ماهنامه صبا نامه شماره 13 - مگ لند
0

ماهنامه صبا نامه شماره 13

ماهنامه صبا نامه شماره 13

ماهنامه صبا نامه شماره 13

‫شماره ‪ 13‬مرداد ‪ 1401‬قیمت‪ 50000 :‬ناموت‬ ‫شخصیت های‬ ‫موسیقایی ماندگار‬ ‫سینمای ایران‬ ‫گفت وگوبابهروز شعیبی‬ ‫و فرهاد توحیدی‪ ،‬کارگردان و‬ ‫فیلمنامه نویس«بدونقرار قبلی»‪:‬‬ ‫مذهـب از فرهنـگ‬ ‫جـدا شدنی نیست‬ ‫پژمانجمشیدیدر گفت وگوباماهنامهصبا‪:‬‬ ‫منتقدان در مورد‬ ‫فیلم های روی پرده‬ ‫چه می گویند؟‬ ‫«علف زار» نگاه مردم را به قضات عوض می کند‬ صفحه 1 صفحه 2 صفحه 3 صفحه 4 ‫امه‬ ‫ن‬ ‫صاحب امتیاز‪:‬‬ ‫موسسه فرهنگی هنری وصف صبا‬ ‫مدیر مسئول و سردبیر‪:‬‬ ‫محمدرضا شفیعی‬ ‫معاون سردبیر‪:‬‬ ‫نغمه دانش اشتیانی‬ ‫دبیر گروه تحریریه‪:‬‬ ‫سید اریا قریشی‬ ‫گروه تحریریه‪:‬‬ ‫نیما بهدادی مهر‪ ،‬ابراهیم تبار‪ ،‬حسن حقیقی‪،‬‬ ‫احسان دبیروزیری‪ ،‬محسن شرف الدین‪،‬‬ ‫مروا موسوی‬ ‫صفحه ارا‪:‬‬ ‫مجتبی شیوری‬ ‫تصاویر روی جلد‪:‬‬ ‫حسین سلیمانی فرد‬ ‫سینما‬ ‫‪7‬‬ ‫نگاهی به مسیر حرکت پژمان جمشیدی در سینمای ایران‬ ‫‪10‬‬ ‫گفت وگو با پژمان جمشیدی در مورد «علف زار» و مسیر بازیگر ی اش‬ ‫‪15‬‬ ‫منتقدان در مورد فیلم های روی پرده چه می گویند؟‬ ‫‪16‬‬ ‫علف زار (کاظم دانشی)‬ ‫‪18‬‬ ‫مغز استخوان (حمیدرضا قربانی)‬ ‫‪20‬‬ ‫هناس (حسین دارابی)‬ ‫‪22‬‬ ‫المینور (داریوش مهرجویی)‬ ‫‪24‬‬ ‫«بدون قرار قبلی» و سینمای معنویت گرا‬ ‫‪28‬‬ ‫گفت وگو با بهروز شعیبی‪ ،‬کارگردان «بدون قرار قبلی»‬ ‫‪33‬‬ ‫گفت وگو با فرهاد توحیدی‪ ،‬فیلمنامه نویس «بدون قرار قبلی»‬ ‫‪37‬‬ ‫تاملی بر شخصیت های ماندگار موسیقایی سینمای ایران‬ ‫‪42‬‬ ‫مهم ترین فیلم های زندگی نامه ای سینمای جهان‬ ‫لیتوگرافی‪ ،‬چاپ و صحافی‪:‬‬ ‫موسسه مطبوعاتی ایران‬ ‫توزیع‪:‬‬ ‫نشر گستر امروز‬ ‫با سپاس از‪:‬‬ ‫راضیه جباری‪ ،‬اکبر شیخی پردستی‪ ،‬فائقه‬ ‫صمدی‪ ،‬فرهاد هدایت‬ ‫و تمام کسانی که در این شماره ما را همراهی کردند‪.‬‬ ‫نشانی‪:‬‬ ‫تهران‪ ،‬خیابان ایت اله مدنی‪ ،‬رو به روی ایستگاه‬ ‫مترو شهید مدنی‪ ،‬کوچه خجسته منش‪ ،‬پالک ‪۵‬‬ ‫تلفن‪77582422-6 :‬‬ ‫فکس‪77548245 :‬‬ ‫تلویزیون‬ ‫‪46‬‬ ‫گفت وگو با عباس جمشیدی فر‪ ،‬بازیگر مجموعه «یاغی»‬ ‫‪50‬‬ ‫نگاهی به باز ی های مجموعه «یاغی»‬ ‫‪53‬‬ ‫چرا ناصرالدین شاه نزد فیلمسازان ایرانی محبوب است؟‬ ‫‪57‬‬ ‫معرفی مجموعه های مهم تلویزیونی‬ ‫‪58‬‬ ‫اقای قاضی (سجاد مهرگان)‬ ‫‪60‬‬ ‫برف بی صدا می بارد (پوریا اذربایجانی)‬ ‫‪62‬‬ ‫مستوران (مسعود اب پرور‪ ،‬سید جمال سیدحاتمی)‬ ‫‪64‬‬ ‫تازه وارد (گروه کارگردانی)‬ ‫‪65‬‬ ‫گفت وگوهایی با کارگردان و بازیگر مجموعه «اقای قاضی»‬ ‫‪74‬‬ ‫نگاهی به کارنامه زنده یاد مسعود بهبهانی نیا به مناسبت پخش مجموعه «برف بی صدا می بارد»‬ ‫‪79‬‬ ‫نگاهی به مجموعه های موفق جوایز امی ‪2022‬‬ ‫‪www.mahnamehsaba.com‬‬ ‫شبکه های مجازی‪:‬‬ ‫‪@mahnamehsaba‬‬ ‫‪5‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 5 ‫سـرمقـالــه‬ ‫نغمه دانش اشتیانی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪6‬‬ ‫حقایق را نمی شود انکار کرد‪ .‬هر چه قدر هم بخواهیم‬ ‫طور دیگری وانمود کنیم‪ ،‬در نهایت باید بپذیریم که جامعه‬ ‫ما (همان طور که در نقاط دیگر دنیا هم شاهدیم) جامعه ای‬ ‫مصرف گرا است‪ .‬این یک روند طبیعی است‪ :‬محصوالت‬ ‫تولید می شوند تا توسط مخاطب مصرف شوند‪ .‬در چنین‬ ‫شرایطی‪ ،‬بدیهی اســت که یک جامعه متکثر‪ ،‬نیازمند‬ ‫تنوع محصوالت عرضه شده اســت‪ .‬گسترش بسترهای‬ ‫تولید و عرصه اینترنتی محصوالت نمایشی‪ ،‬مهم ترین راه‬ ‫برای براورده کردن این تنوع به نظر می رسد‪ .‬با نگاهی به‬ ‫تاریخ سینما به این نتیجه می رسیم که بروز رقابت هایی از‬ ‫جنسی که در سال های اخیر میان تلویزیون و سامانه های‬ ‫تولید محتوای نمایشــی در فضای مجازی ایجاد شده‪،‬‬ ‫بیش از این که مخرب باشــد به هر دو طرف یاری رسانده‬ ‫است‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬بعد از ظهور تلویزیون در دهه ‪،1940‬‬ ‫خیلی ها به این فکر کردند که سینمای امریکا با بحرانی‬ ‫تلویزیون دشمن خونی سالن های‬ ‫جدی روبه رو شده است‪.‬‬ ‫ْ‬ ‫سینما به نظر می رسید‪ .‬واقعیت هم این است که سینمای‬ ‫امریکا تا همین امروز هرگز نتوانسته به سطح مخاطبی‬ ‫برسد که در سال ‪ 1946‬به دست اورده بود‪ .‬اما این فقط یک‬ ‫روی سکه بود‪ .‬دست اندرکاران سینما به تدریج راه هایی‬ ‫برای تعامل با تلویزیون پیدا کردند‪ .‬نتیجه این بود که این دو‬ ‫صنعت مهم توانستند از حضور یکدیگر بهره ببرند‪ :‬نمایش‬ ‫فیلم های سینمایی جای ویژه ای در برنامه های شبکه های‬ ‫تلویزیونی پیدا کرد و از سوی دیگر نمایش این فیلم ها از‬ ‫تلویزیون به قدری برای دست اندرکاران سینمای امریکا‬ ‫اهمیت پیدا کرد کــه روی رویکردهای تصویری فیلم ها‬ ‫اثر گذاشــت‪ .‬در عین حال‪ ،‬بخشی از سینمای امریکا در‬ ‫مسیر مخالف حرکت کرد‪ .‬ظهور جلوه های مهم فن اوری‬ ‫همچون تکنی کالر‪ ،‬پرده عریض و نمایش ســه بعدی در‬ ‫کنار رونق گرفتن ژانرهایی همچون ژانر تاریخی در دهه‬ ‫‪ ،1950‬نشــان دهنده تالش صنعت ســینما برای انتقال‬ ‫شکوه و عظمتی بود که از طریق قاب کوچک تلویزیون به‬ ‫تماشاگر منتقل نمی شد‪ .‬بدیهی است که چنین تالش هایی‬ ‫به رشد تکنیکی صنعت سینما کمک کرد‪ .‬به عبارت دیگر‪،‬‬ ‫ظهور تلویزیون به عنوان یک رقیب جدی تنها به صنعت‬ ‫سینما ضربه نزد بلکه از جنبه هایی به بلوغ ان صنعت یاری‬ ‫رساند‪ .‬مشابه همین وضعیت را می توان در مورد بسیاری‬ ‫از رقابت های دیگر در تاریخ صنایع مرتبط با سرگرمی هم‬ ‫مطرح کرد‪.‬‬ ‫اما ایا وضعیــت فعلی را می توان ایده ال دانســت؟‬ ‫متاسفانه پاسخ منفی اســت‪ .‬بحث هایی که در سال های‬ ‫اخیر در مورد نظارت بر محصوالت تولیدشده درگرفته‪،‬‬ ‫عموم ًا محدود به ممیزی های اســتراتژیک بوده و ان چه‬ ‫تقریب ًا مغفول باقی مانده‪ ،‬وجود یک نظام حساب شده برای‬ ‫نظارت کیفی است‪ .‬منظور‪ ،‬صرف ًا وجود نهادی باالدستی و‬ ‫یکدست برای نظارت بر کیفیت محصوالت تمام رسانه ها‬ ‫نیست بلکه این وظیفه ای اســت که هر کدام از نهادهای‬ ‫تولید محصوالت نمایشی باید برای خود در نظر بگیرند‪.‬‬ ‫در سال های اخیر نمونه های معدود و اولیه ای از این توجه‬ ‫دیده شــده‪ :‬پخش برخی از مجموعه های تولیدشده در‬ ‫سامانه های اینترنتی به علت نارضایتی مخاطبان متوقف‬ ‫شده یا مسیر تولید سریال به همین دلیل تغییر کرده است‪.‬‬ ‫اما این مثال های کم تعداد باعث شکل گیری یک سیستم‬ ‫دقیق و همه جانبه نشده است‪ .‬هنوز شاهد این هستیم که‬ ‫اثار بی کیفیت پرتعدادی در شبکه نمایش خانگی تولید و‬ ‫پخش شده و خیلی وقت ها در جلب مخاطب عام هم ناتوان‬ ‫نشان می دهند اما این روند با تولید مجموعه های مشابهی‬ ‫ادامه پیدا می کند‪ .‬ضربه اصلی ادامه این مسیر‪ ،‬در درجه‬ ‫اول به خود ان سامانه ای وارد می شود که مشغول تولید این‬ ‫مجموعه ها است‪.‬‬ ‫فراموش نکنید که رقابت فعلی صرف ًا میان تلویزیون و‬ ‫نمایش خانگی نیست بلکه سریال های پرطرفدار خارجی‬ ‫(به عنوان مثال مجموعه های تولیدشده در کشور ترکیه)‬ ‫هنوز هم طرفداران خود را دارند‪ .‬این رقابت البته تا پیش‬ ‫از ظهور سامانه های اینترنتی به شــکل اشکاری به نفع‬ ‫مجموعه های خارجی پیش می رفت‪ .‬یکی از دستاوردهایی‬ ‫که دست اندرکاران سامانه های داخلی در سال های اخیر‬ ‫بارها مورد اشاره قرار داده اند‪ ،‬غلبه بر موج عالقه مخاطبان‬ ‫عام به تماشای ســریال های ترک است‪ .‬اما اگر بخواهیم‬ ‫نگاه دقیق تری به مسیر طی شده بیاندازیم‪ ،‬اتفاقی که رخ‬ ‫داده نه غلبه بر ان اثار بلکه حل شدن در ان ها بوده است‪.‬‬ ‫بسیاری از محصوالت نمایش خانگی به جای تبدیل شدن‬ ‫به الگوهایی جایگزین برای ان سریال های محبوب‪ ،‬عم ً‬ ‫ال‬ ‫بازتولید همان الگوهای داستانی با در نظر گرفتن مالحظات‬ ‫ظاهری اخالقی محسوب می شوند‪ .‬یک لحظه به این فکر‬ ‫کنید که اگر رقیب این ســامانه ها نه «حریم سلطان» و‬ ‫«فاطما گل» بلکه مجموعه های باشکوهی همچون «بازی‬ ‫تاج وتخت» یا «بهتره با ساول تماس بگیری» بودند‪ ،‬ایا اثار‬ ‫سامانه های داخلی با این سطح از کیفیت می توانستند ان‬ ‫اثار را‪ ،‬به قول خودشان‪« ،‬از میدان به در کنند»؟‬ ‫رقابــت میان تلویزیــون و شــبکه نمایش خانگی‬ ‫در بلندمدت به ســود هر دو طرف اســت اما با توجه به‬ ‫ضعف هایی که در سال های اخیر مشاهده کرده ایم‪ ،‬به نظر‬ ‫می رسد راهی طوالنی در پیش است‪.‬‬ صفحه 6 ‫درستایـشفروتنـی‬ ‫نگاهی به مسیر‬ ‫ح‬ ‫رکت پژمان جمشیدی در سینمای ایران‬ صفحه 7 ‫چهره ماه‬ ‫سید اریا قریشی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪ 1‬یکی از نظراتی که عمومــاً در مطالب‬ ‫ستایش امیز مربوط به گروهی از بازیگران بزرگ‬ ‫تاریخ سینمای ایران (به عنوان مثال زنده یادان‬ ‫جمشید مشایخی و خسرو شــکیبایی) تکرار‬ ‫می شود‪ ،‬تواضع ان ها است‪ .‬چه در گفت وگوهایی‬ ‫که این بزرگان در طول دوران پربار حیات خود‬ ‫انجام دادند و چــه در حضورشــان در مجامع‬ ‫عمومی‪ ،‬بعید اســت نمونه ای به یاد بیاوریم که‬ ‫ان ها خودشان را‪ ،‬به اصطالح‪« ،‬گرفته باشند»‪ .‬در‬ ‫ادبیات محاوره ای‪ ،‬این ویژگی را عموماً با عناوینی‬ ‫چون «خاکی بودن» مورد اشاره و تحسین قرار‬ ‫می دهیم‪ .‬اما ایا فروتنی باید به عنوان یک ویژگی‬ ‫مثبت برای بازیگران در نظر گرفته شود؟‬ ‫از یک طــرف‪ ،‬ایــن ویژگی نبایــد روی‬ ‫اعتمادبه نفس بازیگر هنگام حضور جلوی دوربین‬ ‫اثر منفی بگذارد‪ .‬بازیگر هنــگام حضور جلوی‬ ‫دوربین باید از این مطمئن باشــد که می تواند‬ ‫نقش را به باورپذیرترین و مناســب ترین شکل‬ ‫ممکن ایفا کند‪ .‬کوچک ترین تزلزلی خودش را در‬ ‫کیفیت نقش افرینی بازیگر نشان می دهد‪ .‬پس‬ ‫اگر فروتنی ذاتی یک بازیگر به اعتمادبه نفس او‬ ‫در مقابل دوربین ضربه بزند‪ ،‬نمی تواند یک ویژگی‬ ‫مثبت قلمداد شود‪.‬‬ ‫با این وجود اوضاع پشــت دوربین متفاوت‬ ‫است‪ .‬نباید فراموش کرد که در بسیاری از موارد‪،‬‬ ‫تصویر بیرونی شکل گرفته در مخاطب عام‪ ،‬تاثیر‬ ‫خود را در واکنش او به نقش روی پرده هم نشان‬ ‫می دهد‪ .‬در سال های اخیر‪ ،‬متاسفانه بسیاری از‬ ‫جلوه های خاکی بودن به ژســت هایی در مقابل‬ ‫دوربین محدود شده است‪ .‬بسیاری از مخاطبان‬ ‫هم می توانند این عدم اصالت را تشخیص دهند‪.‬‬ ‫بازیگری که در ذات خود فروتن باشــد‪ ،‬نیازی‬ ‫به این ندارد که فروتنی را بــازی کند‪ .‬برخی از‬ ‫ستاره ها در اکران های مردمی با لبخندی گشاده‬ ‫ظاهر می شوند و با مهربانی به تقاضای گرفتن‬ ‫عکس یادگاری از مردم پاسخ مثبت می دهند اما‬ ‫در اکثر موارد دیگر‪ ،‬راز موفقیت را در دور بودن از‬ ‫مردم می دانند‪ .‬این دسته از چهره های مطرح‪،‬‬ ‫به شکل گزینشی از مردم استفاده می کنند‪ :‬وقتی‬ ‫به مردم نیاز داشته باشند قربان ان ها هم می روند‬ ‫و وقتی نیاز نداشته باشــند مردم را مشتی ادم‬ ‫کم دانش و سطحی قلمداد می کنند‪ .‬گسترش‬ ‫شبکه های اجتماعی این شکاف را عمیق تر کرده‬ ‫است‪ .‬ایا نیازی به این هســت که مثال هایی از‬ ‫این رفتار توهین امیز و گزینشی را ذکر کنیم؟‬ ‫حاال با گروهی روبه روییم که برای ژســت های‬ ‫اینســتاگرامی اهمیت بیشتری قائل هستند تا‬ ‫یک رابطه واقعی با مردم؛ تازه واردهایی که تنها‬ ‫بعد از یک فیلم یا سریال موفق احساس می کنند‬ ‫ال پاچینو یا مریل استریپ هستند‪.‬‬ ‫‪ 2‬در چنین شرایطی باید به افرادی چون‬ ‫پژمان جمشــیدی احترام گذاشــت‪ .‬پیشینه‬ ‫حرفه ای جمشیدی به عنوان یک بازیکن فوتبال‬ ‫و تبدیل شدن به یک ستاره در عرصه بازیگری با‬ ‫سریال «پژمان» تاثیری دوگانه بر مسیر حرکت‬ ‫او گذاشته است‪ .‬از یک طرف جمشیدی توانسته‬ ‫نقش های متنوعــی را در تعــدادی از اثار مهم‬ ‫این ســال ها (چه از لحاظ جایگاه تجاری و چه‬ ‫استقبال مخاطبان خاص سینما) بازی کند و از‬ ‫سوی دیگر‪ ،‬مسیر جدی گرفته شدن او بیش از‬ ‫اندازه متعارف به طول انجامیده اســت‪ .‬شــاید‬ ‫بتوان دلیــل این طوالنی شــدن را در تصویری‬ ‫جست که در سریال «پژمان» از کاراکتر پژمان‬ ‫جمشیدی (که طبعاً اقتباسی نعل به نعل از خو ِد‬ ‫جمشیدی نبوده) جســت وجو کرد‪ .‬ان تصویر‪،‬‬ ‫مبتنی بر هجو تصویر ساخته شده از جمشیدی‬ ‫به عنوان فوتبالیستی با یک گل ملی بود‪ .‬ان چه‬ ‫پیشینه حرفه ای‬ ‫جمشیدی به عنوان‬ ‫یک بازیکن فوتبال‬ ‫و تبدیل شدن به‬ ‫یک ستاره در عرصه‬ ‫بازیگری با سریال‬ ‫«پژمان» تاثیری‬ ‫دوگانه بر مسیر‬ ‫حرکت او گذاشته‬ ‫است‪ .‬از یک طرف‬ ‫جمشیدی توانسته‬ ‫نقش های متنوعی‬ ‫را در تعدادی از اثار‬ ‫مهم این سال ها‬ ‫(چه از لحاظ جایگاه‬ ‫تجاری و چه استقبال‬ ‫مخاطبان خاص‬ ‫سینما) بازی کند و از‬ ‫سوی دیگر‪ ،‬مسیر‬ ‫جدی گرفته شدن او‬ ‫بیش از اندازه متعارف‬ ‫به طول انجامیده‬ ‫است‬ ‫در «پژمان» می دیدیم‪ ،‬تصویــری از یک فرد‬ ‫شکست خورده بود که شــهرت زیادی داشت‪،‬‬ ‫اما اعتبار چندانی به دست نیاورده بود‪ .‬فروتنی‬ ‫جمشیدی باعث می شد مشکلی با ساختن این‬ ‫تصویرنداشتهباشدوبه سادگیباخودششوخی‬ ‫کند‪ .‬اما به نظر می رسد خیلی از ما‪ ،‬به اشتباه‪ ،‬ان‬ ‫تصوی ِر ساخته شده را به زندگی واقعی جمشیدی‬ ‫هم تعمیم داده و او را‪ ،‬ان قدر که شایستگی اش‬ ‫را دارد‪ ،‬جدی نگرفته ایم‪ .‬شاید به همین دلیل‬ ‫است که موفقیت تکرارشــونده جمشیدی در‬ ‫اثار کمدی را صرفاً به طنازی ذاتی اش نسبت‬ ‫داده ایم و چشم به روی موفقیت هایش در اثار‬ ‫غیرکمدی بسته ایم‪.‬‬ ‫‪ 3‬ظاهرا ً پذیرش ایــن نکته برای خیلی‬ ‫از ما دشوار اســت که بازی در اثار کمدی کار‬ ‫بسیار پیچیده ای است‪ .‬قطعاً یک بازیگر موفق‬ ‫اثار کمدی باید از نوعی طنازی ذاتی بهره مند‬ ‫باشــد اما نمی توان صرفاً با تکیه به این ویژگی‬ ‫غیراکتسابی در حوزه طنز دوام اورد‪ .‬بازیگران‬ ‫زیادی داشته ایم که در دوره ای نقش افرینی های‬ ‫موفقی در اثار کمدی داشته اند اما خیلی زود به‬ ‫حاشــیه رفته و به تکرار افتاده اند‪ .‬چه بسیارند‬ ‫چهره هایی که در یــک بازه زمانــی کوتاه به‬ ‫ســتاره های محبوب عموم مخاطبان تبدیل‬ ‫شده اند اما مدت هاســت که نمی توان روی نام‬ ‫ان ها برای جلب مخاطب حســاب چندانی باز‬ ‫کرد‪ .‬در چنین شرایطی‪ ،‬جمشیدی نزدیک به‬ ‫یک دهه اســت که تقریباً به طور مستمر دارد‬ ‫در اثار کمدی بازی می کند؛ اثاری که در اکثر‬ ‫موارد توانسته اند فروش خوبی داشته باشند و‬ ‫جایگاه جمشیدی را به عنوان یکی از ستاره های‬ ‫سینمای تجاری ایران تثبیت کنند‪ .‬این استمرار‪،‬‬ ‫اتفاقی نیست‪ .‬فارغ از کیفیت فیلم ها‪ ،‬جمشیدی‬ ‫بازیگری است که عموماً توانسته گلیم خود را از‬ صفحه 8 ‫اب بیرون بکشد‪ .‬نقش افرینی او را در فیلمی چون‬ ‫«دینامیت» نمی توان با بازی اش در «خوب‪ ،‬بد‪،‬‬ ‫جلف» یا «تگزاس» مقایسه کرد‪ .‬او مشخصاً کار‬ ‫کمدی را بسیار جدی می گیرد و برای بازی در‬ ‫این دســت از نقش ها همان قدر وقت می گذارد‬ ‫که برای بازی در نقش سختی مثل امیرحسین‬ ‫در «علف زار»‪ .‬برای همین است که جمشیدی‬ ‫هنوز به تکرار نیفتاده و حضور نام او در پوســتر‬ ‫هر فیلم و مجموعه ای باعث امیدواری مخاطب‬ ‫نسبت به این قضیه می شود که قرار نیست تکرار‬ ‫تمام عیار همان شوخی ها و رفتارهای گذشته را‬ ‫شاهد باشیم‪.‬‬ ‫‪ 4‬اگر جمشیدی بازیگر راحتی طلبی بود‬ ‫می توانست به اعتباری اکتفا کند که از بازی در‬ ‫نقش های کمدی به دســت اورده است‪ .‬عموم‬ ‫مخاطبان ســینما‪ ،‬تلویزیون و شــبکه نمایش‬ ‫خانگی او را دوســت دارند و بیشتر کارهایش را‬ ‫می بینند‪ .‬همین دستاورد می تواند سقف خواسته‬ ‫برخی از بازیگران باشد‪ .‬اما جمشیدی بارها سعی‬ ‫کرده خودش را به چالش بکشد‪ .‬اگر عده ای بعد از‬ ‫اعالم نام جمشیدی به عنوان نامزد سیمرغ بلورین‬ ‫بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در سی وششمین‬ ‫دوره جشــنواره فیلم فجر (برای بازی در فیلم‬ ‫«ســوءتفاهم») با صدای بلند خندیدند‪ ،‬یا اگر‬ ‫عده ای به جمشیدی طعنه زندند که در فوتبال‬ ‫به جایی نرسیده و برای همین سعی کرده وارد‬ ‫سینماشود(یاداورهمانسوءتفاهماشتباه گرفتن‬ ‫نقش جمشیدی در «پژمان» با کاراکتر واقعی اش)‬ ‫مشکل از خودشان بود‪ .‬جمشیدی مسیر درستی‬ ‫را در پیش گرفته بود‪ .‬انتخاب داوران هم درست‬ ‫بود‪ .‬جمشیدی از معدود بازیگران ان فیلم بود که‬ ‫مشخصاًسعیکردهبودبهدرکیازنقشپیچیدهو‬ ‫غیرمتعارفی که در این درام عجیب داشت رسیده‬ ‫و ان را روی پرده بازتاب دهد‪ .‬تاثیر ان تالش را‬ ‫می شد در نقش افرینی جمشیدی حس کرد‪.‬‬ ‫اگر جمشــیدی بازیگر راحتی طلبی بود‪،‬‬ ‫می توانســت امار فــروش باالی بســیاری از‬ ‫فیلم هایش را به رخ ما بکشــد و نقدها را به هیچ‬ ‫انگارد‪ .‬او می توانست مثل بعضی ها بگوید مردم‬ ‫نمی دانند منتقد خوردنی اســت یا پوشیدنی؛‬ ‫می توانست بگوید که منتقدان اهمیتی در سینما‬ ‫ندارند (خیلی ها این حرف را می زنند اما در عین‬ ‫حال از هر تعریف و تمجیدی در هر رســانه ای‬ ‫ذوق زده شده و ان را در صفحات خود در فضای‬ ‫مجازی بازتاب می دهند)؛ یا می توانست با گفتن‬ ‫جمالتی از قبیل «در ایران به اندازه یک دست هم‬ ‫منتقد باسواد نداریم» خود را بازیگری اهل مطالعه‬ ‫جا بزند‪ .‬اما او هنوز با دقت و جدیت قابل توجهی‬ ‫نقدها را دنبال می کند و حتــی مغرضانه بودن‬ ‫اشــکار برخی از انتقادات هم باعث نشــده تا‬ ‫جمشــیدی رو به رفتارهای پوپولیستی بیاورد‪.‬‬ ‫این هم جلوه دیگری از فروتنی او است‪.‬‬ ‫‪ 5‬شــاید بتوان «علف زار» را پایان رسمی‬ ‫دوران اثبات جمشــیدی به عنوان یک بازیگر‬ ‫جدی دانست‪ .‬تقریباً در تمام نقدهای منتشرشده‬ ‫بر «علف زار» (حتی برخی از نقدهای منفی) بازی‬ ‫جمشیدی در این فیلم مورد ستایش قرار گرفته‬ ‫است و خیلی ها گفته اند که حاال باید جمشیدی‬ ‫را به عنــوان یک بازیگر توانمنــد جدی گرفت‪.‬‬ ‫اما اشتباه از ما بود‪ .‬جمشیدی را باید از مدت ها‬ ‫قبل جدی می گرفتیم؛ از همان زمانی که در دل‬ ‫فیلم پرستاره اما اشفته و ضعیف «ما همه با هم‬ ‫هستیم» از معدود بازیگرانی بود که حضورش‬ ‫حســی از یک «نقش افرینی» را ایجاد می کرد‬ ‫و در فیلم قابل احترام امــا ناموفق «ایده اصلی»‬ ‫موفق شده بود یک شخصیت «نمایشی» خلق‬ ‫کند‪ .‬یکی از معیارهای شناخت بازیگران خوب در‬ ‫پاسخ به این پرسش مشخص می شود که ایا در‬ ‫فیلم هایناموفقهممی توانندمتقاعدکنندهعمل‬ ‫کنند یا نه‪ .‬در مورد جمشیدی‪ ،‬پاسخ این سوال‬ ‫به صراحت مثبت است‪.‬‬ ‫این موفقیت‪ ،‬نکتــه دیگــری را در مورد‬ ‫جمشیدی یاداور می شود‪ :‬او بازیگر تنبلی نیست‪.‬‬ ‫بعضی از فیلم هایی که او بازی کرده‪ ،‬گاه به دالیلی‬ ‫فرامتنی‪ ،‬فرصت را برای بازیگر ایجاد می کنند که‬ ‫فقط در مقابل دوربین حاضر شود و پول کالنی‬ ‫به دســت بیاورد‪ .‬اما جمشیدی حتی در چنین‬ ‫پروژه هایی هم با تمام وجــود در مقابل دوربین‬ ‫حاضر شده است‪ .‬این‪ ،‬یکی از کلیدهای موفقیت‬ ‫بازیگران است‪.‬‬ ‫‪ 6‬مثل هــر بازیگــر دیگــری‪ ،‬کارنامه‬ ‫پژمان جمشــیدی صرفاً از انتخاب های درست‬ ‫تشــکیل نشــده اســت‪ .‬گاهی اوقات‪ ،‬فیلم ها‬ ‫قابلیت بارورکردن توانایی های جمشــیدی را‬ ‫نداشته اند‪ .‬اما تجربه نشــان داده که هنرمندان‬ ‫در گذر زمان عموماً با انتخاب های درست شان‬ ‫به یاد اورده خواهند شــد‪ .‬خوشبختانه کیفیت‬ ‫عمومی نقش افرینی های جمشــیدی تا امروز‬ ‫ان قدر متقاعدکننده بوده که بتوانیم او را بازیگری‬ ‫موفق قلمداد کنیم‪ .‬با این وجود‪ ،‬خود او هم تایید‬ ‫شاید بتوان‬ ‫«علف زار» را پایان‬ ‫رسمی دوران اثبات‬ ‫جمشیدی به عنوان‬ ‫یک بازیگر جدی‬ ‫دانست‪ .‬تقریباً‬ ‫در تمام نقدهای‬ ‫منتشرشده بر‬ ‫«علف زار» (حتی‬ ‫برخی از نقدهای‬ ‫منفی) بازی‬ ‫جمشیدی در این‬ ‫فیلم مورد ستایش‬ ‫قرار گرفته است و‬ ‫خیلی ها گفته اند که‬ ‫حاال باید جمشیدی را‬ ‫به عنوان یک بازیگر‬ ‫توانمند جدی گرفت‪.‬‬ ‫اما اشتباه از ما بود‪.‬‬ ‫جمشیدی را باید از‬ ‫مدت ها قبل جدی‬ ‫می گرفتیم‬ ‫می کند که هنوز راهی طوالنــی در پیش دارد‬ ‫و خواسته هایش بیش از این ها است‪ .‬خیلی ها‬ ‫همچون شهاب در اســمان سینما و تلویزیون‬ ‫ایران درخشیده اند اما به سرعت ناپدید شده اند‪.‬‬ ‫اســتمرار‪ ،‬کلید موفقیت طوالنی مدت است‬ ‫و یکی از ملزومات اســتمرار‪ ،‬جاه طلبی است؛‬ ‫خصوصیتی که در جمشیدی به چشم می خورد‬ ‫و باید امیدوار باشیم که در او باقی بماند‪.‬‬ ‫‪ 7‬به بحث اول مــان برگردیــم‪ .‬پژمان‬ ‫جمشــیدی بازیگــری فروتن اســت‪ .‬در این‬ ‫مطلب به جلوه هایی از این ویژگی اشــاره شد‬ ‫و می توان موارد پرتعــداد دیگری را هم ردیف‬ ‫کرد‪ .‬جلوه های دیگری از ایــن تواضع را نیز در‬ ‫گفت وگویی که با او انجام داده ایم و در صفحات‬ ‫بعد می خوانید پیدا خواهید کرد‪ .‬جمشــیدی‬ ‫ان قدر صادق اســت کــه می گوید بــازی در‬ ‫فیلمی مثل «دینامیت» برایش ســخت تر از‬ ‫نقش افرینی در فیلم «علف زار» بوده اســت‪.‬‬ ‫نکته مهم و قابل تاملی اســت‪ .‬امــا به این فکر‬ ‫کنید که اگر برخــی دیگــر از بازیگران جای‬ ‫جمشیدی بودند چطور سعی می کردند مدام‬ ‫بر پیچیدگی های بازی در «علــف زار» تاکید‬ ‫کرده و کار خود را سخت تر جلوه دهند‪ .‬فیلمی‬ ‫که می تواند اعتبار جمشیدی را نزد گروهی از‬ ‫مخاطبان خاص سینما باال ببرد «علف زار» است‬ ‫نه «دینامیت»‪ .‬اما برای جمشیدی بیان صادقانه‬ ‫عقاید و تجربیاتش مهم تر از این اعتبار اســت‪.‬‬ ‫متاسفانه به نظر می رسد که این ویژگی در سینما‬ ‫و تلویزیون این سال ها جلوه چندانی ندارد‪ .‬پس‬ ‫باید بازیگرانی چون جمشیدی را تحسین کرد‪.‬‬ ‫از سوی دیگر‪ ،‬امیدواریم پژمان جمشیدی این‬ ‫خصوصیت را در گذر زمان در خود حفظ کند‬ ‫تا بتواند برای مدتی طوالنی ستاره قابل احترام‬ ‫سینما و تلویزیون ما باقی بماند؛ جایگاهی که‬ ‫قطعاً قابلیت و شایستگی اش را دارد‪.‬‬ ‫‪9‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 9 ‫سینمای ایران‬ ‫«علـف زار» نـگاه مـردم را‬ ‫بـه قضـات عـوض می کنـد‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪10‬‬ ‫گفت وگو با پژمان جمشیدی در مورد «علف زار» و مسیر بازیگری اش از «پژمان» تا امروز‬ صفحه 10 ‫احسان دبیروزیری‬ ‫برای درخشــش در «علف زار» و‬ ‫موفقیت هایی که به دســت اوردید‬ ‫تبریک می گوییم‪ .‬چگونه شد که این‬ ‫فیلمنامه را انتخاب کردید؟‬ ‫ممنونم‪ .‬ظاهرا ً فیلمنامه را برای دو‪ ،‬سه‬ ‫بازیگر فرســتاده بودند و بنا به دالیلی امکان‬ ‫همکاری فراهم نشد‪ .‬در ابتدا هیچ کس نظری‬ ‫روی من نداشت‪ .‬بعدا ً دســتیار این کار من را‬ ‫پیشنهاد داد‪ .‬با اقای رادان هم از قبل دوست‬ ‫بودیم‪ .‬اما صادقانه باید بگویم که از این نقش‬ ‫دور بودم‪ .‬البته قب ً‬ ‫ال در فیلم «دوزیست» نقش‬ ‫جدی تری داشتم که هنوز اکران نشده است‪.‬‬ ‫به جــز ان‪ ،‬حتی وقتــی در نقش های جدی‬ ‫بازی کرده بودم (مثل «سوءتفاهم» یا «ایده‬ ‫اصلی») باز رگه هایی از کمدی را چاشنی کار‬ ‫می کردم‪ .‬اما نقش مــن در «علف زار» نقش‬ ‫جدی و متفاوتی بود‪.‬‬ ‫وقتی این نقش به شما پیشنهاد شد‬ ‫چه احساسی داشتید؟‬ ‫در طول سال هایی که دارم در سینما کار‬ ‫می کنم‪ ،‬دو فیلمنامه بوده که ان ها را از ابتدا‬ ‫تا انتهــا خواندم بدون این کــه ان ها را زمین‬ ‫بگذارم‪ :‬یکی «جهان با من برقص» و دیگری‬ ‫«علف زار»‪ .‬فیلمنامه را خیلی دوست داشتم و‬ ‫هر صفحه اش من را غافلگیر می کرد‪.‬‬ ‫پیش از خوانــدن فیلمنامه با کاظم‬ ‫دانشی اشنایی داشتید؟‬ ‫اص ً‬ ‫ال از قبل با اقای دانشی اشنایی نداشتم‪.‬‬ ‫صادقانه بگویم مطمئن نبودم که سینما را بلد‬ ‫باشد‪ .‬اما در حین کار من را غافلگیر می کرد‪،‬‬ ‫فعل خواستن را صرف می کرد‪ ،‬و وقتی چیزی‬ ‫را می خواست از ان نمی گذشت‪ .‬خروجی کار‬ ‫بسیار فراتر از تصور من بود و خیلی به بازی در‬ ‫این فیلم افتخار می کنم‪« .‬علف زار» را خیلی‬ ‫دوست دارم‪.‬‬ ‫با توجــه بــه داســتان ملتهب‬ ‫فیلــم‪ ،‬قاعدتاً بایــد احتمال بروز‬ ‫حساسیت هایی را هم داده باشید‪.‬‬ ‫در کنار همه اعتراضاتی که همیشــه به‬ ‫ممیزی ها و مسائل مشابه می کنیم‪ ،‬در مواردی‬ ‫هم باید از مســئوالن تشکر کنیم‪« .‬علف زار»‬ ‫فیلم حساسی است و موضوع حساسی دارد‪.‬‬ ‫این که اجازه دادند این فیلم ســاخته و اکران‬ ‫شود‪ ،‬جای امیدواری است‪.‬‬ ‫وقتی فیلمنامه را خواندید احساس‬ ‫می کردیــد کــه این یــک نقش‬ ‫به اصطالح «جایزه بگیر» است؟‬ ‫نه‪ .‬اص ً‬ ‫ال به این مسائل فکر نمی کردم چون‬ ‫مطمئن نبودم در این نقش خوب بازی کنم‪.‬‬ ‫به طور کلی نقش ها را بــرای گرفتن جایزه یا‬ ‫متفاوت نمایی انتخاب نمی کنم‪ .‬اگر از قصه ای‬ ‫خوشم بیاید دوست دارم در ان حضور داشته‬ ‫باشم و لذت ببرم‪ .‬نقش امیرحسین را خیلی‬ ‫دوست داشتم‪.‬‬ ‫تصویری که هنگام خواندن فیلمنامه‬ ‫از امیرحسین داشتید چقدر به ان چه‬ ‫االن در فیلم قابل مشــاهده است‬ ‫نزدیک بود؟‬ ‫همان موقع که فیلمنامه را خواندم‪ ،‬همین‬ ‫شخصیتی را در ان دیدم که االن بازی کرده ام‪:‬‬ ‫ادمی که از لحاظ ذهنی درگیر است‪ ،‬زیاد اهل‬ ‫حرف زدن نیست‪ ،‬ادم چندان خوش مشربی‬ ‫نیست‪...‬‬ ‫اما شخصیت پیچیده ای است‪.‬‬ ‫بله‪ .‬شــما ببینید در همین دو ســاعتی‬ ‫که در فیلم می بینیم با چــه گرفتاری هایی‬ ‫روبه رو است‪ .‬همیشه می پرسم که چرا نباید‬ ‫به سراغ پیدا کردن چنین قاضی هایی و ساختن‬ ‫فیلم هایی در مورد زندگی ان ها برویم‪ .‬انسان‬ ‫خوب بودن در شرایط عادی کار چندان سختی‬ ‫نیســت‪ .‬ولی وقتی با پیشنهادهای مختلفی‬ ‫روبه رویید‪ ،‬و وقتی حتی زندگی خانوادگی تان‬ ‫به رای صادرشده توسط شما وابسته می شود‪،‬‬ ‫معلوم می شود چه کسی ادم خوبی است و چه‬ ‫کسی ادم بدی‪ .‬ادم هایی که حتی علی رغم‬ ‫گرفتاری های شخصی شان پای حرف مردم‬ ‫می ایستند‪ ،‬قهرمانان بزرگ و ادم های بسیار‬ ‫مهمی اند‪ .‬درست است که این قاضی که من‬ ‫بازی کردم مابه ازای خارجی ندارد و از دل یک‬ ‫کاراکتر واقعی ساخته نشده‪ ،‬اما مطمئنم که‬ ‫از این دست ادم ها در قوه قضاییه داریم و چه‬ ‫پرونده هایی وجود داشته که ان ها در مقابل‬ ‫تهدید و تطمیع مقاومــت کردند و پای حق‬ ‫ایستادند‪ .‬به نظرم این ادم های خیلی جای کار‬ ‫دارند و باید در موردشان حرف بزنیم‪.‬‬ ‫امیرحسین در «علف زار» شخصیتی‬ ‫است که در طول داستان با ادم های‬ ‫مختلفی روبه رو می شود و در مقابل هر‬ ‫کدام‪ ،‬جنبه ای متفاوت از شخصیت‬ ‫خودرااشکارمی کند‪.‬چهتمهیدی‬ ‫اندیشــیدید که ایــن تنوع‬ ‫برخوردها یکدســتی جنس‬ ‫بازی شما را از بین نبرد؟‬ ‫به نظرم یک قاضی اگر بخواهد‬ ‫روی پرونده ها تســلط داشــته‬ ‫باشد‪ ،‬در درجه اول باید خودش‬ ‫را کنترل کند‪ .‬من شخصاً در‬ ‫یک پالن تحــت تاثیر بازی‬ ‫سارا [بهرامی] قرار گرفتم و‬ ‫در ان سکانس گریه کردم‪.‬‬ ‫منظور من جایی است که‬ ‫ســارا می گوید بچه اش‬ ‫او را دیــده و از قاضــی‬ ‫می پرســد که ایا برای‬ ‫این هم حکمی دارد یا نه‪.‬‬ ‫همیــن االن هم که دارم‬ ‫تعریف می کنم‪ ،‬تحت تاثیر‬ ‫قرار می گیرم‪ .‬اگر ان سکانس‬ ‫در تدوین با اشــک من گذاشته می شد‪،‬‬ ‫شاید از لحاظ درام تاثیر بیشتری روی مخاطب‬ ‫داشت اما به نظرم از لحاظ بازی غلط بود‪ .‬در‬ ‫برداشت های بعدی به این فکر کردم که این‬ ‫در طول‬ ‫سال هایی که دارم‬ ‫در سینما کار می کنم‪،‬‬ ‫دو فیلمنامه بوده که‬ ‫ان ها را از ابتدا تا‬ ‫انتها خواندم بدون‬ ‫این که ان ها را زمین‬ ‫بگذارم‪ :‬یکی «جهان‬ ‫با من برقص» و‬ ‫دیگری «علف زار»‪.‬‬ ‫فیلمنامه را خیلی‬ ‫دوست داشتم و هر‬ ‫صفحه اش من را‬ ‫غافلگیر می کرد‬ ‫ادم یک قاضی است و نباید تحت تاثیر چنین‬ ‫اتفاقاتی قرار گیرد‪ .‬خوشبختانه در تدوین هم‬ ‫انتخاب درستی انجام شده بود‪ .‬فقط در یک جا‪،‬‬ ‫وقتی دارد از ان پسر بازجویی می کند‪ ،‬تا حدی‬ ‫روی دیگر شــخصیت را می بینیم و عصبانی‬ ‫می شود‪ .‬این کار هم به عمد انجام شده بود‪ .‬در‬ ‫ان جا هم هدفش این است که طرف را تحت‬ ‫تاثیر را قرار داده و بترســاند تا از او اطالعات‬ ‫بگیرد و این کار را هم می کند‪.‬‬ ‫پس ان نخ تســبیحی که قرار بود‬ ‫وحدت شخصیت را حفظ کند‪ ،‬همین‬ ‫کنترل شدگی در رفتار بود؟‬ ‫بله؛ ادمــی که تحت تاثیر اطــراف قرار‬ ‫نمی گیرد‪ .‬شخصیت من در «علف زار» حتی‬ ‫در مواجهه با شــهردار هم تحــت تاثیر قرار‬ ‫نمی گیرد‪ .‬در انتها هم کارتی را که از شهردار‬ ‫گرفته بود از پنجره به بیــرون پرت می کند‪.‬‬ ‫البته ان جا به این فکر کردیم که این ادم نباید‬ ‫اشغال به بیرون بیاندازد اما فکر کردیم به درام‬ ‫قصه بیشتر کمک می کند! االن اص ً‬ ‫ال اعتقادم‬ ‫در مورد یک قاضی خوب همین است که تحت‬ ‫تاثیر قرار نگیرد‪.‬‬ ‫در تمرینات به این یکدستی و این‬ ‫تعریف از شخصیت رسیدید یا در‬ ‫حین کار این تصویر شکل گرفت؟‬ ‫به نظرم سختی کار (فیلم یا سریال) همان‬ ‫روزهــای اول فیلمبرداری اســت‪ .‬بعد از ان‬ ‫شخصیت مشخص می شود و دیگر همان را‬ ‫بازی می کنی‪ .‬برای من این شکلی است‪ .‬مث ً‬ ‫ال‬ ‫در «زیرخاکی» در یک سری از سکانس ها اص ً‬ ‫ال‬ ‫شخصیت فریبرز باغ بیشه را نمی بینید‪ .‬چون‬ ‫ان نماها را روزهای اول فیلمبرداری کردیم‪.‬‬ ‫در ان نماها نوع بیان من کام ً‬ ‫ال عادی اســت‪.‬‬ ‫بعد از دو روز به ان تصویر رسیدیم‪.‬‬ ‫به خصوص در کشــور مــا چون‬ ‫همه چیز ســریع و فورس ماژور‬ ‫پیش می رود و مناســبت های‬ ‫پخشــی داریم و مسائل دیگر‪،‬‬ ‫کار را سریع شروع کردیم و بعد‬ ‫از دو روز بــه ان مدل صحبت‬ ‫کردن و رفتار رسیدیم‪ .‬شاید‬ ‫بیننده کمتر متوجه شود ولی‬ ‫خودم متوجه می شوم که در‬ ‫فصل اول «زیرخاکی»‪ ،‬ان‬ ‫شخصیت گاهی اوقات اص ً‬ ‫ال‬ ‫فریبرز نیست‪ .‬با این وجود‬ ‫در «علــف زار» این نکته‬ ‫که شــخصیت من اد ِم‬ ‫تحت تاثیــر قرارگرفتن‬ ‫نیســت نکته ای بود که‬ ‫از همان اول زیاد به ان‬ ‫فکر می کــردم‪ .‬به نظرم‬ ‫این بارزترین خصوصیت‬ ‫شخصیت بود‪.‬‬ ‫به خاطر همیــن هم بود‬ ‫که این قدر روی ماجــرای فرزند‬ ‫امیرحسین تاکید شد‪.‬‬ ‫‪11‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 11 ‫چهره ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪12‬‬ ‫دقیقاً‪ .‬برای همین است که می گویم این‬ ‫ادم ها بسیار مهم هستند‪ .‬بحث گرفتن انتقالی‬ ‫اص ً‬ ‫ال به خاطر فرزند بیمارش است تا بتواند او را‬ ‫بهتر درمان کند‪ .‬اما به خاطر اهمیت این اتفاق‪،‬‬ ‫حتی از ان هم می گذرد‪.‬‬ ‫دیالوگی هم بود که با ممیزی روبه رو‬ ‫شود؟‬ ‫حتماً بوده ولی در خاطرم نیست‪.‬‬ ‫ولی چیزی که روی روند داســتان‬ ‫تاثیر بگذارد نبود؟‬ ‫نه واقعاً‪ .‬البته انتهای فیلم عوض شد‪.‬‬ ‫دیالوگی که اخر گفته می شــود که‬ ‫قطعاً دیالوگ اصلی نبود‪.‬‬ ‫قطعاً نبود‪ .‬به هرحال هر کســی مراقب‬ ‫ابروی خودش است‪ .‬اما حرفی که می خواهم‬ ‫بزنم این است که االن که فیلم «علف زار» اکران‬ ‫شد‪ ،‬چه اتفاقی افتاد؟ غیر از این است که شاید‬ ‫حتی نگاه بعضی از مردم به قضات عوض شده‬ ‫و به یک ســری از قضات عالقه مند شده اند؟‬ ‫فیلم های دیگر هم که اکران شود اتفاق خاصی‬ ‫نمی افتد‪ .‬درست است که سینما مهم است اما‬ ‫قرار نیســت بنیانی را عوض کند‪ .‬اگر هم قرار‬ ‫باشد این کار را بکند‪ ،‬صد سال طول می کشد‪.‬‬ ‫بنابراین فکر می کنم «علف زار» نمونه بارزی در‬ ‫این زمینه است که با اکران این فیلم ها اتفاقی‬ ‫نمی افتد‪ .‬مردم ان قدر اگاه هستند که بد را از‬ ‫خوب تشخیص می دهند‪.‬‬ ‫با توجــه به تعدد شــخصیت ها و‬ ‫تقابل های دونفره ای که یک طرف هر‬ ‫کدام شخصیت امیرحسین حضور‬ ‫دارد‪ ،‬هماهنگی بازیگران از اهمیت‬ ‫بسیاری برخوردار اســت‪ .‬قبل از‬ ‫فیلمبرداری چقدر با بازیگران تمرین‬ ‫کردید؟ ایا دورخوانی داشتید؟‬ ‫کاش این ســوال را از بقیه می پرسیدید!‬ ‫من تا لحظه ای که فیلمبرداری پالن ها شروع‬ ‫شود داشتم لطیفه می گفتم و روی میز ضرب‬ ‫می گرفتم‪ .‬حتی یک جا ســارا ناراحت شد‪ ،‬از‬ ‫اتاق بیرون رفت و گفت نمی تواند تمرکز کند‪.‬‬ ‫من هم می گفتم‪« :‬بگذارید خوشحال باشیم»!‬ ‫اما جدا از شــوخی فکر می کنم بچه ها خیلی‬ ‫حرفه ای بودند‪ .‬شاید ان جا به زبان نمی اوردم‬ ‫اما عقیده ام این بود که فیلم خیلی تلخ است‪.‬‬ ‫تجربه مشابهی را در فیلم خانم صمدی [«خط‬ ‫فرضی»] داشتم‪ .‬ان هم فیلم تلخی بود و پشت‬ ‫صحنه اش از خود فیلم تلخ تر بود‪ .‬احســاس‬ ‫کردم «علف زار» ان قدر تلخ است که نیاز نیست‬ ‫پشت صحنه اش این قدر تلخ باشد وگرنه همه‬ ‫ما در مقابل دوربین ادم های افسرده و کم رمقی‬ ‫خواهیم بود‪ .‬به نظر خودم این ایده جواب داد‪.‬‬ ‫حتی در یک فیلم غم انگیز و تلخ هم داشــتن‬ ‫یک پشت صحنه ســرحال و شوخ ضربه ای به‬ ‫فیلم نمی زند‪ .‬در «جهان بــا من برقص» هم‬ ‫این طوری بود‪ .‬ان جا هم سکانس های خیلی‬ ‫تلخی داشتیم ولی پشت صحنه ان قدر همه‬ ‫با هم بگو و بخند داشــتیم و خوشحال بودیم‬ ‫که ان حــال خوب در خود فیلــم هم جاری‬ ‫بود‪ .‬بازیگری که حرفه ای باشد می داند که در‬ ‫یک پالن چه نقشی دارد و چه کار باید بکند‪.‬‬ ‫البته بعضی ها عادت دارند که دقایقی تمرکز‬ ‫کنند‪ .‬نقش ســارا هم واقعاً نقش سختی بود‬ ‫و به بهترین شــکل ممکن هم بازی کرد‪ .‬اما‬ ‫این خاطره ای بود که خودش هم بعدا ً تعریف‬ ‫می کرد‪ .‬به هرحال اگر در شوخی ها زیاده روی‬ ‫کردم از بچه های گروه عذرخواهی می کنم‪.‬‬ ‫با این حرفی که زدید‪ ،‬مشــخص‬ ‫اســت که به ِمتُد اکتینگ اعتقادی‬ ‫ندارید!‬ ‫حاال ممکن اســت عده ای بگویند دارم‬ ‫شکسته نفســی می کنم اما واقعــاً این ها را‬ ‫بلد نیســتم‪ .‬در «علف زار» هــم ّ‬ ‫خطی برای‬ ‫کاراکتر دراوردم و همــان را بازی کردم‪ .‬کار‬ ‫عجیب وغریبــی نکردم‪ .‬این طور نیســت که‬ ‫تمرین خارق العاده ای کرده باشــم‪ .‬ک ً‬ ‫ال قبل‬ ‫از فیلم یک بار بــه دادگاه رفتم که ان قاضی‬ ‫هم خیلی شــبیه مــن نبــود و ادم باحال و‬ ‫خوش مشــربی بود‪ .‬تازه در همان حضور هم‬ ‫اتفاق جالبی افتاد‪ .‬متهمی را قرار بود به زندان‬ ‫بفرستند و من گفتم حاال که وثیقه گذاشته‪ ،‬اگر‬ ‫ممکن است ازاد شده و سر دادگاه بعدی حاضر‬ ‫شود‪ .‬این اتفاق افتاد و بعد از خروج ان فرد به‬ ‫من گفتند‪« :‬اگر قرار است از این کارها بکنی از‬ ‫دادگاه برو بیرون»!‬ ‫موفقیت فیلمی مثل «علف زار» طبیعتاً‬ ‫تا حد زیادی وابسته به باورپذیری‬ ‫شخصیت اصلی اســت‪ .‬وقتی در‬ ‫چنین نقشی بازی کردید (که شاید‬ ‫بتوان گفت مهم ترین نقش افرینی‬ ‫شــما تاکنون اســت) به این فکر‬ ‫نمی کردید که تصویری که مخاطب‬ ‫از قبل از شما دارد ممکن است روی‬ ‫باورپذیری نقش اثر بگذارد و مث ً‬ ‫ال‬ ‫مخاطب همان پژمان جمشــیدی‬ ‫«پژمان» یا «خوب‪ ،‬بــد‪ ،‬جلف» را‬ ‫ببیند؟‬ ‫چرا‪ .‬از این می ترســیدم‪ .‬اساساً هر بار در‬ ‫کارهای جدی بازی می کنم این ترس را دارم‪.‬‬ ‫ولی خدا را شکر تاکنون هرگز چنین مشکلی‬ ‫پیش نیامده اســت و هیچ وقت نشنیدم که‬ ‫تماشاگر به کاراکتر جدی من بخندد‪.‬‬ ‫با توجه به بازخورد ویژه ای که بازی‬ ‫شما در «علف زار» به بار اورد‪ ،‬برای‬ ‫پروژه بعدی هم این ترس را خواهید‬ ‫داشت؟‬ ‫بله‪ .‬چون تا وقتی زنــده ام و در این حرفه‬ ‫هستم (چون ممکن است یک روز خسته شوم‬ ‫و نخواهم این کار را ادامه دهم) حتماً کمدی‬ ‫بازی می کنم‪ .‬شاید این حرف مثل شعار باشد‬ ‫ولی وقتی مردم می خندند واقعاً کِیف می کنم‪.‬‬ ‫این از هزار جایزه برای من باارزش تر است‪ .‬این‬ ‫را صادقانه می گویم‪ .‬اما ترسی که گفتید در من‬ ‫باقی خواهد ماند‪ .‬اشــکالی هم ندارد‪ .‬اگر من‬ ‫ان قدر بی عرضه ام که نمی توانم چنین تفکیکی‬ ‫را ایجاد کنم‪ ،‬حقم است که به من بخندند‪.‬‬ ‫االن که فیلم‬ ‫«علف زار» اکران شد‪،‬‬ ‫چه اتفاقی افتاد؟ غیر‬ ‫از این است که شاید‬ ‫حتی نگاه بعضی‬ ‫از مردم به قضات‬ ‫عوض شده و به‬ ‫یک سری از قضات‬ ‫عالقه مند شده اند؟‬ ‫فیلم های دیگر هم‬ ‫که اکران شود اتفاق‬ ‫خاصی نمی افتد‪.‬‬ ‫درست است که‬ ‫سینما مهم است اما‬ ‫قرار نیست بنیانی را‬ ‫عوض کند‪ .‬اگر هم‬ ‫قرار باشد این کار را‬ ‫بکند‪ ،‬صد سال طول‬ ‫می کشد‬ ‫البته فقط به توانایــی بازیگر هم‬ ‫مرتبط نیست‪ .‬ممکن است بازیگر‬ ‫من‬ ‫کارش را درست انجام دهد اما ِ‬ ‫تماشاگر کماکان ان تصویر قبلی را‬ ‫به یاد بیاورم‪.‬‬ ‫بله‪ .‬قبول دارم‪ .‬اما در مورد «علف زار» فکر‬ ‫می کنم ان قدر شروع فیلم تکان دهنده است‬ ‫که نفس تماشاگر بند می اید‪.‬‬ ‫بله‪ .‬شــروع فیلم خیلی مهم است‬ ‫و در «علف زار» تاثیر ویژه ای روی‬ ‫تماشاگر می گذارد‪.‬‬ ‫به خود کاظم گفتم که چند دقیقه ابتدای‬ ‫«علف زار» (پیش از تیتراژ) به تنهایی یک فیلم‬ ‫کوتا ِه درخشان است‪.‬‬ ‫به نظر خودتــان تاثیرگذارترین‬ ‫سکانس فیلم کدام بود؟‬ ‫به نظرم یکی ان سکانس سیلوئت است و‬ ‫یکی همان که سارا می گوید بچه اش او را دیده‬ ‫است‪ .‬من هر بار که این صحنه را می بینم دیوانه‬ ‫می شــوم‪ .‬خیلی اتفاق تلخی اســت؛ اتفاقی‬ ‫که زندگی تو را تا اخر عمــر تحت تاثیر قرار‬ ‫می دهد‪.‬‬ ‫ظاهر ا ً شما از سا ل ها قبل مخاطب‬ ‫جدی و تخصصی تئاتر بودید‪.‬‬ ‫بله‪ .‬من اواخر دهــه ‪ 70‬و اوایل دهه ‪،80‬‬ ‫بسیاری از تئاترها را می دیدم‪ .‬ان موقع حتی‬ ‫شماره ام را به یکی از نیروهای تئاتر شهر دادم‬ ‫و گفتم اگر تئاتر خوبی روی صحنه رفت و من‬ ‫خبردار نشــدم حتماً به من خبر دهد‪ .‬خیلی‬ ‫وقت ها از تمرین پرسپولیس به تئاتر می رفتم‪.‬‬ ‫نمی دانم چرا‪ .‬عاشــق تئاتر بودم‪ .‬ارامشی که‬ صفحه 12 ‫تئاتر به من می داد درست مثل حسی بود که‬ ‫یک کودک هنگام خــواب و موقعی دارد که‬ ‫مادرش برایش قصه می گوید‪.‬‬ ‫ســینما را ان قــدر جــدی دنبال‬ ‫نمی کردید؟‬ ‫همین االن هم تئاتر را بیشــتر از سینما‬ ‫دوست دارم‪ .‬مث ً‬ ‫ال «مرگ و شاعر» (کیومرث‬ ‫مرادی) را ســه بار دیدم‪ .‬ان قدر طوالنی بود‬ ‫که یک بار دیدنش هم ســخت بود اما ان قدر‬ ‫دوستش داشتم که ســه بار به دیدنش رفتم‪.‬‬ ‫ان موقــع افــرادی چون کیومــرث مرادی‪،‬‬ ‫حسین کیانی‪ ،‬کورش نریمانی و چند نفر دیگر‬ ‫جوان هایی بودند که کار را در دســت گرفته‬ ‫بودند‪ ،‬تقریباً داشتند تئاتر نوین را پایه گذاری‬ ‫می کردند و کارهای بسیار خوبی می ساختند‪.‬‬ ‫مث ً‬ ‫ال «همسایه اقا»ی حسین کیانی را خیلی‬ ‫دوست داشتم و ان را هم دو بار دیدم‪.‬‬ ‫ان موقع بــه بازیگــری هم فکر‬ ‫می کردید؟‬ ‫ابداً‪ .‬اصــ ً‬ ‫ا ایــن کار را در تــوان خودم‬ ‫نمی دیدم‪ .‬این بچه ها را که روی صحنه تئاتر‬ ‫می دیدم پیــش خودم می گفتــم این ها چه‬ ‫ادم های توانایی هستند‪.‬‬ ‫شما با تلویزیون شناخته شدید و بعد‬ ‫تجربه حضور روی صحنه تئاتر را‬ ‫پیدا کردید‪ .‬نمونه های عکس را زیاد‬ ‫داریم؛ یعنی بازیگرانی که سال ها کار‬ ‫تئاتر انجام دادند و بعد در حوزه های‬ ‫سینما و تلویزیون شناخته شده اند‪.‬‬ ‫در مورد تاثیر ان پیشــینه تئاتری‬ ‫هم زیاد صحبت شده است‪ .‬اما حاال‬ ‫می خواهیم برعکس ان را بدانیم‪.‬‬ ‫وقتی تجربه کار تئاتری را به دست‬ ‫اوردید‪ ،‬ایا ان پیشــینه تاثیر مثبت‬ ‫یا منفی روی کار شما هنگام حضور‬ ‫روی صحنه تئاتر گذاشت؟‬ ‫من مثل ان ادمــی بودم کــه قهرمان‬ ‫شیرجه می شــد و وقتی با او مصاحبه کرده و‬ ‫از راز موفقیتش می پرســیدند می گفت فقط‬ ‫دنبال کسی می گردد که او را ُهل داده است!‬ ‫واقعیت این است که تا قبل از رفتن روی صحنه‬ ‫تئاتر‪ ،‬فکر نمی کردم این قــدر کار پیچیده و‬ ‫حساسی باشــد‪ .‬تازه ان موقع با کلی تهدید‬ ‫هم مواجه می شــدم‪ .‬مث ً‬ ‫ال عده ای می گفتند‬ ‫در سالن سمت من گوجه پرت خواهند کرد!‬ ‫ولی بازی می کردم‪ .‬اتفاقــاً ان رفتارها به من‬ ‫انگیزه بیشتری می داد‪ .‬چون این کار را دوست‬ ‫داشتم‪ ،‬تالش و تمرین بیشتری هم می کردم‪.‬‬ ‫کار به جایی رسید که در یک مقطع هر سال‬ ‫سه نمایش کار می کردم‪ .‬برای این که این کار‬ ‫هم به من ارامش می داد و هم‪ ،‬جدا از مسائل‬ ‫بازیگری‪ ،‬می دیدم که دارم چه چیزهای خوبی‬ ‫یاد می گیرم‪ .‬در تئاتر شما حق اشتباه ندارید‪.‬‬ ‫شــاید اگر در فوتبال یک اشتباه انجام دهید‪،‬‬ ‫گاهی اوقات اشتباه تاثیرگذاری نباشد‪ .‬ممکن‬ ‫اســت توپ بعدا ً به اوت رود و کســی متوجه‬ ‫اشتباه شما نشود‪ .‬ولی روی صحنه تئاتر اگر‬ ‫یک اشتباه انجام دهید همه چیز تا اخر نمایش‬ ‫عوض می شود‪.‬‬ ‫شما با «پژمان» به سرعت توانستید‬ ‫میــدان کاری تــان را از فوتبال به‬ ‫ســینما و تلویزیون تغییر دهید اما‬ ‫فرایند اثبات شما خیلی طول کشید‪.‬‬ ‫بدون تعارف‪ ،‬خیلی ها شما را جدی‬ ‫نگرفتند‪ .‬شــاید واکنش خیلی از‬ ‫بازیگران در شــرایط مشابه‪ ،‬این‬ ‫بود کــه مــدام در فیلم های جدی‬ ‫بازی کنند تا بتواننــد خود را اثبات‬ ‫کنند‪ .‬ولی شما در این میان کلّی کار‬ ‫کمدی انجام دادید‪ .‬با توجه به این که‬ ‫می دانیم شما نقدها را به طور جدی‬ ‫دنبال می کنید‪ ،‬هیچ وقت به این فکر‬ ‫نکردید که مســیر بازیگری تان را‬ ‫طوری تغییر دهید که زودتر بتوانید‬ ‫نظر منتقدان یــا مخاطبان خاص‬ ‫سینما را جلب کنید؟‬ ‫نه‪ .‬چون به اعتقادم بازی کمدی سخت تر‬ ‫از بازی جدی است و امیدوارم یک روز مخاطب‬ ‫هم به ایــن نتیجه برســد‪ .‬به عنــوان مثال‪،‬‬ ‫نمی خواهم بگویم ناراحت شدم اما برایم عجیب‬ ‫بود که در فیلمی مثل «دینامیت» در نقشــی‬ ‫ظاهر شدم که هزار فرســنگ از من دور بود‪.‬‬ ‫این فیلم اکران شــد و پرونده اش بسته شد و‬ ‫هیچ منتقدی در مورد این بازی حرف نزد ولی‬ ‫«علف زار» انگار چون جدی است جدی تر هم‬ ‫گرفته می شود و مدام در موردش حرف می زنند‪.‬‬ ‫این در حالی است که شاید بازی در «دینامیت»‬ ‫برای من حتی از «علف زار» هم سخت تر بود‪.‬‬ ‫تا وقتی زنده ام و‬ ‫در این حرفه هستم‬ ‫(چون ممکن است‬ ‫یک روز خسته شوم‬ ‫و نخواهم این کار‬ ‫را ادامه دهم) حتماً‬ ‫کمدی بازی می کنم‪.‬‬ ‫شاید این حرف مثل‬ ‫شعار باشد ولی وقتی‬ ‫مردم می خندند واقعاً‬ ‫کِیف می کنم‪ .‬این از‬ ‫هزار جایزه برای من‬ ‫باارزش تر است‪ .‬این‬ ‫را صادقانه می گویم‬ ‫تا قبل از رفتن‬ ‫روی صحنه تئاتر‪،‬‬ ‫فکر نمی کردم‬ ‫این قدر کار پیچیده‬ ‫و حساسی باشد‪.‬‬ ‫تازه ان موقع با کلی‬ ‫تهدید هم مواجه‬ ‫می شدم‪ .‬مث ً‬ ‫ال عده ای‬ ‫می گفتند در سالن‬ ‫سمت من گوجه‬ ‫پرت خواهند کرد!‬ ‫ولی بازی می کردم‪.‬‬ ‫اتفاقاً ان رفتارها به‬ ‫من انگیزه بیشتری‬ ‫می داد‪ .‬چون این کار‬ ‫را دوست داشتم‪،‬‬ ‫تالش و تمرین‬ ‫بیشتری هم می کردم‬ ‫خیلی نقش سختی بود ولی کسی در موردش‬ ‫حرف نمی زند‪ .‬اعتقاد شخصی ام این است که‬ ‫کا ِر کمدی مر ِد میدان می خواهد و کار هر کسی‬ ‫نیست‪ .‬کاری به این ندارم که االن من موفقم یا‬ ‫نه‪ .‬هنوز هم می گویم خیلی مانده تا بازیگر شوم‪.‬‬ ‫چون هم دارم نمونه هــای بین المللی را دنبال‬ ‫می کنم و هم در ایران کنار خــودم بازیگران‬ ‫دیگر را می بینم‪ .‬این را صادقانه می گویم‪ .‬ولی‬ ‫منظورم این است که کار کمدی‪ ،‬به خصوص در‬ ‫ایران‪ ،‬خیلی کار سختی است‪ .‬در ایران که همه‬ ‫خودشان بانمک اند‪ ،‬این که دو ساعت بتوانید‬ ‫ان ها را بخندانید کار سختی است‪.‬‬ ‫اخر سطح عمومی کمدی های ایرانی‬ ‫در سال های اخیر چندان باال نبوده‬ ‫است‪.‬‬ ‫اعتقاد دارم که هر کمدی ای نمی فروشد‪.‬‬ ‫یک فیلم کمدی حتی اگر فقط برای سرگرمی‬ ‫ساخته شود (مثل «تگزاس») باید یک مهدی‬ ‫هاشمی و ژاله صامتی درخشان داشته باشد؛‬ ‫باید یک خط قصه قابل قبول داشــته باشد تا‬ ‫مخاطــب‪ ،‬خدای ناکرده‪ ،‬فکر نکنــد که او را‬ ‫حســاب نکرده ایم‪ .‬برای همین اعتقاد دارم‬ ‫که کمدی خیلی هم جدی است‪ .‬همان موقع‬ ‫هم حس می کردم که شاید عده ای در جامعه‬ ‫هنری فکر کنند بازیگرانی که االن دارند کار‬ ‫جدی می کنند در دنیای دیگری هستند و بقیه‬ ‫هم بازیگرانی هستند که می ایند و فقط مردم‬ ‫را می خندانند‪ .‬ولی به نظر من اص ً‬ ‫ال این شکلی‬ ‫نیســت‪ .‬برای همین تا وقتی بازیگری کنم از‬ ‫سینمای کمدی جدا نمی شوم‪.‬‬ ‫در پذیرش یک سری از نقش ها چه؟‬ ‫مث ً‬ ‫ال وقتی فیلمنامه فیلم هایی مثل‬ ‫«ســوءتفاهم» یا همین «علف زار»‬ ‫به دست شما رسید‪ ،‬پیش خودتان‬ ‫فکر نکردید این نقشی است که با‬ ‫ان ثابت می کنید که بازیگر توانایی‬ ‫هستید و در مقابل ســوءتفاهم ها‬ ‫می ایستید؟‬ ‫نه‪ .‬هیچ وقت دنبال ثابت کــردن خودم‬ ‫نیستم‪ .‬من برای خودم جهانی دارم که در ان‬ ‫جهان‪ ،‬بهترین فوتبالیســت و بهترین بازیگر‬ ‫جهانم‪ .‬هرچند در واقعیت اعتقــاد دارم که‬ ‫راه زیادی در پیــش دارم‪ .‬با این وجود‪ ،‬پیش‬ ‫خودم می گویم اگر خودم از کاری که می کنم‬ ‫راضی باشــم نیاز بــه تمجید بقیه نــدارم و‬ ‫تکذیب شان هم ان قدرها مرا ناراحت نمی کند‪.‬‬ ‫البته خوشحال می شوم که این اتفاق بیفتم‪.‬‬ ‫خیلی خوشــحال شــدم که فیلم هایی مثل‬ ‫«سوءتفاهم» و «علف زار» به من پیشنهاد شد‬ ‫اما نه این که بخواهم خودم را ثابت کنم‪ .‬شاید‬ ‫یکی از دالیلش این باشد که نمی دانم در اینده‬ ‫چه می شود‪ .‬شاید اص ً‬ ‫ال من نتوانم خوب بازی‬ ‫فیلم خوبی نباشد‪ .‬اساساً ادم‬ ‫کنم یا خود فیلم‪ِ ،‬‬ ‫ثابت کردن و ُکری خوانی و این چیزها نیستم‪.‬‬ ‫این را البته خودتان نشان دادید‪ .‬مثل‬ ‫حواشی جشنواره فجر سال ‪1399‬‬ ‫که تاثیری روی شما نگذاشت‪.‬‬ ‫‪13‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 13 ‫چهره ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪14‬‬ ‫برای من مردم داخل خیابان خیلی اهمیت‬ ‫دارند‪ .‬وقتی می بینم که مردم این قدر به من لطف‬ ‫و محبت دارند‪ ،‬به این فکر می کنم که ان فضای‬ ‫مجازیخیلیهممهمنیست‪.‬اسمشهمرویش‬ ‫است‪ :‬مجازی است‪ .‬در ان جا معلوم نیست ادم‬ ‫از کجا می اید یا چه نیتی دارد‪ .‬واقعیت این است‬ ‫که ان قدر که مهر و محبت هم از سینماگران و‬ ‫هم از مردم می گیرم‪ ،‬یک هزارمش را از ان فضا‬ ‫نمی گیرم‪ .‬اما فضای مجازی دیده می شود‪ .‬وگرنه‬ ‫محبت ها همواره مرا شرمنده کرده و باعث شده‬ ‫که خیلی قدرتمندتر ادامه دهم‪.‬‬ ‫در سال های اخیر‪ ،‬خیلی از بازیگران‬ ‫با ایفای نقش های کمیک شناخته‬ ‫شدند اما بعدها نقش های جدی را‬ ‫به کارنامه خود اضافه کردند و خیلی‬ ‫از ان ها در این حوزه درخشان ظاهر‬ ‫شدند‪ .‬ایا این یک امر اتفاقی است‬ ‫که این دسته از بازیگران این قدر در‬ ‫ایفای نقش های جدی و حتی عبوس‬ ‫موفق اند؟ برمی گردد به همان بحث‬ ‫شما که بازی جدی راحت تر است؟‬ ‫نمی خواهم بگویم راحت تر اســت اما کار‬ ‫کمدی واقعاً ســخت است‪ .‬نمی خواهم قیاس‬ ‫کنم‪ .‬ولــی اعتقــاد دارم بازیگرانی که کمدی‬ ‫کار می کنند نقش جــدی بازی می کنند ولی‬ ‫معلوم نیســت بازیگری که نقش های جدی‬ ‫بازی می کند بتواند کمدی کار کند‪ .‬البته موارد‬ ‫این چنینی هم داشته ایم‪ :‬مثل اقای پرستویی یا‬ ‫اقای مهدی هاشمی‪ .‬اکبر عبدی هم که بی نظیر‬ ‫است‪ .‬ولی خودم در زندگی ام خیلی ادم جدی‬ ‫و غمگینی هستم‪ .‬در عین حال که خیلی تالش‬ ‫می کنم در زندگی موفق شوم ولی این زندگی‬ ‫برایم ان قدر ارزشمند نیست‪ .‬شاید بعد از فوت‬ ‫مادرم بیشتر هم به این نتیجه رسیدم که چقدر‬ ‫همه چیز پیش پاافتاده است‪ .‬این را البته همیشه‬ ‫به جوان ترها می گویم که به این جمله من نگاه‬ ‫نکنند بلکه به راهی که امده ام نگاه کنند‪ .‬ولی‬ ‫در نهایت می گویم که همه چیز را برای رسیدن‬ ‫به ان چیزهایی کــه می خواهند ندهند چون‬ ‫وقتی به سن من برسند می گویند کاش فالن‬ ‫کار را نمی کردند چون ارزش نداشت‪ .‬از بحث‬ ‫منحرف نشویم‪ .‬شــاید یکی از دالیل نکته ای‬ ‫که گفتید این است که بازیگرهایی که کمدی‬ ‫کار می کنند‪ ،‬ممکن اســت خودشان ان قدر‬ ‫«ان» کمدی‬ ‫ادم های شادی نباشند‪ .‬شاید هم ِ‬ ‫را دارند و لحظه را می شناســند‪ .‬این نکته در‬ ‫کمدی بسیار مهم است‪ .‬شما اگر یک دیالوگ‬ ‫را یک صدم ثانیه دیر بگویید ان کمدی منعقد‬ ‫نمی شود‪ .‬برای همین است که گاه می بینید که‬ ‫یک فیلمنامه کمدی خوب در اجرایش اص ً‬ ‫ال‬ ‫بامزه نیســت‪ .‬بازی کمدی خیلی س ِر لحظه و‬ ‫س ِر ضرب است‪ .‬ممکن است یک جمله کمدی‬ ‫را سه بازیگر بگویند و فقط با یکی شان بخندیم‪.‬‬ ‫برای همین است که بازیگرانی مثل رضا عطاران‬ ‫یا جواد عزتی متفاوت می شوند‪ .‬موفقیت ان ها‬ ‫به خاطر این است که ان لحظه ها را می شناسند‪.‬‬ ‫این هم یک امر درونی است‪ .‬این طور نیست که‬ ‫این سر ضرب بودن را یاد گرفته باشند‪.‬‬ ‫اخر تعداد این بازیگران در سینمای‬ ‫خودمان به شکل جالبی زیاد است‪.‬‬ ‫حداقل هفت‪-‬هشت نفر از بازیگرانی‬ ‫که اساساً به عنوان چهره های عرصه‬ ‫کمدی شناخته شدند‪ ،‬توانسته اند‬ ‫شا ه نقش هایی در فیلم های کام ً‬ ‫ال‬ ‫جدی و تلخ بازی کنند‪ .‬ممکن است‬ ‫نحوه کار ســر صحنــه کمدی در‬ ‫این امر تاثیر داشــته باشد؟ شاید‬ ‫بازیگر سر صحنه یک اثر کمدی‪،‬‬ ‫فارغ از نوع نقشی که بازی می کند‪،‬‬ ‫خواسته یا ناخواسته کنتر ل کردن‬ ‫میمیک صورت یا حرکات را می اموزد‬ ‫چون خیلی وقت ها ممکن است از‬ ‫خنده در حال انفجار باشد اما برای‬ ‫قطع نشدن فیلمبرداری ناچار است‬ ‫ظاهر دیگری از خود نشان دهد‪.‬‬ ‫بله‪ .‬انگار هر لحظه در حــال تمرین این‬ ‫کنترل شدگی است‪.‬‬ ‫دقیقاً‪ .‬حتی ناخوداگاه‪ .‬شــاید به‬ ‫همین دلیل وقتی چنین بازیگری به‬ ‫سراغ نقش های جدی می رود‪ ،‬عم ً‬ ‫ال‬ ‫این امادگی را پیدا کرده که به شکلی‬ ‫کام ً‬ ‫ال کنترل شــده در نقشی خالف‬ ‫موارد قبلی بازی کند‪ .‬به نظرتان این‬ ‫اتفاق موثر است؟‬ ‫االن که دارم فکر می کنم شاید این طوری‬ ‫باشد‪ .‬در کنارش‪ ،‬همان طور که گفتم‪ ،‬ممکن‬ ‫است این هم باشد که این ادم ها از نظر درونی‬ ‫لزوماً شاد نیستند و شاید این جا بستری پیدا‬ ‫می کنند که خود واقعی شــان را نشان دهند‪.‬‬ ‫شــما اگر هم صحبت خیلی از این بازیگران‬ ‫شوید‪ ،‬ممکن است زیاد نخندید‪ .‬ولی به چیزی‬ ‫که شما می گویید فکر نکرده بودم‪ .‬شاید این‬ ‫تمرین نخندیدن در ان جا بــه این بازیگران‬ ‫کمک کرده باشد‪.‬‬ ‫از پــروژه جدیدتــان بــه نــام‬ ‫«افتاب پرست» بگویید‪.‬‬ ‫«افتاب پرست» یک سریال کمدی برای‬ ‫پلتفرم «فیلم نت» به کارگردانی برزو نیک نژاد‬ ‫و به تهیه کنندگی مصطفی احمدی اســت‪.‬‬ ‫قب ً‬ ‫ال قرارداد این کار را برای ســاخت یک فیلم‬ ‫سینمایی به نام «جواد پورشه» با اقای سرتیپی‬ ‫بسته بودم‪ .‬بعد از شیوع کرونا که همه به صرافت‬ ‫ساخت سریال افتادند‪ ،‬امیر برادران که نویسنده‬ ‫کار است‪ ،‬تصمیم گرفت ان را تبدیل به سریال‬ ‫کند‪ .‬به نظرم سریال بامزه ای است و قلم بامزه ای‬ ‫دارد‪ .‬چون خیلی از فیلم های کمدی در مرحله‬ ‫فیلمنامه ان قدر بامزه نیســتند و در حین کار‬ ‫تغییراتی می کنند‪ .‬اما این مجموعه حتی روی‬ ‫کاغذ هم بامزه است‪ .‬قب ً‬ ‫ال هم دو تجربه خیلی‬ ‫خوب با اقــای نیک نژاد داشــتم و خیلی به او‬ ‫ارادت دارم‪ .‬بعد از «خوب‪ ،‬بد‪ ،‬جلف» این دومین‬ ‫سریال من در شبکه نمایش خانگی است‪ .‬البته‬ ‫یک مجموعه هم سال گذشته بازی کردم که‬ ‫خبری از پخش ان ندارم‪.‬‬ صفحه 14 ‫منتقـدان در مـورد‬ ‫فیلم هـای روی پـرده‬ ‫چـه مـی گویند؟‬ صفحه 15 ‫اکران‬ ‫نمره قبولی با اندکی ارفاق‬ ‫علف زار (کاظم دانیش)‬ ‫رضا صائمی‬ ‫«علف زار» یک درام دادگاهی است که از طریق پیوند‬ ‫و گره زدن دراماتیک خرده داستان هایی که هر کدام ردی‬ ‫از یک جرم یا اسیب را به همراه دارند در نهایت به تکمیل‬ ‫پازل قصه کمک کرده که اغازی تلخ و تکان دهنده دارد‬ ‫و متاســفانه پایانی عقیم و ناتمام‪ .‬در پس اســیب های‬ ‫گوناگون رفتاری و اخالقی و اجتماعی از جنایت و خیانت‬ ‫گرفته تا تجاوز و اعتیاد ان چه در کانون مرکزی درام قرار‬ ‫می گیرد اما قضاوت کردن درباره خود قضاوت اســت‪.‬‬ ‫این فشردگی پرداختن به معضالت اجتماعی گوناگون‬ ‫البته بر فیلم سنگینی می کند و حضور خرده روایت های‬ ‫متعدد موجب می شود تا ریتم فیلم در روایت خط اصلی‬ ‫داستان دچار نوسان شود‪ .‬شاید دلیل این رویکرد را باید‬ ‫در ساختار فیلمنامه جســت که از ترکیب چند پرونده‬ ‫قضایی نوشته شــده اســت‪ .‬از این حیث می توان فیلم‬ ‫را واجد قصه ای رئالیســتی دانســت که به واسطه نگاه‬ ‫اجتماعی فیلمساز به ان در نهایت یک رئالیست اجتماعی‬ ‫انتقادی شکل می گیرد که ارجاعاتی منتقدانه به سیستم‬ ‫قضایی هم در ان قابل ردیابی است‪« .‬علف زار» به عنوان‬ ‫نخستین فیلم بلند کاظم دانشی‪ ،‬فیلمی جسورانه است‬ ‫که قدرتمند اغاز می شود و پیش می رود اما محافظه کارانه‬ ‫به پایان می رسد‪.‬‬ ‫مازیار فکری ارشاد‬ ‫در زمانــه ای که ســینمای ایــران عمیقــاً دچار‬ ‫محافظه کاری و بی مسئله گی شــده‪ ،‬ساخت و نمایش‬ ‫«علــف زار» اتفاق خوبی اســت‪ .‬حتی اگــر در مرحله‬ ‫ممیزی زهر فیلم گرفته شده باشد و برخی سکانس ها و‬ ‫فرازهای قصه‪ ،‬نیمه کاره رها شده باشند‪ .‬نخستین تجربه‬ ‫کارگردانی کاظم دانشی خوب شروع می شود‪ ،‬به موقع‬ ‫اطالعات الزم را ارائه می دهد و به نقطه اوج می رسد‪ .‬اما‬ ‫در یک سوم پایانی افت می کند و برخی گره گشایی های‬ ‫نهایی بی رمق است‪ .‬با همه این ها «علف زار» در برهوت‬ ‫فیلم های اجتماعی خوب که هم صاحب مسئله باشند و‬ ‫هم مسئله خود را به خوبی در قالب و زبان سینما مطرح‬ ‫کنند‪ ،‬اثر قابل تاملی است‪ .‬بهترین بازی پژمان جمشیدی‬ ‫در طول یک دهه حضور در ســینمای ایــران‪ ،‬که ثابت‬ ‫می کند دیگر باید او را جدی گرفت‪ .‬میزانسن های شلوغ‬ ‫و پرتنش فیلم هم به خوبی اجرا و کارگردانی شــده اند‪.‬‬ ‫کاظم دانشی با نخستین فیلم بلند خود با اندکی ارفاق‬ ‫نمره قبولی می گیرد‪.‬‬ ‫امیررضا تجویدی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪16‬‬ ‫درامی پرکشــش و مبتنی بر موقعیت اولیه ای هولناک کــه در بزنگاه هایی مهم در به‬ ‫سرانجام رساندن مقاصدش ناکام بوده است‪ .‬مطابق با الگوی درام های کاراگاهی مدرنیستی‪،‬‬ ‫امیرحسین (پژمان جمشیدی) در مقام قهرمان زخم خورده و خطاکاری که حال باید برای‬ ‫جبران اشتباه خویش و تجربه رستگاری به اب و اتش بزند‪ ،‬پله به پله و با اگاهی چند پله ای از‬ ‫واقعیت بحرانی که مسئول حل ان است‪ ،‬در مسیر حقیقت جویی قرار می گیرد تا اشتباهش‬ ‫را از مســیر جدید جبران کرده و بتواند حیثیت خود را بازیابد‪ .‬این چنین است که فیلمنامه‬ ‫«علف زار» موفق می شود با پیروی حداکثری از الگوهای خلق قهرمان در سینمای کالسیک‪،‬‬ ‫موقعیت به روزش را به مدد اموزه های فیلم نامه نویسی برای مخاطب واجد اهمیت بسازد‪ .‬با‬ ‫این حال ان چه باعث می شود در مســیر تحقق اهداف داستان سکته هایی خفیف به وجود‬ ‫بیاید‪ ،‬پررنگ شدن بی مورد برخی پیرنگ های فرعی – مثل ماجرای مرد و زن معتاد و گرفتن‬ ‫شناسنامه برای فرزندشان – است که حضورشان در مقاطعی اگرچه کارکرد مناسبی برای‬ ‫شــکل دهی به زیرمتن فیلم دارد‪ ،‬اما پررنگ شدنشــان به ویژه در پرده پایانی روایت‪ ،‬ریتم‬ ‫پردازش پیرنگ اصلی را تا حد زیادی انداخته اســت و در شمایل فعلی حتی قابل حذف نیز‬ ‫به نظر می رسند‪ ،‬اما حضور دارند تا تاکیدی موکد بر التهاب جاری در زیرمتن داشته باشند‪.‬‬ ‫برگ برنده مهم «علف زار» شــکل دادن به کشمکش درونی برای امیرحسین جهت گرفتن‬ ‫تصمیمی مهم و دراماتیک در پرده پایانی است و قرار گرفتن بر سر دوراهی پی گرفتن شکایت‬ ‫سارا (سارا بهرامی) با جدیت هرچه بیشتر و علی رغم تاکید مافوقش‪ ،‬یا تالش برای اقناع سارا‬ ‫به انصراف از شکایت بنا به مصلحت‪.‬‬ ‫مشکل البته این است که مقدمات این تصمیم در پرده میانی با تاکید اضافی داستان بر‬ ‫نمایش وضعیت تمام نمایندگان قطب های داستانی‪ ،‬تمرکز داستان را بیش از اندازه مغشوش‬ ‫کرده و باعث شده علل اصلی تصمیم نهایی امیرحسین در مســیر داستان کمرنگ باشند‪.‬‬ ‫با این وجود کیفیت طراحــی نقاط طالیی فیلمنامه در «علــف زار» و بازی خوب مجموعه‬ ‫بازیگران‪ ،‬باعث شده تا با یک درام تابوشکن قهرمان محور مواجه باشیم که اگرچه در لحظاتی‬ ‫دســتاوردهای جســورانه اش برای زدن به دل منویات قربانیان جنایتی هولناک را فدای‬ ‫محافظه کاری های فرامتنی می کند‪ ،‬اما در نهایــت نتیجه ای قابل اعتنا از برایند تصمیمات‬ ‫شخصیت ها را نمایش می دهد و به راحتی از کنار مسائلشان عبور نمی کند‪.‬‬ صفحه 16 ‫احمد شاهوند‬ ‫تسلط بر اجزای صحنه و کنترل و هدایت بازیگران‬ ‫نقطه قوت کاظم دانشــی در کارگردانی اثری است که‬ ‫فیلمنامه اش تکلیفش با خودش مشخص نیست و زاویه‬ ‫نگاهش مدام تغییر می کند‪ .‬روایت‪ ،‬نمی داند با بازپرس‬ ‫(پژمان جمشــیدی) جلو برود یا با ســارا و شبنم (سارا‬ ‫بهرامی و ستاره پسیانی) یا سمت خانواده شهردار بایستد‬ ‫یا حواســش به داستان به شــدت وصله شده و نچسب‬ ‫محسن و فریبا (مهدی زمین پرداز و صدف اسپهبدی)‬ ‫باشــد و به همین دلیل در انتها نمی تواند به پایان بندی‬ ‫متمرکزی برســد‪ .‬هرچند که گفته شــده پایان بندی‬ ‫اصلی و ‪ 9‬دقیقه ای فیلم‪ ،‬ممیزی خورده و دچار سانسور‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫پژمان جمشــیدی بهترین نقش افرینــی کارنامه‬ ‫سینمایی اش را ایفا کرده است‪ .‬ســارا بهرامی و ستاره‬ ‫پسیانی همانی هســتند که ازشــان انتظار می رفت و‬ ‫مهدی زمین پرداز هم نشان داده که می خواهد در اجرای‬ ‫نقش های متفاوت توانش را بسنجد و در اینجا تا حدودی‬ ‫موفق عمل کرده است‪ .‬صدف اسپهبدی هم با ان گریم‬ ‫ســنگین که البته تا حدودی یاداور نقش سارا بهرامی‬ ‫فیلم «دارکوب» است‪ ،‬وادارمان می کند تا منتظر دیگر‬ ‫نقش افرینی هایش بمانیم‪.‬‬ ‫بد نیست یادی هم کنیم از تدوین حمید نجفی راد‬ ‫و تصاویر هادی بهروز که در راستای ریتم و خلق فضای‬ ‫فیلم حرکت کرده اند و تالششان شایسته تقدیر است‪ .‬اگر‬ ‫فیلمنامه جسارت نزدیک شــدن به شخصیت بازپرس‬ ‫پرونده را داشت و با شــک و تردیدهای او جلو می رفت‪،‬‬ ‫می توانست یکی از شگفتی های اکران امسال باشد‪.‬‬ ‫صوفیا نصرالهی‬ ‫اولین فیلم کاظم دانشی تلفیق یک درام دادگاهی با‬ ‫فیلمی اجتماعی است و دست روی قصه حساسی گذاشته‬ ‫است‪ .‬فیلم با الهام از واقعه ای که چند سال پیش در باغی‬ ‫در حاشیه اصفهان رخ داده ساخته شده‪ .‬روایت تجاوزی به‬ ‫زنانی که در یک مهمانی حضور داشتند‪ .‬هوشمندانه کل‬ ‫قصه فیلم در راهروهای دادگاه و اتاق بازپرسی می گذرد‬ ‫که این ادم ها قرار است چنین وضعیت پیچیده ای را ان جا‬ ‫حل و فصل کنند‪ .‬خیلی سخت است که در چنین فیلمی‬ ‫نه بی انصافی کنی و نه از خط قرمزها عبور کنی اما دانشی‬ ‫موفق شده کاراکترهایی با شخصیت پردازی درست خلق‬ ‫کند که نه قربانیانی فرشــته خو هستند و نه شیاطینی‬ ‫ظالم‪ .‬این وسط بازی پژمان جمشــیدی و سارا بهرامی‬ ‫هم نظرگیر است‪ .‬جمشــیدی بهترین بازی کارنامه اش‬ ‫را در «علف زار» ارائه می دهد‪ .‬بازپرســی متعهد به کار‬ ‫و حرفه اش که می خواهد پرونده را درســت به سرانجام‬ ‫برساند‪« .‬علف زار» از ان فیلم هایی است که در موردش‬ ‫می شــود به کلمه ی «به اندازه» اشاره کرد‪ .‬در این فیلم‬ ‫همه چیز به اندازه است‪ .‬بازی ها‪ ،‬موقعیت های دراماتیک‬ ‫و از همه مهم تر توان نویسنده‪-‬کارگردان در مورد قضاوت‬ ‫موقعیتی که کاراکترهایش در ان گیر افتاده اند‪ .‬کارگردان‬ ‫با وجود این که فیلم اولش است در دام خودنمایی نمی افتد‬ ‫و قصه اش را درست و بدون اداهای نامربوط روایت می کند‬ ‫اما یادش نمی رود که در جزییاتی مثل ریتم و تدوین هم‬ ‫حرفه ای عمل کند‪.‬‬ ‫سحر عصرازاد‬ ‫کاظم دانشی در نخستین تجربه فیلم بلند سینمایی اش براساس‬ ‫فیلمنامه ای از خودش ســراغ پرونده های واقعی مردمان امروز رفته و‬ ‫تالش کرده چند موضوع داغ و مبتالبه اجتماعی را با محوریت کاراکتر‬ ‫یک بازپرس مورد بسط و گسترش قرار دهد؛ معضالتی مهم که کمتر‬ ‫راه به اخبار و امار رسمی پیدا می کنند و تنها در شنیده ها و حرف های‬ ‫درگوشی باقی می مانند‪ .‬فیلم این امتیاز ویژه را دارد که این حرف های‬ ‫درگوشی را بلند ادا می کند تا به گوش همه برسد‪ .‬اما مشکل اصلی این‬ ‫است که جسارت در طرح موضوع را فدای طرح معضالت و پرونده های‬ ‫مختلف می کند و به همین دلیل از تمرکز و اسیب شناسی بازمانده و در‬ ‫واقع در همان طرح موضوع متوقف می ماند‪.‬‬ ‫مهم تر از همه این که نمی تواند کاراکتر محوری خود را که بهانه ای‬ ‫برای ســرک کشــیدن به این پرونده ها و طرح موضوع است‪ ،‬فراتر از‬ ‫بازپرس درگی ِر محیط کار برای مخاطب ملموس و شفاف‬ ‫تصویر یک‬ ‫ِ‬ ‫کند‪ .‬جای خالی در پردازش شخصیت که می توانست ارتباط مخاطب‬ ‫را با قهرمان و داستان یک روز ملتهب از زندگی اش تنگاتنگ تر کند‪ ،‬با‬ ‫تعدد پرونده هایی پر شده که درام را دچار انباشتگی و تعدد خط قصه‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫در عین حالی که نقاط تالقی این خطوط تنها بازپرس است و این‬ ‫امکان وجود داشت که با ایجاز تمرکز داستانی روی یک موضوع محوری‬ ‫برجسته تر و مهم تر قرار گیرد؛ یعنی همان تجاوز و تعرض و تالش یک‬ ‫زن برای شــکایت از متجاوز یا متجاوزان ورای از دست رفتن ابرو در‬ ‫خانواده ای متنفذ و شهری کوچک و سنتی و حتی طالق و از دست دادن‬ ‫فرزند‪ .‬اما فیلمساز این کار را نکرده و به همین دلیل در بخش میانی با‬ ‫قصه ای عریض و پرشاخه روبه رو هستیم‪.‬‬ ‫‪17‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 17 ‫اکران‬ ‫یک گام رو به جلو‬ ‫مغز استخوان (حمیدرضا قرابین)‬ ‫رضا صائمی‬ ‫«مغز اســتخوان» با قصه ای شــبیه بــه الگوهای‬ ‫فیلمنام ه‪‎‬نویســی اصغر فرهادی‪ ،‬شــخصیت های خود‬ ‫را در یک بزنــگاه اخالقی قــرار می دهد کــه تعلیق و‬ ‫کشش و کشــمکش دراماتیک از قرار گرفتن در همین‬ ‫موقعیت ملتهب ساخته می شود‪« .‬مغز استخوان» ایده‬ ‫جســورانه ای دارد و مخاطب را در برابــر یک موقعیت‬ ‫ملتهب اخالقی ‪ -‬عاطفی قرار می دهد‪ .‬موقعیتی پر تنش‬ ‫از حیث تصمیم گیری که می توان ان را بیش از هر چیز‬ ‫یک بحران زنانه و مادرانه دانســت‪ .‬بحرانی که بهار را در‬ ‫چالش بین وظایف مادری و تعهد زناشویی قرار می دهد و‬ ‫این مسئله فارغ از این که فیلم چگونه زن قصه خود را در‬ ‫مواجهه با این بحران بازنمایی می کند‪ ،‬یک تجربه دشوار‬ ‫زنانه است‪ .‬تجربه ای میان مادرانگی و زنانگی‪.‬‬ ‫مازیار فکری ارشاد‬ ‫یکی از بهتریــن فیلم هایی که در یک ســال اخیر‬ ‫اکران شده اند‪ .‬فیلمنامه ای متوازن که سر صبر و حوصله‬ ‫قصه اش را گســترش می دهد‪ .‬اگاهانه و هوشمندانه از‬ ‫افتادن در دام یک ملودرام پر اشــک و اه پرهیز می کند‬ ‫و پایانی تکان دهنده و هولناک دارد‪ .‬یک معضل پیچیده‬ ‫اجتماعی محور اصلی فیلم قرار می گیــرد و کالف ان‬ ‫هر لحظه پیچیده تر می شــود تا به نقطه پایانی برسد‪.‬‬ ‫از معدود فیلم هایی که با تاثیرپذیــری از فرم پایان باز‬ ‫سینمای فرهادی‪ ،‬پایان بندی سرراست و روشنی ندارد‬ ‫اما این پایان بندی با ساختار فیلم همخوانی دارد و توی‬ ‫ذوق نمی زند‪ .‬بازی های پریناز ایزدیار و بابک حمیدیان‬ ‫ملموس و پذیرفتنی اســت و جواد عزتی هم بازی قابل‬ ‫توجهــی ارائه می دهــد‪ .‬فیلمی با دکوپاژ ســنجیده و‬ ‫کارگردانی قابل قبول‪.‬‬ ‫امیررضا تجویدی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪18‬‬ ‫نمونه ای مهم از اثاری که اگرچه نهایتاً پیشنهادی نوین جهت طراحی مسیر تراژیک قهرمان در سینمای‬ ‫ایران ارائه می دهند‪ ،‬اما این سر و شکل داشتن مسیر داستانی لزوماً به خلق اثری کامل و موفق منجر نشده است‪.‬‬ ‫فیلم حادثه محرکش را بر مبنای دیالوگ هایی مطول شکل می دهد و بیش از حد با لحنی بیان گر شخصیت ها‬ ‫و انگیزه شان را معرفی می کند‪ ،‬اما در نقطه عطف نخست‪ ،‬موقعیتی تنش زا را پیش می کشد که نمونه مشابهش‬ ‫از حیث میزان حساسیت عرفی و اجتماعی‪ ،‬کمتر در سینمای ایران سابقه داشته است‪ .‬مشکل اما این جاست‬ ‫که مسیر پاسخ و واکنش بهار (پریناز ایزدیار) و حسین (بابک حمیدیان) به بحران مرکزی الغر و کم جان است‬ ‫و کشمکش ها در عوض برخورد موقعیت های متضاد شخصیت ها در مواجهه با بحران های زندگی فردی شان‪،‬‬ ‫از خالل دیالوگ و توضیح قراردادها شکل می گیرند و چندان اغاز و فرجام دراماتیک ندارند‪ .‬ان چه مشکل را‬ ‫دوچندان می کند‪ ،‬تغییر مسئله مرکزی فیلمنامه در نقطه میانی است – پیش کشیده شدن ماجرای اتهام مجید‬ ‫(جواد عزتی) و اغاز مسیر امیر (نوید پورفرج) برای یافتن حقیقت ماجرا – که گویی قرار بوده صرفاً در حد مانعی‬ ‫جدید بر سر راه رسیدن شخصیت ها به هدف باشد‪ ،‬اما حضور اساسی اش در داستان به قدری بر تمام کشمکش ها‬ ‫و مراحل پیشبرد ابعاد پرسش دراماتیک اصلی سایه انداخته که به کلی بحران اولیه را کنار می زند و شخصیت ها‬ ‫را با تغییر نیازی اساسی مواجه می ســازد که اگرچه طی چند رفت و بازگشت بین نتایج و ابعاد هر دو مسئله‪،‬‬ ‫فیلم نامه نویس سعی کرده تا انسجام روایت را حفظ کند‪ ،‬اما توزیع نامناسب اطالعات در پرده دوم و عدم تمرکز‬ ‫کافی برای نگه داشتن داستان در مسیری واحد‪ ،‬رشته اتصال مخاطب با داستان را از هم می گسلد و منجر به از‬ ‫دست رفتن جذابیت بالقوه موقعیت مرکزی اولیه در پرداخت می شود و روایت را به پایانی می رساند که نه پایان‬ ‫راه شخصیت هاست و نه راه حل هیچ یک از بحران ها را پیش رو قرار می دهد‪.‬‬ صفحه 18 ‫احمد شاهوند‬ ‫دومین ساخته سینمایی حمیدرضا قربانی در مجموع یکی دو پله باالتر از فیل م اول او «خانه ای در خیابان چهل‬ ‫و یکم» قرار می گیرد‪ .‬صرف نظر از پایان بندی ناگهانی و رها و باز و ول فیلم که گویی کارگردان‪ ،‬شخصیت هایش‬ ‫را روی هوا رها می کند و به عنوان بندی پناه می برد‪ ،‬فیلم‪ ،‬نسبتاً خوش ســاخت و روپاست‪ .‬علی زرنگار به عنوان‬ ‫فیلمنامه نویس موفق می شود داستان پر اوج و فرود و به اصطالح خودمان پرمالتی را روایت کرده و شخصیت ها را‬ ‫درگیر موقعیت بحرانی کند‪ .‬فارغ از برخی نماهای کوتاه فیلم که اضافی هستند و حذفشان هیچ لطمه ای به روایت‬ ‫نمی زند‪ ،‬حمیدرضا قربانی بی لکنت موفق می شود از پس روایت داســتان برامده‪ ،‬شخصیت ها را معرفی کرده و‬ ‫تماشاگر را با ان ها همراه کند‪ .‬پرداخت درست شخصیت های اصلی به خصوص کاراکترهایی که بابک حمیدیان و‬ ‫نوید پورفرج با نقش افرینی درجه یکشان ایفا می کنند‪ ،‬همذات پنداری مخاطب را در پی دارد‪.‬‬ ‫جواد عزتی نسبت به دیگر نقش افرینی هایش در یکی دو سال اخیر («شنای پروانه» و «اتابای» و حتی «مرد‬ ‫بازنده») در حدی پایین تر قرار می گیرد‪ .‬همان قدر که او در فصل مالقات با برادرش در زندان خوب است و همراه‬ ‫با نوید پورفرج سکانس دو نفره ماندگاری را خلق کرده اند‪ ،‬در فصل ماقبل پایانی که همسرش نزد او می اید‪ ،‬حتی‬ ‫موفق به حفظ راکورد بازی اش هم نشده است‪.‬‬ ‫اگر پایان بندی فیلم را که البته مهم ترین بخش هر فیلمی است‪ ،‬نادیده بگیریم‪« ،‬مغز استخوان» فیلم خوبی‬ ‫است که حمیدرضا قربانی را به عنوان یک کاریلد به سینمای ایران معرفی می کند‪ .‬هرچند از دستیار اصغر فرهادی‬ ‫کمتر از این هم نمی توان انتظار داشت‪.‬‬ ‫سحر عصرازاد‬ ‫«مغز استخوان» داستان خود را با پیگیری کاراکتر مادر اغاز می کند که ازدواج مجدد‬ ‫کرده و حاال باید به دنبال شوهر ســابقش بربیاید تا از او کمک بگیرد‪ .‬این چالش بین زن‬ ‫و شــوهر جدید با پرداخت کاراکتری مثبت و عاشق پیشه برای شــوهر دوم‪ ،‬معطوف به‬ ‫کشمکش های زن با خودش شده بدون ان که مخالفت شوهر در ان دخالت پررنگی داشته‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫به خوبی مشخص است که نویسنده و فیلمساز خواسته اند قصه خود را از سمت شوهر‬ ‫سابق و گرفت و گیر های او در زندگی امروز پی بگیرند و به همین دلیل هم او را در استانه‬ ‫اعدام در زندان قرار داده اند تا گره اندازی برجسته تر و محکم تر شود‪.‬‬ ‫در این شرایط درام همچنان قابل پیگیری و تالش زن برای ارتباط برقرار کردن با شوهر‬ ‫سابقش از پیچیدگی های قابل قبول و جذابی برخوردار است که منجر به مواجهه او با برادر‬ ‫شوهر سابقش می شود‪.‬‬ ‫اما قصه وقتی از دست می رود و هسته ملتهب خود را تحت تاثیر گره اندازی های افراطی‬ ‫و ناکارامد قرار می دهد که نویسنده اگاهی برادرشوهر از دروغین بودن جرم برادر محکوم‬ ‫به اعدامش را در کش و قوس همین پیگیری ها متوجه می شود و تصمیم می گیرد ته و توی‬ ‫ماجرا را دربیاورد‪.‬‬ ‫ن‪‎‬جاست که خط مکملی برای بسط و گسترش داستان در سطحی دیگر طراحی‬ ‫از ای ‬ ‫شده؛ یعنی تالش یک برادر برای زنده ماندن برادر بزرگ ترش‪ ،‬نه تنها نمی تواند در راستای‬ ‫تالش های یک مادر برای زنده مانــدن فرزندش قرار بگیرد‪ ،‬بلکــه ان را لوث و کمرنگ‬ ‫می کند‪ .‬کارکرد این خط داستانی را تنها می توان در تعدیل کاراکتر شوهر سابق و بسط‬ ‫چهره تخت او از بُعدی دیگر موثر دانست که اگر این گونه هم باشد‪ ،‬کمترین تاثیرش باید‬ ‫باورپذیری کنش مرد در سکانس پایانی و رد پیشنهاد زن سابقش باشد‪ .‬رفتاری که هر چند‬ ‫تعیین کننده است‪ ،‬اما به هیچ وجه در اشل این کاراکتر باورپذیر نمی شود و تنها تبدیل به‬ ‫کنشی تحمیلی از سوی نویسنده می شود که برای رها کردن فینال قصه در بی سرانجامی‬ ‫و نامعلومی وارد کار کرده است‪.‬‬ ‫‪19‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 19 ‫اکران‬ ‫قابلیتی که به سرانجام نرسید‬ ‫هناس (حسین دارایب)‬ ‫رضا صائمی‬ ‫نام عجیب فیلم کنجکاوی برانگیز است اما تماشای ان ناامید کننده‪ .‬فیلمی که‬ ‫بر اساس داستان واقعی قرار است قصه زندگی و ترور شدن یک دانشمند هسته ای‬ ‫را روایت کند اما واقعیت در ان به دلیل سستی در فیلمنامه و شخصیت پردازی ها‬ ‫به خلق موقعیتی رئالیستی نمی انجامد‪ .‬وقتی قرار است یک داستان واقعی و حتی‬ ‫یک مستند را هم به تصویر بکشیم نیازمند یک درام و منطق دراماتیک هستیم‪.‬‬ ‫این جا قرار نیست شخصیت های واقعی در فیلم حضور داشته باشند بلکه قرار است‬ ‫کاراکترهایی نقش ان ها را بازی کنند و این یعنی محتاج درام پردازی هستیم که‬ ‫منطق خودش را الزم دارد‪.‬‬ ‫«هناس» بیشتر دچار سانتی مانتالیسم و نوعی روایت پروپاگاندایی در قصه‬ ‫شده و به همین دلیل تاثیرگذاری اش را از دست می دهد‪ .‬ان چه که اتفاق نمی افتد‬ ‫شکل گیری و باورپذیری یک قهرمان ملی اســت‪ .‬گرچه فیلمساز تالش کرده با‬ ‫تمرکز و تاکید بر همســر این قهرمان به او بنگرد اما در نهایت از حاشیه به متن‬ ‫نمی رسد و نمی تواند قهرمان بسازد‪ .‬وقتی فیلمی قهرمان پرور قهرمان نمی سازد‬ ‫سایر عناصر فیلم حتی اگر واجد ارزش های زیبایی شناختی باشد خنثی شده و‬ ‫در خدمت ایده مرکزی قصه قرار نمی گیــرد‪ .‬فیلم «هناس» در نهایت نمی تواند‬ ‫نام داریوش رضایی نژاد را در ذهن مخاطب ثبت کند‪ .‬فیلم داستان زنی است که‬ ‫تالش دارد به هر نحوی زندگی خود و خانواده اش را حفظ کرده و ان را از خطرات‬ ‫و اشوب های پیرامون کار همسرش دور سازد‪ .‬روایتی زنانه که اغلب دل نگرانی ها‬ ‫و اضطراب های او را به تصویر می کشــد‪ .‬همین زاویه دید غلط فیلم برای روایت‬ ‫قصه اش به ضد خود بدل می شود‪.‬‬ ‫مازیار فکری ارشاد‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪20‬‬ ‫داستان واقعی یک دانشمند هسته ای ایرانی که ترور می شود‪،‬‬ ‫بهترین فرصت هــا را برای فیلم به وجــود اورده که این فرصت ها‬ ‫به راحتی از بین می روند‪ .‬می شــد از این قصه یــک تریلر جنایی‪/‬‬ ‫سیاســی درجه یک دراورد‪ .‬اما ســازندگان فیلم ترجیح داده اند‬ ‫با نزدیک شــدن به زندگی خانوادگی شــخصیت اصلی‪ ،‬وجهی‬ ‫همدلی برانگیزتر از او به نمایش گذارند که در این زمینه هم موفق‬ ‫نیستند‪ .‬ما نه می فهمیم که شخصیت اصلی دقیقاً چه کار می کند‬ ‫نه دغدغه های شخصی و خانوادگی اش به درستی تبیین می شوند‪.‬‬ ‫فیلمنامه حفره های پرشــماری دارد و شخصیت ها اعم از اصلی و‬ ‫فرعی‪ ،‬بیشــتر به تیپ نزدیکند و هیچ کنش خاص و متمایزی از‬ ‫ان ها نمی بینیم‪ .‬کاراکترها شناسنامه روشنی ندارند و انگیزه های‬ ‫انان کام ً‬ ‫ال مبهم اســت‪ .‬یک فیلم ضعیف از موضوعی که پتانسیل‬ ‫الزم برای تبدیل به یک فیلم خوب داشــت اما نتیجه کار چنگی‬ ‫به دل نمی زند‪.‬‬ صفحه 20 ‫امیررضا تجویدی‬ ‫ایده مرکزی هوشمندانه اش برای روایت داســتانی واقعی از زاویه دید شخصیتی‬ ‫اثری که ‬ ‫عموماً مغفول را علی رغم گره هایی که تا نیمه فیلم را ســر پا نگه داشته است‪ ،‬نهایتاً در فضایی‬ ‫محافظه کارانه رها کرده است‪ .‬اما داســتان با وجود ایده های اولیه ممتازش در حوزه روایت‪ ،‬در‬ ‫ی و داستان حقیقی اش رویکرد جدیدی ندارد‪ .‬مسئله اصلی «هناس»‬ ‫نوع بازنمایی سوژه بیرون ‬ ‫شخصیت هایی هستند که در تمام بزنگاه های حساس که باید جایگاه تصمیم گیرنده داشته باشند‪،‬‬ ‫بیش از اندازه در النگ شات دیده می شوند و فیلمنامه برای از بین نرفتن هاله قدسی دور سرشان‪،‬‬ ‫ن زدن‬ ‫با محافظه کاری از نمایش کشمکش های درونی انان طفره می رود و ترجیح می دهد با دام ‬ ‫به قطب بندی های شخصیتی صفر و صدی‪ ،‬پهلو به پهلوی کلیشه های امتحان پس داده حرکت‬ ‫کند‪ .‬بنابراین در «هناس» با این که تالش شده تا با تغییر زاویه دید از داریوش به سمت شهره‪،‬‬ ‫به یک موضوع امنیتی ورودی متفاوت داشته باشد‪ ،‬اما همین تغییر استراتژی از جایی به بعد‪ ،‬به‬ ‫پاشنه اشیل فیلم نامه نیز تبدیل شده اســت؛ چرا که فاصله بیش از اندازه داستان از داریوش به‬ ‫عنوان قهرمان فیلم در پرده میانی – به حدی که جز در چند سکانس محدود حضور جدی ای از او‬ ‫به چشم نمی خورد – بیش از اندازه او را در موقعیت انفعال قرار می دهد تا مبادا شناختن درونیات‬ ‫او‪ ،‬ارزش فرامتنی موضوع مهم امنیتی برای او به مثابه قهرمان را زیر سوال ببرد‪ .‬هم چنین در پرده‬ ‫میانی اهمیت کنش شخصیت ها به حدی پایین است که در رقم خوردن نقاط عطف بی تاثیر است؛‬ ‫گویی ان ها در این مسیر با انفعالی مخرب صرفاً انتظار می کشند تا دست هایی بیرون از چارچوب‬ ‫داستان اتفاقات و سرنوشت را برایشان رقم بزنند‪ .‬به همین دلیل «هناس» به اثری محافظه کار‬ ‫تبدیل شده که شخصیت ها و کنش مندی هایشان را در برابر مشیت و مصلحت های فرامتنی خلع‬ ‫سالح کرده است‪.‬‬ ‫سحر عصرازاد‬ ‫حسین دارابی با ساخت اولین فیلم سینمایی اش؛ «مصلحت» که در دوره قبلی‬ ‫جشنواره به نمایش درامد‪ ،‬نشان داد واجد یک سری دغدغه مندی های عقیدتی‪-‬‬ ‫ایدئولوژیک است که فیلم اش را در رده اثار سیاسی قرار می داد‪.‬‬ ‫این نکته نمی تواند تبدیل به نقطه ضعف از پیش تعیین شده ای برای یک فیلم‬ ‫شود چراکه اثار سیاسی خوش ساختی همچون «ســیانور»‪« ،‬ماجرای نیمروز» و‬ ‫«شبی که ماه کامل شد» هنوز هم قابل ارجاع و تاثیرگذار هستند‪ .‬طبعاً ان چه سطح‬ ‫فیلم را از ورای شعار ارتقا می دهد‪ ،‬نوع نگاه سینمایی و دراماتیک به سوژه محوری و‬ ‫مال خود کردن ان است‪.‬‬ ‫دارابی در «هناس» سوژه ای را محور قرار داده که ورای رئالیسم‪ ،‬جذابیت تبدیل‬ ‫شدن به یک فیلم پرتعلیق و پرکشش در پیچ و خم های یک پرونده مرموز و سوال‬ ‫برانگیز را دارد که برای هر مخاطبی می تواند کنجکاوی و جذابیت ایجاد کند‪.‬‬ ‫اما نکته این جاست که به دالیل مختلف از دستمایه های جذاب سوژه محوری‬ ‫فاصله گرفته و اص ً‬ ‫ال وارد الیه های درونی موضوع نمی شود بلکه در سطح همان اخبار‬ ‫منتشر شده از پرونده های ترور دانشمندان هسته ای که در رسانه ها منتشر شده‪ ،‬باقی‬ ‫می ماند‪ .‬به نظر می اید حساسیت موضوع و مالحظات باعث شده این نگاه بافاصله و‬ ‫محافظه کار بر فیلم حاکمیت یافته و حتی با انتخاب همسر این دانشمند هسته ای‪،‬‬ ‫فیلم از زاویه نگاه یک زن وارد این پرونده شــده و در پیچ و خم های اولیه و ســاده‬ ‫نگرانی های زنانه باقی مانده است‪.‬‬ ‫رویکردی که باعث می شــود مخاطب به این نکته فکر کند اگر به جای پرونده‬ ‫هسته ای‪ ،‬سوژه های دیگری منشا نگرانی زن برای تهدید خانه و خانواده و شوهرش‬ ‫بود‪ ،‬چه اتفاقی می افتاد و فیلم چیزی از دست می داد؟‬ ‫این پرسش و پاسخ برامده از ان‪ ،‬یاداور می شود که فیلم نتوانسته پرونده ترور‬ ‫دانشمندان هسته ای را تبدیل به درام و مســئله محوری و مهمتر از همه تبدیل به‬ ‫دغدغه درونی مخاطب کند و فقط در سطح و رویه این موضوع مانور می دهد که وجه‬ ‫جدیدی به همراه ندارد‪.‬‬ ‫‪21‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 21 ‫اکران‬ ‫یک قطعه فالش در کارنامه استاد فیلمسازی‬ ‫المینور(داریوشمهرجویی)‬ ‫رضا صائمی‬ ‫«المینور» را نمی توان بدون قیاس با «سنتوری» تحلیل کرد که قرار بود فیلم‬ ‫«سنتوری ‪ »2‬باشد‪ .‬نتیجه این قیاس البته ناامید کننده است حتی اگر «سنتوری»‬ ‫را هم دوست نداشته باشیم‪ .‬گویی نسخه ای کاریکاتوری و اگزجره از فضا و مضمون‬ ‫«سنتوری» در «المینور» بازتولید می شود که اگر بخواهیم به زبان موسیقیایی‬ ‫حرف بزنیم باید بگوییم «المینور» یک قطعه فالش در کارنامه مهرجویی است‪.‬‬ ‫فیلم چنان ازسر بی حوصلگی و سرسری ساخته شده که به کمدی ناخواسته بدل‬ ‫می شود‪ .‬حتی حرف فیلم هم کهنه است و تکرار مکررات‪ .‬فیلمی که در خوانشی‬ ‫سطحی می خواهد موانع و عوامل بازدارنده نوازندگی زنان را به تصویر بکشد اما‬ ‫چنان دم دستی و کلیشه ای که نه منطق دراماتیک موقعیت ها درست صورت بندی‬ ‫می شود و نه شخصیت پردازی قوام دارد‪ .‬به همین دلیل لحن رئالیستی فیلم در‬ ‫فضای سورئالیستی ان استحاله شــده و در نهایت روایتی ناموزون از قصه شکل‬ ‫می گیرد‪.‬‬ ‫صوفیا نصرالهی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪22‬‬ ‫«المینور» به لحاظ جهان بینی و محتوا ادامه منطقی «سنتوری»‬ ‫است؛ «ســنتوری» که اخرین فیلم خوب داریوش مهرجویی بود و‬ ‫هیچ وقت رنگ پرده را ندید اما انتهای «ســنتوری» هر چند حسرت‬ ‫جای خالی هانیه را داشــت اما رســتگاری اجرای موسیقی هم بود‪.‬‬ ‫«المینور» تلخ تر از این حرف هاست‪ .‬سفره مهمانی که مهرجویی پهن‬ ‫می کند این جا دیگر دور هم جمع شدنی ندارد‪ .‬طوفان همه چیز را به‬ ‫هم می ریزد و مهمانی باشکوه نابود می شود‪ .‬همان طور که کارگردان‬ ‫عزیز ما دســت تطاول به خود گشــاده با «المینور» انگار می خواهد‬ ‫تمام ان وسواس هایش در بازی گرفتن ها‪ ،‬سلیقه به خرج دادن ها در‬ ‫میزانسن ها و موقعیت ها را نابود کند‪« .‬المینور» فیلم بدی است‪ .‬از قضا‬ ‫ایده اش بد نیست‪ .‬یک خطی اش که دختری عالقمند به ساز است ولی‬ ‫پدرش نمی خواهد او کار موسیقی بکند می تواند موقعیت دراماتیک‬ ‫ایجاد کند‪ .‬اما مهرجویی بدترین خرده پیرنگ ها را انتخاب می کند از‬ ‫جمله ماجرای پدربزرگی که خودش عاشق موسیقی است و نوه اش را‬ ‫تشویق می کند و البته اجرای فیلم از فاجعه چیزی کم ندارد‪ .‬سیامک‬ ‫انصاری و کاوه افاق که شبیه کاریکاتور هستند و بهناز جعفری در نقش‬ ‫مادر با ان گریم تو ذوق زننده روی گونه هایش مضحک است‪ .‬من از این‬ ‫که مهرجویی همچنان فیلم می سازد خوشحالم اما ترجیح می دهم‬ ‫«المینور» را از خاطره ام پاک کنم‪.‬‬ صفحه 22 ‫احمد شاهوند‬ ‫جدیدترین ساخته داریوش مهرجویی که با تهیه کنندگی رضا درمیشیان پس از‬ ‫سه سال به روی پرده سینماهای ایران رفته‪ ،‬در ادامه ناکامی های سازنده اش در دهه‬ ‫نود‪ ،‬همچنان هیچ نشانی از داریوش مهرجویی بزرگ ندارد‪.‬‬ ‫همه چیز در فیلم ســطحی و سردستی است‪ .‬از شــخصیت پردازی تا روایت‬ ‫غیرسرراست‪ .‬یک زمانی کیمیایی متهم می شد ‪ -‬و البته همچنان می شود ‪ -‬به کپی‬ ‫از روی دست خودش و حاال این مهرجویی اســت که حتی نمی تواند از روی دست‬ ‫خودش هم کپی کند‪ .‬روایت در «المینور» کاریکاتوری است از ان چه که در اواخر‬ ‫دهه شصت در «هامون» دیدیم و نمونه ای دیگر از ان را البته با اغماض در اواسط دهه‬ ‫هشتاد در «سنتوری» مشاهده کردیم‪.‬‬ ‫همه چیز در «المینور» شــوخی اســت و اص ً‬ ‫ال و ابدا ً در هیچ یک از نماهایش‬ ‫نمی شــود جدی نگاهش کرد‪ .‬از ماجرای الیو تمرین نادی و گروهش که مشخص‬ ‫نشد چه کسی مسئول گرفتن الیو است‪ ،‬چون همه گروه مشغول تمرین هستند و‬ ‫کسی هم ان اطراف حضور ندارد که بخواهد با گوشی مشغول تصویربرداری باشد(!)‬ ‫تا چگونگی اهنگساز شــدن نادی! و از همه مهم تر ان مهمانی شبانه و امدن مامور‬ ‫نیروی انتظامی با بازی بد علی مصفا و در نهایت سکانس پایانی که اجرای بدی دارد‪.‬‬ ‫کاراکترهای فیلم که همگی به کاریکاتور شبیه هستند تا ادمی که بشود باورش‬ ‫کرد‪ .‬از پدر (با نقش افرینی اغراق امیز ســیامک انصاری که نشــان می دهد زیادی‬ ‫ماجرا را جدی گرفته است) تا مادری که بیشتر شبیه نامادری است (بهناز جعفری)‪،‬‬ ‫پدربزرگی که زیادی مثبت است (علی نصیریان) تا کاوه افاقی که قطعاً از تصویری‬ ‫که از خودش در فیلم ترسیم کرده راضی نخواهد بود تا مامور منفعل نیروی انتظامی‬ ‫(علی مصفا) و نامزد سرخوش (مهرداد صدیقیان)‪ .‬در این میان شاید نادی (با بازی‬ ‫قابل قبول پردیس احمدیه) باشــد که تا حدودی شکل و شمایلی باورپذیر به خود‬ ‫گرفته است‪.‬‬ ‫ی‪‎‬شد فیلم‬ ‫اگر نام داریوش مهرجویی باالی سر «المینور» نبود‪ ،‬شاید راحت تر م ‬ ‫را تا پایان تحمل کرد اما تنها چیزی که با امدن عنوان بندی پایانی به ذهن می رسد‬ ‫افسوس است برای مهرجویی بزرگ که از «سنتوری» (‪ )1385‬به بعد بیش از پانزده‬ ‫سال است که فیلمی در خور نام و سابقه اش نساخته است‪.‬‬ ‫مازیار فکری ارشاد‬ ‫خاطره بازی و حسرت خواری نسبت به دوره دوم فیلمسازی‬ ‫داریوش مهرجویی که او را به یکی از بهترین و بحث انگیزترین‬ ‫فیلمســازان تاریخ ســینمای ایران بدل کرد دیگر بس است‪.‬‬ ‫مقایســه «المینور» و چند فیلم ناموفق اخیــر مهرجویی با‬ ‫روزگار درخشان فیلمسازی اش بی فایده است‪ .‬مهرجویی دیگر‬ ‫سخت نمی گیرد و حرف هایش را نه در قالب سینمای فلسفی و‬ ‫مضامین عمیق پیشین‪ ،‬که در حیطه مسائل روزمره و نه چندان‬ ‫سنگین اجتماعی ســیر می کند‪ .‬اما شلختگی و بی حوصلگی‬ ‫چه در متن و چه در اجرا به فیلم اسیب زیادی زده است‪ .‬قصه‬ ‫دخترکی سرکش و شیفته موسیقی که پدر و نزدیکانش مثل‬ ‫جامعه دائم او را منع و محــدود می کنند و او عاقبت به مرحله‬ ‫سرخوردگی می رسد حرف تازه ای نیست‪« .‬المینور» در واقع‬ ‫نسخه زنانه «سنتوری» است‪ .‬اما حتی مثل ان فیلم ملودرام‬ ‫اثرگذاری نیست‪.‬‬ ‫‪23‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 23 ‫سینمای ایران‬ ‫در مسـیر پیشـرفت‬ ‫«بدون قرار قبلی» و سینمای معنویت گرا‬ صفحه 24 ‫احسان دبیروزیری‬ ‫بحث اول‪ :‬معناگرا یا معنویت گرا؟‬ ‫در سال های اخیر‪ ،‬بحث فیلم های موسوم‬ ‫به «معناگرا» هم در میان مدیران ســینمایی‬ ‫و هم بین منتقــدان داغ بوده اســت‪ .‬اما به نظر‬ ‫می رســد اســتفاده فراوان از این واژه منجر به‬ ‫بروز سوءتفاهم هایی شــده است‪ .‬وقتی فیلمی‬ ‫را معناگرا می نامیم‪ ،‬چنین به نظر می رســد که‬ ‫ســاختمان این فیلم بر پایه یک معنای خاص‬ ‫بنا شده اســت و این یعنی معنا در دیگر فیلم ها‬ ‫اهمیت چندانی ندارد‪ .‬این در حالی اســت که‬ ‫هر فیلمــی از جهان بینی مشــخصی بهره مند‬ ‫اســت و این یعنی دارد معنای خاصی را منتقل‬ ‫می کند (حتی اگر ســازندگان ان فیلم ذره ای‬ ‫به این مسائل فکر نکرده باشند)‪ .‬به عنوان مثال‬ ‫فیلم های عموماً سطح پایینی را در نظر بگیرید‬ ‫که در دو دهه اخیر زیاد ساخته شده اند و عمدتاً با‬ ‫فیلمفارسی های قدیمی هم ارز دانسته می شوند‪.‬‬ ‫تمام این فیلم ها دارند افــکار و ایده هایی را به‬ ‫تماشاگر منتقل می کنند‪ :‬ثروت فساد می اورد؛‬ ‫راه زندگی ارام و شــاد از قناعت و پشت پا زدن‬ ‫به فرصت های رسیدن به قدرت و ثروت بی حد‬ ‫می گذرد؛ اگر دل پاکی داشته باشید می توانید‬ ‫دل فردی از جنس مخالــف و متعلق به طبقه‬ ‫اقتصادی متفاوتــی را به دســت بیاورید؛ اخر‬ ‫شاهنامه خوش اســت و‪ ...‬درست است که این‬ ‫معانی در این اثار عموماً به شــکلی سطحی و‬ ‫پیش پاافتاده منتقل می شــوند امــا به هرحال‬ ‫نمی توان انکار کرد که چنین مضامینی در این‬ ‫اثار وجود دارند‪.‬‬ ‫در چنین شرایطی‪ ،‬به نظر می رسد استفاده‬ ‫از لفــظ «معنویت گــرا» بــرای فیلم هایی که‬ ‫تاکنون معناگرا نامیده می شــدند مناســب تر‬ ‫باشد‪ .‬ان چه این دسته از اثار را از فیلم های دیگر‬ ‫سینمای ایران متمایز می کند این است که امور‬ ‫و احساساتی معنوی را محور مضامین خود قرار‬ ‫می دهند‪ .‬کشمکش های موجود در این دسته از‬ ‫اثار عموماً درونی است (و همین امر‪ ،‬جنبه ادبی‬ ‫این فیلم ها را تقویت می کند) و قرار نیست لزوماً‬ ‫با قصه گویی به ســبک داستان گویی کالسیک‬ ‫روبه رو باشیم‪ .‬شخصیت های اصلی این قبیل اثار‬ ‫بیشتر جست وجوگرند تا عمل گرا‪ .‬حتی ممکن‬ ‫است روند روابط علّی برای القاء حسی از معجزه‬ ‫(یا هر شــکلی از تاثیرگذاری فرامادی دیگری)‬ ‫مختل شــود‪ .‬بنابراین داریم در مورد جنسی از‬ ‫سینما صحبت می کنیم که ظاهرا ً نیاز به شیوه‬ ‫روایی مخصوصی دارد‪.‬‬ ‫بحث دوم‪ :‬تاریخچه‬ ‫تالش برای ســاخت فیلم هایی با محوریت‬ ‫پیام های معنوی از دهه شــصت در ســینمای‬ ‫ایران به طور جدی دنبال شد‪ .‬شاید بتوان «ان‬ ‫سوی مه» (منوچهر عسگری نســب‪)1364 ،‬‬ ‫را پیش قراول این دســته از اثار دانست‪ .‬در ان‬ ‫دوران‪ ،‬ســینماگران هنوز در پی یافتن الگویی‬ ‫مورد تایید مدیران وقت برای فیلمسازی بودند‪.‬‬ ‫اکثر فیلم های مهم ان سال های سینمای ایران‬ ‫یا اثار پر تعقیب وگریز در مورد خیانت ها و فساد‬ ‫موجود در دربار نظام شاهنشاهی و سازمان های‬ ‫متعلق به ان نظام (از جمله ســاواک) بودند یا‬ ‫ملودرام هایی خانوادگی که ســعی می کردند‬ ‫به نظر می رسد‬ ‫استفاده از لفظ‬ ‫«معنویت گرا» برای‬ ‫فیلم هایی که تاکنون‬ ‫معناگرا نامیده‬ ‫می شدند مناسب تر‬ ‫باشد‪ .‬ان چه این دسته‬ ‫از اثار را از فیلم های‬ ‫دیگر سینمای ایران‬ ‫متمایز می کند این‬ ‫است که امور و‬ ‫احساساتی معنوی‬ ‫را محور مضامین‬ ‫خود قرار می دهند‪.‬‬ ‫کشمکش های موجود‬ ‫در این دسته از اثار‬ ‫عموماً درونی است (و‬ ‫همین امر‪ ،‬جنبه ادبی‬ ‫این فیلم ها را تقویت‬ ‫می کند) و قرار نیست‬ ‫لزوماً با قصه گویی به‬ ‫سبک داستان گویی‬ ‫کالسیک روبه رو‬ ‫باشیم‪ .‬شخصیت های‬ ‫اصلی این قبیل اثار‬ ‫بیشتر جست وجوگرند‬ ‫تا عمل گرا‬ ‫درس رضایت و قناعت به مخاطبان بدهند‪ .‬در‬ ‫چنین شرایطی‪ ،‬سید محمد بهشتی (مدیرعامل‬ ‫وقت بنیاد سینمایی فارابی) با نگارش فیلمنامه‬ ‫«ان سوی مه» سینمای الگو را به دست اندرکاران‬ ‫ســینمای ایران معرفی کرد‪« .‬ان سوی مه» در‬ ‫دقایق اول ممکن است یکی از همان فیلم هایی‬ ‫به نظر برســد که با محوریــت تعقیب وگریز و‬ ‫کنش های بیرونی قرار است توجه تماشاگران‬ ‫را به خود جلب کنند‪« .‬ان ســوی مه» داستان‬ ‫فردی به نام مهــدی قوامی را دنبال می کند که‬ ‫پس از دریافت حکم فرمانداری یکی از شهرهای‬ ‫شمالی برای انجام وظیفه با خودروی شخصی‬ ‫عازم منطقه می شود اما در راه مورد تعقیب سه‬ ‫مرد ناشناس قرار می گیرد‪.‬‬ ‫با این وجود به تدریج شرایط تغییر کرده و‬ ‫ماجرایی که مهدی قوامی از سر می گذراند‪ ،‬عم ً‬ ‫ال‬ ‫به سفری درونی و سیر و سلوکی عارفانه تبدیل‬ ‫می شود‪ .‬فیلم پر از اشاره به اعجاز است‪ .‬منطق‬ ‫علّی به شکلی اگاهانه زیر پا گذاشته می شود تا‬ ‫این حس به تماشــاگر منتقل شود که نیرویی‬ ‫فراتر از درک بشر مراقب افراد پاکی چون قوامی‬ ‫اســت‪ :‬مردان خبیث به علت ریزش کوه کشته‬ ‫می شوند‪ ،‬مه غلیظی که جاده را فرا می گیرد به‬ ‫اختفای قوامی کمک می کند‪ ،‬و حتی حرکات‬ ‫الستیک های ماشین هم انگار تحت کنترل ان‬ ‫قدرت ماورایی هستند‪.‬‬ ‫«ان ســوی مه» در مجموع با اســتقبال‬ ‫کم وبیش گرمی از ســوی منتقدان روبه رو شد‬ ‫اما نکته مهم تر‪ ،‬حضور سید محمد بهشتی پشت‬ ‫این فیلم بود؛ اتفاقی که باعث شد خیلی ها به این‬ ‫نتیجه برسند که ان جنسی از سینما که توسط‬ ‫«ان سوی مه» معرفی شد‪ ،‬قرار است به عنوان‬ ‫ســینمای الگو تثبیت شــود‪ .‬حمایت مدیران‬ ‫سینمایی از نمایش گســترده اثار فیلمسازانی‬ ‫چون اندری تارکوفســکی و سرگئی پاراجانف‬ ‫(از جمله مرور اثار ان ها در جشنواره فیلم فجر)‬ ‫هم به این موج دامن زد‪ .‬مشخصاً ان ها در تالش‬ ‫بودند تا جریانی را به ســبک اثار دو فیلمســاز‬ ‫مطرح نام برده در سینمای ایران به راه بیاندازند‪.‬‬ ‫در نتیجه بسیاری از فیلمســازان رو به ساخت‬ ‫فیلم هایی اوردند که چرخه ای از فیلم ها (موسوم‬ ‫به «سینمای عرفانی») را در سینمای ایران ایجاد‬ ‫کرد‪ .‬اکثر فیلم های این دســته‪ ،‬اثاری تقلیدی‬ ‫بودند که به نظر می رســید فقط برای کســب‬ ‫امکانات و تسهیالت ساخته می شدند و بنابراین‬ ‫هم فروش پایینی داشتند و هم از سوی منتقدان‬ ‫با استقبال روبه رو نشدند‪ .‬در نتیجه با فیلم هایی‬ ‫روبه رو بودیم که خیلی زود فراموش شدند‪.‬‬ ‫شــاید تنها نمونه ماندگار فیلم هایی که در‬ ‫ان دوره به مباحث عرفانی اشــاره می کردند‪،‬‬ ‫«هامــون» (داریــوش مهرجویی) باشــد که‬ ‫البته از جملــه به خاطر رویکــرد هجوالودش‬ ‫نســبت به روشــنفکری غالب در ان دوران با‬ ‫اثار دیگر تفاوت پیدا می کرد‪ .‬هر چند شــیوه‬ ‫روایی «هامون» مشــخصاً متاثر از ســینمای‬ ‫مدرن اروپــا (به طور خــاص فیلم های فدریکو‬ ‫فلینی از جمله «هشــت ونیم») بــود و این هم‬ ‫‪25‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 25 ‫فیلم ماه‬ ‫یکی دیگر از تفاوت های «هامون» با فیلم هایی‬ ‫به شمار می رفت که اشفتگی روایی شان بیشتر‬ ‫از سر ناتوانی به نظر می رســید تا یک انتخاب‬ ‫حساب شــده‪ ،‬اما در «هامون» هم می شــد ر ّد‬ ‫مضامین تکرارشونده اثار ســینمای عرفانی را‬ ‫پیدا کرد‪ .‬طرفداران «هامون» حتماً نریشــن‬ ‫مشهور اواخر فیلم را با صدای خسرو شکیبایی‬ ‫به خاطر دارند‪« :‬خدایا یه معجزه‪ .‬برای منم یه‬ ‫معجزه بفرســت‪ .‬مثل ابراهیم‪ »...‬وقتی اندکی‬ ‫بعد‪ ،‬خودروی هامون در اســتانه سقوط به دره‬ ‫متوقف می شود‪ ،‬می توانســتیم ان را نشانی از‬ ‫همان اعجازی بدانیم که حمید هامون در پی ان‬ ‫بود‪ .‬باز هم علیت به شکل اگاهانه ای مخدوش‬ ‫می شد تا یک اتفاق ناگهانی‪ ،‬نکته ای را در مسیر‬ ‫سیر و سلوک درونی شخصیت به او بفهماند‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪26‬‬ ‫بحث سوم‪ :‬رضا میرکریمی‬ ‫ســاخت فیلم هایی با مضامیــن عرفانی و‬ ‫معنوی هیچ گاه در سینمای ایران متوقف نشد‪.‬‬ ‫چنین اتفاقی به هیچ وجه غیرطبیعی نبود‪ .‬از یک‬ ‫طرف مدیران ســینمایی عموماً از تولید چنین‬ ‫فیلم هایی حمایت می کردند و از طرف دیگر با‬ ‫فیلم هایی روبه رو بودیم که بازتاب عقاید بسیاری‬ ‫از مردم محسوب می شــدند‪ .‬اما دهه هشتاد را‬ ‫می توان اغاز موج جدیدی از این اثار دانســت‪.‬‬ ‫رضا میرکریمی‪ ،‬به خصوص با فیلم درخشــان‬ ‫«خیلی دور‪ ،‬خیلی نزدیک» نقش مهمی در پا‬ ‫گرفتن این جریان تازه داشت‪.‬‬ ‫«خیلی دور‪ ،‬خیلی نزدیک» از جنبه هایی‬ ‫با اکثر فیلم های معنویت گرای سینمای ایران‬ ‫متفاوت بــود‪ .‬در این زمینه الاقــل می توان به‬ ‫سه جنبه اشاره کرد‪ .‬در وهله اول‪ ،‬نگاه رحمانی‬ ‫میرکریمی به ادم ها است که جلب نظر می کند‪.‬‬ ‫در بســیاری از اثار او شــاهد این هســتیم که‬ ‫ادم های مختلــف تقریباً به یک انــدازه امکان‬ ‫رســتگاری دارند‪ .‬در فیلمی مثل «خیلی دور‪،‬‬ ‫خیلی نزدیک» عنصری به نام شخصیت منفی‬ ‫حضور ندارد‪ .‬ادم ها اگر از مسیر معنوی منحرف‬ ‫شــده باشــند‪ ،‬باز هم افرادی همدلی برانگیز‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫مورد بعدی‪ ،‬نوع نگاه میرکریمی به دوگانه‬ ‫عناصر معنوی‪ /‬عناصر مادی است‪ .‬برخالف اکثر‬ ‫نمونه های فیلم های معنویت گرا که بنیان فکری‬ ‫خود را بر اســاس تقابل این دو وجه پایه ریزی‬ ‫می کنند‪ ،‬در «خیلــی دور‪ ،‬خیلــی نزدیک»‬ ‫حال وهوای معنــوی از دل عناصر مادی ایجاد‬ ‫می شود‪ .‬تعلق مادی قرار نیست به خودیِ خود‬ ‫نشان دهنده منفی بودن شخصیت یا عقب افتادن‬ ‫از مســیر معنویت قلمداد شود‪ .‬شخصیت های‬ ‫معنوی هم قرار نیست ادم های منزوی و بریده از‬ ‫تعلقات مادی باشند‪ .‬نمونه اش شخصیت روحانی‬ ‫(با بازی به یادماندنی افشین هاشمی) که درس‬ ‫مهمی به شخصیت اصلی می دهد اما به هیچ وجه‬ ‫دور از مسائل روز نیست‪.‬‬ ‫دوری از تقابل ذکرشــده به ویژگی ســوم‬ ‫منجر می شــود‪ .‬تماشــای «خیلی دور‪ ،‬خیلی‬ ‫نزدیک» حــس دوگانه ای در تماشــاگر ایجاد‬ ‫می کند‪ .‬در برخی از موارد متوجه نمی شــویم‬ ‫ان چه که داریم می بینیم همان اعجازی است‬ ‫که در فیلم های معنویت گرا زیــاد دیده ایم یا‬ ‫اتفاقی کام ً‬ ‫ال این جهانی و مرتبط با روابط علّی‪.‬‬ ‫اوج این حــس دوگانــه را در پایان بندی فیلم‬ ‫شاهدیم‪ .‬دســتی که به سوی شخصیت اصلی‬ ‫دراز می شود را می توان دست فرزندش دانست‬ ‫که به کمک پدر امده اســت‪ .‬این دیدگاه کام ً‬ ‫ال‬ ‫قابل توجیه است و روابط علت و معلولی جوری‬ ‫چیده شده اند که رسیدن به این‬ ‫پایان را منطقی جلوه دهند‪.‬‬ ‫امــا در عین حــال تصویر‬ ‫پایانی تصویری استعاری‬ ‫هم به نظر می رسد‪ .‬انگار‬ ‫دستی از اسمان پایین‬ ‫امده تا به شخصیت‬ ‫پایان بندی‬ ‫«بدون قرار قبلی»‬ ‫همان حس وحال‬ ‫دوگانه تصویر نهایی‬ ‫«خیلی دور‪ ،‬خیلی‬ ‫نزدیک» را ایجاد‬ ‫می کند‬ ‫کمک کند و ما داریم نمود بیرونی رســتگاری‬ ‫درونی او را مشــاهده می کنیم‪ .‬این شــکل از‬ ‫پایان بندی هم قابل درک و توجیه است‪ .‬بنابراین‬ ‫میرکریمی توانست حس معجزه را در مخاطب‬ ‫فیلمش ایجاد کند بدون این که در این راه قرار‬ ‫باشد قید روابط علّی را بزند‪.‬‬ ‫بحث چهارم‪ :‬بدون قرار قبلی‬ ‫هفده ســال بعــد از «خیلــی دور‪ ،‬خیلی‬ ‫نزدیک»‪ ،‬فیلــم تازه بهــروز شــعیبی به نام‬ ‫«بدون قرار قبلی» هم قرار است حس مشابهی‬ ‫را در مخاطــب بیدار کنــد‪ .‬در این جا با فیلمی‬ ‫روبه روییم که بخش عمده داســتانش در شهر‬ ‫مشــهد و پیرامون حرم امام رضا (ع) می گذرد‪.‬‬ ‫تجربه پیشــین ما از مواجهه بــا فیلم هایی در‬ ‫فضای مشابه‪ ،‬انتظار وقوع یک اتفاق اعجازامیز‬ ‫و غیرقابل پذیرش به واســطه روابــط متعارف‬ ‫روزمره را تقویت می کند‪ .‬همه ما وقایع مرتبط با‬ ‫شفایافتن انسان های بیمار در بارگاه امام رضا (ع)‬ ‫را شنیده ایم و در فیلم های سینمایی هم شاهد‬ صفحه 26 ‫روابط چنین اتفاقاتی بوده ایم‪ .‬نکته این است که‬ ‫سازندگان «بدون قرار قبلی» هم به طور خاص‬ ‫چنین انتظاراتی را ایجــاد می کنند‪ .‬در فیلم با‬ ‫کودکی مبتال به اوتیسم به نام الکس روبه روییم‪.‬‬ ‫امدن الکس به ایران همراه با مادرش این‬ ‫انتظار را ایجاد می کند که قرار اســت با روایت‬ ‫مشابهی از شفا یافتن روبه رو باشیم‪ .‬اما توحیدی‬ ‫و تراب بیگــی (فیلمنامه نویســان «بدون قرار‬ ‫قبلی») و بهروز شعیبی (کارگردان فیلم) تمرکز‬ ‫بر روابط علــت و معلولی را از یــاد نمی برند‪ .‬ما‬ ‫شاهد این هســتیم که چگونه حضور الکس در‬ ‫محیطی گرم و صمیمــی (کام ً‬ ‫ال خالف فضایی‬ ‫که در المان با ان مواجه بود) به این بهبود کمک‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫در چنین شــرایطی‪ ،‬پایان بنــدی «بدون‬ ‫قرار قبلی» همان حس وحــال دوگانه تصویر‬ ‫نهایی «خیلــی دور‪ ،‬خیلی نزدیــک» را ایجاد‬ ‫می کند؛ جایی که الکس با شــنیدن و تماشای‬ ‫نقاره خوانی مبهوت بر جا می ماند‪ .‬انتخاب این‬ ‫صحنه به عنوان پایان بنــدی فیلم‪ ،‬چند نتیجه‬ ‫مهم را به طور همزمان بار می اورد‪ .‬اوالً حســی‬ ‫از وجود عواطفی غیرمــادی را موکد می کند‪.‬‬ ‫مشخصاً ان چه الکس را تحت تاثیر قرار می دهد‬ ‫صرفاً صدای ساز نیســت بلکه ترکیبی است از‬ ‫اجزاء فضای حرم کــه حال وهوایی ملکوتی را‬ ‫ایجاد می کنند‪ .‬در طول فیلــم بارها روی این‬ ‫اجزاء تاکید شده و حاال تاثیر کنار هم قرارگرفتن‬ ‫این عناصر را مشاهده می کنیم‪ .‬از سوی دیگر‪،‬‬ ‫همان طور که اشاره شد‪ ،‬بهبود تدریجی شرایط‬ ‫الکس ناشی از رفتار مهربانانه و صمیمانه نرگس‬ ‫(الهام کردا)‪ ،‬خانــواده اش و حتی افراد دیگری‬ ‫همچون علی مشــایخ (مصطفی زمانی) است‪.‬‬ ‫الکس در ایران شکلی از همدلی را دریافت کرده‬ ‫که در المــان حتی از ســوی نزدیکانش (مث ً‬ ‫ال‬ ‫مادربزرگش) هم دریافت نکرده بود‪ .‬پس از این‬ ‫جنبه با روابطی کام ً‬ ‫ال مادی روبه روییم‪ .‬از یک‬ ‫جنبه دیگر‪ ،‬ان چه در این لحظه برای الکس‬ ‫اتفاق می افتد هم ارز خاطره ای اســت که‬ ‫یاسمین (پگاه اهنگرانی) از کودکی اش‬ ‫تعریف کرده بود‪ .‬انگار تاریخ دارد تکرار‬ ‫می شود‪ .‬این تکرار و قرار گرفتن فرزند در‬ ‫جایگاهی که مادرش پیش از این تجربه‬ ‫کرده بود‪ ،‬نکته ای نیســت که بتوان تنها‬ ‫با اتکا به روابط علّی توجیهش کرد‪ .‬انگار‬ ‫دســتی فراتر از ادم های عادی دارد یاسمین‬ ‫و فرزندش را به ســمتی هدایت می کند که در‬ ‫جایگاهی مشابه هم قرار گیرند‪.‬‬ ‫ســازندگان «بدون قرار قبلی» با استفاده‬ ‫از تمهیداتی که نمونــه ای از ان را ذکر کردیم‪،‬‬ ‫موفق به اجتناب از افتــادن در دام اغراق های‬ ‫تحمیلی بعضی از اثار معنویت گرا می شــوند‪.‬‬ ‫ان ها به خوبــی فهمیده اند که اگر قرار اســت‬ ‫فیلم هایی با مضامین معنوی بسازند که قابلیت‬ ‫برقــراری ارتباط با گروه های گســترده تری از‬ ‫مخاطبان را داشته باشد باید از نمایش اتفاقات‬ ‫اغراق شده دوری کنند‪ .‬به عنوان مثال در طول‬ ‫فیلم بحث هایی در مورد ارزوی یاسمین برای‬ ‫حرف زدن الکــس مطرح می شــود‪ .‬وقتی در‬ ‫طول فیلم گفته می شــود که الکس ظاهرا ً در‬ ‫حضور فرزنــدان نرگس چنــد کلمه ای حرف‬ ‫زده است‪ ،‬با مسیری روبه رو می شویم که به نظر‬ ‫می رسد با نمایش صحبت کردن الکس به پایان‬ ‫خواهد رسید‪ .‬در سکانس اخر‪ ،‬همه چیز برای‬ ‫رسیدن به این نتیجه فراهم به نظر می رسد‪ .‬اما‬ ‫فیلمنامه نویسان «بدون قرار قبلی» از گنجاندن‬ ‫چنین ایــده ای اجتناب کرده اند‪.‬‬ ‫می توان دلیل ایــن خودداری‬ ‫را درک کــرد‪ .‬رســیدن بــه‬ ‫نتیجه ذکرشــده می توانست‬ ‫حال وهوایــی شــعاری به اثر‬ ‫بدهد درحالی کــه در «بدون‬ ‫قرار قبلــی» قرار نیســت با‬ ‫هیچ شکلی از گل درشت‬ ‫بودن روبه رو باشــیم‪.‬‬ ‫در «بدون قرار‬ ‫قبلی» قرار نیست‬ ‫با هیچ شکلی از‬ ‫گل درشت بودن‬ ‫روبه رو باشیم‪ .‬این‬ ‫را می توان یکی‬ ‫از ویژگی های‬ ‫قابل تحسین‬ ‫تازه ترین ساخته‬ ‫بهروز شعیبی‬ ‫دانست‬ ‫ایــن ویژگی را می تــوان یکــی از ویژگی های‬ ‫قابل تحسین تازه ترین ســاخته بهروز شعیبی‬ ‫دانست‪.‬‬ ‫بحث پنجم‪ :‬گام بعدی‬ ‫ان چه تاکنون مورد بحث قرار گرفت‪ ،‬نشان‬ ‫می دهد که سینمایی که می توان معنویت گرا‬ ‫نام گــذاری اش کــرد در طول این ســال ها با‬ ‫پیشرفت هایی روبه رو شــده است‪ .‬در حالی که‬ ‫زمانی اغراق های موجــود در فیلم های متعلق‬ ‫به این دسته از نظر دراماتیک ازاردهنده جلوه‬ ‫می کرد‪ ،‬حاال با فیلم هایی روبه رو هســتیم که‬ ‫مضامین معنوی خــود را بدون چنگ انداختن‬ ‫به شــعارهای اغراق امیز بــه مخاطب منتقل‬ ‫می کنند‪ .‬با این وجود شــاهد این هستیم که‬ ‫فروش فیلم هایی از قبیل «بدون قرار قبلی» هنوز‬ ‫چندان باال نیست‪ .‬شاید بتوان عدم موفقیت در‬ ‫کشاندن تماشــاگر انبوه به سالن های سینما را‬ ‫ناشی از عوامل مختلفی دانســت‪ .‬یکی از این‬ ‫عوامل‪ ،‬شیوه روایت این فیلم ها است که عمدتاً‬ ‫مبتنی بر کنش های درونی اســت‪ .‬در واقع در‬ ‫چنین اثاری کمتــر شــاهد فعل وانفعاالت و‬ ‫تعلیق هــای بیرونی هســتیم و ان چه اهمیت‬ ‫اصلی را دارد‪ ،‬ســفر و تحول درونــی قهرمان‬ ‫است‪ .‬این ویژگی را لزوماً نمی توان نقطه ضعف‬ ‫فیلم ها قلمداد کرد‪ .‬این‪ ،‬انتخابی اســت برای‬ ‫روایت داســتان که در جای خود می توان برای‬ ‫مخاطب خاص تاثیرگذار هم باشد‪ .‬بسیاری از‬ ‫فیلم های درخشان تاریخ ســینما نتوانسته اند‬ ‫به فروش باالیی دست پیدا کنند اما این اتفاق‬ ‫ذره ای از ارزش ان فیلم ها کم نکرده اســت‪ .‬در‬ ‫خیلی از این موارد هم با تمرکز بر فعل وانفعاالت‬ ‫درونی روبه روییم‪ .‬به طور خاص‪ ،‬این انتخاب در‬ ‫«بدون قرار قبلی» هم انتخاب مناسبی به نظر‬ ‫می رسد‪ .‬با این وجود‪ ،‬شاید قدم بعدی سینمای‬ ‫معنویت گرا رفتن به سمت روایت هایی بیرونی تر‬ ‫باشد‪ .‬به بیان دیگر‪ ،‬در کنار فیلم های قابل تاملی‬ ‫چون «خیلی دور‪ ،‬خیلی نزدیک» و «بدون قرار‬ ‫قبلی» می توانیم شاهد اثار دیگری نیز باشیم که‬ ‫مضامین مشابهی را منتقل کنند اما از الگوهایی‬ ‫برای انتقــال این مضامین اســتفاده کنند که‬ ‫قابلیت ارتباط با مخاطبان بیشــتری را داشته‬ ‫باشد‪ .‬این دستاوردی است که گاه در بعضی از‬ ‫فیلم های امریکایی‪ ،‬اروپایی و حتی اسیایی هم‬ ‫مشاهده می کنیم‪ :‬فیلم هایی در مورد ادم هایی‬ ‫که ظاهرا ً هیچ ویژگی معنوی عجیبی ندارند و‬ ‫نتیجه ای هم که می گیرند کام ً‬ ‫ال مادی به نظر‬ ‫می رسد اما مخاطب جدی‪ ،‬بعد از ته نشین‬ ‫شدن فیلم‪ ،‬می تواند رگه های مهمی از سیر‬ ‫و ســلوکی معنوی را هم در شخصیت ها‬ ‫مشاهده کند‪ .‬تاکید این فیلم ها بر عملگرا‬ ‫بودن قهرمان و تعدد کنش های بیرونی‬ ‫است‪ .‬اما در انتها‪ ،‬حسی از معنویت هم‬ ‫به تماشاگر دست می دهد‪ .‬رسیدن‬ ‫به این دستاورد‪ ،‬شاید کلید تبدیل‬ ‫فیلم هــای معنویت گرا بــه اثاری‬ ‫پرمخاطب تر باشد‪.‬‬ ‫‪27‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 27 ‫سینمای ایران‬ ‫سید اریا قریشی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪28‬‬ ‫می توان مایه های مشترکی را میان‬ ‫برخی از ساخته های بهروز شعیبی پیدا‬ ‫کرد‪ .‬با این وجود به نظر می رســد در‬ ‫سینمای او تفاوت ها بیش از شباهت ها‬ ‫خودنمایــی می کنند‪ .‬می توان حدس‬ ‫زد که شــعیبی تمایلی به تکرار خود‬ ‫ندارد و در مسیرهای متفاوتی حرکت‬ ‫می کند‪« .‬بدون قرار قبلی» ادامه همین‬ ‫مسیر است‪.‬‬ ‫رابطهایرانی ها‬ ‫با امام رضا (ع) یک‬ ‫تعلقخاطرجمعیاست‬ ‫گفت وگو با بهروز شعیبی‪ ،‬کارگردان «بدون قرار قبلی»‬ صفحه 28 ‫اکثر فیلم هایی که در ســال های اخیر‬ ‫با محوریت شهر مشــهد و امام رضا‬ ‫(ع) دیده ایم‪ ،‬تقریباً به طــور کامل بر‬ ‫جنبه مذهبی تمرکز داشــته اند‪ .‬یکی‬ ‫از ویژگی های قابل توجــه «بدون قرار‬ ‫قبلی» این اســت که شما بحث ارادت‬ ‫به امام رضــا (ع) و ان فرهنگ را انگار‬ ‫بخشی از یک مجموعه فرهنگی سنتی و‬ ‫بومی ایرانی نشان داده بودید‪ .‬یعنی این‬ ‫بحث در فیلم شما در کنار مواردی چون‬ ‫کاشی کاری‪ ،‬سفال گری و موسیقی سنتی‬ ‫قرار می گرفت‪ .‬اولین باری که یاسمین‬ ‫(پگاه اهنگرانی) و مهندس مشــایخ‬ ‫(مصطفی زمانی) به حرم امام رضا (ع)‬ ‫می روند بحث «هنر کاشی کاری» مطرح‬ ‫و بر این ترکیب شدگی تاکید می شود‪.‬‬ ‫ایا از ابتدا این ایده در ذهن شــما بود‬ ‫که این مجموعه را به عنوان یک کلّیّت‬ ‫ناگسســتنی از زندگی ایرانیان نشان‬ ‫دهید؟‬ ‫صد در صد‪ .‬زمانی که می خواســتیم‬ ‫روی قصه« بدون قرار قبلــی» کار کنیم‪ ،‬با‬ ‫اقای توحیدی به قصه های دیگری هم فکر‬ ‫می کنیم‪ .‬در یکــی از طرح هایی که اقای‬ ‫توحیدی نوشــته بودند‪ ،‬قصه کاشی کاری‬ ‫(به خصوص کاشــی کاری حرم) خط اصلی‬ ‫قصه بود‪ .‬علی مشایخ جایی از فیلم می گوید‬ ‫کمتر کســی می داند که این ها چقدر ارزش‬ ‫هنری دارند‪ .‬در کشوری زیست می کنیم که‬ ‫شهرهای مختلف معماری های ویژه ای دارند‬ ‫و اقلیم ها و جغرافیاهای مختلف‪ ،‬هنرهای‬ ‫مخصوص به خودشان را دارند‪ .‬وقتی این را با‬ ‫خراسان و حرم امام رضا (ع) که قلب خراسان‬ ‫اســت پیوند می زنیم‪ ،‬با این نکته روبه رو‬ ‫می شــویم که در هر دوره‪ ،‬هر کسی امده‬ ‫بخشی از وجودش را برای این حرم گذاشته‬ ‫و نتیجه تبدیل شده به معماری صحن قدیم‬ ‫(یا صحن انقالب)‪ ،‬یا معماری صحن ازادی‬ ‫یا مسجد گوهرشاد‪ .‬این ها را نمی شود صرف ًا‬ ‫مســائلی مربوط به یک گروه خاص دانست‬ ‫بلکه متعلق به همه ایرانیان است‪ .‬چون رابطه‬ ‫ما ایرانی ها با امام رضا (ع) متعلق به یک تفکر‬ ‫خاص نیســت بلکه یک تعلق خاطر جمعی‬ ‫است‪ .‬درست است که این رابطه در صورت‬ ‫داشتن یک پیوند معنوی و مذهبی قو ی تر‬ ‫می شود ولی به همان نسبت هم بعضی ها شاید‬ ‫دوست داشته باشند که این رابطه را شخصی‬ ‫کرده و از نمایش بیرونــی اش پرهیز کنند‪.‬‬ ‫چقدر خوب اســت که به این قاعده احترام‬ ‫بگذاریم که خیلی از مردم دوســت دارند‬ ‫ارتباط های مذهبی و معنوی شان ارتباط های‬ ‫شخصی باشد و نمی خواهند نمایش بیرونی‬ ‫داشته باشند‪ .‬مهم ترین جایی که بروز این‬ ‫قاعده را می بینید‪ ،‬حرم امام رضا (ع) است‪.‬‬ ‫کافی است شما چند ساعت در حرم امام رضا‬ ‫(ع) باشید‪ .‬طیف گســترده ادم هایی که به‬ ‫حرم می ایند تفاوت فراوانی در لهجه‪ ،‬لباس‪،‬‬ ‫تحصیالت و فرهنگ دارنــد اما همه از یک‬ ‫نقطه مشترک برخوردارند‪ .‬ضمن این که ان جا‬ ‫نمی دانیم چه کسی به چه کسی برتری دارد‪.‬‬ ‫انگار همه در یک سطح و در کنار هم به یک‬ ‫تعلق خاطر مشترک فکر می کنند‪« .‬بدون‬ ‫قرار قبلی» برای من از این حیث‪ ،‬همین نگاه‬ ‫را دنبال می کرد‪ :‬یعنی به جای نمایش بیرونی‬ ‫ارتباط ما ایرانی ها با امام رضا (ع) دوســت‬ ‫داشتم بیشتر به ان ارتباط شخصی و فردی‬ ‫بپردازم‪.‬‬ ‫در مواردی‪ ،‬نشــانه های فرهنگ بومی‬ ‫کارکرد دراماتیک پیدا می کنند‪ .‬بیایید‬ ‫روی یکی از این موارد‪ ،‬یعنی سفال گری‪،‬‬ ‫تمرکز کنیم‪ .‬جایی از فیلم‪ ،‬شــخصیت‬ ‫اقا نصراهلل که می خواهد از خانه اش در‬ ‫مقابل ساخت هتل محافظت کند‪ ،‬برای‬ ‫مقابله با کارگرانی که در حال ساخت هتل‬ ‫هستند گلدان هایی سفالی به سمت ان ها‬ ‫پرت می کند‪ .‬چه در مرحله فیلمنامه و چه‬ ‫در اجرا‪ ،‬به کارکرد نمادین این سکانس‬ ‫یا سکانس های مشابه فکر کرده بودید؟‬ ‫بخش هایی از اســتنباط فعلی ما‪ ،‬لزوم ًا‬ ‫از این منظر مورد توجه قرار نگرفته اســت‪.‬‬ ‫اما هنگام طراحی و تولیــد اتفاق مهم تری‬ ‫برای ما رخ می دهد‪ .‬ما با قالب شــخصیت و‬ ‫تعریفی که از او داریم‪ ،‬پیرامون او را طراحی‬ ‫می کنیم‪ .‬مث ً‬ ‫ال لباس یا لــوازم خانه اش را بر‬ ‫اساس ان قالب می سازیم‪ .‬تنهایی اقا نصراهلل‪،‬‬ ‫قرارگرفتن بین هجوم ساخت وسازها‪ ،‬روند‬ ‫نوگرایی و از بین بردن بخش سنتی را نه فقط‬ ‫در بیرون خانه اش بلکه در وسایل خانه اش هم‬ ‫می بینید‪ .‬قاعدت ًا وقتی هم او قرار است با این‬ ‫روند مقابله کند‪ ،‬وسیله ای از جنس خودش را‬ ‫انتخاب می کند‪ .‬پس در طراحی به گلدان های‬ ‫در کشوری‬ ‫زیست می کنیم که‬ ‫شهرهای مختلف‬ ‫معماری های ویژه ای‬ ‫دارند و اقلیم ها و‬ ‫جغرافیاهای مختلف‪،‬‬ ‫هنرهای مخصوص‬ ‫به خودشان را‬ ‫دارند‪ .‬وقتی این را‬ ‫با خراسان و حرم‬ ‫امام رضا (ع) که قلب‬ ‫خراسان است پیوند‬ ‫می زنیم‪ ،‬با این نکته‬ ‫روبه رو می شویم‬ ‫که در هر دوره‪ ،‬هر‬ ‫کسی امده بخشی‬ ‫از وجودش را برای‬ ‫این حرم گذاشته و‬ ‫نتیجه تبدیل شده به‬ ‫معماری صحن قدیم‬ ‫(یا صحن انقالب)‪ ،‬یا‬ ‫معماری صحن ازادی‬ ‫یا مسجد گوهرشاد‪.‬‬ ‫این ها را نمی شود‬ ‫صرفاً مسائلی مربوط‬ ‫به یک گروه خاص‬ ‫دانست بلکه متعلق‬ ‫به همه ایرانیان است‬ ‫سفالی می رسیم‪ .‬با این وجود اصوالً سفال‪،‬‬ ‫کاشی‪ ،‬معماری و موسیقی مقامی جزء بدنه‬ ‫اصلی قصه ما بوده اند و قرار بود که کاراکتر‬ ‫خودشان را داشته باشند‪.‬‬ ‫کمی هــم در مورد ســبک بصری کار‬ ‫صحبت کنیم‪ .‬در فیلم الگوها و تمهیدات‬ ‫تکرارشــونده ای وجود دارد‪ .‬به عنوان‬ ‫مثال‪ ،‬بازتاب تصاویر شــخصیت ها در‬ ‫شیشه ها (به خصوص یاســمین و در‬ ‫مرحله بعد الکس) یکــی از این الگوها‬ ‫است‪ .‬نمونه اش زمانی است که این دو‬ ‫دارند در قطار به سمت مشهد می روند و‬ ‫انگار دوربین جوری کار گذاشته شده که‬ ‫چهره هر کدام را حتماً به همراه بازتاب‬ ‫تصویرشــان در پنجره قطار به صورت‬ ‫همزمان ببینیم‪ .‬این الگــو در مواردی‬ ‫حتی نوعی پیش اگاهی هم در مخاطب‬ ‫ایجاد می کند که به ان هم می پردازیم‪.‬‬ ‫اما به طور کلی چه ایده ای شــما را به‬ ‫ان جا رساند که این تمهید را به عنوان‬ ‫یک الگوی بصری تکرارشونده در نظر‬ ‫بگیرید؟ ایا قرار اســت بازتاب نوعی‬ ‫دوگانگی در شخصیت های اصلی باشد؟‬ ‫اولین کد ما برای قرار دادن این تصاویر‪،‬‬ ‫رویارویی با خود و بازنمایی پرسوناژها بود‪.‬‬ ‫حتی وقتی شــخصیت ها در فضای دیگری‬ ‫هم هستند این تصاویر را داریم‪ .‬مث ً‬ ‫ال شبی‬ ‫که شخصیت ها در حیاط دارند کباب درست‬ ‫می کنند‪ ،‬هنگامی که یاسمین و نرگس دارند‬ ‫حرف می زنند‪ ،‬تصویر بچه ها و ارشد را هم‬ ‫در شیشــه می بینیم‪ .‬تصویری که پیرامون‬ ‫ما اتفاق می افتد و ما می بینیم‪ ،‬همان چیزی‬ ‫است که زندگی ما را می سازد‪ .‬نمی خواستم‬ ‫منظر بازیگر و جایی کــه دارد نگاه می کند‬ ‫‪29‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 29 ‫فیلم ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪30‬‬ ‫وقتی بخواهیم‬ ‫تهران را معرفی‬ ‫کنیم‪ ،‬اولین تصویری‬ ‫که در ذهن همه‬ ‫می اید میدان ازادی‬ ‫است‪ .‬برای مشهد‪،‬‬ ‫اولین تصویر‪ ،‬تصویر‬ ‫معروف خیابان امام‬ ‫رضا (ع) رو به حرم‬ ‫است‪ .‬ما سعی‬ ‫کردیم از این تصاویر‬ ‫پرهیز و به شکل های‬ ‫دیگری فکر کنیم‪.‬‬ ‫چون به نظرم زندگی‬ ‫و مدل امروز‪ ،‬دیگر‬ ‫ان تعریف قدیمی را‬ ‫ندارد‬ ‫خیلی از خود شــخصیت جدا باشد‪ .‬فکر‬ ‫می کنم یکی از راه های شــناخت پرسوناژ‬ ‫در هر شکلی از طراحی شخصیت‪ ،‬محیط‬ ‫پیرامون است‪ .‬از ســوی دیگر‪ ،‬این تمهید‬ ‫برای ما کارکرد بصری داشت‪ .‬با اقای محمد‬ ‫حدادی (فیلمبردار) از ابتــدا به این فکر‬ ‫کرده بودیم که حتم ًا جاگذاری هایی برای‬ ‫این ارتباط تصویری داشــته باشیم‪ .‬وقتی‬ ‫می خواهیم به یــک رویارویی فکر کنیم‪،‬‬ ‫اولین انتخاب ما همیشه اینه است ولی فکر‬ ‫کردیم شاید همین ارتباط ما با جهان مقابل‪،‬‬ ‫نوعی رویارویی ما با خودمان است و بنابراین‬ ‫از شیشه استفاده کردیم‪.‬‬ ‫یک سری تصاویر در فیلم وجود دارند‬ ‫که از لحــاظ روایی به نظر می رســد‬ ‫چنــدان در دل روایتی کــه داریم از‬ ‫زندگی یاسمین و برگشت او به ایران‬ ‫می بینیم جا نمی گیرند و بیشــتر جنبه‬ ‫مضمونی دارند‪ .‬هنگام تماشای فیلم‬ ‫احســاس می کردم شــاید نبود این‬ ‫تصاویر می توانست بیشــتر به فیلم‬ ‫کمک کند‪ .‬چون مسیر حرکت داستان‬ ‫و نحوه تحول شخصیت به هرحال دارد‬ ‫منتقل می شــود‪ .‬به عنوان مثال فیلم با‬ ‫نمایش رقص چــوب و فضای بومی‬ ‫شروع می شود درحالی که شخصیت‬ ‫ما هنوز به ایران برنگشــته و شــاهد‬ ‫این لحظات نیســت‪ .‬این تمهید البته‬ ‫نوعی پیش اگاهــی در مخاطب ایجاد‬ ‫کرده و بر اهمیت فضا و فرهنگ بومی‬ ‫تاکید می کند‪ .‬ولی چون داستان عمدتاً‬ ‫محدود به چیزی اســت که شخصیت‬ ‫اصلی با ان ها روبه رو می شــود‪ ،‬کمی‬ ‫که جلوتر می رویم احســاس می کنیم‬ ‫شــاید این تصاویر نوعی گسست با‬ ‫مسیر دراماتیک داستان یا شخصیت‬ ‫دارد‪ .‬جایی دیگر‪ ،‬فــردی (که قاعدتاً‬ ‫باید ارشد باشد) در حال نواختن ساز‬ ‫در پس زمینه ای سیاه است و ما تصویر‬ ‫نوازنده را نمی بینیــم‪ .‬نمونه دیگر در‬ ‫همان اوایل کار اســت که تصویری از‬ ‫الک پشتی می بینیم که در اب می افتد‪.‬‬ ‫بعدا ً می فهمیم ان الک پشت در خانه‬ ‫نرگس حضور دارد‪ .‬ولی هنوز شخصیت‬ ‫با ان خانه مواجه نشده است‪ .‬چه چیزی‬ ‫باعث شد این الزام را احساس کنید که‬ ‫این تصاویر را به عنوان کدهایی در فیلم‬ ‫قرار دهید؟‬ ‫راستش من خیلی اهل شرح این ایده ها‬ ‫نیستم‪ .‬اما در مورد تصاویر اول فکر می کنم‬ ‫دارند قصه را شــروع می کنند‪ .‬ما در فیلم‬ ‫پرسوناژ مهمی داریم که در طول فیلم غایب‬ ‫است‪ :‬پدر یاســمین‪ .‬تنها چیزی که از پدر‬ ‫می شناسیم همان چند پالن اول است که از‬ ‫منظر او است‪ :‬سفری که می کند‪ ،‬به اسبادها‬ ‫می رســد‪ ،‬کاغذ و قلمی که دستش است‬ ‫و همان جا می بینیم که دســتش می افتد و‬ صفحه 30 ‫نشان می دهد که همان جا فوت کرده است‪.‬‬ ‫پیوند دو پرسوناژ که یکی شان را قرار است‬ ‫در فیلم نبینیم اما بشناســیم و دیگری را‬ ‫ببینیم‪ ،‬در ابتدای فیلم اتفاق می افتد‪ .‬این‬ ‫را در نظر بگیریم که در اسبادهای نشتیفان‬ ‫دارد اتفاق مهمی در قصه می افتد‪ .‬این اتفاق‬ ‫اولین بار با مرگ پدر رقم می خورد و بار دوم با‬ ‫تغییر رابطه یاسمین و علی‪ .‬پس ان لوکیشن‪،‬‬ ‫لوکیشنی است که نمی شود به یک بار نمایش‬ ‫ان اکتفا کرد‪ .‬طراحی قصه این گونه بود که‬ ‫ان لوکیشن را بشناسیم و معرفی کنیم‪.‬‬ ‫اما ان اینسر ت ها یا تابلوهایی که بین‬ ‫ســکانس ها می امد‪ ،‬برای ما تفسیرهای‬ ‫مختلفی داشت و به مدل های مختلفی هم‬ ‫فکر کردیم تا به چیزی رســیدیم که االن‬ ‫در فیلم هست‪ .‬من فکر می کنم ان تصاویر‬ ‫گسســت به وجود نمی اورند بلکه کارکرد‬ ‫ویژه تری‪ ،‬ورای درام‪ ،‬در خــود دارند‪ .‬ان‬ ‫تابلوها دارند ُکدی به ما می دهند که پیوندی‬ ‫با شعری از استاد شفیعی کدکنی دارند که در‬ ‫فیلم می بینیم‪.‬‬ ‫نکته این است که تصاویر دیگری در‬ ‫فیلم وجود دارند که شاید بتوان گفت‬ ‫این کارکرد مضمونــی را هم در خود‬ ‫دارند اما در دل قصــه هم جا می افتند‪.‬‬ ‫برگردیم به همان بحث بازتاب تصاویر‬ ‫در شیشــه ها‪ .‬وقتی یاسمین و الکس‬ ‫تازه به ایران رسیده اند‪ ،‬یاسمین دارد‬ ‫خیابا ن های تهران را از پشت شیشه‬ ‫ماشــین می بیند و بازتاب تصویری از‬ ‫پل طبیعت را می بینیم که روی شیشه‬ ‫افتــاده و انگار روی چهره یاســمین‬ ‫منطبق می شــود‪ .‬به نظرم امد که این‪،‬‬ ‫جدا از معرفی فضا‪ ،‬یکی از همان موارد‬ ‫پیش اگاهی است؛ یعنی ورود یاسمین به‬ ‫یک محیط جدید و حرکت به سمتی که‬ ‫در ان محیط حل شود یا الاقل از ان تاثیر‬ ‫بگیرد‪ .‬به نظرم چنین تصویری‪ ،‬چون‬ ‫در قالب قصه بیشتر جا افتاده اند‪ ،‬تاثیر‬ ‫بیشــتری هم می گذارند چون فرایند‬ ‫کشف وشهود را برای تماشاگر جذاب تر‬ ‫می کنند‪ .‬با این توصیف مخالفید؟‬ ‫نه‪ .‬خیلی هــم از نکتــه ای که گفتید‬ ‫خوشحالم‪ .‬درســت می گویید‪ .‬مهم ترین‬ ‫چیزی که برای معرفی تهران و مشــهد در‬ ‫ذهن ما بود‪ ،‬این بود کــه از زاویه و ترفندی‬ ‫دیگر استفاده کنیم‪ .‬وقتی بخواهیم تهران‬ ‫را معرفی کنیم‪ ،‬اولین تصویری که در ذهن‬ ‫همه می اید میدان ازادی است‪ .‬برای مشهد‪،‬‬ ‫اولین تصویر‪ ،‬تصویر معروف خیابان امام رضا‬ ‫(ع) رو به حرم است‪ .‬ما سعی کردیم از این‬ ‫تصاویر پرهیز و به شکل های دیگری فکر‬ ‫کنیم‪ .‬چون به نظرم زندگــی و مدل امروز‪،‬‬ ‫دیگر ان تعریف قدیمی را ندارد‪ .‬نه این که‬ ‫ان تعاریف قدیمی دیگر وجود ندارند‪ .‬ان ها‬ ‫هستند اما شاید ان شکل از معرفی برای همه‬ ‫جاری نباشد‪.‬‬ ‫یکی از ویژگی هایی که فکر می کنم هم‬ ‫در برخی از تله فیلم هایی که ساختید‪،‬‬ ‫هم در «دهلیز» و هم به شکلی در «بدون‬ ‫قرار قبلی» وجود داشته‪ ،‬توجه ویژه شما‬ ‫به کودکان یا‪ ،‬شــاید بتوان گفت‪ ،‬نگاه‬ ‫به جهان پیرامــون از دید یک کودک‬ ‫است‪ .‬این ویژگی در «بدون قرار قبلی»‬ ‫به خصوص در نمای پایانی برجســته‬ ‫می شود اما نشانه هایش در طول فیلم‬ ‫قابل ردیابی است‪ .‬این انگار یک دغدغه‬ ‫تکرارشونده در اثار شما است‪ .‬ایا این‬ ‫تکرار اگاهانه است؟ ایا از ابتدا به این‬ ‫قضیه فکــر می کنید یا ناخــوداگاه در‬ ‫فیلم های شما جاری می شود؟‬ ‫هم کودکی ام بخش مهمی از زندگی من‬ ‫اســت و هم به نظرم دنیا با کودکان تعریف‬ ‫می شود‪ ،‬نه با بزرگ ســاالن‪ .‬برای این که‬ ‫بخواهیم هر چیزی را درست‪ ،‬خراب یا ترمیم‬ ‫کنیم‪ ،‬حتم ًا باید به ســراغ نسل بعدی مان‬ ‫برویم‪ .‬بــرای همین به قول شــما حتی در‬ ‫فیلم های ویدیویی‪ ،‬حتی در «دهلیز» فکر‬ ‫می کردم که نوک پیکان ما برای هر اتفاق و‬ ‫معضل و مسئله اجتماعی‪ ،‬رو به نسل بعدی‬ ‫است تا نسل حاضر‪ .‬تنها کاری که نسل حاضر‬ ‫می تواند بکند این اســت که نسل بعدی را‬ ‫نجات داده و به ان نسل در راه درست فکر‬ ‫کردن کمک کند‪ .‬چون جواب کار روی نسل‬ ‫بعد را می توانی به راحتــی در ده یا پانزده‬ ‫سال اینده ببینی‪ .‬این در حالی است که اگر‬ ‫انرژی ات را روی چیزی بگذاری که در زمان‬ ‫حال وجود دارد‪ ،‬قطعــ ًا در بخش محدودی‬ ‫موفق می شوی و ممکن است ان ترمیم یا‬ ‫درست شدن به نسل بعدی منتقل نشود‪ .‬باید‬ ‫اقرار کنم که این رویکرد‪ ،‬کار ما را در زمان‬ ‫فیلم برداری سخت تر و سنگین تر می کند‬ ‫ولی برای من جذاب اســت‪ .‬فکر می کنم تا‬ ‫وقتی توان دارم و ســنّم اجازه کارکردن با‬ ‫کودکان را به مــن می دهد‪ ،‬این کار را انجام‬ ‫خواهم داد‪.‬‬ ‫نام اقای توحیــدی و اقای تراب بیگی‬ ‫به عنوان فیلمنامه نویسان «بدون قرار‬ ‫قبلی» امده است‪ .‬با این وجود در ابتدای‬ ‫همین گفت وگو به این اشــاره کردید‬ ‫که در همان مرحله طراحی داستان هم‬ ‫مشارکت داشتید‪ .‬در این زمینه دو سوال‬ ‫از شما دارم‪ .‬یکی این که این مشارکت‬ ‫در مرحله نگارش متن نهایی فیلمنامه‬ ‫تا چه حد بوده اســت؟ سوال دوم هم‬ ‫این که‪ ،‬به جز تغییرات جزیی که معموالً‬ ‫در مرحله اجرای هر فیلم اتفاق می افتد‪،‬‬ ‫ایا به صالحدید شــما تغییری بعد از‬ ‫مرحله نگارش در فیلمنامه اتفاق افتاد؟‬ ‫من در فیلم هایم این شــانس را داشتم‬ ‫که با نویسندگان خیلی خوبی کار کنم‪ .‬اما‬ ‫در این جا رابطه ای بین من و استادم‪ ،‬فرهاد‬ ‫توحیدی‪ ،‬شکل گرفت که باعث شد هنگام‬ ‫کار کردن اعتماد و گفت وگوی دوطرفه ای‬ ‫به نظرم دنیا‬ ‫با کودکان تعریف‬ ‫می شود‪ ،‬نه با‬ ‫بزرگ ساالن‪ .‬برای‬ ‫این که بخواهیم هر‬ ‫چیزی را درست‪،‬‬ ‫خراب یا ترمیم کنیم‪،‬‬ ‫حتماً باید به سراغ‬ ‫نسل بعدی مان‬ ‫برویم‪ .‬تنها کاری که‬ ‫نسل حاضر می تواند‬ ‫بکند این است که‬ ‫نسل بعدی را نجات‬ ‫داده و به ان نسل در‬ ‫راه درست فکر کردن‬ ‫کمک کند‬ ‫بین ما شکل بگیرد‪ .‬دانشی که اقای توحیدی‬ ‫در فیلمنامه نویسی دارد مثال زدنی و بی نظیر‬ ‫اســت و همیشه دوست داشــتم با ایشان‬ ‫کار کنم‪ .‬هر قدم که با هــم جلو می رفتیم‪،‬‬ ‫احساس می کردم خود ما هم رابطه بهتری‬ ‫با هم پیدا می کنیم‪ .‬زمانی که فیلمبرداری‬ ‫ادم جدا از متن‬ ‫شروع شــد‪ ،‬من دیگر یک ِ‬ ‫نبودم‪ .‬یعنی هم متن بخشی از من بود و هم‬ ‫من‪ ،‬به عنوان کارگردان‪ ،‬بخشی از متن شده‬ ‫بودم‪ .‬گفت وگوی ما (یعنی من‪ ،‬اقای توحیدی‬ ‫و اقای تراب بیگی) ادامه داشت‪ .‬ما تا اخرین‬ ‫روز فیلمبرداری در مورد سکانس ها‪ ،‬لحظاتی‬ ‫که اتفاق افتاده و لحظاتی که می تواند اتفاق‬ ‫بیفتد صحبت می کردیم‪.‬‬ ‫یعنی مدام فیلمنامه تغییر می کرد؟‬ ‫نه این کــه فیلمنامه تغییــر کند ولی‬ ‫سعی می کردیم هر کاری را که از دست مان‬ ‫برمی اید برای بهتر شدن فیلم انجام دهیم‪.‬‬ ‫چرا می گویم تا اخریــن روز فیلمبرداری؟‬ ‫چون یک اتفاق خوب و البته سخت برای ما‬ ‫افتاد‪ .‬بخش ایران (هم تهران و هم مشهد)‬ ‫را فیلمبرداری کردیم‪ ،‬به نیمه بهار رسیدیم و‬ ‫فصل عوض شد‪ .‬بنابراین برای رفتن به المان و‬ ‫گرفتن بخش های اول فیلم‪ ،‬مجبور بودیم چند‬ ‫ماهی صبر کنیم‪ .‬این صب ِر چندماهه باعث شد‬ ‫که بتوانیم به کارهایی که کردیم و تصاویری‬ ‫که گرفتیم فکر کنیم‪ .‬بنابراین در ان مدت ما‬ ‫مدام با هم حرف می زدیم‪ .‬اص ً‬ ‫ال معتقد به این‬ ‫نیستم که فیلمنامه باید در حین فیلمبرداری‬ ‫نوشته شود‪ .‬چون به هرحال فیلم باید یک بار‬ ‫روی کاغذ ساخته شود‪ ،‬به ان اعتماد کنیم و‬ ‫بعد برویم سراغ پرداخت ان‪ .‬اما راجع به این‬ ‫که بتوانیم فیلمنامه را مدام ارتقا دهیم‪ ،‬باید‬ ‫تا اخرین روز کار کنیم‪ .‬این امکان از طرف تیم‬ ‫نویسندگان وجود داشت‪.‬‬ ‫بعد از نمایش در جشنواره فجر چطور؟‬ ‫نسخه ای که االن اکران شده نسبت به‬ ‫ان نسخه تغییری کرده است؟‬ ‫نه‪ .‬تغییری نکرده است‪ .‬ما فقط کارهای‬ ‫معمول فیلم ها را انجام دادیــم‪ .‬مث ً‬ ‫ال روی‬ ‫بخش هایی از فیلــم کار کردیم‪ .‬این امر در‬ ‫فیلم ها معمول است‪ .‬اما به نظرم فضاسازی‬ ‫و ریتم فیلم به گونه ای بود که زیاد نمی شد‬ ‫دستکاری اش کرد‪ .‬با عطا مهراد (تدوین گر)‬ ‫خیلــی روی این فیلــم کار کردیم‪ .‬قبل از‬ ‫جشــنواره ا ن قدر روی این فرایند وقت‬ ‫گذاشتیم که به نظر خود من از جایی به بعد کار‬ ‫کردن روی فیلم ترسناک بود و امکان داشت‬ ‫به فیلم لطمه بزند‪ .‬بنابراین از این که دوباره‬ ‫ســعی کنیم چیزی را در فیلم تغییر دهیم‬ ‫پرهیز کردیم‪.‬‬ ‫یکی از جنبه هایی که خودم کنجکاوم‬ ‫در مــوردش بدانــم‪ ،‬هماهنگی میان‬ ‫بازیگران است‪ .‬این هماهنگی در فیلمی‬ ‫مثل «بدون قرار قبلی» از این نظر مهم‬ ‫اســت که جنس بازی بازیگران‪ ،‬حتی‬ ‫شــخصیت دیگران را تکمیل می کند‪.‬‬ ‫‪31‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 31 ‫فیلم ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪32‬‬ ‫به عنوان مثال جنس بازی خانم کردا که‬ ‫یک بازی برون گرایانه است و عواطف را‬ ‫خیلی بی واسطه بروز می دهد‪ ،‬قرار است‬ ‫روی تحول شــخصیت یاسمین تاثیر‬ ‫داشته باشــد‪ .‬پس قاعدتاً جنس بازی‬ ‫این دو بازیگر باید در تضاد با هم باشد‪.‬‬ ‫از سوی دیگر به این فکر کردم که جنس‬ ‫بازی مصطفی زمانی در نقش مشــایخ‬ ‫به گونه ای اســت که انگار شخصیت را‬ ‫به پلی میان روحیه ایرانی و جنســی از‬ ‫رفتار تبدیل می کند که یاســمین با ان‬ ‫اشناتر است‪ .‬یعنی مشایخ باید هم مهر‬ ‫و محبت شخصیت های داخل ایران را‬ ‫داشته باشد و هم درون گرایی و پرهیز از‬ ‫ابراز احساسات بی واسطه ای را در خود‬ ‫داشته باشد که در خود یاسمین هست‪.‬‬ ‫بازی زمانی باعث می شود پیوند‬ ‫جنس‬ ‫ِ‬ ‫این دو شخصیت را راحت تر درک کرده‬ ‫و با ان کنار بیاییم‪ .‬بنابراین دوست دارم‬ ‫از فرایند تمرین بازیگران بدانم‪ .‬شما‪،‬‬ ‫به عنوان کارگردان‪ ،‬چطور کار را مدیریت‬ ‫کردید که جنس بازی ها و نسبت ان ها با‬ ‫هم به نتیجه مناسبی برسد؟‬ ‫اولین نکته‪ ،‬رنگ ها و تاش های مختلفی‬ ‫بود که پرسوناژها داشــتند‪ .‬حتی در مورد‬ ‫بازیگران کودک مان هم سعی می کردیم با‬ ‫هم متفاوت باشند‪ .‬ادم های فیلم‪ ،‬مدل های‬ ‫مختلفی داشتند‪ .‬ما در مشهد دو پرسوناژ‬ ‫داریم که یک پرسوناژ را امین میری (ارشد)‬ ‫بازی می کند و دیگری را مصطفی زمانی‪ .‬با‬ ‫این که این دو شخصیت در یک لوکیشن و‬ ‫در یک شهر بودند‪ ،‬سعی می کردیم حداکثر‬ ‫تفاوت را با هم داشته باشند‪ .‬خود فیلمنامه‬ ‫این امکان را به ما می داد که بازیگران شبیه‬ ‫به هم نباشند بلکه همدیگر را تکمیل کنند‪.‬‬ ‫از طرف دیگر‪ ،‬برای خود من‪ ،‬بخش بازیگری‬ ‫و ارتباط با بازیگران جــزء بخش های مهم‬ ‫کار اســت‪ .‬تمرین هایی که در پیش تولید و‬ ‫در حین تولید داشتیم در کنار این نکته که‬ ‫پرسوناژهایی که بازیگران بازی می کردند‬ ‫ویژگی هایی داشــتند که بازیگران مجبور‬ ‫بودند وقتی بیشتری برای کار بگذارند در‬ ‫این امر تاثیر داشت‪ .‬البته این شانس را‬ ‫هم داشتم که بازیگران خوبی نقش ها‬ ‫را بازی کردند‪ .‬حضــور خود خانم‬ ‫اهنگرانی یا اقای زمانی‪ ،‬و حضور‬ ‫بازیگران باهوشــی مثــل الهام‬ ‫کردا و صابر ابــر خیلی مهم بود؛‬ ‫همین طور حضــور امین میری‪.‬‬ ‫او ان قدر نقش هــای متفاوتی‬ ‫بازی کرده که کمتر کســی‬ ‫تشخیص می دهد که او را در‬ ‫فیلم هایی چون «شبی که ماه‬ ‫کامل شد» یا «ابلق» هم دیده‬ ‫است‪ .‬رابطه خوبی بین متن‪،‬‬ ‫بازیگر و ارتباط من با این‬ ‫مجموعه وجود داشت و این‬ ‫باعث شد که همه سعی کنیم تا به خروجی‬ ‫خوبی برسیم‪.‬‬ ‫ما در مورد برخی از نقاط اشتراک اثارتان‬ ‫صحبــت کردیم‪ .‬اما در کارنامه شــما‬ ‫به عنوان فیلمساز تنوع قابل توجهی به‬ ‫چشم می خورد‪ .‬اگر کسی شما را نشناسد‬ ‫هم با دیدن اثارتان می تواند حدس بزند‬ ‫که دوست دارید حوزه های مختلفی را‬ ‫تجربه کنید‪ .‬اما در سینمای ایران‪ ،‬یک‬ ‫شکل اولیه (و شاید بتوان گفت ناقص)‬ ‫از مولف گرایی خیلی محبوب است‪ .‬اگر‬ ‫فیلمسازی را دوست داشته باشیم‪ ،‬دنبال‬ ‫کاراکترها یا درون مایه های مشترک در‬ ‫اثارشان می گردیم و ان نکات را برجسته‬ ‫می کنیم‪ .‬هیچ وقت این دغدغه یا نگرانی‬ ‫را ندارید که این تنوع باعث دســت کم‬ ‫گرفته شدن جایگاه شما به عنوان یک‬ ‫فیلمساز شود؟‬ ‫اوالً با این نوع نگرش در مورد فیلمساز‬ ‫مولــف ک ً‬ ‫ال مخالفم‪ .‬فیلمســاز زمانی که‬ ‫فیلم هایی شبیه به هم بسازد مولف نخواهد‬ ‫شد‪ .‬تالیف در ســواد‪ ،‬سلیقه و فرهنگ هر‬ ‫ادم شــکل می گیرد‪ .‬هر چقدر شبیه هم‬ ‫کار کنیم اما پشت ان جهان بینی درست و‬ ‫ممارست نباشد‪ ،‬تالیف اتفاق نخواهد افتاد‪.‬‬ ‫از روز اول هم هیچ عالقه ای به این نداشتم‬ ‫که فیلم هایی شبیه هم کار کنم تا بگویند‬ ‫او مث ً‬ ‫ال یک فیلمســاز اجتماعی یا سیاسی‬ ‫است‪ .‬من با دل بستگی ها‪ ،‬سواد و اندازه ای‬ ‫که دارم‪ ،‬وارد هر قصه ای بشوم سعی می کنم‬ ‫ان قصه را خوب بسازم‪ .‬جنبه ای از من که‬ ‫مرتبط با چیزهایی اســت که به ان ها فکر‬ ‫دانشی که‬ ‫اقای توحیدی در‬ ‫فیلمنامه نویسی دارد‬ ‫مثال زدنی و بی نظیر‬ ‫است و همیشه‬ ‫دوست داشتم با‬ ‫ایشان کار کنم‪ .‬هر‬ ‫قدم که با هم جلو‬ ‫می رفتیم‪ ،‬احساس‬ ‫می کردم خود ما هم‬ ‫رابطه بهتری با هم‬ ‫پیدا می کنیم‪ .‬زمانی‬ ‫که فیلمبرداری شروع‬ ‫شد‪ ،‬من دیگر یک‬ ‫ادم جدا از متن نبودم‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫یعنی هم متن بخشی‬ ‫از من بود و هم من‪،‬‬ ‫به عنوان کارگردان‪،‬‬ ‫بخشی از متن شده‬ ‫بودم‬ ‫می کنم‪ ،‬خودبه خود بروز پیدا خواهد کرد‪.‬‬ ‫می دانم که اگر بعد از «دهلیز»‪« ،‬دارکوب»‬ ‫را می ساختم‪ ،‬این دو فیلم تعریفی شبیه به‬ ‫هم پیدا می کردند و شاید مسیر به شکلی‬ ‫راحت تر طی می شد‪ .‬ولی زمانی که «دهلیز»‬ ‫را ساختم دغدغه ســاختن «دارکوب» را‬ ‫نداشتم و زمان برد تا به ان برسم‪ .‬این مدلی‬ ‫است که من به ان رسیده ام‪ .‬شاید هم غلط‬ ‫باشد‪ .‬ممکن است شــما نمونه های موفقی‬ ‫داشته باشید و بگویید این ها شبیه به هم کار‬ ‫می کنند و اتفاق ًا فیلمسازان تثبیت شده ای‬ ‫هستند‪ .‬اما فیلمسازی را کماکان برای خودم‬ ‫امری تجربی می بینم‪ .‬ضمن این که ادم های‬ ‫بزرگی وجود دارند که در مقابل ان ها جرئت‬ ‫نمی کنم به خودم بگویم «فیلمســاز»‪ .‬من‬ ‫دارم کارگردانی می کنم‪ .‬ان فیلمسازی که‪،‬‬ ‫به قول رابرت مک کی‪ ،‬مجبوریم به او بگوییم‬ ‫فیلمســاز هنری (به جای هنری می توان‬ ‫گفت مولف‪ ،‬خالق‪ ،‬تاثیرگذار یا هر واژه ای‬ ‫که دوست داریم)‪ ،‬فیلمسازی است که در‬ ‫دایره کارش و در ســابقه اش در طول زمان‬ ‫می توانیم راجع به او قضــاوت کنیم نه در‬ ‫کوتاه مدت یا چند اثر محدودش‪ .‬اگر بخواهم‬ ‫مثال بزنم‪ ،‬فکر می کنم اگر قرار است راجع‬ ‫به یک فیلمساز هنری‪ ،‬خالق یا تاثیرگذار‬ ‫حرف بزنم‪ ،‬وقتی انسان بزرگی مثل داریوش‬ ‫مهرجویی در سینما ما است‪ ،‬ترجیح می دهم‬ ‫فع ً‬ ‫ال حتی به این واژه فکر نکنم‪ .‬چون فکر‬ ‫می کنم ســینمای ما یک مهرجویی داشته‬ ‫که همچنان برای من در قله است‪ .‬سینمای‬ ‫ما یک تقوایی داشته که با کمترین درصد‬ ‫خطا فیلم های درخشــانی ساخته است‪.‬‬ ‫سینمای ما همچنان یک انسان مولف (در‬ ‫هر جایی که کار کرده‪ ،‬خواه مساله پژوهش و‬ ‫گرداوری بوده و خواه متن نمایش‪ ،‬فیلمنامه‬ ‫و کارگردانی) مثــل بیضایی دارد‪ .‬نمی دانم‬ ‫وقتی اقای مهرجویی «اجاره نشــین ها»‬ ‫را می ســاخت به این فکر می کرد‬ ‫که ممکن اســت نام مولف از‬ ‫رویش برداشــته شود یا نه‪.‬‬ ‫اما ایا مــا جرئت می کنیم‬ ‫در مورد اقای مهرجویی‬ ‫این گونــه فکــر کنیم؟‬ ‫«اجاره نشین ها» همچنان‬ ‫یکی از کارهای خوب اقای‬ ‫مهرجویی است‪ .‬اما همین‬ ‫اقای مهرجویــی فیلم های‬ ‫درخشان دیگری مثل «دایره‬ ‫مینا»‪« ،‬هامون» و بسیاری از‬ ‫فیلم های دیگر را دارد‪ .‬چون‬ ‫برای خودم به تعریفی شخصی‬ ‫راجع به فیلمســازی و تالیف‬ ‫رسیده ام‪ ،‬ترجیح می دهم خودم‬ ‫را درگیر این قضاو ت ها نکرده‬ ‫و بیشتر سعی کنم کار خودم را‬ ‫انجام دهم و تالش کنم تا از پس‬ ‫ان برایم‪.‬‬ صفحه 32 ‫مذهب‬ ‫ازفرهنگ‬ ‫جداشدین‬ ‫نیست‬ ‫گفت وگو با فرهاد توحیدی‬ ‫فیلمنامه نویس «بدون قرار قبلی»‬ ‫سید اریا قریشی‬ ‫«بدون قرار قبلی» یــک فیلم ارام‬ ‫و باطمانینه اســت‪ .‬قرار نیست با فیلمی‬ ‫شعاری روبه رو باشیم که پیام هایش را به‬ ‫مخاطب حقنه می کند‪ .‬در عوض‪« ،‬بدون‬ ‫قرار قبلی» به ارامی پیش می رود تا پیامش‬ ‫در تماشاگر ته نشین شــود‪ .‬این مسیر‪،‬‬ ‫بی شباهت به رویکرد خود فرهاد توحیدی‬ ‫نیســت‪ .‬توحیدی هم ارام و کنترل شده‬ ‫صحبت کرده و در مورد هر موضوع به اندازه‬ ‫کافیتوضیحمی دهدتابتوانمسیرحرکت‬ ‫فکری اش را در طول نــگارش فیلمنامه‬ ‫«بدون قرار قبلی» درک کرد‪ .‬از این جنبه‪،‬‬ ‫شــاید حال وهوای این گفت وگو چندان‬ ‫بی شباهت به خود فیلم نباشد!‬ ‫در فیلمنامه «بــدون قرار قبلی» یک‬ ‫جور تالش برای تاثیرگذاری دوگانه‬ ‫احساس کردم‪ .‬از یک طرف به هرحال‬ ‫قرار است حســی از تاثیراتی فراتر‬ ‫از روابط مادی و علّــی متعارف به ما‬ ‫دست دهد‪ .‬از سوی دیگر انتقال این‬ ‫حس قرار نیست روابط علی دراماتیک‬ ‫را زیر سوال ببرد‪ .‬شــاید بتوان این‬ ‫روند را بر خالف برخی از نمونه های‬ ‫دیگری دانست که در مورد امام رضا‬ ‫(ع) یا پیرامون شــهر مشهد ساخته‬ ‫شده اند و در نتیجه گیری شان ممکن‬ ‫است روابط علّی سست شود تا حسی‬ ‫از اعجاز به تماشــاگر دست دهد‪.‬‬ ‫نمونه این تــاش را در پایان بندی‬ ‫«بدون قرار قبلی» می بینیم‪ .‬تاثیری‬ ‫که الکــس از نقاره خوانی می گیرد‪،‬‬ ‫از یک طرف قرار اســت همان حس‬ ‫فرامادی را ایجاد کند‪ ،‬از سوی دیگر‬ ‫ادامه روندی منطقی است که در مسیر‬ ‫بهبود شرایط روحی و ارتباطی الکس‬ ‫در طول فیلم دید ه ایــم و همچنین‬ ‫انیشتین می گوید‬ ‫دو جور نگاه به زندگی‬ ‫وجود دارد‪ :‬یک نگاه‬ ‫که اص ً‬ ‫ال معجزه را‬ ‫قبول ندارد و یک نگاه‬ ‫که باور دارد همه چیز‬ ‫معجزه است‪.‬‬ ‫این جمله‬ ‫بسیار حکیمانه ای‬ ‫است‬ ‫قرار اســت هم ارز اتفاقی باشد که‬ ‫در پیش داســتان برای یاسمین رخ‬ ‫داده است‪ .‬این رویکرد سختی ها و‬ ‫پیچیدگی هایی را به همراه دارد‪ .‬چه‬ ‫شد که به این رویکرد روایی رسیدید؟‬ ‫بدون تعارف ایــا نوعی تالش برای‬ ‫فرار از اتهام سفارشی سازی بود یا‬ ‫صرفاً یک نیاز دراماتیک؟‬ ‫همیشه برای توضیح این قضیه از یکی از‬ ‫جمالت انیشتین اســتفاده می کنم‪ .‬انیشتین‬ ‫می گوید دو جور نگاه به زندگی وجود دارد‪ :‬یک‬ ‫نگاه که اص ً‬ ‫ال معجزه را قبول ندارد و یک نگاه که‬ ‫باور دارد همه چیز معجزه است‪ .‬این جمله بسیار‬ ‫حکیمانه ای است‪ :‬از یک طرف روی روابط علّی‪،‬‬ ‫بر دال ها و مدلول ها‪ ،‬و بر این تاکید می کند که‬ ‫برای هر پدیده ای در جهــان توضیحی وجود‬ ‫دارد‪ .‬ممکن اســت ان توضیح را نشناســیم و‬ ‫ندانیم اما یک روز به ان توضیح می رسیم‪ .‬اتفاقاً‬ ‫ریاضی دان ها یا به خصوص فیزیک دان هایی که‬ ‫‪33‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 33 ‫فیلم ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪34‬‬ ‫به انتهای دانش بشری در حوزه فیزیک نظری‬ ‫و محض می رســند در نقطه ای قرار می گیرند‬ ‫که از ان جا به بعد شــاید توضیحی برای منشا‬ ‫حیات و چگونگی به وجود امدن جهان در حوزه‬ ‫علوم وجود نداشته باشــد‪ .‬ان ها دو راه پیش رو‬ ‫خواهند داشــت‪ ..‬از ان به بعد یا فلسفه به داد‬ ‫ان ها خواهد رسید یا عرفان‪ .‬ان هایی که گرایش‬ ‫عرفانی پیدا می کنند‪ ،‬به این ســمت گرایش‬ ‫دارند که همه چیز معجزه اســت‪ .‬ان هایی که‬ ‫از قرار گرفتن بر لبه هستی و نگاه کردن به این‬ ‫مغاک پر از پرسش های بزرگ هستی شناسانه‬ ‫می ترسند رو برمی گردانند و کوشش می کنند‬ ‫دوباره به همان ریســمان روابط علّی و معلولی‬ ‫چنگ بزنند‪ .‬بنابراین این که با چه نگاهی به دنیا‬ ‫نگاه کنیم خیلی مهم است‪ .‬مث ً‬ ‫ال ایا نگاه ما این‬ ‫اســت که جهان هولوگرافیک هست یا نه؟ ایا‬ ‫جز محسوسات عالم چیزی وجود دارد که فع ً‬ ‫ال‬ ‫توضیح ناپذیر است؟ به نظر من این بخش زیبایی‬ ‫از اندیشه بشری است که اتفاقاً با هنر نزدیکی‬ ‫زیادی دارد‪ .‬هنر می تواند از ان سرچشمه بنوشد‬ ‫و در ان غوطه بخورد؛ همان طور که خیلی ها این‬ ‫کار را در سینما کرده اند‪.‬‬ ‫یعنی شــما در «بدون قرار قبلی» با‬ ‫دیدگاه عرفانی به سوژه نگاه کردید؟‬ ‫نمی خواهم ادعا کنم کــه ما هم دنبال این‬ ‫کار بودیم و کوشش کردیم برای امور محسوس‬ ‫تعریف تــازه ای پیدا کنیم‪ .‬اما یــک چیز برای‬ ‫ما روشــن بود‪ :‬این که قطعاً نمی خواهیم فیلم‬ ‫پروپاگاندا بسازیم‪.‬‬ ‫اما به هر حال هنگام نگارش فیلمنامه‬ ‫این ایده که همه چیز معجزه است بر‬ ‫ذهن شما حاکم بود‪.‬‬ ‫وقتی می گوییم همه چیز معجزه اســت‪،‬‬ ‫یعنی این که تو زنده ای معجزه اســت؛ این که‬ ‫چگونه افریده شده ای معجزه است؛ این که ان‬ ‫سلول چگونه تکثیر می شود و در کروموز وم ها و‬ ‫در ژن هایت اطالعاتی تعبیه می شود که تو را به‬ ‫نسل های پیش از خودت وصل می کند معجزه‬ ‫اســت‪ .‬به تعبیر یونگ‪ ،‬ما با ناخوداگاه جمعی‬ ‫به دنیا می اییم و وارث تمام این ها هستیم‪ .‬هر‬ ‫چقدر هم این ناخــوداگاه وارد حوزه خوداگاه‬ ‫شود‪ ،‬باز هم ناخوداگاه عظیم تری وجود دارد که‬ ‫کشف ناشده باقی می ماند‪ .‬بنابراین بحث ما در‬ ‫فیلم این بود که هم بتوانیم قصه ای را دراماتیزه‬ ‫کنیم و هم به سمت پروپاگاندا و تبلیغی نرویم که‬ ‫به اصل ماجرا هم لطمه زده و اصل قضیه را هم‬ ‫زیر سوال ببرد‪ .‬داشتیم به این فکر می کردیم که‬ ‫چطور بتوانیم حال خوب ایجاد کنیم‪.‬‬ ‫منظورتان از حال خوب چیست؟‬ ‫باز به حوزه روان شناســی برمی گردم‪ .‬چه‬ ‫فروید‪ ،‬چه یونگ و چه پســافرویدی ها قائل به‬ ‫مراحل رشد هســتند‪ .‬مث ً‬ ‫ال فروید چهار مرحله‬ ‫وقتی می گوییم‬ ‫همه چیز معجزه‬ ‫است‪ ،‬یعنی این که تو‬ ‫زنده ای معجزه است؛‬ ‫این که چگونه افریده‬ ‫شده ای معجزه است؛‬ ‫این که ان سلول‬ ‫چگونه تکثیر می شود‬ ‫و در کروموزو م ها و در‬ ‫ژن هایت اطالعاتی‬ ‫تعبیه می شود که تو را‬ ‫به نسل های پیش از‬ ‫خودت وصل می کند‬ ‫معجزه است‪ .‬به تعبیر‬ ‫یونگ‪ ،‬ما با ناخوداگاه‬ ‫جمعی به دنیا می اییم‬ ‫و وارث تمام این ها‬ ‫هستیم‬ ‫رشد برای انسان در نظر می گیرد که اسم شان‬ ‫را مراحل رشد روان جنســی می گذارد‪ .‬فروید‬ ‫اعتقاد داشــت که این مراحل رشــد جایی در‬ ‫جوانی متوقف می شود و انسان شکل می گیرد‪.‬‬ ‫اریکســون‪ ،‬شــاگرد فروید‪ ،‬می گوید مراحل‬ ‫از این باالتر هســتند و تا اخــر زندگی را در بر‬ ‫می گیرند‪ .‬یکی از مراحل رشــد‪ ،‬مرحله ای در‬ ‫نوجوانی و اســتانه جوانی است؛ جایی که باید‬ ‫وارد اجتماع شوی‪ .‬نوجوان دیگر دوست ندارد با‬ ‫پایین دستی هایش بازی کند چون فکر می کند‬ ‫بزرگ شده است‪ .‬باالدستی ها هم او را به بازی‬ ‫بزرگان راه نمی دهند‪ .‬بنابراین نوجوان در برزخی‬ ‫بالتکلیف باقی می ماند و یک سوال در ذهن او‬ ‫شکل می گیرد‪« :‬من کیستم؟ من چیستم؟»‬ ‫اگر قرار باشد بحران را پشت سر بگذاریم باید‬ ‫پاسخ این سوال را پیدا کنیم وگرنه دچار بحران‬ ‫می شویم‪ .‬یک نوجوان یا جوان چه زمانی پاسخ‬ ‫این سوال را پیدا می کند؟ زمانی که کار و عشق‬ ‫تما ِم عمرش را پیدا کرده باشد‪ .‬یک ادم معمولی‬ ‫در جامعه با این پرســش ها روبه رو است‪ .‬حاال‬ ‫بچه ای را در نظر بگیرید که از او نمی پرســند‬ ‫دلش می خواهــد خانواده اش دوت ّکه شــده و‬ ‫مهاجرت کند یا نه؛ چون اصــ ً‬ ‫ا ان موقع قادر‬ ‫به فهم ان مسئله یا پاسخ دادن به این سواالت‬ ‫نیســت‪ .‬او را وارد فرایند مهاجرت می کنند‪.‬‬ ‫ان بچه نوجوانی اش را جایی غیر از کشــورش‬ صفحه 34 ‫می گذراند‪ ،‬تازه دارد با زبان تازه ای اشنا می شود‬ ‫و هنوز به ان مسلط نیست‪ ،‬ادم هایی که مال ان‬ ‫کشورند جور دیگری به او نگاه می کنند‪ .‬در این‬ ‫شرایط ان بچه جای خودش را پیدا نمی کند‪.‬‬ ‫یعنی برزخ مضاعف می شود‪ .‬جدا از‬ ‫برزخ طبیعی سنّی‪ ،‬برزخ جغرافیایی‬ ‫هم ایجاد می شود‪.‬‬ ‫دقیقاً‪ .‬ان چه که‪ ،‬شاید به یک معنا‪ ،‬یاسی‬ ‫(پگاه اهنگرانی) را دچار بحران کرده‪ ،‬این است‬ ‫که جایگاه خود را پیدا نکرده است‪ .‬هرچند که‬ ‫االن پزشک است و جایگاه اجتماعی قابل قبولی‬ ‫دارد اما مجموعه بحران هایی که از سر گذرانده‬ ‫(بحران شناختی‪ ،‬ورود مادرش به یک زندگی‬ ‫تازه و رابطه غیرصمیمانه بیــن مادر و دختر‪،‬‬ ‫بیماری فرزندش و جدایی از همســرش) این‬ ‫شرایط را ایجاد می کند‪ .‬بیماری فرزند یاسی‬ ‫یک بیماری معمولی نیست بلکه تو را همراه‬ ‫با فرزنــدت ایزوله می کند‪ .‬تــو ناچاری همه‬ ‫روابط اجتماعی ات را قطع کنی‪ .‬نمی توانی با‬ ‫فرزندت به میهمانی بروی چون ادم ها سراغ تو‬ ‫نمی ایند‪ .‬بنابراین در محیط شخصی ات ایزوله‬ ‫می شوی‪ .‬به عالوه‪ ،‬شــغل یاسی جوری است‬ ‫که دائم در اضطراب قرار دارد‪ .‬یاسی به عنوان‬ ‫پزشک اورژانس همواره با مرگ روبه رو است‪.‬‬ ‫وقتی در تهران از او در مورد مرگ می پرسند‪،‬‬ ‫می گوید مرگ زیاد دیده اســت‪ .‬برای یاسی‪،‬‬ ‫مرگ یک نمونه موردی است‪ .‬همین ادم که‬ ‫سی سال است پدرش را ندیده و هیچ تصوری‬ ‫از او ندارد‪ ،‬وقتی از مرگ پدرش اگاه می شود‬ ‫با کســی َچت می کند که حاال بــه هر دلیلی‬ ‫پناهگاه شده است‪ .‬یاسی می گوید فکر می کرد‬ ‫سی سال است پدرش مرده اما تازه فهمیده که‬ ‫دیروز مرده است‪ .‬نمی داند چرا ولی غم دارد‪.‬‬ ‫مرگ پدر‪ ،‬نماد همه غم های زندگی اش است‪.‬‬ ‫ادم هم بــه تکیه گاه مادی نیــاز دارد و هم به‬ ‫تکیه گاه معنوی‪ .‬این جست وجو تا زمانی طول‬ ‫می کشد که ان تکیه گاه معنوی را پیدا کنیم‪.‬‬ ‫یعنی پیدا کردن این تکیه گاه معنوی‬ ‫است که حال خوب را ایجاد می کند؟‬ ‫بله‪ .‬ان تکیه گاه معنوی‪ ،‬بازیابی خود است؛‬ ‫این که بدانی کجای جهان ایستادی‪ ،‬بدانی که‬ ‫هستی و چه هستی‪ .‬وقتی این فرایند بازیابی‬ ‫انجام شود‪ ،‬ارام می شــویم‪ .‬تالش ما در این‬ ‫جهت بود که این فرایند را در فیلمنامه طراحی‬ ‫کنیم‪ .‬همان طور که می دانید‪ ،‬سفر‪ ،‬به خصوص‬ ‫سفر قهرمانی‪ ،‬یک سفر دایره وار است‪ :‬از خود‬ ‫اغاز شــده و به خود می رســد‪ .‬وقتی سفر را‬ ‫اغاز می کنی‪ ،‬انگیزه هایت مادی و شــخصی‬ ‫اســت‪ .‬اما وقتی وارد داالن سفر شده و جایی‬ ‫از سفر از شــکم نهنگ‪ ،‬که نماد رحم جهانی‬ ‫اســت‪ ،‬رد می شــوی‪ ،‬انگیزه هایت دگرگون‬ ‫شــده و عمیق تر و ارمانی تر می شود‪ .‬جایی از‬ ‫«بدون قرار قبلی»‪ ،‬خادم حــرم امام رضا (ع)‬ ‫می خواهد قبر را به یاســی نشان دهد و یاسی‬ ‫نمی پذیرد چون برایــش اهمیت ندارد‪ .‬اما در‬ ‫انتهای فیلم می خواهد قبر را ببیند‪ .‬پرســش‬ ‫ان چه که‪ ،‬شاید‬ ‫به یک معنا‪ ،‬یاسی‬ ‫(پگاه اهنگرانی) را‬ ‫دچار بحران کرده‪،‬‬ ‫این است که جایگاه‬ ‫خود را پیدا نکرده‬ ‫است‪ .‬هرچند که‬ ‫االن پزشک است‬ ‫و جایگاه اجتماعی‬ ‫قابل قبولی دارد اما‬ ‫مجموعه بحران هایی‬ ‫که از سر گذرانده‬ ‫(بحران شناختی‪،‬‬ ‫ورود مادرش به یک‬ ‫زندگی تازه و رابطه‬ ‫غیرصمیمانه بین‬ ‫مادر و دختر‪ ،‬بیماری‬ ‫فرزندش و جدایی‬ ‫از همسرش) این‬ ‫شرایط را ایجاد‬ ‫می کند‪ .‬بیماری فرزند‬ ‫یاسی یک بیماری‬ ‫معمولی نیست بلکه‬ ‫تو را همراه با فرزندت‬ ‫ایزوله می کند‪ .‬تو‬ ‫ناچاری همه روابط‬ ‫اجتماعی ات را‬ ‫قطع کنی‬ ‫ما این اســت که این تغییر چگونه ایجاد شده‬ ‫اســت و چرا می خواهد ان قبر را ببیند‪ .‬خادم‬ ‫وقتی می فهمد که یاســی نه می خواهد قبر را‬ ‫ببیند و نه قصد نگه داشتنش را دارد می گوید‬ ‫ان شاءاهلل یاسی هم به مرحله ای می رسد که ان‬ ‫را به دست صاحبش می رساند‪ .‬منظور از صاحب‬ ‫یعنی کسی که شایستگی اش را داشته باشد‪.‬‬ ‫کوشش ما این بود که در انتهای فیلم به یافتن‬ ‫ان تکیه گاه معنوی و خالی شدن شخصیت از‬ ‫انگیزه های شخصی تر برسیم‪ .‬امیدوارم این نکته‬ ‫از طریق فیلم دریافت شود‪.‬‬ ‫یکی از نکات دیگری که به نظرم در‬ ‫«بدون قرار قبلــی» وجود دارد‪ ،‬این‬ ‫است که چند بار در طول فیلم با نوعی‬ ‫تاکید بر نگاه متفاوت به پدیده های‬ ‫اشنا روبه رو می شــویم‪ .‬مثالی که‬ ‫همیشــه در ذهن من هست‪ ،‬جایی‬ ‫است که اولین بار یاسی و مهندس‬ ‫مشایخ وارد حرم می شوند‪ .‬همه ما‬ ‫به ان جا رفته ایــم و حتماً خیلی از ما‬ ‫تحت تاثیر شکوه و عظمت ان جا قرار‬ ‫گرفته ایم‪ .‬اما بحثی که مشایخ پیش‬ ‫می کشد بحث هنر کاشی کاری است؛‬ ‫چیزی که شاید همیشه خیلی گذری از‬ ‫ان رد شده باشیم‪ .‬یعنی چنین امری‬ ‫را شاید هیچ وقت به عنوان محور ان‬ ‫بنا در نظر نگرفته باشیم‪ .‬این الگویی‬ ‫است که به نظرم در فیلم دارد تکرار‬ ‫می شــود‪ .‬مث ً‬ ‫ال در مورد سفال گری و‬ ‫نحوه استفاده از کوزه های سفالی هم‬ ‫چنین امری وجــود دارد‪ .‬این تمهید‬ ‫از یک طرف می تواند به این برگردد‬ ‫که شما ســعی کردید مجموعه ای‬ ‫را به عنوان یک کلیت ناگسســتنی‬ ‫فرهنگی به مخاطب نشــان دهید‪.‬‬ ‫اما می خواســتم بدانم وقتی از این‬ ‫الگوها استفاده می کردید این جنبه‬ ‫م ّد نظرتان بود یا داشــتید به فرار‬ ‫از ســاخت یک فیلم تبلیغاتی فکر‬ ‫می کردید؟‬ ‫نه‪ .‬واقعاً این جنبه را دوست داشتم‪ .‬سال ها‬ ‫قبل‪ ،‬در دهه هفتاد‪ 9 ،‬فیلم مســتند در حرم‬ ‫رضوی کار کــردم‪ .‬خدا کیومــرث درم بخش‬ ‫را بیامرزد‪ .‬ان موقــع تازه از فرانســه به ایران‬ ‫برگشته بود و با ســیمافیلم قرار گذاشته بود‬ ‫که ‪ 9‬فیلم مســتند درباره حرم رضوی بسازد‪.‬‬ ‫اســم ان مجموعه شــد «بــارگاه ملکوتی»‪.‬‬ ‫تحقیق‪ ،‬پژوهش‪ ،‬نــگارش فیلمنامه و گفتار‬ ‫متن را من بر عهده داشــتم‪ .‬بــرای ان که ان‬ ‫کار را انجام دهــم‪ ،‬تقریباً یک ماه به مشــهد‬ ‫رفتم و در کتابخانه اســتان قدس برای خودم‬ ‫البه الی کتاب ها غوطه ور می شــدم‪ .‬هر کدام‬ ‫از ان فیلم ها روی یک جنبه از بارگاه ملکوتی‬ ‫متمرکز بود‪ .‬یکی از چیزهایی که خیلی روی‬ ‫ان کار کردیــم و تاریخچــه اش خیلی جالب‬ ‫اســت‪ ،‬بحث کاشــی کاری در حــرم رضوی‬ ‫‪35‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 35 ‫فیلم ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪36‬‬ ‫است‪ .‬به خصوص کاشــی های ازاره ضریح که‬ ‫از نادر نمونه های باقی مانده از هنر ســاخت و‬ ‫کاشی کاری در دوره سنجری است‪ .‬در ایران‪،‬‬ ‫نمونه های سالم کاشی های سنجری کم پیدا‬ ‫می شود‪ .‬نمونه هایی از این کاشــی ها در ازاره‬ ‫ضریح باقی مانده است‪ .‬دیگر قسمت های حرم‬ ‫هم همین طور است‪ .‬مسجد گوهرشاد‪ ،‬شاهکار‬ ‫کاشی کاری است‪ .‬رسوباتی از «بارگاه ملکوتی»‬ ‫در من باقی مانده بود که باعث شد همان طور‬ ‫که با بهــروز صحبت می کردیم تــا ببینیم به‬ ‫چه جنبه ای از حرم اشــاره کنیــم‪ ،‬به بحث‬ ‫کاشی کاری برسیم‪ .‬شاید تحت تاثیر «بارگاه‬ ‫ملکوتی» بود که نسخه اول این فیلمنامه را با‬ ‫عنوان «الجورد» نوشتم‪ .‬در نسخه اول‪ ،‬یکی از‬ ‫قهرمانان داستان استاد کاشی کار بود‪.‬‬ ‫برگردیم بــه بحث اهمیت ســفر‬ ‫درونی قهرمان‪ .‬شــخصیت یاسی‬ ‫در ابتدای فیلــم‪ ،‬طبق تعاریف‪ ،‬یک‬ ‫قهرمان بی میل است نه یک قهرمان‬ ‫راغب‪ .‬او میل و عالقه ای به برگشت‬ ‫ندارد و خیلی هم طول می کشد تا این‬ ‫رغبت را پیدا کند و نشانه های تغییر یا‬ ‫درک بهتر را در او احساس کنیم‪ .‬این‬ ‫اتفاق تقریباً در یک سوم پایانی رخ‬ ‫می دهد‪ .‬به این فکر کردم که شاید‬ ‫اگر این رغبت اولیــه زودتر (مث ً‬ ‫ال در‬ ‫تهران) ایجاد می شــد‪ ،‬انگیزه های‬ ‫سفر یاســی به مشهد مستحکم تر‬ ‫می شد‪ .‬در نسخه فعلی به نظرم امد‬ ‫شاید صحبت کوتاه با صدری (صابر‬ ‫ابر) و اشــاره صدری به این که حتماً‬ ‫پدر یاســی دالیلی برای کارهایش‬ ‫داشته برای این که یاسی سفر خود‬ ‫را تمدید کرده و به مشهد برود چندان‬ ‫متقاعدکننده نباشد‪ .‬چرا از دید شما‬ ‫الزم بود که این روند تا قسمت های‬ ‫پایانی فیلمنامه طول بکشد؟‬ ‫ما تقریباً با همین مدلی که شما گفتید در‬ ‫یکی از نسخه های فیلمنامه کار کردیم‪ .‬به خاطر‬ ‫همین ازمون و خطاها بود که چهارده نســخه‬ ‫نوشتیم تا به نسخه نهایی رسیدیم‪ .‬این فیلم‪،‬‬ ‫طبیعتاً یک فیلم حادثه ای – ماجرایی نیست‬ ‫بلکه یک فیلم شــخصیت محور است‪ .‬در یک‬ ‫فیلم شخصیت محور‪ ،‬نه این که پیرنگ بیرونی‬ ‫اهمیت نداشته باشد اما تمرکز ما روی پیرنگ‬ ‫درونی اســت‪ .‬به نظرم رفتن یاســی به مشهد‬ ‫دالیل واضحی دارد‪ .‬یاسی با حالت قهر از کارگاه‬ ‫ســفال گری پدرش بیرون می ایــد‪ .‬نکته اول‬ ‫این است که توقع نداشته برایش قبر بگذارند‪.‬‬ ‫نمی تواند این را درک کند‪ .‬متوجه معنای این‬ ‫کار نیست که چرا خانه و دفتر و حقوق را برای‬ ‫پسرش گذاشته و تنها چیزی که نصیب او شده‬ ‫یک قبر است‪ .‬مسئله مادی قضیه برای یاسی‬ ‫اهمیتی ندارد بلکه این کار را توهین امیز تلقی‬ ‫می کند‪ .‬قضیه وقتی پیچیده تر می شــود که‬ ‫برادرش می گوید این قبر خیلــی می ارزد و او‬ ‫حاضر است همین االن پول قبر را به یاسی بدهد‪.‬‬ ‫شــاید ان چه که انگیزه اصلی یاسی محسوب‬ ‫می شــود‪ِ ،‬رندی برادرش باشد‪ .‬یکی از دالیلی‬ ‫که باعث لج کردن یاسی می شود همین است‪.‬‬ ‫در ضمن تاکید صدری بر این اســت که یاسی‬ ‫هر کاری می خواهد بکند ابتدا باید ســند را به‬ ‫نام خودش بزند‪ .‬از نظر ما این محمل منطقی‬ ‫وجود دارد و این یک ســفر ناگزیر است چون‬ ‫تکلیف این قضیه به لحاظ مادی و حقوقی باید‬ ‫روشن شود‪ .‬نسبت به نسخه ها و انتخاب های‬ ‫دیگر‪ ،‬این انتخــاب را متقاعدکننده تر یافتم‪.‬‬ ‫مشهد ان گهواره ای است که یاسی باید در ان‬ ‫گهواره لم داده و بغلتد‪ .‬بخشــی از ان گهواره‪،‬‬ ‫خانواده یاسی مثل نرگس و دخترانش هستند؛‬ ‫بخشی از ان خو ِد زیســت بوم مشهد به عنوان‬ ‫قطب فرهنگی و هویت بخش است؛ بخشی از ان‬ ‫میراث معنوی پدر است‪ .‬این بخش اخر‪ ،‬یاسی‬ ‫را به معماری پیوند می دهد‪ .‬همین جا یاسی به‬ ‫میراث معنوی معماری ما وصل می شــود که‪،‬‬ ‫به عنوان مثال‪ ،‬می توانید در جنوب خراســان‬ ‫در اسبادهای نشــتیفان می توانید پیدا کنید‪.‬‬ ‫ان چه که اقلیم دارد نمایندگی اش می کند (که‬ ‫شامل خیلی از موارد همچون معماری‪ ،‬رقص‪،‬‬ ‫ایین‪ ،‬موسیقی و غیره است) مجموعه ای است‬ ‫که عناصر هویت ان از همدیگر تفکیک ناپذیر‬ ‫است‪ .‬ما می خواستیم این نکته را نشان دهیم‪.‬‬ ‫بنابراین به نظر من در فیلمنامه شخصیت محور‬ ‫الزم بود که این بخش را یک ذره طوالنی تر در‬ ‫نظر بگیریم‪.‬‬ ‫شما در این گفت وگو چند بار به بحث‬ ‫پروپاگاندا اشاره و تاکید کردید که‬ ‫نمی خواســتید یک فیلم پروپاگاندا‬ ‫بســازید‪ .‬فارغ از بحث کیفی‪ ،‬فکر‬ ‫می کنــم این تالش به ســرانجام‬ ‫رسیده است‪ .‬اگر «بدون قرار قبلی» را‬ ‫بدون در نظر گرفتن حواشی پیرامونی‬ ‫ببینیم‪ ،‬اص ً‬ ‫ال با یک فیلم ایدئولوژیک یا‬ ‫پروپاگاندا طرف نیستیم‪.‬‬ ‫ما می خواستیم بگوییم که طبیعی برخورد‬ ‫کنیم‪ .‬مذهب‪ ،‬جزء الینفک فرهنگ است‪ .‬فقط‬ ‫هم در ایران این گونه نیســت‪ .‬وقتی سورنتینو‬ ‫«دست خدا» یا «پاپ جوان» را می سازد کسی‬ ‫او را تقبیح نمی کند که چــرا فیلمی با رویکرد‬ ‫مذهبی ساخته است‪ .‬وقتی کیشلوفسکی «ده‬ ‫فرمان» را می ســازد او را به چیزی منتســب‬ ‫نمی کنند‪ .‬این ها بخــش تفکیک ناپذیر ماجرا‬ ‫هستند؛ مثل شیر و شکر که وقتی با هم امیخته‬ ‫می شــوند دیگر از یکدیگــر جدایی ناپذیرند‪.‬‬ ‫این هویت به یک بســته فرهنگی تبدیل شده‬ ‫که می خواهی و بایــد ان را تحویل بگیری‪ .‬امر‬ ‫فرهنگی مثل واکسن کرونا نیست که ان را بزنی‬ ‫و بگویند امشب و فردا شاید تب کنی اما ظرف دو‬ ‫هفته اینده پادتن در تن تو ترشح خواهد کرد‪.‬‬ ‫فرهنگ امری اســت که ادم ها باید در جریان‬ ‫شدن ان را صید و جمع کرده و درون‬ ‫صیرورت و ْ‬ ‫خود بریزند تا از ان سیراب شوند‪.‬‬ صفحه 36 ‫کــوک درسـت بـازی‬ ‫روی قامـت نقـش‬ ‫اتمیل بر شخصیت های‬ ‫ماندگار موسیقایی به هبانه اکران «المینور»‬ صفحه 37 ‫سینمای ایران‬ ‫نیما بهدادی مهر‬ ‫حدود یک قرن از ورود سینما به ایران می گذرد و با وجود پرداخت های متعدد به موضوع موسیقی و‬ ‫شخصیت های موزیسین‪ ،‬اما حفره ای مهم در فیلم های سینمایی تحت عنوان رویکردهای سناریونویسی‬ ‫کلیشه ای قابل مشاهده است که سبب شده تا روند پرداخت به شخصیت ها در روایت هایی با محوریت‬ ‫موسیقی بیشتر به کلیشه هایی از بیوگرافی یا شــداید و مصائب پیرامون افراد معطوف باشد و کمتر‬ ‫مجالی دست داده تا شخصیت موزیسین در ساحتی از اندیشه یا به عنوان پرچمداری از تفکر یا الگویی‬ ‫جامعه شناختی یا روان شناختی برای مخاطبان معرفی شود‪ .‬در این مطلب به نقش افرینی های مهم در‬ ‫فیلم هایی با محوریت موسیقی اشاره می کنم‪ .‬این نقش ها هر یک برایندی از یک بینش و سبک زیستی‬ ‫هستند که در گذر زمان بر ارزش های ان ها بیش از پیش افزوده شده است‪.‬‬ ‫شمایلتاثیرپذیرازشهرتوثروت‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪38‬‬ ‫فیلم «گل یخ» به کارگردانی کیومرث پوراحمد‬ ‫تالشــی برای بازنمایی خاطره پررنگ فیلم «سلطان‬ ‫قلب ها» بود که در دوران محبوبیت محمدرضا گلزار‬ ‫ساخته شد اما با وجود اســتفاده از همه ظرفیت های‬ ‫موثر در جذب مخاطبان ناکام بود‪ .‬داستان این فیلم‬ ‫درباره عباس (کیوان) کامیاران خواننده ای ساده در‬ ‫یک رستوران سنتی اســت که عاشق ترگل دختری‬ ‫از طبقه پایین می شود و با او ازدواج می کند‪ .‬اما عمر‬ ‫بودن کنار ترگل برای عباس بســیار کوتاه است و او‬ ‫باید به کیش برود و بخش موسیقی رستورانی را به راه‬ ‫اندازد و به عنوان خواننده فعالیت کند؛ همین موضوع‬ ‫سبب می شود تا ترگل را به نزد مادرش بفرستد و خود‬ ‫برای سروسامان دادن به کارهای ان رستوران به کیش‬ ‫برود‪ .‬ورود ترگل به خانه مادر عباس مصادف است با‬ ‫زلزله ای مهیب که شهر را ویران می کند و ترگل که به‬ ‫دلیل برخورد اوار با سرش دچار فراموشی شده اواره‬ ‫در شهر می چرخد و یک راننده تاکسی زن او را به نزد‬ ‫خود می برد‪.‬‬ ‫پیگیری های عباس بــرای یافتن ترگل به جایی‬ ‫نمی رسد و او مرگ همسرش را می پذیرد‪ .‬عباس که به‬ ‫دلیل صدای خوبش مورد پسند یک کمپانی موسیقی‬ ‫قرار می گیرد در مسیر شــهرت و ثروت می افتد به‬ ‫گونه ای که هم به لحاظ چهره و هم از منظر پوشــش‬ ‫تغییراتی همسو با موقعیت جدیدش می یابد و حتی‬ ‫اسم خود را به کیوان تغییر می دهد‪.‬‬ ‫دروازه شهرت چنان به سوی او گشوده می شود‬ ‫که کنسر ت ها و کاست های موسیقی او پیش فروش‬ ‫می شود و اســتقبال باالیی از سوی مخاطبان نصیب‬ ‫اثارش می شود‪.‬‬ ‫در همین بزنگاه اســت که تقدیر بی ان که عباس‬ ‫خبر داشته باشد همسرش ترگل و دخترش را سر راه او‬ ‫قرار می دهد تا عیار معرفتش سنجیده شود‪ .‬او پایبند‬ ‫تعهدش به ترگل می ماند و پــس از پی بردن به زنده‬ ‫بودن همسرش به دنبال او می رود تا زندگی جدیدی‬ ‫را کنار هم اغاز کنند‪.‬‬ ‫محمدرضا گلزار برای ایفای این نقش کار خاصی‬ ‫نمی کند و تنها از همان شــمایل سوپراستاری خود‬ ‫برای نزدیک شدن به شخصیت عباس بهره می برد‪.‬‬ ‫این نقش در بازبینی های مجدد تنها به واسطه مفاهیم‬ ‫سوپراستاری و دوضلعی شهرت و ثروت ناشی از ان‬ ‫حایز اهمیت است‪.‬‬ ‫نمادی از زیست مصلحانه‬ ‫«اجار ه نشــین ها» بهترین فیلم کمدی تاریخ‬ ‫سینمای ایران اســت؛ علت رسیدن به چنین قله ای‬ ‫هوشمندی کارگردان در تدارک سفره ای از تضارب‬ ‫ارا و خلق جدلی گفتمانی میان شخصیت هاســت‪.‬‬ ‫به واقع هر شــخصیت در این فیلم نماینده سلوکی‬ ‫زیستی است و گویا کشوری کوچک از قومیت های‬ ‫مختلف زیر سقف ان خانه در حال ویران شدن شکل‬ ‫گرفته و نکته جالب این که داریوش مهرجویی بسیار‬ ‫تیزبینانه خود را در موضعی بی طرف و تنها در جایگاه‬ ‫یک راوی و شاهد قرار داده و شرایطی را فراهم اورده‬ ‫تا هر شخصیت بینش خود را بدون سانسور و روتوش‬ ‫فریاد زند‪ .‬اما در میان همه این شخصیت ها دوربین به‬ ‫ساکن طبقه اخر این خانه توجهی ویژه نشان می دهد‬ ‫و هنگام نمایش دادن اقای سعدی و خانه باصفا و پر از‬ ‫گل و گیاه او وجدی متفاوت می یابد‪.‬‬ ‫نورپردازی در خانه اقای سعدی با بازی حسین‬ ‫سرشار بسیار به طراوت گیاهان او نزدیک است و گویا‬ ‫مهرجویی نگاه هنری خود را به تمامه خرج این طبقه‬ ‫و ســاکن باصفایش کرده است‪ .‬به واقع اقای سعدی‬ ‫نمادی از لطافت‪ ،‬مهرورزی‪ ،‬صلح دوستی‪ ،‬هنرمندی و‬ ‫هنردوستی در باطن هر انسان ازاداندیش است‪ .‬جهان‬ ‫زیستی او با طراوت موسیقی معنا گرفته و پیرامونش‬ ‫را گل و گیاهانی زیبا پر کرده اســت‪ .‬او چنان به گل‬ ‫و گیاهانش اُنس دارد که هر روز برایشــان گام هایی‬ ‫از موسیقی کالسیک را به شــکل اُپرا اجرا می کند و‬ ‫چنان با این شیوه زیســتی خو گرفته است که حتی‬ ‫هنگام مواجهه به اوس مهدی و کارگرانش هم از زبان‬ ‫اُپرا استفاده می کند‪.‬اقای سعدی نمادی از یک طبقه‬ ‫اجتماعی است که در سلسله مراتب زیستی‪ ،‬باالترین‬ ‫جایگاه شهودی و معنوی را دارند اما از سوی جامعه به‬ ‫درستی درک نمی شوند‪ .‬برای او لطافت و طراوت در‬ ‫زیستن حرف اول را می زند از این روست که حتی حرف‬ ‫زدن معمولی او هم با نوا و ترانه است‪ .‬وزانت و متانتی‬ ‫در بیان و رفتارش موج می زند و نگرشی روشن بینانه‬ ‫به مفاهیم دارد‪.‬‬ ‫او مخالف لمپنیســم و شارالتانیسم است و این‬ ‫مخالفت را هم به باقری معامالت ملکی نشان می دهد‬ ‫و هم در اعتراض به غوغاســاالری عباس درخشش‬ ‫خطابه ای جذاب در بیان زیبایی های طبیعت در ان‬ ‫گردهم ایی معنادار روی پشت بام خانه سر می دهد‪.‬‬ ‫اقای سعدی از مهم ترین شــمایل های زیست‬ ‫مصلحانه اســت که با درایت داریوش مهرجویی‪ ،‬در‬ ‫فیلم «اجاره نشین ها» رونمایی می شود تا به تعبیری‬ ‫دیگر مواجهه هنرمند و روشــنفکر با تنگ نظری و‬ ‫جمود فکری را برای مخاطب اشکار سازد‪.‬‬ صفحه 38 ‫مانیفست ایران باوری‬ ‫شخصیت مجید کسرایی در فیلم «مکس» با بازی فرهاد‬ ‫ائیش تاویل پذیری بسیار باالیی از جنبه های مختلف دارد‪.‬‬ ‫سلوک وطن باورانه او و غنج رفتن دلش برای همه ان چه به‬ ‫ایران ارتباط دارد باعث شده تا او از جمله شخصیت هایی‬ ‫باشد که پیوندی تنگاتنگ با نوستالژی می یابد‪.‬‬ ‫او به مثابه فردی ساده اندیش‪ ،‬مهربان و صلح جو است‬ ‫که جهان را با عینکی سفید دید می زند و قدرت تعامل باالیی‬ ‫در ایجاد ارتباط با همگان دارد‪ .‬همین توضیح کوتاه را اگر‬ ‫در کنار دوران ساخت فیلم «مکس» در دهه ‪ ۸۰‬قرار دهیم‬ ‫و درون مایه اصلی فیلم یعنی بازگشت سرمایه ها و نیروهای‬ ‫نخبه به کشور را یک رویاباوری زیبا برای اینده بهتر ایران‬ ‫بدانیم بهتر با شــخصیت مکس و ان چه در کنسرت خود‬ ‫بیان می کند ارتباط برقرار می کنیم‪ .‬بیانیه باشکوه مکس و‬ ‫دعوت همگانی به مدارا و وحدت چنان در فضای دوقطبی‬ ‫ان روزها جذاب به نظر می رسید که به سیاق همان تشویق ها‬ ‫و شور و نشاطی که در سالن کنســرت برپا بود این امید را‬ ‫ایجاد می کرد که شاید قرار است به دورانی جدید از زیست‬ ‫مصالحه جویانه پای بگذاریم؛ امیدی که شــاید هنوز هم تا‬ ‫حدودی جاری باشد‪.‬‬ ‫شیدای مجنون موسیقی‬ ‫فیلم «دلشدگان» اُرکستری باشکوه از شــخصیت های مرتبط با موسیقی را به‬ ‫مخاطبان نشان می دهد‪ .‬همه این شــخصیت ها اصالت و وقاری دارند که یکسره به‬ ‫پیشینه خانوادگی و انتساب ان ها به اعیان و اشراف برمی گردد‪ .‬در این میان شخصیت‬ ‫اقا فرج بوسلیکی شمایلی متفاوت از دیگر اعضای گروه دارد‪ .‬او منتسب به خانواده ای‬ ‫عامی است که اشتغال به موسیقی را کاری خالف می دانند‪ .‬اما اقا فرج چون خانواده اش‬ ‫نمی اندیشد و با پشتکاری ویژه برای ارتقای جایگاه اجتماعی اش می جنگد و به ان‬ ‫می رسد‪ .‬از این منظر‪ ،‬ضرب المثل معروف «نابرده رنج گنج میسر نمی شود‪ /‬مزد ان‬ ‫گرفت جان برادر که کار کرد» اشاره ای به جا و درست به نقش استعداد فردی و تالش در‬ ‫رشد منزلت اجتماعی افراد دارد‪.‬‬ ‫در تحلیل مجموعه نقش هایی از سینما و تلویزیون که می توان رویکردی اموزشی‬ ‫را در ان ها جست وجو کرد بی شک کاراکتر اقا فرج بوسلیکی در فیلم «دلشدگان»‬ ‫ساخته زنده یاد علی حاتمی می تواند بازتابنده وجهی تعلیمی از مفهوم خالقیت و تالش‬ ‫و تاثیرشان بر رشد منزلت اجتماعی فرد باشد‪.‬‬ ‫این کاراکتر ساعی و پرتالش و ارزنده که به سیاق روایت های مرسوم سینمایی در‬ ‫دهه‪ 60‬و‪ 70‬متعلق به طبقات پایین جامعه است در نظام ارزشی و مفهومی سینمای ارائه‬ ‫شده از سوی زنده یاد علی حاتمی به مثابه ضلع چهارم از شمایل هنرمند ایرانی به چشم‬ ‫می اید‪ .‬یعنی اقا فرج بوسلیکی را به لحاظ شمایلی که دارد می توان تکمیل کننده‬ ‫روایت های کارگردان شاعر سینمای ایران از هنرمندان عهد قاجار دانست‪ .‬اضالع این‬ ‫مربع را محمد غفاری نقاش شهیر ایرانی در فیلم «کمال الملک»‪ ،‬رضا خوشنویس در‬ ‫مجموعه «هزاردستان»‪ ،‬طاهر و اقا فرج در «دلشدگان» شکل می دهند بی ان که وجه‬ ‫اشتراک ملموسی در ان ها دیده شود‪.‬‬ ‫شاید تنها وجه اشتراک این نقش ها را باید در شیدایی و عشق انها به هنر ذاتی شان‬ ‫دانست‪ .‬یعنی همان گونه که طاهر شیفته نُت ها و ترانه ها‪ ،‬محمد غفاری (کمال الملک)‬ ‫شیفته قلم مو و رضا خوشنویس شیفته قلمش اســت‪ ،‬اقا فرج نیز با لمس تنبک و‬ ‫شنیدن ضرب موسیقایی ان از خود بی خود شده و رابطه ای شیداگون و مجنونانه با‬ ‫موسیقی برقرار می کند‪ .‬همین عشــق جنون وار به تنبک است که سبب می شود تا‬ ‫منزلت اجتماعی کاراکتر اقا فرج ارتقاء یابد و از یک شاگرد چلویی ساده به همراهی با‬ ‫جمعی شیدا و هنرمندانی فرهیخته برسد‪ .‬به واقع این تغییر منزلت اجتماعی اگرچه‬ ‫تالش های اقا فرج را برای ایجاد دگرگونی هایی در سبک رفتاری و گفتاری اش به دنبال‬ ‫دارد اما در نهایت‪ ،‬همان سادگی ملموس و صداقت بکر این شخصیت است که فرای‬ ‫همه کوشش های او برای نمایش اصالتی همسان با دیگر افراد گروه که همگی منتسب‬ ‫به طبقه اعیان و اشراف هستند به چشم می اید‪ .‬سیمای اقا فرج بوسلیکی بازتابنده‬ ‫این نکته است که در نهایت جوهره وجودی هر فرد و تالش و کوشش اوست که مسیر‬ ‫پیش روی او را هموار می کند‪.‬‬ ‫در یک جمع بندی کوتاه‪ ،‬اقا فرج شاگرد چلویی ساده ای است که از لمس ظروف‬ ‫مسی برای شست وشو به جایگاهی می رسد که هنگام تنبک نوازی با عیسی خان وزیر از‬ ‫او جلو می زند و با مهارت باال در نواختن تنبک به جمع اعیان دلشده حاتمی می پیوندد؛‬ ‫اعیان و اشرافی که جوهره وجودشان را با نوای مالیم موسیقی صیقل داده اند و پذیرای‬ ‫سادگی‪ ،‬لطافت و صداقت اقا فرج هستند‪.‬‬ ‫اکبر عبدی در نقش اقا فرج درخشش ویژه ای دارد‪ .‬او به خوبی نقش را درک کرده‬ ‫و روند تغییر شمایل او را بی کم وکاست در بازی اش قابل باور می کند‪ .‬به واقع اکبر عبدی‬ ‫در این نقش متوجه این نکته بوده که خاستگاه اجتماعی اقا فرج کجاست و اگر به دلیل‬ ‫کشف استعداد او در تنبک نوازی‪ ،‬فرصتی دســت داده تا در جمع بزرگان راه یابد اما‬ ‫همچنان تصویری که از اقا فرج نمایش می دهد در عین تالش برای نمایش تشخص و‬ ‫کالسی از جنس ان گروه دلشده‪ ،‬به پایگاه اجتماعی و هویت فردی اقا فرج نزدیک‬ ‫است‪ .‬این بازی یکی از مهم ترین شناسه ها برای درک کالس باالی بازیگری اکبرعبدی‬ ‫در سینمای ایران است‪.‬‬ ‫‪39‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 39 ‫سینمای ایران‬ ‫طریقت فروپاشی‬ ‫شمایل علی بلورچی در فیلم «سنتوری» (داریوش مهرجویی) تطبیقی غریب با بحث جامع کهن الگوهای‬ ‫یونگ دارد‪ .‬به واقع با یک شخصیت عجیب مواجه هستیم که هم می تواند قهرمان باشد هم یک ضد قهرمان‬ ‫شمرده شود‪ .‬ویژگی هایش هم بازتابنده نوعی مظلومیت و معصومیت درک نشده است و هم می تواند تداعی گر‬ ‫بی پناهی و تنهایی فردی طرد شده باشد‪ .‬علی بلورچی در عین حال می تواند در قالب کهن الگوی پرسونا‬ ‫شمایلی از یک فرد به شدت وابسته را نمایش دهد‪ .‬وابستگی شیفته وارانه علی بلورچی به سنتور و هانیه سبب‬ ‫می شود تا در یک تفرد ویرانگرانه و میل به نشیبی حقیرانه که در سکانس اوارگی او در خرابه های شهر تهران‬ ‫قابل مشاهده است به گونه شرور از کهن الگوی هرمس نزدیک شود که به یک ولگرد و فرد متمرد بدل می شود‪.‬‬ ‫جهان ذهنی علی از یک تفرد خودانگارانه شکل گرفته اســت‪ .‬بدین معنا که او مناسبات تند و سنتی‬ ‫خانواده اش را بر نمی تابد و به دنبال یادگیری سنتور می رود و بهایش را با تنهایی و استقاللی فردی می دهد‪.‬‬ ‫سکانس اغازین فیلم «سنتوری» اما از روزگار تباهی علی و نریشن تلخش اغاز می شود و روند تباهی و تنهایی‬ ‫او برای مخاطبان جا می افتد‪ .‬به واقع سناریو از تباهی امروز او به گذشته طالیی اش نقب می زند و یک مرثیه‬ ‫سینمایی گزنده را پیرامون شخصیت علی شکل می دهد‪.‬‬ ‫از این روست که تفرد علی بر خالف دیگر قهرمانان سینمای مهرجویی در رفت وامدهایی بین نیستی و‬ ‫هستی پیش می رود‪ .‬به واقع سرگشتگی علی نه فلسفی و ماهوی است و نه می توان گزاره هایی اجتماعی را‬ ‫در این ویرانگری فردی عیان دید‪ .‬هر چه هست ناشی از ارتباط دیوانه وار علی با سنتور و هانیه است و از دست‬ ‫دادن هر دوی این هاست که سبب می شود تا دنیای علی بدون توتم (عشق جنون امیز به یک شیء یا موجود‬ ‫زنده) نه شوری داشته باشد و نه امیدی به ادامه دادن مسیر‪ .‬فرایند تبدیل شدن علی بلورچی از یک نوازنده‬ ‫سنتور چیره دست و خواننده مشهور به جوانی معتاد و رو به تباهی چنان در بازی بهرام رادان قابل باور شده‬ ‫که مخاطبان با شنیدن دیالوگی از هانیه با مضمون همه تهران خواهان حضور علی در مجالسشان بودند روند‬ ‫ویرانی درون و برون علی را با تمام وجود درک می کنند و اشک عواطف انسانی خود را برای تباه شدن زندگی‬ ‫علی بلورچی به عنوان نمادی از جوانان ایرانی بر گونه می ریزند‪.‬‬ ‫هرچند سکانس پایانی اجرای علی در اسایشگاه نویددهنده شروع مجددی برای اوست اما دنیای علی‬ ‫بدون هانیه‪ ،‬گویی تکه بزرگی از پازل خود را گم کرده و همین می شود که علی ماندن در اسایشگاه را به زندگی‬ ‫در شهر خراب وحشی ترجیح می دهد‪.‬‬ ‫علی بلورچی تصویر ضد قهرمانی تمام عیار را از جنبه نمایشی تداعی گر است که رسم زمانه را بر نمی تابد‬ ‫و برخالف پرسونای اولیه اش در حضور بی مهابا در جامعه‪ ،‬به یک گوشه نشینی خودخواسته فرو می رود‪ .‬او‬ ‫در عین حال تصویر قهرمانی را از خود بر جای می گذارد که از خاکستر اعتیاد بر می خیزد و سرود دوباره ای از‬ ‫بودنش را می سراید‪ ،‬اهنگی از وجود پر حسرت و درون تنهای خود می نوازد و در ان تک گویی اهنگین و رو‬ ‫به جامعه می خواند تا امثال علی و روح لطیفشان را بیشتر درک کنند و با حمایت از ان ها و تنها نگذاشتن شان‪،‬‬ ‫دیو اعتیاد را از گرد وجودشان بپراکنند‪.‬‬ ‫حسرت های درونی یک خواننده لطیف‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪40‬‬ ‫فیلم «دلشدگان» ساخته علی حاتمی شاعرترین کارگردان سینمای ایران‬ ‫نگاهی غمخوارانه و همدالنه به موسیقی سنتی و دستگاهی وطن دارد‪ .‬در این‬ ‫میان کارگردان به شخصیت طاهر از منظر همان همدلی و غمخواری نسبت به‬ ‫موسیقی نگریسته و روند زیستن او و هجران و مرگ غریبانه اش در خارج از وطن‬ ‫را به شیوه ای نمادین به مرگ موسیقی ایینی و سنتی پیوند می زند‪ .‬به واقع طاهر‬ ‫نمادی از هنرمندانی است که با روحی لطیف به افرینش واژه ها‪ُ ،‬سرایش ترانه ها‬ ‫و فریاد نغمه ها مشغول هستند اما گاه ان چنان که باید درک و دیده نمی شوند‪.‬‬ ‫به بیان دیگر شخصیت طاهر در فیلم «دلشدگان» یک نماد انسانی برای‬ ‫دستیابی به شهود و معرفتی عاشقانه است که در قالب ترنم اشعار بروز می کند‪.‬‬ ‫در این فیلم امین تارخ بازی جالب و پراحساسی را از خود بروز می دهد و در‬ ‫عین شورانگیزی و برون گرایی عاطفی جالب این شخصیت‪ ،‬نوعی حسرت و اه‬ ‫درونی را در چهره اش هنگام خواندن باز می تاباند‪.‬‬ ‫فرجام طاهر و مرگ غریبانه اش بر اثر سِ ــل در حالی که نوای پرشور «ما‬ ‫دلشدگان خسرو شیرین پناهیم» را زمزمه می کرد به واقع واکنشی سینمایی‬ ‫به چالش های تاریخی فعالیت های مرتبط با موسیقی است و نبرد نابرابر نُت های‬ ‫برامده از اذهان لطیف هنرمند با ذهنیت خشــک و متصلــب گیرافتاده در‬ ‫چارچوب بوروکراسی را به زیبایی بازتاب می دهد‪.‬‬ صفحه 40 ‫اصالت و هویت مطربی‬ ‫ابرام خوش لحن در فیلم «مطرب» خواننده ای کافه ای است‬ ‫که ترانه های کوی و برزنی می خواند و در سودای تبدیل شدن‬ ‫به یک مطرب مشهور است اما با وقوع انقالب‪ ،‬همه رویاهایش‬ ‫را برباد رفته می بیند و به ناچــار به خوانندگی ترانه های پیش‬ ‫پاافتاده در مجالس و محافل خصوصی رو می اورد‪.‬‬ ‫زندگی او به دو دوره تقسیم می شود؛ دوران ابتدایی مربوط‬ ‫است به خوانندگی و تبدیل شدن به یک مطرب کافه ای که کم کم‬ ‫دارد برای خودش جایگاهی پیــدا می کند اما در همین بزنگاه‬ ‫است که انقالب رخ می دهد و در حالی که تنها یک ماه تا بیرون‬ ‫امدن کاست های او باقی مانده همه کاشته هایش هدر می رود‪.‬‬ ‫دوره دوم زندگی اش از همین بزنگاه اغاز می شود و تصویر‬ ‫او تداعی گر یک حسرت کش دائمی است که سال ها برای میوه‬ ‫دادن درخت خوانندگی اش تالش کــرده اما نصیب او جز یک‬ ‫گوشه نشینی تلخ نیســت‪ .‬موتور فیلم درست از همین دوره‬ ‫دوم گرم می شود و ابرام خوش لحن پس از دهه ها مجوز خروج‬ ‫از کشور را برای اجرای یک کنسرت در هفته فرهنگی ایران در‬ ‫ترکیه به دست می اورد‪.‬‬ ‫پرویز پرستویی به خوبی حسرت درونی و عمری اه کشیدن‬ ‫ابرام خوش لحن را در نگاه هایش قابل لمس می کند و نشاط و وجد‬ ‫کامل او از اجرای کنسرت مشترک با خواننده ترک را با نگاه و‬ ‫کالم محسوس می سازد‪ .‬ابرام خوش لحن از سینه سوخته ترین‬ ‫شخصیت های موسیقایی سینمای ایران است که داستان زندگی‬ ‫او همواره به عنوان نمادی از معجزه نوا و ترانه در سرپا کردن و‬ ‫بازگشت یک مرد به زندگی اش مثال زده خواهد شد‪ .‬از جنبه‬ ‫دیگر این نقش بازگشت مهمی از سوی پرستویی به سینمای‬ ‫کمدی بود که به احیای شمایل بازیگری او پس از سال ها ایفای‬ ‫نقش های کمرنگ انجامید‪.‬‬ ‫ضیافت شعر و ترانه‬ ‫بازی در فیلم «خواهران غریب» و ایفای نقش منصور خســروی‬ ‫همچنان خاص ترین هنرنمایی خسرو شکیبایی شمرده می شود‪ .‬جنسی‬ ‫از بازیگری میانی در کارنامه این بازیگر بــزرگ که در عین دارا بودن‬ ‫طنازی ها و شوخ طبعی های یک اهنگساز کودکان مایه هایی از جدیت و‬ ‫اقتدار یک پدر و جذبه و وقار یک مرد رمانتیک را نیز دارد‪.‬‬ ‫به واقع شکیبایی دو لبه حسی و ادراکی را در این نقش شناسایی‬ ‫می کند و شورانگیزی و لطافتی تجربه ناشده در کارنامه خود تا ان زمان‬ ‫را در این هنرنمایی نشــان می دهد‪ .‬او در عین این که جدیت منصور‬ ‫خســروی را از طریق نگاه و بیان به دخترش نشان می دهد همزمان‬ ‫ سرای کودکان‬ ‫حواسش به این نکته است که منصور اهنگساز و ترانه ُ‬ ‫است و به همین علت باید مطایبه و لطافتی را در رفتارش نشان دهد‪.‬‬ ‫وجه اهمیت این نقش افرینی در ان جاست که شکیبایی تا پیش از‬ ‫این هنرنمایی‪ ،‬چنین لطافت و احساسی را در بازی خود نمایان نکرده‬ ‫بود و این نقش سراغازی بر مســیر دیگری در بازیگری او بود‪ .‬به واقع‬ ‫منصور خسروی اغاز مسیری است که شکیبایی را به نقش رضا صباحی‬ ‫می رساند و به تعالی شادابی و انرژی در بازیگری او می انجامد‪.‬‬ ‫شکیبایی توالی مهر پدرانه منصور به دخترش و صمیمیت پسرانه‬ ‫او نسبت به مادرش را به گونه ای منسجم و در قالب ترانه مشهور فیلم‬ ‫«خواهران غریب» اجرا می کند تا پس از گذشت بیش از دو دهه از اکران‬ ‫این فیلم‪ ،‬درجه باالیی از خاطرات برجای مانده از «خواهران غریب» به‬ ‫شکیبایی برگردد‪.‬‬ ‫‪41‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 41 ‫سینمای جهان‬ ‫از رئیس جمهور پرحاشیه تا قاتل زنجیره ای‬ ‫بلوند (‪)Blonde‬‬ ‫مهم ترین‬ ‫فیلم های‬ ‫زندیگ انمه ای‬ ‫ماه های اینده‬ ‫کارگردان‪ :‬اندرو دومینیک‬ ‫بازیگران‪ :‬انا ِد ارمــاس‪ ،‬ادرین برادی‪ ،‬بابی‬ ‫کاناویل‪ ،‬جولین نیکلسون‪ ،‬سارا پاکستون‬ ‫«بلوند» که قرار است امســال از طریق نتفلیکس منتشر شــود‪ ،‬داستان یکی از‬ ‫مشهورترین زنان قرن بیستم‪ ،‬مرلین مونرو‪ ،‬را روایت می کند‪ .‬فیلم بر اساس کتابی به همین‬ ‫نام اثر جویس کارول اوتس ساخته شده و جدیدترین باندگرل سینما‪ ،‬انا د ارماس‪ ،‬نقش‬ ‫مونرو را بازی خواهد کرد‪ .‬این داستان‪ ،‬روایتی امیخته با تخیل را از زندگی مونرو از جمله‬ ‫دوران کودکی‪ ،‬کسب شهرت‪ ،‬ازدواج ها و روابط جنجالی او ارائه می کند‪ .‬در ماه های اخیر‪،‬‬ ‫«بلوند» سر و صدای فراوانی به پا کرده چون به اولین فیلم پلتفرم های استریم تبدیل شده‬ ‫که درجه بندی سنی ‪( NC-17‬ممنوع برای تماشاگران زیر ‪ 17‬سال) را دریافت می کند‪ .‬از‬ ‫سوی دیگر‪ ،‬اعالم این که «بلوند» چیزی حدود سه ساعت زمان خواهد داشت طرفداران‬ ‫را غافلگیر کرد‪ .‬همچنین تصاویر منتشر شده از د ارماس‪ ،‬قطع ًا به شمایل همیشه مشهور‬ ‫هالیوود شباهت پیدا کرده است‪ .‬عالوه بر تمام این حرف ها‪ ،‬خود اوتس نسخه اولیه ای از‬ ‫فیلم را دیده و ادعا می کند که این یک اقتباس خیره کننده‪ ،‬درخشان و مشوش کننده است‪.‬‬ ‫فیلم را اندرو دومینیک کارگردانی کرده که یکی از فیلمســازان کنجکاوی برانگیز‬ ‫سال های اخیر بوده و به خصوص فیلم «ترور جســی جیمز به دست رابرت فورد بزدل»‬ ‫(‪ )2007‬به کارگردانی او با استقبال پرشور منتقدان مواجه شده است‪ .‬او البته بعد از ان‬ ‫نتوانسته به ان سطح از موفقیت برسد و حاال شاید «بلوند» بتواند ان موفقیت را تکرار کند‪.‬‬ ‫«بلوند» قرار است ‪ 23‬سپتامبر در معرض دید عموم قرار گیرد‪.‬‬ ‫مروا موسوی‬ ‫الویس (‪)Elvis‬‬ ‫کارگردان‪ :‬باز لورمن‬ ‫بازیگران‪:‬استینباتلر‪،‬تامهنکس‪،‬هلنتامسون‬ ‫منابع‪www.stylist.co.uk :‬‬ ‫‪www.wikipedia.org‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪42‬‬ ‫فیلم های زندگی نامه ای این روزها جایگاه ویژه ای در‬ ‫دنیای سرگرمی پیدا کرده اند‪ .‬سالی نیست که تعداد زیادی‬ ‫فیلم زندگی نامه ای روانه سالن های سینما نشوند‪ .‬امسال‬ ‫هم از این قاعده مستثنا نیســت‪ .‬در فهرست فیلم های‬ ‫کنجکاوی برانگیز امسال‪ ،‬چند فیلم زندگی نامه ای وجود‬ ‫دارد که قطع ًا نمی خواهید ان ها را از دست بدهید‪.‬‬ ‫از میان تمام چالش هایی که یک بازیگر می تواند در طول‬ ‫حرفه اش با ان مواجه شود‪ ،‬تبدیل شدن یه یک فرد دیگر‬ ‫ اورترین ان ها است‪ .‬این کار را درست‬ ‫قطع ًا یکی از دلهره‬ ‫ِ‬ ‫انجام دهید؛ مستقیم ًا در مسیر افتخار اسکار قرار گرفته اید‪.‬‬ ‫دچار اشتباه شــوید؛ و یک حرفه می تواند به طور ناگهانی‬ ‫دچار سقوط شود‪.‬‬ ‫بسیاری از بازیگران روح یک شخصیت را ان قدر عالی‬ ‫تسخیر می کنند که حتی نیازی نیست قبل از تماشای فیلم‬ ‫چیزی در مورد ان ها بدانیم‪ .‬کافی است به تبدیل مارگو رابی‬ ‫به یک اســکیت باز حرفه ای در «من‪ ،‬تونیا»‪ ،‬حضور تارون‬ ‫اگرتون در نقش التون جان در «راکت من»‪ ،‬بندیکت کامبربچ‬ ‫در نقش الن تورینگ (رمزشکن دوران جنگ جهانی دوم) در‬ ‫«بازی تقلید» و حتی اجراهای اخیر لیلی جیمز و سباستین‬ ‫استن در «پم و تامی» فکر کنید‪ .‬در چنین شرایطی فراموش‬ ‫کردن این که در حال تماشای یک شخصیت تخیلی هستید‬ ‫کار ساده ای است‪.‬‬ ‫و دوران درام های زندگی نامه ای بزرگ تازه شروع شده‬ ‫است‪ .‬امسال شاهد نمایش دراماتیزه شده زندگی برخی از‬ ‫چهره های عمومی مورد عالقه ما‪ ،‬توسط بازیگرانی هستیم‬ ‫که مطمئن ًا در فصل جوایز اخر سال به مدعیان قدرتمندی‬ ‫تبدیل خواهند شــد‪ :‬از تغییر چهره انا د ارماس در نقش‬ ‫مرلین مونرو‪ ،‬شمایل هالیوود‪ ،‬و ادای احترام نائومی اکی به‬ ‫ویتنی هیوستون گرفته تا بازی استین باتلر در نقش پادشاه‬ ‫راک اند رول‪ ،‬الویس پریســلی‪ ،‬امسال فیلم های غیرقابل‬ ‫چشم پوشی زیادی روی پرده های سینما امده و خواهند‬ ‫امد‪ .‬این فهرست‪ ،‬تعدادی از فیلم های زندگی نامه ای است‬ ‫که در ماه های اینده می توان به ان ها توجه کرد‪.‬‬ ‫این اقتباس از زندگی و دوران الویس پریسلی‬ ‫به نویســندگی و کارگردانی باز لورمن ساخته شــده‪ :‬مردی که به خاطر اقتباس های‬ ‫پررنگ ولعابش از «رومئــو ‪ +‬ژولیت» و «مولن روژ!» شــناخته می شــود‪ .‬این فیلم‬ ‫زندگی نامه ای موزیکال ادای دینی است به یکی از مشهورترین و تراژیک ترین چهره های‬ ‫امریکا‪ ،‬الویس پریسلی‪.‬‬ ‫استین باتلر در نقش الویس در این فیلم ظاهر شده اســت‪ .‬فیلم‪ ،‬داستان رابطه‬ ‫پریسلی و مدیر برنامه اش سرهنگ تام پارکر (با بازی تام هنکس) را روایت می کند‪ .‬یکی‬ ‫از ویژگی های تام پارکر این بود که فراز و نشیب زندگی الویس را در طول بیش از دو دهه‬ ‫مشاهده کرد‪ .‬بعد از نمایش فیلم در جشــنواره کن‪ ،‬منتقدان به شدت از اجرای باتلر به‬ ‫هیجان امدند که نه تنها بار بازی در نقش چنین شخصیت ایکونیک و پرطرفداری را به‬ ‫دوش می کشد بلکه به خوبی می تواند گیتار هم بنوازد‪ .‬با این وجود نظرات در مورد خود‬ ‫فیلم متفاوت بود‪ .‬به عنوان مثال دیوید رونی‪ ،‬منتقد هالیوود ریپورتر‪ ،‬به این اشاره کرد‬ ‫که «الویس» امتدادی است بر سبک پر زرق و برق و ماکسیمالیستی لورمن و بنابراین اگر‬ ‫با تاکید او بر این سبک در اثار قبلی اش ارتباط برقرار نکرده باشیم‪ ،‬ممکن است در مورد‬ ‫«الویس» هم چنین اتفاقی رخ دهد‪ .‬اوون گلیبرمن‪ ،‬منتقد ورایتی‪ ،‬هم «الویس» را همچون‬ ‫یک رویای تب الود و پرانرژی توصیف کرده که یک اتش بازی دیگر از جانب باز لورمن‬ ‫است و می تواند در دسته فیلم هایی قرار گیرد که حاال دیگر می توان ان ها را «فیلم های‬ ‫باز لورمنی» دانست‪ .‬به طور کلی اکثر منتقدان بر این عقیده بودند که در این فیلم تکنیک‬ ‫و سبک از مضمون و مفهوم سبقت می گیرد و این نقطه ضعف عمده اثار لورمن محسوب‬ ‫می شود‪ .‬با این وجود ایا فکر می کنید چنین توصیفاتی از اهمیت و کنجکاوی برانگیز بودن‬ ‫فیلم کاسته است؟ به هیچ وجه!‬ ‫«الویس» از ‪ 24‬ژوئن ‪ 2022‬در سالن های سینما اکران شده است‪.‬‬ صفحه 42 ‫اوپنهایمر (‪)Oppenheimer‬‬ ‫کارگردان‪ :‬کریستوفر نوالن‬ ‫بازیگران‪ :‬کیلیان مورفــی‪ ،‬امیلی بالنت‪ ،‬مت‬ ‫دیمن‪ ،‬رابرت داونی جونیور‪ ،‬فلورنس پیو‪ ،‬رامی مالک‪،‬‬ ‫بنی سفدی‪ ،‬متیو موداین‪ ،‬جاش هارتند‪ ،‬جک کواید‪،‬‬ ‫کنت برانا‪ ،‬گری اولدمن‪ ،‬کیسی افلک‬ ‫هر چند در میان فیلم های این مطلب‪« ،‬اوپنهایمر»‬ ‫یکی از معدود اثاری است که قرار نیست در سال ‪2022‬‬ ‫اکران شوند اما ان قدر فیلم مهم و کنجکاوی برانگیزی‬ ‫است که قابلیت حضور در این فهرست را از همین االن‬ ‫دارد! فیلم زندگی نامه ای «اوپنهایمر» این قابلیت را‬ ‫دارد که به یکی از بزرگ ترین بالک باسترهای دوران‬ ‫اخیر تبدیل شــود‪ .‬ماجرا فقط به این برنمی گردد که‬ ‫فیلم دارد توسط کارگردان بزرگی همچون کریستوفر‬ ‫نوالن ساخته می شــود بلکه نکته کنجکاوی برانگیز‬ ‫دیگر این است که فیلم دارد داستان پدر بمب اتمی را‬ ‫روایت می کند‪ ،‬کسی که می تواند مصداق بارز این جمله‬ ‫مشهور از یکی از داســتان های مشهور هندی باشد‪:‬‬ ‫«حاال من تبدیل به مرگ شــده ام‪ ،‬تبدیل به ویرانگر‬ ‫دنیاها»‪ .‬این چهره مهم‪ ،‬جی‪ .‬رابرت اوپنهایمر نام دارد‪.‬‬ ‫«اوپنهایمر» بر اســاس یک کتاب زندگی نامه ای‬ ‫برنده جایزه پولیتزر نوشته کای برد و مارتین شروین‬ ‫ساخته می شود‪ .‬این کتاب «پرومته امریکایی‪ :‬پیروزی‬ ‫و تراژدی جی‪ .‬رابرت اوپنهایمــر» نام دارد‪ .‬جزییات‬ ‫دقیق طرح داستانی دوازدهمین فیلم بلند سینمایی‬ ‫نوالن کماکان اعالم نشده (در مورد نوالن و با توجه به‬ ‫پنهان کاری های همیشگی اش‪ ،‬این امر اص ً‬ ‫ال غیرمنتظره‬ ‫نیست) اما در خالصه داســتان کتاب چنین امده که‬ ‫این کتاب ماجرای «یک فیزیکدان درخشان است که‬ ‫تالش هایی را برای ساخت بمب اتم برای کشورش در‬ ‫زمان جنگ انجام داد‪ ،‬اما بعــدا ً با پیامدهای اخالقی‬ ‫پیشرفت علمی مواجه شد‪».‬‬ ‫ان چه در مورد فیلم می دانیم این است‬ ‫که نیمی از هالیوود برای حضور در فیلم‬ ‫صف کشیده اند‪ .‬در‬ ‫کنار کیلیان مورفی‬ ‫در نقش اوپنهایمر‪،‬‬ ‫فهرستی از بزرگ ترین‬ ‫نام های صنعت سینمای‬ ‫امریــکا در این فیلم‬ ‫مطرح شده است‪:‬‬ ‫کنت برانا‪ ،‬فلورنس‬ ‫پیو‪ ،‬گری اولدمن‪ ،‬رابرت‬ ‫داونی جونیور‪ ،‬امیلی بالنت‪،‬‬ ‫مت دیمون‪ ،‬جاش پک‪ ،‬رامی مالک‪،‬‬ ‫جک کواید‪ ،‬جیســون کالرک‪،‬‬ ‫جاش هارتنــت‪ ،‬الکس ولف‪،‬‬ ‫کیســی افلک‪ ،‬بنی سفدی‪،‬‬ ‫جیمز دارسی‪ ،‬متیو موداین‬ ‫و کلی چهره مطرح دیگر‪.‬‬ ‫«اوپنهایمــر» قرار‬ ‫است روز ‪ 21‬ژوئیه ‪2023‬‬ ‫اکران شود‪.‬‬ ‫او گفت (‪)She Said‬‬ ‫کارگردان‪ :‬ماریا شریدر‬ ‫بازیگران‪ :‬زوئی کازان‪ ،‬کری مولیگان‪ ،‬پاتریشیا کالرکسون‪ ،‬اندره براوئر‪ ،‬سامانتا مورتون‬ ‫همه فیلم های زندگی نامه ای قرار نیست بر چهره های سرشناس دنیای سرگرمی تمرکز کنند‪ .‬اما وقتی‬ ‫هاروی واینستاین‪ ،‬یکی از غول های هالیوود‪ ،‬در سال ‪ 2017‬به خاطر سابقه چندین دهه تجاوز و ازار جنسی‬ ‫خود متهم و با سقوطی تکان دهنده مواجه شد‪ ،‬دو خبرنگار نیویورک تایمز به شایستگی توجهات را به خود‬ ‫جلب کردند‪ .‬حاال قرار است داستان این که چگونه مگان توهی و جودی کانتور توانستند این تهیه کننده‬ ‫بی ابرو را از جایگاه خود پایین بکشند روی پرده بزرگ سالن های سینما به نمایش دربیاید‪.‬‬ ‫«او گفت» که اقتباسی است از کتاب دو گزارشگر نام برده (نام کامل کتاب‪:‬‬ ‫«او گفت‪ :‬افشای داستان ازار جنسی ای که به برافروختن یک جنبش‬ ‫کمک کرد») قرار است تحقیقات خستگی ناپذیر توهی و کانتور را در‬ ‫مورد پیشینه سوءرفتار جنسی واینستاین دنبال کند‪.‬‬ ‫کری مولیگان و زوئی کازان قرار اســت نقش این دو خبرنگار را‬ ‫بازی کنند؛ دو نفری که نه تنها اولین افرادی بودند که ماجرای رفتارهای‬ ‫کثیف واینستاین را افشا کردند بلکه افشاگری ان ها انفجاری پیرامون‬ ‫موج تازه پاگرفته افشای سوءرفتارها در هالیوود ایجاد کرد که به تغییرات‬ ‫فراوانی در این مسیر منجر شد‪ .‬واینستاین با تالش این دو نفر در نهایت‬ ‫به اتهام سوءرفتار جنسی و تعرض درجه سوم به بیست وسه سال زندان‬ ‫محکوم شد‪.‬‬ ‫یکی از نکات جالب دیگر این پروژه حضور برد پیت به عنوان یکی از‬ ‫تهیه کنندگان اصلی است‪ .‬پیت پیش از این نشان داده که هوش خوبی‬ ‫در شناسایی پروژه های موفق در فصل جوایز دارد و البته توجه ویژه ای به‬ ‫مضامینی چون تبعیض جنسیتی و نژادی نشان داده است‪« .‬او گفت»‬ ‫هم می تواند فیلم دیگری در همین مسیر تلقی شود‪.‬‬ ‫«او گفت» قرار است از ‪ 18‬نوامبر در سینماها به نمایش دراید‪.‬‬ ‫سیزده زندگی (‪)Thirteen Lives‬‬ ‫کارگردان‪ :‬ران هاوارد‬ ‫بازیگران‪ :‬ویگو مورتنسن‪ ،‬کالین فارل‪ ،‬جوئل اجرتون‬ ‫ران هاوارد بزرگ و باتجربه‪ ،‬بارها ثابت کرده که تخصص ویژه ای‬ ‫در ســاخت فیلم های زندگی نامه ای دارد‪ .‬به این فهرســت توجه کنید‪« :‬اپولو ‪« ،)1995( »13‬ذهن زیبا»‬ ‫(‪« ،)2001‬مرد سیندرالیی» (‪« ،)2005‬فراست‪ /‬نیکســون» (‪« ،)2008‬راش» (‪ .)2013‬حاال او به سراغ یک‬ ‫پروژه زندگی نامه ای دیگر رفته و این بار به سراغ ماجرای مشهور عملیات نجات در غار تام لوانگ تایلند در‬ ‫سال ‪ 2018‬پرداخته است‪ .‬در ان حادثه‪ ،‬اعضای یک تیم فوتبال محلی که به همراه مربی ‪ 25‬ساله شان برای‬ ‫گردشگری به غار تام لوانگ رفته بودند بعد از بارندگی شــدید‪ ،‬جاری شدن سیل و پر شدن غار در ان جا‬ ‫گرفتار شدند‪ .‬در یک فرایند پیچیده و بعد از ‪ 18‬روز‪ ،‬عملیات نجات با شرکت نزدیک به هزار داوطلب از ده‬ ‫کشور جهان (که البته در بین ان ها چند غواص حرفه ای نقش اصلی را داشتند) به نتیجه رسید هرچند خالی‬ ‫از تلفات هم نبود‪.‬‬ ‫ویگو مورتنسن‪ ،‬کالین فارل و جوئل اجرتون نقش تعدادی از نیروهای نجات را ایفا کرده اند‪ .‬فیلم قرار‬ ‫است ‪ 29‬ژوییه ‪ 2022‬به طور محدود در سالن های سینما اکران شده و از ‪ 5‬اوت به طور گسترده در شبکه های‬ ‫استریم در دسترس عالقه مندان قرار گیرد‪ .‬جالب این است که فیلم در ابتدا قرار بود به طور کامل از تاریخ‬ ‫‪ 15‬اوریل ‪ 2022‬در سینماها اکران شود (که یکی از فصل های مرده اکران سالیانه تلقی می شود) اما پس از‬ ‫بازخوردهای اولیه بسیار مثبت تصمیم بر این شد که اکران فیلم به ‪ 18‬نوامبر (درست در داغ ترین زمان اکران‬ ‫فیلم های مهم فصل جوایز) منتقل شود اما در نهایت بعد از فعل وانفعاالتی تاریخ جدیدی برای نمایش فیلم‬ ‫در نظر گرفته شد‪ .‬باید دید ایا این تغییر زمان می تواند تاثیری بر موفقیت «سیزده زندگی» در فصل جوایز‬ ‫بگذارد یا نه‪.‬‬ ‫‪43‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 43 ‫سینمای جهان‬ ‫ریگان (‪)Reagan‬‬ ‫کارگردان‪ :‬شان مک نامارا‬ ‫بازیگران‪ :‬دنیس کواید‪ ،‬پنه لوپه ان میلر‪ ،‬رابرت داوی‪ ،‬جان وویت‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪44‬‬ ‫بی تردید رونالد ریگان را می توان یکی از پرحاشــیه ترین روسای‬ ‫جمهور امریکا در قرن بیستم قلمداد کرد‪ .‬او که زمانی به عنوان یک بازیگر‬ ‫کم وبیش شناخته شده شهرتی برای خود به هم زده بود‪ ،‬به تدریج وارد‬ ‫عرصه سیاست شد‪ ،‬چند سال به عنوان فرماندار ایالت کالیفرنیا فعالیت‬ ‫کرد و ســرانجام در یکی از بحرانی ترین دوران تاریخ امریکا به ریاست‬ ‫جمهوری این کشور رسید‪ .‬ان چه ساخته شدن فیلمی در مورد ریگان را‬ ‫کنجکاوی برانگیز می کند‪ ،‬نظرات ضد و نقیضی است که در مورد او وجود‬ ‫دارد‪ .‬از یک سو عده ای ریگان را به خاطر سیاست های اقتصادی اش (که‬ ‫امریکا را از یک بحران اقتصادی عبور داد) و استراتژی اش در مواجهه با‬ ‫شوروی کمونیستی (که به سقوط کمونیسم کمک کرد) می ستایند و از یک‬ ‫طرف عده ای اعتقاد دارند سیاست های او صرف ًا تاثیراتی موقت داشت و در‬ ‫بلندمدت باعث بروز مشکالت جدیدی در اقتصاد امریکا شد‪ .‬همچنین‬ ‫مخالفان او اعتقاد دارند که رونالد ریگان با استفاده از تجربه اش در عرصه‬ ‫ســینما و تلویزیون‪ ،‬امریکا را در دوران ریاست جمهوری اش بیشتر با‬ ‫ویژگی های نمایشی اداره کرد تا تمهیداتی که به کشور کمک کند‪ .‬باید‬ ‫ببینیم شان مک نامارا و همکارانش چه رویکردی را در مورد زندگی پر‬ ‫فراز و نشیب ریگان در پیش گرفته اند‪.‬‬ ‫«ریگان» بر اساس کتابی با عنوان «نیروی جنگ های صلیبی‪ :‬رونالد‬ ‫ریگان و سقوط کمونیسم» نوشته پل کنگور ساخته شده است‪ .‬کنگور‬ ‫(نویسنده و استاد علوم سیاسی) بخش مهمی از فعالیت های مطالعاتی اش‬ ‫را صرف پژوهش در مورد زندگی رونالد ریگان کرده است و انتظار می رود‬ ‫در این فیلم به زوایای کمتر دیده شده ای از زندگی او پرداخته شود‪ .‬فیلم‬ ‫قرار است زندگی ریگان را از دوران کودکی تا زمان ریاست جمهوری اش‬ ‫از دید یک مامور سابق کا‪.‬گ‪.‬ب روایت کند و همین زاویه دید می تواند از‬ ‫نکات کنجکاوی برانگیز ماجرا قلمداد شود‪.‬‬ ‫اما یک نکته کنجکاوی برانگیز دیگر هم وجود دارد‪ .‬هالیوود در یکی‪،‬‬ ‫دو دهه اخیر سیاسی تر از همیشه شده است‪ .‬می توان به وضوح دریافت‬ ‫که بخش مهمی از صنعت ســینمای هالیوود در دهه های اخیر در دست‬ ‫نیروهای وابســته به حزب دموکرات بوده و همین باعث شده که کمتر‬ ‫فیلمی در مورد چهره های مطرح حزب جمهوری خواه ساخته شود مگر‬ ‫این که نگاهی تندوتیز به ان افراد داشته باشد‪« .‬نیکسون» و «دبلیو» به‬ ‫کارگردانی الیور استون و «معاون» به کارگردانی رابرت مک کی از جمله‬ ‫این فیلم ها بوده اند که به ترتیب نگاهی انتقادی به زندگی و دوران ریچارد‬ ‫نیکسون‪ ،‬جرج دبلیو‪ .‬بوش و دیک چنی داشته اند‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬عقاید‬ ‫می شود که بتوان اثار‬ ‫محافظه کارانه سیاســی پل کنگور باعث‬ ‫او را عموم ًا در ستایش ریگان دانست‪.‬‬ ‫بنابراین این سوال پیش می اید‬ ‫که رویکرد فیلم در قبال این‬ ‫رئیس جمهور پرحاشیه‬ ‫قرار است چگونه باشد‪.‬‬ ‫دنیس کواید قرار است‬ ‫نقش ریــگان را در این‬ ‫فیلم ایفا کند‪.‬‬ ‫از دیگــر بازیگران‬ ‫سرشناس فیلم می توان‬ ‫به پنه لوپه ان میلر («راه‬ ‫کارلیتو») اشــاره کرد‪.‬‬ ‫«ریگان» قرار است در سال ‪2023‬‬ ‫اکران شود اما تاریخ دقیق نمایش‬ ‫ان مشخص نیست‪.‬‬ ‫تیل (‪)Till‬‬ ‫کارگردان‪ :‬چینونیه چوکو‬ ‫بازیگران‪ :‬دنیله ددوایلر‪ ،‬ووپی گلدبرگ‪ ،‬فرانکی فایسن‪ ،‬کوین کارول‬ ‫با توجه به این که توجه به داستان های مبارزه برای برابری نژادی در این روزها بیش از هر‬ ‫زمان دیگری طرفدار دارد‪ ،‬به نظر می رسد فیلم «تیل» می تواند یکی از مهم ترین فیلم های‬ ‫اکران شده در سال ‪ 2022‬باشد‪.‬‬ ‫«تیل» بر اســاس تحقیقات گســترده فیلمســاز برنده جوایز‪ ،‬کیث بوچمپ‪ ،‬و به‬ ‫کارگردانی چینونیه چوکو ساخته شده و داستان مبارزه مامی تیل‪-‬موبلی را برای‬ ‫پسر قربانی شده اش در دهه ‪ 1955‬دنبال می کند‪ .‬بالیی‬ ‫اجرای عدالت در حق‬ ‫که در ان سال بر ســر امت لویی تیل امد‪ ،‬یکی‬ ‫از ســیاه ترین و هولناک ترین حوادث مرتبط با‬ ‫خشونت و تبعیض نژادی در تاریخ امریکا و لکه‬ ‫ننگی اســت برای تمام افراد بی شرمی که از نژادپرستی‬ ‫کور حمایت می کنند‪.‬‬ ‫«تیل» با بازی دنیل ددوایلر (که پیش از این در فیلم‬ ‫«نگهبانان» بازی کرده بود) در نقش مامی تیل‪-‬موبلی و‬ ‫ووپی گولدبرگ مشهور در نقش الما کارتان (مادربزرگ‬ ‫تیل) ساخته شده است‪ .‬فیلم به تصمیم مامی برای داشتن‬ ‫تابوت باز در مراسم تشییع جنازه امت و دادن اجازه به مجله جت‬ ‫برای انتشار عکس های تشییع جنازه دیوید جکسون می پردازد تا‬ ‫مطمئن شود تمام مردم در هر جایی وحشت واقعی قتل فرزند او را‬ ‫می بینند‪ .‬این تصمیم مهم مادر سوگوار‪ ،‬لحظه بسیار مهمی بود که در‬ ‫سال های بعد منجر به ایجاد جنبش حقوق مدنی شد‪.‬‬ ‫انتظار می رود تا «تیل» در تاریخ ‪ 7‬اکتبر به نمایش عمومی دراید‪.‬‬ ‫پرستار خوب (‪)The Good Nurse‬‬ ‫کارگردان‪ :‬توبیاس لیندهولم‬ ‫بازیگران‪ :‬جسیکا چستین‪ ،‬ادی ردمین‪ ،‬کیم‬ ‫دیکنز‪ ،‬نوح امریچ‬ ‫ساخت فیلم هایی در مورد قاتلین زنجیره ای همواره‬ ‫یکی از وسوسه های بسیاری از دست اندرکاران سینما‬ ‫محسوب می شده است‪ .‬اگر این قاتل زنجیره ای یک‬ ‫پرستار هم باشد ماجرا جالب تر می شود‪ .‬حاال در نظر‬ ‫بگیرید که این دو وجه شخصیت به هم ارتباط داشته باشند‪ .‬معلوم است که با داستان بسیار‬ ‫کنجکاوی برانگیزی روبه رو خواهیم بود‪« .‬پرستار خوب» ماجرای یک قاتل زنجیره ای به نام‬ ‫چارلز کولن را روایت می کند که به کشتن نزدیک به ‪ 40‬بیمار در طول دوران ‪ 16‬ساله فعالیتش‬ ‫به عنوان یک پرستار در نیوجرسی اعتراف کرد‪ .‬نکته تکان دهنده تر این است که در ادامه و‬ ‫در پی مصاحبه های بیشتر با پلیس‪ ،‬پزشکان و روزنامه نگاران مشخص شد که او تعداد خیلی‬ ‫بیشتری از بیمارانش را به قتل رسانده است‪ .‬متخصصان تخمین زده اند که کولن در مرگ‬ ‫بیش از ‪( 300‬و احتماالً نزدیک به ‪ )400‬بیمار مسئول بوده که این امر او را به پرکارترین قاتل‬ ‫زنجیره ای با امار ثبت شده در تاریخ جرم و جنایت تبدیل می کند‪.‬‬ ‫ادی ردمین در «پرســتار خوب» نقش این قاتل را بازی کرده اســت‪ .‬با توجه به طیف‬ ‫نقش هایی که ردمین تاکنون بازی کرده‪ ،‬حضور او در این نقش می تواند از کنجکاوی های این‬ ‫پروژه باشد‪ .‬محوریت کار هم نقش پرستاری است که به گرفتار شدن کولن کمک می کند‪.‬‬ ‫نقش ان پرستار را جسیکا چستین بازی کرده است‪.‬‬ ‫«پرستار خوب» یکی از فیلم هایی است که قرار است در سال ‪ 2022‬توسط نتفلیکس‬ ‫عرضه شود‪.‬‬ صفحه 44 ‫مطالبی در مورد‬ ‫مجموعه های‬ ‫«اقای قاضی»‬ ‫«برف بی صدا می بارد»‬ ‫«مستوران» و‬ ‫«تازه وارد»‬ ‫گفت وگویماهنامهصباباعباسجمشیدی فر‪:‬‬ ‫بازیگـری‬ ‫یعنـیچالـش‬ ‫نگاهی به باز ی های‬ ‫سریال «یاغی»‬ ‫گفت وگوباسجادمهرگان‬ ‫و بهزاد خلج‪ ،‬کارگردان و بازیگر‬ ‫مجموعه«اقایقاضی»‪:‬‬ ‫پیچیدگی های تجربه‬ ‫یک حوزه جدید‬ صفحه 45 ‫چهره ماه‬ ‫ابزیگـری یعنـی چـالش‬ ‫گفت وگو با عباس جمشیدی فر‪ ،‬بازیگر مجموعه «یاغی»‬ ‫احسان دبیروزیری‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪46‬‬ ‫مخاطبان تخصصی تئاتر ممکن اســت از این نکته اگاه باشند که‬ ‫عباس جمشیدی فر در دوران حضور روی صحنه نمایش نقش های جدی‬ ‫زیادی را ایفا کرده است اما تا پیش از نمایش «زخم کاری» (محمدحسین‬ ‫مهدویان) و به خصوص «یاغی» (محمد کارت) احتماالً کمتر کســی‬ ‫می دانست که جمشیدی فر توانایی ایفای نقش در قالب شخصیت هایی‬ ‫کام ً‬ ‫ال متفاوت را‪ ،‬ان هم با اجرایی حساب شده و تحسین برانگیز‪ ،‬دارد‪.‬‬ ‫در این میان‪ ،‬به چشم امدن حضور جمشیدی فر در «یاغی» شاید یک‬ ‫نقطه عطف اساسی برای کارنامه او محسوب شود‪ .‬این در حالی است که‬ ‫در سال های اخیر شاهد درخشش بسیاری از بازیگران اشنای فیلم ها‬ ‫و مجموعه های طنز در نقش هایی جــدی و گاه حتی عبوس بوده ایم‪.‬‬ ‫این اتفاق از یک طرف خوشحال کننده است و نشان‬ ‫می دهد که یکی از کلیشــه های قدیمی سینما و‬ ‫تلویزیون ایران تا حدی شکســته شده و از‬ ‫سوی دیگر می تواند تلنگری به ان دسته‬ ‫از فیلمسازان ســینما و تلویزیون ما‬ ‫باشد که با رویکردی محافظه کارانه‬ ‫مــدام به ســراغ انتخا ب هایی‬ ‫تکراری می روند‪ .‬همین رویکرد‬ ‫محافظه کارانــه چه بســا باعث‬ ‫درجا زدن بســیاری از بازیگران‬ ‫با استعداد شده باشد‪.‬‬ ‫اگر موافق باشید از نقش متفاوت شما‬ ‫در «یاغی» شروع کنیم‪ .‬در شخصیت‬ ‫علی چه ویژگی هایی وجود داشت که‬ ‫شما را ترغیب به بازی در این نقش‬ ‫کرد؟‬ ‫از همــان اول که اقــای کارت نقش علی‬ ‫کمپی را به من پیشنهاد داد این نقش را خیلی‬ ‫دوست داشتم‪ .‬با این که شاید نقش کوتاهی بود‪،‬‬ ‫به شدت برایم جذاب بود چون ما در جامعه مان‬ ‫چنین ادم هایی را خیلی زیاد می بینیم‪ :‬ادم هایی‬ ‫که به چهره شان ماسک می زنند و دوست دارند‬ ‫خود را جور دیگری به مردم نشــان بدهند ولی‬ ‫در باطن یک شکل دیگرند‪ .‬متاسفانه خیلی ها‬ ‫هم گول این ادم ها را می خورند‪ .‬یکی از دالیل‬ ‫دیگری که برای من خیلی مهم بود‪ ،‬کلیت این‬ ‫نقش بود‪ .‬برای بازی در این نقش به تعدادی از‬ ‫کمپ های ترک اعتیاد رفتم و چنین ادم هایی‬ ‫را از نزدیک دیدم‪ .‬منظورم اص ً‬ ‫ال این نیست که‬ ‫در همه کمپ ها چنین اتفاقاتی می افتد‪ .‬اتفاقاً‬ ‫بعضی از کمپ ها بســیار درست و پیشرفته اند‬ ‫و کارها را به درســتی انجام داده و به بیماران‬ ‫کمک می کنند‪ .‬اما متاســفانه در یکی‪ ،‬دو جا‬ ‫چنین ادم هایی را دیــدم و خیلی مصر بودم‬ ‫که این نقــش را همان طور کــه اقای کارت‬ ‫می خواهد بازی کنم‪ .‬محمد کارت هم به شدت‬ ‫روی این نقش حساس بود‪ .‬تمام تالشم این بود‬ ‫که راهنمایی ها و جزییاتی را که محمد مطرح‬ ‫می کرد‪ ،‬اجرا کنم‪.‬‬ ‫با توجه به این که بیشــتر به عنوان‬ ‫بازیگر کمدی شــناخته می شدید‪،‬‬ ‫توالی دو نقش مهم جدی‬ ‫در «زخــم کاری» و‬ ‫«یاغــی»‪ ،‬یک‬ صفحه 46 ‫تغییر مسیر اساسی در کارنامه شما‬ ‫به نظر می رسد‪ .‬فکر می کنید انتخاب‬ ‫شما برای «یاغی» ربطی به بازی تان‬ ‫در «زخم کاری» داشت؟ ایا ان کار را‬ ‫دیده بودند که شما را برای نقش علی‬ ‫انتخاب کردند؟‬ ‫اولین باری که از تئاتر به تلویزیون وارد شدم‪،‬‬ ‫یک کار کمدی بازی کــردم‪ .‬در تئاتر کارهای‬ ‫جدی خیلی زیادی داشــتم‪ .‬نمی توانم بگویم‬ ‫کارهای جدی ام در تئاتر بیشــتر از بازی های‬ ‫کمدی بوده امــا تقریباً ‪ 50-50‬بــود‪ .‬ولی در‬ ‫تلویزیون کارم را با یک اثر کمدی شروع کردم‬ ‫و با کمدی شــناخته شــدم‪ .‬کار کمدی را هم‬ ‫به شــدت دوســت دارم‪ .‬اما بزرگ ترین دغدغه‬ ‫بازیگری ام در تلویزیون و سینما این بود که کار‬ ‫جدی انجام دهم‪ .‬نمی خواهم بگویم قب ً‬ ‫ال خیلی‬ ‫در این زمینه موفق بودم چــون این تعریف از‬ ‫خود اســت‪ .‬اما به هرحال قب ً‬ ‫ال کار جدی انجام‬ ‫داده بودم‪ .‬وقتی اسم بازیگر روی یک نفر است‬ ‫به این معنی اســت که باید هر نقشی را بازی و‬ ‫تجربه کند‪ .‬اص ً‬ ‫ال بازیگــری یعنی چالش‪ .‬وقتی‬ ‫این چالش را برای خودم نداشته باشم‪ ،‬بازیگری‬ ‫برایم معنا و مفهومی نخواهد داشــت‪ .‬به خاطر‬ ‫اعتمادی که اقای مهدویــان به من کرد خیلی‬ ‫مدیون او هســتم‪« .‬زخم کاری» اتفاقی بود که‬ ‫به واسطه اش توانستم نشان دهم که کار جدی‬ ‫هم انجام داده ام‪ .‬در مورد سوال شما باید بگویم‬ ‫بله‪ .‬به نظرم «یاغی» نتیجه ازمایشی بود که در‬ ‫«زخم کاری» پس دادم‪.‬‬ ‫اتفاقاً یکی از سواالتی که می خواستم‬ ‫در ادامه بپرسم این بود که در تئاتر‪،‬‬ ‫این تعادل میان بازی های طنز و جدی‬ ‫شما وجود داشــت‪ .‬اما در تلویزیون‬ ‫و شبکه نمایش خانگی خیلی دیر به‬ ‫این مسیر رسیدید‪ .‬دلیل خاصی وجود‬ ‫داشت؟ به شما اعتماد نکردند؟‬ ‫وقتــی کارگردان هــا و تهیه کننده های ما‬ ‫می بینند که یک بازیگر دارد کمدی کار می کند‪،‬‬ ‫به خودشــان می گویند اگر قرار باشند یک کار‬ ‫جدی انجام دهند‪ ،‬نمی توانند به ان بازیگر اعتماد‬ ‫کنند‪ .‬تقصیری هم ندارند‪ .‬چــون ان ها هم به‬ ‫تماشاگر فیلم خود دقت می کنند که یک وقت‬ ‫تماشــاگر خدای ناکرده فیلم یا کاراکتر را پس‬ ‫نزند‪ .‬این به نگاه مخاطب برمی گردد و طبیعتاً‬ ‫کارگــردان و تهیه کننده هم با نــگاه مخاطب‬ ‫پیش می رود‪ .‬بعضی جاها چنین کاری ریسک‬ ‫است‪ .‬این در حالی است که نه تنها من بلکه اکثر‬ ‫بازیگرانی که فقط با کمدی شناخته می شوند هم‬ ‫یک ماهیت بازیگری دارند؛ ماهیتی که در تمام‬ ‫بازیگران وجود دارد‪ .‬وقتی یک بازیگر جدی‪ ،‬کار‬ ‫کمدی انجام می دهد پس یک بازیگر کمدی هم‬ ‫می تواند کار جدی انجام دهد‪ .‬باز هم این جمله را‬ ‫تکرار می کنم که وقتی برچسب بازیگر روی اسم‬ ‫ادم می خورد یعنی می تواند هر نقشــی را بازی‬ ‫کند‪ .‬ان ادم بازیگر است‪ ،‬تحصیالت اکادمیک‬ ‫دارد‪ ،‬برای رسیدن به این جایگاه درس خوانده و‬ ‫زحمت کشیده و بنابراین می تواند هم در کمدی‬ ‫بازی کند و هم در ملودرام‪.‬‬ ‫ولی به نظر می رسد در چند سال اخیر‬ ‫اوضاع تغییر کرده است‪ .‬مسیر حرکت‬ ‫و موفقیت های خیلی از بازیگران که از‬ ‫کارهای کمدی شروع کردند و بعد در‬ ‫اثار جدی درخشیدند نشان می دهد‬ ‫که این کلیشه شکسته شده است‪.‬‬ ‫خدا را شــکر این اتفاق واقعاً افتاده اســت‪.‬‬ ‫ضمن این که باید بگویم کار کمدی‪ ،‬به خصوص‬ ‫در جامعه ای که داریم در ان زندگی می کنیم‪،‬‬ ‫به شدت سخت است‪ .‬چون به هر حال بازیگران‪،‬‬ ‫فیلمنامه نویسان یا کارگردان هایی که دارند کار‬ ‫کمدی می کنند‪ ،‬به خاطر مشکالتی که داریم‪،‬‬ ‫عقاید زیاد و سلیقه های متنوع‪ ،‬کار سختی در‬ ‫پیش دارند‪ .‬ما نمی توانیــم از خیلی از الگوهای‬ ‫کمدی استفاده کنیم‪ .‬باید یک سری از شوخی ها‬ ‫و موقعیت ها را ان قدر دور بزنیم تا بتوانیم ان ها را‬ ‫کمی ملموس کرده و نشان دهیم‪ .‬نمی گویم کار‬ ‫کمدی در کشــورهای دیگر خیلی اسان است‪.‬‬ ‫جاهای دیگر هم خیلی سخت است اما به هر حال‬ ‫نوع عقاید‪ ،‬ســلیقه ها و تفکرها کمی متفاوت با‬ ‫این جا است‪.‬‬ ‫این تغییر مســیر و انتخــاب «زخم‬ ‫کاری» و «یاغی» اگاهانه بوده یا بنا بر‬ ‫اتفاق رخ داد؟‬ ‫کام ً‬ ‫ال اگاهانه بود‪ .‬من قبل از کار در «زخم‬ ‫کاری»‪ ،‬چیزی حدود یک سال یا یک سال و نیم‬ ‫هیچ کاری نکردم‪ .‬تمام پیشنهادهای کاری را رد‬ ‫کردم‪ .‬بعد از این مدت همان چیزی را انتخاب‬ ‫کردم که دوست داشتم‪.‬‬ ‫یعنی کارهای قبلی تان را دوســت‬ ‫نداشتید؟‬ ‫شاید بتوانم بگویم پنجاه درصد انتخاب هایی‬ ‫را که می کردم دوســت نداشــتم‪ .‬ولی «زخم‬ ‫کاری» کاری بود که صددرصد دوست داشتم و‬ ‫به خاطرش خیلی صبر کردم‪.‬‬ ‫به این هم فکر کردید کــه در ادامه‪،‬‬ ‫مسیر خاصی را در پیش بگیرید؛ مث ً‬ ‫ال‬ ‫این که حجم بازی در اثار کمدی را کم‬ ‫کنید و به جایش بیشتر در نقش های‬ ‫جدی بازی کنید؟ یا ترجیح می دهید‬ ‫تعادلی وجود داشــته باشد؟ یا اص ً‬ ‫ال‬ ‫بستگی به پیشنهادهایی دارد که به‬ ‫شما می شود؟‬ ‫هم این تعادل را دوست دارم و هم بستگی‬ ‫به فیلمنامه هایی دارد که به دست من می رسد‪.‬‬ ‫به طور کلــی چــه معیارهایی برای‬ ‫انتخاب فیلم یا سریال دارید؟‬ ‫ک ً‬ ‫ال فیلمنامه خوب و قصه خوب را دوست‬ ‫دارم؛ چه کمدی و چه جدی‪ .‬وقتی فیلمنامه ای‬ ‫بخوانم که قصه و چفت وبســت درستی داشته‬ ‫باشد و داستانش داســتانی باشد که بتواند هم‬ ‫من بازیگر را مشغول‬ ‫ذهن مخاطب و هم ذهن ِ‬ ‫کند دوستش خواهم داشت‪ .‬وقتی فیلم‪ ،‬سریال‬ ‫یا تئاتری را می بینم و بعد از تمام شدن کار هنوز‬ ‫دارم به ان فکر می کنم‪ ،‬می فهمم که کار موفقی‬ ‫بوده است‪ .‬ک ً‬ ‫ال فیلم ها و متن هایی را دوست دارم‬ ‫وقتی اسم بازیگر‬ ‫روی یک نفر است‬ ‫به این معنی است‬ ‫که باید هر نقشی‬ ‫را بازی و تجربه‬ ‫کند‪ .‬اص ً‬ ‫ال بازیگری‬ ‫یعنی چالش‪ .‬وقتی‬ ‫این چالش را برای‬ ‫خودم نداشته باشم‪،‬‬ ‫بازیگری برایم معنا‬ ‫و مفهومی نخواهد‬ ‫داشت‪ .‬به خاطر‬ ‫اعتمادی که اقای‬ ‫مهدویان به من‬ ‫کرد خیلی مدیون‬ ‫او هستم‪« .‬زخم‬ ‫کاری» اتفاقی بود‬ ‫که به واسطه اش‬ ‫توانستم نشان دهم‬ ‫که کار جدی هم‬ ‫انجام داده ام‬ ‫که بعد از دیدن یا خواندن‪ ،‬به ان ها فکر کنم‪.‬‬ ‫وقتی درباره «یاغی» حرف می زنیم‪،‬‬ ‫نمی توانیم بحث طبقات اجتماعی را‬ ‫نادیده بگیریم‪ .‬بــا توجه به کارهای‬ ‫قبلی اقای کارت می دانیم که او طبقه‬ ‫محــروم و پایین دســت را به خوبی‬ ‫می شناسد‪ .‬می خواهم بدانم شناخت‬ ‫خود شما از طبقه ای که بازی می کردید‬ ‫در چه حد بوده و چقــدر با ان زندگی‬ ‫حاشیه نشینی اشــنا بودید؟ ایا قبل‬ ‫از این پیشــنهاد با این سبک زندگی‬ ‫اشنایی داشتید یا در موردش تحقیق‬ ‫کردید؟‬ ‫به طــور کلی بــا زندگی حاشیه نشــینی‬ ‫اشنایی زیادی دارم‪ .‬به خاطر شــغلی که دارم‬ ‫در لوکیشــن های مختلفی کار کــردم‪ .‬در این‬ ‫مسیر‪ ،‬جاهایی بودم که این قشر از ادم ها‪ ،‬این‬ ‫قشر بزرگ ابرومند‪ ،‬را دیدم‪ .‬متاسفانه این قشر‬ ‫در تمام اســتان های ما وجود دارد‪ .‬خیلی از ان‬ ‫ادم ها دارند با ابرو زندگــی می کنند و عده ای‬ ‫هم دیدگاهشــان فرق می کند و مسیری را در‬ ‫پیش گرفتند که یک انتخاب شــخصی است و‬ ‫به ما ربطی ندارد‪ .‬در این ســال ها خیلی از این‬ ‫ادم هــا را از نزدیک دیدم‪ .‬محلــه ای که در ان‬ ‫بزرگ شدم یک محله حاشیه نشــین نبود اما‬ ‫یکی از محالت متوســط به پایین شهر تهران‬ ‫بود‪ .‬در ان جا با بسیاری از ادم ها برخورد کردم‪.‬‬ ‫نوع زندگی ان ها را دیدم و یاد گرفتم‪ .‬این اتفاق‬ ‫‪47‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 47 ‫چهره ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪48‬‬ ‫روزی که در‬ ‫رابطه با کاراکتر علی‬ ‫کمپی با محمد کارت‬ ‫صحبت کردم به من‬ ‫گفت که نمی خواهد‬ ‫این ادم یک ادم‬ ‫بسیار درونی یا‬ ‫باتفکر باشد‪ .‬این جور‬ ‫ادم ها معموالً افراد‬ ‫چندان متفکری‬ ‫نیستند بلکه چون‬ ‫ماسک به چهره‬ ‫می زنند‪ ،‬دوست‬ ‫دارند هر کاری‬ ‫را که می خواهند‬ ‫حتماً انجام دهند و‬ ‫مخاطب شان‪ ،‬هر که‬ ‫باشد‪ ،‬ان را به صورت‬ ‫غلو شده ببیند تا‬ ‫باورش کند‪ .‬شاید‬ ‫کمبودی در ذهن‬ ‫این جور ادم ها وجود‬ ‫دارد که باعث شده‬ ‫به خودباوری نرسند‬ ‫و بنابراین دوست‬ ‫دارند ادم های دیگر‬ ‫ان ها را باور کنند‬ ‫حتی به نوعــی دیدگاه من را بــه زندگی تغییر‬ ‫داد‪ .‬به نظــر من محمد کارت در این ســریال و‬ ‫اکثر کارهای قبلی اش‪ ،‬نشان داده که این قشر‬ ‫از ادم ها‪ ،‬دغدغه هایشــان‪ ،‬روابط شان‪ ،‬نوع نگاه‬ ‫و تفکرشان را می شناسد‪ .‬حتی از نظر نوع نگاه‬ ‫بصری هم محمد کارت کام ً‬ ‫ال به کار واقف بود‪.‬‬ ‫به همین خاطر ان قدر روی این مسئله متمرکز‬ ‫بوده که کارهایش برای مخاطب کام ً‬ ‫ال باورپذیر‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫به طور کلی کارهــای محمد کارت به‬ ‫کیفیت بازی بازیگرانش معروف است‪.‬‬ ‫در مورد «یاغی» هم خیلی ها از بازی‬ ‫بازیگران تعریف کرده اند‪ .‬ایا کارت‬ ‫کار خاصی برای اماده سازی بازیگران‬ ‫انجام می دهد؟ چه تمرینات خاصی را‬ ‫در نظر می گیرد؟‬ ‫محمد کارت فکری برای موقعیتی که قرار‬ ‫است به تصویر بکشــد پس ذهن خود دارد و تا‬ ‫ان تصویر جلوی دوربینش ایجاد نشــود‪ ،‬از کار‬ ‫دســت برنمی دارد‪ .‬حاال گرفتن ان ســکانس‬ ‫می خواهد یک روز طول بکشــد یا ده روز‪ .‬این‬ ‫مســائل برای او مهم نیســت‪ .‬ان سکانس باید‬ ‫همان چیزی باشــد که خود محمد می خواهد‬ ‫و همان تصویری باشد که در ذهن خود دیده و‬ ‫حاال می خواهد مو به موی ان را جلوی دوربین‬ ‫اجرا کند‪ .‬فرقی نمی کند که طرف مقابلش بازیگر‬ ‫باشد یا فیلمبردار یا گروه طراحی صحنه یا گروه‬ ‫کارگردانی‪ .‬فکر می کنم یکی از نقاط قوت محمد‬ ‫کارت همین است‪.‬‬ ‫مشخصاً جنس بازی برون گرایانه ای‬ ‫که بــرای ایفای نقش علــی در نظر‬ ‫گرفته اید اگاهانه است‪ .‬حتی اغراقی‬ ‫که گاه ممکن است در بازی شما یا دیگر‬ ‫بازیگران به چشم بخورد یک انتخاب‬ ‫است و نه یک اتفاق‪ .‬این برون گرایی و‬ ‫شدت ان نتیجه برداشت شما از نقش‬ ‫است یا خواسته کارگردان؟‬ ‫به طور کلی نتیجه فکر هر دوی ما اســت‪.‬‬ ‫روزی که در رابطه با کاراکتر علی کمپی با محمد‬ ‫کارت صحبت کردم‪ ،‬چــون محمد فیلمنامه را‬ ‫خودش (همراه با اقای دوماری و اقای پورامیری)‬ ‫نوشته بود‪ ،‬خیلی به جزئیات این شخصیت فکر‬ ‫کرده بود‪ .‬خودش هم به من گفت که نمی خواهد‬ ‫این ادم یک ادم بســیار درونی یا باتفکر باشد‪.‬‬ ‫این جور ادم ها معموالً افــراد چندان متفکری‬ ‫نیستند بلکه چون ماســک به چهره می زنند‪،‬‬ ‫دوســت دارند هر کاری را که می خواهند حتماً‬ ‫انجام دهند و مخاطب شــان‪ ،‬هر که باشد‪ ،‬ان را‬ ‫به صورت غلو شــده ببیند تا باورش کند‪ .‬شاید‬ ‫کمبودی در ذهن این جور ادم ها وجود دارد که‬ ‫باعث شده به خودباوری نرسند و بنابراین دوست‬ ‫دارند ادم های دیگر ان ها را باور کنند‪ .‬بنابراین‬ ‫در بحث هایمان با محمــد کارت به این نتیجه‬ ‫رســیدیم که این کاراکتر باید برون گرا باشــد‪،‬‬ ‫بعضی جاها شــاید به ا ُ ِور اَکت نزدیک شود (هر‬ ‫چند تمام تالش مان را کردیم که به این مرحله‬ ‫نرسد) و بتوانیم ان را به شــکلی باورپذیر برای‬ صفحه 48 ‫مخاطب کار کنیم‪.‬‬ ‫یکی از نکاتی که در مــورد «یاغی»‬ ‫زیاد مورد بحث قرار گرفته‪ ،‬هماهنگی‬ ‫بازیگران و یکدســتی بازی ها است‪.‬‬ ‫این هماهنگــی در فرایند دورخوانی‬ ‫شــکل گرفت یا در حین کار؟ فرایند‬ ‫دورخوانی چقدر طول کشید؟‬ ‫تا جایی که خبر دارم و می دانم‪ ،‬فکر می کنم‬ ‫یک ماه و نیم الی دو ماه قبــل از فیلمبرداری‪،‬‬ ‫گروه هایی کــه در صحنه ها و لوکیشــن های‬ ‫مختلف قرار بود کار کنند‪ ،‬به صورت گروه به گروه‬ ‫می امدند و صحنه هــا را دورخوانی می کردند‪.‬‬ ‫به نظر من محمــد چیدمان بازیگــری را مثل‬ ‫موســیقی می بیند‪ .‬هر کدام از ان ها باید حول‬ ‫یک محور باشــند و یک نت جدا داشته باشند‬ ‫تا ریتمی را اجرا کنند کــه محمد می خواهد‪.‬‬ ‫در این راه کســی نباید فالش بزند و از نت خود‬ ‫خارج شود‪ .‬محمد به این قضیه پایبند است که‬ ‫کل بازیگران یکدست باشند و روی ن ُت حرکت‬ ‫کنند‪ .‬بنابراین این تمرین ها از حدود دو ماه قبل‬ ‫از فیلمبرداری شروع شده بود‪ .‬حتی قبل از رفتن‬ ‫جلوی دوربین هم خیلی سختگیرانه تر و با فکر‬ ‫بیشتر این تمرینات را انجام می دادیم‪.‬‬ ‫به نظرتان این که مهم ترین نقش های‬ ‫جدی تان در شبکه نمایش خانگی بوده‬ ‫را می توان صرفاً یک اتفاق دانست؟‬ ‫ایا می توان این نتیجــه را گرفت که‬ ‫پیشــنهادهای تلویزیونی نسبت به‬ ‫پیشنهادهای نمایش خانگی محدودتر‬ ‫یا کلیشه ای تر هستند؟‬ ‫نمی توانم لزوماً اســم کلیشــه ای روی ان‬ ‫بگذارم‪ .‬تلویزیون نگاهی دارد که شاید با سلیقه‬ ‫خیلی از بچه هایی کــه کار می کنند همخوانی‬ ‫نداشته باشــد‪ .‬اما از نظر من تلویزیون به خاطر‬ ‫تعدد مخاطبانش چاره دیگری ندارد‪ .‬تلویزیون‬ ‫رسانه ای اســت که با ‪ 80‬میلیون ادم و سلیقه‬ ‫متفاوت در ارتباط است‪ .‬حاال شاید برخی جاها‬ ‫سیستم مدیریت تلویزیون هم اشتباه کرده باشد‪.‬‬ ‫من خیلی موافق اســتفاده از عنوان کلیشه ای‬ ‫نیستم اما فکر می کنم گســتردگی قصه هایی‬ ‫که برای تلویزیون تصویب و برای ساخت اماده‬ ‫می شود نسبت به کارهای سینمایی و اثار شبکه‬ ‫نمایش خانگی کمتر اســت‪ .‬هــم بحث تعداد‬ ‫تماشــاگران وجود دارد و هم برخی از سالیق‬ ‫مدیریتی که شاید بعضی از ان ها درست باشد‬ ‫و بعضی دیگر از اســاس اشــکال داشته باشد‪.‬‬ ‫برای همین اســت که این اتفــاق در تلویزیون‬ ‫می افتد‪ .‬تلویزیون بر اساس تعداد تماشاگرش‬ ‫تصمیم می گیرد‪ .‬ان نگاه ممکن است از عباس‬ ‫جمشیدی فر انتظار داشته باشد‬ ‫که فقط کمدی کار‬ ‫کند یا فقط در یک سری از سریال ها بازی کند‬ ‫که قصه هایی شبیه به هم دارد‪ .‬حاال شما اسم‬ ‫کلیشه روی ان می گذارید‪ .‬ممکن است کسی‬ ‫دیگر اسم دیگری رویش بگذارد‪.‬‬ ‫اخر مخاطب که اســتعداد شما را در‬ ‫کارهای جدی ندیده است‪ .‬االن و بعد‬ ‫از «زخم کاری» و «یاغی» اســت که‬ ‫می تواند تصمیم بگیرد‪.‬‬ ‫بله‪ .‬ولــی اکثر مخاطبــان تلویزیون هنوز‬ ‫دوست دارند که بیشتر مرا در اثار کمدی ببینند‪.‬‬ ‫ولی من هیچ گاردی نسبت به تلویزیون ندارم‪.‬‬ ‫اوضاع تلویزیون را در شرایط فعلی‬ ‫چگونه می بینید؟‬ ‫خود من فرزند این تلویزیون هســتم‪ .‬اما‬ ‫واقعیت این اســت که اوضاع تلویزیون را اص ً‬ ‫ال‬ ‫خوب نمی بینم‪ .‬بــه نظر من بایــد در فعالیت‬ ‫تلویزیون‪ ،‬البته بر اســاس موازینــی که خود‬ ‫تلویزیون دارد‪ ،‬اصالحاتی انجام شــود‪ .‬ما االن‬ ‫تعدد رســانه داریم؛ نه تنها در کشور خودمان‬ ‫بلکه هر جای دیگر‪ .‬شــاید در همه جای دیگر‬ ‫دنیا‪ ،‬رسانه ملی ان کشــور االن دچار رقابت با‬ ‫رســانه های دیگر باشــد‪ .‬وقتی تعدد رسانه ای‬ ‫داریم‪ ،‬پس به ایــن نتیجه رســیده ایم که هر‬ ‫مخاطبی بر اساس سلیقه خودش دارد رسانه ای‬ ‫را دنبال می کند‪ .‬بنابراین خود ما هم باید از نظر‬ ‫کیفی‪ ،‬از نظر فیلمنامــه ای‪ ،‬از نظر قصه گویی و‬ ‫نوع تفکرمان نسبت به سریال سازی ها و اساساً‬ ‫سیستم نمایشــی‪ ،‬تغییراتی در خود بدهیم تا‬ ‫تلویزیون هم حرفی برای گفتن داشــته باشد‪.‬‬ ‫هنوز هم هیچ رســانه ای این قدرت را ندارد که‬ ‫مانند تلویزیون با مخاطب خــود ارتباط برقرار‬ ‫کند‪ .‬تلویزیون در راس این طبقه بندی قرار دارد‪.‬‬ ‫اما اگر تلویزیون بخواهد نــگاه کیفی خود را بر‬ ‫اساس نگاه این سال ها ادامه دهد‪ ،‬قطعاً مخاطبان‬ ‫خود را از دست خواهد داد‪ .‬چون دیگر نمی تواند‬ ‫رقابتی با تمام رسانه هایی داشته باشد که االن‬ ‫دارند تولید محتوا‬ ‫به طور کلی با‬ ‫زندگی حاشیه نشینی‬ ‫اشنایی زیادی دارم‪.‬‬ ‫به خاطر شغلی که‬ ‫دارم در لوکیشن های‬ ‫مختلفی کار کردم‪ .‬در‬ ‫این مسیر‪ ،‬جاهایی‬ ‫بودم که این قشر‬ ‫از ادم ها‪ ،‬این قشر‬ ‫بزرگ ابرومند‪ ،‬را‬ ‫دیدم‬ ‫خود من فرزند‬ ‫این تلویزیون هستم‪.‬‬ ‫اما واقعیت این است‬ ‫که اوضاع تلویزیون‬ ‫را اص ً‬ ‫ال خوب‬ ‫نمی بینم‪ .‬به نظر‬ ‫من باید در فعالیت‬ ‫تلویزیون‪ ،‬البته بر‬ ‫اساس موازینی که‬ ‫خود تلویزیون دارد‪،‬‬ ‫اصالحاتی انجام‬ ‫شود‬ ‫می کننــد‪ .‬االن از اینســتاگرام و روبیکا گرفته‬ ‫تا فیلیمو و نماوا دارنــد تولید محتوا می کنند؛‬ ‫تلویزیون هم همین طور‪ .‬تلویزیون سالیق خاص‬ ‫خود را دارد و بر اساس همان سلیقه تولید محتوا‬ ‫می کند اما یک سری از رسانه های دیگر دارند بر‬ ‫اساس سلیقه مخاطب کار می کنند‪ .‬این دو با هم‬ ‫خیلی فرق دارند‪ .‬االن این همه شبکه تلویزیونی‬ ‫من مخاطب تلویزیون شاید دوست‬ ‫وجود دارد‪ِ .‬‬ ‫نداشته باشــم زیاد وارد‪ ،‬مث ً‬ ‫ال‪ ،‬مسائل ورزشی‬ ‫شوم و به جایش دوست داشته باشم شبکه چهار‬ ‫را ببینم‪ .‬ان شــبکه را می بینم و کِیف می کنم‪.‬‬ ‫پس وقتی تعدد شبکه ای داشته باشم‪ ،‬می توانم‬ ‫مثل تمام رسانه های دنیا بر اساس هر سلیقه ای‬ ‫کار تولید کنم‪ .‬این کام ً‬ ‫ال طبیعی است‪ .‬من هیچ‬ ‫تجربه ای در مدیریت ندارم اما بر اساس چیزی‬ ‫که می بینم‪ ،‬اگر تلویزیون بر این مبنا جلو برود‬ ‫موفق خواهد شد وگرنه مشکل پیدا خواهد کرد‪.‬‬ ‫علی رغم این که جایــگاه بازیگری‬ ‫شــما در دو ســال اخیر دستخوش‬ ‫تغییر جدی شــده ولی هنوز به بازی‬ ‫در نقش های طنز هم ادامه می دهید‬ ‫که یکی از اخریــن نمونه هایش هم‬ ‫سریال «خوشنام» بود‪ .‬نگران نیستید‬ ‫که ادامه حضور در ســریال هایی که‬ ‫جنس طنزشان نزدیک به یک سری از‬ ‫بازی های قبلی تان است‪ ،‬باورپذیری‬ ‫حضور شما در نقش های جدی را نزد‬ ‫مخاطب با مشکل مواجه کند؟‬ ‫نه‪ .‬االن در کل ســینمای دنیا و اص ً‬ ‫ال در کل‬ ‫سیستم رسانه ای جهان‪ ،‬وقتی بازیگری نقشی‬ ‫را در یک سریال تلویزیونی بازی می کند‪ ،‬ممکن‬ ‫است از گوشه وکنار همان نقش در جای دیگری‬ ‫هم استفاده کند‪ .‬من که نمی توانم ماهیت خودم‬ ‫را به عنوان عباس جمشیدی فر ک ً‬ ‫ال تغییر دهم‪ .‬در‬ ‫کار دیگری ممکن است موقعیت های جدیدی‬ ‫برایم پیدا شود یا یک کاراکتر دیگر‪ ،‬شاخصه های‬ ‫دیگری داشته باشد اما شاید بعضی از شاخصه های‬ ‫کارهای قبلی هم در کار جدید گنجانده شــود‪.‬‬ ‫بنابراین نه‪ .‬اص ً‬ ‫ال در مورد کار کمدی نگران نیستم‪.‬‬ ‫چون به هر حال نیاز جامعه کار کمدی است‪ .‬کار‬ ‫کمدی باید برای یک جامعه ساخته شود‪ .‬مردم به‬ ‫خنده نیاز دارند‪ .‬اگر این اتفاق رخ ندهد به نظرم‬ ‫سنگ روی سنگ بند نخواهد شد‪.‬‬ ‫بنابرایــن بــر اســاس ایــن نیــاز و این‬ ‫دوست داشتن و بر اساس رسالت و نوع نگاه هر‬ ‫ادمی به مخاطبانش و احترامی که برای ان ها‬ ‫قائل است‪ ،‬نمی تواند بگوید که دیگر کمدی کار‬ ‫نخواهد کرد‪ .‬همان طور که اشاره کردم‪ ،‬ممکن‬ ‫است بر اساس برخی مســائلی که داریم‪ ،‬یک‬ ‫سری از قصه ها‪ ،‬بعضی جاها (نه به طور کامل)‬ ‫شبیه به هم باشند‪ .‬شما نمی توانید بگویید که‬ ‫دیگر ان را انجام نخواهــی داد‪ .‬چون مخاطب‬ ‫تو ان را دوســت دارد و نمی توانــی ان را انجام‬ ‫ندهی‪ .‬عباس جمشیدی فر را همان مخاطبان به‬ ‫عباس جمشیدی فر تبدیل می کنند‪ .‬پس من‪،‬‬ ‫همان طور که دارم از مخاطبانم احترام می بینم‪،‬‬ ‫باید به ان ها احترام هم بگذارم‪.‬‬ ‫‪49‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 49 ‫زیر ذره بین‬ ‫از زیر زمین تا بام تهران؛ از پدیده تا ستاره‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪50‬‬ ‫نگاهی به بازی های سریال «یاغی»‬ ‫محسن شرف الدین‬ ‫بعد از هشت قسمتی که در زمان نگارش این‬ ‫یادداشت از پخش سریال «یاغی» به کارگردانی‬ ‫محمد کارت می گذرد رفته رفته می توان به مسیر‬ ‫کلی داستان پی برد و محتوای مورد نظر سازندگان‬ ‫اثر را تشخیص داد‪ .‬هر چند که همچنان با پخش‬ ‫قســمت های تازه کاراکترهایی به قصه اضافه‬ ‫می شوند که رازالود بودن ماجرای «یاغی» را حفظ‬ ‫کرده و تعلیق روایی ان را باال می برند‪.‬‬ ‫رویاسازی و رویاپردازی و جنگ برای پیروزی‬ ‫و ســخن گفتن از امید و رهایی در مجموعه های‬ ‫اخیر شبکه خانگی و حتی اثار سینمایی کشور‬ ‫تقریب ًا نایاب شده است‪ .‬طبیعت ًا این تاثیری ست که‬ ‫سینما از جامعه گرفته و ترجیح داده بیشتر از هر‬ ‫چیزی‪ ،‬نقد صریح و بی پروا را درباره اینده نامعلوم‬ ‫و تلخ مردمانش هدف قرار دهد (البته روی سخن‬ ‫ما با سینمای جدی و اجتماعی کشور است)‪ .‬اما به‬ ‫نظر می رسد سریال «یاغی»‪ ،‬حداقل تا اینجای‬ ‫کار‪ ،‬در مسیر جنگ برای رویای یک جوان مستعد‬ ‫و باهوش‪ ،‬با رویکردی انســانی و اخالقی هدفی‬ ‫تازه و متفاوت را در پیش گرفته است‪ .‬باید ببینیم‬ ‫ایا این مجموعه حقیقت ًا قرار است یک قهرمان‬ ‫مبارز و موفق را در رگبار مصیبت ها به سر منزل‬ ‫مقصود برساند یا در ادامه مسیر سریال با چالش ها‬ ‫و اتفاق های تازه به سمت وســویی دیگر خواهد‬ ‫رفت‪ .‬پس شاید هنوز برای قضاوت در مورد کلیت‬ ‫مجموعه «یاغی» زود باشد و نتوان نظر نهایی را‬ ‫درباره کیفیت این اثر ابراز داشت‪ .‬ولی با این حال‬ ‫چیزی که از همان قسمت های ابتدایی مشهود‬ ‫بوده‪ ،‬یک دستی و کیفیت باالی بازی بازیگران‬ ‫سریال «یاغی» اســت؛ چه ستاره ها و بازیگران‬ ‫باتجربه ای که در باالترین سطح ظاهر شده اند و‬ ‫چه جوان ها و پدیده هایی که برای اولین بار تجربه‬ ‫درخشش در یک مجموعه پر مخاطب را پشت‬ ‫سر می گذارند‪.‬‬ ‫سریال «یاغی» به کارگردانی محمد کارت در‬ ‫ادامه فیلم «شنای پروانه» به طبقه ای می پردازد‬ ‫که گرفتار جبر جغرافیایی‪ ،‬و خانواده و دوستان‬ ‫و اطرافیانی هســتند که هر کدام به جای یاری‬ ‫رساندن به موانع جدی در مسیر زندگی تبدیل‬ ‫می شوند‪« .‬یاغی» مسیر بســیار دقیق و گام به‬ ‫گامی را در پرداخت یک قصه اجتماعی پیموده‬ ‫و توانســته با معرفی قهرمان و ضد قهرمان های‬ ‫شناسنامه دار‪ ،‬شخصیت های تاثیرگذاری را بسازد‬ ‫که احتماالً در ادامه داستان مواجهه و برخورد های‬ ‫جذاب و پرکششــی را در برابر یکدیگر تجربه‬ ‫خواهند کرد‪ .‬چنین پرداختی فضای مناســبی‬ ‫را برای بازیگران مهیا کرده تــا اکثرا ً با اجرایی‬ ‫برون گرا و احساســی‪ ،‬توانایی خود را در ایفای‬ ‫نقش های نزدیک به تیپ به رخ بکشند‪ .‬در این‬ ‫یادداشت تالش کرده ایم از منظر کیفیت بازیگری‬ ‫سریال «یاغی»‪ ،‬نگاهی به این مجموعه و ستاره ها‬ ‫و پدیده هایش داشــته باشــیم و البته بهترین‬ ‫بازیگرانی که تا این جای کار در این سریال خوش‬ ‫درخشیده اند را معرفی کنیم‪.‬‬ صفحه 50 ‫ستاره‪ :‬پارسا پیروزفر‬ ‫بحث جالب فضای مجازی در یکی دو ماه‬ ‫گذشته جدال بر سر این مسئله بوده که پارسا‬ ‫پیروزفر بازیگر بهتری ست یا استایل و چهره‬ ‫و کاریزمایش باعــث جلب توجه مخاطب و‬ ‫محبوبیتش شده است‪ .‬برای رسیدن به پاسخ‬ ‫این پرسش باید به سابقه کاری این بازیگر‬ ‫گزیده کار مراجعه کنیم‪ .‬پارسا پیروزفر در‬ ‫ســریال های معدود تلویزیونی اش‪ ،‬از «در‬ ‫پناه تو» به عنوان اولین پروژه ای که در ان‬ ‫به شهرت رســید گرفته تا «سفر سبز» و‬ ‫«در چشم باد»‪ ،‬همیشه در باالترین سطح‬ ‫ظاهر شد و مورد اســتقبال قرار گرفت‪ .‬او‬ ‫اثار سینمایی ســطح باالیی را با تعدادی از‬ ‫بهترین فیلمسازان کشور در کارنامه دارد‪:‬‬ ‫از «ضیافت» و «مرســدس» و «اعتراض» با‬ ‫مسعود کیمیایی گرفته تا «پری» و «مهمان‬ ‫مامان» با داریوش مهرجویی؛ از اثار برگزیده‬ ‫تاریخ ســینمای ایران چون «اشک سرما»‬ ‫و «اینجا بدون من» گرفته تــا فیلم های با‬ ‫اعتباری چون «شیدا»‪« ،‬اسب حیوان نجیبی‬ ‫است» و «تی تی»‪ .‬بازیگری که چه وقتی به‬ ‫عنوان جوان خو ش تیپ عاشق پیشه روی‬ ‫پرده سینما ظاهر شد خوش درخشید و چه‬ ‫زمانی که در نقش یک معتاد یا ســرباز صفر‬ ‫مرزی و کالهبردار حرفه ای نگاه ها را به خود‬ ‫خیره کرد‪.‬‬ ‫این هفته ها به دلیل بازی پارسا پیروزفر‬ ‫در ســریال «یاغی» و نقش پرچالشی که با‬ ‫کاراکتر دوگانه و خاکستری در این مجموعه‬ ‫به عهده گرفته‪ ،‬و همچنین اکران فیلم هایی‬ ‫چون «مجبوریم» و «تی تی»‪ ،‬پس از سال ها‪،‬‬ ‫با ترافیک کاری از سوی این بازیگر مواجه‬ ‫هستیم‪ .‬امری که موجب شده تا نام پارسا‬ ‫پیروزفر در فضای مجازی وایرال شــده و‬ ‫تصاویر و ویدیوهایی از ســکانس هایش‬ ‫دست به دست بچرخد‪ .‬در این میان پارسا‬ ‫پیروزفر بی شک یکی از برترین باز ی های‬ ‫سریال «یاغی» را ارائه داده و وایرال شدن‬ ‫چند تک گویی انگیزشی او در این مجموعه‬ ‫میان کاربران ایرانی اینستاگرام گواهی بر‬ ‫استقبال گســترده و محبوبیت روز افزون‬ ‫این ستاره با سابقه ســینمای ایران است؛‬ ‫بازیگری که در «یاغی» ثابــت می کند با‬ ‫ورود به مرحله بازی در نقش شخصیت های‬ ‫میان سال باید شاهد اوج مجددی در کارنامه‬ ‫حرفه ای او باشیم‪.‬‬ ‫پدیده‪ :‬ابان عسگری‬ ‫همانطور که گفتیم سریال «یاغی» عالوه‬ ‫بر درخشش بازیگران مطرح‪ ،‬محفلی برای‬ ‫معرفی چند بازیگر کم تر شناخته شده نیز‬ ‫بوده است‪ .‬ابان عســگری با اینکه پیش از‬ ‫این ســابقه حضور در چند فیلم و سریال را‬ ‫داشته اما بی شک با سریال «یاغی» به اوج‬ ‫حرفه خود رسیده و مهم ترین نقش افرینی‬ ‫کارنامه اش را ارائه داده است‪.‬‬ ‫لطافت غرورامیز عاطی که گاهی با مهر به‬ ‫تنها برادرش همراه می شود و گاهی با خشم‬ ‫برای دفاع از او طغیان می کند‪ ،‬از این کاراکتر‬ ‫یک شمایل ویژه و به یادماندنی در «یاغی»‬ ‫ساخته است‪ .‬ابان عسگری بازیگر این نقش‪،‬‬ ‫نمونه سینماگری است که پله پله و مرحله‬ ‫به مرحله در ســینما رشد یافته و صبوری و‬ ‫همراهی اش با محمد کارت در اثاری چون‬ ‫«شنای پروانه» و «بچه خور»‪ ،‬به محصولی پر‬ ‫مخاطب و موفق چون «یاغی» رسیده است‪.‬‬ ‫یک بازی کام ً‬ ‫ال ذاتی با کمترین جلوه گری و‬ ‫البته تفاوتی قابل تاکید در عین سادگی‪ ...‬او‬ ‫خواهرانگی دلپذیر ایرانی را از طبقه سنتی‬ ‫گرفته و با فرهنگ متفاوت یک موسیقی دان‬ ‫زبردست و احتماالً روشنفکر تلفیق کرده و‬ ‫به کاراکتری رســیده که در عین جسارت و‬ ‫شجاعت‪ ،‬زنانگی پر احساس و گاهی غم انگیز‬ ‫را نمایندگی می کند‪.‬‬ ‫ستاره‪ :‬طناز طباطبایی‬ ‫قطع ًا یکــی از کنجکاوی برانگیزترین‬ ‫شخصیت های سریال «یاغی» در قسمت های‬ ‫ابتدایی این مجموعــه‪ ،‬کاراکتر طال با بازی‬ ‫طناز طباطبایی بوده اســت‪ .‬سکانس ورود‬ ‫این شخصیت به سریال با ان شمایل خاص‬ ‫و پوشــش متفاوت‪ ،‬موهای طالیی و لحنی‬ ‫قدرت طلبانه در همان ابتــدا ثابت کرد که‬ ‫با یک شــخصیت زن ضد کلیشه با جریان‬ ‫شاید هنوز برای‬ ‫قضاوت در مورد کلیت‬ ‫مجموعه «یاغی»‬ ‫زود باشد و نتوان‬ ‫نظر نهایی را درباره‬ ‫کیفیت این اثر ابراز‬ ‫داشت‪ .‬ولی با این‬ ‫حال چیزی که از‬ ‫همان قسمت های‬ ‫ابتدایی مشهود بوده‪،‬‬ ‫یک دستی و کیفیت‬ ‫باالی بازی بازیگران‬ ‫سریال یاغی است؛‬ ‫چه ستاره ها و‬ ‫بازیگران باتجربه ای‬ ‫که در باالترین سطح‬ ‫ظاهر شده اند و چه‬ ‫جوان ها و پدیده هایی‬ ‫که برای اولین بار‬ ‫تجربه درخشش‬ ‫در یک مجموعه پر‬ ‫مخاطب را پشت سر‬ ‫می گذارند‬ ‫اصلی داستان سرایی ایرانی مواجه هستیم‪.‬‬ ‫رازالودگی کاراکتر طال در همین چند قسمتی‬ ‫که تا اینجا در داستان حضور داشته او را هم‬ ‫دختری دلسوز و عاشق پیشه تصویر کرده و‬ ‫هم زنی قدرتمند با پنهان کاری ها‪ ،‬دروغ ها‬ ‫و هوش ذاتی که می تواند دست به هر کاری‬ ‫بزند‪ .‬از سویی زوج طناز طباطبایی و پارسا‬ ‫پیروزفر‪ ،‬که از همان ابتدای انتشار خبر تولید‬ ‫«یاغی»‪ ،‬یکــی از ابزارهای اصلی تبلیغاتی‬ ‫مجموعه به حســاب می امد‪ ،‬حاال با اجرای‬ ‫درست و به اندازه این دو بازیگر‪ ،‬کنجکاوی ها‬ ‫نسبت به دنبال کردن این سریال را به شدت‬ ‫افزایش داده است‪ .‬ان چه می تواند حضور این‬ ‫دو بازیگر را جذاب تر کند توانایی هر دو برای‬ ‫ایفای نقش شخصیت هایی دوگانه و بر لب تیغ‬ ‫است؛ طوری که مخاطب تا لحظه اخر متوجه‬ ‫نشود که با یک فرشته نجات بخش طرف شده‬ ‫یا سر و کارش با مافیای متصل به مراکز ثروت‬ ‫و قدرت بوده است‪ .‬اگر برای این دو بازیگر در‬ ‫نقش های طال و بهمن‪ ،‬قصه ای درخور توجه و‬ ‫بدون باگ های معمول فیلمنامه های ایرانی‬ ‫تدارک دیده شده باشــد‪ ،‬احتماالً با یکی از‬ ‫به یادماندنی ترین زوج های تاریخ شــبکه‬ ‫نمایش خانگی مواجه خواهیم شــد‪ .‬طناز‬ ‫طباطبایی که نقش های دشوار و به یادماندنی‬ ‫در ســینمای ایران بر عهده داشته انگار با‬ ‫سریال «یاغی» معرفی مجددی برای مخاطب‬ ‫متفاوت و انبوه شبکه نمایش خانگی داشته و‬ ‫تنها رشد چهار برابری دنبال کنندگان پیج‬ ‫اینستاگرامش گواهی بر این مسئله است‪.‬‬ ‫پدیده‪ :‬الیکا ناصری‬ ‫بازیگــران جوان متعددی با ســریال‬ ‫«یاغی» به دنیای بازیگری معرفی شده اند‪.‬‬ ‫احتماالً پیش از همه نام الیکا ناصری به ذهن‬ ‫می رسد که در نقش ابرا‪ ،‬عشق یگانه جاوید‪،‬‬ ‫توانست با همین حضور مختصر تا اینجای کار‬ ‫نگاه ها را به سوی خود جلب کند‪ .‬بازیگری با‬ ‫میمیک و گویشی منحصر به فرد که خیلی زود‬ ‫معصومیت و صمیمیتش در ایفای نقش ابرا‬ ‫برای مخاطبان سریال «یاغی» به یک ویژگی‬ ‫خاص تبدیل شــد و او در دل مخاطبان این‬ ‫سریال جا باز کرد‪ .‬این بازیگر دهه هشتادی و‬ ‫بسیار جوان که پیش از این هم سابقه حضور‬ ‫کوتاهی در اثار سینمایی را داشت‪ ،‬احتماالً با‬ ‫درخشش در سریال «یاغی» مسیر جدی تر‬ ‫و پرچالشــی را در حرفه بازیگری در پیش‬ ‫‪51‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 51 ‫زیر ذره بین‬ ‫خواهد گرفت‪ .‬از اینده و مسیر سریال اطالعی‬ ‫نداریم ولی بر اساس منابع اقتباس احتماالً در‬ ‫قسمت های اتی شاهد حضور بیشتر الیکا‬ ‫ناصری در ســریال «یاغی» خواهیم بود؛‬ ‫موقعیت ویژ ه ای برای بازیگری مستعد که‬ ‫باید قدرش را بداند‪.‬‬ ‫مسیر قهرمانی از انگیزه های اصلی ما و اکثر‬ ‫مخاطبان سریال «یاغی» برای پیگیری این‬ ‫مجموعه خواهد بود‪.‬‬ ‫پدیده‪ :‬عباس جمشیدی فر‬ ‫ستاره‪ :‬علی شادمان‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪52‬‬ ‫علی شــادمان در نقش جاوید سریال‬ ‫«یاغی» گام اخر در پرشی که به سوی ستاره‬ ‫شدن در سینمای ایران اغاز کرده بود را به‬ ‫سرانجام رسانده اســت‪ .‬اکنون می توان از‬ ‫علی شادمان به عنوان یکی از محبوب ترین‬ ‫بازیگران جوان این سینما نام برد؛ بازیگری‬ ‫که در عین جوانی کوله باری از تجربه را نیز به‬ ‫دوش می کشد و اثار متنوع و شخصیت های‬ ‫گوناگونی را در کارنامه خود به ثبت رسانده‬ ‫است‪ :‬کارنامه ای که اگر به فرازهای ان نگاهی‬ ‫بیاندازیم‪ ،‬قطع ًا اغازش با فیلم به یادماندنی‬ ‫«میم مثل مادر» خواهد بود و اخرین تصویر‬ ‫جذابی که تا قبل از «یاغی» از این بازیگر در‬ ‫شبکه نمایش خانگی دیده شد حضور او در‬ ‫سریال پرمخاطب «می خواهم زنده بمانم»‬ ‫به کارگردانی شــهرام شاه حسینی است؛‬ ‫سریالی که سال گذشته پخش شد و سکوی‬ ‫پرتابی دیگر در کارنامه این بازیگر محسوب‬ ‫می شــد‪ .‬یا در ادامه می توانیم از ســریال‬ ‫«کیمیا» نام ببریم که در کارنامه علی شادمان‬ ‫به نوعی شروع درخشش یا اغاز دوران بلوغ‬ ‫بازیگریش به حســاب می اید؛ بلوغی که با‬ ‫فیلم هایی چون «جان دار» و «مردن در اب‬ ‫مطهر» به کمال رســید و این بازیگر را برای‬ ‫درخشش در نقش اول مجموعه ای پر هزینه و‬ ‫جذاب چون «یاغی» ابدیده کرد‪.‬‬ ‫علی شــادمان این روزها در شــمایل‬ ‫جاوید‪ ،‬پسر فقیر و دوست داشتنی «یاغی»‬ ‫معصومیت و خشونت را به گونه ای پیوند زده‬ ‫که قطع ًا تماشایش برای جماعتی که با این‬ ‫طبقه از نزدیک اشنا هستند بسیار باورپذیر‬ ‫و تحسین برانگیز خواهد بود‪ .‬او در دومین‬ ‫همکاری با محمــد کارت پس از نقش کوتاه‬ ‫و متفاوتش در فیلم «شنای پروانه» امده تا‬ ‫نقش اصلی یک درام اجتماعی پرچالش را‬ ‫بر عهده بگیرد و سفر قهرمانی یک نوجوان‬ ‫رویاپرداز و عاشق پیشه را اغاز کند‪ .‬بی شک‬ ‫تماشــای این کاراکتر دوست داشــتنی و‬ ‫شیرین و دانســتن عاقبت این عشق و این‬ ‫شاید عجیب باشد در حالی که دو پدیده‬ ‫قبلی که از سریال «یاغی» معرفی کردیم‪،‬‬ ‫هر دو بازیگران کمتر شناخته شده و جوانی‬ ‫بودند که تازه با سریال «یاغی» درخشیدند‬ ‫حاال از نام شناخته شــد ه ای چون عباس‬ ‫جمشــیدی فر به عنوان یک پدیده در این‬ ‫محموعه نام ببریم‪ .‬احتماالً این سوال پیش‬ ‫می اید که چگونه نام او پس از حدود بیست‬ ‫سال ســابقه بازیگری در این بخش معرفی‬ ‫می شود‪ .‬اگر به کارنامه این بازیگر با سابقه‬ ‫توجه داشته باشــید قطع ًا متوجه دلیل این‬ ‫انتخاب خواهید شد‪ .‬بازیگری که سال های‬ ‫ســال در نقش های کمدی فرعی و اخیرا ً در‬ ‫نقش های اصلی سریال های طنز تلویزیونی‬ ‫شناخته شده بود و حاال در یک نقش متفاوت‬ ‫و عجیب در سریال «یاغی» درخشیده است‪.‬‬ ‫نقشی که می توان گفت یک تحول جدی در‬ ‫مسیر حرفه ای این بازیگر است‪ .‬قطع ًا باید‬ ‫بخشی از ارزش و اعتبار کار او را به شجاعت‬ ‫و جسارت محمد کارت برای در اختیار قرار‬ ‫دادن چنین فضایی به چنین بازیگر توانایی‬ ‫که سا ل ها مورد بی توجهی قرار گرفته بود‬ ‫اعطا کرد‪ .‬عباس جمشیدی فر چه در شمایل‬ ‫پارسا پیروزفر‬ ‫بی شک یکی از‬ ‫برترین بازی های‬ ‫سریال «یاغی» را‬ ‫ارائه داده و وایرال‬ ‫شدن چند تک گویی‬ ‫انگیزشی او در‬ ‫این مجموعه میان‬ ‫کاربران ایرانی‬ ‫اینستاگرام گواهی‬ ‫بر استقبال گسترده‬ ‫و محبوبیت روز‬ ‫افزون این ستاره با‬ ‫سابقه سینمای ایران‬ ‫است؛ بازیگری که‬ ‫در «یاغی» ثابت‬ ‫می کند با ورود به‬ ‫مرحله بازی در‬ ‫نقش شخصیت های‬ ‫میان سال باید شاهد‬ ‫اوج مجددی در‬ ‫کارنامه حرفه ای او‬ ‫باشیم‬ ‫و چه در نوع بازی همه مخاطبان «یاغی» را‬ ‫غافلگیر می کند‪ .‬انــگار پیش از این ما هیچ‬ ‫شناختی از چنین بازیگری نداشتیم؛ مسیری‬ ‫که او با ســریال «زخم کاری» اغاز کرد تا از‬ ‫فضای کمدی اشنایی که در ان تجربه و سابقه‬ ‫و توانایی دارد فاصله بگیرد و حاال با سریال‬ ‫«یاغی» به کیفیتی در اجرا رسیده که مورد‬ ‫توجه و تحسین اغلب مخاطبان و منتقدان‬ ‫قرار گرفته است‪.‬‬ ‫و باالخره‪ :‬امیر جعفری‬ ‫در طول بیست سال فعالیت هنری امیر‬ ‫جعفری در سینما و تلویزیون‪ ،‬چه ان زمان‬ ‫که تنها به عنوان یک کمدین شناخته می شد‬ ‫و چه بعدها که به عنوان یک بازیگر کارهای‬ ‫درام و جدی تبحر خود را نشــان داد‪ ،‬هیچ‬ ‫وقت به یاد نداریم که او نقشــی را پایین تر‬ ‫از حد متوسط اجرا کرده باشد‪ .‬او به معنای‬ ‫واقعی کلمه به عنوان یــک بازیگر کاربلد و‬ ‫استاندارد در سینمای ایران شناخته می شود‪.‬‬ ‫اما به جرئت می توان گفت امیر جعفری در‬ ‫سریال «یاغی» از همه ابعاد تکنیکی ترین و‬ ‫به نوعی برترین بازی مجموعه را در ‪ ۱۰‬قسمت‬ ‫ابتدایی ان ارائه داده اســت؛ در سریالی که‬ ‫وقتی قرار است درمورد بازیگران منتخب‬ ‫ان بنویســیم نمی توان به کمتر از ‪ ۷‬الی ‪۸‬‬ ‫گزینه رضایت داد‪ .‬امیــر جعفری دیگر به‬ ‫مرحله استادی در خلق کاراکتر رسیده‪ .‬بازی‬ ‫همزمان او در دو نقش متفاوت سریال های‬ ‫«جیران» و «یاغی» اثبات این ادعاست‪ .‬او‬ ‫بازیگری ست که وقتی قرار است ضد قهرمان‬ ‫زالو صفت سریال «یاغی» را به تصویر بکشد‬ ‫با چنان تبحر و جزئیاتی شخصیت را طراحی‬ ‫می کند که انگار ســال ها در ان مخروبه پر‬ ‫از زباله زندگی کرده و سال هاســت خون‬ ‫نوجوانان مستعدی چون جاوید را می مکد‪.‬‬ ‫امیر جعفری در ســریال «یاغی» به معنای‬ ‫واقعی صحنه را مال خود می کند و در عین‬ ‫منفور بودن کاراکتر‪ ،‬شیرینی و طراوتی به‬ ‫نقش خود می بخشد که تماشایش را دلپذیر‬ ‫و جذاب می کند‪ .‬اگر «یاغی» را ندیده یا قصد‬ ‫ندارید ببینید‪ ،‬پیشنهاد ما این است تنها چند‬ ‫قسمت ابتدایی این مجموعه را برای تماشای‬ ‫بهترین یا حداقل یکی از بهترین بازی های‬ ‫سال‪ ،‬بهترین بازی سریال «یاغی» و شاید‬ ‫بهترین نقش افرینــی کارنامه هنری امیر‬ ‫جعفری‪ ،‬ببینید‪.‬‬ صفحه 52 ‫پوشیـده در غبـار ابهـام‬ ‫چرا ناصرالدین شاه نزد فیلمسازان ایرانی محبوب است؟‬ ‫‪53‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 53 ‫زیر ذره بین‬ ‫ابراهیم تبار‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪54‬‬ ‫ان چه که سلطان‬ ‫صاحب قران را از‬ ‫اخالف و اسالفش‬ ‫به نوعی متمایز‬ ‫می کند‪ ،‬اهل هنر‬ ‫بودن این پادشاه‬ ‫قجری است‪.‬‬ ‫ناصرالدین شاه‬ ‫عالقه ویژه ای به‬ ‫هنر داشت‪ .‬نقاشی‬ ‫می کرد‪ ،‬خطاطی‬ ‫می کرد‪ ،‬ساز‬ ‫می نواخت‪ ،‬به نمایش‬ ‫و تعزیه عالقه داشت‬ ‫و عکاسی می کرد‪.‬‬ ‫این بسته جذاب‬ ‫فرهنگی هر کسی‬ ‫را متقاعد می کند‬ ‫که زندگی این شاه‬ ‫هنرپرور را به رشته‬ ‫تحریر و تصویر‬ ‫دربیاورد‬ ‫ساخت فیلم و سریال های مرتبط با تاریخ‬ ‫و مبتنی بر تحوالت و اتفاق های سیاســی و‬ ‫اجتماعی مربوط به یک دوره تاریخی از دسته‬ ‫محصوالت تصویری پرطرفداری است که چه‬ ‫در ســینمای ایران و چه در سینمای جهان‬ ‫همواره با اســتقبال خوبی مواجه بوده است‪.‬‬ ‫در ایران هم ژانر تاریخی از ژانرهای پرطرفدار‬ ‫اســت که همواره مورد توجــه مخاطبان و‬ ‫فیلم ســازان بوده اما با توجه بــه مقتضیات‬ ‫مختلف فیلم ســازی و محدودیت های فنی‬ ‫و خــط قرمزهــای متعدد‪ ،‬ســاخت ان ها با‬ ‫چالش هــای فراوانی مواجه بوده اســت‪ .‬این‬ ‫ســریال ها گاهی مبتنی بر وجه تاریخ نگارانه‬ ‫و براساس مســتندات تاریخی شکل گرفته و‬ ‫گاهی تنها با دســت مایه قراردادن یک دوره‬ ‫تاریخی و وام گرفتن از اوضاع و احوال سیاسی و‬ ‫اجتماعی ان دوره‪ ،‬داستانی را بر بستر تاریخی‬ ‫موردنظر شکل داده که مابه ازای خارجی واقعی‬ ‫نداشته و از خیال فیلمنامه نویس برامده است‪.‬‬ ‫بک لحظه چشــمان خود را ببندید و به‬ ‫شمایل پادشاهان در سینما و تلویزیون ایران‬ ‫فکر کنید‪ .‬اولین تصویری که به ذهن شــما‬ ‫خطور می کند‪ ،‬تصویر کیســت؟ قطع قریب‬ ‫به یقین می تــوان گفت بخش عمــده ای از‬ ‫مخاطبان با فکر کــردن به این موضوع اولین‬ ‫تصویر شــکل گرفته در ذهن شــان تصویر‬ ‫ناصرالدین شــاه قاجار است‪ .‬یک نگاه کلی به‬ ‫ســاخته های دوره های مختلف فیلم سازی‬ ‫در ایران بیانگر این نکته اســت که اساســاً‬ ‫دوره قاجار و به ویژه شــخص ناصرالدین شاه‬ ‫از پرطرفدارترین دوره ها و شــخصیت های‬ ‫تاریخی نزد فیلم سازان بوده است‪« .‬سلطان‬ ‫صاحبقران»‪« ،‬امیرکبیر»‪« ،‬کمال الملک»‪،‬‬ ‫«سال های مشــروطه» و حتی فانتزی بامزه‬ ‫«ناصرالدین شــاه اکتور سینما» تنها بخشی‬ ‫از فیلم ها و ســریال هایی اســت که با اتکا به‬ ‫دوره تاریخی معاصر با ناصرالدین شاه به این‬ ‫شاه قاجار پرداخته اند‪ .‬در این سال های اخیر‬ ‫هم سه ســریال «جیران»‪ ،‬ســریال ناموفق‬ ‫و نیمه کاره رهاشــده «قبله عالم» و سریال‬ ‫بالتکلیف «اهوی من مــارال» هم به زندگی‬ ‫این پادشاه قاجاری پرداخته اند‪ .‬به راستی راز‬ ‫این محبوبیت در چیست؟‬ ‫ناصرالدین شاه‪ ،‬یکی از شاهان ویژه تاریخ‬ ‫ایران است و علی رغم اســناد بسیاری که از‬ ‫دوره او باقی مانده‪ ،‬هم چنــان هاله ای از ابهام‬ ‫در خصوص کیفیت حکومت داری و اخالق و‬ ‫ویژگی های او وجود دارد‪ .‬شاید به دلیل ان که‬ ‫تحلیل های صورت گرفته بر اسناد باقی مانده‬ ‫از دوران ناصــری در دو حکومــت بعدی با‬ ‫ســوگیری های فراوانی همراه بوده است که‬ ‫از تنفر زعمای دو حکومت از ناصرالدین شاه‬ ‫برمی ایــد‪ .‬به عنوان مثــال نــگاه غالب به‬ ‫ناصرالدین شــاه فردی کم هــوش‪ ،‬زن باره‪،‬‬ ‫فاسد‪ ،‬وطن فروش و نخبه کش که امیرکبیر‬ صفحه 54 ‫را به شــکلی فجیع به قتل رســاند و از رموز‬ ‫مملکت داری هیچ نمی دانست و به فرومایگان‬ ‫و بادمجان دورقاب چین ها بها می داد را تصویر‬ ‫می کند‪ .‬واقعیت این اســت که ناصرالدین شاه‬ ‫قاجار‪ ،‬برخالف تصویری که از او قالب شــده‬ ‫است‪ ،‬انسان نااگاه و بی خبری نبود و در قیاس‬ ‫با شاهان قاجار و اکثر شاهزادگان و والیان وقت‪،‬‬ ‫حتی یک سر و گردن هم در اشنایی با اوضاع‬ ‫جهان و ظرایف عرصه سیاست ایران‪ ،‬از ان ها‬ ‫باالتر بود‪ .‬ناصرالدین شاه در اسناد به جامانده‬ ‫فردی هنرمند و هنردوست‪ ،‬عالقه مند به اصالح‬ ‫امور مملکت‪ ،‬اشنا به زبان های فارسی‪ ،‬عربی‪،‬‬ ‫انگلیس‪ ،‬روسی و فرانسه (تا این حد که اولین‬ ‫لغت نامه فرانسه به فارسی توسط شاه تدوین‬ ‫شــد)‪ ،‬بنیان گذار مدرنیزاسیون‪ ،‬کسی که در‬ ‫خالل وقوع انقالب صنعتی که همه حکومت ها‬ ‫را با بحران مواجه کرد‪ 50 ،‬سال مملکت داری‬ ‫کرد و عالقه مند به علوم جدید به نظر می رسد‪.‬‬ ‫ناصرالدین شاه واقعی تاریخ کدام است؟‬ ‫اگر بدون این کــه وارد مطالعات تاریخی‬ ‫و یا جامعه شناســی تاریخی بشویم بخواهیم‬ ‫پاسخی به این پرسش بدهیم دالیل مختلفی‬ ‫را می توانیم برشــمریم که این پادشــاه را در‬ ‫زمره محبوب ترین شخصیت های تاریخی نزد‬ ‫فیلم ســازان و فیلم نامه نویسان قرار می دهد‪.‬‬ ‫در این یادداشت تالش می کنیم به دالیل این‬ ‫محبوبیت اشاره کنیم‪.‬‬ ‫سلطان صاحب قران‬ ‫دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار حدود‬ ‫‪ 48‬سال طول کشــید و پس از شــاپور دوم‬ ‫ساســانی (حدود ‪ 70‬ســال) و تهماسب اول‬ ‫صفوی (حدود ‪ 52‬ســال) طوالنی ترین دوره‬ ‫پادشاهی در میان تمامی شاه های تاریخ ایران‬ ‫را داراســت‪ .‬او به افتخار نیم قرن سلطنت بر‬ ‫بقِران نامیــد‪ .‬این دوره‬ ‫ایران‪ ،‬خــود را صاح ‬ ‫طوالنی سلطنت سبب شد که حوادث مختلفی‬ ‫در دوران پادشاهی او رخ دهد و تعدد حوادث‬ ‫سیاسی خود زمین ساز بروز و ظهور درام های‬ ‫متفاوتی می شود که می تواند شکلی افسانه ای‬ ‫به دوران سلطنت ناصرالدین شاه بدهد‪.‬‬ ‫امیرکبیر‬ ‫میرزا محمدتقی خان فراهانی‪ ،‬نخستین‬ ‫صدراعظم ناصرالدین شاه بود که لقب امیرکبیر‬ ‫را دریافت کرد‪ .‬امیرکبیر به واسطه اصالحات‬ ‫گسترده ای که در نظام حکومت داری و مسائل‬ ‫اجتماعی پدید اورد یکی از محبوب ترین رجال‬ ‫سیاسی تمام تاریخ نزد ایرانیان است‪ .‬تمام دوره‬ ‫صدارت امیرکبیر در دوره زعامت ناصرالدین شاه‬ ‫گذشت و بنیان بسیاری از نهادها در دوره او رخ‬ ‫داد‪ .‬زندگی امیرکبیر به واســطه ارتقاء در اثر‬ ‫سخت کوشی و هوش و فراست و رسیدن از یک‬ ‫کودک کارگر به مقام صدراعظمی همواره زبانزد‬ ‫بوده است‪ .‬این زندگی پرفراز و نشیب در نهایت‬ ‫به قتلی دردناک انجامید که به واسطه سعایت‬ ‫بدخواهان و به فرمان ناصرالدین شاه انجام شد‪.‬‬ ‫از وقایع مربوط به قتل امیرکبیر و صدور فرمان‬ ‫ان تا پشیمانی شاه از این دستور داستان ها و‬ ‫افسانه ها و روایت های تاریخی زیادی موجود‬ ‫است که شاخک نویسندگان را به ان حساس‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫حرمسرای ناصری‬ ‫یکــی از معرو ف تریــن ویژگی هــای‬ ‫ناصرالدین شــاه‪ ،‬حرمســرای پــر و پیمــان‬ ‫و داســتان های افسانه ای اســت که از روابط‬ ‫او و زنانش نقل می شــود‪ .‬مشــهور است که‬ ‫ناصرالدین شــاه زنان زیادی را به صورت عقد‬ ‫دائم و یا صیغه به ازدواج خود دراورد‪ .‬این زنان‬ ‫که تعداد ان ها از ‪ 80‬تا ‪ 110‬زن ذکر شده است‬ ‫در حرمسرایی زندگی می کردند که تا ‪1000‬‬ ‫زن اعم از زنان شاه‪ ،‬زنان متعلق به دربار و کنیز‬ ‫و مباشــران این زنان را در خود جا می داد‪ .‬در‬ ‫بین این همســران دائم و صیغه ای تعدادی از‬ ‫انان زنان مشهوری شدند که شاید بتوان گفت‬ ‫افسانه ای ترین و مشهورترینشان همین خدیجه‬ ‫خانم تجریشی ملقب به جیران است‪ .‬مشهور‬ ‫اســت که جیران اولین زنی بود که شاه واقعاً‬ ‫عاشق او شد و ازدواجی از سر عشق و عاشقی‬ ‫داشتند‪ .‬زنی که بخشی از شهرتش را مدیون‬ ‫جسارت و سنت شــکنی هایش است‪ .‬تسلط‬ ‫به ســوارکاری و تیراندازی‪ ،‬سخنوری و تالش‬ ‫برای اثرگذاری در روابط سیاسی از مولفه های‬ ‫شهرت این همســر صیغه ای شاه قاجار است‪.‬‬ ‫گلین خانم نخستین همســر ناصرالدین شاه‪،‬‬ ‫خجسته خانم تاج الدوله‪ ،‬شکوه السلطنه مادر‬ ‫مظفرالدین شاه‪ ،‬ستاره خانم تبریزی که همسر‬ ‫عقدی شاه بود اما با تبدیل عقد دائم به موقت‬ ‫شاه توانست جیران را به عقد دائم خود دراورد‪،‬‬ ‫مشهورترین زنان ناصرالدین شاه هستند‪ .‬این‬ ‫روابط پیچیده و تعدد زنان در حرمسرای شاه‬ ‫وقتی بــا نقش افرینی برخــی از خواجه های‬ ‫حرمسرا ممزوج شــود‪ ،‬خوراک مناسبی برای‬ ‫افریدن قصه ها و افســانه هایی است که یک‬ ‫سرش به شاه قدرقدرت قاجاری می رسد‪.‬‬ ‫دست نوشته ها‬ ‫از شخص ناصرالدین شاه خاطرات روزانه ای‬ ‫به جا مانده است که بســیاری از روابط درون‬ ‫دربار و وقایع سیاســی و اجتماعی دوران را از‬ ‫زاویه نگاه شخص اول مملکت پوشش می دهد‪.‬‬ ‫نزدیکی دوران ناصری به روزگار ما و رســیدن‬ ‫این خاطرات بالواسطه باعث شده است که این‬ ‫خاطرات به خمیرمایــه درام های زیادی حول‬ ‫محور قبله عالم تبدیل شود و داستان پردازی‬ ‫در خصوص شــخصیت این پادشاه را اسان تر‬ ‫کند‪ .‬به گواهی تاریخ ناصرالدین شاه اولین شاه‬ ‫ایرانی است که خاطرات روزان ه خود را به رشته‬ ‫تحریر دراورده است و قلم جذاب و طناز شاه به‬ ‫اهمیت و جذابیت ان افزوده است‪.‬‬ ‫از ســوی دیگر وجــود کتاب ارزشــمند‬ ‫روزنامه خاطــرات اعتمادالســلطنه که متن‬ ‫خاطرات محمد حســن صنیع الدوله ملقب به‬ ‫«اعتمادالسلطنه» است‪ .‬اعتمادالسلطنه که‬ ‫از رجال دربار ناصرالدین شاه بود‪ ،‬در روزنامه‬ ‫خاطرات خود‪ ،‬وقایع سیاســی و اتفاق های‬ ‫دربار را در ‪ ۱۵‬ســال اخر عمرش که شامل‬ ‫سال های ‪ ۱۲۹۸‬تا ‪ ۱۳۱۳‬قمری می شود ثبت‬ ‫کرده است‪ .‬وی چون به دربار شاه راه داشت‪،‬‬ ‫نکته های قابل توجهی از زندگی رجال‪ ،‬وضع‬ ‫اجتماعی‪ ،‬زدوبندهای سیاسی و مسائل پشت‬ ‫پرده به نگارش دراورده است‪.‬‬ ‫قصه پردازی بر اســاس این نوشــته ها و‬ ‫خاطره ها چه به لحــاظ تاریخی و اجتماعی‬ ‫و چه به لحــاظ به وجــوداوردن زمینه های‬ ‫قصه پردازی دست نویسنده ها را در پرداختن‬ ‫به این دوره تاریخی باز می گذارد و با استقبال‬ ‫فیلمسازان و فیلمنامه نویسان مواجه می کند‪.‬‬ ‫بزرگ ترین‬ ‫مشکل سریال‬ ‫«جیران» این است‬ ‫که بین پایبندی به‬ ‫واقعیت های تاریخی‬ ‫و یا روایت شخصی‬ ‫فیلم ساز مردد مانده‬ ‫است و این سبب‬ ‫بروز اشتباهات متعدد‬ ‫تاریخی شده است‬ ‫که می توان در یک‬ ‫مقاله مفصل به ان‬ ‫پرداخت‪ .‬ان چنان که‬ ‫می توان اشاره کرد‬ ‫علی رغم این که‬ ‫بنابه روایت سریال‪،‬‬ ‫عقد شاه و جیران‬ ‫پس از قتل امیرکبیر‬ ‫رخ داده است اما در‬ ‫اسناد و روایات متقن‬ ‫تاریخی‪ ،‬امیرکبیر در‬ ‫زمان ازدواج جیران‬ ‫و ناصرالدین شاه‬ ‫زنده بود و مقام‬ ‫صدراعظمی را‬ ‫برعهده داشت‬ ‫جهانگرد‬ ‫ناصرالدین شاه به ابتکار میرزا حسین خان‬ ‫سپهساالر در حدود سال های ‪ 1250‬شمسی‬ ‫به سفر فرنگ رفت و با پیشرفت های اروپاییان‬ ‫هم عصر خود از نزدیک اشــنا شد‪ .‬حدود ‪5‬‬ ‫سال بعد هم این سفر مجددا ً تکرار شد و باعث‬ ‫شد شاه قاجار با بسیاری از مظاهر پیشرفت و‬ ‫مدرنیزاسیون از نزدیک اشنا شود‪ .‬رهاورد این‬ ‫سفرها عم ً‬ ‫ال سبب پایه گذاری حرکت به سمت‬ ‫مدرنیزاسیون در ایران شد‪ .‬در طی این سفرها‬ ‫شاه به مجالس رقص‪ ،‬کنسرت ها و نمایش ها‬ ‫رفت و با چهره های سرشــناس و هنرمندان‬ ‫گفتگو کــرد و حتی بــا مردم عــادی نیز به‬ ‫گپ وگفت می پرداخت‪ .‬این سفرها هزینه های‬ ‫مالی سنگینی به دولت و مردم وارد می کرد‬ ‫و این کسری ها از افزایش مالیات و استقراض‬ ‫از دولت های خارجی پوشش داده می شد‪ .‬اما‬ ‫منافع زیادی هم نصیب جامعه ایران کرد‪ .‬ورود‬ ‫دستگاه های ضرب سکه‪ ،‬چاپ اولین تمبرهای‬ ‫پســت ایران‪ ،‬بنیان گذاری پلیس‪ ،‬تغییرات‬ ‫گسترده در شهرسازی و برداشتن دیوارهای‬ ‫شهر‪ ،‬ســاخت اولین موزه‪ ،‬ساخت اولین باغ‬ ‫وحش و بنیان گذاری خیابان الله زار و تغییر‬ ‫در نظام دولتی و حــذف مقام صدراعظمی و‬ ‫تشکیل کابینه به ســبک دولت های اروپایی‬ ‫بخشی از این تغییرات هستند‪ .‬این تغییرات‬ ‫اگرچه با نابه سامانی های ســال های پایانی‬ ‫سلطنت قاجار و در گیرودار انتقال از خاندان‬ ‫قاجار به پهلوی چندان نتوانست نقش پررنگی‬ ‫ایفا کند اما عم ً‬ ‫ال تاثیر خود را در ســال های‬ ‫اغازین سلطنت رضاشاه پهلوی نشان داد‪.‬‬ ‫مجموعــه خروجی این اتفاقــات که در‬ ‫خاطرات شخص ناصرالدین شاه و یا مکتوبات‬ ‫باقی مانده از ان دوران ثبت شــده و به دست‬ ‫نســل های بعدی رسیده اســت زمینه ساز‬ ‫روایت های زیادی شده اســت که پایه گذار‬ ‫فیلم ها و سریال های مختلفی شد‪.‬‬ ‫هنرمند هنرشناس‬ ‫ان چه که سلطان صاحب قران را از اخالف‬ ‫و اسالفش به نوعی متمایز می کند‪ ،‬اهل هنر‬ ‫‪55‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 55 ‫زیر ذره بین‬ ‫بودن این پادشاه قجری اســت‪ .‬ناصرالدین شاه عالقه ویژه ای به‬ ‫هنر داشت‪ .‬نقاشی می کرد‪ ،‬خطاطی می کرد‪ ،‬ساز می نواخت‪ ،‬به‬ ‫نمایش و تعزیه عالقه داشت و عکاسی می کرد‪ .‬این بسته جذاب‬ ‫فرهنگی هر کسی را متقاعد می کند که زندگی این شاه هنرپرور‬ ‫را به رشــته تحریر و تصویر دربیاورد‪ .‬ناصرالدین شاه به نقاشی‬ ‫عالقه زیادی داشت و در کودکی نقاشی را نزد عموی کمال الملک‬ ‫فراگرفت و بعدها تالش زیادی کرد که نقاشــی را به کمال فرا‬ ‫بگیرد اما تصاویر باقی مانده از نقاشــی های شاه نشان می دهد‬ ‫تالش او چندان قرین موفقیت نبوده اســت امــا حمایت های‬ ‫ویژه شاه از نقاشان ســبب خلق شاهکارهایی مانند نقاشی های‬ ‫کمال الملک شد‪.‬‬ ‫شاه قاجار وقتی برای اولین بار با پدیده عکاسی مواجه شد‬ ‫و نخستین عکس های ثبت شــده از خودش را که معلم فرانسه‬ ‫دارالفنون گرفته بود‪ ،‬دید شــیفته ان شــد و تالش کرد کار با‬ ‫دوربین را یاد بگیرد و عکس های زیادی هم که منتسب به اوست‬ ‫باقی مانده اســت‪ .‬ناصرالدین شــاه عکس هایی گرفته است که‬ ‫گاهی بیانگر نوعی از نبوغ عکاسانه در او بود از جمله عکس های‬ ‫خودنگارانه ای کــه در تاالر اینه انداخته و بــه نوعی جد بزرگ‬ ‫سلفی های امروزی است‪.‬‬ ‫در زمینه ادبیات هم شاه شهید تالش هایی در سرودن شعر‬ ‫و داستان سرایی داشت که چندان موفق از اب درنیامد و ترجیح‬ ‫داد تنها به گوش دادن نوشته های دیگران اکتفا کند‪.‬‬ ‫انتوان سوروگین‬ ‫انتوان ســوروگین عکاس روس‪-‬گرجی تبار بــود که در‬ ‫عهد ناصری در ایران می زیست و تا سال های سلطنت رضاشاه‬ ‫همچنان مشغول به عکاسی بود‪ .‬ســوروگین که از زمان والیت‬ ‫عهدی مظفرالدین شاه به دستگاه ســلطنت راه پیدا کرده بود‬ ‫عکس های زیادی از زندگی اجتماعی مردم در ان دوره و به ویژه‬ ‫عکس های مشهوری از دربار ناصری گرفت و پرتره هایی از شاه‬ ‫و اشخاص سرشناس دربار از هنر عکاسی سوروگین باقی مانده‬ ‫است‪ .‬این تصاویر امکان شبیه سازی افراد و مکان های ان دوره را‬ ‫برای فیلمسازان فراهم می کند‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪56‬‬ ‫خط قرمز‬ ‫واقعیت این اســت که پرداختــن به دوره قاجــار و به ویژه‬ ‫ناصرالدین شاه با کمی اغماض خط قرمزهای حساس کمتری‬ ‫در قیاس با دوره پهلوی دارد‪ .‬رعایت کمی از مسائل در خصوص‬ ‫روابط شاه و زنان حرمسرا‪ ،‬می تواند باقی مســائل را از زیر نگاه‬ ‫سانسور و ممیزی به در ببرد‪ .‬ان چه که به اختصار برشمرده شد‪،‬‬ ‫بخشی از دالیلی است که ناصرالدین شاه را برای نویسندگان و‬ ‫فیلمسازان سینما و تلویزیون ایران محبوب کرده است و حاال هم‬ ‫با همین دالیل و برخی دالیل دیگر‪ ،‬سریال «جیران» به تصویر‬ ‫درامده است که علی رغم مشکالت متعددی که در نحوه روایت‬ ‫وقایع تاریخی دوره ناصری دارد‪ ،‬اما با اقبال نسبی مخاطبان خود‬ ‫مواجه شده است‪ .‬بزرگ ترین مشکل سریال «جیران» این است‬ ‫که بین پایبنــدی به واقعیت های تاریخی و یا روایت شــخصی‬ ‫فیلم ساز مردد مانده است و این ســبب بروز اشتباهات متعدد‬ ‫تاریخی شده است که می توان در یک مقاله مفصل به ان پرداخت‪.‬‬ ‫ان چنان که می توان اشــاره کرد علی رغم این کــه بنابه روایت‬ ‫سریال‪ ،‬عقد شاه و جیران پس از قتل امیرکبیر رخ داده است اما‬ ‫در اسناد و روایات متقن تاریخی‪ ،‬امیرکبیر در زمان ازدواج جیران‬ ‫و ناصرالدین شاه زنده بود و مقام صدراعظمی را برعهده داشت‪.‬‬ ‫شــاید به خالصه بتوان گفت ناصرالدین شاه محبوبیتش را‬ ‫از همان ابهامی برگرفته است که همیشه در روایت تاریخ از او با‬ ‫ان مواجهیم‪ .‬شاهی که از یک مستبد عیاش تا غمازی عشوه گر‬ ‫تصویر شده و چهره واقعی اش در غباری از ابهام پوشیده است‪.‬‬ صفحه 56 ‫«در قاب کوچک»‬ ‫«معرفی مجموعه های مهم تلویزیونی»‬ ‫حسنحقیقی‬ صفحه 57 ‫قاب کوچک‬ ‫شجاعت ورود به حوزه ای حساس‬ ‫اقـای قاضـی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪58‬‬ ‫«اقای قاضی» درامی دادگاهی است که به کارگردانی سجاد مهرگان و تهیه کنندگی‬ ‫احمد شفیعی ساخته شده است‪ .‬نقش اصلی مجموعه را بهزاد خلج بازی می کند‪ .‬هر قسمت‬ ‫از اقای قاضی شامل دو اپیزود است و در هر اپیزود ماجرای یک پرونده قضایی روایت می شود؛‬ ‫پرونده هایی که همگی از موضوعات و پرونده های واقعی اقتباس شده اند‪ .‬گروهی دوازده‬ ‫نفره از نویسندگان به سرپرستی سید محمد حسینی کار نگارش «اقای قاضی» را بر عهده‬ ‫داشته اند و کیومرث مرادی هم مسئول انتخاب بازیگر مجموعه بوده است‪ .‬در مجموع در‬ ‫این سریال حدود ‪ 300‬بازیگر نقش افرینی کرده اند که بسیاری از ان ها برای اولین بار جلوی‬ ‫دوربین تلویزیون رفته اند‪« .‬اقای قاضی» در ‪ 42‬قسمت (در مجموع ‪ 84‬پرونده) تولید شده‬ ‫و هر هفته دو قسمت از ان (پنج شنبه ها و جمعه ها ساعت‪ )22:30‬از شبکه دو پخش می شود‪.‬‬ ‫الزم به ذکر است که صحبت هایی مبنی بر تولید فصل دوم «اقای قاضی» هم شنیده شده و‬ ‫باید منتظر ماند و دید که ایا این بحث ها به سرانجام خواهند رسید یا خیر‪.‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫روزنامه هفت صبح‪« :‬ان چه ترسیم شده واقعی‬ ‫است و همین مســئله باعث ایجاد فضایی باورپذیر‬ ‫شــده‪ .‬بهزاد خلج در نقش قاضی عملکردی موفق‬ ‫داشته و همزمان که رفتاری جدی از خود بروز می دهد‪،‬‬ ‫روی مهربان قاضی را هــم عرضه می کند‪ .‬بازیگران‬ ‫(که همه نااشنا هستند) هم در نقش ادم های عادی‬ ‫باورپذیر ظاهر شده اند‪ .‬کیومرث مرادی بازیگردان‬ ‫«اقای قاضی» اســت و با توجه به تجربه او در این‬ ‫عرصه‪ ،‬طبیعی است که چنین نتیجه ای به دست بیاید‪.‬‬ ‫سازندگان‪ ،‬در عین اگاهی رسانی‪ ،‬در پی ایجاد حس‬ ‫خوشایند حمایت قانون از همه هستند‪ .‬نمونه اش در‬ ‫فصل شکایت یک پارکبان از رئیس یک بانک که در‬ ‫نهایت پارکبان پیروز شد‪».‬‬ ‫محســن ابراهیمی (رئیس امور فرهنگی قوه‬ ‫قضاییه)‪« :‬ســریال «اقای قاضی» یکی از بهترین و‬ ‫ماندگارترین اثار نمایشــی ما در موضوع قضاوت و‬ ‫دادگاه در تاریخ معاصر ایران است و در طول تاریخ‬ ‫سریالی با ســوژه ای که اختصاصی به این موضوع‬ ‫داشته باشــد و فضای دادگاه را به خوبی به تصویر‬ ‫بکشد‪ ،‬نداشتیم‪ .‬سریال «اقای قاضی» تالش می کند‬ ‫دادگاه و فرایند رسیدگی به دعاوی و شکایت ها را به‬ ‫تصویر بکشد که به نظر می رسد در این زمینه موفق‬ ‫بوده است‪ .‬شخصیت اقای قاضی برای اولین بار‪ ،‬هم‬ ‫از نظر بازی ای که انجام شــده و هم از نظر محتوا و‬ ‫سوژه هایی که با ان ها ارتباط برقرار کرده نمایش خوبی‬ ‫از شخصیت قاضی است؛ کمتر دیده ایم که در فیلم و‬ ‫سریالی شخصیت قاضی‪ ،‬خوب‪ ،‬درست و واقعی به‬ ‫نمایش دراید‪ .‬وقتی درباره شغلی قضاوت می کنید‪،‬‬ ‫بازنمایی و به تصویر دراوردن شخصیت ان سخت‬ ‫است که سریال اقای قاضی در این زمینه موفق بوده‬ ‫است‪( ».‬منبع‪ :‬روزنامه جام جم)‪.‬‬ ‫محمدهادی جعفرپور (وکیل دادگستری)‪...« :‬‬ ‫از گفت وگوی دوطرفه قاضی با طرف های پرونده که‬ ‫در غالب مواقع از قاضی ان چنان چهره غیر مانوسی‬ ‫ارائه می دهد که با تاســف باید گفت بیشتر به وهن‬ ‫جایگاه قضاوت نزدیک است تا انتقال صحیح اخالق‬ ‫قضا که بگذریم‪ ،‬عدم اشــنایی با برخی موضوعات‬ ‫بدیهی عالم قضا‪-‬حقوق بــه حدی در این مجموعه‬ ‫دیده می شود که مجال اشاره به ان در یک یادداشت‬ ‫نیست؛ این که قاضی محکمه در تقابل با متهم بدون‬ ‫توجه به حداقل های قانونــی از حکم و نظر خویش‬ ‫پرده بر می دارد و مث ً‬ ‫ال به متهمی که پزشک است و‬ ‫در امر طبابت قصور کرده‪ ،‬می گوید اول که شش ماه‬ ‫تا سه سال زندان داری! بعد متهم می گوید یعنی االن‬ ‫شــما مرا به زندان معرفی می کنی؟ قاضی در پاسخ‬ ‫می گوید‪ :‬من که حکم نمی دهم‪ ،‬حکم زندان را دادگاه‬ ‫انقالب می دهد! دادگاه انقالب ان هم برای جرم قصور‬ ‫پزشکی؟ یا در اپیزودی دیگر پیرمردی به اتفاق یک‬ ‫جوان بابت مســئله اجاره بها و هزینه انشعابات به‬ ‫همین قاضی مراجعه می کنند و اقای قاضی به پیرمرد‬ ‫می گوید‪ :‬پدرجان شکایت شما چیست؟ و پیرمرد در‬ ‫پاسخ می گوید‪ :‬پسرم شکایت لفظ درستی نیست‬ ‫بگو خواسته ام چیســت؟! و قس علی هذا عبارات و‬ ‫رفتارهای عجیب وغریبی اســت که به قطع و یقین‬ ‫در هیچ محکمه ای و نظام حقوقی جز مجموعه «اقای‬ ‫قاضی» تاکنون سابقه نداشته‪ .‬این ها نمونه کوچکی‬ صفحه 58 ‫است از ایرادات مجموعه مورد اشاره‪( ».‬منبع‪:‬‬ ‫خبر انالین)‬ ‫ســمیرا مقدســی (وکیل دادگستری‬ ‫و مشــاور حقوقی)‪«« :‬اقای قاضی» نقطه‬ ‫عطف برنامه های اموزشــی‪ -‬حقوقی است‬ ‫و فکر می کنم اولین برنامه ای اســت که به‬ ‫صورت دیالوگ به اموزش مســائل حقوقی‬ ‫می پــردازد‪ .‬البته پیــش از ان برنامه های‬ ‫اموزشی‪ -‬حقوقی دیگری در شبکه سه یا‬ ‫پنج داشتیم که با سوال و جواب پیش می رفت‬ ‫و مسائل حقوقی در ان بیان می شد اما چون‬ ‫سوال و جواب جنبه اموزش مستقیم دارد‪،‬‬ ‫اثرگذاری موردنظر را روی مخاطب نخواهد‬ ‫داشت‪ ،‬برخالف ان برنامه ها مخاطب حین‬ ‫دیدن «اقای قاضی» حواســش به سریال‬ ‫است و نمی خواهد چیزی یاد بگیرد و حتی‬ ‫مبنای فیلم نیز بر اســاس اموزش مستقیم‬ ‫به مخاطبان نیســت بلکه مــا به صورت‬ ‫غیرمستقیم از ان یاد می گیریم‪ .‬این بهترین‬ ‫رکن ســریال «اقای قاضی » است‪ .‬بیننده‪،‬‬ ‫شخصیت اقای قاضی را شــجاع‪ ،‬قوی‪ ،‬با‬ ‫علم باال‪ ،‬دلســوز‪ ،‬پیگیر و هر ان چه را که‬ ‫تماشاگر از شخصیت یک قاضی انتظار دارد‪،‬‬ ‫در این سریال شاهد است‪ .‬این مساله باعث‬ ‫می شود نوجوان ها و جوان هایی که هنوز وارد‬ ‫رشته خاصی نشده اند به سمت شغل قضاوت‬ ‫کشیده شوند‪ ...‬شــخصیت اقای قاضی با‬ ‫واقعیت کمی تفــاوت دارد و انتقاد برخی از‬ ‫وکال و حقوقدان ها به «اقای قاضی» برهمین‬ ‫اساس اســت‪ ...‬همچنین ان طور که صحنه‬ ‫دادگاه را در سریال «اقای قاضی» می بینیم با‬ ‫واقعیت تناقض دارد‪ .‬اما سریال است نمی تواند‬ ‫دقیق ًا حقیقت را بازنمایی کند بلکه با هنر‪ ،‬فکر‬ ‫و خالقیتی که دارد می خواهد پشت برنامه‬ ‫نمایشــی‪ ،‬حرفی بزند‪ .‬سریال سازی همین‬ ‫است‪ ،‬می تواند قسمت هایی از واقعیت را نشان‬ ‫ندهد اما اصل قضیه یعنی اموزش حقوق و‬ ‫پیشــگیری را به خوبی نمایش داده است‪».‬‬ ‫(منبع‪ :‬خبرگزاری تسنیم)‬ ‫نظر عوامل‬ ‫ســجاد مهرگان‪« :‬ما در ایران سریال‬ ‫درام دادگاهی و حقوقی نداشتیم‪ .‬بنابراین‬ ‫همین موضوع کار ما را سخت تر می کرد که‬ ‫برای نخستین قدم سعی کنیم هم یک کار‬ ‫خوش ساخت بسازیم و هم این که پرونده ها به‬ ‫لحاظ حقوقی هم درست روایت شود‪ .‬گرچه‬ ‫نمونه های خارجی با این موضوع تولید شده‬ ‫اما به درد کار ما نمی خورد‪ ،‬زیرا قوانین حقوقی‬ ‫قضایی ما و سلیقه مردم برای تماشای چنین‬ ‫اثاری متفاوت است‪ .‬بنابراین نمی خواستیم‬ ‫کاری بســازیم که مخاطب دوست نداشته‬ ‫باشد‪ .‬بنابراین الهام از کار خارجی نگرفتیم‪...‬‬ ‫با خیلی از اساتید فیلمنامه نویسی صحبت‬ ‫کردیم زیرا بیــن درام جنایی و درام قضایی‬ ‫تفاوت وجود دارد‪ .‬مــا در ایران تجربه درام‬ ‫جنایی را داشــته ایم اما درام قضایی را کار‬ ‫نکرده بودیم‪( ».‬منبع‪ :‬روزنامه جام جم)‬ ‫بهزاد خلــج‪« :‬شــخصیت ها الزام ًا نه‬ ‫ال سیاه هســتند و نه کام ً‬ ‫کام ً‬ ‫ال سفید بلکه‬ ‫خاکستری اند‪ .‬این در مورد تمام شخصیت ها‬ ‫صدق می کند‪ .‬البته هر چه زمان جلوتر می رود‬ ‫سرعت زندگی بیشــتر شده و شخصیت ها‬ ‫پیچیده تر می شــوند‪ .‬برای من خیلی مهم‬ ‫بود که قاضی ای را بازی کنم که گاهی خوب‬ ‫است و گاهی هم بد‪ .‬گاهی زور می گوید‪ ،‬گاهی‬ ‫خشمگین می شود‪ ،‬گاهی انتقام می گیرد‪،‬‬ ‫گاهی رئوف است و بخشنده‪ .‬وقتی با قضات‬ ‫صحبــت می کردیم می گفتنــد ان ها هم‬ ‫ترس هایی دارند و اشتباهاتی می کنند‪ .‬گاه‬ ‫وقتی به خانه می روند به این فکر می کنند که‬ ‫ایا تصمیم شان درست بوده یا نه‪ .‬چیزی که در‬ ‫شخصیت قاضی خیلی مهم بود این بود که این‬ ‫ادم یک انسان است‪ .‬برایم خیلی مهم بود که‬ ‫این «انسان» را بازی کنم‪ .‬اما این نکته را هم‬ ‫مورد توجه قرار دادیم که این قاضی چگونه‬ ‫«باید باشد» و چه چیزی «نباید باشد»‪ .‬االن‬ ‫در برخی از نظرات به ما می گویند که مگر یک‬ ‫قاضی این قدر لبخند می زند؟ در عین حال که‬ ‫این قاضی باید یک انسان واقعی می بود‪ ،‬باید‬ ‫چیزهایی را به او اضافه هم می کردیم‪ .‬باید‬ ‫این نکته را منتقل می کردیم که اص ً‬ ‫ال ایرادی‬ ‫ندارد که قاضی گاهی اوقات لبخند بزند‪ .‬هیچ‬ ‫ایرادی ندارد که در حین کار قهوه هم بخورد‪.‬‬ ‫مگر قهوه خوردن جرم اســت؟ همین نکته‬ ‫برای عده ای عجیب بود‪ .‬این موارد را بیشتر‬ ‫سجاد و اقای مرادی مدیریت کردند‪( ».‬منبع‪:‬‬ ‫روزنامه صبا)‬ ‫سجاد مهرگان‪« :‬خیلی از این پرونده ها‬ ‫را از قضات برجسته در قوه قضاییه گرفتیم‪.‬‬ ‫در روزهای اول وقتی از ان ها درخواســت‬ ‫پرونده هــای جذاب می کردیــم‪ ،‬به خاطر‬ ‫فضاسازی رســانه ای پرونده هایی در مورد‬ ‫(مث ً‬ ‫ال) تجــاوز به ما معرفــی می کردند‪ ،‬اما‬ ‫می گفتیم این ها موضوعات «حاد واقعیت»‬ ‫هستند‪ .‬درســت اســت که در جامعه رخ‬ ‫می دهند و نمی شود انکارشــان کرد اما در‬ ‫عین حال موضوعات تکرارشونده و اساسی‬ ‫برای جامعه نیستند‪ .‬بیشــتر موضوعات‬ ‫پیش امده‪ ،‬خیلی ساده اند و ممکن است اص ً‬ ‫ال‬ ‫به ان ها توجه نکنیم اما در زندگی مان وجود‬ ‫دارند‪ .‬من چیزی حدود ‪ ۳۰۰‬پرونده را برای‬ ‫ساخت این سریال خواندم‪ .‬صادقانه بگویم که‬ ‫جذاب ترین موارد‪ ،‬همان موضوعات زمینی‬ ‫و عمومی هســتند‪ .‬موارد دیگر‪ ،‬موضوعات‬ ‫عموم ًا حادی هســتند که بیشــتر گزاره‬ ‫خبری اند و زیبایی شناسی ندارند‪ .‬چیزی از‬ ‫خرده فرهنگ ها در ان ها نیست‪ .‬ان موارد‬ ‫بیش از ان که روی فطرت انسان تمرکز کنند‬ ‫روی امیال حیوانی تمرکز می کنند و بنابراین‬ ‫موارد حاد غیرانسانی هستند‪ .‬سینمای ایران‬ ‫متاسفانه خیلی روی این موارد تمرکز می کند‪.‬‬ ‫البته نمی گویم نباید چنین باشد اما این که با‬ ‫این حجم به این موارد می پردازیم محل بحث‬ ‫است‪( ».‬منبع‪ :‬روزنامه صبا)‬ ‫در این مجموعه‬ ‫شاکی و متشاکی‬ ‫بنابر سطح‬ ‫فکری‪ ،‬اجتماعی‬ ‫و انسانی شان‬ ‫به شکلی کام ً‬ ‫ال‬ ‫متقاعدکننده و‬ ‫باورپذیر به بحث‬ ‫و مشاجره برای‬ ‫گرفتن حق خویش‬ ‫می پردازند‪ ،‬گویی نه‬ ‫با یک بازی و نمایش‬ ‫که با یک واقعیت‬ ‫تصویری از ادم های‬ ‫حاضر در دادگاه‬ ‫طرفیم‬ ‫نظرشخصی‬ ‫نشســتن پای حرف هــای یک وکیل‬ ‫یا قاضی دادگســتری در قالب یک برنامه‬ ‫تلویزیونی گفت وگو محور‪ ،‬معموالً کار ساده‬ ‫ای نیست‪ ،‬مگر اینکه پاسخگوی یک دغدغه‪،‬‬ ‫نیاز و ســوال ذهنی از یک فرد باشد‪ .‬اصوالً‬ ‫وقت گذرانی پــای برنامه ای با کلی قوانین و‬ ‫تبصره از پرونده های قضایی فاقد جذابیت‬ ‫اســت‪ .‬ولی به محض اینکه به ان شــکل‬ ‫نمایشــی بدهیم و طرفین دعوی برای ان‬ ‫تعیین کنیم‪ ،‬در کنار بار اموزشی از جذابیت‬ ‫نیز برخوردار می شود‪ .‬دعوا و مشاجره لفظی‬ ‫میان دو یا چند نفر معمــوالً توجه برانگیز‬ ‫است‪ ،‬تا جایی که می تواند ترافیک شهری‬ ‫هم راه بیندازد‪ .‬با این شرایط دستور کار قرار‬ ‫دادن یک اختالف و دعوای رخ داده در یک‬ ‫پرونده قضایی در فرمی نمایشی نیز به طور‬ ‫حتم جذابیت های خودش را خواهد داشت‪.‬‬ ‫مخصوص ًا اگر نمایشــی نزدیک به واقعیت‬ ‫باشد؛ مشابه ان چیزی که در مجموعه «اقای‬ ‫قاضی» نیز شاهدش هســتیم‪ .‬البته شاید‬ ‫این مجموعه با روایت و شکل مستندتر در‬ ‫اجزای ســاختاری (از صحنه گردانی گرفته‬ ‫تا فیلمبرداری) موفق تر نیــز می بود اما تا‬ ‫همین جا هم قدم مثبتی است‪ .‬عامل توفیقش‬ ‫نیز نمایش باورپذیر و نزدیک به واقعیتی است‬ ‫که حکایت از احاطه کارگردان بر کارش و بازی‬ ‫گرفتن از بازیگران کم نام ونشــان ان دارد‪.‬‬ ‫در واقع این اثری است که عالوه بر انتخاب‬ ‫موضوع دعوی‪ ،‬به شدت وابسته به کیفیت‬ ‫اجراســت‪ .‬چنان که در این مجموعه شاکی‬ ‫و متشاکی بنابر ســطح فکری‪ ،‬اجتماعی و‬ ‫انسانی شان به شکلی کام ً‬ ‫ال متقاعدکننده و‬ ‫باورپذیر به بحث و مشاجره برای گرفتن حق‬ ‫خویش می پردازند‪ ،‬گویــی نه با یک بازی و‬ ‫نمایش که با یک واقعیت تصویری از ادم های‬ ‫حاضر در دادگاه طرفیم‪ .‬مثل عالم واقع انها‬ ‫در حرف هم می پرند و برای فریب قاضی نقش‬ ‫بازی می کنند و به دروغ متوسل می شوند تا‬ ‫نجات پیدا کننــد‪ .‬از طرفی به نوعی با اثری‬ ‫معمایی نیز طرفیم که پای قضاوت بیننده را‬ ‫هم وسط می کشد و او را وارد چالش انتخاب‬ ‫حق از ناحق و همچنین ســنجش و تخمین‬ ‫اندازه عدل‪ ،‬انصاف و قوه تشخیص خویش‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫بهزاد خلج گرداننــده‪ ،‬مجری و قاضی‬ ‫دادگاه ســریال «اقای قاضی» است و تنها‬ ‫بازیگر ثابت کار‪ .‬اگر او را برگ برنده سریال‬ ‫ندانیم‪ ،‬بی انصافی کرده ایم چرا که نبض کار‬ ‫در اختیار اوست و محرک روایت‪ ،‬مخصوص ًا‬ ‫در مواقعی است که ســریال از جدیت الزم‬ ‫دور و نیازمند به تغییر ریتم می شود‪ .‬نقطه‬ ‫قوت خلج نیز لحن یکنواخت الزم در سراسر‬ ‫سریال و همچنین کلی کنش و واکنش اصیل و‬ ‫غیرقابل پیش بینی و به شدت نزدیک به بداهه‬ ‫با اجرایی شبه مستند است‪.‬‬ ‫‪59‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 59 ‫قاب کوچک‬ ‫بارش سپیدی ها بر سیاهی های زندگی‬ ‫برف یب صدا یم ابرد‬ ‫«برف بی صدا می بارد» مجموعه ای درام به کارگردانی پوریا اذربایجانی و محمدرضا شفیعی است‪ .‬این مجموعه‬ ‫همچنین اخرین فعالیت زنده یاد مسعود بهبهانی نیا است؛ نویسنده باتجربه ای که اتفاق ًا تخصص ویژه ای در نگارش‬ ‫سریال های طوالنی داشت و متاسفانه سال گذشته از دنیا رفت‪ .‬الیکا عبدالرزاقی‪ ،‬پوریا پورسرخ‪ ،‬پاشا رستمی‪ ،‬پوریا‬ ‫شکیبایی‪ ،‬مریم شیرازی‪ ،‬فرهاد ائیش‪ ،‬مائده طهماسبی‪ ،‬اتیال پسیانی‪ ،‬ثریا قاسمی‪ ،‬هادی دیباجی‪ ،‬فریبا متخصص‪،‬‬ ‫مینا وحید و پانته ا سیروس از جمله بازیگران این مجموعه به شمار می روند‪« .‬برف بی صدا می بارد» داستان تالش های‬ ‫یک دشمن قدیمی را برای بر هم زدن اتحاد یک خانواده اصیل ایرانی در سه دهه مختلف روایت می کند‪ .‬قرار بر این‬ ‫بود که این مجموعه در دو فصل تولید شود‪ .‬فصل اول در ‪ 100‬قسمت به مرحله تولید رسید و ‪ 68‬قسمت ان در فاصله‬ ‫دی تا اسفند ‪ 1400‬روی انتن شبکه ‪ 3‬سیما رفت‪ .‬اما همزمانی پخش سریال با مناسبت هایی چون عید نوروز و ماه‬ ‫رمضان باعث توقف پخش این مجموعه شد‪ .‬بعد از ان هم به دالیلی این وقفه ادامه پیدا کرد تا این که پخش قسمت های‬ ‫باقی مانده از فصل اول از تاریخ ‪ 14‬تیر ‪ 1401‬اغاز شد‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪60‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫علی مهاجر (روزنامه کیهان)‪« :‬مجموعه‬ ‫تلویزیونی «برف بی صدا می بارد» هر چند که‬ ‫یک ملودرام خانوادگی اســت که داستان ان‬ ‫در دهه های ‪ 60‬و ‪ 70‬می گذرد‪ ،‬اما دقیقاً روی‬ ‫یکی از مهم ترین مسائل روز جامعه ایرانی دست‬ ‫گذاشته است‪ .‬داســتان این سریال‪ ،‬تمثیلی از‬ ‫وقایع سال های اخیر ماست‪ .‬خانواده ای که هدف‬ ‫نفوذ یک دشمن قرار گرفته است؛ دشمنی که‬ ‫سال هاست در پی رسوخ در این خانواده است‬ ‫و در لباس دوســت‪ ،‬اعضای خانــواده را فریب‬ ‫می دهد‪ .‬ان هایی که اصالت و ارزش ها و منافع‬ ‫خانواده را ارجح می دانند‪ ،‬خیلی سریع به ماهیت‬ ‫این دشمن نفوذی پی می برند‪ ،‬اما افراد مغرور و‬ ‫ساده دل و در عین حال حسودی چون سیمین‬ ‫فریب می خورند و بازیچه می شــوند‪ .‬حسادت‬ ‫ان چنان او را فرا می گیرد که برای عقده گشایی‪،‬‬ ‫دشمن را به دوست ترجیح می دهد و‪ ...‬وقتی اگاه‬ ‫می شود که همه زندگی اش به یغما رفته است!‪...‬‬ ‫ســیمین‪ ،‬احمد و کیانی‪ ،‬هر یک نمودهایی از‬ ‫جریان های مختلف هستند که در این سریال‬ ‫به طور هنرمندانه دراماتیزه شده است‪ .‬عالوه بر‬ ‫این ها باید به نمایش زیبایی های زندگی سنتی‪،‬‬ ‫به ویژه خانواده ایرانی در این سریال نیز اشاره‬ ‫کرد که از نقاط قوت ان است‪« .‬برف‪ »...‬یکی از‬ ‫سریال هایی است که توانسته برخی از نشانه های‬ ‫سبک زندگی ایرانی‪-‬اسالمی را بازنمایی کند‪ .‬از‬ ‫حجاب و پوشش برتر گرفته تا اهمیت نان حالل‪،‬‬ ‫احترام به بزرگترها‪ ،‬ساده زیستی‪ ،‬ازدواج اسان‬ ‫و‪ ...‬یکی دیگر از ویژگی های سریال «برف بی صدا‬ ‫می بارد» بازی خوب بازیگران این سریال است‪،‬‬ ‫به ویژه پوریا شــکیبایی که به خوبی نقش یک‬ ‫بدمن و قطب منفی این سریال را بازی و باز سازی‬ ‫کرده اســت‪ .‬فرزند مرحوم خسرو شکیبایی‪ ،‬با‬ ‫جان بخشــیدن به یک کاراکتر نفرت انگیز اما‬ ‫مرموز و نفوذی‪ ،‬به عنوان یک استعداد در زمینه‬ ‫بازیگری خودنمایی کرده است‪».‬‬ ‫جبار اذین (روزنامه قدس)‪« :‬مهم ترین‬ ‫امتیــاز تولیــد «برف بی صــدا می بــارد»‪ ،‬از‬ ‫ان فیلمنامه پرمضمون و محتــوا و حرفه ای‬ ‫ِ‬ ‫سریال و یادگار زنده یاد مســعود بهبهانی نیا‪،‬‬ ‫فیلمنامه نویس خوب سیما است که توسط زهرا‬ ‫پارسافر و طیبه شجری به سرانجام رسیده است‪.‬‬ ‫پردازش باورپذیر اغلب شــخصیت های اصلی‬ ‫مجموعه و رخدادها و حوادث اشنای اجتماعی‬ ‫و خانوادگی و رویدادهای دفاع مقدس‪ ،‬استفاده‬ ‫از بازیگران توانایی ماننــد فرهاد اییش‪ ،‬اتیال‬ ‫پسیانی‪ ،‬مائده طهماسبی‪ ،‬الیکا عبدالرزاقی‪ ،‬پوریا‬ ‫پورســرخ و فریبا متخصص و بازی های خوب‬ ‫ان ها و کارگردانی قوی اذربایجانی از ســریال‬ ‫خوب «بــرف بی صدا می بارد» اثــری دیدنی‪،‬‬ ‫باورپذیر و وفــادار به واقعیت هــای تاریخی و‬ ‫مولفه های اثار خانوادگی‪ ،‬اجتماعی و تاریخی‬ ‫با چاشنی های عشــق و امید ساخته است‪ .‬اگر‬ ‫از غیبت اگاهانه دهه هشــتاد در این ســریال‬ ‫بگذریم‪« ،‬برف بی صــدا می بارد» از معدود اثار‬ ‫خوش ســاخت‪ ،‬بامحتوا و تاریخی و اجتماعی‬ ‫موفق تلویزیون است که در سه فصل مناسب با‬ ‫کمترین حاشیه سازی های زائد و درازگویی های‬ ‫نامناســب تولید شــده و در کنار اثار خوب و‬ ‫کم تعداد و به یادماندنی تلویزیون و کارنامه خوب‬ ‫هنری پوریا اذربایجانی و برخی هنرمندان توانای‬ ‫ان نشسته است‪« .‬برف بی صدا می بارد»‪ ،‬صدا و‬ ‫تصویر عاشقانه بارش سپیدی ها بر سیاهی های‬ ‫همه چیز در باب‬ ‫واسپاری امور در‬ ‫حال انجام است که‬ ‫خبر امکان بهبودی‬ ‫حاج عطا به نظر یک‬ ‫ارامش نسبی را به‬ ‫همراه خواهد داشت‪.‬‬ ‫دنبال کننده اثار‬ ‫مرحوم بهبهانی که‬ ‫باشید خوب می دانید‬ ‫که این ارامش پیش‬ ‫از طوفان است‬ صفحه 60 ‫زندگــی در دوره ای از تاریــخ اجتماعی ایران‬ ‫است‪».‬‬ ‫مهدیموسویتبار(روزنامهفرهیختگان)‪:‬‬ ‫«ان چه «برف بی صدا می بارد» را با سریال های‬ ‫دیگر شــبانه متمایز می کند نگاه متفاوتش به‬ ‫واقعیات و حقایق زندگی اســت‪ .‬قرار نیســت‬ ‫به مخاطب باج داده شــود و نقش هایی مانند‬ ‫خواهر و برادر و سایر بســتگان سفید یا سیاه‬ ‫مطلق بمانند‪ .‬وقتی قرار است از سقوط یا تباهی‬ ‫یک خانواده گفته شود بدیهی است که عوامل‬ ‫متعددی در ان ســهیم هســتند؛ عواملی که‬ ‫اتفاقاً از سر دلسوزی تصمیماتی می گیرند که‬ ‫سرنوشت چند نســل را تغییر می دهد‪« .‬برف‬ ‫بی صدا می بارد» با تمام ضعف هایی که در تاریخ‬ ‫و حتی درام و گاه شــخصیت پردازی دارد اما‬ ‫توانسته مخاطب را با خودش همراه کند و روی‬ ‫مساله مهمی به نام خانواده دست گذاشته است‪.‬‬ ‫سعی کرده از نگاه کلیشه ای روزمره به خانواده‬ ‫و ارتباطات فاصله بگیــرد و گاهی بی رحمانه‬ ‫به بینندگانش هشــدار دهد که این اتفاقاتی‬ ‫که می بیند می تواند گریبــان هر خانواده ای را‬ ‫بگیرد‪».‬‬ ‫نادرسلیمانی‪« :‬ان شاءاهلل امسال صداوسیما‬ ‫بتواند برنامه ها و سریال های خوبی بسازد‪ .‬من‬ ‫خودم از مخاطبان سریال در حال پخش «برف‬ ‫بی صدا می بارد» هســتم و به نظرم کار خوبی‬ ‫اســت اما تعارف نداریم کمی قصه اش ِکش دار‬ ‫است ولی همین که می تواند مخاطبش را نگه‬ ‫دارد‪ ،‬برای خانواده قشــنگ اســت‪ .‬نمی گویم‬ ‫سریال عالی ای است ولی خوب است»‪( .‬ایسنا)‬ ‫نظر عوامل‬ ‫پانته اسیروس‪« :‬پیشتر با پوریا اذربایجانی‪،‬‬ ‫کارگردان سریال همکاری کرده بودم‪ .‬بر همین‬ ‫اساس با توجه به شناختی که از او داشتم‪ ،‬بازی‬ ‫در این مجموعه را پذیرفتم‪ .‬این فیلمســاز به‬ ‫کارش مسلط و اگاه است‪ ،‬برای همین اعتماد‬ ‫به او همیشه نتیجه خوبی خواهد داشت‪ .‬نکته‬ ‫دیگر‪ ،‬ویژگی های نقش بود که مرا برای حضور‬ ‫در سریال مجاب کرد‪ .‬در «برف بی صدا می بارد»‬ ‫نقش یک چادری معتقــد را بازی می کنم‪ .‬من‬ ‫چادری نیستم برای همین جالب بود نقشی را‬ ‫تجربه کردم که تا به حال ان را بازی نکرده بودم‪.‬‬ ‫برای این که بتوانم نقــش یک چادری را خوب‬ ‫بازی کنم نیاز به الگو داشتم که پیرامون خود‬ ‫ان را احساس کرده باشم‪ .‬خوشبختانه چنین‬ ‫موقعیتی برای من وجود داشت‪ ،‬زیرا مادربزرگم‬ ‫دقیقاً همان الگویی بود که نیاز داشتم‪ .‬مطلب‬ ‫بعدی که برای حضور در سریال به من انگیزه داد‪،‬‬ ‫قصه فیلم بود‪ .‬داستان فیلم در دهه ‪ ۶۰‬می گذرد‬ ‫و چون این دوران را تجربــه کرده ام و لحظه به‬ ‫لحظه ان را احساس می کنم پس دوست داشتم‬ ‫چنین موقعیتی را مجدد تجربه کنم»‪( .‬روزنامه‬ ‫جام جم)‬ ‫الیکا عبدالرزاقــی (بازیگر)‪« :‬زنده یاد‬ ‫بهبهانی نیا بدون ان که تالش عجیب و غریبی‬ ‫برای متفاوت کردن قصه داشته باشد‪ ،‬یک روند‬ ‫قصه گویی ساده و شیرین دارد‪ .‬به نظرم او خیلی‬ ‫راحت و شیرین داستان می گفت و برای همین‬ ‫هم مردم داستان های او را دوست می داشتند و‬ ‫همین االن هم با سواالتی طرفم که معلوم است‬ ‫مردم داستان را به طور کامل دنبال می کنند‪ .‬ما‬ ‫در این داستان یک بدمن کامل واقعی داریم و‬ ‫نویسنده سعی نکرده این بدمن را خاکستری‬ ‫تصویر کند‪ .‬اتفاقاً این صراحت‪ ،‬تکلیف مخاطب‬ ‫را روشــن می کند و مخاطب هم در داستان او‬ ‫را می پذیرد و از دســتش حرص می خورد‪ .‬این‬ ‫موفقیت داستان اســت که توانسته شخصیت‬ ‫منفی خود را باورپذیر به مخاطــب ارائه کند‪.‬‬ ‫من بازیگر که اثار روز‬ ‫این ممکن اســت برای ِ‬ ‫سینمای دنیا را پیگیری می کنم امتیاز منفی‬ ‫باشد که شخصیت رو است و خاکستری نیست‬ ‫و پیچیدگــی عجیب وغریب داســتانی ندارد‬ ‫اما می بینیــم که مردم و مخاطبــان این مدل‬ ‫داستان گویی را دوســت دارد و نمی شود ان را‬ ‫کتمان کرد»‪( .‬روزنامه جام جم)‬ ‫پوریا شــکیبایی (بازیگر)‪ « :‬من تصور‬ ‫می کنم که قبل از عید اتفاق خوبی افتاد‪ .‬ارزیابی‬ ‫من فحش هایی اســت که در فضای مجازی به‬ ‫خاطر ایفای نقش حبیب می خورم و خداروشکر‬ ‫همچنان فحش می شــنوم و این یعنی «برف‬ ‫بی صدا می بارد» بیننده خود را دارد‪ .‬مخاطب‬ ‫فیلم را دنبال می کند تا سرانجام داستان حبیب‬ ‫و سیمین را ببیند‪ .‬خودم شخصاً دوست ندارم که‬ ‫مردم از دست من یا کاراکتری که بازی می کنم‬ ‫حرص بخورند اما هر بازیگر دیگری که قرار بود‬ ‫یک جریانی را شروع کند‪ ،‬قطعاً نقش «حبیب»‬ ‫را می پذیرفت و دوست می داشت‪ .‬من هم این‬ ‫ریسک را پذیرفتم‪ .‬شما هرکاری که انجام دهی‬ ‫یک سری ضرر و یک ســری منفعت دارد‪ .‬من‬ ‫نسبت به همه بازیگرانی که در این پروژه بودند‪،‬‬ ‫تجربه کمتری داشــتم و از همــه عزیزان یاد‬ ‫گرفتم‪ ...‬مخاطبان با این که «حبیب» جایگاه و‬ ‫شکل دیگری داشت‪ ،‬هنوز بر این باور هستند که‬ ‫بازی من شبیه به پدر است‪ .‬به نظر من مخاطب‬ ‫ازاد است که هر نوع برداشتی داشته باشد‪ .‬پدر‬ ‫من معتقد بود که بازیگر بدون تماشاگر یعنی‬ ‫هیچ و تماشاگر حق دارد هرگونه قضاوتی از کار‬ ‫من داشته باشد‪ .‬هر قضاوتی برای من به عنوان‬ ‫بازیگر محترم اســت‪ .‬اما این که می گویند من‬ ‫می خواهم راهی را پیــش بگیرم که پدرم رفته‬ ‫است‪ ،‬نه اص ً‬ ‫ال این جوری نیست و به جبر شباهت‬ ‫این موضوع تداعی می شود‪ .‬فکر می کنم خرده‬ ‫هوشــی دارم که کاری که پدرم کرده است را‬ ‫نکنم چرا که می دانم خلــق ادم ها‪ ،‬منحصری‬ ‫زیباست‪ .‬هیچ کس شبیه به هیچ کس نیست‪ .‬اگر‬ ‫بخواهم چنین کاری را انجام دهم به دل مخاطب‬ ‫نمی نشیند‪( ».‬روزنامه صبا)‬ ‫پوریا اذربایجانی (کارگردان)‪ « :‬به نظرم‬ ‫سریال خیلی توانست مخاطب را با خود همراه‬ ‫کند و تا جایی که من دیدم ادم های مختلفی‬ ‫از قشرهای مختلف جامعه ســریال را دیدند و‬ ‫ارتباط برقرار کردنــد‪ .‬فیلمنامه جذابیت های‬ ‫خود را داشــت و یکی از ان جذابیت ها این بود‬ ‫که داســتان راجع به خانواده بود و من ســعی‬ ‫شاید کیفیت و‬ ‫دقت طراحی صحنه‬ ‫کار در تطبیق زمانی‬ ‫ابزار‪ ،‬ادوات و نوع‬ ‫پوشش به سبب‬ ‫گشت وگذار روایی‬ ‫بسیاری از اثار‬ ‫سال های اخیر در‬ ‫دوره تاریخی دهه‬ ‫شصت به چشم‬ ‫نیامد اما به طور حتم‬ ‫عنصری بود که بسیار‬ ‫به باورپذیری و‬ ‫ارتقاء کیفی اثر‬ ‫کمک کرد‬ ‫کردم که کمک کنم این اتفاق محقق شــود‬ ‫و یکی دیگر از جذابیت های داســتان این بود‬ ‫که قصه در دهه شصت می گذشت‪،‬در زمانی‬ ‫که این ارزش ها پررنگ تر و برای من جذاب تر‬ ‫بود‪( ».‬روزنامه صبا)‬ ‫نظرشخصی‬ ‫حاج عطا شکیبا یک بازاری معتمد است‬ ‫که پس از ســال ها فعالیت به بازنشستگی و‬ ‫سپردن امور به نزدیکانش فکر می کند و پس‬ ‫از اطالع از بیماری اش و جواب شدن از سوی‬ ‫پزشکان‪ ،‬در پی سرعت بخشیدن به این کارها‬ ‫و حاللیت طلبی نیز هست‪ .‬بازاری معروف که‬ ‫باشی‪ ،‬احتماالً دشمن هم پیدا می کنی‪ ،‬و حاج‬ ‫عطا نیز کینه قدیمی کیانی را پشت سر خویش‬ ‫دارد‪ .‬همه چیز در باب واسپاری امور در حال‬ ‫انجام اســت که خبر امکان بهبودی حاج عطا‬ ‫به نظر یک ارامش نســبی را به همراه خواهد‬ ‫داشــت‪ .‬دنبال کننده اثار مرحوم بهبهانی که‬ ‫باشــید خوب می دانید که این ارامش پیش‬ ‫از طوفان اســت و خیال خوشی بیش نیست‪.‬‬ ‫همینطور می شود و حاج عطا و همسرش در‬ ‫حادثه تصادف جانشان را از دست می دهند و‬ ‫جوالن کیانی برای جبران و انتقام زخم حاصل‬ ‫از کینه و نفرت قدیمی اش شــدت می گیرد و‬ ‫روابط بازمانده های خانواده شکیبا به سردی‬ ‫می گراید و در استانه فروپاشی قرار می گیرد‪.‬‬ ‫در سال های اخیر نمونه های زیادی را از چنین‬ ‫روایت هایی مشاهده کرده ایم که در ان ها کینه‬ ‫و نفرتی عامــل فراز و فرود داســتانی یک اثر‬ ‫بوده‪ .‬اشنایی ما سبب می شود سخت گیرانه تر‬ ‫جذب فراز و فرودهای یک اثر شــویم‪ .‬اگر چه‬ ‫مالت داستانی فراوان و خوب برای باال بردن‬ ‫و بناکردن ساختمان اثری بلند مهم است اما‬ ‫بلد کار که باشی از یک خط داستانی کوتاه و‬ ‫الغر هم یک مجموعه فربه و جذاب می سازی‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫خصوصیات و فیزیک چهره پاشا رستمی‬ ‫ایجاب کرده که تا امروز معموالً ایفاگر نقش‬ ‫افراد مثبت و مهربان باشد و در «برف بی صدا‬ ‫می بــارد» نیز همینطور اســت‪ .‬احمد جوان‬ ‫معتقد و باایمانی است که دغدغه حق و عدالت‬ ‫دارد و مصداق بارز انســانی اســت که حرف‬ ‫و عملش یکسان اســت و در برابر مشکالت‬ ‫صبوری پیشه می کند‪ .‬البته اقتضائات جوانی‬ ‫نیز سبب می شــود که گاهی رفتار ظالمانه‬ ‫کیانی را برنتابد و به یکبــاره از کوره در برود‬ ‫و با او گالویز شــود‪ .‬ثبات شخصیتی و حفظ‬ ‫خصوصیات رفتاری احمد در سراســر قصه‪،‬‬ ‫موضوعی است که پاشــا رستمی به خوبی از‬ ‫پس انجامش برامده‪.‬‬ ‫از سوی دیگر‪ ،‬شاید کیفیت و دقت طراحی‬ ‫صحنه کار در تطبیق زمانی ابزار‪ ،‬ادوات و نوع‬ ‫پوشش به سبب گشــت وگذار روایی بسیاری‬ ‫از اثار ســال های اخیر در دوره تاریخی دهه‬ ‫شصت به چشم نیامد اما به طور حتم عنصری‬ ‫بود که بســیار به باورپذیری و ارتقاء کیفی اثر‬ ‫کمک کرد‪.‬‬ ‫‪61‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 61 ‫قاب کوچک‬ ‫چند هندوانه با یک دست‬ ‫«مســتوران»‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪62‬‬ ‫«مستوران» مجموعه ای تاریخی است که به ســفارش سازمان هنری‬ ‫رسانه ای اوج و به کارگردانی مسعود اب پرور و سیدجمال سیدحاتمی ساخته‬ ‫شده است‪ .‬حمیدرضا اذرنگ‪ ،‬نازنین فراهانی‪ ،‬بیژن بنفشه خواه‪ ،‬رویا میرعلمی‪،‬‬ ‫رابعه اسکویی‪ ،‬یداهلل شادمانی‪ ،‬قربان نجفی‪ ،‬جواد انصافی‪ ،‬صفا اقاجانی‪ ،‬علی‬ ‫دهکردی و اسداهلل یکتا از جمله بازیگران این مجموعه هستند‪ .‬این مجموعه‬ ‫در ‪ 26‬قسمت و برای پخش از شبکه اول سیما ساخته شد‪.‬‬ ‫«مســتوران» روایت گر ماجراهایی تلفیقی از داستان های کهن ایرانی‬ ‫مانند «هزارویک شب»‪« ،‬کشکول»‪« ،‬گلســتان» و «شاهنامه» است که در‬ ‫جایی در ایران حدود پانصد سال پیش‪ ،‬در شهری به نام زابل جان رخ می دهد‪.‬‬ ‫«مستوران» با ماجرای دزدیده شدن کودکی به اسم لطفعلی اغاز می شود‪ .‬این‬ ‫دزدی مرموز در یکی از روزهایی که کاروان شادی به شهر رسیده توسط یکی‬ ‫از افراد قبیله ای به نام قبیله وحشیان انجام می شود‪ .‬لطفعلی پسر لیث عطار‬ ‫و لطیفه خاتون است‪ .‬پدر و مادر برای پیدا کردن فرزند با اتفاق های عجیبی‬ ‫روبه رو می شوند‪ .‬ان ها به دنبال راهی هستند تا به هر قیمت کودکشان را بیابند‪،‬‬ ‫اما موانع زیادی بر سر راه شان خواهد بود‪.‬‬ ‫وقتی گنجینه ای‬ ‫عظیم از حکایات‬ ‫و قصه های ایرانی‬ ‫داریم که جایش‬ ‫فقط در حافظه‬ ‫اندیشمندان و‬ ‫ادیبان و قفسه های‬ ‫کتابخانه هاست‬ ‫و قالبی تصویری‬ ‫برای جایگیری اش‬ ‫در حافظه جمعی‬ ‫نیافته ایم‪ ،‬ان وقت‬ ‫است که ساخت‬ ‫سریالی مانند‬ ‫«مستوران» حکم طال‬ ‫پیدا می کند‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫روزنامه هفت صبح‪[« :‬حمیدرضا] اذرنگ‬ ‫اشــرافی کامل بر موقعیت کاراکتر داشــته و‬ ‫نقش لیث را طوری ارائه کرده اســت که به دل‬ ‫مخاطب می نشیند‪ .‬بیننده حس وحال درونی‬ ‫او را درک می کنــد و پی بــه نگرانی پدرانه اش‬ ‫می برد؛ بی ان که بازیگر ذره ای زور اضافه بزند و‬ ‫متوسل به رفتارهای اغراق امیز شود‪ .‬از بازیگری‬ ‫که سال ها روی صحنه تئاتر با نقش های مختلف‬ ‫تو پنجه نرم کرده‪ ،‬جز این توقع نمی رود‪.‬‬ ‫دســ ‬ ‫نکته مهم تر این که کاراکتر لیث هیچ نسبتی با‬ ‫تجربه های قبلی این بازیگر ندارد‪».‬‬ ‫مهدی موسوی تبار (روزنامه فرهیختگان)‪:‬‬ ‫«بدون مرز بودن زمان و مکان هرچند در نگاه‬ ‫اول می تواند یک نقطه قوت باشــد اما در عمل‪،‬‬ ‫نداشتن محدودیت و مرز باعث شده چهارچوب‬ ‫مشخصی برای مخاطب ترسیم نشود و او با یک‬ ‫فضای الیتناهی روبه رو شــود‪ .‬اگر فضاســازی‬ ‫صحیــح‪ ،‬بعضی بازی هــای اســتاندارد مانند‬ ‫حمیدرضا اذرنگ و نازنین فراهانی و اســتفاده‬ ‫صحیح از افسانه ها و داستان های ایرانی را نقاط‬ ‫قوت این ســریال بدانیم امــا دیالوگ ها و زبان‬ ‫مشــوش و بالتکلیف «مســتوران» مهم ترین‬ ‫ضعف اشکار ان است‪ .‬نیاز به ساختن سریال های‬ ‫تاریخی با استفاده از داستان های ایرانی حتماً در‬ ‫سال های اخیر احساس شده و از این جهت باید‬ ‫از ســاخت فصل های تازه «مستوران» حمایت‬ ‫کرد و راه را برای دیگرانی کــه می خواهند در‬ ‫این حوزه فعالیت کنند همــوار کرد‪ ،‬اما این راه‬ ‫نیاز به اصالحاتی در فــرم و محتوا دارد‪ .‬یادمان‬ ‫نرفته ســریال هایی مانند «هشت بهشــت»‪،‬‬ ‫«سلطان وشبان» و «روزی روزگاری» با استفاده‬ ‫از ویژگی هایی مانند قصه گویی‪ ،‬انتخاب صحیح‬ ‫بازیگــران و همچنین زبان متناســب با دوره‬ ‫تاریخی با توجه به زبان مقصد چگونه توانستند‬ ‫موفق شوند و مخاطبان زیادی را پای تلویزیون‬ ‫بنشــانند و اصطالحاً خیابان خلوت کن شوند‪.‬‬ ‫«مستوران» به دلیل استفاده از عنصر فانتزی یا‬ ‫همان رئالیسم جادویی با اثاری که اسامی شان‬ ‫را اوردیم متفاوت است و حتماً رفتن به چنین‬ ‫فضایی‪ ،‬شجاعت و جســارت می خواهد و برای‬ ‫ارتباط با مخاطبان نیاز به گذشــت زمان دارد‪،‬‬ ‫اما به طور کلی باید از ساخته شدن سریال های‬ ‫تاریخی در بستر شبکه های تلویزیونی و شبکه‬ ‫نمایش خانگی حمایت کــرد و به لطف ادبیات‬ ‫غنی ایرانی‪ ،‬مشکلی از بابت اتمام چنین منابعی‬ ‫هم نداریم‪ .‬هرچند «مستوران» یک گام روبه جلو‬ ‫در سریال های تاریخی و احترام به شعور و چشم‬ ‫مخاطب است اما نباید به لکنت زبان و همچنین‬ ‫اشفتگی هایی که به اسم نواوری در سریال دیده‬ ‫می شــود بی تفاوت بود؛ لکنتی که مانع ارتباط‬ ‫صحیح با مخاطب می شود‪».‬‬ ‫هادی مومنیان (خبرگزاری فارس)‪« :‬برخی‬ ‫دیالوگ نویســی ان را نقد کرد ه و نوشته اند که‬ صفحه 62 ‫زبان یک دست و نظام مندی ندارد و برخی دیگر‬ ‫قصه را کشــدار و غیر جذاب خوانده اند‪ .‬برخی‬ ‫نیز نقدهای فرامتنی چون هزینه گزاف و دکور‬ ‫سنگین و جلوه های ویژه را پیش کشیده اند‪ .‬اما‬ ‫هر کسی که به تماشای این سریال نشسته باشد‬ ‫این موضوع را به درستی دریافته که «مستوران»‬ ‫ســریال جذابی است‪ ،‬ســریالی پر کشش که‬ ‫مخاطــب را به خود جذب می کنــد و با کمک‬ ‫قصه به دل تاریخ و ادبیات و اســطوره می برد‪...‬‬ ‫قصه های مجموعه تلویزیونی«مستوران» دارای‬ ‫دو شکل منظوم و منثور اســت‪ .‬شکل منظوم‬ ‫را بیت و شــکل منثور را حکایت‪ ،‬راز‪ ،‬افســانه‪،‬‬ ‫نقل‪ ،‬داســتان و‪ ...‬پیش می برد‪ .‬عبارات اغازین‬ ‫هر قســمت مســتوران یعنی«یکی بود و یکی‬ ‫نبود‪ »...‬با صدای ماندگار محمدرضا سرشار اجرا‬ ‫می شود‪ .‬این صدا برای ایرانی های امروز بیش از‬ ‫هر چیز یاداور«قصه های ظهر جمعه» است‪ .‬به‬ ‫طور کلی می توان گفت این سریال ستایشی از‬ ‫جایگاه و اهمیت «قصه» در فرهنگ ایرانی است‪.‬‬ ‫در سریال«مستوران» به شیوه قصه های عامه‬ ‫ایرانی زمان و مکان فرضی اند‪ ،‬مشخص نیست‬ ‫که قصه ها مربوط به چه زمانی است‪ .‬این زمان‬ ‫و مکان فرضی‪ ،‬بُعد کلــی و جهانی به قصه داده‬ ‫است‪ .‬حوادث و اعمال شخصیت ها در بستر زمان‬ ‫و مکان صورت می گیرد‪ .‬مــراد از عنصر زمان‪،‬‬ ‫زمان و تاریخ دقیق تقویمی نیست‪ ،‬بلکه ظرفی‬ ‫است که بتوان سیر حوادث را در ان نشان داد‪ .‬در‬ ‫این سریال یکی از بن مایه هایی که سبب تقویت‬ ‫تخیل در قصه و اعجاب در بیننده ان می شود‪،‬‬ ‫طرح امور شگفت انگیز و خارق العاده و فراطبیعی‬ ‫ است که گاه برخی از ان ها در دایره فهم معمول‬ ‫بشری توجیه ناپذیرند‪ .‬شــکافتن سنگ از غم‬ ‫قصه پر غصه دختری جوان‪ ،‬یا پر سیمرغ و‪ ...‬بنا‬ ‫به ضرورت موضوع‪ ،‬در «مستوران» از این امور‬ ‫فراوان یافت می شود؛ از موارد دیگر می توان به‬ ‫حضور دوال پا‪ ،‬پیرمرد غیب دان‪ ،‬لوح زرین (که‬ ‫پیشگوی اینده است)‪ ،‬سیمرغ و‪ ...‬اشاره کرد‪».‬‬ ‫زینب علیپور طهرانــی (روزنامه جام جم)‪:‬‬ ‫«گرچه مستوران شــهری در ناکجا اباد است و‬ ‫مردم ان متعلق به هیچ مکان خاصی نیســتند‬ ‫اما فضاسازی این سریال برای مخاطبان جذاب‬ ‫است؛ به خصوص بخشی که به قوم «وحشی ها»‬ ‫تعلق دارد و عده ای با ظاهــری عجیب در یک‬ ‫مکان نامعلوم تری زیســت می کنند‪ .‬یا یک غار‬ ‫ترســناک و در عین حال جادویــی که راز پدر‬ ‫جهاندخت هم هست‪ .‬نکته مهم بعدی این است‬ ‫که فضای این سریال هر کسی را به یاد قصه های‬ ‫مادربزرگ هــا در دوران کودکی اش می اندازد؛‬ ‫همان قصه هایی که در عین تلخی و شــیرینی‬ ‫که داشت‪ ،‬پیام های بسیاری را به بچه ها منتقل‬ ‫می کرد و شب ها بعد از شــنیدن ان افسانه ها‪،‬‬ ‫رویابافی می کردند‪».‬‬ ‫نظر عوامل‬ ‫محمدرضا سرشار (راوی)‪« :‬دو عامل من را‬ ‫برای روایت در «مستوران» ترغیب کرد؛ یکی‬ ‫این که پشتیبان و سرمایه گذار اصلی ان‪ ،‬موسسه‬ ‫اوج بود که این امر‪ ،‬یک اطمینان نسبی به من‬ ‫می داد تا حتی بدون این که داستان مجموعه را با‬ ‫دقت خوانده باشم‪ ،‬بدانم که قاعدتاً باید مجموعه‬ ‫سالمی باشد‪ .‬نکته دیگر هم حال و هوای قدیمی‬ ‫و تخیلی این مجموعه بود‪ .‬روزی که من را برای‬ ‫اجرای متن های این مجموعــه دعوت کردند‪،‬‬ ‫بخش هایی از قسمت های مختلف را که اماده‬ ‫شده بود‪ ،‬دیدم و حس کردم حال و هوای ان با‬ ‫قصه های قدیمی ایرانی همخوانی دارد؛ چیزی‬ ‫شبیه بخشی از برنامه های «قصه ظهر جمعه»‪.‬‬ ‫این دو عامل باعث شد این پیشــنهاد را قبول‬ ‫کنم‪« ...‬مســتوران» مجموعه ای با حال وهوای‬ ‫ایرانی اســت و بنای ان بر این است که دوستی‬ ‫و مودت را بین مردم ترویــج کند‪ .‬درحقیقت‬ ‫همان بحث مبارزه خیر و شر را‪ ،‬که مضمون همه‬ ‫داستان های قدیمی دنیاســت‪ ،‬محور قرار داده‬ ‫است‪ .‬در جهانی که فضای مجازی درحال حاضر‬ ‫بر همه ارکان زندگی مردم سیطره پیدا کرده‪،‬‬ ‫رجعتی به گذشــته و زندگی های ساده مردم‬ ‫قدیم می تواند تنوع جالبی هم باشد‪( ».‬روزنامه‬ ‫فرهیختگان)‬ ‫مســعود اب پرور (کارگردان)‪« :‬من از ان‬ ‫دست فیلمسازان نیســتم که خودم را به گونه‬ ‫خاصی در فیلمســازی محدود کنم‪ .‬به همین‬ ‫دلیل در گونه های متفاوت کارگردانی کرده ام‪.‬‬ ‫نمی خواهم مخاطب‪ ،‬من را فیلمساز فقط یک‬ ‫گونه از اثار بشناسد‪ ،‬حتی تجربه کردن گونه های‬ ‫متفاوت کمک زیادی به من کرده اســت‪ .‬وقتی‬ ‫پیشنهاد کارگردانی سریال «مستوران» به من‬ ‫شد‪ ،‬به شدت اســتقبال کردم و دوست داشتم‬ ‫فضای این چنینی را در کارنامه کاری ام داشته‬ ‫باشم‪ .‬البته هفت قسمت ابتدای سریال را اقای‬ ‫سیدجمال سیدحاتمی کارگردانی کرد و بعد من‬ ‫به پروژه ملحق شدم‪( ».‬روزنامه جام جم)‬ ‫فائزه یارمحمدی (نویسنده)‪« :‬هرچه جلوتر‬ ‫می رفتیم‪ ،‬به مشکالت بزرگی می خوردیم‪ .‬این‬ ‫مشکالت در تبدیل قصه کهن به فیلمنامه مدرن‬ ‫بود‪ .‬این بحث طوالنی است ولی اگر بخواهم مثال‬ ‫بزنم‪ ،‬در قصه های ایرانی قواعد و اصولی وجود‬ ‫دارد که وقتی بخواهیم به فیلمنامه تبدیل کنیم‬ ‫فیلمنامه از کار بزرگسال تبدیل به کار نوجوان‬ ‫الف یا در مواقعی کودک می شــد‪ .‬روابط علت و‬ ‫معلولی در قصه های کهن و شفاهی عم ً‬ ‫ال وجود‬ ‫ندارد‪ ،‬یعنی من می توانم موقع راه رفتن پاهایم‬ ‫سر بخورد و وســط یک معدن گنج بیفتم که‬ ‫معلوم نیست از کجا امده و چطور اتفاق افتاده‬ ‫است‪ .‬نبود روابط علی معلولی همچنان که به ان‬ ‫حالوت می دهد ولی قصه را غیرقابل باور می کند‪.‬‬ ‫به همین خاطر همواره به در بسته می خوردیم و‬ ‫مجبور بودیم قصه را بگردانیم‪ .‬یا مث ً‬ ‫ال مورد بعد‬ ‫این که شــخصیت پردازی در قصه های شفاهی‬ ‫عم ً‬ ‫ال سیاه مطلق یا سفید مطلق است که حداقل‬ ‫سلیقه شخصی من و اقای کاظمی که فیلمنامه‬ ‫را کار می کردیم از این جنس پردازش کاراکتر‬ ‫نبود‪ .‬اگرچه فکر می کنــم ذائقه کلی مخاطب‬ ‫االن هم این چنین نیست که ادم مطلق خوب یا‬ ‫مطلق بد ببیند‪ .‬اگر سریال را تماشا کرده باشید‬ ‫کاراکترهای منفی ما همگی لحظاتی را از ســر‬ ‫اولین مشکلی‬ ‫که در «مستوران»‬ ‫به چشم می اید‪،‬‬ ‫سردرگمی است؛‬ ‫این که در تفهیم‬ ‫حرف اصلی اش‬ ‫دچار یک تشتت و‬ ‫بی قراری و ناتوانی‬ ‫و عدم یکپارچگی‬ ‫محتوایی شده و‬ ‫عدم نظم بخشی به‬ ‫مضامین مورد نظر‬ ‫در راستای ارائه‬ ‫یک مفهوم واحد و‬ ‫به خدمت دراوردن‬ ‫کلی مضمون و سویه‬ ‫داستانی بدون در‬ ‫نظر گرفتن چگونگی‬ ‫یکپارچگی اش‪ ،‬کار را‬ ‫از شرایط مطلوب دور‬ ‫کرده است‬ ‫می گذرانند که ان ها را درک می کنید‪( ».‬روزنامه‬ ‫فرهیختگان)‬ ‫نظر شخصی‬ ‫وقتــی گنجینــه ای عظیــم از حکایات‬ ‫و قصه هــای ایرانی داریم کــه جایش فقط در‬ ‫حافظه اندیشــمندان و ادیبان و قفســه های‬ ‫کتابخانه هاســت و قالبــی تصویــری بــرای‬ ‫جایگیــری اش در حافظه جمعــی نیافته ایم‪،‬‬ ‫ان وقــت اســت که ســاخت ســریالی مانند‬ ‫«مستوران» حکم طال پیدا می کند‪ .‬تا جایی که‬ ‫به یاد می اوریم همیشه از قدیم االیام قهرمانان‬ ‫افســانه های امریکایی در ارشیو ذهنی مان جا‬ ‫خوش کرده اند‪ .‬اینکه بعد از گذشت سال ها وقتی‬ ‫تمایل‪ ،‬اشتیاق و درخواست های مردمی از درون‬ ‫محاوره ها و گردهمایی های رسانه ای به تلویزیون‬ ‫راه پیدا کرده و منجر شــده به ازمون و خطای‬ ‫«مســتوران»‪ ،‬بسیار خوشــحال کننده است‪.‬‬ ‫تازه کاریم و فوت وفن ســاختش باید دستمان‬ ‫بیاید که هیچ ایرادی ندارد‪ .‬اتفاقاً باید هزینه داد‪.‬‬ ‫امالی نانوشته است که غلط ندارد‪.‬‬ ‫اولین مشکلی که در «مستوران» به چشم‬ ‫می اید‪ ،‬سردرگمی است؛ این که در تفهیم حرف‬ ‫اصلی اش دچار یک تشتت و بی قراری و ناتوانی و‬ ‫عدم یکپارچگی محتوایی شده و عدم نظم بخشی‬ ‫به مضامین مورد نظر در راستای ارائه یک مفهوم‬ ‫واحد و بــه خدمت در اوردن کلــی مضمون و‬ ‫سویه داســتانی بدون در نظر گرفتن چگونگی‬ ‫یکپارچگی اش‪ ،‬کار را از شرایط مطلوب دور کرده‬ ‫است‪ .‬می توان گفت این مجموعه همزمان چند‬ ‫چیز را بلند کرده‪ ،‬اما هیچ کدام را محکم نگرفته‬ ‫است‪ .‬گنجاندن و مدنظر قرار دادن سویه هایی‬ ‫مثل داستان ها و افســانه های ایرانی‪ ،‬مضامین‬ ‫اعتقادی‪ ،‬عرفانی و فلسفی با چاشنی کمی ترس‬ ‫و دلهره و تاکید بر زیان های نگاه خرافه امیز برای‬ ‫عبرت اموزی و تعمق بیشتر نهایتاً روایت را دچار‬ ‫چند دستگی محتوایی و پراکندگی موضوعی‬ ‫و همچنین نارســایی در اجرا و تفهیم مضامین‬ ‫مورد نظر کرده اســت و رفته رفته عالقه ما را به‬ ‫پیگیری اثر کم و کمتر کرده است‪ .‬دو کارگردانه‬ ‫شدن کار نیز ان را کمی دوپاره کرده است‪ .‬اما‬ ‫کار تاریخی بیشتر وامدار فیلمنامه است و‪ ،‬وقتی‬ ‫در مرحله اجــرا عم ً‬ ‫ال بخش زیــادی از حواس‬ ‫کارگردان را درست و غلط وسایل و گویش ها و‬ ‫لباس ها و مسائلی از این دست پرت می کند‪ ،‬در‬ ‫مرحله فیلمنامه شــاید به صرف وقت بیشتری‬ ‫نیاز بود‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫از شمایل پدری که مستاصل و غمگین گم‬ ‫شدن فرزندش است چه تصویر و تصوری داریم؟‬ ‫احتماالً چهره ای با ترکیبــی از امید پیدایی و‬ ‫بازگشــت و همچنین غم نبود؛ به بیانی دیگر‪،‬‬ ‫حالتی میان امید و سوگ با چاشنی تکاپو برای‬ ‫یافتن نشانی کوچک‪ .‬حمیدرضا اذرنگ در ارائه‬ ‫چنین تصویری تالشی ستودنی انجام می دهد‬ ‫و این توانایی را دارد کــه در حاالت صورت و به‬ ‫خصوص چشــمانش مطابق با موقعیت‪ ،‬گاهی‬ ‫رنج‪ ،‬گاهی امید و گاهی کالفگی را بگنجاند‪.‬‬ ‫‪63‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 63 ‫قاب کوچک‬ ‫معضل پرسش های بی پاسخ‬ ‫تـــازه وارد‬ ‫«تازه وارد» مجموعه ای اپیزودیک به تهیه کنندگی محمدجواد موحد و محصول باشگاه فیلم سوره است که اپیزودهای‬ ‫مختلف ان را هشت کارگردان جوان به نام های محسن امانی‪ ،‬حسن حبیب زاده‪ ،‬احمد حیدریان‪ ،‬محمدجواد صالحی‪ ،‬رضا‬ ‫کشاورز‪ ،‬رضا محبی‪ ،‬میالد محمدی و سجاد معارفی ساخته اند‪ .‬همین حرکت را می توان یکی از ابداعات جالب این سریال‬ ‫دانست‪ .‬در حالی که در سال های اخیر شاهد تالش برخی از فیلمسازان و تهیه کنندگان برای کشف بازیگران مستعد و تازه کار‬ ‫هستند‪،‬به نظرمی رسدکهمحمدجوادموحددر«تازه وارد»تصمیمگرفتههمینکاررابافیلمسازانجوانانجامدادهوپایگاهی‬ ‫برایانانایجادکند‪.‬محورمشترکاپیزودهایمختلفاینسریالکهازشبکهسهپخششد‪،‬بحثفرزنداوریاست‪.‬داستان‬ ‫ایناپیزودهاپیراموننگرانیخانواده هاازداشتنفرزندمی گذرد‪.‬مهم ترینعاملایننگرانی‪،‬مشکالتمالیاستامادربرخی‬ ‫ازاپیزودهابهمسائلدیگریهمپرداختهشدهازجملهادم هاییکهبابحرانمالیدست وپنجهنرمنمی کنندامابهدلیلشرایط‬ ‫دیگری تمایلی به داشتن فرزند ندارند‪ .‬به گفته تهیه کننده «تازه وارد»‪ ،‬این سریال برای ‪ 11‬اپیزود‪ 33‬بازیگر برای نقش های‬ ‫اصلی و حدود‪ 130‬بازیگر برای نقش های فرعی دارد‪ .‬این چهره ها‪ ،‬تعدادی از بازیگران اپیزودهای این مجموعه هستند‪ :‬رضا‬ ‫بنفشه خواه‪ ،‬محمد نادری‪ ،‬اشا محرابی‪ ،‬سپیده خداوری‪ ،‬علی عامل هاشمی‪ ،‬شیوا خنیاگر‪ ،‬امیرمحمد زند‪ ،‬سونیا سنجری‪،‬‬ ‫زهرا داودنژاد‪ ،‬مهدیه نساج‪ ،‬سهی بانو ذوالقدر‪ ،‬هادی دیباجی‪ ،‬ناهید عساکره‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪64‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫روزنامه قــدس‪« :‬اســتفاده از نیروهای‬ ‫تازه نفس و کار اولی در کنار افراد باتجربه به الگویی‬ ‫موفق در تولید فیلم و ســریال های تلویزیونی‬ ‫منجر خواهد شد‪ .‬تا پیش از این سریال سازی در‬ ‫تلویزیون در انحصار گروه های تولیدی معدودی‬ ‫بود که فقط با تیم خودشان کار می کردند اما ورود‬ ‫نیروهای جدید ســبب شکستن انحصارگرایی‬ ‫شده‪ ،‬نگاه های نو و جدیدی را به تلویزیون تزریق‬ ‫کرده و منتج به تربیت نیرو می شــود اما ان چه‬ ‫اهمیت دارد بهره گیری از تجربیات کارگردان های‬ ‫باسابقه و پیشکسوت است که بهتر بود در ساخت‬ ‫«تازه وارد» این موضوع لحاظ می شــد اما این‬ ‫سریال اپیزودیک نشان داد که می توان قدم های‬ ‫خوبی در تولیدات گروهی برداشــت و ساخت‬ ‫ســریال های اپیزودیک با موضوعات روز را در‬ ‫کنار تولید ســریال های الــف و فاخر تلویزیون‬ ‫جدی گرفت‪».‬‬ ‫روزنامههفتصبح‪««:‬تازه وارد» سر و شکلی‬ ‫قابل قبول دارد‪ .‬یعنی نمی توان به عنوان تجربه‬ ‫اول ســازندگان‪ ،‬ایرادی گل درشت از اپیزودها‬ ‫گرفت‪ .‬کارگردان ها دنبال بازیگوشی های بی مورد‬ ‫نبوده اند و هدف شــان قرار دادن کارگردانی در‬ ‫خدمت داستان بوده است‪ .‬بازیگران هم عملکرد‬ ‫قابل قبولی دارند و بازی های شان به اندازه است‪.‬‬ ‫طبعاً دست گذاشتن روی مساله ای مهم به نام‬ ‫فرزند اوری هم امتیاز سریال محسوب می شود‪.‬‬ ‫این یک دغدغه جهانی است و فیلم و سریال های‬ ‫خارجیهمبهشکلمستقیموغیر مستقیمبهاین‬ ‫مسئله ورود می کنند‪ ...‬مهم ترین ایراد «تازه وارد»‬ ‫به گره گشایی ها برمی گردد‪ .‬داستان ها ‪ ،‬ملموس‬ ‫هستند و مث ً‬ ‫ال وقتی از بیکاری یک خانم به دلیل‬ ‫بارداری حرف می زند‪ ،‬مخاطب با گوشت و پوست‬ ‫نگرانی او را درک می کند‪ .‬یا اشاراتی مثل مشکل‬ ‫مردی که دستفروشی می کند‪ ،‬دغدغه روز جامعه‬ ‫است‪ .‬با این حال گره گشایی ها به دم دستی ترین‬ ‫حالت ممکن انجام می شــود‪ .‬در همه اپیزودها‪،‬‬ ‫بعد از یک بحــران که حاصــل نگرانی زوجین‬ ‫درباره فرزنداوری اســت‪ ،‬اتفاقاتی رخ می دهد‬ ‫که اصطالحاً از ان ها بــا عنوان «هندی بازی» یا‬ ‫«هپی اند» یاد می شود‪ ...‬بدتر این که‪ ،‬سریال پر‬ ‫است از شعار‪ .‬مث ً‬ ‫ال در اپیزود اول‪ ،‬وقتی دختربچه‬ ‫دانش اموز صاحب برادر می شود‪ ،‬گویی انقالبی رخ‬ ‫داده! حال این که چنین اتفاقی طبیعی و معمول‬ ‫اســت ‪«.‬تازه وارد» اما با این اتفاق همچون فیلم‬ ‫«فرزندان بشر» ساخته الفونسو کوارون برخورد‬ ‫می کند‪ .‬واقعیت این است که تلویزیون باید از‬ ‫طریق قصه هایی جذاب به معضل فرزنداوری‬ ‫بپردازد اما این شیوه مستقیم‪ ،‬نتیجه ای به همراه‬ ‫ندارد‪ .‬شاید نتیجه مقطعی به دست اید اما در‬ ‫درازمدت اثر خود را از دست می دهد‪».‬‬ ‫نظرعوامل‬ ‫محمدجــواد موحــد (تهیه کننده)‪:‬‬ ‫«کارگردانان از کســانی انتخاب شدند که در‬ ‫باشــگاه فیلم ســوره به مدت یک یا دو سال‬ ‫مسیر فیلمســازی را انتخاب کرده بودند‪ .‬بعد‬ ‫از صحبت های نهایی قرار شــد یــازده اپیزود‬ ‫تک قسمتیساختهشودکههرقسمت‪۴۵‬دقیقه‬ ‫باشد‪ .‬گرچه شروع کار ریسک بود اما در مجموع‬ ‫می توانم بگویم کاری قابل قبول با استانداردهای‬ ‫شبکه سه روانه انتن می شود‪ ...‬ما به کسی هشدار‬ ‫نمی دهیم‪ ،‬بلکه قصه هایی را انتخاب کرده ایم که‬ ‫فراوانی ان در جامعه زیاد است‪ .‬در قالب قصه به‬ ‫داستان زوجین می پردازیم که به دنبال روش‬ ‫ای وی اف برای بچه دار شدن هستند اما مسائل‬ ‫مالی‪ ،‬نوبت دهی های طوالنی و‪ ..‬این روند را با‬ ‫معضل رو به رو کرده اســت‪ .‬تالش کرده ایم به‬ ‫مسائلی از این دست‪ ،‬نگاه جدی داشته باشیم‬ ‫تا مســئوالن هم این موضوع را جدی تر دنبال‬ ‫کنند‪( ».‬منبع‪ :‬روزنامه جام جم)‬ ‫میالد محمدی (کارگــردان)‪« :‬من به‬ ‫دنبال تجربــه قصه گفتن بــودم و «تازه وارد»‬ ‫فرصت خوبی را فراهم کرد تا بتوانم دو قصه با دو‬ ‫حال و هوای متفاوت را تجربه کنم که هرکدام‬ ‫اقتضائات داستان گویی خودشان را دارند‪ ...‬این‬ ‫اثر روی یکی از بحران های اتی کشــور یعنی‬ ‫بحران پیری جمعیت تمرکز کرده اســت‪ .‬به‬ ‫هرحال ما باید با بحران ها و مشکالت کشور از‬ ‫جمله حاشیه نشینی‪ ،‬محیط زیست‪ ،‬بحران اب‪،‬‬ ‫نداشتن ثبات اقتصادی و‪ ...‬مواجه شویم و درباره‬ ‫ان ها کار بســازیم تا گفت و گو شکل بگیرد‪».‬‬ ‫(منبع‪ :‬روزنامه ایران)‬ ‫نظرشخصی‬ ‫سپردن ســاخت تازه وارد به تازه واردهای‬ ‫عرصه کارگردانی و فیلمســازی چه کار خوبی‬ ‫بود‪ .‬باالخره در جایی بایــد به ان ها میدان داد‪.‬‬ ‫در باب رویکرد افزایش جمعیت و تبلیغ فرزند‬ ‫بیشــتر‪ ،‬زندگی بهتر نیز چه جایگاه و بستری‬ ‫بهتر از فضای فرهنگی و رســانه ای؟ اما نباید‬ ‫فراموش کرد که تولید سفارشی تنها وقتی ختم‬ ‫به محصول مطلوب می شود که به چهره هایی‬ ‫اشنا با این حوزه و افرادی سپرده شود که مسئله‬ ‫و دغدغه اش را دارند تا حداقل نتیجه کار بیش‬ ‫از یک تیزر تبلیغــی و زیرنویس اگاهی بخش‬ ‫تاثیرگذار باشــد‪ .‬روایت چند منظر متفاوت از‬ ‫اقشــار مختلف جامعه و طراحی کلی مسئله‬ ‫بی جواب یا با جواب هایی که از قدرت قانع کردن‬ ‫الزم برخوردار نیستند‪ ،‬نهایتاً کار را به اثری ضد‬ ‫خودش تبدیل می کند‪ .‬حال اینکه سریال در‬ ‫کدام طرف ایستاده با بیننده ای است که ان را‬ ‫تماشا کرده است‪.‬‬ ‫چهرهشاخص‬ ‫ندارد‪.‬‬ صفحه 64 ‫نقطه ای مهم‬ ‫در درام نویسی‬ ‫قضایی‬ ‫گفت وگوهایی با کارگردان و بازیگر مجموعه «اقای قاضی»‬ صفحه 65 ‫مجموعه ماه‬ ‫پیچیدگی های‬ ‫تجربه یک حوزه‬ ‫جدید‬ ‫گفت وگو با سجاد مهرگان کارگردان مجموعه «اقای قاضی»‬ ‫سید اریا قریشی‬ ‫بعضی از اثار وجود دارند که از همان مرحله انتخاب سوژه اولیه بخش‬ ‫مهمی از راه موفقیت را طی می کنند‪« .‬اقــای قاضی» یکی از همین اثار‬ ‫است‪ .‬پرداختن به پرونده های متنوع قضایی هرچند‪ ،‬همان طور که در ادامه‬ ‫خواهید خواند‪ ،‬چالش هایی را سر راه سازندگان این مجموعه ایجاد کرد اما‬ ‫نقش مهمی در تبدیل «اقای قاضی» به یک مجموعه متفاوت ایجاد کرده‬ ‫است‪ .‬دقت در انتخاب بازیگران‪ ،‬تنوع سوژه ها و ایده هایی که برای گسترش‬ ‫داستانی در نظر گرفته‪ ،‬از دیگر عواملی هستند که باعث شده اند «اقای‬ ‫قاضی» ارزش تماشا داشته باشد‪ .‬سجاد مهرگان می گوید برای فصل دوم‬ ‫این سریال (که ممکن است به زودی ساخته شود) ایده های جاه طلبانه تری‬ ‫دارد‪ .‬باید منتظر ماند و دید‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪66‬‬ ‫یکی از نکاتــی که هنگام تماشــای‬ ‫قســمت های پخش شــده «اقــای‬ ‫قاضی» نظرم را جلــب کرد این بود که‬ ‫بعضی از پرونده هــای انتخابی نه تنها‬ ‫به مســائل روزمــره و به اصطالح ِ‬ ‫کف‬ ‫خیابان می پرداختند بلکه اگر قرار بود‬ ‫خالصه شــان را برای دیگری تعریف‬ ‫کنیم ممکن بود از نظر دراماتیک خیلی‬ ‫پیش پاافتاده به نظر برســند‪ .‬مث ً‬ ‫ال در‬ ‫پارک‪ ،‬سگی به مرد حمله کرده و مرد با‬ ‫راکت او را زده است‪ .‬در نگاه اول ممکن‬ ‫است به نظر برسد که این موضوع جای‬ ‫کار دراماتیک چندانی ندارد‪ :‬چون هم‬ ‫خود موضوع خیلی بحرانی نیست و هم‬ ‫شاید از همان اوایل داستان بتوان حدس‬ ‫زد که کدام طرف مقصر اصلی اســت‪.‬‬ ‫در انتخاب این موارد‪ ،‬بیشــتر به جنبه‬ ‫اموزشی توجه داشتی یا جنبه های جذاب‬ ‫دراماتیکی در ان ها پیدا کرده بودی؟‬ ‫وقتی کار پژوهش «اقای قاضی» را حدود‬ ‫یک سال و نیم پیش شروع کردیم‪ ،‬متوجه‬ ‫شدیم که فضای فیلمنامه نویسی در ایران‬ ‫اساس ًا این سوژه ها را نمی فهمد‪ .‬به سوژه های‬ ‫قضایی باید از زاویه ای تــازه نگاه کنیم تا‬ ‫بتوانیم جذابیتش را درک کنیم‪ .‬در فضای‬ ‫فیلمنامه نویسی مان جنایی نویسی را خوب‬ ‫می فهمیم‪ .‬اما تجربــه کار روی موضوعات‬ ‫قضایی وجود نداشــت‪ .‬به خصوص این که‬ ‫می خواســتیم تا جای ممکن قانون را در‬ ‫این کار رعایت کنیــم و چارچوب حقوقی‬ صفحه 66 ‫درستی داشته باشیم‪ .‬اگر یک دزد به خانه‬ ‫شما بیاید و شــما او را بگیرید‪ ،‬پرونده ات‬ ‫حقوقی می شود‪ .‬اما اگر یکی هم توی گوش‬ ‫دزد بخوابانی پرونده ات می شــود کیفری‪.‬‬ ‫دادگا ه های ما یا حقوقی اند یا کیفری‪ .‬پس‬ ‫باید انتخاب می کردیم‪ .‬اگــر پروند ه های‬ ‫کیفری را انتخاب کنیــم باید فضای دادگاه‬ ‫را کیفری بچینیم‪ .‬در همین بخش مشــکل‬ ‫داشتیم‪ .‬درام با همان خواباندن توی گوش‬ ‫طرف مقابل ایجاد می شــود اما از همان روز‬ ‫اول‪ ،‬فیلمنامه نویسانی که با ان ها مشورت‬ ‫می کردیم مدام به مــا توصیه می کردند که‬ ‫احتیاط کنیم و می گفتند با شرایطی که وجود‬ ‫دارد سراغ خیلی از این پرونده ها نمی شود‬ ‫رفت‪ .‬خالصه در این مســیر در دادگاه های‬ ‫زیادی حضــور پیدا کــردم و دیدم همین‬ ‫موضوعات ساده‪ ،‬چقدر باال و پایین دراماتیک‬ ‫دارند و چقدر می شــود روان شناســی و‬ ‫خرده فرهنگ ها را واردش کرد‪ .‬اولین شان‬ ‫قاضی‪ ،‬بازپرس است یعنی شان کاراگاهی‬ ‫دارد‪ .‬در موردی مثل همان سگی که به یک‬ ‫نفر حمله کرد‪ ،‬قاضی با هوشمندی اش مدام‬ ‫دارد درام خلق می کند‪ .‬مث ً‬ ‫ال می پرسد در ان‬ ‫پارک سگ دیگری هم بود یا نه‪ .‬از این سوال‬ ‫می خواهد به این جا برسد که شاید این مرد با‬ ‫ان خانواده مشکل داشته یا ماجرای دیگری‬ ‫در میان بوده است‪ .‬قاضی باید تمام احتماالت‬ ‫را در مورد ارتباطات این افراد بررسی کند‪.‬‬ ‫همین جزییات‪ ،‬جذابیتی کاراگاهی به قاضی‬ ‫می بخشــد‪ .‬در طول تحقیق فهمیدم که‬ ‫جذابیت این پرونده ها به همین مسائل است‬ ‫و خرده فرهنگ هایی هــم که در دل جامعه‬ ‫وجود دارد و جامعه ناغافل دارد ان ها را تکرار‬ ‫می کند‪ ،‬به همین شکل وارد درام می شود‪.‬‬ ‫یعنی می گویی حتی اگر بتوانیم در کلیت‬ ‫حدس بزنیم که حق با کدام طرف است‬ ‫این جذابیت از طریــق جزییات ایجاد‬ ‫می شود؟‬ ‫یکی از اتفاقاتی که هنــگام کار روی‬ ‫«اقای قاضی» فهمیدیم و به نظرم شــاید‬ ‫باعث شود که «اقای قاضی» در درام نویسی‬ ‫قضایی نقطه مهمی باشد‪ ،‬این است که سبک‬ ‫قضایی نویسی سبکی است که در ان دو طرف‬ ‫دعوا را داریم و هــر کدام دارند پیرنگ های‬ ‫خود را پیش می برنــد‪ .‬یعنی تو در دادگاه با‬ ‫دو پیرنگ طرفی که همزمان دارند رشــد‬ ‫می کنند؛ یکی دارد پیرنگ حقیقت را پیش‬ ‫می برد و دیگری پیرنگ دروغ را‪ .‬اما تو این را‬ ‫نمی دانی‪ .‬نقش قاضی در این میان کام ً‬ ‫ال نقش‬ ‫ضدّ پیرنگ است‪ .‬جذابیت اساسی این است‬ ‫که قاضی نه می تواند حرف این را بپذیرد و‬ ‫نه حرف ان را؛ و بایــد پیرنگ خود را پیش‬ ‫ببرد‪ .‬فهمیدن این نکته از نظر درام نویسی‬ ‫مهم است که ما داریم در مثلثی درام نویسی‬ ‫می کنیم که دو پیرنگ مــدام دارند خود را‬ ‫رشــد می دهند و ضدّ پیرنگ قاضی در این‬ ‫میان سعی می کند با هر دو پیرنگ همراهی‬ ‫وقتی کار پژوهش‬ ‫«اقای قاضی» را‬ ‫حدود یک سال و‬ ‫نیم پیش شروع‬ ‫کردیم‪ ،‬متوجه‬ ‫شدیم که فضای‬ ‫فیلمنامه نویسی در‬ ‫ایران اساساً این‬ ‫سوژه ها را نمی فهمد‪.‬‬ ‫به سوژه های قضایی‬ ‫باید از زاویه ای تازه‬ ‫نگاه کنیم تا بتوانیم‬ ‫جذابیتش را درک‬ ‫کنیم‪ .‬در فضای‬ ‫فیلمنامه نویسی مان‬ ‫جنایی نویسی را‬ ‫خوب می فهمیم‪.‬‬ ‫اما تجربه کار روی‬ ‫موضوعات قضایی‬ ‫وجود نداشت‬ ‫کند تا حقیقت را بفهمــد اما با هیچ کدام از‬ ‫ان دو پیرنگ همراه نیست‪ .‬برنده نهایی این‬ ‫میزانسن در نهایت قاضی است چون قاعدت ًا‬ ‫او است که همه چیز را اشکار می کند و برای‬ ‫همین است که قاضی قهرمان می شود‪.‬‬ ‫اما در مورد بعضی از این پرونده ها واقعاً‬ ‫به نظر می رسد ماجرا خیلی ساده و خطی‬ ‫است‪.‬‬ ‫در این موارد‪ ،‬ســعی می کردیم با درک‬ ‫روان شناسی نقش و با درک موقعیت‪ ،‬به ان‬ ‫خرده پیرنگ هایی اضافه کنیم‪ .‬مث ً‬ ‫ال به این‬ ‫فکر می کردیم که ان مــرد وقتی با راکت‬ ‫بدمینتون به سر سگ می زد چه موقعیتی‬ ‫داشــت یا ان زن در این لحظه چه شرایطی‬ ‫داشت و بر اساس ان موقعیت هایی درست‬ ‫می کردیم‪.‬‬ ‫یکی از ایده هایی هم که به نظرم موثر‬ ‫بوده‪ ،‬ایجاد پیــش داوری در مخاطب‬ ‫است‪ .‬حتی ممکن است بتوانیم حدس‬ ‫بزنیم که ان پیش داوری قرار اســت‬ ‫نقض شود‪ .‬ولی همین روند نقض شدن‬ ‫برای ما جذاب می شود‪ .‬مث ً‬ ‫ال در پرونده‬ ‫دو پیرمردی که یکی از طرفین بازیگر‬ ‫است‪ ،‬قاضی جوری با او گرم می گیرد‬ ‫که فکر می کنیم نکند این پیش داوری‬ ‫مثبت روی رای قاضــی تاثیر بگذارد‪.‬‬ ‫دنبال کردن این که چطور قرار اســت‬ ‫این پیش داوری نقض یا کنترل شود از‬ ‫جذابیت های سریال است‪.‬‬ ‫من همه ابعاد سینمای هالیوود را دوست‬ ‫ندارم اما یکی از نکاتش را خیلی دوست دارم‪.‬‬ ‫فیلم های هالیوودی دو لذت در مخاطب خلق‬ ‫می کنند و به خاطر همین دو لذت است که‬ ‫سینمای هالیوود این قدر بزرگ می شود و‬ ‫همه مردم دنیا‪ ،‬با هر فرهنگی‪ ،‬فیلم هایش‬ ‫را می بینند‪ .‬لذت اول‪« ،‬لذت ارام» نام دارد‪.‬‬ ‫این لذت بر اساس فرایندی شکل می گیرد‬ ‫که خودشــان ‪ Processing Fluency‬می نامند‪.‬‬ ‫ترجمه اش می شــود روان پردازش بودن یا‬ ‫به بیان ســاده همه فهم بودن‪ .‬ان ها اصل‬ ‫داستان گویی را در همه فهم بودن می بینند‪.‬‬ ‫ادگار الن پو جمله مشــهوری دارد با این‬ ‫مضمون که داستان واقعی‪ ،‬داستانی است که‬ ‫بتوانی ان را در یک نشست دوستانه طی یک‬ ‫ربع تعریف کنی و همه ان را بفهمند‪.‬‬ ‫جالب اســت که در ایران این فرایند‬ ‫برعکس شده است!‬ ‫دقیق ًا‪ .‬این همه فهم بودن لذت ارام پدید‬ ‫می اورد‪ .‬اما من اگر به لذت ارام بسنده کنم‪،‬‬ ‫حتم ًا از جایی به بعد مخاطب را از دســت‬ ‫می دهم‪ .‬چیزی که سینمای هالیوود به لذت‬ ‫ارام اضافه می کند‪« ،‬لذت شناختی» یا کار‬ ‫شناختی (‪ )Cognitive Work‬نام دارد که خود‬ ‫هالیوودی ها ان را «لذت نشــاط اور» هم‬ ‫می نامند‪ .‬لذت شناختی یعنی مخاطب در ان‬ ‫روان پردازش بودن باید بعضی جاها غافلگیر‬ ‫شــود‪ .‬به بیان دیگر با ترکیب این دو لذت‪،‬‬ ‫‪67‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 67 ‫مجموعه ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪68‬‬ ‫پیچیدگی های کمرنگی ایجاد می شود که‬ ‫مخاطب در حین تماشای فیلم باال و پایین‬ ‫شود‪ .‬در «اقای قاضی» خیلی تالش کردم‬ ‫تا به این نقطه برســم و امیدوارم این اتفاق‬ ‫افتاده باشد‪ .‬خیلی از فرازونشیب هایی که‬ ‫در ســریال می بینید اص ً‬ ‫ال در دل فیلمنامه‬ ‫نیست و سر صحنه به این نتیجه رسید ه ام‬ ‫که پیچیدگی هایی را به داستان اضافه کنیم‪.‬‬ ‫پرونده هایی که انتخــاب کرده بودم خیلی‬ ‫دست وبالم را می بست اما سعی می کردم این‬ ‫پیچیدگی ها را داشته باشیم؛ مثل همان قضیه‬ ‫پیش داوری‪ .‬این هــا همان پیچیدگی هایی‬ ‫هســتند که برای مخاطب لذت شناختی‬ ‫ایجاد می کنند‪ .‬صادقانه بگویم ادعا نمی کنم‬ ‫که در تمام پرونده ها این اتفاق افتاده است‪.‬‬ ‫اما فکر می کنم از ‪ 84‬پرونده ای که در فصل‬ ‫اول «اقای قاضی» به ان ها پرداخته ایم‪ ،‬در ‪60‬‬ ‫مورد این بحث محقق شده است‪.‬‬ ‫فکر می کنم هر که «اقــای قاضی» را‬ ‫ببیند‪ ،‬اذعان می کند کــه نقش بهزاد‬ ‫خلج در باورپذیر و همدلی برانگیز شدن‬ ‫شخصیت قاضی نقش به سزایی است‪.‬‬ ‫می دانم که تالش زیــادی برای پیدا‬ ‫کردن چهر ه ای مناسب برای بازی در‬ ‫نقش قاضی انجام دادی‪ .‬چه شد که در‬ ‫نهایت به بهزاد خلج رسیدی؟‬ ‫از روز اولی که ایــده «اقای قاضی» در‬ ‫ذهنم بود‪ ،‬با توجه به ان چه از بازی گردانی‬ ‫می دانستم‪ ،‬دنبال این بودم که یک قاضی را‬ ‫پیدا و او را به بازیگر تبدیل کنم نه برعکس‪.‬‬ ‫فکر می کردم این فرایند ساد ه تری باشد‪.‬‬ ‫ایده هایی هم در ذهن داشــتم‪ .‬مث ً‬ ‫ال دنبال‬ ‫یک چهره حماســی مردانه می گشتم و در‬ ‫مورد صدا هم چیزی شــبیه ‪Voice of God‬‬ ‫(مثل صدای مورگان فریمن) می خواستم‪.‬‬ ‫اولین مشکل این بود که قوه قضاییه اجازه‬ ‫نمی داد از قضات اســتفاده کنیم‪ .‬به ان ها‬ ‫حق می دم چون متاســفانه فضای هنری و‬ ‫رسانه ای ما از ان ها خیلی سوءاستفاده کرده‬ ‫و به شرایط فعلی بدبین هستند‪ .‬اما در نهایت‬ ‫توانستیم رضایت قوه قضاییه را بگیریم‪ .‬با‬ ‫چند قاضی جلساتی داشتیم و با دو نفر حتی‬ ‫چند جلسه تمرین هم کردیم‪ .‬اما دیدیم به‬ ‫خروجی مناســبی نمی رسیم‪ .‬قاضی نقش‬ ‫محوری سریال اســت و اگر این کاراکتر به‬ ‫سرانجام نمی رسید عم ً‬ ‫ال سریال کار نمی کرد‪.‬‬ ‫در مرحله بعد به چند بازیگر برجسته فکر‬ ‫کردیم‪ .‬صحبت هایی هم انجام دادیم‪ .‬در این‬ ‫گیر و دار و فکر کردن به محدودیت بودجه‪،‬‬ ‫بهزاد خلج توســط کیومرث مرادی به من‬ ‫معرفی شد‪ .‬صادقانه بگویم در ابتدا مخالف‬ ‫بودم‪ .‬چون از بهزاد خلج یک تئاتر دیده بودم‬ ‫و فکر می کردم به این کاراکتر نمی خورد‪ .‬اما‬ ‫در همان جلسه اول که با بهزاد خلج تمرین‬ ‫کردیم متوجه شدم که قاضی سریال «اقای‬ ‫قاضی» خود بهزاد خلج است‪.‬‬ ‫در او چه خصوصیتــی دیدی که به این‬ ‫نتیجه رسیدی؟‬ ‫به جز مواردی که گفتم‪ ،‬به نکات دیگری‬ ‫هم توجه داشتم‪ .‬مث ً‬ ‫ال به این فکر کرده بودم‬ ‫که قاضی نباید اندامی عضالنی داشته باشد‪.‬‬ ‫باید شخصیت باابهتی داشته باشد اما مخاطب‬ ‫نباید از او بترسد‪ .‬قدرت این شخصیت باید در‬ ‫بیان‪ ،‬استدالل و منطقش می بود‪ .‬عالوه بر این‬ ‫ویژگی های ظاهری‪ ،‬یک نکته دیگر هم برایم‬ ‫مهم بود‪ .‬می دانستم بازیگری را می توانیم‬ ‫تربیت کنیم که یک ویژگی درونی مهم داشته‬ ‫باشد‪ :‬این که در باطن او عدالت وجود داشته‬ ‫باشد‪ .‬شاید این حرف انتزاعی به نظر برسد‬ ‫ولی منظورم این اســت که همان قدر که در‬ ‫یک دقیقه به راست نگاه می کند‪ ،‬به چپ نگاه‬ ‫کند؛ همان قدر که نفر اول می خندد به نفر دوم‬ ‫بخندد‪ .‬یعنی می خواستم این ویژگی در ذات‬ ‫او باشد‪ .‬چون برای قاضی بسیار مهم است‬ ‫که در گفتار‪ ،‬نگاه کردن و واکنش نشان دادن‬ ‫عدالت داشته باشد‪ .‬این ویژگی را در بهزاد‬ ‫خلج تشــخیص دادم‪ .‬یک نکته بسیار مهم‬ ‫دیگر این بود که بازیگر نقش قاضی روحیه‬ ‫حماســی را بفهمد‪ .‬در همان جلسات اول‬ ‫فهمیدم که بهزاد خلج شاهنامه خوان خوبی‬ ‫است‪ .‬وقتی به او می گفتم دوست دارم در این‬ ‫لحظه لحنی شبیه لحن رستم داشته باشد‪،‬‬ ‫بهزاد خلج درک می کرد‪.‬‬ ‫اما طبیعتــاً حاصل کار نمی توانســت‬ ‫منحصر به خصوصیــات ذاتی بازیگر‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫بهزاد خلج کار خیلی بزرگی کرد‪ .‬اعتقاد‬ ‫دارم خلج از معــدود بازیگرانی در فضای‬ ‫کشورمان است که توانسته خود را به سمت‬ ‫نقش بکشاند نه این که نقش را به سمت خود‬ ‫بکشاند‪.‬‬ ‫اگر موافقــی کمی بحث را چالشــی‬ ‫کنیم‪ .‬اول این که چــرا دو پرونده در هر‬ ‫اپیزود؟ در مورد بعضی از داســتان ها و‬ ‫شخصیت ها احساس می کردم که شاید‬ ‫جای گسترش بیشــتری وجود داشت‬ ‫و در نســخه فعلی یک سری ابهامات‬ ‫منطقی در ان ها باقی مانده است‪ .‬مث ً‬ ‫ال‬ ‫در پرونده زنی که جهیزیه خود را از خانه‬ ‫مرد بیرون اورد‪ ،‬بعد از پایان داســتان‬ ‫به این فکر کردم که چقدر این مرد در‬ ‫طرح شکایت خود ســاده لوحانه عمل‬ ‫کرد‪ .‬شــاید بتوان توجیهاتی تراشید‪.‬‬ ‫اما در دوره ای که به ســادگی می توان‬ ‫تمام جزییات حساب یک ادم را دراورد‪،‬‬ ‫نهایت کار خالقانه این مرد این است‬ ‫که به یک نفر پول داده تا با او همکاری‬ ‫کند؛ تمهیدی که مشخصاً خیلی زود در‬ ‫دادگاه لو خواهد رفت‪ .‬به این فکر کردم‬ ‫که شــاید اگر در این مورد پیش زمینه‬ ‫بیشتری داشتیم یا عواطف او را بیشتر‬ ‫درک می کردیــم‪ ،‬کنــش او این قدر‬ ‫ساده لوحانه به نظر نمی رسید‪.‬‬ ‫در این زمینه باید به فرق پیرنگ و داستان‬ ‫تو جه‬ ‫خیلی از‬ ‫فرازونشیب هایی که‬ ‫در سریال می بینید‬ ‫اص ً‬ ‫ال در دل فیلمنامه‬ ‫نیست و سر صحنه به‬ ‫این نتیجه رسیده ام‬ ‫که پیچیدگی هایی‬ ‫را به داستان اضافه‬ ‫کنیم‪ .‬پرونده هایی که‬ ‫انتخاب کرده بودم‬ ‫خیلی دست وبالم‬ ‫را می بست اما‬ ‫سعی می کردم این‬ ‫پیچیدگی ها را‬ ‫داشته باشیم‬ ‫کنیم‪ .‬پیرنگ یعنی علت ومعلول پیش بردن‬ ‫یک روایت‪ .‬اما داســتان اساسی در ذهن‬ ‫مخاطب شکل می گیرد‪ .‬پیرنگ را تا جایی‬ ‫می توانی پیش ببری ولــی از ان به بعد را‬ ‫باید به مخاطب بســپاری‪ .‬البته جوری که‬ ‫به علت ومعلول خدشــه وارد نکند‪ .‬با این‬ ‫وجود باید یک سری پرســش باقی بماند‪.‬‬ ‫حین مطالعه پرونده هــا دیدم که ادم های‬ ‫عادی‪ ،‬اشتباهات عادی و حتی مسخره ای‬ ‫می کنند‪ .‬منطق رئال همین است‪ .‬ما مث ً‬ ‫ال در‬ ‫فیلم های عباس کیارستمی هم این منطق را‬ ‫می بینیم‪ .‬واضح است که قاضی این اشتباهات‬ ‫را به ســادگی پیدا می کند‪ .‬از سوی دیگر‪،‬‬ ‫ادم های خیلی حرفه ای هم ممکن اســت‬ ‫به خاطر اعتمادبه نفس بیش ازحد اشتباهات‬ ‫عجیبی کنند‪ .‬در موردی که گفتی‪ ،‬ان مرد‬ ‫حتم ًا حدس می زند که قاضی حساب هایش‬ ‫را بررسی می کند‪ .‬اما چیزی که حدس نمی زند‬ ‫این اســت که قاضی از حساب او نقطه زنی‬ ‫می کند یعنی می بیند کــه ان پول را برای‬ ‫چه خرج کرده است‪ .‬ان ها فکر نمی کنند که‬ ‫سیستم این پیچیدگی ها و هوشمندی ها را‬ ‫دارد‪ .‬زرنگی قاضی همین جا است‪ .‬ادم های‬ ‫عادی دیگر تا این جا فکر نمی کنند‪ .‬بنابراین‬ ‫در «اقای قاضی» پیرنــگ را تا جایی پیش‬ ‫بردیم و علت ومعلول داستان درست است‪.‬‬ ‫اما سواالتی در ذهن مخاطب پیش می اید که‬ ‫این ادامه ماجرا است‪ .‬در این مورد‪ ،‬به نظر من‬ ‫پرونده ان قدر جان نداشت که به یک قسمت‬ ‫تبدیل شود‪.‬‬ صفحه 68 ‫این داستان ها‪ ،‬بر اساس ماهیت شان‪،‬‬ ‫لزوماً بر اساس یک الگو روایت‬ ‫نمی شوند‪ .‬مث ً‬ ‫ال در برخی از موارد‪،‬‬ ‫ممکن است در همان‬ ‫اوایل کار متوجه شویم‬ ‫که حق با چه کسی است‬ ‫یا نتیجه کلّی قرار است‬ ‫چه شود‪ .‬بیشتر خود ان‬ ‫روند برای ما جذاب است‪ .‬اما‬ ‫بعضی از ان ها الگوی معمایی‬ ‫را پیش گرفته انــد‪ .‬به عنوان‬ ‫مثال‪ ،‬جدا از ابهامی که مطرح‬ ‫کردم‪ ،‬همین پرونده برداشتن جهیزیه‬ ‫از خانه مرد‪ ،‬نمونه خوبی است‪ .‬ما تا‬ ‫اواخر داستان به درستی نمی دانیم که‬ ‫حق با کیست‪ .‬مشکلی که با بعضی از‬ ‫اپیزودها داشتم این بود که به نظرم با‬ ‫وجود تالش برای استفاده از الگوی‬ ‫معمایی‪ ،‬پیش بینی پذیر بودند‪.‬‬ ‫این نکته را باید در نظر گرفت‬ ‫که برای انتخاب خیلی از پرونده های‬ ‫معمایی‪ ،‬دست مان از طرف قوه قضاییه بسته‬ ‫بود‪ .‬ما در ابتدا ‪ 600‬سوژه را پیدا کردیم که‬ ‫به نظرمان پرتکرار بودند و می شد روی ان ها‬ ‫کار کرد‪ .‬از این میان‪ ،‬پس از صحبت با قضات‬ ‫و قوه قضاییه به ‪ 300‬پرونده رسیدیم‪ .‬از این‬ ‫میان‪ ،‬چیزی حدود ‪ 125‬پرونده نوشته شد‬ ‫اما ‪ 84‬پرونده ساخته شد‪ .‬یعنی ‪ 41‬پرونده‬ ‫را کنار گذاشتیم‪ .‬قوه قضاییه تمایل نداشت‬ ‫که ان ها ساخته شوند‪ .‬ان پرونده ها عمدت ًا‬ ‫معمایی بودند و من هم در این مسیر همراهی‬ ‫کردم چون می خواستم اعتماد قوه قضاییه‬ ‫را جلب کرده و در فصل دوم به سراغ ان ها‬ ‫برویم‪ .‬دلیل محدودیت هم سانســور نبود‬ ‫بلکه نگاه ان ها این بود که این پرونده ها از‬ ‫لحاظ حقوقی خیلی پیچیده اند و نمی توان‬ ‫ان ها را به شکل درستی کار کرد‪ .‬مث ً‬ ‫ال در یک‬ ‫پرونده الزم بود که ســه قاضی باید ان باال‬ ‫بنشینند یا در برخی از پرونده ها‪ ،‬ادلّه خیلی‬ ‫طوالنی داشتیم و باید یک سال روی ادلّه کار‬ ‫می شد‪ .‬نگاه ان ها این بود که نمی شد مسائل‬ ‫حقوقی را به درستی در تبدیل پرونده ها به اثر‬ ‫نمایشی رعایت کرد‪ .‬اما االن نظرشان تغییر‬ ‫کرده اســت‪ .‬خیلی از پرونده های معمایی‬ ‫ما که چرخش های عجیب وغریب داشتند‬ ‫حذف شدند‪ .‬این همان بحث کار شناختی‬ ‫روی مخاطب اســت‪ .‬بنابراین در فصل اول‬ ‫چندان به سراغ پرونده های پیچیده نرفتیم‪.‬‬ ‫اما خوشبختانه «اقای قاضی» خیلی خوب‬ ‫دیده شــده و بازخوردهای بسیار خوبی از‬ ‫مردم گرفته ایم‪ .‬سازمان صداوسیما از من‬ ‫خواسته که حتم ًا فصل دوم را بسازم‪ .‬برای‬ ‫فصل دوم در نظر داریم که تا جایی که امکان‬ ‫دارد پرونده های معمایی را بیشتر کنیم‪.‬‬ ‫اصلی ترین برگ برنده داســتان های‬ ‫معمایی و کاراگاهی ایجاد این قابلیت‬ ‫اســت که مخاطب بتواند خــود را در‬ ‫مسیر اســتدالل جای کاراگاه بگذارد‪.‬‬ ‫مث ً‬ ‫ال در همین اپیــزود جهیزیه‪ ،‬منطقی‬ ‫وجود دارد که به هرحــال این امکان را‬ ‫فراهم می کند‪ .‬اما در برخی از اپیزودها‪،‬‬ ‫گره گشــایی به گونه ای رخ می دهد که‬ ‫امکان استدالل را برای ما از بین می برد‪.‬‬ ‫مث ً‬ ‫ال برخی از معماها به کمک یک سری‬ ‫تصاویر ضبط شده گشوده می شود که‬ ‫قاضی از ان ها اطالع دارد اما ما اطالعی‬ ‫نداریم یا روابطی بین افراد وجود دارد که‬ ‫قاضی از ان ها اگاه است اما تا وقتی از‬ ‫ان اطالع نداشته باشیم نمی توانیم در‬ ‫فرایند استدالل مشارکت کنیم‪ .‬در چنین‬ ‫شرایطی‪ ،‬ما نمی توانیم تجزیه وتحلیل‬ ‫را انجام دهیم و این برگ برنده از دست‬ ‫می رود‪.‬‬ ‫حرف تو را قبــول دارم اما فکر می کنم‬ ‫باید در مورد تفاوت درام دادگاهی با فضای‬ ‫کاراگاهــی صحبت کنیــم‪ .‬در فضای اثار‬ ‫کاراگاهی‪ ،‬مخاطب و کاراگاه اســتدالل را‬ ‫با هم پیش می برند‪ .‬امــا در درام دادگاهی‪،‬‬ ‫قاضی چیزهایی را از قبل می داند‪ .‬وقتی وارد‬ ‫دادگاه می شــویم‪ ،‬قاضی یک بار پرونده را‬ ‫مطالعه کرده و یک بار تمام دستورات را برای‬ ‫پیگیری صادر کرده است‪.‬‬ ‫اخر این خود نحوه روایت است که در من‬ ‫توقع مواجهه با الگوی معمایی را ایجاد‬ ‫کرده اســت‪ .‬وگرنه در همان اپیزود دو‬ ‫پیرمرد و ماجرای باغ‪ ،‬شیوه روایت مرا‬ ‫به سمتی برد که به نکاتی چون تفاوت‬ ‫نحوه حل این مواجهه توســط قاضی‬ ‫توجه کنم و نه جنبه معمایی‪.‬‬ ‫در انتهای اپیزود اول‪ ،‬شخصیت پدر از‬ ‫قاضی می پرسد او که از همه چیز خبر داشت‪،‬‬ ‫چرا این نمایش را راه انداخت‪ .‬پاسخ قاضی‬ ‫این است که می دانست این اتفاق افتاده اما‬ ‫موارد دیگری را نمی دانست‪ .‬مث ً‬ ‫ال نمی دانست‬ ‫که خود پدر با پســرش همدست بوده یا نه‪.‬‬ ‫تعلیق ماجــرا‪ ،‬روایت ان بخــش از ماجرا‬ ‫است‪ .‬از ســوی دیگر‪ ،‬درام دادگاهی قالب‬ ‫تجربه شده ای در دنیا است‪ .‬از اولین روزهای‬ ‫ایجاد تلویزیون‪ ،‬درام دادگاهی داشته ایم‪.‬‬ ‫ولی اوالً از لحاظ حقوقی نمی توانیم نمونه های‬ ‫خارجی را بازســازی کنیم چــون از لحاظ‬ ‫حقوقی با امریکا یــا اروپا خیلی متفاوتیم‬ ‫و دوم ًا مدلی که ان ها می ســازند در ایران‬ ‫پذیرفته نمی شــود و جذابیت ندارد‪ .‬چون‬ ‫درام های دادگاهی غیرایرانی اساس ًا قصه گو‬ ‫نیستند‪ .‬اما سلیقه ایرانی به دراماتیزه کردن‬ ‫و قصه گفتن عالقه دارد‪ .‬در نهایت به مدلی‬ ‫رسیدیم که به مسائلی در قالب درام دادگاهی‬ ‫پایبند بودیم از جمله همین نکته که بین درام‬ ‫دادگاهی و درام جنایی یا کاراگاهی تفاوت‬ ‫بگذاریم‪ .‬در مواردی خود قاضی هم حقیقت‬ ‫را نمی داند ولی خیلی وقت ها از اصل ماجرا‬ ‫اگاه است‪ .‬ما پای مشخصه های درام دادگاهی‬ ‫ایســتادیم چون این مدل باید یک روز در‬ ‫می دانستم‬ ‫بازیگری را می توانیم‬ ‫تربیت کنیم که یک‬ ‫ویژگی درونی مهم‬ ‫داشته باشد‪ :‬این که‬ ‫در باطن او عدالت‬ ‫وجود داشته باشد‪.‬‬ ‫شاید این حرف‬ ‫انتزاعی به نظر برسد‬ ‫ولی منظورم این است‬ ‫که همان قدر که در‬ ‫یک دقیقه به راست‬ ‫نگاه می کند‪ ،‬به چپ‬ ‫نگاه کند؛ همان قدر‬ ‫که نفر اول می خندد‬ ‫به نفر دوم بخندد‪.‬‬ ‫یعنی می خواستم‬ ‫این ویژگی در ذات‬ ‫او باشد‪ .‬چون برای‬ ‫قاضی بسیار مهم‬ ‫است که در گفتار‪،‬‬ ‫نگاه کردن و واکنش‬ ‫نشان دادن عدالت‬ ‫داشته باشد‪ .‬این‬ ‫ویژگی را در بهزاد‬ ‫خلج تشخیص دادم‬ ‫ایران جا می افتاد‪ .‬اما مث ً‬ ‫ال نوع دوربین گذاری‬ ‫سریال را به ســیت کام ها نزدیک کردیم‪ .‬یا‬ ‫مثل سیت کام ها از تماشاچی استفاده کردیم‪.‬‬ ‫با توجه به مواردی چون ورود به حوزه ای‬ ‫که در ســینما و تلویزیون ایران کمتر‬ ‫تجربه شده بود‪ ،‬تجربه ای که در حین‬ ‫ساخت به دست اوردی و بازخوردهایی‬ ‫که گرفتی‪ ،‬اگر می خواستی دوباره «اقای‬ ‫قاضی» را بسازی چقدر نزدیک به همین‬ ‫الگوی فعلی پیــش می رفتی؟ ایا فصل‬ ‫دوم از نظر اجرایی تغییری نســبت به‬ ‫فصل اول خواهد داشت؟‬ ‫ما در همان قدم اول چالش هایی در راه‬ ‫ساخت «اقای قاضی» داشتیم که دست وبال‬ ‫ارمان گرایی ما را در فصل اول می بست‪ .‬یکی‬ ‫این بود که این قالب تا حاال کار نشده بود‪ .‬من‬ ‫حتی نزد اساتیدی می رفتم و می پرسیدم‬ ‫این فرمت ها را با چه دوربینی می گیرند اما‬ ‫نمی دانستند‪ .‬یا در مورد فیلمنامه نویسی‪،‬‬ ‫ما واقع ًا دوازده فیلمنامه نویس را برای این‬ ‫کار تربیت کردیــم‪ .‬در زمینه بازیگری هم‬ ‫چالش داشتیم‪ .‬واقع ًا باید تشکر ویژه ای از‬ ‫کیومرث مرادی کنم‪ .‬شــاید بتوانم بگویم‬ ‫من و کیومــرث مرادی مجموعــ ًا چیزی‬ ‫حدود ‪ 600‬بازیگر را بررســی کردیم تا به‬ ‫تعداد فعلی (تقریب ًا ‪ 300‬نفر) رسیدیم‪ .‬اص ً‬ ‫ال‬ ‫ادمی که ‪ 300‬بازیگر تئاتری را بشناسد کم‬ ‫داشتیم؛ ان هم بازیگرانی با سنین مختلف‬ ‫و برای کاراکترهای متفــاوت‪ .‬ما در این کار‬ ‫از بچه چهار ساله داریم تا پیرمرد ‪ 90‬ساله‪.‬‬ ‫نگرانی های قوه قضاییه هم وجود داشــت‪.‬‬ ‫برای خود ما هم خیلی مهم بود که چارچوب‬ ‫حقوقی را درست رعایت کنیم و اموزش بد به‬ ‫مردم ندهیم‪ .‬با کنار هم گذاشتن این موارد‪،‬‬ ‫فصل اول از انتظارات من هم باالتر بود‪ .‬حتم ًا‬ ‫در فصل دوم مواردی را رعایت می کنم؛ مث ً‬ ‫ال‬ ‫ساختار را معمایی تر می کنم‪ .‬از سوی دیگر‬ ‫من به عنوان کارگردان حساسیت هایی دارم‬ ‫که سخت محقق می شود؛ به خصوص با توجه‬ ‫به بودجه محدود کار‪ .‬ما سریالی ساختیم که‬ ‫یک دهم سریال های مرسوم برایش هزینه‬ ‫کردیم‪ .‬در فصل اول به خاطر بودجه محدود‪،‬‬ ‫میزانسن های حرکتی دوربین و بازیگران را‬ ‫کم کردیم‪.‬‬ ‫ما در هر اپیــزود دوازده میزانســن‬ ‫حرکتی داریم درحالی که طراحی اولیه مان‬ ‫بیســت ویک میزانســن حرکتــی بود‪.‬‬ ‫میزانســن های فصل دوم «اقای قاضی» را‬ ‫دکوپاژشــده تر می بینیم‪ .‬به طور کلی فکر‬ ‫می کنم کارگردان ها چند مدل هســتند‪ :‬یا‬ ‫بیشتر به تصویرســازی توجه می کنند‪ ،‬یا‬ ‫بیشــتر به بازی گرفتن توجه می کنند و یا‬ ‫روی داستان گویی تمرکز می کنند‪ .‬انتخاب‬ ‫من در فصل اول «اقــای قاضی» این بود که‬ ‫بیشتر سمت بازی و داستان گویی بایستم و‬ ‫تصویرسازی را کم کردم‪ .‬ولی در «اقای قاضی‬ ‫‪ »2‬بیشتر به تصویرسازی توجه خواهم کرد‪.‬‬ ‫‪69‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 69 ‫مجموعه ماه‬ ‫گفت وگو با بهزاد خلج‪ ،‬بازیگر مجموعه «اقای قاضی»‬ ‫از تمـام قضـات کشـور عـذرخـواهی مـی کنم!‬ ‫‪70‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫سید اریا قریشی‬ ‫بهزاد خلج بازیگری است که دیر به تئاتر و تلویزیون معرفی شد‪ .‬خودش می گوید‬ ‫در یک خانواده سینمایی بزرگ شده و عالقه به فیلم دیدن از کودکی در او وجود داشت‬ ‫اما تا سی وهشت سالگی به بازیگری فکر نمی کرد تا این که‪ ،‬به اصرار یکی از دوستانش‪،‬‬ ‫به یک دوره بازیگری رفته و به سرعت جایزه ای را در یک جشنواره تئاتری دریافت‬ ‫می کند‪ .‬در طول سال های بعد‪ ،‬خلج در دوره های بازیگری اساتیدی چون امیر دژاکام‪،‬‬ ‫پریسا بخت اور و کیومرث مرادی شرکت کرد‪ .‬مسیر بازیگری خلج از ان جا شروع و حاال‬ ‫به یک نقش افرینی قابل توجه در نقش اصلی مجموعه «اقای قاضی» منجر شده است‪.‬‬ ‫او نقش قاضی را به گونه ای بازی کرده که هم حساسیت برانگیز و دور از واقعیت نباشد و‬ ‫هم در مسیر کلیشه شکنی حرکت کند‪ .‬دستاورد او ان قدر کنجکاوی برانگیز هست که‬ ‫منتظر موفقیت های بعدی اش بمانیم‪.‬‬ صفحه 70 ‫از فرایند انتخا ب تــان برای نقش‬ ‫قاضی بگوییــد‪ .‬اولین مواجهه تان با‬ ‫متن یا توضیح مرتبط با «اقای قاضی»‬ ‫چگونه بود؟‬ ‫اولین مواجهه من این گونه بود که اســتاد‬ ‫کیومرث مرادی با من تماس گرفتند و خواستند‬ ‫به دفتر ایشان بروم‪ .‬در مورد مجموعه ای مربوط‬ ‫به قوه قضایی با من صحبــت کردند‪ .‬ان موقع‬ ‫اســمش هنوز «اقای قاضی» نبود‪ .‬یادم است‬ ‫اولین بار که به پالتو رفتم‪ ،‬بازیگرانی داشــتند‬ ‫نقش متهم و شاکی را اتود می زدند و یک اقای‬ ‫قاضی روبه روی ان ها نشسته و با ان ها در حال‬ ‫تمرین بود‪.‬‬ ‫یک قاضی واقعی؟‬ ‫بله‪ .‬بعدا ً فهمیدم که یک قاضی واقعی بود‪.‬‬ ‫چند دقیقه به تمرین نگاه کردم و اقای مرادی‬ ‫از من خواســت فردا برای اتود زدن حاضر شوم‬ ‫تا کارگردان من را ببیند‪ .‬یکی از فیلمنامه های‬ ‫اماده را گرفتم و مرور کــردم‪ .‬در ان فرایند دو‬ ‫اتفاق افتاد‪ .‬اول این که احساس کردم چقدر این‬ ‫نقش را دوست دارم‪ .‬خیلی از نقش خوشم امده‬ ‫بود‪ .‬دوم این که احساس کردم چقدر از ان دورم‬ ‫و چقدر بازی در این نقش کار ترســناکی است‪.‬‬ ‫چون بحث قضاوت بحث بسیار فنی و پیچیده‬ ‫اســت‪ .‬کاری که من کردم فقط بازی و نمایش‬ ‫بود اما قضاوت واقعی خیلی ترســناک اســت‪.‬‬ ‫به هرحال دوست داشتم در این کار باشم و بعد‬ ‫از اتود زدن منتظر ماندم تا ببینم سجاد مهرگان‬ ‫من را انتخاب می کند یا نه‪ .‬ســجاد همیشه در‬ ‫حرف هایش می گوید همان روز اول من را انتخاب‬ ‫کرد‪ .‬اما این نکته را به روی من نیاورده بود‪ .‬یک‬ ‫هفته اتود می زدم و چیزی به من نمی گفتند تا‬ ‫بعد از یک هفته گفتند من را برای نقش انتخاب‬ ‫کرده اند‪.‬‬ ‫در گفت وگویی که با سجاد مهرگان‬ ‫داشــتیم‪ ،‬نکات جالبــی را در مورد‬ ‫معیارهایش بــرای انتخاب بازیگر‬ ‫نقش اقای قاضی مطرح کرد‪ .‬مث ً‬ ‫ال به‬ ‫این اشاره کرد که دنبال ویژگی هایی‬ ‫در ناخوداگاه بازیگر بــود؛ از جمله‬ ‫رعایت عدالت در مواجهه با دیگران‪.‬‬ ‫این طبعاً یک ویژگــی کلیدی برای‬ ‫باورپذیر کردن نقــش قاضی بود‪.‬‬ ‫اما فکر نمی کنــم هنگام بازی جلوی‬ ‫دوربین فقط بتوان به ناخوداگاه اکتفا‬ ‫کرد‪ .‬در مــورد رعایت این ویژگی در‬ ‫باز ی تان چقدر با ســجاد مهرگان‬ ‫صحبت کردید و چقدر تالش کردید تا‬ ‫این ویژگی را از ناخوداگاه به خوداگاه‬ ‫بیاورید؟‬ ‫ویژگی های ناخوداگاه من را ســجاد دیده‬ ‫بود‪ .‬او بــه نکاتی توجه کرد کــه حواس خودم‬ ‫چندان به ان ها نبود‪ .‬البته بعد از ان در موردش‬ ‫صحبت کردیم و سجاد گفت که این ویژگی ها را‬ ‫دارم و خیلی هم خوشحال شدم‪ .‬اما نکته ای که‬ ‫گفتید خیلی درست است‪ .‬از ان به بعد باید به این‬ ‫سمت می رفتیم که خوداگاه و ناخوداگاه را با هم‬ ‫ادغام کنیم تا نتیجه ای باورپذیر تحویل دهیم‪.‬‬ ‫این اتفاق هم افتاد‪ .‬ما یک مشــاور قضایی به نام‬ ‫مهدی رنجگری داشتیم که بسیار برای من عزیز‬ ‫است و‪ ،‬دانســته و ندانسته‪ ،‬خیلی به من کمک‬ ‫کرد‪ .‬در طول تمرین ما در پالتو‪ ،‬اقای رنجگری‬ ‫به عنوان یک قاضی مطرح کشــور ســر صحنه‬ ‫حاضر می شدند تا بر فیلمنامه و حتی بازی من‬ ‫در نقش قاضی نظارت داشته باشند‪ .‬در ان دوره‬ ‫دائماً به ایشان نگاه می کردم‪ .‬در شغل ما تماشا‬ ‫کردن خیلی مهم است‪.‬‬ ‫در قضاوت هم تماشا کردن و دقت در‬ ‫رفتار دیگران خیلی مهم است‪ .‬شاید‬ ‫از این نظر بتوان اشــتراکی هم بین‬ ‫بازیگری و قضاوت پیدا کرد‪.‬‬ ‫ببینید ایــن بخش که شــوخی اســت‪.‬‬ ‫من همین جــا از تمام قضات کشــور معذرت‬ ‫می خواهم‪ .‬کاری که من کــردم فقط بازیگری‬ ‫بود‪ .‬چون قضاوت جدی کاری اســت که اص ً‬ ‫ال‬ ‫نمی توان با ان شوخی کرد‪ .‬ولی به هرحال خوب‬ ‫تماشا می کردم‪ .‬با سجاد به دادگاه می رفتیم‪ .‬ما‬ ‫نزد افرادی از جمله امین تویسرکانی‪ ،‬یکی از افراد‬ ‫درجه یک قوه قضاییه‪ ،‬رفتیم‪ .‬صدای ایشــان را‬ ‫ضبط کردم‪ .‬نزدیک به یک ساعت و نیم برای من‬ ‫حرف زد‪ .‬این فرایند را چندین بار تکرار کردیم‪.‬‬ ‫در تمرین هایی که طی چهار یا پنج ماه با بازیگران‬ ‫روبه رو داشتم‪ ،‬هم تمرین می کردم و هم قضات را‬ ‫ما یک مشاور‬ ‫قضایی به نام مهدی‬ ‫رنجگری داشتیم‬ ‫که بسیار برای‬ ‫من عزیز است و‪،‬‬ ‫دانسته و ندانسته‪،‬‬ ‫خیلی به من کمک‬ ‫کرد‪ .‬در طول تمرین‬ ‫ما در پالتو‪ ،‬اقای‬ ‫رنجگری به عنوان‬ ‫یک قاضی مطرح‬ ‫کشور سر صحنه‬ ‫حاضر می شدند تا بر‬ ‫فیلمنامه و حتی بازی‬ ‫من در نقش قاضی‬ ‫نظارت داشته باشند‪.‬‬ ‫در ان دوره دائماً به‬ ‫ایشان نگاه می کردم‬ ‫فقط نگاه می کــردم‪ .‬هیچ کار خــاص دیگری‬ ‫نمی کردم و فقط می دیدم‪ .‬این تماشــا کردن‪،‬‬ ‫ویژگی هایی را وارد ناخوداگاه من کرد‪ .‬قرار نبود‬ ‫من کار خاصی در این زمینه بکنم‪ .‬اما مهم تر از‬ ‫همه‪ ،‬هدایت اقای مرادی به عنوان استاد من بود‪.‬‬ ‫کمک های محمدحسین هادی (دستیار اقای‬ ‫مرادی) در فرایند تمریــن خیلی به من کمک‬ ‫کرد‪ .‬اما شاید برایت جالب باشد که بگویم یک جا‬ ‫من و سجاد با هم به مشکل خوردیم‪.‬‬ ‫سجاد این را در گفت وگویش مطرح‬ ‫نکرده بود!‬ ‫بگذار من برایت بگویم‪ .‬به نظرم دانستنش‬ ‫جالب است‪ .‬هنگام تمرین ها‪ ،‬یک جا دیدم که‬ ‫سجاد به من معترض است‪ .‬چون من داشتم یک‬ ‫قاضی به شدت رئال را بازی می کردم و سجاد ان‬ ‫را دوست داشــت اما دائماً به این اشاره می کرد‬ ‫که چیزی در بازی ام کم دارم و ان‪ ،‬بُعد انسانی‬ ‫قاضی است‪ .‬ان موقع این حرف را نمی پذیرفتم‪.‬‬ ‫شاید چون تصویری که در ذهن خودم داشتم در‬ ‫وجودم ته نشین شــده بود و همان را در بازی ام‬ ‫پیاده می کردم‪ .‬ســجاد به نکتــه خیلی مهمی‬ ‫اشاره کردو همین االن هم در گفت وگوهایم با‬ ‫او می گویم که واقعاً اگــر هدایت اقای مرادی و‬ ‫سجاد نبود‪ ،‬االن «اقای قاضی» چیزی نبود که‬ ‫داریم می بینیم‪ .‬سجاد کمک کرد که بعد انسانی‬ ‫و رئوف بودن قاضی برای من فعال شــود‪ .‬یک‬ ‫‪71‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 71 ‫مجموعه ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪72‬‬ ‫قاضی که الزاماً همیشه خشمگین نیست‪ .‬بعضی‬ ‫موقع ها می خندد‪ ،‬مزاح می کند و حتی اشتباه‬ ‫می کند‪ .‬سریال که جلوتر می رود می بینیم که‬ ‫شــخصیت قاضی برای خودش خطوط قرمزی‬ ‫دارد‪ .‬گاهی احساســاتش فعال می شود‪ .‬گاهی‬ ‫به هم می ریزد و ادم نرمالی نیست که پشت ان‬ ‫میز نشسته است‪ .‬این ها‪ ،‬از جایی به بعد‪ ،‬هدایت‬ ‫خود سجاد بود‪ .‬حتی هنگام ضبط‪ ،‬دو‪ ،‬سه باری‬ ‫با سجاد وارد بحث شدم‪ .‬در نهایت امروز که به ان‬ ‫قسمت ها نگاه می کنم می بینم که چقدر حرف‬ ‫کارگردان درست بود‪.‬‬ ‫یکی از نکات کلیــدی دیگر‪ ،‬جنس‬ ‫صــدای قاضی بود‪ .‬قاضــی باید در‬ ‫صدایش ابهتی داشــت که در لحن‬ ‫و بیان شما وجود دارد‪ .‬اما ایا به طور‬ ‫ویژه روی بخش صدا کار کردید؟ مث ً‬ ‫ال‬ ‫به سمت صداسازی برای شخصیت‬ ‫رفتید؟‬ ‫نه‪ .‬این ویژگی از اول وجود داشت‪ .‬این لطف‬ ‫خدا بوده که این ویژگی را داشته ام‪ .‬اص ً‬ ‫ال زمانی‬ ‫نداشتیم که روی بیان کار کنیم‪ .‬اما در سه‪ ،‬چهار‬ ‫سالی که نزد اقای مرادی بودم‪ ،‬یکی از زحمات‬ ‫بزرگی که ایشان برای ما کشیدند بیان ما بود که‬ ‫روی کار من تاثیر زیادی گذاشت‪.‬‬ ‫یکی از نکات جالبی که ســجاد در‬ ‫مصاحبه اش گفت جنبه حماسی مد‬ ‫نظرش برای شــخصیت قاضی بود‬ ‫ خوان خوبی‬ ‫و این که شما شــاهنامه‬ ‫ِ‬ ‫بودید و این در انتخاب شــما نقش‬ ‫داشــت و در فرایند کار به ســاخت‬ ‫شخصیت قاضی کمک کرد‪ .‬این نکته‬ ‫خیلی برای من کنجکاوی برانگیز بود‬ ‫که چطور شما از روحیات و ویژگی های‬ ‫شخصیت های شاهنامه برای ساختن‬ ‫ابعادی از کاراکتر قاضی اســتفاده‬ ‫کردید‪.‬‬ ‫من از بچگی به قهرمان ها عالقه داشتم‪ .‬من‬ ‫هنوز عاشق فیلم «سامسون و دلیله» (سسیل‬ ‫ب‪ .‬دمیل‪ )1949 ،‬هستم‪ .‬وقتی موهای سامسون‬ ‫را کوتاه می کنند و قدرتش را از دست می دهد‪،‬‬ ‫در بچگی برایش اشــک می ریختم‪ .‬همین طور‬ ‫می توانم به فیلم های فراوان دیگری مثل قسمت‬ ‫اول و دوم «راکی» هم اشاره کنم‪ .‬در سینمای‬ ‫خودمان هم عاشق ســینمای اقای کیمیایی‬ ‫بودم که اص ً‬ ‫ال شاخصه اش این است‪ .‬این در من‬ ‫ریشه داشت‪.‬‬ ‫یعنــی به طــور خــاص قهرمانان‬ ‫تراژیک؟‬ ‫بله‪ .‬هنوز هم اگر کسی فیلمی به من معرفی‬ ‫کند که در ان قهرمان وجود داشته باشد‪ ،‬دیدن‬ ‫ان فیلم را در اولویت می گــذارم‪ .‬اما از جایی به‬ ‫ خوان خوبی‬ ‫بعد‪ ،‬تاثیر سجاد بود‪ .‬من شاهنامه ِ‬ ‫ خوان خوبی شدم‪ .‬سجاد از‬ ‫نبودم بلکه شاهنامه ِ‬ ‫من خواست که خواندن شاهنامه را شروع کنم‪.‬‬ ‫وقتی خواندن شاهنامه را شروع کردم دیدم که‬ ‫چقدر با روحیات من همخوان اســت و چقدر‬ ‫شــخصیت هایی مثل فریدون‪ ،‬رستم و سهراب‬ ‫را دوست دارم‪.‬‬ ‫قاضی شخصیتی اســت که طبعاً هر‬ ‫کاری هم انجام می دهد باید طبق‬ ‫قانون باشــد‪ .‬این امر چطور؟‬ ‫محدودیت هایــی ایجاد کرد؟‬ ‫مواردی بود که شما فکر کنید‬ ‫شخصیت از لحاظ دراماتیک باید‬ ‫فالن کار را بکند اما جلوی خود‬ ‫را به خاطــر ملزومات قانونی‬ ‫بگیرید؟‬ ‫بله‪ .‬چنین بود‪ .‬خیلــی هم دردناک‬ ‫بود‪ .‬ان جا با همه وجودم احســاس کردم‬ ‫که قضات چقــدر بعضی وقت ها‬ ‫اذیت می شــوند‪ .‬خیلی دلم برای‬ ‫قضات سوخت‪ .‬واقعاً درد می کشند‪.‬‬ ‫بعضی وقت ها احساســات ادم‬ ‫غلیان می کنــد و نمی توانی‬ ‫جلوی خودت را بگیری‬ ‫اما باز بایــد طبق قانون‬ ‫رفتار کنــی‪ .‬نمی خواهم‬ ‫مثال بزنــم چون ممکن‬ ‫است هنگام چاپ مجله‬ ‫بخش های دیده نشده ای از سریال‬ ‫لو برود‪.‬‬ ‫تجربه مــا به عنــوان عالقه مندان‬ ‫به ســینما نشــان داده که عموماً‬ ‫تماشاگران با شــخصیت هایی که‬ ‫قیدوبندهای کمتری دارند بیشــتر‬ ‫همدلــی می کنند‪ .‬در تاریخ ســینما‬ ‫هم نمونه هایی از ماموران قانون که‬ ‫بسیار محبوب شدند (از هری کثیف‬ ‫بگیرید تــا ال پاچینوی «مخمصه»)‬ ‫ادم هایی بودند که اتفاقاً زیاد به قیود‬ ‫قانونی وفادار نبودند‪ .‬تاریخ ســینما‬ ‫پر از تبهکاران محبوب اســت ولی‬ ‫مث ً‬ ‫ال پلیس یا قاضــی محبوب به ان‬ ‫اندازه وجود ندارد‪ .‬حاال شــما باید‬ ‫یک شخصیت کام ً‬ ‫ال وفادار به قانون‬ ‫را به تصویر می کشــیدید که حتی‬ ‫برون گرایی ها یــا عصبانیت هایش‬ ‫هم باید در چارچوب قانون باشــد‬ ‫و در عین حال بایــد در هر اپیزود به‬ ‫همدلی برانگیزترین شخصیت ماجرا‬ ‫تبدیل می شد‪ .‬چه چالشی برای حل‬ ‫این مشکل داشتید؟‬ ‫باز باید برگــردم به این نکته که ســجاد‬ ‫مهرگان در طول کار همه جوره پشت من ایستاد‪.‬‬ ‫ما حتی سر تست گریم هم بحث داشتیم‪ .‬من از‬ ‫روز اول می گفتم تست گریم باید جوری باشد‬ ‫که هر کسی ســریال را می بیند احساس کند‬ ‫که می تواند خودش شبیه این ادم باشد‪ .‬یعنی‬ ‫می خواســتم گرایش خاصی به این شخصیت‬ ‫ندهیم‪ .‬ســجاد از نظر من حمایــت کرد‪ .‬زمان‬ ‫تمرین هــا و زمان ضبــط یکــی از جنبه های‬ ‫اخالقی که برای قاضی لحــاظ کردیم و ان را‬ ‫از شخصیت اقای مهدی رنجگری الهام گرفتم‪،‬‬ ‫جنس طنازی بود‪ .‬یکی از خصوصیات بارز اقای‬ ‫من از بچگی‬ ‫به قهرمان ها‬ ‫عالقه داشتم‪ .‬من‬ ‫هنوز عاشق فیلم‬ ‫«سامسون و دلیله»‬ ‫هستم‪ .‬وقتی موهای‬ ‫سامسون را کوتاه‬ ‫می کنند و قدرتش‬ ‫را از دست می دهد‪،‬‬ ‫در بچگی برایش‬ ‫اشک می ریختم‪.‬‬ ‫همین طور می توانم‬ ‫به فیلم های فراوان‬ ‫دیگری مثل قسمت‬ ‫اول و دوم «راکی»‬ ‫هم اشاره کنم‪ .‬در‬ ‫سینمای خودمان‬ ‫هم عاشق سینمای‬ ‫اقای کیمیایی بودم‬ ‫که اص ً‬ ‫ال شاخصه اش‬ ‫این است‬ ‫رنجگری این است که هر سوالی از ایشان بپرسی‬ ‫با طنز به شما جواب می دهند اما به شکلی ان قدر‬ ‫جدی که اص ً‬ ‫ال متوجه نشــوی که دارد از طنز‬ ‫استفاده می کند‪ .‬نمونه فوتبالی اش اقای فیروز‬ ‫کریمی اســت‪ .‬این ویژگی را از اقای رنجگری‬ ‫گرفتم و خیلی هم روی ان تمرین کردم و زمان‬ ‫ضبط دیگر در من نشســته بود‪ .‬بعضی وقت ها‬ ‫متهم یا شاکی چیزی می گفت و من ناخوداگاه‬ ‫به صورت طنز جواب می دادم‪ .‬همین می توانست‬ ‫یکی از نبایدهای کار باشد؛ این که قاضی مملکت‬ ‫شوخی می کند ان هم به شکلی که خیلی مواقع‬ ‫خنده می گیرد‪ .‬اما ما انجامش دادیم‪ .‬حتی در‬ ‫مورد بحث قهوه خوردن هم اعتراضاتی مبنی بر‬ ‫این شنیدیم که مگر قاضی وسط دادگاه می رود‬ ‫قهوه می خورد و برمی گردد؟ اما می خواســتیم‬ ‫برخی از مرزها را بشکنیم‪ .‬خدا را شکر تا امروز هم‬ ‫قوه قضاییه و هم صداوسیما خیلی از ما حمایت‬ ‫کردند‪ .‬نگاه ان ها هم این بود که کمی تازه تر به‬ ‫قضایا نگاه کنیم و از ان ها ممنونم‪.‬‬ ‫برای بازی در نقــش قاضی جدا از‬ ‫دنیای واقعی‪ ،‬احیاناً از بازیگر دیگری‬ ‫هم الگــو گرفتید؟ چــه ایرانی و چه‬ ‫خارجی؟ یا جــدا از الگو گرفتن اص ً‬ ‫ال‬ ‫نمونه هایی را برای واکاوی تماشــا‬ ‫کردید؟‬ ‫به هیچ عنوان‪ .‬البته قب ً‬ ‫ال نمونه های زیادی‬ ‫دیده بودم‪ .‬من بسیار به فیلم های نوار و فیلم های‬ ‫پلیســی عالقه دارم‪ .‬اخرین مــوردی هم که‬ ‫دیدم فیلم «من شــیطان را دیدم» (کیم جی‪-‬‬ ‫وون‪ )2010 ،‬از ســینمای کره بــود که خیلی‬ صفحه 72 ‫هم دوستش داشــتم‪ .‬مابه ازا زیاد داشتم‪ .‬اما‬ ‫سعی کردم به هیچ عنوان به هیچ کدام از ان ها‬ ‫رجوع نکنم‪ .‬حتی سریال امریکایی‬ ‫«قاضی جودی» را ســجاد برایم‬ ‫می فرستاد و خیلی از اپیزودهایش‬ ‫را می دیــدم‪ .‬اما ســعی می کرم‬ ‫مابه ازایــی از درون ان ها برندارم‪.‬‬ ‫دلیلم هم این بود که ان ها که هســتند‪،‬‬ ‫تولید شده اند و مردم دیده اند‪ .‬اگر بخواهم‬ ‫همان ها را بردارم تکراری می شود‪ .‬در عوض‬ ‫ســعی کردم الگوها را از نمونه های واقعی‬ ‫برداشت کنم‪.‬‬ ‫ما در این سریال با شخصیتی روبه رو‬ ‫هســتیم که دارد ابعــاد مختلفی از‬ ‫شــخصیتش را بروز می دهد‪ .‬گاهی‬ ‫باید در لحظه جنس واکنش هایش را‬ ‫عوض کند و کماکان باورپذیر باشد‪.‬‬ ‫در اوج عصبانیت ممکن است به یک‬ ‫حرف متهم یا شاکی بخندد‪ .‬یا در اوج‬ ‫ارامش باید یک لحظه داد بزند تا فضا‬ ‫را کنترل کند‪ .‬در سینما وقتی با چنین‬ ‫شخصیت هایی روبه رو هستیم‪ ،‬معموالً‬ ‫یک هســته مرکزی یا یک نخ تسبیح‬ ‫وجود دارد برای این که تغییرات مداوم‬ ‫جنس واکنش روی یکدســتی بازی‬ ‫بازیگر تاثیر منفی نگذارد‪ .‬این بازیگر‬ ‫است که باید ان هسته مرکزی را پیدا و‬ ‫در بازیش متجلی کند‪ .‬در یک مجموعه‬ ‫طوالنی تلویزیونی چطور؟ ایا شــما‬ ‫به عنوان یک بازیگر نیازی احســاس‬ ‫کردید که یک نخ تسبیح برای یکدستی‬ ‫جنس بازی تان پیدا کنید یا با توجه به‬ ‫فرصت زیادی که برای شناســاندن‬ ‫شخصیت به تماشاگر داشتید‪ ،‬چنین‬ ‫نیازی را احساس نکردید؟‬ ‫در این جــا هم این نخ تســبیح وجود دارد‪.‬‬ ‫از همان روز اول ســجاد این را بــرای من تکرار‬ ‫می کرد که این ادم به شــدت عادل است‪:‬‬ ‫در صدایش‪ ،‬در حرکات دســتش‪ ،‬و در‬ ‫نگاهش‪ .‬این نکته ای است که حتماً‬ ‫باید رعایت می کردم‪ .‬اجازه داشــتم‬ ‫که در برخــی از مــوارد تغییراتی‬ ‫ایجاد کنم اما باز باید به این ویژگی‬ ‫برمی گشتم‪ .‬نخ تســبیح ما در این‬ ‫ســریال همان عدالت قاضی بود که‬ ‫سعی کردیم رعایت کنیم‪ .‬خیلی جاها‬ ‫این ویژگی از دست من درمی رفت و‬ ‫سجاد مهرگان تذکر می داد‪ .‬خیلی جاها‬ ‫اقای مرادی یا محمدحسین هادی در‬ ‫این زمینه توصیه هایی به من می کردند‪.‬‬ ‫اگر هدایت ان ها نبود شــاید این اتفاق‬ ‫نمی افتاد‪ .‬چون من خــودم را از بیرون‬ ‫نمی دیدم‪ ،‬ممکن بود کار از دســتم در‬ ‫برود‪ .‬اما مهم ترین رکن رســیدن به این‬ ‫نتیجــه‪ ،‬بازیگران درخشــانی بودند که‬ ‫روبه روی من قرار گرفتنــد‪ .‬انصافاً تمام‬ ‫بازیگرانی که روبه روی من بودند‪ ،‬ریتم را‬ ‫بلد بودند و با خودشان کاراکتر اورده بودند‪ .‬من‬ ‫هیچ وقت روبه روی خودم تیپ ندیدم‪ .‬همه روی‬ ‫شخصیت ها کار کرده و به شخصیت ها عمق داده‬ ‫بودند‪ .‬به هرحال ان ها درس خوانده های مکتب‬ ‫اقای مرادی بودند و این کار را برای من ســاده‬ ‫می کرد‪ .‬مــن دغدغه این را نداشــتم که االن با‬ ‫هم بازی ام چالش خواهم داشت‪.‬‬ ‫یک سری بده بستان هایی هم بین شما‬ ‫و بازیگران وجــود دارد‪ .‬این موارد در‬ ‫فیلمنامه نبود و سر تمرین یا سر صحنه‬ ‫اضافه می شد؟‬ ‫قطعاً مواردی در فیلمنامه نبود و در تمرین‬ ‫درمی امد‪ .‬اخر کار فیلمنامه ما کارگاهی هم شد‪.‬‬ ‫فیلمنامه های اماده ای امدند و وقتی در پالتو با‬ ‫بازیگران قرار می گرفتیم‪ ،‬خیلی جاها بداهه ایجاد‬ ‫می شد‪ .‬اما سجاد سر ضبط این اجازه را نمی داد‪.‬‬ ‫از همان روز‬ ‫اول سجاد این را‬ ‫برای من تکرار‬ ‫می کرد که این ادم‬ ‫به شدت عادل است‪:‬‬ ‫در صدایش‪ ،‬در‬ ‫حرکات دستش‪ ،‬و در‬ ‫نگاهش‪ .‬این نکته ای‬ ‫است که حتماً باید‬ ‫رعایت می کردم‪.‬‬ ‫اجازه داشتم که‬ ‫در برخی از موارد‬ ‫تغییراتی ایجاد کنم‬ ‫اما باز باید به این‬ ‫ویژگی برمی گشتم‪.‬‬ ‫نخ تسبیح ما در‬ ‫این سریال‬ ‫همان عدالت‬ ‫قاضی بود که‬ ‫سعی کردیم‬ ‫رعایت کنیم‬ ‫هرچه در تمرین اتفاق می افتاد‪ ،‬پرونده اش بسته‬ ‫می شــد و می رفتیم برای ضبط‪ .‬هنگام ضبط‬ ‫خیلی به ندرت پیش می امد که اتفاق بداهه ای‬ ‫رقم بخورد‪.‬‬ ‫شــما پیشــینه تئاتری دارید و فکر‬ ‫می کنم حداقل پنج‪ ،‬شــش ســال‬ ‫می شــود کــه وارد کار تصویــری‬ ‫(تلویزیون و نمایش خانگی) شده اید‪.‬‬ ‫خیلی ها در فضای نقــد فیلم به این‬ ‫اشاره می کنند که در سینما و تلویزیون‬ ‫بحران بازیگر داریــم‪ .‬مث ً‬ ‫ال بازیگر‬ ‫‪ 45‬ساله هنوز نقش جوان ‪ 25‬ساله‬ ‫بازی می کند درحالی که ممکن است‬ ‫در فضــای تئاتر کلّی اســتعداد ‪25‬‬ ‫ساله داشته باشیم که هنوز شناخته‬ ‫نشده اند‪ .‬به عنوان کسی که از تئاتر‬ ‫شــروع کردید و توانســتید خود را‬ ‫ثابت کنید‪ ،‬فکــر می کنید ضعف ما‬ ‫کجاســت که این فرایند به درستی‬ ‫اتفاق نمی افتد؟ ایا برنامه ای جهت‬ ‫ستاره سازی وجود ندارد؟ ایا به تنبلی‬ ‫خود ان ها برمی گردد؟‬ ‫واقعاً مــن قابل جواب دادن به این ســوال‬ ‫نیستم چون سوال فنی و بزرگی است‪ .‬معلمان‬ ‫من باید به این سوال جواب دهند‪ .‬من فقط نظر‬ ‫شخصی ام را می گویم‪ .‬وقتی ‪ 9‬سال پیش وارد‬ ‫این رشته شــدم‪ ،‬یک خصوصیت بارز داشتم‪.‬‬ ‫سر هر کالسی که می نشستم‪ ،‬اساتید از دست‬ ‫من کالفه می شدند! خیلی مواقع اساتید به من‬ ‫می گفتند «بس اســت‪ .‬تو که هفته پیش اتود‬ ‫زدی‪ .‬چه خبر اســت؟ یک ذره ارام باش»! اما‬ ‫من در تمام این ‪ 9‬سال‪ ،‬هر هفته برای کالس ها‬ ‫اتود اماده داشتم‪ .‬برای این حضور مستمر خیلی‬ ‫هزینه کردم اما برای هزینه ای که می کردم تالش‬ ‫می کردم‪ .‬تجربه شخصی ام چنین است‪ :‬این که‬ ‫تو فقط به یک کارگاه رفته و از ان بیرون بیایی‪،‬‬ ‫الزاماً کاری برای تو نمی کند‪ .‬تو باید تالش کنی‬ ‫و زحمت بکشی‪ .‬یادم اســت یک بار کیومرث‬ ‫مرادی من را صدا زد و گفت می خواهد اجرایی‬ ‫روی صحنه ببرد و در این اجرا نقشی دارد که‬ ‫فقط دو خط دیالوگ دارد و قرار اســت یک‬ ‫شب در میان ان را بازی کنم یعنی یک شب‬ ‫ان را من بازی کنم و شب بعد یک فرد دیگر‪.‬‬ ‫من ان موقع تجربه کار تصویر هم داشتم اما‬ ‫ارزویم بود که برای کیومرث مرادی بازی‬ ‫کنم‪ .‬پس این نقــش را پذیرفتم و با همه‬ ‫وجودم برای ان کار تمرین کردم‪ .‬به نکته‬ ‫خیلی خوبی اشــاره کردی‪ .‬من فقط از‬ ‫منظر یک هنرجو جواب تو را می دهم‪.‬‬ ‫به نظرم اگر تنبلی نکنیم‪ ،‬انرژی بگذاریم‬ ‫و تالش کنیم‪ ،‬این اتفاق باالخره برای‬ ‫همه ما می افتد‪ .‬چون اعتقادم این‬ ‫مختص شخص‬ ‫اســت که بازیگری‬ ‫ّ‬ ‫خاصی نیست‪ .‬تو حتی نیازی به چهره‬ ‫خوب هم نــداری‪ .‬اگر انرژی خوب‬ ‫داشته باشی و تالش کنی به نتیجه‬ ‫می رسی‪.‬‬ ‫‪73‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 73 ‫یاد استاد‬ ‫مـرد خـانــواده‬ ‫نگاهی به کارنامه زنده یاد مسعود بهبهانی نیا به مناسبت پخش مجموعه «برف بی صدا می بارد»‬ ‫حسنحقیقی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪74‬‬ ‫تقدیر و سرنوشت در روزهایی او را راهی دیار باقی کرد که مشغول نگارش داستان‬ ‫سرنوشت زندگی خانواده حاج عطا بود و سریال در میانه های راه تولید‪ .‬مثل عنوان اثر‬ ‫متاخرش‪ ،‬بی صدا و در هیاهوی اخبار فوتی های بی شمار روزانه کرونا رفت؛ با کارنامه ای‬ ‫پربار و پرکار‪ .‬اما برای مخاطبان جدی تلویزیون‪ ،‬اینقدر نامی اشنا و قابل احترام بود که‬ ‫رفتنش حسرت و غمی بزرگ باشد‪ .‬پای ثابت ملودرام های طوالنی مدت تلویزیون در‬ ‫سال های اخیر بود و مهارت ویژه و دست توانایش را نیز در نگارش این مجموعه ها اثبات‬ ‫کرده بود‪ .‬اتفاق ًا با قلم او و در قالب سریال «نرگس» (سیروس مقدم) بود که پای اثاری‬ ‫این چنین به تلویزیون باز شد‪ .‬پیش تر مجموعه های کمدی در ازمون اثار به اصطالح نود‬ ‫قسمتی سربلند بیرون امده بودند‪ ،‬تا اینکه ریسک و جراتش با سریال «نرگس» نیز پیدا‬ ‫شد و اتفاق ًا جواب هم گرفت‪ .‬او در گذر سال های پس از سریال «نرگس»‪ ،‬همواره پای ثابت‬ ‫و یکی از عوامل اصلی این چنین رویکردی بود و در مقام نویسنده نقش مهمی در توفیق‬ ‫سریال هایی از این دست مثل‪« ،‬ترانه مادری» و «فاصله ها» ( هر دو به کارگردانی حسین‬ ‫سهیلی زاده)‪« ،‬کیمیا» (جواد افشار) و «برف بی صدا می بارد» (پوریا اذربایجانی) داشت‪.‬‬ ‫در روندیقابلتوجهو رفته رفتهباهرسریالبهنوعیبر رکوردهایخویشدرشمارچنین‬ ‫اثاری در کارنامه اش نیز افزود تا باالخره با «کیمیا» عنوان نویسنده بلندترین مجموعه‬ ‫تلویزیونی را به نام خود بزند‪ .‬بهبهانی نیا را می توان به نوعی در زمره نویسندگان اثاری‬ ‫با تمی خانوادگی قرار داد؛ گواهش اینکه او در اثار جنگی و دفاع مقدسی مانند «خاک‬ ‫سرخ» و «کیمیا» نیز همچنان دغدغه اش خانواده است و به تاثیر و تبعات جنگ بر احوال‬ ‫انسان اشاره داشته و در سیری داستانی از اسیب های جنگ بر زندگی حرف زده است‪.‬‬ ‫در راه روایت اثاری که بهبهانی نیا در سال های اخیر نویسندگی شان را عهده دار‬ ‫بود‪ ،‬وجوه مشترک مضمونی بسیاری قابل ردیابی اســت که مرورشان شاید یاداور و‬ ‫قدردانی کوچکی باشد از رویکردهای انسان دوستانه و دغدغه مند در چند دهه فعالیت‬ ‫نویسنده ای که همیشه به مضمون های خانواده محور‪ ،‬وفادار بود و به واسطه اثارش نامش‬ ‫تا همیشه جاودان و ماندگار خواهد ماند‪.‬‬ صفحه 74 ‫خانواده‬ ‫بهبهانی نیا بعد از ازمون و تجربه در قامت‬ ‫نویســنده و تهیه کننده در چند مجموعه‬ ‫تلویزیونی‪ ،‬خبرگی و پختگی در نویسندگی‬ ‫ملودرام های تلویزیونی را با «خانه پدری»‬ ‫به اثبات رساند و فیلمنامه اش با کارگردانی‬ ‫فریدون حسن پور حسابی توجه جلب کرد‪.‬‬ ‫داستان ها و روایت های اثار بهبهانی نیا‬ ‫همیشه حول محور خانواده و زندگی گشته‬ ‫و حفظ حریم و حرمت خانوادگی در تمامی‬ ‫ابعادش همواره مســئله اش بوده اســت‪.‬‬ ‫«خانه پدری» که از همان نام پیداست چنین‬ ‫دغدغه ای را دنبال می کند و در حال تبیین‬ ‫همین نگاه خانواده محــور برای گردهمایی‬ ‫تک تک اعضای خانواده کنار یکدیگر است‪.‬‬ ‫نام های مقدس پدر و مادر در پیشــانی دو‬ ‫ســریال «خانه پدری» و «ترانه مادری» نیز‬ ‫خود گویای نگاه و روایــت خانواده محور و‬ ‫ارزش مداری است که او سال ها در پی اش بود‪.‬‬ ‫او نیک می دانست که ادم ها از دل حمایت‬ ‫و پشــتیبانی خانواده و تک تک اعضایش‬ ‫است که ســالم و برقرار می مانند و از همین‬ ‫باب همیشــه نگاه و اهتمام ویژه ای نیز به‬ ‫موجودیت اجتماعی انســان ها و نیز تبلور‬ ‫روایی و تصویری این تلقی در قالب اثارش‬ ‫داشت‪ .‬اتفاق ًا داستان سریال «خاک سرخ»‬ ‫با محوریت همین پیوند خانوادگی اســت و‬ ‫بهبهانی نیا بلد بود چگونه داستانی پرسوز و‬ ‫گداز از جدایی و وصل را بســتری کند برای‬ ‫توصیف ارزش های زندگی خانوادگی‪ .‬وجه‬ ‫اشتراک جلوه و نمایش بهتر این ارزش ازلی‬ ‫و ابدی در اثارش نیز معموالً از دست دادن و‬ ‫فوت عزیزترین اعضای خانواده و به عبارتی‬ ‫ســتون هایش بوده تا از این مسیر بیشتر‬ ‫بر لزوم و ارزش های خانــواده تاکید کرده‬ ‫و ان را در نظر بیندازد‪ .‬به عبارتی مســیر‬ ‫دستیابی هایی که راوی اش بوده همیشه توام‬ ‫با اسیب هایی نیز بوده تا ارزش های متعالی تر‬ ‫و پایدارتری را در نظر پدیدار سازد‪ .‬در «خاک‬ ‫سرخ» زنی جوان (الله اسکندری) در ابتدای‬ ‫راهی که قرار است ختم به پیوندی شیرین‬ ‫شود‪ ،‬داغ و هجری بزرگ را تجربه می کند‬ ‫و همراهی همســرش (حبیب رضایی) را از‬ ‫دست می دهد تا اهمیت وصالی خانوادگی‬ ‫برایمان دو چندان شود‪ .‬مادر سریال «نرگس»‬ ‫با بازی پوراندخت مهیمــن نیز تا زمانی که‬ ‫هســت اوضاع ارام تر و دل ها برای مواجهه‬ ‫با پیشــامدهای ناگوار یا بحران های زندگی‬ ‫اسود ه تر اســت‪ .‬بهبهانی نیا مثل سریال‬ ‫«خاک سرخ»‪ ،‬می داند کدام عضو را از جمع‬ ‫این خانواده باید کم کنــد که هم داغش تا‬ ‫انتهای اثر سرد نشود‪ ،‬هم توجه را ببرد سمت‬ ‫خانواده و ارزش ها و ستون های اصلی اش و به‬ ‫همین سبب در «نرگس» در همان ابتدا مادر‬ ‫دلسوز و حامی سریال را از جمع خانوادگی‬ ‫کم می کند‪ .‬توازن زندگی و ارامش ادم های‬ ‫روایت «ترانه مادری» نیز وقتی به هم می ریزد‬ ‫که مادربزرگ فهیم‪ ،‬اهل مدارا و اشتی قصه‪،‬‬ ‫با بازی هما روستا جمع خانواده را ترک کرده‬ ‫و راهی دیاری دیگر می شود‪ .‬بعد از ان است‬ ‫که اختالف ها علنی تر و یافتن راه حلی برای‬ ‫مصالحه و پرده گشایی از رازی قدیمی امری‬ ‫دشوارتر می شــود‪« .‬فاصله ها»‪ ،‬همان طور‬ ‫که از نامش پیداست‪ ،‬روایتی است از فاصله‬ ‫افتاده میان پدر (دانیال حکیمی) و پســر‬ ‫(شاهرخ استخری) در خانواده ای که سال ها‬ ‫از داشتن همراهی چون همسر و مادر محروم‬ ‫بوده اســت‪ .‬به عادت معمول داستان و اثار‬ ‫بهبهانی نیا‪ ،‬با یک فقــدان از اعضای مهم‬ ‫خانواده طرفیم‪ ،‬البته اینبار از ابتدا و وسط‬ ‫روزهایی که شکاف میان پدر و پسر بزرگ‬ ‫خانواده در استانه عمق بیشتر و تبدیل شدن‬ ‫به مشــاجرات جدایی برانگیز است‪ .‬پدر به‬ ‫سبب افکاری کمی متعصبانه و گاه افراطی‬ ‫در مواجهه با پسر‪ ،‬ناهنجاری های رفتاری و‬ ‫عملی او را خیلی برنمی تابد و احکام صادره از‬ ‫سوی پدر و عدم پذیرش توسط سعید‪ ،‬هر روز‬ ‫بر اتش اختالف این دو می دمد‪ .‬بهبهانی نیا‬ ‫اینجا نیز در پی ارائه تصویری از شــکاف‬ ‫نسل ها با هدف توجه دادن به ارجمندی بنیاد‬ ‫خانواده و لزوم توجــه به پیوندهای عاطفی‬ ‫و فکری و درک متقابل میان اعضایش برای‬ ‫پیشگیری از اسیب های اجتماعی است‪.‬‬ ‫در فیلمنامه بعــد ی اش «کیمیا» نیز‪،‬‬ ‫به مانند ســریال «نرگس» و باز هم توسط‬ ‫یک زن با بازی مهراوه شریفی نیا‪ ،‬همچنان‬ ‫دلمشغولی اش خانواده است و حفظ کانون‬ ‫گرم ان میان کلی بحران پیش بینی نشده‪.‬‬ ‫بهبهانی نیا بعد از گذشت بیش از یک دهه از‬ ‫ساخت سریال «خاک سرخ»‪ ،‬دوباره ادم های‬ ‫قصه اش را برد به شهر حماسه های ماندگار‪،‬‬ ‫خرمشهر‪ .‬جایی که به ســبب همجواری با‬ ‫زادگاهش‪ ،‬بســیار خوب با تلخ و شیرین و‬ ‫همچنین اشــک ها و لبخندهای مردمانش‬ ‫اشناســت‪ .‬انقالب‪ ،‬جنگ و زمان حال نیز‬ ‫برهه هایی تاریخی بــرای نمایش روزهای‬ ‫سخت رفته بر اعضای خانواده این سریال‪،‬‬ ‫یا به عبارتی مردمان این سرزمین است‪ .‬بنابر‬ ‫گفته ها‪ ،‬بهبهانی نیا در نگارش طوالنی ترین‬ ‫سریال تلویزیون («کیمیا»)‪ ،‬از زندگی خویش‬ ‫وام گرفته و الگوبرداری کرده و طبق عادت‬ ‫معمول ان را با انواع داســتان فصل و وصل‬ ‫درامیخته است‪ .‬بر اســاس همان راهکار‬ ‫امتحان پس داده همیشگی‪ ،‬باز هم فقدان‪،‬‬ ‫شگردی اســت برای ورود و جلب توجه و‬ ‫نمایش خانواده و شهری که تا سرحد توان پای‬ ‫حفظ حریمش می ماند‪ .‬در راستای اجرای این‬ ‫ایده‪ ،‬پدر (حسن پورشیرازی) و مادر (ازیتا‬ ‫حاجیان) و پسر (علی شادمان) خانواده پارسا‬ ‫را چند مدتی و هر کدام را به دلیلی از جمع‬ ‫خانواده دور نگاه می دارد تا تاکید دوباره ای‬ ‫باشد بر ارزش های خانواده و تاییدی بر میل‬ ‫همیشگی اش به داستان سرایی در این حوزه‪.‬‬ ‫«برف بی صدا می بارد» بــا کارگردانی‬ ‫‪75‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 75 ‫یاد استاد‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪76‬‬ ‫پوریا اذربایجانــی و فیلمنامه بهبهانی نیا‬ ‫نیز سیر داســتانی اش را از ایجاد یک داغ‬ ‫بزرگ و یک فقدان ســنگین اغاز می کند‬ ‫و در حادثه تصادف‪ ،‬پــدر (فرهاد اییش)‬ ‫و مادر (مائده طهماســبی) یــا به عبارتی‬ ‫تکیه گاه های خانواده شکیبا را از ادامه زندگی‬ ‫و همراهی با پنج فرزندشان محروم می کند‪.‬‬ ‫بهبهانی نیا مثل همیشه راوی قصه ای است‬ ‫با محوریت خانواده و اینبار کمی مهیب تر‪،‬‬ ‫هجرت همزمان را برای پدر و مادر و به تبع‬ ‫ان استیصال و احساس بی پناهی را بسیار‬ ‫ســنگین تر‪ ،‬تقدیر فرزندان و بازماندگانی‬ ‫می کند که پیش از این ارزوهای دور و دراز‬ ‫زیادی در ســر می پروراندند‪ .‬بهبهانی نیا‬ ‫می داند دریغ کردن همراهی پدر و مادر چه‬ ‫اوار سنگینی است بر سر زندگی فرزندان و‬ ‫روایت تصویری اش چه گرامیداشت موثری‬ ‫است از حفظ کانون گرم خانواده و البته چه‬ ‫اندرز ارزشمندی برای قدردانی از صاحبان‬ ‫این نهاد مهم و امن‪.‬‬ ‫هویت گمشده‬ ‫موضوع هویت گمشــده نیز از جمله‬ ‫سوژه ها و راهکارهای مورد عالقه بهبهانی نیا‬ ‫در بنیان گــذاری و پیاده ســازی مفاهیم‬ ‫انسانی مورد نظرش بوده است‪ .‬بهبهانی نیا‬ ‫در «خانه پدری» راوی زندگــی زنی به نام‬ ‫سارا با بازی شقایق فراهانی می شود که در‬ ‫سنین بزرگسالی متوجه می شود خانواده ای‬ ‫که در ان بزرگ شــده‪ ،‬خانواده واقعی اش‬ ‫نیســتند و جســتجویش در یافتن پدر و‬ ‫مادر واقعی و مصائــب و حوادث پیرامونش‬ ‫دستمایه داســتان «خانه پدری» می شود‪.‬‬ ‫مثل بســیاری از فیلمنامه هایش‪ ،‬روایتش‬ ‫متشــکل از قطب های خیر و شر و چاشنی‬ ‫هویت گمشده است؛ چاشــنی دلپذیری‬ ‫که در «خاک ســرخ» و «ترانه مادری» نیز‬ ‫مبنا‪ ،‬ورودی و عامل چالش های روایی است‬ ‫و حتی در «برف بی صــدا می بارد» نیز چند‬ ‫قطره ای از این چاشنی‪ ،‬سر داستان احمد و‬ ‫پدرش چکانده است‪ .‬در «خانه پدری» اما به‬ ‫نوعی محرک قصه است و در «خاک سرخ»‬ ‫نیز همینطور‪ .‬در «خاک ســرخ» زنی بعد از‬ ‫اگاهی از هویت سال ها مخفی مانده اش‪ ،‬راه‬ ‫زادگاهش خرمشــهر را در پیش می گیرد؛‬ ‫زادگاهی درگیر با جنگی سخت و تحمیلی تا‬ ‫حکایت وصل بر خالف میل و انتظار ما‪ ،‬ولی بر‬ ‫اساس اقتضائات داستانی مسیری باشد پر از‬ ‫خوف و رجای فصل و وصل و البته پر از رنج‪،‬‬ ‫اسیب و هجران‪ ،‬جهت اشنایی ما با روزهای‬ ‫سخت رفته بر مردمان این شهر‪ :‬روایتی از دل‬ ‫اتش و انفجار‪ ،‬امیخته با نمایش رشادت و‬ ‫ایثار مردم در حفظ اخرین عالئم حیاتی شهر‪،‬‬ ‫به امید پیوند دوباره با زندگی‪ .‬دلواپسی ما‬ ‫برای پیوند دوباره اعضای خانواده محجوب نیز‬ ‫به مثابه همان نگرانی توام با حس وطن پرستی‬ ‫برای برگشــت امید و جریان افتادن دوباره‬ ‫زندگی در این شهر برای مردمانش هست‪.‬‬ ‫رویکرد مضمونی و محتوایی «ترانه مادری»‬ ‫نیز منشــعب از هویت پنهان مانده این بار‬ ‫برای دو برادر به نام های پویا و بهرام با بازی‬ ‫محسن افشانی و ســیاوش خیرابی است‪.‬‬ ‫«ترانه مادری» روایت برادران یتیمی است که‬ ‫از یک طرف مصلحت و از سوی دیگر اختالف‪،‬‬ ‫هویت ان ها را مخفی و سرپرستی شان را در‬ ‫اختیار خاله (فاطمه گودرزی) و دایی شان‬ ‫(دانیال حکیمی) قرار داده و میانشان فاصله‬ ‫جغرافیایی می اندازد تا اینکه قبولی شان در‬ ‫یک دانشــگاه عاملی می شود برای ارتباط‬ ‫نزدیکتر و بســتری برای پرده برداشتن از‬ ‫رازی قدیمی‪ .‬این شگرد امتحان پس داده‪،‬‬ ‫پیش برنده بخشی از قصه سریال «کیمیا»‬ ‫نیز هســت‪ .‬جایی که ارش مشفق با بازی‬ ‫پوریا سرخ تا ســنین جوانی هویت مادر‬ ‫(مهراوه شریفی نیا) را از فرزندش (گلوریا‬ ‫هاردی) مخفی نگه می دارد و بخش مهمی‬ ‫از جذابیتهای داستانی سریال به جنبش و‬ ‫تکاپوی طرفین ماجرا برای پرده برداری از‬ ‫ِ‬ ‫هویت پنهان شده و لحظات تلخ و شیرین‬ ‫این‬ ‫جدایی و وصال بازمی گردد‪.‬‬ ‫قطب خیر و شر‬ ‫روایت های بهبهانی نیا از ابتدا تا همین‬ ‫اخری («برف بی صدا می بارد») همیشــه‬ ‫متشکل از قطب های خیر و شر بوده است‪:‬‬ ‫خیرهایی در قالب قهرمان هایی اغلب زن که‬ ‫به ترتیب در «خانه پدری»‪« ،‬نرگس»‪« ،‬ترانه‬ ‫مادری»‪« ،‬کیمیا» و «برف بی صدا می بارد» به‬ ‫نحوی نماد و نشانی بودند از زنان مستقل و‬ ‫فاعل و کارافرین کــه حتی در مقابل رفتار‬ ‫ســلطه جو و کینه ورزانه مردان این اثار قد‬ ‫علم کردند‪.‬‬ ‫قطب های منفی اثــارش هم معموالً از‬ ‫نوع پردردسرش بوده اند و صاحب کینه ای‬ ‫قدیمی متاثر از یک سوءتفاهم و تصور اشتباه‬ ‫که نهایت ًا به قربانی شــدن خودشان در‬ ‫انبوهی از باورهــای غلط می انجامید‪.‬‬ ‫جباری «خانه پدری» با بازی مهدی‬ ‫فتحی که کینه و کدورتی ناشی از‬ ‫دنیاطلبی او را به وادی دشمنی‬ ‫با خود و پیرامونش می کشاند در‬ ‫واقع از این قبیل افرادی است‬ ‫که در فیلمنامه های اثار بعدی‬ ‫بهبهانی نیا نیز با شمایلی مشابه‬ ‫و قبایی متفاوت و با شــدتی‬ ‫کم و بیش حضور داشــته اند‪.‬‬ ‫شوکت سریال «نرگس» با بازی‬ ‫حسن پورشــیرازی نیز بنای‬ ‫شخصیتی اش ناسازگاری و عناد‬ ‫در زمانی است که منافع و مطامع‬ ‫دنیایی اش را در خطر می بیند‪ .‬پسرش‬ ‫بهروز (مهدی ســلوکی) خالف عقیده‬ ‫او قرار است مسیر دلش را در پیش بگیرد‬ ‫و زندگی تازه ای را اغاز کند و شــوکت که‬ ‫عایدی این وصلت با طبقه بســیار پایین تر‬ ‫از خودشان را هیچ می بیند‪ ،‬شروع می کند‬ ‫داستان ها و‬ ‫روایت های اثار‬ ‫بهبهانی نیا همیشه‬ ‫حول محور خانواده‬ ‫و زندگی گشته‬ ‫و حفظ حریم و‬ ‫حرمت خانوادگی‬ ‫در تمامی ابعادش‬ ‫همواره مسئله اش‬ ‫بوده است‪« .‬خانه‬ ‫پدری» که از همان‬ ‫نام پیداست چنین‬ ‫دغدغه ای را دنبال‬ ‫می کند و در حال‬ ‫تبیین همین نگاه‬ ‫خانواده محور برای‬ ‫گردهمایی تک تک‬ ‫اعضای خانواده کنار‬ ‫یکدیگر است‬ ‫به ســنگ اندازی و تخریب و از هیچ رفتار‬ ‫غیرانســانی نیز فروگذار نمی کند تا اینکه‬ ‫پسر از ســر ناچاری و وابستگی مالی‪ ،‬قدم‬ ‫در راه خواســته پدر می گذارد؛ حال اینکه‬ ‫فرجام کار‪ ،‬ضربه ای مهلک به خود شوکت‬ ‫و زمین گیر شدن او و مغلوب و مغموم شدن‬ ‫فرزندی است که بعد از تجربه یک زندگی‬ ‫پردرد و بی سرانجام با زخم هایی عمیق باید‬ ‫قدم در راه اصالح گذشــته و اثبات خویش‬ ‫بگذارد و در پی ترمیم تمام پل های شکسته‬ ‫پشت سرش باشد‪.‬‬ ‫فرخ بــه عنوان قطب منفی داســتان‬ ‫ســریال «ترانه مادری» با بــازی دانیال‬ ‫حکیمی نیز به ســان قبلی ها‪ ،‬وجودش از‬ ‫کینه ای قدیمی با چاشــنی منفعت جویی‬ ‫بی حدوحصر پر است‪ .‬فرخ در تمام سریال‬ ‫مترصد فرصتی برای تصاحب خانه ای است‬ ‫که ســهم خواهرزاده های یتیمش است‪ ،‬تا‬ ‫اینکه باالخره ســرش به سنگ می خورد‬ ‫تا حق به حق دار برســد‪ .‬ساســان سریال‬ ‫«فاصله ها» با بازی نیما شاهرخ شاهی نیز به‬ ‫نوعی بدمن قصه این اثر محسوب می شود‬ ‫که تقریب ًا در تمام سریال به هر حیله ای برای‬ ‫فریب رفیقش سعید با نقش افرینی شاهرخ‬ ‫استخری متوسل می شــود تا دغدغه های‬ ‫غیرقانونی و غیرانســانی اش را عملی کند‪.‬‬ ‫شهرام کامفر به عنوان مامور امنیتی سریال‬ ‫«کیمیا» با بازی مهدی سلطانی هم شخصیتی‬ ‫است که خصایل منفی مثل حسادت‪ ،‬عناد و‬ ‫کینه ورزی با اطرافش را در پیش می گیرد و‬ ‫سرانجام خود قربانی و کشته نفرتی می شود‬ ‫که بنیانگذارش بوده است‪.‬‬ صفحه 76 ‫شخصیت انتقام جوی کیانی با بازی پوریا‬ ‫شــکیبایی در «برف بی صدا می بارد» نیز‬ ‫محصول کینه ای قدیمی در دوران کودکی از‬ ‫تماشای مشاجره ای است که بنابر تصور‬ ‫او ختم به تحقیر پدرش توسط حاج‬ ‫عطا شده است‪ .‬حاال در بزرگسالی‬ ‫او قرارش بر این است که انتقامش‬ ‫را از راه اخالل در نظام مالی و‬ ‫فروش شــرکت و همچنین‬ ‫شــراکتی چپاول گرانــه و‬ ‫دوستی و وصلتی دروغین‬ ‫بگیــرد تــا جرمــش را‬ ‫سنگین تر و اوار ریخته بر‬ ‫سر خودش و خانواده حاج‬ ‫عطا را سنگین تر کند‪ .‬مثل‬ ‫تمام انتقام هــا و کینه های‬ ‫غلط دیرپــا و غیرمنصفانه‪،‬‬ ‫اولین قربانی‪ ،‬خودش‪ ،‬روحش‬ ‫و زندگی اش و همچنین تباه شدن‬ ‫اینده ای است که فدای فرو نشاندن‬ ‫عطش انتقام شده است‪.‬‬ ‫استقالل‬ ‫موضوع اســتقالل که اغلــب نیز با‬ ‫قضیه فقدان بزرگ تر یــک خانواده در اثار‬ ‫بهبهانی نیا گره خورده و در ارتباطی تنگاتنگ‬ ‫با ان اســت‪ ،‬رویکردی بوده که از فیلمنامه‬ ‫اولین تا اخرین اثرش‪ ،‬همیشه نقشی پررنگ‬ ‫و البته راهبردی در روایت هایش داشــته‬ ‫است‪ .‬معموالً بهبهانی نیا سهم بیشتری برای‬ ‫زنان قائل شده و کفه زنانه اثارش در باب این‬ ‫موضوع در اثارش بیشتر سنگینی می کند‪،‬‬ ‫و قدم های روایــی و تصویری بلند و مثبتی‬ ‫سوی ایجاد و تزریق حس استقالل در قشر‬ ‫زنان جامعه به واسطه اثارش برداشته است‪.‬‬ ‫بهبهانی نیا در «خانه پــدری» مخاطب را با‬ ‫زنی همراه می کند که در مسیر یافتن هویت‬ ‫واقعی اش با انواع و اقسام موانع‪ ،‬مشکالت‬ ‫و خطرهایی روبه رو می گردد که هر کدام به‬ ‫نحوی ســعی دارند او از ادامه راه و هدفش‬ ‫باز دارند‪ .‬حال اینکه دشواری ها عزمش را‬ ‫راســخ تر و انگیزه اش را بیشتر می کند تا‬ ‫باالخره به ارام و قرار و نقطه مطلوب دست‬ ‫می یابد‪.‬‬ ‫در «خاک سرخ» نیز زنی پس از سال ها‪،‬‬ ‫وقتی می فهمد عمرش در بی خبری و عدم‬ ‫اطالع از هویت و خانواده واقعی اش گذشته‬ ‫اســت‪ ،‬بی تاب‪ ،‬راه زادگاهــش را در پیش‬ ‫گرفته و طی طریق وصل را انتخاب می کند‪،‬‬ ‫حال اینکه سرنوشت در چند قدمی دیدار و‬ ‫وصل‪ ،‬معاوضه کارانه با او رفتار می کند و در‬ ‫ازای دادن‪ ،‬چیزی هم از او می ستاند‪ .‬به این‬ ‫صورت که در اثر حمله ای موشکی‪ ،‬نخستین‬ ‫رهیافتش محرومیت از همراهی همســر و‬ ‫همسفری می شود که عمر و زندگی شان به‬ ‫چند روز هم نکشیده بود‪ .‬درحالی که تا پیوند‬ ‫فرزند در راه و خانواده چشم به راه‪ ،‬تنها چند‬ ‫کیلومتر باقی مانده بود‪ ،‬اتفاق غیرمنتظره‬ ‫فــوت‪ ،‬فاصله ای می اندازد در مســیر این‬ ‫پیوست که اگرچه ترس‪ ،‬تنهایی و ناامیدی‬ ‫زن جوان را به دنبال دارد‪ ،‬اما ازمونی است‬ ‫برای افزایش استقامت که به شناخت بهتر‬ ‫خود‪ ،‬پیرامون و همچنین اشنایی نزدیک با‬ ‫مفاهیمی چون ایثار و شهادت منجر می شود‬ ‫و از طرفی اســتقاللش را تقویت می کند تا‬ ‫قوی تر از گذشته تقدیر تلخ را تحمل کند و‬ ‫امیدش تضعیف نشود‪ .‬تقدیری که با اسارت‬ ‫پدر (پرویز پرستویی)‪ ،‬فرصت دیدار با او را‬ ‫می گیرد‪ ،‬اما همراهی و هم اغوشی مادرانه‬ ‫(مهتــاب کرامتی) و خواهرانــه ای (بهناز‬ ‫جعفری) به او می بخشد تا با دلی گرم تر چشم‬ ‫به اینده ای بدوزد که حاال انتظاری تازه برای‬ ‫بازگشت پدر در وجودش متولد کرده است؛‬ ‫که زندگی نیز در واقع تمام ًا مســیری است‬ ‫توقف ناپذیر‪ ،‬مگر با مرگ و کوچ از این دنیا‪.‬‬ ‫در سریال «نرگس» نیز مسیری که برای‬ ‫استقالل بیشــتر زن جوان با بازی زنده یاد‬ ‫پوپک گلدره و ســتاره اسکندری طراحی‬ ‫می شود از درون ماجرای فقدان می گذرد و‬ ‫این بار برای مادر خانواده ای رخ می دهد که‬ ‫از داشتن پدر نیز محرومند‪ .‬با فوت مادری که‬ ‫عامل اشتی و وفاق و یک تکیه گاه محکم بود‪،‬‬ ‫به ناگاه بنیان خانواده تا مرز فروپاشی می رود؛‬ ‫وقتی در ان خواهری (عاطفه نوری) حضور‬ ‫دارد که به سبب غفلت‪ ،‬ساز مخالفت‪ ،‬جدایی‬ ‫و ناسازگاری می زند‪ .‬رسیدن به مرز استیصال‬ ‫و فروپاشی و قرار گرفتن در برابر کلی مانع‬ ‫و ادم های بدخــواه و بدطینت اما نقطه ای‬ ‫می شود برای رشد و همچنین ازمایشی است‬ ‫برای سنجش صبر و اوج گیری استقامت زن‬ ‫موضوع استقالل‬ ‫که اغلب نیز با قضیه‬ ‫فقدان بزرگ تر‬ ‫یک خانواده در اثار‬ ‫بهبهانی نیا گره‬ ‫خورده و در ارتباطی‬ ‫تنگاتنگ با ان است‪،‬‬ ‫رویکردی بوده که‬ ‫از فیلمنامه اولین‬ ‫تا اخرین اثرش‪،‬‬ ‫همیشه نقشی پررنگ‬ ‫و البته راهبردی‬ ‫در روایت هایش‬ ‫داشته است‪ .‬معموالً‬ ‫بهبهانی نیا سهم‬ ‫بیشتری برای زنان‬ ‫قائل شده و کفه زنانه‬ ‫اثارش در باب این‬ ‫موضوع در اثارش‬ ‫بیشتر سنگینی‬ ‫می کند‬ ‫جوان سریال تا زمینه ساز رویش استقالل و‬ ‫اگاهی در او گردد و بینش و منش او را متعالی‬ ‫و بزرگ گرداند‪.‬‬ ‫در «ترانه مــادری» وجوه و اشــکال‬ ‫مختلفی از استقالل رفتاری و شخصیتی در‬ ‫نزد زنان و مردان این سریال را شاهدیم‪ .‬با‬ ‫مادربزرگی مدیر و مدبر طرفیم که حامی و‬ ‫عامل هم گرایی افراد خانواده اســت‪ .‬وقتی‬ ‫بنابر همان عادت مرســوم بهبهانی نیا‪ ،‬در‬ ‫اواسط داستان در یک حادثه تصادف حضور‬ ‫این مادربزرگ از جمع خانواده دریغ می شود‪،‬‬ ‫هم رازی ناگفته خاک می شود و هم اشوب‬ ‫و عنادی میان افراد خانواده ایجاد شــده و‬ ‫اختالفی باال می گیرد که تــا پیش از این با‬ ‫میانجی گری مادربزرگ حل وفصل می شد‪.‬‬ ‫اختالف فی مابین اما تالقی افکار و اصولی‬ ‫است که رفته رفته ان ها را به مدارا و نظرگاه‬ ‫مشترک می رساند و خوداتکایی ان ها را به‬ ‫دنبال دارد‪ .‬در «ترانه مادری» وجوه تصویری‬ ‫و داستانی روایت ادم های مستقل یا در پی‬ ‫استقالل اما دامنه وسیع تر و تعدد بیشتری‬ ‫دارد‪ .‬با خاله ای (فاطمه گودرزی) مواجهیم که‬ ‫با نگاهی مادرانه به خواهرزاده اش نگاه می کند‬ ‫و چیزی در حق پویا (محســن افشانی) کم‬ ‫نمی گذارد و به تنهایی او را تا سطح شخصیتی‬ ‫موجه‪ ،‬تحصیل کرده و ســربه راه تربیت و‬ ‫همراهی می کند‪ .‬پویا به سبب توجهات گاه‬ ‫افراطی و از سر مسئولیت پذیری و همینطور‬ ‫دلسوزانه خاله اش در عین تربیت صحیح اما‬ ‫مبتال به عزت نفــس و اعتمادبه نفس پایین‬ ‫می شود و در دانشگاه است که این زخم سر‬ ‫باز می کند و او را مایه تمسخر هم کالسی ها‪.‬‬ ‫حضور اجتماعی بیشتر و شناخت روزافزون‬ ‫از محیط پیرامونی و نحوه مواجهه مطلوب‪،‬‬ ‫اما در واقع بســتری می ســازد که نقطه‬ ‫ضعف هایش را بدل به نقطه قوت کند و کم کم‬ ‫صاحب ویژگی هایی مثل تمایل به تشکیل‬ ‫زندگی شود که اســتقالل و اعتمادبه نفس‬ ‫از اصلی ترین لوازمش است‪ .‬سویه مستقل‬ ‫دیگر داســتان نیز زنی (بیتا ســحرخیز)‬ ‫تحصیل کرده‪ ،‬با اراده و متکی به نفس و در‬ ‫عین حال محروم از نعمت مادر است که در‬ ‫سایه تربیت صحیح پدر‪ ،‬شخصیتی مستقل‬ ‫یافته اســت‪ .‬ارزش افزوده این شخصیت‬ ‫اما مراقبت از پدری اســت که زمین گیر و‬ ‫ویلچرنشین گشته و به نوعی به جای پدر‪ ،‬او‬ ‫گرداننده و نظم دهنده امور درونی و بیرونی‬ ‫خانواده کوچکشان است؛ زنی مستقل و فاعل‬ ‫که در سایه حمایت و قوت قلب پدر عالوه بر‬ ‫حضور گرمابخش در خانه‪ ،‬در عرصه اجتماعی‬ ‫نیز فعال و اثرگذار است‪.‬‬ ‫زن و مرد تنها اما مســتقل ســریال‬ ‫«فاصله ها» را نیز می توان در شمار دیگر افراد‬ ‫حائز این خصوصیت بارز در اثار بهبهانی نیا‬ ‫محاسبه کرد‪ .‬مرد‪ ،‬پدری است مقید به اخالق‬ ‫که توانسته در نبود مادر‪ ،‬وظیفه سنگین و‬ ‫خطیر تامین معاش و همزمان رشد و تربیت‬ ‫‪77‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 77 ‫یاد استاد‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪78‬‬ ‫فرزندان را به انجام برساند و زن نیز مدیریت‬ ‫اشــپزخانه ای را بر عهده دارد که پذیرش‬ ‫مسئولیت و انجامش رابطه بسیار مستقیمی‬ ‫با روحیات استقالل طلب و قدرتمند او دارد‪.‬‬ ‫بهبهانی نیا در «کیمیا» اما ابعاد بیشتر‬ ‫و متفاوت تری از نشانه های موجود در یک‬ ‫زن مســتقل را عینیت بخشید‪ .‬نمایشی از‬ ‫برهه های مختلف زندگی او از دوران نوجوانی‬ ‫تا جوانی و بزرگسالی که هر کدام به صورتی‬ ‫فعاالنه در کوران روزهای حساس انقالب و‬ ‫جنگ تحمیلی و پس از ان ســپری شد‪ ،‬در‬ ‫واقع به شکلی تدریجی پازل شخصیتی اش‬ ‫را پیش روی ما می سازد و شمایلی مستقل‪،‬‬ ‫کنش گر و اجتماعی از او در قالب و متن اثر‬ ‫تراش می دهد‪ .‬برای نمایش عوامل بیرونی‬ ‫و تاثیرگذار در صورت بندی وجوه مستقل‪،‬‬ ‫مثل همیشه بهبهانی نیا پای فقدان را وسط‬ ‫می کشــد و با به بوته ازمایش گذاشــتن‬ ‫اســتقامتش در نبود گاهی مادر‪ ،‬گاهی پدر‬ ‫و گاهی برادر‪ ،‬بر قــوای بردباری و حمیت او‬ ‫می افزاید‪.‬‬ ‫تقویت نیروی صبر‪ ،‬استواری و استقالل‬ ‫در خانواده شــکیبای سریال «برف بی صدا‬ ‫می بارد» را نیز بهبهانی نیا از مسیر یک تجربه‬ ‫تلخ مرتبط با کوچ پدر و مادر خانواده به انجام‬ ‫می رساند‪ .‬راه و سیره پیشبرد روایت و تجهیز‬ ‫استقالل فردی و گروهی در نزد و میان افراد‬ ‫خانواده‪ ،‬اینجا با یک ضربه به مراتب مهیب تر‬ ‫و جراحت عمیق تر به نسبت اثار گذشته‪ ،‬بر‬ ‫پیکر بازمانده ها مورد نظر قرار گرفت تا در‬ ‫یک خودازمایی و زورازمایی سخت با تقدیر و‬ ‫سرنوشت‪ ،‬عیارشان را بسنجد و ساختنشان‬ ‫را با سوختن و با گذر از دل طوفان به انجام‬ ‫برساند‪.‬‬ ‫اختالف خانوادگی‬ ‫موضوع تنش و اختالفــات خانوادگی‬ ‫نیز از عناصر مرســوم و همیشگی در اثار‬ ‫بهبهانی نیا بوده و در هر اثر به شکل و شیوه ای‬ ‫و بر مبنای اقتضائات داستانی در قامت اثر ان‬ ‫را نقش بندی و طراحی کرده است‪ .‬معمو الً‬ ‫نیز از اختالفات و کدورت های ریز و درشت‪،‬‬ ‫بستری ساخته برای دوستی ها و اشتی های‬ ‫پایدار و عمیق تر‪.‬‬ ‫در سریال «خانه پدری» مبنای اختالف‬ ‫خواهری و برادری‪ ،‬سهم خواهی از بابت همان‬ ‫خانه قدیمی و موروثی است که عنوان اثر را‬ ‫نیز به خودش اختصاص داده است؛ البته با‬ ‫چاشنی اختالفات کوچک و بزرگ دیگر که‬ ‫به سبب اینکه یک سمتش با افزودنی هایی‬ ‫مثل اگاهی و شــناخت است نهایت ًا ختم به‬ ‫خیر و معبری برای رابطه هایی مستحکم تر‬ ‫می شود‪ .‬موضوع اختالفات دو خواهر سریال‬ ‫«نرگس» و همچنین درگیری های شخصیت‬ ‫زن اصلی سریال با شوکت نیز از اضالع اصلی‬ ‫داستانی اثری است که با ضمائم الزم‪ ،‬فراز و‬ ‫فرودهای روایت بر روی ان بنیانگذاری شده‬ ‫اســت؛ اختالفاتی که هر چه جلوتر می رود‬ ‫ابعاد خطرناک تر و اســیب افرین بیشتری‬ ‫پیدا می کند تا اینکه باالخره حق به حق دار‬ ‫می رسد و اگاهی و سربه راهی سهم خواهر‬ ‫ناسازگار قصه می شود‪.‬‬ ‫ماجرای اختالف خواهــری و برادری‬ ‫در ســریال «ترانه مــادری» نیز محصول‬ ‫سهم خواهی و طمع برادر یا به عبارتی دایی‬ ‫قصه برای تصاحب خانه ای است که نه سهم‬ ‫او‪ ،‬بلکه سهم خواهرزاده های یتیمی است‬ ‫که او صرف ًا به ســبب بزرگ کردن یکی از‬ ‫ان ها‪ ،‬ســهم خودش می داند‪ .‬درگیری ها‬ ‫باال می گیرد‪ ،‬مخصوص ًا در نبود مادربزرگ‬ ‫داستان‪ ،‬اما نهایت ًا این حق و عدالت است که‬ ‫پیروز می شود‪.‬‬ ‫بهبهانی نیا در سریال «فاصله ها»‪ ،‬دعوای‬ ‫پدری و فرزندی را عامل اصلی رخدادهای‬ ‫داستانی اثر می گیرد‪ .‬پسر خانواده سلوک‬ ‫و احکام به زعم خودش محدودکننده پدر‬ ‫را بر نمی تابد و همین زمینه ساز مشاجرات‬ ‫لفظی زیاد و ایجاد فاصله ای فراوان و دوری‬ ‫روزافزون میان این دو می شــود‪ .‬با ســیر‬ ‫اگاهی بخشــی که بهبهانی نیا برای ا ن ها‬ ‫ترسیم می کند‪ ،‬سرانجام قصه اما نه تلخ که‬ ‫روشن و منتهی به کوتاه امدن پدر از مواضع‬ ‫افراطی گذشته و عبرت گیری تجربی پسر و‬ ‫باور و یقین قلبی اش به محیط امن و ارام خانه‬ ‫و خانواده است‪.‬‬ ‫در ســریال «کیمیا» نیز بر اساس حجم‬ ‫وسیع داستانی‪ ،‬با ســویه های مختلفی از‬ ‫اختالفات خانوادگی طرفیم که بنابر موقعیت‬ ‫قصه در ان گنجانده شده است‪ :‬به طور اهم‬ ‫از اختالف پدر و فرزنــدی (کیمیا و پدرش)‬ ‫بر مســایل عقیدتی و فکری تــا دعواها و‬ ‫کشمکش های زن و شوهری در اثر انتخاب‬ ‫اشتباه (کیمیا و شــوهر اولش)‪ .‬به انضمام‬ ‫کلی اختالف ریز و درشت دیگر که در پهنه‬ ‫داستانی اثر جای داده می شود‪ .‬بهبهانی نیا‬ ‫طبق معمول از درون این قهر و غضب های‬ ‫پردامنه‪ ،‬میوه اگاهی‪ ،‬هم گرایی و پذیرش‬ ‫بیرون می کشــد و حتی در تجربه شکست‬ ‫و منجر به جدایی در زندگی شــخصیت زن‬ ‫اصلی داستان از همسرش نیز وجه تعلیمی‬ ‫و شناختی و دلســوزانه اش برای هشدار به‬ ‫انتخابی اگاهانه خودنمایی می کند‪.‬‬ ‫ماجرای اختــاف خواهرانــه (الیکا‬ ‫عبدالرزاقــی‪ ،‬مریم شــیرازی‪ ،‬مهســا‬ ‫طهماسبی) بعد از سریال «نرگس» در «برف‬ ‫بی صدا می بارد» نیز از اقالم داســتانی اثر‬ ‫است‪ .‬با این تفاوت که اینبار سویه ناسازگار‪،‬‬ ‫گ‪‎‬تری اســت که هر لحظه از سر‬ ‫خواهر بزر ‬ ‫غفلت و فریب خوردگــی بر اتش اختالف و‬ ‫دوری اش با سایر اعضای خانواده می دمد و‬ ‫زندگی اش را دستخوش ناکامی ها‪ ،‬شکست ها‬ ‫و ســرخوردگی های ویران کننده می کند‪.‬‬ ‫نهایت ًا تبعاتش هر چند برای او تلخ‪ ،‬گزنده و‬ ‫غیرقابل هضم اما بصیرت افزا و اگاهی بخش‬ ‫است و هم اوایی اش با دیگر اعضای خانواده‬ ‫بهبهانی نیا در‬ ‫سریال «فاصله ها»‪،‬‬ ‫دعوای پدری و‬ ‫فرزندی را عامل‬ ‫اصلی رخدادهای‬ ‫داستانی اثر می گیرد‪.‬‬ ‫پسر خانواده سلوک و‬ ‫احکام به زعم خودش‬ ‫محدودکننده پدر را‬ ‫بر نمی تابد و همین‬ ‫زمینه ساز مشاجرات‬ ‫لفظی زیاد و ایجاد‬ ‫فاصله ای فراوان و‬ ‫دوری روزافزون میان‬ ‫این دو می شود‪ .‬با‬ ‫سیر اگاهی بخشی‬ ‫که بهبهانی نیا برای‬ ‫ان ها ترسیم می کند‪،‬‬ ‫سرانجام قصه اما‬ ‫نه تلخ که روشن و‬ ‫منتهی به کوتاه امدن‬ ‫پدر از مواضع افراطی‬ ‫گذشته و عبرت گیری‬ ‫تجربی پسر و باور‬ ‫و یقین قلبی اش به‬ ‫محیط امن و ارام‬ ‫خانه و خانواده است‬ ‫و بازگشت را به دنبال دارد‪.‬‬ ‫راز‬ ‫وجه معمایی و وجود رازی سر به مهر در‬ ‫دل روایت هــا‪ ،‬از عالقه مندی ها و از عناصر‬ ‫همیشگی و حی وحاضر در قصه های مرحوم‬ ‫بهبهانی نیا بود؛ گاهی در پوشش همان روایت‬ ‫هویت گمشده و گاه در قالب رازی پنهان در‬ ‫دل ادم ها‪ .‬احتماالً شکل گیری سریال پلیسی‬ ‫«کاراگاهان» به کارگردانی حمید لبخنده‬ ‫با فیلمنامه او نیز خیلــی بی ربط با همین‬ ‫عالقه مندی قابل ردیابی و پایدار در اثارش‬ ‫نبود و شاید بتوان ان را از دالیل احتمالی این‬ ‫تجربه متفاوت ساختاری قلمداد کرد‪ .‬عالوه‬ ‫بر وجوه رازامیزی که با تکیه بر همان موقعیت‬ ‫هویت گمشده‪ ،‬عامل شکل گیری بسیاری از‬ ‫اثار کارنامه اش مثل «خانه پدری»‪« ،‬خاک‬ ‫ســرخ» و «ترانه مادری»‪« ،‬کیمیا» و «برف‬ ‫بی صدا می بارد» اســت‪ ،‬او به تبع ماجراها و‬ ‫اقتضائات داستانی‪ ،‬رازی مگو را نیز چاشنی‬ ‫اثارش کرده که هر کــدام بر جذابیت ان ها‬ ‫افزوده است‪ .‬مثل راز نسبت برادری بهرام و‬ ‫پویا در سریال «ترانه مادری» یا رازی از عالقه‬ ‫نافرجام در زندگی گذشــته پدر در سریال‬ ‫«فاصله ها» و همچنین بیماری پنها ن شده‬ ‫حاج عطای سریال «برف بی صدا می بارد» و‬ ‫همچنین پرده بــرداری از هویت پدر واقعی‬ ‫احمد در همین سریال که همگی جذابیت‬ ‫اثارش را دوچندان و ماندگاری نام و یاد او را‬ ‫همیشگی خواهد کرد‪.‬‬ صفحه 78 ‫مروا موسوی‬ ‫در انتظار اسکار تلویزیونی‬ ‫نگاهی‬ ‫به مجموعه های‬ ‫موفق جوایز‬ ‫ایم ‪2022‬‬ ‫عالقه مندان به مجموعه هــای تلویزیونی‬ ‫و فصل جوایز به خوبــی می دانند که جوایز امی‬ ‫چه اهمیتی در حوزه تلویزیــون دارد؛ تا حدی‬ ‫که ان را «اســکار تلویزیون» می نامند و با توجه‬ ‫به افزایش روزافــزون مجموعه های تلویزیونی و‬ ‫افزایش قابل توجه کیفیت بســیاری از این اثار‪،‬‬ ‫خیلی ها عقیــده دارند که اهمیــت این جوایز‬ ‫به زودی می تواند از اســکار هم بیشــتر شــود‪.‬‬ ‫فهرســت نامزدهای جوایز امــی ‪ 2022‬عم ً‬ ‫ال‬ ‫فهرســتی از مهم ترین مجموعه های هر ســال‬ ‫است و بنابراین نگاهی به رکوردداران امی امسال‬ ‫می تواند فهرستی از سریال های مهم برای تماشا‬ ‫را فراهم می کند‪ .‬رکورددار نامزدی در امی امسال‪،‬‬ ‫فصل سوم مجموعه بسیار موفق و تحسین شده‬ ‫«وراثــت» (‪ )Succession‬اســت‪ .‬دو فصل قبلی‬ ‫«وراثت» هــم در امی موفق ظاهر شــده بودند‪.‬‬ ‫فصل اول این مجموعه دو جایــزه امی از جمله‬ ‫بهترین نویسندگی (جرمی اســترانگ) را برده‬ ‫بود اما از فصل دوم بود که «وراثت» به عنوان یک‬ ‫مجموعه بسیار قدرتمند در فصل جوایز مطرح‬ ‫شــد و جوایز امی را درو کرد‪ .‬هفت جایزه امی از‬ ‫جمله بهترین مجموعه درام‪ ،‬بهترین کارگردانی‬ ‫مجموعه های درام‪ ،‬بهترین بازیگر نقش اول مرد‬ ‫و بهترین نویسندگی مجموعه های درام از جمله‬ ‫موفقیت های ان فصل بود‪.‬‬ ‫امسال هم خیلی از کارشناسان اعتقاد دارند‬ ‫که فصل سوم «وراثت» را باید بخت اصلی دریافت‬ ‫جوایز اصلی امی دانســت‪ .‬فصل سوم «وراثت»‬ ‫مجموعاً با ‪ 25‬نامزدی‪ ،‬رکورددار نامزدی در جوایز‬ ‫امی ‪ 2022‬است که از میان این نامزدی ها‪12 ،‬‬ ‫نامزدی در رشته های اصلی بوده است که به شرح‬ ‫زیر است‪ :‬بهترین مجموعه درام‪ ،‬دو نامزدی در‬ ‫رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد مجموعه های‬ ‫درام (جرمی اســترانگ و برایان کاکس)‪ ،‬ســه‬ ‫نامزدی در رشته بهترین کارگردانی مجموعه های‬ ‫درام برای سه کارگردان مختلف اپیزودهای این‬ ‫مجموعه‪ ،‬ســه نامزدی در رشته بهترین بازیگر‬ ‫نقش مکمل مرد مجموعه های درام (نیکوالس‬ ‫براون‪ ،‬کیه ران کالکین‪ ،‬متیــو مک فایدن)‪ ،‬دو‬ ‫نامزدی در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل زن‬ ‫مجموعه های درام (جی‪ .‬اسمیت کامرون و سارا‬ ‫اسنوک)‪ ،‬نامزدی در رشته بهترین نویسندگی‬ ‫مجموعه های درام (جرمی استرانگ)‪ 13 .‬نامزدی‬ ‫هم در رشته های فنی به دست امده است‪.‬‬ ‫مجموعه «وراثت» یا «جانشینی» که می توان‬ ‫ان را در دسته اثار کمدی‪-‬درام قرار داد‪ ،‬داستان‬ ‫خانواده از هم پاشیده ای را به تصویر می کشد که‬ ‫مالک یک امپراتوری رسانه ای هستند و با توجه‬ ‫به وضعیت نامشخص ســامت پدر خانواده‪ ،‬با‬ ‫یکدیگر دچار کشمکشــی برای کنترل شرکت‬ ‫شده اند‪ .‬فصل سوم مجموعه با استقبال گسترده‬ ‫منتقدان روبه رو شده‪ .‬در راتن تومیتوز ‪ 97‬نظرات‬ ‫در مورد سریال مثبت بوده و منتقدان اعتقاد دارند‬ ‫مخاطبانی که از فصل های قبل طرفدار «وراثت»‬ ‫بوده اند‪ ،‬از تماشــای فرم انفجاری فصل ســوم‬ ‫‪79‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 79 ‫تلویزیون جهان‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪80‬‬ ‫به شکل خوشایندی غافلگیر خواهند شد؛ حتی‬ ‫اگر واقع گرایی سریال در برخی از موارد بیش ازحد‬ ‫به نظر برسد‪ .‬در متاکریتیک هم میانگین نقدهای‬ ‫ثبت شده بر این سریال نشان دهنده امتیاز بسیار‬ ‫باالی‪ 92‬از‪ 100‬است‪ .‬در مقام مقایسه‪ ،‬فصل های‬ ‫اول و دوم وراثت در متاکریتیک به ترتیب امتیاز‬ ‫‪ 70‬و ‪ 89‬را دریافت کرده بودند‪.‬‬ ‫با این میزان تحسین‪ ،‬اص ً‬ ‫ال عجیب نیست اگر‬ ‫«وراثت» امسال هم جوایز امی را درو کند‪.‬‬ ‫اما دومین مجموعه موفق امی امسال‪ ،‬یک‬ ‫مجموعه کوتاه است‪ :‬مجموعه ای با نام «نیلوفر‬ ‫ســفید» (‪ )The White Lotus‬که در یازده رشته‬ ‫نامزد جایزه شده و در میان مجموعه های کوتاه‬ ‫رکورددار است‪ .‬شاید جالب ترین نکته در میان‬ ‫نامزدی های «نیلوفر سفید» این باشد که از بین‬ ‫‪ 7‬نامزد جایزه امــی بهترین بازیگر نقش مکمل‬ ‫مجموعه های کوتاه یا فیلم هــای تلویزیونی‪5 ،‬‬ ‫نامزد از این مجموعه انتخاب شــده اند! عالوه بر‬ ‫ان‪ ،‬نامزدی در رشــته بهترین مجموعه کوتاه‪،‬‬ ‫سه نامزدی در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل‬ ‫مجموعه های کوتاه یا فیلم های تلویزیونی‪ ،‬و دو‬ ‫نامزدی برای مایک وایت برای کارگردانی و نگارش‬ ‫این مجموعــه‪ ،‬از دیگر دســتاوردهای «نیلوفر‬ ‫سفید» محســوب می شــوند‪« .‬نیلوفر سفید»‬ ‫ماجرای گروهی از توریست های ثروتمند است‬ ‫که برای تعطیالت به هتلی به نام «نیلوفر سفید»‬ ‫می ایند‪ .‬به نظر می رســد تعطیالتی ارام و پر از‬ ‫خوشی در انتظار انان است اما اوضاع اص ً‬ ‫ال مطابق‬ ‫انتظار این توریست ها پیش نمی رود تا این که در‬ ‫همان اوایل کار متوجه فاجعه ای می شویم که در‬ ‫این حین اتفاق افتاده است‪ .‬برگ برنده «نیلوفر‬ ‫سفید» را می توان پردازش شخصیت ها و روابط‬ ‫ان ها دانست‪ .‬این مجموعه به تک تک شخصیت ها‬ ‫نزدیک شــده و دغدغه ها و مشکالت هر کدام از‬ ‫ان ها را نشان می دهد‪ .‬نتیجه‪ ،‬خلق شخصیت های‬ ‫پیچیده ای است که نمی توان ان ها را در یک خط‬ ‫توصیف یا قضاوت کرد‪ .‬خرده ماجراهایی که قرار‬ ‫است داستان اصلی را پیش ببرند به شکلی ماهرانه‬ ‫در هم تنیده شده اند و در کنار هم دارند نقدی را به‬ ‫نظام سرمایه داری وارد می کنند‪.‬‬ ‫«نیلوفر سفید» در سایت راتن تومیتوز ‪88‬‬ ‫درصد نظر مثبت دریافت کرده و امتیاز مجموعه‬ ‫در ســایت متاکریتیک هم ‪ 82‬از ‪ 100‬اســت؛‬ ‫امتیازی که نشان دهنده ستایش عمومی از این‬ ‫مجموعه اســت‪ .‬در میان مجموعه های کمدی‬ ‫هم فصل دوم ســریال تحسین شده «تد السو»‬ ‫(‪ )Ted Lasso‬رکورددار نامــزدی در امی ‪2022‬‬ ‫است‪ .‬این مجموعه در رشته های اصلی ده نامزدی‬ ‫به دست اورده است‪ .‬این در حالی است که فصل‬ ‫اول هم حســابی موفق ظاهر شد و چهار جایزه‬ ‫امی را در رشته های اصلی دریافت کرد‪ :‬بهترین‬ ‫مجموعه کمدی‪ ،‬بهترین بازیگر نقش اول مرد‬ ‫مجموعه کمدی (جیسون سودیکیس)‪ ،‬بهترین‬ ‫بازیگر نقش مکمل مرد مجموعه کمدی (برت‬ ‫گلدســتین) و بهترین بازیگر نقش مکمل زن‬ ‫مجموعه کمدی (هانا ودینگهام)‪.‬‬ ‫تمام برندگان ســال گذشــته این سریال‪،‬‬ ‫امسال هم نامزد امی شده اند‪ .‬از ده نامزدی «تد‬ ‫الســو» در امی امسال‪ ،‬ســه نامزدی در رشته‬ ‫بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و ســه نامزدی‬ ‫هم در رشــته بهترین بازیگر نقــش مکمل زن‬ ‫است‪ .‬به این ‪ 6‬مورد‪ ،‬چهار نامزدی دیگر را هم در‬ ‫رشته هایبهترینمجموعهکمدی‪،‬بهترینبازیگر‬ ‫نقش اصلی مرد‪ ،‬بهتریــن کارگردانی و بهترین‬ ‫نویسندگی مجموعه کمدی اضافه کنید‪.‬‬ ‫مجموعه کمدی‪-‬درام «تد السو» (که فصل‬ ‫اول ان در سال ‪ 2020‬پخش شد) داستان مالک‬ ‫یک باشگاه لیگ برتری فوتبال انگلیس را روایت‬ ‫می کند که برای انتقام از همســر سابقش (که‬ ‫عاشق این تیم است) تصمیم می گیرد یک مربی‬ ‫فوتبال کالج به نام تد السو (که هیچ تجربه ای در‬ ‫فوتبال حرفه ای ندارد) را به عنوان سرمربی تیم‬ ‫انتخاب کند تا شاهد سقوط تیم باشد‪ .‬اما پشتکار‪،‬‬ ‫شخصیت و حس شوخ طبعی تد به تدریج تمام‬ ‫موانع را به چالش می کشد‪.‬‬ ‫اســتقبال منتقــدان و مخاطبــان جدی‬ ‫تلویزیون از فصل دوم «تد السو» حتی از فصل‬ ‫اول هم بیشــتر بود‪ .‬فصل دوم این مجموعه در‬ ‫وب ســایت راتن تومیتوز ‪ 97‬درصد رای مثبت‬ ‫نویسندگان را به دست اورده (این عدد برای فصل‬ ‫اول ‪ 92‬درصد بود) و در متاکریتیک هم امتیاز ‪85‬‬ ‫را از ‪ 100‬بر اساس ‪ 35‬ریویوی نوشته شده توسط‬ ‫منتقدان کسب کرده است (فصل اول امتیاز ‪71‬‬ ‫را از این وب سایت به دست اورده بود)‪ .‬نکته ای‬ ‫که برخی از منتقدان در مورد برتری فصل دوم‬ ‫نسبت به فصل قبل مورد اشاره قرار داده اند‪ ،‬عمق‬ ‫یافتن داستان است‪ .‬شاید بار کمیک‬ ‫خیلی از‬ ‫کارشناسان اعتقاد‬ ‫دارند که فصل سوم‬ ‫«وراثت» را باید‬ ‫بخت اصلی دریافت‬ ‫جوایز امی دانست‪.‬‬ ‫منتقدان اعتقاد دارند‬ ‫مخاطبانی که از‬ ‫فصل های قبل طرفدار‬ ‫«وراثت» بوده اند‪،‬‬ ‫از تماشای فرم‬ ‫انفجاری فصل سوم‬ ‫به شکل خوشایندی‬ ‫غافلگیر خواهند شد؛‬ ‫حتی اگر واقع گرایی‬ ‫سریال در برخی‬ ‫از موارد بیش ازحد‬ ‫به نظر برسد‬ ‫فصل دوم اندکی نسبت به فصل قبل کاهش یافته‬ ‫باشد اما در عوض به روابط شخصیت ها و مسائل‬ ‫شخصی هر کدام توجه بیشتری شده و همین امر‪،‬‬ ‫به یکی از مهم ترین برگ های برنده فصل دوم «تد‬ ‫السو» تبدیل شده است‪.‬‬ ‫یکی دیگر از اثار مطرح امی امسال‪ ،‬مجموعه‬ ‫«دوپسیک» (‪ )Dopesick‬است‪ .‬این مجموعه در‬ ‫بخش های اصلی مربوط به مجموعه های کوتاه‪،‬‬ ‫‪ 9‬نامزدی را به دست اورده تا بعد از سه مجموعه‬ ‫ذکرشده‪ ،‬در رتبه چهارم بیشترین تعداد نامزدی‬ ‫در بخش های اصلی امی امسال قرار بگیرد‪ .‬این‬ ‫نامزدی ها شامل موارد زیر است‪ :‬بهترین مجموعه‬ ‫کوتاه‪ ،‬بهترین بازیگر نقش اصلــی مرد در یک‬ ‫مجموعه کوتاه یا فیلم تلویزیونی (مایکل کیتون)‪،‬‬ ‫سه نامزدی در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل‬ ‫مرد در مجموعه های کوتاه یا فیلم های تلویزیونی‬ ‫(ویل پوتلر‪ ،‬پیتر اسکارسگارد و مایکل اشتالبرگ)‪،‬‬ ‫دو نامزدی در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل‬ ‫زن در مجموعه های کوتاه یا فیلم های تلویزیونی‬ ‫(کیتلین ِد ِور و مِیر وینینگهــام)‪ ،‬کارگردانی و‬ ‫نویســندگی مجموعه های کوتــاه یا فیلم های‬ ‫تلویزیونی‪ .‬کارشناسان به خصوص شانس مایکل‬ ‫کیتون را برای دریافت جایزه بسیار باال قلمداد‬ ‫می کنند‪ .‬کیتون پیش از این برای بازی در این‬ ‫مجموعه کوتاه جوایز بهترین بازیگر نقش اصلی‬ ‫مرد مجموعه های کوتاه را از جوایز گلدن گلوب و‬ ‫انجمن بازیگران دریافت کرده است (این مجموعه‬ ‫در اکتبر ‪ 2021‬پخش شده است)‪.‬‬ ‫مجموعه کوتاه «دوپسیک» که در ژانر درام‬ ‫قرار می گیرد‪ ،‬داســتانی تکان دهنده را در مورد‬ ‫اعتیاد به مواد افیونی روایت می کند‪ .‬این مجموعه‬ ‫نشــان می دهد که چطور برخی از شرکت های‬ ‫دارویی در امریکا برای منافع خودشان مردم را‬ ‫به سمت شــکلی از اعتیاد پیش می برند‪ .‬با این‬ ‫خط داستانی‪ ،‬می توان «دوپسیک» را در جمع‬ ‫مجموعه های معتبری قرار داد که سویه تاریک‬ ‫سرمایه داری را به تصویر می کشند‪ .‬ان چه به طور‬ ‫ویژه ای در این مجموعه کوتاه مطرح می شود این‬ ‫است که چگونه روســای حریص و نمایندگان‬ ‫طماع فروش توانســتند نیت خیر پزشــکان را‬ ‫در سراسر کشــور به نفع امیال پلید خود مورد‬ ‫سوءاستفاده قرار دهند‪.‬‬ ‫‪ 88‬درصــد نظــرات منتقــدان در مورد‬ ‫«دوپسیک» در وب سایت راتن تومیتوز مثبت‬ ‫بوده که امار بسیار خوبی به شمار می رود‪ .‬به طور‬ ‫کلی می توان نظر منتقدان را چنین جمع بندی‬ ‫کرد که هرچند این مجموعه‪ 8‬قسمتی در مواردی‬ صفحه 80 ‫زیر بار موضوع سنگین خود کمر خم می کند اما‬ ‫بازی های قدرتمند مایکل کیتون و کیتلین دوور‬ ‫در کنار رویکرد به شدت همدالنه مجموعه نسبت‬ ‫به افراد واقعی که تحت تاثیر بحران مواد افیونی‬ ‫قرار گرفته اند‪ ،‬منجر به خلــق درامی دلخراش‬ ‫و تکان دهنده شده اســت‪ .‬جدا از بازی بازیگران‬ ‫و به خصوص ســتایش همه جانبه از درخشش‬ ‫شگفت انگیز مایکل کیتون بزرگ‪ ،‬منتقدان به‬ ‫مواردی چون توانایی فیلمنامه نویسان در ارائه‬ ‫فشرده و کپســولی خطوط مختلف داستانی و‬ ‫کارگردانی ســطح باالی کار هم اشاره کرده اند‪.‬‬ ‫امتیاز «دوپسیک» در وب سایت متاکریتیک ‪68‬‬ ‫از ‪ 100‬است که البته امتیاز درخشانی به شمار‬ ‫نمی رود اما نشــان دهنده اســتقبال کم وبیش‬ ‫خوب منتقدان از این مجموعه کوتاه است‪ .‬بعد از‬ ‫مجموعه های ذکرشده‪ ،‬سه مجموعه با ‪ 7‬نامزدی‬ ‫در رشــته های اصلی در جمع نامزدهای جوایز‬ ‫امی امسال خوش درخشیده اند‪ .‬از میان این سه‬ ‫مجموعه‪ ،‬دو تا («بری»‪ Barry /‬و «جداسازی»‪/‬‬ ‫‪ )Severance‬در مطلب تلویزیون جهان در شماره‬ ‫‪ 12‬ماهنامه صبا معرفی شــده اند که پیشنهاد‬ ‫می کنیم ان مطلب را مطالعه کنید‪.‬‬ ‫اما اغراق نیســت اگر مجموعه سوم را یکی‬ ‫از بزرگ ترین پدیده های فرهنگی سال گذشته‬ ‫بنامیم‪ .‬مجموعه کره ای «بازی مرکب» یا همان‬ ‫«اســکویید گیم» (‪ )Squid Game‬خودمان‪ ،‬در‬ ‫ادامه موفقیت هــای حیرت انگیزش حاال نامزد‬ ‫‪ 14‬جایزه امی شــده که از این میان ‪ 7‬نامزدی‬ ‫در رشته های اصلی بوده است‪ :‬بهترین مجموعه‬ ‫درام‪ ،‬بهترین کارگردانی مجموعه درام‪ ،‬بهترین‬ ‫فیلمنامه مجموعــه درام‪ ،‬بهترین بازیگر نقش‬ ‫اصلی مرد مجموعــه درام (لی جونگ جائه)‪ ،‬دو‬ ‫نامزدی در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل مرد‬ ‫مجموعه های درام (پارک هائه سو و او یئونگ سو)‬ ‫و بهترین بازیگر نقش مکمل زن مجموعه های‬ ‫درام (جونگ هو یئون)‪ .‬با توجه به عملکرد «بازی‬ ‫مرکب» در جوایز مهم‪ ،‬به نظر می رســد که این‬ ‫مجموعه به خصوص در زمینه بازیگری شانس‬ ‫دریافت الاقل یک جایزه را دارد‪ .‬او یئونگ ســو‬ ‫پیش از این برای بــازی در این مجموعه جایزه‬ ‫گلدن گلوب دریافت کرده و لــی جونگ جائه و‬ ‫جونگ هو یئون هم جوایز بهترین بازیگران مرد و‬ ‫زن مجموعه های درام را در جوایز انجمن بازیگران‬ ‫امریکا دریافت کرده اند‪ .‬بنابراین اص ً‬ ‫ال شگفت زده‬ ‫نمی شــویم اگر «بازی مرکب» در شب اهدای‬ ‫جوایز امی هم موفق عمل کند‪.‬‬ ‫در مــورد خــود مجموعه هم ان قــدر در‬ ‫طول این ماه ها بحث درگرفته که بعید اســت‬ ‫تعقیب کنندگان جدی مجموعه های تلویزیونی‬ ‫با بخشی از این نظرات مواجه نشده باشند‪ .‬شاید‬ ‫بتوان یکــی از بزرگ تریــن ویژگی های «بازی‬ ‫مرکب» را جسارت هوانگ دونگ هیوک (خالق‪،‬‬ ‫نویســنده و کارگردان مجموعــه) در رجوع به‬ ‫شکل خالص و‪ ،‬حتی شــاید بتوان گفت بدوی‪،‬‬ ‫الگوی همیشه محبوب «نزاع برای بقا» دانست‪.‬‬ ‫«بازی مرکب» از ان دست اثاری است که نشان‬ ‫می دهند بازگشــت به کهن الگوها چه قابلیت‬ ‫فراوانی برای جلب نظر عموم مخاطبان دارد‪ .‬سر‬ ‫و شکل شبه اپیزودیک کار (هر کدام از مراحل این‬ ‫بازی مرگبار گرچه حلقه ای از یک زنجیره بزرگ تر‬ ‫محسوب می شوند اما جذابیت های ویژه خودشان‬ ‫را دارند) عامل دیگری است که به جذابیت «بازی‬ ‫مرکب» کمک کرده اســت‪ :‬هم باعث می شود‬ ‫که مجموعه تقریباً هرگــز از نفس نیافتد و هم‬ ‫کنجکاوی و عطش تماشــاگر را برای مواجهه با‬ ‫مراحل بعد زنده نگاه می دارد‪.‬‬ ‫این در حالی اســت که اگر بخواهیم از این‬ ‫مرحله فراتر رویم‪ ،‬با مجموعه ای پر از ابهام (اگر‬ ‫نگوییم ایراد) روبه رو می شویم‪ .‬درست است که‬ ‫قرار است فصل بعدی این مجموعه هم ساخته‬ ‫شود و در چنین شرایطی بی پاسخ ماندن برخی‬ ‫از سواالت اص ً‬ ‫ال عجیب نیست اما ابهاماتی که در‬ ‫پایان فصل اول «بازی مرکب» باقی می مانند در‬ ‫مواردی به سختی قابلیت توجیه دارند‪ .‬شعارهای‬ ‫ضد سرمایه داری «بازی مرکب» خیلی وقت ها‬ ‫به شکلی کام ً‬ ‫ال شعاری و سطحی مطرح می شوند‬ ‫و دو خط اصلی داستانی هم به شکل مناسبی به‬ ‫هم متصل نمی شوند‪ .‬در مواردی به نظر می رسد‬ ‫پیچش های داستانی چندان قانع کننده نیستند‬ ‫و بیشتر برای ایجاد یک شــوک قوی لحظه ای‬ ‫طراحی شده اند‪ .‬اما به نظر می رسد این ابهامات‬ ‫و ایرادات نه بــرای طرفداران پرشــمار «بازی‬ ‫مرکب» اهمیتی دارد و نه بــرای داوران جوایز‬ ‫معتبر تلویزیونی‪.‬‬ ‫پیش از اعالم‬ ‫نامزدها‪ ،‬خیلی ها فکر‬ ‫می کردند که مجموعه‬ ‫کوتاه «صحنه هایی از‬ ‫یک ازدواج» یکی از‬ ‫اصلی ترین بخت های‬ ‫نامزدی جوایز اصلی‬ ‫در رشته های مرتبط‬ ‫با مجموعه های‬ ‫کوتاه باشد‪ .‬اما در‬ ‫عین ناباوری از این‬ ‫مجموعه تنها یک نفر‬ ‫نامزد جایزه امی شد‬ ‫و ان فرد هم اسکار‬ ‫ایزاک بود که در رشته‬ ‫بهترین بازیگر نقش‬ ‫اصلی مرد نامزدی‬ ‫امی را کسب کرد‪.‬‬ ‫حتی جسیکا چستین‬ ‫هم برای بازی‬ ‫تحسین شده اش‬ ‫در نقش اصلی زن‬ ‫این مجموعه کوتاه‬ ‫فرصت نامزدی را به‬ ‫دست نیاورد‬ ‫اما حاال که در مورد موفق ترین مجموعه های‬ ‫حاضر در جوایز امی امسال اشاره کردیم‪ ،‬جا دارد‬ ‫که به یک اثر نادیده گرفته شده هم اشاره کنیم‪.‬‬ ‫پیش از اعالم نامزدها‪ ،‬خیلی ها فکر می کردند که‬ ‫مجموعه کوتاه «صحنه هایی از یک ازدواج» یکی‬ ‫از اصلی ترین بخت های نامزدی جوایز اصلی در‬ ‫رشته های مرتبط با مجموعه های کوتاه باشد‪ .‬اما‬ ‫در عین ناباوری از این مجموعه تنها یک نفر نامزد‬ ‫جایزه امی شد و ان فرد هم اسکار ایزاک بود که‬ ‫در رشته بهترین بازیگر نقش اصلی مرد نامزدی‬ ‫امی را کسب کرد‪ .‬حتی جسیکا چستین هم برای‬ ‫بازی تحسین شــده اش در نقش اصلی زن این‬ ‫مجموعه کوتاه فرصت نامزدی را به دست نیاورد‪.‬‬ ‫«صحنه هایی از یک ازدواج» که بازســازی‬ ‫یک مجموعه کوتاه سوئدی (محصول ‪ )1973‬به‬ ‫کارگردانی اینگمار برگمان بزرگ است‪ ،‬بر زندگی‬ ‫زوج های معاصر امریکایی تمرکز دارد و تصویری‬ ‫عمیق از بحران های مختلف زندگی مشترک به‬ ‫دست می دهد‪ .‬این مجموعه در وب سایت راتن‬ ‫تومیتوز‪ 81‬درصد نظر مثبت دریافت کرده است‪.‬‬ ‫هرچندگروهیازمنتقدانرویکردکام ً‬ ‫المستقیم‬ ‫سریال برای بیان مواضعش را در مواردی مورد‬ ‫انتقاد قرار دادند‪ ،‬اما به خصوص شیمی دو بازیگر‬ ‫اصلی و هنری که در بازی از خود نشان می دهند‬ ‫خصوصیتی اســت که تقریباً تمام منتقدان در‬ ‫موردش متفق القول بوده اند‪ .‬همین توجه‪ ،‬نامزد‬ ‫نشدنجسیکاچستینراعجیب ترجلوهمی دهد‪.‬‬ ‫در وب سایت متاکریتیک هم امتیاز ‪ 70‬از ‪ 100‬به‬ ‫«صحنه هایی از یک ازدواج» تعلق گرفته است‪.‬‬ ‫از سوی دیگر‪ ،‬توجه به مجموعه کوتاه «پم و‬ ‫تامی» از دیگر نکات جالب امی امسال تلقی شده‬ ‫است‪ .‬هر چند این مجموعه که داستانش در مورد‬ ‫دوران پراشوب زندگی مشترک پامال اندرسون‬ ‫و تامی لی در دهه ‪ 90‬است در مجموع با استقبال‬ ‫منتقدان روبه رو شد اما ســر و شکل مجموعه‬ ‫که بیشتر شــبیه اثار رده ب بود‪ ،‬موفقیت این‬ ‫مجموعه را در امی امسال تا حدی غافلگیرکننده‬ ‫جلوه می دهد‪« .‬پم و تامی» در چهار رشته نامزد‬ ‫دریافت امی در بخش مجموعه های کوتاه شده‬ ‫اســت‪ :‬بهترین مجموعه‪ ،‬بهترین بازیگر نقش‬ ‫اصلی مرد (سباستین اســتن)‪ ،‬بهترین بازیگر‬ ‫نقش اصلی زن (لیلی جیمــز) و بهترین بازیگر‬ ‫نقش مکمل مرد (سث روگن)‪.‬‬ ‫‪81‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 81 صفحه 82 صفحه 83 ‫شماره ‪ 13‬مرداد ‪ 1401‬قیمت‪ 50000 :‬ناموت‬ ‫مطالبی در مورد‬ ‫مجموعه های‬ ‫«اقای قاضی»‬ ‫«برف بی صدا می بارد»‬ ‫«مستوران» و‬ ‫«تازه وارد»‬ ‫گفت وگویماهنامهصباباعباسجمشیدی فر‪:‬‬ ‫بازیگـری‬ ‫یعنـیچالـش‬ ‫نگاهی به باز ی های‬ ‫سریال «یاغی»‬ ‫گفت وگوباسجادمهرگان‬ ‫و بهزاد خلج‪ ،‬کارگردان و بازیگر‬ ‫مجموعه«اقایقاضی»‪:‬‬ ‫پیچیدگی های تجربه‬ ‫یک حوزه جدید‬ صفحه 84 ‫تغییر مسیر اساسی در کارنامه شما‬ ‫به نظر می رسد‪ .‬فکر می کنید انتخاب‬ ‫شما برای «یاغی» ربطی به بازی تان‬ ‫در «زخم کاری» داشت؟ ایا ان کار را‬ ‫دیده بودند که شما را برای نقش علی‬ ‫انتخاب کردند؟‬ ‫اولین باری که از تئاتر به تلویزیون وارد شدم‪،‬‬ ‫یک کار کمدی بازی کــردم‪ .‬در تئاتر کارهای‬ ‫جدی خیلی زیادی داشــتم‪ .‬نمی توانم بگویم‬ ‫کارهای جدی ام در تئاتر بیشــتر از بازی های‬ ‫کمدی بوده امــا تقریباً ‪ 50-50‬بــود‪ .‬ولی در‬ ‫تلویزیون کارم را با یک اثر کمدی شروع کردم‬ ‫و با کمدی شــناخته شــدم‪ .‬کار کمدی را هم‬ ‫به شــدت دوســت دارم‪ .‬اما بزرگ ترین دغدغه‬ ‫بازیگری ام در تلویزیون و سینما این بود که کار‬ ‫جدی انجام دهم‪ .‬نمی خواهم بگویم قب ً‬ ‫ال خیلی‬ ‫در این زمینه موفق بودم چــون این تعریف از‬ ‫خود اســت‪ .‬اما به هرحال قب ً‬ ‫ال کار جدی انجام‬ ‫داده بودم‪ .‬وقتی اسم بازیگر روی یک نفر است‬ ‫به این معنی اســت که باید هر نقشی را بازی و‬ ‫تجربه کند‪ .‬اص ً‬ ‫ال بازیگــری یعنی چالش‪ .‬وقتی‬ ‫این چالش را برای خودم نداشته باشم‪ ،‬بازیگری‬ ‫برایم معنا و مفهومی نخواهد داشــت‪ .‬به خاطر‬ ‫اعتمادی که اقای مهدویــان به من کرد خیلی‬ ‫مدیون او هســتم‪« .‬زخم کاری» اتفاقی بود که‬ ‫به واسطه اش توانستم نشان دهم که کار جدی‬ ‫هم انجام داده ام‪ .‬در مورد سوال شما باید بگویم‬ ‫بله‪ .‬به نظرم «یاغی» نتیجه ازمایشی بود که در‬ ‫«زخم کاری» پس دادم‪.‬‬ ‫اتفاقاً یکی از سواالتی که می خواستم‬ ‫در ادامه بپرسم این بود که در تئاتر‪،‬‬ ‫این تعادل میان بازی های طنز و جدی‬ ‫شما وجود داشــت‪ .‬اما در تلویزیون‬ ‫و شبکه نمایش خانگی خیلی دیر به‬ ‫این مسیر رسیدید‪ .‬دلیل خاصی وجود‬ ‫داشت؟ به شما اعتماد نکردند؟‬ ‫وقتــی کارگردان هــا و تهیه کننده های ما‬ ‫می بینند که یک بازیگر دارد کمدی کار می کند‪،‬‬ ‫به خودشــان می گویند اگر قرار باشند یک کار‬ ‫جدی انجام دهند‪ ،‬نمی توانند به ان بازیگر اعتماد‬ ‫کنند‪ .‬تقصیری هم ندارند‪ .‬چــون ان ها هم به‬ ‫تماشاگر فیلم خود دقت می کنند که یک وقت‬ ‫تماشــاگر خدای ناکرده فیلم یا کاراکتر را پس‬ ‫نزند‪ .‬این به نگاه مخاطب برمی گردد و طبیعتاً‬ ‫کارگــردان و تهیه کننده هم با نــگاه مخاطب‬ ‫پیش می رود‪ .‬بعضی جاها چنین کاری ریسک‬ ‫است‪ .‬این در حالی است که نه تنها من بلکه اکثر‬ ‫بازیگرانی که فقط با کمدی شناخته می شوند هم‬ ‫یک ماهیت بازیگری دارند؛ ماهیتی که در تمام‬ ‫بازیگران وجود دارد‪ .‬وقتی یک بازیگر جدی‪ ،‬کار‬ ‫کمدی انجام می دهد پس یک بازیگر کمدی هم‬ ‫می تواند کار جدی انجام دهد‪ .‬باز هم این جمله را‬ ‫تکرار می کنم که وقتی برچسب بازیگر روی اسم‬ ‫ادم می خورد یعنی می تواند هر نقشــی را بازی‬ ‫کند‪ .‬ان ادم بازیگر است‪ ،‬تحصیالت اکادمیک‬ ‫دارد‪ ،‬برای رسیدن به این جایگاه درس خوانده و‬ ‫زحمت کشیده و بنابراین می تواند هم در کمدی‬ ‫بازی کند و هم در ملودرام‪.‬‬ ‫ولی به نظر می رسد در چند سال اخیر‬ ‫اوضاع تغییر کرده است‪ .‬مسیر حرکت‬ ‫و موفقیت های خیلی از بازیگران که از‬ ‫کارهای کمدی شروع کردند و بعد در‬ ‫اثار جدی درخشیدند نشان می دهد‬ ‫که این کلیشه شکسته شده است‪.‬‬ ‫خدا را شــکر این اتفاق واقعاً افتاده اســت‪.‬‬ ‫ضمن این که باید بگویم کار کمدی‪ ،‬به خصوص‬ ‫در جامعه ای که داریم در ان زندگی می کنیم‪،‬‬ ‫به شدت سخت است‪ .‬چون به هر حال بازیگران‪،‬‬ ‫فیلمنامه نویسان یا کارگردان هایی که دارند کار‬ ‫کمدی می کنند‪ ،‬به خاطر مشکالتی که داریم‪،‬‬ ‫عقاید زیاد و سلیقه های متنوع‪ ،‬کار سختی در‬ ‫پیش دارند‪ .‬ما نمی توانیــم از خیلی از الگوهای‬ ‫کمدی استفاده کنیم‪ .‬باید یک سری از شوخی ها‬ ‫و موقعیت ها را ان قدر دور بزنیم تا بتوانیم ان ها را‬ ‫کمی ملموس کرده و نشان دهیم‪ .‬نمی گویم کار‬ ‫کمدی در کشــورهای دیگر خیلی اسان است‪.‬‬ ‫جاهای دیگر هم خیلی سخت است اما به هر حال‬ ‫نوع عقاید‪ ،‬ســلیقه ها و تفکرها کمی متفاوت با‬ ‫این جا است‪.‬‬ ‫این تغییر مســیر و انتخــاب «زخم‬ ‫کاری» و «یاغی» اگاهانه بوده یا بنا بر‬ ‫اتفاق رخ داد؟‬ ‫کام ً‬ ‫ال اگاهانه بود‪ .‬من قبل از کار در «زخم‬ ‫کاری»‪ ،‬چیزی حدود یک سال یا یک سال و نیم‬ ‫هیچ کاری نکردم‪ .‬تمام پیشنهادهای کاری را رد‬ ‫کردم‪ .‬بعد از این مدت همان چیزی را انتخاب‬ ‫کردم که دوست داشتم‪.‬‬ ‫یعنی کارهای قبلی تان را دوســت‬ ‫نداشتید؟‬ ‫شاید بتوانم بگویم پنجاه درصد انتخاب هایی‬ ‫را که می کردم دوســت نداشــتم‪ .‬ولی «زخم‬ ‫کاری» کاری بود که صددرصد دوست داشتم و‬ ‫به خاطرش خیلی صبر کردم‪.‬‬ ‫به این هم فکر کردید کــه در ادامه‪،‬‬ ‫مسیر خاصی را در پیش بگیرید؛ مث ً‬ ‫ال‬ ‫این که حجم بازی در اثار کمدی را کم‬ ‫کنید و به جایش بیشتر در نقش های‬ ‫جدی بازی کنید؟ یا ترجیح می دهید‬ ‫تعادلی وجود داشــته باشد؟ یا اص ً‬ ‫ال‬ ‫بستگی به پیشنهادهایی دارد که به‬ ‫شما می شود؟‬ ‫هم این تعادل را دوست دارم و هم بستگی‬ ‫به فیلمنامه هایی دارد که به دست من می رسد‪.‬‬ ‫به طور کلــی چــه معیارهایی برای‬ ‫انتخاب فیلم یا سریال دارید؟‬ ‫ک ً‬ ‫ال فیلمنامه خوب و قصه خوب را دوست‬ ‫دارم؛ چه کمدی و چه جدی‪ .‬وقتی فیلمنامه ای‬ ‫بخوانم که قصه و چفت وبســت درستی داشته‬ ‫باشد و داستانش داســتانی باشد که بتواند هم‬ ‫من بازیگر را مشغول‬ ‫ذهن مخاطب و هم ذهن ِ‬ ‫کند دوستش خواهم داشت‪ .‬وقتی فیلم‪ ،‬سریال‬ ‫یا تئاتری را می بینم و بعد از تمام شدن کار هنوز‬ ‫دارم به ان فکر می کنم‪ ،‬می فهمم که کار موفقی‬ ‫بوده است‪ .‬ک ً‬ ‫ال فیلم ها و متن هایی را دوست دارم‬ ‫وقتی اسم بازیگر‬ ‫روی یک نفر است‬ ‫به این معنی است‬ ‫که باید هر نقشی‬ ‫را بازی و تجربه‬ ‫کند‪ .‬اص ً‬ ‫ال بازیگری‬ ‫یعنی چالش‪ .‬وقتی‬ ‫این چالش را برای‬ ‫خودم نداشته باشم‪،‬‬ ‫بازیگری برایم معنا‬ ‫و مفهومی نخواهد‬ ‫داشت‪ .‬به خاطر‬ ‫اعتمادی که اقای‬ ‫مهدویان به من‬ ‫کرد خیلی مدیون‬ ‫او هستم‪« .‬زخم‬ ‫کاری» اتفاقی بود‬ ‫که به واسطه اش‬ ‫توانستم نشان دهم‬ ‫که کار جدی هم‬ ‫انجام داده ام‬ ‫که بعد از دیدن یا خواندن‪ ،‬به ان ها فکر کنم‪.‬‬ ‫وقتی درباره «یاغی» حرف می زنیم‪،‬‬ ‫نمی توانیم بحث طبقات اجتماعی را‬ ‫نادیده بگیریم‪ .‬بــا توجه به کارهای‬ ‫قبلی اقای کارت می دانیم که او طبقه‬ ‫محــروم و پایین دســت را به خوبی‬ ‫می شناسد‪ .‬می خواهم بدانم شناخت‬ ‫خود شما از طبقه ای که بازی می کردید‬ ‫در چه حد بوده و چقــدر با ان زندگی‬ ‫حاشیه نشینی اشــنا بودید؟ ایا قبل‬ ‫از این پیشــنهاد با این سبک زندگی‬ ‫اشنایی داشتید یا در موردش تحقیق‬ ‫کردید؟‬ ‫به طــور کلی بــا زندگی حاشیه نشــینی‬ ‫اشنایی زیادی دارم‪ .‬به خاطر شــغلی که دارم‬ ‫در لوکیشــن های مختلفی کار کــردم‪ .‬در این‬ ‫مسیر‪ ،‬جاهایی بودم که این قشر از ادم ها‪ ،‬این‬ ‫قشر بزرگ ابرومند‪ ،‬را دیدم‪ .‬متاسفانه این قشر‬ ‫در تمام اســتان های ما وجود دارد‪ .‬خیلی از ان‬ ‫ادم ها دارند با ابرو زندگــی می کنند و عده ای‬ ‫هم دیدگاهشــان فرق می کند و مسیری را در‬ ‫پیش گرفتند که یک انتخاب شــخصی است و‬ ‫به ما ربطی ندارد‪ .‬در این ســال ها خیلی از این‬ ‫ادم هــا را از نزدیک دیدم‪ .‬محلــه ای که در ان‬ ‫بزرگ شدم یک محله حاشیه نشــین نبود اما‬ ‫یکی از محالت متوســط به پایین شهر تهران‬ ‫بود‪ .‬در ان جا با بسیاری از ادم ها برخورد کردم‪.‬‬ ‫نوع زندگی ان ها را دیدم و یاد گرفتم‪ .‬این اتفاق‬ ‫‪47‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 47 ‫چهره ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪48‬‬ ‫روزی که در‬ ‫رابطه با کاراکتر علی‬ ‫کمپی با محمد کارت‬ ‫صحبت کردم به من‬ ‫گفت که نمی خواهد‬ ‫این ادم یک ادم‬ ‫بسیار درونی یا‬ ‫باتفکر باشد‪ .‬این جور‬ ‫ادم ها معموالً افراد‬ ‫چندان متفکری‬ ‫نیستند بلکه چون‬ ‫ماسک به چهره‬ ‫می زنند‪ ،‬دوست‬ ‫دارند هر کاری‬ ‫را که می خواهند‬ ‫حتماً انجام دهند و‬ ‫مخاطب شان‪ ،‬هر که‬ ‫باشد‪ ،‬ان را به صورت‬ ‫غلو شده ببیند تا‬ ‫باورش کند‪ .‬شاید‬ ‫کمبودی در ذهن‬ ‫این جور ادم ها وجود‬ ‫دارد که باعث شده‬ ‫به خودباوری نرسند‬ ‫و بنابراین دوست‬ ‫دارند ادم های دیگر‬ ‫ان ها را باور کنند‬ ‫حتی به نوعــی دیدگاه من را بــه زندگی تغییر‬ ‫داد‪ .‬به نظــر من محمد کارت در این ســریال و‬ ‫اکثر کارهای قبلی اش‪ ،‬نشان داده که این قشر‬ ‫از ادم ها‪ ،‬دغدغه هایشــان‪ ،‬روابط شان‪ ،‬نوع نگاه‬ ‫و تفکرشان را می شناسد‪ .‬حتی از نظر نوع نگاه‬ ‫بصری هم محمد کارت کام ً‬ ‫ال به کار واقف بود‪.‬‬ ‫به همین خاطر ان قدر روی این مسئله متمرکز‬ ‫بوده که کارهایش برای مخاطب کام ً‬ ‫ال باورپذیر‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫به طور کلی کارهــای محمد کارت به‬ ‫کیفیت بازی بازیگرانش معروف است‪.‬‬ ‫در مورد «یاغی» هم خیلی ها از بازی‬ ‫بازیگران تعریف کرده اند‪ .‬ایا کارت‬ ‫کار خاصی برای اماده سازی بازیگران‬ ‫انجام می دهد؟ چه تمرینات خاصی را‬ ‫در نظر می گیرد؟‬ ‫محمد کارت فکری برای موقعیتی که قرار‬ ‫است به تصویر بکشــد پس ذهن خود دارد و تا‬ ‫ان تصویر جلوی دوربینش ایجاد نشــود‪ ،‬از کار‬ ‫دســت برنمی دارد‪ .‬حاال گرفتن ان ســکانس‬ ‫می خواهد یک روز طول بکشــد یا ده روز‪ .‬این‬ ‫مســائل برای او مهم نیســت‪ .‬ان سکانس باید‬ ‫همان چیزی باشــد که خود محمد می خواهد‬ ‫و همان تصویری باشد که در ذهن خود دیده و‬ ‫حاال می خواهد مو به موی ان را جلوی دوربین‬ ‫اجرا کند‪ .‬فرقی نمی کند که طرف مقابلش بازیگر‬ ‫باشد یا فیلمبردار یا گروه طراحی صحنه یا گروه‬ ‫کارگردانی‪ .‬فکر می کنم یکی از نقاط قوت محمد‬ ‫کارت همین است‪.‬‬ ‫مشخصاً جنس بازی برون گرایانه ای‬ ‫که بــرای ایفای نقش علــی در نظر‬ ‫گرفته اید اگاهانه است‪ .‬حتی اغراقی‬ ‫که گاه ممکن است در بازی شما یا دیگر‬ ‫بازیگران به چشم بخورد یک انتخاب‬ ‫است و نه یک اتفاق‪ .‬این برون گرایی و‬ ‫شدت ان نتیجه برداشت شما از نقش‬ ‫است یا خواسته کارگردان؟‬ ‫به طور کلی نتیجه فکر هر دوی ما اســت‪.‬‬ ‫روزی که در رابطه با کاراکتر علی کمپی با محمد‬ ‫کارت صحبت کردم‪ ،‬چــون محمد فیلمنامه را‬ ‫خودش (همراه با اقای دوماری و اقای پورامیری)‬ ‫نوشته بود‪ ،‬خیلی به جزئیات این شخصیت فکر‬ ‫کرده بود‪ .‬خودش هم به من گفت که نمی خواهد‬ ‫این ادم یک ادم بســیار درونی یا باتفکر باشد‪.‬‬ ‫این جور ادم ها معموالً افــراد چندان متفکری‬ ‫نیستند بلکه چون ماســک به چهره می زنند‪،‬‬ ‫دوســت دارند هر کاری را که می خواهند حتماً‬ ‫انجام دهند و مخاطب شــان‪ ،‬هر که باشد‪ ،‬ان را‬ ‫به صورت غلو شــده ببیند تا باورش کند‪ .‬شاید‬ ‫کمبودی در ذهن این جور ادم ها وجود دارد که‬ ‫باعث شده به خودباوری نرسند و بنابراین دوست‬ ‫دارند ادم های دیگر ان ها را باور کنند‪ .‬بنابراین‬ ‫در بحث هایمان با محمــد کارت به این نتیجه‬ ‫رســیدیم که این کاراکتر باید برون گرا باشــد‪،‬‬ ‫بعضی جاها شــاید به ا ُ ِور اَکت نزدیک شود (هر‬ ‫چند تمام تالش مان را کردیم که به این مرحله‬ ‫نرسد) و بتوانیم ان را به شــکلی باورپذیر برای‬ صفحه 48 ‫مخاطب کار کنیم‪.‬‬ ‫یکی از نکاتی که در مــورد «یاغی»‬ ‫زیاد مورد بحث قرار گرفته‪ ،‬هماهنگی‬ ‫بازیگران و یکدســتی بازی ها است‪.‬‬ ‫این هماهنگــی در فرایند دورخوانی‬ ‫شــکل گرفت یا در حین کار؟ فرایند‬ ‫دورخوانی چقدر طول کشید؟‬ ‫تا جایی که خبر دارم و می دانم‪ ،‬فکر می کنم‬ ‫یک ماه و نیم الی دو ماه قبــل از فیلمبرداری‪،‬‬ ‫گروه هایی کــه در صحنه ها و لوکیشــن های‬ ‫مختلف قرار بود کار کنند‪ ،‬به صورت گروه به گروه‬ ‫می امدند و صحنه هــا را دورخوانی می کردند‪.‬‬ ‫به نظر من محمــد چیدمان بازیگــری را مثل‬ ‫موســیقی می بیند‪ .‬هر کدام از ان ها باید حول‬ ‫یک محور باشــند و یک نت جدا داشته باشند‬ ‫تا ریتمی را اجرا کنند کــه محمد می خواهد‪.‬‬ ‫در این راه کســی نباید فالش بزند و از نت خود‬ ‫خارج شود‪ .‬محمد به این قضیه پایبند است که‬ ‫کل بازیگران یکدست باشند و روی ن ُت حرکت‬ ‫کنند‪ .‬بنابراین این تمرین ها از حدود دو ماه قبل‬ ‫از فیلمبرداری شروع شده بود‪ .‬حتی قبل از رفتن‬ ‫جلوی دوربین هم خیلی سختگیرانه تر و با فکر‬ ‫بیشتر این تمرینات را انجام می دادیم‪.‬‬ ‫به نظرتان این که مهم ترین نقش های‬ ‫جدی تان در شبکه نمایش خانگی بوده‬ ‫را می توان صرفاً یک اتفاق دانست؟‬ ‫ایا می توان این نتیجــه را گرفت که‬ ‫پیشــنهادهای تلویزیونی نسبت به‬ ‫پیشنهادهای نمایش خانگی محدودتر‬ ‫یا کلیشه ای تر هستند؟‬ ‫نمی توانم لزوماً اســم کلیشــه ای روی ان‬ ‫بگذارم‪ .‬تلویزیون نگاهی دارد که شاید با سلیقه‬ ‫خیلی از بچه هایی کــه کار می کنند همخوانی‬ ‫نداشته باشــد‪ .‬اما از نظر من تلویزیون به خاطر‬ ‫تعدد مخاطبانش چاره دیگری ندارد‪ .‬تلویزیون‬ ‫رسانه ای اســت که با ‪ 80‬میلیون ادم و سلیقه‬ ‫متفاوت در ارتباط است‪ .‬حاال شاید برخی جاها‬ ‫سیستم مدیریت تلویزیون هم اشتباه کرده باشد‪.‬‬ ‫من خیلی موافق اســتفاده از عنوان کلیشه ای‬ ‫نیستم اما فکر می کنم گســتردگی قصه هایی‬ ‫که برای تلویزیون تصویب و برای ساخت اماده‬ ‫می شود نسبت به کارهای سینمایی و اثار شبکه‬ ‫نمایش خانگی کمتر اســت‪ .‬هــم بحث تعداد‬ ‫تماشــاگران وجود دارد و هم برخی از سالیق‬ ‫مدیریتی که شاید بعضی از ان ها درست باشد‬ ‫و بعضی دیگر از اســاس اشــکال داشته باشد‪.‬‬ ‫برای همین اســت که این اتفــاق در تلویزیون‬ ‫می افتد‪ .‬تلویزیون بر اساس تعداد تماشاگرش‬ ‫تصمیم می گیرد‪ .‬ان نگاه ممکن است از عباس‬ ‫جمشیدی فر انتظار داشته باشد‬ ‫که فقط کمدی کار‬ ‫کند یا فقط در یک سری از سریال ها بازی کند‬ ‫که قصه هایی شبیه به هم دارد‪ .‬حاال شما اسم‬ ‫کلیشه روی ان می گذارید‪ .‬ممکن است کسی‬ ‫دیگر اسم دیگری رویش بگذارد‪.‬‬ ‫اخر مخاطب که اســتعداد شما را در‬ ‫کارهای جدی ندیده است‪ .‬االن و بعد‬ ‫از «زخم کاری» و «یاغی» اســت که‬ ‫می تواند تصمیم بگیرد‪.‬‬ ‫بله‪ .‬ولــی اکثر مخاطبــان تلویزیون هنوز‬ ‫دوست دارند که بیشتر مرا در اثار کمدی ببینند‪.‬‬ ‫ولی من هیچ گاردی نسبت به تلویزیون ندارم‪.‬‬ ‫اوضاع تلویزیون را در شرایط فعلی‬ ‫چگونه می بینید؟‬ ‫خود من فرزند این تلویزیون هســتم‪ .‬اما‬ ‫واقعیت این اســت که اوضاع تلویزیون را اص ً‬ ‫ال‬ ‫خوب نمی بینم‪ .‬بــه نظر من بایــد در فعالیت‬ ‫تلویزیون‪ ،‬البته بر اســاس موازینــی که خود‬ ‫تلویزیون دارد‪ ،‬اصالحاتی انجام شــود‪ .‬ما االن‬ ‫تعدد رســانه داریم؛ نه تنها در کشور خودمان‬ ‫بلکه هر جای دیگر‪ .‬شــاید در همه جای دیگر‬ ‫دنیا‪ ،‬رسانه ملی ان کشــور االن دچار رقابت با‬ ‫رســانه های دیگر باشــد‪ .‬وقتی تعدد رسانه ای‬ ‫داریم‪ ،‬پس به ایــن نتیجه رســیده ایم که هر‬ ‫مخاطبی بر اساس سلیقه خودش دارد رسانه ای‬ ‫را دنبال می کند‪ .‬بنابراین خود ما هم باید از نظر‬ ‫کیفی‪ ،‬از نظر فیلمنامــه ای‪ ،‬از نظر قصه گویی و‬ ‫نوع تفکرمان نسبت به سریال سازی ها و اساساً‬ ‫سیستم نمایشــی‪ ،‬تغییراتی در خود بدهیم تا‬ ‫تلویزیون هم حرفی برای گفتن داشــته باشد‪.‬‬ ‫هنوز هم هیچ رســانه ای این قدرت را ندارد که‬ ‫مانند تلویزیون با مخاطب خــود ارتباط برقرار‬ ‫کند‪ .‬تلویزیون در راس این طبقه بندی قرار دارد‪.‬‬ ‫اما اگر تلویزیون بخواهد نــگاه کیفی خود را بر‬ ‫اساس نگاه این سال ها ادامه دهد‪ ،‬قطعاً مخاطبان‬ ‫خود را از دست خواهد داد‪ .‬چون دیگر نمی تواند‬ ‫رقابتی با تمام رسانه هایی داشته باشد که االن‬ ‫دارند تولید محتوا‬ ‫به طور کلی با‬ ‫زندگی حاشیه نشینی‬ ‫اشنایی زیادی دارم‪.‬‬ ‫به خاطر شغلی که‬ ‫دارم در لوکیشن های‬ ‫مختلفی کار کردم‪ .‬در‬ ‫این مسیر‪ ،‬جاهایی‬ ‫بودم که این قشر‬ ‫از ادم ها‪ ،‬این قشر‬ ‫بزرگ ابرومند‪ ،‬را‬ ‫دیدم‬ ‫خود من فرزند‬ ‫این تلویزیون هستم‪.‬‬ ‫اما واقعیت این است‬ ‫که اوضاع تلویزیون‬ ‫را اص ً‬ ‫ال خوب‬ ‫نمی بینم‪ .‬به نظر‬ ‫من باید در فعالیت‬ ‫تلویزیون‪ ،‬البته بر‬ ‫اساس موازینی که‬ ‫خود تلویزیون دارد‪،‬‬ ‫اصالحاتی انجام‬ ‫شود‬ ‫می کننــد‪ .‬االن از اینســتاگرام و روبیکا گرفته‬ ‫تا فیلیمو و نماوا دارنــد تولید محتوا می کنند؛‬ ‫تلویزیون هم همین طور‪ .‬تلویزیون سالیق خاص‬ ‫خود را دارد و بر اساس همان سلیقه تولید محتوا‬ ‫می کند اما یک سری از رسانه های دیگر دارند بر‬ ‫اساس سلیقه مخاطب کار می کنند‪ .‬این دو با هم‬ ‫خیلی فرق دارند‪ .‬االن این همه شبکه تلویزیونی‬ ‫من مخاطب تلویزیون شاید دوست‬ ‫وجود دارد‪ِ .‬‬ ‫نداشته باشــم زیاد وارد‪ ،‬مث ً‬ ‫ال‪ ،‬مسائل ورزشی‬ ‫شوم و به جایش دوست داشته باشم شبکه چهار‬ ‫را ببینم‪ .‬ان شــبکه را می بینم و کِیف می کنم‪.‬‬ ‫پس وقتی تعدد شبکه ای داشته باشم‪ ،‬می توانم‬ ‫مثل تمام رسانه های دنیا بر اساس هر سلیقه ای‬ ‫کار تولید کنم‪ .‬این کام ً‬ ‫ال طبیعی است‪ .‬من هیچ‬ ‫تجربه ای در مدیریت ندارم اما بر اساس چیزی‬ ‫که می بینم‪ ،‬اگر تلویزیون بر این مبنا جلو برود‬ ‫موفق خواهد شد وگرنه مشکل پیدا خواهد کرد‪.‬‬ ‫علی رغم این که جایــگاه بازیگری‬ ‫شــما در دو ســال اخیر دستخوش‬ ‫تغییر جدی شــده ولی هنوز به بازی‬ ‫در نقش های طنز هم ادامه می دهید‬ ‫که یکی از اخریــن نمونه هایش هم‬ ‫سریال «خوشنام» بود‪ .‬نگران نیستید‬ ‫که ادامه حضور در ســریال هایی که‬ ‫جنس طنزشان نزدیک به یک سری از‬ ‫بازی های قبلی تان است‪ ،‬باورپذیری‬ ‫حضور شما در نقش های جدی را نزد‬ ‫مخاطب با مشکل مواجه کند؟‬ ‫نه‪ .‬االن در کل ســینمای دنیا و اص ً‬ ‫ال در کل‬ ‫سیستم رسانه ای جهان‪ ،‬وقتی بازیگری نقشی‬ ‫را در یک سریال تلویزیونی بازی می کند‪ ،‬ممکن‬ ‫است از گوشه وکنار همان نقش در جای دیگری‬ ‫هم استفاده کند‪ .‬من که نمی توانم ماهیت خودم‬ ‫را به عنوان عباس جمشیدی فر ک ً‬ ‫ال تغییر دهم‪ .‬در‬ ‫کار دیگری ممکن است موقعیت های جدیدی‬ ‫برایم پیدا شود یا یک کاراکتر دیگر‪ ،‬شاخصه های‬ ‫دیگری داشته باشد اما شاید بعضی از شاخصه های‬ ‫کارهای قبلی هم در کار جدید گنجانده شــود‪.‬‬ ‫بنابراین نه‪ .‬اص ً‬ ‫ال در مورد کار کمدی نگران نیستم‪.‬‬ ‫چون به هر حال نیاز جامعه کار کمدی است‪ .‬کار‬ ‫کمدی باید برای یک جامعه ساخته شود‪ .‬مردم به‬ ‫خنده نیاز دارند‪ .‬اگر این اتفاق رخ ندهد به نظرم‬ ‫سنگ روی سنگ بند نخواهد شد‪.‬‬ ‫بنابرایــن بــر اســاس ایــن نیــاز و این‬ ‫دوست داشتن و بر اساس رسالت و نوع نگاه هر‬ ‫ادمی به مخاطبانش و احترامی که برای ان ها‬ ‫قائل است‪ ،‬نمی تواند بگوید که دیگر کمدی کار‬ ‫نخواهد کرد‪ .‬همان طور که اشاره کردم‪ ،‬ممکن‬ ‫است بر اساس برخی مســائلی که داریم‪ ،‬یک‬ ‫سری از قصه ها‪ ،‬بعضی جاها (نه به طور کامل)‬ ‫شبیه به هم باشند‪ .‬شما نمی توانید بگویید که‬ ‫دیگر ان را انجام نخواهــی داد‪ .‬چون مخاطب‬ ‫تو ان را دوســت دارد و نمی توانــی ان را انجام‬ ‫ندهی‪ .‬عباس جمشیدی فر را همان مخاطبان به‬ ‫عباس جمشیدی فر تبدیل می کنند‪ .‬پس من‪،‬‬ ‫همان طور که دارم از مخاطبانم احترام می بینم‪،‬‬ ‫باید به ان ها احترام هم بگذارم‪.‬‬ ‫‪49‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 49 ‫زیر ذره بین‬ ‫از زیر زمین تا بام تهران؛ از پدیده تا ستاره‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪50‬‬ ‫نگاهی به بازی های سریال «یاغی»‬ ‫محسن شرف الدین‬ ‫بعد از هشت قسمتی که در زمان نگارش این‬ ‫یادداشت از پخش سریال «یاغی» به کارگردانی‬ ‫محمد کارت می گذرد رفته رفته می توان به مسیر‬ ‫کلی داستان پی برد و محتوای مورد نظر سازندگان‬ ‫اثر را تشخیص داد‪ .‬هر چند که همچنان با پخش‬ ‫قســمت های تازه کاراکترهایی به قصه اضافه‬ ‫می شوند که رازالود بودن ماجرای «یاغی» را حفظ‬ ‫کرده و تعلیق روایی ان را باال می برند‪.‬‬ ‫رویاسازی و رویاپردازی و جنگ برای پیروزی‬ ‫و ســخن گفتن از امید و رهایی در مجموعه های‬ ‫اخیر شبکه خانگی و حتی اثار سینمایی کشور‬ ‫تقریب ًا نایاب شده است‪ .‬طبیعت ًا این تاثیری ست که‬ ‫سینما از جامعه گرفته و ترجیح داده بیشتر از هر‬ ‫چیزی‪ ،‬نقد صریح و بی پروا را درباره اینده نامعلوم‬ ‫و تلخ مردمانش هدف قرار دهد (البته روی سخن‬ ‫ما با سینمای جدی و اجتماعی کشور است)‪ .‬اما به‬ ‫نظر می رسد سریال «یاغی»‪ ،‬حداقل تا اینجای‬ ‫کار‪ ،‬در مسیر جنگ برای رویای یک جوان مستعد‬ ‫و باهوش‪ ،‬با رویکردی انســانی و اخالقی هدفی‬ ‫تازه و متفاوت را در پیش گرفته است‪ .‬باید ببینیم‬ ‫ایا این مجموعه حقیقت ًا قرار است یک قهرمان‬ ‫مبارز و موفق را در رگبار مصیبت ها به سر منزل‬ ‫مقصود برساند یا در ادامه مسیر سریال با چالش ها‬ ‫و اتفاق های تازه به سمت وســویی دیگر خواهد‬ ‫رفت‪ .‬پس شاید هنوز برای قضاوت در مورد کلیت‬ ‫مجموعه «یاغی» زود باشد و نتوان نظر نهایی را‬ ‫درباره کیفیت این اثر ابراز داشت‪ .‬ولی با این حال‬ ‫چیزی که از همان قسمت های ابتدایی مشهود‬ ‫بوده‪ ،‬یک دستی و کیفیت باالی بازی بازیگران‬ ‫سریال «یاغی» اســت؛ چه ستاره ها و بازیگران‬ ‫باتجربه ای که در باالترین سطح ظاهر شده اند و‬ ‫چه جوان ها و پدیده هایی که برای اولین بار تجربه‬ ‫درخشش در یک مجموعه پر مخاطب را پشت‬ ‫سر می گذارند‪.‬‬ ‫سریال «یاغی» به کارگردانی محمد کارت در‬ ‫ادامه فیلم «شنای پروانه» به طبقه ای می پردازد‬ ‫که گرفتار جبر جغرافیایی‪ ،‬و خانواده و دوستان‬ ‫و اطرافیانی هســتند که هر کدام به جای یاری‬ ‫رساندن به موانع جدی در مسیر زندگی تبدیل‬ ‫می شوند‪« .‬یاغی» مسیر بســیار دقیق و گام به‬ ‫گامی را در پرداخت یک قصه اجتماعی پیموده‬ ‫و توانســته با معرفی قهرمان و ضد قهرمان های‬ ‫شناسنامه دار‪ ،‬شخصیت های تاثیرگذاری را بسازد‬ ‫که احتماالً در ادامه داستان مواجهه و برخورد های‬ ‫جذاب و پرکششــی را در برابر یکدیگر تجربه‬ ‫خواهند کرد‪ .‬چنین پرداختی فضای مناســبی‬ ‫را برای بازیگران مهیا کرده تــا اکثرا ً با اجرایی‬ ‫برون گرا و احساســی‪ ،‬توانایی خود را در ایفای‬ ‫نقش های نزدیک به تیپ به رخ بکشند‪ .‬در این‬ ‫یادداشت تالش کرده ایم از منظر کیفیت بازیگری‬ ‫سریال «یاغی»‪ ،‬نگاهی به این مجموعه و ستاره ها‬ ‫و پدیده هایش داشــته باشــیم و البته بهترین‬ ‫بازیگرانی که تا این جای کار در این سریال خوش‬ ‫درخشیده اند را معرفی کنیم‪.‬‬ صفحه 50 ‫ستاره‪ :‬پارسا پیروزفر‬ ‫بحث جالب فضای مجازی در یکی دو ماه‬ ‫گذشته جدال بر سر این مسئله بوده که پارسا‬ ‫پیروزفر بازیگر بهتری ست یا استایل و چهره‬ ‫و کاریزمایش باعــث جلب توجه مخاطب و‬ ‫محبوبیتش شده است‪ .‬برای رسیدن به پاسخ‬ ‫این پرسش باید به سابقه کاری این بازیگر‬ ‫گزیده کار مراجعه کنیم‪ .‬پارسا پیروزفر در‬ ‫ســریال های معدود تلویزیونی اش‪ ،‬از «در‬ ‫پناه تو» به عنوان اولین پروژه ای که در ان‬ ‫به شهرت رســید گرفته تا «سفر سبز» و‬ ‫«در چشم باد»‪ ،‬همیشه در باالترین سطح‬ ‫ظاهر شد و مورد اســتقبال قرار گرفت‪ .‬او‬ ‫اثار سینمایی ســطح باالیی را با تعدادی از‬ ‫بهترین فیلمسازان کشور در کارنامه دارد‪:‬‬ ‫از «ضیافت» و «مرســدس» و «اعتراض» با‬ ‫مسعود کیمیایی گرفته تا «پری» و «مهمان‬ ‫مامان» با داریوش مهرجویی؛ از اثار برگزیده‬ ‫تاریخ ســینمای ایران چون «اشک سرما»‬ ‫و «اینجا بدون من» گرفته تــا فیلم های با‬ ‫اعتباری چون «شیدا»‪« ،‬اسب حیوان نجیبی‬ ‫است» و «تی تی»‪ .‬بازیگری که چه وقتی به‬ ‫عنوان جوان خو ش تیپ عاشق پیشه روی‬ ‫پرده سینما ظاهر شد خوش درخشید و چه‬ ‫زمانی که در نقش یک معتاد یا ســرباز صفر‬ ‫مرزی و کالهبردار حرفه ای نگاه ها را به خود‬ ‫خیره کرد‪.‬‬ ‫این هفته ها به دلیل بازی پارسا پیروزفر‬ ‫در ســریال «یاغی» و نقش پرچالشی که با‬ ‫کاراکتر دوگانه و خاکستری در این مجموعه‬ ‫به عهده گرفته‪ ،‬و همچنین اکران فیلم هایی‬ ‫چون «مجبوریم» و «تی تی»‪ ،‬پس از سال ها‪،‬‬ ‫با ترافیک کاری از سوی این بازیگر مواجه‬ ‫هستیم‪ .‬امری که موجب شده تا نام پارسا‬ ‫پیروزفر در فضای مجازی وایرال شــده و‬ ‫تصاویر و ویدیوهایی از ســکانس هایش‬ ‫دست به دست بچرخد‪ .‬در این میان پارسا‬ ‫پیروزفر بی شک یکی از برترین باز ی های‬ ‫سریال «یاغی» را ارائه داده و وایرال شدن‬ ‫چند تک گویی انگیزشی او در این مجموعه‬ ‫میان کاربران ایرانی اینستاگرام گواهی بر‬ ‫استقبال گســترده و محبوبیت روز افزون‬ ‫این ستاره با سابقه ســینمای ایران است؛‬ ‫بازیگری که در «یاغی» ثابــت می کند با‬ ‫ورود به مرحله بازی در نقش شخصیت های‬ ‫میان سال باید شاهد اوج مجددی در کارنامه‬ ‫حرفه ای او باشیم‪.‬‬ ‫پدیده‪ :‬ابان عسگری‬ ‫همانطور که گفتیم سریال «یاغی» عالوه‬ ‫بر درخشش بازیگران مطرح‪ ،‬محفلی برای‬ ‫معرفی چند بازیگر کم تر شناخته شده نیز‬ ‫بوده است‪ .‬ابان عســگری با اینکه پیش از‬ ‫این ســابقه حضور در چند فیلم و سریال را‬ ‫داشته اما بی شک با سریال «یاغی» به اوج‬ ‫حرفه خود رسیده و مهم ترین نقش افرینی‬ ‫کارنامه اش را ارائه داده است‪.‬‬ ‫لطافت غرورامیز عاطی که گاهی با مهر به‬ ‫تنها برادرش همراه می شود و گاهی با خشم‬ ‫برای دفاع از او طغیان می کند‪ ،‬از این کاراکتر‬ ‫یک شمایل ویژه و به یادماندنی در «یاغی»‬ ‫ساخته است‪ .‬ابان عسگری بازیگر این نقش‪،‬‬ ‫نمونه سینماگری است که پله پله و مرحله‬ ‫به مرحله در ســینما رشد یافته و صبوری و‬ ‫همراهی اش با محمد کارت در اثاری چون‬ ‫«شنای پروانه» و «بچه خور»‪ ،‬به محصولی پر‬ ‫مخاطب و موفق چون «یاغی» رسیده است‪.‬‬ ‫یک بازی کام ً‬ ‫ال ذاتی با کمترین جلوه گری و‬ ‫البته تفاوتی قابل تاکید در عین سادگی‪ ...‬او‬ ‫خواهرانگی دلپذیر ایرانی را از طبقه سنتی‬ ‫گرفته و با فرهنگ متفاوت یک موسیقی دان‬ ‫زبردست و احتماالً روشنفکر تلفیق کرده و‬ ‫به کاراکتری رســیده که در عین جسارت و‬ ‫شجاعت‪ ،‬زنانگی پر احساس و گاهی غم انگیز‬ ‫را نمایندگی می کند‪.‬‬ ‫ستاره‪ :‬طناز طباطبایی‬ ‫قطع ًا یکــی از کنجکاوی برانگیزترین‬ ‫شخصیت های سریال «یاغی» در قسمت های‬ ‫ابتدایی این مجموعــه‪ ،‬کاراکتر طال با بازی‬ ‫طناز طباطبایی بوده اســت‪ .‬سکانس ورود‬ ‫این شخصیت به سریال با ان شمایل خاص‬ ‫و پوشــش متفاوت‪ ،‬موهای طالیی و لحنی‬ ‫قدرت طلبانه در همان ابتــدا ثابت کرد که‬ ‫با یک شــخصیت زن ضد کلیشه با جریان‬ ‫شاید هنوز برای‬ ‫قضاوت در مورد کلیت‬ ‫مجموعه «یاغی»‬ ‫زود باشد و نتوان‬ ‫نظر نهایی را درباره‬ ‫کیفیت این اثر ابراز‬ ‫داشت‪ .‬ولی با این‬ ‫حال چیزی که از‬ ‫همان قسمت های‬ ‫ابتدایی مشهود بوده‪،‬‬ ‫یک دستی و کیفیت‬ ‫باالی بازی بازیگران‬ ‫سریال یاغی است؛‬ ‫چه ستاره ها و‬ ‫بازیگران باتجربه ای‬ ‫که در باالترین سطح‬ ‫ظاهر شده اند و چه‬ ‫جوان ها و پدیده هایی‬ ‫که برای اولین بار‬ ‫تجربه درخشش‬ ‫در یک مجموعه پر‬ ‫مخاطب را پشت سر‬ ‫می گذارند‬ ‫اصلی داستان سرایی ایرانی مواجه هستیم‪.‬‬ ‫رازالودگی کاراکتر طال در همین چند قسمتی‬ ‫که تا اینجا در داستان حضور داشته او را هم‬ ‫دختری دلسوز و عاشق پیشه تصویر کرده و‬ ‫هم زنی قدرتمند با پنهان کاری ها‪ ،‬دروغ ها‬ ‫و هوش ذاتی که می تواند دست به هر کاری‬ ‫بزند‪ .‬از سویی زوج طناز طباطبایی و پارسا‬ ‫پیروزفر‪ ،‬که از همان ابتدای انتشار خبر تولید‬ ‫«یاغی»‪ ،‬یکــی از ابزارهای اصلی تبلیغاتی‬ ‫مجموعه به حســاب می امد‪ ،‬حاال با اجرای‬ ‫درست و به اندازه این دو بازیگر‪ ،‬کنجکاوی ها‬ ‫نسبت به دنبال کردن این سریال را به شدت‬ ‫افزایش داده است‪ .‬ان چه می تواند حضور این‬ ‫دو بازیگر را جذاب تر کند توانایی هر دو برای‬ ‫ایفای نقش شخصیت هایی دوگانه و بر لب تیغ‬ ‫است؛ طوری که مخاطب تا لحظه اخر متوجه‬ ‫نشود که با یک فرشته نجات بخش طرف شده‬ ‫یا سر و کارش با مافیای متصل به مراکز ثروت‬ ‫و قدرت بوده است‪ .‬اگر برای این دو بازیگر در‬ ‫نقش های طال و بهمن‪ ،‬قصه ای درخور توجه و‬ ‫بدون باگ های معمول فیلمنامه های ایرانی‬ ‫تدارک دیده شده باشــد‪ ،‬احتماالً با یکی از‬ ‫به یادماندنی ترین زوج های تاریخ شــبکه‬ ‫نمایش خانگی مواجه خواهیم شــد‪ .‬طناز‬ ‫طباطبایی که نقش های دشوار و به یادماندنی‬ ‫در ســینمای ایران بر عهده داشته انگار با‬ ‫سریال «یاغی» معرفی مجددی برای مخاطب‬ ‫متفاوت و انبوه شبکه نمایش خانگی داشته و‬ ‫تنها رشد چهار برابری دنبال کنندگان پیج‬ ‫اینستاگرامش گواهی بر این مسئله است‪.‬‬ ‫پدیده‪ :‬الیکا ناصری‬ ‫بازیگــران جوان متعددی با ســریال‬ ‫«یاغی» به دنیای بازیگری معرفی شده اند‪.‬‬ ‫احتماالً پیش از همه نام الیکا ناصری به ذهن‬ ‫می رسد که در نقش ابرا‪ ،‬عشق یگانه جاوید‪،‬‬ ‫توانست با همین حضور مختصر تا اینجای کار‬ ‫نگاه ها را به سوی خود جلب کند‪ .‬بازیگری با‬ ‫میمیک و گویشی منحصر به فرد که خیلی زود‬ ‫معصومیت و صمیمیتش در ایفای نقش ابرا‬ ‫برای مخاطبان سریال «یاغی» به یک ویژگی‬ ‫خاص تبدیل شــد و او در دل مخاطبان این‬ ‫سریال جا باز کرد‪ .‬این بازیگر دهه هشتادی و‬ ‫بسیار جوان که پیش از این هم سابقه حضور‬ ‫کوتاهی در اثار سینمایی را داشت‪ ،‬احتماالً با‬ ‫درخشش در سریال «یاغی» مسیر جدی تر‬ ‫و پرچالشــی را در حرفه بازیگری در پیش‬ ‫‪51‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 51 ‫زیر ذره بین‬ ‫خواهد گرفت‪ .‬از اینده و مسیر سریال اطالعی‬ ‫نداریم ولی بر اساس منابع اقتباس احتماالً در‬ ‫قسمت های اتی شاهد حضور بیشتر الیکا‬ ‫ناصری در ســریال «یاغی» خواهیم بود؛‬ ‫موقعیت ویژ ه ای برای بازیگری مستعد که‬ ‫باید قدرش را بداند‪.‬‬ ‫مسیر قهرمانی از انگیزه های اصلی ما و اکثر‬ ‫مخاطبان سریال «یاغی» برای پیگیری این‬ ‫مجموعه خواهد بود‪.‬‬ ‫پدیده‪ :‬عباس جمشیدی فر‬ ‫ستاره‪ :‬علی شادمان‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪52‬‬ ‫علی شــادمان در نقش جاوید سریال‬ ‫«یاغی» گام اخر در پرشی که به سوی ستاره‬ ‫شدن در سینمای ایران اغاز کرده بود را به‬ ‫سرانجام رسانده اســت‪ .‬اکنون می توان از‬ ‫علی شادمان به عنوان یکی از محبوب ترین‬ ‫بازیگران جوان این سینما نام برد؛ بازیگری‬ ‫که در عین جوانی کوله باری از تجربه را نیز به‬ ‫دوش می کشد و اثار متنوع و شخصیت های‬ ‫گوناگونی را در کارنامه خود به ثبت رسانده‬ ‫است‪ :‬کارنامه ای که اگر به فرازهای ان نگاهی‬ ‫بیاندازیم‪ ،‬قطع ًا اغازش با فیلم به یادماندنی‬ ‫«میم مثل مادر» خواهد بود و اخرین تصویر‬ ‫جذابی که تا قبل از «یاغی» از این بازیگر در‬ ‫شبکه نمایش خانگی دیده شد حضور او در‬ ‫سریال پرمخاطب «می خواهم زنده بمانم»‬ ‫به کارگردانی شــهرام شاه حسینی است؛‬ ‫سریالی که سال گذشته پخش شد و سکوی‬ ‫پرتابی دیگر در کارنامه این بازیگر محسوب‬ ‫می شــد‪ .‬یا در ادامه می توانیم از ســریال‬ ‫«کیمیا» نام ببریم که در کارنامه علی شادمان‬ ‫به نوعی شروع درخشش یا اغاز دوران بلوغ‬ ‫بازیگریش به حســاب می اید؛ بلوغی که با‬ ‫فیلم هایی چون «جان دار» و «مردن در اب‬ ‫مطهر» به کمال رســید و این بازیگر را برای‬ ‫درخشش در نقش اول مجموعه ای پر هزینه و‬ ‫جذاب چون «یاغی» ابدیده کرد‪.‬‬ ‫علی شــادمان این روزها در شــمایل‬ ‫جاوید‪ ،‬پسر فقیر و دوست داشتنی «یاغی»‬ ‫معصومیت و خشونت را به گونه ای پیوند زده‬ ‫که قطع ًا تماشایش برای جماعتی که با این‬ ‫طبقه از نزدیک اشنا هستند بسیار باورپذیر‬ ‫و تحسین برانگیز خواهد بود‪ .‬او در دومین‬ ‫همکاری با محمــد کارت پس از نقش کوتاه‬ ‫و متفاوتش در فیلم «شنای پروانه» امده تا‬ ‫نقش اصلی یک درام اجتماعی پرچالش را‬ ‫بر عهده بگیرد و سفر قهرمانی یک نوجوان‬ ‫رویاپرداز و عاشق پیشه را اغاز کند‪ .‬بی شک‬ ‫تماشــای این کاراکتر دوست داشــتنی و‬ ‫شیرین و دانســتن عاقبت این عشق و این‬ ‫شاید عجیب باشد در حالی که دو پدیده‬ ‫قبلی که از سریال «یاغی» معرفی کردیم‪،‬‬ ‫هر دو بازیگران کمتر شناخته شده و جوانی‬ ‫بودند که تازه با سریال «یاغی» درخشیدند‬ ‫حاال از نام شناخته شــد ه ای چون عباس‬ ‫جمشــیدی فر به عنوان یک پدیده در این‬ ‫محموعه نام ببریم‪ .‬احتماالً این سوال پیش‬ ‫می اید که چگونه نام او پس از حدود بیست‬ ‫سال ســابقه بازیگری در این بخش معرفی‬ ‫می شود‪ .‬اگر به کارنامه این بازیگر با سابقه‬ ‫توجه داشته باشــید قطع ًا متوجه دلیل این‬ ‫انتخاب خواهید شد‪ .‬بازیگری که سال های‬ ‫ســال در نقش های کمدی فرعی و اخیرا ً در‬ ‫نقش های اصلی سریال های طنز تلویزیونی‬ ‫شناخته شده بود و حاال در یک نقش متفاوت‬ ‫و عجیب در سریال «یاغی» درخشیده است‪.‬‬ ‫نقشی که می توان گفت یک تحول جدی در‬ ‫مسیر حرفه ای این بازیگر است‪ .‬قطع ًا باید‬ ‫بخشی از ارزش و اعتبار کار او را به شجاعت‬ ‫و جسارت محمد کارت برای در اختیار قرار‬ ‫دادن چنین فضایی به چنین بازیگر توانایی‬ ‫که سا ل ها مورد بی توجهی قرار گرفته بود‬ ‫اعطا کرد‪ .‬عباس جمشیدی فر چه در شمایل‬ ‫پارسا پیروزفر‬ ‫بی شک یکی از‬ ‫برترین بازی های‬ ‫سریال «یاغی» را‬ ‫ارائه داده و وایرال‬ ‫شدن چند تک گویی‬ ‫انگیزشی او در‬ ‫این مجموعه میان‬ ‫کاربران ایرانی‬ ‫اینستاگرام گواهی‬ ‫بر استقبال گسترده‬ ‫و محبوبیت روز‬ ‫افزون این ستاره با‬ ‫سابقه سینمای ایران‬ ‫است؛ بازیگری که‬ ‫در «یاغی» ثابت‬ ‫می کند با ورود به‬ ‫مرحله بازی در‬ ‫نقش شخصیت های‬ ‫میان سال باید شاهد‬ ‫اوج مجددی در‬ ‫کارنامه حرفه ای او‬ ‫باشیم‬ ‫و چه در نوع بازی همه مخاطبان «یاغی» را‬ ‫غافلگیر می کند‪ .‬انــگار پیش از این ما هیچ‬ ‫شناختی از چنین بازیگری نداشتیم؛ مسیری‬ ‫که او با ســریال «زخم کاری» اغاز کرد تا از‬ ‫فضای کمدی اشنایی که در ان تجربه و سابقه‬ ‫و توانایی دارد فاصله بگیرد و حاال با سریال‬ ‫«یاغی» به کیفیتی در اجرا رسیده که مورد‬ ‫توجه و تحسین اغلب مخاطبان و منتقدان‬ ‫قرار گرفته است‪.‬‬ ‫و باالخره‪ :‬امیر جعفری‬ ‫در طول بیست سال فعالیت هنری امیر‬ ‫جعفری در سینما و تلویزیون‪ ،‬چه ان زمان‬ ‫که تنها به عنوان یک کمدین شناخته می شد‬ ‫و چه بعدها که به عنوان یک بازیگر کارهای‬ ‫درام و جدی تبحر خود را نشــان داد‪ ،‬هیچ‬ ‫وقت به یاد نداریم که او نقشــی را پایین تر‬ ‫از حد متوسط اجرا کرده باشد‪ .‬او به معنای‬ ‫واقعی کلمه به عنوان یــک بازیگر کاربلد و‬ ‫استاندارد در سینمای ایران شناخته می شود‪.‬‬ ‫اما به جرئت می توان گفت امیر جعفری در‬ ‫سریال «یاغی» از همه ابعاد تکنیکی ترین و‬ ‫به نوعی برترین بازی مجموعه را در ‪ ۱۰‬قسمت‬ ‫ابتدایی ان ارائه داده اســت؛ در سریالی که‬ ‫وقتی قرار است درمورد بازیگران منتخب‬ ‫ان بنویســیم نمی توان به کمتر از ‪ ۷‬الی ‪۸‬‬ ‫گزینه رضایت داد‪ .‬امیــر جعفری دیگر به‬ ‫مرحله استادی در خلق کاراکتر رسیده‪ .‬بازی‬ ‫همزمان او در دو نقش متفاوت سریال های‬ ‫«جیران» و «یاغی» اثبات این ادعاست‪ .‬او‬ ‫بازیگری ست که وقتی قرار است ضد قهرمان‬ ‫زالو صفت سریال «یاغی» را به تصویر بکشد‬ ‫با چنان تبحر و جزئیاتی شخصیت را طراحی‬ ‫می کند که انگار ســال ها در ان مخروبه پر‬ ‫از زباله زندگی کرده و سال هاســت خون‬ ‫نوجوانان مستعدی چون جاوید را می مکد‪.‬‬ ‫امیر جعفری در ســریال «یاغی» به معنای‬ ‫واقعی صحنه را مال خود می کند و در عین‬ ‫منفور بودن کاراکتر‪ ،‬شیرینی و طراوتی به‬ ‫نقش خود می بخشد که تماشایش را دلپذیر‬ ‫و جذاب می کند‪ .‬اگر «یاغی» را ندیده یا قصد‬ ‫ندارید ببینید‪ ،‬پیشنهاد ما این است تنها چند‬ ‫قسمت ابتدایی این مجموعه را برای تماشای‬ ‫بهترین یا حداقل یکی از بهترین بازی های‬ ‫سال‪ ،‬بهترین بازی سریال «یاغی» و شاید‬ ‫بهترین نقش افرینــی کارنامه هنری امیر‬ ‫جعفری‪ ،‬ببینید‪.‬‬ صفحه 52 ‫پوشیـده در غبـار ابهـام‬ ‫چرا ناصرالدین شاه نزد فیلمسازان ایرانی محبوب است؟‬ ‫‪53‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 53 ‫زیر ذره بین‬ ‫ابراهیم تبار‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪54‬‬ ‫ان چه که سلطان‬ ‫صاحب قران را از‬ ‫اخالف و اسالفش‬ ‫به نوعی متمایز‬ ‫می کند‪ ،‬اهل هنر‬ ‫بودن این پادشاه‬ ‫قجری است‪.‬‬ ‫ناصرالدین شاه‬ ‫عالقه ویژه ای به‬ ‫هنر داشت‪ .‬نقاشی‬ ‫می کرد‪ ،‬خطاطی‬ ‫می کرد‪ ،‬ساز‬ ‫می نواخت‪ ،‬به نمایش‬ ‫و تعزیه عالقه داشت‬ ‫و عکاسی می کرد‪.‬‬ ‫این بسته جذاب‬ ‫فرهنگی هر کسی‬ ‫را متقاعد می کند‬ ‫که زندگی این شاه‬ ‫هنرپرور را به رشته‬ ‫تحریر و تصویر‬ ‫دربیاورد‬ ‫ساخت فیلم و سریال های مرتبط با تاریخ‬ ‫و مبتنی بر تحوالت و اتفاق های سیاســی و‬ ‫اجتماعی مربوط به یک دوره تاریخی از دسته‬ ‫محصوالت تصویری پرطرفداری است که چه‬ ‫در ســینمای ایران و چه در سینمای جهان‬ ‫همواره با اســتقبال خوبی مواجه بوده است‪.‬‬ ‫در ایران هم ژانر تاریخی از ژانرهای پرطرفدار‬ ‫اســت که همواره مورد توجــه مخاطبان و‬ ‫فیلم ســازان بوده اما با توجه بــه مقتضیات‬ ‫مختلف فیلم ســازی و محدودیت های فنی‬ ‫و خــط قرمزهــای متعدد‪ ،‬ســاخت ان ها با‬ ‫چالش هــای فراوانی مواجه بوده اســت‪ .‬این‬ ‫ســریال ها گاهی مبتنی بر وجه تاریخ نگارانه‬ ‫و براساس مســتندات تاریخی شکل گرفته و‬ ‫گاهی تنها با دســت مایه قراردادن یک دوره‬ ‫تاریخی و وام گرفتن از اوضاع و احوال سیاسی و‬ ‫اجتماعی ان دوره‪ ،‬داستانی را بر بستر تاریخی‬ ‫موردنظر شکل داده که مابه ازای خارجی واقعی‬ ‫نداشته و از خیال فیلمنامه نویس برامده است‪.‬‬ ‫بک لحظه چشــمان خود را ببندید و به‬ ‫شمایل پادشاهان در سینما و تلویزیون ایران‬ ‫فکر کنید‪ .‬اولین تصویری که به ذهن شــما‬ ‫خطور می کند‪ ،‬تصویر کیســت؟ قطع قریب‬ ‫به یقین می تــوان گفت بخش عمــده ای از‬ ‫مخاطبان با فکر کــردن به این موضوع اولین‬ ‫تصویر شــکل گرفته در ذهن شــان تصویر‬ ‫ناصرالدین شــاه قاجار است‪ .‬یک نگاه کلی به‬ ‫ســاخته های دوره های مختلف فیلم سازی‬ ‫در ایران بیانگر این نکته اســت که اساســاً‬ ‫دوره قاجار و به ویژه شــخص ناصرالدین شاه‬ ‫از پرطرفدارترین دوره ها و شــخصیت های‬ ‫تاریخی نزد فیلم سازان بوده است‪« .‬سلطان‬ ‫صاحبقران»‪« ،‬امیرکبیر»‪« ،‬کمال الملک»‪،‬‬ ‫«سال های مشــروطه» و حتی فانتزی بامزه‬ ‫«ناصرالدین شــاه اکتور سینما» تنها بخشی‬ ‫از فیلم ها و ســریال هایی اســت که با اتکا به‬ ‫دوره تاریخی معاصر با ناصرالدین شاه به این‬ ‫شاه قاجار پرداخته اند‪ .‬در این سال های اخیر‬ ‫هم سه ســریال «جیران»‪ ،‬ســریال ناموفق‬ ‫و نیمه کاره رهاشــده «قبله عالم» و سریال‬ ‫بالتکلیف «اهوی من مــارال» هم به زندگی‬ ‫این پادشاه قاجاری پرداخته اند‪ .‬به راستی راز‬ ‫این محبوبیت در چیست؟‬ ‫ناصرالدین شاه‪ ،‬یکی از شاهان ویژه تاریخ‬ ‫ایران است و علی رغم اســناد بسیاری که از‬ ‫دوره او باقی مانده‪ ،‬هم چنــان هاله ای از ابهام‬ ‫در خصوص کیفیت حکومت داری و اخالق و‬ ‫ویژگی های او وجود دارد‪ .‬شاید به دلیل ان که‬ ‫تحلیل های صورت گرفته بر اسناد باقی مانده‬ ‫از دوران ناصــری در دو حکومــت بعدی با‬ ‫ســوگیری های فراوانی همراه بوده است که‬ ‫از تنفر زعمای دو حکومت از ناصرالدین شاه‬ ‫برمی ایــد‪ .‬به عنوان مثــال نــگاه غالب به‬ ‫ناصرالدین شــاه فردی کم هــوش‪ ،‬زن باره‪،‬‬ ‫فاسد‪ ،‬وطن فروش و نخبه کش که امیرکبیر‬ صفحه 54 ‫را به شــکلی فجیع به قتل رســاند و از رموز‬ ‫مملکت داری هیچ نمی دانست و به فرومایگان‬ ‫و بادمجان دورقاب چین ها بها می داد را تصویر‬ ‫می کند‪ .‬واقعیت این اســت که ناصرالدین شاه‬ ‫قاجار‪ ،‬برخالف تصویری که از او قالب شــده‬ ‫است‪ ،‬انسان نااگاه و بی خبری نبود و در قیاس‬ ‫با شاهان قاجار و اکثر شاهزادگان و والیان وقت‪،‬‬ ‫حتی یک سر و گردن هم در اشنایی با اوضاع‬ ‫جهان و ظرایف عرصه سیاست ایران‪ ،‬از ان ها‬ ‫باالتر بود‪ .‬ناصرالدین شاه در اسناد به جامانده‬ ‫فردی هنرمند و هنردوست‪ ،‬عالقه مند به اصالح‬ ‫امور مملکت‪ ،‬اشنا به زبان های فارسی‪ ،‬عربی‪،‬‬ ‫انگلیس‪ ،‬روسی و فرانسه (تا این حد که اولین‬ ‫لغت نامه فرانسه به فارسی توسط شاه تدوین‬ ‫شــد)‪ ،‬بنیان گذار مدرنیزاسیون‪ ،‬کسی که در‬ ‫خالل وقوع انقالب صنعتی که همه حکومت ها‬ ‫را با بحران مواجه کرد‪ 50 ،‬سال مملکت داری‬ ‫کرد و عالقه مند به علوم جدید به نظر می رسد‪.‬‬ ‫ناصرالدین شاه واقعی تاریخ کدام است؟‬ ‫اگر بدون این کــه وارد مطالعات تاریخی‬ ‫و یا جامعه شناســی تاریخی بشویم بخواهیم‬ ‫پاسخی به این پرسش بدهیم دالیل مختلفی‬ ‫را می توانیم برشــمریم که این پادشــاه را در‬ ‫زمره محبوب ترین شخصیت های تاریخی نزد‬ ‫فیلم ســازان و فیلم نامه نویسان قرار می دهد‪.‬‬ ‫در این یادداشت تالش می کنیم به دالیل این‬ ‫محبوبیت اشاره کنیم‪.‬‬ ‫سلطان صاحب قران‬ ‫دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار حدود‬ ‫‪ 48‬سال طول کشــید و پس از شــاپور دوم‬ ‫ساســانی (حدود ‪ 70‬ســال) و تهماسب اول‬ ‫صفوی (حدود ‪ 52‬ســال) طوالنی ترین دوره‬ ‫پادشاهی در میان تمامی شاه های تاریخ ایران‬ ‫را داراســت‪ .‬او به افتخار نیم قرن سلطنت بر‬ ‫بقِران نامیــد‪ .‬این دوره‬ ‫ایران‪ ،‬خــود را صاح ‬ ‫طوالنی سلطنت سبب شد که حوادث مختلفی‬ ‫در دوران پادشاهی او رخ دهد و تعدد حوادث‬ ‫سیاسی خود زمین ساز بروز و ظهور درام های‬ ‫متفاوتی می شود که می تواند شکلی افسانه ای‬ ‫به دوران سلطنت ناصرالدین شاه بدهد‪.‬‬ ‫امیرکبیر‬ ‫میرزا محمدتقی خان فراهانی‪ ،‬نخستین‬ ‫صدراعظم ناصرالدین شاه بود که لقب امیرکبیر‬ ‫را دریافت کرد‪ .‬امیرکبیر به واسطه اصالحات‬ ‫گسترده ای که در نظام حکومت داری و مسائل‬ ‫اجتماعی پدید اورد یکی از محبوب ترین رجال‬ ‫سیاسی تمام تاریخ نزد ایرانیان است‪ .‬تمام دوره‬ ‫صدارت امیرکبیر در دوره زعامت ناصرالدین شاه‬ ‫گذشت و بنیان بسیاری از نهادها در دوره او رخ‬ ‫داد‪ .‬زندگی امیرکبیر به واســطه ارتقاء در اثر‬ ‫سخت کوشی و هوش و فراست و رسیدن از یک‬ ‫کودک کارگر به مقام صدراعظمی همواره زبانزد‬ ‫بوده است‪ .‬این زندگی پرفراز و نشیب در نهایت‬ ‫به قتلی دردناک انجامید که به واسطه سعایت‬ ‫بدخواهان و به فرمان ناصرالدین شاه انجام شد‪.‬‬ ‫از وقایع مربوط به قتل امیرکبیر و صدور فرمان‬ ‫ان تا پشیمانی شاه از این دستور داستان ها و‬ ‫افسانه ها و روایت های تاریخی زیادی موجود‬ ‫است که شاخک نویسندگان را به ان حساس‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫حرمسرای ناصری‬ ‫یکــی از معرو ف تریــن ویژگی هــای‬ ‫ناصرالدین شــاه‪ ،‬حرمســرای پــر و پیمــان‬ ‫و داســتان های افسانه ای اســت که از روابط‬ ‫او و زنانش نقل می شــود‪ .‬مشــهور است که‬ ‫ناصرالدین شــاه زنان زیادی را به صورت عقد‬ ‫دائم و یا صیغه به ازدواج خود دراورد‪ .‬این زنان‬ ‫که تعداد ان ها از ‪ 80‬تا ‪ 110‬زن ذکر شده است‬ ‫در حرمسرایی زندگی می کردند که تا ‪1000‬‬ ‫زن اعم از زنان شاه‪ ،‬زنان متعلق به دربار و کنیز‬ ‫و مباشــران این زنان را در خود جا می داد‪ .‬در‬ ‫بین این همســران دائم و صیغه ای تعدادی از‬ ‫انان زنان مشهوری شدند که شاید بتوان گفت‬ ‫افسانه ای ترین و مشهورترینشان همین خدیجه‬ ‫خانم تجریشی ملقب به جیران است‪ .‬مشهور‬ ‫اســت که جیران اولین زنی بود که شاه واقعاً‬ ‫عاشق او شد و ازدواجی از سر عشق و عاشقی‬ ‫داشتند‪ .‬زنی که بخشی از شهرتش را مدیون‬ ‫جسارت و سنت شــکنی هایش است‪ .‬تسلط‬ ‫به ســوارکاری و تیراندازی‪ ،‬سخنوری و تالش‬ ‫برای اثرگذاری در روابط سیاسی از مولفه های‬ ‫شهرت این همســر صیغه ای شاه قاجار است‪.‬‬ ‫گلین خانم نخستین همســر ناصرالدین شاه‪،‬‬ ‫خجسته خانم تاج الدوله‪ ،‬شکوه السلطنه مادر‬ ‫مظفرالدین شاه‪ ،‬ستاره خانم تبریزی که همسر‬ ‫عقدی شاه بود اما با تبدیل عقد دائم به موقت‬ ‫شاه توانست جیران را به عقد دائم خود دراورد‪،‬‬ ‫مشهورترین زنان ناصرالدین شاه هستند‪ .‬این‬ ‫روابط پیچیده و تعدد زنان در حرمسرای شاه‬ ‫وقتی بــا نقش افرینی برخــی از خواجه های‬ ‫حرمسرا ممزوج شــود‪ ،‬خوراک مناسبی برای‬ ‫افریدن قصه ها و افســانه هایی است که یک‬ ‫سرش به شاه قدرقدرت قاجاری می رسد‪.‬‬ ‫دست نوشته ها‬ ‫از شخص ناصرالدین شاه خاطرات روزانه ای‬ ‫به جا مانده است که بســیاری از روابط درون‬ ‫دربار و وقایع سیاســی و اجتماعی دوران را از‬ ‫زاویه نگاه شخص اول مملکت پوشش می دهد‪.‬‬ ‫نزدیکی دوران ناصری به روزگار ما و رســیدن‬ ‫این خاطرات بالواسطه باعث شده است که این‬ ‫خاطرات به خمیرمایــه درام های زیادی حول‬ ‫محور قبله عالم تبدیل شود و داستان پردازی‬ ‫در خصوص شــخصیت این پادشاه را اسان تر‬ ‫کند‪ .‬به گواهی تاریخ ناصرالدین شاه اولین شاه‬ ‫ایرانی است که خاطرات روزان ه خود را به رشته‬ ‫تحریر دراورده است و قلم جذاب و طناز شاه به‬ ‫اهمیت و جذابیت ان افزوده است‪.‬‬ ‫از ســوی دیگر وجــود کتاب ارزشــمند‬ ‫روزنامه خاطــرات اعتمادالســلطنه که متن‬ ‫خاطرات محمد حســن صنیع الدوله ملقب به‬ ‫«اعتمادالسلطنه» است‪ .‬اعتمادالسلطنه که‬ ‫از رجال دربار ناصرالدین شاه بود‪ ،‬در روزنامه‬ ‫خاطرات خود‪ ،‬وقایع سیاســی و اتفاق های‬ ‫دربار را در ‪ ۱۵‬ســال اخر عمرش که شامل‬ ‫سال های ‪ ۱۲۹۸‬تا ‪ ۱۳۱۳‬قمری می شود ثبت‬ ‫کرده است‪ .‬وی چون به دربار شاه راه داشت‪،‬‬ ‫نکته های قابل توجهی از زندگی رجال‪ ،‬وضع‬ ‫اجتماعی‪ ،‬زدوبندهای سیاسی و مسائل پشت‬ ‫پرده به نگارش دراورده است‪.‬‬ ‫قصه پردازی بر اســاس این نوشــته ها و‬ ‫خاطره ها چه به لحــاظ تاریخی و اجتماعی‬ ‫و چه به لحــاظ به وجــوداوردن زمینه های‬ ‫قصه پردازی دست نویسنده ها را در پرداختن‬ ‫به این دوره تاریخی باز می گذارد و با استقبال‬ ‫فیلمسازان و فیلمنامه نویسان مواجه می کند‪.‬‬ ‫بزرگ ترین‬ ‫مشکل سریال‬ ‫«جیران» این است‬ ‫که بین پایبندی به‬ ‫واقعیت های تاریخی‬ ‫و یا روایت شخصی‬ ‫فیلم ساز مردد مانده‬ ‫است و این سبب‬ ‫بروز اشتباهات متعدد‬ ‫تاریخی شده است‬ ‫که می توان در یک‬ ‫مقاله مفصل به ان‬ ‫پرداخت‪ .‬ان چنان که‬ ‫می توان اشاره کرد‬ ‫علی رغم این که‬ ‫بنابه روایت سریال‪،‬‬ ‫عقد شاه و جیران‬ ‫پس از قتل امیرکبیر‬ ‫رخ داده است اما در‬ ‫اسناد و روایات متقن‬ ‫تاریخی‪ ،‬امیرکبیر در‬ ‫زمان ازدواج جیران‬ ‫و ناصرالدین شاه‬ ‫زنده بود و مقام‬ ‫صدراعظمی را‬ ‫برعهده داشت‬ ‫جهانگرد‬ ‫ناصرالدین شاه به ابتکار میرزا حسین خان‬ ‫سپهساالر در حدود سال های ‪ 1250‬شمسی‬ ‫به سفر فرنگ رفت و با پیشرفت های اروپاییان‬ ‫هم عصر خود از نزدیک اشــنا شد‪ .‬حدود ‪5‬‬ ‫سال بعد هم این سفر مجددا ً تکرار شد و باعث‬ ‫شد شاه قاجار با بسیاری از مظاهر پیشرفت و‬ ‫مدرنیزاسیون از نزدیک اشنا شود‪ .‬رهاورد این‬ ‫سفرها عم ً‬ ‫ال سبب پایه گذاری حرکت به سمت‬ ‫مدرنیزاسیون در ایران شد‪ .‬در طی این سفرها‬ ‫شاه به مجالس رقص‪ ،‬کنسرت ها و نمایش ها‬ ‫رفت و با چهره های سرشــناس و هنرمندان‬ ‫گفتگو کــرد و حتی بــا مردم عــادی نیز به‬ ‫گپ وگفت می پرداخت‪ .‬این سفرها هزینه های‬ ‫مالی سنگینی به دولت و مردم وارد می کرد‬ ‫و این کسری ها از افزایش مالیات و استقراض‬ ‫از دولت های خارجی پوشش داده می شد‪ .‬اما‬ ‫منافع زیادی هم نصیب جامعه ایران کرد‪ .‬ورود‬ ‫دستگاه های ضرب سکه‪ ،‬چاپ اولین تمبرهای‬ ‫پســت ایران‪ ،‬بنیان گذاری پلیس‪ ،‬تغییرات‬ ‫گسترده در شهرسازی و برداشتن دیوارهای‬ ‫شهر‪ ،‬ســاخت اولین موزه‪ ،‬ساخت اولین باغ‬ ‫وحش و بنیان گذاری خیابان الله زار و تغییر‬ ‫در نظام دولتی و حــذف مقام صدراعظمی و‬ ‫تشکیل کابینه به ســبک دولت های اروپایی‬ ‫بخشی از این تغییرات هستند‪ .‬این تغییرات‬ ‫اگرچه با نابه سامانی های ســال های پایانی‬ ‫سلطنت قاجار و در گیرودار انتقال از خاندان‬ ‫قاجار به پهلوی چندان نتوانست نقش پررنگی‬ ‫ایفا کند اما عم ً‬ ‫ال تاثیر خود را در ســال های‬ ‫اغازین سلطنت رضاشاه پهلوی نشان داد‪.‬‬ ‫مجموعــه خروجی این اتفاقــات که در‬ ‫خاطرات شخص ناصرالدین شاه و یا مکتوبات‬ ‫باقی مانده از ان دوران ثبت شــده و به دست‬ ‫نســل های بعدی رسیده اســت زمینه ساز‬ ‫روایت های زیادی شده اســت که پایه گذار‬ ‫فیلم ها و سریال های مختلفی شد‪.‬‬ ‫هنرمند هنرشناس‬ ‫ان چه که سلطان صاحب قران را از اخالف‬ ‫و اسالفش به نوعی متمایز می کند‪ ،‬اهل هنر‬ ‫‪55‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 55 ‫زیر ذره بین‬ ‫بودن این پادشاه قجری اســت‪ .‬ناصرالدین شاه عالقه ویژه ای به‬ ‫هنر داشت‪ .‬نقاشی می کرد‪ ،‬خطاطی می کرد‪ ،‬ساز می نواخت‪ ،‬به‬ ‫نمایش و تعزیه عالقه داشت و عکاسی می کرد‪ .‬این بسته جذاب‬ ‫فرهنگی هر کسی را متقاعد می کند که زندگی این شاه هنرپرور‬ ‫را به رشــته تحریر و تصویر دربیاورد‪ .‬ناصرالدین شاه به نقاشی‬ ‫عالقه زیادی داشت و در کودکی نقاشی را نزد عموی کمال الملک‬ ‫فراگرفت و بعدها تالش زیادی کرد که نقاشــی را به کمال فرا‬ ‫بگیرد اما تصاویر باقی مانده از نقاشــی های شاه نشان می دهد‬ ‫تالش او چندان قرین موفقیت نبوده اســت امــا حمایت های‬ ‫ویژه شاه از نقاشان ســبب خلق شاهکارهایی مانند نقاشی های‬ ‫کمال الملک شد‪.‬‬ ‫شاه قاجار وقتی برای اولین بار با پدیده عکاسی مواجه شد‬ ‫و نخستین عکس های ثبت شــده از خودش را که معلم فرانسه‬ ‫دارالفنون گرفته بود‪ ،‬دید شــیفته ان شــد و تالش کرد کار با‬ ‫دوربین را یاد بگیرد و عکس های زیادی هم که منتسب به اوست‬ ‫باقی مانده اســت‪ .‬ناصرالدین شــاه عکس هایی گرفته است که‬ ‫گاهی بیانگر نوعی از نبوغ عکاسانه در او بود از جمله عکس های‬ ‫خودنگارانه ای کــه در تاالر اینه انداخته و بــه نوعی جد بزرگ‬ ‫سلفی های امروزی است‪.‬‬ ‫در زمینه ادبیات هم شاه شهید تالش هایی در سرودن شعر‬ ‫و داستان سرایی داشت که چندان موفق از اب درنیامد و ترجیح‬ ‫داد تنها به گوش دادن نوشته های دیگران اکتفا کند‪.‬‬ ‫انتوان سوروگین‬ ‫انتوان ســوروگین عکاس روس‪-‬گرجی تبار بــود که در‬ ‫عهد ناصری در ایران می زیست و تا سال های سلطنت رضاشاه‬ ‫همچنان مشغول به عکاسی بود‪ .‬ســوروگین که از زمان والیت‬ ‫عهدی مظفرالدین شاه به دستگاه ســلطنت راه پیدا کرده بود‬ ‫عکس های زیادی از زندگی اجتماعی مردم در ان دوره و به ویژه‬ ‫عکس های مشهوری از دربار ناصری گرفت و پرتره هایی از شاه‬ ‫و اشخاص سرشناس دربار از هنر عکاسی سوروگین باقی مانده‬ ‫است‪ .‬این تصاویر امکان شبیه سازی افراد و مکان های ان دوره را‬ ‫برای فیلمسازان فراهم می کند‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪56‬‬ ‫خط قرمز‬ ‫واقعیت این اســت که پرداختــن به دوره قاجــار و به ویژه‬ ‫ناصرالدین شاه با کمی اغماض خط قرمزهای حساس کمتری‬ ‫در قیاس با دوره پهلوی دارد‪ .‬رعایت کمی از مسائل در خصوص‬ ‫روابط شاه و زنان حرمسرا‪ ،‬می تواند باقی مســائل را از زیر نگاه‬ ‫سانسور و ممیزی به در ببرد‪ .‬ان چه که به اختصار برشمرده شد‪،‬‬ ‫بخشی از دالیلی است که ناصرالدین شاه را برای نویسندگان و‬ ‫فیلمسازان سینما و تلویزیون ایران محبوب کرده است و حاال هم‬ ‫با همین دالیل و برخی دالیل دیگر‪ ،‬سریال «جیران» به تصویر‬ ‫درامده است که علی رغم مشکالت متعددی که در نحوه روایت‬ ‫وقایع تاریخی دوره ناصری دارد‪ ،‬اما با اقبال نسبی مخاطبان خود‬ ‫مواجه شده است‪ .‬بزرگ ترین مشکل سریال «جیران» این است‬ ‫که بین پایبنــدی به واقعیت های تاریخی و یا روایت شــخصی‬ ‫فیلم ساز مردد مانده است و این ســبب بروز اشتباهات متعدد‬ ‫تاریخی شده است که می توان در یک مقاله مفصل به ان پرداخت‪.‬‬ ‫ان چنان که می توان اشــاره کرد علی رغم این کــه بنابه روایت‬ ‫سریال‪ ،‬عقد شاه و جیران پس از قتل امیرکبیر رخ داده است اما‬ ‫در اسناد و روایات متقن تاریخی‪ ،‬امیرکبیر در زمان ازدواج جیران‬ ‫و ناصرالدین شاه زنده بود و مقام صدراعظمی را برعهده داشت‪.‬‬ ‫شــاید به خالصه بتوان گفت ناصرالدین شاه محبوبیتش را‬ ‫از همان ابهامی برگرفته است که همیشه در روایت تاریخ از او با‬ ‫ان مواجهیم‪ .‬شاهی که از یک مستبد عیاش تا غمازی عشوه گر‬ ‫تصویر شده و چهره واقعی اش در غباری از ابهام پوشیده است‪.‬‬ صفحه 56 ‫«در قاب کوچک»‬ ‫«معرفی مجموعه های مهم تلویزیونی»‬ ‫حسنحقیقی‬ صفحه 57 ‫قاب کوچک‬ ‫شجاعت ورود به حوزه ای حساس‬ ‫اقـای قاضـی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪58‬‬ ‫«اقای قاضی» درامی دادگاهی است که به کارگردانی سجاد مهرگان و تهیه کنندگی‬ ‫احمد شفیعی ساخته شده است‪ .‬نقش اصلی مجموعه را بهزاد خلج بازی می کند‪ .‬هر قسمت‬ ‫از اقای قاضی شامل دو اپیزود است و در هر اپیزود ماجرای یک پرونده قضایی روایت می شود؛‬ ‫پرونده هایی که همگی از موضوعات و پرونده های واقعی اقتباس شده اند‪ .‬گروهی دوازده‬ ‫نفره از نویسندگان به سرپرستی سید محمد حسینی کار نگارش «اقای قاضی» را بر عهده‬ ‫داشته اند و کیومرث مرادی هم مسئول انتخاب بازیگر مجموعه بوده است‪ .‬در مجموع در‬ ‫این سریال حدود ‪ 300‬بازیگر نقش افرینی کرده اند که بسیاری از ان ها برای اولین بار جلوی‬ ‫دوربین تلویزیون رفته اند‪« .‬اقای قاضی» در ‪ 42‬قسمت (در مجموع ‪ 84‬پرونده) تولید شده‬ ‫و هر هفته دو قسمت از ان (پنج شنبه ها و جمعه ها ساعت‪ )22:30‬از شبکه دو پخش می شود‪.‬‬ ‫الزم به ذکر است که صحبت هایی مبنی بر تولید فصل دوم «اقای قاضی» هم شنیده شده و‬ ‫باید منتظر ماند و دید که ایا این بحث ها به سرانجام خواهند رسید یا خیر‪.‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫روزنامه هفت صبح‪« :‬ان چه ترسیم شده واقعی‬ ‫است و همین مســئله باعث ایجاد فضایی باورپذیر‬ ‫شــده‪ .‬بهزاد خلج در نقش قاضی عملکردی موفق‬ ‫داشته و همزمان که رفتاری جدی از خود بروز می دهد‪،‬‬ ‫روی مهربان قاضی را هــم عرضه می کند‪ .‬بازیگران‬ ‫(که همه نااشنا هستند) هم در نقش ادم های عادی‬ ‫باورپذیر ظاهر شده اند‪ .‬کیومرث مرادی بازیگردان‬ ‫«اقای قاضی» اســت و با توجه به تجربه او در این‬ ‫عرصه‪ ،‬طبیعی است که چنین نتیجه ای به دست بیاید‪.‬‬ ‫سازندگان‪ ،‬در عین اگاهی رسانی‪ ،‬در پی ایجاد حس‬ ‫خوشایند حمایت قانون از همه هستند‪ .‬نمونه اش در‬ ‫فصل شکایت یک پارکبان از رئیس یک بانک که در‬ ‫نهایت پارکبان پیروز شد‪».‬‬ ‫محســن ابراهیمی (رئیس امور فرهنگی قوه‬ ‫قضاییه)‪« :‬ســریال «اقای قاضی» یکی از بهترین و‬ ‫ماندگارترین اثار نمایشــی ما در موضوع قضاوت و‬ ‫دادگاه در تاریخ معاصر ایران است و در طول تاریخ‬ ‫سریالی با ســوژه ای که اختصاصی به این موضوع‬ ‫داشته باشــد و فضای دادگاه را به خوبی به تصویر‬ ‫بکشد‪ ،‬نداشتیم‪ .‬سریال «اقای قاضی» تالش می کند‬ ‫دادگاه و فرایند رسیدگی به دعاوی و شکایت ها را به‬ ‫تصویر بکشد که به نظر می رسد در این زمینه موفق‬ ‫بوده است‪ .‬شخصیت اقای قاضی برای اولین بار‪ ،‬هم‬ ‫از نظر بازی ای که انجام شــده و هم از نظر محتوا و‬ ‫سوژه هایی که با ان ها ارتباط برقرار کرده نمایش خوبی‬ ‫از شخصیت قاضی است؛ کمتر دیده ایم که در فیلم و‬ ‫سریالی شخصیت قاضی‪ ،‬خوب‪ ،‬درست و واقعی به‬ ‫نمایش دراید‪ .‬وقتی درباره شغلی قضاوت می کنید‪،‬‬ ‫بازنمایی و به تصویر دراوردن شخصیت ان سخت‬ ‫است که سریال اقای قاضی در این زمینه موفق بوده‬ ‫است‪( ».‬منبع‪ :‬روزنامه جام جم)‪.‬‬ ‫محمدهادی جعفرپور (وکیل دادگستری)‪...« :‬‬ ‫از گفت وگوی دوطرفه قاضی با طرف های پرونده که‬ ‫در غالب مواقع از قاضی ان چنان چهره غیر مانوسی‬ ‫ارائه می دهد که با تاســف باید گفت بیشتر به وهن‬ ‫جایگاه قضاوت نزدیک است تا انتقال صحیح اخالق‬ ‫قضا که بگذریم‪ ،‬عدم اشــنایی با برخی موضوعات‬ ‫بدیهی عالم قضا‪-‬حقوق بــه حدی در این مجموعه‬ ‫دیده می شود که مجال اشاره به ان در یک یادداشت‬ ‫نیست؛ این که قاضی محکمه در تقابل با متهم بدون‬ ‫توجه به حداقل های قانونــی از حکم و نظر خویش‬ ‫پرده بر می دارد و مث ً‬ ‫ال به متهمی که پزشک است و‬ ‫در امر طبابت قصور کرده‪ ،‬می گوید اول که شش ماه‬ ‫تا سه سال زندان داری! بعد متهم می گوید یعنی االن‬ ‫شــما مرا به زندان معرفی می کنی؟ قاضی در پاسخ‬ ‫می گوید‪ :‬من که حکم نمی دهم‪ ،‬حکم زندان را دادگاه‬ ‫انقالب می دهد! دادگاه انقالب ان هم برای جرم قصور‬ ‫پزشکی؟ یا در اپیزودی دیگر پیرمردی به اتفاق یک‬ ‫جوان بابت مســئله اجاره بها و هزینه انشعابات به‬ ‫همین قاضی مراجعه می کنند و اقای قاضی به پیرمرد‬ ‫می گوید‪ :‬پدرجان شکایت شما چیست؟ و پیرمرد در‬ ‫پاسخ می گوید‪ :‬پسرم شکایت لفظ درستی نیست‬ ‫بگو خواسته ام چیســت؟! و قس علی هذا عبارات و‬ ‫رفتارهای عجیب وغریبی اســت که به قطع و یقین‬ ‫در هیچ محکمه ای و نظام حقوقی جز مجموعه «اقای‬ ‫قاضی» تاکنون سابقه نداشته‪ .‬این ها نمونه کوچکی‬ صفحه 58 ‫است از ایرادات مجموعه مورد اشاره‪( ».‬منبع‪:‬‬ ‫خبر انالین)‬ ‫ســمیرا مقدســی (وکیل دادگستری‬ ‫و مشــاور حقوقی)‪«« :‬اقای قاضی» نقطه‬ ‫عطف برنامه های اموزشــی‪ -‬حقوقی است‬ ‫و فکر می کنم اولین برنامه ای اســت که به‬ ‫صورت دیالوگ به اموزش مســائل حقوقی‬ ‫می پــردازد‪ .‬البته پیــش از ان برنامه های‬ ‫اموزشی‪ -‬حقوقی دیگری در شبکه سه یا‬ ‫پنج داشتیم که با سوال و جواب پیش می رفت‬ ‫و مسائل حقوقی در ان بیان می شد اما چون‬ ‫سوال و جواب جنبه اموزش مستقیم دارد‪،‬‬ ‫اثرگذاری موردنظر را روی مخاطب نخواهد‬ ‫داشت‪ ،‬برخالف ان برنامه ها مخاطب حین‬ ‫دیدن «اقای قاضی» حواســش به سریال‬ ‫است و نمی خواهد چیزی یاد بگیرد و حتی‬ ‫مبنای فیلم نیز بر اســاس اموزش مستقیم‬ ‫به مخاطبان نیســت بلکه مــا به صورت‬ ‫غیرمستقیم از ان یاد می گیریم‪ .‬این بهترین‬ ‫رکن ســریال «اقای قاضی » است‪ .‬بیننده‪،‬‬ ‫شخصیت اقای قاضی را شــجاع‪ ،‬قوی‪ ،‬با‬ ‫علم باال‪ ،‬دلســوز‪ ،‬پیگیر و هر ان چه را که‬ ‫تماشاگر از شخصیت یک قاضی انتظار دارد‪،‬‬ ‫در این سریال شاهد است‪ .‬این مساله باعث‬ ‫می شود نوجوان ها و جوان هایی که هنوز وارد‬ ‫رشته خاصی نشده اند به سمت شغل قضاوت‬ ‫کشیده شوند‪ ...‬شــخصیت اقای قاضی با‬ ‫واقعیت کمی تفــاوت دارد و انتقاد برخی از‬ ‫وکال و حقوقدان ها به «اقای قاضی» برهمین‬ ‫اساس اســت‪ ...‬همچنین ان طور که صحنه‬ ‫دادگاه را در سریال «اقای قاضی» می بینیم با‬ ‫واقعیت تناقض دارد‪ .‬اما سریال است نمی تواند‬ ‫دقیق ًا حقیقت را بازنمایی کند بلکه با هنر‪ ،‬فکر‬ ‫و خالقیتی که دارد می خواهد پشت برنامه‬ ‫نمایشــی‪ ،‬حرفی بزند‪ .‬سریال سازی همین‬ ‫است‪ ،‬می تواند قسمت هایی از واقعیت را نشان‬ ‫ندهد اما اصل قضیه یعنی اموزش حقوق و‬ ‫پیشــگیری را به خوبی نمایش داده است‪».‬‬ ‫(منبع‪ :‬خبرگزاری تسنیم)‬ ‫نظر عوامل‬ ‫ســجاد مهرگان‪« :‬ما در ایران سریال‬ ‫درام دادگاهی و حقوقی نداشتیم‪ .‬بنابراین‬ ‫همین موضوع کار ما را سخت تر می کرد که‬ ‫برای نخستین قدم سعی کنیم هم یک کار‬ ‫خوش ساخت بسازیم و هم این که پرونده ها به‬ ‫لحاظ حقوقی هم درست روایت شود‪ .‬گرچه‬ ‫نمونه های خارجی با این موضوع تولید شده‬ ‫اما به درد کار ما نمی خورد‪ ،‬زیرا قوانین حقوقی‬ ‫قضایی ما و سلیقه مردم برای تماشای چنین‬ ‫اثاری متفاوت است‪ .‬بنابراین نمی خواستیم‬ ‫کاری بســازیم که مخاطب دوست نداشته‬ ‫باشد‪ .‬بنابراین الهام از کار خارجی نگرفتیم‪...‬‬ ‫با خیلی از اساتید فیلمنامه نویسی صحبت‬ ‫کردیم زیرا بیــن درام جنایی و درام قضایی‬ ‫تفاوت وجود دارد‪ .‬مــا در ایران تجربه درام‬ ‫جنایی را داشــته ایم اما درام قضایی را کار‬ ‫نکرده بودیم‪( ».‬منبع‪ :‬روزنامه جام جم)‬ ‫بهزاد خلــج‪« :‬شــخصیت ها الزام ًا نه‬ ‫ال سیاه هســتند و نه کام ً‬ ‫کام ً‬ ‫ال سفید بلکه‬ ‫خاکستری اند‪ .‬این در مورد تمام شخصیت ها‬ ‫صدق می کند‪ .‬البته هر چه زمان جلوتر می رود‬ ‫سرعت زندگی بیشــتر شده و شخصیت ها‬ ‫پیچیده تر می شــوند‪ .‬برای من خیلی مهم‬ ‫بود که قاضی ای را بازی کنم که گاهی خوب‬ ‫است و گاهی هم بد‪ .‬گاهی زور می گوید‪ ،‬گاهی‬ ‫خشمگین می شود‪ ،‬گاهی انتقام می گیرد‪،‬‬ ‫گاهی رئوف است و بخشنده‪ .‬وقتی با قضات‬ ‫صحبــت می کردیم می گفتنــد ان ها هم‬ ‫ترس هایی دارند و اشتباهاتی می کنند‪ .‬گاه‬ ‫وقتی به خانه می روند به این فکر می کنند که‬ ‫ایا تصمیم شان درست بوده یا نه‪ .‬چیزی که در‬ ‫شخصیت قاضی خیلی مهم بود این بود که این‬ ‫ادم یک انسان است‪ .‬برایم خیلی مهم بود که‬ ‫این «انسان» را بازی کنم‪ .‬اما این نکته را هم‬ ‫مورد توجه قرار دادیم که این قاضی چگونه‬ ‫«باید باشد» و چه چیزی «نباید باشد»‪ .‬االن‬ ‫در برخی از نظرات به ما می گویند که مگر یک‬ ‫قاضی این قدر لبخند می زند؟ در عین حال که‬ ‫این قاضی باید یک انسان واقعی می بود‪ ،‬باید‬ ‫چیزهایی را به او اضافه هم می کردیم‪ .‬باید‬ ‫این نکته را منتقل می کردیم که اص ً‬ ‫ال ایرادی‬ ‫ندارد که قاضی گاهی اوقات لبخند بزند‪ .‬هیچ‬ ‫ایرادی ندارد که در حین کار قهوه هم بخورد‪.‬‬ ‫مگر قهوه خوردن جرم اســت؟ همین نکته‬ ‫برای عده ای عجیب بود‪ .‬این موارد را بیشتر‬ ‫سجاد و اقای مرادی مدیریت کردند‪( ».‬منبع‪:‬‬ ‫روزنامه صبا)‬ ‫سجاد مهرگان‪« :‬خیلی از این پرونده ها‬ ‫را از قضات برجسته در قوه قضاییه گرفتیم‪.‬‬ ‫در روزهای اول وقتی از ان ها درخواســت‬ ‫پرونده هــای جذاب می کردیــم‪ ،‬به خاطر‬ ‫فضاسازی رســانه ای پرونده هایی در مورد‬ ‫(مث ً‬ ‫ال) تجــاوز به ما معرفــی می کردند‪ ،‬اما‬ ‫می گفتیم این ها موضوعات «حاد واقعیت»‬ ‫هستند‪ .‬درســت اســت که در جامعه رخ‬ ‫می دهند و نمی شود انکارشــان کرد اما در‬ ‫عین حال موضوعات تکرارشونده و اساسی‬ ‫برای جامعه نیستند‪ .‬بیشــتر موضوعات‬ ‫پیش امده‪ ،‬خیلی ساده اند و ممکن است اص ً‬ ‫ال‬ ‫به ان ها توجه نکنیم اما در زندگی مان وجود‬ ‫دارند‪ .‬من چیزی حدود ‪ ۳۰۰‬پرونده را برای‬ ‫ساخت این سریال خواندم‪ .‬صادقانه بگویم که‬ ‫جذاب ترین موارد‪ ،‬همان موضوعات زمینی‬ ‫و عمومی هســتند‪ .‬موارد دیگر‪ ،‬موضوعات‬ ‫عموم ًا حادی هســتند که بیشــتر گزاره‬ ‫خبری اند و زیبایی شناسی ندارند‪ .‬چیزی از‬ ‫خرده فرهنگ ها در ان ها نیست‪ .‬ان موارد‬ ‫بیش از ان که روی فطرت انسان تمرکز کنند‬ ‫روی امیال حیوانی تمرکز می کنند و بنابراین‬ ‫موارد حاد غیرانسانی هستند‪ .‬سینمای ایران‬ ‫متاسفانه خیلی روی این موارد تمرکز می کند‪.‬‬ ‫البته نمی گویم نباید چنین باشد اما این که با‬ ‫این حجم به این موارد می پردازیم محل بحث‬ ‫است‪( ».‬منبع‪ :‬روزنامه صبا)‬ ‫در این مجموعه‬ ‫شاکی و متشاکی‬ ‫بنابر سطح‬ ‫فکری‪ ،‬اجتماعی‬ ‫و انسانی شان‬ ‫به شکلی کام ً‬ ‫ال‬ ‫متقاعدکننده و‬ ‫باورپذیر به بحث‬ ‫و مشاجره برای‬ ‫گرفتن حق خویش‬ ‫می پردازند‪ ،‬گویی نه‬ ‫با یک بازی و نمایش‬ ‫که با یک واقعیت‬ ‫تصویری از ادم های‬ ‫حاضر در دادگاه‬ ‫طرفیم‬ ‫نظرشخصی‬ ‫نشســتن پای حرف هــای یک وکیل‬ ‫یا قاضی دادگســتری در قالب یک برنامه‬ ‫تلویزیونی گفت وگو محور‪ ،‬معموالً کار ساده‬ ‫ای نیست‪ ،‬مگر اینکه پاسخگوی یک دغدغه‪،‬‬ ‫نیاز و ســوال ذهنی از یک فرد باشد‪ .‬اصوالً‬ ‫وقت گذرانی پــای برنامه ای با کلی قوانین و‬ ‫تبصره از پرونده های قضایی فاقد جذابیت‬ ‫اســت‪ .‬ولی به محض اینکه به ان شــکل‬ ‫نمایشــی بدهیم و طرفین دعوی برای ان‬ ‫تعیین کنیم‪ ،‬در کنار بار اموزشی از جذابیت‬ ‫نیز برخوردار می شود‪ .‬دعوا و مشاجره لفظی‬ ‫میان دو یا چند نفر معمــوالً توجه برانگیز‬ ‫است‪ ،‬تا جایی که می تواند ترافیک شهری‬ ‫هم راه بیندازد‪ .‬با این شرایط دستور کار قرار‬ ‫دادن یک اختالف و دعوای رخ داده در یک‬ ‫پرونده قضایی در فرمی نمایشی نیز به طور‬ ‫حتم جذابیت های خودش را خواهد داشت‪.‬‬ ‫مخصوص ًا اگر نمایشــی نزدیک به واقعیت‬ ‫باشد؛ مشابه ان چیزی که در مجموعه «اقای‬ ‫قاضی» نیز شاهدش هســتیم‪ .‬البته شاید‬ ‫این مجموعه با روایت و شکل مستندتر در‬ ‫اجزای ســاختاری (از صحنه گردانی گرفته‬ ‫تا فیلمبرداری) موفق تر نیــز می بود اما تا‬ ‫همین جا هم قدم مثبتی است‪ .‬عامل توفیقش‬ ‫نیز نمایش باورپذیر و نزدیک به واقعیتی است‬ ‫که حکایت از احاطه کارگردان بر کارش و بازی‬ ‫گرفتن از بازیگران کم نام ونشــان ان دارد‪.‬‬ ‫در واقع این اثری است که عالوه بر انتخاب‬ ‫موضوع دعوی‪ ،‬به شدت وابسته به کیفیت‬ ‫اجراســت‪ .‬چنان که در این مجموعه شاکی‬ ‫و متشاکی بنابر ســطح فکری‪ ،‬اجتماعی و‬ ‫انسانی شان به شکلی کام ً‬ ‫ال متقاعدکننده و‬ ‫باورپذیر به بحث و مشاجره برای گرفتن حق‬ ‫خویش می پردازند‪ ،‬گویــی نه با یک بازی و‬ ‫نمایش که با یک واقعیت تصویری از ادم های‬ ‫حاضر در دادگاه طرفیم‪ .‬مثل عالم واقع انها‬ ‫در حرف هم می پرند و برای فریب قاضی نقش‬ ‫بازی می کنند و به دروغ متوسل می شوند تا‬ ‫نجات پیدا کننــد‪ .‬از طرفی به نوعی با اثری‬ ‫معمایی نیز طرفیم که پای قضاوت بیننده را‬ ‫هم وسط می کشد و او را وارد چالش انتخاب‬ ‫حق از ناحق و همچنین ســنجش و تخمین‬ ‫اندازه عدل‪ ،‬انصاف و قوه تشخیص خویش‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫بهزاد خلج گرداننــده‪ ،‬مجری و قاضی‬ ‫دادگاه ســریال «اقای قاضی» است و تنها‬ ‫بازیگر ثابت کار‪ .‬اگر او را برگ برنده سریال‬ ‫ندانیم‪ ،‬بی انصافی کرده ایم چرا که نبض کار‬ ‫در اختیار اوست و محرک روایت‪ ،‬مخصوص ًا‬ ‫در مواقعی است که ســریال از جدیت الزم‬ ‫دور و نیازمند به تغییر ریتم می شود‪ .‬نقطه‬ ‫قوت خلج نیز لحن یکنواخت الزم در سراسر‬ ‫سریال و همچنین کلی کنش و واکنش اصیل و‬ ‫غیرقابل پیش بینی و به شدت نزدیک به بداهه‬ ‫با اجرایی شبه مستند است‪.‬‬ ‫‪59‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 59 ‫قاب کوچک‬ ‫بارش سپیدی ها بر سیاهی های زندگی‬ ‫برف یب صدا یم ابرد‬ ‫«برف بی صدا می بارد» مجموعه ای درام به کارگردانی پوریا اذربایجانی و محمدرضا شفیعی است‪ .‬این مجموعه‬ ‫همچنین اخرین فعالیت زنده یاد مسعود بهبهانی نیا است؛ نویسنده باتجربه ای که اتفاق ًا تخصص ویژه ای در نگارش‬ ‫سریال های طوالنی داشت و متاسفانه سال گذشته از دنیا رفت‪ .‬الیکا عبدالرزاقی‪ ،‬پوریا پورسرخ‪ ،‬پاشا رستمی‪ ،‬پوریا‬ ‫شکیبایی‪ ،‬مریم شیرازی‪ ،‬فرهاد ائیش‪ ،‬مائده طهماسبی‪ ،‬اتیال پسیانی‪ ،‬ثریا قاسمی‪ ،‬هادی دیباجی‪ ،‬فریبا متخصص‪،‬‬ ‫مینا وحید و پانته ا سیروس از جمله بازیگران این مجموعه به شمار می روند‪« .‬برف بی صدا می بارد» داستان تالش های‬ ‫یک دشمن قدیمی را برای بر هم زدن اتحاد یک خانواده اصیل ایرانی در سه دهه مختلف روایت می کند‪ .‬قرار بر این‬ ‫بود که این مجموعه در دو فصل تولید شود‪ .‬فصل اول در ‪ 100‬قسمت به مرحله تولید رسید و ‪ 68‬قسمت ان در فاصله‬ ‫دی تا اسفند ‪ 1400‬روی انتن شبکه ‪ 3‬سیما رفت‪ .‬اما همزمانی پخش سریال با مناسبت هایی چون عید نوروز و ماه‬ ‫رمضان باعث توقف پخش این مجموعه شد‪ .‬بعد از ان هم به دالیلی این وقفه ادامه پیدا کرد تا این که پخش قسمت های‬ ‫باقی مانده از فصل اول از تاریخ ‪ 14‬تیر ‪ 1401‬اغاز شد‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪60‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫علی مهاجر (روزنامه کیهان)‪« :‬مجموعه‬ ‫تلویزیونی «برف بی صدا می بارد» هر چند که‬ ‫یک ملودرام خانوادگی اســت که داستان ان‬ ‫در دهه های ‪ 60‬و ‪ 70‬می گذرد‪ ،‬اما دقیقاً روی‬ ‫یکی از مهم ترین مسائل روز جامعه ایرانی دست‬ ‫گذاشته است‪ .‬داســتان این سریال‪ ،‬تمثیلی از‬ ‫وقایع سال های اخیر ماست‪ .‬خانواده ای که هدف‬ ‫نفوذ یک دشمن قرار گرفته است؛ دشمنی که‬ ‫سال هاست در پی رسوخ در این خانواده است‬ ‫و در لباس دوســت‪ ،‬اعضای خانــواده را فریب‬ ‫می دهد‪ .‬ان هایی که اصالت و ارزش ها و منافع‬ ‫خانواده را ارجح می دانند‪ ،‬خیلی سریع به ماهیت‬ ‫این دشمن نفوذی پی می برند‪ ،‬اما افراد مغرور و‬ ‫ساده دل و در عین حال حسودی چون سیمین‬ ‫فریب می خورند و بازیچه می شــوند‪ .‬حسادت‬ ‫ان چنان او را فرا می گیرد که برای عقده گشایی‪،‬‬ ‫دشمن را به دوست ترجیح می دهد و‪ ...‬وقتی اگاه‬ ‫می شود که همه زندگی اش به یغما رفته است!‪...‬‬ ‫ســیمین‪ ،‬احمد و کیانی‪ ،‬هر یک نمودهایی از‬ ‫جریان های مختلف هستند که در این سریال‬ ‫به طور هنرمندانه دراماتیزه شده است‪ .‬عالوه بر‬ ‫این ها باید به نمایش زیبایی های زندگی سنتی‪،‬‬ ‫به ویژه خانواده ایرانی در این سریال نیز اشاره‬ ‫کرد که از نقاط قوت ان است‪« .‬برف‪ »...‬یکی از‬ ‫سریال هایی است که توانسته برخی از نشانه های‬ ‫سبک زندگی ایرانی‪-‬اسالمی را بازنمایی کند‪ .‬از‬ ‫حجاب و پوشش برتر گرفته تا اهمیت نان حالل‪،‬‬ ‫احترام به بزرگترها‪ ،‬ساده زیستی‪ ،‬ازدواج اسان‬ ‫و‪ ...‬یکی دیگر از ویژگی های سریال «برف بی صدا‬ ‫می بارد» بازی خوب بازیگران این سریال است‪،‬‬ ‫به ویژه پوریا شــکیبایی که به خوبی نقش یک‬ ‫بدمن و قطب منفی این سریال را بازی و باز سازی‬ ‫کرده اســت‪ .‬فرزند مرحوم خسرو شکیبایی‪ ،‬با‬ ‫جان بخشــیدن به یک کاراکتر نفرت انگیز اما‬ ‫مرموز و نفوذی‪ ،‬به عنوان یک استعداد در زمینه‬ ‫بازیگری خودنمایی کرده است‪».‬‬ ‫جبار اذین (روزنامه قدس)‪« :‬مهم ترین‬ ‫امتیــاز تولیــد «برف بی صــدا می بــارد»‪ ،‬از‬ ‫ان فیلمنامه پرمضمون و محتــوا و حرفه ای‬ ‫ِ‬ ‫سریال و یادگار زنده یاد مســعود بهبهانی نیا‪،‬‬ ‫فیلمنامه نویس خوب سیما است که توسط زهرا‬ ‫پارسافر و طیبه شجری به سرانجام رسیده است‪.‬‬ ‫پردازش باورپذیر اغلب شــخصیت های اصلی‬ ‫مجموعه و رخدادها و حوادث اشنای اجتماعی‬ ‫و خانوادگی و رویدادهای دفاع مقدس‪ ،‬استفاده‬ ‫از بازیگران توانایی ماننــد فرهاد اییش‪ ،‬اتیال‬ ‫پسیانی‪ ،‬مائده طهماسبی‪ ،‬الیکا عبدالرزاقی‪ ،‬پوریا‬ ‫پورســرخ و فریبا متخصص و بازی های خوب‬ ‫ان ها و کارگردانی قوی اذربایجانی از ســریال‬ ‫خوب «بــرف بی صدا می بارد» اثــری دیدنی‪،‬‬ ‫باورپذیر و وفــادار به واقعیت هــای تاریخی و‬ ‫مولفه های اثار خانوادگی‪ ،‬اجتماعی و تاریخی‬ ‫با چاشنی های عشــق و امید ساخته است‪ .‬اگر‬ ‫از غیبت اگاهانه دهه هشــتاد در این ســریال‬ ‫بگذریم‪« ،‬برف بی صــدا می بارد» از معدود اثار‬ ‫خوش ســاخت‪ ،‬بامحتوا و تاریخی و اجتماعی‬ ‫موفق تلویزیون است که در سه فصل مناسب با‬ ‫کمترین حاشیه سازی های زائد و درازگویی های‬ ‫نامناســب تولید شــده و در کنار اثار خوب و‬ ‫کم تعداد و به یادماندنی تلویزیون و کارنامه خوب‬ ‫هنری پوریا اذربایجانی و برخی هنرمندان توانای‬ ‫ان نشسته است‪« .‬برف بی صدا می بارد»‪ ،‬صدا و‬ ‫تصویر عاشقانه بارش سپیدی ها بر سیاهی های‬ ‫همه چیز در باب‬ ‫واسپاری امور در‬ ‫حال انجام است که‬ ‫خبر امکان بهبودی‬ ‫حاج عطا به نظر یک‬ ‫ارامش نسبی را به‬ ‫همراه خواهد داشت‪.‬‬ ‫دنبال کننده اثار‬ ‫مرحوم بهبهانی که‬ ‫باشید خوب می دانید‬ ‫که این ارامش پیش‬ ‫از طوفان است‬ صفحه 60 ‫را به شــکلی فجیع به قتل رســاند و از رموز‬ ‫مملکت داری هیچ نمی دانست و به فرومایگان‬ ‫و بادمجان دورقاب چین ها بها می داد را تصویر‬ ‫می کند‪ .‬واقعیت این اســت که ناصرالدین شاه‬ ‫قاجار‪ ،‬برخالف تصویری که از او قالب شــده‬ ‫است‪ ،‬انسان نااگاه و بی خبری نبود و در قیاس‬ ‫با شاهان قاجار و اکثر شاهزادگان و والیان وقت‪،‬‬ ‫حتی یک سر و گردن هم در اشنایی با اوضاع‬ ‫جهان و ظرایف عرصه سیاست ایران‪ ،‬از ان ها‬ ‫باالتر بود‪ .‬ناصرالدین شاه در اسناد به جامانده‬ ‫فردی هنرمند و هنردوست‪ ،‬عالقه مند به اصالح‬ ‫امور مملکت‪ ،‬اشنا به زبان های فارسی‪ ،‬عربی‪،‬‬ ‫انگلیس‪ ،‬روسی و فرانسه (تا این حد که اولین‬ ‫لغت نامه فرانسه به فارسی توسط شاه تدوین‬ ‫شــد)‪ ،‬بنیان گذار مدرنیزاسیون‪ ،‬کسی که در‬ ‫خالل وقوع انقالب صنعتی که همه حکومت ها‬ ‫را با بحران مواجه کرد‪ 50 ،‬سال مملکت داری‬ ‫کرد و عالقه مند به علوم جدید به نظر می رسد‪.‬‬ ‫ناصرالدین شاه واقعی تاریخ کدام است؟‬ ‫اگر بدون این کــه وارد مطالعات تاریخی‬ ‫و یا جامعه شناســی تاریخی بشویم بخواهیم‬ ‫پاسخی به این پرسش بدهیم دالیل مختلفی‬ ‫را می توانیم برشــمریم که این پادشــاه را در‬ ‫زمره محبوب ترین شخصیت های تاریخی نزد‬ ‫فیلم ســازان و فیلم نامه نویسان قرار می دهد‪.‬‬ ‫در این یادداشت تالش می کنیم به دالیل این‬ ‫محبوبیت اشاره کنیم‪.‬‬ ‫سلطان صاحب قران‬ ‫دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار حدود‬ ‫‪ 48‬سال طول کشــید و پس از شــاپور دوم‬ ‫ساســانی (حدود ‪ 70‬ســال) و تهماسب اول‬ ‫صفوی (حدود ‪ 52‬ســال) طوالنی ترین دوره‬ ‫پادشاهی در میان تمامی شاه های تاریخ ایران‬ ‫را داراســت‪ .‬او به افتخار نیم قرن سلطنت بر‬ ‫بقِران نامیــد‪ .‬این دوره‬ ‫ایران‪ ،‬خــود را صاح ‬ ‫طوالنی سلطنت سبب شد که حوادث مختلفی‬ ‫در دوران پادشاهی او رخ دهد و تعدد حوادث‬ ‫سیاسی خود زمین ساز بروز و ظهور درام های‬ ‫متفاوتی می شود که می تواند شکلی افسانه ای‬ ‫به دوران سلطنت ناصرالدین شاه بدهد‪.‬‬ ‫امیرکبیر‬ ‫میرزا محمدتقی خان فراهانی‪ ،‬نخستین‬ ‫صدراعظم ناصرالدین شاه بود که لقب امیرکبیر‬ ‫را دریافت کرد‪ .‬امیرکبیر به واسطه اصالحات‬ ‫گسترده ای که در نظام حکومت داری و مسائل‬ ‫اجتماعی پدید اورد یکی از محبوب ترین رجال‬ ‫سیاسی تمام تاریخ نزد ایرانیان است‪ .‬تمام دوره‬ ‫صدارت امیرکبیر در دوره زعامت ناصرالدین شاه‬ ‫گذشت و بنیان بسیاری از نهادها در دوره او رخ‬ ‫داد‪ .‬زندگی امیرکبیر به واســطه ارتقاء در اثر‬ ‫سخت کوشی و هوش و فراست و رسیدن از یک‬ ‫کودک کارگر به مقام صدراعظمی همواره زبانزد‬ ‫بوده است‪ .‬این زندگی پرفراز و نشیب در نهایت‬ ‫به قتلی دردناک انجامید که به واسطه سعایت‬ ‫بدخواهان و به فرمان ناصرالدین شاه انجام شد‪.‬‬ ‫از وقایع مربوط به قتل امیرکبیر و صدور فرمان‬ ‫ان تا پشیمانی شاه از این دستور داستان ها و‬ ‫افسانه ها و روایت های تاریخی زیادی موجود‬ ‫است که شاخک نویسندگان را به ان حساس‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫حرمسرای ناصری‬ ‫یکــی از معرو ف تریــن ویژگی هــای‬ ‫ناصرالدین شــاه‪ ،‬حرمســرای پــر و پیمــان‬ ‫و داســتان های افسانه ای اســت که از روابط‬ ‫او و زنانش نقل می شــود‪ .‬مشــهور است که‬ ‫ناصرالدین شــاه زنان زیادی را به صورت عقد‬ ‫دائم و یا صیغه به ازدواج خود دراورد‪ .‬این زنان‬ ‫که تعداد ان ها از ‪ 80‬تا ‪ 110‬زن ذکر شده است‬ ‫در حرمسرایی زندگی می کردند که تا ‪1000‬‬ ‫زن اعم از زنان شاه‪ ،‬زنان متعلق به دربار و کنیز‬ ‫و مباشــران این زنان را در خود جا می داد‪ .‬در‬ ‫بین این همســران دائم و صیغه ای تعدادی از‬ ‫انان زنان مشهوری شدند که شاید بتوان گفت‬ ‫افسانه ای ترین و مشهورترینشان همین خدیجه‬ ‫خانم تجریشی ملقب به جیران است‪ .‬مشهور‬ ‫اســت که جیران اولین زنی بود که شاه واقعاً‬ ‫عاشق او شد و ازدواجی از سر عشق و عاشقی‬ ‫داشتند‪ .‬زنی که بخشی از شهرتش را مدیون‬ ‫جسارت و سنت شــکنی هایش است‪ .‬تسلط‬ ‫به ســوارکاری و تیراندازی‪ ،‬سخنوری و تالش‬ ‫برای اثرگذاری در روابط سیاسی از مولفه های‬ ‫شهرت این همســر صیغه ای شاه قاجار است‪.‬‬ ‫گلین خانم نخستین همســر ناصرالدین شاه‪،‬‬ ‫خجسته خانم تاج الدوله‪ ،‬شکوه السلطنه مادر‬ ‫مظفرالدین شاه‪ ،‬ستاره خانم تبریزی که همسر‬ ‫عقدی شاه بود اما با تبدیل عقد دائم به موقت‬ ‫شاه توانست جیران را به عقد دائم خود دراورد‪،‬‬ ‫مشهورترین زنان ناصرالدین شاه هستند‪ .‬این‬ ‫روابط پیچیده و تعدد زنان در حرمسرای شاه‬ ‫وقتی بــا نقش افرینی برخــی از خواجه های‬ ‫حرمسرا ممزوج شــود‪ ،‬خوراک مناسبی برای‬ ‫افریدن قصه ها و افســانه هایی است که یک‬ ‫سرش به شاه قدرقدرت قاجاری می رسد‪.‬‬ ‫دست نوشته ها‬ ‫از شخص ناصرالدین شاه خاطرات روزانه ای‬ ‫به جا مانده است که بســیاری از روابط درون‬ ‫دربار و وقایع سیاســی و اجتماعی دوران را از‬ ‫زاویه نگاه شخص اول مملکت پوشش می دهد‪.‬‬ ‫نزدیکی دوران ناصری به روزگار ما و رســیدن‬ ‫این خاطرات بالواسطه باعث شده است که این‬ ‫خاطرات به خمیرمایــه درام های زیادی حول‬ ‫محور قبله عالم تبدیل شود و داستان پردازی‬ ‫در خصوص شــخصیت این پادشاه را اسان تر‬ ‫کند‪ .‬به گواهی تاریخ ناصرالدین شاه اولین شاه‬ ‫ایرانی است که خاطرات روزان ه خود را به رشته‬ ‫تحریر دراورده است و قلم جذاب و طناز شاه به‬ ‫اهمیت و جذابیت ان افزوده است‪.‬‬ ‫از ســوی دیگر وجــود کتاب ارزشــمند‬ ‫روزنامه خاطــرات اعتمادالســلطنه که متن‬ ‫خاطرات محمد حســن صنیع الدوله ملقب به‬ ‫«اعتمادالسلطنه» است‪ .‬اعتمادالسلطنه که‬ ‫از رجال دربار ناصرالدین شاه بود‪ ،‬در روزنامه‬ ‫خاطرات خود‪ ،‬وقایع سیاســی و اتفاق های‬ ‫دربار را در ‪ ۱۵‬ســال اخر عمرش که شامل‬ ‫سال های ‪ ۱۲۹۸‬تا ‪ ۱۳۱۳‬قمری می شود ثبت‬ ‫کرده است‪ .‬وی چون به دربار شاه راه داشت‪،‬‬ ‫نکته های قابل توجهی از زندگی رجال‪ ،‬وضع‬ ‫اجتماعی‪ ،‬زدوبندهای سیاسی و مسائل پشت‬ ‫پرده به نگارش دراورده است‪.‬‬ ‫قصه پردازی بر اســاس این نوشــته ها و‬ ‫خاطره ها چه به لحــاظ تاریخی و اجتماعی‬ ‫و چه به لحــاظ به وجــوداوردن زمینه های‬ ‫قصه پردازی دست نویسنده ها را در پرداختن‬ ‫به این دوره تاریخی باز می گذارد و با استقبال‬ ‫فیلمسازان و فیلمنامه نویسان مواجه می کند‪.‬‬ ‫بزرگ ترین‬ ‫مشکل سریال‬ ‫«جیران» این است‬ ‫که بین پایبندی به‬ ‫واقعیت های تاریخی‬ ‫و یا روایت شخصی‬ ‫فیلم ساز مردد مانده‬ ‫است و این سبب‬ ‫بروز اشتباهات متعدد‬ ‫تاریخی شده است‬ ‫که می توان در یک‬ ‫مقاله مفصل به ان‬ ‫پرداخت‪ .‬ان چنان که‬ ‫می توان اشاره کرد‬ ‫علی رغم این که‬ ‫بنابه روایت سریال‪،‬‬ ‫عقد شاه و جیران‬ ‫پس از قتل امیرکبیر‬ ‫رخ داده است اما در‬ ‫اسناد و روایات متقن‬ ‫تاریخی‪ ،‬امیرکبیر در‬ ‫زمان ازدواج جیران‬ ‫و ناصرالدین شاه‬ ‫زنده بود و مقام‬ ‫صدراعظمی را‬ ‫برعهده داشت‬ ‫جهانگرد‬ ‫ناصرالدین شاه به ابتکار میرزا حسین خان‬ ‫سپهساالر در حدود سال های ‪ 1250‬شمسی‬ ‫به سفر فرنگ رفت و با پیشرفت های اروپاییان‬ ‫هم عصر خود از نزدیک اشــنا شد‪ .‬حدود ‪5‬‬ ‫سال بعد هم این سفر مجددا ً تکرار شد و باعث‬ ‫شد شاه قاجار با بسیاری از مظاهر پیشرفت و‬ ‫مدرنیزاسیون از نزدیک اشنا شود‪ .‬رهاورد این‬ ‫سفرها عم ً‬ ‫ال سبب پایه گذاری حرکت به سمت‬ ‫مدرنیزاسیون در ایران شد‪ .‬در طی این سفرها‬ ‫شاه به مجالس رقص‪ ،‬کنسرت ها و نمایش ها‬ ‫رفت و با چهره های سرشــناس و هنرمندان‬ ‫گفتگو کــرد و حتی بــا مردم عــادی نیز به‬ ‫گپ وگفت می پرداخت‪ .‬این سفرها هزینه های‬ ‫مالی سنگینی به دولت و مردم وارد می کرد‬ ‫و این کسری ها از افزایش مالیات و استقراض‬ ‫از دولت های خارجی پوشش داده می شد‪ .‬اما‬ ‫منافع زیادی هم نصیب جامعه ایران کرد‪ .‬ورود‬ ‫دستگاه های ضرب سکه‪ ،‬چاپ اولین تمبرهای‬ ‫پســت ایران‪ ،‬بنیان گذاری پلیس‪ ،‬تغییرات‬ ‫گسترده در شهرسازی و برداشتن دیوارهای‬ ‫شهر‪ ،‬ســاخت اولین موزه‪ ،‬ساخت اولین باغ‬ ‫وحش و بنیان گذاری خیابان الله زار و تغییر‬ ‫در نظام دولتی و حــذف مقام صدراعظمی و‬ ‫تشکیل کابینه به ســبک دولت های اروپایی‬ ‫بخشی از این تغییرات هستند‪ .‬این تغییرات‬ ‫اگرچه با نابه سامانی های ســال های پایانی‬ ‫سلطنت قاجار و در گیرودار انتقال از خاندان‬ ‫قاجار به پهلوی چندان نتوانست نقش پررنگی‬ ‫ایفا کند اما عم ً‬ ‫ال تاثیر خود را در ســال های‬ ‫اغازین سلطنت رضاشاه پهلوی نشان داد‪.‬‬ ‫مجموعــه خروجی این اتفاقــات که در‬ ‫خاطرات شخص ناصرالدین شاه و یا مکتوبات‬ ‫باقی مانده از ان دوران ثبت شــده و به دست‬ ‫نســل های بعدی رسیده اســت زمینه ساز‬ ‫روایت های زیادی شده اســت که پایه گذار‬ ‫فیلم ها و سریال های مختلفی شد‪.‬‬ ‫هنرمند هنرشناس‬ ‫ان چه که سلطان صاحب قران را از اخالف‬ ‫و اسالفش به نوعی متمایز می کند‪ ،‬اهل هنر‬ ‫‪55‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 55 ‫زندگــی در دوره ای از تاریــخ اجتماعی ایران‬ ‫است‪».‬‬ ‫مهدیموسویتبار(روزنامهفرهیختگان)‪:‬‬ ‫«ان چه «برف بی صدا می بارد» را با سریال های‬ ‫دیگر شــبانه متمایز می کند نگاه متفاوتش به‬ ‫واقعیات و حقایق زندگی اســت‪ .‬قرار نیســت‬ ‫به مخاطب باج داده شــود و نقش هایی مانند‬ ‫خواهر و برادر و سایر بســتگان سفید یا سیاه‬ ‫مطلق بمانند‪ .‬وقتی قرار است از سقوط یا تباهی‬ ‫یک خانواده گفته شود بدیهی است که عوامل‬ ‫متعددی در ان ســهیم هســتند؛ عواملی که‬ ‫اتفاقاً از سر دلسوزی تصمیماتی می گیرند که‬ ‫سرنوشت چند نســل را تغییر می دهد‪« .‬برف‬ ‫بی صدا می بارد» با تمام ضعف هایی که در تاریخ‬ ‫و حتی درام و گاه شــخصیت پردازی دارد اما‬ ‫توانسته مخاطب را با خودش همراه کند و روی‬ ‫مساله مهمی به نام خانواده دست گذاشته است‪.‬‬ ‫سعی کرده از نگاه کلیشه ای روزمره به خانواده‬ ‫و ارتباطات فاصله بگیــرد و گاهی بی رحمانه‬ ‫به بینندگانش هشــدار دهد که این اتفاقاتی‬ ‫که می بیند می تواند گریبــان هر خانواده ای را‬ ‫بگیرد‪».‬‬ ‫نادرسلیمانی‪« :‬ان شاءاهلل امسال صداوسیما‬ ‫بتواند برنامه ها و سریال های خوبی بسازد‪ .‬من‬ ‫خودم از مخاطبان سریال در حال پخش «برف‬ ‫بی صدا می بارد» هســتم و به نظرم کار خوبی‬ ‫اســت اما تعارف نداریم کمی قصه اش ِکش دار‬ ‫است ولی همین که می تواند مخاطبش را نگه‬ ‫دارد‪ ،‬برای خانواده قشــنگ اســت‪ .‬نمی گویم‬ ‫سریال عالی ای است ولی خوب است»‪( .‬ایسنا)‬ ‫نظر عوامل‬ ‫پانته اسیروس‪« :‬پیشتر با پوریا اذربایجانی‪،‬‬ ‫کارگردان سریال همکاری کرده بودم‪ .‬بر همین‬ ‫اساس با توجه به شناختی که از او داشتم‪ ،‬بازی‬ ‫در این مجموعه را پذیرفتم‪ .‬این فیلمســاز به‬ ‫کارش مسلط و اگاه است‪ ،‬برای همین اعتماد‬ ‫به او همیشه نتیجه خوبی خواهد داشت‪ .‬نکته‬ ‫دیگر‪ ،‬ویژگی های نقش بود که مرا برای حضور‬ ‫در سریال مجاب کرد‪ .‬در «برف بی صدا می بارد»‬ ‫نقش یک چادری معتقــد را بازی می کنم‪ .‬من‬ ‫چادری نیستم برای همین جالب بود نقشی را‬ ‫تجربه کردم که تا به حال ان را بازی نکرده بودم‪.‬‬ ‫برای این که بتوانم نقــش یک چادری را خوب‬ ‫بازی کنم نیاز به الگو داشتم که پیرامون خود‬ ‫ان را احساس کرده باشم‪ .‬خوشبختانه چنین‬ ‫موقعیتی برای من وجود داشت‪ ،‬زیرا مادربزرگم‬ ‫دقیقاً همان الگویی بود که نیاز داشتم‪ .‬مطلب‬ ‫بعدی که برای حضور در سریال به من انگیزه داد‪،‬‬ ‫قصه فیلم بود‪ .‬داستان فیلم در دهه ‪ ۶۰‬می گذرد‬ ‫و چون این دوران را تجربــه کرده ام و لحظه به‬ ‫لحظه ان را احساس می کنم پس دوست داشتم‬ ‫چنین موقعیتی را مجدد تجربه کنم»‪( .‬روزنامه‬ ‫جام جم)‬ ‫الیکا عبدالرزاقــی (بازیگر)‪« :‬زنده یاد‬ ‫بهبهانی نیا بدون ان که تالش عجیب و غریبی‬ ‫برای متفاوت کردن قصه داشته باشد‪ ،‬یک روند‬ ‫قصه گویی ساده و شیرین دارد‪ .‬به نظرم او خیلی‬ ‫راحت و شیرین داستان می گفت و برای همین‬ ‫هم مردم داستان های او را دوست می داشتند و‬ ‫همین االن هم با سواالتی طرفم که معلوم است‬ ‫مردم داستان را به طور کامل دنبال می کنند‪ .‬ما‬ ‫در این داستان یک بدمن کامل واقعی داریم و‬ ‫نویسنده سعی نکرده این بدمن را خاکستری‬ ‫تصویر کند‪ .‬اتفاقاً این صراحت‪ ،‬تکلیف مخاطب‬ ‫را روشــن می کند و مخاطب هم در داستان او‬ ‫را می پذیرد و از دســتش حرص می خورد‪ .‬این‬ ‫موفقیت داستان اســت که توانسته شخصیت‬ ‫منفی خود را باورپذیر به مخاطــب ارائه کند‪.‬‬ ‫من بازیگر که اثار روز‬ ‫این ممکن اســت برای ِ‬ ‫سینمای دنیا را پیگیری می کنم امتیاز منفی‬ ‫باشد که شخصیت رو است و خاکستری نیست‬ ‫و پیچیدگــی عجیب وغریب داســتانی ندارد‬ ‫اما می بینیــم که مردم و مخاطبــان این مدل‬ ‫داستان گویی را دوســت دارد و نمی شود ان را‬ ‫کتمان کرد»‪( .‬روزنامه جام جم)‬ ‫پوریا شــکیبایی (بازیگر)‪ « :‬من تصور‬ ‫می کنم که قبل از عید اتفاق خوبی افتاد‪ .‬ارزیابی‬ ‫من فحش هایی اســت که در فضای مجازی به‬ ‫خاطر ایفای نقش حبیب می خورم و خداروشکر‬ ‫همچنان فحش می شــنوم و این یعنی «برف‬ ‫بی صدا می بارد» بیننده خود را دارد‪ .‬مخاطب‬ ‫فیلم را دنبال می کند تا سرانجام داستان حبیب‬ ‫و سیمین را ببیند‪ .‬خودم شخصاً دوست ندارم که‬ ‫مردم از دست من یا کاراکتری که بازی می کنم‬ ‫حرص بخورند اما هر بازیگر دیگری که قرار بود‬ ‫یک جریانی را شروع کند‪ ،‬قطعاً نقش «حبیب»‬ ‫را می پذیرفت و دوست می داشت‪ .‬من هم این‬ ‫ریسک را پذیرفتم‪ .‬شما هرکاری که انجام دهی‬ ‫یک سری ضرر و یک ســری منفعت دارد‪ .‬من‬ ‫نسبت به همه بازیگرانی که در این پروژه بودند‪،‬‬ ‫تجربه کمتری داشــتم و از همــه عزیزان یاد‬ ‫گرفتم‪ ...‬مخاطبان با این که «حبیب» جایگاه و‬ ‫شکل دیگری داشت‪ ،‬هنوز بر این باور هستند که‬ ‫بازی من شبیه به پدر است‪ .‬به نظر من مخاطب‬ ‫ازاد است که هر نوع برداشتی داشته باشد‪ .‬پدر‬ ‫من معتقد بود که بازیگر بدون تماشاگر یعنی‬ ‫هیچ و تماشاگر حق دارد هرگونه قضاوتی از کار‬ ‫من داشته باشد‪ .‬هر قضاوتی برای من به عنوان‬ ‫بازیگر محترم اســت‪ .‬اما این که می گویند من‬ ‫می خواهم راهی را پیــش بگیرم که پدرم رفته‬ ‫است‪ ،‬نه اص ً‬ ‫ال این جوری نیست و به جبر شباهت‬ ‫این موضوع تداعی می شود‪ .‬فکر می کنم خرده‬ ‫هوشــی دارم که کاری که پدرم کرده است را‬ ‫نکنم چرا که می دانم خلــق ادم ها‪ ،‬منحصری‬ ‫زیباست‪ .‬هیچ کس شبیه به هیچ کس نیست‪ .‬اگر‬ ‫بخواهم چنین کاری را انجام دهم به دل مخاطب‬ ‫نمی نشیند‪( ».‬روزنامه صبا)‬ ‫پوریا اذربایجانی (کارگردان)‪ « :‬به نظرم‬ ‫سریال خیلی توانست مخاطب را با خود همراه‬ ‫کند و تا جایی که من دیدم ادم های مختلفی‬ ‫از قشرهای مختلف جامعه ســریال را دیدند و‬ ‫ارتباط برقرار کردنــد‪ .‬فیلمنامه جذابیت های‬ ‫خود را داشــت و یکی از ان جذابیت ها این بود‬ ‫که داســتان راجع به خانواده بود و من ســعی‬ ‫شاید کیفیت و‬ ‫دقت طراحی صحنه‬ ‫کار در تطبیق زمانی‬ ‫ابزار‪ ،‬ادوات و نوع‬ ‫پوشش به سبب‬ ‫گشت وگذار روایی‬ ‫بسیاری از اثار‬ ‫سال های اخیر در‬ ‫دوره تاریخی دهه‬ ‫شصت به چشم‬ ‫نیامد اما به طور حتم‬ ‫عنصری بود که بسیار‬ ‫به باورپذیری و‬ ‫ارتقاء کیفی اثر‬ ‫کمک کرد‬ ‫کردم که کمک کنم این اتفاق محقق شــود‬ ‫و یکی دیگر از جذابیت های داســتان این بود‬ ‫که قصه در دهه شصت می گذشت‪،‬در زمانی‬ ‫که این ارزش ها پررنگ تر و برای من جذاب تر‬ ‫بود‪( ».‬روزنامه صبا)‬ ‫نظرشخصی‬ ‫حاج عطا شکیبا یک بازاری معتمد است‬ ‫که پس از ســال ها فعالیت به بازنشستگی و‬ ‫سپردن امور به نزدیکانش فکر می کند و پس‬ ‫از اطالع از بیماری اش و جواب شدن از سوی‬ ‫پزشکان‪ ،‬در پی سرعت بخشیدن به این کارها‬ ‫و حاللیت طلبی نیز هست‪ .‬بازاری معروف که‬ ‫باشی‪ ،‬احتماالً دشمن هم پیدا می کنی‪ ،‬و حاج‬ ‫عطا نیز کینه قدیمی کیانی را پشت سر خویش‬ ‫دارد‪ .‬همه چیز در باب واسپاری امور در حال‬ ‫انجام اســت که خبر امکان بهبودی حاج عطا‬ ‫به نظر یک ارامش نســبی را به همراه خواهد‬ ‫داشــت‪ .‬دنبال کننده اثار مرحوم بهبهانی که‬ ‫باشــید خوب می دانید که این ارامش پیش‬ ‫از طوفان اســت و خیال خوشی بیش نیست‪.‬‬ ‫همینطور می شود و حاج عطا و همسرش در‬ ‫حادثه تصادف جانشان را از دست می دهند و‬ ‫جوالن کیانی برای جبران و انتقام زخم حاصل‬ ‫از کینه و نفرت قدیمی اش شــدت می گیرد و‬ ‫روابط بازمانده های خانواده شکیبا به سردی‬ ‫می گراید و در استانه فروپاشی قرار می گیرد‪.‬‬ ‫در سال های اخیر نمونه های زیادی را از چنین‬ ‫روایت هایی مشاهده کرده ایم که در ان ها کینه‬ ‫و نفرتی عامــل فراز و فرود داســتانی یک اثر‬ ‫بوده‪ .‬اشنایی ما سبب می شود سخت گیرانه تر‬ ‫جذب فراز و فرودهای یک اثر شــویم‪ .‬اگر چه‬ ‫مالت داستانی فراوان و خوب برای باال بردن‬ ‫و بناکردن ساختمان اثری بلند مهم است اما‬ ‫بلد کار که باشی از یک خط داستانی کوتاه و‬ ‫الغر هم یک مجموعه فربه و جذاب می سازی‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫خصوصیات و فیزیک چهره پاشا رستمی‬ ‫ایجاب کرده که تا امروز معموالً ایفاگر نقش‬ ‫افراد مثبت و مهربان باشد و در «برف بی صدا‬ ‫می بــارد» نیز همینطور اســت‪ .‬احمد جوان‬ ‫معتقد و باایمانی است که دغدغه حق و عدالت‬ ‫دارد و مصداق بارز انســانی اســت که حرف‬ ‫و عملش یکسان اســت و در برابر مشکالت‬ ‫صبوری پیشه می کند‪ .‬البته اقتضائات جوانی‬ ‫نیز سبب می شــود که گاهی رفتار ظالمانه‬ ‫کیانی را برنتابد و به یکبــاره از کوره در برود‬ ‫و با او گالویز شــود‪ .‬ثبات شخصیتی و حفظ‬ ‫خصوصیات رفتاری احمد در سراســر قصه‪،‬‬ ‫موضوعی است که پاشــا رستمی به خوبی از‬ ‫پس انجامش برامده‪.‬‬ ‫از سوی دیگر‪ ،‬شاید کیفیت و دقت طراحی‬ ‫صحنه کار در تطبیق زمانی ابزار‪ ،‬ادوات و نوع‬ ‫پوشش به سبب گشــت وگذار روایی بسیاری‬ ‫از اثار ســال های اخیر در دوره تاریخی دهه‬ ‫شصت به چشم نیامد اما به طور حتم عنصری‬ ‫بود که بســیار به باورپذیری و ارتقاء کیفی اثر‬ ‫کمک کرد‪.‬‬ ‫‪61‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 61 ‫زیر ذره بین‬ ‫بودن این پادشاه قجری اســت‪ .‬ناصرالدین شاه عالقه ویژه ای به‬ ‫هنر داشت‪ .‬نقاشی می کرد‪ ،‬خطاطی می کرد‪ ،‬ساز می نواخت‪ ،‬به‬ ‫نمایش و تعزیه عالقه داشت و عکاسی می کرد‪ .‬این بسته جذاب‬ ‫فرهنگی هر کسی را متقاعد می کند که زندگی این شاه هنرپرور‬ ‫را به رشــته تحریر و تصویر دربیاورد‪ .‬ناصرالدین شاه به نقاشی‬ ‫عالقه زیادی داشت و در کودکی نقاشی را نزد عموی کمال الملک‬ ‫فراگرفت و بعدها تالش زیادی کرد که نقاشــی را به کمال فرا‬ ‫بگیرد اما تصاویر باقی مانده از نقاشــی های شاه نشان می دهد‬ ‫تالش او چندان قرین موفقیت نبوده اســت امــا حمایت های‬ ‫ویژه شاه از نقاشان ســبب خلق شاهکارهایی مانند نقاشی های‬ ‫کمال الملک شد‪.‬‬ ‫شاه قاجار وقتی برای اولین بار با پدیده عکاسی مواجه شد‬ ‫و نخستین عکس های ثبت شــده از خودش را که معلم فرانسه‬ ‫دارالفنون گرفته بود‪ ،‬دید شــیفته ان شــد و تالش کرد کار با‬ ‫دوربین را یاد بگیرد و عکس های زیادی هم که منتسب به اوست‬ ‫باقی مانده اســت‪ .‬ناصرالدین شــاه عکس هایی گرفته است که‬ ‫گاهی بیانگر نوعی از نبوغ عکاسانه در او بود از جمله عکس های‬ ‫خودنگارانه ای کــه در تاالر اینه انداخته و بــه نوعی جد بزرگ‬ ‫سلفی های امروزی است‪.‬‬ ‫در زمینه ادبیات هم شاه شهید تالش هایی در سرودن شعر‬ ‫و داستان سرایی داشت که چندان موفق از اب درنیامد و ترجیح‬ ‫داد تنها به گوش دادن نوشته های دیگران اکتفا کند‪.‬‬ ‫انتوان سوروگین‬ ‫انتوان ســوروگین عکاس روس‪-‬گرجی تبار بــود که در‬ ‫عهد ناصری در ایران می زیست و تا سال های سلطنت رضاشاه‬ ‫همچنان مشغول به عکاسی بود‪ .‬ســوروگین که از زمان والیت‬ ‫عهدی مظفرالدین شاه به دستگاه ســلطنت راه پیدا کرده بود‬ ‫عکس های زیادی از زندگی اجتماعی مردم در ان دوره و به ویژه‬ ‫عکس های مشهوری از دربار ناصری گرفت و پرتره هایی از شاه‬ ‫و اشخاص سرشناس دربار از هنر عکاسی سوروگین باقی مانده‬ ‫است‪ .‬این تصاویر امکان شبیه سازی افراد و مکان های ان دوره را‬ ‫برای فیلمسازان فراهم می کند‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪56‬‬ ‫خط قرمز‬ ‫واقعیت این اســت که پرداختــن به دوره قاجــار و به ویژه‬ ‫ناصرالدین شاه با کمی اغماض خط قرمزهای حساس کمتری‬ ‫در قیاس با دوره پهلوی دارد‪ .‬رعایت کمی از مسائل در خصوص‬ ‫روابط شاه و زنان حرمسرا‪ ،‬می تواند باقی مســائل را از زیر نگاه‬ ‫سانسور و ممیزی به در ببرد‪ .‬ان چه که به اختصار برشمرده شد‪،‬‬ ‫بخشی از دالیلی است که ناصرالدین شاه را برای نویسندگان و‬ ‫فیلمسازان سینما و تلویزیون ایران محبوب کرده است و حاال هم‬ ‫با همین دالیل و برخی دالیل دیگر‪ ،‬سریال «جیران» به تصویر‬ ‫درامده است که علی رغم مشکالت متعددی که در نحوه روایت‬ ‫وقایع تاریخی دوره ناصری دارد‪ ،‬اما با اقبال نسبی مخاطبان خود‬ ‫مواجه شده است‪ .‬بزرگ ترین مشکل سریال «جیران» این است‬ ‫که بین پایبنــدی به واقعیت های تاریخی و یا روایت شــخصی‬ ‫فیلم ساز مردد مانده است و این ســبب بروز اشتباهات متعدد‬ ‫تاریخی شده است که می توان در یک مقاله مفصل به ان پرداخت‪.‬‬ ‫ان چنان که می توان اشــاره کرد علی رغم این کــه بنابه روایت‬ ‫سریال‪ ،‬عقد شاه و جیران پس از قتل امیرکبیر رخ داده است اما‬ ‫در اسناد و روایات متقن تاریخی‪ ،‬امیرکبیر در زمان ازدواج جیران‬ ‫و ناصرالدین شاه زنده بود و مقام صدراعظمی را برعهده داشت‪.‬‬ ‫شــاید به خالصه بتوان گفت ناصرالدین شاه محبوبیتش را‬ ‫از همان ابهامی برگرفته است که همیشه در روایت تاریخ از او با‬ ‫ان مواجهیم‪ .‬شاهی که از یک مستبد عیاش تا غمازی عشوه گر‬ ‫تصویر شده و چهره واقعی اش در غباری از ابهام پوشیده است‪.‬‬ صفحه 56 ‫قاب کوچک‬ ‫چند هندوانه با یک دست‬ ‫«مســتوران»‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪62‬‬ ‫«مستوران» مجموعه ای تاریخی است که به ســفارش سازمان هنری‬ ‫رسانه ای اوج و به کارگردانی مسعود اب پرور و سیدجمال سیدحاتمی ساخته‬ ‫شده است‪ .‬حمیدرضا اذرنگ‪ ،‬نازنین فراهانی‪ ،‬بیژن بنفشه خواه‪ ،‬رویا میرعلمی‪،‬‬ ‫رابعه اسکویی‪ ،‬یداهلل شادمانی‪ ،‬قربان نجفی‪ ،‬جواد انصافی‪ ،‬صفا اقاجانی‪ ،‬علی‬ ‫دهکردی و اسداهلل یکتا از جمله بازیگران این مجموعه هستند‪ .‬این مجموعه‬ ‫در ‪ 26‬قسمت و برای پخش از شبکه اول سیما ساخته شد‪.‬‬ ‫«مســتوران» روایت گر ماجراهایی تلفیقی از داستان های کهن ایرانی‬ ‫مانند «هزارویک شب»‪« ،‬کشکول»‪« ،‬گلســتان» و «شاهنامه» است که در‬ ‫جایی در ایران حدود پانصد سال پیش‪ ،‬در شهری به نام زابل جان رخ می دهد‪.‬‬ ‫«مستوران» با ماجرای دزدیده شدن کودکی به اسم لطفعلی اغاز می شود‪ .‬این‬ ‫دزدی مرموز در یکی از روزهایی که کاروان شادی به شهر رسیده توسط یکی‬ ‫از افراد قبیله ای به نام قبیله وحشیان انجام می شود‪ .‬لطفعلی پسر لیث عطار‬ ‫و لطیفه خاتون است‪ .‬پدر و مادر برای پیدا کردن فرزند با اتفاق های عجیبی‬ ‫روبه رو می شوند‪ .‬ان ها به دنبال راهی هستند تا به هر قیمت کودکشان را بیابند‪،‬‬ ‫اما موانع زیادی بر سر راه شان خواهد بود‪.‬‬ ‫وقتی گنجینه ای‬ ‫عظیم از حکایات‬ ‫و قصه های ایرانی‬ ‫داریم که جایش‬ ‫فقط در حافظه‬ ‫اندیشمندان و‬ ‫ادیبان و قفسه های‬ ‫کتابخانه هاست‬ ‫و قالبی تصویری‬ ‫برای جایگیری اش‬ ‫در حافظه جمعی‬ ‫نیافته ایم‪ ،‬ان وقت‬ ‫است که ساخت‬ ‫سریالی مانند‬ ‫«مستوران» حکم طال‬ ‫پیدا می کند‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫روزنامه هفت صبح‪[« :‬حمیدرضا] اذرنگ‬ ‫اشــرافی کامل بر موقعیت کاراکتر داشــته و‬ ‫نقش لیث را طوری ارائه کرده اســت که به دل‬ ‫مخاطب می نشیند‪ .‬بیننده حس وحال درونی‬ ‫او را درک می کنــد و پی بــه نگرانی پدرانه اش‬ ‫می برد؛ بی ان که بازیگر ذره ای زور اضافه بزند و‬ ‫متوسل به رفتارهای اغراق امیز شود‪ .‬از بازیگری‬ ‫که سال ها روی صحنه تئاتر با نقش های مختلف‬ ‫تو پنجه نرم کرده‪ ،‬جز این توقع نمی رود‪.‬‬ ‫دســ ‬ ‫نکته مهم تر این که کاراکتر لیث هیچ نسبتی با‬ ‫تجربه های قبلی این بازیگر ندارد‪».‬‬ ‫مهدی موسوی تبار (روزنامه فرهیختگان)‪:‬‬ ‫«بدون مرز بودن زمان و مکان هرچند در نگاه‬ ‫اول می تواند یک نقطه قوت باشــد اما در عمل‪،‬‬ ‫نداشتن محدودیت و مرز باعث شده چهارچوب‬ ‫مشخصی برای مخاطب ترسیم نشود و او با یک‬ ‫فضای الیتناهی روبه رو شــود‪ .‬اگر فضاســازی‬ ‫صحیــح‪ ،‬بعضی بازی هــای اســتاندارد مانند‬ ‫حمیدرضا اذرنگ و نازنین فراهانی و اســتفاده‬ ‫صحیح از افسانه ها و داستان های ایرانی را نقاط‬ ‫قوت این ســریال بدانیم امــا دیالوگ ها و زبان‬ ‫مشــوش و بالتکلیف «مســتوران» مهم ترین‬ ‫ضعف اشکار ان است‪ .‬نیاز به ساختن سریال های‬ ‫تاریخی با استفاده از داستان های ایرانی حتماً در‬ ‫سال های اخیر احساس شده و از این جهت باید‬ ‫از ســاخت فصل های تازه «مستوران» حمایت‬ ‫کرد و راه را برای دیگرانی کــه می خواهند در‬ ‫این حوزه فعالیت کنند همــوار کرد‪ ،‬اما این راه‬ ‫نیاز به اصالحاتی در فــرم و محتوا دارد‪ .‬یادمان‬ ‫نرفته ســریال هایی مانند «هشت بهشــت»‪،‬‬ ‫«سلطان وشبان» و «روزی روزگاری» با استفاده‬ ‫از ویژگی هایی مانند قصه گویی‪ ،‬انتخاب صحیح‬ ‫بازیگــران و همچنین زبان متناســب با دوره‬ ‫تاریخی با توجه به زبان مقصد چگونه توانستند‬ ‫موفق شوند و مخاطبان زیادی را پای تلویزیون‬ ‫بنشــانند و اصطالحاً خیابان خلوت کن شوند‪.‬‬ ‫«مستوران» به دلیل استفاده از عنصر فانتزی یا‬ ‫همان رئالیسم جادویی با اثاری که اسامی شان‬ ‫را اوردیم متفاوت است و حتماً رفتن به چنین‬ ‫فضایی‪ ،‬شجاعت و جســارت می خواهد و برای‬ ‫ارتباط با مخاطبان نیاز به گذشــت زمان دارد‪،‬‬ ‫اما به طور کلی باید از ساخته شدن سریال های‬ ‫تاریخی در بستر شبکه های تلویزیونی و شبکه‬ ‫نمایش خانگی حمایت کــرد و به لطف ادبیات‬ ‫غنی ایرانی‪ ،‬مشکلی از بابت اتمام چنین منابعی‬ ‫هم نداریم‪ .‬هرچند «مستوران» یک گام روبه جلو‬ ‫در سریال های تاریخی و احترام به شعور و چشم‬ ‫مخاطب است اما نباید به لکنت زبان و همچنین‬ ‫اشفتگی هایی که به اسم نواوری در سریال دیده‬ ‫می شــود بی تفاوت بود؛ لکنتی که مانع ارتباط‬ ‫صحیح با مخاطب می شود‪».‬‬ ‫هادی مومنیان (خبرگزاری فارس)‪« :‬برخی‬ ‫دیالوگ نویســی ان را نقد کرد ه و نوشته اند که‬ صفحه 62 ‫«در قاب کوچک»‬ ‫«معرفی مجموعه های مهم تلویزیونی»‬ ‫حسنحقیقی‬ صفحه 57 ‫زبان یک دست و نظام مندی ندارد و برخی دیگر‬ ‫قصه را کشــدار و غیر جذاب خوانده اند‪ .‬برخی‬ ‫نیز نقدهای فرامتنی چون هزینه گزاف و دکور‬ ‫سنگین و جلوه های ویژه را پیش کشیده اند‪ .‬اما‬ ‫هر کسی که به تماشای این سریال نشسته باشد‬ ‫این موضوع را به درستی دریافته که «مستوران»‬ ‫ســریال جذابی است‪ ،‬ســریالی پر کشش که‬ ‫مخاطــب را به خود جذب می کنــد و با کمک‬ ‫قصه به دل تاریخ و ادبیات و اســطوره می برد‪...‬‬ ‫قصه های مجموعه تلویزیونی«مستوران» دارای‬ ‫دو شکل منظوم و منثور اســت‪ .‬شکل منظوم‬ ‫را بیت و شــکل منثور را حکایت‪ ،‬راز‪ ،‬افســانه‪،‬‬ ‫نقل‪ ،‬داســتان و‪ ...‬پیش می برد‪ .‬عبارات اغازین‬ ‫هر قســمت مســتوران یعنی«یکی بود و یکی‬ ‫نبود‪ »...‬با صدای ماندگار محمدرضا سرشار اجرا‬ ‫می شود‪ .‬این صدا برای ایرانی های امروز بیش از‬ ‫هر چیز یاداور«قصه های ظهر جمعه» است‪ .‬به‬ ‫طور کلی می توان گفت این سریال ستایشی از‬ ‫جایگاه و اهمیت «قصه» در فرهنگ ایرانی است‪.‬‬ ‫در سریال«مستوران» به شیوه قصه های عامه‬ ‫ایرانی زمان و مکان فرضی اند‪ ،‬مشخص نیست‬ ‫که قصه ها مربوط به چه زمانی است‪ .‬این زمان‬ ‫و مکان فرضی‪ ،‬بُعد کلــی و جهانی به قصه داده‬ ‫است‪ .‬حوادث و اعمال شخصیت ها در بستر زمان‬ ‫و مکان صورت می گیرد‪ .‬مــراد از عنصر زمان‪،‬‬ ‫زمان و تاریخ دقیق تقویمی نیست‪ ،‬بلکه ظرفی‬ ‫است که بتوان سیر حوادث را در ان نشان داد‪ .‬در‬ ‫این سریال یکی از بن مایه هایی که سبب تقویت‬ ‫تخیل در قصه و اعجاب در بیننده ان می شود‪،‬‬ ‫طرح امور شگفت انگیز و خارق العاده و فراطبیعی‬ ‫ است که گاه برخی از ان ها در دایره فهم معمول‬ ‫بشری توجیه ناپذیرند‪ .‬شــکافتن سنگ از غم‬ ‫قصه پر غصه دختری جوان‪ ،‬یا پر سیمرغ و‪ ...‬بنا‬ ‫به ضرورت موضوع‪ ،‬در «مستوران» از این امور‬ ‫فراوان یافت می شود؛ از موارد دیگر می توان به‬ ‫حضور دوال پا‪ ،‬پیرمرد غیب دان‪ ،‬لوح زرین (که‬ ‫پیشگوی اینده است)‪ ،‬سیمرغ و‪ ...‬اشاره کرد‪».‬‬ ‫زینب علیپور طهرانــی (روزنامه جام جم)‪:‬‬ ‫«گرچه مستوران شــهری در ناکجا اباد است و‬ ‫مردم ان متعلق به هیچ مکان خاصی نیســتند‬ ‫اما فضاسازی این سریال برای مخاطبان جذاب‬ ‫است؛ به خصوص بخشی که به قوم «وحشی ها»‬ ‫تعلق دارد و عده ای با ظاهــری عجیب در یک‬ ‫مکان نامعلوم تری زیســت می کنند‪ .‬یا یک غار‬ ‫ترســناک و در عین حال جادویــی که راز پدر‬ ‫جهاندخت هم هست‪ .‬نکته مهم بعدی این است‬ ‫که فضای این سریال هر کسی را به یاد قصه های‬ ‫مادربزرگ هــا در دوران کودکی اش می اندازد؛‬ ‫همان قصه هایی که در عین تلخی و شــیرینی‬ ‫که داشت‪ ،‬پیام های بسیاری را به بچه ها منتقل‬ ‫می کرد و شب ها بعد از شــنیدن ان افسانه ها‪،‬‬ ‫رویابافی می کردند‪».‬‬ ‫نظر عوامل‬ ‫محمدرضا سرشار (راوی)‪« :‬دو عامل من را‬ ‫برای روایت در «مستوران» ترغیب کرد؛ یکی‬ ‫این که پشتیبان و سرمایه گذار اصلی ان‪ ،‬موسسه‬ ‫اوج بود که این امر‪ ،‬یک اطمینان نسبی به من‬ ‫می داد تا حتی بدون این که داستان مجموعه را با‬ ‫دقت خوانده باشم‪ ،‬بدانم که قاعدتاً باید مجموعه‬ ‫سالمی باشد‪ .‬نکته دیگر هم حال و هوای قدیمی‬ ‫و تخیلی این مجموعه بود‪ .‬روزی که من را برای‬ ‫اجرای متن های این مجموعــه دعوت کردند‪،‬‬ ‫بخش هایی از قسمت های مختلف را که اماده‬ ‫شده بود‪ ،‬دیدم و حس کردم حال و هوای ان با‬ ‫قصه های قدیمی ایرانی همخوانی دارد؛ چیزی‬ ‫شبیه بخشی از برنامه های «قصه ظهر جمعه»‪.‬‬ ‫این دو عامل باعث شد این پیشــنهاد را قبول‬ ‫کنم‪« ...‬مســتوران» مجموعه ای با حال وهوای‬ ‫ایرانی اســت و بنای ان بر این است که دوستی‬ ‫و مودت را بین مردم ترویــج کند‪ .‬درحقیقت‬ ‫همان بحث مبارزه خیر و شر را‪ ،‬که مضمون همه‬ ‫داستان های قدیمی دنیاســت‪ ،‬محور قرار داده‬ ‫است‪ .‬در جهانی که فضای مجازی درحال حاضر‬ ‫بر همه ارکان زندگی مردم سیطره پیدا کرده‪،‬‬ ‫رجعتی به گذشــته و زندگی های ساده مردم‬ ‫قدیم می تواند تنوع جالبی هم باشد‪( ».‬روزنامه‬ ‫فرهیختگان)‬ ‫مســعود اب پرور (کارگردان)‪« :‬من از ان‬ ‫دست فیلمسازان نیســتم که خودم را به گونه‬ ‫خاصی در فیلمســازی محدود کنم‪ .‬به همین‬ ‫دلیل در گونه های متفاوت کارگردانی کرده ام‪.‬‬ ‫نمی خواهم مخاطب‪ ،‬من را فیلمساز فقط یک‬ ‫گونه از اثار بشناسد‪ ،‬حتی تجربه کردن گونه های‬ ‫متفاوت کمک زیادی به من کرده اســت‪ .‬وقتی‬ ‫پیشنهاد کارگردانی سریال «مستوران» به من‬ ‫شد‪ ،‬به شدت اســتقبال کردم و دوست داشتم‬ ‫فضای این چنینی را در کارنامه کاری ام داشته‬ ‫باشم‪ .‬البته هفت قسمت ابتدای سریال را اقای‬ ‫سیدجمال سیدحاتمی کارگردانی کرد و بعد من‬ ‫به پروژه ملحق شدم‪( ».‬روزنامه جام جم)‬ ‫فائزه یارمحمدی (نویسنده)‪« :‬هرچه جلوتر‬ ‫می رفتیم‪ ،‬به مشکالت بزرگی می خوردیم‪ .‬این‬ ‫مشکالت در تبدیل قصه کهن به فیلمنامه مدرن‬ ‫بود‪ .‬این بحث طوالنی است ولی اگر بخواهم مثال‬ ‫بزنم‪ ،‬در قصه های ایرانی قواعد و اصولی وجود‬ ‫دارد که وقتی بخواهیم به فیلمنامه تبدیل کنیم‬ ‫فیلمنامه از کار بزرگسال تبدیل به کار نوجوان‬ ‫الف یا در مواقعی کودک می شــد‪ .‬روابط علت و‬ ‫معلولی در قصه های کهن و شفاهی عم ً‬ ‫ال وجود‬ ‫ندارد‪ ،‬یعنی من می توانم موقع راه رفتن پاهایم‬ ‫سر بخورد و وســط یک معدن گنج بیفتم که‬ ‫معلوم نیست از کجا امده و چطور اتفاق افتاده‬ ‫است‪ .‬نبود روابط علی معلولی همچنان که به ان‬ ‫حالوت می دهد ولی قصه را غیرقابل باور می کند‪.‬‬ ‫به همین خاطر همواره به در بسته می خوردیم و‬ ‫مجبور بودیم قصه را بگردانیم‪ .‬یا مث ً‬ ‫ال مورد بعد‬ ‫این که شــخصیت پردازی در قصه های شفاهی‬ ‫عم ً‬ ‫ال سیاه مطلق یا سفید مطلق است که حداقل‬ ‫سلیقه شخصی من و اقای کاظمی که فیلمنامه‬ ‫را کار می کردیم از این جنس پردازش کاراکتر‬ ‫نبود‪ .‬اگرچه فکر می کنــم ذائقه کلی مخاطب‬ ‫االن هم این چنین نیست که ادم مطلق خوب یا‬ ‫مطلق بد ببیند‪ .‬اگر سریال را تماشا کرده باشید‬ ‫کاراکترهای منفی ما همگی لحظاتی را از ســر‬ ‫اولین مشکلی‬ ‫که در «مستوران»‬ ‫به چشم می اید‪،‬‬ ‫سردرگمی است؛‬ ‫این که در تفهیم‬ ‫حرف اصلی اش‬ ‫دچار یک تشتت و‬ ‫بی قراری و ناتوانی‬ ‫و عدم یکپارچگی‬ ‫محتوایی شده و‬ ‫عدم نظم بخشی به‬ ‫مضامین مورد نظر‬ ‫در راستای ارائه‬ ‫یک مفهوم واحد و‬ ‫به خدمت دراوردن‬ ‫کلی مضمون و سویه‬ ‫داستانی بدون در‬ ‫نظر گرفتن چگونگی‬ ‫یکپارچگی اش‪ ،‬کار را‬ ‫از شرایط مطلوب دور‬ ‫کرده است‬ ‫می گذرانند که ان ها را درک می کنید‪( ».‬روزنامه‬ ‫فرهیختگان)‬ ‫نظر شخصی‬ ‫وقتــی گنجینــه ای عظیــم از حکایات‬ ‫و قصه هــای ایرانی داریم کــه جایش فقط در‬ ‫حافظه اندیشــمندان و ادیبان و قفســه های‬ ‫کتابخانه هاســت و قالبــی تصویــری بــرای‬ ‫جایگیــری اش در حافظه جمعــی نیافته ایم‪،‬‬ ‫ان وقــت اســت که ســاخت ســریالی مانند‬ ‫«مستوران» حکم طال پیدا می کند‪ .‬تا جایی که‬ ‫به یاد می اوریم همیشه از قدیم االیام قهرمانان‬ ‫افســانه های امریکایی در ارشیو ذهنی مان جا‬ ‫خوش کرده اند‪ .‬اینکه بعد از گذشت سال ها وقتی‬ ‫تمایل‪ ،‬اشتیاق و درخواست های مردمی از درون‬ ‫محاوره ها و گردهمایی های رسانه ای به تلویزیون‬ ‫راه پیدا کرده و منجر شــده به ازمون و خطای‬ ‫«مســتوران»‪ ،‬بسیار خوشــحال کننده است‪.‬‬ ‫تازه کاریم و فوت وفن ســاختش باید دستمان‬ ‫بیاید که هیچ ایرادی ندارد‪ .‬اتفاقاً باید هزینه داد‪.‬‬ ‫امالی نانوشته است که غلط ندارد‪.‬‬ ‫اولین مشکلی که در «مستوران» به چشم‬ ‫می اید‪ ،‬سردرگمی است؛ این که در تفهیم حرف‬ ‫اصلی اش دچار یک تشتت و بی قراری و ناتوانی و‬ ‫عدم یکپارچگی محتوایی شده و عدم نظم بخشی‬ ‫به مضامین مورد نظر در راستای ارائه یک مفهوم‬ ‫واحد و بــه خدمت در اوردن کلــی مضمون و‬ ‫سویه داســتانی بدون در نظر گرفتن چگونگی‬ ‫یکپارچگی اش‪ ،‬کار را از شرایط مطلوب دور کرده‬ ‫است‪ .‬می توان گفت این مجموعه همزمان چند‬ ‫چیز را بلند کرده‪ ،‬اما هیچ کدام را محکم نگرفته‬ ‫است‪ .‬گنجاندن و مدنظر قرار دادن سویه هایی‬ ‫مثل داستان ها و افســانه های ایرانی‪ ،‬مضامین‬ ‫اعتقادی‪ ،‬عرفانی و فلسفی با چاشنی کمی ترس‬ ‫و دلهره و تاکید بر زیان های نگاه خرافه امیز برای‬ ‫عبرت اموزی و تعمق بیشتر نهایتاً روایت را دچار‬ ‫چند دستگی محتوایی و پراکندگی موضوعی‬ ‫و همچنین نارســایی در اجرا و تفهیم مضامین‬ ‫مورد نظر کرده اســت و رفته رفته عالقه ما را به‬ ‫پیگیری اثر کم و کمتر کرده است‪ .‬دو کارگردانه‬ ‫شدن کار نیز ان را کمی دوپاره کرده است‪ .‬اما‬ ‫کار تاریخی بیشتر وامدار فیلمنامه است و‪ ،‬وقتی‬ ‫در مرحله اجــرا عم ً‬ ‫ال بخش زیــادی از حواس‬ ‫کارگردان را درست و غلط وسایل و گویش ها و‬ ‫لباس ها و مسائلی از این دست پرت می کند‪ ،‬در‬ ‫مرحله فیلمنامه شــاید به صرف وقت بیشتری‬ ‫نیاز بود‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫از شمایل پدری که مستاصل و غمگین گم‬ ‫شدن فرزندش است چه تصویر و تصوری داریم؟‬ ‫احتماالً چهره ای با ترکیبــی از امید پیدایی و‬ ‫بازگشــت و همچنین غم نبود؛ به بیانی دیگر‪،‬‬ ‫حالتی میان امید و سوگ با چاشنی تکاپو برای‬ ‫یافتن نشانی کوچک‪ .‬حمیدرضا اذرنگ در ارائه‬ ‫چنین تصویری تالشی ستودنی انجام می دهد‬ ‫و این توانایی را دارد کــه در حاالت صورت و به‬ ‫خصوص چشــمانش مطابق با موقعیت‪ ،‬گاهی‬ ‫رنج‪ ،‬گاهی امید و گاهی کالفگی را بگنجاند‪.‬‬ ‫‪63‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 63 ‫قاب کوچک‬ ‫شجاعت ورود به حوزه ای حساس‬ ‫اقـای قاضـی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪58‬‬ ‫«اقای قاضی» درامی دادگاهی است که به کارگردانی سجاد مهرگان و تهیه کنندگی‬ ‫احمد شفیعی ساخته شده است‪ .‬نقش اصلی مجموعه را بهزاد خلج بازی می کند‪ .‬هر قسمت‬ ‫از اقای قاضی شامل دو اپیزود است و در هر اپیزود ماجرای یک پرونده قضایی روایت می شود؛‬ ‫پرونده هایی که همگی از موضوعات و پرونده های واقعی اقتباس شده اند‪ .‬گروهی دوازده‬ ‫نفره از نویسندگان به سرپرستی سید محمد حسینی کار نگارش «اقای قاضی» را بر عهده‬ ‫داشته اند و کیومرث مرادی هم مسئول انتخاب بازیگر مجموعه بوده است‪ .‬در مجموع در‬ ‫این سریال حدود ‪ 300‬بازیگر نقش افرینی کرده اند که بسیاری از ان ها برای اولین بار جلوی‬ ‫دوربین تلویزیون رفته اند‪« .‬اقای قاضی» در ‪ 42‬قسمت (در مجموع ‪ 84‬پرونده) تولید شده‬ ‫و هر هفته دو قسمت از ان (پنج شنبه ها و جمعه ها ساعت‪ )22:30‬از شبکه دو پخش می شود‪.‬‬ ‫الزم به ذکر است که صحبت هایی مبنی بر تولید فصل دوم «اقای قاضی» هم شنیده شده و‬ ‫باید منتظر ماند و دید که ایا این بحث ها به سرانجام خواهند رسید یا خیر‪.‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫روزنامه هفت صبح‪« :‬ان چه ترسیم شده واقعی‬ ‫است و همین مســئله باعث ایجاد فضایی باورپذیر‬ ‫شــده‪ .‬بهزاد خلج در نقش قاضی عملکردی موفق‬ ‫داشته و همزمان که رفتاری جدی از خود بروز می دهد‪،‬‬ ‫روی مهربان قاضی را هــم عرضه می کند‪ .‬بازیگران‬ ‫(که همه نااشنا هستند) هم در نقش ادم های عادی‬ ‫باورپذیر ظاهر شده اند‪ .‬کیومرث مرادی بازیگردان‬ ‫«اقای قاضی» اســت و با توجه به تجربه او در این‬ ‫عرصه‪ ،‬طبیعی است که چنین نتیجه ای به دست بیاید‪.‬‬ ‫سازندگان‪ ،‬در عین اگاهی رسانی‪ ،‬در پی ایجاد حس‬ ‫خوشایند حمایت قانون از همه هستند‪ .‬نمونه اش در‬ ‫فصل شکایت یک پارکبان از رئیس یک بانک که در‬ ‫نهایت پارکبان پیروز شد‪».‬‬ ‫محســن ابراهیمی (رئیس امور فرهنگی قوه‬ ‫قضاییه)‪« :‬ســریال «اقای قاضی» یکی از بهترین و‬ ‫ماندگارترین اثار نمایشــی ما در موضوع قضاوت و‬ ‫دادگاه در تاریخ معاصر ایران است و در طول تاریخ‬ ‫سریالی با ســوژه ای که اختصاصی به این موضوع‬ ‫داشته باشــد و فضای دادگاه را به خوبی به تصویر‬ ‫بکشد‪ ،‬نداشتیم‪ .‬سریال «اقای قاضی» تالش می کند‬ ‫دادگاه و فرایند رسیدگی به دعاوی و شکایت ها را به‬ ‫تصویر بکشد که به نظر می رسد در این زمینه موفق‬ ‫بوده است‪ .‬شخصیت اقای قاضی برای اولین بار‪ ،‬هم‬ ‫از نظر بازی ای که انجام شــده و هم از نظر محتوا و‬ ‫سوژه هایی که با ان ها ارتباط برقرار کرده نمایش خوبی‬ ‫از شخصیت قاضی است؛ کمتر دیده ایم که در فیلم و‬ ‫سریالی شخصیت قاضی‪ ،‬خوب‪ ،‬درست و واقعی به‬ ‫نمایش دراید‪ .‬وقتی درباره شغلی قضاوت می کنید‪،‬‬ ‫بازنمایی و به تصویر دراوردن شخصیت ان سخت‬ ‫است که سریال اقای قاضی در این زمینه موفق بوده‬ ‫است‪( ».‬منبع‪ :‬روزنامه جام جم)‪.‬‬ ‫محمدهادی جعفرپور (وکیل دادگستری)‪...« :‬‬ ‫از گفت وگوی دوطرفه قاضی با طرف های پرونده که‬ ‫در غالب مواقع از قاضی ان چنان چهره غیر مانوسی‬ ‫ارائه می دهد که با تاســف باید گفت بیشتر به وهن‬ ‫جایگاه قضاوت نزدیک است تا انتقال صحیح اخالق‬ ‫قضا که بگذریم‪ ،‬عدم اشــنایی با برخی موضوعات‬ ‫بدیهی عالم قضا‪-‬حقوق بــه حدی در این مجموعه‬ ‫دیده می شود که مجال اشاره به ان در یک یادداشت‬ ‫نیست؛ این که قاضی محکمه در تقابل با متهم بدون‬ ‫توجه به حداقل های قانونــی از حکم و نظر خویش‬ ‫پرده بر می دارد و مث ً‬ ‫ال به متهمی که پزشک است و‬ ‫در امر طبابت قصور کرده‪ ،‬می گوید اول که شش ماه‬ ‫تا سه سال زندان داری! بعد متهم می گوید یعنی االن‬ ‫شــما مرا به زندان معرفی می کنی؟ قاضی در پاسخ‬ ‫می گوید‪ :‬من که حکم نمی دهم‪ ،‬حکم زندان را دادگاه‬ ‫انقالب می دهد! دادگاه انقالب ان هم برای جرم قصور‬ ‫پزشکی؟ یا در اپیزودی دیگر پیرمردی به اتفاق یک‬ ‫جوان بابت مســئله اجاره بها و هزینه انشعابات به‬ ‫همین قاضی مراجعه می کنند و اقای قاضی به پیرمرد‬ ‫می گوید‪ :‬پدرجان شکایت شما چیست؟ و پیرمرد در‬ ‫پاسخ می گوید‪ :‬پسرم شکایت لفظ درستی نیست‬ ‫بگو خواسته ام چیســت؟! و قس علی هذا عبارات و‬ ‫رفتارهای عجیب وغریبی اســت که به قطع و یقین‬ ‫در هیچ محکمه ای و نظام حقوقی جز مجموعه «اقای‬ ‫قاضی» تاکنون سابقه نداشته‪ .‬این ها نمونه کوچکی‬ صفحه 58 ‫قاب کوچک‬ ‫معضل پرسش های بی پاسخ‬ ‫تـــازه وارد‬ ‫«تازه وارد» مجموعه ای اپیزودیک به تهیه کنندگی محمدجواد موحد و محصول باشگاه فیلم سوره است که اپیزودهای‬ ‫مختلف ان را هشت کارگردان جوان به نام های محسن امانی‪ ،‬حسن حبیب زاده‪ ،‬احمد حیدریان‪ ،‬محمدجواد صالحی‪ ،‬رضا‬ ‫کشاورز‪ ،‬رضا محبی‪ ،‬میالد محمدی و سجاد معارفی ساخته اند‪ .‬همین حرکت را می توان یکی از ابداعات جالب این سریال‬ ‫دانست‪ .‬در حالی که در سال های اخیر شاهد تالش برخی از فیلمسازان و تهیه کنندگان برای کشف بازیگران مستعد و تازه کار‬ ‫هستند‪،‬به نظرمی رسدکهمحمدجوادموحددر«تازه وارد»تصمیمگرفتههمینکاررابافیلمسازانجوانانجامدادهوپایگاهی‬ ‫برایانانایجادکند‪.‬محورمشترکاپیزودهایمختلفاینسریالکهازشبکهسهپخششد‪،‬بحثفرزنداوریاست‪.‬داستان‬ ‫ایناپیزودهاپیراموننگرانیخانواده هاازداشتنفرزندمی گذرد‪.‬مهم ترینعاملایننگرانی‪،‬مشکالتمالیاستامادربرخی‬ ‫ازاپیزودهابهمسائلدیگریهمپرداختهشدهازجملهادم هاییکهبابحرانمالیدست وپنجهنرمنمی کنندامابهدلیلشرایط‬ ‫دیگری تمایلی به داشتن فرزند ندارند‪ .‬به گفته تهیه کننده «تازه وارد»‪ ،‬این سریال برای ‪ 11‬اپیزود‪ 33‬بازیگر برای نقش های‬ ‫اصلی و حدود‪ 130‬بازیگر برای نقش های فرعی دارد‪ .‬این چهره ها‪ ،‬تعدادی از بازیگران اپیزودهای این مجموعه هستند‪ :‬رضا‬ ‫بنفشه خواه‪ ،‬محمد نادری‪ ،‬اشا محرابی‪ ،‬سپیده خداوری‪ ،‬علی عامل هاشمی‪ ،‬شیوا خنیاگر‪ ،‬امیرمحمد زند‪ ،‬سونیا سنجری‪،‬‬ ‫زهرا داودنژاد‪ ،‬مهدیه نساج‪ ،‬سهی بانو ذوالقدر‪ ،‬هادی دیباجی‪ ،‬ناهید عساکره‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪64‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫روزنامه قــدس‪« :‬اســتفاده از نیروهای‬ ‫تازه نفس و کار اولی در کنار افراد باتجربه به الگویی‬ ‫موفق در تولید فیلم و ســریال های تلویزیونی‬ ‫منجر خواهد شد‪ .‬تا پیش از این سریال سازی در‬ ‫تلویزیون در انحصار گروه های تولیدی معدودی‬ ‫بود که فقط با تیم خودشان کار می کردند اما ورود‬ ‫نیروهای جدید ســبب شکستن انحصارگرایی‬ ‫شده‪ ،‬نگاه های نو و جدیدی را به تلویزیون تزریق‬ ‫کرده و منتج به تربیت نیرو می شــود اما ان چه‬ ‫اهمیت دارد بهره گیری از تجربیات کارگردان های‬ ‫باسابقه و پیشکسوت است که بهتر بود در ساخت‬ ‫«تازه وارد» این موضوع لحاظ می شــد اما این‬ ‫سریال اپیزودیک نشان داد که می توان قدم های‬ ‫خوبی در تولیدات گروهی برداشــت و ساخت‬ ‫ســریال های اپیزودیک با موضوعات روز را در‬ ‫کنار تولید ســریال های الــف و فاخر تلویزیون‬ ‫جدی گرفت‪».‬‬ ‫روزنامههفتصبح‪««:‬تازه وارد» سر و شکلی‬ ‫قابل قبول دارد‪ .‬یعنی نمی توان به عنوان تجربه‬ ‫اول ســازندگان‪ ،‬ایرادی گل درشت از اپیزودها‬ ‫گرفت‪ .‬کارگردان ها دنبال بازیگوشی های بی مورد‬ ‫نبوده اند و هدف شــان قرار دادن کارگردانی در‬ ‫خدمت داستان بوده است‪ .‬بازیگران هم عملکرد‬ ‫قابل قبولی دارند و بازی های شان به اندازه است‪.‬‬ ‫طبعاً دست گذاشتن روی مساله ای مهم به نام‬ ‫فرزند اوری هم امتیاز سریال محسوب می شود‪.‬‬ ‫این یک دغدغه جهانی است و فیلم و سریال های‬ ‫خارجیهمبهشکلمستقیموغیر مستقیمبهاین‬ ‫مسئله ورود می کنند‪ ...‬مهم ترین ایراد «تازه وارد»‬ ‫به گره گشایی ها برمی گردد‪ .‬داستان ها ‪ ،‬ملموس‬ ‫هستند و مث ً‬ ‫ال وقتی از بیکاری یک خانم به دلیل‬ ‫بارداری حرف می زند‪ ،‬مخاطب با گوشت و پوست‬ ‫نگرانی او را درک می کند‪ .‬یا اشاراتی مثل مشکل‬ ‫مردی که دستفروشی می کند‪ ،‬دغدغه روز جامعه‬ ‫است‪ .‬با این حال گره گشایی ها به دم دستی ترین‬ ‫حالت ممکن انجام می شــود‪ .‬در همه اپیزودها‪،‬‬ ‫بعد از یک بحــران که حاصــل نگرانی زوجین‬ ‫درباره فرزنداوری اســت‪ ،‬اتفاقاتی رخ می دهد‬ ‫که اصطالحاً از ان ها بــا عنوان «هندی بازی» یا‬ ‫«هپی اند» یاد می شود‪ ...‬بدتر این که‪ ،‬سریال پر‬ ‫است از شعار‪ .‬مث ً‬ ‫ال در اپیزود اول‪ ،‬وقتی دختربچه‬ ‫دانش اموز صاحب برادر می شود‪ ،‬گویی انقالبی رخ‬ ‫داده! حال این که چنین اتفاقی طبیعی و معمول‬ ‫اســت ‪«.‬تازه وارد» اما با این اتفاق همچون فیلم‬ ‫«فرزندان بشر» ساخته الفونسو کوارون برخورد‬ ‫می کند‪ .‬واقعیت این است که تلویزیون باید از‬ ‫طریق قصه هایی جذاب به معضل فرزنداوری‬ ‫بپردازد اما این شیوه مستقیم‪ ،‬نتیجه ای به همراه‬ ‫ندارد‪ .‬شاید نتیجه مقطعی به دست اید اما در‬ ‫درازمدت اثر خود را از دست می دهد‪».‬‬ ‫نظرعوامل‬ ‫محمدجــواد موحــد (تهیه کننده)‪:‬‬ ‫«کارگردانان از کســانی انتخاب شدند که در‬ ‫باشــگاه فیلم ســوره به مدت یک یا دو سال‬ ‫مسیر فیلمســازی را انتخاب کرده بودند‪ .‬بعد‬ ‫از صحبت های نهایی قرار شــد یــازده اپیزود‬ ‫تک قسمتیساختهشودکههرقسمت‪۴۵‬دقیقه‬ ‫باشد‪ .‬گرچه شروع کار ریسک بود اما در مجموع‬ ‫می توانم بگویم کاری قابل قبول با استانداردهای‬ ‫شبکه سه روانه انتن می شود‪ ...‬ما به کسی هشدار‬ ‫نمی دهیم‪ ،‬بلکه قصه هایی را انتخاب کرده ایم که‬ ‫فراوانی ان در جامعه زیاد است‪ .‬در قالب قصه به‬ ‫داستان زوجین می پردازیم که به دنبال روش‬ ‫ای وی اف برای بچه دار شدن هستند اما مسائل‬ ‫مالی‪ ،‬نوبت دهی های طوالنی و‪ ..‬این روند را با‬ ‫معضل رو به رو کرده اســت‪ .‬تالش کرده ایم به‬ ‫مسائلی از این دست‪ ،‬نگاه جدی داشته باشیم‬ ‫تا مســئوالن هم این موضوع را جدی تر دنبال‬ ‫کنند‪( ».‬منبع‪ :‬روزنامه جام جم)‬ ‫میالد محمدی (کارگــردان)‪« :‬من به‬ ‫دنبال تجربــه قصه گفتن بــودم و «تازه وارد»‬ ‫فرصت خوبی را فراهم کرد تا بتوانم دو قصه با دو‬ ‫حال و هوای متفاوت را تجربه کنم که هرکدام‬ ‫اقتضائات داستان گویی خودشان را دارند‪ ...‬این‬ ‫اثر روی یکی از بحران های اتی کشــور یعنی‬ ‫بحران پیری جمعیت تمرکز کرده اســت‪ .‬به‬ ‫هرحال ما باید با بحران ها و مشکالت کشور از‬ ‫جمله حاشیه نشینی‪ ،‬محیط زیست‪ ،‬بحران اب‪،‬‬ ‫نداشتن ثبات اقتصادی و‪ ...‬مواجه شویم و درباره‬ ‫ان ها کار بســازیم تا گفت و گو شکل بگیرد‪».‬‬ ‫(منبع‪ :‬روزنامه ایران)‬ ‫نظرشخصی‬ ‫سپردن ســاخت تازه وارد به تازه واردهای‬ ‫عرصه کارگردانی و فیلمســازی چه کار خوبی‬ ‫بود‪ .‬باالخره در جایی بایــد به ان ها میدان داد‪.‬‬ ‫در باب رویکرد افزایش جمعیت و تبلیغ فرزند‬ ‫بیشــتر‪ ،‬زندگی بهتر نیز چه جایگاه و بستری‬ ‫بهتر از فضای فرهنگی و رســانه ای؟ اما نباید‬ ‫فراموش کرد که تولید سفارشی تنها وقتی ختم‬ ‫به محصول مطلوب می شود که به چهره هایی‬ ‫اشنا با این حوزه و افرادی سپرده شود که مسئله‬ ‫و دغدغه اش را دارند تا حداقل نتیجه کار بیش‬ ‫از یک تیزر تبلیغــی و زیرنویس اگاهی بخش‬ ‫تاثیرگذار باشــد‪ .‬روایت چند منظر متفاوت از‬ ‫اقشــار مختلف جامعه و طراحی کلی مسئله‬ ‫بی جواب یا با جواب هایی که از قدرت قانع کردن‬ ‫الزم برخوردار نیستند‪ ،‬نهایتاً کار را به اثری ضد‬ ‫خودش تبدیل می کند‪ .‬حال اینکه سریال در‬ ‫کدام طرف ایستاده با بیننده ای است که ان را‬ ‫تماشا کرده است‪.‬‬ ‫چهرهشاخص‬ ‫ندارد‪.‬‬ صفحه 64 ‫است از ایرادات مجموعه مورد اشاره‪( ».‬منبع‪:‬‬ ‫خبر انالین)‬ ‫ســمیرا مقدســی (وکیل دادگستری‬ ‫و مشــاور حقوقی)‪«« :‬اقای قاضی» نقطه‬ ‫عطف برنامه های اموزشــی‪ -‬حقوقی است‬ ‫و فکر می کنم اولین برنامه ای اســت که به‬ ‫صورت دیالوگ به اموزش مســائل حقوقی‬ ‫می پــردازد‪ .‬البته پیــش از ان برنامه های‬ ‫اموزشی‪ -‬حقوقی دیگری در شبکه سه یا‬ ‫پنج داشتیم که با سوال و جواب پیش می رفت‬ ‫و مسائل حقوقی در ان بیان می شد اما چون‬ ‫سوال و جواب جنبه اموزش مستقیم دارد‪،‬‬ ‫اثرگذاری موردنظر را روی مخاطب نخواهد‬ ‫داشت‪ ،‬برخالف ان برنامه ها مخاطب حین‬ ‫دیدن «اقای قاضی» حواســش به سریال‬ ‫است و نمی خواهد چیزی یاد بگیرد و حتی‬ ‫مبنای فیلم نیز بر اســاس اموزش مستقیم‬ ‫به مخاطبان نیســت بلکه مــا به صورت‬ ‫غیرمستقیم از ان یاد می گیریم‪ .‬این بهترین‬ ‫رکن ســریال «اقای قاضی » است‪ .‬بیننده‪،‬‬ ‫شخصیت اقای قاضی را شــجاع‪ ،‬قوی‪ ،‬با‬ ‫علم باال‪ ،‬دلســوز‪ ،‬پیگیر و هر ان چه را که‬ ‫تماشاگر از شخصیت یک قاضی انتظار دارد‪،‬‬ ‫در این سریال شاهد است‪ .‬این مساله باعث‬ ‫می شود نوجوان ها و جوان هایی که هنوز وارد‬ ‫رشته خاصی نشده اند به سمت شغل قضاوت‬ ‫کشیده شوند‪ ...‬شــخصیت اقای قاضی با‬ ‫واقعیت کمی تفــاوت دارد و انتقاد برخی از‬ ‫وکال و حقوقدان ها به «اقای قاضی» برهمین‬ ‫اساس اســت‪ ...‬همچنین ان طور که صحنه‬ ‫دادگاه را در سریال «اقای قاضی» می بینیم با‬ ‫واقعیت تناقض دارد‪ .‬اما سریال است نمی تواند‬ ‫دقیق ًا حقیقت را بازنمایی کند بلکه با هنر‪ ،‬فکر‬ ‫و خالقیتی که دارد می خواهد پشت برنامه‬ ‫نمایشــی‪ ،‬حرفی بزند‪ .‬سریال سازی همین‬ ‫است‪ ،‬می تواند قسمت هایی از واقعیت را نشان‬ ‫ندهد اما اصل قضیه یعنی اموزش حقوق و‬ ‫پیشــگیری را به خوبی نمایش داده است‪».‬‬ ‫(منبع‪ :‬خبرگزاری تسنیم)‬ ‫نظر عوامل‬ ‫ســجاد مهرگان‪« :‬ما در ایران سریال‬ ‫درام دادگاهی و حقوقی نداشتیم‪ .‬بنابراین‬ ‫همین موضوع کار ما را سخت تر می کرد که‬ ‫برای نخستین قدم سعی کنیم هم یک کار‬ ‫خوش ساخت بسازیم و هم این که پرونده ها به‬ ‫لحاظ حقوقی هم درست روایت شود‪ .‬گرچه‬ ‫نمونه های خارجی با این موضوع تولید شده‬ ‫اما به درد کار ما نمی خورد‪ ،‬زیرا قوانین حقوقی‬ ‫قضایی ما و سلیقه مردم برای تماشای چنین‬ ‫اثاری متفاوت است‪ .‬بنابراین نمی خواستیم‬ ‫کاری بســازیم که مخاطب دوست نداشته‬ ‫باشد‪ .‬بنابراین الهام از کار خارجی نگرفتیم‪...‬‬ ‫با خیلی از اساتید فیلمنامه نویسی صحبت‬ ‫کردیم زیرا بیــن درام جنایی و درام قضایی‬ ‫تفاوت وجود دارد‪ .‬مــا در ایران تجربه درام‬ ‫جنایی را داشــته ایم اما درام قضایی را کار‬ ‫نکرده بودیم‪( ».‬منبع‪ :‬روزنامه جام جم)‬ ‫بهزاد خلــج‪« :‬شــخصیت ها الزام ًا نه‬ ‫ال سیاه هســتند و نه کام ً‬ ‫کام ً‬ ‫ال سفید بلکه‬ ‫خاکستری اند‪ .‬این در مورد تمام شخصیت ها‬ ‫صدق می کند‪ .‬البته هر چه زمان جلوتر می رود‬ ‫سرعت زندگی بیشــتر شده و شخصیت ها‬ ‫پیچیده تر می شــوند‪ .‬برای من خیلی مهم‬ ‫بود که قاضی ای را بازی کنم که گاهی خوب‬ ‫است و گاهی هم بد‪ .‬گاهی زور می گوید‪ ،‬گاهی‬ ‫خشمگین می شود‪ ،‬گاهی انتقام می گیرد‪،‬‬ ‫گاهی رئوف است و بخشنده‪ .‬وقتی با قضات‬ ‫صحبــت می کردیم می گفتنــد ان ها هم‬ ‫ترس هایی دارند و اشتباهاتی می کنند‪ .‬گاه‬ ‫وقتی به خانه می روند به این فکر می کنند که‬ ‫ایا تصمیم شان درست بوده یا نه‪ .‬چیزی که در‬ ‫شخصیت قاضی خیلی مهم بود این بود که این‬ ‫ادم یک انسان است‪ .‬برایم خیلی مهم بود که‬ ‫این «انسان» را بازی کنم‪ .‬اما این نکته را هم‬ ‫مورد توجه قرار دادیم که این قاضی چگونه‬ ‫«باید باشد» و چه چیزی «نباید باشد»‪ .‬االن‬ ‫در برخی از نظرات به ما می گویند که مگر یک‬ ‫قاضی این قدر لبخند می زند؟ در عین حال که‬ ‫این قاضی باید یک انسان واقعی می بود‪ ،‬باید‬ ‫چیزهایی را به او اضافه هم می کردیم‪ .‬باید‬ ‫این نکته را منتقل می کردیم که اص ً‬ ‫ال ایرادی‬ ‫ندارد که قاضی گاهی اوقات لبخند بزند‪ .‬هیچ‬ ‫ایرادی ندارد که در حین کار قهوه هم بخورد‪.‬‬ ‫مگر قهوه خوردن جرم اســت؟ همین نکته‬ ‫برای عده ای عجیب بود‪ .‬این موارد را بیشتر‬ ‫سجاد و اقای مرادی مدیریت کردند‪( ».‬منبع‪:‬‬ ‫روزنامه صبا)‬ ‫سجاد مهرگان‪« :‬خیلی از این پرونده ها‬ ‫را از قضات برجسته در قوه قضاییه گرفتیم‪.‬‬ ‫در روزهای اول وقتی از ان ها درخواســت‬ ‫پرونده هــای جذاب می کردیــم‪ ،‬به خاطر‬ ‫فضاسازی رســانه ای پرونده هایی در مورد‬ ‫(مث ً‬ ‫ال) تجــاوز به ما معرفــی می کردند‪ ،‬اما‬ ‫می گفتیم این ها موضوعات «حاد واقعیت»‬ ‫هستند‪ .‬درســت اســت که در جامعه رخ‬ ‫می دهند و نمی شود انکارشــان کرد اما در‬ ‫عین حال موضوعات تکرارشونده و اساسی‬ ‫برای جامعه نیستند‪ .‬بیشــتر موضوعات‬ ‫پیش امده‪ ،‬خیلی ساده اند و ممکن است اص ً‬ ‫ال‬ ‫به ان ها توجه نکنیم اما در زندگی مان وجود‬ ‫دارند‪ .‬من چیزی حدود ‪ ۳۰۰‬پرونده را برای‬ ‫ساخت این سریال خواندم‪ .‬صادقانه بگویم که‬ ‫جذاب ترین موارد‪ ،‬همان موضوعات زمینی‬ ‫و عمومی هســتند‪ .‬موارد دیگر‪ ،‬موضوعات‬ ‫عموم ًا حادی هســتند که بیشــتر گزاره‬ ‫خبری اند و زیبایی شناسی ندارند‪ .‬چیزی از‬ ‫خرده فرهنگ ها در ان ها نیست‪ .‬ان موارد‬ ‫بیش از ان که روی فطرت انسان تمرکز کنند‬ ‫روی امیال حیوانی تمرکز می کنند و بنابراین‬ ‫موارد حاد غیرانسانی هستند‪ .‬سینمای ایران‬ ‫متاسفانه خیلی روی این موارد تمرکز می کند‪.‬‬ ‫البته نمی گویم نباید چنین باشد اما این که با‬ ‫این حجم به این موارد می پردازیم محل بحث‬ ‫است‪( ».‬منبع‪ :‬روزنامه صبا)‬ ‫در این مجموعه‬ ‫شاکی و متشاکی‬ ‫بنابر سطح‬ ‫فکری‪ ،‬اجتماعی‬ ‫و انسانی شان‬ ‫به شکلی کام ً‬ ‫ال‬ ‫متقاعدکننده و‬ ‫باورپذیر به بحث‬ ‫و مشاجره برای‬ ‫گرفتن حق خویش‬ ‫می پردازند‪ ،‬گویی نه‬ ‫با یک بازی و نمایش‬ ‫که با یک واقعیت‬ ‫تصویری از ادم های‬ ‫حاضر در دادگاه‬ ‫طرفیم‬ ‫نظرشخصی‬ ‫نشســتن پای حرف هــای یک وکیل‬ ‫یا قاضی دادگســتری در قالب یک برنامه‬ ‫تلویزیونی گفت وگو محور‪ ،‬معموالً کار ساده‬ ‫ای نیست‪ ،‬مگر اینکه پاسخگوی یک دغدغه‪،‬‬ ‫نیاز و ســوال ذهنی از یک فرد باشد‪ .‬اصوالً‬ ‫وقت گذرانی پــای برنامه ای با کلی قوانین و‬ ‫تبصره از پرونده های قضایی فاقد جذابیت‬ ‫اســت‪ .‬ولی به محض اینکه به ان شــکل‬ ‫نمایشــی بدهیم و طرفین دعوی برای ان‬ ‫تعیین کنیم‪ ،‬در کنار بار اموزشی از جذابیت‬ ‫نیز برخوردار می شود‪ .‬دعوا و مشاجره لفظی‬ ‫میان دو یا چند نفر معمــوالً توجه برانگیز‬ ‫است‪ ،‬تا جایی که می تواند ترافیک شهری‬ ‫هم راه بیندازد‪ .‬با این شرایط دستور کار قرار‬ ‫دادن یک اختالف و دعوای رخ داده در یک‬ ‫پرونده قضایی در فرمی نمایشی نیز به طور‬ ‫حتم جذابیت های خودش را خواهد داشت‪.‬‬ ‫مخصوص ًا اگر نمایشــی نزدیک به واقعیت‬ ‫باشد؛ مشابه ان چیزی که در مجموعه «اقای‬ ‫قاضی» نیز شاهدش هســتیم‪ .‬البته شاید‬ ‫این مجموعه با روایت و شکل مستندتر در‬ ‫اجزای ســاختاری (از صحنه گردانی گرفته‬ ‫تا فیلمبرداری) موفق تر نیــز می بود اما تا‬ ‫همین جا هم قدم مثبتی است‪ .‬عامل توفیقش‬ ‫نیز نمایش باورپذیر و نزدیک به واقعیتی است‬ ‫که حکایت از احاطه کارگردان بر کارش و بازی‬ ‫گرفتن از بازیگران کم نام ونشــان ان دارد‪.‬‬ ‫در واقع این اثری است که عالوه بر انتخاب‬ ‫موضوع دعوی‪ ،‬به شدت وابسته به کیفیت‬ ‫اجراســت‪ .‬چنان که در این مجموعه شاکی‬ ‫و متشاکی بنابر ســطح فکری‪ ،‬اجتماعی و‬ ‫انسانی شان به شکلی کام ً‬ ‫ال متقاعدکننده و‬ ‫باورپذیر به بحث و مشاجره برای گرفتن حق‬ ‫خویش می پردازند‪ ،‬گویــی نه با یک بازی و‬ ‫نمایش که با یک واقعیت تصویری از ادم های‬ ‫حاضر در دادگاه طرفیم‪ .‬مثل عالم واقع انها‬ ‫در حرف هم می پرند و برای فریب قاضی نقش‬ ‫بازی می کنند و به دروغ متوسل می شوند تا‬ ‫نجات پیدا کننــد‪ .‬از طرفی به نوعی با اثری‬ ‫معمایی نیز طرفیم که پای قضاوت بیننده را‬ ‫هم وسط می کشد و او را وارد چالش انتخاب‬ ‫حق از ناحق و همچنین ســنجش و تخمین‬ ‫اندازه عدل‪ ،‬انصاف و قوه تشخیص خویش‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫بهزاد خلج گرداننــده‪ ،‬مجری و قاضی‬ ‫دادگاه ســریال «اقای قاضی» است و تنها‬ ‫بازیگر ثابت کار‪ .‬اگر او را برگ برنده سریال‬ ‫ندانیم‪ ،‬بی انصافی کرده ایم چرا که نبض کار‬ ‫در اختیار اوست و محرک روایت‪ ،‬مخصوص ًا‬ ‫در مواقعی است که ســریال از جدیت الزم‬ ‫دور و نیازمند به تغییر ریتم می شود‪ .‬نقطه‬ ‫قوت خلج نیز لحن یکنواخت الزم در سراسر‬ ‫سریال و همچنین کلی کنش و واکنش اصیل و‬ ‫غیرقابل پیش بینی و به شدت نزدیک به بداهه‬ ‫با اجرایی شبه مستند است‪.‬‬ ‫‪59‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 59 ‫نقطه ای مهم‬ ‫در درام نویسی‬ ‫قضایی‬ ‫گفت وگوهایی با کارگردان و بازیگر مجموعه «اقای قاضی»‬ صفحه 65 ‫قاب کوچک‬ ‫بارش سپیدی ها بر سیاهی های زندگی‬ ‫برف یب صدا یم ابرد‬ ‫«برف بی صدا می بارد» مجموعه ای درام به کارگردانی پوریا اذربایجانی و محمدرضا شفیعی است‪ .‬این مجموعه‬ ‫همچنین اخرین فعالیت زنده یاد مسعود بهبهانی نیا است؛ نویسنده باتجربه ای که اتفاق ًا تخصص ویژه ای در نگارش‬ ‫سریال های طوالنی داشت و متاسفانه سال گذشته از دنیا رفت‪ .‬الیکا عبدالرزاقی‪ ،‬پوریا پورسرخ‪ ،‬پاشا رستمی‪ ،‬پوریا‬ ‫شکیبایی‪ ،‬مریم شیرازی‪ ،‬فرهاد ائیش‪ ،‬مائده طهماسبی‪ ،‬اتیال پسیانی‪ ،‬ثریا قاسمی‪ ،‬هادی دیباجی‪ ،‬فریبا متخصص‪،‬‬ ‫مینا وحید و پانته ا سیروس از جمله بازیگران این مجموعه به شمار می روند‪« .‬برف بی صدا می بارد» داستان تالش های‬ ‫یک دشمن قدیمی را برای بر هم زدن اتحاد یک خانواده اصیل ایرانی در سه دهه مختلف روایت می کند‪ .‬قرار بر این‬ ‫بود که این مجموعه در دو فصل تولید شود‪ .‬فصل اول در ‪ 100‬قسمت به مرحله تولید رسید و ‪ 68‬قسمت ان در فاصله‬ ‫دی تا اسفند ‪ 1400‬روی انتن شبکه ‪ 3‬سیما رفت‪ .‬اما همزمانی پخش سریال با مناسبت هایی چون عید نوروز و ماه‬ ‫رمضان باعث توقف پخش این مجموعه شد‪ .‬بعد از ان هم به دالیلی این وقفه ادامه پیدا کرد تا این که پخش قسمت های‬ ‫باقی مانده از فصل اول از تاریخ ‪ 14‬تیر ‪ 1401‬اغاز شد‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪60‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫علی مهاجر (روزنامه کیهان)‪« :‬مجموعه‬ ‫تلویزیونی «برف بی صدا می بارد» هر چند که‬ ‫یک ملودرام خانوادگی اســت که داستان ان‬ ‫در دهه های ‪ 60‬و ‪ 70‬می گذرد‪ ،‬اما دقیقاً روی‬ ‫یکی از مهم ترین مسائل روز جامعه ایرانی دست‬ ‫گذاشته است‪ .‬داســتان این سریال‪ ،‬تمثیلی از‬ ‫وقایع سال های اخیر ماست‪ .‬خانواده ای که هدف‬ ‫نفوذ یک دشمن قرار گرفته است؛ دشمنی که‬ ‫سال هاست در پی رسوخ در این خانواده است‬ ‫و در لباس دوســت‪ ،‬اعضای خانــواده را فریب‬ ‫می دهد‪ .‬ان هایی که اصالت و ارزش ها و منافع‬ ‫خانواده را ارجح می دانند‪ ،‬خیلی سریع به ماهیت‬ ‫این دشمن نفوذی پی می برند‪ ،‬اما افراد مغرور و‬ ‫ساده دل و در عین حال حسودی چون سیمین‬ ‫فریب می خورند و بازیچه می شــوند‪ .‬حسادت‬ ‫ان چنان او را فرا می گیرد که برای عقده گشایی‪،‬‬ ‫دشمن را به دوست ترجیح می دهد و‪ ...‬وقتی اگاه‬ ‫می شود که همه زندگی اش به یغما رفته است!‪...‬‬ ‫ســیمین‪ ،‬احمد و کیانی‪ ،‬هر یک نمودهایی از‬ ‫جریان های مختلف هستند که در این سریال‬ ‫به طور هنرمندانه دراماتیزه شده است‪ .‬عالوه بر‬ ‫این ها باید به نمایش زیبایی های زندگی سنتی‪،‬‬ ‫به ویژه خانواده ایرانی در این سریال نیز اشاره‬ ‫کرد که از نقاط قوت ان است‪« .‬برف‪ »...‬یکی از‬ ‫سریال هایی است که توانسته برخی از نشانه های‬ ‫سبک زندگی ایرانی‪-‬اسالمی را بازنمایی کند‪ .‬از‬ ‫حجاب و پوشش برتر گرفته تا اهمیت نان حالل‪،‬‬ ‫احترام به بزرگترها‪ ،‬ساده زیستی‪ ،‬ازدواج اسان‬ ‫و‪ ...‬یکی دیگر از ویژگی های سریال «برف بی صدا‬ ‫می بارد» بازی خوب بازیگران این سریال است‪،‬‬ ‫به ویژه پوریا شــکیبایی که به خوبی نقش یک‬ ‫بدمن و قطب منفی این سریال را بازی و باز سازی‬ ‫کرده اســت‪ .‬فرزند مرحوم خسرو شکیبایی‪ ،‬با‬ ‫جان بخشــیدن به یک کاراکتر نفرت انگیز اما‬ ‫مرموز و نفوذی‪ ،‬به عنوان یک استعداد در زمینه‬ ‫بازیگری خودنمایی کرده است‪».‬‬ ‫جبار اذین (روزنامه قدس)‪« :‬مهم ترین‬ ‫امتیــاز تولیــد «برف بی صــدا می بــارد»‪ ،‬از‬ ‫ان فیلمنامه پرمضمون و محتــوا و حرفه ای‬ ‫ِ‬ ‫سریال و یادگار زنده یاد مســعود بهبهانی نیا‪،‬‬ ‫فیلمنامه نویس خوب سیما است که توسط زهرا‬ ‫پارسافر و طیبه شجری به سرانجام رسیده است‪.‬‬ ‫پردازش باورپذیر اغلب شــخصیت های اصلی‬ ‫مجموعه و رخدادها و حوادث اشنای اجتماعی‬ ‫و خانوادگی و رویدادهای دفاع مقدس‪ ،‬استفاده‬ ‫از بازیگران توانایی ماننــد فرهاد اییش‪ ،‬اتیال‬ ‫پسیانی‪ ،‬مائده طهماسبی‪ ،‬الیکا عبدالرزاقی‪ ،‬پوریا‬ ‫پورســرخ و فریبا متخصص و بازی های خوب‬ ‫ان ها و کارگردانی قوی اذربایجانی از ســریال‬ ‫خوب «بــرف بی صدا می بارد» اثــری دیدنی‪،‬‬ ‫باورپذیر و وفــادار به واقعیت هــای تاریخی و‬ ‫مولفه های اثار خانوادگی‪ ،‬اجتماعی و تاریخی‬ ‫با چاشنی های عشــق و امید ساخته است‪ .‬اگر‬ ‫از غیبت اگاهانه دهه هشــتاد در این ســریال‬ ‫بگذریم‪« ،‬برف بی صــدا می بارد» از معدود اثار‬ ‫خوش ســاخت‪ ،‬بامحتوا و تاریخی و اجتماعی‬ ‫موفق تلویزیون است که در سه فصل مناسب با‬ ‫کمترین حاشیه سازی های زائد و درازگویی های‬ ‫نامناســب تولید شــده و در کنار اثار خوب و‬ ‫کم تعداد و به یادماندنی تلویزیون و کارنامه خوب‬ ‫هنری پوریا اذربایجانی و برخی هنرمندان توانای‬ ‫ان نشسته است‪« .‬برف بی صدا می بارد»‪ ،‬صدا و‬ ‫تصویر عاشقانه بارش سپیدی ها بر سیاهی های‬ ‫همه چیز در باب‬ ‫واسپاری امور در‬ ‫حال انجام است که‬ ‫خبر امکان بهبودی‬ ‫حاج عطا به نظر یک‬ ‫ارامش نسبی را به‬ ‫همراه خواهد داشت‪.‬‬ ‫دنبال کننده اثار‬ ‫مرحوم بهبهانی که‬ ‫باشید خوب می دانید‬ ‫که این ارامش پیش‬ ‫از طوفان است‬ صفحه 60 ‫مجموعه ماه‬ ‫پیچیدگی های‬ ‫تجربه یک حوزه‬ ‫جدید‬ ‫گفت وگو با سجاد مهرگان کارگردان مجموعه «اقای قاضی»‬ ‫سید اریا قریشی‬ ‫بعضی از اثار وجود دارند که از همان مرحله انتخاب سوژه اولیه بخش‬ ‫مهمی از راه موفقیت را طی می کنند‪« .‬اقــای قاضی» یکی از همین اثار‬ ‫است‪ .‬پرداختن به پرونده های متنوع قضایی هرچند‪ ،‬همان طور که در ادامه‬ ‫خواهید خواند‪ ،‬چالش هایی را سر راه سازندگان این مجموعه ایجاد کرد اما‬ ‫نقش مهمی در تبدیل «اقای قاضی» به یک مجموعه متفاوت ایجاد کرده‬ ‫است‪ .‬دقت در انتخاب بازیگران‪ ،‬تنوع سوژه ها و ایده هایی که برای گسترش‬ ‫داستانی در نظر گرفته‪ ،‬از دیگر عواملی هستند که باعث شده اند «اقای‬ ‫قاضی» ارزش تماشا داشته باشد‪ .‬سجاد مهرگان می گوید برای فصل دوم‬ ‫این سریال (که ممکن است به زودی ساخته شود) ایده های جاه طلبانه تری‬ ‫دارد‪ .‬باید منتظر ماند و دید‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪66‬‬ ‫یکی از نکاتــی که هنگام تماشــای‬ ‫قســمت های پخش شــده «اقــای‬ ‫قاضی» نظرم را جلــب کرد این بود که‬ ‫بعضی از پرونده هــای انتخابی نه تنها‬ ‫به مســائل روزمــره و به اصطالح ِ‬ ‫کف‬ ‫خیابان می پرداختند بلکه اگر قرار بود‬ ‫خالصه شــان را برای دیگری تعریف‬ ‫کنیم ممکن بود از نظر دراماتیک خیلی‬ ‫پیش پاافتاده به نظر برســند‪ .‬مث ً‬ ‫ال در‬ ‫پارک‪ ،‬سگی به مرد حمله کرده و مرد با‬ ‫راکت او را زده است‪ .‬در نگاه اول ممکن‬ ‫است به نظر برسد که این موضوع جای‬ ‫کار دراماتیک چندانی ندارد‪ :‬چون هم‬ ‫خود موضوع خیلی بحرانی نیست و هم‬ ‫شاید از همان اوایل داستان بتوان حدس‬ ‫زد که کدام طرف مقصر اصلی اســت‪.‬‬ ‫در انتخاب این موارد‪ ،‬بیشــتر به جنبه‬ ‫اموزشی توجه داشتی یا جنبه های جذاب‬ ‫دراماتیکی در ان ها پیدا کرده بودی؟‬ ‫وقتی کار پژوهش «اقای قاضی» را حدود‬ ‫یک سال و نیم پیش شروع کردیم‪ ،‬متوجه‬ ‫شدیم که فضای فیلمنامه نویسی در ایران‬ ‫اساس ًا این سوژه ها را نمی فهمد‪ .‬به سوژه های‬ ‫قضایی باید از زاویه ای تــازه نگاه کنیم تا‬ ‫بتوانیم جذابیتش را درک کنیم‪ .‬در فضای‬ ‫فیلمنامه نویسی مان جنایی نویسی را خوب‬ ‫می فهمیم‪ .‬اما تجربــه کار روی موضوعات‬ ‫قضایی وجود نداشــت‪ .‬به خصوص این که‬ ‫می خواســتیم تا جای ممکن قانون را در‬ ‫این کار رعایت کنیــم و چارچوب حقوقی‬ صفحه 66 ‫زندگــی در دوره ای از تاریــخ اجتماعی ایران‬ ‫است‪».‬‬ ‫مهدیموسویتبار(روزنامهفرهیختگان)‪:‬‬ ‫«ان چه «برف بی صدا می بارد» را با سریال های‬ ‫دیگر شــبانه متمایز می کند نگاه متفاوتش به‬ ‫واقعیات و حقایق زندگی اســت‪ .‬قرار نیســت‬ ‫به مخاطب باج داده شــود و نقش هایی مانند‬ ‫خواهر و برادر و سایر بســتگان سفید یا سیاه‬ ‫مطلق بمانند‪ .‬وقتی قرار است از سقوط یا تباهی‬ ‫یک خانواده گفته شود بدیهی است که عوامل‬ ‫متعددی در ان ســهیم هســتند؛ عواملی که‬ ‫اتفاقاً از سر دلسوزی تصمیماتی می گیرند که‬ ‫سرنوشت چند نســل را تغییر می دهد‪« .‬برف‬ ‫بی صدا می بارد» با تمام ضعف هایی که در تاریخ‬ ‫و حتی درام و گاه شــخصیت پردازی دارد اما‬ ‫توانسته مخاطب را با خودش همراه کند و روی‬ ‫مساله مهمی به نام خانواده دست گذاشته است‪.‬‬ ‫سعی کرده از نگاه کلیشه ای روزمره به خانواده‬ ‫و ارتباطات فاصله بگیــرد و گاهی بی رحمانه‬ ‫به بینندگانش هشــدار دهد که این اتفاقاتی‬ ‫که می بیند می تواند گریبــان هر خانواده ای را‬ ‫بگیرد‪».‬‬ ‫نادرسلیمانی‪« :‬ان شاءاهلل امسال صداوسیما‬ ‫بتواند برنامه ها و سریال های خوبی بسازد‪ .‬من‬ ‫خودم از مخاطبان سریال در حال پخش «برف‬ ‫بی صدا می بارد» هســتم و به نظرم کار خوبی‬ ‫اســت اما تعارف نداریم کمی قصه اش ِکش دار‬ ‫است ولی همین که می تواند مخاطبش را نگه‬ ‫دارد‪ ،‬برای خانواده قشــنگ اســت‪ .‬نمی گویم‬ ‫سریال عالی ای است ولی خوب است»‪( .‬ایسنا)‬ ‫نظر عوامل‬ ‫پانته اسیروس‪« :‬پیشتر با پوریا اذربایجانی‪،‬‬ ‫کارگردان سریال همکاری کرده بودم‪ .‬بر همین‬ ‫اساس با توجه به شناختی که از او داشتم‪ ،‬بازی‬ ‫در این مجموعه را پذیرفتم‪ .‬این فیلمســاز به‬ ‫کارش مسلط و اگاه است‪ ،‬برای همین اعتماد‬ ‫به او همیشه نتیجه خوبی خواهد داشت‪ .‬نکته‬ ‫دیگر‪ ،‬ویژگی های نقش بود که مرا برای حضور‬ ‫در سریال مجاب کرد‪ .‬در «برف بی صدا می بارد»‬ ‫نقش یک چادری معتقــد را بازی می کنم‪ .‬من‬ ‫چادری نیستم برای همین جالب بود نقشی را‬ ‫تجربه کردم که تا به حال ان را بازی نکرده بودم‪.‬‬ ‫برای این که بتوانم نقــش یک چادری را خوب‬ ‫بازی کنم نیاز به الگو داشتم که پیرامون خود‬ ‫ان را احساس کرده باشم‪ .‬خوشبختانه چنین‬ ‫موقعیتی برای من وجود داشت‪ ،‬زیرا مادربزرگم‬ ‫دقیقاً همان الگویی بود که نیاز داشتم‪ .‬مطلب‬ ‫بعدی که برای حضور در سریال به من انگیزه داد‪،‬‬ ‫قصه فیلم بود‪ .‬داستان فیلم در دهه ‪ ۶۰‬می گذرد‬ ‫و چون این دوران را تجربــه کرده ام و لحظه به‬ ‫لحظه ان را احساس می کنم پس دوست داشتم‬ ‫چنین موقعیتی را مجدد تجربه کنم»‪( .‬روزنامه‬ ‫جام جم)‬ ‫الیکا عبدالرزاقــی (بازیگر)‪« :‬زنده یاد‬ ‫بهبهانی نیا بدون ان که تالش عجیب و غریبی‬ ‫برای متفاوت کردن قصه داشته باشد‪ ،‬یک روند‬ ‫قصه گویی ساده و شیرین دارد‪ .‬به نظرم او خیلی‬ ‫راحت و شیرین داستان می گفت و برای همین‬ ‫هم مردم داستان های او را دوست می داشتند و‬ ‫همین االن هم با سواالتی طرفم که معلوم است‬ ‫مردم داستان را به طور کامل دنبال می کنند‪ .‬ما‬ ‫در این داستان یک بدمن کامل واقعی داریم و‬ ‫نویسنده سعی نکرده این بدمن را خاکستری‬ ‫تصویر کند‪ .‬اتفاقاً این صراحت‪ ،‬تکلیف مخاطب‬ ‫را روشــن می کند و مخاطب هم در داستان او‬ ‫را می پذیرد و از دســتش حرص می خورد‪ .‬این‬ ‫موفقیت داستان اســت که توانسته شخصیت‬ ‫منفی خود را باورپذیر به مخاطــب ارائه کند‪.‬‬ ‫من بازیگر که اثار روز‬ ‫این ممکن اســت برای ِ‬ ‫سینمای دنیا را پیگیری می کنم امتیاز منفی‬ ‫باشد که شخصیت رو است و خاکستری نیست‬ ‫و پیچیدگــی عجیب وغریب داســتانی ندارد‬ ‫اما می بینیــم که مردم و مخاطبــان این مدل‬ ‫داستان گویی را دوســت دارد و نمی شود ان را‬ ‫کتمان کرد»‪( .‬روزنامه جام جم)‬ ‫پوریا شــکیبایی (بازیگر)‪ « :‬من تصور‬ ‫می کنم که قبل از عید اتفاق خوبی افتاد‪ .‬ارزیابی‬ ‫من فحش هایی اســت که در فضای مجازی به‬ ‫خاطر ایفای نقش حبیب می خورم و خداروشکر‬ ‫همچنان فحش می شــنوم و این یعنی «برف‬ ‫بی صدا می بارد» بیننده خود را دارد‪ .‬مخاطب‬ ‫فیلم را دنبال می کند تا سرانجام داستان حبیب‬ ‫و سیمین را ببیند‪ .‬خودم شخصاً دوست ندارم که‬ ‫مردم از دست من یا کاراکتری که بازی می کنم‬ ‫حرص بخورند اما هر بازیگر دیگری که قرار بود‬ ‫یک جریانی را شروع کند‪ ،‬قطعاً نقش «حبیب»‬ ‫را می پذیرفت و دوست می داشت‪ .‬من هم این‬ ‫ریسک را پذیرفتم‪ .‬شما هرکاری که انجام دهی‬ ‫یک سری ضرر و یک ســری منفعت دارد‪ .‬من‬ ‫نسبت به همه بازیگرانی که در این پروژه بودند‪،‬‬ ‫تجربه کمتری داشــتم و از همــه عزیزان یاد‬ ‫گرفتم‪ ...‬مخاطبان با این که «حبیب» جایگاه و‬ ‫شکل دیگری داشت‪ ،‬هنوز بر این باور هستند که‬ ‫بازی من شبیه به پدر است‪ .‬به نظر من مخاطب‬ ‫ازاد است که هر نوع برداشتی داشته باشد‪ .‬پدر‬ ‫من معتقد بود که بازیگر بدون تماشاگر یعنی‬ ‫هیچ و تماشاگر حق دارد هرگونه قضاوتی از کار‬ ‫من داشته باشد‪ .‬هر قضاوتی برای من به عنوان‬ ‫بازیگر محترم اســت‪ .‬اما این که می گویند من‬ ‫می خواهم راهی را پیــش بگیرم که پدرم رفته‬ ‫است‪ ،‬نه اص ً‬ ‫ال این جوری نیست و به جبر شباهت‬ ‫این موضوع تداعی می شود‪ .‬فکر می کنم خرده‬ ‫هوشــی دارم که کاری که پدرم کرده است را‬ ‫نکنم چرا که می دانم خلــق ادم ها‪ ،‬منحصری‬ ‫زیباست‪ .‬هیچ کس شبیه به هیچ کس نیست‪ .‬اگر‬ ‫بخواهم چنین کاری را انجام دهم به دل مخاطب‬ ‫نمی نشیند‪( ».‬روزنامه صبا)‬ ‫پوریا اذربایجانی (کارگردان)‪ « :‬به نظرم‬ ‫سریال خیلی توانست مخاطب را با خود همراه‬ ‫کند و تا جایی که من دیدم ادم های مختلفی‬ ‫از قشرهای مختلف جامعه ســریال را دیدند و‬ ‫ارتباط برقرار کردنــد‪ .‬فیلمنامه جذابیت های‬ ‫خود را داشــت و یکی از ان جذابیت ها این بود‬ ‫که داســتان راجع به خانواده بود و من ســعی‬ ‫شاید کیفیت و‬ ‫دقت طراحی صحنه‬ ‫کار در تطبیق زمانی‬ ‫ابزار‪ ،‬ادوات و نوع‬ ‫پوشش به سبب‬ ‫گشت وگذار روایی‬ ‫بسیاری از اثار‬ ‫سال های اخیر در‬ ‫دوره تاریخی دهه‬ ‫شصت به چشم‬ ‫نیامد اما به طور حتم‬ ‫عنصری بود که بسیار‬ ‫به باورپذیری و‬ ‫ارتقاء کیفی اثر‬ ‫کمک کرد‬ ‫کردم که کمک کنم این اتفاق محقق شــود‬ ‫و یکی دیگر از جذابیت های داســتان این بود‬ ‫که قصه در دهه شصت می گذشت‪،‬در زمانی‬ ‫که این ارزش ها پررنگ تر و برای من جذاب تر‬ ‫بود‪( ».‬روزنامه صبا)‬ ‫نظرشخصی‬ ‫حاج عطا شکیبا یک بازاری معتمد است‬ ‫که پس از ســال ها فعالیت به بازنشستگی و‬ ‫سپردن امور به نزدیکانش فکر می کند و پس‬ ‫از اطالع از بیماری اش و جواب شدن از سوی‬ ‫پزشکان‪ ،‬در پی سرعت بخشیدن به این کارها‬ ‫و حاللیت طلبی نیز هست‪ .‬بازاری معروف که‬ ‫باشی‪ ،‬احتماالً دشمن هم پیدا می کنی‪ ،‬و حاج‬ ‫عطا نیز کینه قدیمی کیانی را پشت سر خویش‬ ‫دارد‪ .‬همه چیز در باب واسپاری امور در حال‬ ‫انجام اســت که خبر امکان بهبودی حاج عطا‬ ‫به نظر یک ارامش نســبی را به همراه خواهد‬ ‫داشــت‪ .‬دنبال کننده اثار مرحوم بهبهانی که‬ ‫باشــید خوب می دانید که این ارامش پیش‬ ‫از طوفان اســت و خیال خوشی بیش نیست‪.‬‬ ‫همینطور می شود و حاج عطا و همسرش در‬ ‫حادثه تصادف جانشان را از دست می دهند و‬ ‫جوالن کیانی برای جبران و انتقام زخم حاصل‬ ‫از کینه و نفرت قدیمی اش شــدت می گیرد و‬ ‫روابط بازمانده های خانواده شکیبا به سردی‬ ‫می گراید و در استانه فروپاشی قرار می گیرد‪.‬‬ ‫در سال های اخیر نمونه های زیادی را از چنین‬ ‫روایت هایی مشاهده کرده ایم که در ان ها کینه‬ ‫و نفرتی عامــل فراز و فرود داســتانی یک اثر‬ ‫بوده‪ .‬اشنایی ما سبب می شود سخت گیرانه تر‬ ‫جذب فراز و فرودهای یک اثر شــویم‪ .‬اگر چه‬ ‫مالت داستانی فراوان و خوب برای باال بردن‬ ‫و بناکردن ساختمان اثری بلند مهم است اما‬ ‫بلد کار که باشی از یک خط داستانی کوتاه و‬ ‫الغر هم یک مجموعه فربه و جذاب می سازی‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫خصوصیات و فیزیک چهره پاشا رستمی‬ ‫ایجاب کرده که تا امروز معموالً ایفاگر نقش‬ ‫افراد مثبت و مهربان باشد و در «برف بی صدا‬ ‫می بــارد» نیز همینطور اســت‪ .‬احمد جوان‬ ‫معتقد و باایمانی است که دغدغه حق و عدالت‬ ‫دارد و مصداق بارز انســانی اســت که حرف‬ ‫و عملش یکسان اســت و در برابر مشکالت‬ ‫صبوری پیشه می کند‪ .‬البته اقتضائات جوانی‬ ‫نیز سبب می شــود که گاهی رفتار ظالمانه‬ ‫کیانی را برنتابد و به یکبــاره از کوره در برود‬ ‫و با او گالویز شــود‪ .‬ثبات شخصیتی و حفظ‬ ‫خصوصیات رفتاری احمد در سراســر قصه‪،‬‬ ‫موضوعی است که پاشــا رستمی به خوبی از‬ ‫پس انجامش برامده‪.‬‬ ‫از سوی دیگر‪ ،‬شاید کیفیت و دقت طراحی‬ ‫صحنه کار در تطبیق زمانی ابزار‪ ،‬ادوات و نوع‬ ‫پوشش به سبب گشــت وگذار روایی بسیاری‬ ‫از اثار ســال های اخیر در دوره تاریخی دهه‬ ‫شصت به چشم نیامد اما به طور حتم عنصری‬ ‫بود که بســیار به باورپذیری و ارتقاء کیفی اثر‬ ‫کمک کرد‪.‬‬ ‫‪61‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 61 ‫درستی داشته باشیم‪ .‬اگر یک دزد به خانه‬ ‫شما بیاید و شــما او را بگیرید‪ ،‬پرونده ات‬ ‫حقوقی می شود‪ .‬اما اگر یکی هم توی گوش‬ ‫دزد بخوابانی پرونده ات می شــود کیفری‪.‬‬ ‫دادگا ه های ما یا حقوقی اند یا کیفری‪ .‬پس‬ ‫باید انتخاب می کردیم‪ .‬اگــر پروند ه های‬ ‫کیفری را انتخاب کنیــم باید فضای دادگاه‬ ‫را کیفری بچینیم‪ .‬در همین بخش مشــکل‬ ‫داشتیم‪ .‬درام با همان خواباندن توی گوش‬ ‫طرف مقابل ایجاد می شــود اما از همان روز‬ ‫اول‪ ،‬فیلمنامه نویسانی که با ان ها مشورت‬ ‫می کردیم مدام به مــا توصیه می کردند که‬ ‫احتیاط کنیم و می گفتند با شرایطی که وجود‬ ‫دارد سراغ خیلی از این پرونده ها نمی شود‬ ‫رفت‪ .‬خالصه در این مســیر در دادگاه های‬ ‫زیادی حضــور پیدا کــردم و دیدم همین‬ ‫موضوعات ساده‪ ،‬چقدر باال و پایین دراماتیک‬ ‫دارند و چقدر می شــود روان شناســی و‬ ‫خرده فرهنگ ها را واردش کرد‪ .‬اولین شان‬ ‫قاضی‪ ،‬بازپرس است یعنی شان کاراگاهی‬ ‫دارد‪ .‬در موردی مثل همان سگی که به یک‬ ‫نفر حمله کرد‪ ،‬قاضی با هوشمندی اش مدام‬ ‫دارد درام خلق می کند‪ .‬مث ً‬ ‫ال می پرسد در ان‬ ‫پارک سگ دیگری هم بود یا نه‪ .‬از این سوال‬ ‫می خواهد به این جا برسد که شاید این مرد با‬ ‫ان خانواده مشکل داشته یا ماجرای دیگری‬ ‫در میان بوده است‪ .‬قاضی باید تمام احتماالت‬ ‫را در مورد ارتباطات این افراد بررسی کند‪.‬‬ ‫همین جزییات‪ ،‬جذابیتی کاراگاهی به قاضی‬ ‫می بخشــد‪ .‬در طول تحقیق فهمیدم که‬ ‫جذابیت این پرونده ها به همین مسائل است‬ ‫و خرده فرهنگ هایی هــم که در دل جامعه‬ ‫وجود دارد و جامعه ناغافل دارد ان ها را تکرار‬ ‫می کند‪ ،‬به همین شکل وارد درام می شود‪.‬‬ ‫یعنی می گویی حتی اگر بتوانیم در کلیت‬ ‫حدس بزنیم که حق با کدام طرف است‬ ‫این جذابیت از طریــق جزییات ایجاد‬ ‫می شود؟‬ ‫یکی از اتفاقاتی که هنــگام کار روی‬ ‫«اقای قاضی» فهمیدیم و به نظرم شــاید‬ ‫باعث شود که «اقای قاضی» در درام نویسی‬ ‫قضایی نقطه مهمی باشد‪ ،‬این است که سبک‬ ‫قضایی نویسی سبکی است که در ان دو طرف‬ ‫دعوا را داریم و هــر کدام دارند پیرنگ های‬ ‫خود را پیش می برنــد‪ .‬یعنی تو در دادگاه با‬ ‫دو پیرنگ طرفی که همزمان دارند رشــد‬ ‫می کنند؛ یکی دارد پیرنگ حقیقت را پیش‬ ‫می برد و دیگری پیرنگ دروغ را‪ .‬اما تو این را‬ ‫نمی دانی‪ .‬نقش قاضی در این میان کام ً‬ ‫ال نقش‬ ‫ضدّ پیرنگ است‪ .‬جذابیت اساسی این است‬ ‫که قاضی نه می تواند حرف این را بپذیرد و‬ ‫نه حرف ان را؛ و بایــد پیرنگ خود را پیش‬ ‫ببرد‪ .‬فهمیدن این نکته از نظر درام نویسی‬ ‫مهم است که ما داریم در مثلثی درام نویسی‬ ‫می کنیم که دو پیرنگ مــدام دارند خود را‬ ‫رشــد می دهند و ضدّ پیرنگ قاضی در این‬ ‫میان سعی می کند با هر دو پیرنگ همراهی‬ ‫وقتی کار پژوهش‬ ‫«اقای قاضی» را‬ ‫حدود یک سال و‬ ‫نیم پیش شروع‬ ‫کردیم‪ ،‬متوجه‬ ‫شدیم که فضای‬ ‫فیلمنامه نویسی در‬ ‫ایران اساساً این‬ ‫سوژه ها را نمی فهمد‪.‬‬ ‫به سوژه های قضایی‬ ‫باید از زاویه ای تازه‬ ‫نگاه کنیم تا بتوانیم‬ ‫جذابیتش را درک‬ ‫کنیم‪ .‬در فضای‬ ‫فیلمنامه نویسی مان‬ ‫جنایی نویسی را‬ ‫خوب می فهمیم‪.‬‬ ‫اما تجربه کار روی‬ ‫موضوعات قضایی‬ ‫وجود نداشت‬ ‫کند تا حقیقت را بفهمــد اما با هیچ کدام از‬ ‫ان دو پیرنگ همراه نیست‪ .‬برنده نهایی این‬ ‫میزانسن در نهایت قاضی است چون قاعدت ًا‬ ‫او است که همه چیز را اشکار می کند و برای‬ ‫همین است که قاضی قهرمان می شود‪.‬‬ ‫اما در مورد بعضی از این پرونده ها واقعاً‬ ‫به نظر می رسد ماجرا خیلی ساده و خطی‬ ‫است‪.‬‬ ‫در این موارد‪ ،‬ســعی می کردیم با درک‬ ‫روان شناسی نقش و با درک موقعیت‪ ،‬به ان‬ ‫خرده پیرنگ هایی اضافه کنیم‪ .‬مث ً‬ ‫ال به این‬ ‫فکر می کردیم که ان مــرد وقتی با راکت‬ ‫بدمینتون به سر سگ می زد چه موقعیتی‬ ‫داشــت یا ان زن در این لحظه چه شرایطی‬ ‫داشت و بر اساس ان موقعیت هایی درست‬ ‫می کردیم‪.‬‬ ‫یکی از ایده هایی هم که به نظرم موثر‬ ‫بوده‪ ،‬ایجاد پیــش داوری در مخاطب‬ ‫است‪ .‬حتی ممکن است بتوانیم حدس‬ ‫بزنیم که ان پیش داوری قرار اســت‬ ‫نقض شود‪ .‬ولی همین روند نقض شدن‬ ‫برای ما جذاب می شود‪ .‬مث ً‬ ‫ال در پرونده‬ ‫دو پیرمردی که یکی از طرفین بازیگر‬ ‫است‪ ،‬قاضی جوری با او گرم می گیرد‬ ‫که فکر می کنیم نکند این پیش داوری‬ ‫مثبت روی رای قاضــی تاثیر بگذارد‪.‬‬ ‫دنبال کردن این که چطور قرار اســت‬ ‫این پیش داوری نقض یا کنترل شود از‬ ‫جذابیت های سریال است‪.‬‬ ‫من همه ابعاد سینمای هالیوود را دوست‬ ‫ندارم اما یکی از نکاتش را خیلی دوست دارم‪.‬‬ ‫فیلم های هالیوودی دو لذت در مخاطب خلق‬ ‫می کنند و به خاطر همین دو لذت است که‬ ‫سینمای هالیوود این قدر بزرگ می شود و‬ ‫همه مردم دنیا‪ ،‬با هر فرهنگی‪ ،‬فیلم هایش‬ ‫را می بینند‪ .‬لذت اول‪« ،‬لذت ارام» نام دارد‪.‬‬ ‫این لذت بر اساس فرایندی شکل می گیرد‬ ‫که خودشــان ‪ Processing Fluency‬می نامند‪.‬‬ ‫ترجمه اش می شــود روان پردازش بودن یا‬ ‫به بیان ســاده همه فهم بودن‪ .‬ان ها اصل‬ ‫داستان گویی را در همه فهم بودن می بینند‪.‬‬ ‫ادگار الن پو جمله مشــهوری دارد با این‬ ‫مضمون که داستان واقعی‪ ،‬داستانی است که‬ ‫بتوانی ان را در یک نشست دوستانه طی یک‬ ‫ربع تعریف کنی و همه ان را بفهمند‪.‬‬ ‫جالب اســت که در ایران این فرایند‬ ‫برعکس شده است!‬ ‫دقیق ًا‪ .‬این همه فهم بودن لذت ارام پدید‬ ‫می اورد‪ .‬اما من اگر به لذت ارام بسنده کنم‪،‬‬ ‫حتم ًا از جایی به بعد مخاطب را از دســت‬ ‫می دهم‪ .‬چیزی که سینمای هالیوود به لذت‬ ‫ارام اضافه می کند‪« ،‬لذت شناختی» یا کار‬ ‫شناختی (‪ )Cognitive Work‬نام دارد که خود‬ ‫هالیوودی ها ان را «لذت نشــاط اور» هم‬ ‫می نامند‪ .‬لذت شناختی یعنی مخاطب در ان‬ ‫روان پردازش بودن باید بعضی جاها غافلگیر‬ ‫شــود‪ .‬به بیان دیگر با ترکیب این دو لذت‪،‬‬ ‫‪67‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 67 ‫قاب کوچک‬ ‫چند هندوانه با یک دست‬ ‫«مســتوران»‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪62‬‬ ‫«مستوران» مجموعه ای تاریخی است که به ســفارش سازمان هنری‬ ‫رسانه ای اوج و به کارگردانی مسعود اب پرور و سیدجمال سیدحاتمی ساخته‬ ‫شده است‪ .‬حمیدرضا اذرنگ‪ ،‬نازنین فراهانی‪ ،‬بیژن بنفشه خواه‪ ،‬رویا میرعلمی‪،‬‬ ‫رابعه اسکویی‪ ،‬یداهلل شادمانی‪ ،‬قربان نجفی‪ ،‬جواد انصافی‪ ،‬صفا اقاجانی‪ ،‬علی‬ ‫دهکردی و اسداهلل یکتا از جمله بازیگران این مجموعه هستند‪ .‬این مجموعه‬ ‫در ‪ 26‬قسمت و برای پخش از شبکه اول سیما ساخته شد‪.‬‬ ‫«مســتوران» روایت گر ماجراهایی تلفیقی از داستان های کهن ایرانی‬ ‫مانند «هزارویک شب»‪« ،‬کشکول»‪« ،‬گلســتان» و «شاهنامه» است که در‬ ‫جایی در ایران حدود پانصد سال پیش‪ ،‬در شهری به نام زابل جان رخ می دهد‪.‬‬ ‫«مستوران» با ماجرای دزدیده شدن کودکی به اسم لطفعلی اغاز می شود‪ .‬این‬ ‫دزدی مرموز در یکی از روزهایی که کاروان شادی به شهر رسیده توسط یکی‬ ‫از افراد قبیله ای به نام قبیله وحشیان انجام می شود‪ .‬لطفعلی پسر لیث عطار‬ ‫و لطیفه خاتون است‪ .‬پدر و مادر برای پیدا کردن فرزند با اتفاق های عجیبی‬ ‫روبه رو می شوند‪ .‬ان ها به دنبال راهی هستند تا به هر قیمت کودکشان را بیابند‪،‬‬ ‫اما موانع زیادی بر سر راه شان خواهد بود‪.‬‬ ‫وقتی گنجینه ای‬ ‫عظیم از حکایات‬ ‫و قصه های ایرانی‬ ‫داریم که جایش‬ ‫فقط در حافظه‬ ‫اندیشمندان و‬ ‫ادیبان و قفسه های‬ ‫کتابخانه هاست‬ ‫و قالبی تصویری‬ ‫برای جایگیری اش‬ ‫در حافظه جمعی‬ ‫نیافته ایم‪ ،‬ان وقت‬ ‫است که ساخت‬ ‫سریالی مانند‬ ‫«مستوران» حکم طال‬ ‫پیدا می کند‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫روزنامه هفت صبح‪[« :‬حمیدرضا] اذرنگ‬ ‫اشــرافی کامل بر موقعیت کاراکتر داشــته و‬ ‫نقش لیث را طوری ارائه کرده اســت که به دل‬ ‫مخاطب می نشیند‪ .‬بیننده حس وحال درونی‬ ‫او را درک می کنــد و پی بــه نگرانی پدرانه اش‬ ‫می برد؛ بی ان که بازیگر ذره ای زور اضافه بزند و‬ ‫متوسل به رفتارهای اغراق امیز شود‪ .‬از بازیگری‬ ‫که سال ها روی صحنه تئاتر با نقش های مختلف‬ ‫تو پنجه نرم کرده‪ ،‬جز این توقع نمی رود‪.‬‬ ‫دســ ‬ ‫نکته مهم تر این که کاراکتر لیث هیچ نسبتی با‬ ‫تجربه های قبلی این بازیگر ندارد‪».‬‬ ‫مهدی موسوی تبار (روزنامه فرهیختگان)‪:‬‬ ‫«بدون مرز بودن زمان و مکان هرچند در نگاه‬ ‫اول می تواند یک نقطه قوت باشــد اما در عمل‪،‬‬ ‫نداشتن محدودیت و مرز باعث شده چهارچوب‬ ‫مشخصی برای مخاطب ترسیم نشود و او با یک‬ ‫فضای الیتناهی روبه رو شــود‪ .‬اگر فضاســازی‬ ‫صحیــح‪ ،‬بعضی بازی هــای اســتاندارد مانند‬ ‫حمیدرضا اذرنگ و نازنین فراهانی و اســتفاده‬ ‫صحیح از افسانه ها و داستان های ایرانی را نقاط‬ ‫قوت این ســریال بدانیم امــا دیالوگ ها و زبان‬ ‫مشــوش و بالتکلیف «مســتوران» مهم ترین‬ ‫ضعف اشکار ان است‪ .‬نیاز به ساختن سریال های‬ ‫تاریخی با استفاده از داستان های ایرانی حتماً در‬ ‫سال های اخیر احساس شده و از این جهت باید‬ ‫از ســاخت فصل های تازه «مستوران» حمایت‬ ‫کرد و راه را برای دیگرانی کــه می خواهند در‬ ‫این حوزه فعالیت کنند همــوار کرد‪ ،‬اما این راه‬ ‫نیاز به اصالحاتی در فــرم و محتوا دارد‪ .‬یادمان‬ ‫نرفته ســریال هایی مانند «هشت بهشــت»‪،‬‬ ‫«سلطان وشبان» و «روزی روزگاری» با استفاده‬ ‫از ویژگی هایی مانند قصه گویی‪ ،‬انتخاب صحیح‬ ‫بازیگــران و همچنین زبان متناســب با دوره‬ ‫تاریخی با توجه به زبان مقصد چگونه توانستند‬ ‫موفق شوند و مخاطبان زیادی را پای تلویزیون‬ ‫بنشــانند و اصطالحاً خیابان خلوت کن شوند‪.‬‬ ‫«مستوران» به دلیل استفاده از عنصر فانتزی یا‬ ‫همان رئالیسم جادویی با اثاری که اسامی شان‬ ‫را اوردیم متفاوت است و حتماً رفتن به چنین‬ ‫فضایی‪ ،‬شجاعت و جســارت می خواهد و برای‬ ‫ارتباط با مخاطبان نیاز به گذشــت زمان دارد‪،‬‬ ‫اما به طور کلی باید از ساخته شدن سریال های‬ ‫تاریخی در بستر شبکه های تلویزیونی و شبکه‬ ‫نمایش خانگی حمایت کــرد و به لطف ادبیات‬ ‫غنی ایرانی‪ ،‬مشکلی از بابت اتمام چنین منابعی‬ ‫هم نداریم‪ .‬هرچند «مستوران» یک گام روبه جلو‬ ‫در سریال های تاریخی و احترام به شعور و چشم‬ ‫مخاطب است اما نباید به لکنت زبان و همچنین‬ ‫اشفتگی هایی که به اسم نواوری در سریال دیده‬ ‫می شــود بی تفاوت بود؛ لکنتی که مانع ارتباط‬ ‫صحیح با مخاطب می شود‪».‬‬ ‫هادی مومنیان (خبرگزاری فارس)‪« :‬برخی‬ ‫دیالوگ نویســی ان را نقد کرد ه و نوشته اند که‬ صفحه 62 ‫مجموعه ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪68‬‬ ‫پیچیدگی های کمرنگی ایجاد می شود که‬ ‫مخاطب در حین تماشای فیلم باال و پایین‬ ‫شود‪ .‬در «اقای قاضی» خیلی تالش کردم‬ ‫تا به این نقطه برســم و امیدوارم این اتفاق‬ ‫افتاده باشد‪ .‬خیلی از فرازونشیب هایی که‬ ‫در ســریال می بینید اص ً‬ ‫ال در دل فیلمنامه‬ ‫نیست و سر صحنه به این نتیجه رسید ه ام‬ ‫که پیچیدگی هایی را به داستان اضافه کنیم‪.‬‬ ‫پرونده هایی که انتخــاب کرده بودم خیلی‬ ‫دست وبالم را می بست اما سعی می کردم این‬ ‫پیچیدگی ها را داشته باشیم؛ مثل همان قضیه‬ ‫پیش داوری‪ .‬این هــا همان پیچیدگی هایی‬ ‫هســتند که برای مخاطب لذت شناختی‬ ‫ایجاد می کنند‪ .‬صادقانه بگویم ادعا نمی کنم‬ ‫که در تمام پرونده ها این اتفاق افتاده است‪.‬‬ ‫اما فکر می کنم از ‪ 84‬پرونده ای که در فصل‬ ‫اول «اقای قاضی» به ان ها پرداخته ایم‪ ،‬در ‪60‬‬ ‫مورد این بحث محقق شده است‪.‬‬ ‫فکر می کنم هر که «اقــای قاضی» را‬ ‫ببیند‪ ،‬اذعان می کند کــه نقش بهزاد‬ ‫خلج در باورپذیر و همدلی برانگیز شدن‬ ‫شخصیت قاضی نقش به سزایی است‪.‬‬ ‫می دانم که تالش زیــادی برای پیدا‬ ‫کردن چهر ه ای مناسب برای بازی در‬ ‫نقش قاضی انجام دادی‪ .‬چه شد که در‬ ‫نهایت به بهزاد خلج رسیدی؟‬ ‫از روز اولی که ایــده «اقای قاضی» در‬ ‫ذهنم بود‪ ،‬با توجه به ان چه از بازی گردانی‬ ‫می دانستم‪ ،‬دنبال این بودم که یک قاضی را‬ ‫پیدا و او را به بازیگر تبدیل کنم نه برعکس‪.‬‬ ‫فکر می کردم این فرایند ساد ه تری باشد‪.‬‬ ‫ایده هایی هم در ذهن داشــتم‪ .‬مث ً‬ ‫ال دنبال‬ ‫یک چهره حماســی مردانه می گشتم و در‬ ‫مورد صدا هم چیزی شــبیه ‪Voice of God‬‬ ‫(مثل صدای مورگان فریمن) می خواستم‪.‬‬ ‫اولین مشکل این بود که قوه قضاییه اجازه‬ ‫نمی داد از قضات اســتفاده کنیم‪ .‬به ان ها‬ ‫حق می دم چون متاســفانه فضای هنری و‬ ‫رسانه ای ما از ان ها خیلی سوءاستفاده کرده‬ ‫و به شرایط فعلی بدبین هستند‪ .‬اما در نهایت‬ ‫توانستیم رضایت قوه قضاییه را بگیریم‪ .‬با‬ ‫چند قاضی جلساتی داشتیم و با دو نفر حتی‬ ‫چند جلسه تمرین هم کردیم‪ .‬اما دیدیم به‬ ‫خروجی مناســبی نمی رسیم‪ .‬قاضی نقش‬ ‫محوری سریال اســت و اگر این کاراکتر به‬ ‫سرانجام نمی رسید عم ً‬ ‫ال سریال کار نمی کرد‪.‬‬ ‫در مرحله بعد به چند بازیگر برجسته فکر‬ ‫کردیم‪ .‬صحبت هایی هم انجام دادیم‪ .‬در این‬ ‫گیر و دار و فکر کردن به محدودیت بودجه‪،‬‬ ‫بهزاد خلج توســط کیومرث مرادی به من‬ ‫معرفی شد‪ .‬صادقانه بگویم در ابتدا مخالف‬ ‫بودم‪ .‬چون از بهزاد خلج یک تئاتر دیده بودم‬ ‫و فکر می کردم به این کاراکتر نمی خورد‪ .‬اما‬ ‫در همان جلسه اول که با بهزاد خلج تمرین‬ ‫کردیم متوجه شدم که قاضی سریال «اقای‬ ‫قاضی» خود بهزاد خلج است‪.‬‬ ‫در او چه خصوصیتــی دیدی که به این‬ ‫نتیجه رسیدی؟‬ ‫به جز مواردی که گفتم‪ ،‬به نکات دیگری‬ ‫هم توجه داشتم‪ .‬مث ً‬ ‫ال به این فکر کرده بودم‬ ‫که قاضی نباید اندامی عضالنی داشته باشد‪.‬‬ ‫باید شخصیت باابهتی داشته باشد اما مخاطب‬ ‫نباید از او بترسد‪ .‬قدرت این شخصیت باید در‬ ‫بیان‪ ،‬استدالل و منطقش می بود‪ .‬عالوه بر این‬ ‫ویژگی های ظاهری‪ ،‬یک نکته دیگر هم برایم‬ ‫مهم بود‪ .‬می دانستم بازیگری را می توانیم‬ ‫تربیت کنیم که یک ویژگی درونی مهم داشته‬ ‫باشد‪ :‬این که در باطن او عدالت وجود داشته‬ ‫باشد‪ .‬شاید این حرف انتزاعی به نظر برسد‬ ‫ولی منظورم این اســت که همان قدر که در‬ ‫یک دقیقه به راست نگاه می کند‪ ،‬به چپ نگاه‬ ‫کند؛ همان قدر که نفر اول می خندد به نفر دوم‬ ‫بخندد‪ .‬یعنی می خواستم این ویژگی در ذات‬ ‫او باشد‪ .‬چون برای قاضی بسیار مهم است‬ ‫که در گفتار‪ ،‬نگاه کردن و واکنش نشان دادن‬ ‫عدالت داشته باشد‪ .‬این ویژگی را در بهزاد‬ ‫خلج تشــخیص دادم‪ .‬یک نکته بسیار مهم‬ ‫دیگر این بود که بازیگر نقش قاضی روحیه‬ ‫حماســی را بفهمد‪ .‬در همان جلسات اول‬ ‫فهمیدم که بهزاد خلج شاهنامه خوان خوبی‬ ‫است‪ .‬وقتی به او می گفتم دوست دارم در این‬ ‫لحظه لحنی شبیه لحن رستم داشته باشد‪،‬‬ ‫بهزاد خلج درک می کرد‪.‬‬ ‫اما طبیعتــاً حاصل کار نمی توانســت‬ ‫منحصر به خصوصیــات ذاتی بازیگر‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫بهزاد خلج کار خیلی بزرگی کرد‪ .‬اعتقاد‬ ‫دارم خلج از معــدود بازیگرانی در فضای‬ ‫کشورمان است که توانسته خود را به سمت‬ ‫نقش بکشاند نه این که نقش را به سمت خود‬ ‫بکشاند‪.‬‬ ‫اگر موافقــی کمی بحث را چالشــی‬ ‫کنیم‪ .‬اول این که چــرا دو پرونده در هر‬ ‫اپیزود؟ در مورد بعضی از داســتان ها و‬ ‫شخصیت ها احساس می کردم که شاید‬ ‫جای گسترش بیشــتری وجود داشت‬ ‫و در نســخه فعلی یک سری ابهامات‬ ‫منطقی در ان ها باقی مانده است‪ .‬مث ً‬ ‫ال‬ ‫در پرونده زنی که جهیزیه خود را از خانه‬ ‫مرد بیرون اورد‪ ،‬بعد از پایان داســتان‬ ‫به این فکر کردم که چقدر این مرد در‬ ‫طرح شکایت خود ســاده لوحانه عمل‬ ‫کرد‪ .‬شــاید بتوان توجیهاتی تراشید‪.‬‬ ‫اما در دوره ای که به ســادگی می توان‬ ‫تمام جزییات حساب یک ادم را دراورد‪،‬‬ ‫نهایت کار خالقانه این مرد این است‬ ‫که به یک نفر پول داده تا با او همکاری‬ ‫کند؛ تمهیدی که مشخصاً خیلی زود در‬ ‫دادگاه لو خواهد رفت‪ .‬به این فکر کردم‬ ‫که شــاید اگر در این مورد پیش زمینه‬ ‫بیشتری داشتیم یا عواطف او را بیشتر‬ ‫درک می کردیــم‪ ،‬کنــش او این قدر‬ ‫ساده لوحانه به نظر نمی رسید‪.‬‬ ‫در این زمینه باید به فرق پیرنگ و داستان‬ ‫تو جه‬ ‫خیلی از‬ ‫فرازونشیب هایی که‬ ‫در سریال می بینید‬ ‫اص ً‬ ‫ال در دل فیلمنامه‬ ‫نیست و سر صحنه به‬ ‫این نتیجه رسیده ام‬ ‫که پیچیدگی هایی‬ ‫را به داستان اضافه‬ ‫کنیم‪ .‬پرونده هایی که‬ ‫انتخاب کرده بودم‬ ‫خیلی دست وبالم‬ ‫را می بست اما‬ ‫سعی می کردم این‬ ‫پیچیدگی ها را‬ ‫داشته باشیم‬ ‫کنیم‪ .‬پیرنگ یعنی علت ومعلول پیش بردن‬ ‫یک روایت‪ .‬اما داســتان اساسی در ذهن‬ ‫مخاطب شکل می گیرد‪ .‬پیرنگ را تا جایی‬ ‫می توانی پیش ببری ولــی از ان به بعد را‬ ‫باید به مخاطب بســپاری‪ .‬البته جوری که‬ ‫به علت ومعلول خدشــه وارد نکند‪ .‬با این‬ ‫وجود باید یک سری پرســش باقی بماند‪.‬‬ ‫حین مطالعه پرونده هــا دیدم که ادم های‬ ‫عادی‪ ،‬اشتباهات عادی و حتی مسخره ای‬ ‫می کنند‪ .‬منطق رئال همین است‪ .‬ما مث ً‬ ‫ال در‬ ‫فیلم های عباس کیارستمی هم این منطق را‬ ‫می بینیم‪ .‬واضح است که قاضی این اشتباهات‬ ‫را به ســادگی پیدا می کند‪ .‬از سوی دیگر‪،‬‬ ‫ادم های خیلی حرفه ای هم ممکن اســت‬ ‫به خاطر اعتمادبه نفس بیش ازحد اشتباهات‬ ‫عجیبی کنند‪ .‬در موردی که گفتی‪ ،‬ان مرد‬ ‫حتم ًا حدس می زند که قاضی حساب هایش‬ ‫را بررسی می کند‪ .‬اما چیزی که حدس نمی زند‬ ‫این اســت که قاضی از حساب او نقطه زنی‬ ‫می کند یعنی می بیند کــه ان پول را برای‬ ‫چه خرج کرده است‪ .‬ان ها فکر نمی کنند که‬ ‫سیستم این پیچیدگی ها و هوشمندی ها را‬ ‫دارد‪ .‬زرنگی قاضی همین جا است‪ .‬ادم های‬ ‫عادی دیگر تا این جا فکر نمی کنند‪ .‬بنابراین‬ ‫در «اقای قاضی» پیرنــگ را تا جایی پیش‬ ‫بردیم و علت ومعلول داستان درست است‪.‬‬ ‫اما سواالتی در ذهن مخاطب پیش می اید که‬ ‫این ادامه ماجرا است‪ .‬در این مورد‪ ،‬به نظر من‬ ‫پرونده ان قدر جان نداشت که به یک قسمت‬ ‫تبدیل شود‪.‬‬ صفحه 68 ‫زبان یک دست و نظام مندی ندارد و برخی دیگر‬ ‫قصه را کشــدار و غیر جذاب خوانده اند‪ .‬برخی‬ ‫نیز نقدهای فرامتنی چون هزینه گزاف و دکور‬ ‫سنگین و جلوه های ویژه را پیش کشیده اند‪ .‬اما‬ ‫هر کسی که به تماشای این سریال نشسته باشد‬ ‫این موضوع را به درستی دریافته که «مستوران»‬ ‫ســریال جذابی است‪ ،‬ســریالی پر کشش که‬ ‫مخاطــب را به خود جذب می کنــد و با کمک‬ ‫قصه به دل تاریخ و ادبیات و اســطوره می برد‪...‬‬ ‫قصه های مجموعه تلویزیونی«مستوران» دارای‬ ‫دو شکل منظوم و منثور اســت‪ .‬شکل منظوم‬ ‫را بیت و شــکل منثور را حکایت‪ ،‬راز‪ ،‬افســانه‪،‬‬ ‫نقل‪ ،‬داســتان و‪ ...‬پیش می برد‪ .‬عبارات اغازین‬ ‫هر قســمت مســتوران یعنی«یکی بود و یکی‬ ‫نبود‪ »...‬با صدای ماندگار محمدرضا سرشار اجرا‬ ‫می شود‪ .‬این صدا برای ایرانی های امروز بیش از‬ ‫هر چیز یاداور«قصه های ظهر جمعه» است‪ .‬به‬ ‫طور کلی می توان گفت این سریال ستایشی از‬ ‫جایگاه و اهمیت «قصه» در فرهنگ ایرانی است‪.‬‬ ‫در سریال«مستوران» به شیوه قصه های عامه‬ ‫ایرانی زمان و مکان فرضی اند‪ ،‬مشخص نیست‬ ‫که قصه ها مربوط به چه زمانی است‪ .‬این زمان‬ ‫و مکان فرضی‪ ،‬بُعد کلــی و جهانی به قصه داده‬ ‫است‪ .‬حوادث و اعمال شخصیت ها در بستر زمان‬ ‫و مکان صورت می گیرد‪ .‬مــراد از عنصر زمان‪،‬‬ ‫زمان و تاریخ دقیق تقویمی نیست‪ ،‬بلکه ظرفی‬ ‫است که بتوان سیر حوادث را در ان نشان داد‪ .‬در‬ ‫این سریال یکی از بن مایه هایی که سبب تقویت‬ ‫تخیل در قصه و اعجاب در بیننده ان می شود‪،‬‬ ‫طرح امور شگفت انگیز و خارق العاده و فراطبیعی‬ ‫ است که گاه برخی از ان ها در دایره فهم معمول‬ ‫بشری توجیه ناپذیرند‪ .‬شــکافتن سنگ از غم‬ ‫قصه پر غصه دختری جوان‪ ،‬یا پر سیمرغ و‪ ...‬بنا‬ ‫به ضرورت موضوع‪ ،‬در «مستوران» از این امور‬ ‫فراوان یافت می شود؛ از موارد دیگر می توان به‬ ‫حضور دوال پا‪ ،‬پیرمرد غیب دان‪ ،‬لوح زرین (که‬ ‫پیشگوی اینده است)‪ ،‬سیمرغ و‪ ...‬اشاره کرد‪».‬‬ ‫زینب علیپور طهرانــی (روزنامه جام جم)‪:‬‬ ‫«گرچه مستوران شــهری در ناکجا اباد است و‬ ‫مردم ان متعلق به هیچ مکان خاصی نیســتند‬ ‫اما فضاسازی این سریال برای مخاطبان جذاب‬ ‫است؛ به خصوص بخشی که به قوم «وحشی ها»‬ ‫تعلق دارد و عده ای با ظاهــری عجیب در یک‬ ‫مکان نامعلوم تری زیســت می کنند‪ .‬یا یک غار‬ ‫ترســناک و در عین حال جادویــی که راز پدر‬ ‫جهاندخت هم هست‪ .‬نکته مهم بعدی این است‬ ‫که فضای این سریال هر کسی را به یاد قصه های‬ ‫مادربزرگ هــا در دوران کودکی اش می اندازد؛‬ ‫همان قصه هایی که در عین تلخی و شــیرینی‬ ‫که داشت‪ ،‬پیام های بسیاری را به بچه ها منتقل‬ ‫می کرد و شب ها بعد از شــنیدن ان افسانه ها‪،‬‬ ‫رویابافی می کردند‪».‬‬ ‫نظر عوامل‬ ‫محمدرضا سرشار (راوی)‪« :‬دو عامل من را‬ ‫برای روایت در «مستوران» ترغیب کرد؛ یکی‬ ‫این که پشتیبان و سرمایه گذار اصلی ان‪ ،‬موسسه‬ ‫اوج بود که این امر‪ ،‬یک اطمینان نسبی به من‬ ‫می داد تا حتی بدون این که داستان مجموعه را با‬ ‫دقت خوانده باشم‪ ،‬بدانم که قاعدتاً باید مجموعه‬ ‫سالمی باشد‪ .‬نکته دیگر هم حال و هوای قدیمی‬ ‫و تخیلی این مجموعه بود‪ .‬روزی که من را برای‬ ‫اجرای متن های این مجموعــه دعوت کردند‪،‬‬ ‫بخش هایی از قسمت های مختلف را که اماده‬ ‫شده بود‪ ،‬دیدم و حس کردم حال و هوای ان با‬ ‫قصه های قدیمی ایرانی همخوانی دارد؛ چیزی‬ ‫شبیه بخشی از برنامه های «قصه ظهر جمعه»‪.‬‬ ‫این دو عامل باعث شد این پیشــنهاد را قبول‬ ‫کنم‪« ...‬مســتوران» مجموعه ای با حال وهوای‬ ‫ایرانی اســت و بنای ان بر این است که دوستی‬ ‫و مودت را بین مردم ترویــج کند‪ .‬درحقیقت‬ ‫همان بحث مبارزه خیر و شر را‪ ،‬که مضمون همه‬ ‫داستان های قدیمی دنیاســت‪ ،‬محور قرار داده‬ ‫است‪ .‬در جهانی که فضای مجازی درحال حاضر‬ ‫بر همه ارکان زندگی مردم سیطره پیدا کرده‪،‬‬ ‫رجعتی به گذشــته و زندگی های ساده مردم‬ ‫قدیم می تواند تنوع جالبی هم باشد‪( ».‬روزنامه‬ ‫فرهیختگان)‬ ‫مســعود اب پرور (کارگردان)‪« :‬من از ان‬ ‫دست فیلمسازان نیســتم که خودم را به گونه‬ ‫خاصی در فیلمســازی محدود کنم‪ .‬به همین‬ ‫دلیل در گونه های متفاوت کارگردانی کرده ام‪.‬‬ ‫نمی خواهم مخاطب‪ ،‬من را فیلمساز فقط یک‬ ‫گونه از اثار بشناسد‪ ،‬حتی تجربه کردن گونه های‬ ‫متفاوت کمک زیادی به من کرده اســت‪ .‬وقتی‬ ‫پیشنهاد کارگردانی سریال «مستوران» به من‬ ‫شد‪ ،‬به شدت اســتقبال کردم و دوست داشتم‬ ‫فضای این چنینی را در کارنامه کاری ام داشته‬ ‫باشم‪ .‬البته هفت قسمت ابتدای سریال را اقای‬ ‫سیدجمال سیدحاتمی کارگردانی کرد و بعد من‬ ‫به پروژه ملحق شدم‪( ».‬روزنامه جام جم)‬ ‫فائزه یارمحمدی (نویسنده)‪« :‬هرچه جلوتر‬ ‫می رفتیم‪ ،‬به مشکالت بزرگی می خوردیم‪ .‬این‬ ‫مشکالت در تبدیل قصه کهن به فیلمنامه مدرن‬ ‫بود‪ .‬این بحث طوالنی است ولی اگر بخواهم مثال‬ ‫بزنم‪ ،‬در قصه های ایرانی قواعد و اصولی وجود‬ ‫دارد که وقتی بخواهیم به فیلمنامه تبدیل کنیم‬ ‫فیلمنامه از کار بزرگسال تبدیل به کار نوجوان‬ ‫الف یا در مواقعی کودک می شــد‪ .‬روابط علت و‬ ‫معلولی در قصه های کهن و شفاهی عم ً‬ ‫ال وجود‬ ‫ندارد‪ ،‬یعنی من می توانم موقع راه رفتن پاهایم‬ ‫سر بخورد و وســط یک معدن گنج بیفتم که‬ ‫معلوم نیست از کجا امده و چطور اتفاق افتاده‬ ‫است‪ .‬نبود روابط علی معلولی همچنان که به ان‬ ‫حالوت می دهد ولی قصه را غیرقابل باور می کند‪.‬‬ ‫به همین خاطر همواره به در بسته می خوردیم و‬ ‫مجبور بودیم قصه را بگردانیم‪ .‬یا مث ً‬ ‫ال مورد بعد‬ ‫این که شــخصیت پردازی در قصه های شفاهی‬ ‫عم ً‬ ‫ال سیاه مطلق یا سفید مطلق است که حداقل‬ ‫سلیقه شخصی من و اقای کاظمی که فیلمنامه‬ ‫را کار می کردیم از این جنس پردازش کاراکتر‬ ‫نبود‪ .‬اگرچه فکر می کنــم ذائقه کلی مخاطب‬ ‫االن هم این چنین نیست که ادم مطلق خوب یا‬ ‫مطلق بد ببیند‪ .‬اگر سریال را تماشا کرده باشید‬ ‫کاراکترهای منفی ما همگی لحظاتی را از ســر‬ ‫اولین مشکلی‬ ‫که در «مستوران»‬ ‫به چشم می اید‪،‬‬ ‫سردرگمی است؛‬ ‫این که در تفهیم‬ ‫حرف اصلی اش‬ ‫دچار یک تشتت و‬ ‫بی قراری و ناتوانی‬ ‫و عدم یکپارچگی‬ ‫محتوایی شده و‬ ‫عدم نظم بخشی به‬ ‫مضامین مورد نظر‬ ‫در راستای ارائه‬ ‫یک مفهوم واحد و‬ ‫به خدمت دراوردن‬ ‫کلی مضمون و سویه‬ ‫داستانی بدون در‬ ‫نظر گرفتن چگونگی‬ ‫یکپارچگی اش‪ ،‬کار را‬ ‫از شرایط مطلوب دور‬ ‫کرده است‬ ‫می گذرانند که ان ها را درک می کنید‪( ».‬روزنامه‬ ‫فرهیختگان)‬ ‫نظر شخصی‬ ‫وقتــی گنجینــه ای عظیــم از حکایات‬ ‫و قصه هــای ایرانی داریم کــه جایش فقط در‬ ‫حافظه اندیشــمندان و ادیبان و قفســه های‬ ‫کتابخانه هاســت و قالبــی تصویــری بــرای‬ ‫جایگیــری اش در حافظه جمعــی نیافته ایم‪،‬‬ ‫ان وقــت اســت که ســاخت ســریالی مانند‬ ‫«مستوران» حکم طال پیدا می کند‪ .‬تا جایی که‬ ‫به یاد می اوریم همیشه از قدیم االیام قهرمانان‬ ‫افســانه های امریکایی در ارشیو ذهنی مان جا‬ ‫خوش کرده اند‪ .‬اینکه بعد از گذشت سال ها وقتی‬ ‫تمایل‪ ،‬اشتیاق و درخواست های مردمی از درون‬ ‫محاوره ها و گردهمایی های رسانه ای به تلویزیون‬ ‫راه پیدا کرده و منجر شــده به ازمون و خطای‬ ‫«مســتوران»‪ ،‬بسیار خوشــحال کننده است‪.‬‬ ‫تازه کاریم و فوت وفن ســاختش باید دستمان‬ ‫بیاید که هیچ ایرادی ندارد‪ .‬اتفاقاً باید هزینه داد‪.‬‬ ‫امالی نانوشته است که غلط ندارد‪.‬‬ ‫اولین مشکلی که در «مستوران» به چشم‬ ‫می اید‪ ،‬سردرگمی است؛ این که در تفهیم حرف‬ ‫اصلی اش دچار یک تشتت و بی قراری و ناتوانی و‬ ‫عدم یکپارچگی محتوایی شده و عدم نظم بخشی‬ ‫به مضامین مورد نظر در راستای ارائه یک مفهوم‬ ‫واحد و بــه خدمت در اوردن کلــی مضمون و‬ ‫سویه داســتانی بدون در نظر گرفتن چگونگی‬ ‫یکپارچگی اش‪ ،‬کار را از شرایط مطلوب دور کرده‬ ‫است‪ .‬می توان گفت این مجموعه همزمان چند‬ ‫چیز را بلند کرده‪ ،‬اما هیچ کدام را محکم نگرفته‬ ‫است‪ .‬گنجاندن و مدنظر قرار دادن سویه هایی‬ ‫مثل داستان ها و افســانه های ایرانی‪ ،‬مضامین‬ ‫اعتقادی‪ ،‬عرفانی و فلسفی با چاشنی کمی ترس‬ ‫و دلهره و تاکید بر زیان های نگاه خرافه امیز برای‬ ‫عبرت اموزی و تعمق بیشتر نهایتاً روایت را دچار‬ ‫چند دستگی محتوایی و پراکندگی موضوعی‬ ‫و همچنین نارســایی در اجرا و تفهیم مضامین‬ ‫مورد نظر کرده اســت و رفته رفته عالقه ما را به‬ ‫پیگیری اثر کم و کمتر کرده است‪ .‬دو کارگردانه‬ ‫شدن کار نیز ان را کمی دوپاره کرده است‪ .‬اما‬ ‫کار تاریخی بیشتر وامدار فیلمنامه است و‪ ،‬وقتی‬ ‫در مرحله اجــرا عم ً‬ ‫ال بخش زیــادی از حواس‬ ‫کارگردان را درست و غلط وسایل و گویش ها و‬ ‫لباس ها و مسائلی از این دست پرت می کند‪ ،‬در‬ ‫مرحله فیلمنامه شــاید به صرف وقت بیشتری‬ ‫نیاز بود‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫از شمایل پدری که مستاصل و غمگین گم‬ ‫شدن فرزندش است چه تصویر و تصوری داریم؟‬ ‫احتماالً چهره ای با ترکیبــی از امید پیدایی و‬ ‫بازگشــت و همچنین غم نبود؛ به بیانی دیگر‪،‬‬ ‫حالتی میان امید و سوگ با چاشنی تکاپو برای‬ ‫یافتن نشانی کوچک‪ .‬حمیدرضا اذرنگ در ارائه‬ ‫چنین تصویری تالشی ستودنی انجام می دهد‬ ‫و این توانایی را دارد کــه در حاالت صورت و به‬ ‫خصوص چشــمانش مطابق با موقعیت‪ ،‬گاهی‬ ‫رنج‪ ،‬گاهی امید و گاهی کالفگی را بگنجاند‪.‬‬ ‫‪63‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 63 ‫این داستان ها‪ ،‬بر اساس ماهیت شان‪،‬‬ ‫لزوماً بر اساس یک الگو روایت‬ ‫نمی شوند‪ .‬مث ً‬ ‫ال در برخی از موارد‪،‬‬ ‫ممکن است در همان‬ ‫اوایل کار متوجه شویم‬ ‫که حق با چه کسی است‬ ‫یا نتیجه کلّی قرار است‬ ‫چه شود‪ .‬بیشتر خود ان‬ ‫روند برای ما جذاب است‪ .‬اما‬ ‫بعضی از ان ها الگوی معمایی‬ ‫را پیش گرفته انــد‪ .‬به عنوان‬ ‫مثال‪ ،‬جدا از ابهامی که مطرح‬ ‫کردم‪ ،‬همین پرونده برداشتن جهیزیه‬ ‫از خانه مرد‪ ،‬نمونه خوبی است‪ .‬ما تا‬ ‫اواخر داستان به درستی نمی دانیم که‬ ‫حق با کیست‪ .‬مشکلی که با بعضی از‬ ‫اپیزودها داشتم این بود که به نظرم با‬ ‫وجود تالش برای استفاده از الگوی‬ ‫معمایی‪ ،‬پیش بینی پذیر بودند‪.‬‬ ‫این نکته را باید در نظر گرفت‬ ‫که برای انتخاب خیلی از پرونده های‬ ‫معمایی‪ ،‬دست مان از طرف قوه قضاییه بسته‬ ‫بود‪ .‬ما در ابتدا ‪ 600‬سوژه را پیدا کردیم که‬ ‫به نظرمان پرتکرار بودند و می شد روی ان ها‬ ‫کار کرد‪ .‬از این میان‪ ،‬پس از صحبت با قضات‬ ‫و قوه قضاییه به ‪ 300‬پرونده رسیدیم‪ .‬از این‬ ‫میان‪ ،‬چیزی حدود ‪ 125‬پرونده نوشته شد‬ ‫اما ‪ 84‬پرونده ساخته شد‪ .‬یعنی ‪ 41‬پرونده‬ ‫را کنار گذاشتیم‪ .‬قوه قضاییه تمایل نداشت‬ ‫که ان ها ساخته شوند‪ .‬ان پرونده ها عمدت ًا‬ ‫معمایی بودند و من هم در این مسیر همراهی‬ ‫کردم چون می خواستم اعتماد قوه قضاییه‬ ‫را جلب کرده و در فصل دوم به سراغ ان ها‬ ‫برویم‪ .‬دلیل محدودیت هم سانســور نبود‬ ‫بلکه نگاه ان ها این بود که این پرونده ها از‬ ‫لحاظ حقوقی خیلی پیچیده اند و نمی توان‬ ‫ان ها را به شکل درستی کار کرد‪ .‬مث ً‬ ‫ال در یک‬ ‫پرونده الزم بود که ســه قاضی باید ان باال‬ ‫بنشینند یا در برخی از پرونده ها‪ ،‬ادلّه خیلی‬ ‫طوالنی داشتیم و باید یک سال روی ادلّه کار‬ ‫می شد‪ .‬نگاه ان ها این بود که نمی شد مسائل‬ ‫حقوقی را به درستی در تبدیل پرونده ها به اثر‬ ‫نمایشی رعایت کرد‪ .‬اما االن نظرشان تغییر‬ ‫کرده اســت‪ .‬خیلی از پرونده های معمایی‬ ‫ما که چرخش های عجیب وغریب داشتند‬ ‫حذف شدند‪ .‬این همان بحث کار شناختی‬ ‫روی مخاطب اســت‪ .‬بنابراین در فصل اول‬ ‫چندان به سراغ پرونده های پیچیده نرفتیم‪.‬‬ ‫اما خوشبختانه «اقای قاضی» خیلی خوب‬ ‫دیده شــده و بازخوردهای بسیار خوبی از‬ ‫مردم گرفته ایم‪ .‬سازمان صداوسیما از من‬ ‫خواسته که حتم ًا فصل دوم را بسازم‪ .‬برای‬ ‫فصل دوم در نظر داریم که تا جایی که امکان‬ ‫دارد پرونده های معمایی را بیشتر کنیم‪.‬‬ ‫اصلی ترین برگ برنده داســتان های‬ ‫معمایی و کاراگاهی ایجاد این قابلیت‬ ‫اســت که مخاطب بتواند خــود را در‬ ‫مسیر اســتدالل جای کاراگاه بگذارد‪.‬‬ ‫مث ً‬ ‫ال در همین اپیــزود جهیزیه‪ ،‬منطقی‬ ‫وجود دارد که به هرحــال این امکان را‬ ‫فراهم می کند‪ .‬اما در برخی از اپیزودها‪،‬‬ ‫گره گشــایی به گونه ای رخ می دهد که‬ ‫امکان استدالل را برای ما از بین می برد‪.‬‬ ‫مث ً‬ ‫ال برخی از معماها به کمک یک سری‬ ‫تصاویر ضبط شده گشوده می شود که‬ ‫قاضی از ان ها اطالع دارد اما ما اطالعی‬ ‫نداریم یا روابطی بین افراد وجود دارد که‬ ‫قاضی از ان ها اگاه است اما تا وقتی از‬ ‫ان اطالع نداشته باشیم نمی توانیم در‬ ‫فرایند استدالل مشارکت کنیم‪ .‬در چنین‬ ‫شرایطی‪ ،‬ما نمی توانیم تجزیه وتحلیل‬ ‫را انجام دهیم و این برگ برنده از دست‬ ‫می رود‪.‬‬ ‫حرف تو را قبــول دارم اما فکر می کنم‬ ‫باید در مورد تفاوت درام دادگاهی با فضای‬ ‫کاراگاهــی صحبت کنیــم‪ .‬در فضای اثار‬ ‫کاراگاهی‪ ،‬مخاطب و کاراگاه اســتدالل را‬ ‫با هم پیش می برند‪ .‬امــا در درام دادگاهی‪،‬‬ ‫قاضی چیزهایی را از قبل می داند‪ .‬وقتی وارد‬ ‫دادگاه می شــویم‪ ،‬قاضی یک بار پرونده را‬ ‫مطالعه کرده و یک بار تمام دستورات را برای‬ ‫پیگیری صادر کرده است‪.‬‬ ‫اخر این خود نحوه روایت است که در من‬ ‫توقع مواجهه با الگوی معمایی را ایجاد‬ ‫کرده اســت‪ .‬وگرنه در همان اپیزود دو‬ ‫پیرمرد و ماجرای باغ‪ ،‬شیوه روایت مرا‬ ‫به سمتی برد که به نکاتی چون تفاوت‬ ‫نحوه حل این مواجهه توســط قاضی‬ ‫توجه کنم و نه جنبه معمایی‪.‬‬ ‫در انتهای اپیزود اول‪ ،‬شخصیت پدر از‬ ‫قاضی می پرسد او که از همه چیز خبر داشت‪،‬‬ ‫چرا این نمایش را راه انداخت‪ .‬پاسخ قاضی‬ ‫این است که می دانست این اتفاق افتاده اما‬ ‫موارد دیگری را نمی دانست‪ .‬مث ً‬ ‫ال نمی دانست‬ ‫که خود پدر با پســرش همدست بوده یا نه‪.‬‬ ‫تعلیق ماجــرا‪ ،‬روایت ان بخــش از ماجرا‬ ‫است‪ .‬از ســوی دیگر‪ ،‬درام دادگاهی قالب‬ ‫تجربه شده ای در دنیا است‪ .‬از اولین روزهای‬ ‫ایجاد تلویزیون‪ ،‬درام دادگاهی داشته ایم‪.‬‬ ‫ولی اوالً از لحاظ حقوقی نمی توانیم نمونه های‬ ‫خارجی را بازســازی کنیم چــون از لحاظ‬ ‫حقوقی با امریکا یــا اروپا خیلی متفاوتیم‬ ‫و دوم ًا مدلی که ان ها می ســازند در ایران‬ ‫پذیرفته نمی شــود و جذابیت ندارد‪ .‬چون‬ ‫درام های دادگاهی غیرایرانی اساس ًا قصه گو‬ ‫نیستند‪ .‬اما سلیقه ایرانی به دراماتیزه کردن‬ ‫و قصه گفتن عالقه دارد‪ .‬در نهایت به مدلی‬ ‫رسیدیم که به مسائلی در قالب درام دادگاهی‬ ‫پایبند بودیم از جمله همین نکته که بین درام‬ ‫دادگاهی و درام جنایی یا کاراگاهی تفاوت‬ ‫بگذاریم‪ .‬در مواردی خود قاضی هم حقیقت‬ ‫را نمی داند ولی خیلی وقت ها از اصل ماجرا‬ ‫اگاه است‪ .‬ما پای مشخصه های درام دادگاهی‬ ‫ایســتادیم چون این مدل باید یک روز در‬ ‫می دانستم‬ ‫بازیگری را می توانیم‬ ‫تربیت کنیم که یک‬ ‫ویژگی درونی مهم‬ ‫داشته باشد‪ :‬این که‬ ‫در باطن او عدالت‬ ‫وجود داشته باشد‪.‬‬ ‫شاید این حرف‬ ‫انتزاعی به نظر برسد‬ ‫ولی منظورم این است‬ ‫که همان قدر که در‬ ‫یک دقیقه به راست‬ ‫نگاه می کند‪ ،‬به چپ‬ ‫نگاه کند؛ همان قدر‬ ‫که نفر اول می خندد‬ ‫به نفر دوم بخندد‪.‬‬ ‫یعنی می خواستم‬ ‫این ویژگی در ذات‬ ‫او باشد‪ .‬چون برای‬ ‫قاضی بسیار مهم‬ ‫است که در گفتار‪،‬‬ ‫نگاه کردن و واکنش‬ ‫نشان دادن عدالت‬ ‫داشته باشد‪ .‬این‬ ‫ویژگی را در بهزاد‬ ‫خلج تشخیص دادم‬ ‫ایران جا می افتاد‪ .‬اما مث ً‬ ‫ال نوع دوربین گذاری‬ ‫سریال را به ســیت کام ها نزدیک کردیم‪ .‬یا‬ ‫مثل سیت کام ها از تماشاچی استفاده کردیم‪.‬‬ ‫با توجه به مواردی چون ورود به حوزه ای‬ ‫که در ســینما و تلویزیون ایران کمتر‬ ‫تجربه شده بود‪ ،‬تجربه ای که در حین‬ ‫ساخت به دست اوردی و بازخوردهایی‬ ‫که گرفتی‪ ،‬اگر می خواستی دوباره «اقای‬ ‫قاضی» را بسازی چقدر نزدیک به همین‬ ‫الگوی فعلی پیــش می رفتی؟ ایا فصل‬ ‫دوم از نظر اجرایی تغییری نســبت به‬ ‫فصل اول خواهد داشت؟‬ ‫ما در همان قدم اول چالش هایی در راه‬ ‫ساخت «اقای قاضی» داشتیم که دست وبال‬ ‫ارمان گرایی ما را در فصل اول می بست‪ .‬یکی‬ ‫این بود که این قالب تا حاال کار نشده بود‪ .‬من‬ ‫حتی نزد اساتیدی می رفتم و می پرسیدم‬ ‫این فرمت ها را با چه دوربینی می گیرند اما‬ ‫نمی دانستند‪ .‬یا در مورد فیلمنامه نویسی‪،‬‬ ‫ما واقع ًا دوازده فیلمنامه نویس را برای این‬ ‫کار تربیت کردیــم‪ .‬در زمینه بازیگری هم‬ ‫چالش داشتیم‪ .‬واقع ًا باید تشکر ویژه ای از‬ ‫کیومرث مرادی کنم‪ .‬شــاید بتوانم بگویم‬ ‫من و کیومــرث مرادی مجموعــ ًا چیزی‬ ‫حدود ‪ 600‬بازیگر را بررســی کردیم تا به‬ ‫تعداد فعلی (تقریب ًا ‪ 300‬نفر) رسیدیم‪ .‬اص ً‬ ‫ال‬ ‫ادمی که ‪ 300‬بازیگر تئاتری را بشناسد کم‬ ‫داشتیم؛ ان هم بازیگرانی با سنین مختلف‬ ‫و برای کاراکترهای متفــاوت‪ .‬ما در این کار‬ ‫از بچه چهار ساله داریم تا پیرمرد ‪ 90‬ساله‪.‬‬ ‫نگرانی های قوه قضاییه هم وجود داشــت‪.‬‬ ‫برای خود ما هم خیلی مهم بود که چارچوب‬ ‫حقوقی را درست رعایت کنیم و اموزش بد به‬ ‫مردم ندهیم‪ .‬با کنار هم گذاشتن این موارد‪،‬‬ ‫فصل اول از انتظارات من هم باالتر بود‪ .‬حتم ًا‬ ‫در فصل دوم مواردی را رعایت می کنم؛ مث ً‬ ‫ال‬ ‫ساختار را معمایی تر می کنم‪ .‬از سوی دیگر‬ ‫من به عنوان کارگردان حساسیت هایی دارم‬ ‫که سخت محقق می شود؛ به خصوص با توجه‬ ‫به بودجه محدود کار‪ .‬ما سریالی ساختیم که‬ ‫یک دهم سریال های مرسوم برایش هزینه‬ ‫کردیم‪ .‬در فصل اول به خاطر بودجه محدود‪،‬‬ ‫میزانسن های حرکتی دوربین و بازیگران را‬ ‫کم کردیم‪.‬‬ ‫ما در هر اپیــزود دوازده میزانســن‬ ‫حرکتی داریم درحالی که طراحی اولیه مان‬ ‫بیســت ویک میزانســن حرکتــی بود‪.‬‬ ‫میزانســن های فصل دوم «اقای قاضی» را‬ ‫دکوپاژشــده تر می بینیم‪ .‬به طور کلی فکر‬ ‫می کنم کارگردان ها چند مدل هســتند‪ :‬یا‬ ‫بیشتر به تصویرســازی توجه می کنند‪ ،‬یا‬ ‫بیشــتر به بازی گرفتن توجه می کنند و یا‬ ‫روی داستان گویی تمرکز می کنند‪ .‬انتخاب‬ ‫من در فصل اول «اقــای قاضی» این بود که‬ ‫بیشتر سمت بازی و داستان گویی بایستم و‬ ‫تصویرسازی را کم کردم‪ .‬ولی در «اقای قاضی‬ ‫‪ »2‬بیشتر به تصویرسازی توجه خواهم کرد‪.‬‬ ‫‪69‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 69 ‫مجموعه ماه‬ ‫گفت وگو با بهزاد خلج‪ ،‬بازیگر مجموعه «اقای قاضی»‬ ‫از تمـام قضـات کشـور عـذرخـواهی مـی کنم!‬ ‫‪70‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫سید اریا قریشی‬ ‫بهزاد خلج بازیگری است که دیر به تئاتر و تلویزیون معرفی شد‪ .‬خودش می گوید‬ ‫در یک خانواده سینمایی بزرگ شده و عالقه به فیلم دیدن از کودکی در او وجود داشت‬ ‫اما تا سی وهشت سالگی به بازیگری فکر نمی کرد تا این که‪ ،‬به اصرار یکی از دوستانش‪،‬‬ ‫به یک دوره بازیگری رفته و به سرعت جایزه ای را در یک جشنواره تئاتری دریافت‬ ‫می کند‪ .‬در طول سال های بعد‪ ،‬خلج در دوره های بازیگری اساتیدی چون امیر دژاکام‪،‬‬ ‫پریسا بخت اور و کیومرث مرادی شرکت کرد‪ .‬مسیر بازیگری خلج از ان جا شروع و حاال‬ ‫به یک نقش افرینی قابل توجه در نقش اصلی مجموعه «اقای قاضی» منجر شده است‪.‬‬ ‫او نقش قاضی را به گونه ای بازی کرده که هم حساسیت برانگیز و دور از واقعیت نباشد و‬ ‫هم در مسیر کلیشه شکنی حرکت کند‪ .‬دستاورد او ان قدر کنجکاوی برانگیز هست که‬ ‫منتظر موفقیت های بعدی اش بمانیم‪.‬‬ صفحه 70 ‫قاب کوچک‬ ‫معضل پرسش های بی پاسخ‬ ‫تـــازه وارد‬ ‫«تازه وارد» مجموعه ای اپیزودیک به تهیه کنندگی محمدجواد موحد و محصول باشگاه فیلم سوره است که اپیزودهای‬ ‫مختلف ان را هشت کارگردان جوان به نام های محسن امانی‪ ،‬حسن حبیب زاده‪ ،‬احمد حیدریان‪ ،‬محمدجواد صالحی‪ ،‬رضا‬ ‫کشاورز‪ ،‬رضا محبی‪ ،‬میالد محمدی و سجاد معارفی ساخته اند‪ .‬همین حرکت را می توان یکی از ابداعات جالب این سریال‬ ‫دانست‪ .‬در حالی که در سال های اخیر شاهد تالش برخی از فیلمسازان و تهیه کنندگان برای کشف بازیگران مستعد و تازه کار‬ ‫هستند‪،‬به نظرمی رسدکهمحمدجوادموحددر«تازه وارد»تصمیمگرفتههمینکاررابافیلمسازانجوانانجامدادهوپایگاهی‬ ‫برایانانایجادکند‪.‬محورمشترکاپیزودهایمختلفاینسریالکهازشبکهسهپخششد‪،‬بحثفرزنداوریاست‪.‬داستان‬ ‫ایناپیزودهاپیراموننگرانیخانواده هاازداشتنفرزندمی گذرد‪.‬مهم ترینعاملایننگرانی‪،‬مشکالتمالیاستامادربرخی‬ ‫ازاپیزودهابهمسائلدیگریهمپرداختهشدهازجملهادم هاییکهبابحرانمالیدست وپنجهنرمنمی کنندامابهدلیلشرایط‬ ‫دیگری تمایلی به داشتن فرزند ندارند‪ .‬به گفته تهیه کننده «تازه وارد»‪ ،‬این سریال برای ‪ 11‬اپیزود‪ 33‬بازیگر برای نقش های‬ ‫اصلی و حدود‪ 130‬بازیگر برای نقش های فرعی دارد‪ .‬این چهره ها‪ ،‬تعدادی از بازیگران اپیزودهای این مجموعه هستند‪ :‬رضا‬ ‫بنفشه خواه‪ ،‬محمد نادری‪ ،‬اشا محرابی‪ ،‬سپیده خداوری‪ ،‬علی عامل هاشمی‪ ،‬شیوا خنیاگر‪ ،‬امیرمحمد زند‪ ،‬سونیا سنجری‪،‬‬ ‫زهرا داودنژاد‪ ،‬مهدیه نساج‪ ،‬سهی بانو ذوالقدر‪ ،‬هادی دیباجی‪ ،‬ناهید عساکره‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪64‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫روزنامه قــدس‪« :‬اســتفاده از نیروهای‬ ‫تازه نفس و کار اولی در کنار افراد باتجربه به الگویی‬ ‫موفق در تولید فیلم و ســریال های تلویزیونی‬ ‫منجر خواهد شد‪ .‬تا پیش از این سریال سازی در‬ ‫تلویزیون در انحصار گروه های تولیدی معدودی‬ ‫بود که فقط با تیم خودشان کار می کردند اما ورود‬ ‫نیروهای جدید ســبب شکستن انحصارگرایی‬ ‫شده‪ ،‬نگاه های نو و جدیدی را به تلویزیون تزریق‬ ‫کرده و منتج به تربیت نیرو می شــود اما ان چه‬ ‫اهمیت دارد بهره گیری از تجربیات کارگردان های‬ ‫باسابقه و پیشکسوت است که بهتر بود در ساخت‬ ‫«تازه وارد» این موضوع لحاظ می شــد اما این‬ ‫سریال اپیزودیک نشان داد که می توان قدم های‬ ‫خوبی در تولیدات گروهی برداشــت و ساخت‬ ‫ســریال های اپیزودیک با موضوعات روز را در‬ ‫کنار تولید ســریال های الــف و فاخر تلویزیون‬ ‫جدی گرفت‪».‬‬ ‫روزنامههفتصبح‪««:‬تازه وارد» سر و شکلی‬ ‫قابل قبول دارد‪ .‬یعنی نمی توان به عنوان تجربه‬ ‫اول ســازندگان‪ ،‬ایرادی گل درشت از اپیزودها‬ ‫گرفت‪ .‬کارگردان ها دنبال بازیگوشی های بی مورد‬ ‫نبوده اند و هدف شــان قرار دادن کارگردانی در‬ ‫خدمت داستان بوده است‪ .‬بازیگران هم عملکرد‬ ‫قابل قبولی دارند و بازی های شان به اندازه است‪.‬‬ ‫طبعاً دست گذاشتن روی مساله ای مهم به نام‬ ‫فرزند اوری هم امتیاز سریال محسوب می شود‪.‬‬ ‫این یک دغدغه جهانی است و فیلم و سریال های‬ ‫خارجیهمبهشکلمستقیموغیر مستقیمبهاین‬ ‫مسئله ورود می کنند‪ ...‬مهم ترین ایراد «تازه وارد»‬ ‫به گره گشایی ها برمی گردد‪ .‬داستان ها ‪ ،‬ملموس‬ ‫هستند و مث ً‬ ‫ال وقتی از بیکاری یک خانم به دلیل‬ ‫بارداری حرف می زند‪ ،‬مخاطب با گوشت و پوست‬ ‫نگرانی او را درک می کند‪ .‬یا اشاراتی مثل مشکل‬ ‫مردی که دستفروشی می کند‪ ،‬دغدغه روز جامعه‬ ‫است‪ .‬با این حال گره گشایی ها به دم دستی ترین‬ ‫حالت ممکن انجام می شــود‪ .‬در همه اپیزودها‪،‬‬ ‫بعد از یک بحــران که حاصــل نگرانی زوجین‬ ‫درباره فرزنداوری اســت‪ ،‬اتفاقاتی رخ می دهد‬ ‫که اصطالحاً از ان ها بــا عنوان «هندی بازی» یا‬ ‫«هپی اند» یاد می شود‪ ...‬بدتر این که‪ ،‬سریال پر‬ ‫است از شعار‪ .‬مث ً‬ ‫ال در اپیزود اول‪ ،‬وقتی دختربچه‬ ‫دانش اموز صاحب برادر می شود‪ ،‬گویی انقالبی رخ‬ ‫داده! حال این که چنین اتفاقی طبیعی و معمول‬ ‫اســت ‪«.‬تازه وارد» اما با این اتفاق همچون فیلم‬ ‫«فرزندان بشر» ساخته الفونسو کوارون برخورد‬ ‫می کند‪ .‬واقعیت این است که تلویزیون باید از‬ ‫طریق قصه هایی جذاب به معضل فرزنداوری‬ ‫بپردازد اما این شیوه مستقیم‪ ،‬نتیجه ای به همراه‬ ‫ندارد‪ .‬شاید نتیجه مقطعی به دست اید اما در‬ ‫درازمدت اثر خود را از دست می دهد‪».‬‬ ‫نظرعوامل‬ ‫محمدجــواد موحــد (تهیه کننده)‪:‬‬ ‫«کارگردانان از کســانی انتخاب شدند که در‬ ‫باشــگاه فیلم ســوره به مدت یک یا دو سال‬ ‫مسیر فیلمســازی را انتخاب کرده بودند‪ .‬بعد‬ ‫از صحبت های نهایی قرار شــد یــازده اپیزود‬ ‫تک قسمتیساختهشودکههرقسمت‪۴۵‬دقیقه‬ ‫باشد‪ .‬گرچه شروع کار ریسک بود اما در مجموع‬ ‫می توانم بگویم کاری قابل قبول با استانداردهای‬ ‫شبکه سه روانه انتن می شود‪ ...‬ما به کسی هشدار‬ ‫نمی دهیم‪ ،‬بلکه قصه هایی را انتخاب کرده ایم که‬ ‫فراوانی ان در جامعه زیاد است‪ .‬در قالب قصه به‬ ‫داستان زوجین می پردازیم که به دنبال روش‬ ‫ای وی اف برای بچه دار شدن هستند اما مسائل‬ ‫مالی‪ ،‬نوبت دهی های طوالنی و‪ ..‬این روند را با‬ ‫معضل رو به رو کرده اســت‪ .‬تالش کرده ایم به‬ ‫مسائلی از این دست‪ ،‬نگاه جدی داشته باشیم‬ ‫تا مســئوالن هم این موضوع را جدی تر دنبال‬ ‫کنند‪( ».‬منبع‪ :‬روزنامه جام جم)‬ ‫میالد محمدی (کارگــردان)‪« :‬من به‬ ‫دنبال تجربــه قصه گفتن بــودم و «تازه وارد»‬ ‫فرصت خوبی را فراهم کرد تا بتوانم دو قصه با دو‬ ‫حال و هوای متفاوت را تجربه کنم که هرکدام‬ ‫اقتضائات داستان گویی خودشان را دارند‪ ...‬این‬ ‫اثر روی یکی از بحران های اتی کشــور یعنی‬ ‫بحران پیری جمعیت تمرکز کرده اســت‪ .‬به‬ ‫هرحال ما باید با بحران ها و مشکالت کشور از‬ ‫جمله حاشیه نشینی‪ ،‬محیط زیست‪ ،‬بحران اب‪،‬‬ ‫نداشتن ثبات اقتصادی و‪ ...‬مواجه شویم و درباره‬ ‫ان ها کار بســازیم تا گفت و گو شکل بگیرد‪».‬‬ ‫(منبع‪ :‬روزنامه ایران)‬ ‫نظرشخصی‬ ‫سپردن ســاخت تازه وارد به تازه واردهای‬ ‫عرصه کارگردانی و فیلمســازی چه کار خوبی‬ ‫بود‪ .‬باالخره در جایی بایــد به ان ها میدان داد‪.‬‬ ‫در باب رویکرد افزایش جمعیت و تبلیغ فرزند‬ ‫بیشــتر‪ ،‬زندگی بهتر نیز چه جایگاه و بستری‬ ‫بهتر از فضای فرهنگی و رســانه ای؟ اما نباید‬ ‫فراموش کرد که تولید سفارشی تنها وقتی ختم‬ ‫به محصول مطلوب می شود که به چهره هایی‬ ‫اشنا با این حوزه و افرادی سپرده شود که مسئله‬ ‫و دغدغه اش را دارند تا حداقل نتیجه کار بیش‬ ‫از یک تیزر تبلیغــی و زیرنویس اگاهی بخش‬ ‫تاثیرگذار باشــد‪ .‬روایت چند منظر متفاوت از‬ ‫اقشــار مختلف جامعه و طراحی کلی مسئله‬ ‫بی جواب یا با جواب هایی که از قدرت قانع کردن‬ ‫الزم برخوردار نیستند‪ ،‬نهایتاً کار را به اثری ضد‬ ‫خودش تبدیل می کند‪ .‬حال اینکه سریال در‬ ‫کدام طرف ایستاده با بیننده ای است که ان را‬ ‫تماشا کرده است‪.‬‬ ‫چهرهشاخص‬ ‫ندارد‪.‬‬ صفحه 64 ‫از فرایند انتخا ب تــان برای نقش‬ ‫قاضی بگوییــد‪ .‬اولین مواجهه تان با‬ ‫متن یا توضیح مرتبط با «اقای قاضی»‬ ‫چگونه بود؟‬ ‫اولین مواجهه من این گونه بود که اســتاد‬ ‫کیومرث مرادی با من تماس گرفتند و خواستند‬ ‫به دفتر ایشان بروم‪ .‬در مورد مجموعه ای مربوط‬ ‫به قوه قضایی با من صحبــت کردند‪ .‬ان موقع‬ ‫اســمش هنوز «اقای قاضی» نبود‪ .‬یادم است‬ ‫اولین بار که به پالتو رفتم‪ ،‬بازیگرانی داشــتند‬ ‫نقش متهم و شاکی را اتود می زدند و یک اقای‬ ‫قاضی روبه روی ان ها نشسته و با ان ها در حال‬ ‫تمرین بود‪.‬‬ ‫یک قاضی واقعی؟‬ ‫بله‪ .‬بعدا ً فهمیدم که یک قاضی واقعی بود‪.‬‬ ‫چند دقیقه به تمرین نگاه کردم و اقای مرادی‬ ‫از من خواســت فردا برای اتود زدن حاضر شوم‬ ‫تا کارگردان من را ببیند‪ .‬یکی از فیلمنامه های‬ ‫اماده را گرفتم و مرور کــردم‪ .‬در ان فرایند دو‬ ‫اتفاق افتاد‪ .‬اول این که احساس کردم چقدر این‬ ‫نقش را دوست دارم‪ .‬خیلی از نقش خوشم امده‬ ‫بود‪ .‬دوم این که احساس کردم چقدر از ان دورم‬ ‫و چقدر بازی در این نقش کار ترســناکی است‪.‬‬ ‫چون بحث قضاوت بحث بسیار فنی و پیچیده‬ ‫اســت‪ .‬کاری که من کردم فقط بازی و نمایش‬ ‫بود اما قضاوت واقعی خیلی ترســناک اســت‪.‬‬ ‫به هرحال دوست داشتم در این کار باشم و بعد‬ ‫از اتود زدن منتظر ماندم تا ببینم سجاد مهرگان‬ ‫من را انتخاب می کند یا نه‪ .‬ســجاد همیشه در‬ ‫حرف هایش می گوید همان روز اول من را انتخاب‬ ‫کرد‪ .‬اما این نکته را به روی من نیاورده بود‪ .‬یک‬ ‫هفته اتود می زدم و چیزی به من نمی گفتند تا‬ ‫بعد از یک هفته گفتند من را برای نقش انتخاب‬ ‫کرده اند‪.‬‬ ‫در گفت وگویی که با سجاد مهرگان‬ ‫داشــتیم‪ ،‬نکات جالبــی را در مورد‬ ‫معیارهایش بــرای انتخاب بازیگر‬ ‫نقش اقای قاضی مطرح کرد‪ .‬مث ً‬ ‫ال به‬ ‫این اشاره کرد که دنبال ویژگی هایی‬ ‫در ناخوداگاه بازیگر بــود؛ از جمله‬ ‫رعایت عدالت در مواجهه با دیگران‪.‬‬ ‫این طبعاً یک ویژگــی کلیدی برای‬ ‫باورپذیر کردن نقــش قاضی بود‪.‬‬ ‫اما فکر نمی کنــم هنگام بازی جلوی‬ ‫دوربین فقط بتوان به ناخوداگاه اکتفا‬ ‫کرد‪ .‬در مــورد رعایت این ویژگی در‬ ‫باز ی تان چقدر با ســجاد مهرگان‬ ‫صحبت کردید و چقدر تالش کردید تا‬ ‫این ویژگی را از ناخوداگاه به خوداگاه‬ ‫بیاورید؟‬ ‫ویژگی های ناخوداگاه من را ســجاد دیده‬ ‫بود‪ .‬او بــه نکاتی توجه کرد کــه حواس خودم‬ ‫چندان به ان ها نبود‪ .‬البته بعد از ان در موردش‬ ‫صحبت کردیم و سجاد گفت که این ویژگی ها را‬ ‫دارم و خیلی هم خوشحال شدم‪ .‬اما نکته ای که‬ ‫گفتید خیلی درست است‪ .‬از ان به بعد باید به این‬ ‫سمت می رفتیم که خوداگاه و ناخوداگاه را با هم‬ ‫ادغام کنیم تا نتیجه ای باورپذیر تحویل دهیم‪.‬‬ ‫این اتفاق هم افتاد‪ .‬ما یک مشــاور قضایی به نام‬ ‫مهدی رنجگری داشتیم که بسیار برای من عزیز‬ ‫است و‪ ،‬دانســته و ندانسته‪ ،‬خیلی به من کمک‬ ‫کرد‪ .‬در طول تمرین ما در پالتو‪ ،‬اقای رنجگری‬ ‫به عنوان یک قاضی مطرح کشــور ســر صحنه‬ ‫حاضر می شدند تا بر فیلمنامه و حتی بازی من‬ ‫در نقش قاضی نظارت داشته باشند‪ .‬در ان دوره‬ ‫دائماً به ایشان نگاه می کردم‪ .‬در شغل ما تماشا‬ ‫کردن خیلی مهم است‪.‬‬ ‫در قضاوت هم تماشا کردن و دقت در‬ ‫رفتار دیگران خیلی مهم است‪ .‬شاید‬ ‫از این نظر بتوان اشــتراکی هم بین‬ ‫بازیگری و قضاوت پیدا کرد‪.‬‬ ‫ببینید ایــن بخش که شــوخی اســت‪.‬‬ ‫من همین جــا از تمام قضات کشــور معذرت‬ ‫می خواهم‪ .‬کاری که من کــردم فقط بازیگری‬ ‫بود‪ .‬چون قضاوت جدی کاری اســت که اص ً‬ ‫ال‬ ‫نمی توان با ان شوخی کرد‪ .‬ولی به هرحال خوب‬ ‫تماشا می کردم‪ .‬با سجاد به دادگاه می رفتیم‪ .‬ما‬ ‫نزد افرادی از جمله امین تویسرکانی‪ ،‬یکی از افراد‬ ‫درجه یک قوه قضاییه‪ ،‬رفتیم‪ .‬صدای ایشــان را‬ ‫ضبط کردم‪ .‬نزدیک به یک ساعت و نیم برای من‬ ‫حرف زد‪ .‬این فرایند را چندین بار تکرار کردیم‪.‬‬ ‫در تمرین هایی که طی چهار یا پنج ماه با بازیگران‬ ‫روبه رو داشتم‪ ،‬هم تمرین می کردم و هم قضات را‬ ‫ما یک مشاور‬ ‫قضایی به نام مهدی‬ ‫رنجگری داشتیم‬ ‫که بسیار برای‬ ‫من عزیز است و‪،‬‬ ‫دانسته و ندانسته‪،‬‬ ‫خیلی به من کمک‬ ‫کرد‪ .‬در طول تمرین‬ ‫ما در پالتو‪ ،‬اقای‬ ‫رنجگری به عنوان‬ ‫یک قاضی مطرح‬ ‫کشور سر صحنه‬ ‫حاضر می شدند تا بر‬ ‫فیلمنامه و حتی بازی‬ ‫من در نقش قاضی‬ ‫نظارت داشته باشند‪.‬‬ ‫در ان دوره دائماً به‬ ‫ایشان نگاه می کردم‬ ‫فقط نگاه می کــردم‪ .‬هیچ کار خــاص دیگری‬ ‫نمی کردم و فقط می دیدم‪ .‬این تماشــا کردن‪،‬‬ ‫ویژگی هایی را وارد ناخوداگاه من کرد‪ .‬قرار نبود‬ ‫من کار خاصی در این زمینه بکنم‪ .‬اما مهم تر از‬ ‫همه‪ ،‬هدایت اقای مرادی به عنوان استاد من بود‪.‬‬ ‫کمک های محمدحسین هادی (دستیار اقای‬ ‫مرادی) در فرایند تمریــن خیلی به من کمک‬ ‫کرد‪ .‬اما شاید برایت جالب باشد که بگویم یک جا‬ ‫من و سجاد با هم به مشکل خوردیم‪.‬‬ ‫سجاد این را در گفت وگویش مطرح‬ ‫نکرده بود!‬ ‫بگذار من برایت بگویم‪ .‬به نظرم دانستنش‬ ‫جالب است‪ .‬هنگام تمرین ها‪ ،‬یک جا دیدم که‬ ‫سجاد به من معترض است‪ .‬چون من داشتم یک‬ ‫قاضی به شدت رئال را بازی می کردم و سجاد ان‬ ‫را دوست داشــت اما دائماً به این اشاره می کرد‬ ‫که چیزی در بازی ام کم دارم و ان‪ ،‬بُعد انسانی‬ ‫قاضی است‪ .‬ان موقع این حرف را نمی پذیرفتم‪.‬‬ ‫شاید چون تصویری که در ذهن خودم داشتم در‬ ‫وجودم ته نشین شــده بود و همان را در بازی ام‬ ‫پیاده می کردم‪ .‬ســجاد به نکتــه خیلی مهمی‬ ‫اشاره کردو همین االن هم در گفت وگوهایم با‬ ‫او می گویم که واقعاً اگــر هدایت اقای مرادی و‬ ‫سجاد نبود‪ ،‬االن «اقای قاضی» چیزی نبود که‬ ‫داریم می بینیم‪ .‬سجاد کمک کرد که بعد انسانی‬ ‫و رئوف بودن قاضی برای من فعال شــود‪ .‬یک‬ ‫‪71‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 71 ‫نقطه ای مهم‬ ‫در درام نویسی‬ ‫قضایی‬ ‫گفت وگوهایی با کارگردان و بازیگر مجموعه «اقای قاضی»‬ صفحه 65 ‫مجموعه ماه‬ ‫پیچیدگی های‬ ‫تجربه یک حوزه‬ ‫جدید‬ ‫گفت وگو با سجاد مهرگان کارگردان مجموعه «اقای قاضی»‬ ‫سید اریا قریشی‬ ‫بعضی از اثار وجود دارند که از همان مرحله انتخاب سوژه اولیه بخش‬ ‫مهمی از راه موفقیت را طی می کنند‪« .‬اقــای قاضی» یکی از همین اثار‬ ‫است‪ .‬پرداختن به پرونده های متنوع قضایی هرچند‪ ،‬همان طور که در ادامه‬ ‫خواهید خواند‪ ،‬چالش هایی را سر راه سازندگان این مجموعه ایجاد کرد اما‬ ‫نقش مهمی در تبدیل «اقای قاضی» به یک مجموعه متفاوت ایجاد کرده‬ ‫است‪ .‬دقت در انتخاب بازیگران‪ ،‬تنوع سوژه ها و ایده هایی که برای گسترش‬ ‫داستانی در نظر گرفته‪ ،‬از دیگر عواملی هستند که باعث شده اند «اقای‬ ‫قاضی» ارزش تماشا داشته باشد‪ .‬سجاد مهرگان می گوید برای فصل دوم‬ ‫این سریال (که ممکن است به زودی ساخته شود) ایده های جاه طلبانه تری‬ ‫دارد‪ .‬باید منتظر ماند و دید‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪66‬‬ ‫یکی از نکاتــی که هنگام تماشــای‬ ‫قســمت های پخش شــده «اقــای‬ ‫قاضی» نظرم را جلــب کرد این بود که‬ ‫بعضی از پرونده هــای انتخابی نه تنها‬ ‫به مســائل روزمــره و به اصطالح ِ‬ ‫کف‬ ‫خیابان می پرداختند بلکه اگر قرار بود‬ ‫خالصه شــان را برای دیگری تعریف‬ ‫کنیم ممکن بود از نظر دراماتیک خیلی‬ ‫پیش پاافتاده به نظر برســند‪ .‬مث ً‬ ‫ال در‬ ‫پارک‪ ،‬سگی به مرد حمله کرده و مرد با‬ ‫راکت او را زده است‪ .‬در نگاه اول ممکن‬ ‫است به نظر برسد که این موضوع جای‬ ‫کار دراماتیک چندانی ندارد‪ :‬چون هم‬ ‫خود موضوع خیلی بحرانی نیست و هم‬ ‫شاید از همان اوایل داستان بتوان حدس‬ ‫زد که کدام طرف مقصر اصلی اســت‪.‬‬ ‫در انتخاب این موارد‪ ،‬بیشــتر به جنبه‬ ‫اموزشی توجه داشتی یا جنبه های جذاب‬ ‫دراماتیکی در ان ها پیدا کرده بودی؟‬ ‫وقتی کار پژوهش «اقای قاضی» را حدود‬ ‫یک سال و نیم پیش شروع کردیم‪ ،‬متوجه‬ ‫شدیم که فضای فیلمنامه نویسی در ایران‬ ‫اساس ًا این سوژه ها را نمی فهمد‪ .‬به سوژه های‬ ‫قضایی باید از زاویه ای تــازه نگاه کنیم تا‬ ‫بتوانیم جذابیتش را درک کنیم‪ .‬در فضای‬ ‫فیلمنامه نویسی مان جنایی نویسی را خوب‬ ‫می فهمیم‪ .‬اما تجربــه کار روی موضوعات‬ ‫قضایی وجود نداشــت‪ .‬به خصوص این که‬ ‫می خواســتیم تا جای ممکن قانون را در‬ ‫این کار رعایت کنیــم و چارچوب حقوقی‬ صفحه 66 ‫مجموعه ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪72‬‬ ‫قاضی که الزاماً همیشه خشمگین نیست‪ .‬بعضی‬ ‫موقع ها می خندد‪ ،‬مزاح می کند و حتی اشتباه‬ ‫می کند‪ .‬سریال که جلوتر می رود می بینیم که‬ ‫شــخصیت قاضی برای خودش خطوط قرمزی‬ ‫دارد‪ .‬گاهی احساســاتش فعال می شود‪ .‬گاهی‬ ‫به هم می ریزد و ادم نرمالی نیست که پشت ان‬ ‫میز نشسته است‪ .‬این ها‪ ،‬از جایی به بعد‪ ،‬هدایت‬ ‫خود سجاد بود‪ .‬حتی هنگام ضبط‪ ،‬دو‪ ،‬سه باری‬ ‫با سجاد وارد بحث شدم‪ .‬در نهایت امروز که به ان‬ ‫قسمت ها نگاه می کنم می بینم که چقدر حرف‬ ‫کارگردان درست بود‪.‬‬ ‫یکی از نکات کلیــدی دیگر‪ ،‬جنس‬ ‫صــدای قاضی بود‪ .‬قاضــی باید در‬ ‫صدایش ابهتی داشــت که در لحن‬ ‫و بیان شما وجود دارد‪ .‬اما ایا به طور‬ ‫ویژه روی بخش صدا کار کردید؟ مث ً‬ ‫ال‬ ‫به سمت صداسازی برای شخصیت‬ ‫رفتید؟‬ ‫نه‪ .‬این ویژگی از اول وجود داشت‪ .‬این لطف‬ ‫خدا بوده که این ویژگی را داشته ام‪ .‬اص ً‬ ‫ال زمانی‬ ‫نداشتیم که روی بیان کار کنیم‪ .‬اما در سه‪ ،‬چهار‬ ‫سالی که نزد اقای مرادی بودم‪ ،‬یکی از زحمات‬ ‫بزرگی که ایشان برای ما کشیدند بیان ما بود که‬ ‫روی کار من تاثیر زیادی گذاشت‪.‬‬ ‫یکی از نکات جالبی که ســجاد در‬ ‫مصاحبه اش گفت جنبه حماسی مد‬ ‫نظرش برای شــخصیت قاضی بود‬ ‫ خوان خوبی‬ ‫و این که شما شــاهنامه‬ ‫ِ‬ ‫بودید و این در انتخاب شــما نقش‬ ‫داشــت و در فرایند کار به ســاخت‬ ‫شخصیت قاضی کمک کرد‪ .‬این نکته‬ ‫خیلی برای من کنجکاوی برانگیز بود‬ ‫که چطور شما از روحیات و ویژگی های‬ ‫شخصیت های شاهنامه برای ساختن‬ ‫ابعادی از کاراکتر قاضی اســتفاده‬ ‫کردید‪.‬‬ ‫من از بچگی به قهرمان ها عالقه داشتم‪ .‬من‬ ‫هنوز عاشق فیلم «سامسون و دلیله» (سسیل‬ ‫ب‪ .‬دمیل‪ )1949 ،‬هستم‪ .‬وقتی موهای سامسون‬ ‫را کوتاه می کنند و قدرتش را از دست می دهد‪،‬‬ ‫در بچگی برایش اشــک می ریختم‪ .‬همین طور‬ ‫می توانم به فیلم های فراوان دیگری مثل قسمت‬ ‫اول و دوم «راکی» هم اشاره کنم‪ .‬در سینمای‬ ‫خودمان هم عاشق ســینمای اقای کیمیایی‬ ‫بودم که اص ً‬ ‫ال شاخصه اش این است‪ .‬این در من‬ ‫ریشه داشت‪.‬‬ ‫یعنــی به طــور خــاص قهرمانان‬ ‫تراژیک؟‬ ‫بله‪ .‬هنوز هم اگر کسی فیلمی به من معرفی‬ ‫کند که در ان قهرمان وجود داشته باشد‪ ،‬دیدن‬ ‫ان فیلم را در اولویت می گــذارم‪ .‬اما از جایی به‬ ‫ خوان خوبی‬ ‫بعد‪ ،‬تاثیر سجاد بود‪ .‬من شاهنامه ِ‬ ‫ خوان خوبی شدم‪ .‬سجاد از‬ ‫نبودم بلکه شاهنامه ِ‬ ‫من خواست که خواندن شاهنامه را شروع کنم‪.‬‬ ‫وقتی خواندن شاهنامه را شروع کردم دیدم که‬ ‫چقدر با روحیات من همخوان اســت و چقدر‬ ‫شــخصیت هایی مثل فریدون‪ ،‬رستم و سهراب‬ ‫را دوست دارم‪.‬‬ ‫قاضی شخصیتی اســت که طبعاً هر‬ ‫کاری هم انجام می دهد باید طبق‬ ‫قانون باشــد‪ .‬این امر چطور؟‬ ‫محدودیت هایــی ایجاد کرد؟‬ ‫مواردی بود که شما فکر کنید‬ ‫شخصیت از لحاظ دراماتیک باید‬ ‫فالن کار را بکند اما جلوی خود‬ ‫را به خاطــر ملزومات قانونی‬ ‫بگیرید؟‬ ‫بله‪ .‬چنین بود‪ .‬خیلــی هم دردناک‬ ‫بود‪ .‬ان جا با همه وجودم احســاس کردم‬ ‫که قضات چقــدر بعضی وقت ها‬ ‫اذیت می شــوند‪ .‬خیلی دلم برای‬ ‫قضات سوخت‪ .‬واقعاً درد می کشند‪.‬‬ ‫بعضی وقت ها احساســات ادم‬ ‫غلیان می کنــد و نمی توانی‬ ‫جلوی خودت را بگیری‬ ‫اما باز بایــد طبق قانون‬ ‫رفتار کنــی‪ .‬نمی خواهم‬ ‫مثال بزنــم چون ممکن‬ ‫است هنگام چاپ مجله‬ ‫بخش های دیده نشده ای از سریال‬ ‫لو برود‪.‬‬ ‫تجربه مــا به عنــوان عالقه مندان‬ ‫به ســینما نشــان داده که عموماً‬ ‫تماشاگران با شــخصیت هایی که‬ ‫قیدوبندهای کمتری دارند بیشــتر‬ ‫همدلــی می کنند‪ .‬در تاریخ ســینما‬ ‫هم نمونه هایی از ماموران قانون که‬ ‫بسیار محبوب شدند (از هری کثیف‬ ‫بگیرید تــا ال پاچینوی «مخمصه»)‬ ‫ادم هایی بودند که اتفاقاً زیاد به قیود‬ ‫قانونی وفادار نبودند‪ .‬تاریخ ســینما‬ ‫پر از تبهکاران محبوب اســت ولی‬ ‫مث ً‬ ‫ال پلیس یا قاضــی محبوب به ان‬ ‫اندازه وجود ندارد‪ .‬حاال شــما باید‬ ‫یک شخصیت کام ً‬ ‫ال وفادار به قانون‬ ‫را به تصویر می کشــیدید که حتی‬ ‫برون گرایی ها یــا عصبانیت هایش‬ ‫هم باید در چارچوب قانون باشــد‬ ‫و در عین حال بایــد در هر اپیزود به‬ ‫همدلی برانگیزترین شخصیت ماجرا‬ ‫تبدیل می شد‪ .‬چه چالشی برای حل‬ ‫این مشکل داشتید؟‬ ‫باز باید برگــردم به این نکته که ســجاد‬ ‫مهرگان در طول کار همه جوره پشت من ایستاد‪.‬‬ ‫ما حتی سر تست گریم هم بحث داشتیم‪ .‬من از‬ ‫روز اول می گفتم تست گریم باید جوری باشد‬ ‫که هر کسی ســریال را می بیند احساس کند‬ ‫که می تواند خودش شبیه این ادم باشد‪ .‬یعنی‬ ‫می خواســتم گرایش خاصی به این شخصیت‬ ‫ندهیم‪ .‬ســجاد از نظر من حمایــت کرد‪ .‬زمان‬ ‫تمرین هــا و زمان ضبــط یکــی از جنبه های‬ ‫اخالقی که برای قاضی لحــاظ کردیم و ان را‬ ‫از شخصیت اقای مهدی رنجگری الهام گرفتم‪،‬‬ ‫جنس طنازی بود‪ .‬یکی از خصوصیات بارز اقای‬ ‫من از بچگی‬ ‫به قهرمان ها‬ ‫عالقه داشتم‪ .‬من‬ ‫هنوز عاشق فیلم‬ ‫«سامسون و دلیله»‬ ‫هستم‪ .‬وقتی موهای‬ ‫سامسون را کوتاه‬ ‫می کنند و قدرتش‬ ‫را از دست می دهد‪،‬‬ ‫در بچگی برایش‬ ‫اشک می ریختم‪.‬‬ ‫همین طور می توانم‬ ‫به فیلم های فراوان‬ ‫دیگری مثل قسمت‬ ‫اول و دوم «راکی»‬ ‫هم اشاره کنم‪ .‬در‬ ‫سینمای خودمان‬ ‫هم عاشق سینمای‬ ‫اقای کیمیایی بودم‬ ‫که اص ً‬ ‫ال شاخصه اش‬ ‫این است‬ ‫رنجگری این است که هر سوالی از ایشان بپرسی‬ ‫با طنز به شما جواب می دهند اما به شکلی ان قدر‬ ‫جدی که اص ً‬ ‫ال متوجه نشــوی که دارد از طنز‬ ‫استفاده می کند‪ .‬نمونه فوتبالی اش اقای فیروز‬ ‫کریمی اســت‪ .‬این ویژگی را از اقای رنجگری‬ ‫گرفتم و خیلی هم روی ان تمرین کردم و زمان‬ ‫ضبط دیگر در من نشســته بود‪ .‬بعضی وقت ها‬ ‫متهم یا شاکی چیزی می گفت و من ناخوداگاه‬ ‫به صورت طنز جواب می دادم‪ .‬همین می توانست‬ ‫یکی از نبایدهای کار باشد؛ این که قاضی مملکت‬ ‫شوخی می کند ان هم به شکلی که خیلی مواقع‬ ‫خنده می گیرد‪ .‬اما ما انجامش دادیم‪ .‬حتی در‬ ‫مورد بحث قهوه خوردن هم اعتراضاتی مبنی بر‬ ‫این شنیدیم که مگر قاضی وسط دادگاه می رود‬ ‫قهوه می خورد و برمی گردد؟ اما می خواســتیم‬ ‫برخی از مرزها را بشکنیم‪ .‬خدا را شکر تا امروز هم‬ ‫قوه قضاییه و هم صداوسیما خیلی از ما حمایت‬ ‫کردند‪ .‬نگاه ان ها هم این بود که کمی تازه تر به‬ ‫قضایا نگاه کنیم و از ان ها ممنونم‪.‬‬ ‫برای بازی در نقــش قاضی جدا از‬ ‫دنیای واقعی‪ ،‬احیاناً از بازیگر دیگری‬ ‫هم الگــو گرفتید؟ چــه ایرانی و چه‬ ‫خارجی؟ یا جــدا از الگو گرفتن اص ً‬ ‫ال‬ ‫نمونه هایی را برای واکاوی تماشــا‬ ‫کردید؟‬ ‫به هیچ عنوان‪ .‬البته قب ً‬ ‫ال نمونه های زیادی‬ ‫دیده بودم‪ .‬من بسیار به فیلم های نوار و فیلم های‬ ‫پلیســی عالقه دارم‪ .‬اخرین مــوردی هم که‬ ‫دیدم فیلم «من شــیطان را دیدم» (کیم جی‪-‬‬ ‫وون‪ )2010 ،‬از ســینمای کره بــود که خیلی‬ صفحه 72 ‫درستی داشته باشیم‪ .‬اگر یک دزد به خانه‬ ‫شما بیاید و شــما او را بگیرید‪ ،‬پرونده ات‬ ‫حقوقی می شود‪ .‬اما اگر یکی هم توی گوش‬ ‫دزد بخوابانی پرونده ات می شــود کیفری‪.‬‬ ‫دادگا ه های ما یا حقوقی اند یا کیفری‪ .‬پس‬ ‫باید انتخاب می کردیم‪ .‬اگــر پروند ه های‬ ‫کیفری را انتخاب کنیــم باید فضای دادگاه‬ ‫را کیفری بچینیم‪ .‬در همین بخش مشــکل‬ ‫داشتیم‪ .‬درام با همان خواباندن توی گوش‬ ‫طرف مقابل ایجاد می شــود اما از همان روز‬ ‫اول‪ ،‬فیلمنامه نویسانی که با ان ها مشورت‬ ‫می کردیم مدام به مــا توصیه می کردند که‬ ‫احتیاط کنیم و می گفتند با شرایطی که وجود‬ ‫دارد سراغ خیلی از این پرونده ها نمی شود‬ ‫رفت‪ .‬خالصه در این مســیر در دادگاه های‬ ‫زیادی حضــور پیدا کــردم و دیدم همین‬ ‫موضوعات ساده‪ ،‬چقدر باال و پایین دراماتیک‬ ‫دارند و چقدر می شــود روان شناســی و‬ ‫خرده فرهنگ ها را واردش کرد‪ .‬اولین شان‬ ‫قاضی‪ ،‬بازپرس است یعنی شان کاراگاهی‬ ‫دارد‪ .‬در موردی مثل همان سگی که به یک‬ ‫نفر حمله کرد‪ ،‬قاضی با هوشمندی اش مدام‬ ‫دارد درام خلق می کند‪ .‬مث ً‬ ‫ال می پرسد در ان‬ ‫پارک سگ دیگری هم بود یا نه‪ .‬از این سوال‬ ‫می خواهد به این جا برسد که شاید این مرد با‬ ‫ان خانواده مشکل داشته یا ماجرای دیگری‬ ‫در میان بوده است‪ .‬قاضی باید تمام احتماالت‬ ‫را در مورد ارتباطات این افراد بررسی کند‪.‬‬ ‫همین جزییات‪ ،‬جذابیتی کاراگاهی به قاضی‬ ‫می بخشــد‪ .‬در طول تحقیق فهمیدم که‬ ‫جذابیت این پرونده ها به همین مسائل است‬ ‫و خرده فرهنگ هایی هــم که در دل جامعه‬ ‫وجود دارد و جامعه ناغافل دارد ان ها را تکرار‬ ‫می کند‪ ،‬به همین شکل وارد درام می شود‪.‬‬ ‫یعنی می گویی حتی اگر بتوانیم در کلیت‬ ‫حدس بزنیم که حق با کدام طرف است‬ ‫این جذابیت از طریــق جزییات ایجاد‬ ‫می شود؟‬ ‫یکی از اتفاقاتی که هنــگام کار روی‬ ‫«اقای قاضی» فهمیدیم و به نظرم شــاید‬ ‫باعث شود که «اقای قاضی» در درام نویسی‬ ‫قضایی نقطه مهمی باشد‪ ،‬این است که سبک‬ ‫قضایی نویسی سبکی است که در ان دو طرف‬ ‫دعوا را داریم و هــر کدام دارند پیرنگ های‬ ‫خود را پیش می برنــد‪ .‬یعنی تو در دادگاه با‬ ‫دو پیرنگ طرفی که همزمان دارند رشــد‬ ‫می کنند؛ یکی دارد پیرنگ حقیقت را پیش‬ ‫می برد و دیگری پیرنگ دروغ را‪ .‬اما تو این را‬ ‫نمی دانی‪ .‬نقش قاضی در این میان کام ً‬ ‫ال نقش‬ ‫ضدّ پیرنگ است‪ .‬جذابیت اساسی این است‬ ‫که قاضی نه می تواند حرف این را بپذیرد و‬ ‫نه حرف ان را؛ و بایــد پیرنگ خود را پیش‬ ‫ببرد‪ .‬فهمیدن این نکته از نظر درام نویسی‬ ‫مهم است که ما داریم در مثلثی درام نویسی‬ ‫می کنیم که دو پیرنگ مــدام دارند خود را‬ ‫رشــد می دهند و ضدّ پیرنگ قاضی در این‬ ‫میان سعی می کند با هر دو پیرنگ همراهی‬ ‫وقتی کار پژوهش‬ ‫«اقای قاضی» را‬ ‫حدود یک سال و‬ ‫نیم پیش شروع‬ ‫کردیم‪ ،‬متوجه‬ ‫شدیم که فضای‬ ‫فیلمنامه نویسی در‬ ‫ایران اساساً این‬ ‫سوژه ها را نمی فهمد‪.‬‬ ‫به سوژه های قضایی‬ ‫باید از زاویه ای تازه‬ ‫نگاه کنیم تا بتوانیم‬ ‫جذابیتش را درک‬ ‫کنیم‪ .‬در فضای‬ ‫فیلمنامه نویسی مان‬ ‫جنایی نویسی را‬ ‫خوب می فهمیم‪.‬‬ ‫اما تجربه کار روی‬ ‫موضوعات قضایی‬ ‫وجود نداشت‬ ‫کند تا حقیقت را بفهمــد اما با هیچ کدام از‬ ‫ان دو پیرنگ همراه نیست‪ .‬برنده نهایی این‬ ‫میزانسن در نهایت قاضی است چون قاعدت ًا‬ ‫او است که همه چیز را اشکار می کند و برای‬ ‫همین است که قاضی قهرمان می شود‪.‬‬ ‫اما در مورد بعضی از این پرونده ها واقعاً‬ ‫به نظر می رسد ماجرا خیلی ساده و خطی‬ ‫است‪.‬‬ ‫در این موارد‪ ،‬ســعی می کردیم با درک‬ ‫روان شناسی نقش و با درک موقعیت‪ ،‬به ان‬ ‫خرده پیرنگ هایی اضافه کنیم‪ .‬مث ً‬ ‫ال به این‬ ‫فکر می کردیم که ان مــرد وقتی با راکت‬ ‫بدمینتون به سر سگ می زد چه موقعیتی‬ ‫داشــت یا ان زن در این لحظه چه شرایطی‬ ‫داشت و بر اساس ان موقعیت هایی درست‬ ‫می کردیم‪.‬‬ ‫یکی از ایده هایی هم که به نظرم موثر‬ ‫بوده‪ ،‬ایجاد پیــش داوری در مخاطب‬ ‫است‪ .‬حتی ممکن است بتوانیم حدس‬ ‫بزنیم که ان پیش داوری قرار اســت‬ ‫نقض شود‪ .‬ولی همین روند نقض شدن‬ ‫برای ما جذاب می شود‪ .‬مث ً‬ ‫ال در پرونده‬ ‫دو پیرمردی که یکی از طرفین بازیگر‬ ‫است‪ ،‬قاضی جوری با او گرم می گیرد‬ ‫که فکر می کنیم نکند این پیش داوری‬ ‫مثبت روی رای قاضــی تاثیر بگذارد‪.‬‬ ‫دنبال کردن این که چطور قرار اســت‬ ‫این پیش داوری نقض یا کنترل شود از‬ ‫جذابیت های سریال است‪.‬‬ ‫من همه ابعاد سینمای هالیوود را دوست‬ ‫ندارم اما یکی از نکاتش را خیلی دوست دارم‪.‬‬ ‫فیلم های هالیوودی دو لذت در مخاطب خلق‬ ‫می کنند و به خاطر همین دو لذت است که‬ ‫سینمای هالیوود این قدر بزرگ می شود و‬ ‫همه مردم دنیا‪ ،‬با هر فرهنگی‪ ،‬فیلم هایش‬ ‫را می بینند‪ .‬لذت اول‪« ،‬لذت ارام» نام دارد‪.‬‬ ‫این لذت بر اساس فرایندی شکل می گیرد‬ ‫که خودشــان ‪ Processing Fluency‬می نامند‪.‬‬ ‫ترجمه اش می شــود روان پردازش بودن یا‬ ‫به بیان ســاده همه فهم بودن‪ .‬ان ها اصل‬ ‫داستان گویی را در همه فهم بودن می بینند‪.‬‬ ‫ادگار الن پو جمله مشــهوری دارد با این‬ ‫مضمون که داستان واقعی‪ ،‬داستانی است که‬ ‫بتوانی ان را در یک نشست دوستانه طی یک‬ ‫ربع تعریف کنی و همه ان را بفهمند‪.‬‬ ‫جالب اســت که در ایران این فرایند‬ ‫برعکس شده است!‬ ‫دقیق ًا‪ .‬این همه فهم بودن لذت ارام پدید‬ ‫می اورد‪ .‬اما من اگر به لذت ارام بسنده کنم‪،‬‬ ‫حتم ًا از جایی به بعد مخاطب را از دســت‬ ‫می دهم‪ .‬چیزی که سینمای هالیوود به لذت‬ ‫ارام اضافه می کند‪« ،‬لذت شناختی» یا کار‬ ‫شناختی (‪ )Cognitive Work‬نام دارد که خود‬ ‫هالیوودی ها ان را «لذت نشــاط اور» هم‬ ‫می نامند‪ .‬لذت شناختی یعنی مخاطب در ان‬ ‫روان پردازش بودن باید بعضی جاها غافلگیر‬ ‫شــود‪ .‬به بیان دیگر با ترکیب این دو لذت‪،‬‬ ‫‪67‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 67 ‫هم دوستش داشــتم‪ .‬مابه ازا زیاد داشتم‪ .‬اما‬ ‫سعی کردم به هیچ عنوان به هیچ کدام از ان ها‬ ‫رجوع نکنم‪ .‬حتی سریال امریکایی‬ ‫«قاضی جودی» را ســجاد برایم‬ ‫می فرستاد و خیلی از اپیزودهایش‬ ‫را می دیــدم‪ .‬اما ســعی می کرم‬ ‫مابه ازایــی از درون ان ها برندارم‪.‬‬ ‫دلیلم هم این بود که ان ها که هســتند‪،‬‬ ‫تولید شده اند و مردم دیده اند‪ .‬اگر بخواهم‬ ‫همان ها را بردارم تکراری می شود‪ .‬در عوض‬ ‫ســعی کردم الگوها را از نمونه های واقعی‬ ‫برداشت کنم‪.‬‬ ‫ما در این سریال با شخصیتی روبه رو‬ ‫هســتیم که دارد ابعــاد مختلفی از‬ ‫شــخصیتش را بروز می دهد‪ .‬گاهی‬ ‫باید در لحظه جنس واکنش هایش را‬ ‫عوض کند و کماکان باورپذیر باشد‪.‬‬ ‫در اوج عصبانیت ممکن است به یک‬ ‫حرف متهم یا شاکی بخندد‪ .‬یا در اوج‬ ‫ارامش باید یک لحظه داد بزند تا فضا‬ ‫را کنترل کند‪ .‬در سینما وقتی با چنین‬ ‫شخصیت هایی روبه رو هستیم‪ ،‬معموالً‬ ‫یک هســته مرکزی یا یک نخ تسبیح‬ ‫وجود دارد برای این که تغییرات مداوم‬ ‫جنس واکنش روی یکدســتی بازی‬ ‫بازیگر تاثیر منفی نگذارد‪ .‬این بازیگر‬ ‫است که باید ان هسته مرکزی را پیدا و‬ ‫در بازیش متجلی کند‪ .‬در یک مجموعه‬ ‫طوالنی تلویزیونی چطور؟ ایا شــما‬ ‫به عنوان یک بازیگر نیازی احســاس‬ ‫کردید که یک نخ تسبیح برای یکدستی‬ ‫جنس بازی تان پیدا کنید یا با توجه به‬ ‫فرصت زیادی که برای شناســاندن‬ ‫شخصیت به تماشاگر داشتید‪ ،‬چنین‬ ‫نیازی را احساس نکردید؟‬ ‫در این جــا هم این نخ تســبیح وجود دارد‪.‬‬ ‫از همان روز اول ســجاد این را بــرای من تکرار‬ ‫می کرد که این ادم به شــدت عادل است‪:‬‬ ‫در صدایش‪ ،‬در حرکات دســتش‪ ،‬و در‬ ‫نگاهش‪ .‬این نکته ای است که حتماً‬ ‫باید رعایت می کردم‪ .‬اجازه داشــتم‬ ‫که در برخــی از مــوارد تغییراتی‬ ‫ایجاد کنم اما باز باید به این ویژگی‬ ‫برمی گشتم‪ .‬نخ تســبیح ما در این‬ ‫ســریال همان عدالت قاضی بود که‬ ‫سعی کردیم رعایت کنیم‪ .‬خیلی جاها‬ ‫این ویژگی از دست من درمی رفت و‬ ‫سجاد مهرگان تذکر می داد‪ .‬خیلی جاها‬ ‫اقای مرادی یا محمدحسین هادی در‬ ‫این زمینه توصیه هایی به من می کردند‪.‬‬ ‫اگر هدایت ان ها نبود شــاید این اتفاق‬ ‫نمی افتاد‪ .‬چون من خــودم را از بیرون‬ ‫نمی دیدم‪ ،‬ممکن بود کار از دســتم در‬ ‫برود‪ .‬اما مهم ترین رکن رســیدن به این‬ ‫نتیجــه‪ ،‬بازیگران درخشــانی بودند که‬ ‫روبه روی من قرار گرفتنــد‪ .‬انصافاً تمام‬ ‫بازیگرانی که روبه روی من بودند‪ ،‬ریتم را‬ ‫بلد بودند و با خودشان کاراکتر اورده بودند‪ .‬من‬ ‫هیچ وقت روبه روی خودم تیپ ندیدم‪ .‬همه روی‬ ‫شخصیت ها کار کرده و به شخصیت ها عمق داده‬ ‫بودند‪ .‬به هرحال ان ها درس خوانده های مکتب‬ ‫اقای مرادی بودند و این کار را برای من ســاده‬ ‫می کرد‪ .‬مــن دغدغه این را نداشــتم که االن با‬ ‫هم بازی ام چالش خواهم داشت‪.‬‬ ‫یک سری بده بستان هایی هم بین شما‬ ‫و بازیگران وجــود دارد‪ .‬این موارد در‬ ‫فیلمنامه نبود و سر تمرین یا سر صحنه‬ ‫اضافه می شد؟‬ ‫قطعاً مواردی در فیلمنامه نبود و در تمرین‬ ‫درمی امد‪ .‬اخر کار فیلمنامه ما کارگاهی هم شد‪.‬‬ ‫فیلمنامه های اماده ای امدند و وقتی در پالتو با‬ ‫بازیگران قرار می گرفتیم‪ ،‬خیلی جاها بداهه ایجاد‬ ‫می شد‪ .‬اما سجاد سر ضبط این اجازه را نمی داد‪.‬‬ ‫از همان روز‬ ‫اول سجاد این را‬ ‫برای من تکرار‬ ‫می کرد که این ادم‬ ‫به شدت عادل است‪:‬‬ ‫در صدایش‪ ،‬در‬ ‫حرکات دستش‪ ،‬و در‬ ‫نگاهش‪ .‬این نکته ای‬ ‫است که حتماً باید‬ ‫رعایت می کردم‪.‬‬ ‫اجازه داشتم که‬ ‫در برخی از موارد‬ ‫تغییراتی ایجاد کنم‬ ‫اما باز باید به این‬ ‫ویژگی برمی گشتم‪.‬‬ ‫نخ تسبیح ما در‬ ‫این سریال‬ ‫همان عدالت‬ ‫قاضی بود که‬ ‫سعی کردیم‬ ‫رعایت کنیم‬ ‫هرچه در تمرین اتفاق می افتاد‪ ،‬پرونده اش بسته‬ ‫می شــد و می رفتیم برای ضبط‪ .‬هنگام ضبط‬ ‫خیلی به ندرت پیش می امد که اتفاق بداهه ای‬ ‫رقم بخورد‪.‬‬ ‫شــما پیشــینه تئاتری دارید و فکر‬ ‫می کنم حداقل پنج‪ ،‬شــش ســال‬ ‫می شــود کــه وارد کار تصویــری‬ ‫(تلویزیون و نمایش خانگی) شده اید‪.‬‬ ‫خیلی ها در فضای نقــد فیلم به این‬ ‫اشاره می کنند که در سینما و تلویزیون‬ ‫بحران بازیگر داریــم‪ .‬مث ً‬ ‫ال بازیگر‬ ‫‪ 45‬ساله هنوز نقش جوان ‪ 25‬ساله‬ ‫بازی می کند درحالی که ممکن است‬ ‫در فضــای تئاتر کلّی اســتعداد ‪25‬‬ ‫ساله داشته باشیم که هنوز شناخته‬ ‫نشده اند‪ .‬به عنوان کسی که از تئاتر‬ ‫شــروع کردید و توانســتید خود را‬ ‫ثابت کنید‪ ،‬فکــر می کنید ضعف ما‬ ‫کجاســت که این فرایند به درستی‬ ‫اتفاق نمی افتد؟ ایا برنامه ای جهت‬ ‫ستاره سازی وجود ندارد؟ ایا به تنبلی‬ ‫خود ان ها برمی گردد؟‬ ‫واقعاً مــن قابل جواب دادن به این ســوال‬ ‫نیستم چون سوال فنی و بزرگی است‪ .‬معلمان‬ ‫من باید به این سوال جواب دهند‪ .‬من فقط نظر‬ ‫شخصی ام را می گویم‪ .‬وقتی ‪ 9‬سال پیش وارد‬ ‫این رشته شــدم‪ ،‬یک خصوصیت بارز داشتم‪.‬‬ ‫سر هر کالسی که می نشستم‪ ،‬اساتید از دست‬ ‫من کالفه می شدند! خیلی مواقع اساتید به من‬ ‫می گفتند «بس اســت‪ .‬تو که هفته پیش اتود‬ ‫زدی‪ .‬چه خبر اســت؟ یک ذره ارام باش»! اما‬ ‫من در تمام این ‪ 9‬سال‪ ،‬هر هفته برای کالس ها‬ ‫اتود اماده داشتم‪ .‬برای این حضور مستمر خیلی‬ ‫هزینه کردم اما برای هزینه ای که می کردم تالش‬ ‫می کردم‪ .‬تجربه شخصی ام چنین است‪ :‬این که‬ ‫تو فقط به یک کارگاه رفته و از ان بیرون بیایی‪،‬‬ ‫الزاماً کاری برای تو نمی کند‪ .‬تو باید تالش کنی‬ ‫و زحمت بکشی‪ .‬یادم اســت یک بار کیومرث‬ ‫مرادی من را صدا زد و گفت می خواهد اجرایی‬ ‫روی صحنه ببرد و در این اجرا نقشی دارد که‬ ‫فقط دو خط دیالوگ دارد و قرار اســت یک‬ ‫شب در میان ان را بازی کنم یعنی یک شب‬ ‫ان را من بازی کنم و شب بعد یک فرد دیگر‪.‬‬ ‫من ان موقع تجربه کار تصویر هم داشتم اما‬ ‫ارزویم بود که برای کیومرث مرادی بازی‬ ‫کنم‪ .‬پس این نقــش را پذیرفتم و با همه‬ ‫وجودم برای ان کار تمرین کردم‪ .‬به نکته‬ ‫خیلی خوبی اشــاره کردی‪ .‬من فقط از‬ ‫منظر یک هنرجو جواب تو را می دهم‪.‬‬ ‫به نظرم اگر تنبلی نکنیم‪ ،‬انرژی بگذاریم‬ ‫و تالش کنیم‪ ،‬این اتفاق باالخره برای‬ ‫همه ما می افتد‪ .‬چون اعتقادم این‬ ‫مختص شخص‬ ‫اســت که بازیگری‬ ‫ّ‬ ‫خاصی نیست‪ .‬تو حتی نیازی به چهره‬ ‫خوب هم نــداری‪ .‬اگر انرژی خوب‬ ‫داشته باشی و تالش کنی به نتیجه‬ ‫می رسی‪.‬‬ ‫‪73‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 73 ‫مجموعه ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪68‬‬ ‫پیچیدگی های کمرنگی ایجاد می شود که‬ ‫مخاطب در حین تماشای فیلم باال و پایین‬ ‫شود‪ .‬در «اقای قاضی» خیلی تالش کردم‬ ‫تا به این نقطه برســم و امیدوارم این اتفاق‬ ‫افتاده باشد‪ .‬خیلی از فرازونشیب هایی که‬ ‫در ســریال می بینید اص ً‬ ‫ال در دل فیلمنامه‬ ‫نیست و سر صحنه به این نتیجه رسید ه ام‬ ‫که پیچیدگی هایی را به داستان اضافه کنیم‪.‬‬ ‫پرونده هایی که انتخــاب کرده بودم خیلی‬ ‫دست وبالم را می بست اما سعی می کردم این‬ ‫پیچیدگی ها را داشته باشیم؛ مثل همان قضیه‬ ‫پیش داوری‪ .‬این هــا همان پیچیدگی هایی‬ ‫هســتند که برای مخاطب لذت شناختی‬ ‫ایجاد می کنند‪ .‬صادقانه بگویم ادعا نمی کنم‬ ‫که در تمام پرونده ها این اتفاق افتاده است‪.‬‬ ‫اما فکر می کنم از ‪ 84‬پرونده ای که در فصل‬ ‫اول «اقای قاضی» به ان ها پرداخته ایم‪ ،‬در ‪60‬‬ ‫مورد این بحث محقق شده است‪.‬‬ ‫فکر می کنم هر که «اقــای قاضی» را‬ ‫ببیند‪ ،‬اذعان می کند کــه نقش بهزاد‬ ‫خلج در باورپذیر و همدلی برانگیز شدن‬ ‫شخصیت قاضی نقش به سزایی است‪.‬‬ ‫می دانم که تالش زیــادی برای پیدا‬ ‫کردن چهر ه ای مناسب برای بازی در‬ ‫نقش قاضی انجام دادی‪ .‬چه شد که در‬ ‫نهایت به بهزاد خلج رسیدی؟‬ ‫از روز اولی که ایــده «اقای قاضی» در‬ ‫ذهنم بود‪ ،‬با توجه به ان چه از بازی گردانی‬ ‫می دانستم‪ ،‬دنبال این بودم که یک قاضی را‬ ‫پیدا و او را به بازیگر تبدیل کنم نه برعکس‪.‬‬ ‫فکر می کردم این فرایند ساد ه تری باشد‪.‬‬ ‫ایده هایی هم در ذهن داشــتم‪ .‬مث ً‬ ‫ال دنبال‬ ‫یک چهره حماســی مردانه می گشتم و در‬ ‫مورد صدا هم چیزی شــبیه ‪Voice of God‬‬ ‫(مثل صدای مورگان فریمن) می خواستم‪.‬‬ ‫اولین مشکل این بود که قوه قضاییه اجازه‬ ‫نمی داد از قضات اســتفاده کنیم‪ .‬به ان ها‬ ‫حق می دم چون متاســفانه فضای هنری و‬ ‫رسانه ای ما از ان ها خیلی سوءاستفاده کرده‬ ‫و به شرایط فعلی بدبین هستند‪ .‬اما در نهایت‬ ‫توانستیم رضایت قوه قضاییه را بگیریم‪ .‬با‬ ‫چند قاضی جلساتی داشتیم و با دو نفر حتی‬ ‫چند جلسه تمرین هم کردیم‪ .‬اما دیدیم به‬ ‫خروجی مناســبی نمی رسیم‪ .‬قاضی نقش‬ ‫محوری سریال اســت و اگر این کاراکتر به‬ ‫سرانجام نمی رسید عم ً‬ ‫ال سریال کار نمی کرد‪.‬‬ ‫در مرحله بعد به چند بازیگر برجسته فکر‬ ‫کردیم‪ .‬صحبت هایی هم انجام دادیم‪ .‬در این‬ ‫گیر و دار و فکر کردن به محدودیت بودجه‪،‬‬ ‫بهزاد خلج توســط کیومرث مرادی به من‬ ‫معرفی شد‪ .‬صادقانه بگویم در ابتدا مخالف‬ ‫بودم‪ .‬چون از بهزاد خلج یک تئاتر دیده بودم‬ ‫و فکر می کردم به این کاراکتر نمی خورد‪ .‬اما‬ ‫در همان جلسه اول که با بهزاد خلج تمرین‬ ‫کردیم متوجه شدم که قاضی سریال «اقای‬ ‫قاضی» خود بهزاد خلج است‪.‬‬ ‫در او چه خصوصیتــی دیدی که به این‬ ‫نتیجه رسیدی؟‬ ‫به جز مواردی که گفتم‪ ،‬به نکات دیگری‬ ‫هم توجه داشتم‪ .‬مث ً‬ ‫ال به این فکر کرده بودم‬ ‫که قاضی نباید اندامی عضالنی داشته باشد‪.‬‬ ‫باید شخصیت باابهتی داشته باشد اما مخاطب‬ ‫نباید از او بترسد‪ .‬قدرت این شخصیت باید در‬ ‫بیان‪ ،‬استدالل و منطقش می بود‪ .‬عالوه بر این‬ ‫ویژگی های ظاهری‪ ،‬یک نکته دیگر هم برایم‬ ‫مهم بود‪ .‬می دانستم بازیگری را می توانیم‬ ‫تربیت کنیم که یک ویژگی درونی مهم داشته‬ ‫باشد‪ :‬این که در باطن او عدالت وجود داشته‬ ‫باشد‪ .‬شاید این حرف انتزاعی به نظر برسد‬ ‫ولی منظورم این اســت که همان قدر که در‬ ‫یک دقیقه به راست نگاه می کند‪ ،‬به چپ نگاه‬ ‫کند؛ همان قدر که نفر اول می خندد به نفر دوم‬ ‫بخندد‪ .‬یعنی می خواستم این ویژگی در ذات‬ ‫او باشد‪ .‬چون برای قاضی بسیار مهم است‬ ‫که در گفتار‪ ،‬نگاه کردن و واکنش نشان دادن‬ ‫عدالت داشته باشد‪ .‬این ویژگی را در بهزاد‬ ‫خلج تشــخیص دادم‪ .‬یک نکته بسیار مهم‬ ‫دیگر این بود که بازیگر نقش قاضی روحیه‬ ‫حماســی را بفهمد‪ .‬در همان جلسات اول‬ ‫فهمیدم که بهزاد خلج شاهنامه خوان خوبی‬ ‫است‪ .‬وقتی به او می گفتم دوست دارم در این‬ ‫لحظه لحنی شبیه لحن رستم داشته باشد‪،‬‬ ‫بهزاد خلج درک می کرد‪.‬‬ ‫اما طبیعتــاً حاصل کار نمی توانســت‬ ‫منحصر به خصوصیــات ذاتی بازیگر‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫بهزاد خلج کار خیلی بزرگی کرد‪ .‬اعتقاد‬ ‫دارم خلج از معــدود بازیگرانی در فضای‬ ‫کشورمان است که توانسته خود را به سمت‬ ‫نقش بکشاند نه این که نقش را به سمت خود‬ ‫بکشاند‪.‬‬ ‫اگر موافقــی کمی بحث را چالشــی‬ ‫کنیم‪ .‬اول این که چــرا دو پرونده در هر‬ ‫اپیزود؟ در مورد بعضی از داســتان ها و‬ ‫شخصیت ها احساس می کردم که شاید‬ ‫جای گسترش بیشــتری وجود داشت‬ ‫و در نســخه فعلی یک سری ابهامات‬ ‫منطقی در ان ها باقی مانده است‪ .‬مث ً‬ ‫ال‬ ‫در پرونده زنی که جهیزیه خود را از خانه‬ ‫مرد بیرون اورد‪ ،‬بعد از پایان داســتان‬ ‫به این فکر کردم که چقدر این مرد در‬ ‫طرح شکایت خود ســاده لوحانه عمل‬ ‫کرد‪ .‬شــاید بتوان توجیهاتی تراشید‪.‬‬ ‫اما در دوره ای که به ســادگی می توان‬ ‫تمام جزییات حساب یک ادم را دراورد‪،‬‬ ‫نهایت کار خالقانه این مرد این است‬ ‫که به یک نفر پول داده تا با او همکاری‬ ‫کند؛ تمهیدی که مشخصاً خیلی زود در‬ ‫دادگاه لو خواهد رفت‪ .‬به این فکر کردم‬ ‫که شــاید اگر در این مورد پیش زمینه‬ ‫بیشتری داشتیم یا عواطف او را بیشتر‬ ‫درک می کردیــم‪ ،‬کنــش او این قدر‬ ‫ساده لوحانه به نظر نمی رسید‪.‬‬ ‫در این زمینه باید به فرق پیرنگ و داستان‬ ‫تو جه‬ ‫خیلی از‬ ‫فرازونشیب هایی که‬ ‫در سریال می بینید‬ ‫اص ً‬ ‫ال در دل فیلمنامه‬ ‫نیست و سر صحنه به‬ ‫این نتیجه رسیده ام‬ ‫که پیچیدگی هایی‬ ‫را به داستان اضافه‬ ‫کنیم‪ .‬پرونده هایی که‬ ‫انتخاب کرده بودم‬ ‫خیلی دست وبالم‬ ‫را می بست اما‬ ‫سعی می کردم این‬ ‫پیچیدگی ها را‬ ‫داشته باشیم‬ ‫کنیم‪ .‬پیرنگ یعنی علت ومعلول پیش بردن‬ ‫یک روایت‪ .‬اما داســتان اساسی در ذهن‬ ‫مخاطب شکل می گیرد‪ .‬پیرنگ را تا جایی‬ ‫می توانی پیش ببری ولــی از ان به بعد را‬ ‫باید به مخاطب بســپاری‪ .‬البته جوری که‬ ‫به علت ومعلول خدشــه وارد نکند‪ .‬با این‬ ‫وجود باید یک سری پرســش باقی بماند‪.‬‬ ‫حین مطالعه پرونده هــا دیدم که ادم های‬ ‫عادی‪ ،‬اشتباهات عادی و حتی مسخره ای‬ ‫می کنند‪ .‬منطق رئال همین است‪ .‬ما مث ً‬ ‫ال در‬ ‫فیلم های عباس کیارستمی هم این منطق را‬ ‫می بینیم‪ .‬واضح است که قاضی این اشتباهات‬ ‫را به ســادگی پیدا می کند‪ .‬از سوی دیگر‪،‬‬ ‫ادم های خیلی حرفه ای هم ممکن اســت‬ ‫به خاطر اعتمادبه نفس بیش ازحد اشتباهات‬ ‫عجیبی کنند‪ .‬در موردی که گفتی‪ ،‬ان مرد‬ ‫حتم ًا حدس می زند که قاضی حساب هایش‬ ‫را بررسی می کند‪ .‬اما چیزی که حدس نمی زند‬ ‫این اســت که قاضی از حساب او نقطه زنی‬ ‫می کند یعنی می بیند کــه ان پول را برای‬ ‫چه خرج کرده است‪ .‬ان ها فکر نمی کنند که‬ ‫سیستم این پیچیدگی ها و هوشمندی ها را‬ ‫دارد‪ .‬زرنگی قاضی همین جا است‪ .‬ادم های‬ ‫عادی دیگر تا این جا فکر نمی کنند‪ .‬بنابراین‬ ‫در «اقای قاضی» پیرنــگ را تا جایی پیش‬ ‫بردیم و علت ومعلول داستان درست است‪.‬‬ ‫اما سواالتی در ذهن مخاطب پیش می اید که‬ ‫این ادامه ماجرا است‪ .‬در این مورد‪ ،‬به نظر من‬ ‫پرونده ان قدر جان نداشت که به یک قسمت‬ ‫تبدیل شود‪.‬‬ صفحه 68 ‫یاد استاد‬ ‫مـرد خـانــواده‬ ‫نگاهی به کارنامه زنده یاد مسعود بهبهانی نیا به مناسبت پخش مجموعه «برف بی صدا می بارد»‬ ‫حسنحقیقی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪74‬‬ ‫تقدیر و سرنوشت در روزهایی او را راهی دیار باقی کرد که مشغول نگارش داستان‬ ‫سرنوشت زندگی خانواده حاج عطا بود و سریال در میانه های راه تولید‪ .‬مثل عنوان اثر‬ ‫متاخرش‪ ،‬بی صدا و در هیاهوی اخبار فوتی های بی شمار روزانه کرونا رفت؛ با کارنامه ای‬ ‫پربار و پرکار‪ .‬اما برای مخاطبان جدی تلویزیون‪ ،‬اینقدر نامی اشنا و قابل احترام بود که‬ ‫رفتنش حسرت و غمی بزرگ باشد‪ .‬پای ثابت ملودرام های طوالنی مدت تلویزیون در‬ ‫سال های اخیر بود و مهارت ویژه و دست توانایش را نیز در نگارش این مجموعه ها اثبات‬ ‫کرده بود‪ .‬اتفاق ًا با قلم او و در قالب سریال «نرگس» (سیروس مقدم) بود که پای اثاری‬ ‫این چنین به تلویزیون باز شد‪ .‬پیش تر مجموعه های کمدی در ازمون اثار به اصطالح نود‬ ‫قسمتی سربلند بیرون امده بودند‪ ،‬تا اینکه ریسک و جراتش با سریال «نرگس» نیز پیدا‬ ‫شد و اتفاق ًا جواب هم گرفت‪ .‬او در گذر سال های پس از سریال «نرگس»‪ ،‬همواره پای ثابت‬ ‫و یکی از عوامل اصلی این چنین رویکردی بود و در مقام نویسنده نقش مهمی در توفیق‬ ‫سریال هایی از این دست مثل‪« ،‬ترانه مادری» و «فاصله ها» ( هر دو به کارگردانی حسین‬ ‫سهیلی زاده)‪« ،‬کیمیا» (جواد افشار) و «برف بی صدا می بارد» (پوریا اذربایجانی) داشت‪.‬‬ ‫در روندیقابلتوجهو رفته رفتهباهرسریالبهنوعیبر رکوردهایخویشدرشمارچنین‬ ‫اثاری در کارنامه اش نیز افزود تا باالخره با «کیمیا» عنوان نویسنده بلندترین مجموعه‬ ‫تلویزیونی را به نام خود بزند‪ .‬بهبهانی نیا را می توان به نوعی در زمره نویسندگان اثاری‬ ‫با تمی خانوادگی قرار داد؛ گواهش اینکه او در اثار جنگی و دفاع مقدسی مانند «خاک‬ ‫سرخ» و «کیمیا» نیز همچنان دغدغه اش خانواده است و به تاثیر و تبعات جنگ بر احوال‬ ‫انسان اشاره داشته و در سیری داستانی از اسیب های جنگ بر زندگی حرف زده است‪.‬‬ ‫در راه روایت اثاری که بهبهانی نیا در سال های اخیر نویسندگی شان را عهده دار‬ ‫بود‪ ،‬وجوه مشترک مضمونی بسیاری قابل ردیابی اســت که مرورشان شاید یاداور و‬ ‫قدردانی کوچکی باشد از رویکردهای انسان دوستانه و دغدغه مند در چند دهه فعالیت‬ ‫نویسنده ای که همیشه به مضمون های خانواده محور‪ ،‬وفادار بود و به واسطه اثارش نامش‬ ‫تا همیشه جاودان و ماندگار خواهد ماند‪.‬‬ صفحه 74 ‫این داستان ها‪ ،‬بر اساس ماهیت شان‪،‬‬ ‫لزوماً بر اساس یک الگو روایت‬ ‫نمی شوند‪ .‬مث ً‬ ‫ال در برخی از موارد‪،‬‬ ‫ممکن است در همان‬ ‫اوایل کار متوجه شویم‬ ‫که حق با چه کسی است‬ ‫یا نتیجه کلّی قرار است‬ ‫چه شود‪ .‬بیشتر خود ان‬ ‫روند برای ما جذاب است‪ .‬اما‬ ‫بعضی از ان ها الگوی معمایی‬ ‫را پیش گرفته انــد‪ .‬به عنوان‬ ‫مثال‪ ،‬جدا از ابهامی که مطرح‬ ‫کردم‪ ،‬همین پرونده برداشتن جهیزیه‬ ‫از خانه مرد‪ ،‬نمونه خوبی است‪ .‬ما تا‬ ‫اواخر داستان به درستی نمی دانیم که‬ ‫حق با کیست‪ .‬مشکلی که با بعضی از‬ ‫اپیزودها داشتم این بود که به نظرم با‬ ‫وجود تالش برای استفاده از الگوی‬ ‫معمایی‪ ،‬پیش بینی پذیر بودند‪.‬‬ ‫این نکته را باید در نظر گرفت‬ ‫که برای انتخاب خیلی از پرونده های‬ ‫معمایی‪ ،‬دست مان از طرف قوه قضاییه بسته‬ ‫بود‪ .‬ما در ابتدا ‪ 600‬سوژه را پیدا کردیم که‬ ‫به نظرمان پرتکرار بودند و می شد روی ان ها‬ ‫کار کرد‪ .‬از این میان‪ ،‬پس از صحبت با قضات‬ ‫و قوه قضاییه به ‪ 300‬پرونده رسیدیم‪ .‬از این‬ ‫میان‪ ،‬چیزی حدود ‪ 125‬پرونده نوشته شد‬ ‫اما ‪ 84‬پرونده ساخته شد‪ .‬یعنی ‪ 41‬پرونده‬ ‫را کنار گذاشتیم‪ .‬قوه قضاییه تمایل نداشت‬ ‫که ان ها ساخته شوند‪ .‬ان پرونده ها عمدت ًا‬ ‫معمایی بودند و من هم در این مسیر همراهی‬ ‫کردم چون می خواستم اعتماد قوه قضاییه‬ ‫را جلب کرده و در فصل دوم به سراغ ان ها‬ ‫برویم‪ .‬دلیل محدودیت هم سانســور نبود‬ ‫بلکه نگاه ان ها این بود که این پرونده ها از‬ ‫لحاظ حقوقی خیلی پیچیده اند و نمی توان‬ ‫ان ها را به شکل درستی کار کرد‪ .‬مث ً‬ ‫ال در یک‬ ‫پرونده الزم بود که ســه قاضی باید ان باال‬ ‫بنشینند یا در برخی از پرونده ها‪ ،‬ادلّه خیلی‬ ‫طوالنی داشتیم و باید یک سال روی ادلّه کار‬ ‫می شد‪ .‬نگاه ان ها این بود که نمی شد مسائل‬ ‫حقوقی را به درستی در تبدیل پرونده ها به اثر‬ ‫نمایشی رعایت کرد‪ .‬اما االن نظرشان تغییر‬ ‫کرده اســت‪ .‬خیلی از پرونده های معمایی‬ ‫ما که چرخش های عجیب وغریب داشتند‬ ‫حذف شدند‪ .‬این همان بحث کار شناختی‬ ‫روی مخاطب اســت‪ .‬بنابراین در فصل اول‬ ‫چندان به سراغ پرونده های پیچیده نرفتیم‪.‬‬ ‫اما خوشبختانه «اقای قاضی» خیلی خوب‬ ‫دیده شــده و بازخوردهای بسیار خوبی از‬ ‫مردم گرفته ایم‪ .‬سازمان صداوسیما از من‬ ‫خواسته که حتم ًا فصل دوم را بسازم‪ .‬برای‬ ‫فصل دوم در نظر داریم که تا جایی که امکان‬ ‫دارد پرونده های معمایی را بیشتر کنیم‪.‬‬ ‫اصلی ترین برگ برنده داســتان های‬ ‫معمایی و کاراگاهی ایجاد این قابلیت‬ ‫اســت که مخاطب بتواند خــود را در‬ ‫مسیر اســتدالل جای کاراگاه بگذارد‪.‬‬ ‫مث ً‬ ‫ال در همین اپیــزود جهیزیه‪ ،‬منطقی‬ ‫وجود دارد که به هرحــال این امکان را‬ ‫فراهم می کند‪ .‬اما در برخی از اپیزودها‪،‬‬ ‫گره گشــایی به گونه ای رخ می دهد که‬ ‫امکان استدالل را برای ما از بین می برد‪.‬‬ ‫مث ً‬ ‫ال برخی از معماها به کمک یک سری‬ ‫تصاویر ضبط شده گشوده می شود که‬ ‫قاضی از ان ها اطالع دارد اما ما اطالعی‬ ‫نداریم یا روابطی بین افراد وجود دارد که‬ ‫قاضی از ان ها اگاه است اما تا وقتی از‬ ‫ان اطالع نداشته باشیم نمی توانیم در‬ ‫فرایند استدالل مشارکت کنیم‪ .‬در چنین‬ ‫شرایطی‪ ،‬ما نمی توانیم تجزیه وتحلیل‬ ‫را انجام دهیم و این برگ برنده از دست‬ ‫می رود‪.‬‬ ‫حرف تو را قبــول دارم اما فکر می کنم‬ ‫باید در مورد تفاوت درام دادگاهی با فضای‬ ‫کاراگاهــی صحبت کنیــم‪ .‬در فضای اثار‬ ‫کاراگاهی‪ ،‬مخاطب و کاراگاه اســتدالل را‬ ‫با هم پیش می برند‪ .‬امــا در درام دادگاهی‪،‬‬ ‫قاضی چیزهایی را از قبل می داند‪ .‬وقتی وارد‬ ‫دادگاه می شــویم‪ ،‬قاضی یک بار پرونده را‬ ‫مطالعه کرده و یک بار تمام دستورات را برای‬ ‫پیگیری صادر کرده است‪.‬‬ ‫اخر این خود نحوه روایت است که در من‬ ‫توقع مواجهه با الگوی معمایی را ایجاد‬ ‫کرده اســت‪ .‬وگرنه در همان اپیزود دو‬ ‫پیرمرد و ماجرای باغ‪ ،‬شیوه روایت مرا‬ ‫به سمتی برد که به نکاتی چون تفاوت‬ ‫نحوه حل این مواجهه توســط قاضی‬ ‫توجه کنم و نه جنبه معمایی‪.‬‬ ‫در انتهای اپیزود اول‪ ،‬شخصیت پدر از‬ ‫قاضی می پرسد او که از همه چیز خبر داشت‪،‬‬ ‫چرا این نمایش را راه انداخت‪ .‬پاسخ قاضی‬ ‫این است که می دانست این اتفاق افتاده اما‬ ‫موارد دیگری را نمی دانست‪ .‬مث ً‬ ‫ال نمی دانست‬ ‫که خود پدر با پســرش همدست بوده یا نه‪.‬‬ ‫تعلیق ماجــرا‪ ،‬روایت ان بخــش از ماجرا‬ ‫است‪ .‬از ســوی دیگر‪ ،‬درام دادگاهی قالب‬ ‫تجربه شده ای در دنیا است‪ .‬از اولین روزهای‬ ‫ایجاد تلویزیون‪ ،‬درام دادگاهی داشته ایم‪.‬‬ ‫ولی اوالً از لحاظ حقوقی نمی توانیم نمونه های‬ ‫خارجی را بازســازی کنیم چــون از لحاظ‬ ‫حقوقی با امریکا یــا اروپا خیلی متفاوتیم‬ ‫و دوم ًا مدلی که ان ها می ســازند در ایران‬ ‫پذیرفته نمی شــود و جذابیت ندارد‪ .‬چون‬ ‫درام های دادگاهی غیرایرانی اساس ًا قصه گو‬ ‫نیستند‪ .‬اما سلیقه ایرانی به دراماتیزه کردن‬ ‫و قصه گفتن عالقه دارد‪ .‬در نهایت به مدلی‬ ‫رسیدیم که به مسائلی در قالب درام دادگاهی‬ ‫پایبند بودیم از جمله همین نکته که بین درام‬ ‫دادگاهی و درام جنایی یا کاراگاهی تفاوت‬ ‫بگذاریم‪ .‬در مواردی خود قاضی هم حقیقت‬ ‫را نمی داند ولی خیلی وقت ها از اصل ماجرا‬ ‫اگاه است‪ .‬ما پای مشخصه های درام دادگاهی‬ ‫ایســتادیم چون این مدل باید یک روز در‬ ‫می دانستم‬ ‫بازیگری را می توانیم‬ ‫تربیت کنیم که یک‬ ‫ویژگی درونی مهم‬ ‫داشته باشد‪ :‬این که‬ ‫در باطن او عدالت‬ ‫وجود داشته باشد‪.‬‬ ‫شاید این حرف‬ ‫انتزاعی به نظر برسد‬ ‫ولی منظورم این است‬ ‫که همان قدر که در‬ ‫یک دقیقه به راست‬ ‫نگاه می کند‪ ،‬به چپ‬ ‫نگاه کند؛ همان قدر‬ ‫که نفر اول می خندد‬ ‫به نفر دوم بخندد‪.‬‬ ‫یعنی می خواستم‬ ‫این ویژگی در ذات‬ ‫او باشد‪ .‬چون برای‬ ‫قاضی بسیار مهم‬ ‫است که در گفتار‪،‬‬ ‫نگاه کردن و واکنش‬ ‫نشان دادن عدالت‬ ‫داشته باشد‪ .‬این‬ ‫ویژگی را در بهزاد‬ ‫خلج تشخیص دادم‬ ‫ایران جا می افتاد‪ .‬اما مث ً‬ ‫ال نوع دوربین گذاری‬ ‫سریال را به ســیت کام ها نزدیک کردیم‪ .‬یا‬ ‫مثل سیت کام ها از تماشاچی استفاده کردیم‪.‬‬ ‫با توجه به مواردی چون ورود به حوزه ای‬ ‫که در ســینما و تلویزیون ایران کمتر‬ ‫تجربه شده بود‪ ،‬تجربه ای که در حین‬ ‫ساخت به دست اوردی و بازخوردهایی‬ ‫که گرفتی‪ ،‬اگر می خواستی دوباره «اقای‬ ‫قاضی» را بسازی چقدر نزدیک به همین‬ ‫الگوی فعلی پیــش می رفتی؟ ایا فصل‬ ‫دوم از نظر اجرایی تغییری نســبت به‬ ‫فصل اول خواهد داشت؟‬ ‫ما در همان قدم اول چالش هایی در راه‬ ‫ساخت «اقای قاضی» داشتیم که دست وبال‬ ‫ارمان گرایی ما را در فصل اول می بست‪ .‬یکی‬ ‫این بود که این قالب تا حاال کار نشده بود‪ .‬من‬ ‫حتی نزد اساتیدی می رفتم و می پرسیدم‬ ‫این فرمت ها را با چه دوربینی می گیرند اما‬ ‫نمی دانستند‪ .‬یا در مورد فیلمنامه نویسی‪،‬‬ ‫ما واقع ًا دوازده فیلمنامه نویس را برای این‬ ‫کار تربیت کردیــم‪ .‬در زمینه بازیگری هم‬ ‫چالش داشتیم‪ .‬واقع ًا باید تشکر ویژه ای از‬ ‫کیومرث مرادی کنم‪ .‬شــاید بتوانم بگویم‬ ‫من و کیومــرث مرادی مجموعــ ًا چیزی‬ ‫حدود ‪ 600‬بازیگر را بررســی کردیم تا به‬ ‫تعداد فعلی (تقریب ًا ‪ 300‬نفر) رسیدیم‪ .‬اص ً‬ ‫ال‬ ‫ادمی که ‪ 300‬بازیگر تئاتری را بشناسد کم‬ ‫داشتیم؛ ان هم بازیگرانی با سنین مختلف‬ ‫و برای کاراکترهای متفــاوت‪ .‬ما در این کار‬ ‫از بچه چهار ساله داریم تا پیرمرد ‪ 90‬ساله‪.‬‬ ‫نگرانی های قوه قضاییه هم وجود داشــت‪.‬‬ ‫برای خود ما هم خیلی مهم بود که چارچوب‬ ‫حقوقی را درست رعایت کنیم و اموزش بد به‬ ‫مردم ندهیم‪ .‬با کنار هم گذاشتن این موارد‪،‬‬ ‫فصل اول از انتظارات من هم باالتر بود‪ .‬حتم ًا‬ ‫در فصل دوم مواردی را رعایت می کنم؛ مث ً‬ ‫ال‬ ‫ساختار را معمایی تر می کنم‪ .‬از سوی دیگر‬ ‫من به عنوان کارگردان حساسیت هایی دارم‬ ‫که سخت محقق می شود؛ به خصوص با توجه‬ ‫به بودجه محدود کار‪ .‬ما سریالی ساختیم که‬ ‫یک دهم سریال های مرسوم برایش هزینه‬ ‫کردیم‪ .‬در فصل اول به خاطر بودجه محدود‪،‬‬ ‫میزانسن های حرکتی دوربین و بازیگران را‬ ‫کم کردیم‪.‬‬ ‫ما در هر اپیــزود دوازده میزانســن‬ ‫حرکتی داریم درحالی که طراحی اولیه مان‬ ‫بیســت ویک میزانســن حرکتــی بود‪.‬‬ ‫میزانســن های فصل دوم «اقای قاضی» را‬ ‫دکوپاژشــده تر می بینیم‪ .‬به طور کلی فکر‬ ‫می کنم کارگردان ها چند مدل هســتند‪ :‬یا‬ ‫بیشتر به تصویرســازی توجه می کنند‪ ،‬یا‬ ‫بیشــتر به بازی گرفتن توجه می کنند و یا‬ ‫روی داستان گویی تمرکز می کنند‪ .‬انتخاب‬ ‫من در فصل اول «اقــای قاضی» این بود که‬ ‫بیشتر سمت بازی و داستان گویی بایستم و‬ ‫تصویرسازی را کم کردم‪ .‬ولی در «اقای قاضی‬ ‫‪ »2‬بیشتر به تصویرسازی توجه خواهم کرد‪.‬‬ ‫‪69‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 69 ‫خانواده‬ ‫بهبهانی نیا بعد از ازمون و تجربه در قامت‬ ‫نویســنده و تهیه کننده در چند مجموعه‬ ‫تلویزیونی‪ ،‬خبرگی و پختگی در نویسندگی‬ ‫ملودرام های تلویزیونی را با «خانه پدری»‬ ‫به اثبات رساند و فیلمنامه اش با کارگردانی‬ ‫فریدون حسن پور حسابی توجه جلب کرد‪.‬‬ ‫داستان ها و روایت های اثار بهبهانی نیا‬ ‫همیشه حول محور خانواده و زندگی گشته‬ ‫و حفظ حریم و حرمت خانوادگی در تمامی‬ ‫ابعادش همواره مســئله اش بوده اســت‪.‬‬ ‫«خانه پدری» که از همان نام پیداست چنین‬ ‫دغدغه ای را دنبال می کند و در حال تبیین‬ ‫همین نگاه خانواده محــور برای گردهمایی‬ ‫تک تک اعضای خانواده کنار یکدیگر است‪.‬‬ ‫نام های مقدس پدر و مادر در پیشــانی دو‬ ‫ســریال «خانه پدری» و «ترانه مادری» نیز‬ ‫خود گویای نگاه و روایــت خانواده محور و‬ ‫ارزش مداری است که او سال ها در پی اش بود‪.‬‬ ‫او نیک می دانست که ادم ها از دل حمایت‬ ‫و پشــتیبانی خانواده و تک تک اعضایش‬ ‫است که ســالم و برقرار می مانند و از همین‬ ‫باب همیشــه نگاه و اهتمام ویژه ای نیز به‬ ‫موجودیت اجتماعی انســان ها و نیز تبلور‬ ‫روایی و تصویری این تلقی در قالب اثارش‬ ‫داشت‪ .‬اتفاق ًا داستان سریال «خاک سرخ»‬ ‫با محوریت همین پیوند خانوادگی اســت و‬ ‫بهبهانی نیا بلد بود چگونه داستانی پرسوز و‬ ‫گداز از جدایی و وصل را بســتری کند برای‬ ‫توصیف ارزش های زندگی خانوادگی‪ .‬وجه‬ ‫اشتراک جلوه و نمایش بهتر این ارزش ازلی‬ ‫و ابدی در اثارش نیز معموالً از دست دادن و‬ ‫فوت عزیزترین اعضای خانواده و به عبارتی‬ ‫ســتون هایش بوده تا از این مسیر بیشتر‬ ‫بر لزوم و ارزش های خانــواده تاکید کرده‬ ‫و ان را در نظر بیندازد‪ .‬به عبارتی مســیر‬ ‫دستیابی هایی که راوی اش بوده همیشه توام‬ ‫با اسیب هایی نیز بوده تا ارزش های متعالی تر‬ ‫و پایدارتری را در نظر پدیدار سازد‪ .‬در «خاک‬ ‫سرخ» زنی جوان (الله اسکندری) در ابتدای‬ ‫راهی که قرار است ختم به پیوندی شیرین‬ ‫شود‪ ،‬داغ و هجری بزرگ را تجربه می کند‬ ‫و همراهی همســرش (حبیب رضایی) را از‬ ‫دست می دهد تا اهمیت وصالی خانوادگی‬ ‫برایمان دو چندان شود‪ .‬مادر سریال «نرگس»‬ ‫با بازی پوراندخت مهیمــن نیز تا زمانی که‬ ‫هســت اوضاع ارام تر و دل ها برای مواجهه‬ ‫با پیشــامدهای ناگوار یا بحران های زندگی‬ ‫اسود ه تر اســت‪ .‬بهبهانی نیا مثل سریال‬ ‫«خاک سرخ»‪ ،‬می داند کدام عضو را از جمع‬ ‫این خانواده باید کم کنــد که هم داغش تا‬ ‫انتهای اثر سرد نشود‪ ،‬هم توجه را ببرد سمت‬ ‫خانواده و ارزش ها و ستون های اصلی اش و به‬ ‫همین سبب در «نرگس» در همان ابتدا مادر‬ ‫دلسوز و حامی سریال را از جمع خانوادگی‬ ‫کم می کند‪ .‬توازن زندگی و ارامش ادم های‬ ‫روایت «ترانه مادری» نیز وقتی به هم می ریزد‬ ‫که مادربزرگ فهیم‪ ،‬اهل مدارا و اشتی قصه‪،‬‬ ‫با بازی هما روستا جمع خانواده را ترک کرده‬ ‫و راهی دیاری دیگر می شود‪ .‬بعد از ان است‬ ‫که اختالف ها علنی تر و یافتن راه حلی برای‬ ‫مصالحه و پرده گشایی از رازی قدیمی امری‬ ‫دشوارتر می شــود‪« .‬فاصله ها»‪ ،‬همان طور‬ ‫که از نامش پیداست‪ ،‬روایتی است از فاصله‬ ‫افتاده میان پدر (دانیال حکیمی) و پســر‬ ‫(شاهرخ استخری) در خانواده ای که سال ها‬ ‫از داشتن همراهی چون همسر و مادر محروم‬ ‫بوده اســت‪ .‬به عادت معمول داستان و اثار‬ ‫بهبهانی نیا‪ ،‬با یک فقــدان از اعضای مهم‬ ‫خانواده طرفیم‪ ،‬البته اینبار از ابتدا و وسط‬ ‫روزهایی که شکاف میان پدر و پسر بزرگ‬ ‫خانواده در استانه عمق بیشتر و تبدیل شدن‬ ‫به مشــاجرات جدایی برانگیز است‪ .‬پدر به‬ ‫سبب افکاری کمی متعصبانه و گاه افراطی‬ ‫در مواجهه با پسر‪ ،‬ناهنجاری های رفتاری و‬ ‫عملی او را خیلی برنمی تابد و احکام صادره از‬ ‫سوی پدر و عدم پذیرش توسط سعید‪ ،‬هر روز‬ ‫بر اتش اختالف این دو می دمد‪ .‬بهبهانی نیا‬ ‫اینجا نیز در پی ارائه تصویری از شــکاف‬ ‫نسل ها با هدف توجه دادن به ارجمندی بنیاد‬ ‫خانواده و لزوم توجــه به پیوندهای عاطفی‬ ‫و فکری و درک متقابل میان اعضایش برای‬ ‫پیشگیری از اسیب های اجتماعی است‪.‬‬ ‫در فیلمنامه بعــد ی اش «کیمیا» نیز‪،‬‬ ‫به مانند ســریال «نرگس» و باز هم توسط‬ ‫یک زن با بازی مهراوه شریفی نیا‪ ،‬همچنان‬ ‫دلمشغولی اش خانواده است و حفظ کانون‬ ‫گرم ان میان کلی بحران پیش بینی نشده‪.‬‬ ‫بهبهانی نیا بعد از گذشت بیش از یک دهه از‬ ‫ساخت سریال «خاک سرخ»‪ ،‬دوباره ادم های‬ ‫قصه اش را برد به شهر حماسه های ماندگار‪،‬‬ ‫خرمشهر‪ .‬جایی که به ســبب همجواری با‬ ‫زادگاهش‪ ،‬بســیار خوب با تلخ و شیرین و‬ ‫همچنین اشــک ها و لبخندهای مردمانش‬ ‫اشناســت‪ .‬انقالب‪ ،‬جنگ و زمان حال نیز‬ ‫برهه هایی تاریخی بــرای نمایش روزهای‬ ‫سخت رفته بر اعضای خانواده این سریال‪،‬‬ ‫یا به عبارتی مردمان این سرزمین است‪ .‬بنابر‬ ‫گفته ها‪ ،‬بهبهانی نیا در نگارش طوالنی ترین‬ ‫سریال تلویزیون («کیمیا»)‪ ،‬از زندگی خویش‬ ‫وام گرفته و الگوبرداری کرده و طبق عادت‬ ‫معمول ان را با انواع داســتان فصل و وصل‬ ‫درامیخته است‪ .‬بر اســاس همان راهکار‬ ‫امتحان پس داده همیشگی‪ ،‬باز هم فقدان‪،‬‬ ‫شگردی اســت برای ورود و جلب توجه و‬ ‫نمایش خانواده و شهری که تا سرحد توان پای‬ ‫حفظ حریمش می ماند‪ .‬در راستای اجرای این‬ ‫ایده‪ ،‬پدر (حسن پورشیرازی) و مادر (ازیتا‬ ‫حاجیان) و پسر (علی شادمان) خانواده پارسا‬ ‫را چند مدتی و هر کدام را به دلیلی از جمع‬ ‫خانواده دور نگاه می دارد تا تاکید دوباره ای‬ ‫باشد بر ارزش های خانواده و تاییدی بر میل‬ ‫همیشگی اش به داستان سرایی در این حوزه‪.‬‬ ‫«برف بی صدا می بارد» بــا کارگردانی‬ ‫‪75‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ صفحه 75 ‫مجموعه ماه‬ ‫گفت وگو با بهزاد خلج‪ ،‬بازیگر مجموعه «اقای قاضی»‬ ‫از تمـام قضـات کشـور عـذرخـواهی مـی کنم!‬ ‫‪70‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫سید اریا قریشی‬ ‫بهزاد خلج بازیگری است که دیر به تئاتر و تلویزیون معرفی شد‪ .‬خودش می گوید‬ ‫در یک خانواده سینمایی بزرگ شده و عالقه به فیلم دیدن از کودکی در او وجود داشت‬ ‫اما تا سی وهشت سالگی به بازیگری فکر نمی کرد تا این که‪ ،‬به اصرار یکی از دوستانش‪،‬‬ ‫به یک دوره بازیگری رفته و به سرعت جایزه ای را در یک جشنواره تئاتری دریافت‬ ‫می کند‪ .‬در طول سال های بعد‪ ،‬خلج در دوره های بازیگری اساتیدی چون امیر دژاکام‪،‬‬ ‫پریسا بخت اور و کیومرث مرادی شرکت کرد‪ .‬مسیر بازیگری خلج از ان جا شروع و حاال‬ ‫به یک نقش افرینی قابل توجه در نقش اصلی مجموعه «اقای قاضی» منجر شده است‪.‬‬ ‫او نقش قاضی را به گونه ای بازی کرده که هم حساسیت برانگیز و دور از واقعیت نباشد و‬ ‫هم در مسیر کلیشه شکنی حرکت کند‪ .‬دستاورد او ان قدر کنجکاوی برانگیز هست که‬ ‫منتظر موفقیت های بعدی اش بمانیم‪.‬‬ صفحه 70 ‫یاد استاد‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪13‬‬ ‫مرداد ‪1401‬‬ ‫‪76‬‬ ‫پوریا اذربایجانــی و فیلمنامه بهبهانی نیا‬ ‫نیز سیر داســتانی اش را از ایجاد یک داغ‬ ‫بزرگ و یک فقدان ســنگین اغاز می کند‬ ‫و در حادثه تصادف‪ ،‬پــدر (فرهاد اییش)‬ ‫و مادر (مائده طهماســبی) یــا به عبارتی‬ ‫تکیه گاه های خانواده شکیبا را از ادامه زندگی‬ ‫و همراهی با پنج فرزندشان محروم می کند‪.‬‬ ‫بهبهانی نیا مثل همیشه راوی قصه ای است‬ ‫با محوریت خانواده و اینبار کمی مهیب تر‪،‬‬ ‫هجرت همزمان را برای پدر و مادر و به تبع‬ ‫ان استیصال و احساس بی پناهی را بسیار‬ ‫ســنگین تر‪ ،‬تقدیر فرزندان و بازماندگانی‬ ‫می کند که پیش از این ارزوهای دور و دراز‬ ‫زیادی در ســر می پروراندند‪ .‬بهبهانی نیا‬ ‫می داند دریغ کردن همراهی پدر و مادر چه‬ ‫اوار سنگینی است بر سر زندگی فرزندان و‬ ‫روایت تصویری اش چه گرامیداشت موثری‬ ‫است از حفظ کانون گرم خانواده و البته چه‬ ‫اندرز ارزشمندی برای قدردانی از صاحبان‬ ‫این نهاد مهم و امن‪.‬‬ ‫هویت گمشده‬ ‫موضوع هویت گمشــده نیز از جمله‬ ‫سوژه ها و راهکارهای مورد عالقه بهبهانی نیا‬ ‫در بنیان گــذاری و پیاده ســازی مفاهیم‬ ‫انسانی مورد نظرش بوده است‪ .‬بهبهانی نیا‬ ‫در «خانه پدری» راوی زندگــی زنی به نام‬ ‫سارا با بازی شقایق فراهانی می شود که در‬ ‫سنین بزرگسالی متوجه می شود خانواده ای‬ ‫که در ان بزرگ شــده‪ ،‬خانواده واقعی اش‬ ‫نیســتند و جســتجویش در یافتن پدر و‬ ‫مادر واقعی و مصائــب و حوادث پیرامونش‬ ‫دستمایه داســتان «خانه پدری» می شود‪.‬‬ ‫مثل بســیاری از فیلمنامه هایش‪ ،‬روایتش‬ ‫متشــکل از قطب های خیر و شر و چاشنی‬ ‫هویت گمشده است؛ چاشــنی دلپذیری‬ ‫که در «خاک ســرخ» و «ترانه مادری» نیز‬ ‫مبنا‪ ،‬ورودی و عامل چالش های روایی است‬ ‫و حتی در «برف بی صــدا می بارد» نیز چند‬ ‫قطره ای از این چاشنی‪ ،‬سر داستان احمد و‬ ‫پدرش چکانده است‪ .‬در «خانه پدری» اما به‬ ‫نوعی محرک قصه است و در «خاک سرخ»‬ ‫نیز همینطور‪ .‬در «خاک ســرخ» زنی بعد از‬ ‫اگاهی از هویت سال ها مخفی مانده اش‪ ،‬راه‬ ‫زادگاهش خرمشــهر را در پیش می گیرد؛‬ ‫زادگاهی درگیر با جنگی سخت و تحمیلی تا‬ ‫حکایت وصل بر خالف میل و انتظار ما‪ ،‬ولی بر‬ ‫اساس اقتضائات داستانی مسیری باشد پر از‬ ‫خوف و رجای فصل و وصل و البته پر از رنج‪،‬‬ ‫اسیب و هجران‪ ،‬جهت اشنایی ما با روزهای‬ ‫سخت رفته بر مرد