگــران جوان متعددی با ســریال
«یاغی» به دنیای بازیگری معرفی شده اند.
احتماالً پیش از همه نام الیکا ناصری به ذهن
می رسد که در نقش ابرا ،عشق یگانه جاوید،
توانست با همین حضور مختصر تا اینجای کار
نگاه ها را به سوی خود جلب کند .بازیگری با
میمیک و گویشی منحصر به فرد که خیلی زود
معصومیت و صمیمیتش در ایفای نقش ابرا
برای مخاطبان سریال «یاغی» به یک ویژگی
خاص تبدیل شــد و او در دل مخاطبان این
سریال جا باز کرد .این بازیگر دهه هشتادی و
بسیار جوان که پیش از این هم سابقه حضور
کوتاهی در اثار سینمایی را داشت ،احتماالً با
درخشش در سریال «یاغی» مسیر جدی تر
و پرچالشــی را در حرفه بازیگری در پیش
51
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 51
زیر ذره بین
خواهد گرفت .از اینده و مسیر سریال اطالعی
نداریم ولی بر اساس منابع اقتباس احتماالً در
قسمت های اتی شاهد حضور بیشتر الیکا
ناصری در ســریال «یاغی» خواهیم بود؛
موقعیت ویژ ه ای برای بازیگری مستعد که
باید قدرش را بداند.
مسیر قهرمانی از انگیزه های اصلی ما و اکثر
مخاطبان سریال «یاغی» برای پیگیری این
مجموعه خواهد بود.
پدیده :عباس جمشیدی فر
ستاره :علی شادمان
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
52
علی شــادمان در نقش جاوید سریال
«یاغی» گام اخر در پرشی که به سوی ستاره
شدن در سینمای ایران اغاز کرده بود را به
سرانجام رسانده اســت .اکنون می توان از
علی شادمان به عنوان یکی از محبوب ترین
بازیگران جوان این سینما نام برد؛ بازیگری
که در عین جوانی کوله باری از تجربه را نیز به
دوش می کشد و اثار متنوع و شخصیت های
گوناگونی را در کارنامه خود به ثبت رسانده
است :کارنامه ای که اگر به فرازهای ان نگاهی
بیاندازیم ،قطع ًا اغازش با فیلم به یادماندنی
«میم مثل مادر» خواهد بود و اخرین تصویر
جذابی که تا قبل از «یاغی» از این بازیگر در
شبکه نمایش خانگی دیده شد حضور او در
سریال پرمخاطب «می خواهم زنده بمانم»
به کارگردانی شــهرام شاه حسینی است؛
سریالی که سال گذشته پخش شد و سکوی
پرتابی دیگر در کارنامه این بازیگر محسوب
می شــد .یا در ادامه می توانیم از ســریال
«کیمیا» نام ببریم که در کارنامه علی شادمان
به نوعی شروع درخشش یا اغاز دوران بلوغ
بازیگریش به حســاب می اید؛ بلوغی که با
فیلم هایی چون «جان دار» و «مردن در اب
مطهر» به کمال رســید و این بازیگر را برای
درخشش در نقش اول مجموعه ای پر هزینه و
جذاب چون «یاغی» ابدیده کرد.
علی شــادمان این روزها در شــمایل
جاوید ،پسر فقیر و دوست داشتنی «یاغی»
معصومیت و خشونت را به گونه ای پیوند زده
که قطع ًا تماشایش برای جماعتی که با این
طبقه از نزدیک اشنا هستند بسیار باورپذیر
و تحسین برانگیز خواهد بود .او در دومین
همکاری با محمــد کارت پس از نقش کوتاه
و متفاوتش در فیلم «شنای پروانه» امده تا
نقش اصلی یک درام اجتماعی پرچالش را
بر عهده بگیرد و سفر قهرمانی یک نوجوان
رویاپرداز و عاشق پیشه را اغاز کند .بی شک
تماشــای این کاراکتر دوست داشــتنی و
شیرین و دانســتن عاقبت این عشق و این
شاید عجیب باشد در حالی که دو پدیده
قبلی که از سریال «یاغی» معرفی کردیم،
هر دو بازیگران کمتر شناخته شده و جوانی
بودند که تازه با سریال «یاغی» درخشیدند
حاال از نام شناخته شــد ه ای چون عباس
جمشــیدی فر به عنوان یک پدیده در این
محموعه نام ببریم .احتماالً این سوال پیش
می اید که چگونه نام او پس از حدود بیست
سال ســابقه بازیگری در این بخش معرفی
می شود .اگر به کارنامه این بازیگر با سابقه
توجه داشته باشــید قطع ًا متوجه دلیل این
انتخاب خواهید شد .بازیگری که سال های
ســال در نقش های کمدی فرعی و اخیرا ً در
نقش های اصلی سریال های طنز تلویزیونی
شناخته شده بود و حاال در یک نقش متفاوت
و عجیب در سریال «یاغی» درخشیده است.
نقشی که می توان گفت یک تحول جدی در
مسیر حرفه ای این بازیگر است .قطع ًا باید
بخشی از ارزش و اعتبار کار او را به شجاعت
و جسارت محمد کارت برای در اختیار قرار
دادن چنین فضایی به چنین بازیگر توانایی
که سا ل ها مورد بی توجهی قرار گرفته بود
اعطا کرد .عباس جمشیدی فر چه در شمایل
پارسا پیروزفر
بی شک یکی از
برترین بازی های
سریال «یاغی» را
ارائه داده و وایرال
شدن چند تک گویی
انگیزشی او در
این مجموعه میان
کاربران ایرانی
اینستاگرام گواهی
بر استقبال گسترده
و محبوبیت روز
افزون این ستاره با
سابقه سینمای ایران
است؛ بازیگری که
در «یاغی» ثابت
می کند با ورود به
مرحله بازی در
نقش شخصیت های
میان سال باید شاهد
اوج مجددی در
کارنامه حرفه ای او
باشیم
و چه در نوع بازی همه مخاطبان «یاغی» را
غافلگیر می کند .انــگار پیش از این ما هیچ
شناختی از چنین بازیگری نداشتیم؛ مسیری
که او با ســریال «زخم کاری» اغاز کرد تا از
فضای کمدی اشنایی که در ان تجربه و سابقه
و توانایی دارد فاصله بگیرد و حاال با سریال
«یاغی» به کیفیتی در اجرا رسیده که مورد
توجه و تحسین اغلب مخاطبان و منتقدان
قرار گرفته است.
و باالخره :امیر جعفری
در طول بیست سال فعالیت هنری امیر
جعفری در سینما و تلویزیون ،چه ان زمان
که تنها به عنوان یک کمدین شناخته می شد
و چه بعدها که به عنوان یک بازیگر کارهای
درام و جدی تبحر خود را نشــان داد ،هیچ
وقت به یاد نداریم که او نقشــی را پایین تر
از حد متوسط اجرا کرده باشد .او به معنای
واقعی کلمه به عنوان یــک بازیگر کاربلد و
استاندارد در سینمای ایران شناخته می شود.
اما به جرئت می توان گفت امیر جعفری در
سریال «یاغی» از همه ابعاد تکنیکی ترین و
به نوعی برترین بازی مجموعه را در ۱۰قسمت
ابتدایی ان ارائه داده اســت؛ در سریالی که
وقتی قرار است درمورد بازیگران منتخب
ان بنویســیم نمی توان به کمتر از ۷الی ۸
گزینه رضایت داد .امیــر جعفری دیگر به
مرحله استادی در خلق کاراکتر رسیده .بازی
همزمان او در دو نقش متفاوت سریال های
«جیران» و «یاغی» اثبات این ادعاست .او
بازیگری ست که وقتی قرار است ضد قهرمان
زالو صفت سریال «یاغی» را به تصویر بکشد
با چنان تبحر و جزئیاتی شخصیت را طراحی
می کند که انگار ســال ها در ان مخروبه پر
از زباله زندگی کرده و سال هاســت خون
نوجوانان مستعدی چون جاوید را می مکد.
امیر جعفری در ســریال «یاغی» به معنای
واقعی صحنه را مال خود می کند و در عین
منفور بودن کاراکتر ،شیرینی و طراوتی به
نقش خود می بخشد که تماشایش را دلپذیر
و جذاب می کند .اگر «یاغی» را ندیده یا قصد
ندارید ببینید ،پیشنهاد ما این است تنها چند
قسمت ابتدایی این مجموعه را برای تماشای
بهترین یا حداقل یکی از بهترین بازی های
سال ،بهترین بازی سریال «یاغی» و شاید
بهترین نقش افرینــی کارنامه هنری امیر
جعفری ،ببینید. صفحه 52
پوشیـده در غبـار ابهـام
چرا ناصرالدین شاه نزد فیلمسازان ایرانی محبوب است؟
53
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 53
زیر ذره بین
ابراهیم تبار
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
54
ان چه که سلطان
صاحب قران را از
اخالف و اسالفش
به نوعی متمایز
می کند ،اهل هنر
بودن این پادشاه
قجری است.
ناصرالدین شاه
عالقه ویژه ای به
هنر داشت .نقاشی
می کرد ،خطاطی
می کرد ،ساز
می نواخت ،به نمایش
و تعزیه عالقه داشت
و عکاسی می کرد.
این بسته جذاب
فرهنگی هر کسی
را متقاعد می کند
که زندگی این شاه
هنرپرور را به رشته
تحریر و تصویر
دربیاورد
ساخت فیلم و سریال های مرتبط با تاریخ
و مبتنی بر تحوالت و اتفاق های سیاســی و
اجتماعی مربوط به یک دوره تاریخی از دسته
محصوالت تصویری پرطرفداری است که چه
در ســینمای ایران و چه در سینمای جهان
همواره با اســتقبال خوبی مواجه بوده است.
در ایران هم ژانر تاریخی از ژانرهای پرطرفدار
اســت که همواره مورد توجــه مخاطبان و
فیلم ســازان بوده اما با توجه بــه مقتضیات
مختلف فیلم ســازی و محدودیت های فنی
و خــط قرمزهــای متعدد ،ســاخت ان ها با
چالش هــای فراوانی مواجه بوده اســت .این
ســریال ها گاهی مبتنی بر وجه تاریخ نگارانه
و براساس مســتندات تاریخی شکل گرفته و
گاهی تنها با دســت مایه قراردادن یک دوره
تاریخی و وام گرفتن از اوضاع و احوال سیاسی و
اجتماعی ان دوره ،داستانی را بر بستر تاریخی
موردنظر شکل داده که مابه ازای خارجی واقعی
نداشته و از خیال فیلمنامه نویس برامده است.
بک لحظه چشــمان خود را ببندید و به
شمایل پادشاهان در سینما و تلویزیون ایران
فکر کنید .اولین تصویری که به ذهن شــما
خطور می کند ،تصویر کیســت؟ قطع قریب
به یقین می تــوان گفت بخش عمــده ای از
مخاطبان با فکر کــردن به این موضوع اولین
تصویر شــکل گرفته در ذهن شــان تصویر
ناصرالدین شــاه قاجار است .یک نگاه کلی به
ســاخته های دوره های مختلف فیلم سازی
در ایران بیانگر این نکته اســت که اساســاً
دوره قاجار و به ویژه شــخص ناصرالدین شاه
از پرطرفدارترین دوره ها و شــخصیت های
تاریخی نزد فیلم سازان بوده است« .سلطان
صاحبقران»« ،امیرکبیر»« ،کمال الملک»،
«سال های مشــروطه» و حتی فانتزی بامزه
«ناصرالدین شــاه اکتور سینما» تنها بخشی
از فیلم ها و ســریال هایی اســت که با اتکا به
دوره تاریخی معاصر با ناصرالدین شاه به این
شاه قاجار پرداخته اند .در این سال های اخیر
هم سه ســریال «جیران» ،ســریال ناموفق
و نیمه کاره رهاشــده «قبله عالم» و سریال
بالتکلیف «اهوی من مــارال» هم به زندگی
این پادشاه قاجاری پرداخته اند .به راستی راز
این محبوبیت در چیست؟
ناصرالدین شاه ،یکی از شاهان ویژه تاریخ
ایران است و علی رغم اســناد بسیاری که از
دوره او باقی مانده ،هم چنــان هاله ای از ابهام
در خصوص کیفیت حکومت داری و اخالق و
ویژگی های او وجود دارد .شاید به دلیل ان که
تحلیل های صورت گرفته بر اسناد باقی مانده
از دوران ناصــری در دو حکومــت بعدی با
ســوگیری های فراوانی همراه بوده است که
از تنفر زعمای دو حکومت از ناصرالدین شاه
برمی ایــد .به عنوان مثــال نــگاه غالب به
ناصرالدین شــاه فردی کم هــوش ،زن باره،
فاسد ،وطن فروش و نخبه کش که امیرکبیر صفحه 54
را به شــکلی فجیع به قتل رســاند و از رموز
مملکت داری هیچ نمی دانست و به فرومایگان
و بادمجان دورقاب چین ها بها می داد را تصویر
می کند .واقعیت این اســت که ناصرالدین شاه
قاجار ،برخالف تصویری که از او قالب شــده
است ،انسان نااگاه و بی خبری نبود و در قیاس
با شاهان قاجار و اکثر شاهزادگان و والیان وقت،
حتی یک سر و گردن هم در اشنایی با اوضاع
جهان و ظرایف عرصه سیاست ایران ،از ان ها
باالتر بود .ناصرالدین شاه در اسناد به جامانده
فردی هنرمند و هنردوست ،عالقه مند به اصالح
امور مملکت ،اشنا به زبان های فارسی ،عربی،
انگلیس ،روسی و فرانسه (تا این حد که اولین
لغت نامه فرانسه به فارسی توسط شاه تدوین
شــد) ،بنیان گذار مدرنیزاسیون ،کسی که در
خالل وقوع انقالب صنعتی که همه حکومت ها
را با بحران مواجه کرد 50 ،سال مملکت داری
کرد و عالقه مند به علوم جدید به نظر می رسد.
ناصرالدین شاه واقعی تاریخ کدام است؟
اگر بدون این کــه وارد مطالعات تاریخی
و یا جامعه شناســی تاریخی بشویم بخواهیم
پاسخی به این پرسش بدهیم دالیل مختلفی
را می توانیم برشــمریم که این پادشــاه را در
زمره محبوب ترین شخصیت های تاریخی نزد
فیلم ســازان و فیلم نامه نویسان قرار می دهد.
در این یادداشت تالش می کنیم به دالیل این
محبوبیت اشاره کنیم.
سلطان صاحب قران
دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار حدود
48سال طول کشــید و پس از شــاپور دوم
ساســانی (حدود 70ســال) و تهماسب اول
صفوی (حدود 52ســال) طوالنی ترین دوره
پادشاهی در میان تمامی شاه های تاریخ ایران
را داراســت .او به افتخار نیم قرن سلطنت بر
بقِران نامیــد .این دوره
ایران ،خــود را صاح
طوالنی سلطنت سبب شد که حوادث مختلفی
در دوران پادشاهی او رخ دهد و تعدد حوادث
سیاسی خود زمین ساز بروز و ظهور درام های
متفاوتی می شود که می تواند شکلی افسانه ای
به دوران سلطنت ناصرالدین شاه بدهد.
امیرکبیر
میرزا محمدتقی خان فراهانی ،نخستین
صدراعظم ناصرالدین شاه بود که لقب امیرکبیر
را دریافت کرد .امیرکبیر به واسطه اصالحات
گسترده ای که در نظام حکومت داری و مسائل
اجتماعی پدید اورد یکی از محبوب ترین رجال
سیاسی تمام تاریخ نزد ایرانیان است .تمام دوره
صدارت امیرکبیر در دوره زعامت ناصرالدین شاه
گذشت و بنیان بسیاری از نهادها در دوره او رخ
داد .زندگی امیرکبیر به واســطه ارتقاء در اثر
سخت کوشی و هوش و فراست و رسیدن از یک
کودک کارگر به مقام صدراعظمی همواره زبانزد
بوده است .این زندگی پرفراز و نشیب در نهایت
به قتلی دردناک انجامید که به واسطه سعایت
بدخواهان و به فرمان ناصرالدین شاه انجام شد.
از وقایع مربوط به قتل امیرکبیر و صدور فرمان
ان تا پشیمانی شاه از این دستور داستان ها و
افسانه ها و روایت های تاریخی زیادی موجود
است که شاخک نویسندگان را به ان حساس
می کند.
حرمسرای ناصری
یکــی از معرو ف تریــن ویژگی هــای
ناصرالدین شــاه ،حرمســرای پــر و پیمــان
و داســتان های افسانه ای اســت که از روابط
او و زنانش نقل می شــود .مشــهور است که
ناصرالدین شــاه زنان زیادی را به صورت عقد
دائم و یا صیغه به ازدواج خود دراورد .این زنان
که تعداد ان ها از 80تا 110زن ذکر شده است
در حرمسرایی زندگی می کردند که تا 1000
زن اعم از زنان شاه ،زنان متعلق به دربار و کنیز
و مباشــران این زنان را در خود جا می داد .در
بین این همســران دائم و صیغه ای تعدادی از
انان زنان مشهوری شدند که شاید بتوان گفت
افسانه ای ترین و مشهورترینشان همین خدیجه
خانم تجریشی ملقب به جیران است .مشهور
اســت که جیران اولین زنی بود که شاه واقعاً
عاشق او شد و ازدواجی از سر عشق و عاشقی
داشتند .زنی که بخشی از شهرتش را مدیون
جسارت و سنت شــکنی هایش است .تسلط
به ســوارکاری و تیراندازی ،سخنوری و تالش
برای اثرگذاری در روابط سیاسی از مولفه های
شهرت این همســر صیغه ای شاه قاجار است.
گلین خانم نخستین همســر ناصرالدین شاه،
خجسته خانم تاج الدوله ،شکوه السلطنه مادر
مظفرالدین شاه ،ستاره خانم تبریزی که همسر
عقدی شاه بود اما با تبدیل عقد دائم به موقت
شاه توانست جیران را به عقد دائم خود دراورد،
مشهورترین زنان ناصرالدین شاه هستند .این
روابط پیچیده و تعدد زنان در حرمسرای شاه
وقتی بــا نقش افرینی برخــی از خواجه های
حرمسرا ممزوج شــود ،خوراک مناسبی برای
افریدن قصه ها و افســانه هایی است که یک
سرش به شاه قدرقدرت قاجاری می رسد.
دست نوشته ها
از شخص ناصرالدین شاه خاطرات روزانه ای
به جا مانده است که بســیاری از روابط درون
دربار و وقایع سیاســی و اجتماعی دوران را از
زاویه نگاه شخص اول مملکت پوشش می دهد.
نزدیکی دوران ناصری به روزگار ما و رســیدن
این خاطرات بالواسطه باعث شده است که این
خاطرات به خمیرمایــه درام های زیادی حول
محور قبله عالم تبدیل شود و داستان پردازی
در خصوص شــخصیت این پادشاه را اسان تر
کند .به گواهی تاریخ ناصرالدین شاه اولین شاه
ایرانی است که خاطرات روزان ه خود را به رشته
تحریر دراورده است و قلم جذاب و طناز شاه به
اهمیت و جذابیت ان افزوده است.
از ســوی دیگر وجــود کتاب ارزشــمند
روزنامه خاطــرات اعتمادالســلطنه که متن
خاطرات محمد حســن صنیع الدوله ملقب به
«اعتمادالسلطنه» است .اعتمادالسلطنه که
از رجال دربار ناصرالدین شاه بود ،در روزنامه
خاطرات خود ،وقایع سیاســی و اتفاق های
دربار را در ۱۵ســال اخر عمرش که شامل
سال های ۱۲۹۸تا ۱۳۱۳قمری می شود ثبت
کرده است .وی چون به دربار شاه راه داشت،
نکته های قابل توجهی از زندگی رجال ،وضع
اجتماعی ،زدوبندهای سیاسی و مسائل پشت
پرده به نگارش دراورده است.
قصه پردازی بر اســاس این نوشــته ها و
خاطره ها چه به لحــاظ تاریخی و اجتماعی
و چه به لحــاظ به وجــوداوردن زمینه های
قصه پردازی دست نویسنده ها را در پرداختن
به این دوره تاریخی باز می گذارد و با استقبال
فیلمسازان و فیلمنامه نویسان مواجه می کند.
بزرگ ترین
مشکل سریال
«جیران» این است
که بین پایبندی به
واقعیت های تاریخی
و یا روایت شخصی
فیلم ساز مردد مانده
است و این سبب
بروز اشتباهات متعدد
تاریخی شده است
که می توان در یک
مقاله مفصل به ان
پرداخت .ان چنان که
می توان اشاره کرد
علی رغم این که
بنابه روایت سریال،
عقد شاه و جیران
پس از قتل امیرکبیر
رخ داده است اما در
اسناد و روایات متقن
تاریخی ،امیرکبیر در
زمان ازدواج جیران
و ناصرالدین شاه
زنده بود و مقام
صدراعظمی را
برعهده داشت
جهانگرد
ناصرالدین شاه به ابتکار میرزا حسین خان
سپهساالر در حدود سال های 1250شمسی
به سفر فرنگ رفت و با پیشرفت های اروپاییان
هم عصر خود از نزدیک اشــنا شد .حدود 5
سال بعد هم این سفر مجددا ً تکرار شد و باعث
شد شاه قاجار با بسیاری از مظاهر پیشرفت و
مدرنیزاسیون از نزدیک اشنا شود .رهاورد این
سفرها عم ً
ال سبب پایه گذاری حرکت به سمت
مدرنیزاسیون در ایران شد .در طی این سفرها
شاه به مجالس رقص ،کنسرت ها و نمایش ها
رفت و با چهره های سرشــناس و هنرمندان
گفتگو کــرد و حتی بــا مردم عــادی نیز به
گپ وگفت می پرداخت .این سفرها هزینه های
مالی سنگینی به دولت و مردم وارد می کرد
و این کسری ها از افزایش مالیات و استقراض
از دولت های خارجی پوشش داده می شد .اما
منافع زیادی هم نصیب جامعه ایران کرد .ورود
دستگاه های ضرب سکه ،چاپ اولین تمبرهای
پســت ایران ،بنیان گذاری پلیس ،تغییرات
گسترده در شهرسازی و برداشتن دیوارهای
شهر ،ســاخت اولین موزه ،ساخت اولین باغ
وحش و بنیان گذاری خیابان الله زار و تغییر
در نظام دولتی و حــذف مقام صدراعظمی و
تشکیل کابینه به ســبک دولت های اروپایی
بخشی از این تغییرات هستند .این تغییرات
اگرچه با نابه سامانی های ســال های پایانی
سلطنت قاجار و در گیرودار انتقال از خاندان
قاجار به پهلوی چندان نتوانست نقش پررنگی
ایفا کند اما عم ً
ال تاثیر خود را در ســال های
اغازین سلطنت رضاشاه پهلوی نشان داد.
مجموعــه خروجی این اتفاقــات که در
خاطرات شخص ناصرالدین شاه و یا مکتوبات
باقی مانده از ان دوران ثبت شــده و به دست
نســل های بعدی رسیده اســت زمینه ساز
روایت های زیادی شده اســت که پایه گذار
فیلم ها و سریال های مختلفی شد.
هنرمند هنرشناس
ان چه که سلطان صاحب قران را از اخالف
و اسالفش به نوعی متمایز می کند ،اهل هنر
55
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 55
زیر ذره بین
بودن این پادشاه قجری اســت .ناصرالدین شاه عالقه ویژه ای به
هنر داشت .نقاشی می کرد ،خطاطی می کرد ،ساز می نواخت ،به
نمایش و تعزیه عالقه داشت و عکاسی می کرد .این بسته جذاب
فرهنگی هر کسی را متقاعد می کند که زندگی این شاه هنرپرور
را به رشــته تحریر و تصویر دربیاورد .ناصرالدین شاه به نقاشی
عالقه زیادی داشت و در کودکی نقاشی را نزد عموی کمال الملک
فراگرفت و بعدها تالش زیادی کرد که نقاشــی را به کمال فرا
بگیرد اما تصاویر باقی مانده از نقاشــی های شاه نشان می دهد
تالش او چندان قرین موفقیت نبوده اســت امــا حمایت های
ویژه شاه از نقاشان ســبب خلق شاهکارهایی مانند نقاشی های
کمال الملک شد.
شاه قاجار وقتی برای اولین بار با پدیده عکاسی مواجه شد
و نخستین عکس های ثبت شــده از خودش را که معلم فرانسه
دارالفنون گرفته بود ،دید شــیفته ان شــد و تالش کرد کار با
دوربین را یاد بگیرد و عکس های زیادی هم که منتسب به اوست
باقی مانده اســت .ناصرالدین شــاه عکس هایی گرفته است که
گاهی بیانگر نوعی از نبوغ عکاسانه در او بود از جمله عکس های
خودنگارانه ای کــه در تاالر اینه انداخته و بــه نوعی جد بزرگ
سلفی های امروزی است.
در زمینه ادبیات هم شاه شهید تالش هایی در سرودن شعر
و داستان سرایی داشت که چندان موفق از اب درنیامد و ترجیح
داد تنها به گوش دادن نوشته های دیگران اکتفا کند.
انتوان سوروگین
انتوان ســوروگین عکاس روس-گرجی تبار بــود که در
عهد ناصری در ایران می زیست و تا سال های سلطنت رضاشاه
همچنان مشغول به عکاسی بود .ســوروگین که از زمان والیت
عهدی مظفرالدین شاه به دستگاه ســلطنت راه پیدا کرده بود
عکس های زیادی از زندگی اجتماعی مردم در ان دوره و به ویژه
عکس های مشهوری از دربار ناصری گرفت و پرتره هایی از شاه
و اشخاص سرشناس دربار از هنر عکاسی سوروگین باقی مانده
است .این تصاویر امکان شبیه سازی افراد و مکان های ان دوره را
برای فیلمسازان فراهم می کند.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
56
خط قرمز
واقعیت این اســت که پرداختــن به دوره قاجــار و به ویژه
ناصرالدین شاه با کمی اغماض خط قرمزهای حساس کمتری
در قیاس با دوره پهلوی دارد .رعایت کمی از مسائل در خصوص
روابط شاه و زنان حرمسرا ،می تواند باقی مســائل را از زیر نگاه
سانسور و ممیزی به در ببرد .ان چه که به اختصار برشمرده شد،
بخشی از دالیلی است که ناصرالدین شاه را برای نویسندگان و
فیلمسازان سینما و تلویزیون ایران محبوب کرده است و حاال هم
با همین دالیل و برخی دالیل دیگر ،سریال «جیران» به تصویر
درامده است که علی رغم مشکالت متعددی که در نحوه روایت
وقایع تاریخی دوره ناصری دارد ،اما با اقبال نسبی مخاطبان خود
مواجه شده است .بزرگ ترین مشکل سریال «جیران» این است
که بین پایبنــدی به واقعیت های تاریخی و یا روایت شــخصی
فیلم ساز مردد مانده است و این ســبب بروز اشتباهات متعدد
تاریخی شده است که می توان در یک مقاله مفصل به ان پرداخت.
ان چنان که می توان اشــاره کرد علی رغم این کــه بنابه روایت
سریال ،عقد شاه و جیران پس از قتل امیرکبیر رخ داده است اما
در اسناد و روایات متقن تاریخی ،امیرکبیر در زمان ازدواج جیران
و ناصرالدین شاه زنده بود و مقام صدراعظمی را برعهده داشت.
شــاید به خالصه بتوان گفت ناصرالدین شاه محبوبیتش را
از همان ابهامی برگرفته است که همیشه در روایت تاریخ از او با
ان مواجهیم .شاهی که از یک مستبد عیاش تا غمازی عشوه گر
تصویر شده و چهره واقعی اش در غباری از ابهام پوشیده است. صفحه 56
«در قاب کوچک»
«معرفی مجموعه های مهم تلویزیونی»
حسنحقیقی صفحه 57
قاب کوچک
شجاعت ورود به حوزه ای حساس
اقـای قاضـی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
58
«اقای قاضی» درامی دادگاهی است که به کارگردانی سجاد مهرگان و تهیه کنندگی
احمد شفیعی ساخته شده است .نقش اصلی مجموعه را بهزاد خلج بازی می کند .هر قسمت
از اقای قاضی شامل دو اپیزود است و در هر اپیزود ماجرای یک پرونده قضایی روایت می شود؛
پرونده هایی که همگی از موضوعات و پرونده های واقعی اقتباس شده اند .گروهی دوازده
نفره از نویسندگان به سرپرستی سید محمد حسینی کار نگارش «اقای قاضی» را بر عهده
داشته اند و کیومرث مرادی هم مسئول انتخاب بازیگر مجموعه بوده است .در مجموع در
این سریال حدود 300بازیگر نقش افرینی کرده اند که بسیاری از ان ها برای اولین بار جلوی
دوربین تلویزیون رفته اند« .اقای قاضی» در 42قسمت (در مجموع 84پرونده) تولید شده
و هر هفته دو قسمت از ان (پنج شنبه ها و جمعه ها ساعت )22:30از شبکه دو پخش می شود.
الزم به ذکر است که صحبت هایی مبنی بر تولید فصل دوم «اقای قاضی» هم شنیده شده و
باید منتظر ماند و دید که ایا این بحث ها به سرانجام خواهند رسید یا خیر.
دیگران چه گفته اند؟
روزنامه هفت صبح« :ان چه ترسیم شده واقعی
است و همین مســئله باعث ایجاد فضایی باورپذیر
شــده .بهزاد خلج در نقش قاضی عملکردی موفق
داشته و همزمان که رفتاری جدی از خود بروز می دهد،
روی مهربان قاضی را هــم عرضه می کند .بازیگران
(که همه نااشنا هستند) هم در نقش ادم های عادی
باورپذیر ظاهر شده اند .کیومرث مرادی بازیگردان
«اقای قاضی» اســت و با توجه به تجربه او در این
عرصه ،طبیعی است که چنین نتیجه ای به دست بیاید.
سازندگان ،در عین اگاهی رسانی ،در پی ایجاد حس
خوشایند حمایت قانون از همه هستند .نمونه اش در
فصل شکایت یک پارکبان از رئیس یک بانک که در
نهایت پارکبان پیروز شد».
محســن ابراهیمی (رئیس امور فرهنگی قوه
قضاییه)« :ســریال «اقای قاضی» یکی از بهترین و
ماندگارترین اثار نمایشــی ما در موضوع قضاوت و
دادگاه در تاریخ معاصر ایران است و در طول تاریخ
سریالی با ســوژه ای که اختصاصی به این موضوع
داشته باشــد و فضای دادگاه را به خوبی به تصویر
بکشد ،نداشتیم .سریال «اقای قاضی» تالش می کند
دادگاه و فرایند رسیدگی به دعاوی و شکایت ها را به
تصویر بکشد که به نظر می رسد در این زمینه موفق
بوده است .شخصیت اقای قاضی برای اولین بار ،هم
از نظر بازی ای که انجام شــده و هم از نظر محتوا و
سوژه هایی که با ان ها ارتباط برقرار کرده نمایش خوبی
از شخصیت قاضی است؛ کمتر دیده ایم که در فیلم و
سریالی شخصیت قاضی ،خوب ،درست و واقعی به
نمایش دراید .وقتی درباره شغلی قضاوت می کنید،
بازنمایی و به تصویر دراوردن شخصیت ان سخت
است که سریال اقای قاضی در این زمینه موفق بوده
است( ».منبع :روزنامه جام جم).
محمدهادی جعفرپور (وکیل دادگستری)...« :
از گفت وگوی دوطرفه قاضی با طرف های پرونده که
در غالب مواقع از قاضی ان چنان چهره غیر مانوسی
ارائه می دهد که با تاســف باید گفت بیشتر به وهن
جایگاه قضاوت نزدیک است تا انتقال صحیح اخالق
قضا که بگذریم ،عدم اشــنایی با برخی موضوعات
بدیهی عالم قضا-حقوق بــه حدی در این مجموعه
دیده می شود که مجال اشاره به ان در یک یادداشت
نیست؛ این که قاضی محکمه در تقابل با متهم بدون
توجه به حداقل های قانونــی از حکم و نظر خویش
پرده بر می دارد و مث ً
ال به متهمی که پزشک است و
در امر طبابت قصور کرده ،می گوید اول که شش ماه
تا سه سال زندان داری! بعد متهم می گوید یعنی االن
شــما مرا به زندان معرفی می کنی؟ قاضی در پاسخ
می گوید :من که حکم نمی دهم ،حکم زندان را دادگاه
انقالب می دهد! دادگاه انقالب ان هم برای جرم قصور
پزشکی؟ یا در اپیزودی دیگر پیرمردی به اتفاق یک
جوان بابت مســئله اجاره بها و هزینه انشعابات به
همین قاضی مراجعه می کنند و اقای قاضی به پیرمرد
می گوید :پدرجان شکایت شما چیست؟ و پیرمرد در
پاسخ می گوید :پسرم شکایت لفظ درستی نیست
بگو خواسته ام چیســت؟! و قس علی هذا عبارات و
رفتارهای عجیب وغریبی اســت که به قطع و یقین
در هیچ محکمه ای و نظام حقوقی جز مجموعه «اقای
قاضی» تاکنون سابقه نداشته .این ها نمونه کوچکی صفحه 58
است از ایرادات مجموعه مورد اشاره( ».منبع:
خبر انالین)
ســمیرا مقدســی (وکیل دادگستری
و مشــاور حقوقی)«« :اقای قاضی» نقطه
عطف برنامه های اموزشــی -حقوقی است
و فکر می کنم اولین برنامه ای اســت که به
صورت دیالوگ به اموزش مســائل حقوقی
می پــردازد .البته پیــش از ان برنامه های
اموزشی -حقوقی دیگری در شبکه سه یا
پنج داشتیم که با سوال و جواب پیش می رفت
و مسائل حقوقی در ان بیان می شد اما چون
سوال و جواب جنبه اموزش مستقیم دارد،
اثرگذاری موردنظر را روی مخاطب نخواهد
داشت ،برخالف ان برنامه ها مخاطب حین
دیدن «اقای قاضی» حواســش به سریال
است و نمی خواهد چیزی یاد بگیرد و حتی
مبنای فیلم نیز بر اســاس اموزش مستقیم
به مخاطبان نیســت بلکه مــا به صورت
غیرمستقیم از ان یاد می گیریم .این بهترین
رکن ســریال «اقای قاضی » است .بیننده،
شخصیت اقای قاضی را شــجاع ،قوی ،با
علم باال ،دلســوز ،پیگیر و هر ان چه را که
تماشاگر از شخصیت یک قاضی انتظار دارد،
در این سریال شاهد است .این مساله باعث
می شود نوجوان ها و جوان هایی که هنوز وارد
رشته خاصی نشده اند به سمت شغل قضاوت
کشیده شوند ...شــخصیت اقای قاضی با
واقعیت کمی تفــاوت دارد و انتقاد برخی از
وکال و حقوقدان ها به «اقای قاضی» برهمین
اساس اســت ...همچنین ان طور که صحنه
دادگاه را در سریال «اقای قاضی» می بینیم با
واقعیت تناقض دارد .اما سریال است نمی تواند
دقیق ًا حقیقت را بازنمایی کند بلکه با هنر ،فکر
و خالقیتی که دارد می خواهد پشت برنامه
نمایشــی ،حرفی بزند .سریال سازی همین
است ،می تواند قسمت هایی از واقعیت را نشان
ندهد اما اصل قضیه یعنی اموزش حقوق و
پیشــگیری را به خوبی نمایش داده است».
(منبع :خبرگزاری تسنیم)
نظر عوامل
ســجاد مهرگان« :ما در ایران سریال
درام دادگاهی و حقوقی نداشتیم .بنابراین
همین موضوع کار ما را سخت تر می کرد که
برای نخستین قدم سعی کنیم هم یک کار
خوش ساخت بسازیم و هم این که پرونده ها به
لحاظ حقوقی هم درست روایت شود .گرچه
نمونه های خارجی با این موضوع تولید شده
اما به درد کار ما نمی خورد ،زیرا قوانین حقوقی
قضایی ما و سلیقه مردم برای تماشای چنین
اثاری متفاوت است .بنابراین نمی خواستیم
کاری بســازیم که مخاطب دوست نداشته
باشد .بنابراین الهام از کار خارجی نگرفتیم...
با خیلی از اساتید فیلمنامه نویسی صحبت
کردیم زیرا بیــن درام جنایی و درام قضایی
تفاوت وجود دارد .مــا در ایران تجربه درام
جنایی را داشــته ایم اما درام قضایی را کار
نکرده بودیم( ».منبع :روزنامه جام جم)
بهزاد خلــج« :شــخصیت ها الزام ًا نه
ال سیاه هســتند و نه کام ً
کام ً
ال سفید بلکه
خاکستری اند .این در مورد تمام شخصیت ها
صدق می کند .البته هر چه زمان جلوتر می رود
سرعت زندگی بیشــتر شده و شخصیت ها
پیچیده تر می شــوند .برای من خیلی مهم
بود که قاضی ای را بازی کنم که گاهی خوب
است و گاهی هم بد .گاهی زور می گوید ،گاهی
خشمگین می شود ،گاهی انتقام می گیرد،
گاهی رئوف است و بخشنده .وقتی با قضات
صحبــت می کردیم می گفتنــد ان ها هم
ترس هایی دارند و اشتباهاتی می کنند .گاه
وقتی به خانه می روند به این فکر می کنند که
ایا تصمیم شان درست بوده یا نه .چیزی که در
شخصیت قاضی خیلی مهم بود این بود که این
ادم یک انسان است .برایم خیلی مهم بود که
این «انسان» را بازی کنم .اما این نکته را هم
مورد توجه قرار دادیم که این قاضی چگونه
«باید باشد» و چه چیزی «نباید باشد» .االن
در برخی از نظرات به ما می گویند که مگر یک
قاضی این قدر لبخند می زند؟ در عین حال که
این قاضی باید یک انسان واقعی می بود ،باید
چیزهایی را به او اضافه هم می کردیم .باید
این نکته را منتقل می کردیم که اص ً
ال ایرادی
ندارد که قاضی گاهی اوقات لبخند بزند .هیچ
ایرادی ندارد که در حین کار قهوه هم بخورد.
مگر قهوه خوردن جرم اســت؟ همین نکته
برای عده ای عجیب بود .این موارد را بیشتر
سجاد و اقای مرادی مدیریت کردند( ».منبع:
روزنامه صبا)
سجاد مهرگان« :خیلی از این پرونده ها
را از قضات برجسته در قوه قضاییه گرفتیم.
در روزهای اول وقتی از ان ها درخواســت
پرونده هــای جذاب می کردیــم ،به خاطر
فضاسازی رســانه ای پرونده هایی در مورد
(مث ً
ال) تجــاوز به ما معرفــی می کردند ،اما
می گفتیم این ها موضوعات «حاد واقعیت»
هستند .درســت اســت که در جامعه رخ
می دهند و نمی شود انکارشــان کرد اما در
عین حال موضوعات تکرارشونده و اساسی
برای جامعه نیستند .بیشــتر موضوعات
پیش امده ،خیلی ساده اند و ممکن است اص ً
ال
به ان ها توجه نکنیم اما در زندگی مان وجود
دارند .من چیزی حدود ۳۰۰پرونده را برای
ساخت این سریال خواندم .صادقانه بگویم که
جذاب ترین موارد ،همان موضوعات زمینی
و عمومی هســتند .موارد دیگر ،موضوعات
عموم ًا حادی هســتند که بیشــتر گزاره
خبری اند و زیبایی شناسی ندارند .چیزی از
خرده فرهنگ ها در ان ها نیست .ان موارد
بیش از ان که روی فطرت انسان تمرکز کنند
روی امیال حیوانی تمرکز می کنند و بنابراین
موارد حاد غیرانسانی هستند .سینمای ایران
متاسفانه خیلی روی این موارد تمرکز می کند.
البته نمی گویم نباید چنین باشد اما این که با
این حجم به این موارد می پردازیم محل بحث
است( ».منبع :روزنامه صبا)
در این مجموعه
شاکی و متشاکی
بنابر سطح
فکری ،اجتماعی
و انسانی شان
به شکلی کام ً
ال
متقاعدکننده و
باورپذیر به بحث
و مشاجره برای
گرفتن حق خویش
می پردازند ،گویی نه
با یک بازی و نمایش
که با یک واقعیت
تصویری از ادم های
حاضر در دادگاه
طرفیم
نظرشخصی
نشســتن پای حرف هــای یک وکیل
یا قاضی دادگســتری در قالب یک برنامه
تلویزیونی گفت وگو محور ،معموالً کار ساده
ای نیست ،مگر اینکه پاسخگوی یک دغدغه،
نیاز و ســوال ذهنی از یک فرد باشد .اصوالً
وقت گذرانی پــای برنامه ای با کلی قوانین و
تبصره از پرونده های قضایی فاقد جذابیت
اســت .ولی به محض اینکه به ان شــکل
نمایشــی بدهیم و طرفین دعوی برای ان
تعیین کنیم ،در کنار بار اموزشی از جذابیت
نیز برخوردار می شود .دعوا و مشاجره لفظی
میان دو یا چند نفر معمــوالً توجه برانگیز
است ،تا جایی که می تواند ترافیک شهری
هم راه بیندازد .با این شرایط دستور کار قرار
دادن یک اختالف و دعوای رخ داده در یک
پرونده قضایی در فرمی نمایشی نیز به طور
حتم جذابیت های خودش را خواهد داشت.
مخصوص ًا اگر نمایشــی نزدیک به واقعیت
باشد؛ مشابه ان چیزی که در مجموعه «اقای
قاضی» نیز شاهدش هســتیم .البته شاید
این مجموعه با روایت و شکل مستندتر در
اجزای ســاختاری (از صحنه گردانی گرفته
تا فیلمبرداری) موفق تر نیــز می بود اما تا
همین جا هم قدم مثبتی است .عامل توفیقش
نیز نمایش باورپذیر و نزدیک به واقعیتی است
که حکایت از احاطه کارگردان بر کارش و بازی
گرفتن از بازیگران کم نام ونشــان ان دارد.
در واقع این اثری است که عالوه بر انتخاب
موضوع دعوی ،به شدت وابسته به کیفیت
اجراســت .چنان که در این مجموعه شاکی
و متشاکی بنابر ســطح فکری ،اجتماعی و
انسانی شان به شکلی کام ً
ال متقاعدکننده و
باورپذیر به بحث و مشاجره برای گرفتن حق
خویش می پردازند ،گویــی نه با یک بازی و
نمایش که با یک واقعیت تصویری از ادم های
حاضر در دادگاه طرفیم .مثل عالم واقع انها
در حرف هم می پرند و برای فریب قاضی نقش
بازی می کنند و به دروغ متوسل می شوند تا
نجات پیدا کننــد .از طرفی به نوعی با اثری
معمایی نیز طرفیم که پای قضاوت بیننده را
هم وسط می کشد و او را وارد چالش انتخاب
حق از ناحق و همچنین ســنجش و تخمین
اندازه عدل ،انصاف و قوه تشخیص خویش
می کند.
چهره شاخص
بهزاد خلج گرداننــده ،مجری و قاضی
دادگاه ســریال «اقای قاضی» است و تنها
بازیگر ثابت کار .اگر او را برگ برنده سریال
ندانیم ،بی انصافی کرده ایم چرا که نبض کار
در اختیار اوست و محرک روایت ،مخصوص ًا
در مواقعی است که ســریال از جدیت الزم
دور و نیازمند به تغییر ریتم می شود .نقطه
قوت خلج نیز لحن یکنواخت الزم در سراسر
سریال و همچنین کلی کنش و واکنش اصیل و
غیرقابل پیش بینی و به شدت نزدیک به بداهه
با اجرایی شبه مستند است.
59
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 59
قاب کوچک
بارش سپیدی ها بر سیاهی های زندگی
برف یب صدا یم ابرد
«برف بی صدا می بارد» مجموعه ای درام به کارگردانی پوریا اذربایجانی و محمدرضا شفیعی است .این مجموعه
همچنین اخرین فعالیت زنده یاد مسعود بهبهانی نیا است؛ نویسنده باتجربه ای که اتفاق ًا تخصص ویژه ای در نگارش
سریال های طوالنی داشت و متاسفانه سال گذشته از دنیا رفت .الیکا عبدالرزاقی ،پوریا پورسرخ ،پاشا رستمی ،پوریا
شکیبایی ،مریم شیرازی ،فرهاد ائیش ،مائده طهماسبی ،اتیال پسیانی ،ثریا قاسمی ،هادی دیباجی ،فریبا متخصص،
مینا وحید و پانته ا سیروس از جمله بازیگران این مجموعه به شمار می روند« .برف بی صدا می بارد» داستان تالش های
یک دشمن قدیمی را برای بر هم زدن اتحاد یک خانواده اصیل ایرانی در سه دهه مختلف روایت می کند .قرار بر این
بود که این مجموعه در دو فصل تولید شود .فصل اول در 100قسمت به مرحله تولید رسید و 68قسمت ان در فاصله
دی تا اسفند 1400روی انتن شبکه 3سیما رفت .اما همزمانی پخش سریال با مناسبت هایی چون عید نوروز و ماه
رمضان باعث توقف پخش این مجموعه شد .بعد از ان هم به دالیلی این وقفه ادامه پیدا کرد تا این که پخش قسمت های
باقی مانده از فصل اول از تاریخ 14تیر 1401اغاز شد.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
60
دیگران چه گفته اند؟
علی مهاجر (روزنامه کیهان)« :مجموعه
تلویزیونی «برف بی صدا می بارد» هر چند که
یک ملودرام خانوادگی اســت که داستان ان
در دهه های 60و 70می گذرد ،اما دقیقاً روی
یکی از مهم ترین مسائل روز جامعه ایرانی دست
گذاشته است .داســتان این سریال ،تمثیلی از
وقایع سال های اخیر ماست .خانواده ای که هدف
نفوذ یک دشمن قرار گرفته است؛ دشمنی که
سال هاست در پی رسوخ در این خانواده است
و در لباس دوســت ،اعضای خانــواده را فریب
می دهد .ان هایی که اصالت و ارزش ها و منافع
خانواده را ارجح می دانند ،خیلی سریع به ماهیت
این دشمن نفوذی پی می برند ،اما افراد مغرور و
ساده دل و در عین حال حسودی چون سیمین
فریب می خورند و بازیچه می شــوند .حسادت
ان چنان او را فرا می گیرد که برای عقده گشایی،
دشمن را به دوست ترجیح می دهد و ...وقتی اگاه
می شود که همه زندگی اش به یغما رفته است!...
ســیمین ،احمد و کیانی ،هر یک نمودهایی از
جریان های مختلف هستند که در این سریال
به طور هنرمندانه دراماتیزه شده است .عالوه بر
این ها باید به نمایش زیبایی های زندگی سنتی،
به ویژه خانواده ایرانی در این سریال نیز اشاره
کرد که از نقاط قوت ان است« .برف »...یکی از
سریال هایی است که توانسته برخی از نشانه های
سبک زندگی ایرانی-اسالمی را بازنمایی کند .از
حجاب و پوشش برتر گرفته تا اهمیت نان حالل،
احترام به بزرگترها ،ساده زیستی ،ازدواج اسان
و ...یکی دیگر از ویژگی های سریال «برف بی صدا
می بارد» بازی خوب بازیگران این سریال است،
به ویژه پوریا شــکیبایی که به خوبی نقش یک
بدمن و قطب منفی این سریال را بازی و باز سازی
کرده اســت .فرزند مرحوم خسرو شکیبایی ،با
جان بخشــیدن به یک کاراکتر نفرت انگیز اما
مرموز و نفوذی ،به عنوان یک استعداد در زمینه
بازیگری خودنمایی کرده است».
جبار اذین (روزنامه قدس)« :مهم ترین
امتیــاز تولیــد «برف بی صــدا می بــارد» ،از
ان فیلمنامه پرمضمون و محتــوا و حرفه ای
ِ
سریال و یادگار زنده یاد مســعود بهبهانی نیا،
فیلمنامه نویس خوب سیما است که توسط زهرا
پارسافر و طیبه شجری به سرانجام رسیده است.
پردازش باورپذیر اغلب شــخصیت های اصلی
مجموعه و رخدادها و حوادث اشنای اجتماعی
و خانوادگی و رویدادهای دفاع مقدس ،استفاده
از بازیگران توانایی ماننــد فرهاد اییش ،اتیال
پسیانی ،مائده طهماسبی ،الیکا عبدالرزاقی ،پوریا
پورســرخ و فریبا متخصص و بازی های خوب
ان ها و کارگردانی قوی اذربایجانی از ســریال
خوب «بــرف بی صدا می بارد» اثــری دیدنی،
باورپذیر و وفــادار به واقعیت هــای تاریخی و
مولفه های اثار خانوادگی ،اجتماعی و تاریخی
با چاشنی های عشــق و امید ساخته است .اگر
از غیبت اگاهانه دهه هشــتاد در این ســریال
بگذریم« ،برف بی صــدا می بارد» از معدود اثار
خوش ســاخت ،بامحتوا و تاریخی و اجتماعی
موفق تلویزیون است که در سه فصل مناسب با
کمترین حاشیه سازی های زائد و درازگویی های
نامناســب تولید شــده و در کنار اثار خوب و
کم تعداد و به یادماندنی تلویزیون و کارنامه خوب
هنری پوریا اذربایجانی و برخی هنرمندان توانای
ان نشسته است« .برف بی صدا می بارد» ،صدا و
تصویر عاشقانه بارش سپیدی ها بر سیاهی های
همه چیز در باب
واسپاری امور در
حال انجام است که
خبر امکان بهبودی
حاج عطا به نظر یک
ارامش نسبی را به
همراه خواهد داشت.
دنبال کننده اثار
مرحوم بهبهانی که
باشید خوب می دانید
که این ارامش پیش
از طوفان است صفحه 60
را به شــکلی فجیع به قتل رســاند و از رموز
مملکت داری هیچ نمی دانست و به فرومایگان
و بادمجان دورقاب چین ها بها می داد را تصویر
می کند .واقعیت این اســت که ناصرالدین شاه
قاجار ،برخالف تصویری که از او قالب شــده
است ،انسان نااگاه و بی خبری نبود و در قیاس
با شاهان قاجار و اکثر شاهزادگان و والیان وقت،
حتی یک سر و گردن هم در اشنایی با اوضاع
جهان و ظرایف عرصه سیاست ایران ،از ان ها
باالتر بود .ناصرالدین شاه در اسناد به جامانده
فردی هنرمند و هنردوست ،عالقه مند به اصالح
امور مملکت ،اشنا به زبان های فارسی ،عربی،
انگلیس ،روسی و فرانسه (تا این حد که اولین
لغت نامه فرانسه به فارسی توسط شاه تدوین
شــد) ،بنیان گذار مدرنیزاسیون ،کسی که در
خالل وقوع انقالب صنعتی که همه حکومت ها
را با بحران مواجه کرد 50 ،سال مملکت داری
کرد و عالقه مند به علوم جدید به نظر می رسد.
ناصرالدین شاه واقعی تاریخ کدام است؟
اگر بدون این کــه وارد مطالعات تاریخی
و یا جامعه شناســی تاریخی بشویم بخواهیم
پاسخی به این پرسش بدهیم دالیل مختلفی
را می توانیم برشــمریم که این پادشــاه را در
زمره محبوب ترین شخصیت های تاریخی نزد
فیلم ســازان و فیلم نامه نویسان قرار می دهد.
در این یادداشت تالش می کنیم به دالیل این
محبوبیت اشاره کنیم.
سلطان صاحب قران
دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار حدود
48سال طول کشــید و پس از شــاپور دوم
ساســانی (حدود 70ســال) و تهماسب اول
صفوی (حدود 52ســال) طوالنی ترین دوره
پادشاهی در میان تمامی شاه های تاریخ ایران
را داراســت .او به افتخار نیم قرن سلطنت بر
بقِران نامیــد .این دوره
ایران ،خــود را صاح
طوالنی سلطنت سبب شد که حوادث مختلفی
در دوران پادشاهی او رخ دهد و تعدد حوادث
سیاسی خود زمین ساز بروز و ظهور درام های
متفاوتی می شود که می تواند شکلی افسانه ای
به دوران سلطنت ناصرالدین شاه بدهد.
امیرکبیر
میرزا محمدتقی خان فراهانی ،نخستین
صدراعظم ناصرالدین شاه بود که لقب امیرکبیر
را دریافت کرد .امیرکبیر به واسطه اصالحات
گسترده ای که در نظام حکومت داری و مسائل
اجتماعی پدید اورد یکی از محبوب ترین رجال
سیاسی تمام تاریخ نزد ایرانیان است .تمام دوره
صدارت امیرکبیر در دوره زعامت ناصرالدین شاه
گذشت و بنیان بسیاری از نهادها در دوره او رخ
داد .زندگی امیرکبیر به واســطه ارتقاء در اثر
سخت کوشی و هوش و فراست و رسیدن از یک
کودک کارگر به مقام صدراعظمی همواره زبانزد
بوده است .این زندگی پرفراز و نشیب در نهایت
به قتلی دردناک انجامید که به واسطه سعایت
بدخواهان و به فرمان ناصرالدین شاه انجام شد.
از وقایع مربوط به قتل امیرکبیر و صدور فرمان
ان تا پشیمانی شاه از این دستور داستان ها و
افسانه ها و روایت های تاریخی زیادی موجود
است که شاخک نویسندگان را به ان حساس
می کند.
حرمسرای ناصری
یکــی از معرو ف تریــن ویژگی هــای
ناصرالدین شــاه ،حرمســرای پــر و پیمــان
و داســتان های افسانه ای اســت که از روابط
او و زنانش نقل می شــود .مشــهور است که
ناصرالدین شــاه زنان زیادی را به صورت عقد
دائم و یا صیغه به ازدواج خود دراورد .این زنان
که تعداد ان ها از 80تا 110زن ذکر شده است
در حرمسرایی زندگی می کردند که تا 1000
زن اعم از زنان شاه ،زنان متعلق به دربار و کنیز
و مباشــران این زنان را در خود جا می داد .در
بین این همســران دائم و صیغه ای تعدادی از
انان زنان مشهوری شدند که شاید بتوان گفت
افسانه ای ترین و مشهورترینشان همین خدیجه
خانم تجریشی ملقب به جیران است .مشهور
اســت که جیران اولین زنی بود که شاه واقعاً
عاشق او شد و ازدواجی از سر عشق و عاشقی
داشتند .زنی که بخشی از شهرتش را مدیون
جسارت و سنت شــکنی هایش است .تسلط
به ســوارکاری و تیراندازی ،سخنوری و تالش
برای اثرگذاری در روابط سیاسی از مولفه های
شهرت این همســر صیغه ای شاه قاجار است.
گلین خانم نخستین همســر ناصرالدین شاه،
خجسته خانم تاج الدوله ،شکوه السلطنه مادر
مظفرالدین شاه ،ستاره خانم تبریزی که همسر
عقدی شاه بود اما با تبدیل عقد دائم به موقت
شاه توانست جیران را به عقد دائم خود دراورد،
مشهورترین زنان ناصرالدین شاه هستند .این
روابط پیچیده و تعدد زنان در حرمسرای شاه
وقتی بــا نقش افرینی برخــی از خواجه های
حرمسرا ممزوج شــود ،خوراک مناسبی برای
افریدن قصه ها و افســانه هایی است که یک
سرش به شاه قدرقدرت قاجاری می رسد.
دست نوشته ها
از شخص ناصرالدین شاه خاطرات روزانه ای
به جا مانده است که بســیاری از روابط درون
دربار و وقایع سیاســی و اجتماعی دوران را از
زاویه نگاه شخص اول مملکت پوشش می دهد.
نزدیکی دوران ناصری به روزگار ما و رســیدن
این خاطرات بالواسطه باعث شده است که این
خاطرات به خمیرمایــه درام های زیادی حول
محور قبله عالم تبدیل شود و داستان پردازی
در خصوص شــخصیت این پادشاه را اسان تر
کند .به گواهی تاریخ ناصرالدین شاه اولین شاه
ایرانی است که خاطرات روزان ه خود را به رشته
تحریر دراورده است و قلم جذاب و طناز شاه به
اهمیت و جذابیت ان افزوده است.
از ســوی دیگر وجــود کتاب ارزشــمند
روزنامه خاطــرات اعتمادالســلطنه که متن
خاطرات محمد حســن صنیع الدوله ملقب به
«اعتمادالسلطنه» است .اعتمادالسلطنه که
از رجال دربار ناصرالدین شاه بود ،در روزنامه
خاطرات خود ،وقایع سیاســی و اتفاق های
دربار را در ۱۵ســال اخر عمرش که شامل
سال های ۱۲۹۸تا ۱۳۱۳قمری می شود ثبت
کرده است .وی چون به دربار شاه راه داشت،
نکته های قابل توجهی از زندگی رجال ،وضع
اجتماعی ،زدوبندهای سیاسی و مسائل پشت
پرده به نگارش دراورده است.
قصه پردازی بر اســاس این نوشــته ها و
خاطره ها چه به لحــاظ تاریخی و اجتماعی
و چه به لحــاظ به وجــوداوردن زمینه های
قصه پردازی دست نویسنده ها را در پرداختن
به این دوره تاریخی باز می گذارد و با استقبال
فیلمسازان و فیلمنامه نویسان مواجه می کند.
بزرگ ترین
مشکل سریال
«جیران» این است
که بین پایبندی به
واقعیت های تاریخی
و یا روایت شخصی
فیلم ساز مردد مانده
است و این سبب
بروز اشتباهات متعدد
تاریخی شده است
که می توان در یک
مقاله مفصل به ان
پرداخت .ان چنان که
می توان اشاره کرد
علی رغم این که
بنابه روایت سریال،
عقد شاه و جیران
پس از قتل امیرکبیر
رخ داده است اما در
اسناد و روایات متقن
تاریخی ،امیرکبیر در
زمان ازدواج جیران
و ناصرالدین شاه
زنده بود و مقام
صدراعظمی را
برعهده داشت
جهانگرد
ناصرالدین شاه به ابتکار میرزا حسین خان
سپهساالر در حدود سال های 1250شمسی
به سفر فرنگ رفت و با پیشرفت های اروپاییان
هم عصر خود از نزدیک اشــنا شد .حدود 5
سال بعد هم این سفر مجددا ً تکرار شد و باعث
شد شاه قاجار با بسیاری از مظاهر پیشرفت و
مدرنیزاسیون از نزدیک اشنا شود .رهاورد این
سفرها عم ً
ال سبب پایه گذاری حرکت به سمت
مدرنیزاسیون در ایران شد .در طی این سفرها
شاه به مجالس رقص ،کنسرت ها و نمایش ها
رفت و با چهره های سرشــناس و هنرمندان
گفتگو کــرد و حتی بــا مردم عــادی نیز به
گپ وگفت می پرداخت .این سفرها هزینه های
مالی سنگینی به دولت و مردم وارد می کرد
و این کسری ها از افزایش مالیات و استقراض
از دولت های خارجی پوشش داده می شد .اما
منافع زیادی هم نصیب جامعه ایران کرد .ورود
دستگاه های ضرب سکه ،چاپ اولین تمبرهای
پســت ایران ،بنیان گذاری پلیس ،تغییرات
گسترده در شهرسازی و برداشتن دیوارهای
شهر ،ســاخت اولین موزه ،ساخت اولین باغ
وحش و بنیان گذاری خیابان الله زار و تغییر
در نظام دولتی و حــذف مقام صدراعظمی و
تشکیل کابینه به ســبک دولت های اروپایی
بخشی از این تغییرات هستند .این تغییرات
اگرچه با نابه سامانی های ســال های پایانی
سلطنت قاجار و در گیرودار انتقال از خاندان
قاجار به پهلوی چندان نتوانست نقش پررنگی
ایفا کند اما عم ً
ال تاثیر خود را در ســال های
اغازین سلطنت رضاشاه پهلوی نشان داد.
مجموعــه خروجی این اتفاقــات که در
خاطرات شخص ناصرالدین شاه و یا مکتوبات
باقی مانده از ان دوران ثبت شــده و به دست
نســل های بعدی رسیده اســت زمینه ساز
روایت های زیادی شده اســت که پایه گذار
فیلم ها و سریال های مختلفی شد.
هنرمند هنرشناس
ان چه که سلطان صاحب قران را از اخالف
و اسالفش به نوعی متمایز می کند ،اهل هنر
55
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 55
زندگــی در دوره ای از تاریــخ اجتماعی ایران
است».
مهدیموسویتبار(روزنامهفرهیختگان):
«ان چه «برف بی صدا می بارد» را با سریال های
دیگر شــبانه متمایز می کند نگاه متفاوتش به
واقعیات و حقایق زندگی اســت .قرار نیســت
به مخاطب باج داده شــود و نقش هایی مانند
خواهر و برادر و سایر بســتگان سفید یا سیاه
مطلق بمانند .وقتی قرار است از سقوط یا تباهی
یک خانواده گفته شود بدیهی است که عوامل
متعددی در ان ســهیم هســتند؛ عواملی که
اتفاقاً از سر دلسوزی تصمیماتی می گیرند که
سرنوشت چند نســل را تغییر می دهد« .برف
بی صدا می بارد» با تمام ضعف هایی که در تاریخ
و حتی درام و گاه شــخصیت پردازی دارد اما
توانسته مخاطب را با خودش همراه کند و روی
مساله مهمی به نام خانواده دست گذاشته است.
سعی کرده از نگاه کلیشه ای روزمره به خانواده
و ارتباطات فاصله بگیــرد و گاهی بی رحمانه
به بینندگانش هشــدار دهد که این اتفاقاتی
که می بیند می تواند گریبــان هر خانواده ای را
بگیرد».
نادرسلیمانی« :ان شاءاهلل امسال صداوسیما
بتواند برنامه ها و سریال های خوبی بسازد .من
خودم از مخاطبان سریال در حال پخش «برف
بی صدا می بارد» هســتم و به نظرم کار خوبی
اســت اما تعارف نداریم کمی قصه اش ِکش دار
است ولی همین که می تواند مخاطبش را نگه
دارد ،برای خانواده قشــنگ اســت .نمی گویم
سریال عالی ای است ولی خوب است»( .ایسنا)
نظر عوامل
پانته اسیروس« :پیشتر با پوریا اذربایجانی،
کارگردان سریال همکاری کرده بودم .بر همین
اساس با توجه به شناختی که از او داشتم ،بازی
در این مجموعه را پذیرفتم .این فیلمســاز به
کارش مسلط و اگاه است ،برای همین اعتماد
به او همیشه نتیجه خوبی خواهد داشت .نکته
دیگر ،ویژگی های نقش بود که مرا برای حضور
در سریال مجاب کرد .در «برف بی صدا می بارد»
نقش یک چادری معتقــد را بازی می کنم .من
چادری نیستم برای همین جالب بود نقشی را
تجربه کردم که تا به حال ان را بازی نکرده بودم.
برای این که بتوانم نقــش یک چادری را خوب
بازی کنم نیاز به الگو داشتم که پیرامون خود
ان را احساس کرده باشم .خوشبختانه چنین
موقعیتی برای من وجود داشت ،زیرا مادربزرگم
دقیقاً همان الگویی بود که نیاز داشتم .مطلب
بعدی که برای حضور در سریال به من انگیزه داد،
قصه فیلم بود .داستان فیلم در دهه ۶۰می گذرد
و چون این دوران را تجربــه کرده ام و لحظه به
لحظه ان را احساس می کنم پس دوست داشتم
چنین موقعیتی را مجدد تجربه کنم»( .روزنامه
جام جم)
الیکا عبدالرزاقــی (بازیگر)« :زنده یاد
بهبهانی نیا بدون ان که تالش عجیب و غریبی
برای متفاوت کردن قصه داشته باشد ،یک روند
قصه گویی ساده و شیرین دارد .به نظرم او خیلی
راحت و شیرین داستان می گفت و برای همین
هم مردم داستان های او را دوست می داشتند و
همین االن هم با سواالتی طرفم که معلوم است
مردم داستان را به طور کامل دنبال می کنند .ما
در این داستان یک بدمن کامل واقعی داریم و
نویسنده سعی نکرده این بدمن را خاکستری
تصویر کند .اتفاقاً این صراحت ،تکلیف مخاطب
را روشــن می کند و مخاطب هم در داستان او
را می پذیرد و از دســتش حرص می خورد .این
موفقیت داستان اســت که توانسته شخصیت
منفی خود را باورپذیر به مخاطــب ارائه کند.
من بازیگر که اثار روز
این ممکن اســت برای ِ
سینمای دنیا را پیگیری می کنم امتیاز منفی
باشد که شخصیت رو است و خاکستری نیست
و پیچیدگــی عجیب وغریب داســتانی ندارد
اما می بینیــم که مردم و مخاطبــان این مدل
داستان گویی را دوســت دارد و نمی شود ان را
کتمان کرد»( .روزنامه جام جم)
پوریا شــکیبایی (بازیگر) « :من تصور
می کنم که قبل از عید اتفاق خوبی افتاد .ارزیابی
من فحش هایی اســت که در فضای مجازی به
خاطر ایفای نقش حبیب می خورم و خداروشکر
همچنان فحش می شــنوم و این یعنی «برف
بی صدا می بارد» بیننده خود را دارد .مخاطب
فیلم را دنبال می کند تا سرانجام داستان حبیب
و سیمین را ببیند .خودم شخصاً دوست ندارم که
مردم از دست من یا کاراکتری که بازی می کنم
حرص بخورند اما هر بازیگر دیگری که قرار بود
یک جریانی را شروع کند ،قطعاً نقش «حبیب»
را می پذیرفت و دوست می داشت .من هم این
ریسک را پذیرفتم .شما هرکاری که انجام دهی
یک سری ضرر و یک ســری منفعت دارد .من
نسبت به همه بازیگرانی که در این پروژه بودند،
تجربه کمتری داشــتم و از همــه عزیزان یاد
گرفتم ...مخاطبان با این که «حبیب» جایگاه و
شکل دیگری داشت ،هنوز بر این باور هستند که
بازی من شبیه به پدر است .به نظر من مخاطب
ازاد است که هر نوع برداشتی داشته باشد .پدر
من معتقد بود که بازیگر بدون تماشاگر یعنی
هیچ و تماشاگر حق دارد هرگونه قضاوتی از کار
من داشته باشد .هر قضاوتی برای من به عنوان
بازیگر محترم اســت .اما این که می گویند من
می خواهم راهی را پیــش بگیرم که پدرم رفته
است ،نه اص ً
ال این جوری نیست و به جبر شباهت
این موضوع تداعی می شود .فکر می کنم خرده
هوشــی دارم که کاری که پدرم کرده است را
نکنم چرا که می دانم خلــق ادم ها ،منحصری
زیباست .هیچ کس شبیه به هیچ کس نیست .اگر
بخواهم چنین کاری را انجام دهم به دل مخاطب
نمی نشیند( ».روزنامه صبا)
پوریا اذربایجانی (کارگردان) « :به نظرم
سریال خیلی توانست مخاطب را با خود همراه
کند و تا جایی که من دیدم ادم های مختلفی
از قشرهای مختلف جامعه ســریال را دیدند و
ارتباط برقرار کردنــد .فیلمنامه جذابیت های
خود را داشــت و یکی از ان جذابیت ها این بود
که داســتان راجع به خانواده بود و من ســعی
شاید کیفیت و
دقت طراحی صحنه
کار در تطبیق زمانی
ابزار ،ادوات و نوع
پوشش به سبب
گشت وگذار روایی
بسیاری از اثار
سال های اخیر در
دوره تاریخی دهه
شصت به چشم
نیامد اما به طور حتم
عنصری بود که بسیار
به باورپذیری و
ارتقاء کیفی اثر
کمک کرد
کردم که کمک کنم این اتفاق محقق شــود
و یکی دیگر از جذابیت های داســتان این بود
که قصه در دهه شصت می گذشت،در زمانی
که این ارزش ها پررنگ تر و برای من جذاب تر
بود( ».روزنامه صبا)
نظرشخصی
حاج عطا شکیبا یک بازاری معتمد است
که پس از ســال ها فعالیت به بازنشستگی و
سپردن امور به نزدیکانش فکر می کند و پس
از اطالع از بیماری اش و جواب شدن از سوی
پزشکان ،در پی سرعت بخشیدن به این کارها
و حاللیت طلبی نیز هست .بازاری معروف که
باشی ،احتماالً دشمن هم پیدا می کنی ،و حاج
عطا نیز کینه قدیمی کیانی را پشت سر خویش
دارد .همه چیز در باب واسپاری امور در حال
انجام اســت که خبر امکان بهبودی حاج عطا
به نظر یک ارامش نســبی را به همراه خواهد
داشــت .دنبال کننده اثار مرحوم بهبهانی که
باشــید خوب می دانید که این ارامش پیش
از طوفان اســت و خیال خوشی بیش نیست.
همینطور می شود و حاج عطا و همسرش در
حادثه تصادف جانشان را از دست می دهند و
جوالن کیانی برای جبران و انتقام زخم حاصل
از کینه و نفرت قدیمی اش شــدت می گیرد و
روابط بازمانده های خانواده شکیبا به سردی
می گراید و در استانه فروپاشی قرار می گیرد.
در سال های اخیر نمونه های زیادی را از چنین
روایت هایی مشاهده کرده ایم که در ان ها کینه
و نفرتی عامــل فراز و فرود داســتانی یک اثر
بوده .اشنایی ما سبب می شود سخت گیرانه تر
جذب فراز و فرودهای یک اثر شــویم .اگر چه
مالت داستانی فراوان و خوب برای باال بردن
و بناکردن ساختمان اثری بلند مهم است اما
بلد کار که باشی از یک خط داستانی کوتاه و
الغر هم یک مجموعه فربه و جذاب می سازی.
چهره شاخص
خصوصیات و فیزیک چهره پاشا رستمی
ایجاب کرده که تا امروز معموالً ایفاگر نقش
افراد مثبت و مهربان باشد و در «برف بی صدا
می بــارد» نیز همینطور اســت .احمد جوان
معتقد و باایمانی است که دغدغه حق و عدالت
دارد و مصداق بارز انســانی اســت که حرف
و عملش یکسان اســت و در برابر مشکالت
صبوری پیشه می کند .البته اقتضائات جوانی
نیز سبب می شــود که گاهی رفتار ظالمانه
کیانی را برنتابد و به یکبــاره از کوره در برود
و با او گالویز شــود .ثبات شخصیتی و حفظ
خصوصیات رفتاری احمد در سراســر قصه،
موضوعی است که پاشــا رستمی به خوبی از
پس انجامش برامده.
از سوی دیگر ،شاید کیفیت و دقت طراحی
صحنه کار در تطبیق زمانی ابزار ،ادوات و نوع
پوشش به سبب گشــت وگذار روایی بسیاری
از اثار ســال های اخیر در دوره تاریخی دهه
شصت به چشم نیامد اما به طور حتم عنصری
بود که بســیار به باورپذیری و ارتقاء کیفی اثر
کمک کرد.
61
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 61
زیر ذره بین
بودن این پادشاه قجری اســت .ناصرالدین شاه عالقه ویژه ای به
هنر داشت .نقاشی می کرد ،خطاطی می کرد ،ساز می نواخت ،به
نمایش و تعزیه عالقه داشت و عکاسی می کرد .این بسته جذاب
فرهنگی هر کسی را متقاعد می کند که زندگی این شاه هنرپرور
را به رشــته تحریر و تصویر دربیاورد .ناصرالدین شاه به نقاشی
عالقه زیادی داشت و در کودکی نقاشی را نزد عموی کمال الملک
فراگرفت و بعدها تالش زیادی کرد که نقاشــی را به کمال فرا
بگیرد اما تصاویر باقی مانده از نقاشــی های شاه نشان می دهد
تالش او چندان قرین موفقیت نبوده اســت امــا حمایت های
ویژه شاه از نقاشان ســبب خلق شاهکارهایی مانند نقاشی های
کمال الملک شد.
شاه قاجار وقتی برای اولین بار با پدیده عکاسی مواجه شد
و نخستین عکس های ثبت شــده از خودش را که معلم فرانسه
دارالفنون گرفته بود ،دید شــیفته ان شــد و تالش کرد کار با
دوربین را یاد بگیرد و عکس های زیادی هم که منتسب به اوست
باقی مانده اســت .ناصرالدین شــاه عکس هایی گرفته است که
گاهی بیانگر نوعی از نبوغ عکاسانه در او بود از جمله عکس های
خودنگارانه ای کــه در تاالر اینه انداخته و بــه نوعی جد بزرگ
سلفی های امروزی است.
در زمینه ادبیات هم شاه شهید تالش هایی در سرودن شعر
و داستان سرایی داشت که چندان موفق از اب درنیامد و ترجیح
داد تنها به گوش دادن نوشته های دیگران اکتفا کند.
انتوان سوروگین
انتوان ســوروگین عکاس روس-گرجی تبار بــود که در
عهد ناصری در ایران می زیست و تا سال های سلطنت رضاشاه
همچنان مشغول به عکاسی بود .ســوروگین که از زمان والیت
عهدی مظفرالدین شاه به دستگاه ســلطنت راه پیدا کرده بود
عکس های زیادی از زندگی اجتماعی مردم در ان دوره و به ویژه
عکس های مشهوری از دربار ناصری گرفت و پرتره هایی از شاه
و اشخاص سرشناس دربار از هنر عکاسی سوروگین باقی مانده
است .این تصاویر امکان شبیه سازی افراد و مکان های ان دوره را
برای فیلمسازان فراهم می کند.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
56
خط قرمز
واقعیت این اســت که پرداختــن به دوره قاجــار و به ویژه
ناصرالدین شاه با کمی اغماض خط قرمزهای حساس کمتری
در قیاس با دوره پهلوی دارد .رعایت کمی از مسائل در خصوص
روابط شاه و زنان حرمسرا ،می تواند باقی مســائل را از زیر نگاه
سانسور و ممیزی به در ببرد .ان چه که به اختصار برشمرده شد،
بخشی از دالیلی است که ناصرالدین شاه را برای نویسندگان و
فیلمسازان سینما و تلویزیون ایران محبوب کرده است و حاال هم
با همین دالیل و برخی دالیل دیگر ،سریال «جیران» به تصویر
درامده است که علی رغم مشکالت متعددی که در نحوه روایت
وقایع تاریخی دوره ناصری دارد ،اما با اقبال نسبی مخاطبان خود
مواجه شده است .بزرگ ترین مشکل سریال «جیران» این است
که بین پایبنــدی به واقعیت های تاریخی و یا روایت شــخصی
فیلم ساز مردد مانده است و این ســبب بروز اشتباهات متعدد
تاریخی شده است که می توان در یک مقاله مفصل به ان پرداخت.
ان چنان که می توان اشــاره کرد علی رغم این کــه بنابه روایت
سریال ،عقد شاه و جیران پس از قتل امیرکبیر رخ داده است اما
در اسناد و روایات متقن تاریخی ،امیرکبیر در زمان ازدواج جیران
و ناصرالدین شاه زنده بود و مقام صدراعظمی را برعهده داشت.
شــاید به خالصه بتوان گفت ناصرالدین شاه محبوبیتش را
از همان ابهامی برگرفته است که همیشه در روایت تاریخ از او با
ان مواجهیم .شاهی که از یک مستبد عیاش تا غمازی عشوه گر
تصویر شده و چهره واقعی اش در غباری از ابهام پوشیده است. صفحه 56
قاب کوچک
چند هندوانه با یک دست
«مســتوران»
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
62
«مستوران» مجموعه ای تاریخی است که به ســفارش سازمان هنری
رسانه ای اوج و به کارگردانی مسعود اب پرور و سیدجمال سیدحاتمی ساخته
شده است .حمیدرضا اذرنگ ،نازنین فراهانی ،بیژن بنفشه خواه ،رویا میرعلمی،
رابعه اسکویی ،یداهلل شادمانی ،قربان نجفی ،جواد انصافی ،صفا اقاجانی ،علی
دهکردی و اسداهلل یکتا از جمله بازیگران این مجموعه هستند .این مجموعه
در 26قسمت و برای پخش از شبکه اول سیما ساخته شد.
«مســتوران» روایت گر ماجراهایی تلفیقی از داستان های کهن ایرانی
مانند «هزارویک شب»« ،کشکول»« ،گلســتان» و «شاهنامه» است که در
جایی در ایران حدود پانصد سال پیش ،در شهری به نام زابل جان رخ می دهد.
«مستوران» با ماجرای دزدیده شدن کودکی به اسم لطفعلی اغاز می شود .این
دزدی مرموز در یکی از روزهایی که کاروان شادی به شهر رسیده توسط یکی
از افراد قبیله ای به نام قبیله وحشیان انجام می شود .لطفعلی پسر لیث عطار
و لطیفه خاتون است .پدر و مادر برای پیدا کردن فرزند با اتفاق های عجیبی
روبه رو می شوند .ان ها به دنبال راهی هستند تا به هر قیمت کودکشان را بیابند،
اما موانع زیادی بر سر راه شان خواهد بود.
وقتی گنجینه ای
عظیم از حکایات
و قصه های ایرانی
داریم که جایش
فقط در حافظه
اندیشمندان و
ادیبان و قفسه های
کتابخانه هاست
و قالبی تصویری
برای جایگیری اش
در حافظه جمعی
نیافته ایم ،ان وقت
است که ساخت
سریالی مانند
«مستوران» حکم طال
پیدا می کند
دیگران چه گفته اند؟
روزنامه هفت صبح[« :حمیدرضا] اذرنگ
اشــرافی کامل بر موقعیت کاراکتر داشــته و
نقش لیث را طوری ارائه کرده اســت که به دل
مخاطب می نشیند .بیننده حس وحال درونی
او را درک می کنــد و پی بــه نگرانی پدرانه اش
می برد؛ بی ان که بازیگر ذره ای زور اضافه بزند و
متوسل به رفتارهای اغراق امیز شود .از بازیگری
که سال ها روی صحنه تئاتر با نقش های مختلف
تو پنجه نرم کرده ،جز این توقع نمی رود.
دســ
نکته مهم تر این که کاراکتر لیث هیچ نسبتی با
تجربه های قبلی این بازیگر ندارد».
مهدی موسوی تبار (روزنامه فرهیختگان):
«بدون مرز بودن زمان و مکان هرچند در نگاه
اول می تواند یک نقطه قوت باشــد اما در عمل،
نداشتن محدودیت و مرز باعث شده چهارچوب
مشخصی برای مخاطب ترسیم نشود و او با یک
فضای الیتناهی روبه رو شــود .اگر فضاســازی
صحیــح ،بعضی بازی هــای اســتاندارد مانند
حمیدرضا اذرنگ و نازنین فراهانی و اســتفاده
صحیح از افسانه ها و داستان های ایرانی را نقاط
قوت این ســریال بدانیم امــا دیالوگ ها و زبان
مشــوش و بالتکلیف «مســتوران» مهم ترین
ضعف اشکار ان است .نیاز به ساختن سریال های
تاریخی با استفاده از داستان های ایرانی حتماً در
سال های اخیر احساس شده و از این جهت باید
از ســاخت فصل های تازه «مستوران» حمایت
کرد و راه را برای دیگرانی کــه می خواهند در
این حوزه فعالیت کنند همــوار کرد ،اما این راه
نیاز به اصالحاتی در فــرم و محتوا دارد .یادمان
نرفته ســریال هایی مانند «هشت بهشــت»،
«سلطان وشبان» و «روزی روزگاری» با استفاده
از ویژگی هایی مانند قصه گویی ،انتخاب صحیح
بازیگــران و همچنین زبان متناســب با دوره
تاریخی با توجه به زبان مقصد چگونه توانستند
موفق شوند و مخاطبان زیادی را پای تلویزیون
بنشــانند و اصطالحاً خیابان خلوت کن شوند.
«مستوران» به دلیل استفاده از عنصر فانتزی یا
همان رئالیسم جادویی با اثاری که اسامی شان
را اوردیم متفاوت است و حتماً رفتن به چنین
فضایی ،شجاعت و جســارت می خواهد و برای
ارتباط با مخاطبان نیاز به گذشــت زمان دارد،
اما به طور کلی باید از ساخته شدن سریال های
تاریخی در بستر شبکه های تلویزیونی و شبکه
نمایش خانگی حمایت کــرد و به لطف ادبیات
غنی ایرانی ،مشکلی از بابت اتمام چنین منابعی
هم نداریم .هرچند «مستوران» یک گام روبه جلو
در سریال های تاریخی و احترام به شعور و چشم
مخاطب است اما نباید به لکنت زبان و همچنین
اشفتگی هایی که به اسم نواوری در سریال دیده
می شــود بی تفاوت بود؛ لکنتی که مانع ارتباط
صحیح با مخاطب می شود».
هادی مومنیان (خبرگزاری فارس)« :برخی
دیالوگ نویســی ان را نقد کرد ه و نوشته اند که صفحه 62
«در قاب کوچک»
«معرفی مجموعه های مهم تلویزیونی»
حسنحقیقی صفحه 57
زبان یک دست و نظام مندی ندارد و برخی دیگر
قصه را کشــدار و غیر جذاب خوانده اند .برخی
نیز نقدهای فرامتنی چون هزینه گزاف و دکور
سنگین و جلوه های ویژه را پیش کشیده اند .اما
هر کسی که به تماشای این سریال نشسته باشد
این موضوع را به درستی دریافته که «مستوران»
ســریال جذابی است ،ســریالی پر کشش که
مخاطــب را به خود جذب می کنــد و با کمک
قصه به دل تاریخ و ادبیات و اســطوره می برد...
قصه های مجموعه تلویزیونی«مستوران» دارای
دو شکل منظوم و منثور اســت .شکل منظوم
را بیت و شــکل منثور را حکایت ،راز ،افســانه،
نقل ،داســتان و ...پیش می برد .عبارات اغازین
هر قســمت مســتوران یعنی«یکی بود و یکی
نبود »...با صدای ماندگار محمدرضا سرشار اجرا
می شود .این صدا برای ایرانی های امروز بیش از
هر چیز یاداور«قصه های ظهر جمعه» است .به
طور کلی می توان گفت این سریال ستایشی از
جایگاه و اهمیت «قصه» در فرهنگ ایرانی است.
در سریال«مستوران» به شیوه قصه های عامه
ایرانی زمان و مکان فرضی اند ،مشخص نیست
که قصه ها مربوط به چه زمانی است .این زمان
و مکان فرضی ،بُعد کلــی و جهانی به قصه داده
است .حوادث و اعمال شخصیت ها در بستر زمان
و مکان صورت می گیرد .مــراد از عنصر زمان،
زمان و تاریخ دقیق تقویمی نیست ،بلکه ظرفی
است که بتوان سیر حوادث را در ان نشان داد .در
این سریال یکی از بن مایه هایی که سبب تقویت
تخیل در قصه و اعجاب در بیننده ان می شود،
طرح امور شگفت انگیز و خارق العاده و فراطبیعی
است که گاه برخی از ان ها در دایره فهم معمول
بشری توجیه ناپذیرند .شــکافتن سنگ از غم
قصه پر غصه دختری جوان ،یا پر سیمرغ و ...بنا
به ضرورت موضوع ،در «مستوران» از این امور
فراوان یافت می شود؛ از موارد دیگر می توان به
حضور دوال پا ،پیرمرد غیب دان ،لوح زرین (که
پیشگوی اینده است) ،سیمرغ و ...اشاره کرد».
زینب علیپور طهرانــی (روزنامه جام جم):
«گرچه مستوران شــهری در ناکجا اباد است و
مردم ان متعلق به هیچ مکان خاصی نیســتند
اما فضاسازی این سریال برای مخاطبان جذاب
است؛ به خصوص بخشی که به قوم «وحشی ها»
تعلق دارد و عده ای با ظاهــری عجیب در یک
مکان نامعلوم تری زیســت می کنند .یا یک غار
ترســناک و در عین حال جادویــی که راز پدر
جهاندخت هم هست .نکته مهم بعدی این است
که فضای این سریال هر کسی را به یاد قصه های
مادربزرگ هــا در دوران کودکی اش می اندازد؛
همان قصه هایی که در عین تلخی و شــیرینی
که داشت ،پیام های بسیاری را به بچه ها منتقل
می کرد و شب ها بعد از شــنیدن ان افسانه ها،
رویابافی می کردند».
نظر عوامل
محمدرضا سرشار (راوی)« :دو عامل من را
برای روایت در «مستوران» ترغیب کرد؛ یکی
این که پشتیبان و سرمایه گذار اصلی ان ،موسسه
اوج بود که این امر ،یک اطمینان نسبی به من
می داد تا حتی بدون این که داستان مجموعه را با
دقت خوانده باشم ،بدانم که قاعدتاً باید مجموعه
سالمی باشد .نکته دیگر هم حال و هوای قدیمی
و تخیلی این مجموعه بود .روزی که من را برای
اجرای متن های این مجموعــه دعوت کردند،
بخش هایی از قسمت های مختلف را که اماده
شده بود ،دیدم و حس کردم حال و هوای ان با
قصه های قدیمی ایرانی همخوانی دارد؛ چیزی
شبیه بخشی از برنامه های «قصه ظهر جمعه».
این دو عامل باعث شد این پیشــنهاد را قبول
کنم« ...مســتوران» مجموعه ای با حال وهوای
ایرانی اســت و بنای ان بر این است که دوستی
و مودت را بین مردم ترویــج کند .درحقیقت
همان بحث مبارزه خیر و شر را ،که مضمون همه
داستان های قدیمی دنیاســت ،محور قرار داده
است .در جهانی که فضای مجازی درحال حاضر
بر همه ارکان زندگی مردم سیطره پیدا کرده،
رجعتی به گذشــته و زندگی های ساده مردم
قدیم می تواند تنوع جالبی هم باشد( ».روزنامه
فرهیختگان)
مســعود اب پرور (کارگردان)« :من از ان
دست فیلمسازان نیســتم که خودم را به گونه
خاصی در فیلمســازی محدود کنم .به همین
دلیل در گونه های متفاوت کارگردانی کرده ام.
نمی خواهم مخاطب ،من را فیلمساز فقط یک
گونه از اثار بشناسد ،حتی تجربه کردن گونه های
متفاوت کمک زیادی به من کرده اســت .وقتی
پیشنهاد کارگردانی سریال «مستوران» به من
شد ،به شدت اســتقبال کردم و دوست داشتم
فضای این چنینی را در کارنامه کاری ام داشته
باشم .البته هفت قسمت ابتدای سریال را اقای
سیدجمال سیدحاتمی کارگردانی کرد و بعد من
به پروژه ملحق شدم( ».روزنامه جام جم)
فائزه یارمحمدی (نویسنده)« :هرچه جلوتر
می رفتیم ،به مشکالت بزرگی می خوردیم .این
مشکالت در تبدیل قصه کهن به فیلمنامه مدرن
بود .این بحث طوالنی است ولی اگر بخواهم مثال
بزنم ،در قصه های ایرانی قواعد و اصولی وجود
دارد که وقتی بخواهیم به فیلمنامه تبدیل کنیم
فیلمنامه از کار بزرگسال تبدیل به کار نوجوان
الف یا در مواقعی کودک می شــد .روابط علت و
معلولی در قصه های کهن و شفاهی عم ً
ال وجود
ندارد ،یعنی من می توانم موقع راه رفتن پاهایم
سر بخورد و وســط یک معدن گنج بیفتم که
معلوم نیست از کجا امده و چطور اتفاق افتاده
است .نبود روابط علی معلولی همچنان که به ان
حالوت می دهد ولی قصه را غیرقابل باور می کند.
به همین خاطر همواره به در بسته می خوردیم و
مجبور بودیم قصه را بگردانیم .یا مث ً
ال مورد بعد
این که شــخصیت پردازی در قصه های شفاهی
عم ً
ال سیاه مطلق یا سفید مطلق است که حداقل
سلیقه شخصی من و اقای کاظمی که فیلمنامه
را کار می کردیم از این جنس پردازش کاراکتر
نبود .اگرچه فکر می کنــم ذائقه کلی مخاطب
االن هم این چنین نیست که ادم مطلق خوب یا
مطلق بد ببیند .اگر سریال را تماشا کرده باشید
کاراکترهای منفی ما همگی لحظاتی را از ســر
اولین مشکلی
که در «مستوران»
به چشم می اید،
سردرگمی است؛
این که در تفهیم
حرف اصلی اش
دچار یک تشتت و
بی قراری و ناتوانی
و عدم یکپارچگی
محتوایی شده و
عدم نظم بخشی به
مضامین مورد نظر
در راستای ارائه
یک مفهوم واحد و
به خدمت دراوردن
کلی مضمون و سویه
داستانی بدون در
نظر گرفتن چگونگی
یکپارچگی اش ،کار را
از شرایط مطلوب دور
کرده است
می گذرانند که ان ها را درک می کنید( ».روزنامه
فرهیختگان)
نظر شخصی
وقتــی گنجینــه ای عظیــم از حکایات
و قصه هــای ایرانی داریم کــه جایش فقط در
حافظه اندیشــمندان و ادیبان و قفســه های
کتابخانه هاســت و قالبــی تصویــری بــرای
جایگیــری اش در حافظه جمعــی نیافته ایم،
ان وقــت اســت که ســاخت ســریالی مانند
«مستوران» حکم طال پیدا می کند .تا جایی که
به یاد می اوریم همیشه از قدیم االیام قهرمانان
افســانه های امریکایی در ارشیو ذهنی مان جا
خوش کرده اند .اینکه بعد از گذشت سال ها وقتی
تمایل ،اشتیاق و درخواست های مردمی از درون
محاوره ها و گردهمایی های رسانه ای به تلویزیون
راه پیدا کرده و منجر شــده به ازمون و خطای
«مســتوران» ،بسیار خوشــحال کننده است.
تازه کاریم و فوت وفن ســاختش باید دستمان
بیاید که هیچ ایرادی ندارد .اتفاقاً باید هزینه داد.
امالی نانوشته است که غلط ندارد.
اولین مشکلی که در «مستوران» به چشم
می اید ،سردرگمی است؛ این که در تفهیم حرف
اصلی اش دچار یک تشتت و بی قراری و ناتوانی و
عدم یکپارچگی محتوایی شده و عدم نظم بخشی
به مضامین مورد نظر در راستای ارائه یک مفهوم
واحد و بــه خدمت در اوردن کلــی مضمون و
سویه داســتانی بدون در نظر گرفتن چگونگی
یکپارچگی اش ،کار را از شرایط مطلوب دور کرده
است .می توان گفت این مجموعه همزمان چند
چیز را بلند کرده ،اما هیچ کدام را محکم نگرفته
است .گنجاندن و مدنظر قرار دادن سویه هایی
مثل داستان ها و افســانه های ایرانی ،مضامین
اعتقادی ،عرفانی و فلسفی با چاشنی کمی ترس
و دلهره و تاکید بر زیان های نگاه خرافه امیز برای
عبرت اموزی و تعمق بیشتر نهایتاً روایت را دچار
چند دستگی محتوایی و پراکندگی موضوعی
و همچنین نارســایی در اجرا و تفهیم مضامین
مورد نظر کرده اســت و رفته رفته عالقه ما را به
پیگیری اثر کم و کمتر کرده است .دو کارگردانه
شدن کار نیز ان را کمی دوپاره کرده است .اما
کار تاریخی بیشتر وامدار فیلمنامه است و ،وقتی
در مرحله اجــرا عم ً
ال بخش زیــادی از حواس
کارگردان را درست و غلط وسایل و گویش ها و
لباس ها و مسائلی از این دست پرت می کند ،در
مرحله فیلمنامه شــاید به صرف وقت بیشتری
نیاز بود.
چهره شاخص
از شمایل پدری که مستاصل و غمگین گم
شدن فرزندش است چه تصویر و تصوری داریم؟
احتماالً چهره ای با ترکیبــی از امید پیدایی و
بازگشــت و همچنین غم نبود؛ به بیانی دیگر،
حالتی میان امید و سوگ با چاشنی تکاپو برای
یافتن نشانی کوچک .حمیدرضا اذرنگ در ارائه
چنین تصویری تالشی ستودنی انجام می دهد
و این توانایی را دارد کــه در حاالت صورت و به
خصوص چشــمانش مطابق با موقعیت ،گاهی
رنج ،گاهی امید و گاهی کالفگی را بگنجاند.
63
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 63
قاب کوچک
شجاعت ورود به حوزه ای حساس
اقـای قاضـی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
58
«اقای قاضی» درامی دادگاهی است که به کارگردانی سجاد مهرگان و تهیه کنندگی
احمد شفیعی ساخته شده است .نقش اصلی مجموعه را بهزاد خلج بازی می کند .هر قسمت
از اقای قاضی شامل دو اپیزود است و در هر اپیزود ماجرای یک پرونده قضایی روایت می شود؛
پرونده هایی که همگی از موضوعات و پرونده های واقعی اقتباس شده اند .گروهی دوازده
نفره از نویسندگان به سرپرستی سید محمد حسینی کار نگارش «اقای قاضی» را بر عهده
داشته اند و کیومرث مرادی هم مسئول انتخاب بازیگر مجموعه بوده است .در مجموع در
این سریال حدود 300بازیگر نقش افرینی کرده اند که بسیاری از ان ها برای اولین بار جلوی
دوربین تلویزیون رفته اند« .اقای قاضی» در 42قسمت (در مجموع 84پرونده) تولید شده
و هر هفته دو قسمت از ان (پنج شنبه ها و جمعه ها ساعت )22:30از شبکه دو پخش می شود.
الزم به ذکر است که صحبت هایی مبنی بر تولید فصل دوم «اقای قاضی» هم شنیده شده و
باید منتظر ماند و دید که ایا این بحث ها به سرانجام خواهند رسید یا خیر.
دیگران چه گفته اند؟
روزنامه هفت صبح« :ان چه ترسیم شده واقعی
است و همین مســئله باعث ایجاد فضایی باورپذیر
شــده .بهزاد خلج در نقش قاضی عملکردی موفق
داشته و همزمان که رفتاری جدی از خود بروز می دهد،
روی مهربان قاضی را هــم عرضه می کند .بازیگران
(که همه نااشنا هستند) هم در نقش ادم های عادی
باورپذیر ظاهر شده اند .کیومرث مرادی بازیگردان
«اقای قاضی» اســت و با توجه به تجربه او در این
عرصه ،طبیعی است که چنین نتیجه ای به دست بیاید.
سازندگان ،در عین اگاهی رسانی ،در پی ایجاد حس
خوشایند حمایت قانون از همه هستند .نمونه اش در
فصل شکایت یک پارکبان از رئیس یک بانک که در
نهایت پارکبان پیروز شد».
محســن ابراهیمی (رئیس امور فرهنگی قوه
قضاییه)« :ســریال «اقای قاضی» یکی از بهترین و
ماندگارترین اثار نمایشــی ما در موضوع قضاوت و
دادگاه در تاریخ معاصر ایران است و در طول تاریخ
سریالی با ســوژه ای که اختصاصی به این موضوع
داشته باشــد و فضای دادگاه را به خوبی به تصویر
بکشد ،نداشتیم .سریال «اقای قاضی» تالش می کند
دادگاه و فرایند رسیدگی به دعاوی و شکایت ها را به
تصویر بکشد که به نظر می رسد در این زمینه موفق
بوده است .شخصیت اقای قاضی برای اولین بار ،هم
از نظر بازی ای که انجام شــده و هم از نظر محتوا و
سوژه هایی که با ان ها ارتباط برقرار کرده نمایش خوبی
از شخصیت قاضی است؛ کمتر دیده ایم که در فیلم و
سریالی شخصیت قاضی ،خوب ،درست و واقعی به
نمایش دراید .وقتی درباره شغلی قضاوت می کنید،
بازنمایی و به تصویر دراوردن شخصیت ان سخت
است که سریال اقای قاضی در این زمینه موفق بوده
است( ».منبع :روزنامه جام جم).
محمدهادی جعفرپور (وکیل دادگستری)...« :
از گفت وگوی دوطرفه قاضی با طرف های پرونده که
در غالب مواقع از قاضی ان چنان چهره غیر مانوسی
ارائه می دهد که با تاســف باید گفت بیشتر به وهن
جایگاه قضاوت نزدیک است تا انتقال صحیح اخالق
قضا که بگذریم ،عدم اشــنایی با برخی موضوعات
بدیهی عالم قضا-حقوق بــه حدی در این مجموعه
دیده می شود که مجال اشاره به ان در یک یادداشت
نیست؛ این که قاضی محکمه در تقابل با متهم بدون
توجه به حداقل های قانونــی از حکم و نظر خویش
پرده بر می دارد و مث ً
ال به متهمی که پزشک است و
در امر طبابت قصور کرده ،می گوید اول که شش ماه
تا سه سال زندان داری! بعد متهم می گوید یعنی االن
شــما مرا به زندان معرفی می کنی؟ قاضی در پاسخ
می گوید :من که حکم نمی دهم ،حکم زندان را دادگاه
انقالب می دهد! دادگاه انقالب ان هم برای جرم قصور
پزشکی؟ یا در اپیزودی دیگر پیرمردی به اتفاق یک
جوان بابت مســئله اجاره بها و هزینه انشعابات به
همین قاضی مراجعه می کنند و اقای قاضی به پیرمرد
می گوید :پدرجان شکایت شما چیست؟ و پیرمرد در
پاسخ می گوید :پسرم شکایت لفظ درستی نیست
بگو خواسته ام چیســت؟! و قس علی هذا عبارات و
رفتارهای عجیب وغریبی اســت که به قطع و یقین
در هیچ محکمه ای و نظام حقوقی جز مجموعه «اقای
قاضی» تاکنون سابقه نداشته .این ها نمونه کوچکی صفحه 58
قاب کوچک
معضل پرسش های بی پاسخ
تـــازه وارد
«تازه وارد» مجموعه ای اپیزودیک به تهیه کنندگی محمدجواد موحد و محصول باشگاه فیلم سوره است که اپیزودهای
مختلف ان را هشت کارگردان جوان به نام های محسن امانی ،حسن حبیب زاده ،احمد حیدریان ،محمدجواد صالحی ،رضا
کشاورز ،رضا محبی ،میالد محمدی و سجاد معارفی ساخته اند .همین حرکت را می توان یکی از ابداعات جالب این سریال
دانست .در حالی که در سال های اخیر شاهد تالش برخی از فیلمسازان و تهیه کنندگان برای کشف بازیگران مستعد و تازه کار
هستند،به نظرمی رسدکهمحمدجوادموحددر«تازه وارد»تصمیمگرفتههمینکاررابافیلمسازانجوانانجامدادهوپایگاهی
برایانانایجادکند.محورمشترکاپیزودهایمختلفاینسریالکهازشبکهسهپخششد،بحثفرزنداوریاست.داستان
ایناپیزودهاپیراموننگرانیخانواده هاازداشتنفرزندمی گذرد.مهم ترینعاملایننگرانی،مشکالتمالیاستامادربرخی
ازاپیزودهابهمسائلدیگریهمپرداختهشدهازجملهادم هاییکهبابحرانمالیدست وپنجهنرمنمی کنندامابهدلیلشرایط
دیگری تمایلی به داشتن فرزند ندارند .به گفته تهیه کننده «تازه وارد» ،این سریال برای 11اپیزود 33بازیگر برای نقش های
اصلی و حدود 130بازیگر برای نقش های فرعی دارد .این چهره ها ،تعدادی از بازیگران اپیزودهای این مجموعه هستند :رضا
بنفشه خواه ،محمد نادری ،اشا محرابی ،سپیده خداوری ،علی عامل هاشمی ،شیوا خنیاگر ،امیرمحمد زند ،سونیا سنجری،
زهرا داودنژاد ،مهدیه نساج ،سهی بانو ذوالقدر ،هادی دیباجی ،ناهید عساکره.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
64
دیگران چه گفته اند؟
روزنامه قــدس« :اســتفاده از نیروهای
تازه نفس و کار اولی در کنار افراد باتجربه به الگویی
موفق در تولید فیلم و ســریال های تلویزیونی
منجر خواهد شد .تا پیش از این سریال سازی در
تلویزیون در انحصار گروه های تولیدی معدودی
بود که فقط با تیم خودشان کار می کردند اما ورود
نیروهای جدید ســبب شکستن انحصارگرایی
شده ،نگاه های نو و جدیدی را به تلویزیون تزریق
کرده و منتج به تربیت نیرو می شــود اما ان چه
اهمیت دارد بهره گیری از تجربیات کارگردان های
باسابقه و پیشکسوت است که بهتر بود در ساخت
«تازه وارد» این موضوع لحاظ می شــد اما این
سریال اپیزودیک نشان داد که می توان قدم های
خوبی در تولیدات گروهی برداشــت و ساخت
ســریال های اپیزودیک با موضوعات روز را در
کنار تولید ســریال های الــف و فاخر تلویزیون
جدی گرفت».
روزنامههفتصبح««:تازه وارد» سر و شکلی
قابل قبول دارد .یعنی نمی توان به عنوان تجربه
اول ســازندگان ،ایرادی گل درشت از اپیزودها
گرفت .کارگردان ها دنبال بازیگوشی های بی مورد
نبوده اند و هدف شــان قرار دادن کارگردانی در
خدمت داستان بوده است .بازیگران هم عملکرد
قابل قبولی دارند و بازی های شان به اندازه است.
طبعاً دست گذاشتن روی مساله ای مهم به نام
فرزند اوری هم امتیاز سریال محسوب می شود.
این یک دغدغه جهانی است و فیلم و سریال های
خارجیهمبهشکلمستقیموغیر مستقیمبهاین
مسئله ورود می کنند ...مهم ترین ایراد «تازه وارد»
به گره گشایی ها برمی گردد .داستان ها ،ملموس
هستند و مث ً
ال وقتی از بیکاری یک خانم به دلیل
بارداری حرف می زند ،مخاطب با گوشت و پوست
نگرانی او را درک می کند .یا اشاراتی مثل مشکل
مردی که دستفروشی می کند ،دغدغه روز جامعه
است .با این حال گره گشایی ها به دم دستی ترین
حالت ممکن انجام می شــود .در همه اپیزودها،
بعد از یک بحــران که حاصــل نگرانی زوجین
درباره فرزنداوری اســت ،اتفاقاتی رخ می دهد
که اصطالحاً از ان ها بــا عنوان «هندی بازی» یا
«هپی اند» یاد می شود ...بدتر این که ،سریال پر
است از شعار .مث ً
ال در اپیزود اول ،وقتی دختربچه
دانش اموز صاحب برادر می شود ،گویی انقالبی رخ
داده! حال این که چنین اتفاقی طبیعی و معمول
اســت «.تازه وارد» اما با این اتفاق همچون فیلم
«فرزندان بشر» ساخته الفونسو کوارون برخورد
می کند .واقعیت این است که تلویزیون باید از
طریق قصه هایی جذاب به معضل فرزنداوری
بپردازد اما این شیوه مستقیم ،نتیجه ای به همراه
ندارد .شاید نتیجه مقطعی به دست اید اما در
درازمدت اثر خود را از دست می دهد».
نظرعوامل
محمدجــواد موحــد (تهیه کننده):
«کارگردانان از کســانی انتخاب شدند که در
باشــگاه فیلم ســوره به مدت یک یا دو سال
مسیر فیلمســازی را انتخاب کرده بودند .بعد
از صحبت های نهایی قرار شــد یــازده اپیزود
تک قسمتیساختهشودکههرقسمت۴۵دقیقه
باشد .گرچه شروع کار ریسک بود اما در مجموع
می توانم بگویم کاری قابل قبول با استانداردهای
شبکه سه روانه انتن می شود ...ما به کسی هشدار
نمی دهیم ،بلکه قصه هایی را انتخاب کرده ایم که
فراوانی ان در جامعه زیاد است .در قالب قصه به
داستان زوجین می پردازیم که به دنبال روش
ای وی اف برای بچه دار شدن هستند اما مسائل
مالی ،نوبت دهی های طوالنی و ..این روند را با
معضل رو به رو کرده اســت .تالش کرده ایم به
مسائلی از این دست ،نگاه جدی داشته باشیم
تا مســئوالن هم این موضوع را جدی تر دنبال
کنند( ».منبع :روزنامه جام جم)
میالد محمدی (کارگــردان)« :من به
دنبال تجربــه قصه گفتن بــودم و «تازه وارد»
فرصت خوبی را فراهم کرد تا بتوانم دو قصه با دو
حال و هوای متفاوت را تجربه کنم که هرکدام
اقتضائات داستان گویی خودشان را دارند ...این
اثر روی یکی از بحران های اتی کشــور یعنی
بحران پیری جمعیت تمرکز کرده اســت .به
هرحال ما باید با بحران ها و مشکالت کشور از
جمله حاشیه نشینی ،محیط زیست ،بحران اب،
نداشتن ثبات اقتصادی و ...مواجه شویم و درباره
ان ها کار بســازیم تا گفت و گو شکل بگیرد».
(منبع :روزنامه ایران)
نظرشخصی
سپردن ســاخت تازه وارد به تازه واردهای
عرصه کارگردانی و فیلمســازی چه کار خوبی
بود .باالخره در جایی بایــد به ان ها میدان داد.
در باب رویکرد افزایش جمعیت و تبلیغ فرزند
بیشــتر ،زندگی بهتر نیز چه جایگاه و بستری
بهتر از فضای فرهنگی و رســانه ای؟ اما نباید
فراموش کرد که تولید سفارشی تنها وقتی ختم
به محصول مطلوب می شود که به چهره هایی
اشنا با این حوزه و افرادی سپرده شود که مسئله
و دغدغه اش را دارند تا حداقل نتیجه کار بیش
از یک تیزر تبلیغــی و زیرنویس اگاهی بخش
تاثیرگذار باشــد .روایت چند منظر متفاوت از
اقشــار مختلف جامعه و طراحی کلی مسئله
بی جواب یا با جواب هایی که از قدرت قانع کردن
الزم برخوردار نیستند ،نهایتاً کار را به اثری ضد
خودش تبدیل می کند .حال اینکه سریال در
کدام طرف ایستاده با بیننده ای است که ان را
تماشا کرده است.
چهرهشاخص
ندارد. صفحه 64
است از ایرادات مجموعه مورد اشاره( ».منبع:
خبر انالین)
ســمیرا مقدســی (وکیل دادگستری
و مشــاور حقوقی)«« :اقای قاضی» نقطه
عطف برنامه های اموزشــی -حقوقی است
و فکر می کنم اولین برنامه ای اســت که به
صورت دیالوگ به اموزش مســائل حقوقی
می پــردازد .البته پیــش از ان برنامه های
اموزشی -حقوقی دیگری در شبکه سه یا
پنج داشتیم که با سوال و جواب پیش می رفت
و مسائل حقوقی در ان بیان می شد اما چون
سوال و جواب جنبه اموزش مستقیم دارد،
اثرگذاری موردنظر را روی مخاطب نخواهد
داشت ،برخالف ان برنامه ها مخاطب حین
دیدن «اقای قاضی» حواســش به سریال
است و نمی خواهد چیزی یاد بگیرد و حتی
مبنای فیلم نیز بر اســاس اموزش مستقیم
به مخاطبان نیســت بلکه مــا به صورت
غیرمستقیم از ان یاد می گیریم .این بهترین
رکن ســریال «اقای قاضی » است .بیننده،
شخصیت اقای قاضی را شــجاع ،قوی ،با
علم باال ،دلســوز ،پیگیر و هر ان چه را که
تماشاگر از شخصیت یک قاضی انتظار دارد،
در این سریال شاهد است .این مساله باعث
می شود نوجوان ها و جوان هایی که هنوز وارد
رشته خاصی نشده اند به سمت شغل قضاوت
کشیده شوند ...شــخصیت اقای قاضی با
واقعیت کمی تفــاوت دارد و انتقاد برخی از
وکال و حقوقدان ها به «اقای قاضی» برهمین
اساس اســت ...همچنین ان طور که صحنه
دادگاه را در سریال «اقای قاضی» می بینیم با
واقعیت تناقض دارد .اما سریال است نمی تواند
دقیق ًا حقیقت را بازنمایی کند بلکه با هنر ،فکر
و خالقیتی که دارد می خواهد پشت برنامه
نمایشــی ،حرفی بزند .سریال سازی همین
است ،می تواند قسمت هایی از واقعیت را نشان
ندهد اما اصل قضیه یعنی اموزش حقوق و
پیشــگیری را به خوبی نمایش داده است».
(منبع :خبرگزاری تسنیم)
نظر عوامل
ســجاد مهرگان« :ما در ایران سریال
درام دادگاهی و حقوقی نداشتیم .بنابراین
همین موضوع کار ما را سخت تر می کرد که
برای نخستین قدم سعی کنیم هم یک کار
خوش ساخت بسازیم و هم این که پرونده ها به
لحاظ حقوقی هم درست روایت شود .گرچه
نمونه های خارجی با این موضوع تولید شده
اما به درد کار ما نمی خورد ،زیرا قوانین حقوقی
قضایی ما و سلیقه مردم برای تماشای چنین
اثاری متفاوت است .بنابراین نمی خواستیم
کاری بســازیم که مخاطب دوست نداشته
باشد .بنابراین الهام از کار خارجی نگرفتیم...
با خیلی از اساتید فیلمنامه نویسی صحبت
کردیم زیرا بیــن درام جنایی و درام قضایی
تفاوت وجود دارد .مــا در ایران تجربه درام
جنایی را داشــته ایم اما درام قضایی را کار
نکرده بودیم( ».منبع :روزنامه جام جم)
بهزاد خلــج« :شــخصیت ها الزام ًا نه
ال سیاه هســتند و نه کام ً
کام ً
ال سفید بلکه
خاکستری اند .این در مورد تمام شخصیت ها
صدق می کند .البته هر چه زمان جلوتر می رود
سرعت زندگی بیشــتر شده و شخصیت ها
پیچیده تر می شــوند .برای من خیلی مهم
بود که قاضی ای را بازی کنم که گاهی خوب
است و گاهی هم بد .گاهی زور می گوید ،گاهی
خشمگین می شود ،گاهی انتقام می گیرد،
گاهی رئوف است و بخشنده .وقتی با قضات
صحبــت می کردیم می گفتنــد ان ها هم
ترس هایی دارند و اشتباهاتی می کنند .گاه
وقتی به خانه می روند به این فکر می کنند که
ایا تصمیم شان درست بوده یا نه .چیزی که در
شخصیت قاضی خیلی مهم بود این بود که این
ادم یک انسان است .برایم خیلی مهم بود که
این «انسان» را بازی کنم .اما این نکته را هم
مورد توجه قرار دادیم که این قاضی چگونه
«باید باشد» و چه چیزی «نباید باشد» .االن
در برخی از نظرات به ما می گویند که مگر یک
قاضی این قدر لبخند می زند؟ در عین حال که
این قاضی باید یک انسان واقعی می بود ،باید
چیزهایی را به او اضافه هم می کردیم .باید
این نکته را منتقل می کردیم که اص ً
ال ایرادی
ندارد که قاضی گاهی اوقات لبخند بزند .هیچ
ایرادی ندارد که در حین کار قهوه هم بخورد.
مگر قهوه خوردن جرم اســت؟ همین نکته
برای عده ای عجیب بود .این موارد را بیشتر
سجاد و اقای مرادی مدیریت کردند( ».منبع:
روزنامه صبا)
سجاد مهرگان« :خیلی از این پرونده ها
را از قضات برجسته در قوه قضاییه گرفتیم.
در روزهای اول وقتی از ان ها درخواســت
پرونده هــای جذاب می کردیــم ،به خاطر
فضاسازی رســانه ای پرونده هایی در مورد
(مث ً
ال) تجــاوز به ما معرفــی می کردند ،اما
می گفتیم این ها موضوعات «حاد واقعیت»
هستند .درســت اســت که در جامعه رخ
می دهند و نمی شود انکارشــان کرد اما در
عین حال موضوعات تکرارشونده و اساسی
برای جامعه نیستند .بیشــتر موضوعات
پیش امده ،خیلی ساده اند و ممکن است اص ً
ال
به ان ها توجه نکنیم اما در زندگی مان وجود
دارند .من چیزی حدود ۳۰۰پرونده را برای
ساخت این سریال خواندم .صادقانه بگویم که
جذاب ترین موارد ،همان موضوعات زمینی
و عمومی هســتند .موارد دیگر ،موضوعات
عموم ًا حادی هســتند که بیشــتر گزاره
خبری اند و زیبایی شناسی ندارند .چیزی از
خرده فرهنگ ها در ان ها نیست .ان موارد
بیش از ان که روی فطرت انسان تمرکز کنند
روی امیال حیوانی تمرکز می کنند و بنابراین
موارد حاد غیرانسانی هستند .سینمای ایران
متاسفانه خیلی روی این موارد تمرکز می کند.
البته نمی گویم نباید چنین باشد اما این که با
این حجم به این موارد می پردازیم محل بحث
است( ».منبع :روزنامه صبا)
در این مجموعه
شاکی و متشاکی
بنابر سطح
فکری ،اجتماعی
و انسانی شان
به شکلی کام ً
ال
متقاعدکننده و
باورپذیر به بحث
و مشاجره برای
گرفتن حق خویش
می پردازند ،گویی نه
با یک بازی و نمایش
که با یک واقعیت
تصویری از ادم های
حاضر در دادگاه
طرفیم
نظرشخصی
نشســتن پای حرف هــای یک وکیل
یا قاضی دادگســتری در قالب یک برنامه
تلویزیونی گفت وگو محور ،معموالً کار ساده
ای نیست ،مگر اینکه پاسخگوی یک دغدغه،
نیاز و ســوال ذهنی از یک فرد باشد .اصوالً
وقت گذرانی پــای برنامه ای با کلی قوانین و
تبصره از پرونده های قضایی فاقد جذابیت
اســت .ولی به محض اینکه به ان شــکل
نمایشــی بدهیم و طرفین دعوی برای ان
تعیین کنیم ،در کنار بار اموزشی از جذابیت
نیز برخوردار می شود .دعوا و مشاجره لفظی
میان دو یا چند نفر معمــوالً توجه برانگیز
است ،تا جایی که می تواند ترافیک شهری
هم راه بیندازد .با این شرایط دستور کار قرار
دادن یک اختالف و دعوای رخ داده در یک
پرونده قضایی در فرمی نمایشی نیز به طور
حتم جذابیت های خودش را خواهد داشت.
مخصوص ًا اگر نمایشــی نزدیک به واقعیت
باشد؛ مشابه ان چیزی که در مجموعه «اقای
قاضی» نیز شاهدش هســتیم .البته شاید
این مجموعه با روایت و شکل مستندتر در
اجزای ســاختاری (از صحنه گردانی گرفته
تا فیلمبرداری) موفق تر نیــز می بود اما تا
همین جا هم قدم مثبتی است .عامل توفیقش
نیز نمایش باورپذیر و نزدیک به واقعیتی است
که حکایت از احاطه کارگردان بر کارش و بازی
گرفتن از بازیگران کم نام ونشــان ان دارد.
در واقع این اثری است که عالوه بر انتخاب
موضوع دعوی ،به شدت وابسته به کیفیت
اجراســت .چنان که در این مجموعه شاکی
و متشاکی بنابر ســطح فکری ،اجتماعی و
انسانی شان به شکلی کام ً
ال متقاعدکننده و
باورپذیر به بحث و مشاجره برای گرفتن حق
خویش می پردازند ،گویــی نه با یک بازی و
نمایش که با یک واقعیت تصویری از ادم های
حاضر در دادگاه طرفیم .مثل عالم واقع انها
در حرف هم می پرند و برای فریب قاضی نقش
بازی می کنند و به دروغ متوسل می شوند تا
نجات پیدا کننــد .از طرفی به نوعی با اثری
معمایی نیز طرفیم که پای قضاوت بیننده را
هم وسط می کشد و او را وارد چالش انتخاب
حق از ناحق و همچنین ســنجش و تخمین
اندازه عدل ،انصاف و قوه تشخیص خویش
می کند.
چهره شاخص
بهزاد خلج گرداننــده ،مجری و قاضی
دادگاه ســریال «اقای قاضی» است و تنها
بازیگر ثابت کار .اگر او را برگ برنده سریال
ندانیم ،بی انصافی کرده ایم چرا که نبض کار
در اختیار اوست و محرک روایت ،مخصوص ًا
در مواقعی است که ســریال از جدیت الزم
دور و نیازمند به تغییر ریتم می شود .نقطه
قوت خلج نیز لحن یکنواخت الزم در سراسر
سریال و همچنین کلی کنش و واکنش اصیل و
غیرقابل پیش بینی و به شدت نزدیک به بداهه
با اجرایی شبه مستند است.
59
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 59
نقطه ای مهم
در درام نویسی
قضایی
گفت وگوهایی با کارگردان و بازیگر مجموعه «اقای قاضی» صفحه 65
قاب کوچک
بارش سپیدی ها بر سیاهی های زندگی
برف یب صدا یم ابرد
«برف بی صدا می بارد» مجموعه ای درام به کارگردانی پوریا اذربایجانی و محمدرضا شفیعی است .این مجموعه
همچنین اخرین فعالیت زنده یاد مسعود بهبهانی نیا است؛ نویسنده باتجربه ای که اتفاق ًا تخصص ویژه ای در نگارش
سریال های طوالنی داشت و متاسفانه سال گذشته از دنیا رفت .الیکا عبدالرزاقی ،پوریا پورسرخ ،پاشا رستمی ،پوریا
شکیبایی ،مریم شیرازی ،فرهاد ائیش ،مائده طهماسبی ،اتیال پسیانی ،ثریا قاسمی ،هادی دیباجی ،فریبا متخصص،
مینا وحید و پانته ا سیروس از جمله بازیگران این مجموعه به شمار می روند« .برف بی صدا می بارد» داستان تالش های
یک دشمن قدیمی را برای بر هم زدن اتحاد یک خانواده اصیل ایرانی در سه دهه مختلف روایت می کند .قرار بر این
بود که این مجموعه در دو فصل تولید شود .فصل اول در 100قسمت به مرحله تولید رسید و 68قسمت ان در فاصله
دی تا اسفند 1400روی انتن شبکه 3سیما رفت .اما همزمانی پخش سریال با مناسبت هایی چون عید نوروز و ماه
رمضان باعث توقف پخش این مجموعه شد .بعد از ان هم به دالیلی این وقفه ادامه پیدا کرد تا این که پخش قسمت های
باقی مانده از فصل اول از تاریخ 14تیر 1401اغاز شد.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
60
دیگران چه گفته اند؟
علی مهاجر (روزنامه کیهان)« :مجموعه
تلویزیونی «برف بی صدا می بارد» هر چند که
یک ملودرام خانوادگی اســت که داستان ان
در دهه های 60و 70می گذرد ،اما دقیقاً روی
یکی از مهم ترین مسائل روز جامعه ایرانی دست
گذاشته است .داســتان این سریال ،تمثیلی از
وقایع سال های اخیر ماست .خانواده ای که هدف
نفوذ یک دشمن قرار گرفته است؛ دشمنی که
سال هاست در پی رسوخ در این خانواده است
و در لباس دوســت ،اعضای خانــواده را فریب
می دهد .ان هایی که اصالت و ارزش ها و منافع
خانواده را ارجح می دانند ،خیلی سریع به ماهیت
این دشمن نفوذی پی می برند ،اما افراد مغرور و
ساده دل و در عین حال حسودی چون سیمین
فریب می خورند و بازیچه می شــوند .حسادت
ان چنان او را فرا می گیرد که برای عقده گشایی،
دشمن را به دوست ترجیح می دهد و ...وقتی اگاه
می شود که همه زندگی اش به یغما رفته است!...
ســیمین ،احمد و کیانی ،هر یک نمودهایی از
جریان های مختلف هستند که در این سریال
به طور هنرمندانه دراماتیزه شده است .عالوه بر
این ها باید به نمایش زیبایی های زندگی سنتی،
به ویژه خانواده ایرانی در این سریال نیز اشاره
کرد که از نقاط قوت ان است« .برف »...یکی از
سریال هایی است که توانسته برخی از نشانه های
سبک زندگی ایرانی-اسالمی را بازنمایی کند .از
حجاب و پوشش برتر گرفته تا اهمیت نان حالل،
احترام به بزرگترها ،ساده زیستی ،ازدواج اسان
و ...یکی دیگر از ویژگی های سریال «برف بی صدا
می بارد» بازی خوب بازیگران این سریال است،
به ویژه پوریا شــکیبایی که به خوبی نقش یک
بدمن و قطب منفی این سریال را بازی و باز سازی
کرده اســت .فرزند مرحوم خسرو شکیبایی ،با
جان بخشــیدن به یک کاراکتر نفرت انگیز اما
مرموز و نفوذی ،به عنوان یک استعداد در زمینه
بازیگری خودنمایی کرده است».
جبار اذین (روزنامه قدس)« :مهم ترین
امتیــاز تولیــد «برف بی صــدا می بــارد» ،از
ان فیلمنامه پرمضمون و محتــوا و حرفه ای
ِ
سریال و یادگار زنده یاد مســعود بهبهانی نیا،
فیلمنامه نویس خوب سیما است که توسط زهرا
پارسافر و طیبه شجری به سرانجام رسیده است.
پردازش باورپذیر اغلب شــخصیت های اصلی
مجموعه و رخدادها و حوادث اشنای اجتماعی
و خانوادگی و رویدادهای دفاع مقدس ،استفاده
از بازیگران توانایی ماننــد فرهاد اییش ،اتیال
پسیانی ،مائده طهماسبی ،الیکا عبدالرزاقی ،پوریا
پورســرخ و فریبا متخصص و بازی های خوب
ان ها و کارگردانی قوی اذربایجانی از ســریال
خوب «بــرف بی صدا می بارد» اثــری دیدنی،
باورپذیر و وفــادار به واقعیت هــای تاریخی و
مولفه های اثار خانوادگی ،اجتماعی و تاریخی
با چاشنی های عشــق و امید ساخته است .اگر
از غیبت اگاهانه دهه هشــتاد در این ســریال
بگذریم« ،برف بی صــدا می بارد» از معدود اثار
خوش ســاخت ،بامحتوا و تاریخی و اجتماعی
موفق تلویزیون است که در سه فصل مناسب با
کمترین حاشیه سازی های زائد و درازگویی های
نامناســب تولید شــده و در کنار اثار خوب و
کم تعداد و به یادماندنی تلویزیون و کارنامه خوب
هنری پوریا اذربایجانی و برخی هنرمندان توانای
ان نشسته است« .برف بی صدا می بارد» ،صدا و
تصویر عاشقانه بارش سپیدی ها بر سیاهی های
همه چیز در باب
واسپاری امور در
حال انجام است که
خبر امکان بهبودی
حاج عطا به نظر یک
ارامش نسبی را به
همراه خواهد داشت.
دنبال کننده اثار
مرحوم بهبهانی که
باشید خوب می دانید
که این ارامش پیش
از طوفان است صفحه 60
مجموعه ماه
پیچیدگی های
تجربه یک حوزه
جدید
گفت وگو با سجاد مهرگان کارگردان مجموعه «اقای قاضی»
سید اریا قریشی
بعضی از اثار وجود دارند که از همان مرحله انتخاب سوژه اولیه بخش
مهمی از راه موفقیت را طی می کنند« .اقــای قاضی» یکی از همین اثار
است .پرداختن به پرونده های متنوع قضایی هرچند ،همان طور که در ادامه
خواهید خواند ،چالش هایی را سر راه سازندگان این مجموعه ایجاد کرد اما
نقش مهمی در تبدیل «اقای قاضی» به یک مجموعه متفاوت ایجاد کرده
است .دقت در انتخاب بازیگران ،تنوع سوژه ها و ایده هایی که برای گسترش
داستانی در نظر گرفته ،از دیگر عواملی هستند که باعث شده اند «اقای
قاضی» ارزش تماشا داشته باشد .سجاد مهرگان می گوید برای فصل دوم
این سریال (که ممکن است به زودی ساخته شود) ایده های جاه طلبانه تری
دارد .باید منتظر ماند و دید.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
66
یکی از نکاتــی که هنگام تماشــای
قســمت های پخش شــده «اقــای
قاضی» نظرم را جلــب کرد این بود که
بعضی از پرونده هــای انتخابی نه تنها
به مســائل روزمــره و به اصطالح ِ
کف
خیابان می پرداختند بلکه اگر قرار بود
خالصه شــان را برای دیگری تعریف
کنیم ممکن بود از نظر دراماتیک خیلی
پیش پاافتاده به نظر برســند .مث ً
ال در
پارک ،سگی به مرد حمله کرده و مرد با
راکت او را زده است .در نگاه اول ممکن
است به نظر برسد که این موضوع جای
کار دراماتیک چندانی ندارد :چون هم
خود موضوع خیلی بحرانی نیست و هم
شاید از همان اوایل داستان بتوان حدس
زد که کدام طرف مقصر اصلی اســت.
در انتخاب این موارد ،بیشــتر به جنبه
اموزشی توجه داشتی یا جنبه های جذاب
دراماتیکی در ان ها پیدا کرده بودی؟
وقتی کار پژوهش «اقای قاضی» را حدود
یک سال و نیم پیش شروع کردیم ،متوجه
شدیم که فضای فیلمنامه نویسی در ایران
اساس ًا این سوژه ها را نمی فهمد .به سوژه های
قضایی باید از زاویه ای تــازه نگاه کنیم تا
بتوانیم جذابیتش را درک کنیم .در فضای
فیلمنامه نویسی مان جنایی نویسی را خوب
می فهمیم .اما تجربــه کار روی موضوعات
قضایی وجود نداشــت .به خصوص این که
می خواســتیم تا جای ممکن قانون را در
این کار رعایت کنیــم و چارچوب حقوقی صفحه 66
زندگــی در دوره ای از تاریــخ اجتماعی ایران
است».
مهدیموسویتبار(روزنامهفرهیختگان):
«ان چه «برف بی صدا می بارد» را با سریال های
دیگر شــبانه متمایز می کند نگاه متفاوتش به
واقعیات و حقایق زندگی اســت .قرار نیســت
به مخاطب باج داده شــود و نقش هایی مانند
خواهر و برادر و سایر بســتگان سفید یا سیاه
مطلق بمانند .وقتی قرار است از سقوط یا تباهی
یک خانواده گفته شود بدیهی است که عوامل
متعددی در ان ســهیم هســتند؛ عواملی که
اتفاقاً از سر دلسوزی تصمیماتی می گیرند که
سرنوشت چند نســل را تغییر می دهد« .برف
بی صدا می بارد» با تمام ضعف هایی که در تاریخ
و حتی درام و گاه شــخصیت پردازی دارد اما
توانسته مخاطب را با خودش همراه کند و روی
مساله مهمی به نام خانواده دست گذاشته است.
سعی کرده از نگاه کلیشه ای روزمره به خانواده
و ارتباطات فاصله بگیــرد و گاهی بی رحمانه
به بینندگانش هشــدار دهد که این اتفاقاتی
که می بیند می تواند گریبــان هر خانواده ای را
بگیرد».
نادرسلیمانی« :ان شاءاهلل امسال صداوسیما
بتواند برنامه ها و سریال های خوبی بسازد .من
خودم از مخاطبان سریال در حال پخش «برف
بی صدا می بارد» هســتم و به نظرم کار خوبی
اســت اما تعارف نداریم کمی قصه اش ِکش دار
است ولی همین که می تواند مخاطبش را نگه
دارد ،برای خانواده قشــنگ اســت .نمی گویم
سریال عالی ای است ولی خوب است»( .ایسنا)
نظر عوامل
پانته اسیروس« :پیشتر با پوریا اذربایجانی،
کارگردان سریال همکاری کرده بودم .بر همین
اساس با توجه به شناختی که از او داشتم ،بازی
در این مجموعه را پذیرفتم .این فیلمســاز به
کارش مسلط و اگاه است ،برای همین اعتماد
به او همیشه نتیجه خوبی خواهد داشت .نکته
دیگر ،ویژگی های نقش بود که مرا برای حضور
در سریال مجاب کرد .در «برف بی صدا می بارد»
نقش یک چادری معتقــد را بازی می کنم .من
چادری نیستم برای همین جالب بود نقشی را
تجربه کردم که تا به حال ان را بازی نکرده بودم.
برای این که بتوانم نقــش یک چادری را خوب
بازی کنم نیاز به الگو داشتم که پیرامون خود
ان را احساس کرده باشم .خوشبختانه چنین
موقعیتی برای من وجود داشت ،زیرا مادربزرگم
دقیقاً همان الگویی بود که نیاز داشتم .مطلب
بعدی که برای حضور در سریال به من انگیزه داد،
قصه فیلم بود .داستان فیلم در دهه ۶۰می گذرد
و چون این دوران را تجربــه کرده ام و لحظه به
لحظه ان را احساس می کنم پس دوست داشتم
چنین موقعیتی را مجدد تجربه کنم»( .روزنامه
جام جم)
الیکا عبدالرزاقــی (بازیگر)« :زنده یاد
بهبهانی نیا بدون ان که تالش عجیب و غریبی
برای متفاوت کردن قصه داشته باشد ،یک روند
قصه گویی ساده و شیرین دارد .به نظرم او خیلی
راحت و شیرین داستان می گفت و برای همین
هم مردم داستان های او را دوست می داشتند و
همین االن هم با سواالتی طرفم که معلوم است
مردم داستان را به طور کامل دنبال می کنند .ما
در این داستان یک بدمن کامل واقعی داریم و
نویسنده سعی نکرده این بدمن را خاکستری
تصویر کند .اتفاقاً این صراحت ،تکلیف مخاطب
را روشــن می کند و مخاطب هم در داستان او
را می پذیرد و از دســتش حرص می خورد .این
موفقیت داستان اســت که توانسته شخصیت
منفی خود را باورپذیر به مخاطــب ارائه کند.
من بازیگر که اثار روز
این ممکن اســت برای ِ
سینمای دنیا را پیگیری می کنم امتیاز منفی
باشد که شخصیت رو است و خاکستری نیست
و پیچیدگــی عجیب وغریب داســتانی ندارد
اما می بینیــم که مردم و مخاطبــان این مدل
داستان گویی را دوســت دارد و نمی شود ان را
کتمان کرد»( .روزنامه جام جم)
پوریا شــکیبایی (بازیگر) « :من تصور
می کنم که قبل از عید اتفاق خوبی افتاد .ارزیابی
من فحش هایی اســت که در فضای مجازی به
خاطر ایفای نقش حبیب می خورم و خداروشکر
همچنان فحش می شــنوم و این یعنی «برف
بی صدا می بارد» بیننده خود را دارد .مخاطب
فیلم را دنبال می کند تا سرانجام داستان حبیب
و سیمین را ببیند .خودم شخصاً دوست ندارم که
مردم از دست من یا کاراکتری که بازی می کنم
حرص بخورند اما هر بازیگر دیگری که قرار بود
یک جریانی را شروع کند ،قطعاً نقش «حبیب»
را می پذیرفت و دوست می داشت .من هم این
ریسک را پذیرفتم .شما هرکاری که انجام دهی
یک سری ضرر و یک ســری منفعت دارد .من
نسبت به همه بازیگرانی که در این پروژه بودند،
تجربه کمتری داشــتم و از همــه عزیزان یاد
گرفتم ...مخاطبان با این که «حبیب» جایگاه و
شکل دیگری داشت ،هنوز بر این باور هستند که
بازی من شبیه به پدر است .به نظر من مخاطب
ازاد است که هر نوع برداشتی داشته باشد .پدر
من معتقد بود که بازیگر بدون تماشاگر یعنی
هیچ و تماشاگر حق دارد هرگونه قضاوتی از کار
من داشته باشد .هر قضاوتی برای من به عنوان
بازیگر محترم اســت .اما این که می گویند من
می خواهم راهی را پیــش بگیرم که پدرم رفته
است ،نه اص ً
ال این جوری نیست و به جبر شباهت
این موضوع تداعی می شود .فکر می کنم خرده
هوشــی دارم که کاری که پدرم کرده است را
نکنم چرا که می دانم خلــق ادم ها ،منحصری
زیباست .هیچ کس شبیه به هیچ کس نیست .اگر
بخواهم چنین کاری را انجام دهم به دل مخاطب
نمی نشیند( ».روزنامه صبا)
پوریا اذربایجانی (کارگردان) « :به نظرم
سریال خیلی توانست مخاطب را با خود همراه
کند و تا جایی که من دیدم ادم های مختلفی
از قشرهای مختلف جامعه ســریال را دیدند و
ارتباط برقرار کردنــد .فیلمنامه جذابیت های
خود را داشــت و یکی از ان جذابیت ها این بود
که داســتان راجع به خانواده بود و من ســعی
شاید کیفیت و
دقت طراحی صحنه
کار در تطبیق زمانی
ابزار ،ادوات و نوع
پوشش به سبب
گشت وگذار روایی
بسیاری از اثار
سال های اخیر در
دوره تاریخی دهه
شصت به چشم
نیامد اما به طور حتم
عنصری بود که بسیار
به باورپذیری و
ارتقاء کیفی اثر
کمک کرد
کردم که کمک کنم این اتفاق محقق شــود
و یکی دیگر از جذابیت های داســتان این بود
که قصه در دهه شصت می گذشت،در زمانی
که این ارزش ها پررنگ تر و برای من جذاب تر
بود( ».روزنامه صبا)
نظرشخصی
حاج عطا شکیبا یک بازاری معتمد است
که پس از ســال ها فعالیت به بازنشستگی و
سپردن امور به نزدیکانش فکر می کند و پس
از اطالع از بیماری اش و جواب شدن از سوی
پزشکان ،در پی سرعت بخشیدن به این کارها
و حاللیت طلبی نیز هست .بازاری معروف که
باشی ،احتماالً دشمن هم پیدا می کنی ،و حاج
عطا نیز کینه قدیمی کیانی را پشت سر خویش
دارد .همه چیز در باب واسپاری امور در حال
انجام اســت که خبر امکان بهبودی حاج عطا
به نظر یک ارامش نســبی را به همراه خواهد
داشــت .دنبال کننده اثار مرحوم بهبهانی که
باشــید خوب می دانید که این ارامش پیش
از طوفان اســت و خیال خوشی بیش نیست.
همینطور می شود و حاج عطا و همسرش در
حادثه تصادف جانشان را از دست می دهند و
جوالن کیانی برای جبران و انتقام زخم حاصل
از کینه و نفرت قدیمی اش شــدت می گیرد و
روابط بازمانده های خانواده شکیبا به سردی
می گراید و در استانه فروپاشی قرار می گیرد.
در سال های اخیر نمونه های زیادی را از چنین
روایت هایی مشاهده کرده ایم که در ان ها کینه
و نفرتی عامــل فراز و فرود داســتانی یک اثر
بوده .اشنایی ما سبب می شود سخت گیرانه تر
جذب فراز و فرودهای یک اثر شــویم .اگر چه
مالت داستانی فراوان و خوب برای باال بردن
و بناکردن ساختمان اثری بلند مهم است اما
بلد کار که باشی از یک خط داستانی کوتاه و
الغر هم یک مجموعه فربه و جذاب می سازی.
چهره شاخص
خصوصیات و فیزیک چهره پاشا رستمی
ایجاب کرده که تا امروز معموالً ایفاگر نقش
افراد مثبت و مهربان باشد و در «برف بی صدا
می بــارد» نیز همینطور اســت .احمد جوان
معتقد و باایمانی است که دغدغه حق و عدالت
دارد و مصداق بارز انســانی اســت که حرف
و عملش یکسان اســت و در برابر مشکالت
صبوری پیشه می کند .البته اقتضائات جوانی
نیز سبب می شــود که گاهی رفتار ظالمانه
کیانی را برنتابد و به یکبــاره از کوره در برود
و با او گالویز شــود .ثبات شخصیتی و حفظ
خصوصیات رفتاری احمد در سراســر قصه،
موضوعی است که پاشــا رستمی به خوبی از
پس انجامش برامده.
از سوی دیگر ،شاید کیفیت و دقت طراحی
صحنه کار در تطبیق زمانی ابزار ،ادوات و نوع
پوشش به سبب گشــت وگذار روایی بسیاری
از اثار ســال های اخیر در دوره تاریخی دهه
شصت به چشم نیامد اما به طور حتم عنصری
بود که بســیار به باورپذیری و ارتقاء کیفی اثر
کمک کرد.
61
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 61
درستی داشته باشیم .اگر یک دزد به خانه
شما بیاید و شــما او را بگیرید ،پرونده ات
حقوقی می شود .اما اگر یکی هم توی گوش
دزد بخوابانی پرونده ات می شــود کیفری.
دادگا ه های ما یا حقوقی اند یا کیفری .پس
باید انتخاب می کردیم .اگــر پروند ه های
کیفری را انتخاب کنیــم باید فضای دادگاه
را کیفری بچینیم .در همین بخش مشــکل
داشتیم .درام با همان خواباندن توی گوش
طرف مقابل ایجاد می شــود اما از همان روز
اول ،فیلمنامه نویسانی که با ان ها مشورت
می کردیم مدام به مــا توصیه می کردند که
احتیاط کنیم و می گفتند با شرایطی که وجود
دارد سراغ خیلی از این پرونده ها نمی شود
رفت .خالصه در این مســیر در دادگاه های
زیادی حضــور پیدا کــردم و دیدم همین
موضوعات ساده ،چقدر باال و پایین دراماتیک
دارند و چقدر می شــود روان شناســی و
خرده فرهنگ ها را واردش کرد .اولین شان
قاضی ،بازپرس است یعنی شان کاراگاهی
دارد .در موردی مثل همان سگی که به یک
نفر حمله کرد ،قاضی با هوشمندی اش مدام
دارد درام خلق می کند .مث ً
ال می پرسد در ان
پارک سگ دیگری هم بود یا نه .از این سوال
می خواهد به این جا برسد که شاید این مرد با
ان خانواده مشکل داشته یا ماجرای دیگری
در میان بوده است .قاضی باید تمام احتماالت
را در مورد ارتباطات این افراد بررسی کند.
همین جزییات ،جذابیتی کاراگاهی به قاضی
می بخشــد .در طول تحقیق فهمیدم که
جذابیت این پرونده ها به همین مسائل است
و خرده فرهنگ هایی هــم که در دل جامعه
وجود دارد و جامعه ناغافل دارد ان ها را تکرار
می کند ،به همین شکل وارد درام می شود.
یعنی می گویی حتی اگر بتوانیم در کلیت
حدس بزنیم که حق با کدام طرف است
این جذابیت از طریــق جزییات ایجاد
می شود؟
یکی از اتفاقاتی که هنــگام کار روی
«اقای قاضی» فهمیدیم و به نظرم شــاید
باعث شود که «اقای قاضی» در درام نویسی
قضایی نقطه مهمی باشد ،این است که سبک
قضایی نویسی سبکی است که در ان دو طرف
دعوا را داریم و هــر کدام دارند پیرنگ های
خود را پیش می برنــد .یعنی تو در دادگاه با
دو پیرنگ طرفی که همزمان دارند رشــد
می کنند؛ یکی دارد پیرنگ حقیقت را پیش
می برد و دیگری پیرنگ دروغ را .اما تو این را
نمی دانی .نقش قاضی در این میان کام ً
ال نقش
ضدّ پیرنگ است .جذابیت اساسی این است
که قاضی نه می تواند حرف این را بپذیرد و
نه حرف ان را؛ و بایــد پیرنگ خود را پیش
ببرد .فهمیدن این نکته از نظر درام نویسی
مهم است که ما داریم در مثلثی درام نویسی
می کنیم که دو پیرنگ مــدام دارند خود را
رشــد می دهند و ضدّ پیرنگ قاضی در این
میان سعی می کند با هر دو پیرنگ همراهی
وقتی کار پژوهش
«اقای قاضی» را
حدود یک سال و
نیم پیش شروع
کردیم ،متوجه
شدیم که فضای
فیلمنامه نویسی در
ایران اساساً این
سوژه ها را نمی فهمد.
به سوژه های قضایی
باید از زاویه ای تازه
نگاه کنیم تا بتوانیم
جذابیتش را درک
کنیم .در فضای
فیلمنامه نویسی مان
جنایی نویسی را
خوب می فهمیم.
اما تجربه کار روی
موضوعات قضایی
وجود نداشت
کند تا حقیقت را بفهمــد اما با هیچ کدام از
ان دو پیرنگ همراه نیست .برنده نهایی این
میزانسن در نهایت قاضی است چون قاعدت ًا
او است که همه چیز را اشکار می کند و برای
همین است که قاضی قهرمان می شود.
اما در مورد بعضی از این پرونده ها واقعاً
به نظر می رسد ماجرا خیلی ساده و خطی
است.
در این موارد ،ســعی می کردیم با درک
روان شناسی نقش و با درک موقعیت ،به ان
خرده پیرنگ هایی اضافه کنیم .مث ً
ال به این
فکر می کردیم که ان مــرد وقتی با راکت
بدمینتون به سر سگ می زد چه موقعیتی
داشــت یا ان زن در این لحظه چه شرایطی
داشت و بر اساس ان موقعیت هایی درست
می کردیم.
یکی از ایده هایی هم که به نظرم موثر
بوده ،ایجاد پیــش داوری در مخاطب
است .حتی ممکن است بتوانیم حدس
بزنیم که ان پیش داوری قرار اســت
نقض شود .ولی همین روند نقض شدن
برای ما جذاب می شود .مث ً
ال در پرونده
دو پیرمردی که یکی از طرفین بازیگر
است ،قاضی جوری با او گرم می گیرد
که فکر می کنیم نکند این پیش داوری
مثبت روی رای قاضــی تاثیر بگذارد.
دنبال کردن این که چطور قرار اســت
این پیش داوری نقض یا کنترل شود از
جذابیت های سریال است.
من همه ابعاد سینمای هالیوود را دوست
ندارم اما یکی از نکاتش را خیلی دوست دارم.
فیلم های هالیوودی دو لذت در مخاطب خلق
می کنند و به خاطر همین دو لذت است که
سینمای هالیوود این قدر بزرگ می شود و
همه مردم دنیا ،با هر فرهنگی ،فیلم هایش
را می بینند .لذت اول« ،لذت ارام» نام دارد.
این لذت بر اساس فرایندی شکل می گیرد
که خودشــان Processing Fluencyمی نامند.
ترجمه اش می شــود روان پردازش بودن یا
به بیان ســاده همه فهم بودن .ان ها اصل
داستان گویی را در همه فهم بودن می بینند.
ادگار الن پو جمله مشــهوری دارد با این
مضمون که داستان واقعی ،داستانی است که
بتوانی ان را در یک نشست دوستانه طی یک
ربع تعریف کنی و همه ان را بفهمند.
جالب اســت که در ایران این فرایند
برعکس شده است!
دقیق ًا .این همه فهم بودن لذت ارام پدید
می اورد .اما من اگر به لذت ارام بسنده کنم،
حتم ًا از جایی به بعد مخاطب را از دســت
می دهم .چیزی که سینمای هالیوود به لذت
ارام اضافه می کند« ،لذت شناختی» یا کار
شناختی ( )Cognitive Workنام دارد که خود
هالیوودی ها ان را «لذت نشــاط اور» هم
می نامند .لذت شناختی یعنی مخاطب در ان
روان پردازش بودن باید بعضی جاها غافلگیر
شــود .به بیان دیگر با ترکیب این دو لذت،
67
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 67
قاب کوچک
چند هندوانه با یک دست
«مســتوران»
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
62
«مستوران» مجموعه ای تاریخی است که به ســفارش سازمان هنری
رسانه ای اوج و به کارگردانی مسعود اب پرور و سیدجمال سیدحاتمی ساخته
شده است .حمیدرضا اذرنگ ،نازنین فراهانی ،بیژن بنفشه خواه ،رویا میرعلمی،
رابعه اسکویی ،یداهلل شادمانی ،قربان نجفی ،جواد انصافی ،صفا اقاجانی ،علی
دهکردی و اسداهلل یکتا از جمله بازیگران این مجموعه هستند .این مجموعه
در 26قسمت و برای پخش از شبکه اول سیما ساخته شد.
«مســتوران» روایت گر ماجراهایی تلفیقی از داستان های کهن ایرانی
مانند «هزارویک شب»« ،کشکول»« ،گلســتان» و «شاهنامه» است که در
جایی در ایران حدود پانصد سال پیش ،در شهری به نام زابل جان رخ می دهد.
«مستوران» با ماجرای دزدیده شدن کودکی به اسم لطفعلی اغاز می شود .این
دزدی مرموز در یکی از روزهایی که کاروان شادی به شهر رسیده توسط یکی
از افراد قبیله ای به نام قبیله وحشیان انجام می شود .لطفعلی پسر لیث عطار
و لطیفه خاتون است .پدر و مادر برای پیدا کردن فرزند با اتفاق های عجیبی
روبه رو می شوند .ان ها به دنبال راهی هستند تا به هر قیمت کودکشان را بیابند،
اما موانع زیادی بر سر راه شان خواهد بود.
وقتی گنجینه ای
عظیم از حکایات
و قصه های ایرانی
داریم که جایش
فقط در حافظه
اندیشمندان و
ادیبان و قفسه های
کتابخانه هاست
و قالبی تصویری
برای جایگیری اش
در حافظه جمعی
نیافته ایم ،ان وقت
است که ساخت
سریالی مانند
«مستوران» حکم طال
پیدا می کند
دیگران چه گفته اند؟
روزنامه هفت صبح[« :حمیدرضا] اذرنگ
اشــرافی کامل بر موقعیت کاراکتر داشــته و
نقش لیث را طوری ارائه کرده اســت که به دل
مخاطب می نشیند .بیننده حس وحال درونی
او را درک می کنــد و پی بــه نگرانی پدرانه اش
می برد؛ بی ان که بازیگر ذره ای زور اضافه بزند و
متوسل به رفتارهای اغراق امیز شود .از بازیگری
که سال ها روی صحنه تئاتر با نقش های مختلف
تو پنجه نرم کرده ،جز این توقع نمی رود.
دســ
نکته مهم تر این که کاراکتر لیث هیچ نسبتی با
تجربه های قبلی این بازیگر ندارد».
مهدی موسوی تبار (روزنامه فرهیختگان):
«بدون مرز بودن زمان و مکان هرچند در نگاه
اول می تواند یک نقطه قوت باشــد اما در عمل،
نداشتن محدودیت و مرز باعث شده چهارچوب
مشخصی برای مخاطب ترسیم نشود و او با یک
فضای الیتناهی روبه رو شــود .اگر فضاســازی
صحیــح ،بعضی بازی هــای اســتاندارد مانند
حمیدرضا اذرنگ و نازنین فراهانی و اســتفاده
صحیح از افسانه ها و داستان های ایرانی را نقاط
قوت این ســریال بدانیم امــا دیالوگ ها و زبان
مشــوش و بالتکلیف «مســتوران» مهم ترین
ضعف اشکار ان است .نیاز به ساختن سریال های
تاریخی با استفاده از داستان های ایرانی حتماً در
سال های اخیر احساس شده و از این جهت باید
از ســاخت فصل های تازه «مستوران» حمایت
کرد و راه را برای دیگرانی کــه می خواهند در
این حوزه فعالیت کنند همــوار کرد ،اما این راه
نیاز به اصالحاتی در فــرم و محتوا دارد .یادمان
نرفته ســریال هایی مانند «هشت بهشــت»،
«سلطان وشبان» و «روزی روزگاری» با استفاده
از ویژگی هایی مانند قصه گویی ،انتخاب صحیح
بازیگــران و همچنین زبان متناســب با دوره
تاریخی با توجه به زبان مقصد چگونه توانستند
موفق شوند و مخاطبان زیادی را پای تلویزیون
بنشــانند و اصطالحاً خیابان خلوت کن شوند.
«مستوران» به دلیل استفاده از عنصر فانتزی یا
همان رئالیسم جادویی با اثاری که اسامی شان
را اوردیم متفاوت است و حتماً رفتن به چنین
فضایی ،شجاعت و جســارت می خواهد و برای
ارتباط با مخاطبان نیاز به گذشــت زمان دارد،
اما به طور کلی باید از ساخته شدن سریال های
تاریخی در بستر شبکه های تلویزیونی و شبکه
نمایش خانگی حمایت کــرد و به لطف ادبیات
غنی ایرانی ،مشکلی از بابت اتمام چنین منابعی
هم نداریم .هرچند «مستوران» یک گام روبه جلو
در سریال های تاریخی و احترام به شعور و چشم
مخاطب است اما نباید به لکنت زبان و همچنین
اشفتگی هایی که به اسم نواوری در سریال دیده
می شــود بی تفاوت بود؛ لکنتی که مانع ارتباط
صحیح با مخاطب می شود».
هادی مومنیان (خبرگزاری فارس)« :برخی
دیالوگ نویســی ان را نقد کرد ه و نوشته اند که صفحه 62
مجموعه ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
68
پیچیدگی های کمرنگی ایجاد می شود که
مخاطب در حین تماشای فیلم باال و پایین
شود .در «اقای قاضی» خیلی تالش کردم
تا به این نقطه برســم و امیدوارم این اتفاق
افتاده باشد .خیلی از فرازونشیب هایی که
در ســریال می بینید اص ً
ال در دل فیلمنامه
نیست و سر صحنه به این نتیجه رسید ه ام
که پیچیدگی هایی را به داستان اضافه کنیم.
پرونده هایی که انتخــاب کرده بودم خیلی
دست وبالم را می بست اما سعی می کردم این
پیچیدگی ها را داشته باشیم؛ مثل همان قضیه
پیش داوری .این هــا همان پیچیدگی هایی
هســتند که برای مخاطب لذت شناختی
ایجاد می کنند .صادقانه بگویم ادعا نمی کنم
که در تمام پرونده ها این اتفاق افتاده است.
اما فکر می کنم از 84پرونده ای که در فصل
اول «اقای قاضی» به ان ها پرداخته ایم ،در 60
مورد این بحث محقق شده است.
فکر می کنم هر که «اقــای قاضی» را
ببیند ،اذعان می کند کــه نقش بهزاد
خلج در باورپذیر و همدلی برانگیز شدن
شخصیت قاضی نقش به سزایی است.
می دانم که تالش زیــادی برای پیدا
کردن چهر ه ای مناسب برای بازی در
نقش قاضی انجام دادی .چه شد که در
نهایت به بهزاد خلج رسیدی؟
از روز اولی که ایــده «اقای قاضی» در
ذهنم بود ،با توجه به ان چه از بازی گردانی
می دانستم ،دنبال این بودم که یک قاضی را
پیدا و او را به بازیگر تبدیل کنم نه برعکس.
فکر می کردم این فرایند ساد ه تری باشد.
ایده هایی هم در ذهن داشــتم .مث ً
ال دنبال
یک چهره حماســی مردانه می گشتم و در
مورد صدا هم چیزی شــبیه Voice of God
(مثل صدای مورگان فریمن) می خواستم.
اولین مشکل این بود که قوه قضاییه اجازه
نمی داد از قضات اســتفاده کنیم .به ان ها
حق می دم چون متاســفانه فضای هنری و
رسانه ای ما از ان ها خیلی سوءاستفاده کرده
و به شرایط فعلی بدبین هستند .اما در نهایت
توانستیم رضایت قوه قضاییه را بگیریم .با
چند قاضی جلساتی داشتیم و با دو نفر حتی
چند جلسه تمرین هم کردیم .اما دیدیم به
خروجی مناســبی نمی رسیم .قاضی نقش
محوری سریال اســت و اگر این کاراکتر به
سرانجام نمی رسید عم ً
ال سریال کار نمی کرد.
در مرحله بعد به چند بازیگر برجسته فکر
کردیم .صحبت هایی هم انجام دادیم .در این
گیر و دار و فکر کردن به محدودیت بودجه،
بهزاد خلج توســط کیومرث مرادی به من
معرفی شد .صادقانه بگویم در ابتدا مخالف
بودم .چون از بهزاد خلج یک تئاتر دیده بودم
و فکر می کردم به این کاراکتر نمی خورد .اما
در همان جلسه اول که با بهزاد خلج تمرین
کردیم متوجه شدم که قاضی سریال «اقای
قاضی» خود بهزاد خلج است.
در او چه خصوصیتــی دیدی که به این
نتیجه رسیدی؟
به جز مواردی که گفتم ،به نکات دیگری
هم توجه داشتم .مث ً
ال به این فکر کرده بودم
که قاضی نباید اندامی عضالنی داشته باشد.
باید شخصیت باابهتی داشته باشد اما مخاطب
نباید از او بترسد .قدرت این شخصیت باید در
بیان ،استدالل و منطقش می بود .عالوه بر این
ویژگی های ظاهری ،یک نکته دیگر هم برایم
مهم بود .می دانستم بازیگری را می توانیم
تربیت کنیم که یک ویژگی درونی مهم داشته
باشد :این که در باطن او عدالت وجود داشته
باشد .شاید این حرف انتزاعی به نظر برسد
ولی منظورم این اســت که همان قدر که در
یک دقیقه به راست نگاه می کند ،به چپ نگاه
کند؛ همان قدر که نفر اول می خندد به نفر دوم
بخندد .یعنی می خواستم این ویژگی در ذات
او باشد .چون برای قاضی بسیار مهم است
که در گفتار ،نگاه کردن و واکنش نشان دادن
عدالت داشته باشد .این ویژگی را در بهزاد
خلج تشــخیص دادم .یک نکته بسیار مهم
دیگر این بود که بازیگر نقش قاضی روحیه
حماســی را بفهمد .در همان جلسات اول
فهمیدم که بهزاد خلج شاهنامه خوان خوبی
است .وقتی به او می گفتم دوست دارم در این
لحظه لحنی شبیه لحن رستم داشته باشد،
بهزاد خلج درک می کرد.
اما طبیعتــاً حاصل کار نمی توانســت
منحصر به خصوصیــات ذاتی بازیگر
باشد.
بهزاد خلج کار خیلی بزرگی کرد .اعتقاد
دارم خلج از معــدود بازیگرانی در فضای
کشورمان است که توانسته خود را به سمت
نقش بکشاند نه این که نقش را به سمت خود
بکشاند.
اگر موافقــی کمی بحث را چالشــی
کنیم .اول این که چــرا دو پرونده در هر
اپیزود؟ در مورد بعضی از داســتان ها و
شخصیت ها احساس می کردم که شاید
جای گسترش بیشــتری وجود داشت
و در نســخه فعلی یک سری ابهامات
منطقی در ان ها باقی مانده است .مث ً
ال
در پرونده زنی که جهیزیه خود را از خانه
مرد بیرون اورد ،بعد از پایان داســتان
به این فکر کردم که چقدر این مرد در
طرح شکایت خود ســاده لوحانه عمل
کرد .شــاید بتوان توجیهاتی تراشید.
اما در دوره ای که به ســادگی می توان
تمام جزییات حساب یک ادم را دراورد،
نهایت کار خالقانه این مرد این است
که به یک نفر پول داده تا با او همکاری
کند؛ تمهیدی که مشخصاً خیلی زود در
دادگاه لو خواهد رفت .به این فکر کردم
که شــاید اگر در این مورد پیش زمینه
بیشتری داشتیم یا عواطف او را بیشتر
درک می کردیــم ،کنــش او این قدر
ساده لوحانه به نظر نمی رسید.
در این زمینه باید به فرق پیرنگ و داستان
تو جه
خیلی از
فرازونشیب هایی که
در سریال می بینید
اص ً
ال در دل فیلمنامه
نیست و سر صحنه به
این نتیجه رسیده ام
که پیچیدگی هایی
را به داستان اضافه
کنیم .پرونده هایی که
انتخاب کرده بودم
خیلی دست وبالم
را می بست اما
سعی می کردم این
پیچیدگی ها را
داشته باشیم
کنیم .پیرنگ یعنی علت ومعلول پیش بردن
یک روایت .اما داســتان اساسی در ذهن
مخاطب شکل می گیرد .پیرنگ را تا جایی
می توانی پیش ببری ولــی از ان به بعد را
باید به مخاطب بســپاری .البته جوری که
به علت ومعلول خدشــه وارد نکند .با این
وجود باید یک سری پرســش باقی بماند.
حین مطالعه پرونده هــا دیدم که ادم های
عادی ،اشتباهات عادی و حتی مسخره ای
می کنند .منطق رئال همین است .ما مث ً
ال در
فیلم های عباس کیارستمی هم این منطق را
می بینیم .واضح است که قاضی این اشتباهات
را به ســادگی پیدا می کند .از سوی دیگر،
ادم های خیلی حرفه ای هم ممکن اســت
به خاطر اعتمادبه نفس بیش ازحد اشتباهات
عجیبی کنند .در موردی که گفتی ،ان مرد
حتم ًا حدس می زند که قاضی حساب هایش
را بررسی می کند .اما چیزی که حدس نمی زند
این اســت که قاضی از حساب او نقطه زنی
می کند یعنی می بیند کــه ان پول را برای
چه خرج کرده است .ان ها فکر نمی کنند که
سیستم این پیچیدگی ها و هوشمندی ها را
دارد .زرنگی قاضی همین جا است .ادم های
عادی دیگر تا این جا فکر نمی کنند .بنابراین
در «اقای قاضی» پیرنــگ را تا جایی پیش
بردیم و علت ومعلول داستان درست است.
اما سواالتی در ذهن مخاطب پیش می اید که
این ادامه ماجرا است .در این مورد ،به نظر من
پرونده ان قدر جان نداشت که به یک قسمت
تبدیل شود. صفحه 68
زبان یک دست و نظام مندی ندارد و برخی دیگر
قصه را کشــدار و غیر جذاب خوانده اند .برخی
نیز نقدهای فرامتنی چون هزینه گزاف و دکور
سنگین و جلوه های ویژه را پیش کشیده اند .اما
هر کسی که به تماشای این سریال نشسته باشد
این موضوع را به درستی دریافته که «مستوران»
ســریال جذابی است ،ســریالی پر کشش که
مخاطــب را به خود جذب می کنــد و با کمک
قصه به دل تاریخ و ادبیات و اســطوره می برد...
قصه های مجموعه تلویزیونی«مستوران» دارای
دو شکل منظوم و منثور اســت .شکل منظوم
را بیت و شــکل منثور را حکایت ،راز ،افســانه،
نقل ،داســتان و ...پیش می برد .عبارات اغازین
هر قســمت مســتوران یعنی«یکی بود و یکی
نبود »...با صدای ماندگار محمدرضا سرشار اجرا
می شود .این صدا برای ایرانی های امروز بیش از
هر چیز یاداور«قصه های ظهر جمعه» است .به
طور کلی می توان گفت این سریال ستایشی از
جایگاه و اهمیت «قصه» در فرهنگ ایرانی است.
در سریال«مستوران» به شیوه قصه های عامه
ایرانی زمان و مکان فرضی اند ،مشخص نیست
که قصه ها مربوط به چه زمانی است .این زمان
و مکان فرضی ،بُعد کلــی و جهانی به قصه داده
است .حوادث و اعمال شخصیت ها در بستر زمان
و مکان صورت می گیرد .مــراد از عنصر زمان،
زمان و تاریخ دقیق تقویمی نیست ،بلکه ظرفی
است که بتوان سیر حوادث را در ان نشان داد .در
این سریال یکی از بن مایه هایی که سبب تقویت
تخیل در قصه و اعجاب در بیننده ان می شود،
طرح امور شگفت انگیز و خارق العاده و فراطبیعی
است که گاه برخی از ان ها در دایره فهم معمول
بشری توجیه ناپذیرند .شــکافتن سنگ از غم
قصه پر غصه دختری جوان ،یا پر سیمرغ و ...بنا
به ضرورت موضوع ،در «مستوران» از این امور
فراوان یافت می شود؛ از موارد دیگر می توان به
حضور دوال پا ،پیرمرد غیب دان ،لوح زرین (که
پیشگوی اینده است) ،سیمرغ و ...اشاره کرد».
زینب علیپور طهرانــی (روزنامه جام جم):
«گرچه مستوران شــهری در ناکجا اباد است و
مردم ان متعلق به هیچ مکان خاصی نیســتند
اما فضاسازی این سریال برای مخاطبان جذاب
است؛ به خصوص بخشی که به قوم «وحشی ها»
تعلق دارد و عده ای با ظاهــری عجیب در یک
مکان نامعلوم تری زیســت می کنند .یا یک غار
ترســناک و در عین حال جادویــی که راز پدر
جهاندخت هم هست .نکته مهم بعدی این است
که فضای این سریال هر کسی را به یاد قصه های
مادربزرگ هــا در دوران کودکی اش می اندازد؛
همان قصه هایی که در عین تلخی و شــیرینی
که داشت ،پیام های بسیاری را به بچه ها منتقل
می کرد و شب ها بعد از شــنیدن ان افسانه ها،
رویابافی می کردند».
نظر عوامل
محمدرضا سرشار (راوی)« :دو عامل من را
برای روایت در «مستوران» ترغیب کرد؛ یکی
این که پشتیبان و سرمایه گذار اصلی ان ،موسسه
اوج بود که این امر ،یک اطمینان نسبی به من
می داد تا حتی بدون این که داستان مجموعه را با
دقت خوانده باشم ،بدانم که قاعدتاً باید مجموعه
سالمی باشد .نکته دیگر هم حال و هوای قدیمی
و تخیلی این مجموعه بود .روزی که من را برای
اجرای متن های این مجموعــه دعوت کردند،
بخش هایی از قسمت های مختلف را که اماده
شده بود ،دیدم و حس کردم حال و هوای ان با
قصه های قدیمی ایرانی همخوانی دارد؛ چیزی
شبیه بخشی از برنامه های «قصه ظهر جمعه».
این دو عامل باعث شد این پیشــنهاد را قبول
کنم« ...مســتوران» مجموعه ای با حال وهوای
ایرانی اســت و بنای ان بر این است که دوستی
و مودت را بین مردم ترویــج کند .درحقیقت
همان بحث مبارزه خیر و شر را ،که مضمون همه
داستان های قدیمی دنیاســت ،محور قرار داده
است .در جهانی که فضای مجازی درحال حاضر
بر همه ارکان زندگی مردم سیطره پیدا کرده،
رجعتی به گذشــته و زندگی های ساده مردم
قدیم می تواند تنوع جالبی هم باشد( ».روزنامه
فرهیختگان)
مســعود اب پرور (کارگردان)« :من از ان
دست فیلمسازان نیســتم که خودم را به گونه
خاصی در فیلمســازی محدود کنم .به همین
دلیل در گونه های متفاوت کارگردانی کرده ام.
نمی خواهم مخاطب ،من را فیلمساز فقط یک
گونه از اثار بشناسد ،حتی تجربه کردن گونه های
متفاوت کمک زیادی به من کرده اســت .وقتی
پیشنهاد کارگردانی سریال «مستوران» به من
شد ،به شدت اســتقبال کردم و دوست داشتم
فضای این چنینی را در کارنامه کاری ام داشته
باشم .البته هفت قسمت ابتدای سریال را اقای
سیدجمال سیدحاتمی کارگردانی کرد و بعد من
به پروژه ملحق شدم( ».روزنامه جام جم)
فائزه یارمحمدی (نویسنده)« :هرچه جلوتر
می رفتیم ،به مشکالت بزرگی می خوردیم .این
مشکالت در تبدیل قصه کهن به فیلمنامه مدرن
بود .این بحث طوالنی است ولی اگر بخواهم مثال
بزنم ،در قصه های ایرانی قواعد و اصولی وجود
دارد که وقتی بخواهیم به فیلمنامه تبدیل کنیم
فیلمنامه از کار بزرگسال تبدیل به کار نوجوان
الف یا در مواقعی کودک می شــد .روابط علت و
معلولی در قصه های کهن و شفاهی عم ً
ال وجود
ندارد ،یعنی من می توانم موقع راه رفتن پاهایم
سر بخورد و وســط یک معدن گنج بیفتم که
معلوم نیست از کجا امده و چطور اتفاق افتاده
است .نبود روابط علی معلولی همچنان که به ان
حالوت می دهد ولی قصه را غیرقابل باور می کند.
به همین خاطر همواره به در بسته می خوردیم و
مجبور بودیم قصه را بگردانیم .یا مث ً
ال مورد بعد
این که شــخصیت پردازی در قصه های شفاهی
عم ً
ال سیاه مطلق یا سفید مطلق است که حداقل
سلیقه شخصی من و اقای کاظمی که فیلمنامه
را کار می کردیم از این جنس پردازش کاراکتر
نبود .اگرچه فکر می کنــم ذائقه کلی مخاطب
االن هم این چنین نیست که ادم مطلق خوب یا
مطلق بد ببیند .اگر سریال را تماشا کرده باشید
کاراکترهای منفی ما همگی لحظاتی را از ســر
اولین مشکلی
که در «مستوران»
به چشم می اید،
سردرگمی است؛
این که در تفهیم
حرف اصلی اش
دچار یک تشتت و
بی قراری و ناتوانی
و عدم یکپارچگی
محتوایی شده و
عدم نظم بخشی به
مضامین مورد نظر
در راستای ارائه
یک مفهوم واحد و
به خدمت دراوردن
کلی مضمون و سویه
داستانی بدون در
نظر گرفتن چگونگی
یکپارچگی اش ،کار را
از شرایط مطلوب دور
کرده است
می گذرانند که ان ها را درک می کنید( ».روزنامه
فرهیختگان)
نظر شخصی
وقتــی گنجینــه ای عظیــم از حکایات
و قصه هــای ایرانی داریم کــه جایش فقط در
حافظه اندیشــمندان و ادیبان و قفســه های
کتابخانه هاســت و قالبــی تصویــری بــرای
جایگیــری اش در حافظه جمعــی نیافته ایم،
ان وقــت اســت که ســاخت ســریالی مانند
«مستوران» حکم طال پیدا می کند .تا جایی که
به یاد می اوریم همیشه از قدیم االیام قهرمانان
افســانه های امریکایی در ارشیو ذهنی مان جا
خوش کرده اند .اینکه بعد از گذشت سال ها وقتی
تمایل ،اشتیاق و درخواست های مردمی از درون
محاوره ها و گردهمایی های رسانه ای به تلویزیون
راه پیدا کرده و منجر شــده به ازمون و خطای
«مســتوران» ،بسیار خوشــحال کننده است.
تازه کاریم و فوت وفن ســاختش باید دستمان
بیاید که هیچ ایرادی ندارد .اتفاقاً باید هزینه داد.
امالی نانوشته است که غلط ندارد.
اولین مشکلی که در «مستوران» به چشم
می اید ،سردرگمی است؛ این که در تفهیم حرف
اصلی اش دچار یک تشتت و بی قراری و ناتوانی و
عدم یکپارچگی محتوایی شده و عدم نظم بخشی
به مضامین مورد نظر در راستای ارائه یک مفهوم
واحد و بــه خدمت در اوردن کلــی مضمون و
سویه داســتانی بدون در نظر گرفتن چگونگی
یکپارچگی اش ،کار را از شرایط مطلوب دور کرده
است .می توان گفت این مجموعه همزمان چند
چیز را بلند کرده ،اما هیچ کدام را محکم نگرفته
است .گنجاندن و مدنظر قرار دادن سویه هایی
مثل داستان ها و افســانه های ایرانی ،مضامین
اعتقادی ،عرفانی و فلسفی با چاشنی کمی ترس
و دلهره و تاکید بر زیان های نگاه خرافه امیز برای
عبرت اموزی و تعمق بیشتر نهایتاً روایت را دچار
چند دستگی محتوایی و پراکندگی موضوعی
و همچنین نارســایی در اجرا و تفهیم مضامین
مورد نظر کرده اســت و رفته رفته عالقه ما را به
پیگیری اثر کم و کمتر کرده است .دو کارگردانه
شدن کار نیز ان را کمی دوپاره کرده است .اما
کار تاریخی بیشتر وامدار فیلمنامه است و ،وقتی
در مرحله اجــرا عم ً
ال بخش زیــادی از حواس
کارگردان را درست و غلط وسایل و گویش ها و
لباس ها و مسائلی از این دست پرت می کند ،در
مرحله فیلمنامه شــاید به صرف وقت بیشتری
نیاز بود.
چهره شاخص
از شمایل پدری که مستاصل و غمگین گم
شدن فرزندش است چه تصویر و تصوری داریم؟
احتماالً چهره ای با ترکیبــی از امید پیدایی و
بازگشــت و همچنین غم نبود؛ به بیانی دیگر،
حالتی میان امید و سوگ با چاشنی تکاپو برای
یافتن نشانی کوچک .حمیدرضا اذرنگ در ارائه
چنین تصویری تالشی ستودنی انجام می دهد
و این توانایی را دارد کــه در حاالت صورت و به
خصوص چشــمانش مطابق با موقعیت ،گاهی
رنج ،گاهی امید و گاهی کالفگی را بگنجاند.
63
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 63
این داستان ها ،بر اساس ماهیت شان،
لزوماً بر اساس یک الگو روایت
نمی شوند .مث ً
ال در برخی از موارد،
ممکن است در همان
اوایل کار متوجه شویم
که حق با چه کسی است
یا نتیجه کلّی قرار است
چه شود .بیشتر خود ان
روند برای ما جذاب است .اما
بعضی از ان ها الگوی معمایی
را پیش گرفته انــد .به عنوان
مثال ،جدا از ابهامی که مطرح
کردم ،همین پرونده برداشتن جهیزیه
از خانه مرد ،نمونه خوبی است .ما تا
اواخر داستان به درستی نمی دانیم که
حق با کیست .مشکلی که با بعضی از
اپیزودها داشتم این بود که به نظرم با
وجود تالش برای استفاده از الگوی
معمایی ،پیش بینی پذیر بودند.
این نکته را باید در نظر گرفت
که برای انتخاب خیلی از پرونده های
معمایی ،دست مان از طرف قوه قضاییه بسته
بود .ما در ابتدا 600سوژه را پیدا کردیم که
به نظرمان پرتکرار بودند و می شد روی ان ها
کار کرد .از این میان ،پس از صحبت با قضات
و قوه قضاییه به 300پرونده رسیدیم .از این
میان ،چیزی حدود 125پرونده نوشته شد
اما 84پرونده ساخته شد .یعنی 41پرونده
را کنار گذاشتیم .قوه قضاییه تمایل نداشت
که ان ها ساخته شوند .ان پرونده ها عمدت ًا
معمایی بودند و من هم در این مسیر همراهی
کردم چون می خواستم اعتماد قوه قضاییه
را جلب کرده و در فصل دوم به سراغ ان ها
برویم .دلیل محدودیت هم سانســور نبود
بلکه نگاه ان ها این بود که این پرونده ها از
لحاظ حقوقی خیلی پیچیده اند و نمی توان
ان ها را به شکل درستی کار کرد .مث ً
ال در یک
پرونده الزم بود که ســه قاضی باید ان باال
بنشینند یا در برخی از پرونده ها ،ادلّه خیلی
طوالنی داشتیم و باید یک سال روی ادلّه کار
می شد .نگاه ان ها این بود که نمی شد مسائل
حقوقی را به درستی در تبدیل پرونده ها به اثر
نمایشی رعایت کرد .اما االن نظرشان تغییر
کرده اســت .خیلی از پرونده های معمایی
ما که چرخش های عجیب وغریب داشتند
حذف شدند .این همان بحث کار شناختی
روی مخاطب اســت .بنابراین در فصل اول
چندان به سراغ پرونده های پیچیده نرفتیم.
اما خوشبختانه «اقای قاضی» خیلی خوب
دیده شــده و بازخوردهای بسیار خوبی از
مردم گرفته ایم .سازمان صداوسیما از من
خواسته که حتم ًا فصل دوم را بسازم .برای
فصل دوم در نظر داریم که تا جایی که امکان
دارد پرونده های معمایی را بیشتر کنیم.
اصلی ترین برگ برنده داســتان های
معمایی و کاراگاهی ایجاد این قابلیت
اســت که مخاطب بتواند خــود را در
مسیر اســتدالل جای کاراگاه بگذارد.
مث ً
ال در همین اپیــزود جهیزیه ،منطقی
وجود دارد که به هرحــال این امکان را
فراهم می کند .اما در برخی از اپیزودها،
گره گشــایی به گونه ای رخ می دهد که
امکان استدالل را برای ما از بین می برد.
مث ً
ال برخی از معماها به کمک یک سری
تصاویر ضبط شده گشوده می شود که
قاضی از ان ها اطالع دارد اما ما اطالعی
نداریم یا روابطی بین افراد وجود دارد که
قاضی از ان ها اگاه است اما تا وقتی از
ان اطالع نداشته باشیم نمی توانیم در
فرایند استدالل مشارکت کنیم .در چنین
شرایطی ،ما نمی توانیم تجزیه وتحلیل
را انجام دهیم و این برگ برنده از دست
می رود.
حرف تو را قبــول دارم اما فکر می کنم
باید در مورد تفاوت درام دادگاهی با فضای
کاراگاهــی صحبت کنیــم .در فضای اثار
کاراگاهی ،مخاطب و کاراگاه اســتدالل را
با هم پیش می برند .امــا در درام دادگاهی،
قاضی چیزهایی را از قبل می داند .وقتی وارد
دادگاه می شــویم ،قاضی یک بار پرونده را
مطالعه کرده و یک بار تمام دستورات را برای
پیگیری صادر کرده است.
اخر این خود نحوه روایت است که در من
توقع مواجهه با الگوی معمایی را ایجاد
کرده اســت .وگرنه در همان اپیزود دو
پیرمرد و ماجرای باغ ،شیوه روایت مرا
به سمتی برد که به نکاتی چون تفاوت
نحوه حل این مواجهه توســط قاضی
توجه کنم و نه جنبه معمایی.
در انتهای اپیزود اول ،شخصیت پدر از
قاضی می پرسد او که از همه چیز خبر داشت،
چرا این نمایش را راه انداخت .پاسخ قاضی
این است که می دانست این اتفاق افتاده اما
موارد دیگری را نمی دانست .مث ً
ال نمی دانست
که خود پدر با پســرش همدست بوده یا نه.
تعلیق ماجــرا ،روایت ان بخــش از ماجرا
است .از ســوی دیگر ،درام دادگاهی قالب
تجربه شده ای در دنیا است .از اولین روزهای
ایجاد تلویزیون ،درام دادگاهی داشته ایم.
ولی اوالً از لحاظ حقوقی نمی توانیم نمونه های
خارجی را بازســازی کنیم چــون از لحاظ
حقوقی با امریکا یــا اروپا خیلی متفاوتیم
و دوم ًا مدلی که ان ها می ســازند در ایران
پذیرفته نمی شــود و جذابیت ندارد .چون
درام های دادگاهی غیرایرانی اساس ًا قصه گو
نیستند .اما سلیقه ایرانی به دراماتیزه کردن
و قصه گفتن عالقه دارد .در نهایت به مدلی
رسیدیم که به مسائلی در قالب درام دادگاهی
پایبند بودیم از جمله همین نکته که بین درام
دادگاهی و درام جنایی یا کاراگاهی تفاوت
بگذاریم .در مواردی خود قاضی هم حقیقت
را نمی داند ولی خیلی وقت ها از اصل ماجرا
اگاه است .ما پای مشخصه های درام دادگاهی
ایســتادیم چون این مدل باید یک روز در
می دانستم
بازیگری را می توانیم
تربیت کنیم که یک
ویژگی درونی مهم
داشته باشد :این که
در باطن او عدالت
وجود داشته باشد.
شاید این حرف
انتزاعی به نظر برسد
ولی منظورم این است
که همان قدر که در
یک دقیقه به راست
نگاه می کند ،به چپ
نگاه کند؛ همان قدر
که نفر اول می خندد
به نفر دوم بخندد.
یعنی می خواستم
این ویژگی در ذات
او باشد .چون برای
قاضی بسیار مهم
است که در گفتار،
نگاه کردن و واکنش
نشان دادن عدالت
داشته باشد .این
ویژگی را در بهزاد
خلج تشخیص دادم
ایران جا می افتاد .اما مث ً
ال نوع دوربین گذاری
سریال را به ســیت کام ها نزدیک کردیم .یا
مثل سیت کام ها از تماشاچی استفاده کردیم.
با توجه به مواردی چون ورود به حوزه ای
که در ســینما و تلویزیون ایران کمتر
تجربه شده بود ،تجربه ای که در حین
ساخت به دست اوردی و بازخوردهایی
که گرفتی ،اگر می خواستی دوباره «اقای
قاضی» را بسازی چقدر نزدیک به همین
الگوی فعلی پیــش می رفتی؟ ایا فصل
دوم از نظر اجرایی تغییری نســبت به
فصل اول خواهد داشت؟
ما در همان قدم اول چالش هایی در راه
ساخت «اقای قاضی» داشتیم که دست وبال
ارمان گرایی ما را در فصل اول می بست .یکی
این بود که این قالب تا حاال کار نشده بود .من
حتی نزد اساتیدی می رفتم و می پرسیدم
این فرمت ها را با چه دوربینی می گیرند اما
نمی دانستند .یا در مورد فیلمنامه نویسی،
ما واقع ًا دوازده فیلمنامه نویس را برای این
کار تربیت کردیــم .در زمینه بازیگری هم
چالش داشتیم .واقع ًا باید تشکر ویژه ای از
کیومرث مرادی کنم .شــاید بتوانم بگویم
من و کیومــرث مرادی مجموعــ ًا چیزی
حدود 600بازیگر را بررســی کردیم تا به
تعداد فعلی (تقریب ًا 300نفر) رسیدیم .اص ً
ال
ادمی که 300بازیگر تئاتری را بشناسد کم
داشتیم؛ ان هم بازیگرانی با سنین مختلف
و برای کاراکترهای متفــاوت .ما در این کار
از بچه چهار ساله داریم تا پیرمرد 90ساله.
نگرانی های قوه قضاییه هم وجود داشــت.
برای خود ما هم خیلی مهم بود که چارچوب
حقوقی را درست رعایت کنیم و اموزش بد به
مردم ندهیم .با کنار هم گذاشتن این موارد،
فصل اول از انتظارات من هم باالتر بود .حتم ًا
در فصل دوم مواردی را رعایت می کنم؛ مث ً
ال
ساختار را معمایی تر می کنم .از سوی دیگر
من به عنوان کارگردان حساسیت هایی دارم
که سخت محقق می شود؛ به خصوص با توجه
به بودجه محدود کار .ما سریالی ساختیم که
یک دهم سریال های مرسوم برایش هزینه
کردیم .در فصل اول به خاطر بودجه محدود،
میزانسن های حرکتی دوربین و بازیگران را
کم کردیم.
ما در هر اپیــزود دوازده میزانســن
حرکتی داریم درحالی که طراحی اولیه مان
بیســت ویک میزانســن حرکتــی بود.
میزانســن های فصل دوم «اقای قاضی» را
دکوپاژشــده تر می بینیم .به طور کلی فکر
می کنم کارگردان ها چند مدل هســتند :یا
بیشتر به تصویرســازی توجه می کنند ،یا
بیشــتر به بازی گرفتن توجه می کنند و یا
روی داستان گویی تمرکز می کنند .انتخاب
من در فصل اول «اقــای قاضی» این بود که
بیشتر سمت بازی و داستان گویی بایستم و
تصویرسازی را کم کردم .ولی در «اقای قاضی
»2بیشتر به تصویرسازی توجه خواهم کرد.
69
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 69
مجموعه ماه
گفت وگو با بهزاد خلج ،بازیگر مجموعه «اقای قاضی»
از تمـام قضـات کشـور عـذرخـواهی مـی کنم!
70
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
سید اریا قریشی
بهزاد خلج بازیگری است که دیر به تئاتر و تلویزیون معرفی شد .خودش می گوید
در یک خانواده سینمایی بزرگ شده و عالقه به فیلم دیدن از کودکی در او وجود داشت
اما تا سی وهشت سالگی به بازیگری فکر نمی کرد تا این که ،به اصرار یکی از دوستانش،
به یک دوره بازیگری رفته و به سرعت جایزه ای را در یک جشنواره تئاتری دریافت
می کند .در طول سال های بعد ،خلج در دوره های بازیگری اساتیدی چون امیر دژاکام،
پریسا بخت اور و کیومرث مرادی شرکت کرد .مسیر بازیگری خلج از ان جا شروع و حاال
به یک نقش افرینی قابل توجه در نقش اصلی مجموعه «اقای قاضی» منجر شده است.
او نقش قاضی را به گونه ای بازی کرده که هم حساسیت برانگیز و دور از واقعیت نباشد و
هم در مسیر کلیشه شکنی حرکت کند .دستاورد او ان قدر کنجکاوی برانگیز هست که
منتظر موفقیت های بعدی اش بمانیم. صفحه 70
قاب کوچک
معضل پرسش های بی پاسخ
تـــازه وارد
«تازه وارد» مجموعه ای اپیزودیک به تهیه کنندگی محمدجواد موحد و محصول باشگاه فیلم سوره است که اپیزودهای
مختلف ان را هشت کارگردان جوان به نام های محسن امانی ،حسن حبیب زاده ،احمد حیدریان ،محمدجواد صالحی ،رضا
کشاورز ،رضا محبی ،میالد محمدی و سجاد معارفی ساخته اند .همین حرکت را می توان یکی از ابداعات جالب این سریال
دانست .در حالی که در سال های اخیر شاهد تالش برخی از فیلمسازان و تهیه کنندگان برای کشف بازیگران مستعد و تازه کار
هستند،به نظرمی رسدکهمحمدجوادموحددر«تازه وارد»تصمیمگرفتههمینکاررابافیلمسازانجوانانجامدادهوپایگاهی
برایانانایجادکند.محورمشترکاپیزودهایمختلفاینسریالکهازشبکهسهپخششد،بحثفرزنداوریاست.داستان
ایناپیزودهاپیراموننگرانیخانواده هاازداشتنفرزندمی گذرد.مهم ترینعاملایننگرانی،مشکالتمالیاستامادربرخی
ازاپیزودهابهمسائلدیگریهمپرداختهشدهازجملهادم هاییکهبابحرانمالیدست وپنجهنرمنمی کنندامابهدلیلشرایط
دیگری تمایلی به داشتن فرزند ندارند .به گفته تهیه کننده «تازه وارد» ،این سریال برای 11اپیزود 33بازیگر برای نقش های
اصلی و حدود 130بازیگر برای نقش های فرعی دارد .این چهره ها ،تعدادی از بازیگران اپیزودهای این مجموعه هستند :رضا
بنفشه خواه ،محمد نادری ،اشا محرابی ،سپیده خداوری ،علی عامل هاشمی ،شیوا خنیاگر ،امیرمحمد زند ،سونیا سنجری،
زهرا داودنژاد ،مهدیه نساج ،سهی بانو ذوالقدر ،هادی دیباجی ،ناهید عساکره.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
64
دیگران چه گفته اند؟
روزنامه قــدس« :اســتفاده از نیروهای
تازه نفس و کار اولی در کنار افراد باتجربه به الگویی
موفق در تولید فیلم و ســریال های تلویزیونی
منجر خواهد شد .تا پیش از این سریال سازی در
تلویزیون در انحصار گروه های تولیدی معدودی
بود که فقط با تیم خودشان کار می کردند اما ورود
نیروهای جدید ســبب شکستن انحصارگرایی
شده ،نگاه های نو و جدیدی را به تلویزیون تزریق
کرده و منتج به تربیت نیرو می شــود اما ان چه
اهمیت دارد بهره گیری از تجربیات کارگردان های
باسابقه و پیشکسوت است که بهتر بود در ساخت
«تازه وارد» این موضوع لحاظ می شــد اما این
سریال اپیزودیک نشان داد که می توان قدم های
خوبی در تولیدات گروهی برداشــت و ساخت
ســریال های اپیزودیک با موضوعات روز را در
کنار تولید ســریال های الــف و فاخر تلویزیون
جدی گرفت».
روزنامههفتصبح««:تازه وارد» سر و شکلی
قابل قبول دارد .یعنی نمی توان به عنوان تجربه
اول ســازندگان ،ایرادی گل درشت از اپیزودها
گرفت .کارگردان ها دنبال بازیگوشی های بی مورد
نبوده اند و هدف شــان قرار دادن کارگردانی در
خدمت داستان بوده است .بازیگران هم عملکرد
قابل قبولی دارند و بازی های شان به اندازه است.
طبعاً دست گذاشتن روی مساله ای مهم به نام
فرزند اوری هم امتیاز سریال محسوب می شود.
این یک دغدغه جهانی است و فیلم و سریال های
خارجیهمبهشکلمستقیموغیر مستقیمبهاین
مسئله ورود می کنند ...مهم ترین ایراد «تازه وارد»
به گره گشایی ها برمی گردد .داستان ها ،ملموس
هستند و مث ً
ال وقتی از بیکاری یک خانم به دلیل
بارداری حرف می زند ،مخاطب با گوشت و پوست
نگرانی او را درک می کند .یا اشاراتی مثل مشکل
مردی که دستفروشی می کند ،دغدغه روز جامعه
است .با این حال گره گشایی ها به دم دستی ترین
حالت ممکن انجام می شــود .در همه اپیزودها،
بعد از یک بحــران که حاصــل نگرانی زوجین
درباره فرزنداوری اســت ،اتفاقاتی رخ می دهد
که اصطالحاً از ان ها بــا عنوان «هندی بازی» یا
«هپی اند» یاد می شود ...بدتر این که ،سریال پر
است از شعار .مث ً
ال در اپیزود اول ،وقتی دختربچه
دانش اموز صاحب برادر می شود ،گویی انقالبی رخ
داده! حال این که چنین اتفاقی طبیعی و معمول
اســت «.تازه وارد» اما با این اتفاق همچون فیلم
«فرزندان بشر» ساخته الفونسو کوارون برخورد
می کند .واقعیت این است که تلویزیون باید از
طریق قصه هایی جذاب به معضل فرزنداوری
بپردازد اما این شیوه مستقیم ،نتیجه ای به همراه
ندارد .شاید نتیجه مقطعی به دست اید اما در
درازمدت اثر خود را از دست می دهد».
نظرعوامل
محمدجــواد موحــد (تهیه کننده):
«کارگردانان از کســانی انتخاب شدند که در
باشــگاه فیلم ســوره به مدت یک یا دو سال
مسیر فیلمســازی را انتخاب کرده بودند .بعد
از صحبت های نهایی قرار شــد یــازده اپیزود
تک قسمتیساختهشودکههرقسمت۴۵دقیقه
باشد .گرچه شروع کار ریسک بود اما در مجموع
می توانم بگویم کاری قابل قبول با استانداردهای
شبکه سه روانه انتن می شود ...ما به کسی هشدار
نمی دهیم ،بلکه قصه هایی را انتخاب کرده ایم که
فراوانی ان در جامعه زیاد است .در قالب قصه به
داستان زوجین می پردازیم که به دنبال روش
ای وی اف برای بچه دار شدن هستند اما مسائل
مالی ،نوبت دهی های طوالنی و ..این روند را با
معضل رو به رو کرده اســت .تالش کرده ایم به
مسائلی از این دست ،نگاه جدی داشته باشیم
تا مســئوالن هم این موضوع را جدی تر دنبال
کنند( ».منبع :روزنامه جام جم)
میالد محمدی (کارگــردان)« :من به
دنبال تجربــه قصه گفتن بــودم و «تازه وارد»
فرصت خوبی را فراهم کرد تا بتوانم دو قصه با دو
حال و هوای متفاوت را تجربه کنم که هرکدام
اقتضائات داستان گویی خودشان را دارند ...این
اثر روی یکی از بحران های اتی کشــور یعنی
بحران پیری جمعیت تمرکز کرده اســت .به
هرحال ما باید با بحران ها و مشکالت کشور از
جمله حاشیه نشینی ،محیط زیست ،بحران اب،
نداشتن ثبات اقتصادی و ...مواجه شویم و درباره
ان ها کار بســازیم تا گفت و گو شکل بگیرد».
(منبع :روزنامه ایران)
نظرشخصی
سپردن ســاخت تازه وارد به تازه واردهای
عرصه کارگردانی و فیلمســازی چه کار خوبی
بود .باالخره در جایی بایــد به ان ها میدان داد.
در باب رویکرد افزایش جمعیت و تبلیغ فرزند
بیشــتر ،زندگی بهتر نیز چه جایگاه و بستری
بهتر از فضای فرهنگی و رســانه ای؟ اما نباید
فراموش کرد که تولید سفارشی تنها وقتی ختم
به محصول مطلوب می شود که به چهره هایی
اشنا با این حوزه و افرادی سپرده شود که مسئله
و دغدغه اش را دارند تا حداقل نتیجه کار بیش
از یک تیزر تبلیغــی و زیرنویس اگاهی بخش
تاثیرگذار باشــد .روایت چند منظر متفاوت از
اقشــار مختلف جامعه و طراحی کلی مسئله
بی جواب یا با جواب هایی که از قدرت قانع کردن
الزم برخوردار نیستند ،نهایتاً کار را به اثری ضد
خودش تبدیل می کند .حال اینکه سریال در
کدام طرف ایستاده با بیننده ای است که ان را
تماشا کرده است.
چهرهشاخص
ندارد. صفحه 64
از فرایند انتخا ب تــان برای نقش
قاضی بگوییــد .اولین مواجهه تان با
متن یا توضیح مرتبط با «اقای قاضی»
چگونه بود؟
اولین مواجهه من این گونه بود که اســتاد
کیومرث مرادی با من تماس گرفتند و خواستند
به دفتر ایشان بروم .در مورد مجموعه ای مربوط
به قوه قضایی با من صحبــت کردند .ان موقع
اســمش هنوز «اقای قاضی» نبود .یادم است
اولین بار که به پالتو رفتم ،بازیگرانی داشــتند
نقش متهم و شاکی را اتود می زدند و یک اقای
قاضی روبه روی ان ها نشسته و با ان ها در حال
تمرین بود.
یک قاضی واقعی؟
بله .بعدا ً فهمیدم که یک قاضی واقعی بود.
چند دقیقه به تمرین نگاه کردم و اقای مرادی
از من خواســت فردا برای اتود زدن حاضر شوم
تا کارگردان من را ببیند .یکی از فیلمنامه های
اماده را گرفتم و مرور کــردم .در ان فرایند دو
اتفاق افتاد .اول این که احساس کردم چقدر این
نقش را دوست دارم .خیلی از نقش خوشم امده
بود .دوم این که احساس کردم چقدر از ان دورم
و چقدر بازی در این نقش کار ترســناکی است.
چون بحث قضاوت بحث بسیار فنی و پیچیده
اســت .کاری که من کردم فقط بازی و نمایش
بود اما قضاوت واقعی خیلی ترســناک اســت.
به هرحال دوست داشتم در این کار باشم و بعد
از اتود زدن منتظر ماندم تا ببینم سجاد مهرگان
من را انتخاب می کند یا نه .ســجاد همیشه در
حرف هایش می گوید همان روز اول من را انتخاب
کرد .اما این نکته را به روی من نیاورده بود .یک
هفته اتود می زدم و چیزی به من نمی گفتند تا
بعد از یک هفته گفتند من را برای نقش انتخاب
کرده اند.
در گفت وگویی که با سجاد مهرگان
داشــتیم ،نکات جالبــی را در مورد
معیارهایش بــرای انتخاب بازیگر
نقش اقای قاضی مطرح کرد .مث ً
ال به
این اشاره کرد که دنبال ویژگی هایی
در ناخوداگاه بازیگر بــود؛ از جمله
رعایت عدالت در مواجهه با دیگران.
این طبعاً یک ویژگــی کلیدی برای
باورپذیر کردن نقــش قاضی بود.
اما فکر نمی کنــم هنگام بازی جلوی
دوربین فقط بتوان به ناخوداگاه اکتفا
کرد .در مــورد رعایت این ویژگی در
باز ی تان چقدر با ســجاد مهرگان
صحبت کردید و چقدر تالش کردید تا
این ویژگی را از ناخوداگاه به خوداگاه
بیاورید؟
ویژگی های ناخوداگاه من را ســجاد دیده
بود .او بــه نکاتی توجه کرد کــه حواس خودم
چندان به ان ها نبود .البته بعد از ان در موردش
صحبت کردیم و سجاد گفت که این ویژگی ها را
دارم و خیلی هم خوشحال شدم .اما نکته ای که
گفتید خیلی درست است .از ان به بعد باید به این
سمت می رفتیم که خوداگاه و ناخوداگاه را با هم
ادغام کنیم تا نتیجه ای باورپذیر تحویل دهیم.
این اتفاق هم افتاد .ما یک مشــاور قضایی به نام
مهدی رنجگری داشتیم که بسیار برای من عزیز
است و ،دانســته و ندانسته ،خیلی به من کمک
کرد .در طول تمرین ما در پالتو ،اقای رنجگری
به عنوان یک قاضی مطرح کشــور ســر صحنه
حاضر می شدند تا بر فیلمنامه و حتی بازی من
در نقش قاضی نظارت داشته باشند .در ان دوره
دائماً به ایشان نگاه می کردم .در شغل ما تماشا
کردن خیلی مهم است.
در قضاوت هم تماشا کردن و دقت در
رفتار دیگران خیلی مهم است .شاید
از این نظر بتوان اشــتراکی هم بین
بازیگری و قضاوت پیدا کرد.
ببینید ایــن بخش که شــوخی اســت.
من همین جــا از تمام قضات کشــور معذرت
می خواهم .کاری که من کــردم فقط بازیگری
بود .چون قضاوت جدی کاری اســت که اص ً
ال
نمی توان با ان شوخی کرد .ولی به هرحال خوب
تماشا می کردم .با سجاد به دادگاه می رفتیم .ما
نزد افرادی از جمله امین تویسرکانی ،یکی از افراد
درجه یک قوه قضاییه ،رفتیم .صدای ایشــان را
ضبط کردم .نزدیک به یک ساعت و نیم برای من
حرف زد .این فرایند را چندین بار تکرار کردیم.
در تمرین هایی که طی چهار یا پنج ماه با بازیگران
روبه رو داشتم ،هم تمرین می کردم و هم قضات را
ما یک مشاور
قضایی به نام مهدی
رنجگری داشتیم
که بسیار برای
من عزیز است و،
دانسته و ندانسته،
خیلی به من کمک
کرد .در طول تمرین
ما در پالتو ،اقای
رنجگری به عنوان
یک قاضی مطرح
کشور سر صحنه
حاضر می شدند تا بر
فیلمنامه و حتی بازی
من در نقش قاضی
نظارت داشته باشند.
در ان دوره دائماً به
ایشان نگاه می کردم
فقط نگاه می کــردم .هیچ کار خــاص دیگری
نمی کردم و فقط می دیدم .این تماشــا کردن،
ویژگی هایی را وارد ناخوداگاه من کرد .قرار نبود
من کار خاصی در این زمینه بکنم .اما مهم تر از
همه ،هدایت اقای مرادی به عنوان استاد من بود.
کمک های محمدحسین هادی (دستیار اقای
مرادی) در فرایند تمریــن خیلی به من کمک
کرد .اما شاید برایت جالب باشد که بگویم یک جا
من و سجاد با هم به مشکل خوردیم.
سجاد این را در گفت وگویش مطرح
نکرده بود!
بگذار من برایت بگویم .به نظرم دانستنش
جالب است .هنگام تمرین ها ،یک جا دیدم که
سجاد به من معترض است .چون من داشتم یک
قاضی به شدت رئال را بازی می کردم و سجاد ان
را دوست داشــت اما دائماً به این اشاره می کرد
که چیزی در بازی ام کم دارم و ان ،بُعد انسانی
قاضی است .ان موقع این حرف را نمی پذیرفتم.
شاید چون تصویری که در ذهن خودم داشتم در
وجودم ته نشین شــده بود و همان را در بازی ام
پیاده می کردم .ســجاد به نکتــه خیلی مهمی
اشاره کردو همین االن هم در گفت وگوهایم با
او می گویم که واقعاً اگــر هدایت اقای مرادی و
سجاد نبود ،االن «اقای قاضی» چیزی نبود که
داریم می بینیم .سجاد کمک کرد که بعد انسانی
و رئوف بودن قاضی برای من فعال شــود .یک
71
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 71
نقطه ای مهم
در درام نویسی
قضایی
گفت وگوهایی با کارگردان و بازیگر مجموعه «اقای قاضی» صفحه 65
مجموعه ماه
پیچیدگی های
تجربه یک حوزه
جدید
گفت وگو با سجاد مهرگان کارگردان مجموعه «اقای قاضی»
سید اریا قریشی
بعضی از اثار وجود دارند که از همان مرحله انتخاب سوژه اولیه بخش
مهمی از راه موفقیت را طی می کنند« .اقــای قاضی» یکی از همین اثار
است .پرداختن به پرونده های متنوع قضایی هرچند ،همان طور که در ادامه
خواهید خواند ،چالش هایی را سر راه سازندگان این مجموعه ایجاد کرد اما
نقش مهمی در تبدیل «اقای قاضی» به یک مجموعه متفاوت ایجاد کرده
است .دقت در انتخاب بازیگران ،تنوع سوژه ها و ایده هایی که برای گسترش
داستانی در نظر گرفته ،از دیگر عواملی هستند که باعث شده اند «اقای
قاضی» ارزش تماشا داشته باشد .سجاد مهرگان می گوید برای فصل دوم
این سریال (که ممکن است به زودی ساخته شود) ایده های جاه طلبانه تری
دارد .باید منتظر ماند و دید.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
66
یکی از نکاتــی که هنگام تماشــای
قســمت های پخش شــده «اقــای
قاضی» نظرم را جلــب کرد این بود که
بعضی از پرونده هــای انتخابی نه تنها
به مســائل روزمــره و به اصطالح ِ
کف
خیابان می پرداختند بلکه اگر قرار بود
خالصه شــان را برای دیگری تعریف
کنیم ممکن بود از نظر دراماتیک خیلی
پیش پاافتاده به نظر برســند .مث ً
ال در
پارک ،سگی به مرد حمله کرده و مرد با
راکت او را زده است .در نگاه اول ممکن
است به نظر برسد که این موضوع جای
کار دراماتیک چندانی ندارد :چون هم
خود موضوع خیلی بحرانی نیست و هم
شاید از همان اوایل داستان بتوان حدس
زد که کدام طرف مقصر اصلی اســت.
در انتخاب این موارد ،بیشــتر به جنبه
اموزشی توجه داشتی یا جنبه های جذاب
دراماتیکی در ان ها پیدا کرده بودی؟
وقتی کار پژوهش «اقای قاضی» را حدود
یک سال و نیم پیش شروع کردیم ،متوجه
شدیم که فضای فیلمنامه نویسی در ایران
اساس ًا این سوژه ها را نمی فهمد .به سوژه های
قضایی باید از زاویه ای تــازه نگاه کنیم تا
بتوانیم جذابیتش را درک کنیم .در فضای
فیلمنامه نویسی مان جنایی نویسی را خوب
می فهمیم .اما تجربــه کار روی موضوعات
قضایی وجود نداشــت .به خصوص این که
می خواســتیم تا جای ممکن قانون را در
این کار رعایت کنیــم و چارچوب حقوقی صفحه 66
مجموعه ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
72
قاضی که الزاماً همیشه خشمگین نیست .بعضی
موقع ها می خندد ،مزاح می کند و حتی اشتباه
می کند .سریال که جلوتر می رود می بینیم که
شــخصیت قاضی برای خودش خطوط قرمزی
دارد .گاهی احساســاتش فعال می شود .گاهی
به هم می ریزد و ادم نرمالی نیست که پشت ان
میز نشسته است .این ها ،از جایی به بعد ،هدایت
خود سجاد بود .حتی هنگام ضبط ،دو ،سه باری
با سجاد وارد بحث شدم .در نهایت امروز که به ان
قسمت ها نگاه می کنم می بینم که چقدر حرف
کارگردان درست بود.
یکی از نکات کلیــدی دیگر ،جنس
صــدای قاضی بود .قاضــی باید در
صدایش ابهتی داشــت که در لحن
و بیان شما وجود دارد .اما ایا به طور
ویژه روی بخش صدا کار کردید؟ مث ً
ال
به سمت صداسازی برای شخصیت
رفتید؟
نه .این ویژگی از اول وجود داشت .این لطف
خدا بوده که این ویژگی را داشته ام .اص ً
ال زمانی
نداشتیم که روی بیان کار کنیم .اما در سه ،چهار
سالی که نزد اقای مرادی بودم ،یکی از زحمات
بزرگی که ایشان برای ما کشیدند بیان ما بود که
روی کار من تاثیر زیادی گذاشت.
یکی از نکات جالبی که ســجاد در
مصاحبه اش گفت جنبه حماسی مد
نظرش برای شــخصیت قاضی بود
خوان خوبی
و این که شما شــاهنامه
ِ
بودید و این در انتخاب شــما نقش
داشــت و در فرایند کار به ســاخت
شخصیت قاضی کمک کرد .این نکته
خیلی برای من کنجکاوی برانگیز بود
که چطور شما از روحیات و ویژگی های
شخصیت های شاهنامه برای ساختن
ابعادی از کاراکتر قاضی اســتفاده
کردید.
من از بچگی به قهرمان ها عالقه داشتم .من
هنوز عاشق فیلم «سامسون و دلیله» (سسیل
ب .دمیل )1949 ،هستم .وقتی موهای سامسون
را کوتاه می کنند و قدرتش را از دست می دهد،
در بچگی برایش اشــک می ریختم .همین طور
می توانم به فیلم های فراوان دیگری مثل قسمت
اول و دوم «راکی» هم اشاره کنم .در سینمای
خودمان هم عاشق ســینمای اقای کیمیایی
بودم که اص ً
ال شاخصه اش این است .این در من
ریشه داشت.
یعنــی به طــور خــاص قهرمانان
تراژیک؟
بله .هنوز هم اگر کسی فیلمی به من معرفی
کند که در ان قهرمان وجود داشته باشد ،دیدن
ان فیلم را در اولویت می گــذارم .اما از جایی به
خوان خوبی
بعد ،تاثیر سجاد بود .من شاهنامه ِ
خوان خوبی شدم .سجاد از
نبودم بلکه شاهنامه ِ
من خواست که خواندن شاهنامه را شروع کنم.
وقتی خواندن شاهنامه را شروع کردم دیدم که
چقدر با روحیات من همخوان اســت و چقدر
شــخصیت هایی مثل فریدون ،رستم و سهراب
را دوست دارم.
قاضی شخصیتی اســت که طبعاً هر
کاری هم انجام می دهد باید طبق
قانون باشــد .این امر چطور؟
محدودیت هایــی ایجاد کرد؟
مواردی بود که شما فکر کنید
شخصیت از لحاظ دراماتیک باید
فالن کار را بکند اما جلوی خود
را به خاطــر ملزومات قانونی
بگیرید؟
بله .چنین بود .خیلــی هم دردناک
بود .ان جا با همه وجودم احســاس کردم
که قضات چقــدر بعضی وقت ها
اذیت می شــوند .خیلی دلم برای
قضات سوخت .واقعاً درد می کشند.
بعضی وقت ها احساســات ادم
غلیان می کنــد و نمی توانی
جلوی خودت را بگیری
اما باز بایــد طبق قانون
رفتار کنــی .نمی خواهم
مثال بزنــم چون ممکن
است هنگام چاپ مجله
بخش های دیده نشده ای از سریال
لو برود.
تجربه مــا به عنــوان عالقه مندان
به ســینما نشــان داده که عموماً
تماشاگران با شــخصیت هایی که
قیدوبندهای کمتری دارند بیشــتر
همدلــی می کنند .در تاریخ ســینما
هم نمونه هایی از ماموران قانون که
بسیار محبوب شدند (از هری کثیف
بگیرید تــا ال پاچینوی «مخمصه»)
ادم هایی بودند که اتفاقاً زیاد به قیود
قانونی وفادار نبودند .تاریخ ســینما
پر از تبهکاران محبوب اســت ولی
مث ً
ال پلیس یا قاضــی محبوب به ان
اندازه وجود ندارد .حاال شــما باید
یک شخصیت کام ً
ال وفادار به قانون
را به تصویر می کشــیدید که حتی
برون گرایی ها یــا عصبانیت هایش
هم باید در چارچوب قانون باشــد
و در عین حال بایــد در هر اپیزود به
همدلی برانگیزترین شخصیت ماجرا
تبدیل می شد .چه چالشی برای حل
این مشکل داشتید؟
باز باید برگــردم به این نکته که ســجاد
مهرگان در طول کار همه جوره پشت من ایستاد.
ما حتی سر تست گریم هم بحث داشتیم .من از
روز اول می گفتم تست گریم باید جوری باشد
که هر کسی ســریال را می بیند احساس کند
که می تواند خودش شبیه این ادم باشد .یعنی
می خواســتم گرایش خاصی به این شخصیت
ندهیم .ســجاد از نظر من حمایــت کرد .زمان
تمرین هــا و زمان ضبــط یکــی از جنبه های
اخالقی که برای قاضی لحــاظ کردیم و ان را
از شخصیت اقای مهدی رنجگری الهام گرفتم،
جنس طنازی بود .یکی از خصوصیات بارز اقای
من از بچگی
به قهرمان ها
عالقه داشتم .من
هنوز عاشق فیلم
«سامسون و دلیله»
هستم .وقتی موهای
سامسون را کوتاه
می کنند و قدرتش
را از دست می دهد،
در بچگی برایش
اشک می ریختم.
همین طور می توانم
به فیلم های فراوان
دیگری مثل قسمت
اول و دوم «راکی»
هم اشاره کنم .در
سینمای خودمان
هم عاشق سینمای
اقای کیمیایی بودم
که اص ً
ال شاخصه اش
این است
رنجگری این است که هر سوالی از ایشان بپرسی
با طنز به شما جواب می دهند اما به شکلی ان قدر
جدی که اص ً
ال متوجه نشــوی که دارد از طنز
استفاده می کند .نمونه فوتبالی اش اقای فیروز
کریمی اســت .این ویژگی را از اقای رنجگری
گرفتم و خیلی هم روی ان تمرین کردم و زمان
ضبط دیگر در من نشســته بود .بعضی وقت ها
متهم یا شاکی چیزی می گفت و من ناخوداگاه
به صورت طنز جواب می دادم .همین می توانست
یکی از نبایدهای کار باشد؛ این که قاضی مملکت
شوخی می کند ان هم به شکلی که خیلی مواقع
خنده می گیرد .اما ما انجامش دادیم .حتی در
مورد بحث قهوه خوردن هم اعتراضاتی مبنی بر
این شنیدیم که مگر قاضی وسط دادگاه می رود
قهوه می خورد و برمی گردد؟ اما می خواســتیم
برخی از مرزها را بشکنیم .خدا را شکر تا امروز هم
قوه قضاییه و هم صداوسیما خیلی از ما حمایت
کردند .نگاه ان ها هم این بود که کمی تازه تر به
قضایا نگاه کنیم و از ان ها ممنونم.
برای بازی در نقــش قاضی جدا از
دنیای واقعی ،احیاناً از بازیگر دیگری
هم الگــو گرفتید؟ چــه ایرانی و چه
خارجی؟ یا جــدا از الگو گرفتن اص ً
ال
نمونه هایی را برای واکاوی تماشــا
کردید؟
به هیچ عنوان .البته قب ً
ال نمونه های زیادی
دیده بودم .من بسیار به فیلم های نوار و فیلم های
پلیســی عالقه دارم .اخرین مــوردی هم که
دیدم فیلم «من شــیطان را دیدم» (کیم جی-
وون )2010 ،از ســینمای کره بــود که خیلی صفحه 72
درستی داشته باشیم .اگر یک دزد به خانه
شما بیاید و شــما او را بگیرید ،پرونده ات
حقوقی می شود .اما اگر یکی هم توی گوش
دزد بخوابانی پرونده ات می شــود کیفری.
دادگا ه های ما یا حقوقی اند یا کیفری .پس
باید انتخاب می کردیم .اگــر پروند ه های
کیفری را انتخاب کنیــم باید فضای دادگاه
را کیفری بچینیم .در همین بخش مشــکل
داشتیم .درام با همان خواباندن توی گوش
طرف مقابل ایجاد می شــود اما از همان روز
اول ،فیلمنامه نویسانی که با ان ها مشورت
می کردیم مدام به مــا توصیه می کردند که
احتیاط کنیم و می گفتند با شرایطی که وجود
دارد سراغ خیلی از این پرونده ها نمی شود
رفت .خالصه در این مســیر در دادگاه های
زیادی حضــور پیدا کــردم و دیدم همین
موضوعات ساده ،چقدر باال و پایین دراماتیک
دارند و چقدر می شــود روان شناســی و
خرده فرهنگ ها را واردش کرد .اولین شان
قاضی ،بازپرس است یعنی شان کاراگاهی
دارد .در موردی مثل همان سگی که به یک
نفر حمله کرد ،قاضی با هوشمندی اش مدام
دارد درام خلق می کند .مث ً
ال می پرسد در ان
پارک سگ دیگری هم بود یا نه .از این سوال
می خواهد به این جا برسد که شاید این مرد با
ان خانواده مشکل داشته یا ماجرای دیگری
در میان بوده است .قاضی باید تمام احتماالت
را در مورد ارتباطات این افراد بررسی کند.
همین جزییات ،جذابیتی کاراگاهی به قاضی
می بخشــد .در طول تحقیق فهمیدم که
جذابیت این پرونده ها به همین مسائل است
و خرده فرهنگ هایی هــم که در دل جامعه
وجود دارد و جامعه ناغافل دارد ان ها را تکرار
می کند ،به همین شکل وارد درام می شود.
یعنی می گویی حتی اگر بتوانیم در کلیت
حدس بزنیم که حق با کدام طرف است
این جذابیت از طریــق جزییات ایجاد
می شود؟
یکی از اتفاقاتی که هنــگام کار روی
«اقای قاضی» فهمیدیم و به نظرم شــاید
باعث شود که «اقای قاضی» در درام نویسی
قضایی نقطه مهمی باشد ،این است که سبک
قضایی نویسی سبکی است که در ان دو طرف
دعوا را داریم و هــر کدام دارند پیرنگ های
خود را پیش می برنــد .یعنی تو در دادگاه با
دو پیرنگ طرفی که همزمان دارند رشــد
می کنند؛ یکی دارد پیرنگ حقیقت را پیش
می برد و دیگری پیرنگ دروغ را .اما تو این را
نمی دانی .نقش قاضی در این میان کام ً
ال نقش
ضدّ پیرنگ است .جذابیت اساسی این است
که قاضی نه می تواند حرف این را بپذیرد و
نه حرف ان را؛ و بایــد پیرنگ خود را پیش
ببرد .فهمیدن این نکته از نظر درام نویسی
مهم است که ما داریم در مثلثی درام نویسی
می کنیم که دو پیرنگ مــدام دارند خود را
رشــد می دهند و ضدّ پیرنگ قاضی در این
میان سعی می کند با هر دو پیرنگ همراهی
وقتی کار پژوهش
«اقای قاضی» را
حدود یک سال و
نیم پیش شروع
کردیم ،متوجه
شدیم که فضای
فیلمنامه نویسی در
ایران اساساً این
سوژه ها را نمی فهمد.
به سوژه های قضایی
باید از زاویه ای تازه
نگاه کنیم تا بتوانیم
جذابیتش را درک
کنیم .در فضای
فیلمنامه نویسی مان
جنایی نویسی را
خوب می فهمیم.
اما تجربه کار روی
موضوعات قضایی
وجود نداشت
کند تا حقیقت را بفهمــد اما با هیچ کدام از
ان دو پیرنگ همراه نیست .برنده نهایی این
میزانسن در نهایت قاضی است چون قاعدت ًا
او است که همه چیز را اشکار می کند و برای
همین است که قاضی قهرمان می شود.
اما در مورد بعضی از این پرونده ها واقعاً
به نظر می رسد ماجرا خیلی ساده و خطی
است.
در این موارد ،ســعی می کردیم با درک
روان شناسی نقش و با درک موقعیت ،به ان
خرده پیرنگ هایی اضافه کنیم .مث ً
ال به این
فکر می کردیم که ان مــرد وقتی با راکت
بدمینتون به سر سگ می زد چه موقعیتی
داشــت یا ان زن در این لحظه چه شرایطی
داشت و بر اساس ان موقعیت هایی درست
می کردیم.
یکی از ایده هایی هم که به نظرم موثر
بوده ،ایجاد پیــش داوری در مخاطب
است .حتی ممکن است بتوانیم حدس
بزنیم که ان پیش داوری قرار اســت
نقض شود .ولی همین روند نقض شدن
برای ما جذاب می شود .مث ً
ال در پرونده
دو پیرمردی که یکی از طرفین بازیگر
است ،قاضی جوری با او گرم می گیرد
که فکر می کنیم نکند این پیش داوری
مثبت روی رای قاضــی تاثیر بگذارد.
دنبال کردن این که چطور قرار اســت
این پیش داوری نقض یا کنترل شود از
جذابیت های سریال است.
من همه ابعاد سینمای هالیوود را دوست
ندارم اما یکی از نکاتش را خیلی دوست دارم.
فیلم های هالیوودی دو لذت در مخاطب خلق
می کنند و به خاطر همین دو لذت است که
سینمای هالیوود این قدر بزرگ می شود و
همه مردم دنیا ،با هر فرهنگی ،فیلم هایش
را می بینند .لذت اول« ،لذت ارام» نام دارد.
این لذت بر اساس فرایندی شکل می گیرد
که خودشــان Processing Fluencyمی نامند.
ترجمه اش می شــود روان پردازش بودن یا
به بیان ســاده همه فهم بودن .ان ها اصل
داستان گویی را در همه فهم بودن می بینند.
ادگار الن پو جمله مشــهوری دارد با این
مضمون که داستان واقعی ،داستانی است که
بتوانی ان را در یک نشست دوستانه طی یک
ربع تعریف کنی و همه ان را بفهمند.
جالب اســت که در ایران این فرایند
برعکس شده است!
دقیق ًا .این همه فهم بودن لذت ارام پدید
می اورد .اما من اگر به لذت ارام بسنده کنم،
حتم ًا از جایی به بعد مخاطب را از دســت
می دهم .چیزی که سینمای هالیوود به لذت
ارام اضافه می کند« ،لذت شناختی» یا کار
شناختی ( )Cognitive Workنام دارد که خود
هالیوودی ها ان را «لذت نشــاط اور» هم
می نامند .لذت شناختی یعنی مخاطب در ان
روان پردازش بودن باید بعضی جاها غافلگیر
شــود .به بیان دیگر با ترکیب این دو لذت،
67
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 67
هم دوستش داشــتم .مابه ازا زیاد داشتم .اما
سعی کردم به هیچ عنوان به هیچ کدام از ان ها
رجوع نکنم .حتی سریال امریکایی
«قاضی جودی» را ســجاد برایم
می فرستاد و خیلی از اپیزودهایش
را می دیــدم .اما ســعی می کرم
مابه ازایــی از درون ان ها برندارم.
دلیلم هم این بود که ان ها که هســتند،
تولید شده اند و مردم دیده اند .اگر بخواهم
همان ها را بردارم تکراری می شود .در عوض
ســعی کردم الگوها را از نمونه های واقعی
برداشت کنم.
ما در این سریال با شخصیتی روبه رو
هســتیم که دارد ابعــاد مختلفی از
شــخصیتش را بروز می دهد .گاهی
باید در لحظه جنس واکنش هایش را
عوض کند و کماکان باورپذیر باشد.
در اوج عصبانیت ممکن است به یک
حرف متهم یا شاکی بخندد .یا در اوج
ارامش باید یک لحظه داد بزند تا فضا
را کنترل کند .در سینما وقتی با چنین
شخصیت هایی روبه رو هستیم ،معموالً
یک هســته مرکزی یا یک نخ تسبیح
وجود دارد برای این که تغییرات مداوم
جنس واکنش روی یکدســتی بازی
بازیگر تاثیر منفی نگذارد .این بازیگر
است که باید ان هسته مرکزی را پیدا و
در بازیش متجلی کند .در یک مجموعه
طوالنی تلویزیونی چطور؟ ایا شــما
به عنوان یک بازیگر نیازی احســاس
کردید که یک نخ تسبیح برای یکدستی
جنس بازی تان پیدا کنید یا با توجه به
فرصت زیادی که برای شناســاندن
شخصیت به تماشاگر داشتید ،چنین
نیازی را احساس نکردید؟
در این جــا هم این نخ تســبیح وجود دارد.
از همان روز اول ســجاد این را بــرای من تکرار
می کرد که این ادم به شــدت عادل است:
در صدایش ،در حرکات دســتش ،و در
نگاهش .این نکته ای است که حتماً
باید رعایت می کردم .اجازه داشــتم
که در برخــی از مــوارد تغییراتی
ایجاد کنم اما باز باید به این ویژگی
برمی گشتم .نخ تســبیح ما در این
ســریال همان عدالت قاضی بود که
سعی کردیم رعایت کنیم .خیلی جاها
این ویژگی از دست من درمی رفت و
سجاد مهرگان تذکر می داد .خیلی جاها
اقای مرادی یا محمدحسین هادی در
این زمینه توصیه هایی به من می کردند.
اگر هدایت ان ها نبود شــاید این اتفاق
نمی افتاد .چون من خــودم را از بیرون
نمی دیدم ،ممکن بود کار از دســتم در
برود .اما مهم ترین رکن رســیدن به این
نتیجــه ،بازیگران درخشــانی بودند که
روبه روی من قرار گرفتنــد .انصافاً تمام
بازیگرانی که روبه روی من بودند ،ریتم را
بلد بودند و با خودشان کاراکتر اورده بودند .من
هیچ وقت روبه روی خودم تیپ ندیدم .همه روی
شخصیت ها کار کرده و به شخصیت ها عمق داده
بودند .به هرحال ان ها درس خوانده های مکتب
اقای مرادی بودند و این کار را برای من ســاده
می کرد .مــن دغدغه این را نداشــتم که االن با
هم بازی ام چالش خواهم داشت.
یک سری بده بستان هایی هم بین شما
و بازیگران وجــود دارد .این موارد در
فیلمنامه نبود و سر تمرین یا سر صحنه
اضافه می شد؟
قطعاً مواردی در فیلمنامه نبود و در تمرین
درمی امد .اخر کار فیلمنامه ما کارگاهی هم شد.
فیلمنامه های اماده ای امدند و وقتی در پالتو با
بازیگران قرار می گرفتیم ،خیلی جاها بداهه ایجاد
می شد .اما سجاد سر ضبط این اجازه را نمی داد.
از همان روز
اول سجاد این را
برای من تکرار
می کرد که این ادم
به شدت عادل است:
در صدایش ،در
حرکات دستش ،و در
نگاهش .این نکته ای
است که حتماً باید
رعایت می کردم.
اجازه داشتم که
در برخی از موارد
تغییراتی ایجاد کنم
اما باز باید به این
ویژگی برمی گشتم.
نخ تسبیح ما در
این سریال
همان عدالت
قاضی بود که
سعی کردیم
رعایت کنیم
هرچه در تمرین اتفاق می افتاد ،پرونده اش بسته
می شــد و می رفتیم برای ضبط .هنگام ضبط
خیلی به ندرت پیش می امد که اتفاق بداهه ای
رقم بخورد.
شــما پیشــینه تئاتری دارید و فکر
می کنم حداقل پنج ،شــش ســال
می شــود کــه وارد کار تصویــری
(تلویزیون و نمایش خانگی) شده اید.
خیلی ها در فضای نقــد فیلم به این
اشاره می کنند که در سینما و تلویزیون
بحران بازیگر داریــم .مث ً
ال بازیگر
45ساله هنوز نقش جوان 25ساله
بازی می کند درحالی که ممکن است
در فضــای تئاتر کلّی اســتعداد 25
ساله داشته باشیم که هنوز شناخته
نشده اند .به عنوان کسی که از تئاتر
شــروع کردید و توانســتید خود را
ثابت کنید ،فکــر می کنید ضعف ما
کجاســت که این فرایند به درستی
اتفاق نمی افتد؟ ایا برنامه ای جهت
ستاره سازی وجود ندارد؟ ایا به تنبلی
خود ان ها برمی گردد؟
واقعاً مــن قابل جواب دادن به این ســوال
نیستم چون سوال فنی و بزرگی است .معلمان
من باید به این سوال جواب دهند .من فقط نظر
شخصی ام را می گویم .وقتی 9سال پیش وارد
این رشته شــدم ،یک خصوصیت بارز داشتم.
سر هر کالسی که می نشستم ،اساتید از دست
من کالفه می شدند! خیلی مواقع اساتید به من
می گفتند «بس اســت .تو که هفته پیش اتود
زدی .چه خبر اســت؟ یک ذره ارام باش»! اما
من در تمام این 9سال ،هر هفته برای کالس ها
اتود اماده داشتم .برای این حضور مستمر خیلی
هزینه کردم اما برای هزینه ای که می کردم تالش
می کردم .تجربه شخصی ام چنین است :این که
تو فقط به یک کارگاه رفته و از ان بیرون بیایی،
الزاماً کاری برای تو نمی کند .تو باید تالش کنی
و زحمت بکشی .یادم اســت یک بار کیومرث
مرادی من را صدا زد و گفت می خواهد اجرایی
روی صحنه ببرد و در این اجرا نقشی دارد که
فقط دو خط دیالوگ دارد و قرار اســت یک
شب در میان ان را بازی کنم یعنی یک شب
ان را من بازی کنم و شب بعد یک فرد دیگر.
من ان موقع تجربه کار تصویر هم داشتم اما
ارزویم بود که برای کیومرث مرادی بازی
کنم .پس این نقــش را پذیرفتم و با همه
وجودم برای ان کار تمرین کردم .به نکته
خیلی خوبی اشــاره کردی .من فقط از
منظر یک هنرجو جواب تو را می دهم.
به نظرم اگر تنبلی نکنیم ،انرژی بگذاریم
و تالش کنیم ،این اتفاق باالخره برای
همه ما می افتد .چون اعتقادم این
مختص شخص
اســت که بازیگری
ّ
خاصی نیست .تو حتی نیازی به چهره
خوب هم نــداری .اگر انرژی خوب
داشته باشی و تالش کنی به نتیجه
می رسی.
73
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 73
مجموعه ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
68
پیچیدگی های کمرنگی ایجاد می شود که
مخاطب در حین تماشای فیلم باال و پایین
شود .در «اقای قاضی» خیلی تالش کردم
تا به این نقطه برســم و امیدوارم این اتفاق
افتاده باشد .خیلی از فرازونشیب هایی که
در ســریال می بینید اص ً
ال در دل فیلمنامه
نیست و سر صحنه به این نتیجه رسید ه ام
که پیچیدگی هایی را به داستان اضافه کنیم.
پرونده هایی که انتخــاب کرده بودم خیلی
دست وبالم را می بست اما سعی می کردم این
پیچیدگی ها را داشته باشیم؛ مثل همان قضیه
پیش داوری .این هــا همان پیچیدگی هایی
هســتند که برای مخاطب لذت شناختی
ایجاد می کنند .صادقانه بگویم ادعا نمی کنم
که در تمام پرونده ها این اتفاق افتاده است.
اما فکر می کنم از 84پرونده ای که در فصل
اول «اقای قاضی» به ان ها پرداخته ایم ،در 60
مورد این بحث محقق شده است.
فکر می کنم هر که «اقــای قاضی» را
ببیند ،اذعان می کند کــه نقش بهزاد
خلج در باورپذیر و همدلی برانگیز شدن
شخصیت قاضی نقش به سزایی است.
می دانم که تالش زیــادی برای پیدا
کردن چهر ه ای مناسب برای بازی در
نقش قاضی انجام دادی .چه شد که در
نهایت به بهزاد خلج رسیدی؟
از روز اولی که ایــده «اقای قاضی» در
ذهنم بود ،با توجه به ان چه از بازی گردانی
می دانستم ،دنبال این بودم که یک قاضی را
پیدا و او را به بازیگر تبدیل کنم نه برعکس.
فکر می کردم این فرایند ساد ه تری باشد.
ایده هایی هم در ذهن داشــتم .مث ً
ال دنبال
یک چهره حماســی مردانه می گشتم و در
مورد صدا هم چیزی شــبیه Voice of God
(مثل صدای مورگان فریمن) می خواستم.
اولین مشکل این بود که قوه قضاییه اجازه
نمی داد از قضات اســتفاده کنیم .به ان ها
حق می دم چون متاســفانه فضای هنری و
رسانه ای ما از ان ها خیلی سوءاستفاده کرده
و به شرایط فعلی بدبین هستند .اما در نهایت
توانستیم رضایت قوه قضاییه را بگیریم .با
چند قاضی جلساتی داشتیم و با دو نفر حتی
چند جلسه تمرین هم کردیم .اما دیدیم به
خروجی مناســبی نمی رسیم .قاضی نقش
محوری سریال اســت و اگر این کاراکتر به
سرانجام نمی رسید عم ً
ال سریال کار نمی کرد.
در مرحله بعد به چند بازیگر برجسته فکر
کردیم .صحبت هایی هم انجام دادیم .در این
گیر و دار و فکر کردن به محدودیت بودجه،
بهزاد خلج توســط کیومرث مرادی به من
معرفی شد .صادقانه بگویم در ابتدا مخالف
بودم .چون از بهزاد خلج یک تئاتر دیده بودم
و فکر می کردم به این کاراکتر نمی خورد .اما
در همان جلسه اول که با بهزاد خلج تمرین
کردیم متوجه شدم که قاضی سریال «اقای
قاضی» خود بهزاد خلج است.
در او چه خصوصیتــی دیدی که به این
نتیجه رسیدی؟
به جز مواردی که گفتم ،به نکات دیگری
هم توجه داشتم .مث ً
ال به این فکر کرده بودم
که قاضی نباید اندامی عضالنی داشته باشد.
باید شخصیت باابهتی داشته باشد اما مخاطب
نباید از او بترسد .قدرت این شخصیت باید در
بیان ،استدالل و منطقش می بود .عالوه بر این
ویژگی های ظاهری ،یک نکته دیگر هم برایم
مهم بود .می دانستم بازیگری را می توانیم
تربیت کنیم که یک ویژگی درونی مهم داشته
باشد :این که در باطن او عدالت وجود داشته
باشد .شاید این حرف انتزاعی به نظر برسد
ولی منظورم این اســت که همان قدر که در
یک دقیقه به راست نگاه می کند ،به چپ نگاه
کند؛ همان قدر که نفر اول می خندد به نفر دوم
بخندد .یعنی می خواستم این ویژگی در ذات
او باشد .چون برای قاضی بسیار مهم است
که در گفتار ،نگاه کردن و واکنش نشان دادن
عدالت داشته باشد .این ویژگی را در بهزاد
خلج تشــخیص دادم .یک نکته بسیار مهم
دیگر این بود که بازیگر نقش قاضی روحیه
حماســی را بفهمد .در همان جلسات اول
فهمیدم که بهزاد خلج شاهنامه خوان خوبی
است .وقتی به او می گفتم دوست دارم در این
لحظه لحنی شبیه لحن رستم داشته باشد،
بهزاد خلج درک می کرد.
اما طبیعتــاً حاصل کار نمی توانســت
منحصر به خصوصیــات ذاتی بازیگر
باشد.
بهزاد خلج کار خیلی بزرگی کرد .اعتقاد
دارم خلج از معــدود بازیگرانی در فضای
کشورمان است که توانسته خود را به سمت
نقش بکشاند نه این که نقش را به سمت خود
بکشاند.
اگر موافقــی کمی بحث را چالشــی
کنیم .اول این که چــرا دو پرونده در هر
اپیزود؟ در مورد بعضی از داســتان ها و
شخصیت ها احساس می کردم که شاید
جای گسترش بیشــتری وجود داشت
و در نســخه فعلی یک سری ابهامات
منطقی در ان ها باقی مانده است .مث ً
ال
در پرونده زنی که جهیزیه خود را از خانه
مرد بیرون اورد ،بعد از پایان داســتان
به این فکر کردم که چقدر این مرد در
طرح شکایت خود ســاده لوحانه عمل
کرد .شــاید بتوان توجیهاتی تراشید.
اما در دوره ای که به ســادگی می توان
تمام جزییات حساب یک ادم را دراورد،
نهایت کار خالقانه این مرد این است
که به یک نفر پول داده تا با او همکاری
کند؛ تمهیدی که مشخصاً خیلی زود در
دادگاه لو خواهد رفت .به این فکر کردم
که شــاید اگر در این مورد پیش زمینه
بیشتری داشتیم یا عواطف او را بیشتر
درک می کردیــم ،کنــش او این قدر
ساده لوحانه به نظر نمی رسید.
در این زمینه باید به فرق پیرنگ و داستان
تو جه
خیلی از
فرازونشیب هایی که
در سریال می بینید
اص ً
ال در دل فیلمنامه
نیست و سر صحنه به
این نتیجه رسیده ام
که پیچیدگی هایی
را به داستان اضافه
کنیم .پرونده هایی که
انتخاب کرده بودم
خیلی دست وبالم
را می بست اما
سعی می کردم این
پیچیدگی ها را
داشته باشیم
کنیم .پیرنگ یعنی علت ومعلول پیش بردن
یک روایت .اما داســتان اساسی در ذهن
مخاطب شکل می گیرد .پیرنگ را تا جایی
می توانی پیش ببری ولــی از ان به بعد را
باید به مخاطب بســپاری .البته جوری که
به علت ومعلول خدشــه وارد نکند .با این
وجود باید یک سری پرســش باقی بماند.
حین مطالعه پرونده هــا دیدم که ادم های
عادی ،اشتباهات عادی و حتی مسخره ای
می کنند .منطق رئال همین است .ما مث ً
ال در
فیلم های عباس کیارستمی هم این منطق را
می بینیم .واضح است که قاضی این اشتباهات
را به ســادگی پیدا می کند .از سوی دیگر،
ادم های خیلی حرفه ای هم ممکن اســت
به خاطر اعتمادبه نفس بیش ازحد اشتباهات
عجیبی کنند .در موردی که گفتی ،ان مرد
حتم ًا حدس می زند که قاضی حساب هایش
را بررسی می کند .اما چیزی که حدس نمی زند
این اســت که قاضی از حساب او نقطه زنی
می کند یعنی می بیند کــه ان پول را برای
چه خرج کرده است .ان ها فکر نمی کنند که
سیستم این پیچیدگی ها و هوشمندی ها را
دارد .زرنگی قاضی همین جا است .ادم های
عادی دیگر تا این جا فکر نمی کنند .بنابراین
در «اقای قاضی» پیرنــگ را تا جایی پیش
بردیم و علت ومعلول داستان درست است.
اما سواالتی در ذهن مخاطب پیش می اید که
این ادامه ماجرا است .در این مورد ،به نظر من
پرونده ان قدر جان نداشت که به یک قسمت
تبدیل شود. صفحه 68
یاد استاد
مـرد خـانــواده
نگاهی به کارنامه زنده یاد مسعود بهبهانی نیا به مناسبت پخش مجموعه «برف بی صدا می بارد»
حسنحقیقی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
74
تقدیر و سرنوشت در روزهایی او را راهی دیار باقی کرد که مشغول نگارش داستان
سرنوشت زندگی خانواده حاج عطا بود و سریال در میانه های راه تولید .مثل عنوان اثر
متاخرش ،بی صدا و در هیاهوی اخبار فوتی های بی شمار روزانه کرونا رفت؛ با کارنامه ای
پربار و پرکار .اما برای مخاطبان جدی تلویزیون ،اینقدر نامی اشنا و قابل احترام بود که
رفتنش حسرت و غمی بزرگ باشد .پای ثابت ملودرام های طوالنی مدت تلویزیون در
سال های اخیر بود و مهارت ویژه و دست توانایش را نیز در نگارش این مجموعه ها اثبات
کرده بود .اتفاق ًا با قلم او و در قالب سریال «نرگس» (سیروس مقدم) بود که پای اثاری
این چنین به تلویزیون باز شد .پیش تر مجموعه های کمدی در ازمون اثار به اصطالح نود
قسمتی سربلند بیرون امده بودند ،تا اینکه ریسک و جراتش با سریال «نرگس» نیز پیدا
شد و اتفاق ًا جواب هم گرفت .او در گذر سال های پس از سریال «نرگس» ،همواره پای ثابت
و یکی از عوامل اصلی این چنین رویکردی بود و در مقام نویسنده نقش مهمی در توفیق
سریال هایی از این دست مثل« ،ترانه مادری» و «فاصله ها» ( هر دو به کارگردانی حسین
سهیلی زاده)« ،کیمیا» (جواد افشار) و «برف بی صدا می بارد» (پوریا اذربایجانی) داشت.
در روندیقابلتوجهو رفته رفتهباهرسریالبهنوعیبر رکوردهایخویشدرشمارچنین
اثاری در کارنامه اش نیز افزود تا باالخره با «کیمیا» عنوان نویسنده بلندترین مجموعه
تلویزیونی را به نام خود بزند .بهبهانی نیا را می توان به نوعی در زمره نویسندگان اثاری
با تمی خانوادگی قرار داد؛ گواهش اینکه او در اثار جنگی و دفاع مقدسی مانند «خاک
سرخ» و «کیمیا» نیز همچنان دغدغه اش خانواده است و به تاثیر و تبعات جنگ بر احوال
انسان اشاره داشته و در سیری داستانی از اسیب های جنگ بر زندگی حرف زده است.
در راه روایت اثاری که بهبهانی نیا در سال های اخیر نویسندگی شان را عهده دار
بود ،وجوه مشترک مضمونی بسیاری قابل ردیابی اســت که مرورشان شاید یاداور و
قدردانی کوچکی باشد از رویکردهای انسان دوستانه و دغدغه مند در چند دهه فعالیت
نویسنده ای که همیشه به مضمون های خانواده محور ،وفادار بود و به واسطه اثارش نامش
تا همیشه جاودان و ماندگار خواهد ماند. صفحه 74
این داستان ها ،بر اساس ماهیت شان،
لزوماً بر اساس یک الگو روایت
نمی شوند .مث ً
ال در برخی از موارد،
ممکن است در همان
اوایل کار متوجه شویم
که حق با چه کسی است
یا نتیجه کلّی قرار است
چه شود .بیشتر خود ان
روند برای ما جذاب است .اما
بعضی از ان ها الگوی معمایی
را پیش گرفته انــد .به عنوان
مثال ،جدا از ابهامی که مطرح
کردم ،همین پرونده برداشتن جهیزیه
از خانه مرد ،نمونه خوبی است .ما تا
اواخر داستان به درستی نمی دانیم که
حق با کیست .مشکلی که با بعضی از
اپیزودها داشتم این بود که به نظرم با
وجود تالش برای استفاده از الگوی
معمایی ،پیش بینی پذیر بودند.
این نکته را باید در نظر گرفت
که برای انتخاب خیلی از پرونده های
معمایی ،دست مان از طرف قوه قضاییه بسته
بود .ما در ابتدا 600سوژه را پیدا کردیم که
به نظرمان پرتکرار بودند و می شد روی ان ها
کار کرد .از این میان ،پس از صحبت با قضات
و قوه قضاییه به 300پرونده رسیدیم .از این
میان ،چیزی حدود 125پرونده نوشته شد
اما 84پرونده ساخته شد .یعنی 41پرونده
را کنار گذاشتیم .قوه قضاییه تمایل نداشت
که ان ها ساخته شوند .ان پرونده ها عمدت ًا
معمایی بودند و من هم در این مسیر همراهی
کردم چون می خواستم اعتماد قوه قضاییه
را جلب کرده و در فصل دوم به سراغ ان ها
برویم .دلیل محدودیت هم سانســور نبود
بلکه نگاه ان ها این بود که این پرونده ها از
لحاظ حقوقی خیلی پیچیده اند و نمی توان
ان ها را به شکل درستی کار کرد .مث ً
ال در یک
پرونده الزم بود که ســه قاضی باید ان باال
بنشینند یا در برخی از پرونده ها ،ادلّه خیلی
طوالنی داشتیم و باید یک سال روی ادلّه کار
می شد .نگاه ان ها این بود که نمی شد مسائل
حقوقی را به درستی در تبدیل پرونده ها به اثر
نمایشی رعایت کرد .اما االن نظرشان تغییر
کرده اســت .خیلی از پرونده های معمایی
ما که چرخش های عجیب وغریب داشتند
حذف شدند .این همان بحث کار شناختی
روی مخاطب اســت .بنابراین در فصل اول
چندان به سراغ پرونده های پیچیده نرفتیم.
اما خوشبختانه «اقای قاضی» خیلی خوب
دیده شــده و بازخوردهای بسیار خوبی از
مردم گرفته ایم .سازمان صداوسیما از من
خواسته که حتم ًا فصل دوم را بسازم .برای
فصل دوم در نظر داریم که تا جایی که امکان
دارد پرونده های معمایی را بیشتر کنیم.
اصلی ترین برگ برنده داســتان های
معمایی و کاراگاهی ایجاد این قابلیت
اســت که مخاطب بتواند خــود را در
مسیر اســتدالل جای کاراگاه بگذارد.
مث ً
ال در همین اپیــزود جهیزیه ،منطقی
وجود دارد که به هرحــال این امکان را
فراهم می کند .اما در برخی از اپیزودها،
گره گشــایی به گونه ای رخ می دهد که
امکان استدالل را برای ما از بین می برد.
مث ً
ال برخی از معماها به کمک یک سری
تصاویر ضبط شده گشوده می شود که
قاضی از ان ها اطالع دارد اما ما اطالعی
نداریم یا روابطی بین افراد وجود دارد که
قاضی از ان ها اگاه است اما تا وقتی از
ان اطالع نداشته باشیم نمی توانیم در
فرایند استدالل مشارکت کنیم .در چنین
شرایطی ،ما نمی توانیم تجزیه وتحلیل
را انجام دهیم و این برگ برنده از دست
می رود.
حرف تو را قبــول دارم اما فکر می کنم
باید در مورد تفاوت درام دادگاهی با فضای
کاراگاهــی صحبت کنیــم .در فضای اثار
کاراگاهی ،مخاطب و کاراگاه اســتدالل را
با هم پیش می برند .امــا در درام دادگاهی،
قاضی چیزهایی را از قبل می داند .وقتی وارد
دادگاه می شــویم ،قاضی یک بار پرونده را
مطالعه کرده و یک بار تمام دستورات را برای
پیگیری صادر کرده است.
اخر این خود نحوه روایت است که در من
توقع مواجهه با الگوی معمایی را ایجاد
کرده اســت .وگرنه در همان اپیزود دو
پیرمرد و ماجرای باغ ،شیوه روایت مرا
به سمتی برد که به نکاتی چون تفاوت
نحوه حل این مواجهه توســط قاضی
توجه کنم و نه جنبه معمایی.
در انتهای اپیزود اول ،شخصیت پدر از
قاضی می پرسد او که از همه چیز خبر داشت،
چرا این نمایش را راه انداخت .پاسخ قاضی
این است که می دانست این اتفاق افتاده اما
موارد دیگری را نمی دانست .مث ً
ال نمی دانست
که خود پدر با پســرش همدست بوده یا نه.
تعلیق ماجــرا ،روایت ان بخــش از ماجرا
است .از ســوی دیگر ،درام دادگاهی قالب
تجربه شده ای در دنیا است .از اولین روزهای
ایجاد تلویزیون ،درام دادگاهی داشته ایم.
ولی اوالً از لحاظ حقوقی نمی توانیم نمونه های
خارجی را بازســازی کنیم چــون از لحاظ
حقوقی با امریکا یــا اروپا خیلی متفاوتیم
و دوم ًا مدلی که ان ها می ســازند در ایران
پذیرفته نمی شــود و جذابیت ندارد .چون
درام های دادگاهی غیرایرانی اساس ًا قصه گو
نیستند .اما سلیقه ایرانی به دراماتیزه کردن
و قصه گفتن عالقه دارد .در نهایت به مدلی
رسیدیم که به مسائلی در قالب درام دادگاهی
پایبند بودیم از جمله همین نکته که بین درام
دادگاهی و درام جنایی یا کاراگاهی تفاوت
بگذاریم .در مواردی خود قاضی هم حقیقت
را نمی داند ولی خیلی وقت ها از اصل ماجرا
اگاه است .ما پای مشخصه های درام دادگاهی
ایســتادیم چون این مدل باید یک روز در
می دانستم
بازیگری را می توانیم
تربیت کنیم که یک
ویژگی درونی مهم
داشته باشد :این که
در باطن او عدالت
وجود داشته باشد.
شاید این حرف
انتزاعی به نظر برسد
ولی منظورم این است
که همان قدر که در
یک دقیقه به راست
نگاه می کند ،به چپ
نگاه کند؛ همان قدر
که نفر اول می خندد
به نفر دوم بخندد.
یعنی می خواستم
این ویژگی در ذات
او باشد .چون برای
قاضی بسیار مهم
است که در گفتار،
نگاه کردن و واکنش
نشان دادن عدالت
داشته باشد .این
ویژگی را در بهزاد
خلج تشخیص دادم
ایران جا می افتاد .اما مث ً
ال نوع دوربین گذاری
سریال را به ســیت کام ها نزدیک کردیم .یا
مثل سیت کام ها از تماشاچی استفاده کردیم.
با توجه به مواردی چون ورود به حوزه ای
که در ســینما و تلویزیون ایران کمتر
تجربه شده بود ،تجربه ای که در حین
ساخت به دست اوردی و بازخوردهایی
که گرفتی ،اگر می خواستی دوباره «اقای
قاضی» را بسازی چقدر نزدیک به همین
الگوی فعلی پیــش می رفتی؟ ایا فصل
دوم از نظر اجرایی تغییری نســبت به
فصل اول خواهد داشت؟
ما در همان قدم اول چالش هایی در راه
ساخت «اقای قاضی» داشتیم که دست وبال
ارمان گرایی ما را در فصل اول می بست .یکی
این بود که این قالب تا حاال کار نشده بود .من
حتی نزد اساتیدی می رفتم و می پرسیدم
این فرمت ها را با چه دوربینی می گیرند اما
نمی دانستند .یا در مورد فیلمنامه نویسی،
ما واقع ًا دوازده فیلمنامه نویس را برای این
کار تربیت کردیــم .در زمینه بازیگری هم
چالش داشتیم .واقع ًا باید تشکر ویژه ای از
کیومرث مرادی کنم .شــاید بتوانم بگویم
من و کیومــرث مرادی مجموعــ ًا چیزی
حدود 600بازیگر را بررســی کردیم تا به
تعداد فعلی (تقریب ًا 300نفر) رسیدیم .اص ً
ال
ادمی که 300بازیگر تئاتری را بشناسد کم
داشتیم؛ ان هم بازیگرانی با سنین مختلف
و برای کاراکترهای متفــاوت .ما در این کار
از بچه چهار ساله داریم تا پیرمرد 90ساله.
نگرانی های قوه قضاییه هم وجود داشــت.
برای خود ما هم خیلی مهم بود که چارچوب
حقوقی را درست رعایت کنیم و اموزش بد به
مردم ندهیم .با کنار هم گذاشتن این موارد،
فصل اول از انتظارات من هم باالتر بود .حتم ًا
در فصل دوم مواردی را رعایت می کنم؛ مث ً
ال
ساختار را معمایی تر می کنم .از سوی دیگر
من به عنوان کارگردان حساسیت هایی دارم
که سخت محقق می شود؛ به خصوص با توجه
به بودجه محدود کار .ما سریالی ساختیم که
یک دهم سریال های مرسوم برایش هزینه
کردیم .در فصل اول به خاطر بودجه محدود،
میزانسن های حرکتی دوربین و بازیگران را
کم کردیم.
ما در هر اپیــزود دوازده میزانســن
حرکتی داریم درحالی که طراحی اولیه مان
بیســت ویک میزانســن حرکتــی بود.
میزانســن های فصل دوم «اقای قاضی» را
دکوپاژشــده تر می بینیم .به طور کلی فکر
می کنم کارگردان ها چند مدل هســتند :یا
بیشتر به تصویرســازی توجه می کنند ،یا
بیشــتر به بازی گرفتن توجه می کنند و یا
روی داستان گویی تمرکز می کنند .انتخاب
من در فصل اول «اقــای قاضی» این بود که
بیشتر سمت بازی و داستان گویی بایستم و
تصویرسازی را کم کردم .ولی در «اقای قاضی
»2بیشتر به تصویرسازی توجه خواهم کرد.
69
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 69
خانواده
بهبهانی نیا بعد از ازمون و تجربه در قامت
نویســنده و تهیه کننده در چند مجموعه
تلویزیونی ،خبرگی و پختگی در نویسندگی
ملودرام های تلویزیونی را با «خانه پدری»
به اثبات رساند و فیلمنامه اش با کارگردانی
فریدون حسن پور حسابی توجه جلب کرد.
داستان ها و روایت های اثار بهبهانی نیا
همیشه حول محور خانواده و زندگی گشته
و حفظ حریم و حرمت خانوادگی در تمامی
ابعادش همواره مســئله اش بوده اســت.
«خانه پدری» که از همان نام پیداست چنین
دغدغه ای را دنبال می کند و در حال تبیین
همین نگاه خانواده محــور برای گردهمایی
تک تک اعضای خانواده کنار یکدیگر است.
نام های مقدس پدر و مادر در پیشــانی دو
ســریال «خانه پدری» و «ترانه مادری» نیز
خود گویای نگاه و روایــت خانواده محور و
ارزش مداری است که او سال ها در پی اش بود.
او نیک می دانست که ادم ها از دل حمایت
و پشــتیبانی خانواده و تک تک اعضایش
است که ســالم و برقرار می مانند و از همین
باب همیشــه نگاه و اهتمام ویژه ای نیز به
موجودیت اجتماعی انســان ها و نیز تبلور
روایی و تصویری این تلقی در قالب اثارش
داشت .اتفاق ًا داستان سریال «خاک سرخ»
با محوریت همین پیوند خانوادگی اســت و
بهبهانی نیا بلد بود چگونه داستانی پرسوز و
گداز از جدایی و وصل را بســتری کند برای
توصیف ارزش های زندگی خانوادگی .وجه
اشتراک جلوه و نمایش بهتر این ارزش ازلی
و ابدی در اثارش نیز معموالً از دست دادن و
فوت عزیزترین اعضای خانواده و به عبارتی
ســتون هایش بوده تا از این مسیر بیشتر
بر لزوم و ارزش های خانــواده تاکید کرده
و ان را در نظر بیندازد .به عبارتی مســیر
دستیابی هایی که راوی اش بوده همیشه توام
با اسیب هایی نیز بوده تا ارزش های متعالی تر
و پایدارتری را در نظر پدیدار سازد .در «خاک
سرخ» زنی جوان (الله اسکندری) در ابتدای
راهی که قرار است ختم به پیوندی شیرین
شود ،داغ و هجری بزرگ را تجربه می کند
و همراهی همســرش (حبیب رضایی) را از
دست می دهد تا اهمیت وصالی خانوادگی
برایمان دو چندان شود .مادر سریال «نرگس»
با بازی پوراندخت مهیمــن نیز تا زمانی که
هســت اوضاع ارام تر و دل ها برای مواجهه
با پیشــامدهای ناگوار یا بحران های زندگی
اسود ه تر اســت .بهبهانی نیا مثل سریال
«خاک سرخ» ،می داند کدام عضو را از جمع
این خانواده باید کم کنــد که هم داغش تا
انتهای اثر سرد نشود ،هم توجه را ببرد سمت
خانواده و ارزش ها و ستون های اصلی اش و به
همین سبب در «نرگس» در همان ابتدا مادر
دلسوز و حامی سریال را از جمع خانوادگی
کم می کند .توازن زندگی و ارامش ادم های
روایت «ترانه مادری» نیز وقتی به هم می ریزد
که مادربزرگ فهیم ،اهل مدارا و اشتی قصه،
با بازی هما روستا جمع خانواده را ترک کرده
و راهی دیاری دیگر می شود .بعد از ان است
که اختالف ها علنی تر و یافتن راه حلی برای
مصالحه و پرده گشایی از رازی قدیمی امری
دشوارتر می شــود« .فاصله ها» ،همان طور
که از نامش پیداست ،روایتی است از فاصله
افتاده میان پدر (دانیال حکیمی) و پســر
(شاهرخ استخری) در خانواده ای که سال ها
از داشتن همراهی چون همسر و مادر محروم
بوده اســت .به عادت معمول داستان و اثار
بهبهانی نیا ،با یک فقــدان از اعضای مهم
خانواده طرفیم ،البته اینبار از ابتدا و وسط
روزهایی که شکاف میان پدر و پسر بزرگ
خانواده در استانه عمق بیشتر و تبدیل شدن
به مشــاجرات جدایی برانگیز است .پدر به
سبب افکاری کمی متعصبانه و گاه افراطی
در مواجهه با پسر ،ناهنجاری های رفتاری و
عملی او را خیلی برنمی تابد و احکام صادره از
سوی پدر و عدم پذیرش توسط سعید ،هر روز
بر اتش اختالف این دو می دمد .بهبهانی نیا
اینجا نیز در پی ارائه تصویری از شــکاف
نسل ها با هدف توجه دادن به ارجمندی بنیاد
خانواده و لزوم توجــه به پیوندهای عاطفی
و فکری و درک متقابل میان اعضایش برای
پیشگیری از اسیب های اجتماعی است.
در فیلمنامه بعــد ی اش «کیمیا» نیز،
به مانند ســریال «نرگس» و باز هم توسط
یک زن با بازی مهراوه شریفی نیا ،همچنان
دلمشغولی اش خانواده است و حفظ کانون
گرم ان میان کلی بحران پیش بینی نشده.
بهبهانی نیا بعد از گذشت بیش از یک دهه از
ساخت سریال «خاک سرخ» ،دوباره ادم های
قصه اش را برد به شهر حماسه های ماندگار،
خرمشهر .جایی که به ســبب همجواری با
زادگاهش ،بســیار خوب با تلخ و شیرین و
همچنین اشــک ها و لبخندهای مردمانش
اشناســت .انقالب ،جنگ و زمان حال نیز
برهه هایی تاریخی بــرای نمایش روزهای
سخت رفته بر اعضای خانواده این سریال،
یا به عبارتی مردمان این سرزمین است .بنابر
گفته ها ،بهبهانی نیا در نگارش طوالنی ترین
سریال تلویزیون («کیمیا») ،از زندگی خویش
وام گرفته و الگوبرداری کرده و طبق عادت
معمول ان را با انواع داســتان فصل و وصل
درامیخته است .بر اســاس همان راهکار
امتحان پس داده همیشگی ،باز هم فقدان،
شگردی اســت برای ورود و جلب توجه و
نمایش خانواده و شهری که تا سرحد توان پای
حفظ حریمش می ماند .در راستای اجرای این
ایده ،پدر (حسن پورشیرازی) و مادر (ازیتا
حاجیان) و پسر (علی شادمان) خانواده پارسا
را چند مدتی و هر کدام را به دلیلی از جمع
خانواده دور نگاه می دارد تا تاکید دوباره ای
باشد بر ارزش های خانواده و تاییدی بر میل
همیشگی اش به داستان سرایی در این حوزه.
«برف بی صدا می بارد» بــا کارگردانی
75
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401 صفحه 75
مجموعه ماه
گفت وگو با بهزاد خلج ،بازیگر مجموعه «اقای قاضی»
از تمـام قضـات کشـور عـذرخـواهی مـی کنم!
70
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
سید اریا قریشی
بهزاد خلج بازیگری است که دیر به تئاتر و تلویزیون معرفی شد .خودش می گوید
در یک خانواده سینمایی بزرگ شده و عالقه به فیلم دیدن از کودکی در او وجود داشت
اما تا سی وهشت سالگی به بازیگری فکر نمی کرد تا این که ،به اصرار یکی از دوستانش،
به یک دوره بازیگری رفته و به سرعت جایزه ای را در یک جشنواره تئاتری دریافت
می کند .در طول سال های بعد ،خلج در دوره های بازیگری اساتیدی چون امیر دژاکام،
پریسا بخت اور و کیومرث مرادی شرکت کرد .مسیر بازیگری خلج از ان جا شروع و حاال
به یک نقش افرینی قابل توجه در نقش اصلی مجموعه «اقای قاضی» منجر شده است.
او نقش قاضی را به گونه ای بازی کرده که هم حساسیت برانگیز و دور از واقعیت نباشد و
هم در مسیر کلیشه شکنی حرکت کند .دستاورد او ان قدر کنجکاوی برانگیز هست که
منتظر موفقیت های بعدی اش بمانیم. صفحه 70
یاد استاد
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 13
مرداد 1401
76
پوریا اذربایجانــی و فیلمنامه بهبهانی نیا
نیز سیر داســتانی اش را از ایجاد یک داغ
بزرگ و یک فقدان ســنگین اغاز می کند
و در حادثه تصادف ،پــدر (فرهاد اییش)
و مادر (مائده طهماســبی) یــا به عبارتی
تکیه گاه های خانواده شکیبا را از ادامه زندگی
و همراهی با پنج فرزندشان محروم می کند.
بهبهانی نیا مثل همیشه راوی قصه ای است
با محوریت خانواده و اینبار کمی مهیب تر،
هجرت همزمان را برای پدر و مادر و به تبع
ان استیصال و احساس بی پناهی را بسیار
ســنگین تر ،تقدیر فرزندان و بازماندگانی
می کند که پیش از این ارزوهای دور و دراز
زیادی در ســر می پروراندند .بهبهانی نیا
می داند دریغ کردن همراهی پدر و مادر چه
اوار سنگینی است بر سر زندگی فرزندان و
روایت تصویری اش چه گرامیداشت موثری
است از حفظ کانون گرم خانواده و البته چه
اندرز ارزشمندی برای قدردانی از صاحبان
این نهاد مهم و امن.
هویت گمشده
موضوع هویت گمشــده نیز از جمله
سوژه ها و راهکارهای مورد عالقه بهبهانی نیا
در بنیان گــذاری و پیاده ســازی مفاهیم
انسانی مورد نظرش بوده است .بهبهانی نیا
در «خانه پدری» راوی زندگــی زنی به نام
سارا با بازی شقایق فراهانی می شود که در
سنین بزرگسالی متوجه می شود خانواده ای
که در ان بزرگ شــده ،خانواده واقعی اش
نیســتند و جســتجویش در یافتن پدر و
مادر واقعی و مصائــب و حوادث پیرامونش
دستمایه داســتان «خانه پدری» می شود.
مثل بســیاری از فیلمنامه هایش ،روایتش
متشــکل از قطب های خیر و شر و چاشنی
هویت گمشده است؛ چاشــنی دلپذیری
که در «خاک ســرخ» و «ترانه مادری» نیز
مبنا ،ورودی و عامل چالش های روایی است
و حتی در «برف بی صــدا می بارد» نیز چند
قطره ای از این چاشنی ،سر داستان احمد و
پدرش چکانده است .در «خانه پدری» اما به
نوعی محرک قصه است و در «خاک سرخ»
نیز همینطور .در «خاک ســرخ» زنی بعد از
اگاهی از هویت سال ها مخفی مانده اش ،راه
زادگاهش خرمشــهر را در پیش می گیرد؛
زادگاهی درگیر با جنگی سخت و تحمیلی تا
حکایت وصل بر خالف میل و انتظار ما ،ولی بر
اساس اقتضائات داستانی مسیری باشد پر از
خوف و رجای فصل و وصل و البته پر از رنج،
اسیب و هجران ،جهت اشنایی ما با روزهای
سخت رفته بر مرد